۱۶ بهمن، ۱۳۹۵

گل‌های برفی در بهار فاشیستی


پرسپکتیوهایی از طعم کوهستان / هاوار ئاوات
دریافت نسخه آکروبات
 


I would love to leave you with those lyrics
 that goperfectly with what an how I feel now
Written by: Eugene Vaknansky
Itzhak Perlman - "Schindler's List Theme" –

چرا ایرانی‌ها؟

بر اساس آمار اداره آگاهی آلمان شمار اعمال جزایی علیه پناهجویان در این کشور در سال ۲۰۱۶ حدود ۳ هزار و ۳۰۰ فقره بوده است. این اداره نسبت به تاسیس گروه‌های تروریستی راست‌گرایان افراطی هشدار داده است.
در پی حمله افرادی مسلح به مسجدی در کلانشهر کبک دست‌کم شش نفر کشته شده‌اند. نخست‌وزیر استان کبک این رویداد را "حمله‌ای تروریستی" خواند. گفته می‌شود که مأموران دو فرد مظنون را در رابطه با این حمله دستگیر کرده‌اند.
طبق اظهارات یانگوئی "مرکز فرهنگ اسلامی" در گذشته نیز چندین بار مورد حمله قرار گرفته است. آخرین بار در ماه ژوئن سال گذشته میلادی (۲۰۱۶) بود که افرادی ناشناس در آغاز ماه رمضان "سر بریده‌ی یک خوک" را با یادداشتی که روی آن "نوش جان" نوشته شده بود، جلوی در ورودی این مرکز گذاشته بودند.

African Migrant DROWNS in Venice Grand Canal | Exclusive Live Footage | REPORTERBOX



DISTURBING: Onlookers Laugh as Man Drowns in Venice Canal

A migrant from Africa has drowned in Venice's Grand Canal as tourists and locals filmed the apparent suicide on their phones.
The young migrant, named as Pateh Sabally, a 22-year-old Gambian, was seen jumping into the water from a pier and swimming to the middle of the large canal.To Know More Details Please Watch The Video and Subscribe The Channel.

Watch reporterbox , the 24/7 ENGLISH news channel. dedicated for breaking news, live reports, exclusive interviews, sport, weather, entertainment, business updates, current affairs and dedicated to the history and culture of Telugu States Andhra and Telangana.

Schindler’s List Theme lyrics

Mommy, Daddy,

Don’t you be frightened,

It will be alright.

You don’t have to say You’re sorry

Please don’t think that I’m worried

We will never ever grow apart

They will never ever take my heart

They will never ever take my heart

Mommy, Daddy I still hear you

Through the falling dew

You are the gentle touch I’m feeling

And you are strength I use for healing

Please just know I’ve managed to survive

And within my heart you are still alive

And within my mind you are still alive

In the silence of the night

I recall all your lullabies

Silent songs that you would sing

Wiping tears, wiping tears from my eyes

All the world was up in flames

Endless lists full of countless names

Yet, each single face I saw

Wanted Peace

Wanted Hope

Wanted Life …

All the world had kept on burning

Burning all in sight

Countless dreams that had been shattered

All the lives that had been scattered

Mommy, Daddy we will never part

I still hear your lullabies today

All your love I carry in my heart
DISTURBING: Onlookers Laugh as Man Drowns in Venice Canal

۳۸ نظر:

صفا گفت...

رزا، در مورد کمک مالی و نظامی و تعلیم کرد ها سوریه توسط تکاوران ارتش آمریکا چه فکر میکنی؟ صدای بعضی از آنارشیستها درآمده!

Rosa گفت...

سلام صفا جان
در جهنم مارهایی هست که انسان به افعی پناه میبره!
صدای مارکسی ها اغلب در آمده:)

Rosa گفت...

«روژآوا»: هویت‌خواهی قومیتی یا جست‌وجوی بدیل؟ / آرش اسدی
MarX

https://pecritique.com/2015/10/03/%d8%b1%d9%88%da%98%d8%a2%d9%88%d8%a7-%d9%87%d9%88%db%8c%d8%aa%e2%80%8c%d8%ae%d9%88%d8%a7%d9%87%db%8c-%d9%82%d9%88%d9%85%db%8c%d8%aa%db%8c-%db%8c%d8%a7-%d8%ac%d8%b3%d8%aa%e2%80%8c%d9%88/

------------------------------------------------------
درآمدی بر ساختار سیاسی و اجتماعی خودگردانی دموکراتیک در روژاوا

http://www.nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=19174&ID_map=19

"انقلاب زنانه است"
تز : بدون زنان هیچ جنبش انقلابی نمیتواند وجود داشته باشد
تز : بدون زنان هیچ انقلابی پیروز نخواهد شد
تز : اساس و بنیان انقلاب زنانه است

http://www.nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=101004


بنابرین نقد عمیق ایدئولوژی مردسالاری و سازمان های مبتنی بر آن هیچ راهی به پیش نمیبرد چرا که یکی از مهمترین تکیه گاه های این سیستم نهاد خانواده*۲ است. خانواده به عنوان یک حکومت کوچک برای مرد طرح ریزی شده است. معنای خانواده بر خلاف تمام تاریخ تمدن در قدرت هایی نهفته است که به فرمانروایان و دستگاه ها حکومتی ارزانی داشته شده است. ساختار بنا شده خانواده بر مبنای سلطه مردان و از این طریق بدست آورده شدن کارکردهای بطن جامعه دولت گرا تضمین میکند که زن بدون هیچ محدودیتی کار بدون مزد را به انجام برسانند. همزمان بچه را بزرگ کند، نیازمندی های دولت را برای داشتن جمیعت کافی تامین کند و به عنوان الگو برای توسعه برده داری درکل جامعه حفظ گردد.

بدون فهم نهاد خانواده به عنوان یک مدل بسیار کوچک از دولت، یک آنالیز مشخص و دقیق از تمدن خاورمیانه ای امکان پذیر نیست. یک مرد خاور میانه ای که همه امکان ها را از دست داده، این شکست را مقابل زن جبران میکند. هر چه او بیشتر در محافل عمومی تحقیر گردد، بیشتر منجر به تهاجم او نسبت به زن میگردد. این مرد بیچاره و خشمگین، که یارای دفاع از جامعه خویش نیست، همانند یک ظالم در خانواده رفتار میکند و خشونت او شدیدا به زن و فرزند برمیگردد. مرد با انجام قتل به اصطلاح "ناموسی" و تخیله خشم خود روی زن سعی میکند که در محافل اجتماعی، ارزش از دست رفته خود را به جامعه بازگرداند.
.........

صفا گفت...

سلام رزا،
قانع نشدم، اگر افعی خودش مرد سالار و خانواده در آن مقدس نبود، تردید ندلشتم. وضعیت شبیه اتکا به شوروی برای آزادی کارگران است. آیا زنان روژوا موافق همکاری با آمریکا هستند؟ اگر مثبت باشد، این خودش یک قرائتی از مارکس است: از لحاظ تاریخی دموکراسی غرب مترقی است چون در آن زنان اقلا حق قانونی دارند. حق قانونی، اتکا به دولت است، منطق آنارشیستی نیست. انتقاد به رژوا از زاویه دید بعضی از آنارشیستها در libcom.org موجود است.
http://libcom.org/forums/organise/kurdish-movement-23042016
و لینک های زیر آن.

Rosa گفت...

سلام صفا جان
اول به من بگو مبارزه ی طبقاتی چیست؟
کارگر/سرمایه دار؟
من مبارزات زنان را طبقاتی می دانم. قبلن هم در بحث با آذر ماحدی گفتم.
در مورد مقاله که لینک زدی راستش زیاد پلاتفرمیست نیستم. یا ماخنوییست! یا سندیکالیست:)
آنارشافمنیست اغلب نظراتش شبیه کروپتکین است. رفیق پیمان شاید «فتح نان» را ترجمه کند.
من شخصن فرق چندانی بین آنارشی پلاتفرمیسم/ بلشویسم نمی بینم این کارگران را آگاهی میدهد و آن دهقانان را.تازه کاملن شونیست و ضد زنند. همان عصر اناری خودمان. سازماندهی پیشاهنگی و رهنمود...

رژاوا حتی در تاریخ هم تازه است و انسان یاد زنان آمازون می افتد، اگر وجود می داشتند!
اینکه مالکیت اصولن اشتراکی شود در روژاوا بستگی به خیلی از فاکتوها دارد. ولی باید از درون همان احتماع بر آید.
حال ما می توانیم بگوییم آنها آنارشیستند یا نیستند!
شاید از توش هیچ در نیاید و یا شاید خیلی چیزها.
انتقادات تاثیر می گذارند و خوبند.
اما از همه بیشتر همبستگی جهانی است که نخواهد گذاشت که این بذر کاشته که سه سال هم رشد کرده زیر پا له شود. همان داستان جیاپاس...

در ضمن دمکراسی غربی تاکنون هیچ زنی را آزاد نکرده.
همانطور که دیدیم ترامپ نتوانست و نخواهد توانست جامعه ی زنان را پس بزند چون پشت تک تک حقوق قانونی مبارزه ای جانانه انجام شده.
حال پشت زنان روژاوا نیز یک جنبش عظیم و طولانی و تاریخی است و باید همبستگی جنبش جهانی زنان را نیز کسب کنند.

من ریدم به مارکس که مارکسیستهایش می گویند: سرمایه داری زنان را آزاد می کند. یا مترقی است.
زنان در برده داری و فئودالی برده بودند و در سرمایه داری ماندند.
رحم بودند و ماندند. تنها نقطه عطف اینکه بدلیل همان جنبشی که کارگران داشته و دارند، حق و حقوقی نوشته شده و هنوز عمل نشده دارند.

نوشتی : از لحاظ تاریخی دموکراسی غرب مترقی است چون در آن زنان اقلا حق قانونی دارند.
نه
زنان پس از یکقرن مبارزه، دید جامعه را کمی تغییر داده اند به نفع خود و اگر مراقب نباشند هر لحظه امکان از دست دادن آن هست.
مگر در امریکا حق سقط جنین به حکم لنین بوده که استالین پاره کند؟ امریکا مثل روسیه نبوده و تظاهرات اخیر زنان در امریکا نشان داد که قانون ها فرمایشی/دولتی/نمایشی/حزبی و از طرف رهبری نبوده!
لنین چیزی نوشت و طولی نکشید که زنش چکمه ی استالین را برای پاره کردن حق سقط جنین لیسید.
تا بزودی
پ.ن.: میدانم جمله ی مترقی بودن استناد است اما حتی استنادش هم خشمگینم می کند. مثل اینکه بگوییم اقلن کارگر سندیکا داره!

Rosa گفت...

بررسی نقدهای ایدئولوژیکی فیلم سافراجت

http://archiverosa.blogspot.com/2016/05/blog-post_9.html

:)

naskhad.blogspot.com گفت...

صفا جان
(1)رفقای"آنارشیستهای آزادیخواه" یا لیبرتارین کمونیستی(ترجمه لغتی لیب.کام) معروف به پلاتفرمیستها(پیروان ماخنو و ماخنویسم یا بزبانی برداشتی لنینی-هاهاها- ازآنارشیسم) میباشد و رفیق روزا و من باهاشون خط کشی کامل داریم.بزبان ساده تر : آنارشیسمی که "ما" از آن "پیروی" میکنیم آنارشیسم کمونیستی گروپوتگین و اما گلدمن و مالاتستا و...میباشد که برداشتی حقیقتا آنارشیستی(=انسانها خودشان خودشان را آزاد میکنند و رهبر و آقا بالاسر و حزب و دستک و دمبک نمیخوان....) میباشد.....اینکه در روژوا انقلاب سوسیالیستی/آنارشیستی زنانه میتواند با اشتباهاتی توام گردد(مثلا هیچ وحدتی با امپریالیسم جهانخوار آمریکا طبعا درست نبوده و نیست...شرایط خاص را باید سنجید و با موضعی انقلابی این خط کشی استراتژیک میبایست حفط گردد...)...یادمون نره:در انقلاب زیبای -سه ساله- اسپانیا نیز آنارشیستها به اشتباهاتی دست زدند(شرکت در دولت سوسیالست آبکی زمانه....که دودش تو چشم خودشون رفت در نهایت....بماند که فاشیسم اینقدر قوی بود و خیانت استالین و استالینستها نیز ضربه مهلکی زئد به آارشیستها....!!!
(2)متاسفانه من وقت زیادی ندارم که در بلاگ رفیق روزا به بحث و "جدل" بپردازم(وقتم رو بیشتر خواندن و نوشتن و ترجمه و بروز کردن دو بلاگم...و بعضا کار واسه یه لقمه نون و دگر کارهای روزمره زندگی که هر کدومشون لذت بخش و لازم و ملزوم رشد فکری -عاطفی میباشند میگیره).همین رو فقط در اینجا میگم: در مورد بحثهای عدیده ای که در جواب من (1)در مخالفت با دفاع تو از لیبرالیسم و "مترقی" خواندن "سرمایه داری غربی" همین بس که تفکری ترتسکیستی میباشد-اگه نگیم ارتجاعی- مثل همون تز ترتسکیستیهای دوران دیکتاتوری امپریالیستی شاه مزدور-نه پیروان تز انحرافی 'دیکتاتوری شاه' بیژن جزنی-که مزدوری شاه را بعنوان ژاندارم منطقه از طرف امپریالیستها(دکترین نیکسون کیسینجر) و سرکوب جنبش چریکی در عمان را با آب و تاب بعنوان "امپریالیسم شاه "در منطقه نسبت میدادند و میخواندند!!!و یا تز انحرافی رفیق "سیه مشت" که در پی وحدت رژیم ولایت وقیح جمهوری اسلامی-برای حفظ وجود کریه ش- با حزب الله لبنان و بشار اسد و حمس از برقراری"امپراطوری اسلامی" در منطقه داد سخن کرده بود !!خیال باطلی بیش نیست و(2) مخالفتت با تز چگونگی رشد سرمایه داری در کشورهای جهان سوم (تفاوت مرکز و پیرامون و دفاع من از 'تئوری سیستم جهانی'/World System Theory مانوئل والرستاین و سمیر امین و گوندر فرانک و جیووانی آریگی-"باند چهار نفره" (!!) بقول سمسیر امین) و تزهای گوناگون از امپریالیسم(که منم همشون رو خونده و میدونم)اختلاف بینمان هست.البته دفاع من از 'تئوری سیستم جهانی' من رو طبعا و لزوما نه "مارکسیست" میکنه- چرا که زاویه دید تئوری سیستم جهانی مارکسیستی نبوده و نیست- و نه از آنارشیسم دور.در میان تحقیقات پیرامون این روند (بعد از کتاب سرمایه مارکس) همانا نوشه های (1)لنین-امپریالیسم بمثابه بالاترین مرحله سرمایه داری و (2)کتاب رفیق روزا لوکزامبورک عمده ترینها بودند تا اینکه مکتب فوق الذکر مطرح شد و بنظر من تحلیلشان دقیقتر از هر کس دیگر میباشد...ترجیح میدم در بحثی شفاهی(حضوری یاشه دیگه عالی) بهتر میشه به آنها پرداخت.پایدار باشی

naskhad.blogspot.com گفت...

رفیق روزای عزیز : در جنگلهای آمازون پرو و برزیل و اکوادور و کلمبیا هنوز مقوله اشتراک و نقش محشر زنان وجود دارد و در بعضی جاها هم که ضعیف شده داره مجددا رشد میکنه....این از این.اینقدر مطلب در آرشیوم دارم که در مورد همین ها ترجمه کنم که بقول معروف "انم با گه هم قاطی شده"(مغز من شلوغ پلوغه...و هزار جا میره...یک نفر و هزاران مطلب خوب برای نوشتن و ترجمه....ویدئوهای محشر...سعی میکنم در حد زمان و توان در بلاگ عام درجشون کنم....تا بعد....زنده باد زنان روژا...نه به انتخابات رفقای چیاپاس که اخیرا تصمیم گرفته اند در انتخابات 2018شرکت کنند....(ترجمه مقاله اش در رزرو مونده...کی ترجمه بشه نمیدونم!!)...اینکارشون لطمه شدید به دید آنارشیستی تا کنونشون میزنه و قلب من یکی میشکنه....

naskhad.blogspot.com گفت...

شاید نه رفیق حتمن اگه عمری باقی باشه بعد از کتاب آنارشی کار میکند "فتح نان" پیتیر گروپوتگین عزیزمان را در دستور کار ترجمه سری کتابهای آنارشیستی ام گذاشته ام.مهمترین و زیباترین نوشته اوست.بهتر از کاپیتال و گروندروسه میزنه تو دهن سرمایه داری و سرمایه داران: کوتاه و مفید .مشت محکمی بر پوزه مارکسیست لنینیستها(مائویستها و کاستریسم و ترتسکیسم پیش کش) میزنه تا اونا باشه که گه زیادی نخورند!!

naskhad.blogspot.com گفت...

راستی داشتم الان ویدئوئی که از لیست شیندلر گذاشتی رو برای بار چندم میدیدم....هر چند دردناک دیدن هر چند گوشه کوچکی از جنایات نازیسم علیه یهودی ها (البته ناگفته نماند که نباید از آمار دروغین شش میلیون بگذریم چرا که در کل اروپا شش میلیون یهودی نبود....و دگر دروغهای صهیونیستها راجع به موسی ای که اصلا وجود تاریخی نداشته و...)...ولی بهرحال متنفرم از هالیوودی که با کنترلش توسط صهیونیستهای بنیانگذار نظم نوین جهانی هر ساله حداقل یک فیلم راجع به کشتار یهودیان درست میکنن و تو مخ مردم جهان میکوبن ولی یک فیلم-یک فیلم ناقابل- راجع به بیست میلیون روس یا حداقل یک میلیون کمونیست و کولی و معلولین و همجنسگرایان...که توسط نازیی ها در جنگ دوم جهانی کشته شدند نساخته و نمیسازندا!! زهی بیشرمی و خیانت و جنایت چرا که نباید یادمان برود که این صهیونیستها بودند که عامل و بانی شروع هر دو جنگ جهانی بودند...و در نهایت جاده را برای غصب فلسطین و ایجاد کشور نحس اسرائیل نیز باز کردند و...!!! تازه چرا یک فیلم از جنایتی که از کشتار کردها(ازامپراطوری انگلستان بگیر تا بعدش توسط رژیمهای نحس منطقه تا به امروز) و یا یک میلیون و نیم ارامنه توسط دولت عثمانی.....و...شده فیلمی ساخته نمیشه!!؟؟حالم بهم میخوره....!!!مرگ بر استیون اسپیلبرگ صهیونیست مسلک !!

naskhad.blogspot.com گفت...

از ساختن فیلم راجع به جنایات اسرائیل در 60 و اندی سال فلسطین اشغال شده میگذرم....چرا که این از اون NO NO هست !!!

صفا گفت...

سلام پیمان،

من تابع هیچ خط آنارشیستی نیستم، من خودم افکار خودم را بوجود می آورم. من مردم ام، شخصیت نیستم. مثل خطوط مارکسیسم، وقتی چند خط متضاد آنارشیستی بوجود می آید، معنی آنارشیسم کم رنگ می شود. حال هم من میگویم آنارشیست نیستم، نوشتم چرا کلمه لیبرتارین را استفاده کردم. افکار من با منطق خودش در این صفحات کافی است. با کسی رقابت ندارم، فقط دیالوگ دارم. ممنون از پاسخت.

naskhad.blogspot.com گفت...

اولا منم با کسی "رقابت " ندارم صفا جان. فقط توضیح دادم و مشخص کردم خطوط مختلف آنارشیستی را .دوما آنارشیسم بر خلاف مارکسیسم لنینسم ایدئولوژی/مذهب نیست:پنج تن و اصول و فروع دینی هم نداره!! تفکری آزادانه است از چند متفکر بعضا متفاوت و نه لزوما یکدست(با کمبودهای کم و بیش خود ولی نه متناقض) که خودشون رو آنارشیست خوندن یا نخوندن(باکونین اوایل بخودش میگفت سوسیالیست) و از چگونگی آزاد شدن از قید سلطه فیزیکی/جنسی و فکری و عاطفی و احساسی و ایدئولوژیک فلسفه سرمایه داری (اندیویدآلیسم ناب و متعفن در حیطه سیاسی اون) سخنها گفته اند.(3) درست بر عکس(در ارتباط با همون مقوله قبلی) این نشانه پویائی آنارشیسم هست و نه تنها کمرنگش نمیکنه که پر رنگتر نیز هم.مثلا بلگ بلاگ یک گروه از رفقای آنارشیست -عمدتا شامل جوانان است - که بطور تاکتیکی و در شرایط و زمان خاص بگونه ای قهر آمیز حرکت انقلابی ضد سرمایه داریشان رو بروز میدهند که خیلی هم لازم و خوبه.(مثلا در جلوگیری کردن در سخنرانی فاشیت هوادار ترامپ در دانشگاه برکلی)... ولی همه تفکر و مرام آنارشیستی که نیست.(4) با کلمات که نمیخواهیم بازی کنیم صفا جان .تو هر گونه که عشقت هست خودنت رو بخوان:لیبرتارین یا آنارشیست!! همینکه ضد اقتدار و سلطه باشی و زیر پرچم هیج حزبی نری که بخودش حق میده واسه همه خط تعیین کنه و مثلا میخواد مردم رو"آگاه" کنه...خزعبلات لنینی "آگاهی از بیرون بدرون کله آدمها میره"....اونطوری که حزب ونگارد لنین با کمال وقاحت میگفت کارگرا فقط میتونن صنفی مبارزه میکنن و ما سیاسیون در تشکل حزبی هست که میتونیم به انقلاب ببریمشون.....برای من یکی کافیه(5) منم افکار خودم رو دارم.وقتی از خط گروپوتگین گفتم کلیت بینش اوست نه قرقره کردن هر چی که او و...میگه.مثلا او با دیالکتیک مارکس مخالف بود و اونو رد میکرد .ولی من دیالکتیک رو قبول دارم....و...امیدوارم روشن شده باشه عزیز جان.(6) بحث/دیالوگ خوب و پایدار طبعا به باز شدن ابهامات کمک میکنه و در بحث هست که هر کس ضعف و قوت بینشی اش روشن میشه هم واسه خودش و هم دیگران.در اینجا باهات کاملا موافقم.پس پیش بسوی دیالوگ گسترده در تمامی زمینه ها.

Rosa گفت...

پیمان جان
از اون فیلمها خود ما باید بسازیم. همینکه هالی وود علیه فاشیست فیلمی ساخت دستش درد نکند. دوران ترامپ احتمالن نخواهد بود این فیلم ها!
ورژن من در مورد شروع جنگ های جهانی احتمال زیاد فرق دارد. زمینه ی نفرت از یهودیان قبل از هیتلر شدید بود. یهودیان حق مالکیت نداشتند و از ربا/پول/بانکداری پولشان را در آوردند و بعدها نیز به همین "شغل شریف" ماندند.
آنها بد نبودند بلکه مجبور به "شغل شریف". چون حقوق شهروند برابر نداشتند. کُشتارشان با کمونیست کُشی فرق داشت. آنها بدون مبارزه در دوران فاشیسم مثل گوسفند سر بریده شدند.
شوروی ها فیلم کُشتارشان را خیلی ساختند. البته "معلولین" هم خیلی کُشته دادند "اصلاح نژادی" و کولی ها...
یهودی کشی انجام گرفت و خاخام ها جلوی مقاومت مسلحانه را علیه هیتلر گرفتند بدلیل مذهبی و ساخت و پاختشان با قدرت و شورش گتو ورشو تنها شورششان بود و آنهم یواشکی از خاخامهای ابله.
هیتلر بروی بستری از نفرت علیه یهودیان سوار شد و انباشت اولیه پول و سرمایه برای جنگ را از خلع ید و کشتار آنان بدست آورد. نفرت علیه یهودیان در اروپا بی نظیر بود.
اینکه اینک آنها فلسطینی می کشند و سرزمینهای دیگران را قصب کرده اند تغییری در این واقعیت نمیکند که یهودیان اروپا سیستماتیک از بین رفته اند.
حال هر چند میلیون که بودند.
سعید امامی که سر قتلهای زنجیره ای در دوران خاتمی واجبی خورد گفت 250 هزار. احمقی نژاد از دروغ هولوکاوست گفت و هر چی فاشیست بود دعوت کرد ایران.
بلاخره منظور تمام یهودیان اروپا ناپدید شدند فراری یا سوختند.
چیزی که هرگز نباید فراموش کرد.
نباید بر سر تعداد چانه زد.
تمام یهودیان اروپا بودند. که اکنون نیستند. بدون شلیک حتی یک گلوله...

Rosa گفت...

از نظر من ضد اقتدار گرایی آنارشیسته.
آنکه می خواهد زن/کارگر/خلق... را از بیرون سازماندهی کنه نیست. یا آمپول آگاهی تزریق کنه نخبه است!
این از این
لیب کم برخوردش از بالا است. دنبال اسم است و کار تطبیقی می کنه و در همان 1917 گیر کرده!
لطفن اراجیفی را که به فارسی درج کرده نگاهی بینداز!
دلیل لینک دادن بهش بدلیل مالیخوریای غارنشین بود از سیتوانیستها.
حتی شورایی ها نیز به آنارشی نزدیکترند تا لیب کم.
مقالات زنانشان اگر اصلن درج کنند ناچیز.
یک عده قلدر...

http://libcom.org/tags/%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C

Rosa گفت...


lib shit
مقاله ای برای روشن کردن مواضع طبقاتی بازیگران سیاسی سوریه

http://libcom.org/library/%D8%B1%D9%88%DA%98%D8%A7%D9%88%D8%A7-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%DB%8C%D8%A7-%D9%84%D9%81%D8%A7%D8%B8%DB%8C

Rosa گفت...



http://libcom.org/files/Rojava.n.pdf

این "کارگران جدی" که خودشان را جدی می خوانند کلن مبارزه زنان را قبول نداشته مبارزه ی طبقاتی نمی دانند و فمنیست برایشان فحش محسوب می شود...

Rosa گفت...

در مورد مقاله هیچ
مترجمین این مقاله که در هر خط ترشحات مارکسی خود را در پرانتز گذاشته اند خود را طرفدار پل ماتیک می دانند (بیچاره ماتیک!)
صفحه آخر جاکشی شان برای طبقه به حدی میرسد که نوشته فردی از حزب دمکرات که پیشمرگ بوده و می خواهد به شهرش فرار کند، گوشش را می برند!
نه اسمی نه فاکتی و نه لینکی به گوش بریده!
حال فرض کنیم این وحشی گری اتفاق افتاده است!
خوب حزب دمکرات چه ربطی به پی کا کا دارد و آنها (دمکراتها)که با کومه له ایران جنگیدند و کتابها نوشته شده از اختلاف دمکراتها و کومه له ای ها!

گوز به شقیقه مغز مشنگشان را صفا داده!
کثافتها این متن را برای درج هم با ایمیل برایم فرستادند!
شاید خیال کردند که از تجاوز زنان به مردان در رژاوا ننوشته بودند، پس این مزخرفات گوش و بینی بریدنها باید اینجا درج شود!
من واقعن از اینهمه مزخرفات تهوع می گیرد مثل صحنه ی تجاوز یواشکی شبانه مارکس به کلفتش.
این آشغالها از همان حنس کیر هستند. توی اروپا در حال راندن تاکسی و دلشان برای کارگران جدی علیه کار مزدی کردستان می سوزه!
همانهایی که قبلن تو کامنتدونی اینجا نوشتند: جنگ امپریالیستی است و کارگران جدی نباید در آن شرکت کنند!

قبلن هم برایشان نوشتم. هر حیوانی هم اگر بتواند، قبل از سر بریده شدن، یک چنگ به صورت غاصب و متجاوز می کشه!
هراسان از انقلاب، مترجمان دست به ماله کشیدن نویسنده با پرانتز های مارکسی...
زنان نیکاراگوا را مثال میزنند که برگشتند خانه!
چرا بر نگردند؟ اورتگا از مارکس به خدا رسیده در کلیسا مزدوج شد فوری زنان را بجای گوسفند همان جلوی ضریحش گردن زد. ارتگا و سوسیالیستهای موزی آیا ربطی دارند؟ اصلن خود مترجمان می توانند بدون تجاوز یا خرید سکس دستشان به زنی برسد؟
نه
اینان اصولن کار مزدی می کنند "با جدیت" برای ارضای جنسی خود.
از شنیدن انقلاب زنانه منافع طبقاتی/جنسی شان به خطر می افتد.
چه جایی بهتر از درج مزخرفات پرانتزی شان در Lib Shit


Rosa گفت...

نظرات مترجمان مقاله کردستان در زیر

http://libcom.org/files/Soxani%20ba%20Xanandegan.pdf

به راستی این مطالب کجا درج بشود؟ اینها که سواد دارند مقاله از انگلیسی به فارسی ترجمه کنند چرا نظراتشان را از فارسی به انگلیسی برنمی گردانند که وبسایت انگلیسی زبان بداند چه عقاید دایناسوری را منتشر می کند؟!

باری
خلایق هر چه لایق
من هم در بخش فارسی یک مقاله گذاشتم و بعد از خواندن مطالب فارسی "رفقا کارگران تولید کننده و مولد" به تهوع افتادم.
اینقدر مارکس خوانده اند که مخ شان معیوب شد:)

naskhad.blogspot.com گفت...

روزا جان نوشتی که:
"ورژن من در مورد شروع جنگ های جهانی احتمال زیاد فرق دارد."راجع بهشون حتمن باید بحث کنیم.من کلی ویدئوهای محشر در این چند سال گذشته دیده ام و مطالعات سالیان پیشم راجع به نقش صهیونیسم جهانی در هر دو جنگ برایم کاملا محرز شده.بعد نوشتی" زمینه ی نفرت از یهودیان قبل از هیتلر شدید بود." این در همه جای اروپا بود.بزبان دیگر آنتی "سامی گری" تاریخا و عمدتا مقوله اروپائی بوده(پوگرامهای روسی مشهورند) در حالی که در کشورهای عمدتا مسلمان (منجمله ایران و کشورهای عرب و بخصوص مراکش)درست بر عکس با یهودیان مشکل خاصی نداشتند تا تشکیل اسرائیل کثیف.بعد نوشتی در آلمان " یهودیان حق مالکیت نداشتند و از ربا/پول/بانکداری پولشان را در آوردند و بعدها نیز به همین "شغل شریف" ماندند.".این کاملا غلطه.یهودیان بیشترین و بهترین زندگی را در آلمان داشتند.بیشترین تابلوهای قیمتی و خونه و املاک و عمدتا نمیخواستند از اروپا-بخصوص از آلمان- برند.و این صهیونیستها بودند که با حزب ناسیونال سوسیالیسم هیتلر در سال 1933 وحدت کردن و ازش قول فرستادن یهودی ها را به فلسطین گرفتند.لغت Z نازیسمNAZISM از zionism نشات گرفته....واسه همینه که عمده گاردهای کمپهای اشویتس را یهودیان صهیونیست تشکیل میدادند و از یهودیانی که خیال رفتن به فلسطین را نداشتند "محافظت " میکردند....خلاصه بحث زیادهه در اینمورد....گلدامایر و موشه دایان از دو رهبرهای صهیونیستی بودند که در عمل مسئول کشتار 30-40 هزار از همون یهودیائی که در بالا ازشون سخن گفتم شدند....تا بگن : ببینین هیتلر کشتشون....خلاصه کنم :دروغهای زیاد صهیونیستها و داستان سرائی هایشان خیلی بیشتر از حقایق هست....این مظلوم نمائیشان تو اعصاب من میره و موجن انزجارم شده وگرنه یهودیان نه خونشون آبیه و نه تافته جدا بافته از بقیه بشریت به گه رفته...هالیوود هم چون تو دستشونه برای شستشوی مخ مردم دنیا و مظلوم نهائی بیش از حد ازش سئو استفاده شدید میکنن (و حالا با شهرک سازیهای هر چه بیشتر در سرزمینهای اشغالی ساحل غربی اردن...عملا مقوله دو کشور را دارن از بین میبرن...و فلسطینی ها را بدروغ مسئول بدبختی خودشون میدونند و میخونند....زهی وقاحت و بیشرمی...!!) باری حضورا شاید راجع بهش بیشتر بحث کنیم.قربونت

صفا گفت...

من به وضعیت رژاوا اصلا خوشبین نیستم و اصلا بروی آن حساب و سرمایه گذاری معنوی نمیکنم. وضعیتی هم ندارم که برای شناختم به آن منطقه بروم و اوضاع زنها و رابطه اشان با حاکمیت در آنجا را ارزیابی کنم. شاید اشتباه میکنم. در این مورد کاری نمیتوان کرد جز اتکا به گذشت زمان.

کلا معتقدم در انتقاد به اقتدار، باید رعایت توازن را کرد و به هر دو "غرب" و "شرق" انتقاد کرد، وگرنه به عامل یکی علیه دیگری تبدیل می شویم بدون اینکه بخواهیم. بعضی ها میخواهند به یک طرف تکیه کنند و بودجه دریافت میکنند.

مطالبی که پیمان در بالا ذکر کرد دور از حقیقت نیستند، من از او بدبین ترم. من معتقدم که پیوند عمیقی بین گانگسترها و حاکمین وجود دارد بطوریکه تفاوتی میان هر دو نمیتوان تصور کرد. تمام جناحهای درگیر ولی اقتدارگرا، آدمهای کثیف و شرورند. "انقلابیون" یا جریانات "ساده لوح" هم که قدرت دولتی میگیرند یا سرنگون میشوند و یا به آنها می پیوندند. ما همه برده های آنهائیم. مبارزه با آنها باید بسیار حساب شده باشد، از خوشبینی باید پرهیز کرد. کار ساده ای نیست. عبارت پردازی و برخوردهای احساسی بدترین کار است.

صفا گفت...

آنارشیسهای libcom.org هم برای من با ارزش و محترمند.

از قلدری و توپ و تشر نمی ترسم، از این برخوردها به من زیاد شده، پوستم کلفته. با تمام تئوری ها آشنایم، ضعف "نظریه های وابستگی" را میدانم، نظریه های دیگر امپریالیسم هم وجود دارد.

گفتم که من مردم ام! شخصیت نیستم. شخصیت ها دشمن هم هستند، من با کسی دشمنی ندارم، میروم سر کوچه بلوز بزنم تا فحش ها و بد و بیراهایی که خوردم را برای همیشه فراموش کنم. پیر شدم آبجو نمیتونم بخورم، اما بلوز به آبجو احتیاج نداره خودش آبجوست. حتما چند ملودی جدید ابداع خواهم کرد، اگر بیس پلیره بیاد.

گوش کنید، آتیشتون میخوابه:

https://m.youtube.com/watch?v=VNW3aMAHws8

Rosa گفت...

WOW!!!! ORGASMIC!!!

3>

صفا گفت...

حالا که خوب بود، بیا بیشتر، بقول معروف:
All night long ;)

صدا: میکا پاریس، گیتار: گیلمور از پینک فلوید:
https://www.youtube.com/watch?v=W6MDjUwXskI

بوورلی هاکینز:

I cleaned houses, worked the car washes, I cleaned offices, but I never stopped playing my music

interview
https://www.youtube.com/watch?v=ioeUj1furqY

بغداد:
https://www.youtube.com/watch?v=mi6EGRX7uIg

در صحنه:
https://www.youtube.com/watch?v=sYlTK_c6SQw

سامانتا فیش،
https://www.youtube.com/watch?v=GL9rBAjut2g

این یکی برای بیدار شدن از اورگاسمه، بگذارش برای صبح:

باب بروزمن، آنارشیست بود:

سبک، بلوز کلاسیک:
اگر میخوای بدونی که رنج چیه، برو یک نگاهی به مردم نواورلان (New Orlean) بنداز ...
دروغ در مدرسه ... در ثروتمندترین کشو دنیا مردم در نواورلان می میرند ...:

https://frlyrics.com/lyrics/Look-At-New-Orleans-Bob-Brozman-ra6lpzNQ.html

صفا گفت...

کامنتهای این صفحه را مرور کردم،
نا امید شدم،
درست گوش کردن و درست جواب دادن نمی بینم.
تو گفتی فلان،
تو هستی بهملن،
این حکم شلاق،
این حکم زندان،
این حکم اعدام.
شدم لیبرال،
شدم مارکسبست،
شدم حامی خانواده،
شدم ترتسکیست،
شدم پلاتفرمیست،
شدم لنینیست،
این غیر آنارشیست را بیاندازید بیرون،
آنارشیسم را لگه دار میکنه،
بفهمه که اگر زر زیاد بزنه، میرینم به سرش،
...
نه،
بگذاریدش علیه دیوار،
آنارشیست نیست،
نه،
بک تو د وال
دو دو، فا فا، سول، دو

Rosa گفت...

lol

Rosa گفت...

یکی دیگر از نکات قابل توجه در تاریخ‌نگاری اجتماعی بلوز انگشت‌شمار بودن خوانندگان زن است که تا حد زیادی مربوط است به فضای مردانه‌ی اجرای موسیقی در منطقه. خشونت فیزیکی، جنسی، تجاوز، مقوله‌ی آبرو، تحقیر و از این دست سرنوشت همان تعداد اندک خوانندگان زنی بود که حاضر به اجرای بلوز شدند (کسانی چون ممی اسمیث (Mamie Smith)، بسی اسمیث (Bessie Smith)، ممفیس مینی (Memphis Minnie)، رزالی هیل (Rosalie Hill)). از این بدتر حتا نواختن گیتار بود، که به‌خاطر باور مذهبی محلی که به‌کل سازهای زخمه‌یی را مَرکب‌های شیطان می‌دانست، برای زنان به‌مراتب بیشتر از مردان دشوار و تقریبا ناممکن شده بود. چنین فضایی زنان گیتاریست را بیشتر و بیشتر به پستوها می‌راند.گفتنی است که تصور اروتیک ـ سمبولیک و درعین‌حال عمیقا سکسیست رایج گیتار را سمبولی جنسی می‌شمرد که بدن زن را تداعی می‌کند به‌شکلی که کاسه‌اش نماد باسن و دسته‌اش نماد گردن اوست و نوازنده هنگام گرفتن نت‌ها با حرکتی استمناوار و هنگام زخمه زدن به سیم‌ها با مالش دستگاه تناسلی زن آن را می‌نوازد و به‌این‌ترتیب صدایی که از آن درمی‌آید یادآور ناله‌های شهوانی یک زن هنگام همخوابگی است٧. چنین نگاهی به گیتار باعث می‌شد که نواختن آن در فضای عمومی برای زنان بسیار سخت باشد. و اگر زنی چنین می‌کرد حتما با خطر توهین و تحقیر جنسی رو‌به‌رو می‌شد.این نگاه بعدها تحت تأثیر تحولات فرهنگی ـ جنسی در دهه‌ی شصت توسط نوازندگان بلوز راک ازجمله هندریکس صراحت یافت. بااین‌همه باید تأکید کرد که نابرابری در تقسیم کار باعث می‌شد که نوع تحقیر، آزار، محرومیت و خطراتی که کارگران سیاه مرد با آن درگیر بودند با کارگران زن (که اغلب به عنوان کارگر خانگی به کار گرفته می‌شدند) متفاوت باشد. و این تفاوت به‌خوبی در ترانه‌ها و ملودی‌های بلوز منعکس است (مرگ مرموز و مشکوک به قتل گیتاریست افسانه‌یی دلتا بلوز رابرت جانسون (Robert Johnson) نمونه‌ی خوبی از این خشونت سازمان‌یافته‌ی اجتماعی است) (نک. لومکس ١٩٩۵، ٣۶٠-٣۶٣).

http://www.rouzgar.com/article/1393/09/000220.php

Rosa گفت...

باب بروزمن، آنارشیست بود?

The Dark Side of Genius

http://www.santacruz.com/news/the_dark_side_of_genius.html

Rosa گفت...

فیلم آزادی زندانیان سیاسی در آبان ماه سال ۵۷

https://youtu.be/7VmJCJVNJrQ

:)

ناشناس گفت...

بروزمن هم بخودش مثل هر شخص دیگری گفته آنارشیست، درست، در همین صفحه میتوانیم بخوانیم:

"دوما آنارشیسم بر خلاف مارکسیسم لنینسم ایدئولوژی/مذهب نیست:پنج تن و اصول و فروع دینی هم نداره!! تفکری آزادانه است از چند متفکر بعضا متفاوت و نه لزوما یکدست(با کمبودهای کم و بیش خود ولی نه متناقض) که خودشون رو آنارشیست خوندن یا نخوندن(باکونین اوایل بخودش میگفت سوسیالیست) و از چگونگی آزاد شدن از قید سلطه فیزیکی/جنسی و فکری و عاطفی و احساسی و ایدئولوژیک فلسفه سرمایه داری (اندیویدآلیسم ناب و متعفن در حیطه سیاسی اون) سخنها گفته اند. "

سخنها گفته اند ولی مدرکی از مسائل شخصی آنها نداریم! تو خودت هم آنارشیستی، من هم میگویم چون خودت میگوئی آنارشیستی، آنارشیستی. پرودون ضد زن هم اولین کسی بود که خودش را آنارشیست نامید.

در مورد مقاله مربوط به بلوز، فکر میکنم نویسنده اشتباه میکند. کمبود حضور زنها در موسیقی سبک بلوز خاص بلوز نیست، خاص موقعیت زنها و موقعیت آن موسیقی در فرهنگ سیستم اقتدار در آمریکا بود. زنان در تمام زمینه های هنری آمریکا تحقیر و سوء استفاده میشدند، هنور هم ادامه دارد اما کمتر.

Rosa گفت...

آنارشی ضد هر گونه اقتدار است. پس اتوریته جنسی رو کودک/زن آنارشی نیستش.
هر کس می تونه بگه آنارشیسته یا فمنیسته درست.
اما زن دستمالکش یا زنی که صبح تا شب رو جانمازه یا زنی که کنیزه ... فمنیسته؟
اینروزها مردان اغلب هر انتقادی میبینند می گویند طرف ضد مرد و فمنیسته!
کنیزهای خانگی/سگهای خانگی... آنها طرفدار حقوق زنها هستند! به نظر مردان فمنیست واقعی!
باید دید کی تعیین می کنه که کی چی هست و با چه استدلال!
من نیز وقتی می گم طرفدار حقوق برابرم. و زنی که طرفدار همین حقوق است. اما مثل کدیور لباس حج می پوشه و با زنهای صیغه ای مهاجرانی به طرفداری از شوهر در می افته یا خودش برای شوهر صیغه می کنه تا مرد طلاقش ندهند!
این روزا آنارشی یا فمنیست مُد شده و هر زن /مردی خودشو اینطوری ادعا می کنه!
همانطور که نوشتم: اغلب مذهبی ها/مسلمانها برده اله...

آنارشی اقتدارگر هم نداریم چون با تعریف آن جور در نمیاد.
میتونه مارکسیست باشه اما فمنیست نباشه.
اما نمیشه آنارشی بود و فمنیست نبود.

در مورد موزیک راستش این بسط پیدا می کنه اما برخی حوزه ها هنوز باید از طرف زنها تسخیر بشه. رپ هم خیلی مردانه است. اصولن زنها از موسیقی/هنر/ادبیات دور نگهداشته شده اند. گذاشتن مطلب آن رفیق بدلیل اینکه مردان چگونه سازشان در آغوش می نوازند و زنان را نیز مثل وسیله...
مخصوص بلوز یا گیتار نیست.
تار نیز همین حالت را دارد. مثل گیتار:)
اما خوشبختانه دختران زیادی اکنون در ایران تار در آغوش می نوازند...

Rosa گفت...

ربوده شدن ناصر محمدخانی توسط خانواده همسر موقت

بازیکن سابق تیم ملی و پرسپولیس وقتی از هواپیما پیاده شد، فکرش را نمی‌کرد که افراد آشنا در کمین او نشسته و نقشه آدم ربایی در سر دارند.

http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=124548

:)

از این مردان پولدار کثافت زیاده و فقط مورد مهاجرانی نیست. بجز خانواده ی خودم، کسی را نمی شناسم توی کار صیغه و "همسر موقت" نباشه. مسلمانها دنبال همسر راستین، چپی ها تو طلاق عاطفی و معشوقه راستین!
دلیل اصلی اش هم ترس از ایدز...

Rosa گفت...

صدا: میکا پاریس، گیتار: گیلمور از پینک فلوید:
nice
:)

ناشناس گفت...

سلام رزا، مرسی از پاسخت، به اینجا می رسیم که هر کس به خودش بگوید آنارشیست، چیز مهمی نیست، در زندگی و عمل،اقتدارگر نبودن او را میخواهیم ببینیم. کجا زندگی میکنیم؟ محیط کار، محله و در خانه. اگر ضدیت با اقتدار را در هر سه جا دیدیم، میگوییم آدم شده ایم، نه؟ نمیدونم، شاید. اصلا چرا مهمه که کی آنارشیست هست کی نیست، فردا یک مدرکی در می آید که میگوید یک نفر نیست. شاید بهتر باشه بجای همه این زحمتها دید روابط چطور پیش میره، به ادعا ها کاری نداشته باشیم، نماینده که نمی خواهیم باشیم، کتاب و سخنرانی که نمی خواهیم بفروشیم. اگر کلیاتی در مورد آنارشیسم و وضع موجود زندگی در اختیار عموم گذاشته بشه، خوبه، اثبات چیزی هم نیست، اگر بقیه اش باشه رابطه و عمل، بهتره، تا کلی مطلب نوشته بشه و بعد گندش در بیاید. اصلا مهم نیست که یکی دیروز اقتدارگر بوده و حالا نیست و یا دیروز نبوده و حالا هست. فکرش را بکنی، می بینی که در انتها، نتیجه ای که از آن رابطه حاصل میشه، مهمه. هیچکس قابل اطمینان نیست، رابطه و کار مشترک تعیین میکنه که زندگی کجا می رود، ادعا ها زیاده. صاحبان قدرت همشون با هم دعوا دارند، اما همه در حکومت کردن و چاپیدن عمل مشترک دارند. بلشویکها هوادار دهقانان شدند، بعد در عمل آن شوراهای دهقانی اوکراین را سرکوب کردند. غربی ها میگن طرفدار حقوق بشر هستند، ولی در عمل از عربستان دفاع میکنن. جمهوری اسلامی میگفت طرفدار مستعضفین است، در عمل طرفدار پولدارها از آب درآمد. به خواننده این آرشیو بگم، امروز، یا ده سال دیگه، به احساس خودت فکر کن، اگر از چیزی که نوشتم خوشت نیومد،با آدم رابطه خوبی نداری، چون برای اینکه مذکر باشم، باید اول آدم باشم. با آدم بودن من بدی نه مرد بودن و یا زن بودنم.

Rosa گفت...

اگر ضدیت با اقتدار را در هر سه جا دیدیم، میگوییم آدم شده ایم، نه؟

رزا: ببین اغلب انسانها اتوماتیک وار نمی خواهند در مناسبات اقتدار موابانه زندگی کنند. چون سیستم هیرارشیکال در تطبیق با مغز نیست. انسان آزاد بوده و فقط در تکاپوی خوردن/کردن و زندگی. این وسط عده ای دیدند با سواستفاده از عده ای دیگر می توانند بهتر و بدون عم نان بروی گُرده ی دیگری زندگی کنند. مناسبات قدرت بوجود آمد. در میمونها زنی که بچه نوزاد داره بیشتر غذای اهدایی می گیره. بیشتر پوستش نوازش میشه از طرف زنها ی گروه که بچه ندارند بیشتر باهاش برخورد سیمپاتیک می شه (برعکس زنهای بچه دار جامعه ی آدمها). همه برای بازی کردن و نوازش بچه به مادرش بدلیل داشتن کودک غذا قسمت می کنند. جمعیت خاله ها در نظام گوریل/شامپانزه با یک مرد سرپرست گروه مرد آلفا. در همسکس گرایان بونوبون (شامپانزه های کوچک) که از سکس (همسکس/دگرسکس) برای حل اختلاف استفاده می کنند نیز بچه داشتن مزیت است. این طبیعت انسان/حیوان است. کودکان متعلق به جامعه بودند در نظام حرمسرایی میمونی و غیرش. داشتن کودک مزیت بود. چون بوی کودک و ترشح هورمونی احساس عاطفی را بر می انگیخت. (آزمایش: مادران اغلب بوی گُه فرزندشان را تشخیص میدهند از میان کهنه شاشی دیگران)
این حیوان آدم شده اما نظمی دیگر بوجود آورد در برخی قبایل. سالاری مرد. بدلیل قدرت بدنی/فیزیکی. سالاری/نخبگی-جادوگر و رییس قبیله بدلیل دانشش در معالجه بیمار و دیگر اتوریته های موجود.
اکنون ما در سیستم آدمگرایی (مردسالارانه)/ و مناسبات سرمایه دارانه در حال خفه شدن هستیم. برای برداشتن اقتدار بروی گُرده ی خود مبارزه می کنیم. وجه دیگر این هست که علیه اقتدار خود نیز مبارزه کنیم. این آنارشی است.
یا فقط می خواهیم علیه اقتدار موجود و برای به قدرت رسیدن جنسیت خود مبارزه کنیم؟ زنان "لیبرال" یا برای رسیدن طبقه خود به نوک هرم، مثلن حکومت کارگری پرولتاریا؟ یا حکومت حزبی بولشویک؟ انواع مبارزاتی برای رسیدن خود یا گروه خود به بالای هرم آنارشی نیست. آنارشی نابودی هرم است و یا خارج از هرم در حد امکان.
ایجاد جمع های آنارشیستی کوچک برای کمک به یکدیگر برای سازماندهی مبارزه در بیرون و درون. خانه های کلکتیو و تجربه ی نوعی دیگری از زندگی.
آنارشیستی که در چارچوب خانواده گیر کرده و هر روز برای خود و خانواده استثمار میشه و زیر بارش له شده، خیلی سخت است از اقتدار روی زن/کودکان بپرهیزد. پس با طلب سکس برای مبادله از زنش استفاده عاطفی/جنسی می کند. زنان اغلب بدلایل هورمونی خودشان را سپر بلای کودکان می کنند و در صورت داشتن کودک بیشتر قدرتشان را ابتدا از دست می دهند تا پسرشان بزرگ شود و جلوی پدر قدرتنمایی کنند. پس در سیستم مردسالار به نسبت کودکان بیشتر زنان شکننده تر هستند و با بزرگ شدن کودکان، زنان یائسه بیشتر در تصمیمات (مادربزرگها) شرکت داده می شوند. در سرمایه داری داشتن پول و ثروت زن می تواند بخشی از قدرت زائل شده ی زن را برگرداند. برای همین مائو زمین را نه بر طبق خانوار بلکه سرانه تقسیم کرد و زنان را صاحب ملک و زمین کرد!
نتیجه اما همان شد مثل انقلاب سفید شاه و دهقانان/خرده مالکان فروختند و به حلبی آبادها آمدند و حاشیه...
ادامه دارد

Rosa گفت...

اگر ضدیت با اقتدار را در هر سه جا دیدیم، میگوییم آدم شده ایم، نه؟

رزا: حال در چارچوب خانواده بودن و ضد اقتدار خود بودن چی میشه؟ مرد هر روز استثمار میشه ولی زن را نمی خواهد استفاده کند. اگر خوب پول در بیاورد، بخاطر عرف بدلیل فرزندان نفقه میدهد و نیاز جنسی.عاطفی اش را از بازار آزاد برطرف می کند (طلاق عاطفی/صیغه/معشوقه).
کُلن مناسبات بروی عشق نیست بلکه مصرف.
آنارشیستها برای همین کلکتیوهای کار/زندگی دارند و تعاونی و همیاری و سیستم هدایا و...
بازگشت به ارزشهای حیوانی/انسانی.
کار محدود و چند ساعته در بیرون برای کمک به کلکتیو.
زندگی برای خروج از چرخه اتوریته خانواده/جامعه.
چون زندگی در مناسبات خانواده و جامعه و اقتدار گرا نبودن انرژی زیادی می خواهد. همین کودک من بهش می گم چرا غذا نمیبرد مدرسه و گشنگی می کشد؟
می گوید اگر دوچرخه نو بگیرد حرف من را گوش می کند!
دوچرخه نو در برابر فرمانبرداری!
نه در برابر استدلال سوراخ شدن معده! چرا؟ چون ما تحت مناسبات سیستم هستیم. تاثیر ما 1% و تاثیر ارزشگذاری سیستم بروی روان کودکان 99%.
پس باید وزنه ی دوستان و آشنایان ضد اتوریته سنگین شود تا نسل جدید نیز خروج کنند.
ما مجبوریم برای فرمان ندادن، فرمانبرداری را حذف کنیم. برای علیه فرمانروا شورشیدن، روی فرمانبرداری زوم کنیم.
مشکل فرمان بردن خود آدمها در سیستم سلسله مراتب است. ابتدا نباید خود الگوی بد باشیم. کونمان را در ماشین بگذاریم و برانیم و در مورد محیط زیست سخنچرانی کنیم. دلا/راست بشویم جلوی رئیس/پولدار بعد در خانه بهش فحش بدهیم...
کودکان را در تناقض بگذاریم که فردا بشوند یکی از ما...
اغلب انسانها خواستار آنارشیست هستند. خود را آنارشیست و ضد اقتدار گرا می نامند و یا فمنیست. اما آنارشیست ستمگری نمی کند و فمنیست هر لحظه در حال ماله کشی جامعه مردان نیست؟
برخی را ما می شناسیم در اطراف و می توانیم ببینیم که نیست. برخی را مثل پرودون که همنسل نیست و می توانیم بگوییم خواسته باشد اما در مورد زنها به اهمیتش پی نبرده. پرودون طبیعت زن را پرورش کودک دانسته و تصورش زن نبایستی خارج از خانه کارگری می کرده... یا کودکان...
خوب نظام فکری او در مورد زنان باعث ابقای اتوریته روی زنان می شده. اصلن هم زن ستیز نبوده و از روی دوستی خاله خرسه و علیه استثمار زن در کارخانه های دو قرن پیش!
مثل مارکس هم نرفته کلفتش را حامله کنه و ناپسری اش را قبول نکنه.
همان که اعتقاد داشته انجام داده.
ولی اعتقاداتش به ضرر زنان است در نهایت چون پرورش زنان خانه دار است در نهایتش.
در مورد من و تو و دیگران همین نسل خوب ما هر اسمی می توانیم داشته باشیم و هر ادعایی.
مردم می بینند ما را. برحسب رفتارمان تخمین میزنند چقدر علیه اقتدار بر خود و دیگران هستیم. چقدر زندگی مان شبیه کارمند بانک است و چقدر در مناسبات سیستم حل شده ایم. رفتارمان با زیردستان چگونه است....
بر طبق نگاه مردم باید ژولیده و نشسته باشیم و روی زمین بخوابیم. من اغلب اینگونه ام اما در کنار کسانی نیز بوده ام در هیئت علمی که پول فروش کت و شلوارشان خرج یکماه زندگی من است. چون در مناسبات سرمایه داری مغز داشتن نیز یک سرمایه است و وقتی هیچ نداری نیز با کفش پاره اجازه داری برای خوکها سخنرانی کنی!
من خودم را آنارشیست میدانم و بدتر فمنیست.
هر آنکس که کون رییسش را لیسید یا سگ شوهرش است و خود را این بخواند افشا می کنم که نیست!
مبارز حقوق لزبین را که در ترکیه تجاوز می کند.
کارمند ان جی او که خود را انقلابی و مبارز می خواند.
تواب و تیر خلاص زن زندان را که خود را قهرمان می خواند....
این باعث ناراحتی خواهد بود. خواهی پرسید آیا تو تعیین می کنی که چه کسی آنارشیست است؟ خواهم گفت: من نشان می دهم که چرا طرف فرسنگها با آنارشی فاصله دارد!
مثل سرود خوانان «ای مرز پر گهر»
چرا که آنارشی علیه مرز است. ...

Rosa گفت...

اگر از چیزی که نوشتم خوشت نیومد،با آدم رابطه خوبی نداری، چون برای اینکه مذکر باشم، باید اول آدم باشم. با آدم بودن من بدی نه مرد بودن و یا زن بودنم.

رزا: ولیعهد مجبوره برای انسان دیده شدن تلاش بیشتری بکند!
مرد برای انسان دیده شدن و اثبات پروسه ی از آدم به انسان تلاش بیشتری مجبور است بکند.
انقلابی و شورشی از خانواده های پولدار نیز.
چرا؟ چون تواب بر سفره ی شکنجه گر نشسته بوده و اعتماد را زائل کرده.
مردان سالها استثمار تاریخی زنان را بدوش می کشند و بچه سرمایه داری مثل پویان جانش را برای اعتماد داد.
ما بار جنسیت/طبقه بر دوش داریم.
برای همین مرد / آدم برای اثبات اکنون انسان شدن تلاشش به اجبار بسیار بیشتر است تا اعتماد سازیکند تا "حوا".
پس از زبان شروع کنیم وقتی دوریم و معلوم نیست همیشه در سکس زیریم یا رو!
زبان محک خوبی است!
برای انسان شدن آدم ها آنها مجبورند مُدتی حوا باشند. همانگونه که سازمانهای سابق رفقا را به کارگری فرستادند یا حاشیه نشینان را نشانشان دادند. همانگونه که گروه حامی پناهجویان راه برلین بطرف سوریه را اکنون برعکس طی می کنند تا با پوست و استخوان دریابند عبور از مرزها یعنی چه...
در نهایت 30 مرغ می مانند که همان سیمرغند.
همانها که از هفت خان گذشته اند و هفت بار پوستشان کنده شده.
من در خوان اولم. با کودکی به شفافی آب که در مقابلم مثل آینه ای من را به خودم نشان می دهد و من برایش کودکم. تا رنج بی قدرتی و وابستگی کامل به مادر را درک کنم.
راحتتر کوبانی است که در قدرت رفقا بشورشم.
خان اول کارگر بودن است. زن بودن است و کودک شدن...

صف گفت...

چون بار یک دنیا بر دوش منه، وجدانم راحته 😊