۱۰ تیر، ۱۳۹۱

فراخوان به تظاهرات علیه نژادپرستی + خبر اکسیونهای آلمان علیه دیپرت.

فراخوان به تظاهرات علیه نژادپرستی
علیه تجاوز روزمره نژادپرستانه که آبشخور قانونی و اجتماعی دارد !

روزشنبه 7 یولی (7 ژوئیه) تظاهراتی علیه نژادپرستی در شهر گوتینگن با همکاری کارکنان تاکسیرانی پوک مینی کار و مجموعه ای از گروه ها و انسانهای آزادیخواه تدارک دیده شده است.  در تاریخ 29 ماه مه  2012 یک راننده مینی کارمورد حمله و ضرب و شتم  فردی با انگیزه نژادپرستانه  قرار گرفت.  او بر اثر این هجوم راسیستی جسمأ و روحأ بشدت آسیب دید. او هم اکنون قادر به ادامه شغل و زندگی معمولی اش نیست. پلیس شخص راسیست را دستگیرو یکساعت بعد  او را آزاد میکند. هنگامی که راننده مضروب،  دفتر وکیل اش را  به سمت خانه ترک میکرده، مجددأ مورد تهدید به ضرب و شتم   توسط شخص متجاوز آزاد شده قرار می گیرد. این رفتار و کردارهای روزمره نژادستیزانه منحصر به فرد نیست ، بلکه پشتوانه  عمیقا اجتماعی دارد که خود را در حمایت  قانونی دولتی باز تولید میکند .
این رخدادها در رسانه های جمعی یا بندرت بازتاب میشود و یا به یک خبرعادی روزمره محدود میگردد. از سوی دیگر قربانیان این حملات راسیستی از حمایت پلیس برخوردار نیستند. اغلب پلیس با قصد یا بیتفاوت از آن می گذرد و یا کوشش بر آن دارد، که وقایع را بدون نیت راسیستی جلوه گر کند. حتی در خبررسانی روزانه پلیس گوتینگن، به این هجوم راسیستی به راننده مینی کار هیچ اشاره ای نشده است، بلکه خبر از طریق وکیل مضروب در رسانه ها درج شد.   
در ماه  آگوست سال 2008 مغازه افریقایی یوسف در خیابان ریترپلان شهر گوتینگن به آتش کشیده شد. تمام کوشش پلیس بر آن بود که دلیل این آتش سوزی را اشتباه تکنیکی جلوه دهد. پلیس هیچ تحقیقی در مورد مالک نژادپرست مغازه انجام نداد. وقتی که فاشیستها درحمایت مالک مغازه یوسف را تهدید میکردند که مغازه را تخلیه کند، پلیس هیچ اقدامی نکرد. پلیس کماکان و  باز هم، در جستجو و تحقیق اشتباه تکنیکی این رخداد بود.
هم چنین در تاریخ21 ماه مه  2011، یکروز قبل از نشست سالیانه حزب فاشیست ان پی دی*
  در شهر نورتهایم، مغازه سبزی فروشی  یک شهروند کرد به آتش کشیده شد. با وجود اینکه بیش از یک سال از این حادثه میگذرد وحتی فاشیستها در سایت اینترنتی شان به این آتش سوزی، با افتخار ملی اذعان کرده اند، تا کنون پلیس این موضوع  را پیگیری نکرده است.
همه اینها نشانگر آنست که این عملکردهای نژادستیزانه  منشا اجتماعی سیاسی دارد، که گاه خود را از طریق هجوم های فردی خیابانی ، در محیط تحصیلی ، ورزشی ، کاری، یا  قتل های مرموز زنجیره ای سازمان داده شده فاشیستی با حمایت دولت و سرانجام در امور دولتی اداره خارجیها با لایحه های بتصویب رسانده شده نژادپرستانه، مثل محدود کردن اقامت مهاجر ، نداشتن اجازه تحصیل، کار و سفر، سکونت اجباری در مناطق خاص،  حکم بازگشت اجباری به کشور مبدا  و یا تفکیک انسانها به شهروند آلمانی و ًخارجیً  نشان میدهد. اینها همه  تجسم انحصار قدرت دولتی است که راه  را برای راسیسم گسترده تر باز میکند.
ما نمی توانیم درکنار این پدیده آدم کش نژادپرستی بی تفاوت باشیم و به او میدان بدهیم. با ما علیه راسیسم به خیابان بیایید و به او جواب نه محکمی بدهیم.
زمان: شنبه 7 یولی (7 ژوئیه)  2012 ساعت 13 بعد از ظهر
مکان: ایستگاه راه آهن گوتینگن( بانهوف)

برای خواندن اعلامیه به زبانهای دیگر اینجا را کلیک کنیم.

No Borders – No Nations
خبر: امسال شهر کلن و فرودگاه شهر دسلدرف مرکز هجوم فعالین علیه مرزها و علیه ملت گرایی است. در بین روزهای 13 تا 22 ژوییه قرار است در محل کمپ و چادر زده و علیه سیاستهای دیپرت اقدام شود. برای اطلاعات بیشتر به وبسایت زیر مراجعه کنیم.
کلیپ آژیت پروپ اینجا

No Border Camp 2012 Köln/Düsseldorf!

13.-22.07.2012 Köln/Düsseldorf

۰۸ تیر، ۱۳۹۱

هواداران صدای موج سبز، موسوی هم باید برای همدستی در کشتار دهه 60 محاکمه بشه! + اخبار جنگی!


هواداران صدای موج سبز
  موسوی هم باید برای همدستی در کشتار دهه 60 محاکمه بشه?!
جیوفری رابرتسون: این می‌تواند پاسخ باشد، اما ایشان باید توضیح بدهد چرا در پاسخ به خبرنگار اتریشی در زمستان سال ۶۷ گفت که زندانیان می‌خواستند شورش کنند و ما باید این توطئه را سرکوب می‌کردیم. کشورهای جهان سوم حق دارند در مقابل دشمنان از خود دفاع کنند. آقای موسوی گفته است که اگر «آلنده» در شیلی با دشمنانش چنین کرده بود، از کودتا جان سالم به در می‌برد. الان ایشان می‌توانند جلو بیایند و توضیح دهند که منظورشان از حرف‌های بیست سال پیششان چه بوده است.

جیوفری رابرتسون وکیل حقوق بشری است. وی کتابی تحت عنوان " جنایت علیه بشریت" منتشر کرده است که در بسیاری از محاکمه بین المللی به آن استناد می شود. جیوفری رابرتسون بعد از انتشار تحقیقات اش در باره کشتار زندانیان سیاسی در تابستان شصت و هفت، در مقاله ای که در روزنامه گاردین در تاریخ ۷ ژوئن ٢٠١٠ منتشر کرد، نوشت خیلی ها از جمله میرحسین موسوی، خامنه ای و رفسنجانی باید در رابطه با این کشتار پاسخگو باشند. رابرتسون در مقاله اش در گاردین به اهمیت زنده کردن این پرونده برای جلوگیری از قتل‌عام‌های بعدی تاکید کرد.
برای مشاهده مقاله جفری رابرتسن در روزنامه گاردین اینجا را فشار کنید.
The UN must try Iran's 1988 murderers
 -------------------------------------------------------------------------------
ای کشته که را کشتی، تا کشته شدی زار تا باز که اورا بکشد ،آن که ترا کشت انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت
 آقای باقری نژادیان که از نماینده اصلاح طلب مجلس و یکی از طرفداران میرحسین موسوی و کروبی است در این گفتگو ضمن شرح دادن دلایلی که او رد پای نهادهای امنیتی در پرونده جان باختن دخترش، به سکوت سه دهه اصلاح طلبان و از جمله خودش در طی سالهای گذشته اشاره می کند و می گوید: یک روز بدون استثنا همه ما محاکمه خواهیم شد. همه ما مقصر هستیم.
وی از جمله نمایندگانی است که به گفته خودش پیش از انقلاب مادر و دو برادرش در مبارزات سیاسی با رژیم سابق کشته شدند و خود او نیز زندانی شده بود. پسر خاله اش از جمله کسانی بود که در جریان همین مبارزات سیاسی بعد از انقلاب مفقود شد و خود او نیز از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب بود و معتقد است در برابر سکوتی که پس از انقلاب و در مورد انحرافات شعارهای انقلاب رخ داد نتیجه عشق افراطی به آیت الله خامنه ای و نفرت نسبت به شکنجه های زندان دوران شاه بود.
------------------------------------------------




....
برای خواندن کل مطلب روی تیترها کلیک کنیم.

هوش گله اي / آنتونيو نگري . مايكل هارت


ترجمه: رضا نجف زاده
وقتي شبكه توزيع شده اي حمله مي كند، به طرف دشمن خود هجوم مي آورد: به نظر مي رسد نيروهاي مستقل بي شمار از تمام جهت ها به نقطه اي خاص يورش مي آورند و سپس در محيط ناپديد مي شوند. از چشم اندازي بيروني، حمله ي شبكه اي به مثابه گله توصيف شده است، زيرا بي شكل به نظر مي رسد. از آنجا كه شبكه هيچ مركزي براي تحميل نظك ندارد، كساني كه صرفاً براساس مدل هاي سنتي مي انديشند، ممكن است تصور كنند كه شبكه اصلاً هيچ سازماني ندارد-فقط خود انگيختگي و آنارشي به چشم آنان مي آيد. حمله شبكه اي چيزي شبيه به گله ي پرندگان يا حشرات در فيلمي وحشتناك و انبوهي از مهاجمان بي مغز، ناشناخته، نامعين، نامرئي و غير منتظره جلوه مي كند. با وجود اين، اگر به درون شبكه نگاه كنيم، مي توانيم ببينيم كه در واقع سازمان يافته، عقلاني و خلاق است. شبكه هوش گله اي دارد.
پژوهشگران اخير هوش مصنوعي و روش هاي محاسباتي از اصطلاح هوش گله اي براي ناميدن تكنيك هاي جمعي و توزيع شده حل مسئله بدون كنترل متمركز با تمهيد مدلي جهاني استفاده مي كنند. به باور آنان، بخشي از ايراد بسياري از پژوهش هايي كه قبلاً درباره هوش مصنوعي انجام شده، اين است كه هوش را مبتني بر ذهن فردي مي دانستند، در حالي كه از نظر آنان هوش اساساً اجتماعي است. از اين رو، اين پژوهشگران مفهوم هوش گله را از رفتار جمعي حيوانات اجتماعي اي مانند مورچه ها، زنبورها، موريانه ها مي گيرند تا سيستم هاي چند عاملي و توزيع شده س هوش را بررسي مي كنند. رفتار حيواني مشترك مي تواند برآورد اوليه اي از اين ايده به دست دهد. براي مثال، توجه كنيد كه چطور موريانه هاي استوايي از طريق ازتباط با هم ساختمان هايي گنبدي شكل، پرپيچ و خم و باشكوه را مي سازند، فرضيه پژوهشگران اين است كه هر موريانه تراكم فروموني(1) به جا مانده از موريانه ها به تنهايي هوش بالايي ندارد، گله ي موريانه ها سيستم هوشمندي فاقد كنترل مركزي را به وجود مي آورد. هوش گله اساساً مبتني بر ارتباط است. شناخت اين رفتار گله اي به پژوهشگران هوش مصنوعي و روش هاي محاسباتي در نوشتن الگوريتم ها براي بهبود محاسبات حل مسئله كمك مي كند. همچنين به جاي استقاده از مدل هاي پردازش متمركز و متعارف، مي توان با استفاده از ساختمان گله اي كامپيوتر را براي پردازش سريع تر اطلاعات طراحي كرد.
مدل گله اي اجتماعات حيواني عرضه كرده و اين پژوهشگران بسط داده اند، بر اين فرض مبتني است كه هر يك از عوامل با اجزاي گله در عمل يكسان هستند و به طور واحد و جداگانه خلاقيت چنداني از خود ندارند. بر عكس، گله اي كه در سازمان هاي سياسي و شبكه اي جديد در حال ظهور است، از انبوه عوامل خلاق و متفاوت تشكيل شده است. اين امر چندين لايه ي پيچيده تر را به مدل مي افزايد.اعضاي انبوه خلق به خاطر ارتباط و همكاري با يكديگر، مجبور نيستند يكسان شوند و از خلاقيت خود چشم پوشي كنند. آنان از نظر نژاد، جنس، گرايش جنسي و غبره متفاوت باقي مي مانند. بنا بر اين، آن چه بايد بشناسيم، هوش جمعي است كه مي تواند از ارتباط و همكاري اين چندگانگي هاي متنوع به وجود آيد.
شايد وقتي به پتانسيل عظيم اين هوش گله اي پي ببريم، نهايتاً قادر شويم بفهميم كه چرا آرتوررمبو، شاعر فرانسوي، در سروده زيباي خود براي كمون پاريس 1871، به طور مداوم كموناردهاي انقلابي (2) را همچون حشرات تصوردمي كند.البته، تصور لشكريان دشمن به شكل حشرات نامعمول نيست. در واقع، اميل زولا با شرح وقايع سال پيشين در رمان تاريخي اش هزيمت (( گله هاي سياه )) پروس را كه مواضع فرانسوي ها را در سدان درهم مي شكنند، به مورچه هاي مهاجم شبيه مي داند، (( ازدحام سياه سياه سربازان آلماني)). به كار بردن اين استعاره ي حشره در مورد گله هاي دشمن، در عين حال كه ضعف و ناچيز بودن دشمن را بيان مي كند. در شعر رمبو كموناردها از پاريس انقلابي شان در برابر نيروهاي دولتي كه از ورساي حمله مي كردند، دفاع مي كنند و همچون مورچه ها در اطراف شهر پرسه مي زنند و سنگرهاي شان نيز مثل تپه ي مورچه ها سرشار از جنب و جوش است. چرا رمبو كموناردهايي را كه دوست دارد و تحسين مي كند، به گله مورچه تشبيه مي كند؟ اگر دقيق تر نگاه كنيم، مي توانيم ببينيم كه تمام شعر رمبو مملو از حشرات، به ويژه صداي حشرات، وزوز، ازدحام و غلغله است. يكي از خوانندگان، شعر ((موسيقي گله)) رمبو را ((ترانه حشرات)) دانسته است. احياي مجدد و ابداع دوباره ي احساسات در بدن جوان-بخش عمده جهان شعري رمبو-در وزوز و ازدحام تن صورت مي گيرد. اين نوع جديدي از هوش، هوش جمعي و هوش گله اي است كه رمبو و كموناردها پيش بيني كرده اند.
فرومون: در زيست شناسي به معني واگزين؛ واگزين يا فرومون ماده اي شيمايي است كه برخي از حانوران براي جلب هم نوع خود ترشح مي كند
كمونارد: كساني كه در كمون پاريس 1871 شركت داشتند؛ كمونارد به معني عضو جامعه اشتراكي است

۰۷ تیر، ۱۳۹۱

سانسور هوشمندانه آقای بهروز سورن، زندانی سابق و سانسورچی اکنون!

چرا یواشکی سانسور میکنید آقای سورن!
حق مسلم ما؟ سانسور علنی!
 پ.ن.: الان رفیقی خبر داد کامنت گذاشته شده! فرقی نمیکنه، چون کامنتی که اول باید تایید بشه، بعد حذف! بعد به دلیل فشار افکار عمومی دوباره  گذاشته بشه... ایشان، خودشان را در اونیفرم ارشاد میبینند!
کامنت دونی ها را آزاد کنید! بسه دیگه سانسور!
Rosa: در زیر مقاله آقای تقی روزبه، اشتباه حضور گالیندوپل درتریبونال لندن را گوشزد کردم. ایشان در بلاگشان با احترام پاسخ دادند و مسئله حل شد. اگرچه این متن کماکان تصحیح نشده در بقیه وبسایتهای فارسی زبان انتشار یافته است.  تقی روزبه

Rosa: امروز دیدم  حضور گالیندوپل در مقاله تقی روزبه در گزارشگران هم تصحیح نشده.
کامنت زیر را برای اطلاع خوانندگان مقاله تقی روزبه در زیر مقاله در وبسایت گزارشگران گذاشتم.
 نه فوری، اما با کنترل درج شد. الان باز کلیک کردم و گویا کامنت زیر به کل حذف شده است! کامنت حذف شده:
رزا: متاسفانه الان دیدم آقای روزبه هم که معمولا با دقت است و یکی از نویسندگان مورد علاقه من هستند، گالیندوپل را از رختخواب به ریاست دادگاه تریبونال لندن کشاندند! و نوشتند پیام اخوان از ایشان (گالیندوپل) تشکر میکنند برای کمسیون حقیقت یاب! بالا نوشتم که ایشان (گالیندوپل) اگر هم زنده باشند (امید به آن) در این دادگاه لندن حضور ندارند!
 وکیلی که در تریبونال لندن بود موریس کاپیتورن است. رينالدو گاليندوپل از سال 1365 تا 1373 و موريس كاپيتون گویا از سال 1374 تا 1380 نمايندگان ويژه حقوق بشر بوده. دیدار گالیندوپل در اینجا گزارش شده و کاپیتون (وکیل در تریبونال لندن) امکان سفر به ایران از طرف رژیم اسلامی را نداشته و اینها دو فرد متفاوتند.

متاسفانه اینبار مسئله اصلا گیر دادن به من نیست. این سانسور سیستماتیک، با تفکر و هوشمندانه اعمال میشود!
از آنجایی که مخملباف و لاجوردی نیز خود زندانی و بعد خبرچین، فیلمساز و شکنجه گر و... رژیم شدند، راستش باید نسل ما نسبت به زندانیان سابق رژیم هیچگونه توهمی در آزادیخواهی احتمالی شان نداشته باشد. امروز اندیشه را به زندان کشیده و فردا یک نسل را.

اینکه چرا گزارشگر ما به شغل نا شریف سانسورچی رو آورده به خودش مربوط است.
اما گویا قرار است بطور سیستماتیک ملت باور کنند که گالیندوپل در تریبونال لندن حضور داشته!
اسمش را به گوگل بدهید و گزینه محدود در یک هفته را انتخاب کنید!
بله گزارش حضور ایشان در زندانهای رژیم است که در اغلب سایتها آپدیت شده!
اما جالب است بدانیم که آقای وزیر فتحی که در زندان رژیم هم بود از شرکت در تریبونال لندن انصراف دادند.
 ایشان مقاله جالبی در رابطه با دیدارش با گالیندوپل در زندان رژیم دارند.

 مسلم است که آقایون حق دارند اشتباه کنند اسامی را (رینالدو گالیندوپل بجای موریس کاپیتورن ) و ما خوانندگان نیز حق داریم در کامنت گوشزد کنیم.
اما لباس شخصی های سایت هایی مانند گزارشگران نخواهند خواست. چون در افکار عمومی باید این حضور جا بیفتد!
حضور گالیندوپل در تریبونال لندن!

آقای صالحی نیا از حزب کمونیست کارگری نیز نوشته:

این روشنفکران خواستار آن شدند که آقای شهید برای تکمیل اطلاعات خود درباره‌ی وضعیت حقوق بشر در ایران، با زندانیان سیاسی پیشین و خانواده‌های آنان در خارج نیز تماس بگیرد. دکتر احمد شهید سومین گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل برای ایران است. پیش از وی رینالدو گالیندوپل در سال ۱۹۸۹ و موریس کاپیتورن در سال ۱۹۹۶ چنین ماموریتی برعهده گرفتند و موفق شدند یکبار به ایران سفر کنند. دولت ایران کنوانسیون‌های بین‌المللی در زمینه حقوق مدنی و سیاسی، از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر را امضا کرده و ملزم به اجرای تعهدات خود در این زمینه است.

Monday, 18 June 2012
ما مادران پارک لاله انتظار داریم، صدای دادخواهی ما مادران و حامیان در گزارش های بعدی گزارشگر ویژه سازمان ملل شنیده شود. همچنین انتظار داریم به موارد گسترده و آشکار نقض حقوق بشر که در طی این سی و سه سال بر مادران و خانواده و حامیان رفته است و احتمالا در گزارش های قبلی گزارشگران ویژه از جمله آقای گالیندوپل موجود است و به بایگانی سپرده شده است، نیز پرداخته شود.
آویزان شدن به گالیندوپل ها، حقوق بشر، دادخواهی در دادگاههای سرمایه باید در افکار عمومی جا بیفتد. برخی با مواجب، برخی بی مواجب دست در کارند!
کمی دلم گرفت برای آنانی که هزاران دلار از حقوق کارگریشان را هزینه کردند و یا زیر قرض بانکها رفتند برای این امر خیر!
اما خوشبختانه این پول باز پرداخت خواهد شد! وقتی ما را هوشمندانه سانسور کردند و در همان خاوران ها صدایمان را خفه!
توضیح عکس: دوستی پرسیده بود عکس واقعیه؟ بله متاسفانه. توضیح عکس از ویکی:  ستار جابر از زندانیان عراقی در زندان ابوغُرَیب در عراق بود که عکس‌های شکنجه جسمی وی برای روزها در صفحات مجلات و روزنامه‌های جهان قرار داشت. در معروفترین این عکس‌ها، به دستان و آلت تناسلی وی کابل برق وصل شده بود، و به وی گفته شده بود در صورت تکان خوردن دچار برق‌گرفتگی خواهد شد. البته پس از افشای ماجرا ارتش آمریکا، اعلام کرد، کابل‌ها به برق وصل نبوده‌است، این ادعا را بعداً جابر تکذیب کرد. جابر به جرم دزدی اتومبیل زندانی شده بود.

 ---------------------------------------------------------------------------------
فیلم زیر دقیقه 25:  اردوان زیبرم زندانی سیاسی در جمهوری اسلامی (گیلان)
 اردوان زیبرم: جان کوپر(حقوقدان) در رسانه ها اعلام کرد ما هیچ پولی نگرفتیم. داریم داوطلبانه کار میکنیم...من خودم که اینجا ایستادم (اردوان زیبرم)، هزاران دلار کمک کردم، از خودم، از حقوق کارگری خودم. تک تک بچه های کارزار، رفتند وام گرفتند.
هزاران دلار وام گرفتند. حتی خود بعضی از وکلا، رفتند قرض کنند که به ما بدهند، که امیدوارم به ما بدهند. ما از هیچ دولتی، از هیچ نهادی، حتی از هیچ سازمان سیاسی نه تقاضای کمک کردیم  و نه خواهیم کرد.
ارزیابی از روند ایران-تریبونال در گفتگوی سعید افشار با مرسده قائدی، اردوان زیبرم، عزیزه شاهمرادی و علی دماوندی


مطالب مرتبط در همین بلاگ:

۰۶ تیر، ۱۳۹۱

فرخ نگهداروحسن بهزاد درمیزگرد بی بی سی ( به نام دفاع از حقوق توده ها ! )/ مرادی


در برنامه میزگرد پرگاردر بی بی سی به تاریخ  سه شنبه  ۸ مه ۲۰۱۲ با تمِ " گروه های مسلح " آنچه حاصل نشد یک نتیجه گیری درست تاریخی از سوألات مجری برنامه داریوش کریمی بود ! او پس از شرح مختصر خشونت رژیم علیه گروه های سیاسی و مسلح وسرکوب وبه قتلگاه بردن افراد سیاسی ( همچنین اعمال خشونت گروه های سیاسی هم علیه رژیم ) در دوران سرکوب مردم ! به طرح این پرسش می پردازد  که آیا می شد با زیرکی چنین عاقبتی را پیش بینی کرد وازآن جلوگیری به عمل آورد ؟! آنچه ایشان توجه نکردند این بود که طرح براندازی حکومت پهلوی وآوردن کمربند ایمنی سبز حکومت اسلامی در ایران ( وحتی منطقه خاورمیانه ) در دوران جنگ سردِ ضدِ کمونیستی توسط سرمایه جهانی ، با سرکوب گروههای کمونیستی وچپ و روشنفکران وحتی ملی گرایانی که خواهان استقلال کشوراز دست قدرت های بزرگ سرمایه داری بودند ، از قبل برنامه ریزی شده بود ! حتی اگر گروه های سیاسی مسلح اسلحه های شان را تحویل می دادند و مثل خائنین حزب توده و اکثریتی ها رفتار می کردند ، هیچگونه اثری در پروسه سرکوب وعقب راندن نیروهای سیاسی و روشنفکران ایران آن روز توسط رژیم جمهوری اسلامی نداشت و کماکان تا به امروز هم نداشته است ! حتی با فرض اطمینان خاطر رژیم از ناتوانی سازمان های سیاسی وعدم پیوستن گسترده توده ها به دلیل عقب ماندگی فرهنگی و دینی به سازمان های سیاسی و دخالت گری سیاسی و حضورعملی درادامه جنبش برای استقرار دموکراسی و حکومتی سکولار نه سوسیالیستی  حتی ! پاسخ های دو نماینده راست و چپ سازمان فداییان اکثریت واقلیت نشان از بی مسئولیتی وعدم دقت وعدم توانایی درارزیابی و تجزیه و تحلیل سیاسی منسجم و درست طرفین از شرایط آن روز جامعه داشت ! حسن بهزاد که از آن شرایط وحشتناک سرکوب دور بود و به اندازه لازم از آن وضعیت و چگونگی راه برون رفت از آن جهنم دیکتاتوری آگاهی نداشت و کلأ همیشه از یک تحلیل سیاسی منطقی و واقعی عاجز بوده و است ، درست به مثابه یک پسربچه پررو که در شرایط تنبیه و پرسش بزرگترها از انجام یک گستاخی از یک عمل ممنوعه خطاب به مجریِ برنامه در پاسخ به سوألِ او که می پرسد آیا درست بود که سازمان شما دست به دفاع و یا جنگ مسلحانه بزند؟ می گوید بله ، بله درست بود که سازمان دست به مبارزه مسلحانه بزند ! چون حتی برای پخش اعلامیه هم امنیت نبود و رژیم به شدت دست به سرکوب توده ها وفعالین سیاسی زده بود و جوخه های رزمی هم برای دفاع رفقای فعال سازمان برای پخش اعلامیه ها بود !! واقعا یعنی برداشت ذهنی و تحلیل سیاسی این شخص (نماینده سازمان فداییانِ اقلیت ) از شرایط عینی آن سال ها به خاطر فرار زودرس شان از آن مهلکه آنقدر آبکی است ؟! یا از پررویی وبیسوادی این شخص ناشی می شود ؟! درجایی ابراز فضل سیاسی شان به حدی گُل می کند که می گویند : آقای کریمی ببینید سازمان " ما !؟ " هر جا که توده ها به میدان آمده و دست به اسلحه برده از حقوق آنان دفاع کرده ! چون سازمانِ ما وظیفه خودش می دانسته از حقوق کارگران و زحمت کشان دفاع کند ! واین از اول در برنامه سازمانِ ما ؟ بوده است ! مثلا در کردستان ! در ترکمن صحرا ! در انزلی ! اما در جاهای دیگر مبارزه این طوری نبوده ! خوب اگر توده ها خودشان اسلحه به دست گرفته بودند ، دیگر دفاع شما معنیش چه بود ؟! این آیا بیانگر این مسئله است که توده ها از پیشاهنگان شان زودتر زمانِ دست به اسلحه بردن را می فهمند و بدون تصمیم آنها اقدام می کنند ؟! و آنها را وادار به تبعیت از پراکتیک مبارزاتی خود میکنند ؟! 
.... 
دوستان برای خواندن ادامه مطلب در همین بلاگ اینجا را کلیک کنیم.
رزا: عکس ها از میدان آزادی اکسیون چریکهای فدایی خلق بعد از انقلاب 57

مقاله افشاگرانه یاسمین میظر در مورد ایران تریبونال به انگلیسی + فایل صوتی به فارسی


 گفتگوی امیر جواهری با یاسمین میظر در مورد تریبونال موجود و دلائل عدم همکاری با آنها
  گوش کنیم-فایل صوتی ام پی  3


در زیر بخشی از مقاله. برای خواندن مقاله در همین بلاگ اینجا. برای خواندن مقاله در منبع روی تیتر آن کلیک کنیم

فیلم یاسمین میظر در اکسیون صلح
رزا: یاسمین جان ممنون

رزا: توضیح: یاسمین از فعالین جنبش جهانی صلح و ضد رژیم اسلامی است. با کنفدراسیون دانشجویان فعال بوده، در صفوف فداییان اقلیت علیه رژیم مبارزه کرده و بعد از اسلحه کشی بر سر ایستگاه رادیویی (واقعه 4 بهمن) ترکشون کرده. من از طریق آذر درخشان در کارزار زنان با او آشنا شدم. اگرچه سعادت دیدارش را تاکنون نداشتم، اما با انرژی که دارد، مطمعنم در اکسیونی،  شادی پیروزی را جشن بگیریم یا در هلفدونی نانمان را تقسیم کنیم :-)
گروه دستها از ایران کوتاه هم قصدش سازماندهی نیرویی است در جهت سرنگونی رژیم اسلامی که از کانال قدرتهای بزرگ و زیر حمایت بمب افکن هایش نباشد.  یاسمین استالینیست نیست، و در صف حامیان صلح راحش از بنیادگراها جدا است. فیلم حمله بهش را در اکسیون صلح در بالا قرار دادم و هنوز در کامپیوتر سابقم عکسهای اکسیون علیه کشتی های اتمی انگلیس را دارم. یاسمین برعکس بیشتر ایرانیانی که شناختم، اتفاقا بیشتر داخل جنبشهای اعتراضی کشور میزبان فعاله و بقولی با سرمایه داری در دل هیولا دست و پنجه نرم میکنه. مقاله اش بدون شک فانوسی است که راه را روشن میکنه.
ازش ممنون هستم. نوشتم تروتسکیسته به اشتباه ولی مسلما استالینیست نیست.
همینجا در توضیح دوستی که در ایمیل نوشته بود، تریبونال لندن بدلیل حضور گالیندوپل مشروعیت داره. باید بگم وکیلی که در تریبونال لندن بود موریس کاپیتورن است. رينالدو گاليندوپل  از سال 1365 تا 1373 و موريس كاپيتون گویا از سال 1374 تا 1380 نمايندگان ويژه حقوق بشر بوده. دیدار گالیندوپل در اینجا گزارش شده و کاپیتون (وکیل در تریبونال لندن) امکان سفر به ایران از طرف رژیم اسلامی را نداشته و اینها دو فرد متفاوتند.

So who is on the steering committee of the International Tribunal for Iran?
l Payam Akhavan himself was a legal advisor to the prosecutor’s office of the International Criminal Tribunals for the former Yugoslavia and Rwanda at The Hague (1994-2000) and has served with the United Nations in Cambodia, East Timor and Guatemala. He has appeared as counsel in leading cases before the International Court of Justice, the International Criminal Court, the European Court of Human Rights and the Permanent Court of Arbitration. In 2005, he was selected by the World Economic Forum as a “young global leader”. One would have thought all that would be enough for the left to keep well clear of him.
l John Cooper QC, chair of the tribunal, has advised the government of Slovakia on human rights policy and the Cambodian regime on war crimes trials. In 2004 he was invited to present a paper on human rights in Beijing by the British Council.
l Sir Geoffrey Nice QC has prosecuted several cases before the International Criminal Tribunal for the Former Yugoslavia. His main claim to fame results from the cases against Dario Kordić and Goran Jelisić - both found guilty of war crimes. Both were undoubtedly criminals, but we all know the US/EU agenda regarding these trials.
In summary, the tribunal is yet another example of a potentially worthy cause corrupted by regime change funds. One day the Iranian people themselves will investigate the massacre of the political prisoners in 1988, but no-one on the left should touch the current ‘tribunal’. As Homayoun Ivani has put it, the executions cannot be investigated in a vacuum: the historical background and its occurrence at the end of the cold war should be taken into account. In the tradition of such liberal institutions, there is no mention of the politics of the victims by the organisers. I could not find a single reference on the tribunal’s website to the fact that many were communists.
One of the ‘left’ broadcasters that is publicising the tribunal is Shahrzad News, which is a ‘feminist news agency’ running a Persian and English-language website. Shahrzad was one of 11 organisations to benefit recently from a €15 million EU fund to “improve reporting of human rights issues”, distributed via the Dutch government. Its international solidarity activities include gathering messages of support for the Iranian people from a group of Dutch parliamentarians.[6] These include Liberals and Christian Democrats, not to mention out and out racists.
It is difficult to understand what possessed an organisation, formally of the left and indeed still claiming to be of the left, to broadcast messages of solidarity from MPs whose opposition to the Islamic regime has nothing to do with support for the Iranian people, still less for the Iranian working class, but is driven by nationalistic Islamophobia. The left, and in particular the Iranian left, should steer well clear of such forces.
While some comrades find it difficult to comprehend how sections of the Iranian the left could sink so low as to accept such funding, those of us who remember these individuals’ eagerness to accept Soviet and Iraqi money are not surprised. These are no defenders of the working class: they have no understanding of class politics. For them revolution is the act of a vanguard ‘leading the masses’ at whatever cost: the end justifies the means. Many of us have now witnessed how in reality the dubious means they use can turn out to define the end.
In remembering comrades executed not just in 1988, but throughout the 1980s and later, we should first and foremost remember the ideals and the politics of those who were executed. Many were Marxists, defenders of the Iranian working class, anti-imperialists and anti-capitalists. They would be horrified to discover the kind of funding used to set up a tribunal in their name.
The genuine left in Iran is staying well clear of such temptations. We cannot and will not tarnish the memory of comrades who died so courageously in the dungeons of the Islamic regime.
Notes
1. The New York Times June 1.
2. O Bennett-Jones, ‘Terrorists? Us?’: www.lrb.co.uk/v34/n11/owen-bennett-jones/terrorists-us.
6. See ‘Dutch parliamentarians address the Iranian people’: www.youtube.com/watch?v=c4NDuWcmAf0
 
مطالب مرتبط جدید در اینترنت، برای خواندن در منبع روی تیتر آن کلیک کنیم.
 رزا:روزبه (از راه کارگر کمیته مرکزی بدون شالگونی)
رزا: متاسفانه الان دیدم آقای روزبه هم که معمولا با دقت است و یکی از نویسندگان مورد علاقه من هستند، گالیندوپل را از رختخواب به ریاست دادگاه تریبونال لندن کشاندند! و نوشتند پیام اخوان از ایشان (گالیندوپل) تشکر میکنند برای کمسیون حقیقت یاب! بالا نوشتم که ایشان (گالیندوپل) اگر هم زنده باشند (امید به آن) در این دادگاه لندن حضور ندارند!
 تقی روزبه: مثلا ترکیب برخی از برگزارکنندگان آن درسطح مقامات ومناصب قضائی خالی ازبرخی شائبه ها و سؤال ها نیست. به عنوان نمونه در گزارش و گفتگوی بی بی سی با پیام اخوان درزمانی که هنوز این پروژه درمرحله تدارک بود، می توان به نقش وی و نهاد و مرکزاسناد حقوق بشروابسته به او در تدارک و برگزاری این جریان پی برد. دراین گفتگوها با صراحت اذعان می شود که او و نهاد حقوق بشروابسته به او رسما از حمایت های مالی دولت کانادا و وزارت خارجه آمریکا-لااقل برای مدتی-  و نیزمنابع دیگر (و ازجمله منابع غیردولتی که ازآن ها نام برده نمی شود) برخورداربوده اند. هم چنین درپایان  نشست چهارروزه تریبونال لندن نیز هم او بود که  درمقام دادستانی این دادگاه نمادین و برنامه آتی آن سخن راند* و از کمیسیون حقیقت یاب و شخص گالین دوپل تشکرکرد. ازنظرسابقه نیزداشتن مسؤلیت هائی چون نقش دادستانی در دادگاه های جهانی درمورد میلوسویچ و یا رواندا ... محرزاست. بسیارخوب!
رزا: راستش اقلیت خودش شرم را خورده و حیا را قورت داده!
سردبیرمواجب بگیر شهرزاد نیوز (وهمزمان از تحریریه نشریه کار اقلیت
)
 .

۰۵ تیر، ۱۳۹۱

آناركوفمينيسم/ مريم خراساني


يكي ديگر از ژانرهاي تفكر و عمل زنانه كه در راديكاليزه كردن جهان امروز نقش مهمي داشته‌ و مي‌تواند هم‌چنان داشته باشد جريان آناركوفمينيسم است:
واژه‌ي anarchism برگرفته از anarchos واژه‌ي يوناني به معناي بدون حاكم، بدون‌ قانون‌گذار است و آنارشيسم به معناي دولت‌ستيزي و آنارشي به معني بي‌دولتي و بي‌قانوني. اين واژه دلالت‌گر اين است كه هيچ شخصي نبايد بر انسان ديگري فرمان براند و سلطه يابد به كمك اجبار يا تهديد اجبار ؛ اجراي آزادي و شرافت و شأن انساني در گرو اجراي اصل فوق است. آناركوفمينيسم يكي از راديكال‌ترين مواضع در اين زمان در تاريخ جهان است. مواضع واقعي براي آزادي ذهن انساني از هرگونه سلطه و آزادي بدن انسان از سلطه‌ي مالكيت، آزادي از غل‌وزنجيرها و محدوديت‌هاي حكومت. مواضع آنارشيستي براي يك نظم اجتماعي مبتني است بر گروه‌هاي آزاد افراد براي هدف توليد ثروت اجتماعي واقعي، نظمي كه براي هر موجود انساني دستيابي آزاد به زمين و بهره‌مندي كامل از ضروريات زندگي مطابق اميال فرد را تضمين مي‌كند. فمينيست آنارشيست زني است كه تأكيد مي‌كند فرودستي زنان ريشه در يك سيستم كهنه‌ي روابط جنسي و فاميلي/خانوادگي دارد و هم‌چنين تأكيد مي‌كند بر ابعاد هم اقتصادي و هم روان‌شناختي وابستگي؛ كسي كه معتقد است استقلال شخصي عنصر ضروري برابري جنسي است و اين كه حقوق سياسي و قانوني نمي‌توانند در خودشان چنين برابري‌اي را تأمين كنند. به‌جز اما گلدمن، فمينيست‌هاي آنارشيست از سوي تاريخ‌نويسان عمدتاً فراموش‌ شده يا ناديده گرفته شده‌اند. نخستين گروه‌هاي آناركوفمينيستي انگليسي در سال 1977 پديدار شدند كه به سرعت رشد يافتند و با بولتن‌ها و روزنامه‌هاي‌شان و نيز با دو كنفرانس ملي و تعدادي كنفرانس ناحيه‌اي به يك شبكه‌ي ملي و بين‌المللي تبديل شدند. اين جريان، نقد از جنبش فمينيستي را ارتقا داد. فمينيست‌هاي آنارشيست ادعا مي‌كردند بسياري از اصول اوليه جنبش فمينيستي به دست فراموشي سپرده شده است از جمله، فقدان رهبري، مركزيت‌زدايي، فدراليسم و فقدان انواع دگم (جزم‌انديشي). اين جريان با مخالفت‌هاي بسياري روبه‌رو شد، نه‌تنها از سوي فمينيست‌هاي ماركسيست و رفورميست بلكه هم‌چنين از سوي جنبش آنارشيستي سنتي تحت سلطه‌مردان كه به فمنيست‌هاي آنارشيست به عنوان نوعي تهديد براي مواضع خود برخورد مي‌كردند. (نقل از فرهنگ فمينيستي آمازون‌ها) 

 برای خواندن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنیم.

دعوای تریبونال لندن و گفتگوهای زندان و همکارانش، کشمکش لاشخورها است!

عکس کودک و لاشخور
دعوای تریبونال لندن و گفتگوهای زندان و همکارانش، در واقع کشمکش لاشخورها است!
مطلب در جواب ایمیل و کامنت دوستان نگارش شد.

رزا: گفتگوهای زندان در اعتلاف با سوسیال دمکراسی سوئد  با شعار "ببخشید و اگر قیمت بالا بود، فراموش کنید " ،  فراموش کردن جنایت رژیم را به وصول پول، غرامت و دیه وابسته کرد.
حال گفتگوهای زندان دوباره گپ رسانه آلترناتیو و تریبون مستقل اش را در مقابل رقیب جدید یعنی تریبونال لندن کوک کرد.
اگر این نظریه ایجاد رسانه آلترناتیو و مستقل درست است، اما پولی و یا سهمی از قدرت برای مدیران سمینار زندانیان سیاسی نداشت. به همین دلیل پس از اجرای آن در 2005 به تدریج استحاله یافت تا رسید به سال 2011 در سوئد و آنجا تمام تریبونهایش را دو دستی تقدیم سوسیال دمکراسی (توده و اکثریت) کرد.
 الان هم در مقابله با رقیب (تریبونال لندن) دوباره برای رد گم کنی، پشت تز تریبون مستقل سنگر گرفتند. خوب اگر استقلال خوب است چرا گفتگوهای زندان اجرا نکرد؟ و پول و قدرت را در برابر استقلال و تریبون آلترناتیو انتخاب کرد؟
همچنین طیف راه کارگر با  تز آنتی امپریالیستش  توسط امیر جواهری و شالگونی در نقد تریبونال لندن و وابستگی سیاسی/ مالی تریبونال به قدرتهای بزرگ. سوراخه! .
 فرقی بین وابستگی به سوسیال دمکراسی و یا دمکرات مسیحی  برای چپ رادیکال وجود نداره و هر دو داخل سیستم اند و در جهت ساکت کردن شورشگران و یا سرکوب مخالفان سیستم در تاریخ بشر جنایت کردند. 
آذر ماجدی  به درستی در دفاع از تریبونال نوشته: اگر کون ما گهی است، در جایی که کون منتقدین هم گهی است و اصولا در اپوزیسیون ایرانی همه مان از توبره و آخور دولتها میخوریم، پس "کون گهی" اصولا ارزش منفی دیگر به حساب نمی آید.
حال برخی هم در هر دو نمایش مجلس ترحیم زندانیان دهه 60در حال آبغوره گرفتن میباشند. مثل شادی امین!
هم در سوئد با گفتگوهای زندان میچرد و هم در ردیف اول تریبونال لندن صندلی اشغال کرد!
فیلم زیر مثلا مصاحبه با شادی امین است؟! عدالت برای ایران هم همان پروژه پر چربی هلندی شادی ها (امین& صدر) است. مصاحبه کننده که گویا باید مخفی باشه سوالاتی را از شادی امین میپرسه. از آنجایی که سوال کننده، نه سلامی میکند و نه خودش را معرفی میکند. و نه حتی چهره اش معلومه، احتمالا شادی امین باز خودش با خودش مصاحبه کرده! دوربین اینقدر تو حال و هوای شخصیت سازی است که میشه تعداد دندانهای رهبری را شمرد! استفاده ابزاری از گریه های زن دیگری در پشت صحنه "آذر آل کنعان" جذابیت خاصی به این مصاحبه خود ساخته داد. 10 دقیقه سوال جواب از خود به قصد چهره سازی به مدل اصلاح طلبان را از دست ندهیم! لینک زیر :-)
گزارش عدالت برای ایران از ایران تریبونال- 1
اما اگر این جنازه های متلاشی دهه 60 ای زبان داشتند، شاید میگفتند که ما سوژه پر پول کردن جیبها نیستیم!
به خودمان واگذاریدمان!
دیوار های دکان هایتان آخرین تکه استخوان ما را زودتر از بلدزرهای رژیم در خاوران له و محو کردند!
آیا کسی این صدا را در جلسه حقیقت یاب، در هیاهوی دلار شنید؟
امید آنقدر زنده باشم که ببینم جنبشی مستقل از مبارزه و مقاومت دهه 60 ای ها حمایت کند و جنازه هایمان در آینده کالای دلالی نباشد....
بله، در اوضای بس گهی به سر میبریم. بوی گندشان تنفس را سخت کرده. هردو طرف را محکوم نکردن ابلهی است.. صدای بی صدایان باشیم، آنها که برای دریافت دلار و جایزه مبارزه نکردند!

پ.ن: البته برخی هم شتابزده و دو پله یکی از نبردمان ترفیع در حال بالا رفتنند!
لینک زیر چهره جدیدی در گروه آرایشگران! این بار عزیزه شاهمرادی از امریکا!


... برگزار کنندگان به گفته خودشان به هیچ گروه سیاسی یا دولتی وابستگی ندارند و سازمان عفو بین الملل اگر چه حامی این جریان است، اما برگزار کننده آن نیست.
جلسات رسیدگی شامل شنیدن شهادت افراد از گروههای سیاسی مختلف است که یا خود در دهه شصت زندانی سیاسی بوده اند یا از بستگان و دوستان اعدام شدگان هستند.
دادگاه نمادین در لندن
از تمام گروههای سیاسی حداقل یک شاهد حضور دارد. از جمله: حزب کومله و دمکرات کردستان، گروه فدائیان خلق (اقلیت و اکثریتحزب توده، سازمان مجاهدین خلق، آرمان مستعضفین، راه کارگر، پیکار و...
یک تیم بین المللی حقوقی، متشکل از عده ای از حقوقدانان بین المللی و ایرانی از جمله جان کوپر، ریچارد فالک، سر جفری نایس، اریک دیوید، پیام اخوان، نانسی هورماشیا، هدایت متین دفتری و کادر اسمال (که سال گذشته درگذشت)، این دادگاه را سازماندهی کرده اند.

.... موریس کاپیتورن، گزارشگر ویژه ایران در دهه ۱۹۸۰ نیز پذیرفته که ریاست کل کمیسیون‌های گوناگون آن را برعهده گیرد.
....
به گفته‌ی آقای آریان تمامی هزینه‌های این کارزار و کمیسیون‌های مرتبط با آن تنها از طریق کمک‌های داوطلبانه و مردمی تامین می‌شود. او می‌گوید حقوقدانانی که با کارزار ایران تریبونال همکاری می‌کنند، این کار را کاملا داوطلبانه انجام می‌دهند و حتی در برخی موارد به کارزار کمک مالی هم می‌کنند.
"مرکز اسناد حقوق بشر" که پیام اخوان از موسسان اولیه آن است نیز یکی از حامیان این کارزار است.

۰۴ تیر، ۱۳۹۱

تریبونال بین المللی رسیدگی به جنایات رژیم اسلامی قابل حمایت یا محکومیت؟/ آذر ماجدی


رزا: راستش وقتی مقاله آذر ماجدی را خواندم فکر کردم که رژیم اسلامی اصولا نیازی به مزدور با جیره و مواجب بگیر ندارد. حساب جانباختگان دهه 60 از احزاب سر سپرده دولت ها و حزب بعث عراق جدا است، اما در تعجبم که چرا خانواده ها خاطرات فرزندانشان را  چوب حراج زدند؟ !
به مادرم: من علیه سیستم سرمایه داری مردسالار به خاک افتادم. نگذار استخوانهایم را جلوی دوربین های وابسته شان حراج کنند.

برای خواندن کل مقاله آذر ماجدی (همسر مرحوم منصور حکمت از حزب کمونیست و کارگری) یا روی تیتر آن و یا اینجا کلیک کنیم.
آذر ماجدی

تا آنجا که به دریافت پول از دولتهای مختلف سرمایه داری که بنوعی در سرکوب و کشتار در سطح جهان سهیم هستند، مربوط می شود، عمده احزاب و سازمان های اپوزیسیون و نهادهای مختلف اجتماعی، فرهنگی و هنری ای که توسط اپوزیسیون چپ در خارج کشور ایجاد شده است، از دولتی کمک مالی گرفته اند. در کشورهای مختلف اروپایی نهادهای بسیاری موجودند که بنوعی به سازمان های اپوزیسیون وابسته اند و اینها همه با کمک مالی دولت های مختلف تشکیل شده اند. دولت هایی که عضو سازمان ناتو هستند. بعلاوه تا زمان سقوط دولت صدام حسین بخش عمده سازمان های اپوزیسیون از دولت صدام حسین پول می گرفتند و غیر از کومه له هیچیک نیز این کمک مالی را علنا به مردم اعلام نکرده بودند. فکر نمی کنم که کسی در ماهیت سرکوبگر و جنایتکار دولت صدام حسین لحظه ای شک کند. اما این سازمان ها همچنان با سربلندی مدعی "مستقل" بودن خود بوده اند. یک بام و دو هوا که نمی شود! اگر پول گرفتن از یک دولت سرکوبگر نادرست و از نظر سیاسی- اخلاقی غیر اصولی و قابل محکوم شدن است، پس به سابقه خود نیز نگاهی بیاندازید.