۰۷ آبان، ۱۳۹۴

قتل شاهرخ زمانی در زندان و نقش علیرضا بیانی (فداییان اکثریت) !؟


رزا: ساعت 3 صبح است و من بعد از خواندن مطالب سارا قاضی و منشعبین از "تروتسکیستهای گرایش مازیار رازی" ، افشاگری نابی که در جنبش چپ بی سابقه است. راستش به مرگ غیر طبیعی شاهرخ زمانی در زندان رژیم فکر میکنم. مطالب دستخطی شاهرخ زمانی که علیرضا بیانی به تازگی به عنوان سند تروتسکیست بودن شاهرخ زمانی ارائه داده و "همکاری" شاهرخ زمانی با گروه اقدام کارگری و ارتباط تلفنی (صفحه ی 382 سند) روزانه ی شاهرخ زمانی (از زندان) با علیرضا بیانی (فداییان اکثریت "سابق" در ایران "تروتسکیست" در خارج از کشور) شاید حکم مرگ شاهرخ به دست رژیم بوده است. اعلامیه ی هشدار دهنده ی سارا قاضی و دوستانش به کارگران ایران (صفحه ی 380-384 سند) شجاعانه ترین اقدام و بسیار مسئولانه است. اگرچه اینهمه، عواقب وخیمی برای سارا خواهد داشت (دادگاههای بورژوازی و زندان)، اما سارا قاضی وارث به حق رزا لوگزامبورگ است. دخترک جوانی که از کودکی اش، طرف رعیت را گرفت و بقول خودش به ارباب پُشت کرد....او اینک دل نگران کارگران ایران، امنیتش را با انتشار «اعلامیه ی هشدار به کارگران ایران»(صفحه ی 380-384 سند) و مشکوک اعلام کردن علیرضا بیانی (همدست مازیار رازی) به خطر انداخته....
سارا عزیز جان،
به خاطر کارگران دیگری که احتمالن در تور وزارت اطلاعات هستند....
امیدوارم اشتباه کُنی ....
سند زیر حدود 400 صفحه است و از صفحه ی 241 سخنان مازیار رازی در دفاع از پذیرش علیرضا بیانی و علل انتصاب بیانی در شورای رهبری تروتسکیستها میباشد. سوای اپورتونیسم ناب مازیار رازی ، مردسالاری مازیار رازی بشدت تهوع بر انگیز است.
سند زیر هشداری مسئولانه به رفقای ایران است تا مبادا در تور امنیتی این گرایش بیفتند. لطفن با دقت خوانده و گسترده در داخل پخش کنیم. 
کتاب ... دلايل انشعاب «کميسيون مباررزه با بوروکرسی» از گرايش مارکسيست های انقلابی
ياشار آذری

خطاب به جنبش کارگری- سوسیالیستی/کمونیستی ایران
رفقای گرامی، ما –یاشار آذری و سارا قاضی- به علت اختلافات سیاسی-تشکیلات حدود یک سال پیش از گرایش مارکسیست های انقلابی به اتفاق دو نفر دیگر از رففا انشعاب کردیم. اطلاعیه این انشعاب قبلاً منتشر شده است و ما بخشی از دلایل این انشعاب را در کتابی گردآورده ایم که به زودی در دسترس همگان قرار خواهد گرفت. پس از قتل فجیح کارگر پیشرو و انقلابی، شاهرخ زمانی، به دلیل اهمیت نقش و دخالت او در جنبش انقلابی کارگری ایران ما خود را موظف دیدیم که علیرغم آماده نبودن کتاب ذکر شده، به نکاتی که اهمیت آنها را در تجربه کسب کرده بودیم برای توجه پیشروان کارگری در ایران که هنوز چهره های شناخته شده ای نبودند، اشاره کنیم. تا در برابر جنبش انقلابی ایران خود را مسئول ندانیم. به این دلیل اطلاعیه ای تحت عنوان هشدار به پیشروی کارگری ایران بیرون دادیم.

قتل شاهرخ زمانی
قتل شاهرخ زمانی، توسط رژیم سرمايه داری شبه فاشیستی جمهوری اسلامی در روز یکشنبه گذشته 22 شهریورماه، بار دیگر ماهیت این دولت سرمایه داری را در رابطه با امپریالیزم جهانی و مبارزات طبقاتی در داخل ایران آشکار نمود و بار دیگر هشداری به تمام نیروهای مترقی و فعال درون جنبش کارگری است که توجه به نکات زیر را امری ضروری و بلااستثناء می گرداند:
1- از سال 1989 و به دنبال سقوط کرملین، سیاست های سرکوبگرانه امپریالیستی در سطح جهان و به ویژه در خاورمیانه وارد مرحله نوینی گردید. در راستای این سیاست ها که از طرف بانک جهانی دیکته می شود، برای سرکوب کامل و جبران ناپذیر نیروهای انقلابی و سوسیالیستی کشورهای خاورمیانه، نابودی کشورهای منطقه به دست عناصر داخلی در دستور کار است. به خاک و خون کشیده شدن کشورهای عربی منطقه در پی «بهار عربی» به منظور نابودی کامل این نیروها بوده است. امپریالیزم با استفاده از مدرن ترین تکنولوژی، سیاست های حساب شده خود را به نحوی دارد پیاده می کند که عموماً بر خلاف دخالت مستقیم اش در افغانستان و عراق، دخالتی غیرمستقیم بوده و عناصر رذل داخلی خود را در رهبری نيروهای تروریست و سرکوبگری مانند داعش، طالبان، القاعده، به جای خود، به خدمت گماشته است که با نیروهای اطلاعات و امنیت امپریالیستی (سیا آمریکا) و داخلی، همکاری پایاپای داشته باشند. برای مبارزه با امپریالیزم امروز باید با این سیاست ها و ابزار تکنولوژیکی جدید آشنایی داشته و خود را در برابر آنها حتی الامکان مصون از آسیب نمود.
2- تمام فعالان جنبش کارگری ایران که خواهان برچیدن این رژیم و کل نظام سرمایه داری از راه انقلاب کارگری -سوسیالیستی می باشند، الزاماً می باید در حفظ تمام و کمال ضوابط و اصول مخفی کاری در کار تشکیلاتی دقت نمایند. کوچکترین شبهه ای در این مورد باعث لو رفتن و نهایتاً از دست دادن جان خود و دیگران خواهد شد.
3- درون هرگونه سازماندهی و کار تشکیلاتی کارگری و یا سوسیالیستی (مانند کار درون کارخانجات، کمیته های اعتصاب و یا کار درون یک تشکیلات سیاسی مانند هسته های کارگری سوسیالیستی)، هشیارانه برخورد کردن، امری ضروری و اصولی است، زیرا باید بتوان فعالان حزب توده و اکثریتی ها را شناسایی کرده و ضمن ممانعت از حضور و دخالت آنها در این گونه تشکیلات، هر یک را با نام و نشان مشخص به کارگران درگیر و کل جنبش معرفی کرد. حزب توده و اکثریت ها از ابتدای انقلاب 1357 تا کنون همواره یکی از ابزار و نیروهای مخفی و ضربت رژیم جمهوری اسلامی بوده اند و لذا درون تشکیلات کارگری و انقلابی نفوذ کرده و این سازمان ها را به راست کشیده و نهایتاً نیروهای مترقی و انقلابی و فعال درون این سازمان ها را لو می دهند. حتی اگر توده ای ها و يا اکثريتی ها با عملکردهای خود اثبات کنند که تبديل به يک فرد کاملا انقلابی شده اند، باز هم از لحاظ تشکيلاتی حتما بايد خارج از تشکيلات قرار گيرند و دادن هرگونه اطلاعات تشکيلاتی حتی به اين افراد می بايد خيانت محسوب گردد تا بتوان پيشروان کارگری را حتی الامکان از آسیب های جانی حفظ کرد.
4- در پی توافق اخیر رژیم با آمریکا باید هشیارانه توجه داشت که در نتیجه ی این گونه توافقات هیچ گونه «گشایش» ای به نفع کارگران و زحمتکشان تحت ستم ایجاد نخواهند شد، بلکه شرایط باز هم بدتر خواهد شد. این به اصطلاح گشایشات تنها به منظور هرچه محکم تر کردن پایه های رژیم بوده و منافع آن در داخل ایران تنها به جیب عناصر رژیم و سرمایه داران بزرگ می رود. لذا در این مقطع، تنها نتیجه ای که عاید کارگران و زحمتکشان ایران می شود، دور جدیدی از سرکوب ها و بی کارسازی ها است که از این پس، از حمایت مستقیم کشورهای امپریالیستی و در رأس آن بانک جهانی برخوردار می باشد. از این پس، حتی اگر اعدام ها از شکل سنتی حلق آویز کردن هم لغو شود (مثل امروز ترکیه)، باز هم کشتار نیروهای مترقی با استفاده از روش های معمول در کشورهای امپریالیستی، متداول شده و نه تنها کمکی به حفظ جان مخالفان دولت سرمایه داری ایران -چه سوسیالیست های انقلابی باشند و چه حتی براندازی طلبان بورژوا- نمی کند، بلکه میزان قتل این نیروهای مترقی به طرق مختلف (مانند به قتل رساندن شاهرخ زمانی، افشین اسانلو و جمیل سویدی و...) بالاتر هم خواهد رفت، زیرا که دیگر اعدام به شکل کریه آن که باعث ضربه مستقیم به رژیم باشد، نیست؛ این ها قتل های سبک معمول در کشورهای غربی است که از دیر باز مخالفان خود را با ظاهری از مرگ «طبیعی» از بین می برده اند. این روش هر روز در حال گسترش در سایر کشورهای جهان است.
5- ما ارتباط علنی «گرایش مارکسیست های انقلابی» را با شاهرخ زمانی که بارها از طریق مقالات و اعلامیه ها به اسم شاهرخ زمانی پخش شده، بشدت محکوم می کنیم و حتی در دوره ای که با «گرايش» همکاری می کرديم، مخالف فعاليت اين «گرايش» در داخل زندان ها بوديم و به مازيار رازی خاطرنشان می کرديم که اين سبک از کار شما با شاهرخ زمانی، جان او را به مخاطره می اندازد، اما از آنجائی که مازیار رازی از افرادی که با او همکاری می کنند استفاده ابزاری می کند در جواب ما می گفت که او را نمی توانند بکشند زیرا او يک فرد شناخته شده است... و با وجود عناصر اکثریتی و استالینیست درون گرایش مارکسیست های انقلابی که در ظاهر خود را تروتسکیست معرفی می کنند، جان کارگران فعال زندانی در ایران را به مخاطره می اندازند.
برای نمونه، علیرضا بیانی در صحبت رادیویی با «رادیو سپهر» در سوئد می گوید:

با شاهرخ زمانی به طور مرتب و روزانه در ارتباط تلفنی بوده است. اگر ما این حرف علی رضا بیانی را باور کنیم، سئوالات زیر مطرح می گردد:
الف. به چه دلیل چنین رژیم جنایتکاری، به شاهرخ زمانی اجازه داد تا چنین ارتباطاتی را با خارج از زندان داشته باشد؟ قتل او طبعاً ناشی از «گشایشات» اخیر در روابط بین رژیم و آمریکا و باز شدن جو سیاسی در ایران به نفع شاهرخ زمانی نبوده است، زیرا در آن صورت نمی بایستی شاهرخ زمانی را به قتل می رساندند. لذا باید نتیجه گرفت که این، یک برنامه حساب و کنترل شده از جانب رژیم بوده است. به این ترتیب، شاهرخ زمانی در منجنیقی بین رژیم و یک اکثریتی قرار گرفته بود که نهایتاً او را به نابودی کشاندند.
ب. فرض کنیم که حرف های علی رضا بیانی درست باشد، عملکرد شاهرخ زمانی از درون زندان نشانه مسلط نبودن او به مسائل نظری-سیاسی ماهیت انقلابی مبارزات طبقاتی است. به این معنی که شاهرخ زمانی در تبیین نوع فعالیت تشکیلاتی خود چه پیش از دستگیری و چه از درون زندان، برخوردی «قهرمانانه» با سنت خرده بورژوایی داشته است. در حالی که در سنت سوسیالیست های انقلابی، زنده ماندن و امکان و شرایط مبارزه را بهتر و گسترده تر کردن و نظام سرمایه داری را از پای درآوردن، از وظایف انقلابیون است. ما در مبارزات طبقاتی برای برچیدن نظام سرمایه داری و رسیدن به سوسیالیزم، عامدانه و آگاهانه به دنبال «شهید» شدن یا «قهرمان» شدن نیستیم. به این دلیل است که اصل رعایت ضوابط مخفی کاری متناسب با شرایط ، از ملزومات یک مبارزه طبقاتی پیروزمند است.
د. علیرضا بیانی می گوید این بدیهی بود که عاقبت او را می کشتند و هرگز از زندان آزاد نمی شد! اگر این امر برای گرایش مارکسیست های انقلابی و نیز شاهرخ زمانی آشکار بود، پس در پی چنین ارتباط «نزدیکی» با شاهرخ زمانی، این گرایش می بایستی او را از اشتباه بیرون می آورد و به جای فرهنگ مبارزات قهرمانانه خرده بورژوایی و از «جان گذشته»، فرهنگ انقلابی مبارزات کارگری را برای رسیدن به انقلاب سوسیالیستی جا انداخته و به او کمک می کرد که اولاً از ابتدا دستگیر نمی شد و دوماً در زندان به هر طریقی شده راه خود را برای بیرون آمدن هر چه زودتر باز می کرد؛ «گرایش» بایستی برای او روشن می کرد که مبارزات طبقاتی در حال حاضر در ایران به وجود او درون جنبش بیشتر نیاز دارد و زنده ماندن او بهتر او را برای رسیدن به اهدافش یاری می کرد تا به قتل رسیدنش!
در این جا، اگر فرض را بر این بگذاریم که علیرضا بیانی دروغ نمی گوید، در تماس های اولیه او با شاهرخ زمانی شاید مأمورین رژیم در زندان متوجه نبوده و نتوانستند همه زندانی ها را کنترل کنند، اما باید دید که وقتی همه چيز علنی شده است، چرا اين رژيم اجازه می دهد که یک زندانی سیاسی هر روز با يک اکثريتی تماس داشته باشد؟ این طبعاً برای شناساسی سایرینی بود که هنوز شناسایی نشده اند. پس یک چنین ارتباط تنگانگی با شاهرخ زمانی به وسیله علیرضا بیانی نمی توانسته در خدمت مبارزه طبقاتی باشد.
وقتی علیرضا بیانی عملاً به این روابط خود با شاهرخ زمانی اشاره می کند و می گوید در این که او را آزاد نمی کردند شکی نداشت، با این حال، گرایش مارکسیست های انقلابی برای تغییر این وضع هیچ گونه اقدامی نکرد. در این جا، از دید سنت مبارزات طبقاتی سوسیالیست های انقلابی، علی رضا بیانی به زبان دیگری اقرار می کند که این تشکیلات از شاهرخ زمانی استفاده ابزاری به نفع گروه کرده و در نهایت در قِبال به قتل رسیدن او در برابر طبقه کارگر ایران مسئول است.
24 شهریور 1394
کمیسیون مبارزه با بوروکراسی و دفاع از دموکراسی کارگری
مرتبط:



۸ نظر:

ناشناس گفت...

rosa enazar man in herakat kamelan forsat telabane ast chetor bayani ba zendan temas migire va taze sara gazi eda dare ke in herakat baese gatle sharox mishe in no berxord farar az vagiyat ve toji adam mesoliyat ast masana ba avaz kardan nam alyhe borokrasi adam engelabi nemishe ager yadet bashe ma chand sal pish gofdim chon sazeman va ehzab cheb chon dar iran dexalati nedaran ve 99 darsad etelaat ana ha az saythaye rejim ast behter in ke xodeshon ra monhal konan derin rabete hodan 18 sal pish cherok aye fadayin xalgh xod ra monhal kardan va ye herekat engelabi bod motesefane bxili zod peshiman ve xaber namera az no sar dadan xolase vagti ye jaryani nemitone dar jobesh engelabi neghshi nedashe jonbesh daxel be marateb az in jemaet joloter ast che zarorati beraye edame ast hal jeryan ha be xosos sara gazi ve dosteshan hal geziye sharox ra metre mikonan baz az zire masoliyat ferar mikonan in herekat be nezare man forsat talabi ast nosh daro bedaz merge sohrab merci rosa jan xaste nebashi

Rosa گفت...

در مورد طرح شکایت قضایی

ارسال به: سارا قاضی و یاشار آذری
من امین کاظمی به عنوان مسئول پیگیری، بررسی و اقدام در مقابل اتهامات جدی اخیر شما علیه رفیق علیرضا بیانی و گرایش مارکسیست های انقلابی مبنی بر این که گویا «... علی رضا بیانی به زبان دیگری اقرار می کند که این تشکیلات از شاهرخ زمانی استفاده ابزاری به نفع گروه کرده و در نهایت در قِبال به قتل رسیدن او در برابر طبقه کارگر ایران مسئول است»، این نامه را برای شما به عنوان آخرین هشدار می نویسم که امیدوارم بتوانیم با توافق یکدیگر این مساله را حل کنیم و فیصله دهیم.
در آخرین اطلاعیه شما اتهامات امنیتی سنگینی به گرایش و رفقای عضو گرایش وارد آمده است. ما اطلاعیه شما را به آن اندازه مرتبط و سیاسی ندیدیم که نیازمند پاسخ باشد، اما ناچار به پیگری موضوع شدیم، نه از این جهت که شما را قانع و یا دیگران را به حقانیت خود متقاعد کنیم، و نه حتی به این دلیل که به شما درسی داده و خود مدرسی کرده باشیم، فقط به این دلیل که نمی توانیم تحمل کنیم به کارنامه انقلابی گرایش، لکه امنیتی چسبانده شود، و برای حراست از اعتبار شناخته شده و اعاده حیثیت از گرایش، به ناچار، تأکید می کنیم، مجبور شدیم قضاوت به این اتهامات سنگین را به حوزه قضایی نظام بورژوایی واگذار کنیم تا خود ایشان که با این گونه زبان و اتهام زنی های نظام خود به خوبی آشنا هستند در این مورد قضاوت کنند. اکنون به مرحله ای رسیده ایم که وکیل مربوطه اعلام کرده است برای تنظیم دادخواست و اقامه دعوی، اسامی واقعی شما به عنوان خوانده، می بایست محرز شود، تا به این ترتیب برای هر کدام از امضا کنندگان اعلام موجودیت «کمیسیون مبارزه با بورکراسی«- که به تازگی اطلاعیه ای با همین امضا منتشر کرده و اتهامات امنیتی وارد کرده اند- احضاریه دادگاه صادر شود. بدیهی است هزینه تاکنونی و تا آخرین مرحله رسیدگی دادگاه به عهده کسی یا کسانی خواهد بود که پس از اثبات اتهام، در دادگاه مجرم شناخته شود (شوند). تنها دلیل که باعث شد این نامه را ارسال کنیم موضوع مشخص شدن هویت واقعی شما است که بنا بر ملاحظات سیاسی آن را به اطلاع شما رساندیم تا این خود سندی باشد در اثبات اطلاع رسانی به شما و واگذار کردن باقی روند شکایت به خود شما.
یکی از کارشناس حقوقی و مشاورین بین المللی ما برای ارائه اسناد به دادگاه، نقدا اطلاعاتی در مورد شما جمع آوری کرده است (رجوع شود به نامه انگلیسی ضمیمه که برای اطلاع شما ارسال می شود). این اسناد جمع آوری شده، در تاریخ ۵ اکتبر ۲۰۱۵ به وکلا ارسال خواهد شد.
بنابراین تا تاریخ ذکر شده شما فرصت خواهید داشت که اطلاعیه اتهام زنی خود علیه گرایش ما را از سایت های که ارسال کرده پس بگیرید و طی اطلاعیه ای صراحتا از گرایش ما برای اتهام زنی عذر خواهی کنید و از دامن زدن به اتهام زنی های مشابه و قرار دادن اسناد درونی گرایش ما به طور علنی (به عنوان خط قرمزی که تنها می تواند مورد استفاده وزارت اطلاعات قرار بگیرد و جان رفقای ما در ایران را به مخاطره بیاندازد)، پرهیز کنید.
بنابراین اگر شما اطلاعیه ای با همین نام صادر و در همان منابعی که اطلاعیه پیشین را درج کرده بودید، منتشر کنید، ما نیز به لحاظ سیاسی موظف خواهیم شد روند دادخواست را متوقف کنیم و به این ترتیب جلوی فاش شدن اسامی حقیقی شما گرفته خواهد شد، و چنان چه به این موضوع بی اعتنا بوده و هیچ اقدامی در بازپسگیری اتهامات تا ۵ اکتبر ۲۰۱۵ انجام ندادید، بر اساس همین سندی که اکنون ملاحظه می کنید، ما ثابت خواهیم کرد که حتی تا لحظه آخر در تلاش برای حل مسأله خارج از حوزه دادرسی قضایی و کیفری بوده، اما موفقیت حاصل نکرده ایم، و متاسفانه چاره ای نخواهیم داشت که اقدامات قضایی علیه شما را عملی کنیم.
لازم به ذکر است که نام و نشانی و عکس شما همراه با تمامی تخلفاتی که در کشورهای خود مرتکب شده اید همراه به اتهامات امنیتی اخیر علیه گرایش ما همه در دادگاه و در سطح جراید خارجی و ایرانی انتشار خواهد یافت.
به امید این که تا تاریخ ۵ اکتبر ۲۰۱۵ با برخورد مسئولانه از سوی شما، این مساله فیصله یابد، زیرا قصد ما مطلقا لطمه زندن شخصی، سیاسی، امنیتی و مالی به شما نیست.
مسئول پیگری اتهامات علیه گرایش مارکسیست های انقلابی ایران
امین کاظمی
بیست هفت سپتامبر ۲۰۱۵
***

Rosa گفت...

داشتم میگشتم که این امین کاظمی کیه!
امین کاظمی نشسته در لندن و سارا قاضی را تهدید به افشای آدرس و مشخصات خصوصی اش کرده! حال چه کسی باید از اینهمه سود ببره؟ رژیم اسلامی...
امین کاظمی که تروتسکیست دو نبشه هم هست قراره به دادگاههای "بورژوازی" رجوع کنه. خوب بعد از چکمه لیسی بی بی سی توسط مازیار رازی، الان گماشته های "رفیق رازی" متوسل به همان ساختارهای «بی بی سی» شده اند! اینهمه از "کارگران ایران را تنها نگذارید!
تعجبی ندازد.
لنین با پول حکومت آلمان پرید رو اسب قدرت، گروه مازیار رازی قراره با کمکهای مالی/جنسی انگلیس روی الاغ قدرت سیاسی سوار شود....
تنها باید برای کارگر زندانی دل سوخانید که شده منبع در آمد اینها و معلوم نیست کمک مالی به خانواده ی کارگری خرج بنزین ماشین اینها میشود یا مو کاشتن و فشن مدل تروتسکی!
البته این امین کاظمی خودش را بکشه نمیشه لنین، مثل رفسنجانی کوسه است!
عکسها در لینک زیر:)

Amin Kazemi, the International Secretary of IWSN

http://www.marxist.com/iwsn-speaking-tour-in-austria.htm

Rosa گفت...


کامنت فارنگلیسی به فارسی در زیر
رزا به نظر من این حرکت کاملن فرصت طلبانه است. چطور علیرضا بیانی با زندان تماس می گیره و تازه سارا قاضی ادعا داره که این حرکت باعث قتل شاهرخ زمانی میشه؟! این نوع برخورد فرار از واقعیت و توجیح عدم مسئولیت است. مثلن با عوض کردن نام علیه بروکراسی، آدم انقلابی میشه؟
اگر یادت باشه ما چند سال پیش گفتیم چون سازمان و حزب چپ چون در ایران دخالتی نداره و 99 درصد اطلاعات آنها از سایتهای رژیم است، بهتره که خودشون را منحل کنند. در این رابطه حدودن 18 سال پیش چریکهای فداییان خلق، (اشرفی ها) خود را منحل کردند و این یک حرکت انقلابی بود. متاسفانه اما خیلی زود پشیمان شدند و خبرنامه از نو سر دادند... خلاصه وقتی جریانی نمیتونه در جنبش انقلابی نقشی داشته باشه... جنبش داخل به مراتب از این جماعت جلوتره. چون ضرورت برای ادامه وجود داره. حال جریانها بخصوص سارا قاضی و دوستشان حالا قضیه ی شاهرخ زمانی را مطرح می کنند و باز از زیر مسئله فرار می کنند. این حرکت به نظر من فرصت طلبانه است. نوشدارو پس از مرگ سهرابه.
---------------------------
رزا:
سارا قاضی متاسفانه بدلیل دیدگاه لنینی خیلی دیر بیرون زد. اصولن چپ قدیمی ایرانی در سلسله مراتب تربیت شده. من بعد از خواند 400 صفحه به این نتیجه رسیدم که سارا قاضی در این ساختاری که قرار داد خودش را کُلن احتمال جلوگیری از قطع روابط کثیف سازمانش را نداشت. در جایی که رهبر (م. رازی) علیرضا بیانی را به رهبری اینها قرار داد و تیم خودش را با یکعده ی جدید مثل بتی جعفری و بقیه..., عملن سارا قاضی در حاشیه قرار داشت. دیگری هم یاشار آذری بمانند «الوداع گُل ساری» بود.
بعد از آمدن یک حکمتیست به اینها و ایجاد سوال و گندش در آمدن که علیرضا بیانی اکثریتی بوده و سخنگوی رهبری شده و...همچنین گیر دادن بیانی به زنان گروه برای تجدید فراش و... خلاصه کم کم دوزاری کج رفقا افتاده ب بیرون آمدند.
من شهامت سارا قاضی را تحصین میکنم. او میتوانست مثل بقیه بی سر و صدا قضیه را زیر فرش کند. اما 400 صفحه از روابط مخوف استالینیستی را در گروهش افشا کرد. و جدن تاکتیکهای رازی و بیانی جالب بود. و کتاب سارا/یاشار برای کالبدشکافی ساختارهای سلسله مراتبی حزبی و سازمانی حرف نداره...
اینکه شاهرخ زمانی بقول بیانی هر روز به بیانی تلفن میزد. خوب شاهرخ می بایست فکر میکرد که این رابطه با اکثریتی ها قیمت بالایی خواهد داشت.
بحث سارا قاضی درسته وقتی از مسئولیت گروهش صحبت میکنه. و مسئولیت خودش هم بوده. اما در ساختارهای مردسالار که رازی بعنوان رهبر میگه ما حتی مردانی که زنشان را کتک میزنند بر طبق تئوری لنینی راه میدهیم و خود لنین هم همین کار من را کرده، خوب چه انتظاری دارید یک زن بتواند سیستم گروه را عوض کند؟ این ساختار جنایتکاران، گّنگ و مافیا است، به اسم نخبگان طبقه ی کارگر. به نظرم سارا قاضی خیلی دیر بیرون آمد. اما با بیرون آمدنش و افشاگری جامع اقلن کانالی را باز کرد که ما اکنون میتوانیم در جزئیات ببینیم یک گروه ایدئولوژیک چگونه انسانها را به بردگی میکشد روحی/عاطفی/مالی و جنسی (رزا جوان که ازدواج کرده و از گروه بیرون رفت تا از شر بیانی و دست اندازی هایش خلاص شود...)

Rosa گفت...

در مورد انحلال که نوشتید
چرا انحلال؟ اینها کلی منابع مالی و قدرت دارند به اسم کارگران/زنان و حمایت از حقوق بشر / همجنسگرایان (شادی امین) زندانیان سیاسی (گفتگوهای زندان) تریبونال و...
دوران بازنشستگی شان را هم خود را سر کار گذاشته و هم احترام یکعده را جذب کرده اند. تازه بمیرند هم کلی لشکرکشی به قبرستان خواهد بود! رفیق مبارز! رهبری تشکیلات ایکس! هم دنیا را دارند و هم آخرت را.
هرگز کسی از پول و قدرت دست نخواهد کشید و اغلب هم پایین کشیده میشوند.
غلیه اتوریته ی خود جنگیدن به مراتب سختتر است تا علیه سلطه ی سیستم مبارزه.
همیشه همین بوده.
عده ی کمی هستند که اغوا نمی شوند...

ناشناس گفت...

rosa jan ash angadr shor bod ke sedaye xan ham dar amad .!Vagean hal adam beham Mixore! az terfe tebageye kareger Mixayan be Makamye borjvazi shekayat konan! zehi xiyal batel

ناشناس گفت...

rosa jan ash angadr shor bod ke sedaye xan ham dar amad .!Vagean hal adam beham Mixore! az terfe tebageye kareger Mixayan be Makamye borjvazi shekayat konan! zehi xiyal batel

ناشناس گفت...

duroste rosa Jan Mazoram az enhelal in bod ager rast migan Vagean terafdar tebageye kareger hastan in harakat engelabi ra anjam dahan. albate ke in kar Mahale hagigat ham Neshon dad ke hale harekat engelabi Nistan va Manafeye fardi va gorohi az heme Chi balatere sepas rosa