۱۰ خرداد، ۱۳۹۴

بگذاریم همه بمانند! شبکه ی اقدام مُشترک علیه دیپورت!


رزا: در زیر ترجمه ای آزاد از یکی از اقدامات شبکه ی "اقدام مُشترک علیه اخراج اجباری" دیپورت، است!
معمولن این مطالب ترجمه نمیشوند. از آنجایی که رفیقی از ایران اطلاع داد که در شهرها "گدایان"، "بینوایان"، خیابان خوابها را جمع کرده و به حاشیه ی شهرها دیپورت اجباری میکنند، فکر کردم که مطلب ترجمه شده ی زیر میتواند برای این عزیزان داخل مُفید باشد. از طرفی برخوردهای خصمانه ی شهرداری های شهرها علیه دستفروشان و برچیدن بساط دستفروشان توسط پلیس در ایران، باعث خودکُشی، خودسوزی و همچنین اخراج انسانها از خیابانها و دیپورتشان به حاشیه ی شهرها مُنجر به زخمی شدن بسیاری از آنانی شده است. در زیر متن پیام:
سلام رزا جان
...می دونی چندسال پیش اومدند یک سازمان خیریه ی  قلابی درست کردند (برای سرپوش گذاشتن) و به بهانه های مختلف مثل کمک به نیازمندها و تهیه لوازم خونه و اینجور چیزها از مردم  به اصطلاح خیر، پول گرفتند. حالا  این پول ها رو جمع کرده بودند که به پلیس بدهند تا پلیس گداها رو زندانی کنه! از وقتی که گداها رو زندانی کردند، اسم و تابلو مرکزشون رو عوض کردند و اسم قبلی اش رو داخل پرانتز نوشتن و حالا معلوم شده که  فرمانداری، بهزیستی، کمیته امداد و چندتا از سازمان های دولتی هم پشت اش بوده .البته من اعتقادی به سازمان های خیریه ندارم و کمکی هم بهشون نکردم ولی به این فکر می کنم که چطوری کلاه سر مردم گذاشتند.
نمی دونم چرا کسی به گداها فکر نمی کنه. می دونی خیلی ناراحت کننده است یک آدم رو به خاطر اینکه پول نداره و توی خیابون هست رو دستگیر کنند اونم فقط به خاطر اینکه «چهره ی شهر »رو «زشت»می کنند.
چشمام پر اشک شد... چه خوبه که آدم می تونه گریه کنه
با عشق و همبستگی
 رزا: سلام عزیز جان
 مُهم است که بدانیم که این اقدام دیپورت، سیستماتیک صورت میگیرد. اقدام دیپورت انسانها با استفاده از قوانین بطور گلوبال و جهانی انجام میگیرند. خالی شدن مراکز شهرها از سکنه در امریکا، اروپا، کانادا و غیره، نهایت اوج آن است. مراکز شهرها اغلب به مراکز خرید و مراکزی سود آور برای سرمایه داران و انحصارات تبدیل میشوند. پارکها و مراکز طبیعی را دیوار کشیده و برای ورود به آن "وقت بازدید" تعیین میکنند. نیمکتها را یا برمیدارند و یا طوری ساخته اند، تا کسی نتواند روی آنها دراز کشیده، بخوابد. در واقع سیستم ابتدا سراغ "گدایان" میرود، بعدن دستفروشان و... به تدریج مراکز شهری را از سکنه خالی میکنند تا مراکز اقتصادی/ مراکز فروش، بسازند. آنچه اکنون در ایران اتفاق می افتد "جمع آوری گدایان، دستفروشان و..." سالها است که در اروپا و... اجرا شده و سیستم، چهره ی شهرها را بطور غیر انسانی تغییر داده است. انسانها را بر طبق در آمد و ثروت، اسکان داده اند. خارجیان و اقشار کم در آمد به "گتو" ها و حاشیه ها رانده شده اند.
البته شهرها، میدانها و خیابانها هنوز و کماکان مراکز مقاومت مردمی، در برابر سیستم هستند. رفقای آنارشیست بطور بین المللی از این مُقاومت دفاع کرده و جزئی از آنند. نباید گذاشت سیستم حتی یک متر از شهرها را اشغال کند. دُکانهای کوچک را خراب کرده، دستفروشان را رانده و سوپرمارکت درست کند. فرهنگ خرید از دُکانهای کوچک و دستفروشان، خرید اجناس دست دوم (چندم)، مقاومتی مدنی در برابر اشغال شهر توسط سیستم است. سازماندهی علیه دیپرت گدایان، در زمانی که هیچکس از حداقل امکانات برای زندگی برخوردار نمیباشد، آنارشی است. سازماندهی حمایت از دستفروشان، آنارشی است. خرید اجناس دست دوم (چندم)، آنارشی است. ایجاد فضا در برابر اشغال فضا و مکان غصب شده توسط سیستم، آنارشی است. خوابیدن در خیابان، پارکها، زمینهای چمن، آنارشی است! بایکوت خرید اجناس تولید شده، تبلیغ علیه اغوای مصرف بُنجل های تولید شده در سیستم (تولیدات کاذب در بسته بندی های "شیک") آنارشی است.
یک آنارشیست بروی اجناسی که با فرسودگی جان و انرژی انسانها تولید شده، می ریند!
تمام تولیدات غذایی/ بهداشتی و اختراعات و غیره،  توسط انسان برای راحتی زندگی کشف و اختراع شده اند و نه برای سود آوری و پرپول کردن جیب 1% ای ها...
وقت آن است که دارهای قالی را سوزانده، کودکان را برای بازی، (در سطح جهان) مُرخص کنیم!
استفاده از اینگونه اجناس را بایکوت کنیم!
مجنونین، همان مُبتلایان به مصرف را از شهرها اخراج، گدایان را در سوپرمارکتها و مراکز بورس بازی چند صد طبقه ای، اسکان دهیم.
مراکز شهر را از دست غاصبان در آورده،  برای توپ بازی در خیابانها، آماده سازی کنیم!
باور کنیم که سگهای ولگرد، گربه های خیابانی، موشهای کانالیزاسیون و سوسکهای فاضلابها نیز سهمی دارند از این زمین. سهمشان را از سیستم بگیریم. فضا و مکان غصب شده توسط سیستم را بار دیگر در اختیارشان بگذاریم.
خیابان ها را به کودکان واگذار کرده، ماشینها را نابود کنیم!
حق زندگی را برای نسل آینده تامین کنیم. نسل آینده ی جانداران و نه فقط انسانها.
با دانشی که داریم میتوانیم بقای همه ی موجودات را تضمین کنیم. با خودگردانی و خرد و تجربه عمومی، زندگی را به محلات و مناطق، خارج از سلسله مراتب سازمان دهیم.
 نگذاریم درخت زندگی را با اره ی سود و پول بیشتر، قطع کنند.
بخشی از سیستم نباشیم.
آنارشیست باشیم!
آسمان، زمین، گالاکسی
برای همه!

 در زیر ترجمه از خبر:
 صبح امروز دیپورت اجباری خانواده ی 6نفره متولد صربستان –مونتهنگرو که قرار بود از شهر گوتینگن/آلمان بر طبق "قانون دابلین" به فرانسه (کشور ثالث) بازگشت اجباری شوند، توسط اعتراض ومقاومت 140 نفراز مخالفان دیپورت مُنتفی شد.
اگرچه این خانواده در شرایط وخیم روحی به سر میبرند، اما  بوروکراتهای اداره نشین، حکم اخراج آنان را صادر کرده بودند. بر طبق قانون اخراج اجباری "دابلین" قرار بود این خانواده به کف خیابان های کشور فرانسه بازگردانده شوند! مُشخص است که 4 کودک کوچک این خانواده در شرایط غیر انسانی قرار می گرفتند.
بعد از مُشاهده ی اراده ی آهنین، چهره های مُصمم و شعارهایی اعتراضی در مُخالفت با اخراج اجباری (دیپورت) و اعلام حق ماندن برای همه (همه ی آنانی که خود را با مُشکلات و مُخاطره به اروپا رسانده اند)، پلیس با ماشین های دیپورتش فعلن عقب نشینی کرده اند.
شهر گوتینگن تا اطلاع ثانوی منطقه ای بدون دیپرت خواهد ماند. همه میمانند!
قوانین غیر انسانی دیپورت و سیاست/ قانون اخراج اجباری حکومت و اداره جاتش باید لغو شود.
گروه «اقدام علیه دیپورت و اخراج اجباری» خواهان به هم پیوستن تمام انسانهایی است که مخالف قوانین نژادپرستانه میباشند. برای اطلاع و اقدام مُشترک علیه دیپورت، بلاگ زیر (لینک پایین) را کلیک کنیم.
علیه دیپورت میتوانیم شماره ی تلفن تماس خود را وارد "لیست تلفن زنجیره ای" علیه دیپورت اجباری کرده تا در صورت خبر دیپورت اشخاص و خانواده ها، اقداماتی موثر انجام دهیم.
اقدامات تاکنونی: بلوک کردن خانه ی دیپورتی ها با زنجیره ی انسانی و بستن راه ورود پلیس توسط بدن هایمان. واضح است که پلیس نخواهد توانست از زنجیر انسانی عبور کرده و اقدام به دیپورت کند!
البته با استفاده از خلاقیت جمعی قبل و بعد از حمله ی پلیس به خانه ها برای دیپورت خانواده ها و اشخاص، میتوان کارهای زیادی کرد. (نامه نگاری برای درخواست ماندن، اکسیون اعتراضی، راهپیمایی و...)
شبکه ی « اقدام مُشترک علیه دیپورت» محلی میباشد و در بسیاری از شهرها توانسته است با اطلاع رسانی و اقدام بموقع ، اغلب قبل ازرسیدن ماشین های دیپرت به منازل "خارجی ها" با بلوک انسانی راه ورود کارمندان و پلیس دیپرت را ببندد. فعالین «اقدام علیه دیپرت»، فرا شهری و اُستانی برای تبادل تجربه و تاکتیکهای موفق علیه دیپرت، بطور شبکه ای با هم در ارتباط میباشند.
به ما بپیوندید
برای حق ماندن همه
برای اعتراض بر علیه اخراج اجباری

برای خواندن خبر به آلمانی، روی اینجا کلیک کنیم.

۲۹ اردیبهشت، ۱۳۹۴

شکنجه ی پناهجویان توسط پلیس هانور/ آلمان


شرح کامل را در فیلم (لینک زیر به زبان آلمانی)  ببینیم.

عکس شکنجه ی جوان 19 ساله ی مراکشی در تاریخ 25 سپتامبر 2014 توسط حداقل 2 پلیس آلمانی. عکس توسط خود شکنجه گر رسانه ای شده است. به این جوان مراکشی، پلیس بعد از کُتک مفصل، گوشت خوک فاسد خورانده و شرح واقعه و عکس را در واتس آپ رسانه ای کرده است.



فعلن دو مورد شکنجه کشف شده در مورد دو جوان 19 ساله یکی از افغانستان و دیگری از مراکش. کتک زدن، انگشت در دو سوراخ بینی به قصد خفه کردن، خوراندن گوشت خوک فاسد به زندانی... پلیس مربوطه در ایستگاه اصلی قطار همدست داشته و در سرور واتس آپ، هم متن نوشته و هم از شیرین کاری خود عکس برداشته. این اتفاق گویا در سال 2014 انجام شده است(از افغانستان در 9 مارس 2014 و از مراکش در 25 سپتامبر 2014) اکنون پلیس (اتحادیه پلیس) بدنبال دو جوان قربانی است که اصلن شکایتی هم از ترس نکرده اند و عکس و متن شکنجه گر در واقع پرده از جنایت برداشته. اما احتمالن اینهمه سیستماتیک بوده است. از پناهجویان، مُهاجرین و خارجی هایی که در شهر هانور آلمان در ایستگاه مرکزی قطار بازداشت شده و در سلول توسط این پلیس و همکارانش شکنجه شده اند، لطفن شکایت کنید. نترسید!!!
طرف اینقدر سادیسم بوده که با لذت نوشته که قربانی در حین شکنجه صدای خوک در آورده!!!
ننگ و نفرت بر اینان...
در زیر لینک خبر به آلمانی. عکس قربانی را هم خود پلیس شکنجه گر آنلاین کرده...
Hab den weggeschlagen. Nen Afghanen. Mit Einreiseverbot. Hab dem meine Finger in die Nase gesteckt. Und gewürgt. War witzig. Und an den Fußfesseln durch die Wache geschliffen. Das war so schön. Gequikt wie ein Schwein. Das war ein Geschenk von Allah”, ist dort zu lesen gewesen. (Rechtschreib- und Grammatikfehler aus dem Original übernommen; Anm. d. Red.)

۲۵ اردیبهشت، ۱۳۹۴

فیلم "رابطه" ی فرینازخسروانی و بازرس امنیتی اماکن، مونتاژ و قلابی است.

رزا: این پُست درباره ی فیلم وزارت اطلاعات با نام "فریناز جنده"  است  که برای اثبات رابطه ی جنسی/عاشقانه ی فرینازخسروانی و بازرس امنیتی اماکن هتل تارا (سید مرتضی هاشمی وند) بخشن با استفاده از اطلاعات تصویری دوربین مداربسته هتل تارا و بخش دیگری از فیلم دوربینهای دیجیتال مونتاژ شده است.
حقوق بشر کُردستان در فیلم زیر به زبان کُردی توضیحی در مورد چگونگی "مونتاژ فنی" فیلم و قلابی بودن آن داده که من فیلم را از آنها کپی کردم و درلینک زیر قرار دادم.
فیلم رابطه ی فریناز خسروی با بازرس امنیتی اماکن هتل تارا ی مهاباد (سید مرتضی هاشمی وند) مونتاژ است
لینک بالا توضیحی است در مورد فیلم تقلبی و مونتاژ شده ی وزارت اطلاعات برای اثبات "رابطه" ی فریناز خسروی با بازرس امنیتی اماکن هتل تارا ی مهاباد. به زبان کُردی.

کامنت مُحسن به فیلم اینجا

ابتدا باید بگویم این خانم لیسانس کامپیوتر بودند و در این هتل حساب دار یا صندوق دار بودن نه میهمان دار.
ممنونم، دستان خوش، کاش به جای صحبت کردن روی فیلم توضیحات را به زبان فارسی و کوردی مینوشتید. با این روش شما فهم توضیحات برای همه مقدور نیست. در مورد فیلمی که به زبان فارسی منتشر شده است، نیز میتوانید با همین روش توضیحات ارائه بدهید. یعنی پس توضیح آن ها توضیحات خود را ارائه دهید. در مورد فیلم منتشر شده به زبان فارسی من نیز توضیحاتی دارم بد نست شما نیز مطالعه نماید.  دوست نداشتم وارد بحث شوم اما مجبور شدم به خاطر دفاع از مظلومی که نان آور خانواده و داداش ناتوان و مادر پیرش بوده، به سخن بیایم. واقعا برای شما متاسفم که با دیدن یک فیلم ناواضح و نا مفهوم قاضی شده و در حق یک متوفی ظلم میکنید. بله بنده فیلم را دیده و اصلا استناد فیلم مشخص نیست قبلا یک عکس و یک فیلم از سقوط منتشر شد که مربوط به دو حادثه در ترکیه و تهران بوده و آقایان داستان را بر اساس این دو مدرک جعلی تنظیم کردند. اما وقتی دیدند که دستشان رو شده سناریو را عوض کردند. من این چند روزه تقریبا کل اظهار نظرها را مطالعه کردم هر روز داستان و سناریوی جدیدی تعریف میشود اصلا هدف از این کار گمراه کردن افکار عمومی و ایجاد انشقاق و دو دستگی است. کار به جای کشیده که سر روز و ساعت حادثه و شغل متوفی بین مسئولین و مردم اختلاف ایجاد شده است. در چند روز اخیر طی مقاله بی اساس بودن بسیاری از نظرات آقایان را روشن خواهم کرد. اما در مورد فیلم آقایان مردم را کانا و خود را بسیار باهوش فرض کرده اند، نه عزیزان دست رو دست زیاده. چند نکته در مورد فیلم: آیا مکان همان هتل است و خانم همان خانم و آقا همان آقا؟ کسی یا منبع قابل استنادی این را تایید کرده است. چرا چهره آقا مشخص اما چهره خانم واضح نیست. من به هیچ عنوان برایم ثابت نشد که خانم در تصویر خانم خسروانی است. چون اصلا چهره اش واضح نیست. اگر مدیر هتل در اثبات بی گناهی فیلم تهیه کرده است (البته پخش فیلم دوربینهای هتل در اذهان عمومی غیر قانونی است) چرا با گوشی از صفحه فیلم گرفته و خود فایل را با کیفیت بالا پخش ننموده که چهره ها کاملا واضح باشد و بیگناهیش بهتر ثابت شود؟؟؟!!!!!! چرا این فیلم در روزهای اولیه یا روز حادثه سوزاندن هتل منتشر نشد، تا از تخریب اموال جلوگیری شود؟ اصلا چرا اجازه دادند که مردم هتل را بسوزانند و هارد دوربینها تخریب شود و مدارک از بین رود. چرا در فاصله چهاردهم تا هیفدهم این اطلاعات جابجا نشدند، جز این چند قطعه فیلم؟!!!! اما در مورد محتوای فیلم و نوشته های آن: چرا رابطه نامشروع خانم خسروانی با بازرس؟ نمیشد نوشت رابطه نامشروع بازرس با خانم خسروانی؟ نه چون قرار است در این ویدیو خانم خسروانی مجرم شناخته شود. ترفند روانشناسی زیرکانه برای آمادگی ذهن برای پذیرش یک موضوع. تا الان به گفته مقامات ایرانی ایشان هیچ ارتباطی با اورگان های دولتی نداشته و شرکت خصوصی بوده و طرف مهندس طراح داخلی بوده است و آقای فرماندار برای بیان گفته های خود در روز حادثه که فرموده بودند قاتل وابسته به یک شرکت دولتی هستند، عرض خواهی کرده بودند. اما در ویدیو فرد بازرس معرفی شده است!!!!!! چه جالب در تمام ادارات دولتی و خصوصی کارمندان همه راس ساعت هشت سر کارند. یعنی در هیچ شرکت خصوصی یا دولتی کارمندی ساعت هفت سر کار نیست و همه طبق قانون کار هشت ساعت در روز سر کارند، پس ورود این خانم در ساعت هفت و بیست و شش دقیقه در هتل مشکوک است. برادر کودن خودتی بنده الان در یک شرکت دولتیم باید حداکثر تا ساعت هفت و نیم کارت ورود بکشم و تا پانزده و چهل اجازه خروج ندارم. الان کارمندان در شرکتهای دولتی ده تا دوازده ساعت زندانی اند تا رسد به شرکتهای خصوصی. کی میداند که ساعات کاری این خانم به چه صورت بوده، خواهشا بیان کند تا همه بدانند. ساعت خروج این خانم طبق ویدیو پانزده و هشت دقیقه است (یعنی اتمام شیفت کاری ایشان). خاک بر سرتان که یک جمع و تفریق ساده بلد نیستید. پانزده و هشت دقیقه منهای هشت ساعت کاری میشود هفت و هشت دقیقه صبح.  یعنی شروع ساعت کاری ایشان هفت صبح بوده بنابراین ساعت شروع ویدیو (هفت و بیست و شش) خانم خسروانی بیست و شش دقیقه از شیفت کاریش گذشته و خارج از شیفت وارد آن اتاق نمیشود. اصلا از کجا آنقدر مطمئا هستید که این اتاق بازرس است، چرا اتاق کار نیست که میز کار هر دو نفر در آن اتاق باشد (به دستور مدیر). قرار قبلی!!! شما صدایی شنیدید یا چیزی دیدید که ثابت کند قرار قبلی بوده است؟؟؟؟!!!!! با میل شخصی خود و بدون اجباری وارد اتاق کار خود میشود و یا اینکه به دستور مدیر هتل قبل ورود بازرس برای انجام کاری وارد اتاق بازرس میشود. وگرنه کلید اتاق یک بازرس دست حساب دار هتل چکار میکند؟؟!! در فیلم اگر دقت کرده باشید بازرس دست در جیب میبرد که با کلید یا کارت در را باز نماید. اما موقعی که میبیند در باز است وارد اتاق میشود. اگر هماهنگ شده است که در باز بماند (به گفته ویدیو) چرا بازرس میخواهد با کلید (کارت)در را باز کند. نه برادر این اتاق محل کار مشترک هر دو بوده است. موقعی که میبیند در باز است میداند که یکی از همکاران قبل از او وارد اتاق شده است. یا اینکه با هماهنگی مدیر هتل خانم برای انجام کاری به اتاق رفته و بعد با دسیسه بازرس به اتاق برگشته، و وقتی میبیند در باز است میفهمد که خانم داخل است. مدیر کلید یا ارت را در اختیار خانم خسروانی قرار داده تا خانم خسروانی مطمئا شود که خود به تنهای در اتاق وظیفه اش را انجام میدهد و نیازی به حضور بازرس نیست.  این که پشت سر هم با اختلاف دو دقیقه بیرون می آیند، دلیل بر این بوده که وظیفه محوله خانم تمام شده و نیازی به حضور بازرس نبوده است و یا اینکه بازرس وقتی نتوانسته کاری انجام دهد بیرون آمده است. آیا این سناریوها و دها سناریو دیگر را نمیشه برداشت کرد؟ به گفته پرسنل هتل آقای مدیر چند بار دستور دادند که خانم برای تحویل یا گرفتن مدارک از بازرس پیش وی برود. با این اوصاف دو بار رفت و آمد ایشان به یک اتاق به دستور مدیر هتل (برای هدف خاص یا اهداف کاری) کاملا توجه پذیر است. در ضمن در فاصله ی ورود و خروج دو نفر فیلم متوقف میشود. در این حین سایز و کیفیت فیلم تغییر می نماید و انگار با یک کیفیت و رزولیشن دیگر فیلم ضبط شده است. تغییر یک عدد ثابت روز در تاریخ در فیلم فکر نکنم سخت باشد. در این باره اظهار نظر نمی نمایم چون در تخصص من نیست، اما این تغییرات مشکوک به نظر میرسد! هر کسی عرق پیشانی را پاک کند و از اتاق بیرون بیاید سکس داشته حتما داخل اتاق که گرمش شده!!!!! چه استدلال قوی! لابد من که پرکاری تیروئید دارم و زود گرمم میشه و بعضی وقتا مجبورم که از اتاق با دمای معمولی برم بیرون و زیاد عرق میکنم، همیشه ....، نمیشه گفت با خانم خسروانی بحثش شده و این عرق شرمه؟ دوستان مشکل شما در این قسمت عدم درک تضادهای فرهنگی است. دختران کورد در روابط خود با مردان راحت تر بوده و مشکلی نیز در جامعه ندارند. حدود را رعایت مینمایند و میتوانند بدون بروز هیچ مشکلی در یک اتاق با یک مرد غریبه صحبت نمایند. اما پس هشت سال زندگی در شهرهای دیگر ایران متوجه اختلافات فرهنگی و رفتاری زیادی شدم. بنابراین ذهن شما نمیتواند که بپذیرد یک مرد و زن به مدت نیم ساعت در یک اتاق باشند بدون هیچ مشکلی. من فکر میکنم که کل ماجرا نیز از برداشت اشتباه نشات گرفته است، چون موارد مشابه آن را در دانشگاه مشاهده نموده ام.  قسمت دوم فیلم این احتمال که این اتاق یک اتاق مشترک کاری است را تقویت میکند. چون خانم ساعت پانزده و بیست با عجله وارد اتاق میشود. احتمالا برای رفتن به خانه عجله دارد. چون بیست دقیقه تاخیر دارد. هماهنگی با مبایل؟!! شما چیزی شنیدید یا چیزی لب خوانی کردید که این موضوع را ثابت کند؟! اصلا از کجا معلوم که با تلفن با هم حرف میزنند؟ در ضمن این برادران که کل فیلم ها را دارند، اگر راست میگویند چرا ادامه فیلم را نمیزارند؟!!! خروج بازرس برای بررسی اوضاع!!!!! خوب بازرس مرد، بررسی اش تموم نشد، چرا نشان نمیدهید که کی بر میگردد؟!!!! دوربین سوخت یا بقیه فیلم در روز آتش سوزی سوخت؟ خانم خسروانی کی اومد بیرون؟ اگه مثل صبح کارشون نیم ساعت طول کشید، خانواده ایشان نگران نشدند و زنگ نزدند؟؟؟؟؟؟!!!!! پس روز حادثه چرا نگران شدند و تماس گرفتند؟ به نظر من در این صحنه بازرس برای برداشتن یک سری مدارک به اتاق بر میگردد و میرود، چون در هنگام ورود یک یا دو برگه در دست دارد اما هنگام خروج تعداد برگه ها بیشتر شده است. شاید هم اشتباه میکنم چون کیفیت فیلم خیلی پایین است. در ضمن در این ورود خانم خسروانی در باز میماند، به نظر شما اگر کسی نیت کار مخفیانه ای داشته باشد در را باز میگذارد؟ ظاهرا این خانم عادت داشته که در را کامل نبندد.  اما روز حادثه : به نظر من برای روشن شدن موضوع فیلم های بعد از برگشتن (به ظاهر) خانم خسروانی کافی بوده و نیازی به این همه استدلال نبود. در این فیلم ادعای ورود از بالای نرده اصلا قابل اثبات نیست. این خانم ظاهرا دارد اس ام اس مینویسد و اندکی جلو درب متوقف میشود. و بعد میرود. در قسمت آخر فیلم که خانم وارد راهرو میشود. چرا فیلم اینقدر زوم شده است؟ تاریخ و زمان بالای فیلم کجا رفت؟ از کجا بفهمیم که فیلم متعلق به آن روز و آن لحظه است؟؟؟؟ این خانم اگر کارمند هتل باشد، احتمال دارد هر روزی از سال از این راهرو عبور کرده باشد. در این فیلم احتمال شناسایی هویت خانم به علت نزدیکی دوربین بسیار زیاد است، اما با زوم کردن فیلم در راهرو چهره از کادر خارج شده است، چرا؟؟؟؟؟  شما که اینقدر مستند با تاریخ و زمان نظر میدهید چی شد که زمان  و تاریخ رفت؟؟ نکنه راهرو حریم هتل نیست و یا زمان تا اتمام مسئولیت مدیر هتل ثبت شده است؟؟؟؟؟!!!!!!! چی شد دوربین جلو اتاق سوخت، یا تا اتمام مسئولیت مدیر در قبال خانم خسروانی روشن بوده؟؟؟!!! چرا ورود مجدد خانم خسروانی را به اتاق ثبت نکرده است؟؟؟؟؟!!!!! اگه ریگی به کفش ندارید، برای اثبات بیگناهی خود بهتر نبود هنگام ورود مجدد خانم خسروانی بعد ساعت کاری فیلم میگذاشتید؟؟؟؟ بهتر نبود برای جواب دادن به این گفته که مردم میگویند " مدیر هتل درب را بر خانم خسروانی و بارزس بسته تا خانم خسروانی فرار نکند" فیلم بعد ساعت سه جلو درب را نشان مردم میدادید. چرا فیلم روز جلو درب اتاق و دوربینهای روی دیوار بیرونی هتل را که در فیلم مشخص است نصب کرده اید به مردم نشان نمیدهید؟  دوستان خواهشا مقداری فکر کنید بعد نظر بدهید، آن هم در مورد یک قتل و یک شخص متوفی. شما هیچی نشده با یک فیلم بی پایه و اساس رای صادر نمودید. هزاران نقص دیگر در این فیلم می باشد که به ذهن من نرسیده است. به فرض این داستان مقامات و مدیر هتل درست باشد (که نیست) آیا صحیح است که یک مرد سی و هفت ساله یک دختر بیست و شش ساله و یا هر مرد دیگری یک خانم را با پیشنهاد ازدواج فریب بدهد و با احساسات آن بازی کرده و از وی سوءاستفاده کند؟ این گفته آقای خسروانی کل سنارویی دروغین مسئولان و مدیر هتل را رد میکند که قبل از بروز حادثه خانواده مطلع شده و خانم خسروانی از ترس خانواده و اطلاع مدیر هتل خواسته از بالکون فرار کند. "گفته شده که مسولان هتل قبل از حادثه با شما تماس گرفته و موضوع رابطه این دو نفر با هم را گزارش کرده‌اند. شما چطور متوجه حادثه مرگ خواهرتان شدید؟ ما مستقیما از طرق هتل از حادثه مطلع شدیم. یعنی تماسی در مورد رابطه خانم خسروانی با ارزیاب اعتبار هتل به شما گزارش نشد؟ خیر فقط از هتل به ما زنگ زدن و گفتند چنین حادثه‌ای رخ داده است."
لینک مصاحبه با خبرگزاری روزاینجا


فیلمهای وزارت اطلاعات در اثبات "رابطه" ی فریناز و مقام امنیتی اماکن در هتل تارا/مهاباد  در زیر:
فیلم های زیر همگی کُپی از لینک کلیپ "فریناز خسروانی جنده" از سوی وزارت اطلاعات است ( مونتاژفیلم برای  اثبات "رابطه" ی فریناز خسروانی با مامور امنیتی اماکن(سید مرتضی هاشمی وند)  در هتل تارا در لینک هایی زیر
- توجه کانالهای یکبار مصرف (در یوتیوب)- فیلم توسط  افراد امنیتی رژیم رسانه ای شده است. فیلم مونتاژ  تخصصی و قلابی میباشد.
فریناز خسروانی جنده.....
Mohsen Shokrolahi
فریناز خسروانی در هتل تارای مهاباد
دوربین مداربسته هتل تارا مهاباد و فریناز خسروانی

رزا: در زیر مُشاهدات ساده ی خودم از فیلمها را مینویسم. ابتدا تصویر شماره ی 1 را با هم ببینیم. کانالهای دوربین مدار بسته ی هتل تارا/ مهاباد
عکس شماره ی 1


توضیح عکس بالا- عکس اول-1
کانال6 برحسب عکس اول داخل سالن هتل را نشان میدهد، نه راهروی جلوی اتاق خواب ها را! پس ساعت ثانیه شمار کانال 6 که زمان و ثانیه را در سالن نشان میدهد، در واقع روی فیلم "ورود و خروج" فریناز به اتاق بازرس به قصد مونتاژ شده! چرا؟ برای نشان دادن اینکه فرینازیکبار صبح زود (قبل ازشروع شیفت کاری اش) و یکبار پس از پایان شیفت کاری اش (بعد از ساعت 3 بعد از ظهر) به اتاق بازرس/ امنیتی رفت و آمد داشته است. 
"رابطه" در خارج از وقت اداری!
عکس شماره ی 2

اما فیلم دوربین مدار بسته ی هتل رفت و آمد فریناز در ساعت کاری و مربوط به کار را ضبط کرده است.  پس صاحب هتل مجبور است زمان قبل و بعد از شیفت کاری را روی فیلم "ورود و خروج" فریناز به اتاق بازرس، برای اثبات "یک رابطه ی عاشقانه" مونتاژ کند (فیلم وزارت اطلاعات  با تیتر"فریناز جنده" زمان ورود و خروج فریناز به اتاق بازرس اماکن را خارج از ساعت کاری فریناز برای اثبات "رابطه" بروی فیلم مونتاژ کرده است). اما او نمی توانسته ساعت را بدون کانال مربوطه روی فیلم "ورود و خروج " مونتاژ کند. پس کانال فیلم فریناز درراهرو که در فیلم "ورود و خروج" فریناز است همان کانال 6 مانده است. این یعنی که رفت و آمد فریناز به اتاق بازرس  در حقیقت در وقت اداری انجام پذیرفته و ساعت ثانیه شمار بعدن روی فیلم مونتاژ شده است. چرا که کانال 6 بر طبق شماره ی دوربینها (عکس اول)  باید فیلم داخل سالن هتل را میگرفته، نه فیلم راهروی جلوی اتاقها خوابها را. 
پس ساعت و شماره ی کانال (CH-06) دوربین همزمان بریده شده و روی فیلم "ورود و خروج" فریناز در راهرو مونتاژ شده است.  (عکس شماره ی 2). 
بر طبق عکس شماره ی 1 کانال 6 در واقع دوربین داخل سالن است و زمان را در داخل سالن قبل و بعد از ساعت اداری ضبط کرده است و جالبتر اینکه این زمان حتی تاریخ 12 اردیبهشت (2 ماه مه که یکروز قبل از خودکُشی دادن فریناز است) را نشان میدهد.

 شلوار فریناز (تاریخ یکروز قبل از حادثه 2 ماه مه) نیز ساده است در حالی که شلوار او در روز حادثه (3 ماه مه) ساپورت گلدار بوده است. عکس شماره 3 از فیلم خروج فریناز از هتل- شلوار ساپورت نقشدار است و نه ساده).
فیلم "ورود و خروج" فریناز به اتاق بازرس امنیتی اماکن، در واقع روز قبل از حادثه گرفته شده است. و این فیلم در وقت اداری و در شیفت کاری فریناز ضبط شده است و ساعت صبح زود و ساعت بعد از پایان شیفت کاری (بعد از 3 بعد از ظهر) بالای فیلم به قصد مونتاژ شده است.

عکس شماره ی 3 خداحافظی دوربين بخش پذيرايي (رسپشن) هتل

فیلم خروج فریناز از هتل تارا (در تاریخ خودکُشی شدنش) و خداحافظی او در تطبیق با عکس اول درست است و بالای فیلم کانال 5 را نشان میدهد(CH-05). فریناز عزیزمان در تاریخ 13 اردیبهشت (3 ماه مه) در ساعت 15 دقیقه ی 8 و ثانیه ی 41 هتل را ترک میکند و به فرمان فردی که در بخش پذیرایی (رسپشن) هتل به او میگوید (اشاره بطرف پارکینگ میکند- فیلم)، فریناز پس از خروج بطرف پارکینگ هتل میرود (عکسها از فیلم دوربين بخش پذيرايي (رسپشن) هتل در فیلم وزارت اطلاعات به نام "فریناز جنده"....
بعد از آن معلوم نیست فریناز چگونه دوباره به هتل کشیده میشود. او بعد از  خداحافظی از همکارانش در بخش پذيرايي (رسپشن) هتل ( یعنی ساعت 3،08 دقیقه ی بعد از ظهر) به گفته ی صاحب هتل(به گفته ی صاحب هتل تارا، نادرمولودی) مخفیانه از راه زیرزمین و پله دوباره به هتل بازگشته است (پایین آمدن فریناز از پله های زیرزمین را در فیلم "فریناز جنده" نشان میدهند. اما فیلم پله ها و زیرزمین نه بالایش ساعت دارد و نه شماره ی کانال! معلوم نیست این فیلم در چه تاریخی گرفته شده است.(به گفته ی صاحب هتل تارا، نادرمولودی) فریناز در اتاق "معشوق است، اتاق طبقه ی چهارم شماره ی 403) او عاقبت در تلاش به رفتن از بالکُن اتاق 409 (طبقه چهارم) به بالکُن 309 (طبقه سوم) سقوط مرگبار دارد. صاحب هتل نادر مولودی ادعا میکند که فریناز از اتاق بازرس در طبقه ی چهارم یعنی اتاق شماره ی 403 بطورافقی و به کمک بازرس 4 بالکُن را در طبقه ی چهارم (افقی) رد کرده است و خود را به بالکُن اتاق 409 رسانده است و خواسته است که از همین بالکُن اتاق 409 به بالکُن اتاق طبقه ی پایینتر یعنی طبقه ی سوم و بالکُن اتاق 309 بپرد، که سقوط کرده و درجا میمیرد. صاحب هتل تارا( نادر مولودی) تاریخ سقوط فریناز را حدود 4،30 اعلام کرده است. یعنی یکساعت و  20 دقیقه بعد از فیلم خداحافظی اش با همکارانش در رسپسیون هتل. (عکس شماره ی3  آخرین عکس فریناز با شلوار ساپورت نقشدار در تاریخ 13 اردیبهشت است).
 رزا: در این 1 ساعت و 20 دقیقه ی احتمالی چه بر او در هتل تارا گذشته است؟
 فیلمی که بتازگی منتشر شده است ("فریناز جنده") را، هم صاحب هتل و هم نیروی امنیتی داشته اند (از مُصاحبه ی نادر مولودی)
او ادعا کرده فیلم را همان زمان به خانواده ی فریناز نشان داده است. (13 اردیبهشت یعنی روز حادثه مرگبار فریناز). روز 17 اردیبهشت یهنی 4 روز از این فیلم قلابی و مونتاژ خبری نبود. این فیلم پس از به آتش کشیدن هتل تارا رسانه ای شده است.

پس آنها خود، این فیلم دوربین مخفی هتل را مونتاژ و برای ایجاد توهم "رابطه ی فریناز با بازرس اماکن" در رسانه ها و یوتیوب قرار داده اند. رفت و آمد فریناز به اتاق بازرس خارج از ساعات اداری نبوده است. ساعتها روی فیلم مونتاژ  تخصصی شده اند.
 آنها فریناز را کُشته اند. اینک میخواهند از او فاحشه هم بسازند! مرگ بر رژیم اسلامی

 برای بزرگنمایی روی عکسها کلیک کنیم.
در زیر چند تصویر از ویدیوی رژیم علیه فریناز را قرار می دهیم و قضاوت را به مردم عزیز می سپاریم.
اول این مطلب رو بخونید بعد فیلم منتشر شده در باب خودکشی فریناز خسروانی رو هم ببینید:.
چند سال پیش در ماجرای قتل های زنجیره ای،در فیلم بازجویی های همسر سعید امامی ، بازجو حرفهای جالبی می زد که یکی از آن بخشها هیچ وقت فراموشم نمیشه.
بازجو: اسرائیل هم که رفتی...
همسر سعید: نه حاج آقا
بازجو: چرا رفتی
همسر سعید: نه بخدا
بازجو: ما یه کاری می کنیم که رفته باشی...
(فحش های بازجو رو خودتون می تونید حدس بزنید یا فیلم رو کامل نگاه کنید)
حالا این هم فیلم فریناز خسروانی هستش.... ریحانه جباری که زنده بود و چند سال با تمام قوا زیر بار حرف زور نرفت سرانجامش طناب دار جلادان اطلاعاتی شد. فریناز خسروانی که دستش از این دنیا کوتاه است و هر داستانی که بخواهند برایش می نویسند. حال قضاوت با شماست.
توضیح مونتاژ فیلم توسط نیروهای امنیتی رژیم به زبان کُردی در کلیپ زیر
در همین رابطه مطالب دیگر:
ویدیوئی از تظاهرات مردم شهر مهاباد که در آن شعار "مرگ بر خامنه ای" شنیده میشود.
شکل گیری اولیه اعتراض به مرگ فریناز خسروانی مقابل هتل تارا
تیراندازی نیروهای امنیتی به معترضین به مرگ فرینازخسروانی در مهاباد
۱۷ اردیبهشت ماه ۱۳۹۴
توجه: فیلم بالا را دوربینهای مخفی هتل تارا از چهره ی جوانان معترض گرفته بود. لطفن مخفی شوید!

چند روزي است كه از سوي ناصر مولودي (صاحب هتل) سناريويي ساخته شده كه بيان مي كند مرحوم فريناز خسرواني از طريق پاركينگ و آسانسور هتل به اتاق مهمان يا متهم رفته است! ابتدا چند نكته لازم است روشن شود . يكي اينكه اين فيلمهايي كه پخش شده و راجع به آنها بحث شده و ما به كوتاهي مي توانيم ببينيم با دوربين هاي ديجيتال – مانيتورينگ گرفته شده اند كه در بازار و خيابانها قرار ميدهند و كيفيت فيلم هايشان پايين است. 
مانند فيلمي كه 17 تيكه و 165 متر است كه نشان ميدهد اداره اطلاعات و ماموران امنيتي آن را مونتاژ كرده اند. چند روزیست که رسانه های جمهوری اسلامی با پخش تصاویری مونتاژ شده، سعی در وارونه جلوه دادن رویداد مهاباد هستند. چرا رسانه های ایران همان روز تصاویر را پخش نکرده و پس از چند روز آن را با تبلیغی وسیع پخش می کنند؟
 
در همین رابطه در همین بلاگ، برای خواندن روی تیترها کلیک کنیم:



۲۳ اردیبهشت، ۱۳۹۴

سناریوی مرتضوی در مورد قتل فریناز خسروانی در هتل تارا- مهاباد!


* مرتضوی= سناریونویس امنیتی/ قضایی رژیم
* معشوق= (سید مرتضی هاشمی وند) مقام امنیتی/ جنسی رژیم اسلامی=  متهم به زیر یک سقف بودن با فریناز خسروانی  کارمند مقتول هتل تارا در مهاباد (تاریخ ورود او به مهاباد و زیر یک سقف بودن با "نامحرم" در 12 اردیبهشت)
*فریناز (پریناز) خسروانی کارمند مقتول هتل تارا. قتل در روز 13 اردیبهشت از طبقه ی چهارم هتل.
* مُدیران هتل= نادر مولودی + برادر ایشان ناصر مولودی صاحبان حداقل دو هتل در مهاباد کردستان (هتل تارا و ؟)
* خدمه= مجهول
مکان حادثه: هتل چهار ستاره تارا در مهاباد- این هتل ، در شش طبقه و به تعداد 57 اتاق با گنجایش یکصد تخت با سرمایه گذاری بالغ بر175ریال احداث شده است.
سناریو ی مرتضوی
مرتضوی: فریناز به اتاق معشوق امنیتی ما رفته است، قبلن به مادرش گفته "امروز 3 ساعت دیرتر می آیم، چون کارم زیاد است در رختخواب!"، مادر که تجربه ی دروغگویی فرناز را داشته، به هتل زنگ میزند. برادر صاحب هتل مشکوک شده و به مادر فریناز زنگ زده تا ببیند بالاخره فریناز به خانه برگشته است یا نه. برنگشته؟!  پس او به سراغ دوربینهای هتل میرود. در همین حین مادر فریناز به فریناز زنگ میزند، فریناز!مدیر هتل دنبالت میگردد!!! فریناز اما هنوزدر اتاق "معشوق" است. "معشوق" میگوید: مادر نیز به دخترش زنگ می‌زند که رئیس هتل دنبال تو می‌گردد. "معشوق" میگوید: فریناز به همکارش زنگ میزند که اوضا چطوره در هتل؟! همکار فریناز پس از بررسی به فریناز اطلاع می‌دهد که رئیس هتل (مولودی) مشغول کنترل دوربین‌های مدار بسته است؛ بنابراین، فریناز دستپاچه شده و تصمیم می‌گیرد اتاق را ترک کند و این کار را از طریق بالکن‌ها انجام دهد. وی چند بالکن کناری را که هر یک حدود ۸۰ سانتی‌متر با یکدیگر فاصله داشته‌اند، طی می‌کند و پس از آن تصمیم می‌گیرد ‌از طریق بالکن به طبقه پایین‌تر بپرد که پس از آویزان شدن از بالکن موفق به این کار نشده و به پایین پرت می‌شود.
سناریوی مرتضوی در رسانه ی تابناک اینجا
سناریوی صاحب هتل سوخته ی  تارا در مهاباد: اظهارات  رسانه ای نادر مولودی: فریناز ساعت 3 بعد از ظهر شیفت کارش تمام شده اما او از در مخفی دوباره وارد هتل میشود و یکراست به اتاق شماره ی 403 میرود. ورود فرینازبه اتاق "معشوق" ساعت 3،20 دقیقه است. اما ساعت 4.30 سقوط فریناز از اتاق شماره ی 409 است

رزا: بر طبق اظهارات صاحب هتل  فریناز از بالکن 403 (اتاق معشوق) به بالکن 405 (80 سانتیمتر آنطرفتر) باز از 405 به بالکن 407(80 سانتیمتر آنطرفتر) باز دوباره از بالکن 407 به بالکن 409  (80 سانتیمتر آنطرفتر). در اینجا فریناز توقف کرده و احتمالن به همکارش زنگ میزند که کمکش کند که از بالکن 409 به بالکن طبقه ی سوم (یک طبقه پایینتر) برود. در این قسمت ماجرا پایش سر میخورد و مثل گنجشگک اشی مشی می افتد...
چرا فریناز از بالکن فرار میکند و نه از در خروجی اتاق؟ چون نمیخواهد نادر مولوی (صاحب هتل) خروجش را از اتاق "معشوق" در دوربین هتل ببیند!
اما این در حالی است که نادر مولوی در مصاحبه به خبرنگار مُکریان می گوید:  بعد از حادثه مدیر هتل (مولودی)دوربین‌ها را چک می‌کند و می‌بیند که فریناز از تراس اتاق ۴۰۳ با کمک م.ه.و (رزا: منظور  از م.ه.و "معشوق" فریناز است) به تراس اتاق ۴۰۹ در طبقه چهارم می‌رود و وقتی که خواسته از طریق بالکن اتاق در طبقه چهارم به طبقه سوم برود ناگهان سقوط می‌کند و متاسفانه این حادثه ناخوشایند اتفاق می‌افتد.
رزا: نادر مولوی ابتدا گفته است که "معشوق" برای عملیات بالکن ها به فریناز کمک کرده است.
فریناز از تراس اتاق ۴۰۳ با کمک م.ه.و به تراس اتاق ۴۰۹ در طبقه چهارم می‌رود
مولودی اما بعدن به رسانه ی تابناک میگوید: فریناز میخواهد با کمک خدمه به بالکن طبقه 3  برود، اما لیز خورده و میمیرد. دقیقن میگوید: بعد از اینکه فریناز متوجه می‌شود که خانواده و مدیریت هتل از جریان اطلاع پیدا کرده‌اند، دستپاچه می‌شود. ابتدا به صورت افقی و از طریق بالکن در چهار اتاق جابجا شده است. بعد خواسته به کمک یکی از خدمه از طبقه سوم به صورت عمودی پایین برود که در این فاصله متأسفانه سقوط می‌کند
سناریوی مرتضوی در تابناک (اینجا)

فیلم ها کجا هستند؟
رسانه ی مُکریان مینویسد:
نادر مولوی: متاسفانه در روز حمله تجمع کنندگان به هتل علاوه بر غارت اموال هتل و تخریب آن هارد کامپیو‌تر هتل به سرقت رفته اما خوشبختانه قبل از این ماجرا فیلم ورود و خروج فریناز به اتاق م.ه.و در اختیار مقامات انتظامی و قضایی قرار داده شده بود.

رزا: در این پُست اعلام شد که روز قبل از حادثه (12 اردیبهشت) فریناز به اتاق "معشوق" (یکبار صبح و یکبار ساعت 3,20 دقیقه بعد از پایان شیفت کاری ) ورود و خروج داشته است. همچنین روز حادثه فریناز ساعت 3 بعد از ظهر از هتل خارج شده است. فیلم های اینجا .
همچنین  اعلام شد که ناصر و نادر مولودی "ورود و خروج" روز قبل از قتل فریناز را به روز حادثه نسبت داده و مخصوصن قاطی کرده اند.
روز ورود "معشوق" به مهاباد/هتل تارا بعنوان میهمان 12 اردیبهشت. روز ورود و خروج فیلمبرداری شده ی فریناز به اتاق "معشوق" هم از همان 12 اردیبهشت است. ورود و خروج فریناز به اتاق "معشوق" در روز  13 اردیبهشت (روز حادثه) کُلن مفقود است!
همچنین نادر مولوی اینجا در رسانه ی مُکریان میگوید "معشوق" به فریناز در حین فرار طی کردن مسافت بالکُنی 4 اتاق در طبقه ی چهارم هتل،  کمک کرده است.
جایی دیگر در رسانه ی تابناک اما از حمایت "معشوق" در حین فرار فریناز، کلمه ای گفته نشده ولی اما این بار، صاحب هتل اعلام کرده  که"خدمه" به فریناز کمک میکند تا او از بالکن اتاق 409 (طبقه ی چهارم) به بالکُن طبقه ی سوم هتل برود. ولی پای فریناز لیز خورده و به پایین افتاده و فریناز ساعت 4.30 بعد از ظهر 13 اردیبهشت میمیرد. او میگوید بعد از حادثه اینهمه را در فیلم دوربین مخفی هتل دیده است. او میگوید که این فیلمها از هتل تارا به غارت رفته و تنها فیلم موجود فیلم "ورود و خروج" فریناز به اتاق "معشوق" موجود است. چون این فیلم همانوقت حادثه، به ماموران امنیتی داده شده و کماکان نزد آنان موجود است. 
خوب پس چرا نادر مولودی فیلم سقوط فریناز را به پلیس نداده است؟ چرا همکاری "معشوق" به فریناز را در طی فرار بالکنی، به پلیس نداده است بلکه فیلم "ورود و خروج" فریناز را که یک روز قبل از حادثه ی مرگ فریناز تحویل پلیس داده است؟ این "ورود و خروج" فریناز میتوانسته به سبب مسائل کاری باشد. 
در حالی که فیلم کُمک "معشوق" به فرار بالکُنی فریناز سندیتش بالا تر می بوده است. یعنی مدیر هتل حداقل 2 روز وقت داشته ( قبل از "غارت" و آتش زدن هتل تارا!) که حتی همه ی فیلمهای جاسوس خانه اش را دستچین کرده و تحویل پلیس دهد. او اما تنها یک فیلم "ورود و خروج" فریناز به اتاق "معشوق" را بعنوان سند "رابطه ی فریناز",  آنهم فیلم "ورود و خروج" یکروز قبل از واقعه را در دست دارد. همان فیلم را هم به اسم "فریناز جنده" در کانال یوتیوب رسانه ای کرده است.

از طرفی مدیر هتل تارا، نادر مولوی اعلام کرده است که خدمه در پایین آمدن فریناز از بالکُن طبقه 4 به طبقه ی3 کمک کرده است.  در گزارش مرتضوی اما نه از کمک "معشوق" کلمه ای هست و نه از کمک خدمه!
از آنجایی که دوربینهای هتل روی فریناز زیبا زوم شده بودند، این احتمال هم هست که فریناز در روز حادثه (13 اردیبهشت) نرسیده به اتاق 403 "معشوق"،  در اتاق 409 گیر نادر مولودی یا برادرش ناصر مولودی یا پسر این "مُدیران" صاحب هتل تارا افتاده است.  و بدلیل باج گیری جنسی اینان و  ترس از تجاوز،  خود را از بالکُن به بیرون پرت کرده است.
با سناریوی مرتضوی، مدیران (نادر، ناصر مولودی) خارج از قضیه قرار میگیرند و "معشوق" متهم به خلوت کردن با نامحرم (فریناز) فقط جریمه نقدی میپردازد. پس همه بیگناه قلمداد شده به خانه هایشان میروند و فریناز "باکره" در زیر خروارها خاک بخاطر "ترس از مادرش" و بی آبرویی در شهر باید زیر خاک بپُوسد، تا گردن سرمایه دار محلی کُلفتتر شده، دختران مهابادی عبرت گرفته، به اتاق نامحرم نروند (حتی به اقتضای شغل). تا مادران دخترکان، تمام عمر گناه قتل غیر عمد و تقصیر در دستپاچگی کودک "آبرودار" را با خود به گور برند.  
اما در آستانه ی سقوط محتمل رژیم اسلامی، بسیاری مردمان مهاباد، بطور غریزی کاخ را از بیداد و تجاوز مُستمر اینان به کوخ نشینان به آتش کشیدند.
 و دیر نیست که اینهمه، رسمی شود تا هرگز کسی در این دیار، غنچه های جوان را در بهار آزادی لگدمال نکند. 
رژیم در آتشی که از هتل تارا ی مهاباد بر افراشته شد، به خود لرزیده است. 
اکنون دیگر سناریوی زهرا کاظمی معتبر نیست و دستی که "جسم سخت" را به سر زنان کوبانده، به زودی زود قطع خواهد شد...

درخواست خارج از داخل: لطفن عکسهای نادر مولودی، ناصر مولودی و پسر نادر مولودی را در اختیار رسانه های خارجی بگذارید
خبر:
آژانس کُردپا: شماری از فعالان سیاسی و مدنی کُردستان، در فراخوانی مردم کُردستان را به برگزاری اعتصاب سراسری فراخواندند.

بعد از تظاهرات وسیع مردم شهر مهاباد، صبح امروز تعداد زیادی از مردم این شهر بازداشت و خانواده فریناز خسروانی نیز به اداره اطلاعات احضار شدند. طبق خبری که به کیهان لندن رسیده است، مادر فریناز خسروانی که گفته می‌شود دخترش با وی زندگی می‌کرده و نان‌آور خانه بوده است، زبان فارسی نمی‌داند و از سوی مقامات جمهوری اسلامی تهدید شده است با هیچ کس و هیچ رسانه‌ای در این مورد حرف نزند

 جدید:
روایت مشترک مقامات امنیتی و قضائی
برای خواندن کُل مطلب در منبع روی تیتر آن کلیک کنیم.
 قدیمی:
در گفتگوی اختصاصی با مکریان عنوان شد:
توضیح ساده تر وزارت اطلاعات برای خرفهم کردن حزب الاغی های بسیج و سپاه: 
اما ماجرا چیست و از چه قرار است؟
"برپایه اطلاعات دریافتی ماجرا از آنجا شروع شد که صاحب هتل وقتی خبر از حضور دختر مذکور در یکی از اتاقهای هتل با فردی نامحرم شد، اقدام به بستن در اتاق کرد و مدعی اعلام تلفنی این موضوع به پدرومادرش شد. پس از این اتفاق فریناز خسروانی که نمی خواست با پدر و مادرش در این شرایط روبرو شود، تصمیم به خروج از بالکن اتاق و ورود به بالکن اتاق دیگر می گیرد تا از این طریق از هتل خارج شود و در همین حین از طبقه چهارم هتل سقوط کرده و فوت می کند. با مشخص شدن موضوع و ورود پلیس آگاهی مهاباد به ماجرا، مرد همراه متوفی و محبوس شده در اتاق هتل به این اداره منتقل و تحت بازجویی قرار می گیرد. متهم در بازجویی ها مدعی می شود که وی چندین بار از دختر درخواست نموده فرار نکند و جانش را به خطر نیاندازد؛ اما متوفی به خاطر ترس از روبرو شدن با والدینش بدون فکر کردن به عاقبت فرار از طریق پنجره طبقه چهارم هتل، این اقدام را انجام داد که در نهایت منجر به سقوطش شد." لازم به ذکر است فرد دستگیر شده در این ماجرا که لحظاتی قبل از مرگ فریناز خسروانی در کنار وی بود، هیچ ارتباطی با سازمانهای امنیتی و انتظامی نداشته و با تکمیل پرونده و اتمام بازجویی به مراجع ذی صلاح قضایی معرفی شده است و قطعاً با رسیدگی به پرونده اش و تعیین میزان جرم مرتکب شده به جزای خود خواهد رسید.
رزا: فریناز خسروانی پدرش مُرذه است. طبق اطلاعات من فریناز نان آور برادر فلج و مادر پیرش بوده.

برای خواندن گزارش رسانه ی تابناک و مُکریان در همین بلاگ روی اینجا کلیک کنیم.