۰۴ مهر، ۱۳۹۱

مقاومت زنان زنداني سياسي دهه 60، در گفتگو با مينا زرين



Rosa: مصاحبه تکاندهنده  مینا زرین با رادیو ندا من را بیاد کارزار زنان انداخت، اگرچه با کمک عصا به سختی پابپایمان می آمد و درد را در چهره اش میشد خواند، اما لبخندی چهره اش را پر کرده بود. مدتی گمش کردیم و امسال پر انرژی تر ظاهر شد. در اینترنت چند لینک قدیمیتر ازش یافتم و کتاب انفرادی اش را. مینا تاکنون بین موافقین و مخالفین تریبونال لندن موضع گیری نکرده؟! یا من چیزی نیافتم. مینا زرين زندانی دهه 60 ای وهمزمان صدای مادران خاوران و مبارزه ای بیش از سه دهه علیه فراموشی است. نمی گذارد رد پای مقاومت کم رنگ شود. وجودش افتخار جنبش زنان ایرانی و قطبنمایی که جهت بیداری و رهایی را نشانمان میدهد، که نترسیم از سلول انفرادی و نترسیم از تنهایی مان و بدانیم که سالهاست زنان با کمر شکسته اما همچنان استوار ایستاده اند.
مینا زرین، انسانی بی هیاهو و بی ادعا، که سیستم را خوب میشناسد و راز مقاومت و زندگی را برایمان مورس میزنند...

راديو ندا: مقاومت زنان زنداني سياسي دهه 60، در گفتگو با مينا زرين – قسمت اول
 سپتامبر 18, 2012 — سایت خبری جنبش خرداد

خانم مينا زرين، از زندانيان سياسي دهه شصت، در گفتگو با راديو ندا با بيان جلوه هايي از مقاومت سيما درياني، شهره مدير شانه چي، ناهيد محمدي، نژلا قاسملو و …، گفت : ‹‹آنها در آن سالهاي پر خطر نماد مقاومت و تاريخچه ي زيباي دوستي بودند! ››

سپتامبر 20, 2012 — سایت خبری جنبش خرداد
خانم مينا زرين، از زندانيان سياسي دهه شصت، دربخش آخر گفتگو با راديو ندا با نام بردن از كتايون داداميري، ماري، فاطي، اشرف فدائي، فروزان عبدي، گلي آبكناري و مريم پاكباز، و با بيان اينكه آنها بيشمارند بياد آريم آنان را ، گفت : ‹‹ آنها آگاهانه دست از سر رژيم بر نداشتند ! ››

 وبلاگ مینا زرین

MinoHemati interviews Mina Zarrin, she spent 9 years in Prison of Islamic Iran
٩ سال در زندانهاي قرون وسطائي رژيم اسلامي، مينا زرين در گفتگو با مينوهمتي حقايق بيشتري را بازگو ميکند. مينا زرين در اين يادآوري تلخ از جمله نقشي را که محسن مخلباف در زندانها بعهده داشت بياد ميآورد

زندان گوهردشت وسلول انفرادي از: مينا زرين
ﻣﻴﻨﺎ ﺯﺭﻳﻦ. ﺣﺪﻭﺩ. ١٠٠. ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍﻫﻲ ﮔﻮﻫﺮﺩﺷﺖ. ﻣﯽ ﺷﺪﻳﻢ. ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﺴﺘﻦ ﻛﻠﻴﻪ ﻭﺳﺎﻳﻞ، ﺣﺎﺝ ﺩﺍﻭﻭﺩ ﻛﻪ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭﺍﻧﺶ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺑﻮﺩﻧﺪ،. ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻣﻲ. ﻛﺸﻴﺪ: ".ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﭘﺘﻮ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﻴﺪ ﺑﺒﺮﻳﺪ !" ﻧﻤﻲﺩﺍﻧﺴﺘﻴﻢ ﺩﻗﻴﻘﺎ ﺑﻪ ﻛﺠﺎ ﻣﻲ ﺭﻭﻳﻢ
روز را با شادی ‏گذراندم. انگار دیگر در این سلول كوچك، كه همه چیزش غیرعادی و غیرانسانی بود، قرار نداشتم. بال درآوردم و با محیطی كه دلم می‏خواست انس گرفتم. به بند روبرو امید زیادی بسته بودم تا شاید خبرهای جدیدی به دست بیاورم. خبرهایی از زندان اوین، اعدام‏ها، دستگیری‏ ها و بازجویی ‏های جدید كه شمارشان بیش و بیش‏تر می شد. مدتی سكوت بدی حكم‏فرما بود. دوره كسل‏ كننده سلول‏ها: با برنامه پراكنده ‏سازی زندانیان، گذاشتن زندانیان عادی و یا گه‏ گاه زندانیان زیربازجویی در فاصله بین سلول‏های ما، كه بعضی از آن‏ها با شنیدن صدایمان، به پاسدار گزارش می‏دادند. زندگی روزمره با تهدید، كتك، فحش و سگ‏دانی همراه بود...



 یاران ناشناخته‌ام، چون اختران سوخته
چندان به‌خاك تیره فرو ریختند سرد،
كه گفتی دگر زمین
برای همیشه شبی بی‌ستاره ماند.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

ba selam rosa jan mina zerin ra mishnaseam ,in refegh gerami yeki az mogavemterin redani sal 60 ast men beraye ishan hemishe arzoye mogvemet ,,movegiyet arzo mikonam, roza gerami hemanuor ke gofdi mina insan sherif ve bedone kish shexsiyet ve ba ehsas ast,, omid be ayende behter mesoud yeki az dostane gedimi min zerin