۰۷ شهریور، ۱۳۹۲

دانلود کتاب اما گلدمن (آنگونه که من زیستم) + فیلم دستگیری ناشهروندان معترض آلمان



پناهجویان اعتراضی جنوب آلمان ابتدا خرگوشی و الان لاکپشتی، اما کماکان بطرف مقصد (شهر مونیخ) در حرکتند!
 اما گلدمن میگه: " مردم فقط به همون اندازه آزادی دارن که هوش خواستنش رو و شهامت گرفتنش رو".
و اینها، ناشهروندان آلمان هم شهامتش را دارند و هم هوش خواستنش را و بلاخره هم میتونند روزی قانون غیر انسانی "محدودیت حرکت" را برچینند. حمایت ما از آنان البته رسیدن به آن را تسریع میکنه.
از آنها حمایت کنیم!
وقتی قانون غیر انسانی است، سرپیچی از آن یک وظیفه میشود.
فیلم زیر روز 5 ام مارش طولانی بطرف مونیخ است.
فیلمها از اینجا:

معرفی چند کتاب آنارشیستی + لینک دانلود آنها + دانلود کتاب آن گونه که من زیستم/ اِما گُلدمن



 لینک دانلود کتاب اما گلدمن "آنگونه که من زیستم"
mer30
 




فایل کتاب حدود 300 مگا بایت و به فرمات پی دی اف است. برای کوچک کردن حجم فایل به کمک شما نیاز داریم. اگر موفق شدید، یا به آدرس ای میل بلاگ بفرستید و یا لینک فایل کوچک شده کتاب را در قسمت کامنتها برای همگی بگذارید. مرسی
Rosa: یک تشکر مخصوص هم از لینک گذار بالا، خواندن این کتاب یکی از آرزوهای من بود، که الان متحقق شد.
 من دیشب با پروگرام زیرنتونستم فایل را کوچک کنم!
FILEminimizerSuite

مطالب مرتبط در رابطه با کتاب در زیر. برای خواندن آنها روی تیترهای زیر کلیک کنیم.

آن گونه که من زیستم / اما گلدمن

۰۵ شهریور، ۱۳۹۲

معرفی وبلاگ سیاه جامگان ایران- بلک بلوک

رزا: رفقا خوش آمدید، پیشنهادم: اول یک حالی به دوربینهای جاسوسی خیابان، مدرسه، دانشگاه بدهیم:-)
یکی از مهمترین نقاط قوت جنبش بلک بلوک بعنوان شاخه میلیتانت و رادیکال آنارشیسم جهانی، وجود افکار و عقاید و گرایشهای متفاوت و حتی متضاد در درون صفوف آن بوده که ترجمان امروزی این مسئله یعنی عدم وجود حاکمیت ایده ئولوژی رسمی و سفارشی بر آن می باشد. هر چند درک این مسئله در دنیای تحت سیطره عقل ابزاری امروزه که در آن روز به روز بر شدت و حدت تضادها و در نتیجه نفرت و کینه توزی افزوده می گردد دشوار بوده و شاید خیلی ها بخاطر عدم وجود ایده ئولوژی رسمی، جنبش آنارشیستی را محکوم به شکست بپندارند ولی در حقیقت تا کنون این مسئله نه تنها سد راه ادامه مبارزات مشترک اعضا و فعالین آن نگشته بلکه برعکس موجبات تقویت و اشتراک مساعی فعالین آن را هم فراهم نموده است زیرا پایه های اصلی جنبش، نه بر اساس معادلات عقلی – منطقی بلکه مبتنی بر اراده برخاسته از شعور آدمی در مبارزه علیه قدرت استوار بوده و هر یک از اعضای جنبش به درجات متفاوت این آگاهی را کسب نموده اند که بیشترین میزان آزادی در نقطه صفر قدرت و قدرت طلبی بدست آمده و برای تحقق این مهم باید از سرکردگان زر و زور و قدرت جهان خلع ید نمود. نقطه قوت دیگر جنبش آنارشیستی، جلوگیری آگاهانه از سازماندهی تشکیلاتی و در نتیجه خلق مجدد هیرارشی و سلسله مراتب قدرت می باشد که البته این موضوع دست مایه بیشمار انتقادات و مسخره کردنها بخصوص توسط کمونیستهایی که دهها سال است حسرت تشکل طبقاتی و اتحاد تشکیلاتی را می خورند، شده است، جواب به این قضیه ساده است: ایجاد هر نوع حزب و تشکیلات به منزله ساختارهای عقلانی بازهم موجب بروز همان نارسایی های قبلی از جمله تبعیض، امتیازات ویژه، سلسله مراتب و عاقبت بروز سرکرده و دیکتاتوری نوین گشته و این چیزیست که برای آنارشیسم حکم خط قرمز را داشته و فعالین آزادیخواه آن به هیچ عنوان و تحت هیچ بهانه ای حاضر نخواهند بود که اتوریته و هژمونی حزب یا سرکردگانش را بر پرنسیپهای آزادیخوانه خویش ترجیح داده و وارد دور تسلسل بیشمار جر و بحث تشکیلاتی، امتیاز گیری و انشعابات رنگارنگ گردند لذا فعالین جنبش بعنوان مبارزین اردوگاه خیر و خوبی و در کمال ارزش مداری در صفوف مشترک انسانی وارد مبارزه شده و عدم وجود ایده ئولوژی رسمی و سازمانی یا سلسله مراتب تشکیلاتی خللی در اراده انقلابی و نظم آهنین آنها پدید نیاورده برعکس تاریخ تاکنونی مبارزاتشان این واقعیت را به اثبات رسانده که بهترین نوع نظم در واقع همان نظم اختیاری و بدون قدرت می باشد که در آن انسانها با برجسته کردن مشترکات انسانی و اخلاقی شان، به اصول خود پایبند شده و برای تحقق آنها مبارزه می کنند.



۰۱ شهریور، ۱۳۹۲

ختم رویاهای فاطمه / مرگ دلخراش زن جوان آبادانی در راه مهاجرت به استرالیا

حسین میرزایی
 چمدان کوچک آرزوهای شان را بسته بود، دست دخترکش را گرفته بود تا برود به سرزمینی که زندگی خوب، رویایی غیرقابل دسترس نباشد، واقعیتی باشد در دسترس همگان
فاطمه دهقانی مدیسه را می گویم، زن جوان سی و چند ساله ای که  بچه های مطبوعات آبادان او را خوب می شناختند، منشی ساده و تایپیست دفاتر مطبوعاتی این شهر
خبر را از سعید می شنوم که می گوید که فاطمه دو سال منشی دفترش بوده، سال های 81 - 82  . نمی خواهم باور کنم اما این روزها از دیگرانی چند هم شنیده ام که قایق غرق شده در راه استرالیا حامل گروهی از آبادانی های مهاجر به سرزمین آرزوهایشان بوده است. سرزمین دریا و آفتاب و کانگوروهای سرخوش در مراتع سرسبز .
تلاش برای دیدار خانواده فاطمه و پیگیری خبر از آنها فعلا ثمری ندارد، می گویند  اعضای خانواده اش به تهران رفته اند تا مقدمات سفر به اندونزی و تحویل گرفتن جسد را فراهم کنند.
داستان فاطمه به شرحی که می گویند این گونه است: سوار بر قایق مرگ با 160 سرنشین از کشورهای ایران، عراق، افغانستان و سری لانکا، در آب های اندونزی، هنوز مانده تا جزیره کریسمس، اسیر موج های اقیانوس می شوند. دخترک نجات پیدا می کند اما فاطمه نه.
روایت ها درباره مرگ او متفاوت است بعضی می گوید در آب جان سپرد و بعضی می گویند ابتدا از آب نجات یافت و بعد در بیمارستان جان داد.  
جسد را از اندونزی به ایران، به آبادان خواهند آورد. کاش چنین نمی کردند، کاش او را به سرزمینی که دیگر نمی خواست باز نمی گرداندند، می گذاشتند اگر نه در زندگی، لااقل در مرگ در سرزمینی آرام گیرد که رویای زیستن در آن را داشت
افسوس فاطمه! مرگ تو تراژدی نسل ما شد، نسلی که برای خوب زیستن ناگزیر تن به موج های مرگ می سپارد.
هنوز نمی خواهم باور کنم. کاش کسی بگوید خبر واقعیت ندارد
محمود تیلا

ممنون از شما که به یاد این دوست عزیز از دست رفته بودید... فاطمه حدود یک ماه قبل به همراه چند خانواده ایرانی با رویای دستیابی به یک زندگی آرام و بی دغدغه راهی اندونزی شد تا از آنجا به استرالیا برود... اما متاسفانه بخت مثل همیشه با او سر ناسازگاری داشت و متاسفانه کشتی آنها در فاصله کمی از ساحل اندونزی سوراخ میشود و با مرگ دو زن آبادانی، در یک فضای کاملا موحش نجات می یابد و بر استرس و فشارهای روحی وارده در بیمارستان بستری می شود. فاطمه عزیز بخاطر شرایط بدی که همیشه در زندگی با آن دست و پنجه نرم میکرد دچار بیماری دیابت شده بود و افزایش ناگهانی قند خون به دلیل هیجانات ناشی از غرق شدن سبب بستری شدنش در بیمارستان شد. سه روز بستری شدن در بیمارستان کمی حالش را بهبود بخشید اما به نقل از دوستانی که کنارش بوده اند در شب سوم بصورت ناگهانی دچار افزایش دوباره قند خون می شود و پس از کمای دیابتی فوت می شود. پیکر این دوست فراموش نشدنی هم اکنون در سردخانه همان بیمارستان در انتظار مراجعه خانواده اش جهت انتقال به ایران مانده و هستی دخترک هشت ساله اش در حال حا ضر توسط یک خانواده ایرانی در آن دیار غریب موا ظبت میشود تا فردی از خانواده مراجعه کرده و او را تحویل بگیرد. طی تماسی که با هستی داشتم هنوز از ماجرای پر کشیدن مادر بی خبر است و در رویاهای کودکانه غرق است... همسر سابق و برادر و پدر فاطمه امروز به سفارت اندونزی در تهران مراجعه کرده اند تا مقدمات بازگشت پیکر فاطمه و هستی کوچولو به ایران را بدهند... از شما هم بخاطر اطلاع رسانی این موضوع سپاسگزارم.  
ادامه نظرات اینجا

۳۱ مرداد، ۱۳۹۲

دستگیری پناهجویان شورشی مارش "ورتسبورگ – مونیخ"


رزا: از دو روز پیش بار دیگرپناهجویان شهرهای ایالت بایرن/ جنوب آلمان علیه قانون محدودیت حرکت (رزیدنت پفلیشت) دست به حرکت اعتراضی زده و بطرف مرکز ایالت یعنی شهر مونیخ به حرکت افتادند. سال پیش مارش بزرگ بطرف برلین (پایتخت آلمان) در سوز و سرما جلوگیری نشد و پناهجویان اعتراضی از دو مسیر پیاده و سواره (بخشا با اتوبوس) توانستند پس از یک ماه (بخش بزرگی از راه پیاده) خود را به برلین رسانده و در اورانیان پلاتس و براندنبورگ علیه قانون محدودیت حرکت اعتراضشان را به افکار عمومی و سیاستگذاران اعلام کنند.
اکنون پلیس ایالت بایرن با پناهجویان اعتراضی بشدت برخورد کرده و بیش از 13 نفر را کت بسته دستگیر و به هایم ها و اردوگاههای اجباری زندگی اجباری و تحت نظارت برگردانده است.
دلیل سرکوب پناهجویان که اینبار بطرف مونیخ (مرکز ایالت بایرن) بدلیل "اعلام اینترنتی شکاندن قانون محدودیت حرکت" اعلام شده است! مقاله زیر اما افشا میکند که در بحبوحه انتخابات ایالت بایرن، سیاستمداران این ایالت در صدد غیب کردن بی حقوقان این ایالت (ناشهروندان) در شهر مرکزی  آن یعنی مونیخ میباشند.
پناهجویان اعتراضی اکنون قرار است (اگر دیپرت نشوند!) دوباره به اردوگاههای اجباری شان بازگردانده شوند.
البته با پاک کردن صورت مسئله، اعتراض ها پایان نمیگیرد. محمد رهسپار پناهجوی ایرانی که خود را در اردوگاه اجباری به دار کشید، استارت اعتراض عمومی را علیه زندگی در اردوگاههای پناهجویی زد. باشد با حمایت از رفقای زندانی و معترض، قانون "محدودیت حرکت" و زندگی در اردوگاه اجباری را به همان زباله دانی بیندازیم که هیتلر و همراهانش افتادند....
برای اطلاعات بیشتر لینکهای زیر:

We will not beintimidated! We demand the right of freedom of movement for everybody!Furthermore we insist on our right of self-determination at last. This right wewill as well take ourselves. We will reach Munich together!
The protesting Non-Citizens of the "Refugee Struggle for Freedom"
Please follow the current state of both protest marches on our continuously updated website: refugeestruggle.org
Contacts:
Route A (from Würzburg): Hamed Rouhbakhsh (Ge, En) - 0152 14453805
Route B (from
Bayreuth): Ghlam Vali (En) - 0152 13285360
If both contact persons cannot be reached (due to police repression) you can receive updated information under:
0176 98340806, media.refugeeprotest@gmail.com

22. August 2013 07:58

Asylbewerber wandern nach München Polizei bremst Marsch der Flüchtlinge

Mit Protestmärschen nach München kritisieren Flüchtlinge die Asylpolitik. Doch die Polizei kontrolliert sie scharf: Mehrere Teilnehmer werden in ihre Unterkunft zurückgebracht - wegen Missachtung der Residenzpflicht, so die Begründung. Das Verhalten der bayerischen Einsatzkräfte hat sich damit auffällig geändert - weil die Landtagswahl bevorsteht?
گفتگوی آنارشیستی با یکی از ناشهروندان5 ماه اوت 2013
ناشهروندان
 دقیقه 4: 48

۲۹ مرداد، ۱۳۹۲

گفتگوی آنارشیستی با یکی از ناشهروندان + فیلم + صدا




گفتگوی آنارشیستی با یکی از ناشهروندان1
ماه اوت 2013


گفتگوی آنارشیستی با یکی از ناشهروندان2

فایلهای صوتی در دنباله گفتگو با آرش:
گفتگوی آنارشیستی با یکی از ناشهروندان3
گفتگوی آنارشیستی با یکی از ناشهروندان4
گفتگوی آنارشیستی با یکی از ناشهروندان5
گفتگوی آنارشیستی با یکی از ناشهروندان6
 
پناهجویان اعتصابی و معترض در آلمان رسما اعلام می کنند که:
یک) این مبارزه و حرکت کاملا مستقل و بدون وابستگی و سازمانی به ایدئولوژی های سیاسی مختلف می باشد و مبارزه ایست که توسط خود پناهجویان با دیدگاهها و نگرش های سیاسی مختلف و با وجود اختلاف نظرهای واقعی سازماندهی می شود. استراتژی ها و تاکتیک های این حرکت درون خود پناهجویان بررسی و تعیین می شود. این مبارزه ایست که توسط پناهجویان و برای پناهجویان بر ضد قوانین و شرایط پناهندگی در آلمان صورت می پذیرد، به رغم اینکه از کمک و پشتیبانی فعالین اجتماعی و سیاسی هم برخوردار است.
دو) رسما اعلام می کنیم که تمام اختلافات سیاسی بین گروهها و فعالین سیاسی مختلف که از این جنبش حمایت می کنند، از نظر ایدئولوژی، استرتژی و تاکتیک های مبارزاتی به هیچ عنوان ارتباطی با اصل استقلال عملی و فکری پناهجویان ندارد. تمامی این اختلافات به عرصه های فعالیت سیاسی همان گروهها و فعالین سیاسی و به حوزه ای خارج از مبارزه کلکتیو و مستقل پناهجویان مربوط می باشند و بنابراین باید در همان عرصه ها پی گیری شوند.
در آخر، هر مطلبی پس از این اگر در سایت رسمی ما در فضای اینترنت و رسانه ای وجود نداشت، به هیچ عنوان تا قبل از اعلام رسمی نظر پناهجویان قابل استناد و استفاده نمی باشد.
به امید پایداری اتحاد و مبارزه پناهجویان اعتصابی تا پیروزی
پناهجویان اعتصابی در برلین / دوم نوامبر 2012
(1) منابع رسمی جنبش اعتراضی پناهجویان در آلمان عبارتند از:

۱۷ مرداد، ۱۳۹۲

چند کلمه در رابطه با پراکنده گویی های آقای صالحی/ کارگران خواهان نابودی کالای ویژه ای بنام نیروی کار


آقای محمود صالحی در آخرین نوشته خود تحت عنوان "طبقه کارگر ایران از این تندپیچ هم خواهد گذشت" اظهار نظراتی نموده که با حرکت از این نقطه نظرات وی نه تنها "طبقه کارگر ایران" بلکه حتی زحمتکشان کردستان و همان کارگران صنف نانوا نیز از تندپیچ مورد نظر وی قادر به گذر نخواهند شد بلکه  به دره پرت خواهند شد.
در این نوشته آقای صالحی از موضع "رهبر" خطاب به کارگران و فعالان کارگری اعلام میکند که از سال 1380 به بعد جنبش کارگری ایران وارد دور دیگری از مبارزات نابرابر با مناسبات حاکم سرمایه داری شده است.(نقل قول مستقیم از   نوشته خود آقای صالحی). به نظر میرسد آقای صالحی تصمیم گرفته است تاریخ مبارزه طبقاتی را در جغرافیای سیاسی ایران تا سال 1380 حذف کند. از نظر وی دور جدید مبارزه کارگران با مناسبات حاکم سرمایه داری از این سال شروع میشود. آقای صالحی برای اثبات این ادعای ضدتاریخی خود چیزی نمیگوید. ما این جا مجبوریم زحمت وی را بکشیم. در این سال آقای صالحی با آنابیوندی یکی از بوروکرات های کله گنده اتحادیه های آزاد کارگری ضدکارگر ملاقات نمود و همین امر بعد ها راه برای هرز دادن انرژی بخشی از کارگران رادیکال را در ایران هموار نمود. به نظر میرسد دور جدید جنبش کارگری از همین حرکت ارتجاعی شروع میشود. شاید حضور محمود در مرکز ثقل این حرکت "تاریخی" سال 1380 را به نقطه عطف جنبش کارگری تبدیل کرده است.
آقای صالحی در همان خط اول نوشته خود همانطور که نوشته است اشاره به "مبارزات نابرابر با مناسبات حاکم سرمایه داری" میکند. این جا یک سوال ساده پیش میآید. آیا قرار بوده که در نظام سرمایه، کارگر با سرمایه و سرمایه دار مناسبات برابر داشته باشند؟! آقای صالحی در ادامه به سرکوب شدید اعتراضات و مبارزات کارگران توسط حامیان سرمایه پرداخته و به پرچم های سبز و بنفش و سیاه اشاره میکنند که در استثمار کارگران نقش ایفا میکنند. محمود ضمن محدود نمودن این رنگ ها آن جا که رنگ سرخ را از قلم میاندازد عملا آگاهانه بخشی از حقایق تاریخی را جعل میکند . تجربه مبارزه طبقاتی با صدای بلند اعلام میکند که کارگران زیر پرچم های سرخ کمتر از سایر رنگ ها استثمار نشده بلکه میزان و شدت استثمار و سرکوبشان وحشتناک تر از سایر رنگ ها بوده است. مگر در این چند سال گذشته پرچم سرخ و سبز و بنفش و سیاه همه از دالان های سازمان جهانی سرمایه سردرنیاوردند؟  نقطه قدرت سرمایه فقط در دولت آن و تعداد ماموران مسلح و جاسوسان و سرکوبش خلاصه نمیشود. قدرت سرمایه در قدرت متشکل اجتماعی- اقتصادی و سیاسی آن و وابسته کردن نیروی کار- مزدوران مزدی- به این نظام است و الا شکست  جنبش 99 درصدی ها را   در مقابل 1 درصدیها  چگونه تحلیل میکنید؟!  

برای خواندن ادامه مطلب در همین وبلاگ، روی اینجا کلیک کنیم.
رزا: با تشکر از ارسال مطلب 
سه شنبه شب ششم آگوست، گروهی آزادیخواه بعنوان اعتراض دفتر اتحادیه سراسری کارگران آلمان  د گ ب را در شهر هانور رنگ پاشی کردند
 علت این حرکت اعتراضی ،حمایت اتحادیه سراسری کارگری آلمان د گ ب از حملات نظامی ارتش در خارج از کشور و حمایت از صنایع نظامی جنگی میباشد. در اعلامیه این گروه عنوان شده: ما مخالف اتحادیه و سران کارگری نیستیم ، بلکه در راس این اتحادیه   بخصوص نخبگانشان سالیان درازی است که با مبارزات طبقاتی بدرود گفته اند.آنها دیگر خود مزدوران سرمایه و برنامه ریز و شریک محسوب میشوند.
آنها دیگر حتی با موفقیتهای نسبی سود سرمایه که حاصلی جزموج اخراج کارگران و سلاخی امکانات معیشتی و رفاهی آنها نداشت ،بسنده نمی کنند.
بلکه در چنین اوضاعی برای امنیت و تامین نظام « امپریالیستی سرمایه داری» و حفظ سود از طریق لشکرکشی نیروی نظامی به غارت منابع طبیعی و چپاول نیروی کار کارگران و زحمتکشان در قاره های آسیا و آفریقا و غیرو بطور مداوم ادامه میدهند
فرمان جنگ نظامی از اینجا نشعت میگیرد
پس دست به تخریب آن بزن


X X X KRIEG BEGINNT HIER! X X X

Rot ist das Blut an euren Händen
Rot ist die Farbe zu euren Füßen
Rot sind eure Fahnen, Logos und euer Gequatsche
Rot ist die Wut in unseren Augen, wenn wir sehen,
was ihr tatsächlich für reaktionäre Kriegstreiberei betreibt!

Gegen den nationalen Krieg! 
Gegen Arbeitsplätze in Rüstung und Militär! 
   Gegen den nationalen Burgfrieden!