۲۴ آذر، ۱۳۹۲

جهاني‌سازي، جنگي تمام عيار عليه محيط زيست و تهيدستان/ وندانا شيوا




 *  Vandana Shiva از فعالان محيط زيست، هندوستان.

چه كساني غذاي مردم جهان را تأمين مي‌كنند؟ پاسخ من به اين پرسش با پاسخ بسياري از صاحب‌نظران متفاوت است.

در واقع اين زنان و كشاورزان خرده‌پا هستند كه با كشت گياهان گوناگون در يك منطقه كه به آن تنوع زيستي مي‌گويند؛ بخش اصلي غذاي مردم در جهان سوم را تأمين مي‌كنند. بر خلاف تئوري پردازي‌هاي غالب، تنوع زيستي و كشت انواع گياهان در زمين‌هاي كوچك كشاورزي به مراتب از سيستم تك زراعي شركت‌هاي كشاورزي مفيدتر و پر حاصل‌تر است.

شركت‌هاي صنعتي كشاورزي به نام افزايش توليد مواد غذايي، سيستم‌هاي كشاورزي مبتني بر تنوع زيستي را كه از پايداري جدي برخوردارند؛ نابود مي‌كنند. با نابودي سيستم كشاورزي مبتني بر تنوع زيستي، منابع غني مواد مغذي به كلي از دست مي‌روند. اگر از منظر تنوع زيستي و بازدهي مواد غذايي به ازاي هكتار، به موضوع مورد بحث نگاه كنيم؛ روشن مي‌شود كه آنچه شركت‌هاي صنعتي كشاورزي محصول پربازده مي‌نامند؛ در واقع به معناي افزايش در توليد مواد غذايي مغذي و مفيد نيست.

معمولاً وقتي از محصول سخن به ميان مي‌آيد منظور ميزان توليد يك نوع محصول خاص در واحد سطح است اما وقتي از بازده صحبت مي‌شود؛ منظور كل توليد محصولات گوناگون در واحد سطح است. بنابراين روشن است كه اگر تنها يك محصول را در واحد سطح معين كشت كنيم- همانطور كه شركت‌هاي صنعتي كشاورزي مي‌كنند- توليد آن محصول خاص، افزايش مي‌يابد. نكته اين جاست كه اگر چند نوع محصول كشاورزي را در يك سطح معين توليد كنيم؛ ميزان توليد هر كدام از اين محصول‌ها، كمتر از يك محصول است، اما كل توليد چند محصول به مراتب افزون‌تر از آن تك محصول است. شركت‌هاي كشاورزي ميزان توليد محصول را با بازده، عامدانه تغيير مي‌دهند تا روش توليد و كشاورزي مبتني بر تنوع زيستي را نابود كنند.

با اين تحريف زيركانه، بازده كار و رنج ميليون‌ها زن كشاورز در جهان سوم را آگاهانه ناديده مي‌گيرند- زنان سرزمين مادري من در هيماليا كه اكنون در جنبش چيپكو عليه قطع درختان جنگلي مبارزه مي‌كنند از جمله‌ي اين زنان هستند. اين زنان در مزارع خود، ارزن، نخود، لوبيا، باقلا، سويا، نخودفرنگي و محصولات ديگر توليد مي‌كنند. اگر از منظر كشاورزي مبتني بر تنوع زيستي به توليد نگاه كنيم؛ بازده اين كشاورزان در يك سطح معين به مراتب بيشتر از محصول يك نوع كالاي معين در همان سطح است. من اين ناديده گرفتن بازده كشاورزي مبتني بر تنوع زيستي را ناشي از «ذهن تك فرهنگي» مي‌دانم كه در زمينه‌ي كشاورزي به «توليد تك محصولي» منجر مي‌شود.

اين نگرش، توليد دهقانان «مايايي»  در جياپاس را تحقير مي‌كند و مي‌گويد كه آن‌ها از يك هكتار زمين تنها دو تن ذرت بدست مي‌آورند. اما اگر محصول‌هاي ديگري را كه اين دهقانان در همين زمين توليد مي‌كنند_ لوبيا، كدو تنبل، ميوه و سبزيجات_به حساب آوريم، آن وقت مي‌بينيم كه بازده اين يك هكتار، نه دو تن بلكه بيست تن در يك هكتار است.

در جاوه، كشاورزان در مزرعه‌هاي كوچك خودشان 607 نوع محصول بدست مي‌آورند.

در صحراي آفريقا دهقانان در فضاهاي خالي ميان كشت غلات، 120 نوع گياه گوناگون كشت مي‌كنند كه تأمين كننده‌ي اصلي مواد غذايي اعضاي خانواده است.

در باغچه‌هاي كشاورزان تايلند بيش از 230 گياه گوناگون و در مزرعه‌هاي كوچك مردم آفريقا كه در پيرامون خانه‌هاي آن‌ها قرار دارد، بيش از 60 نوع درخت به حاصل مي‌نشيند. دهقانان كنگويي از برگ‌هاي بيش از 50 نوع درخت به عنوان مواد غذايي خود استفاده مي‌كنند.

پژوهش‌هاي انجام شده در شرق نيجريه نشان مي‌دهد كه باغچه‌هاي آن‌ها كه تنها 2% از زمين‌هاي زراعي اين كشور را تشكيل مي‌دهند؛ 50 درصد كل بازده كشاورزي آن كشور را رقم مي‌زنند. در اندونزي هم باغچه‌ي خانه‌ها، بيش از 20 درصد درآمد خانواده‌ها و 40 درصد مواد غذايي آن‌ها را تأمين مي‌كند.

پژوهش‌هاي سازمان خواروبارو كشاورزي جهان(فائو) نشان مي‌دهد كه كشاورزي مبتني بر كشت انواع گياهان مي‌تواند هزاران بار بيشتر از واحدهاي صنعتي كشاورزي تك زراعي بازده داشته باشد. در عين حال اين شيوه كشاورزي بهترين راهبرد براي پيش‌گيري از خشكسالي و بياباني شدن مزارع هم هست.

آنچه براي تغذيه‌ي پايدار ميليون‌ها انسان در سراسر جهان به آن نيازمنديم نه مهندسي ژنتيك و نه مواد شيميايي بلكه كشاورزي مبتني بر تنوع زيستي است. در حالي كه در واقع زنان و كشاورزان خرده پا با استفاده از كشاورزي مبتني بر تنوع زيستي، غذاي مردم جهان را تأمين مي‌كنند، باز هم شاهديم كه بارها و بارها اعلام مي‌شود كه بدون مهندسي ژنتيك و جهاني‌سازي كشاورزي، جهان با گرسنگي مواجه خواهد شد. عليرغم آن كه شواهد تجربي نشان مي‌دهد كه مهندسي ژنتيك نه تنها توليد را اضافه نمي‌كند بلكه به كاهش تدريجي بازده كشاورزي هم منجر مي‌شود، همچنان ادعا مي‌شود كه مهندسي ژنتيك تنها گزينه براي تأمين غذاي گرسنگان جهان است.

به همين دليل است كه من باز هم پرسش خودم را مطرح مي‌كنم: غذاي مردم جهان را چه كسي تأمين مي‌كند؟ 

برای خواندن کل مقاله در منبع روی تیتر آن کلیک کنیم.
برای خواندن در همین وبلاگ روی اینجا کلیک کنیم.

مطالب مرتبط:



«بذر، با ژن دست کاری شده»

اصلاح ژنتیکی، سود و زیان آن


فیلم های جدید و اطلاعاتی:

MONSANTO CORPORATIONS

Seeds Of Death - Full Movie
Monsanto - Mit Gift und Genen (2008) - deutsch - z.T deutsch synchronisiert u. z.T m. deutschem Untertitel - 

Anonymous - Monsanto found guilty of chemical poisoning
Monsanto should be shut down and sued for every penny they've made from their corruption
Lets bring this Firm down
Monsanto - Der schlimmste Konzern der Welt?
STOP MONSANTO, BERLIN 12.Okt.2013

Bayer, Monsanto, Syngenta,BASF, Dow: Biggest Bee Killers


MASS BEES DIE-OFF: Beemageddon - More Than ONE MILLION More Bees Die Off Near Hanover, Canada?!
http://youtu.be/2Oo-sZVixas

37 million Bees found deadin Elmwood, Ontario, Canada, after large planting of GMO corn seed.


Half a Billion Bees Killedin Germany

Essen Für Alle?
  http://youtu.be/i-zQv6moeZo





وندانا شيوا *     
ترجمه: خسرو باقري

اخيراً به بهاتيندا در ايالت پنجاب رفتم تا موضوع خودكشي‌هاي گسترده‌ي دهقانان را مورد بررسي قرار دهم. پيش از اين، پنجاب يكي از حاصل‌خيزترين مناطق كشاورزي كشور بود اما امروز همه‌ي كشاورزان اين منطقه زير فشار بدهي و يأس كمر خم كرده‌اند و زمين‌هاي كشاورزي وسيع آن‌ها به بيابان‌هاي بي‌حاصل تبديل شده است. يكي از دهقانان كهنسال اين منطقه مي‌گويد: ديگر حتي درختان هم ميوه‌اي نمي‌آورند، زيرا سمپاشي‌هاي مداوم ، زنبورها و پروانه‌هايي را كه به گرده افشاني شكوفه‌ها كمك مي‌كنند؛ نابود كرده اند.
اما تنها پنجاب نيست كه با چنين فاجعه‌ي زيست محيطي و اجتماعي روبروست. سال گذشته به «وارانگال» در ايالت آندراپرادش رفته بودم زيراعده اي دهقانان آنجا هم دست به خودكشي زده بودند. شركت هاي فروشنده بذر، دهقاناني را كه به طور سنتي غله، ارزن و برنج كشت مي‌كردند؛ وادار كرده بودند دست به توليد پنبه يا همان طلاي سفيد بزنند با اين وعده كه به زودي ثروتمند خواهند شد. اما آن‌ها را به خاك سياه نشانده بودند.
بذرهايي كه اين شركت‌ها مي‌فروشند بر خلاف بذرهاي بومي دهقانان قابل كشت مجدد نيستند. اين بذرها را بايد هر سال با قيمت گزاف دوباره خريد. بذر اين شركت‌ها به شدت در مقابل آفت آسيب‌پذير و بنابراين به سمپاشي‌هاي مستمر نيازمند است. اما هزينه‌ي استفاده از آفت‌كش در وارانگان در بيست سال گذشته 2000 درصد رشد داشته است. حالا دهقانان براي نجات از بدهي‌هاي كمرشكن از همين آفت‌كش‌ها براي خودكشي استفاده مي‌كنند.
اين شركت‌ها بذرهايي را به دهقانان مي‌فروشند كه از نظر ژنتيكي، مهندسي شده‌اند. اين بذرها نه تنها گرانترند بلكه خطرات زيست محيطي بيشتري را متوجه طبيعت مي‌كنند. به همين دليل است كه كشاورزاني مانند «مالا ردي» از اهالي منطقه «وارانگال» ايالت «آندراپرادش» اين شيوه پنبه‌كاري را كه با استفاده از بذرهاي مهندسي ژنتيكي بولگارد  از محصولات شركت مونسانتو  انجام مي‌شود؛ كنار گذاشته‌اند.
در بيست و هفتم ماه مارس «بتاواتي راتان»، دهقان 25 ساله دست به خودكشي زد. او هم نتوانسته بود بدهي خود را بابت حفر چاه عميق براي دو هكتار زمينش بپردازد.
چاه او هم مانند بسياري از چاه‌هاي گجرات و راجستان خشك شده است. در گجرات و راجستان اكنون 50 ميليون نفر با خشكسالي روبرو هستند. اين خشكسالي يك بدبختي طبيعي نيست. نتيجه عملكرد نادرست و آزمندي شركت‌هاست. اين شركت‌ها در مناطق كم آب، دست به حفر چاه‌هاي عميق مي‌زنند تا بتوانند محصولات كشاورزي معيني را كه به آب بسيار نياز دارند توليد و صادر كنند. در حالي كه روستائيان اين منطقه با شناختي كه طي سده‌ها از ميزان آب منطقه داشتند؛ همواره از اين آب براي توليد محصولاتي كه به آب كم نياز دارند و در عين حال مي‌توانند نيازهاي منطقه را پاسخ گويند؛ استفاده مي‌كردند.
تجربياتي از اين دست، به ما مي‌آموزد كه بايد از خوش‌بيني نسبت به اقتصاد جهاني‌سازي شده، دست برداريم. وقت آن رسيده است كه درباره‌ي جهاني‌سازي و تأثيرات آن بر زندگي توده‌هاي مردم، تأمل كنيم و تصميم بگيريم. اگر مي‌خواهيم جامعه و اقتصادي پايدار داشته باشيم اين تأمل و انديشه بسيار ضروري است.
سياتل و تظاهرات عظيمي كه در مقابل ساختمان نشست سازمان تجارت جهاني صورت گرفت؛ هر انساني را واداشت كه مسايل را دوباره مورد بازبيني قرار دهد. اين رويدادها باعث شدند كه خود من به طور بنيادين درباره آنچه انجام مي‌دهيم به بازانديشي دست بزنم. آنچه به نام جهاني شدن صورت مي‌گيرد اقدامات وحشيانه و بربرمنشانه‌اي است در حق فرودستان جامعه. پيامدهاي فاجعه بار سياست جهاني‌سازي در هندوستان بويژه در زمينه‌هاي غذا و كشاورزي تكان دهنده است.
چه كساني غذاي مردم جهان را تأمين مي‌كنند؟ پاسخ من به اين پرسش با پاسخ بسياري از صاحب‌نظران متفاوت است.
در واقع اين زنان و كشاورزان خرده‌پا هستند كه با كشت گياهان گوناگون در يك منطقه كه به آن تنوع زيستي مي‌گويند؛ بخش اصلي غذاي مردم در جهان سوم را تأمين مي‌كنند. بر خلاف تئوري پردازي‌هاي غالب، تنوع زيستي و كشت انواع گياهان در زمين‌هاي كوچك كشاورزي به مراتب از سيستم تك زراعي شركت‌هاي كشاورزي مفيدتر و پر حاصل‌تر است.
شركت‌هاي صنعتي كشاورزي به نام افزايش توليد مواد غذايي، سيستم‌هاي كشاورزي مبتني بر تنوع زيستي را كه از پايداري جدي برخوردارند؛ نابود مي‌كنند. با نابودي سيستم كشاورزي مبتني بر تنوع زيستي، منابع غني مواد مغذي به كلي از دست مي‌روند. اگر از منظر تنوع زيستي و بازدهي مواد غذايي به ازاي هكتار، به موضوع مورد بحث نگاه كنيم؛ روشن مي‌شود كه آنچه شركت‌هاي صنعتي كشاورزي محصول پربازده مي‌نامند؛ در واقع به معناي افزايش در توليد مواد غذايي مغذي و مفيد نيست.
معمولاً وقتي از محصول سخن به ميان مي‌آيد منظور ميزان توليد يك نوع محصول خاص در واحد سطح است اما وقتي از بازده صحبت مي‌شود؛ منظور كل توليد محصولات گوناگون در واحد سطح است. بنابراين روشن است كه اگر تنها يك محصول را در واحد سطح معين كشت كنيم- همانطور كه شركت‌هاي صنعتي كشاورزي مي‌كنند- توليد آن محصول خاص، افزايش مي‌يابد. نكته اين جاست كه اگر چند نوع محصول كشاورزي را در يك سطح معين توليد كنيم؛ ميزان توليد هر كدام از اين محصول‌ها، كمتر از يك محصول است، اما كل توليد چند محصول به مراتب افزون‌تر از آن تك محصول است. شركت‌هاي كشاورزي ميزان توليد محصول را با بازده، عامدانه تغيير مي‌دهند تا روش توليد و كشاورزي مبتني بر تنوع زيستي را نابود كنند.
با اين تحريف زيركانه، بازده كار و رنج ميليون‌ها زن كشاورز در جهان سوم را آگاهانه ناديده مي‌گيرند- زنان سرزمين مادري من در هيماليا كه اكنون در جنبش چيپكو عليه قطع درختان جنگلي مبارزه مي‌كنند از جمله‌ي اين زنان هستند. اين زنان در مزارع خود، ارزن، نخود، لوبيا، باقلا، سويا، نخودفرنگي و محصولات ديگر توليد مي‌كنند. اگر از منظر كشاورزي مبتني بر تنوع زيستي به توليد نگاه كنيم؛ بازده اين كشاورزان در يك سطح معين به مراتب بيشتر از محصول يك نوع كالاي معين در همان سطح است. من اين ناديده گرفتن بازده كشاورزي مبتني بر تنوع زيستي را ناشي از «ذهن تك فرهنگي» مي‌دانم كه در زمينه‌ي كشاورزي به «توليد تك محصولي» منجر مي‌شود.
اين نگرش، توليد دهقانان «مايايي»  در جياپاس را تحقير مي‌كند و مي‌گويد كه آن‌ها از يك هكتار زمين تنها دو تن ذرت بدست مي‌آورند. اما اگر محصول‌هاي ديگري را كه اين دهقانان در همين زمين توليد مي‌كنند_ لوبيا، كدو تنبل، ميوه و سبزيجات_به حساب آوريم، آن وقت مي‌بينيم كه بازده اين يك هكتار، نه دو تن بلكه بيست تن در يك هكتار است.
در جاوه، كشاورزان در مزرعه‌هاي كوچك خودشان 607 نوع محصول بدست مي‌آورند.
در صحراي آفريقا دهقانان در فضاهاي خالي ميان كشت غلات، 120 نوع گياه گوناگون كشت مي‌كنند كه تأمين كننده‌ي اصلي مواد غذايي اعضاي خانواده است.
در باغچه‌هاي كشاورزان تايلند بيش از 230 گياه گوناگون و در مزرعه‌هاي كوچك مردم آفريقا كه در پيرامون خانه‌هاي آن‌ها قرار دارد، بيش از 60 نوع درخت به حاصل مي‌نشيند. دهقانان كنگويي از برگ‌هاي بيش از 50 نوع درخت به عنوان مواد غذايي خود استفاده مي‌كنند.
پژوهش‌هاي انجام شده در شرق نيجريه نشان مي‌دهد كه باغچه‌هاي آن‌ها كه تنها 2% از زمين‌هاي زراعي اين كشور را تشكيل مي‌دهند؛ 50 درصد كل بازده كشاورزي آن كشور را رقم مي‌زنند. در اندونزي هم باغچه‌ي خانه‌ها، بيش از 20 درصد درآمد خانواده‌ها و 40 درصد مواد غذايي آن‌ها را تأمين مي‌كند.
پژوهش‌هاي سازمان خواروبارو كشاورزي جهان(فائو) نشان مي‌دهد كه كشاورزي مبتني بر كشت انواع گياهان مي‌تواند هزاران بار بيشتر از واحدهاي صنعتي كشاورزي تك زراعي بازده داشته باشد. در عين حال اين شيوه كشاورزي بهترين راهبرد براي پيش‌گيري از خشكسالي و بياباني شدن مزارع هم هست.
آنچه براي تغذيه‌ي پايدار ميليون‌ها انسان در سراسر جهان به آن نيازمنديم نه مهندسي ژنتيك و نه مواد شيميايي بلكه كشاورزي مبتني بر تنوع زيستي است. در حالي كه در واقع زنان و كشاورزان خرده پا با استفاده از كشاورزي مبتني بر تنوع زيستي، غذاي مردم جهان را تأمين مي‌كنند، باز هم شاهديم كه بارها و بارها اعلام مي‌شود كه بدون مهندسي ژنتيك و جهاني‌سازي كشاورزي، جهان با گرسنگي مواجه خواهد شد. عليرغم آن كه شواهد تجربي نشان مي‌دهد كه مهندسي ژنتيك نه تنها توليد را اضافه نمي‌كند بلكه به كاهش تدريجي بازده كشاورزي هم منجر مي‌شود، همچنان ادعا مي‌شود كه مهندسي ژنتيك تنها گزينه براي تأمين غذاي گرسنگان جهان است.
به همين دليل است كه من باز هم پرسش خودم را مطرح مي‌كنم: غذاي مردم جهان را چه كسي تأمين مي‌كند؟
شركت‌هاي بزرگ صنعت كشاورزي با ناديده گرفتن تنوع زيستي، با چشم پوشي بر محصولات طبيعت، با هيچ انگاشتن توليد زنان كشاورز و كشاورزان جهان سوم، روش خود مبني بر تخريب كشاورزي و تك زراعي كردن آن را به عنوان «خلاقيت» جا مي‌زنند.
به عنوان نمونه «برنج طلائي» را در نظر بگيريد كه فرآورده مهندسي ژنتيك است و با بوق و كرنا اعلام شده است كه از ويتامين A برخوردار است و مي‌تواند نابينايي را درمان كند. انگار انسان قادر نيست بدون مهندسي ژنتيك كمبود ويتامين A را جبران كند. نكته اين جاست كه طبيعت قادر است انواع گوناگوني از منابع طبيعي را براي تأمين ويتامين A، آن هم بقدر كافي به ما ارايه كند. خود شلتوك برنج اگر پوست آن گرفته نشود، سرشار از ويتامين A است. اگر از سموم علف‌كش در گندم‌زارهاي ما استفاده نشود؛ در مزارع كشور ما گياهان خودرويي(از نوع باسا ، امرانس  و خردل) وجود دارند كه مي‌توانند منابع بسيار غني و خوش طعم ويتامين A باشند.
در بنگال، زنان از بيش از 50 نوع سبزيجات برگ‌دار  استفاده مي‌كنند؛ با اين وجود به گونه‌اي جلوه داده مي‌شود كه انگار دانشمندان بيوتكنولوژي كاشفان ويتامين A بوده‌اند. با اين ادعا در واقع تنوع شگفت انگيز طبيعت و دانش زنان را در زمينه‌ي چگونگي استفاده از تنوع زيستي براي تغذيه‌ي كودكان و افراد خانواده ناديده مي‌گيرند. مخرب‌ترين راه براي نابودي طبيعت و اقتصاد‌هاي محلي و كشاورزي خرده‌پاي پر شمار، ناديده گرفتن بازده توليد آن‌هاست. زناني را كه براي تأمين زندگي خانواده و جوامع كوچك خودشان توليد مي‌كنند؛ توليد كننده نمي‌دانند و از آن‌ها به عنوان اعضاي «غيرفعال» جامعه نام مي‌برند. ارزش‌زاديي از كار زنان و بي‌ارزش قلمداد كردن كار آنان در اقتصاد‌هاي پايدار مبتني بر تنوع زيستي، در واقع برآيند نظامي است مبتني بر مرد سالاري سرمايه بنياد. در اين نظام، اقتصادهاي محلي را نابود مي‌كنند و اين نابود‌گري را «رشد» مي‌نامند.
اين نظام، خود زنان را نيز بي‌ارزش قلمداد مي‌كند، زيرا شيوه‌ي كار بسياري از زنان روستايي با فرآيندهاي طبيعت هماهنگ و معمولاً با توسعه بازار محور و سياست‌هاي تجارت پيشه در تضاد است. در اين نظام كاري كه نيازهاي مردم را برآورده مي‌كند و اقتصادي پايدار مي‌آفريند به طور كلي فاقد ارزش است. در نتيجه، اين نوع توليد كنندگان از آموزش و نظام حمايتي كمتري برخوردارند.
ارزش‌زدايي و ناديده انگاشتن تنوع پايدار و تجديد شونده، در زمينه‌ي غذا چشمگيرتر است. در حالي كه تقسيم كار مردسالارانه نقش تأمين غذاي خانواده و جامعه‌هاي كوچك را به زنان سپرده است؛ اقتصادهاي مرد سالار و نگاه مردسالارانه به دانش و فن‌آوري به صورت حيرت‌آوري نقش زنان را در تأمين غذاي مردم جهان ناديده مي‌گيرند. در واقع عنوان بسيار مهم «تغذيه مردم جهان»را كه در درجه اول توسط زنان صورت مي‌گيرد ؛ از آنان سلب كرده و به دروغ به سينه‌ي شركت‌هاي تجاري و شركت‌هاي بيوتكنولوژي كه درزمينه ي كشاورزي فعاليت مي كنند؛ الصاق كرده‌اند. در واقع صنعتي شدن، مهندسي ژنتيك غذا و جهاني‌سازي تجارت محصولات كشاورزي،  ابزارهايي هستند براي تحميل گرسنگي به فرودستان جهان؛ نه روش هايي براي بهبود تغذيه آنان.
مبلغان جهاني‌سازي سرمايه‌داري ادعا مي‌كنند كه توليد مواد غذايي به شيوه‌ي موجود، نوعي اقتصاد در حال افول است. به نظر آن‌ها كشاورزان بايد براي تأمين مواد صنعتي پول بيشتري بپردازند و محصولات خود را به قيمتي ارزان‌تر بفروشند. پيامد اين چرخه، بدهي بيشتر و كمرشكن كشاورزان و فراگيري گسترده خودكشي در ميان آنهاست، چه در كشورهاي فقير و چه در كشورهاي ثروتمند.
جهاني‌سازي اقتصاد به تمركز صنعت توليد بذر، كاربرد فزاينده‌ي سموم دفع آفات و سرانجام بدهي‌هاي كمرشكن كشاورزان منجر مي‌شود. كشاورزي سرمايه محور كه فرآيند آن را شركت‌هاي عظيم سرمايه‌داري تعيين مي‌كنند؛ در مناطقي نفوذ مي‌كند كه در آن‌ها گرچه كشاورزان فقيرند اما در تأمين مواد غذايي خود با مشكلي روبرو نبودند و نيستند . در تمام مناطقي كه بر اثر جهاني‌سازي، كشاورزي صنعتي رونق يافته هزينه‌ها چنان افزايش يافته كه ادامه حيات را عملاً براي دهقانان خرده‌پا غير ممكن كرده است.
جهاني‌سازي صنعتي ناپايدار با درهم آميختن عواملي چون كاهش ارزش پول رايج، افزايش هزينه‌ي توليد و افت ناگهاني و شديد قيمت محصولات توليدي كشاورزان، درآمد كشاورزان جهان را بر باد مي‌دهد.
امروزه در سراسر جهان، كشاورزان تنها بخشي از آنچه را دريافت مي‌كنند كه در دهه‌ي گذشته براي توليد كالاي معين دريافت مي‌كردند. در آمريكا قيمت گندم از 75/5 دلار به 43/2 دلار، سويا از 40/8 دلار به 29/4 دلار و ذرت از 43/4 دلار به 72/1 دلار به ازاي هر بوشل رسيده است. در هندوستان قيمت قهوه از كيلويي 60 روپيه به 18 روپيه رسيده و قيمت دانه‌هاي روغني بيش از 30 درصد سقوط كرده است.
اتحاديه ملي دهقانان كانادا در گزارشي به مجلس سناي اين كشور به همين موضوع اشاره مي‌كند:
«در حالي كه كشاورزان توليد كننده‌ي دانه‌هاي غلات(گندم، جو و ذرت) ضرر مي‌دهند و به سوي ورشكستگي سوق داده مي‌شوند؛ شركت‌هايي كه با استفاده از غلات، صبحانه‌هاي آماده(از نوع كورن فلكس) توليد مي‌كنند؛ به سودهاي حيرت‌آور دست مي‌يابند. در سال 1998، شركت‌هايي چون كلوگز، كواكو اوتز، جنرال ميلز به سودهاي بالاتر از 56%، 165% و 222% دست يافته‌اند. در حالي كه يك بوشل ذرت، كمتر از4 دلار به فروش مي‌رسد؛ بهاي يك بوشل كورن فلكس، 133 دلار است. در سال 1998 اين شركت‌ها 186 تا 740 برابر بيش از كشاورزان سود برده‌اند. شايد علت سهم اندك كشاورزان، سهم بسيار زياد ديگران باشد.»
در همين زمينه گزارش بانك جهاني صراحت دارد كه: « در پس پرده قطبي شدن درآمد توليد كنندگان خرده‌پا و درآمد شركت‌هاي بزرگ جهاني، شركت‌هاي عظيم بازرگاني در نظام مبتني بر بازار جهاني قرار دارند. »
در اين شرايط، هر چقدر كشاورزان درآمد كمتري كسب مي‌كنند؛ مصرف كنندگان بويژه در كشورهاي فقير، پول بيشتري براي تأمين كالا مي‌پردازند. در هندوستان قيمت غذا در فاصله‌ي تنها يكسال دو برابر شده و مصرف غلات غذايي در مناطق روستايي تا 12% كاهش يافته است. اين وضعيت، محروميت غذايي و سوء تغذيه را افزايش داده و نرخ مرگ و مير را بالا برده است. ادعاي افزايش رشد اقتصادي به خاطر حضور در تجارت جهاني بر بنياد آماري دروغين بنا شده است. در بازار جهاني مواد غذايي بيشتري معامله شده است، اما  فرودستان  جهان
 غذاي كمتري مصرف كرده‌اند. وقتي رشد اقتصادي، فقر را افزايش مي‌دهد؛ وقتي توليد واقعي، غير اقتصادي قلمداد مي‌شود و «دلالان»، «آفرينندگان ثروت» خوانده مي‌شوند؛ مقولات و مفاهيم مربوط به «ثروت» و «آفرينندگان ثروت» معناي خود را از دست مي‌دهند.
وقتي شركت‌هاي غول آسا، دهقانان خرده پا و زنبوران را دزد مي‌خوانند و با استفاده از قوانين تجاري و فن‌آوري‌هاي جديد خواهان نابودي آن‌ها هستند؛ انسانيت در بزنگاه خطرناكي قرار گرفته است. دستور نابودي كوچكترين حشره، نحيف‌ترين گياه و دهقاني بس خرده پا از چه چيزي بر مي‌خيزد؟ از ترس. ترس از هر چيزي كه زنده و آزاد است و اين ترس مرگبار شركت‌هاي بزرگ جهاني‌سازي شده است كه دست آنان را براي كاربرد خشونت لجام گسيخته عليه مردم و تمام موجودات، باز مي‌گذارد.
اقتصاد جهاني مبتني بر تجارت آزاد كه جهاني‌سازي سرمايه‌داري مشوق آن است؛ به تهديدي عليه اقتصاد پايدار تبديل شده  و زندگي تهيدستان و گونه‌هاي متنوع گياهان را با خطر مواجه كرده است.
بايد بدون درنگ نگاه خود را نسبت به مردم جهان و كره‌ي زمين دگرگون كنيم. كره ي زمين با تغذيه كليه موجودات روي زمين بارور مي‌شود. ما انسان‌ها با فراهم كردن تغذيه حيوانات و گياهان كره‌ي زمين است كه مي‌توانيم امنيت غذايي خود را تأمين كنيم. وقتي به گاوها غذا مي‌دهيم زمين را تغذيه مي‌كنيم و وقتي زمين بارور شد انسان از آن بهره‌مند مي‌شود و زندگي، شكوفايي خود را آغاز مي‌كند. اين ديدگاه دو خاستگاه دارد: يكي آن كه فراواني مواد غذايي دستاورد كار جمعي و مشاركت همگاني است؛ و دوم آن كه انسان عضوي - تنها عضوي- از خانواده‌ي كره‌ي زمين است؛ اگر موجودات ديگر را با كمبود تغذيه روبرو كنيم خود را- خود انسان را- با محروميت و سوء تغذيه روبرو كرده‌ايم و اگر امكان زندگي و رشد را براي ساير موجودات فراهم آوريم؛ انسان را از تنگناي فقر و محروميت رهانده‌ايم.
چالش بزرگ بشر در هزاره‌ي جديد اين است كه آيا انسان قادر است كه نگاه مبتني بر ترس، كمبود، حاكميت تك فرهنگي، انحصار شركتي، تك محوري و سلب مالكيت ميليون‌ها توده‌ي زحمتكش را با قاطعيت كنار بزند و به جاي آن، نگاه مبتني بر فراواني، مشاركت، تكثر و عدم انحصار را جايگزين كند؟ و احترام و منزلت را به تمام موجودات – از جمله همه‌ي انسان‌ها- بازگرداند؟
اگر خواستار تداوم زندگي انسان و موجودات ديگر و نجات كره‌ي زمين هستيم بايد از دام اقتصاد بازارمحور كه زندگي اكثر مردم و ديگر موجودات زنده را به هيچ مي‌گيرد؛ رها شويم. جهاني‌سازي اقتصاد، جنگي است تمام عيار عليه طبيعت و عليه تهيدستان. بايد هر چه زودتر به اين تجاوز بيرحمانه پايان داد. قوانين جهاني‌سازي سرمايه‌داري را بايد و مي‌توان تغيير داد. با آغاز جنبش سياتل، مردم و تهيدستان خواستار اجراي قانون براي همه شدند زيرا جهاني‌سازي اقتصادي، قلب بشريت و محيط زيست را با وال استريت پيوند زده و طبيعت، فرهنگ، آينده ي بشريت و كره‌ي زمين را در چنگال سيري‌ناپذير و بيرحم دلالان گرفتار كرده است. قوانين جهاني‌سازي سرمايه‌داري، ارزش‌هاي بنيادين بشري همچون عدالت، تداوم زندگي انسان و ساير موجودات، همدردي و مشاركت را لگدمال مي‌كند. ما پايان حاكميت تماميت‌گرايانه نظام مبتني بر بازار و آغاز زندگي مبتني بر دمكراسي را – آن هم براي همه بشريت – و با در نظر گرفتن زندگي و حيات ساير موجودات و گياهان خواستاريم.
انسان تنها زماني مي‌تواند به عنوان گونه‌اي از موجودات هستي به زندگي خود ادامه دهد كه قانون‌مندي‌هاي طبيعت را در نظر بگيرد و به آن‌ها پايبند باشد. اگر نظام اقتصادي مورد نظر ما عدالت و تداوم بشر و همه‌ي موجودات زنده را تحقق بخشد؛ محيط زيست و كره زمين توانايي رفع نياز همه‌ي موجودات را دارد.
مهاتما گاندي مي‌گفت: « كره‌ي زمين مي‌تواند همه‌ي نيازهاي بشري را برآورده كند اما قادر نيست آز و حرص بخش‌هايي از جامعه را كه سيري ناپذيرند سيراب كند. »
*  Vandana Shiva از فعالان محيط زيست، هندوستان.
منبع: شماره سوم نشریه دانش و مردم

هیچ نظری موجود نیست: