۲۷ فروردین، ۱۳۹۲

گزارش ویدئویی ازدومین نشست سازمانها ونهادهای چپ وکمونیست- فرانکفورت ژانویه 2013



 گزارش ویدئویی ازدومین نشست سازمانها ونهادهای چپ وکمونیست2 from Rosa Roshan on Vimeo.


 رزا: کلیپ بالا بخشی از فیلم برای معرفی آن تهیه شده است. فیلم کامل تر را میتوانیم در لینک زیر ببینیم.
https://vimeo.com/64128130

توضیح: فیلم های بلاگ گزیده نیم ساعته از چهار فیلم چند ساعته ی گزارش تلویزیون کومله از این نشست تهیه شده و برای دیدن آن فیلمهای چند ساعته متاسفانه لینک مستقیم ندارد. اما با جستجوی کانال کومله، بخش فارسی میتوانید فیلمها را بیابید.
گزارش ویدئویی ازدومین نشست سازمانها ونهادهای چپ وکمونیست
فایل کامل برای دانلود 58 ام بی
58MB flv

فایل های زیر همان فایل بالا است که برای دانلود راحت تربه دو بخش تقسیم شدند. برای معرفی فیلم گزارش بخش دوم فیلم را روی بلاگ قرار دادم.
فایل اول- بخش اول -  برای دانلود86 ام بی
86 MB mp4
Mediaplayer file 1

فایل دوم- بخش دوم برای دانلود47 ام بی
47MB

 مطالب مرتبط در همین بلاگ:
برای خواندن مطلب بروی تیتر آن کلیک کنیم.


  مطلب غیر مرتبط:
ما و آنها- فایل تصویری 50 صفحه جیاپاس (جدید)

ma va anha
1.5MB- pdf

با تشکر زیاد از رفیقی که این فایلها را برای خوانندگان بلاگ فرستد 2؟
Sara: سلام رزای عزیز / متاسفانه متن ما و آنها را نمی شود خواند.
Rosa: سلام سارا جان. بعد از دانلود میتوان خواند، اما در خواندن آنلاین کلماتش به هم میریزد. تمام متن را در 5 فایل زیر گذاشتم و امیدوارم بتوانی اینبار آنلاین بخوانی. با عشق و همبستگی

1
2
3
4
5
http://www.mediafire.com/view/?sitzfx78ogjsnq6

۲۳ نظر:

اخبار آنارشیستی گفت...

سلام رزای عزیز

متاسفانه متن ما و آنها را نمی شود خواند.

علیرضا بیانی گفت...

سلام رزا عزیز
کلیپ اتحاد گروهای چپ را دیدم و به خوبی متوجه منظورت شدم. من انزجار تو از این فرقه گرایی ها را درک میکنم و با منظور تو از انعکاس این ویدئو ، از این حیث که این گرایشات تا چه میزان بی ربط هستند هم موافقم. اما مانند تو از این به نتیجه نفی گزینه های انقلابی مثل تشکییلات حزب انقلابی و اتحادهای اصولی نمیرسم. برای همین هم بود که بلافاصله پس از اعلام نتیجه اولین نشست در همین رابطه، نقدی به آن نوشتم که اینجا جهت ملاحظه تو و سایر دوستان علاقه مند میگذارم.
http://militaant.com/?p=1230
راستی رزا جان، از ویدئویی که در این رابطه گذاشتی تا پیدا کردن صفحه کامنت، از لابلای کلی لینک و یاداشت و نوشته رد شدم تا این صفحه بسیار ریز را به کمک میکروسکپ پیدا کردم. خواستم دوستانه پیشنهاد بدم که میشه یک نظم و انسجامی به این لینک ها و هرکدام در کاتاگوری خاص خودش داد و هنوز آنارشیست باقی ماند. به این ترتیب اثر پیشبینی شده ای که بر مخاطب باید داشته باشد را خواهد داشت و بی فایده در وضعیت ابر موضوع شدن قرار نخواهد گرفت.
سالم و سر زنده و همچنان پر انرژی باشی دوست قدیمی.

RosaArchiv گفت...

سلام
از پیشنهاد خوبتان مر30
با استفاده از سرور فایر فاکس یا بقیه آنها میتوان صفحه را بزرگ تر دید. نمایش صفحه را در فرمان های سرور میتوانید خود تغییر دهید. صفحه برای آی پد طرح ریزی شده و کوچک و میکروسکوپی!
در مورد دسته بندی مطالب مثلا: کارگری- زنان- آنارشیستی و....
البته این کار و کلیشه و کشو کردن مطالب را که در وبسایتهای فارسی زبان میکنند دوست ندارم.
برای خواندن اخبار و مطالب زنان روی آیکون زنان کلیک کردن و...
یا خبر ممنوعیت دفن جنازه افغانی را در آیکون افغانستان ...
خواننده بلاگ احتمالا در خواندن مثلا مطلب زنان و افغانستان و کلیپ آنارشیستی دانشجویان و... خود درمیابد که همه اینها به هم ربط دارند و نمیشود با خط کش جدا کرد.
زمان اتفاقات البته مهم هستند و وقایع و مطالب را با کلیک روی ماه مارس و آوریل میتوان به راحتی یافت.
البته شاید دوستان در بی نظمی موجود، نظمی را بیابند که نظم رسمی نیست.
علم هم اکنون اینتر دیسیپلین شده و متخصصین کامپیوتر و شبکه را در تحقیقات مغزی فعال خواهیم دید.
جنبش زنان آنارشی، ضدیت با آتوریته و ... آنقدر به هم ربط دارد که نمیتوانم جدایشان کنم. و یا اولویتی برای اخبار کارگری، زنان و ... قائل شوم.
هرج و مرجی که شما احساس کردید شاید بدلیل نگرش اولویتی شما باشد که یافتن موضوع را برایتان سخت کرد.
راستی من در فیلم نشست چپ و کمونیستی بدنبال بچه های شما بودم ولی نیافتم. لینک مقاله که گذاشتید احتمالا شفاف خواهد کرد، چرا اگرچه خط فکریتان بسیار حزب محور است، اما شرکت نداشتید. مرسی از لینک
رزا

علیرضا بیانی گفت...

رزاجان مرسی از پاسخ ات، اما فکر میکنم تو پاسخ به سوال کس دیگری را به من داده باشی چون موضوعی که من طرح کرده بودم ردیف بندی کارگری، زنان و مردان نبود. تو یک کلیپ از مراسم اتحاد گروهای ... گذاشتی به عنوان پست، خوب؟؟باشه؟؟ بعد اگر بخواهیم به سراغ صفحه کامنت همان پست برویم باید از انبوهیی از لینک و یاداشت و نوشته های مختلف که ذیل همان پست آمده عبور کنیم که هرکدام از آنها شاید بتوانند پست مستقلی باشند؛ حال هرجا که دلت میخواهد میتونی آنها را قرار بدهی اما نمی فهم چرا این همه لینک و یاداشت ذیل این ویدئو آمده. این اون موضوعی بود که طرح کردم ونه چیزی که اصلا بهش دقت هم نکرده بودم که بخواد برام سوال باشه و تو را به زحمت پاسخگویی قانع کننده برای آن بیاندازه.
در مورد سوال چرا ما در آن نشست شرکت نکردیم البته در همون نوشته باید پاسخ به دست بیاید اما در چند کلام میتونم بگم که اولا ما را دعوت نکرده بودند، ثانیا اگر هم دعوت می کردند شرکت نمی کردیم چون سبک و روش متحد شدن آنها را اصولی نمیدانیم. اولین قدمی که آنها برای متحد شدن باید بردارند این است که رو به جنبشی که از آن دفاع میکنند اعلام کنند به تنهایی قادر به انجام وظایفی نیستیم که وعده داده بودیم، بعد از این نتیجه بگیرند که پس بنا براین ما دچار «بحران» شده ایم، و سپس برای فائق آمدن به بحران چاره ای نداریم که با یک دیگر بر سر « اصول» و نه چشم و ابرو توافق کرده و متحد شویم. این جریانات البته کیلومترهای با این پرنسیپ فاصله دارند و همین موضوع باعث می شود که در بحرانی که خود آن را به وجود آورده اند همچنان غرق باقی بمانند.
به قول مردها، مخلصیم

naskhad.blogspot.com گفت...

ترتسکیسم آنروی سکه استالینیسم(و هر دو در کنار هم جناح چپ بورژوازی روسیه در مقابل جناح راست که لنین و برنامه نپ بود)میباشد.پس هیچ فرقی از لحاظ ایدئولوزی و پرنسیب با فدائیان و راه کارگر و مائویستها ندارند.همون دعوتتون نکردند که نبودید اگر دعوت میشدید با سر میرفتید جنای آقای بیانی!!بحران نیز در شما سالها قبل با شقه شقه شدنتان در سطح جهان رسیده, کم لطفی نکنید!!ما آنارشیستها رو بلا نسبت نادان گرفتی!! نه جناب حزب و دستک دمبک با شکست پروژه روسیه و چین و کوبا و....مرد...کفنش هم پوسید .ول کنید برید پی کارتون.هر چند ناستالژی بد دردیه!!از سال 1999 تا به امروز مجددا و خوشبختانه جهان ناظر تنها پروژه و پراتیک انقلابی یعنی همون آنارشیسم میباشد(از سیاتل بگیر بیا تا مکزیک و آرزانتین و بولیوی ....مصر و ...نیویورک جنبش اشغال).حالا برین سرتونو بزنید به سنگ تا هوشیار شید.برای تو هم سلامتی و سربلندی در زندگی شخص البته خواهانم علیرضا جان.

علیرضا بیانی گفت...

مرسی رزا جان از نظرات با عمق ژرف آن. فقط ملاحظه ای به قسمت ارزیابی از گرایشاتی دارم که بر اساس سکه و روی آن کردی، و آن این بود که معمولا در وادی نظریه پردازی از مولفه های نظری و تئوریک برای تحلیل و ارزیابی استفاده می شود و فقط در بازار ناصرخسرو یا سید اسماعیل و نظایر آن است که از این رو و آنروی سکه و لبه های قیچی و نظایر آن برای ارزیابی استفاده می شود.
به هر حال این گرایشات البته از آنارشیست ها هم دعوت نکرده بودند که ببینیم شرکت میکنند یا خیر اما اساس شکلگیری آنها در یک نقطه با آنارشیزم یکی می شود و آنجا همان کاریکاتور سازی حزب و گروه است که بتواند مکمل خود یعنی آنارشیزم را در تقابل با تشکلیابی انقلابی، و در خدمت لیبرالیزه کردن جنبش ها قرار دهد.
مراقب خودت باش و همچنان پر انرژی موفق باشی در دخالت گری های معمول خود.

RosaArchiv گفت...

سلام بیانی جان
داشتم روز کارگر شما را گوش میکردم با آن دو نفر حزبی. صدایتان گرفته بود!
راستش کسی هرگز ما را دعوت نمیکند. برای به هم زدن، گه گداری وقت میگذاریم برای جلسات حزبی.
اینبار دعوتتان کردند ما را از محل میهمانی با خبر کنید!
D:

naskhad.blogspot.com گفت...

هنوز نقرس نگرفته چشاتم نورش ضعیف شده علیرضا جان.نظر بالا رو پیمان جان-یعنی من- نوشتم و نه روزای عزیز و سرکش.باری,در مکتب سکتاریستی شما ترتسکیستهای ورشکسته ما آنارشیستها لیبرالیم!!میخوام ببینیم تو چیاپاس رفقای آنارشیست زاپاتیستا از نظر شما لیبرالند!؟ تو آرژانتین و بولیوی و یونان ....که کارخونه ها رو اشغال کردند...لیبرال بودند..؟!نه عزیز شماها اینقدر تو شکل داغون و ارتجاعی و آقا بالا سری حزبیتون غرق شده اید و آب از سرتون گذشته که به خفه گی د چار شده و عقلتون پاره سنگ برداشته....فقط ریش بزی باحالی داری....حسابی شبیه ترتسکی هستی!!همین و بس.از سلامتیت مراقبت کن شاید تو تحولات بعدی صحت بینش و پراتیک انقلابی آنارشیستی رو در ایران هم شاهدش باشی.قربونت: پیمان پایدار

RosaArchiv گفت...

http://youtu.be/mkrZiXlhzuo

پیمان جان
ماک
مردم از خنده...
این بیانی جدا اگر جثه کوچکتری داشت با تروتسکی اشتباهش میگرفتم!
سال 2001 در جنوا بچه هایشان بعد از کنسرت منوچاو آنقدر مست بودند که تاب فرار نداشتند. پرچمشان را بارها افتاده در خیابان دیدم. با دوستان آتونوم کلی مزاح کردیم.
بیانی گویا تازه آمده و هر روز هم در کبابی های اینجا شکم چرانی میکند.
متاسفانه زندگی با رفقای ما هم نتوانست تاثیری روی رژیم غذایی اش بگذارد!
بز ها هم که گیاهخوارند.
حالا شاید کمی با شبیه سازی تغییری در لاشه خواری اش بدهد.
یاد یک کاریکاتور افتادم.be, be be

bA!

اخبار آنارشیستی گفت...

رزا جان سلام


زبان فارسی تو و رفیق پیمان بهتر از ربان فارسی من است شاید بتوانیم که باهم این فیلمی را که تو اینجا از نشست سازمان ها و نهادهای چپ گذاشتی با هم ترجمه کرده و با زیرنویس فارسی در اینجا درج کنیم که شاید من و دیگران بفهمیم که موضوع اصلی حول وحوش چیست؟ در ضمن چهره های آشنا هر کدام برای من نماینگر تجاربی است که با آنها داشتم و وقتی فکر میکنم که چطور آنها از طبقه کارگر حرف می زنند، نمیدونم دلم میخواهد گریه کنم یا خنده! در هر صورت من برای ترجمه به کمک شماها نیاز دارم.

با عشق و همبستگی به تو دوست عزیزم
سارا

RosaArchiv گفت...

سلام سارا جان
آنها بیشتر نظرشان رهبری طبقه کارگر است. راستش من هم برایم جالب بود که این هایی که در سیستم اینجا ذوب شدند و چپ ترینشان هم فوقش به سوسیال دمکراتها رای میدهد، نقشه سوار شدن بر کول کارگران ایران را در سر و کله های بدون مغزشان میکشند.
من بیشتر بهم تهوع دست داد، بخصوص از سرود خواندن و مشت گره کردنشان.
جوان ترینشان شهاب و همسرش فریبا هم دنبال مغز و مرکزیت و نخبه میگردند.
از مائویستها البته انتظار زیادی نمیرود.
راستش فکر کردم فیلم نشستشان را بدون شرح برای ثبت در تاریخ بگذارم که یادمان نرود.
با بوسه های زیاد.
کلی عشق و هم همدلی
همبستگی
رزا

علیرضا بیانی گفت...

رزا جان دوباره سلام
برای اون نظراتی که شبیه تقسیم لواشک بین محصلین ته کلاسه جوابی ندارم، منو به یاد زبان بین المللی آنارشیزم می اندازه که شبیه ونگ ونگ کودکان است. اما جلسه آینده بحث ما در اتاق گفتمان پالتالک در روز شنبه 27 آپریل است. خوشحال میشم شرکت کنی و یقه ما را گرفته و حسابی نقد کنی. از همین الان کلمه کلمه ای که ممکن است اونجا بگی را دارم میشنوم. فعلا این مویک را به تو تقدیم میکنم. برای ادامه دعواهایمان همیشه وقت داریم.
https://soundcloud.com/birnabeatz/we-are-free

به پیمان:
فکر میکنم لازم است به شما قول بدهم به بهانه پاسخ به ترجمه مقاله ای در مورد آنارشیزم و توضیحات مقدمه آن در مورد اینکه آیا آنارشیزم بی نظمی و هرج و مرج است نقد مفصلی بنویسم، اما تا اون موقع، مختصرا عرض میکنم که اگر نظام پلیسی لیبرالیزم را از آن بگیرید، آنچه باقی می ماند آنارشیزم خواهد بود.

naskhad.blogspot.com گفت...

علیرضا جان دلم هم برات هم میسوزه و هم خنده ام میگیره!! آخه مرد حسابی شماها که بحثی ندارید بکنید.اون موقعی که رهبری داشتید که با ارتش سرخش بدنبال دستور لنین جلاد با کشتار انقلابیون آنارشیست در اوکراین تا مرفق دستش به خون آغشته شد.بعدش هم که در جنگ قدرت با برادر تنی اش استالین به مکزیک فرار کرد و اون جانی دیگر (دوقولی خودش) فرستاد مزدوراشو و ترتبش و داد....و شماها 70 ساله یتیم شده اید!!تا حالا هم به سیصد شقه تبدیل شده اید!!پس اینقدر باد تو غبغب ننداز و الکی هی لیبرالیسم لیبرالیسم واسه ما در نیار.در ضمن اون مقاله ترجمه شده رو ما خودمونم قبولش نداریم.هوادار پلاتفرم آرشینف و ماخنو هست و ما ها(روزا و من و....)آنارشیستهای کمونیست اقناع گرایانه هستیم و نه پلاتفرمیست.برای اطلاعت گفتم که شاید به سوادت اضافه بشه!! دست آخر اینم رو بگم که به تعبیر شما بورژواهای مارکسیست آنارشی یعنی هرج و مرج...ولی اگه فرهنگ لغات رو باز کنی اونجا میخونی که آنارشی یعنی قبول نداشتن اتوریته و قدرت !!یعنی ثنار واسه حزبتون و دولت پرولتاریای کثیفتون ارزش قائل نیستیم.پس هی چرت و پرت نگو.برو مطالعه کن و هی مثل مسلمونا به کتابهای عهد بوق ترتسکی اکتفا نکن.علم انقلاب هر روز پیشرفت میکنه.تاکتیک های جدیدشون مطالعه کن شاید چیزای بیشتری دستگیرت شد. بازم از اون ریش باحالت مراقبت کن.تنها چیز بدرد بخوری هست که داری.

RosaArchiv گفت...

ممنون از موزیک

بیانی: جلسه آینده بحث ما در اتاق گفتمان پالتالک در روز شنبه 27 آپریل است. خوشحال میشم شرکت کنی و یقه ما را گرفته و حسابی نقد کنی.

رزا: بیانی جان
بلایی که بر سر صحبتهای رفیق ما امروز آمد را خود به یاد دارید. البته تلاش شما در مورد چرایی و چگونگی سانسور فایل در وبسایتتان و ... ستودنی است. اما راستش شرکت من در اتاق اینترنتی شما باعث مشروعیت اتاق تان است، که اما اصلا تریبون آزادی نیست و خودتان هم میدانید.
محل تجاوز (به آزادی) را نباید امن اعلام کرد.
البته که من مانند بقیه زنان جایی نمیروم که احتمال تجاوز زیاد است.
اگرچه ما زنان اغلب بطور گروهی به برخی از این اتاقها وارد و تصفیه حساب کرده ایم و خودتان هم شاید شاهدش بودید.
از طرفی خود شما هم احتمالا علاقه ای به یک دیالوگ هیرارشیکال در محیط سانسور اتاق اینترنتی تان ندارید.
من شخصا تریبون رادیو پیام را ترجیحا ترجیح میدهم!
اینجا:
http://youtu.be/OJDRA4vRWUE

http://radiopayam.ca/goftegoo.html

لینک را دادم که به یاد بیاورید که من و بقیه رفقایم همیشه آماده گفتگو هستیم. اما نه در محیط های سلطه گرا و سانسور.
از آنجا که من به قصد دیالوگ می آیم و رفقایتان به قصد یقه گرفتن و بعدش هم با دیدن کمربند سیاه من کم آورده و مجبور به سانسور خواهند شد، ترجیحا تریبونهایی مثل پیام را برای گفتگو پیشنهاد میکنم.
هر وقت خواستید ایمیل کنید تا تدارکش را ببینیم.
چیدن ریش بز بزی شما، اولین اقدام است!
موفق باشید
.

RosaArchiv گفت...

پیمان جان
شما من را یاد ملوانان کرنشتاد می اندازید که به دست تروتسکی به قتل رسیدند. اما کماکان تا آخر زمان صدای تیرهایشان علیه استبداد شنیده میشود.
من البته تروتسکیستها را بعد از فرارشان به اروپا، از ترس ترور سرخ حکومت سیاهشان بیاد می آورم.
شما آنان را در حکومتشان و من آنان را در فرارشان از حکومت خودشان و دیکتاتوری حزبشان...

مسئله اصلی اما:
نقش و یا ضرورت حزب در پیروزی انقلاب - رُزا روشن

http://www.radiopayam.ca/radio/RadioPayam_Parvaz26AUG12.mp3

برای همین هم فکر میکنم برای نسل کنونی، استدلالهایمان را باید ارائه دهیم.
نه به آنارشستها، آنها ساختار حزبی را رد میکنند، بلکه به حزب گراهایی که قرار است پس از قدرت گیری، حتی سر رفقای خودشان را هم تبر کاری کنند!
در مورد پلاتفرمیستها و ...
به نظرم بهتر است بخش دوم مقاله را نقد کنیم و بخش اولش را که روی صفحه اصلی بلاگ قرار دارد، دفاع کنیم.
به امید دیدار
رزا

naskhad.blogspot.com گفت...

منم دقیقا "مقاله ترجمه شده " رو نقد کردم رفیق روزای عزیز (مثل گل سرخ روز اما گلدمن) مقدمه اش باحاله و از خودمونه!!در مورد قضیه فدراسیون از اونجائی که باکونین هم نوشته هائی داره میتونه ترتسکیستهای ورشکسته رو با ما دست به "یقه" کنه....آخه اینا فقط دعوا بلدند و نه بحث اقناعی ,چون کم میآرن همونطوری که باکمر بند سیاه تو دمشونو گذاشتون رو کولشون و رفتند آبجو بخورند و آروغ بزنند!! حالا نمیدونند و نمیخواهند بدونند(چرا که اونوقت نمیتونند بحث حزب تبر بدستشونو لانسه کنن)که ما مثل مارکسیستهای رنگ و وارنگ رفقای آنارشیست ریش سفید مونو "خدا" نمیدونیم(چرا که وجود نداره) و از متونشون آیه وار حمایت نمیکنیم و هی صفحه سیاه نمیکنیم با نقل قول های قرآن وارگونه !! اینو نوشتم تا علیرضا "بحثهای" مثقال سه شاهی شو هی تو حلقوم ما فرو نکنه(آخه این بیانی مثل اینکه جدو آبادش بازاری بوده اند و حسابی با این زبان آشنائی کامل داره).با درودهای رفیقانه آنارشیستی...تا بسوزه اونجای شغالان در لباس گوسفند و بز!!

علیرضا بیانی گفت...

رزا گرامی،
قبلا گفته بودی: « اینبار دعوتتان کردند ما را از محل میهمانی با خبر کنید!»
من هم بر اساس تقاضای تو چنین کردم. ولی واقعا نمیدونسم این مقدار دل پر درد و غصه ای داری وگرنه به درخواست ات پاسخ نمیدادم تا یادور غصه های شبیه به قصه های بر سر دوراهی مجله زن روز نشود. به هر رو متاسفم که با نیامدنت باعث از دست رفتن" مشروعیت" ما میشوی، شخصا هیچوقت شانس نیاوردم و از 16 سالگی "نامشروع" بودم و به این موضوع کاملا عادت دارم، از این لحاظ نگران من نباش.
در مورد دعوت ات برای میز گرد، با کمال میل پیشنهاد مناظره شما در رادیو پیام و یا هر محل دیگری که سراغ داری را می پذیرم. در واقع قبل از اینها منتظر تو بودم. من سراع تو را از امیر هم گرفتم که چرا پیرامون مسائل زنان شرکت نمیکنی، او گفت که تو قرار است در میز گرد زن و مذهب شرکت کنی و متاسفانه در آن میز گرد هم ندیدمت. به هررو با گشاده رویی پیشنهاد تو بر سر مباحثاتی پیرامون آنارشیزم و مارکسیزم را می پذیرم و مادم که این جلسه برگزار نشود آن را پیگیری خواهم کرد. البته هیچ شرطی را هم نمیگذارم اما واقعیت این است که یاد گرفتم در مباحثات با آنارشیست ها شرط رعایت دمکراسی( حتا اگر دمکراسی بورژوایی باشد)ضروری می باشد. در اینصورت لازم نخواهد شد مانند میز گرد قبلی درست یک ساعت بحث و جدل کنم برای به دست آوردن 5 دقیقه وقت قانونی خودم که پاسخ بحث تو را داده باشم. اگر هرج و مرج آنارشیستی هیچ فایده ای نداشته باشد اقلا این فایده را برای شما دارد که تابع هیچ نظمی نیستید، به ویژه اگر آن نظم قصد تامین حقوق دیگران را داشته باشد. اگر بخواهم تعریف گذرا و عبوری از مفهوم سیاسی آنارشیزم بدهم، شاید بتوانم بگویم، نوعی فرصت طلبی به بهانه مقابله با اتوریته به جهت کسب اتوریته! نوعی مقابله با امتیاز دهی برای کسب امتیاز! در واقع شخصا یاد گرفتم آنارشبست ها را اینگونه ببینم که با همه آنچیزی مقابله میکنند که سخت به آن محتاج و وابسته اند.
راستی رزا عزیز، من سالها پیش که تو را میشناختم بسیار انسان معقول و فهمیده تر از اکنون بودی. انتظار داشتم مکتب آنارشیزم تو را از آن سطحی که بودی به مراتب به سطحی بالاتر ارتقاء دهد اما متاسفانه الان جهت تکاملی معکوس در تو می بینم و با وجود انتظار شنیدن دو کلمه بحث و نظر سیاسی و با معنا، احساس میکنم که دچار وضعیت اسفناکی شده ای. این چه بلایی است که در همه این سالها آنارشیزم بر سر تو آورده. تو که اهل مقاومت بودی چرا در مقابل این خصوصیات سخیف و ارزان شبه آنارشیست هایی که شکلک آنارشیستی در میآورند مقاومت نکرده ای. آیا واقعا تو مستحق تداعی شدن با آدم های ترحم انگیزی نظیر پیمان شده ای که مهمترین "نظریه پردازی " از اعماق آستینش بیرون آمده اش این است: "آنارشیستهای کمونیست اقناع گرایانه"!
این درست است که فقر نظری آنارشیست ها در حد ترحم انگیزی قرار دارد اما این وضعیت هنوز فاصله مناسبی با دکان عطاری و جادو جنبل های درون قوطی های آن دارد. اما اینگونه "نظریه پردازیها" نشان از زمینگیر شدن آنارشیست های سخت جانی میدهد که قصد تنزل همه چیز در سطح زمینگیری خود را دارند.
راستی منظوز من از نقد مطلبی از آنارشیست ها همان مقدمه بر آن مقاله بود، خود مقاله را اصلا هنوز نخوانده ام و اهمیتی هم ندارد، اصل موضوع استنباط نویسنده آن مقدمه است که در واقع موضوع نقد است و سعی میکنم به زودی آن را آماده کنم.
بگذریم، فکر میکنم ما حرف های مهم تر را بهتر میتوانیم رو به مخاطب عام در یک میز گرد به همدیگر بگوئیم. مشتاقانه منتظر آن روز خواهم بود.
با تشکر از توجه ات.

RosaArchiv گفت...

داشتم میخواندم: به نظر من خطرناکترین دشمنان ما اسبها ، گوسفندان هستن....(چهارپا خوب ، دو پا بد)

بیانی جان
شما من را از کی میشناسید؟
من هرگز در زندگی نگفتم چهارپا خوب, دو پا بهتر...
مشکلاتتان را با رفقای هم حزبی تان حل کنید. خود میدانید تریبون اتاقتان آزاد نیست.
من بعد از گفتگوی رادیو پیام دیگر وعده ی گفتگویی نه با شما و نه با حزبی های دیگر نداشتم.
البته که شما برای گرفتن وقت بیشتر تریبون چانه میزنید.
من هم منتظر میمانم و آبجو خوردن شما را و آروغ های پشت بندش را در یوتیوب بشنوم.
ما تریبونهای خود را داریم. اگر اجازه استفاده از تریبونهای اپوزیسیون رسمی سیستم را بدهند، تنها برای بازارگرمی نمایش آزادی است.
یکبار انجام شد و استقبال زیاد بود. به آمار کلیپ نگاهی بیندازید متوجه میشوید که چه میگویم.
استقبال زیاد، ایجاد وحشت کرده و در اتاق فکر تریبونهای رسمی تصمیم به حذف گرفته شد.
میتوانید خود از گردانندگان رادیو بپرسید که آیا من تاکنون دعوت به گفتگو را رد کردم یا نه.
این را نوشتم که بدانید از نفس کش نمیترسم. تنها تصمیم به حذف من و رفقایم از بالا آمده است.
اگر شما از روابط محکمی سود میبرید از آن استفاده کنید برای گفتگو درتریبونهایشان.
اغلب مردم روی تیترهای آنارشی خوب کلیک میکنند. آمارش را گردانندگان وبسایتتان به شما خواهند داد. وبسایت شما حتی آیکونی دارد که تمام مطالب علیه آنارشی را یکجا جمع آوری کرده است. از مسئول سایت بپرسید که روی کدام آیکون بیشتر کلیک شده است.
انسان قرن بیستم همه جور حکومتی را تجربه کرد.
آنچه آنارشی میداند نه نشان دادن راه جدید بلکه همدستی در ساختن آن است.
و ساختن آن هم ابتدا با گفتگو است. و بازبینی بیراهه ها.
این را نوشتم که بدانید شخصا تمایل به گفتگو دارم.
حال شما 20 دقیقه و من 5 دقیقه.
مهم دقایق نیست.
مهم این است که بشود در 5 دقیقه ایجاد سوال کرد در ذهن کنجکاو.
البته برای مخ زدن، کاری که شما بلد هستید، زمان زیادی لازم است.
تهمت نمیزنم، اما خودتان نگاهی به حجم مطالبتان علیه آنارشی در وبلاگ گروهیتان بیندازید. بجز مخ زدن هیچ کلمه ای بازگو کننده آنچه میکنید نیست.
من میفهمم که بعد از یک قرن در جا زدن بدون بازسازی اعتماد ها، بهترین شیوه اعلام این است که رقیب چیزی برای گفتن ندارد.
اگر ندارد چرا خود مجذوب جنبش ناشناسانید؟
چرا نمیروید با مشت گره کرده زیر پرچمتان سرود بخوانید؟
شما حالتان را با موسیقی، هنر و ارتباطات شبکه ای و افقی میکنید و همزمان تبلیغ هیرارشی، حزب و رهبری.
تناقض دارید.
در میز گرد مخاطبان از ما چه خواهند شنید؟
من تنها به یادشان می آورم کمون را
.
شما خواهید گفت اشتباهی شده است 1917.
من خواهم گفت، راه را باید ساخت.
شما همان دیوار برلین را خواهید ساخت. و خواهید گفت حکومت خوکها هرگز نبود و افسانه است.
و مخاطبان ما نمایش کاملی خواهند دید و در وقت اضافی نیز به تماشا خواهند ماند.
حال برایتان نوشتم اگر به میهمانی ای دعوت شدید، خبرم کنید.
که نمایش را پایان دهم.
شاید آنوقت کسی کنجکاو شود که چه شده.
شما فکر کردید که من قرار است رو به مخاطب عام در نبردی با شما برای عقاید خود هوادار جذب کنم.
صادقانه تر آنکه مخاطب من خود شما هستید. در میز گردی یا چار گوشه ای بیایید و بگویید، چرا خودتان را شبیه تروتسکی کردید. آیا قرار است در حکومت آتی شبح تروتسکی رهبر شود؟
من مشتاقانه به دلایل گوشتخواریتان گوش میدهم و چرا خود را پشت "مرد" پنهان میکنید؟ من مشتاقانه وجهه زنانه تان را بیادتان می آورم نا مثل مردها ننویسید مخلصم!
دستهای زمختتان میتوانند بافتنی هم ببافند و در شگفت خواهید شد که لذتش از کوباندن سر رقیب سیاسی تان در یک مناظره بیشتر است!
البته توانایی پلمیک علیه تان را هم دارم. نه اینکه خیلی بارم باشد، بلکه چون شما کم بارتان است.
در واقع کل جامعه بشری بعد از سرکوب شدید و خیانت به آرمانهای انسانی اش به راههای جدید می اندیشد. شاید خطوط اصلی اش را کمابیش بدانیم.
من آغاز گفتگو را این میبینم. اما به نفس کش شما و گروهتان هم نه نمیگویم. البته نفستان را هم نخواهم گرفت. فقط آنقدر میگیرم تا از عرش بیشتر دانستن پایین بیایید.
من تا 7 مه درگیرم. بعدش هر جا خواستید صحبت خواهیم داشت. بجز تریبون اتاقتان. مطمئنادلایلم واضح بود، چون نفی نکردید. شما هم با رادیو پیام هماهنگ کنید و یا میتوان اتاق چت گذاشت و فایلهای صوتی را علنی کرد.

رزا

RosaArchiv گفت...

قبلا گفته بودی: « اینبار دعوتتان کردند ما را از محل میهمانی با خبر کنید!»

رزا: منظورم نشست و محل آن بود و نه شرکت در آن.
D:

RosaArchiv گفت...

پیمان جان
اینقدر از حیوانات نوشتی که رفتم این قلعه حیوانات را دوباره دیدم!
be be be

bAAA

naskhad.blogspot.com گفت...

واقعا که شرم و حیا هم خوب چیزیه!؟ ببینم علیرضا توئی که اینقدر ادعات میشه(طبق طبق) بگو ببینم(1)اکثریت انقلابیون شرکت کننده در کمون پاریس رو مگه آنارشیستها تشکیل نمیدادند(حداقل60%)!؟ مگه باکونین توش شرکت نکرد و تقریبا کشته نشد!؟ ولی برای مارکس , اون "روشنفکر پرولتاریا"ی شما, و فسیل بی خاصیت , دو ماه آزگار طول نکشید که بفهمه ای بابا تو این مدت که اون داشته فلسفه بافی میکرده و دیکتاتوری پرولتاریا رو فرموله انقلاب سوسیالیستی(در حقیقت آنارشیستی چرا که خود توده ها و کموناردها میگردوندنش و نه حزب مورد نظر شما ها عقب افتاده های جزامی)رخ داده!؟ تازه اونموقع اعلامیه داد در حمایت از انقلاب و کمون!! یکماه بعدش هم میبایست جنازه 30 هزار کموناردها رو جلوی چشم نامبارک خودش ببینه!!(2)مگه8 نفر رفقای دستگیر شده و 4 تا اعدامی هی مارکت شیکاگو آنارشیست نبودند؟! (3) مگر در مقابل کودتای لنین(بزعم شماانقلاب کبیر -بیلاخ-روسیه)رفقای کرنشدات و بعد آنارشیستهای اوکراین قد علم نکردند و در مقابل طلب رادیکالیزه شدن انقلابی حقیقی به گلوله بسته نشدند و انقلاب مرد و دیکتاتوری مثلث کثیف لنین-استالین-ترتسکی غلبه نکرد!؟بقیه اش رو همه میدونند!!....مگر سوسیال دموکراسی در 60 سال گذشته فضاحت خودش رو به حد اعلا نرسونده و شعبه های بورژوازی احزاب به اصطلاح چپ از استالینیست و ترتسکیست و مائوئیست ریدمون نزده اند (ارنست مندل گور بگور شده خزعبلاتش هنوز تو گوشمون زنگ میزنه)به تحولات حقیقی و انقلابی!؟....مگه تجربه 14 سال گذشته در اقصی نقاط دنیا و مبارزات آنارشیستی و دستاوردهاشون و تجزیه تحلیلشون بایستی "ترحم انگیز " باشه مرد حسابی!! شرم و حیا هم خوب چیزیه!! برو به .. ترحم کن...به رفقای عقب افتاده ذهنیت ترحم کن...من ترحم انگیز نیستم مردک نادان.من صد تا شما آدمهای که تا بخوان انسان بشن(تا موقعی که لاشخوری آدمی وقتی گیاهخوار شده تازه راه انسانیت رو شروع میکنی-شیر فهم شد!؟)رو تو جیبم میزارم(از بیسوادیتون منظورمه)نیاز به ترحم تو ترتسکی نمای بی خاصیت ندارم.ننگ و نفرت نثار تو و قلدر مابانی که هنوز سر کار نیومده میخواهین ما رو اعدام کنند.برو روزیتو تو همون پاتلاکهای مسخره ات بگیر.پرولتاریای ایران نیاز به اون پرچم رنگ و رو رفته سرخ بی خاصیت شما اونهم از فرسنگها راه دور نداره."تنهائی"آنها را اون قیافه مشنگ تو و همدستانت مرحمی نیست.جمع کنید پلاستونو که حال هر چی انسان شریف و آزاده هست بهم میخوره.زنده باد آزادی که فقط توسط بینش آنارشیستی (بدون دولت و حزب و زندان و اعدام) قابل تحقق است...مرگ بر تمامی احزاب رنگارنگ و متعفن به اصطلاح چپ پوسیده و خارج نشین در سوئد و آلمان و انگلیس ...زنده باد انقلاب سوسیالیستی -آنارشیستی خود توده ها توسط توده ها و علیه تمامی دستک دمبکهای جانی پرور!!(اینم رو بگم من بر خلاف رفیق عزیزم روزا وقتمو یه دقیقه هم تو این جدلهای پشت میکرفونی هدر نمیدم.با شماها بحثی هم ندارم.چرا که جزم اندیشیتون علاج نداره...رفیق روزا هنوز امید داره شماها رو به راه درست نارشیستی هدایت کنه ولی من چون 4 تا پیرهن از او بیشتر پاره کرده ام اینو توهمی بیش نمیدونم....صد البته او محق هست هر جوری صلاح میدونه عمل کنه ولی بنظر من آب از سر شما فسیلها هزاران متر گذشته....استمناع فکری کردن با شماها ره به ترکستان میبره و من یکی وقتمو از سر راه نیاورده).

naskhad.blogspot.com گفت...

رفیق روزا درج اون تاریخهای مقالات یادن نره لطفا!!!!!!!

RosaArchiv گفت...

پیمان جان تاریخ را همینجا مینویسید چند ساعت دیگر میگذارم.
ایمیلم را وقت باز کردن ندارم دارم
بی هوش میشم...
مرسی