۱۹ شهریور، ۱۳۹۳

لطفن آنارشیسم را به گُوه نکشید! خطاب به بهرام قدیمی!


آیا عملیات انتحاری حماس، بریدن سر گروگانها توسط داعش و سپاهیان شیعه ی "بدر" اعمالی انقلابی و یا ضد امپریالیستی است؟
رزا: داشتم مقاله ی بهرام قدیمی را اینجا میخواندم. بهرام قدیمی چهره ای شناخته شده برای بسیاری از طرفداران جنبش جیاپاس مکزیک است. ایشان سابقن (شاید اکنون نیز) تورهای توریستی به مناطق شورشیان بومی مکزیک را سازماندهی کرده و ترجمه هایی نیز در اینجا در رابطه با تاریخ و نوشته های بومیان جیاپاس و دستیار فرمانده ی آنان مارکوس (فرمانده ی خیالی) دارد که لینک آن را در اینجا میگذارم.

نقد اخیر بهرام قدیمی علیه محسن حکیمی من را بیاد ترجمه های شاهکار گونه ی توده ای ها (به آذین و بقیه افراد حزب توده) انداخت. اغلب ما فکر میکنیم این مترجمان حرفه ای که این شاهکارهای ادبی را ترجمه کرده اند، خود میبایست انسانهایی آگاه باشند.

تصاویر مجازات جاسوسان اسرائیل در غزه
مقاله ی اخیر بهرام قدیمی بار دیگر نشان داد که پوسته ی سرخ مارکسیستها را کمی هم خراش بدهی به میوه ی گندیده ی درونشان میرسی. در مورد آقای قدیمی اما اینبار، بوی گند مقاله کنونی اش، تمام لذت خواندن متن های ترجمه کرده را ضایع کرد.
متن حمایتی بهرام قدیمی از حماس فلسطینی و باقی نیروهای ارتجاعی منطقه ، بواقع سطل پر گُهی است که روی سر اغلب "کمونیست" های خاورمیانه ریخته است.

تصاویر مجازات جاسوسان اسرائیل در غزه
در آستانه ی سالروز کشتار دهه ی 60 و یادبود قتل عام زندانیان سیاسی توسط رژیم اسلامی و به فرمان خمینی، شاید لازم به یاد آوری باشد که بسیاری از اعدام شدگان این سالها و بخصوص اعدامیان سال 1367 بواقع از فداییان اکثریت و حزب توده و باقی "کمونیست" های طرفدار رژیم "ضد امپریالیست" خمینی و شُرکا بودند.
آنانی که هم اکنون نیز بمانند بهرام قدیمی و شّرکا از عملیات انتحاری گروههایی مانند حماس در فلسطین دفاع کرده و آن را شکلی از مبارزه مینامند، براستی هیچگونه درسی از تاریخ نگرفته و کماکان برایشان هدف وسیله را توجیح میکند.
هر مبارزه  برای  رهایی جامعه ی انسانی، قوانین نانوشته ی خود را دارد. بریدن سر داعش یان توسط سپاه شیعه ی بدر  همانقدر منفور است که نوع و شیوه ی مبارزه و انتقام گیری از گروگانهای امریکایی/ اروپایی توسط افراد داعش.


تصاویر مجازات جاسوسان اسرائیل در غزه
عملیات انتحاری نیز . گروگان گیری و کُشتن کودکان و نوجوانان نیز توسط یهودیان ارتدکس و کُشتن کودکان ونوجوانان توسط اسلامیان مخوف در اسرائیل/ فلسطین.
برای بسیاری از انسانها و هم آنارشیستها، وسیله همان هدف است. انتخاب روشهای غیر انسانی در مبارزه علیه سیستم حاکم تنها نشان از هدف به قدرت رسیدن "به هر قیمتی" دارد. پس از کسب قدرتی سیاسی که توسط روشهای غیر انسانی کسب شد، تنها نظام سلطه گر حاکم خواهد شد.
مسلمن در خود فلسطین کنونی وقتی افرادی از شهروندان نوارغزه را در دادگاهی صحرایی و به جرم مبهم "جاسوسی برای اسرائیل" در ملا عام اعدام میکنند، نگاهی به گزارش تصویری اعدام ها (عکس های این پُست)
پس از تحکیم قدرت سیاسی نیروهای حماس، پس میبایست بزودی شاهد قتل عام گروهی مخالفین  حماس در فلسطین "آزاد" بود! حماس هم اکنون با همین نیمچه قدرتش در خیابان های بمباران شده ی غزه نمایش اعدام علنی می دهد.
بهرام قدیمی در نقدی که اخیرن علیه محسن حکیمی نوشته به وجود جوانان فلسطینی مخالف حماس و مانیفست جوانان در سال 2011 شک میکند.
او (قدیمی) مینویسد: اطلاعیه ای را هم که آقای حکیمی به جوانان غزه نسبت می دهند، حتما واقعی ست و ایشان دقیقا صادرکنندگانش را می شناسد که انقلابی هستند و… تنها ایراد کار در این است که نشان دیگری از این گروه انقلابی از سال ۲۰۱۱ تا به حال وجود ندارد که بتوان به آن اشاره کرد.
باید به آقای قدیمی یاد آور شد که اگر از "جوانان مانیفست غزه" خبری نیست، این را بهتر است به پای شرایط اختناق و جنگی این منطقه گذاشت. باید بپای اعدام و سرکوب گذاشت.

تصاویر مجازات جاسوسان اسرائیل در غزه
چرا که سالها نیز پس از قتل عام های دهه ی 60 نسل جوان اصولن نمیدانست و بخشن حتی نمیداند که این کشتار در ایران انجام پذیرفته. سالها پس از آن نیز حتی خود گروهها از ابعاد آن بی خبر بودند.
بهتر است قبل از تئوری توطئه و اعلام اینکه چرا دیگر از جوانان "مانیفست نویس فلسطینی علیه حماس" نشانی نیست و احتمال دروغ نویسی رسانه ها و ترجمه ی آقای حکیمی، اعلام کرد که شاید نشانی آنان اکنون همان خاوران فلسطینی است و یا در اردوگاههای پناهجویی.

تصاویر مجازات جاسوسان اسرائیل در غزه
ما مسلمن وقتی از سرنوشت آنان پی خواهیم برد که حماس نیز بمانند رژیم اسلامی ایران بخشی از نیروهای حامی سیاستش را نفله کند. همانگونه که با بلند شدن صدای دادخواهی خانواده های مبارزین "ضد امپریالیستی" توده ای و فدائیان اکثریت، تازه ما به ابعاد سرکوب گسترده ی زندانیان رژیم آگاه شدیم. بله رژیم اسلامی ایران حتی معتبر ترین حامیانش را "کمونیستهای "آنتی امپریالیست" توده ای و اکثریتی را هم کُشت و به بزرگترین حامیانش در چپ اردوگاهی هم رحم نکرد!

تصاویر مجازات جاسوسان اسرائیل در غزه
آقای بهرام قدیمی با گله گی مینویسد که چرا محسن حکیمی از مانیفست جوانان غزه که وجودشان پس از سال 2011 محو شد نوشته، اما از آنارشیستهای علیه دیوار ننوشته! بهرام قدیمی: در حالیکه «آنارشیست ها علیه دیوار»، یا جریانات کوچک دیگری هستند که حتی در غزه نیرو دارند و فقط چون خط سیاسی آنها دقیقا با خط آقای حکیمی یکی نیست، ایشان از آنها اسمی نمی برد
رزا: آقای قدیمی در دفاع از آنارشیستهای علیه دیوار این پاراگراف بالا را در نقدشان به محسن حکیمی قلمی کردند!
اگر «آنارشیستهای علیه دیوار» به مانند شما، حامی عملیات انتحاری نوع حماس باشند و بمانند عکسهای این پست، اعدام علنی  کنند و یا جنازه های "جاسوسان" را با موتورسکیلت برای ارعاب مردم غزه در خیابان تکه پاره بروی آسفالت بکشند و یا کله های بریده را به رسم پیامبرشان سر نیزه کنند...
بر آنارشیسم شما و آنها و مبارزه ی نوع عملیات انتحاری و آنتی امپریالیستی تان باید رید!
اما البته نه جنبش جیاپاس بومیان مکزیک ارتجاعی است و نه آنارشیستهای اسرائیلی علیه دیوار. امروزه  حتی پیشمرگه های کردستان نیز که علیه داعش ( و در اعتلاف با شیعیان عراقی و در حمایت سپاه بدر) میجنگند نیز علیه بریدن سر داعشیان جنایتکار اعتراض کرده اند.
آقای بهرام قدیمی وقتش است که ماسک پوسیده ی "آنارشی" تان را برداشته، تا ملت سبیل استالینیستی تان را بلاخره رو نمایی کنند....
ما میدانیم که نسل شماها هیچگونه توضیحی در مورد نقش خود در بروی قدرت آوردن رژیم اسلامی نخواهد داد. اما مطمئنن روزی باید پاسخگوی "جوانان مانیفستی غزه" در حمایت امروزتان از حماس باشید. چرا که بعید نیست با قدرتگیری این نیروهای مرتجع  "ضد امپریالیستی" در منطقه،  بزودی و مانند رژیم اسلامی ایران چشم ها به قصاص و دستها در انظار عمومی قطع شوند.
برای همین هم، اکنون ترجیحن آنارشیسم، هم پشت دیوار هم جلوی دیوار مجبور است درست بروی دیوار با روده ی پُر نشسته، بروی سرکوب امپریالیستی ریده و بر "مبارز ات ضد امپریالیستی" تان بالا بیاورد! 
آری. فاشیسم و ارتجاع دو روی همان سکه های سرمایه داری مردسالار میباشند.
زنان و آنارشی کماکان مصون از آلزایمر ایدئولوژیک و مذهب، راه رهایی را خواهند ساخت....
و شما؟
شما!
از ما عبور نخواهید کرد
 No pasarán

گند بزنند حماس را. گند بزنند اسرائیل را. گند بزنند الفتح را. گند بزنند سازمان ملل را.  
گند بزنند آژانس امداد و کار سازمان ملل برای پناهندگان فلسطینی را. گند بزنند آمریکا را! ما جوانان غزه از اسرائیل، حماس، اشغال، تجاوز به حقوق بشر و بی تفاوتی جامعه بین المللی حالمان به هم می خورد!
ما می خواهیم فریاد بکشیم و همچون اف16  های اسرائیل که دیوار صوتی را می شکنند این دیوار سکوت و بی عدالتی و بی تفاوتی را بشکنیم؛ فریادی با تمام قدرت نهفته در جان هایمان برای رهایی از این سرخوردگی عمیق که به علت زندگی در این وضعیت جهنمی جسم و جان ما را تحلیل می برد...
ما از این که گرفتار این مبارزه سیاسی شده ایم، بیزاریم؛ بیزاریم از شب های تاریک و قیرگون و هواپیماهایی که بر فراز خانه هایمان چرخ می زنند؛ بیزاریم از کشتار کشاورزان بی گناهی که در منطقه بی طرف مورد اصابت گلوله قرار می گیرند زیرا می خواهند از زمین هایشان مراقبت کنند؛ بیزاریم از آدم های ریشو که با تفنگ هایشان در خیابان ها گشت می زنند، از قدرت شان سوءاستفاده می کنند و جوانانی را که برای اهداف مورد اعتقادشان تظاهرات می کنند، کتک می زنند و یا به زندان می اندازند؛ بیزاریم از دیوار شرم آوری که ما را از سایر قسمت های کشورمان جدا کرده و ما را در  قطعه زمینی بس کوچک حبس کرده است؛ بیزاریم از این که ما را تروریست ها و خشک مغزان کوته بینی بنامند که در جیب هایمان مواد منفجره و در چشم هایمان شرارت نهفته است؛ بیزاریم از بی تفاوتی جامعه بین المللی نسبت به وضعیت ما، از به اصطلاح کارشناسانی که نگرانی ها را بیان می کنند و قطع نامه صادر می کنند اما از عملی کردن هر آنچه که مورد توافق شان است می هراسند؛ ما از این زندگی گند و کثافت، از زندانی شدن توسط اسرائیل، از کتک خوردن توسط حماس و از نادیده گرفته شدن کامل توسط سایر قسمت های جهان بیزاریم.

مطالب مرتبط:
نویسنده: بهرام قدیمی سه شنبه ، ۲۱ مرداد ۱۳۹۳؛ ۱۲ آگوست ۲۰۱۴

خالد مشعل، رهبر حماس به دست داشتن اعضای این سازمان در این حادثه اعتراف کرد که در اواسط ماه جون اتفاق افتاده است. او در مصاحبه با بخش خبری "یاهو" که روز شنبه انتشار یافت، گفت: «ما قبل از بروز این حادثه، از شرکت اعضای حماس در آن اطلاع نداشتیم ولی ما درک می کنیم که انسان ها در زیر فشار و اشغال امید شان را از دست می دهند و به هر کاری دست می زنند». وی تاکید کرد که رهبری حماس در طراحی این عملیات نقشی نداشته است. سه نوجوان اسرائیلی در اواسط ماه جون ناپدید شده بودند که سپس اجساد شان یافته شد. اسرائیل از آغاز حماس را مسئول این قتل می خواند. این سازمان فلسطینی در آغاز امر این اتهام را رد می کرد. پس از این اتفاق، موج جدیدی از خشونت به وجود آمد که سرآغاز جنگ غزه بود.
این اعدام علنی به هنگام خروج نمازگزاران از مسجد العمری در میدان فلسطین یکی از شلوغ ترین میادین شهر غزه انجام شد.
سازمان حماس شش فلسطینی را به جرم همکاری با اسرائیل در برابر چشمان مردم غزه اعدام کرد. به گفته‌ی شاهدان عینی، قربانیان که دست و پایشان را بسته بودند، بدون تشکیل دادگاه، در شمال شهر غزه تیرباران شدند.
یک گزارشگر خبرگزاری فرانسه شاهد بوده است که در شمال شهر غزه جسد مردی را که زیرپوش بر تن داشته به سپر عقب خودرویی بسته بودند و در خیابان بر زمین می‌کشیدند.

غزه/ اسرائیل-تلویزیون جنبش حماس، اعلام کرد امروز جمعه، ١٨ نفر در غزه به اتهام جاسوسی و همکاری با اسرائیل تیرباران شدند.خبرگزاری فرانسه، به نقل از شاهدان عینی نوشته: «از این تعداد، ٦ نفر از آنها در یکی از میدان‌های شهر غزه و توسط افرادی کشته شدند که لباس ویژه پایگاه عزالدین قسام، شاخه نظامی حماس را به تن داشتند
این اعدام در مقابل یکی از مساجد اصلی شهر غزه و درحالی انجام شد که نمازگزاران بعد از نماز جمعه از آنجا خارج می‌شدند. براساس این گزارش و به نقل از شاهدان عینی و نیز سایت اینترنتی "مجد"- نزدیک به حماس، ١١ نفر دیگر نیز با شلیک جوخه اعدام در یک پاسگاه پلیس در شهر غزه کشته شدند. نفر آخر نیز در میدان دیگری در شهر، نزدیک به همین محل کشته شده است.این 18 نفر، فردای کشته شدن سه فرمانده نظامی حماس طی حمله هوایی ارتش اسرائیل دستگیر شده بودند.پیش از آن نیز خانه فرمانده کل نیروهای نظامی حماس در غزه هدف حمله هوایی اسرائیل قرار گرفته و در نتیجه آن همسر و فرزند وی کشته شده بودند.خبرگزاری فرانسه می‌نویسد که با توجه به هدف‌گیری درست اسرائیل برای دست‌یابی و حمله به مکان حضور فرماندهان حماس، موضوع داشتن نیروهایی برای دسترسی به اطلاعات دقیق از حماس تقویت شده است.سایت "مجد" به نقل از یکی از مقامات ارشد حماس نوشته که این افراد از سوی "جنبش مقاومت" و پس از برگزاری دادگاه اعدام شده‌اند.در این گزارش آمده: «همه این افراد طبق رأی دادگاه انقلابی به اشد مجازات محکوم شده بودند.». براساس قوانین فلسطین، جاسوسی، قتل و قاچاق مواد مخدر، از جرائمی هستند که برای آنها شدیدترین نوع مجازات یعنی اعدام در نظر گرفته شده است.
هرچند براساس همین قوانین همه احکام اعدام پیش از اجرا باید به تأیید محمود عباس- رهبر تشکیلات خودگردان فلسطین، برسد.خبرگزاری فرانسه می‌نویسد: «هرچند حماس به تازگی توافق‌نامه‌ای مبنی بر همکاری با تشکیلات خودگردان فلسطین را امضاء کرده اما در واقع این حماس است که کنترل کامل نوار مرزی غزه را در درست دارد
افراد مشکوک به جاسوسی و همکاری با اسرائیل، قبل از تیرباران . ٢٢ اگوست ٢٠١٤


غلامعلی حداد عادل عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس می‌گوید که در آن سر دنیا هم گشت ارشاد وجود دارد منتهی حدش با ما فرق دارد.
«قطع دست پنج زندانی در اصفهان طی یک سال گذشته»
محمدرضا حبیبی، دادستان پیشین اصفهان در مراسم تودیع خود گفت: «طی یک سال گذشته پنج فقره قطع ید به‌عنوان حد شرعی از سارقان باسابقه در زندان اجرا شده است به گزارش روز یکشنبه ۱۶شهریورماه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، حبیبی افزود خبر قطع دست این پنج نفر «به دلیل دشمنی‌های بیرونی رسانه‌ای نشده است وی گفت: «به اعتراف مأموران نیروی انتظامی این اقدام تأثیر خوبی را بر جامعه گذاشته و میزان جرم و جنایت را کاهش داده است قطع دست و پا با استناد به احکام شرع در قوانین کیفری جمهوری اسلامی ایران گنجانده شده است. در ماده ۲۰۱ قانون مجازات اسلامی در ایران، حد سرقت در مرتبه‌ نخست، قطع چهار انگشت دست راست سارق؛ در مرتبه دوم‌، قطع پای چپ سارق و در مرتبه سوم حبس ابد است. مجرم در مرتبه چهارم به اعدام‌ محکوم می‌شود. آیت‌الله صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه ایران بارها در برابر اعتراضات نهادهای مدافع حقوق بشر جهان به مجازات‌های سنگین در ایران از منطبق بودن قوانین ایران با فقه اسلامی سخن گفته و از حقوق بشر اسلامی دفاع کرده است.

 برای خواندن در منبع روی تیتر مطالب کلیک کنیم.
برای بزرگنمایی تصاویر روی آنها کلیک کنیم
بقیه ی اخبار و مطالب روی اینجا کلیک کنیم.



العربیه - به دنبال انتشار ویدیویی که در آن شبه نظامیان شیعه در حال سر دادن شعار "لبیک یا حسین" و پایکوبی به تصویر کشیده شده اند در حالی که سرهای بریده اعضای کشته شده داعش را در دست گرفته اند و با آنها بازی می کنند، پیشمرگه های کردستان عراق روز جمعه 5-9-2014 در بیانیه ای خشم خود را از این رفتار "غیر اخلاقی و به دور از انسانیت" اعلام کردند.

به گزارش شبکه خبری کردی زبان "رووداو" در بیانیه نیروهای پیشمرگه آمده است که افرادی که مرتکب چنین رفتار غیر انسانی شدند از نیروهای پیشمرگه نیستند.

در بیانیه پیشمرگه آمده است که افراد کشته شده گروهی سارق مسلح بودند که پس از خروج داعش در 3-9-3014 از منطقه ینکجه، با هدف دزدی و غارت خانه ها وارد این منطقه شدند، اما با عکس العمل سریع نیروهای پیشمرگه مواجه شدند. در نتیجه درگیری همه این دزدان مسلح کشته شده و خودروی آنها که از نوع "هامر آمریکایی" بود به دست پیشمرگه ها افتاد.
….
پیشمرگه های کرد جزئیات بیشتری در باره کسانی که با سرهای بریده شده افراد داعش پایکوبی کردند، بیان نکرده اند. اما آن ها در بیانیه خود ضمن محکوم کردن این "رفتار غیر انسانی" اعلام کردند که حاضرند تصاویر ویدیویی این افراد را به خبرنگاران ارائه دهد تا بتوانند آنها را ببینند.

پیشمرگه ها در بیانیه خود، خواستار تشکیل یک کمیته حقوقی برای پیگرد قانونی و مجازات کسانی شده اند که مرتکب این رفتار "غیر انسانی" می شوند.

فعالان کرد در شبکه اینترنیت و روزنامه های نزدیک به حکومت کردستان عراق، نیروهای لشکر "بدر" که در زمان جنگ ایران و عراق در ایران و با همکاری سپاه پاسداران تاسیس شد را به ارتکاب این اعمال و بریدن سرهای کشته شدگان داعش متهم کردند.

در همین حال فعالان هوادران شبه نظامیان شیعه در عراق دست به انتشار تصاویر ویدیویی در شبکه یوتیوب زدند که در آن نشان می دهد شبه نظامیان شیعه به انتقام کشته هایشان، سرهای کشته شدگان داعش را از بدنشان جدا می کنند.

تاملی اندر مبارزهء آقای محسن حکیمی با بنیادگرایی حماس
نویسنده: بهرام قدیمی سه شنبه ، ۲۱ مرداد ۱۳۹۳؛ ۱۲ آگوست ۲۰۱۴

« زچپ نغمه افکند و از راست شد» (سعدی)

اخیراً آقای حکیمی در مورد وقایع فلسطین مقاله ای انتشار دادند  که به نقد نظرات برخی از مدافعین مقاومت در غزه پرداخته است.

ما می کوشیم در این نوشته کوتاه نشان بدهیم که دیدگاه ایشان بیش از آنکه برآمده از دغدغه ای واقعی نسبت به مبارزات طبقه کارگر فلسطین باشد، به موضع گیری یک سکت مذهبی شباهت دارد.
آقای حکیمی برای اثبات نظراتشان علیه موضع گیری منتقدین به هر ریسمانی چنگ می اندازد، حتی اگر این ریسمان دیگر نخی نداشته باشد. برای مثال او می نویسد:  «درضمن، کسانی که از حماس دفاع می کنند اگر نمی دانند خوب است بدانند که حماس از جمله ی نخستین مبتکران آدم کشی به شیوه ی عملیات انتحاری بود که بعدها از سوی القاعده، داعش و طالبان پی گرفته شد
آقای حکیمی برای آن که خواننده را از لولوی حماس بترساند، عمدا از خاطر می برد که عملیات انتحاری طی تاریخ سابقه بسیار طولانی تر از حماس دارد و ربطی هم به اسلام ندارد. از موارد تاریخی آن به کنار، در دوران معاصر هم به این پدیده بر می خوریم. الحکام سوخنی، در کتاب «عملیات شهید» می نویسد در ۳۰ مه ۱۹۷۲ یکی از اعضای «فراکسیون ارتش سرخ» ژاپن به نام تاکشی اوکوداریا، در همبستگی با جنبش مقاومت فلسطین به منظور به قتل رساندن سربازان اسراییلی در فرودگاه تل آویو، پس از درگیری مسلحانه نسبتا طولانی، با یک نارنجک خودش را منفجر کرد. در سال ۱۹۷۲ حتی نطفه های حماس نیز ریخته نشده بود. در جنبش های دیگر نیز عملیات انتحاری سلاح مردمی بود که در یک جنگ نابرابر از هر گونه ابزار دفاعی محروم مانده بودند. وقتی دشمن تا به دندان مسلح روز و شب را تیره و تار می کند، وقتی خانه و کاشانه مردم با خاک  یکسان می شود، وقتی اشغالگران حتی از جان کودکان و نوزادان نمی گذرند، عملیات انتحاری عکس العمل نیروی ضعیفی ست که دستش به هیچ کجا بند نیست. در چنین شرایطی، تا زمانی که نیروهای انقلابی  در مورد اشکال مقاومت به تصمیم واحدی نرسیده اند، هر دسته ای حق دارد شیوه مقاومت اش را فقط و فقط خودش تعیین کنند. هیچ نیرویی نمی تواند برای نیروی دیگری تعیین تکلیف کند که چه شکلی از مبارزه را باید بر گزیند. درست به همان شکلی که در مبارزات کارگری هیچ نیرویی حق ندارد از بالا برای کارگران تصمیم بگیرد که چگونه باید متشکل شوند و یا مبارزه کنند.
در مبارزات اجتماعی، هیچ شکلی از مبارزه به آشغالدانی تاریخ ریخته نمی شود. اشکال مبارزاتی هرکدام در دوره ای بنا بر نیازهای روز خود آن مبارزه بوجود می آیند، برگزیده می شوند، تثبیت می شوند و یا به کناری نهاده می شوند. انتخاب این اشکال و به حق بودن آن را به خودی خود نه می توان درست دانست و نه غلط. آیا در مبارزه مردم کردستان علیه داعش، در حالی که امپریالیست ها داعش را تا به دندان مسلح می کنند، نیروهای پیشمرگه حق ندارند در جنگ مقاومت از هر شکل نظامی، و اگر خودشان ضروری بدانند حتی عملیات انتحاری استفاده کنند؟
برخورد آقای حکیمی با کسانی که همنظر ایشان نیستند یک بحث است و صدور احکام قطعی از جانب ایشان بحثی دیگر. با این حال اطمینان داریم آقای حکیمی به درستی بر زبان فارسی تسلط دارد و کاملا آگاهانه می نویسد:
 «منظورم اصلا این نیست که الفتح مترقی بود یا هست. منظور فقط این است که اسرائیل – به ویژه در دوران یاسر عرفات - ترجیح می داد که گروه های ارتجاعی تر از الفتح بر فلسطین حکومت کنند و این گروه ها از جمله حماس نیز در جهت این خواست اسرائیل عمل کردند
و او وقتی می نویسد «گروه های ارتجاعی تر از الفتح بر فلسطین…» دقیقا می داند چه می نویسد. از نظر او سازمان آزادیبخش فلسطین سازمانی ارتجاعی ست. طبیعی ست که حق آقای حکیمی ست که بگوید در دوره عرفات سازمان آزادیبخش فلسطین ارتجاعی بود. لابد ایشان گروه های انقلابی ای را در فلسطین می شناختند که فقط با دوربین های مخصوص ایشان می شد آنها را کشف کرد. اطلاعیه ای را هم که آقای حکیمی به جوانان غزه نسبت می دهند، حتما واقعی ست و ایشان دقیقا صادرکنندگانش را می شناسد که انقلابی هستند و… تنها ایراد کار در این است که نشان دیگری از این گروه انقلابی از سال ۲۰۱۱ تا به حال وجود ندارد که بتوان به آن اشاره کرد. در حالیکه «آنارشیست ها علیه دیوار»، یا جریانات کوچک دیگری هستند که حتی در غزه نیرو دارند و فقط چون خط سیاسی آنها دقیقا با خط آقای حکیمی یکی نیست، ایشان از آنها اسمی نمی برد (جبهه خلق برای آزادی فلسطین و… از نظر ایشان نمونه هایی غیر پرولتری اند و آقای حکیمی که لابد آمار دقیقی از صنایع سنگین و سبک در فلسطین دارد، به یقین می داند که این جریانات کارگری نیستند و ایشان فقط و فقط مبارزه جریانات ناب کارگری در غزه را به حق می داند!)
بعد با همان ترفند دولت اسراییل به جنگ جنبش مقاومت خلق فلسطین می رود و می نویسد:
«اما اگر حماس جریانی ارتجاعی است، چرا باید از جنگ آن با اسرائیل حمایت کرد؟ پرسش کلیدی این است. پاسخ منتقدان بیانیه این است که حماس یک «جنبش فلسطینی» است و «در حدی که به حماس مربوط می شود مبارزه مردم ستمدیده فلسطین امروز در قالب گروه های مختلف مقاومت از جمله حماس سازمان یافته و جریان دارد»
ما دقیقا نمی دانیم که آیا واقعا منتقدان آقای حکیمی چنین دیدی دارند یا نه، ولی از خاطر نمی بریم که فلسطین کشوری ست اشغال شده و هر کسی که در مناطق اشغالی زندگی می کند (خواه صهیونیست باشد، خواه نباشد) در درجه اول اشغالگر است و حق مسلم مردم سرکوب شده و تحت اشغال است که با هر وسیله علیه نقض حقوقشان دست به شورش بزنند. این ترفند که تمام مقاومت را به حماس نسبت بدهند، کلکی ست که دولت اسراییل از روزی که لازم داشت به کار برد تا هر صدای مخالفی را خفه کند. از آقای حکیمی انتظار می رفت که دیگر اقلا از استدلال های دولت اسراییل استفاده نکند.
او در برابر منتقدانتان می گوید:
 «کدام ایدئولوژی؟ آن ایدئولوژی که نظریه ی ابطال پذیر مارکس را به شریعت جامد و ابطال ناپذیر «مارکسیسم» بدل کرده است. آن ایدئولوژی که تنوع و گوناگونیِ واقعیت را در پیشگاه منطق دوگانه ی «خیر و شر» و «مبارزه برای پیروزی حق بر باطل» ذبح کرده است. آن ایدئولوژی که شق ثالث یعنی مردم بلادیده و بی دفاع غزه را از معادلات خود طرد کرده است تا بتواند در پوشش حمایت از «مقاومت فلسلطین» حماس را حق و اسرائیل را باطل نشان دهد
این همان استدلالی است که دولت های اروپایی  به کار می بندند. آنها به گونه ای اخبار و تفسیراتشان را سرهم می کنند که گویی جنگ میان دو دولت متعارف در جریان است و این جنگ ربطی به توده های مردم ندارد. اگر به هر کدام از برنامه های خبری ارتباط همگانی رجوع کنید همین را می شنوید: جنگ اسراییل علیه حماس! هرچه مقاومت است به حماس می چسبانند تا عملا از اسراییل حمایت کنند. آقای حکیمی درست همین شیوه را بر می گزیند و تکرار می کند:
«بالاتر گفتم که فاجعه ی غزه در این است که در آن فقط یک سیاست حکم می راند و آن هم سیاست ارتجاعی حماس است
و او خیالپردازی و افسانه بافی خود را چنان باور دارد که ادامه می دهد:
 «اگر کارگران غزه سیاست طبقاتیِ مستقل خود را داشتند، روی پای خود ایستاده بودند و در شوراهای خود بر ضد هر گونه نظام سرمایه داری متشکل شده بودند، اکنون وضعیت غزه به گونه ی دیگری رقم می خورد. فقدان همین قطب متشکلِ سرمایه ستیز و بی افقی ناشی از آن است که مردم غزه را به سیاهی لشکر بورژوازی غزه به سردمداری حماس تبدیل کرده است
کاش آقای حکیمی لحظه ای پایشان را روی زمین سفت می گذاشتند و حرفی می زدند که اندکی به واقعیات موجود نزدیکی داشته باشد، شاید می شد با ایشان وارد جدال نظری شد. اما آنچنان در آسمان هفتم سیر می کند که حاضر نیست وقتی یک جوالدوز به خلق فلسطین می زند، لااقل یک سوزن کوچک هم به خودش بزند. آقای حکیمی بیش از دو دهه است که به عنوان شخصیت شناخته شده جنبش کارگری در ایران فعال است. سوال این است که او چند شورای مستقل کارگری در کشور خودش (که در آن ظاهرا حداقل آزادی آمد و شد، صدور اطلاعیه، و… دارد) ایجاد کرده که برای طبقه کارگر غزه نسخه می پیچد؟ راستی اگر کارگران غزه این فرصت را بیابند و زیر بمباران و آتش توپخانه اسراییل (که آن را هم متاسفانه کارگران اسراییلی می سازند) سری بیرون بیاورند و اگر خدای ناکرده مانند ایشان از امکانات انترنتی برخوردار بشوند، و به طور اتفاقی اطلاعیه ایشان را ببیند، آیا نخواهد گفت:
کل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی؟
آقای حکیمی انسان را به یاد افسانه تخت پروکروست Prokrustes می اندازد وقتی برای سنجش هر جنبشی  در سطح جهان معیار را تئوری خویش می داند و اگر جنبشی در آن  نگنجید آن قدر سر و ته آن را می زند تا به قامت آن در آید. در چنین روندی ست که از یاد می برد که اسراییل جز لاینفک سیستم جهانی سرمایه داری ست. به همین علت هرگز سرمایه داری جهانی از دفاع از اسراییل دست بر نخواهد کشید. ضد یهود ترین جریانات و احزاب اروپایی در مقابل فلسطینیان  از اسراییل حمایت می کنند. امروز فلسطین مظهر پرولتاریاست. مبارزه برای سوسیالیسم، با مبارزه برای آزادی فلسطین گره خورده است و بدون مبارزه با اسراییل هیچ مبارزه ای علیه سرمایه داری معنی ندارد.
زنده باد مقاومت مسلحانه خلق فلسطین
بهرام قدیمی
ژوئیه ۲۰۱۴



به دنبال انتشار ویدیویی که در آن شبه نظامیان شیعه در حال سر دادن شعار "لبیک یا حسین" و پایکوبی به تصویر کشیده شده اند در حالی که سرهای بریده اعضای کشته شده داعش را در دست گرفته اند و با آنها بازی می کنند، پیشمرگه های کردستان عراق روز جمعه 5-9-2014 در بیانیه ای خشم خود را از این رفتار "غیر اخلاقی و به دور از انسانیت" اعلام کردند.

به گزارش شبکه خبری کردی زبان "رووداو" در بیانیه نیروهای پیشمرگه آمده است که افرادی که مرتکب چنین رفتار غیر انسانی شدند از نیروهای پیشمرگه نیستند.

در بیانیه پیشمرگه آمده است که افراد کشته شده گروهی سارق مسلح بودند که پس از خروج داعش در 3-9-3014 از منطقه ینکجه، با هدف دزدی و غارت خانه ها وارد این منطقه شدند، اما با عکس العمل سریع نیروهای پیشمرگه مواجه شدند. در نتیجه درگیری همه این دزدان مسلح کشته  شده و خودروی آنها که از نوع "هامر آمریکایی" بود به دست پیشمرگه ها افتاد.

گفتنی است که جنگ شدید در این منطقه میان ارتش عراق، نیروهای پیشمرگه وشبه نظامیان شیعه از یک طرف و نیروهای دولت اسلامی "داعش" از سوی دیگر درگرفته بود.

پیشمرگه ها در بیانیه خود، دیگر نیروهای شرکت کننده در جنگ را به قطع اعضای پیکرهای افراد کشته شده داعش متهم کردند.

پیشمرگه های کرد جزئیات بیشتری در باره کسانی که با سرهای بریده شده افراد داعش پایکوبی کردند، بیان نکرده اند. اما آن ها در بیانیه خود ضمن محکوم کردن این "رفتار غیر انسانی" اعلام کردند که حاضرند تصاویر ویدیویی این افراد را به خبرنگاران ارائه دهد تا بتوانند آنها را ببینند.

پیشمرگه ها در بیانیه خود، خواستار تشکیل یک کمیته حقوقی برای پیگرد قانونی و مجازات کسانی شده اند که مرتکب این رفتار "غیر انسانی" می شوند.

فعالان کرد در شبکه اینترنیت و روزنامه های نزدیک به حکومت کردستان عراق، نیروهای لشکر "بدر" که در زمان جنگ ایران و عراق در ایران و با همکاری سپاه پاسداران تاسیس شد را به ارتکاب این اعمال و بریدن سرهای کشته شدگان داعش متهم کردند.

در همین حال فعالان هوادران شبه نظامیان شیعه در عراقدست به انتشار تصاویر ویدیویی در شبکه یوتیوب  زدند که در آن نشان می دهد شبه نظامیان شیعه به انتقام کشته هایشان، سرهای کشته شدگان داعش را از بدنشان جدا می کنند.

اعدامی‌ها قبل از اعدام

ناصر اصغری
دنبال خبری درباره خط فقر در ایران در سایت ایلنا می‌گشتم که با تیتر خبر «جراحان زیرخط فقر زندگی می‌کنند» مواجه شدم. نکته‌ای که توجهم را به خود جلب کرد، اهمیت اینکه جراحان چگونه زندگی می‌کنند و صحت‌وسقم اظهارات مطلب فوق نیست، بلکه این جمله از ایرج فاضل، رئیس «جامع جراحان ایران» است که می‌گوید: «استفاده از اعضای محکومین به اعدام برای پیوند به بیماران جز بدنامی چیزی ندارد.» تابه‌حال نمی‌دانستم این بلا را سر محکومین به اعدام می‌آورند! این مسئله از هر جنایت دیگری مشمئزکننده‌تر است. گرفتن حق حیات از دیگران یک رکن اصلی سر پا ماندن جمهوری اسلامی بوده است. محمدجواد لاریجانی، رئیس قوه قضائیه این دستگاه عاشق تباهی در مراسم حقوق بشر اسلامی به این موضوع به‌صراحت افتخار کرده است؛ اما اینکه اعضای بدن این اعدامی‌ها را در چه شرایطی و با چه زجر و شکنجه‌ای و بدون کوچک‌ترین وسیله بهداشتی می‌کنند و معلوم نیست به چه کسانی به چه قیمتی می‌فروشند و یا اصلاً چه بلائی بر سر آن‌ها می‌آورند را تابه‌حال - تا آنجا که من اطلاع دارم - به آن اعتراف نکرده بودند. زبان جمهوری اسلامی بر سر منتقدین به عمل شنیع قتل عمد خیلی بلندتر از آنی است که یک فرد در قرن بیست‌ویک باور داشته باشد. علی لاریجانی، رئیس مجلس این رژیم آدمکش به گزارش بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل درباره وضعیت حقوق بشر در ایران در سال ۹۲ حمله می‌کند و ضمن آن‌که این گزارش را تنها به موضوع اعدام قاچاقچیان مواد مخدر محدود کرد سازمان ملل را به «دفاع از قاچاقچیان» متهم می‌کند. این موضوع فعلاً بماند.
اگر کسی وقت کند و به مراحلی را که عمل شنیع قتل عمد دولتی طی کرده است مطالعه کند، متوجه خواهد شد که در جوامع اولیه انسانی ابتدا مثل همین جمهوری اسلامی و با تقریباً قوانینی مذهبی مشابه همین قوانین این حکومت اعدام و جهالت اعدامی را در کمال قساوت شکنجه می‌کردند و سپس می‌کشتند و اعضای بدنشان را جلوی سگ و گربه می‌انداختند. این نوع گرفتن جان انسان اگرنه قرن‌ها، حداقل چند ده دهه است که از مدنیت انسان رخت بربسته و اگر معدود کشورهایی هم به‌جز ایران و عربستان، هنوز تک‌وتوک کسانی را اعدام می‌کنند، سعی می‌کنند حداقل چنین تظاهر کنند که با رعایت حداکثر استانداردهای امروزی با اعدامی برخورد کنند. سعی می‌کنند نشان دهند که قبل از اعدام دکتری اطمینان داده باشد که اعدامی سالم است و زجری نخواهد کشید. سعی می‌کنند نشان دهند که از آخرین دستگاه و داروهایی استفاده می‌کنند که اعدامی با حداقل درد کشته شود.
واضح است که اینجا دفاع از شیوه‌های به‌اصطلاح انسانی‌تر اعدام نیست؛ بلکه مقایسه دو نوع اعدام در قرن ۲۱ است که جمهوری اسلامی با شیوه‌های پیامبرانشان به اجرا می‌گذارد و جامعه را در کنار به تباهی اقتصادی و اجتماعی کشاندن، قوه قضائیه‌اش با شیوه‌های قرون‌وسطایی عمل می‌کند و از هیچ تبه‌کاری برعلیه انسان دیگر شرمسار هم نیست.
اما تا زمانی که جمهوری اسلامی هست، وضعیت قضائی در ایران همین خواهد بود. نه کار و شغلی هست، نه کسی سرگرمی و شادی قانونی بهره‌مند‌است، نه کسی اجازه دارد آزادانه ابراز نظر کند. برای به دست آوردن لقمه نانی بر سر سفره کودکان چشم‌به‌راه، فرد می‌تواند به هزاران بزه‌کاری اجتماعی دست بزند. قتل می‌تواند صورت بگیرد. دزدی و دروغ و کلاه‌برداری و جیب‌بری نرم می‌شوند. مواد مخدر مثل نقل‌ونبات خریدوفروش خواهد شد. به کسانی تجاوز خواهد شد. رشوه‌خواری و رشوه دادن جزو درآمد و راه افتادن کاروبار روزمره خواهد شد؛ و همه این‌ها و ده‌ها و صدها نوع دیگر از بزه‌کاری‌ها در ایران امروز زیر سیطره جمهوری اسلامی جزء ثابت زندگی این مملکت شده‌اند. انسان مدرن باید راه‌حل مدرن برای همه این‌ها بجوید. جمهوری اسلامی راه‌حلش راه‌حل‌های پیامبران و امامان بقول خودشان صدر اسلام است. شلاق، سنگسار، بریدن دست‌وپا و انگشت و درآوردن چشم و کلاً نقض عضو. کندن اعضای بدن اعدامی و خریدوفروش آن در بازار! این‌ها باید همین امروز و بدون قید و شرط خاتمه بیابند. همه بزه‌کاری‌ها پدیده‌های اجتماعی هستند که ریشه در شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مملکت و جامعه دارند. باید دنبال راه‌حل همین‌جاها گشت؛ اما شرط اصلی و اولیه همه راه‌حل‌ها کنار زدن جمهوری اسلامی است.

لینک خبر:

۱۷ اوت ۲۰۱۴
(مندرج در نشریه "نه به اعدام" شماره ۴)

فیلم / بازداشت دختر جواني بدليل پوشيدن مانتوي قرمز
عصر جمعه 14 شهريور در ميدان ونک مامور زن گشت ارشاد، دختر جواني را پس از گرفتن کارت ملي اش، به جرم پوشيدن مانتوي قرمز بازداشت کرد که باعث خشم و اعتراض اين دختر شد و فرياد مي زد كه آيا بايد حتما ما هم مثل شماها باشيم؟؟ .



دبی-العربیه.نت فارسی
پس از حجم بالای اخبار منتشر شده درباره مشکلات پیش آمده برای زنان ایزدی توسط شبه نظامیان گروه دولت اسلامی موسوم به داعش، یک دختر ایزدی برای جهانیان از حقیقت آن چه که بر سر زنان ایزدی روی می دهد، سخن گفت.

این دختر ایزدی در روستای «کوجه» یکی ار روستاهای سنجار سکونت داشت. او توانست از دست شبه نظامیان گروه داعش فرار کند. او درباره آنچه بر سر زنان و به ویژه دختران باکره از تحقیر جنسی روی می دهد، سخن گفت.

این دختر ایزدی در مصاحبه با شبکه کرد زبان «نیوز» از چگونگی کشتن مردان روستا سخن گفت.

او اظهار داشت: «در روستای خود بودیم که نیروهای پیشمرگه آن را ترک کردند. پس از آن برخی از ساکنان فرار کردند و برخی دیگر در روستا ماندند. ساکنان زیادی از روستای ما فرار نکردند اما حتی آن هایی که فرار کردند، دستگیر شدند

او ادامه داد: «داعش آمد، در روستا ماند و اقدامی نکرد. آن ها به ما گفتند که در روستا بمانید و مسلمان شویم و کاری به کار شما نخواهیم داشت. کد خدا به ما گفت مهم نیست اگر می خواهید مسلمان شوید. دو روز بعد آمدند و تمام اسلحه موجود در روستا را جمع آوری کردند. این اتفاق برای ما و روستای حاتمی روی داد. روستای حاتمی از روستای ما به سنجار نزدیکتر است

او افزود: «بر روی دیوار مدرسه روستای ما و روستای آن ها نوشتند که این روستا دیگر برای ما است و کسی حق تعرض به آن را ندارد. سه روز بعد اهالی روستای حاتمی گریختند. پس از این اتفاق، حضورشان را در روستای ما بیشتر کردند. ایست بازرسی های بیشتر گذاشتند. نزد کدخدا آمدند و به او گفتند که نترسید اتفاقی نخواهد افتاد

این دختر ایزدی در ادامه گفت: «به کدخدا گفتند هنگامی که مسلمان شوید با یکدیگر برادر خواهیم شد و ازدواج بین ما و شما صورت خواهد گرفت. کد خدا هم گفت: مهم نیست

او اظهار داشت: «سه روز بعد آمدند و گفتند از آنجایی که روستای شما تنها روستای باقی مانده است، شما را منتقل خواهیم کرد. به ما خبر دادن که به کردستان ما را خواهند فرستاد. ما هم پذیرفتیم. ساعت 12 ظهر بیرون آمدیم و ما را به مدرسه روستا بردند. به ما گفتند که زنان باید به طبقه بالا بروند و مردان در طبقه همکف باقی بمانند. کیف هایی روی زمین گذاشتند و از ما خواستند که موبایل ها، پول ها و طلاهایمان را در آن ها قرار دهیم

او افزود: «مردان را با ماشین بردند. پس از آن صدای شلیک گلوله شنیدیم. یکی از بچه های روستا گفت که دیده مردان را کشتند. بسیاری از مردان را کشتند. پس از آن آمدند و ما زنان و کودکان را به آموزشگاه سولاخ بردند. سپس ما را از هم جدا کردند، زنان بزرگسال را را به باغچه بردند، زنان متاهل را به طبقه بالا و دختران را به باغچه پشتی منتقل کردند. ساعت 11:38 حدود 150 دختر و زن را با چهار اتوبوس از روستای سنجار به تلعفر بردند. در هر اتوبوس دو داعشی همراه ما بود. یکی راننده و دیگری در میان ما راه می رفت و دختران را با دست برانداز می کرد

او ادامه داد: «حرف می زدیم یا نمی زدیم فایده ای نداشت. سعی کردیم مانع او شویم اما نتوانستیم. ما را به یکی از پایگاه های بزرگ خود در موصل بردند. این پایگاه یک منزل بسیار بزرگ بود. ما را آن جا بردند. تنها نبودیم. آن جا دخترانی از حردان، سنون و تل عزیز هم بودند. آن شب آن جا ماندیم. صبح امیر آنها آمد و سه دختر کوچک از ما را با خود برد. پرسیدم با آن ها چه کار خواهد کرد گفت که به آن ها تجاوز خواهد کرد و هر کاری می خواهد انجام خواهد داد و سپس در بازار خواهد فروخت. سپس خواهد آمد و سه تای دیگر را خواهد برد

این دختر ایزدی گفت: «از خانواده من خواهران و مادرم در تلعفر ماندند. تنها من و زه برادرم و سه دخترش همراهم بودند. 63 تن از ما را به منزل دیگری بردند. آن جا هر شب ساعت 12 می آمدند و از دختران زیباترین ها یا هر کدام که خوششان می آمد را انتخاب می کردند و می بردند. گریه کردن یا نکردن فرقی به حال کسی که برده می شد نمی کرد. به هر حال با زور می بردند. بعد از ظهر یکی از روزها یکی از آن ها به من گفت که من را با خود خواهد برد. به او گفتم همراهت نخواهم آمد. می خواست به زور ببرد اما بسیار تلاش کردم و توانستم از دست او خلاص شوم

او ادامه داد: «9 روز را در پایگاه ماندم. بعد از ظهر یکی از روزها دیدم که از در حفاظت امنیتی از پایگاه شدید نیست. ساعت 12:30 فرار کردم. قیمت دختران 800 و 1000 دلار بود. اما دختران ایزدی ارزانتر و به قیمت 500 دلار فروخته می شدند

این دختر ایزدی توانست خود را به منزل یکی از ساکنان موصل برساند. این خانواده نیز او را در میان زنان خود جای داد، برایش کارت شناسایی جعلی زن مسلمان درست کرد و از موصل خارجش کرد.

نگار حسینی، از پیشمرگ‌های حزب آزادی کردستان، در بامداد روز شنبه ۱۵ شهریور، ٦سپتامبر در جریان گلوله‌باران مواضع پیشمرگ‌ها توسط گروه "دولت اسلامی" (داعش) در نزدیکی شهر کرکوک کشته شد.
بر اساس گزارش‌ رسانه‌های اقلیم کردستان، این پیشمرگ ۲۰ ساله بامداد روز شنبه ۱۵ شهریور ( ۶ سپتامبر) در حین آموزش نظامی به تعدادی از زنان پیشمرگ در یکی از سنگرهای محور کرکوک کشته شد.

گفته شده که او از یک ماه قبل در جبهه نیروهای پیشمرگ علیه گروه "دولت اسلامی" حضور داشته و مسئول "حفاظت از زنان پیشمرگ شرق" بوده است.

پیشتر نیز هژیر حسینی، اهل سقز در کردستان ایران در جنگ پیشمرگ‌ها با اعضای داعش کشته شده بود. هژیر حسینی، معروف به "سمکو" از اعضای حزب آزادی کردستان بود.

گفته می‌شود که حزب آزادی کردستان صدها نیرو در خط مقدم جنگ با نیروهای "دولت اسلامی" دارد
خاتوونێکی پێشمەرگەی کوردستان ڕۆژێک پێش شەهیدبوونی


گروهی از سلفی‌ها در آلمان با پوشیدن جلیقه‌ای که روی آن نوشته شده Sharia Police در شهر ووپرتال گشت می‌زنند و جوانان را به اسلام هدایت می‌کنند. آن‌ها عابران را متوقف و آن‌ها را از رفتن به دیسکو و نوشیدن الکل منع می‌کنند.


از زمانی که در روزهای گذشته عده‌ای از جوانان مسلمان شهر ووپرتال آلمان با جلیقه‌های یکسان نارنجی به خیابان‌ها آمدند تا با لحنی مهربان شهروندان را از کارهای به باور آنها ناشایست بازدارند، فضای سیاسی-اجتماعی آلمان علیه آنها برانگیخته شده است.
بر پشت جلیقه‌های این افراد عبارت "پلیس شریعت" (shariah police) نوشته شده بود. آنها چندین بار در خیابانها گشت زدند و به شهروندان توصیه کردند که از خوردن الکل، بازی قمار، تماشای فیلم‌های پورنوگرافی و استفاده از مواد مخدر خودداری کنند.

دادستانی شهر ووپرتال در مورد یازده نفر از این "پاسداران سنتهای اسلامی" به دلیل تجمع غیرمجاز پرونده باز کرده ولی هنوز کسی را تحت تعقیب قرار نداده است.

یک سخنگوی دادستانی این شهر گفته که دلایل کافی برای بازداشت افراد متعلق به "پلیس شریعت" وجود نداشت و حتی توقیف جلیقه‌های آنها بر اساس قوانین موجود آلمان، توجیه قانونی ندارد، اگرچه پوشیدن این نوع اونیفرم مجاز نیست.

دادستانی این شهر کوچک ایالت نورد راین وستفالن تاکید کرده که در آلمان "توصیه صرف به رعایت قوانین مذهبی به تنهایی مجازاتی ندارد".
سِوِن لاو ۳۳ ساله یکی از اسلام‌گرایان شناخته شده آلمانی است که رهبری یک مسجد را در شهر مونشن‌گلادباخ به عهده دارد و به عنوان یکی از افراد موثر در تشکیل پلیس شریعت معرفی می‌شود.

او با انتشار یک ویدیو در صفحه فیس‌بوک خود سعی کرده آب بر آتشی بریزد که حضور جلیقه‌پوشان مسلمان در فضای سیاسی_اجتماعی آلمان روشن کرده است.

سون لاو می‌گوید که حضور این گروه در خیابان‌ها عملی موقتی و کوتاه مدت فقط برای ایجاد بحث در جامعه بوده و اظهار می‌کند "پلیس شریعت هیچگاه وجود نداشته است" و "ما می‌دانستیم که این عمل توجه عمومی را جلب خواهد کرد".

سون لاو به عنوان یکی از فعالان جریان سلفی در آلمان معرفی می‌شود که در این سالها در این کشور رشد قابل توجهی داشته است.



۹ نظر:

ب گفت...

تا زمانیکه در نقد امپریالیسم نگاه طبقاتی نداشته باشیم وضع به همین منوال است.
حماس و خمینی باید نقد طبقاتی شوند تا جبهه های مستقل شکل بگیرند.
اینکه شما خواستار قهر با مبارزه نظامی و جنگ هستید که نمیشود زیرا متجاوزها میخواهند منابع و زمین را ببلعند میخواهند حاکمیت کنند میخواهند قدرت بگیرند.
شما اگر مخالف قدرت هستید اینرا هم میدانید این صهیونیزم است که متجاوزتر است قدرت پرست تر است وحشی تر است نژادپرست تر است ...
در مورد حماس و تمام تشکیلات مرتجع باید کاملا محتاط عمل کرد و در جبهه های مستقل و با نشان و اهداف خود موازی با حماس همراه شد.
در وضعیت جنگی مبارزه با حماس مضحک است اما از آن احمقانه تر حمایت کورکورانه از حماس است.
البته حماس با بهره گیری از قدرت های منطقه خیالهای بزرگتری در سر میپروراند و گاهی پتانسیل این را دارد که در جبهه ی مقابل باشد.
مارکس و لنین در مسائل سیاسی نگاه طبقاتی داشتند و مسائل فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی را فارغ از مبارزات سیاسی نمیپنداشتند.
قدرت خواهی و مقابله با امپریالیسم در زمان لنین برای کارگران در آن وضع متزلزل مفید بود اما انحطاط و انحراف استالین در بررسی مسائل و مشکلات کشور باعث تولید تزهای آنتی امپریالیستی همراه با ناسیونالیسم موجب بوجود آمدن آنتی امپریالیست های قومی قبلیه ای، ارتجاعی و سرمایدار و فاسد شد.

اما این انحراف در مبارزات طبقاتی مانند انحرافات دیگر در این مبارزه در طول تاریخ نابود خواهد شد و باز مبارزات طبقاتی در مسیر خودش جا میافتد.

Rosa گفت...

رزا: با همین استدلال زیر بخش بزرگی از چپ ایران در "جنگ میهنی" ایران/عراق شرکت کرد. و از جبهه های جنگی روانه ی اوین شد.

ب : اینکه شما خواستار قهر با مبارزه نظامی و جنگ هستید که نمیشود زیرا متجاوزها میخواهند منابع و زمین را ببلعند میخواهند حاکمیت کنند میخواهند قدرت بگیرند.

رزا: با استدلال زیر یعنی همراه شدن با ارتجاع "حماس/خمینی" بخش بزرگی از مبارزات اجتماعی (زنان-دانشجویان-جوانان...) سرکوب شد و درست 3 ماه پس از انقلاب ایران 1357!

ب: در مورد حماس و تمام تشکیلات مرتجع باید کاملا محتاط عمل کرد و در جبهه های مستقل و با نشان و اهداف خود موازی با حماس همراه شد.

رزا: اصلن مهم نیست که این همراه شدن یک قدم است یا چند قدم. چون وقتی اکنون به دلیل "جنگ" چشم برمیبندیم بر کُشتن جوان یهودی توسط حماس، قدم بعدی اش میشود چشم بر بستن به اعدام خیابانی و کُشتن "جاسوس" فلسطینی در ملا عام.

بخش بزرگی از هواداران و افراد تشکیلات توده/فدائیان اکثریت با همان خط دفاع از ضد امپریالیسم خمینی در زندانهای رژیم هم با بازجو همکاری کردند و کل تشکیلاتشان و دیگران را هم لو دادند. چون شرایط جنگی بود. خمینی در جبهه ی ضد امپریالیسم بود!

خط فکری شما مائویست است نهایتش.
آنها بدترین ضربه را البته بر خود وارد کردند. "حمایت مشروط" تا زمانی که بنی صدر در حکومت بود. و بعدش خودکشی جمعی در آمل و قیام مسلحانه!

با ارتجاع نمیتوان دمخور شد.
برای بسیاری از زنان جدن فرقی نمیکند که تجاوزگر خودی است یا بیگانه.
اینکه دستی قطع شود در خیابان و درملاعام با تشریفات حقوقی و دادگاه شرعی رژیم ایران یا داعش یا حماس...
چون این عمل با همان قوانین شرعی اجرا میشود. سنگسار و بقیه ی وحشی گری ها...

وقتش است هر فردی از اجتماع برای منافع خود مبارزه کند. نه برای ایدئولوژی یا حزب و یا سازمان...
دفاع از فلسطین در مقابل اشغالگری اسرائیل، دفاع از ارتجاع حماس نیست. در تمامی مبارزات صلح و علیه اشغالگری اسرائیل باید افراد ارتجاعی را با تیپا بیرون انداخت.
نه همراهی!
اینکار آنارشی نیست. زنان اینکار را میکنند.
با ارتجاع نمیتوان همراه شد. زیاد تئوری "طبقاتی" نمیخواهد!

همین!

Rosa گفت...

ب نوشت: شما اگر مخالف قدرت هستید اینرا هم میدانید این صهیونیزم است که متجاوزتر است قدرت پرست تر است وحشی تر است نژادپرست تر است ...

رزا: "تر" اینجا واقعن بی معنی است!
نژادپرست و قدرت پرست و... "تر" ندارد.
گیرم وسیله ی نابودی اش فرق دارد. یکی اتمی است و دیگری موشکی. یکی در ثانیه 18 تا میکُشد دیگری هزاران.
در هر دو مورد اما این نژادپرستی است که انگشتش روی ماشه مانده.
ایران اتمی بهتر از اسرائیل اتمی رفتار نخواهد کرد.
همان اسلحه ی "گرم" را بدست حماس بدهیم، همان رفتار اسرائیل را خواهد داشت.
قدرت پرست هم "تر" ندارد.
این "تر" اصولن بدلیل نوع سلاح است.
کُشتن قناری با سلاح سنگین کماکان مجاز نیست!
بیانیه ی جنبش صلح!
قناری را سر میبُرند!

آنارشی اما
مانیفست جوانان غزه است.
قناری ای که میخواند و خارج از سیاست، قصد پرواز دارد:
گند بزنند حماس را. گند بزنند اسرائیل را. گند بزنند الفتح را. گند بزنند سازمان ملل را...

ب گفت...

برخی اعضای اکثریت و حامیان چپ خمینی کوچکترین خطایی در آن قیام ضد سلطنتی نداشتند!
برخی از حامیان چپ خمینی با تطابق های اقتصادی خمینی موازی شدند و در آن جهت یعنی ایجاد مسکن نان و بهداشت و آموزش رایگان متحد شدند و تلاش های زیادی برای پیگیری آن انجام دادند که همگی در همان ماه های اول سرکوب و کشته و ناپدید شدند اما برخی دیگر از چپ ها هماهنگ با تزهای آنتی امپریالیست بودند و مسئله شان تضادها و سوژه های اقتصادی و طبقاتی نبود و تا به الان هم همکار اینها هستند.

تمام اکثریتی ها جاسوس نبودند و خیلی هاشان بخاطر لو ندادن اسامی کشته شدند.
امثال اشرف دهقان در افشای این مسئله، بدهکاری تاریخی بزرگی دارد!

پدر من اکثریتی نبود چپ بود کارگر دوست بود چون میدانست چه کسی میکارد چه کسی میخورد، وقتی متوجه تجاوز صدام به زادگاه ما یعنی ایران شد به دفاع برخواست درحالیکه احتمالا شما در آلمان در جشن فروپاشی دیوار برلین شامپاین میزدید!

جنگ یعنی نابودی کارخانه ها دانشگاهها بیمارستانها تمام چیزهایی که با دست خود ساخته ایم تا زندگی کنیم جنگ یعنی تجاوز به زنان و بچه ها
چپ ما ناآگاه و احساساتی بود ولی جیره خوار سیستم نبود درستش این بود که مستقل از سپاه در جنگ شرکت کنند درستش این بود که جبهه مستقل تشکیل دهند درستش این بود که چپ ها از قدرت سپاه بر علیه سیستم استفاده کنند به هر نحوی، این میتواند جبهه مستقل باشد زیرا مردم را جذب میکند.

گند بزنند حماس را. گند بزنند اسرائیل را. گند بزنند الفتح را. گند بزنند سازمان ملل را...

گند بزنند همه شان را موافقم اما تا زمانیکه ایدئولوگ رفتار نکنید تز ندهید ایده نداشته باشید منطق نداشته باشید گند مارا میزند

رزا: یکی در ثانیه 18 تا میکُشد دیگری هزاران.

خب اینجا بحث ما تمام میشود زیرا من اگر بدانم دشمن کوچکترم یعنی خان روستایمان بخاطر منافع شخصی و ارتجاعی اش در مقابله با اربابش موجب میشود فقط 18 تا کشته شوند و نه هزاران تا مسلما تا زمانیکه جنگ برقرار است بر علیه اربابش میجنگم و نه خودش!

راستی گفتی من نهایتا مائوئیست هستم این نهایتا اینجا یعنی چی؟
یعنی در بهترین حالت دیگه درسته؟
تو هم در نهایت حکمتیست هستی با تفنگ دو لول معروفش (شوخی)

Rosa گفت...

ب عزیز
من کسی یا کسانی را متهم نمیکنم.
هر انسانی نهایتن با وجدان خودش باید کنار بیاید و کسی را لو نداده باشد و یا باعث ضربه زدن به زندگی کسی نشده باشد.
در جنگ ایران و عراق من ایران بودم. ما محلات را سازماندهی کردیم. دکتری که چپ هم بود را خانه به خانه دیدم. به ما کوچکها پانسمان کردن یاد میداد و کمکهای اولیه. بعدش در فروریختن دیوار برلین شامپاین نخوردیم. من اصولن علیه الکل هستم. ما دانشجویان اینجا علیه انحصارات نظامی بودیم. بخشی از بمبهای شیمیایی صدام از آلمان تهیه شدند. ما آنها را نشانه گرفتیم و هنوز این پرونده باز است.
ما را متهم نکن که چرا آنجا نبوده اینجا بودیم.
جبهه ی مبارزه بسیار وسیع است و به تمامی جهان.
من از فروریختن هر دیواری شاد میشوم . بیشترین شادی فروریختن دیوار برلین و بزرگترینش نیز دیوار نکبت اسرائیل است. غزه...

نوشتید:خب اینجا بحث ما تمام میشود زیرا من اگر بدانم دشمن کوچکترم یعنی خان روستایمان بخاطر منافع شخصی و ارتجاعی اش در مقابله با اربابش موجب میشود فقط 18 تا کشته شوند و نه هزاران تا مسلما تا زمانیکه جنگ برقرار است بر علیه اربابش میجنگم و نه خودش!

رزا: شما میتوانید مبارزه همزمان با ارتجاع داخلی و سیستم خارجی را از زنان بیاموزید.
زنان همزمان در خانه (خان و روستا و شوهر و پدر) و بیرون (کارفرما و صاحبکار و دولت و عراق و جنگ و... ) مبارزه میکنند.

زنان اول چشمشان را بروی تجاوزگر خانه (شوهر) نمیبندند تا با همراهی با او از تجاوز صاحبکارشان در امان باشند. تجاوز تجاوز است.
این خان روستایی دارد میکُشد. خمینی است. و آن خان عراقی هم میکُشد و صدام است!
چپ ایران بجای سازماندهی جنگ داخلی علیه خمینی باارتجاع او همدستی کرد.
چون استالین هم تزش همین بود. علیه امپریالیسم میتوان در اعتلاف با شیطان رجیم هم بود!
خوب حالا داعش قانونی در ایران بر سر کار است. و سه دهه است که قانونن سر بالای دار میکند، شلاق میزند و ...
و همه ی فدائیان نیز که با این ایدئولوژی از خمینی دفاع کردند یا فرار کردند بدامن همان امپریالیستها یا مقام و منسبی گرفتند در سیستم خمینی.
آنان توجیح میکنند از وطن دفاع کردند و جنگ بود!
اول همکاری بود و جنگ بعدن شروع شد.
فدائیان جبهه ی زنان را بگا دادند علیه حجاب. ترکمن صحرا، کردستان و...
چرا؟
چون از ارتجاع سهمی از قدرت را میخواستند. به میز گردشان با بنی صدر نگاهی کنید بر سر ترکمن صحرا...
ارتجاع خمینی هم حق آنها را گذاشت کف دستشان و اغلب را به جرم جاسوسی با شوروی ها کُشت.
مجاهدین را هم و بقیه را نیز پس از تسبیط قدرتش.
چپ مستقل ما نداشتیم. چپ آگاه
آنان جبهه های خودبخود مقاومت مردم علیه ارتجاع را که ایجاد شد از دست دادند.
فدائیان خود قربانی ایده های اشتباه خود شدند و اعتماد مردم و مقاومت را از دست دادند.
البته ایده ی دفاع از خانه و خانواده و میهن و... در برابر دشمن خارجی کماکان میماند.
آنارشی یعنی نابودی تمام این ساختارها و مبارزه ی همزمان.
من خود این مبارزه در چند جبهه را از مادربزرگم آموختم.
مادران میدانند.

رزا

Rosa گفت...

*تثبیت! قدرت

Rosa گفت...

نوشتی:تو هم در نهایت حکمتیست هستی با تفنگ دو لول معروفش (شوخی)
رزا: مثال مناسبی نیست چون ما نه تفنگ داریم نه لوله اش را و نه دولولش را...
زنان و آنارشی مبارزاتشان اجتماعی است و نه مبارزات چریک، پیشگام، حزب طراز "نوین"...
برای تاکتیک درست و شرایط جنگی بهتر است به اسپانیا 1936 رجوع کرد. و به نقش بریگادهای بین المللی رجوع کرد.
اگرچه استالین بسیار گند زد، اما همه ی سرخ ها استالینیست نبودند...
شعار جنگ را به جنگ داخلی تبدیل کنیم، آنوقتها خوب بود. اما وقتی سر دادند که دیگر کسی نبود، اجرایش کند!

Unknown گفت...

من با این خزعبلات (اکثریتی-مائویستی)که میگفت و هنوز هم میگه خمینی ضد امپریالیست بود خط کشی تمام از همون روز اول داشته و دارم.باند خمینی و بنی صدر هر دو نماینده بخشهای مختلف بورزوازی وابسته /کمپرادور بودند .اولی با قبای اسلامی . دومی نوع کرواتیش. اشرف دهقان و گروه کوچکش در آن مقطع و گروه وحدت کمونیستی (و شاملو ی فقید) تنها دو جریانی بودند که رزیم خمینی را دست پرورده زد و بندهای امپریالیستی با این حضرات در پی کنفرانس گوادولوپ و نشستهای نوفولو شاتو میدانستند .پس مقایسه آنها با خائنین تزهای توده ای /استالینیستی هیچ قرابتی با واقعیات نداشته و ندارد.بقیه حرفها رو رفیق روزا به نحو زیبا و عالی گفته و تائید کامل منرا نیز بهمراه دارد.

Rosa گفت...

سلام رفیق پیمان
همیشه پایدار