۱۴ آذر، ۱۳۹۲

اینها را امروز اعدام کردند- تاييد اعدام ۴ جوان اهل شادگان، تجمع اعتراضى اهالى شهر



رزا: اعدام چهار جوان را دیشب خواندم. چرا ما زیاد هم علیه این اعدام بچه های عرب در ایران ناراحت نمی شویم؟ اینکه داشداشه میپوشند؟ عرب هستند و اجدادشان سابقن ایران را با اسلامشان اشغال کردند؟ فارسی را با ح غلیض حرف میزنند؟ موضعشان نسبت به زنان و آزادی شان عقب تر است و زنانشان محجبه؟ ...
برخی از ما دلمان اما کباب میشود، افغانستانی را بزنند و بکشند، اما عرب ها چی؟ چرا از اعدامشان تب نمیکنیم؟
شاید چون همگی ما  بر سر سفره ی چاه نفت آنها نشسته ایم، از روز انتقام بچه های این عرب ها میترسیم!
از جدا شدن شان میترسیم. از اینکه این سفره ی پر برکت نفت برچیده شود و پول تزریقی به تهران و بقیه شهرها هم.
این پول نفت را رژیم ایران مدیریت میکند و قرن ها است که عربها سهمی از آن ندارند. ما از خرده ریز سفره ی نفت، بچه هایمان را بزرگ کردیم. یک شکم 70 میلیونی از همان نفت این مناطق تا کنون داره تغذیه میکنه.
 دیشب که خبر را شنیدم، مثل سه دهه پیش، لقمه در دهانم گیر کرد. بوی نفت میداد. لقمه ی دزدی تهوع بر انگیزه.
 تک تک چهره های "بچه گدا" ها دور ماشین ما، در آن هوای 50 درجه را  بیادم دارم. نتوانستیم بازی کنیم. من همبازی شان نبودم. مثل باربی به من دست کشیدند. من هم فقط مراقب بودم مگسهای دور کله شان روی من نپرند!
 مواجهه با فقر سخت است، با فقر مطلق، مطلقن سخت.
 اینکه من نیز انگلی بروی بدنشان هستم اما درد آور. 

از آن وقت تا الان خیلی زمان گذشته، بچه ها بزرگ شدند. فهمیده اند که ما مگسان دور لب و لوچه شان ایم. اگرچه با بالهای تمیز. اگرچه در نور برق میزنیم و زیبا...
شاید در مکان و زمانی دیگر در وقت برابری و در وقت آزادی، بشود که دست هم را بگیریم بازی کنیم...
امروز به کودک که زل زده بود به عکس ها گفتم: اینها را امروز اعدام کردند.
اما قبل اش، ما به آنها بدی کرده بودیم.



فعالان در تبعيد: روز چهارشنبه ١٣ آذر ۹٢، به دنبال تاييد خبر اعدام ۴ جوان اهل شادگان که با اعتراض خانواده ها و اهالى شهر همراه بود، و دخالت نيروى انتظامى و تيراندارى به سوى معترضان، يک تن از اهالى به نام وليد جنامى خنافره، کشته شد.
بنا بر اطلاع “کمپين صلح فعالان در تبعيد”، روز چهارشنبه، پس از تاييد و تکذيبهاى پى در پى، سرانجام روز گذشته خبر مربوط به اعدام آقایان غازی عباسی، عبدالرضا امیر خنافره، عبد الامیر مجدمی و جاسم مقدم پناه، ۴ جوان اهل شادگان که پيشتر در تاریخ  ١٢ آبان توسط ماموران وزارت اطلاعات از زندان كارون به مكان نامعلومي منتقل شده بودند، توسط مراجع قضايى تاييد و به خانواده ها اطلاع داده شد.
 تاييد خبر اعدام اين ۴ زندانى توسط مراجع قضايى، اعتراض جمعى از اهالى شهر و خانواده زندانيان اعدام شده، با دخالت نيروى انتظامى همراه شد، بطوريکه بنا بر گزارش منابع محلى به اين کمپين، نيروى انتظامى براى متفرق کردن صدها نفر از اهالى معترض شهر شادگان، اقدام به تيراندازى کرد.
در همين رابطه کريم دحيمى، فعال حقوق بشر از اهواز به نقل از منابع محلى خبر از کشته شدن پسر عموى يکى از زندانيان اعدام شده مى دهد. وليد جنامى خنافره، پسر عموى غازى عباسى در تيراندازى امروز نيروى انتظامى جمهورى اسلامى ايران کشته شد.
اخبار تکميلى متعاقبا اعلام خواهد شد.
{ طبق آخرین اطلاع، کشته شدن آقای ولید جنامی خنافره، مرتبط با این تجمع اعتراضی، نبوده است. }

برای خواندن ادامه مطلب روی اینجاکلیک کنیم.










او می افزاید: ۷ نفر هستند که الان ۴ نفر را اعدام داده اند و اعدام شان هم تایید شده و در خطر اجرای حکم قرار گرفته اند. شهاب عباسی برادر غازی عباسی و همچنین سامی جدماوى‌نژاد و هادی البوخنفر‌نژاد هم به تبعید به استان اردبیل محکوم شده اند.

این فعالان فرهنگی چه نوع فعالیتی داشتند و چرا بازداشت و متهم به محاربه با خدا شده اند؟ از ستار جنامی سئوال میکنم.میگوید: آنها فقط در راستای احیای فرهنگ و آداب و رسوم منطقه خودشان فعالیت میکردند. جلسات شعرخوانی به زبان عربی برگزار میکردند و جشن هایی محلی ترتیب میدادند که در این جشن ها با لباس محلی حضور می یافتند. آنها خانواده ها را به پوشیدن لباس محلی شان ترغیب میکردند، خواهان این بودند که اسامی عربی از اماکن عمومی حذف نشود و به این مساله اعتراض داشتند. خواهان این بودند که خانواده ها اجازه داشته باشند خودشان اسامی بچه هایشان را انتخاب کنند. یکسری اسامی عربی ممنوع شده و آنها به این قضیه اعتراض داشتند. آنها همچنین به فقر و بیکاری گسترده در منطقه هم معترض و خواهان حقوق انسانی و قانونی خود بودند.

آقای جنامی می افزاید: تمام فعالیت های آنها کاملا فرهنگی بود اما آنها را بازداشت و به محاربه با خدا متهم کردند و اتهام فعالیت های تروریستی زدند در حالیکه اصلا این بچه ها اهل این چیزها نیستند. چطور می توانند آخر به یک مسلمان اتهام بزنند و بگویند محارب با خدا هستی؟ آیا پوشیدن لباس محلی، شعر خوندن به زبان عربی و برگزاری جشن، محاربه با خدا و اقدام تروریستی است؟ اگر پوشیدن لباس محلی و ترغیب خانواده ها به احیای سنت های محلی و فرهنگی شان جرم است بله بچه های ما جرم مرتکب شده اند اما کجای قانون اینها جرم است؟ او با اشاره به اینکه این فعالان فرهنگی امکان و اجازه دفاع از خود را نداشته اند میگوید: از سال ۸۸ در زندان نگاهشان داشتند، آن هم در بازداشتگاه اطلاعات. زیر انواع شکنجه ها بودند که اعتراف کنند محاربه با خدا و عمل تروریستی کرده اند اما این بچه ها به جرم ناکرده اعتراف نکرده اند، علیرغم همه شکنجه هایی که متحمل شده اند. دست عبدالرضا را زیر شکنجه شکستند. بقیه هر کدام به نوعی دچار مشکل شدند. اما اعتراف دروغ نکردند. چون جرمی هم مرتکب نشده اند. بعد در دادگاه ۷ نفر را ۲ ساعته محاکمه کردند و اجازه ندادند حتی وکلایشان از آنها دفاع کنند؛ وکلایی که اکثرا هم تسخیری بودند ولی اجازه دفاع نیافتند. بعد هم شعبه اول دادگاه انقلاب اهواز سال گذشته حکم اعدام داد.الان هم که تایید شده هر لحظه امکان اجرای آن وجود دارد و جان این بچه ها در خطر است.

آقای جنامی می افزاید: بچه های ما از سال ۸۸ تاکنون هیچ گونه ملاقاتی با خانواده هایشان نداشتند. یکبار برای چند دقیقه عبدالرضا توانست مادرش را ببیند و دیگر تمام شد. هیچ یک در این ۴ سال نه ملاقاتی داشتند نه چیزی. آنها را به زندان کارون اهواز که فرستادند و باز در شرایط ایزوله قرار دادند،حتی از تماس و ارتباط آنها با سایر زندانیان جلوگیری کردند. من از شما سئوال میکنم کجای قانون چنین اجازه ای میدهد. کجا اعتراض به فقر و بیکاری سرسام آور در منطقه می شود اقدام تروریستی؟ اینکه من بخواهم اسم بچه ام را فلان اسم عربی بگذارم و حکومت ممنوع کند و من اعتراض کنم می شود محاربه با خدا؟

آقای جنامی سپس با اشاره به نامه ای که این محکومان به اعدام نوشته اند میگوید: آنها در نامه ای از مجامع حقوق بشری خواسته اند که کمک کنند و نگذارند اعدامشان کنند. آنها جرمی مرتکب نشده اند. ما هم امیدمان به همین مجامع بین المللی و حقوق بشری است. مسئولان که هیچ جوابی نمیدهند، اصلا امکان پی گیری وجود ندارد. با کوچکترین اعتراضی اتهام میزنند. می گویند مفسد فی الارض هستید محارب هستید.

او میگوید که پدر عبدالرضا امیرخنافره پس از شنیدن صدور حکم اعدام برای فرزندش، درگذشته است: ۴ سال نه ملاقاتی بود نه چیزی، بعد یکباره خبر صدور حکم اعدام را که دادند پدر عبدالرضا با شنیدن این خبر سکته کرد و درگذشت. کلا خانواده ها را به هم ریخته اند. الان هم دست ما از همه جا کوتاه است و فقط از خدا و بعد هم نهادهای حقوق بشری میخواهیم کمک کنند. نگذارند این بچه ها بیگناه اعدام شوند. آخر کجا به یک نفر به دلیل فعالیت های فرهنگی میگویند تروریست و بعد هم اعدام میدهند؟



چهار فعال عرب اهل شادگان واقع در استان خوزستان، که به اعدام محکوم و پیش از ماه محرم از زندان کارون اهواز به مکان نامعلومی منتقل شده بودند، اعدام شدند.
سایت «جنبش ملی دمکراتیک عرب الاحواز» روز چهارشنبه سیزدهم آذر ماه ضمن تایید این خبر نوشته است:  «خبر مربوط به اعدام آقایان غازی عباسی، عبدالرضا امیر خنافره، عبد‌الامیر مجدمی و جاسم مقدم‌پناه، چهار جوان عرب شهر فلاحیه که پیش‌تر در تاریخ  دوازدهم آبان توسط ماموران وزارت اطلاعات از زندان کارون به مکان نامعلومی منتقل شده بودند، توسط مراجع قضایى تایید و به خانواده‌های آن‌ها اطلاع داده شد.»
سایت «جنبش ملی دمکراتیک عرب الاحواز» همچنین نوشته است «روز چهارشنبه سیزدهم آذر به دنبال تایید خبر اعدام چهار جوان عرب اهل فلاحیه که با اعتراض خانواده‌ها و اهالى شهر همراه شده است، نیروى انتظامى باتیراندازی به سوى معترضان عرب یک تن از اهالى این شهر به نام «ولید جنامى خنافره»، را کشتند.»















 سرنوشت قاضی عباسی، عبدالرضا امیر خنافره، عبدالامیر مجدمی و جاسم مقدم پناه، چهارفعال عرب محکوم به اعدام اهل شادگان، همچنان درهاله ای از ابهام است. خانواده یکی از محکومان عرب صبح امروز طی تماس تلفنی شخصی ناشناس باخبرشده اند که فرزندشان اعدام شده است. شخص تماس گیرنده تاکید کرده است که “متعاقباً محل دفن وی را به شما اطلاع خواهیم داد”.
سلام ساکی وکیل یکی از این زندانیان، بعد ازظهر روز دوم دسامبر ۲۰۱۳ به فعالان حقوق بشر اهوازی گفته است که برای اطلاع ازسرنوشت موکل خود به زندان کارون مراجعه کرده و مسئولین زندان به وی گفته اند که چهار زندانی عرب درتاریخ ١٢-٨-١٣٩٢ به اداره اطلاعات تحویل داده شده و خبر دیگری از آنها دردست نیست.
وی درخصوص سرنوشت زندانی ای که خانواده اش خبر اعدامش را دریافت کرده است، گفت: "حتى قاضی اجرای احکام نیز ازسرنوشت موکلم، عبدالرضا امیر خنافره، بی خبر است."
وی گفت: "این در حالی است که پرونده دوم متهم مذکور که مربوط به حق الناس و شاکی خصوصی است کما کان در پروسه دادرسی است و این مصداق حق الناس می باشد که به موجب قانون، حق الناس ارجح بر حق الله یا حقوق عمومی است. بنابراین طبق این اصل قانونی این متهم نبایستی اعدام شود."
این چهار نفر روز یکشنبه ١٢-٨-١٣٩٢ سال جاری از زندان کارون به مکان نامعلومی منتقل شده اند. در ابتدا شایعه شده که آنها را اعدام کرده اند اما در ادامه و با پیگیری خانواده ها به آنها گفته شده که فرزندان شان زنده هستند.
محکومان به اعدام شهر شادگان پیشتر دربخشی از نامه ای که دردورن زندان نوشته بودند ونسخه ای از آن در اختیار رسانه ها قرار گرفته است، آعلام کرده بودند: "بعد از گذشت ۳ سال بلاتکلیفی در بازداشتگاههای اطلاعات؛ دادگاه ما در سال ۲۰۱۲ تشکیل شد که در مجموع بیشتر از دو ساعت و نیم طول نکشید و ما بدون اینکه بتوانیم از خود دفاع کنیم به اتهام اعمال مسلحانه و محاربه با خدا و فساد فی الارض به اعدام محکوم شدیم."
این زندانیان تاکید کردند: “با وجود اینکه ۶ نفر از وکلاى ما نیز در جلسه دادگاه حضور داشتند ولى هیچکدام از آنها اجازه دفاع از موکلینش در جلسه را نیافتند”.
گفتنی است یکی از دستاویزهای دادگاه برای محکوم کردن این متهمان، کشف اسلحه شکاری از محکومان به هنگام دستگیری آنها است.
زندانیان یاد شده طی توضیحی در این خصوص نوشته اند: "کارشناس اسلحه در شهادتنامه خود در دادگاه گفت که از سلاحهاى شکارى کشف شده هیچ گلوله اى شلیک نشده است ولى بازجویان اطلاعات به دادگاه فشار آوردند تا کارشناس را عوض کرده و کسى دیگر را جایگزین آن کنند تا شهادت بدهد که از این اسلحه ها، تیراندازى شده است تا ما را به قیام مسلحانه متهم کنند”"
شعبه ۳۲ دیوان عالى کشور به ریاست قاضى رضا فرج اللّهى و مشاور او سید على اصغر لطیفى رستمى در تاریخ ۲۵/۱۱/۱۳۹۱ شمسى ( ۱۳ فوریه ۲۰۱۳) حکم اعدام غازی عباسی، عبدالرضا امیر خنافره، عبد الامیر مجدمی و جاسم مقدم پناه از زندانیان عرب شهر شادگان را به اتهام محاربه با خدا و فساد فی الارض و اقدام علیه امنیت ملی، تایید نمود.
این افراد پیشتر از سوى شعبه ١ دادگاه انقلاب اهواز توسط قاضی علی فرهادوند در تاریخ ۴-٩-٢٠١٢ به اعدام محکوم شده بودند و احکام تأیید شده آنها در تاریخ ٢٢ تیر ١٣٩٢به خانواده ها و محکومین ابلاغ شد. گفتنی است این چهار نفر در تاریخ ١-۶-١٣٨٨ شمسی توسط نیروهای اطلاعات دستگیر شده بودند.
مشخصات فردی این محکومان به اعدام به شرح زیر است:
١-غازی عباسی، فرزند احمد، متولد ١٣۶١، مجرد، فاقد سابقه کیفری ندارد
٢-عبدالرضا امیر خنافره، فرزند یونس ، متولد ١٣۶۶، مجرد، فاقد سابقه کیفری ندارد
٣-جاسم مقدم پناه، فرزند سعید، متولد ١٣۶۴، مجرد، فاقد سابقه کیفری ندارد
۴-
عبد الامیر مجدمی،فرزند هوشنگ،متولد ١٣۵٩،متأهل،فاقد سابقه کیفری ندارد.

س از چهار سال بازداشت وشکنجه حکم قتل چهار جوان عرب و فعال فرهنگی که در بیدادگاه احواز صادر شده بود توسط شعبه ۳۲ بریاست  رضا فرج الهی  تا خون این جوانان را که دارای سنی کمتر از عمر انقلاب هستند را در شرایطی برزمین بریزند که سران رژیم وخصوصا حسن روحانی ادعای اعتدال و حفظ حقوق شهروندی را می کنند.

این در حالی است که این چهار جوان عرب همگی در خانواده های فرهنگی رشد کرده وکاری فراتر از زبان شعر و ادب نداشته ودفاع آنان از حقوق شهروندی که فقط در قالب شعر وادبیات ونقد بوده فراتر نرفته ومثل همیشه رژیم تاب وتحمل اینگونه فعالیتی را برنتابید آنان را دستگیر و پس از آن در بی رحم ترین مرکزاطلاعاتی (در احواز) تحت شدید ترین شکنجه روحی و جسمی  وبا همکاری واحد رسانه ای مخصوص وتوجیه گر جنایتهای نظام نامبردگان ذیل را در محاکمه ای صوری که بیش از دوساعت طول نکشیده محکوم به اعدام و در واقع حکم بقتلشان را صادر کرد.
١-غازی عباسی فرزند احمد متولد ١٣۶١ مجرد أیشان شاعر معروف منطقه که در أکثر مراسم فرهنگی فعالیت چشمگیری داشت. وی به اتهام محاربه و إفساد فی الأرض به إعدام محکوم شد.
٢-عبد الرضا أمیر خنافره فرزند یونس متولد ١٣۶۶ مجرد وی شاعر معروف شهر فلاحیه است. که در همایشها و سمینار های شعر فعالیتهای فراوانی داشت. وی به اتهام محاربه و إفساد فی الأرض  به إعدام با طناب چوبه دار محکوم شد.
٣-عبد الأمیر  مجدمی فرزند هوشنگ  متولد ١٣۵٩ متأهل ، به اتهام محاربه و إفساد فی الأرض محکوم به إعدام  شده است.
۴- جاسم مقدم پیام فرزند سعید متولد ١٣۶۴ مجرد به اتهام محاربه و إفساد فی الأرض محکوم به اعدام شده است.
بدلیل عدم اطاله فقط به زندگی خانواده گی یکی از چهار جوان (عبدالرضا امیر خنافره) اشاره ای گذرا می کنیم. وی جوانی با فعالیت فرهنگی فرزند یکی از معلمان زحمت کش است پدروی مرحوم یونس خنافره (درسن پجاه سالگی) که چهل روز از فوتش نمی گذرد از فعالین فرهنگ وادب بوده و بعلت بازداشته های مکرر وشکنجه های طاقت فرسا وازجمله بازداشت غیر قانونی فرزندش(عبدالرضا) زجر کش گردید همچنین پدر بزرگ عبدالرضا مرحوم جهاد خنافره پس از سالها تبعید به کرمان در همانجا و بدور از خانواده ودرزجر غربت فوت نمود.
حال این جوان همراه سه جوان با سنی بین ۲۶ الی ۳۵ سال در دادگاهای صوری و در نظامی که نه تنها به قوانین جهانی حقوق بشر وقعی نمی گذارد، بلکه قوانین مصوب خود راخصوصا در دادرسی را زیر پا گذاشته باحکمی غیر انسانی قصد جان  چهارجوان عرب را کرده و بهترین گواه بر جنایت نظام همان عدم صدور ویزای ورود برای آقای احمد شهید است.
ضمن تشکر از همه فعالین حقوق بشر ایرانی که فراتر از نژاد وقوم صدای زندانیان سیاسی واعتراض مردم وخانواده های عرب احوازی را بگوش جهانیان رسانده اند،اما جای سئوال از سازمانها وفعالین ومدعیان دفاع از حقوق بشرساکت ایرانی است که چرا در قبال اعدامها واحکام جائرانه علیه جوانان عرب همچنان بر لب وقلم خود مهر سکوت زده اند؟اما برای چند روز زندان وکم کردن ساعات ملاقات وتب کردن یک زندانی همزبان خویش در اوین وگوهردشت فریادشان گوش جهانیان را کر می کندواگر همه دادگاهها رژیم و احکام صادره آن را غیر انسانی می پندارند، اما حکم بقتل جوانان عرب را با انگیزه ای عرب ستیزانه، عادلانه و رژیم را با چنین حکمی در راستای اندیشه خود پنداشته جوانان عرب را مهدور الدم می پندارند.
ما فعالین حقوق بشر عرب از همه مدافعین حقوق بشر جهان، خصوصا سازمانها وفعالین حقوق بشر ایرانی  که بیش از همه با بی دادگاههای نظام آشنائی دارند، تقاضای عاجل داریم تا با اقدامی سریع وبشر دوستانه اعتراض خود را نسبت به جنایتی که وقوعش از دستان  چنین نظامی بعید بنظر نمی رسد اعلام و صدای چهارجوان عرب را به  سازمانها ومراکز موثربین المللی رسانده و مانع قتل(اعدام) این چهار جوان توسط نظام جمهوری اسلامی  شوند.
با تشکر وتقدیر فعالان حقوق بشر عرب


منتشرشده در 18 ژوئیه 2013        بدست SAM
حکم چهارتن از شهروندان عرب از شهرستان شادگان که پیش‌تر از سوی دادگاه انقلاب اهواز به اعدام محکوم شده بودند در دیوان عالی کشور تایید شد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، چهار تن از شهروندان عرب از شهرستان شادگان طی حکم صادره در مورخه ۱۴ شهریور ماه ۱۳۹۱ از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب اهواز به اعدام محکوم شده‌اند.

مقامات قضائی روز شنبه ۲۲ تیر ماه سال جاری تأیید احکام اعدام از سوی دیوان عالی کشور را به محکومین و خانواده‌ها ابلاغ کرده‌اند.

بر اساس این گزارش؛ عبدالرضا امیر خنافره، غازی عباسی، عبدالامیر مجدمی و شهاب عباسی به اتهام محاربه با خدا و فساد فی الارض به اعدام محکوم شده‌اند.

مشخصات این افراد به شرح زیر است:

١- غازی عباسی، فرزند احمد، متولد ١٣۶١، مجرد، فاقد سابقه کیفری، محکوم به اعدام

٢- عبدالرضا امیر خنافره، فرزند یونس، متولد ١٣۶۶، مجرد، فاقد سابقه کیفری، محکوم به اعدام

٣- جاسم مقدم پناه، فرزند سعید، متولد ١٣۶۴، مجرد، فاقد سابقه کیفری، محکوم به اعدام

۴- عبد الأمیر مجدمی، فرزند هوشنگ، متولد ١٣۵٩، متأهل، فاقد سابقه کیفری، محکوم به اعدام

در احکام جداگانه‌ای نیز سه تن دیگر از متهمین پرونده به سه سال زندان در تبعید به شهر اردبیل محکوم شده‌اند.

۱-     هادی البوخنفر‌نژاد، فرزند عبدالخضر، متولد١٣۶٠، متأهل، فاقد سابقه کیفری

۲-    سامی جدماوى‌نژاد، فرزند عزیز، متولد١٣۶٠، مجرد، فاقد سابقه کیفری

۳-    شهاب عباسی، فرزند احمد، متولد ١٣۶۵، مجرد، فاقد سابقه کیفری

یک منبع مطلع که نخواست نامش فاش شود در این رابطه به گزارشگر هرانا گفت: «این احکام در حالی صادر می‌شود که برای اعتراف گیری اجباری از متهمان، حتی خانواده‌هایشان هم برای مدت طولانی تحت شکنجه قرار گرفته بودند. یونس امیر خنافره پدر عبدالرضا امیر خنافره از محکومین پرونده، شش ماه در بازداشتگاههای وزارت اطلاعات و در مقابل دیدگان فرزندش مورد شکنجه واقع شده بود. وی چهل روز پیش به دلیل فشارهای وارده ناشی از بازداشت فرزندش و شکنجه‌های روحی، درگذشت. وی از معلمان بازنشسته شهر شادگان بوده است

درهمین رابطه آقای عبدالسلام ساکی، یکی از وکلای متهمین طی اظهار نظری می‌گوید: «تمام اتهامات منصوب شده باطل و مستنداتی حقوقی در زمینه اتهامات وجود ندارد

وی تاکید کرد: «اتهامات و رای صادره بر اساس اعترافات اجباری بوده است و جنبه قانونی ندارد

وی همچنین تصریح کرد: «در صورتیکه دادگاه هیچ اهمیتی به دفاعیات وکیل نگذاشته؛ حکم صادره بر مبنای گزارشات اداره اطلاعات صادر شده است

گفتنی است، این چهار تن در طی نامه‌ای از درون زندان کارون خواستار مداخله سازمانهاى بین المللى حقوق بشر براى لغو احکام اعدامشان شده‌اند.

در قسمتی از نامه این محکومین به مرگ نوشته شده است:

بعد از گذشت ۳ سال بلاتکلیفی در بازداشتگاههای اطلاعات؛ دادگاه ما در سال ۲۰۱۲ تشکیل شد که در مجموع بیشتر از دو ساعت و نیم طول نکشید و ما بدون اینکه بتوانیم از خود دفاع کنیم به اتهام اعمال مسلحانه و محاربه با خدا و فساد فی الارض به اعدام محکوم شدیم. با وجود اینکه ۶ نفر از وکلاى ما نیز در جلسه دادگاه حضور داشتند ولى هیچکدام از آن‌ها اجازه دفاع از موکلینش در جلسه را نیافتند.

گفتنی است یکی از دستاویزهای دادگاه برای این محکومیت، کشف اسلحه شکاری از محکومان به هنگام دستگیری بوده است. زندانیان یاد شده طی توضیحی در این خصوص نوشته‌اند: «کار‌شناس اسلحه در شهادتنامه خود در دادگاه گفت که از سلاحهاى شکارى کشف شده هیچ گلوله اى شلیک نشده است ولى بازجویان اطلاعات به دادگاه فشار آوردند تا کار‌شناس را عوض کرده و کسى دیگر را جایگزین آن کنند تا شهادت بدهد که از این اسلحه‌ها، تیراندازى شده است تا ما را به قیام مسلحانه متهم کنند

این زندانیان محکوم به اعدام در این نامه ضمن شرح بیگناهی خود و روند غیر قانونی محاکمه بر اساس اعترافات اجباری؛ شوراى حقوق بشر سازمان ملل، گزارشگر ویژه سازمان ملل براى حقوق بشر در ایران آقاى احمد شهید، سازمان عفو بین الملل، سازمان دیده‌بان حقوق بشر و کلیه فعالان وسازمان هاى مدافع حقوق بشر را خطاب قرار داده و خواستار پیگیری احکام صادره و تلاش برای توقف آن شده‌اند. درخواستی که پیش‌تر توسط خانواده این محکومان نیز اعلام شده بود.





۲ نظر:

naskhad.blogspot.com گفت...

هیچوقت یادم نمیره که یکی از بهترین دوستهای دوران دبیرستان من در خوارزمی تهرات عربی بود از خطه خوزستان.البته چون چند سالی تهران بود لهجه اش تغییر کرده بود. خیلی دوست داشتنی بود و در ضمن مسلمون خشک مغز هم نبود.طبعا واسه ماهائی که ضد سرمایه داری, دولت و مذهب هستیم تفاوتی بین اعدام شده گان راه آزادی نمیبایستی باشد و نیست:عرب و عجم, ترک و کرد , لر و ترکمن...زن و مرد و دگر سکس گرایان ...همگی روزی از همین روزها انتقامشان را از رذیلان ضد بشری در همه ایران خواهند گرفت....و اونروز نوای جشن و پایکوبی گوش ستمگران را کر خواهد کرد...بامید اونروز

RosaArchiv گفت...

پیمان جان
مرسی از کامنت، سیستم کامنت مدت کوتاهی خراب بود...