۲۰ خرداد، ۱۳۹۵

در سالروز کُشتن حمید اشرف، اسید پاشی جدید ایرج مصداقی به چهره ی اشرف دهقانی

رزا: فعلن تمام لینک های این اواخر را در زیر قرار می دهم. بدلیل نوشتن حاشیه بر این جنجال ها، همنشین بهار هفته ی پیش درخواست انتشار مطلبش را پس گرفت! متاسفانه هم بجا ماندگان از سیستم شاه قاطی دارند و هم خمینی.
باری
اگرچه که اصلن سنخیتی با این سازمانهای استالینیستی چریکها/ مجاهدین ندارم ، اما یک موی کُس اشرف دهقانی می ارزد به این همه زندانی سابق.
چه خوب که در رفت از زندان.  
مبارزه بده بستون که نیست اشرف از مجاهدین تشکر کند! یا مجاهدین از دیگران...
اینروزها بچه مجاهد های سابق دوره افتاده اند که "ما" اشرف دهقان را فراری دادیم و به چریکها و حمید اشرف "ثابت" دادیم تا شنود ساواک کنند...
از ساواکی خوب/ ساواکی بد، از شاه خوب/ خمینی بد، از 2 سال زندان/10 سال زندان، از زندان شاه/ زندان خمینی بحث می کنند!
میروم به گنجشگکم آب دهم.
برای دیدن روزی، پریدنش را با بالهایی شکسته.

آردمان را خمیر کرده ایم تا نانی بپزیم بزرگ
به اندازه ی شکم جهان!

*چرا اشرف دهقانی همچنان بر دروغها پای میفشارد در پرسشی از ایرج مصداقی(فیلم)

http://www.azadi-b.com/G/2016/06/post_424.html

همنشین بهار: گفت و شنود با پرویز یعقوبی (۱)

 مرتبط:  برای خواندن در منبع روی تیتر مطالب کلیک کنیم.
آیا مسعود رجوی در زندان شاه، رفقایش را لو داده؟ مطلبی در همین رابطه از همنشین بهار

چریکهای فدایی خلق از نخستین کنش‌ها تا بهمن 1357 (جلد 1)

دانلود کتاب اینجا

انقلاب اسلامی و بحران در گفتمان (جلد 2)

جلد دوم کتاب "چریکهای فدایی خلق از نخستین کنش‌ها تا بهمن 1357" تحت عنوان "انقلاب اسلامی و بحران در گفتمان" نیز در بهار 1390 منتشر شد.خوشبختانه فعالین طیف‌های مختلف فداییان خلق با نوشتن مقالات و نقدهایی بر این کتاب، آغاز به روشنگری و پاسخ به اتهامات و تحریفات این کتاب کرده‌اند.از آنجایی که نقدها و نوشته‌ها در این رابطه را در سایت قرار می‌دهم و بسیاری از دوستان به اصل کتاب دسترسی ندارند، علیرغم اینکه این کتاب در چهارچوب اسناد اپوزسیون نیست، لینک‌های مربوط به متن آن را در اینجا قرار می‌دهم تا علاقمندان بتوانند با خواندن آن در نقد کتاب بکوشند.  دانلود کتاب اینجا

۲۰ نظر:

Ppayman7@gmail.com گفت...

سلام و درود بتو رفیق روزا
این مثل روز روشنه که هر ساواکی که در دستگاههای ضد "خرابکاری" بودند همشون از دم شکنجه گر بوده اند.پس این چرت و پرته که حرف هیچکدومشون رو بخواهیم باور کنبم...بالاترینش ثابتی بیشرف و رهبر جنایتکاران...وقتی این کثافت میاد میگه: "من شکنجه نکردم" ..."من فقط به شاه پیشنهاد میدادم....نصیحت میکردم"....و اینگونه خزعبلات!!!این کتاب دو جلدی هم نه تنها برای به لجن کشیدن چریکها و مجاهدین جان بر کف تنظیم شده بلکه با کمک و مساعدت و همیاری و پول رژیم منفور اسلامی بچاپ رسیده و تبلیغ و ترویج شدهو برای شخص من پشیزی ارزش نداره....بزبانی دیگر حقانیتی نداره....غیر علمی و پر از دروغ و هجویاته....ناگفته نماند چریکها و مجاهدین "فرشته" نبودند و اشتباهات زیادی مرتکب شدند....اولی همین مشی استالینیستی سکوت 17 ساله خیانت حزب توده را شکست و حرکتهای تاریخیشان عملا کاتالیزوی شد برای جنبش سالهای دهه 50...و قیام پرشکوه ولی شکست خورده بهمن....بهر حال انتقاد ما آنارشیستها به تمامی سازمانهای هیرارشیک در جای خود بحثی اساسی و طولانیست و جاش اینجا نیست....ولی در حال حاضر انتقاد حاشیه ایمان در اینجا به مشی چریکی اصلا برمیگرده به بی اعتمادی مطلق بهمه بخصوص دهقانان در روستا و زحمتکشانی که در همسایگی خانه های تیمی در شهر میزییند...برای حفظ جانشان....خاطرات چه گوارا رو بخونیم ....اینگار مانیفست مشی چریکی رو خونده باشید....منم مثل تو یک نخ موی ...اشرف رو نمیدم بجای هیچ ساواکی و اکثریتی و توده ای(که برای من این سه نهاد مساوی هم بوده و هستند).....و یا حتی راه کارگری و راه فدائی و اقلیتی خارج نشین امروزی و شاخه شاخه شدنهای کریه وار حزب کمونیستی های سوئد نشین بی خاصیت ....یا ترتسکیستهای سرمایه دار.....که هیچگاه در صحنه مبارزات داغ طبقاتی آنچنان از خود مایه نگذاشتند ....و اگر هم بعضی هاشون کمی گذاشتند بمراتب کمتر بوده ....صد البته امروزه میز از مشی رفیق اشرف هیچگونه دفاعی نکرده و نمیکنم.....عمده جریانات خارج از کشور چپ سابق فقط استمناع فکری (البته اگه بحثی باشه)میکنند و عمدتا میخوان وجود بی خاصیت و نحس کنونیشان را توجیه کنند....یکی از یکی بدتر و بی خاصیت تر هستند....نابود باد ساواک و ساواما و کی جی بی و سیا و موساد....ننگ و نفرت نثار فرصت طلبان نون به نرخ روز خور....زنده باد مبارزه طبقاتی.....و زنده باد آزادی و آنارشی: نه سرمایه نه دولت و نه خدا....پاینده باد آنارکوفمینیست

Rosa گفت...

سلام پیمان جان
خوشحالم از تماس مجدد و ممنون از ترجمه ها.
اینجا فعلن بحث اینه که ساواکی بهتر از ساوامایی! و بر حسب تعداد سالهای زندان (مصداقی 10 سال) و اشرف دهقان 2 سال، بروی زندان شاه و یا خمینی قیمت گذاری می شه! راستش شخصن از شجاعت اشرف زنده بودنش و اولین زن فراری از زندان ساواک خوشحالم.
حالا این توابین سابق و جایزه بگیر امروز از نهادهای سیستم، تریبونهای دو سه ساعته ی لس انجلسی را برای کون لیسی از ساواک دو دستی چسبیده اند که اشرف دهقانی فلان و بهمان! یک مردک ساواکی هم در فرانسه کشف کرده اند که می گه "حمید اشرف خیلی مرد بود!"
جایتان خالی که دلار امریکایی از جیبهایشان بیرون زده و فکر می کنند شاهزاده قرار است برایشان دمکراسی بریند...
باری
جایتان خالی نباشد چون دنبال کردن این مطالب خودش اعصاب می خواهد.
اشرف دهقانی و گروهش هر چقدر هم از جنبش زنان و... دور باشند اما دستمال کش سیستم نبوده و نیستند.
این مردک مصداقی می گه مجاهدین طرح فرارش را ریختند و اشرف مدیون مجاهدین است!
این مواجب بگیرها فکر کرده اند ارزشهای مبارزین هم مثل بده بستان اینهاست.
هم امروز و هم دیروز، کسی به کسی بدهکار نیست. اگر امروز کسی به مخالفین و مبارزین علیه رژیم اسلامی کمکی بکند وظیفه و مسئولیت و همبستگی است.
تازه از کی تا حالا توابینی مثل مصداقی نماینده ی مجاهدین است؟
رجوی اش نیست و باید سکس تراپی برود...
این مردک را هم بادش کرده اند نقش کشیش دادگاههای صلح بین سیاه و سفید را در افریقای جنوبی بازی کند! چند تا عکس آخوند جنایتکار را رو کرده در کمسیون مرگ دهه 60 و مدام در حال نوشتن خاطرات تخمی از شکنجه است و فکر کرده با کروات بستن و شرح مصیبت خوانی شده و ردیف کردن لیست کیلویی شهدا یک محقق و پژوهشگر دهه ی 60 ای شده...
به راستی که یک موی گندیده ی اشرف (با همه ی انتقادها به ایدئولوژی اش) می ارزد به این مواجب بگیرهای سیستم...
اشرف با فرارش به راستی کاری کرد کارستان. آن هم زن باشی و در چنگال ساواک و ساواما. از چنگ هر دو نظام گریخت و به ریش و کروات هر دو خندید.
از نوشتن انگشتر حمید اشرف کُلی خندیدم!
تعقیب و مراقبت شان مثل دوران عصر هجر بود:)
پایدار باشید

ناشناس گفت...

سلام روزا جان خسته نباشی از مصاحبه مصداقی با تی وی میهن حالم خراب شد برخورد مصداقی پا رفیق اشرف کاملا لومپنی بود روزا همانطور که میدانی ما با زفقا جفخا امروزی هیج سنخیت نداریم اما واقیعت جیز دیگری است

Rosa گفت...

اما واقیعت جیز دیگری است...

سلام عزیز
درست نوشتید. این روزها گویا می خواهند در مورد ساواک نسل جوان را شستشوی مغزی دهند که گویا فقط شلاق بوده و شنود و بازجویی متمدنانه!
خوشبختانه نسل بینابینی که من و رفیق پیمان باشیم و برخی دیگر، تجربه ی دیگری از ساواک داریم. من را که کودک کلاس پنجم بودم احضار کردند برای کتاب "زندگی جنگ و دیگر هیچ" از اوریانا فالاچی. از ترس و تو گوشی اینها شاشیدم. حالا فالاچی هم با شاه مصاحبه داشت و ممنوعیت کتاب نداشت. پدر پدرم را هم در آوردند. من بسیار خوشحالم که انقلاب شد. این حکومت سلطنتی خمینی هم نخواهد ماند.
این مصداقی و بقیه هم از فرهنگ مجاهدین هستند. اغلب هم از همان دست پرورده ی مناسبات مذهبی/لمپنی.
من اصلن موافق گروهی که الان زیر نام چریکها کار می کنند نیستم. آنوقتا هم استالینیستی بودند. شخصن ترور شخصیتی هم از طرف اشرفیست ها شدم و کماکان می شوم. انتقاد کردم چرا اعلام نمی کنند از مادران و کودکان بطور سیستماتیک بعنوان محمل استفاده کردند. و اشتباه کردند.
این که جنگ "خلقی" نبود مثل کردستان. می توانستند کودکان را از خانه ی تیمی به منازل امن ببرند مثل جنبش چریکی کشورهای دیگر. اینها فمینیستشان هم، لباس مرد پوشاندن به زنان بود و نه بیشتر...
اما بازگشت و مقایسه ی رژیم شاه با خمینی، ساواک با ساواما و...
این گفتگوی ایجاد شده با ساواکی ها همان توجیح سرکوب است. مقایسه ی "سرکوب متمدنانه" با سرکوب "وحشیانه"...
سرکوب همان سرکوب است ولی باید روحیه ی شورشگری را حفظ کرد.
بازگشت به ارتجاع گذشته بیراهه هست. آلترناتیو آینده همان عبور از گذشته و به یاد داشتن آن اختناق شاه است. از یاد نبردن اعدام انقلابی رفیق و خودی/ناخودی است.
جوانانی که به جنگ مسلحانه علیه رژیم شاه روی آوردند بدلیل اختناق بود.
شاید خود من نیز اگر انقلاب نمی شد تنها راهی که داشتم همان پیوستن به اینها می بود.
اما خوشبختانه انقلاب یا بقولی "قیام" بهمن توانست حداقل چند سالی تا پیش از شروع جنگ با عراق، فضای سیاسی را باز کند و اغلب ما از میان دو سیاه چاله به خارج از میدان جاذبه شان پرتاب شویم.
و زمان بخریم. و زندگی دیگری را تجربه کنیم.
اکنون می توانیم مجبور نباشیم راه جوانان قبل از خود را برویم. نبود این اجبار بدلیل مبارزاتی است که دیکتاتور را به زیر کشید و راه های دیگری را نمایان کرد.
برای نسل شما نیز همان خواهد شد. شل شدن زنجیر ها پرسپکتیوهای دیگر را نمایان می کند.
ساواکی ها و ساوامایی ها اما باید بدانند که منفور هستند. ما تریبونهای خود را داریم. اینها نیز. می توانند اختناق، شکنجه و کُشتن ها را منکر شوند و بگویند "جنگ" بوده. اما خود می دانند، جنگ نبوده و سرکوبی نابرابر بوده. اینها دشمن را بزرگ می کنند تا کار خود را توجیح کنند. حمید اشرف را "رامبو" کرده اند مثل هالیوود دزد و آژان!
البته بقولی "دم هم حمید و هم اشرف گرم" که شاه شاهان و بزرگ ارتش داران را سکه ی یک پول کردند.
موضوع ارج گذاری بروی ریدن به هیکل نیروی "امنیتی" است و نه قهرمان پروری. برای همین هم گل سرخی با این همه اراجیفش از "حضرت علی و مارکسی" بودن... به قلب توده ها نفوذ کرد و فتانت در تنهایی خواهد مُرد.
مصداقی خودش را بد جوری خراب کرد.
تازه داشت با در افتادن با اتوریته ی رجوی جالب میشد. اما متاسفانه از همان جنس است. احمقانه ترین حرفش این بود که مجاهدین اشرف دهقانی را فراری دادند و چرا اشرف از این ها تشکر نکرده.
اینها اینقدر در مناسبات "بده بستان" گیر کرده اند که از رسید کمک مالی شان هم کپی گرفته و برای ملت رسانه ای می کنند. یادم است مصداقی علیه یک پناهجویی افشاگری کرد که مخالف ایران تریبونال لندن بود. فکر کرد با اینکار طرف را خراب کرده. «با پول و تاییدیه ی من آمدی خارج، مخالفت هم می کنی!»
همانوقتها به دوستی گفتم: این یکی دیگر چه جانوری است؟
شاه هم می گفت بورسیه داده و دانشجویان میروند خرابکار بر می گردند!
"پدران بزرگوار" نیز می گویند: تا زیر سقف خانه من هستی، خفه!
واقعیت این است که لجن را هم می زنند شاید به بویش عادت کنیم.

بچه ی خلخالی را فمینیست می کنند. ساواکی را وطن پرست و حافظ امنیت. تواب را قهرمان زندان و کارخانه دار را تروتسکیست!
شهر شهر فرنگ است...
:)

Rosa گفت...


اسماعیل هوشیار: طنز زیر را جایی خوانده بودم که نویسنده آن مشخص نبود...

- بله قربان در خدمتم

- زود باش بیا اداره یه کار مهم داریم باید از یه خرابکار اعتراف بگیری

- قربان ببخشید ساعت رو کوک کرده بودم اما یه کابوس میدیدم خواب موندم الساعه میرسم خدمتتون

خلاصه با شوق خدمت به نظام و خلق الله از رختخواب نرم و گرم بلند و راهی اداره شدم . به من اشاره شد که این خطرناک ترین خرابکاری بود تا حالا دستگیر شده بود و باید خیلی محکم برخورد می شد.

وارد اتاق بازجویی شدم و دیدم مرد لاغر اندام و قد بلندی روی صندلی نشسته . به رسم سنت دیرینه ساواک ابتدا منوی سفاراشات غذاها و نوشیدنی ها را خدمتش دادم و دستور دادم برایش هرچه میخواهد بیاورد. بعد بخاطر اینکه لباس هایش هنگام فرار خاکی شده بودم از کاتالوگ های کت و شلوار برند بیژن برایش آوردم و یک دست لباس مناسب برایش تهیه کردم.

بعد خیلی مودبانه از او پرسیدم : آقا ببخشید ما مزاحمتان شدیم اگر جسارتی نباشد و برایتان امکان داشته باشد برای ما کمی اعتراف کنید ممنون می شوم. اما فقط دیدم که سرش را پائین انداخته و به انگشتان دستش خیره شده. کمی که با دقت به دستانش نگاه کردم متوجه شدم ناخن هایش بلند شده است و او دارد خجالت می کشد. دستور دادم سریع یک ناخن گیر اعلا با سوهان های ریز و درشت برایش بیاورند و خودم بادقت و حساسیت بالا ناخن هایش را کوتاه کردم اما دلم توی دلم نبود که خدایی نکرده از ته بگیرم و زبانم لال دردشان بیاید.

بعد دوباره پرسیدم : آقا ببخشید می شود اگر زحمتی نباشد جسارت ما را ببخشید و کمی برایمان اعتراف کنید؟ که متوجه شدم به پریز برق خیره شده است آنجا بود که احساس کردم شاید برق خونش کم شده است و از ما خجالت می کشد بگوید دستور دادم با رعایت همه تشریفات مرسوم خیلی مودبانه سیستم برقی آنجا را بیاورند و با اجازه از ایشان و با نوازش و پوزش کمی برق خونشان را بیشتر کنند که سر حال بیاید با وصل برق شور و هیجان را درنگاهش به وضوح می دیدم و از شوق تمام بدنش به رقص آمده بود .

دلم نیامد که برق را زود قطع کنم و گفتم تا وقتی که خودش بخواهد ادامه دهید و بعد از دقایقی احساس کردم از فرط شادی و هیجان خسته شده و خوابیده من هم به همه همکاران گفتم : هیس خوابیده هیچ کس حق ندارد بیدارش کند برایش ملافه و پتو بیاورید و بگذارید بخوابد....

Rosa گفت...

نامه ساواکی به فداییان مجاهد!

آقای سامع چند بار با من ملاقات کردید؟
پرویز معتمد

جناب آقای مهدی سامع

شما را از چندی قبل از حادثه سیاهکل می‌شناسم. آخرین بار هم در عصر چهارشنبه سوری سال ۱۳۹۴ شما را ملاقات کردم. البته ذکری از آن در نامه‌تان نکرده‌اید. ما یک ملاقات نکردیم. من که از شما مسن تر هستم کلیه ملاقات‌ها را با جزئیات یادم هست. کتمان تعداد ملاقات‌هایتان با من ناشی از چیست؟

شما در نامه تان ادعاهای من را تصدیق کرده‌اید، «توطئه ساواکی – ساوامایی» یعنی چی؟ چه توطئه‌ای قرار بود علیه مجاهدین بکنم؟ اگر توطئه بود چرا زودتر نگفتید.

من قبل از شهید شدن ۳۷- ۵۲ – ۱ نفر (مجموعاً ۹۰ نفر) مجاهد، خبری داشتم که مایل بودم با کمک این سازمان (نه شما) ، مانع آن شوم. به همین دلیل مورد را با شما مطرح کردم. مایل بودم با محمد شمس و محمد حیاتی که من را می‌شناختند مورد را با مسئول اطلاعاتی مجاهدین باز کنم و طرحی را آماده و به اتفاق بکوبیم تو سر سید علی.

شما پیشنهاد کردید بدیدن محسن رضایی برویم در شهرک پُن تواز،‌ من قبول کردم و به شما گفتم اجازه بدهید بعد از رسیدن نامه من، مادر گرامی ایشان و خود محسن را می‌بینم.

من قصدم از شروع تماس با مجاهدین، کمک به انسان ها بود و لازم می‌دیدم از کشتار آن‌ها جلوگیری کنم. این موضوع مربوط به ۳ ماه قبل از این کشتار بیرحمانه بود نه بعد از حادثه. بعد از حادثه شما را دیدم و تاریخ دقیق آن را ذکر کردم.

فرموده‌اید چرا از اول از طریق ایمیل با شما تماس نگرفتم. ایمیل شما را نداشتم. در عرایضم توضیح دادم کی و چگونه به دست آوردم.

آقای سامع ده‌ها مورد بود و هست و لازم می‌بینم با شما در هر رسانه‌‌ای ترجیحاً تلویزیون خودتان برخورد حضوری داشته باشم. قضاوتش با مردم. حتماً من اشتباه می‌کنم . به نظر شما اگر مستقل هستید بهتر نیست بر این بدگمانی‌ها پایان بدهیم و با حضور من فرمایشات‌تان را تکرار بفرمایید.

سپاسگزار شما

پرویز معتمد

شنبه ۱۱ ژوئن ۲۰۱۶

منبع:پژواک ایران

ناشناس گفت...

اره روزا جان یادم است اسناد کمک به ترکیه علنی کرد. واقعا ادم نمی دونه جیه بگه کمک وقعت 200 دولار بود.

Rosa گفت...

اره عزیز
200 دلار مصداقی برای طرف که آنوقتا پناهجو بود فرستاده بودش.
چند سال بعد که طرف رسید اینطرف آب و علیه تریبونال لندن مقاله داد و شرکت هم نکرد، مصداقی نوشت اولن ایشان طرفدار علی شریعتی بود در زندان و حالا توی جمع کمونیستها رفته، دومن من براش ترکیه که بود و منتظر پناهندگی پول فرستادم. این هم رسیدش!
نمک را خورد و نمکدان شکست!

مصداقی فکر کرده بود با 200 دلار طرف را خریده...
ببین چند سال هم این فیش بانکی را نگهداشته تا بقولی اگر طرف رسید و همکاری نکرد آبرویش را بقولی بریزد که "تو به کمک مالی من از ترکیه آمدی"
جالبه که تازه به این مصداقی چه پولهایی که ندادند بعنوان "جایزه" و در واقع برای ماله کشی و خدمتگذاری به سیستم. اغلبشان مواجب بگیر هستند.
طرف شانس آورد که مثل مصداقی در زندان رژیم اسلامی تواب نبود. اگرنه محکوم بود به ساز او برقصد از ترس افشاگری...
حالا این تفاله نوشته: اشرف چرا از مادر فلانی و مجاهدین برای فرارش تشکر نکرد؟!
کسی نیست بگه مردک بچه ساواکی، تو از کی شده ای وکیل مجاهدین؟
ساواکی مزبور هم افسوس میخوره که لابد چرا بیشتر زیر دست دایی ساواکی مصداقی "خدمت" نکرده!
مجاهدین اغلب آشغالها را جمع کردند برای بازسازی تشکیلاتشان در خارج. این هم یکی شان بود و وقتی در رقص "رهایی" و "جهاد نکاح" راهش ندادند، قهر کرد...
متاسفانه در جهنم رژیم اسلامی ایران مارهایی است که مردم به افعی های مواجب بگیر رو آورده اند.
پایدار باشید

ناشناس گفت...

روزا جان ما شانس نداریم از هر ظرف ضربه میخوریم دلیلش هم مشخصه به منافع فردی گروهی اعتقادی نداریم .و از منافع انسانهای شریف دفا میکنم در خیلی جاها قربان میشویم ملالی نیست.

Rosa گفت...

رزا:داشتم می خواندم که گویا دانشجویان هنر دانشگاه تهران ایرج مصداقی را حلوا حلوا می کنند!
در ویدئو جدیدش مصداقی تحت افشاگری از کامران دانشجو به کمپین دانشجویان هنر هم پرداخته!
آرش پ-ع نوشته: كمپين دانشجويان هوادار ايرج مصداقي كه در سال نود و سه راه اندازي شد و روز به روز بر تعداد اين هواداران افزوده شد از دانشگاه هنرهاي زيبا آغاز شد و در همان زمان خود ايرج و همسر محترم ايشان بشدت از تشكيل اين كمپين ناراحت شده و حتي با دانشجويان مسئولش برخورد كرده و خواستار آن شدند كه كمپين تعطيل شود ...
این وسط پای همسر جناب رهبری حزب ایرج مصداقی هم به میان کشیده شده!
رهبر و بانو!
به راستی که به جان هم افتادن نیروهای امنیتی ساواک/ساواما خیلی با حال است:)
یک لینک ویدئو هم خود مصداقی داده، ضیافت شام با معاون وزیر ساواما که مصداقی با "دوربین مخفی" در ژاپن گرفته و معاون وزیر را تهدید می کند!
اینها روابط اختاپوسی دارند.
خیلی خندیدم راستش از عملیات 007 ژاپن مصداقی و صرف شام با تهدید!
چند سال پیش که دربه در دنبال برنامه ی حاج خانم شایق در آلمان بودم که گفته بود «برای حل مشکل فحشا، کافی است که چند فاحشه را وسط شهر دار کشید» و قرار بود بریزیم سرش و کون لختش کنیم یا لااقل یک تظاهرات علیهش بگذاریم... فهمیدم که گرفتن اطلاعات حتی لیست بازدید های یک نماینده ی پیزوری زن مجلس اسلامی «شائق» چقدر سخت است.
بدون شک مصداقی روابط ویژه ی امنیتی دارد. که بر سر میز شام معاون امنیتی ساواما حاضر شده و زیر گوشی خبر تهدید به محاکمه ی پورمحمدی را به معاونش می دهد...
ویدئو ی زیر یک عمل خود بزرگ کردن است.
فیلم مخفی از گفتگوی شجاعانه ایرج مصداقی با معاون جاکش آخوند پور محمدی

https://www.youtube.com/watch?v=5NKPM5Rz9cs



آرش پ- ع
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-79254.html

من بعنوان دانشجويي كه روزگاراني در دانشگاه هنر ايران تحصيل كرده بچشم خود ديده ام كه دانشجويان چگونه ايرج مصداقي را تكريم كرده و ارج و قرب مي نهند و كتابهايش را در محافل جمعي خود مي خوانند! به چشم خويش ديده ام كه در دانشگاههاي هنر، دانشجويان ايرج مصداقي را بچشم اسطوره ي مقاومت و پژواك دهنده حقيقت مي دانند و كتابهايش را خط به خط بسان واحدهاي درسي مي خوانند و حتي در آمفي تئاتر اصلي دانشگاه هنر عكسش را علي رغم ميل باطني خود ايرج مصداقي بالا برده اند.اگر ايرج مصداقي در اين باره سكوت كرده از روي نجابت و بي علاقگي اش به جايگاه و كرسي بوده است و من بارها خود شاهد بوده ام چگونه دانشجويان هوادارش را از انجام اين اعمال منع مي كند و راضي نيست اين اعمال توسط دانشجويان در ارتباط با او صورت گيرد...

كمپين دانشجويان هوادار ايرج مصداقي كه در سال نود و سه راه اندازي شد و روز به روز بر تعداد اين هواداران افزوده شد از دانشگاه هنرهاي زيبا آغاز شد و در همان زمان خود ايرج و همسر محترم ايشان بشدت از تشكيل اين كمپين ناراحت شده و حتي با دانشجويان مسئولش برخورد كرده و خواستار آن شدند كه كمپين تعطيل شود اما دانشجويان زير بار نرفتند و بر شدت فعاليت هاي خود افزودند و اين باعث شد تا وزارت اطلاعات وارد عمل شده و چند تن از آنها را تعليق و اخراج كند اما در آخر نتوانستند صداي دانشجويان را خاموش كنند...امروز فعاليت اين كمپين خيلي كمتر شده اما من بشما مي گويم كه آتش زير خاكستر است و روزي شعله ور خواهد شد.

ایرج مصداقی
تارهای عنکوبتی از مهدی سامع تا کامران دانشجو در گفت و گو با ایرج مصداقی

https://youtu.be/C0D3H-hx1XU


Rosa گفت...

هما علیزاذه
آقاي مصداقي. من نه در دفاع إز فرهنگ گفتاري اشرف دهقاني و نه در رد شيوه هاي عامه پسند برخوردهاي شما سخني دارم و نه گمان ميكنم اين شيوه ها به فرهنگ سازي براي يادگيري برخوردهاي انساني و حقيقت جويانه كمكي ميكند. اما نكاتي را ميخواهم مطرح كنم كه شما را در همان جا قرار ميدهد كه شما معتقديد اشرف هست
يعني دروغ گفتن!

1- مگر خود شما پس إز ٣٠ سال دفاع إز مجاهدين به افشاگري در مورد مسعود رجوي نپرداختيد؟ چرا كار اشرف در دير نوشتن إز چگونگي فرارش و كمك مجاهدين به او اشكال دَارد و سكوت همراه با دفاع شما در مورد مجاهدين توجيه پذير است؟

٢- اينكه عمر چريك ٦ ماه بوده و اشرف چون كشته نشده پس چريك نبوده را ميشود برابر با اين دانست كه زنداني مبارز كسي است كه إعدام شده و همه آزاد شدگان حتما توبه كرده و زنده مانده اند!

٣- حمزه فراهتي چون دوست سعيد سلطانپور بوده راست ميگويد اما همين حمزه فراهتي يار غار محسن درزي است و در مقابل شهادت تو كه او را تواب و تيرخلاص زن ميداني إز او حمايت كرد پس نتيجه ميگيريم كه حمزه رأست ميگويد و تو دروغ و درزي مبارزي نستوه بوده!

٤- استناد شما به مدارك آرائه شده توسط جمهوري جنايت پيشه اسلامي براي اثبات شكسته شدن انقلابيون در زير شكنجه نفي تمامي شهادتهاي خودت إز جنايات جمهوري اسلامي در زندانها و مقاومت زندانياني است كه تو عمري را براي افشاي ان و ثبت در تاريخ سپري كرده اي.

٥- تاريخ را إز زبان سركوبگران نوشتن و حقيقت را از زبان كساني كه دستشان به خون انقلابيون آلوزه است نميتوان بيرون كشيد اگر جز اين است آنچه جمهوري اسلامي ميگويد خود حقيقت است و كساني چون تو كه از جنايات رژيم ميگويند دروغگوياني بيش نيستيد!

ناشناس گفت...

روزا جان همانطور که میدانی دوباره بازار ادم فروشی داغ شده من جای جریکها بودم حتما هنر ادم فروشی نوشته مسعود در خبرنامه جاپ میکردم. میدونم که این کار انجام نمی دهند. حتما ندونی روزا که جرا اینکار انجانم نمیدهند. دمکرات بودن; از منافع گروهی گذشت کردن کار هر کس نیست باید در این میان هزینه داد. روزا جان هر کس که مثل تو نمی تونه عمل کنه.

ناشناس گفت...

ببخشید اشتبا را تصح میکنم. حتما میدونی را اشتبا حتما ندونی نوشته شده. پوزش مخواهم

ناشناس گفت...

rosa jan dobare mesdaghi to tv mihan xarabkari karde vegt kardi sari bezan

Rosa گفت...

سلام عزیز
دیشب در خواب و بیداری گوش کردم. جالبه که این بار مصداقی در نقش بازجو خوبه ظاهر شده. و مثل فیلم اول هوار نمی کشد و شلاق هم نمی زند. در رابطه با «بهرام» بسیار مهربان ولی «دهقانی» را بدلیل انگشتر حمید اشرف احمق می نامد. در حالی که کودک من هم آینه ای دارد که اطراف را نشان می دهد و ساختنش هم بسیار ساده و جزو اسباب بازی کودکان است. افرادی مانند مصداقی فشرده ای از مناسبات سیستم هستند. خود را فدای آرمانها کرده ولی شکسته. حال انتقامش متوجه بالایی ها و رهبران هست که در رفته اند. او می توانست از جایگاهی که آمده تحصیل کند و سری توی سرها بشود، نشد و زندان افتاد و تواب. اکنون هم می گوید فیلم تریبونالش جایزه گرفته و این او است که در تاریخ خواهد ماند!
اما اشتباه می کند. اشرف دهقانی خواهد ماند.
اشرف اگر هر ماه سوسیال هم بگیرد، در ناف امپریالیسم جهانخوار از سطل آشغال هم ارتزاق کند برای نسل رادیکال، اشرف دهقانی است.
افرادی مانند اشرف با تمام نقص های ایدئولوژیک، در یادها می مانند. به یک دلیل ساده.
اشرف ها مشروعیتی برای سیستم قائل نیستند که در دادگاه شان شهادت بدهند و یا پشت میکروفونهای وابسته اطلاعات بدهند، جایزه بگیرند، معروف رسانه ای شوند. اشرف نیازی به داشتن چهره ندارد. بسیاری پس از مرگ بمانند تراب حقشناس پس از مرگ چهره دار شدند. هم اشرف را رفقایشان دیده اند و هم تراب را. اشرف را در مراسم مادر شایگان در دانشگاه هانور آلمان بسیاری دیده اند. سو قصد به او مسلمن باعث بی اعتباری اپوزیسیون در خارج خواهد شد. همانطور که رهبری کُردها اوجلان آنوقتها استالینیست.
آنقدر که من آنارشیست هم در اعتراض به ربودنش (اوجلان)چماق پلیس خوردم.
مصداقی البته بر سر میز شام معاون پور محمدی (ژاپن) رفته و پیغام تهدید به محاکمه برایش می دهد و از خود در این "عملیات شجاعانه" فیلم هم می گیرد! مدل دوبین مخفی!
با گرگ های ساواکی بر سر یک سفره نشسته و با ادعای حمایت از نام «حمید اشرف» مصاحبه هم می کند. از فیسبوکش پُز میدهد که آنقدر برای سیستم علنی است که عکس ننه بزرگش را هم رسانه ای کرده است.
چیزی که تبلیغ می کند، اعتماد به سیستم و اعتماد به عدالت سیستم است. او به بازجویانش نیز اعتماد کرد. آنها همه چیز را می دانستند. صدای مصداقی صدای شکسته ی تواب است که به رهبرانش تف می کند.
او به رادیکالیسم تف می کند. مانند کلاغی از ناراضی های تشکیلاتها خبر جمع کرد و اینک اطلاعاتش را کالایی برای فروش به سیستم کرده است.
او خود بمانند شادی امین و بقیه کالایی است قیمتی.
همان زمان که زنان زندانی بدون یک ریا ل برای کشف حقیقت با شادی امین مصاحبه کردند گفتم: اطلاعات یعنی قدرت، اقتدار و روزی او اینهمه را با پول و پروژه و نام ، تاخت میزند و زد.
مصداقی با تفکرات ارتجاعی مذهبی انتظار دارد چریک "فدا" بشود و شاکی زنده بودن زنده ها است و بر سر قبر حمید اشرف و حنیف سینه زده تیغ می کشد.
بدنبال عشق و احترامی است که نثار رادیکالهای برجا مانده می شود. تعجب میکند چرا اشرف دهقان که تنها دو سال زندان بوده(آنهم نه در زندان خمینی بلکه زندان گُل و بلبل شاه)، فرار کرده، اکنون هم فعال نیست و سیانور هم نخورده و در بهشت اروپا هر ماهه از فرط بی پولی، حقوق بازنشستگی هم می گیرد، اینهمه محبوب است. ولی مصداقی که افتخار هر رسانه است، مالیات داده و "سربار" خدمات اجتماعی هم نیست، حتی معاون پورمحمدی و سیستم را برای به محاکمه کشیدن تهدید هم کرده، دادگاه تریبونال لندن را اجرایی کرده، فیلمش چندین جایزه گرفته و منبع مطلع زندانهای خمینی است، بشدت بعد از انتشار مصاحبه اش با ساواکی منفور، خود منفور شده است.
او نمی فهمد که دوباره چرا تواب منفور شده است؟

Rosa گفت...


او نمی فهمد که تبرئه حمید اشرف از کشتن دانه و جوانه مطرح نیست، چرا که این مصاحبه ی مصداقی با ساواکی مزبور در سال 2013 انجام گرفته است و اتهام کتاب نادری ساواما نیز قدیمی است و مصداقی می توانست این مصاحبه را همانوقتها که تنور این بحث «کودک کُشی» داغ بود رسانه ای کند. همان 2013
اشرف دهقانی و بسیاری از مردم اگر ناتوان شده اند و فرسوده، اما هنوز سلولهای خاکستری شان فعال است.
رسانه ای کردن ثابتی، میز گرد بی بی سی (شکنجه شده در کنار شکنجه گر)، آشتی "قهرمان کنفرانس برلین" شادی امین و ملا اشکوری (در تلویزیون من و تو) و این رقم برنامه ها کاملن حساب شده اند.
مصاحبه نوع مصداقی ها و ساواک/ساوامی در پروژه ی بزرگتری می گنجد.
نگاهی بیندازیم به "فعالین" اپوزیسیون. هر کدام را به قیمتی خریده اند. از اقلیت بگیریم با تلویزیون شورایی تا راه کارگر (برابری/همبستگی) تا حزب کمونیست ایران که زنان روژاوا را به «جدا سازی جنسیتی» محکوم می کند ...
در این برهه از زمان، اشرف دهقانی آخرین گلوله اش را نیز شلیک می کند.
اگرچه که بزودی سر بریده اش را به دست داعش سیستم، رسانه ای خواهند کرد.
قانون مبارزه ی گریلیایی و چریکی؟
آخرین گلوله را نگهداشتن برای خود بوده است!
در حافظه ی جمعی "خلق" عکس سر بریده ی آن زن می ماند. همانطور که دفاعیات گلسرخی قلبها را تسخیر کرد.
این را اشرف دهقانی خوب می داند.
او است که از همه ی تورهای ساواک و ساواما گریخته و بذری ماندگار را کاشته.
بذر رادیکالیسم:)
از مصداقی البته غبار خواهد ماند! و یک سنگ قبر قیمتی...

ناشناس گفت...

Herman aziz

ناشناس گفت...

روزا خیلی نوشتم اما حضوشد

ناشناس گفت...

روزا اگر رـاشرف بخواد میتونه یک اثر اجتتمائی ازخود بجا بگذارد این پتانسیال در او است همانطور که میدانی در اصل چریکها بخوص رـ اشرف حزب در عمل قبول ندارند،چون به اجزا و عناصر در تشکیل حزب مطرح میکنند، معنی و مفهوم ان یعنی بی خیالیی طی کن، حال خود رفیق اشرف ازمما دور شده و دور برش شدیدا محاصره است امیدوارم ان فرصت تاریخی بوجود خواهد امد سپاس

Rosa گفت...

مرسی
فکر می کنم اشرف کارهایش را کرده.
اما اینکه دورش پر است را می دانم. جریان کارزار به 2000 زن گفت طرفدار شیرین عبادی! معلوم نبود در مورد کارزار زنان از کجا اطلاع گرفته بود که غلط بود...
باری بگذریم.