۰۶ تیر، ۱۳۹۰

نامه تکان دهنده سیامک مهر از زندان گوهر دشت به دخترش، نویسنده مقاله: فاحشگی، مقام زن در اسلام

نامه تکان دهنده سیامک مهر از زندان گوهر دشت به دخترش یکشنبه, ۵م تیر ۱۳۹۰- نامه وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پورشجری به دخترش میترا از زندان مخوف گوهردشت کرج: اینها همیشه شیئی برنده با خود حمل میکنند که به آن “تیزی” می گویند… من یک فرد نیستم، یک فکرم. من یک شخص نیستم بلکه یک اندیشه ام (سیامک مهر) نامه وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پورشجری به دخترش میترا از زندان مخوف گوهردشت کرج جهت انتشار در اختیار”فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران “قرار گرفته است که متن آن به شرح زیر می باشد:
میترا جان مطالبی هست که میخواهم بدانی. بیشتر از این نظر که اگر در اینترنت و یا در کانالهای ماهواره ای و رسانه ها پرسیدند آمادگی داشته باشی. شرایط من در زندان به گونه ای است که بیشتر از هر چیز از بی خبری رنج میبرم. از ۲۱ شهریور ۱۳۸۹ به مدت ۳۵-۴۵ روز که دقیقا نمیدانم من در اطلاعات زندان بودم و در این مدت به دلیل شکنجه های فراوان با شیشه عینکم اقدام به خودکشی کردم. با اینکه میدانی چشمانم خیلی ضعیف است و با تقاضای زیاد از طرف خودم ۳ ماه از دادن شیشه عینک وحتا یک عدد قرص به من خودداری میکردند. بیشتر توهین و شکنجه ای که در مورد مقاله هایم شدم در مورد مقاله: مقام زن در فاحشگی اسلام” بود گه گویا بدجور از این مقاله میسوزند. از تاریخ ۱۵ اسفند ۸۹ مرا به سلول انفرادی و سپس به سلول فرعی در اندرزگاه ۵ انتقال داده اند. نه رادیو، نه تلویزیون و نه روزنامه نه کتاب و نه هیچ مسیر خبری در اختیارم نیست. با اینکه زندانیان سیاسی را به سالن ۱۲ اندرزگاه ۴ انتقال داده اند ولی من تنها زندانی سیاسی هستم که ممنوع ملاقات، ممنوع تلفن، و بصورت کاملا ایزوله نگهداری می شوم. اخیرا احضاریه ای به زندان آورده اند که علیه من شکایت شده. نه شاکی مشخص است و نه از مورد اتهام حرفی زده شده. من احضاریه را امضا نکردم و نپذیرفتم. خودم حدس میزنم موضوع دادگاه رسیدگی به اتهام (سب النبی) باشد. به مسئله توهین به مقدسات. البته اتهام های دیگری هم ممکن است در میان باشد. من برای هر وضعیتی آمادگی کامل دارم و روحیه و انرژی ام در برابر اهریمن تباهی و پلیدی که قصد دارد سرانجام مرا ببلعد در حد بالا وعالی است. شاخ به شاخ با اهریمن خواهم جنگید. میترا جان یادت باشد من یک فرد نیستم، یک فکرم. من یک شخص نیستم بلکه یک اندیشه ام. اندیشه ای که در میان ایرانیان ریشه دارد و من سخت امیدوارم که عاقبت براهریمن پروز میشود. بر عنصر ضد بشر، ضد آزادی و ضد زندگی. بنابراین نابودی شخص من به معنی نابودی این اندیشه بالنده نیست. نام من و دیگر زندانیان سیاسی اینجا نیز چون مبارزانی که جاودان شدند هرگاه یادی از رژیم اسلامی در تاریخ به میان آید، دوباره زنده خواهد شد. معنی (زنده یاد) که در باره درگذشتگان میگویند دقیقا همین است پس تو سرت را بالا بگیر و در مقابل اطرافیان و اسلامزده های عقب مانده و اُمُل و بیمار محکم بایست و بی سوادی آنان را گوشزدشان بکن. حتا تحقیرشان کن از بابت جهل و خرافه ای که بیمارشان کرده است. اسلامزده هایی که در پیرامونت می بینی حتا از انسان های غارنشینی که بر دیواره های غار آثار هنری خلق میکردند پس مانده ترند. زیرا در عصری زندگی می کنند که بشر متمدن و خردگرا و آزاد اندیش دوره روشنفکری را سپری کرده و رو بسوی آینده ای زیبا و شاد و مرفه با گام های استوار به پیش می تازد. اسلامزده های اطرافت همچنان در گنداب متعفن و مقدسات و باورهای جاهلانه مذهبی غرقند و نه حقوق و آزادی های خود را می شناسند و نه از ارجمندی و کرامت انسانی بهره مند هستند. باورهای جاهلانه مذهبی، آنان را متنفر از ازادی پرورس داده است هر سنک و چوب و استخوان مرده های هزاران ساله را که در بیابان های گرسنگی می یابند می پرستند. خرد خود، اندیش خویش را به هیچ می نگارند و چون الاغی و گاوی افسار به گردن خود انداخته، قلاده به خود بسته اند و یک سر قلاده را به دست شیاد و شارلاتانی مقدس سپرده اند تا در نهایت آنان را چون حیوانی بی ارده و بی اختیار به هر سو بکشد و بدوشد و به مذبح ببرد. میترا جان من به اندیشه هایم و به درک خود از آزادی و ارجمندی انسانیتم می بالم. من یه آنچه نوشته ام افتخار میکنم. مبارزی هستم که در جنگ با اهرین اسیر گشتم، اما اهریمن را نیز کلافه کرده است. این سکوت مطلقی که در رسانه های رژیم اسلامی در باره دستگیری و اسارت و کلا موضوع من دیده میشود نشان از ترس رژیم دارد. این که مرا بصورت پنهانی و سکرت تا الان یازده بار به دادگاه بردند و میآورند، اینکه دسترسی مرا به ارتباط با بیرون از زندان مطلقا مسدود کرده اند، نشانه های پیروزی من است. میترا جان تنها امیدی که به کمک دارم از سوی ایرانیان همفکر و مخالفان جدی رژیم اسلامی است. حمایت آنها و رسانه ها و نهادهای حقوق بشری و فعالان حقوق بشر می تواند در سرنوشت من و فشار به رژیم موثر واقع شود نکته ای دیگر اینکه همانطور که گفتم عواطف و احساسات خودت را در مورد من کنترل کن و با خرد محض به موضوع من بیاندیش من هیچ امیدی به اینکه رژیم ددمنش اسلامی مرا زنده بگذارد ندارم. من الان در سلول انفرادی هستم. اینجا به سلول انفرادی برای فریب مردم میگویند “سوئیت”! علاوه بر سلولهای انفرادی در هر سالن عمومی اندرزگاه ها یک اتاق کوچک با حمام وتوالت هم هست که به آن “فرعی” می کویند و هر یک شماره ای دارد. من در بین هفت هشت هزار زندانی تنها و تنها زندانی هستم که ممنوع ملاقات و ممنوع تلفن و از هرگونه ارتباط محرومم. هرگاه یک زندانی ممنوع ملاقات میاید آنرا نیز به سلول من میآورند که معمولا از اشرار و جانیان است. اکنون که این مطلب را مینویسم در فرعی از سالن ۱۳ اندرزگاه ۵ که زندان معتادین و جانیان و شرارتی های خطرناک است محبوسم. این اندرزگاه به (متادونی ها) مشهور است. سلول من حتا یک دریچه به بیرون ندارد که با کسی ارتباط داشته باشم. بنابر این احتمال اینکه این نامه را به این زودی به بیرون بفرستم بسیار کم است. امروز که این مطلب را مبنویسم فقط می دانم که ماه اردیبهشت است ولی از تاریخ و ساعت و روزش اطلاع ندارم. چون من در سلول انفرادی هستم، بنابراین نمی توانم از فروشگاه خرید کنم. به ناچار کارت بانک را باید به دیگران بدهم تا برایم خرید کنند. اینجا همه دزدند. چه زندانی، چه زندانبان و حتا مدیر فروشگاه هم هر گاه کارت به دستش بدهی، فوری خالی میکند. شکایت هم سودی ندارد. کی رسیدگی میکند. این را هم بگویم که مدتی پیش یکی از همین جنایت کارها و اوباش به من حمله ور شد که چون من کوتاه آمدم درگیری جدی پیش نیامد. اینها همیشه شی ای برنده با خود حمل میکنند که به آن “تیزی” می گویند. در فرعی ۱۷ اندرزگاه ۶ که بودم در داخل بند یکنفر با همین تیزی به خاطر چند گرم مواد مخدر گردنش را بریدند و کشتند. در زندان مواد مخدر از سیگار فراوان تر یافت میشود. کراک و شیشه اصلی ترین مواد مخدر مصرفی در زندان است. امروز دوشنبه نوزدهم اردیبهشت ۹۰ بعد از هشت ماه انفرادی به سالن ۱۲ اندرزگاه ۴ (بند سیاسی) منتقل شدم.
سیامک مهر(محمدرضا پورشجری) زندان رجایی شهر کرج
برای خواندن ادامه مطلب اینجا کلیک کنیم.

Iran Tabriz June 2011 Arresting a woman because of non islamic clothing
videoدستگيري يك دختر در تبريز به جرم بد حجابي و هو كردن و گفتن بي شرف بي شرف به نيروي انتظامي توسط مردم حاضر در صحنه

فاحشگی، مقام زن در اسلام - سيامک مهر در اسلام سعی گردیده است که به هر میزان که ممکن است از سن ازدواج زنان بکاهند تا زمان بهره برداری جنسی از آنان افزایش یابد. اینکه محمد تازی عایشه را از شش سالگی با تفخیذ( درمالی) و سپس در نه سالگی به فیض دخول می رساند از رأفت اسلامی است و گرنه خمینی در تحریر الوسیله تفخیذ با نوزاد شیرخواره را نیز مجاز می شمارد. مسلمانان ماله کش که بطور بی امان به تفسیر مشغولند، زمانی که از زنبارگی و شهوترانی پیامبر اسلام سخن می رود، دلیل ازدواج های متعدد و هوسرانی های او را کمک به زنان بی سرپرست عنوان می کنند. گویی کمک مالی و یاری رساندن به زنان بی چیز و فقیر بدون جماع با ایشان ممکن نیست. توجه به این نکته نیز ضروریست که تعبیر« زنان بی سرپرست » فی نفسه توهین آمیز بوده و زنان را صغیر و سفیه و نابالغ دانسته و بدون وابستگی به مرد و به عنوان انسان کامل و مستقل به رسمیت نمی شناسد. زن در نگاه اسلامی و قرآنی در حقیقت به مثابه زائده ای است که به گرداگرد عضو جنسی ِ زنانه شکل یافته است و لاجرم به اکراه و اجبار به صورت طفیلی ِ مرد می بایست تحمل شود.( پیدایش یافته از دندهء چپ مرد...

برای خواندن ادامه مطلب اینجا کلیک کنیم.


فاحشگی، مقام زن در اسلام - سيامک مهر
در نظام معیشتی ِ اسلام، زنان تنها و تنها از طریق تن فروشی ارتزاق می کنند. محل و ممر درآمد زن در اسلام خدمات جنسی است. در اسلام هیچگونه راه و روش و طریق و شیوه و پیشه و کاری برای گذران زندگی زن و کسب درآمد و تأمین هزینه های روزمره، به جز تن فروشی متصور نیست، توصیه هم نشده. البته پیرزنان عجوزه که فاقد کالای سکس برای فروشند، آورده شده که با دوک نخریسی خود را مشغول می کنند. شغل و حرفهء زنان در اسلام و قرآن روسپی گری است. کلفتی برای شوهر و یا ارباب و نگهداری از فرزندان وی، به خودی خود و بدون ارائه سکس هیچگونه دستمزدی ندارد.
در اسلام از دو گروه زنان یاد شده است: زنان آزاد و کنیزان. در اسلام هر دو صفت آزاد و کنیز به وجه موهن بکار رفته است. چراکه زن آزاد یعنی زنی که برده نیست و در اینجا کلمهء آزاد به هیچ وجه به معنی آزادی نیست.
کنیز که وضعیتش معلوم و تکلیفش روشن است. کنیز برده ای است خریداری شده و یا به غنیمت گرفته شده در غزوات و جنگهای تجاوزکارانهء مقدس اسلام که دارای هیچ اختیار و انتخابی نیست و جانش موهبتی است که از جانب ارباب و صاحبش به وی ارزانی گردیده. کنیز در قبال دفع شهوت ارباب و پسران و دوستان وی و کلفتی برای آنان لقمه نانی می خورد و زنده می ماند.
اما زن آزاد به زنی گفته می شود که برای ارتزاق و اعاشه و گذران زندگی، از این امتیاز برخوردار است که ظاهراً مرد مسلمان متجاوز به خود را خود برگزیند و به اختیار به تن فروشی تن دردهد.( نکاح اسلامی) همین میزان از اختیار و انتخاب نیز، در جوامع پدرسالار و نظام مردسالارانه و اسلامی توسط پدر و یا سرپرست شرعی ِ زن نادیده گرفته می شود و زنان جوان و بویژه دختران باکره بالاجبار به ازدواج هایی ناخواسته تن می سپارند.
در اسلام سعی گردیده است که به هر میزان که ممکن است از سن ازدواج زنان بکاهند تا زمان بهره برداری جنسی از آنان افزایش یابد. اینکه محمد تازی عایشه را از شش سالگی با تفخیذ( درمالی) و سپس در نه سالگی به فیض دخول می رساند از رأفت اسلامی است و گرنه خمینی در تحریر الوسیله تفخیذ با نوزاد شیرخواره را نیز مجاز می شمارد.
مسلمانان ماله کش که بطور بی امان به تفسیر مشغولند، زمانی که از زنبارگی و شهوترانی پیامبر اسلام سخن می رود، دلیل ازدواج های متعدد و هوسرانی های او را کمک به زنان بی سرپرست عنوان می کنند. گویی کمک مالی و یاری رساندن به زنان بی چیز و فقیر بدون جماع با ایشان ممکن نیست. توجه به این نکته نیز ضروریست که تعبیر« زنان بی سرپرست » فی نفسه توهین آمیز بوده و زنان را صغیر و سفیه و نابالغ دانسته و بدون وابستگی به مرد و به عنوان انسان کامل و مستقل به رسمیت نمی شناسد. زن در نگاه اسلامی و قرآنی در حقیقت به مثابه زائده ای است که به گرداگرد عضو جنسی ِ زنانه شکل یافته است و لاجرم به اکراه و اجبار به صورت طفیلی ِ مرد می بایست تحمل شود.( پیدایش یافته از دندهء چپ مرد)
جماع خرانهء مرد مسلمان با زن، هیچ شباهت و سنخیت و همجنسی با عشقبازی ِ انسانی ندارد. دوسویه نیست و از مبحث فاعل و مفعولی است. زن در جماع اسلامی توسط مرد گائیده می شود.( با پوزش) جماع اسلامی از اساس با مفهوم سکس و معاشقه و عشقورزی از زمین تا آسمان تفاوت دارد. زن مسلمان وسیلهء دفع شهوت مرد است. فاقد ارادهء جنسی و میل شخصی و به مانند احشام و جماد و نبات شناخته می شود. زن مسلمان می باید با بستن لنگ به کمر در هر حال و در هر لحظه ای حاضر به یراق و آمادهء ارائه خدمات جنسی به مرد بوده باشد. حتا هنگامی که سوار بر شتر در حرکت است. در جماع اسلامی، مرد مسلمان شبیه همین حاجی بازاری های مؤمن و متدین جمعیت مؤتلفه ای وقتی به خانه باز می گردد، زن عقدی و یا صیقه ای خود را از گنجه و کمد درآورده و چون خوکی فحل به وی تجاوز می کند، از پیش یا از پس.( بقره 223) مرد مسلمان در قبال تملک زن شرعی ِ خویش، پول پرداخته و کالایی را خریده و مختار است که به هرگونه که می پسندد از متاع خویش بهره ببرد. در ازدواج های اسلامی، زن شریک و همسر مرد نیست. این الفاظ تعارفات خررنگ کنی بیش نیست.
مرد مسلمان با پرداخت مهریه، زنی را می خرد و با پرداخت نفقه، وی را به مانند کالای جنسی و کلفت شخصی به خدمت می گیرد.( نساء 21 و 24) حتا فرزندانی که از ازدواج های اسلامی بوجود می آیند متعلق به مرد بوده، حتا جانشان. به گونه ای که اگر پدر فرزندش را به قتل برساند قصاص نمی شود. زن به دلیل اینکه در برابر خدمات جنسی و کلفتی از شوهرش مهریه و نفقه و دستمزد دریافت می دارد، لذا بچه هایی که به دنیا می آورد دقیقاً شبیه نتیجهء زایمان های اسب و الاغ در طویلهء چوپان، به مرد تعلق می گیرد. متعه و صیغه نیز که در مذهب شیعه مورد احترام بوده و به شدت تشویق می گردد، به منزلهء کارخانهء فاحشه سازی، یکی از راه هایی است که زنان لقمه نانی به کف آورند و از گرسنگی نمیرند. اساساً در موضوع صیغه و متعه صحبت از فاحشگی راندن از سوی منتقدین بی مورد و مضحک است. زیرا که زن در بینش اسلام و قرآن دقیقاً همان فاحشه است. تن فروش و روسپی است. چون قابل تصور نیست که هیچ زنی بدون دریافت دستمزد به جماع با مردی درآید. حتماً باید با مبلغ معلوم و مدت معلوم این عمل صورت گیرد.
نکتهء تأسف آور آن است که هرگاه زنی با مردی دلخواه و دوست داشتنی آزادانه بیامیزد و از سر عشق و علاقه و احترام متقابل، بدون هیچ چشمداشت مادی و مالی به وی بپیوندد و عاشقانه و بنا بر نیاز طبیعی عشق بورزد، آخوند و اسلام و قرآن وی را هرزه و فاحشه و زناکار می خوانند و مستوجب تنبیه و تازیانه و سنگسار می دانند. بحث خفت بار و جدایی افکن و سرکوب کنندهء « محرم و نامحرم » و گناهان جعلی و موهوم جنسی که در اسلام ساخته و پرداخته شده، ریشه در همین معنا دارد.
قابل توجه است که تنها رابطه و مشارکت اجتماعی زن در اسلام منحصر به زمانی است که مورد معامله قرار می گیرد.( البته زن آزاد و نه کنیز و برده.) به بیان دیگر زن تنها در یک مورد و فقط به هنگام فروش سکس و چک و چانه زدن بر سر قیمت ارائهء خدمات جنسی( مهریه، نفقه و اجرت المثل) است که مورد گفتگو قرار می گیرد. از آن پس، یعنی پس از انعقاد قرارداد، زن به پستوی خانه و گنجه و کمد باز می گردد و وظیفهء شرعی ِ وی حفاظت و مراقبت از آلت تناسلی ِ خویش به عنوان مایملک شوهر و یا مایملک هر مردی است که از طریق قرارداد صیغه، فرج وی را خریده است. در جوامع پدرسالار و عشیره ای و قبیله ای همین میزان رابطهء اجتماعی نیز توسط پدر و پدربزرگ و برادر از زن دریغ گردیده و زن غیاباً خرید و فروش می شود.
در جامعهء انسانی، زنان تا زمانی که همچون مردان از کار شرافتمندانه و انواع بیمه های اجتماعی، از جمله بیمهء بیکاری و ازکارافتادگی بی بهره بوده باشند و برای خورد و خوراک و پوشاک و مسکن و در مجموع جهت گذران زندگی و ارتزاق و معاش خود به مرد وابسته و محتاج باشند و به ناچار از طریق ارائهء خدمات جنسی به شوهر اسمی و یا هر مردی کسب درآمد کنند و نان بخورند، بدون تعارف روسپی و تن فروشند.

siamakmehr@yahoo.com
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" دادگاه کرج قصد دارد وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پور شجری (سیامک مهر) را به حکم ضد بشری اعدام محکوم کند.
وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پورشجری قرار است اول تیرماه با اتهامات سنگین که به وی نسبت داده شده است در شعبۀ 109 دادگاه کرج مورد محاکمه قرار گیرد. پیش از این دادستان کرج، بازپرسی دادگاه انقلاب کرج و بازجوی وزارت اطلاعات به خانواده وی گفته اند که او را به اعدام محکوم خواهند کرد.
وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پور شجری بیش از 7 ماه است که در فرعی ایزوله شده بند 6 زندان گوهردشت کرج زندانی است و از زمان دستگیری تاکنون از داشتن ملاقات و ارتباط تلفنی با خانواده اش محروم می باشد. خانواده او از وضعیت وشرایط عزیزشان در بی خبری بسر می برند. او تنها زندانی سیاسی است که در فرعی بند 6 به مدت چندین ماه در بازداشت بسر می برد.بازجویان وزارت اطلاعات تا به حال 2 پرونده علیه وی گشوده اند که در پرونده اول ،او را به 3 سال زندان محکوم کردند.
ولی در پرونده دوم بنابه گفتۀ بازجویان وزارت اطلاعات و دادستان کرج قصد دارند که او را به اعدام محکوم کنند.
از طرفی دیگر فردی با نام مستعار محمدی یکی از بازجویان اداره اطلاعات مشهد خانم میترا پورشجری دختر آقای پورشجری را با تماسهای تلفنی و احضار او به اداره اطلاعات دائم مورد تهدید و تحت فشارهای روحی قرار می دهد. ودرآخرین احضار وی به اداره اطلاعات او را تهدید به بازداشت کرده اند. وبلاگ نویس زندانی از بیماریهای حاد جسمی مانند؛ ناراحتی کلیه ،کمر درد و سینوزیت رنج می برد ولی بازجویان وزارت اطلاعات مانع درمان وی هستند.
فرعی بند 6 زندان گوهردشت کرج شرایط طاقت فرسا و غیر انسانی دارد ویکی از شکنجه گاه های زندان گوهردشت کرج می باشد.
برای آزادی سیامک مهر
http://www.facebook.com/Siamak.Mehr

دراین تابستان هم خواهران وحشی زینب با آن کفن های سیاه و پوزه بندهاشان، مثل سگ های وحشی راز بقا بر هر چهار راه و میدان شهربه کمین زیبایی نشسته اند. به هر زن زیبا که آرایش زیبا و لباس زیبا به تن دارد حمله می کنند.
طی 25 سال گذشته تمامی نکبت امر به معروف و نی از منکر اسلام در این جمله تهوع آورخلاصه می شده است: "خواهرم حجابت را رعایت کن". اسلام همهء استواری و قوامش را از فشردن گلوی زن کسب کرده است. از سوار شدن بر گرده زن.
بسیاری به خاطر دارند که سگ های هار اسلام به دست های مردانی که پیراهن آستین کوتاه به تن داشتند رنگ می پاشیدند. بر چهره زن های زیبا اسید می پاشیدند و ...
اما... آینده متعلق به انسان است و اهریمن اسلام دیر نخواهد پایید. تشت اسلام از بام افتاده است.
من سخت امید وارم


دفاعیه محمد رضا پورشجری (سیامک مهر) در بیدادگاه جهل و جنایت جمهوری اسلامی: من مقام معظم رهبری نمی شناسم
حرفهای آخر: پس در خارج از موضوع دادگاه بطور دوستانه برای حضار عرض کردم که من محصول جمهوری اسلامی هستم ،من ساخت حکومت اسلامی ام ،رژیم استبداد دینی خود مسئول تولید آدم های با اندیشه های مثل من است .همانطوری که این رژیم ۷ میلیون معتاد،بیش از ۳ میلین مواد فروش ،چند میلیون زن خیابانی تولید کرده است به همان نسبت نیز چند میلیون کفر گو متنفر از تمامی عربده های اسلام حاکمان ستمگر تولید کرده است.پیش از تسلط ضد انقلاب در سال ۵۷ اگر مجموع نوشتها و کتب انتقادی و ضد اسلامی را جمع آوری می کردیم یک جعبه کوچک را پر نمی ساخت اما اکنون یک کتابخانه عمومی هم گنجایش کتابها و مقالات و پژوهشهای انتقادی و اسلام ستیز را ندارد . سیامک مهر، محمد رضا پور شجری سابق آذر ۸۹ - زندان رجایی شهر

محاکمۀ وبلاگ نویس ( سیامک مهر) زندانی پس از 9 ماه بلاتکلیفی به تعویق افتاد
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" برای تشدید فشار روحی و در بلاتکلیفی نگه داشتن وبلاگ نویس زندانی دادگاه وی برای چند ماه دیگر به تعویق افتاد.
روز چهارشنبه اول تیرماه وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پورشجری (سیامک مهر) با دست بند و پا بند به شعبۀ 109 دادگاه کرج برده شد.پابند او به حدی سفت بسته شد بود که منجر به زخمی شدن پایش و خونریزی آن گردید.دادگاه وی توسط فردی بنام سرابی که عراقی است حوالی ساعت 10:00 بدون حضور وکیل ، منشی دادگاه و نماینده دادستان برگزار شد و تا ساعت 11:30 ادامه داشت. در جریان محاکمه سرابی به وبلاگ نویس زندانی گفت :پرونده ات خیلی سنگین است و اتهام شما محاربه و سب نبی است. وبلاگ نویس زندانی نسبت به اتهامات و برخوردهای وی اعتراض نمود و دادگاه را غیر قانونی و فاقد مشروعیت دانست. سرابی در پاسخ به اعتراضات آقای پور شجری گفت:پرونده را به شعبۀ دیگری ارجاع خواهم داد تا کس دیگری به آن رسیدگی نماید و ختم جلسه را اعلام نمود.
وبلاگ نویس زندانی تابحال تنها با لباسهایی که هنگام دستگیری بر تن داشت بسر می کند و از زمان دستگیری تاکنون از داشتن لباس محروم می باشد. در طی 9 ماه بازداشت و عدم داشتن ملاقات با خانواده، زندانبانان از تحویل گرفتن لباس از خانواده اش خوداری می کردند .روز پنجشنبه 2 تیر ماه روز تحویل گرفتن لباس از خانواده ها بود ولی مامورین حاضر به تحویل گرفتن لباس از خانواده پورشجری نشدند و او ناچار است که لباسهایش را از همبندیانش تامین کند.
لازم به یاد آوری است وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پور شجری (سیامک مهر) 21 شهریور 1389 با یورش و ضرب و شتم شدید مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به بند سپاه که در کنترل بازجویان وزارت اطلاعات می باشد منتقل گردید.او تحت شکنجه های وحشیانۀ بازجویان وزارت اطلاعات قرار گرفت و چند بار شیوۀ شکنجۀ روحی اعدام نمایشی را علیه وی بکار بردند .شدت فشار ها و شکنجه ها بحدی زیاد بود که او اقدام به خودکشی ناموفق نمود.بازجویان وزارت اطلاعات (شکنجه گران) هفته ها او را در سلولهای انفرادی بند سپاه قرار دادند.سپس او را به فرعی کاملا ایزوله شده بند 6 منتقل و چندین ماه بدون هواخوری و حداقل امکانات اولیه انسانی وی را در این بند نگهداری می کردند . پس از آن او را به سلولهای انفرادی بند 1 شکنجه گاه زندان گوهردشت کرج منتقل کردند.او اخیرا به سالن ایزوله شده 12 بند 4 منتقل شده است. وبلاگ نویس زندانی نزدیک به 9 ماه از داشتن ملاقات با خانواده اش محروم بود و در این اثنا 3 بار با خانواده اش تماس تلفنی کوتاه داشته است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،دستگیری ،شکنجه های وحشیانه ،ماهها قرار دادن وی درسلولهای انفرادی و شرایط طاقت فرسا بدون داشتن ملاقات با خانواده و پرونده سازی سنگین جهت صدور حکم اعدام علیه این وبلاگ نویس را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر خواستار اعزام هر چه سریعتر گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد برای ملاقات با زندانیان سیاسی،خانواده های آنها و تحقیق دربارۀ سایر موارد جنایت علیه بشریت توسط رژیم ولی فقیه علی خامنه ای می باشد.
فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران
5 تیر 1390 برابر با 26 ژون 2011

هرانا؛ انتشار اسناد / ویدئوی زندانی شکنجه شده در زندان رجایی شهر کرج
جمعه 07 خرداد 1389 ساعت 11:31
خبرگزاری هرانا - زندان رجایی شهر کرج بعنوان یکی از پر خطرترین زندان های ایران، بصورت تبعیدگاه محل نگهداری بیش از ۷۰ زندانی سیاسی است. این زندان در سایه ی خودسری مسولان و مدیریت آن همواره شاهد موارد متعددی از شکنجه، تجاوز، قتل و سایر موارد نقض حقوق بشر بوده است.
خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در سلسله انتشار اسناد خود با موضوع خودسری مسولان این زندان به انتشار ویدیویی دیگر اقدام نمود.
این ویدیو که در زندان رجایی شهر کرج ضبط و از طرقی که بنا به دلایل امنیتی از ذکر آن معذور هستیم به بیرون زندان منتقل شده است به شکنجه و ضرب و شتم چند زندانی توسط مسولان بند برخلاف تمامی اصول قانونی و انسانی می پردازد.
روز گذشته نیز این خبرگزاری ویدیویی از شهادت یک زندانی در خصوص شکنجه و تجاوز در این زندان منتشر کرده بود. این اسناد به خوبی بعنوان مشتی از خروار، گویای وضعیت وخیم زندانیان این زندان و بی توجهی مسولان سازمان زندان ها و قوه قضاییه نسبت به آنچه در زندان رجایی شهر کرج می گذرد است.
در رابطه با چینش مدیریتی این زندان نیز باید اشاره شود، ریاست سابق این زندان (م.ش) به دلیل قاچاق دختران ایرانی به کشورهای حاشیه خلیج فارس در سال ۸۲ بازداشت و محکوم شد (نامبرده هم اکنون بعنوان زندانی، مسول بسیج این زندان است)، همین طور مسول سابق حفاظت این زندان (ر.خادمی) نیز به دلیل ارتباط نامشرع با چند تن از زندانیان زن این زندان به محل دیگری تبعید شد. هم چنین باید اشاره کرد به پزشک و تنی از مسولان تعاون و مسولان بندها که به دلایلی چون روابط نامشروع و همینطور قاچاق مواد مخدر که در محدوده زمانی ۱۸ ماه اخیر بازداشت شده اند.  تعداد بسیاری از زندانیان محبوس در این زندان منجمله شاهدانی که در مقابل دوربین نشسته اند، برای حفظ امنیت و جان خود از تمامی سازمان های مدافع حقوق بشر استمداد طلبیده اند. آن ها امید دارند با افشاگری های خود علی رغم در خطر قرار گرفتن امنیت جانی، بتوانند بهبودی را در موضوع مدیریتی این زندان و رعایت حداقل حقوق خود شاهد شوند
http://www.youtube.com/watch?v=61uujIwbzPk

هیچ نظری موجود نیست: