tag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post5193499116450153172..comments2024-03-14T00:10:36.052+01:00Comments on آرشیو رزا: آنارشی در فرانسه و "راه کارگری" که به خود شاشید!RosaArchivhttp://www.blogger.com/profile/02932756887891742685noreply@blogger.comBlogger75125tag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-82933067746821948252016-07-11T20:53:23.158+02:002016-07-11T20:53:23.158+02:00rosa jan nader mishnasam hemeshon motmen ...rosa jan nader mishnasam hemeshon motmen bash hich kari nemitonan dar jehat merdom anjam bedhan piroz bashidAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-67534766992082031862016-07-10T06:24:45.797+02:002016-07-10T06:24:45.797+02:00این پلاستک بی مصرف در دو نظام همکاری همه جانبه داش...این پلاستک بی مصرف در دو نظام همکاری همه جانبه داشت، مهمتر از همه پرویز ثابتیو پرویز معتمد بی همه جیز یک کلمه در رابطه با سیروس نهاونی صحبت نکرند.<br /><br />سلام شورایی جان<br />کُلی از پلاستیک خندیدم:)<br />در ادامه ی تهدید اشرف توسط مصداقی گویا یکی از پادو های منصور حکمت دنبالش را گرفته و همین روزها است که پولهای اهدایی اسرائیل را خرج محاکمه ی اشرف کنند. باید قبل از واقعه مثل آسانژ برایش در سفارت اکوادور جا رزرو کنیم!<br />مقاله:<br />دعوت به مناظره از چریک فدایی خلق قرن ٢١ مارکسیست-لنینیست وچریک مجاهد- مسلمان<br /><br /> مجید آذری<br /><br />http://www.azadi-b.com/G/2016/07/post_535.html<br /><br />مردک مجید آذری یا همان مجید حیدریان بی همه چیز با پولهای اسرائیلی قرار است نقش دادستان را بازی کند!<br /><br />وکیل مدافع نادر ثانی اما سمبه اش پر زور است:)<br />مصاحبه با یک ساواکی و جرم های اشرف دهقانی<br /> نادر ثانی<br /><br />http://www.azadi-b.com/G/2016/07/post_549.html<br /><br />پایدار باشید<br />Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-3813793566687865392016-07-09T14:31:25.221+02:002016-07-09T14:31:25.221+02:00motasefane chandta az kamentha hava shod ...motasefane chandta az kamentha hava shod behse jalebiye ama man nemitevanam eshterak konamAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-25884565734689496842016-07-09T13:07:52.401+02:002016-07-09T13:07:52.401+02:00روزا لطفا کامنت من زنده کنروزا لطفا کامنت من زنده کنAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-63954662717110478692016-07-09T12:35:08.653+02:002016-07-09T12:35:08.653+02:00The True Prison
It is not the leaking roof
Nor t...The True Prison<br /><br />It is not the leaking roof<br /><br />Nor the singing mosquitoes<br /><br />In the damp, wretched cell<br /><br />It is not the clank of the key<br /><br />As the warder locks you in<br /><br />It is not the measly rations<br /><br />Unfit for man or beast<br /><br />Nor yet the emptiness of day<br /><br />Dipping into the blankness of night<br /><br /> <br /><br />It is not<br /><br />It is not<br /><br />It is not.<br /><br /> <br /><br />It is the lies that have been drummed<br /><br />Into your ears for one generation<br /><br />It is the security agent running amok<br /><br />Executing callous calamitous orders<br /><br />In exchange for a wretched meal a day<br /><br />The magistrate writing into her book<br /><br />Punishment she knows is undeserved<br /><br />The moral decrepitude<br /><br />Mental ineptitude<br /><br />The meat of dictators<br /><br />Cowardice masking as obedience<br /><br />Lurking in our denigrated souls<br /><br />It is fear damping trousers<br /><br />We dare not wash of our urine<br /><br /> <br /><br />It is this<br /><br />It is this<br /><br />It is this<br /><br /> <br /><br />Dear friends, turns our free world<br /><br />Into a dreary prison.<br /><br /> True Prison, a poem by Ken Saro Wiwa <br /><br />https://youtu.be/AwdKB0m1oBw<br />Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-2751596601081081342016-07-08T23:43:14.359+02:002016-07-08T23:43:14.359+02:00در رابطه با سیروس نهاوندی روزا صحبت کرده بود از سا...در رابطه با سیروس نهاوندی روزا صحبت کرده بود از سازمان انقلابی اخیرا دوست عزیزم کتابی نوشته بنام حلقه گم شده،که در رابطه با سیروس نهاونی بی همه چیز خائن نوشته که اسقبال خوبی در تهران شد،این پلاستک بی مصرف در دو نظام همکاری همه جانبه داشت، مهمتر از همه پرویز ثابتیو پرویز معتمد بی همه جیز یک کلمه در رابطه با سیروس نهاونی صحبت نکرند ایرج مصداقی کلاشو کمی بلاتر بگذارد.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-69015720738930054202016-07-08T23:07:12.216+02:002016-07-08T23:07:12.216+02:00پیاز سنگر اصلاح احتیاج ندارد، خنده کافی است. نرم ...پیاز سنگر اصلاح احتیاج ندارد، خنده کافی است. نرم افزارهای اتوماتیک بعضی وقتها با ما شوخی دارند.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-29958219135974712022016-07-08T23:04:28.594+02:002016-07-08T23:04:28.594+02:00نظر من مورد راه کارگر و رفرمیسم آن و هر رفرمیسمی
م...نظر من مورد راه کارگر و رفرمیسم آن و هر رفرمیسمی<br />من به رفرم اعتقاد ندارم و مفید هم نمیدانم چون اصلا برای من دولت و یا قانون مفید و غیر مفید وجود ندارد، بین دولتها تفاوت بنیادی نمی بینم و به تحمیل قانون به دولت اعتقاد ندارم. معتقدم دولنها رفرم میکنند چون ما ضعیف هستیم نه چون قدرت داریم، اگر قدرت داشتیم واضح است که اقتدارگرایی در اشکال گوناگونش از جمله مردسالاری، سرمایهداری، برده داری، نژاد پرستی، امپریالیسم نمیتوانست دوام بیاورد. <br /><br />نظر من مورد پیاز سینگر<br />پیاز سینگر یک شخص ارتجاعی است چون علیه اقتدارگرایی موضع ندارد. دیدگاههای ارتجاعی میتواند، همانطور که رزا گفت، از طریق فاشیستها مورد استفاده حاکمیت قرار بگیرد و هم میتواند مورد استفاده لیبرالها و سوسیالیستهای دولتی برای رفرم. <br /><br />نظر من در مورد برخورد به حیات<br />از بین بردن حیات موجودات دیگر بخشی جدا ناپذیر از حفظ زندگی است. در انسان این عمل میتواند بطور آگاهانه محدود شود اما نمیتواند کنار گذاشته شود. نظر من این است که تا وقتیکه جامعه ای آنارشی کمونیستی بوجود نیاوردهایم، محدودیت ما برای حفظ حداکثر حیات بسیار زیاد است و مجبوریم به بدترهای خیلی زیادی تن بدهیم. در جامعه آنارشی کمونیستی، امکان یادگیری بیشتر است و بر سر منابع زندگی جنگ نیست و گزینهای بسیار زیادی خواهیم داشت.<br /><br />مثل رزا انرژی ندارم، خسته شدم تا یک هفته، همگی، از جمله رزا خوب و تندرست باشید تا بعد. امیدورام در غیاب من و در انتقاد به من و برای همه صدها نظر بیاید و بشکفد. بنظر من برای ما آنارشیستها هیچ هدیه ای بهتر از انتقاد از جانب دشمنانمان نیست چون ما را فولاد آبدیده می کند. آنها میدانند و فقط تماشا میکنند. <br /><br />ع و ه<br /><br />Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-91535487192099865442016-07-08T22:34:36.579+02:002016-07-08T22:34:36.579+02:00رزا،
نوشتی: وقتی وارد زندگی عادی شدی، یا برده هس...رزا،<br /><br />نوشتی: وقتی وارد زندگی عادی شدی، یا برده هستی یا برده دار . منظورم از نظر اندیشه ای هم هست.<br /><br /> تو میتونی فرض کنی که از سیستم بیرون آمده ای، ولی با این فرض نمیتونی از سیستم تقاضای رفرم داشته باشی چون رفرم سیستم فقط برای تو وقتی مفید است که در سیستم باشی، اگر بیرون باشی تأثیری بحال تو ندارد و وقتی تأثیری بحال تو ندارد در واقع بیرون گود نشسته ای میگویی لنگش کن. Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-78044747252797762512016-07-08T22:15:56.444+02:002016-07-08T22:15:56.444+02:00رزا،
نوشتی: من شخصن رفیق جان ریدم به اتیک عملی!
...رزا،<br /><br />نوشتی: من شخصن رفیق جان ریدم به اتیک عملی!<br /><br />اتیک عملی یک حوزه از مبحث اتیک است. سینگر در این حوزه نظری دارد همانطور که بحثهای تو در انتقاد به او میتواند در آن حوضه قرار بگیرد. او کتابی دارد بنام اتیک عملی, فلاسفه دیگری هم عقاید دیگری در این مورد دارند و غیره. Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-48884923487535670992016-07-08T22:00:31.249+02:002016-07-08T22:00:31.249+02:00رزا،
نوشتی:
سیاست در خیابان تعیین می شود فراموش ن...رزا،<br /><br />نوشتی:<br />سیاست در خیابان تعیین می شود فراموش نکن که بدون ترس از ما کیسه ی سیستم برای دادن رفرم شُل نمی شود.<br /><br />شکی نیست، سئوال این است که چگونه مراحل بوروکراتیک آنرا آنارشیستها انجام میدهند. این موضوع موجب اختلاف در جنبش آنارشیستی شد. من خودم طرف آن دسته هستم که میگویند نباید وارد مراحل بوروکراتیک آن شد و کار در ما از پایه خرابه. ولی در کامنتهای تو روشن نیست که تو چگونه میخواهی بدون رفتن تو دولت به دولت قانون حمایت از حیوانات و معلولین را تحمیل کنی، مراحل آن آیا تو را بلاخره بوروکرات نمیکنه. اینطور بگم، برای انجام کار باید در دولت حضور داشته باشی، وگرنه حاکمیت قانونی را وضع نمیکند. آنهایی که وضع میکنند رفرمیستها هستند مثل امثال راه کارگر. بنظر من بهترین کار اینه که اصلا دنبال تحمیل قانون به دولت نرفت و همیشه علیه دولت و قوانین آن بود. جز اینکه این عجز ماست که راه کارگری پیدا میشه و دنبال قانون میره، اگر عجز بناشه، دولتی هم نخواهد بود.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-81087284037836189602016-07-08T16:40:11.238+02:002016-07-08T16:40:11.238+02:00نوشتی: در سیستم بیولوژی ما نابود کردن حیات موجودات...نوشتی: در سیستم بیولوژی ما نابود کردن حیات موجودات زیستی لازم است، مثل کشتن باکتری، ویروس، ببر و پلنگانی که بچه و آدمها را میخورند و غیره. پس باید برای این قضیه، کلی اما و اگر درست کنیم که می شود فلسفه اخلاق عملی.<br /><br />رزا: دفاع فعال برای زندگی!<br />اکنون میتوان آمپول بیهوشی زد و محیط زیست انسان و حیوان درنده را جدا کرد. چون دراکوسیستم وجود باکتری/ویروس و ببر و پلنگ باید باشند.<br /> من شخصن رفیق جان ریدم به اتیک عملی!<br />از نظر من و با دانش کنونی ام Euthanasie سینگر فاشیستی است. و بسیار خطرناک چون آنرا به همه ی بیماری های لاعلاج میتوان بسط داد و چون با توجیه درد نکشیدن هر قتلی را می توان توجیه کرد و چون در معادله ی خوشبختی-درد او مهمترین شخص (معلول) فاقد است، چون سلسله مراتب دارد و شخص میتواند برای "غیر شخص" تصمیم بگیرد و چون نهایتن انجامش تفکر "مفید بودن یا مفید نبودن"است.<br />چون عملن توجیه عملی میدهد برای کُشتار...<br /><br />من از درختان سیب ممنونم که اجازه می دهند میوه شان را بخورم تا دانه شان را برینم.<br />بدون آنان من مجبور می شدم اتیک عملی داشته باشم و خدا گونه موجودات کامل و "مفید" را برای زنده بودن انتخاب کنم...<br />در خانه ی من عنکبوتها اجازه ی لانه دارند گاهی اما از شما چه پنهان، شاپرکی را نجات داده ام! <br />در آنارشی تنها قوی زنده نمی ماند. آنارشی قدرت متحد ضعیف ها و "غیر مفید" ها و غیر "فرد-شخص" ها است...<br /> <br />بجای تئوری راه حل. باشد اما راه حل عملی من بدرد خیلی ها نخواهد خورد چون عملی کردنش سخت است و بسیاری از راحت طلبی ها را ندارد... <br />پس گاوها بدون درد دار فانی را می گویند تا ما با وجدانی آسوده آنها را بخوریم:(<br />شبه علم جایزه میگیرد تا علم را خفه کند. <br />امکانات کافی نیست!<br />بسیار می شنویم!<br />تنها با نابودی سیستم است که اجبار به قتل برای زنده ماندن برداشته می شود.<br />نمایش را به هم می زنیم.<br />بهترین کار است تا زمانی که هنوز می توانیم!<br />Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-12609349662719613272016-07-08T16:21:18.037+02:002016-07-08T16:21:18.037+02:00 سلام روزا جان کامنت تو را خواندم کیف کردم، تذکری ... سلام روزا جان کامنت تو را خواندم کیف کردم، تذکری بود که اشاره میکنم،رفرم و رفرمیسم یکی هستند فقط در شکل فرق میکند تا بحال هیچ رفرمی نتوانسته سیستم را عوض کنه حتی عمر سیستم را طولانی کرده،بنابراین مقوله رفرم و رفرمیسم هردو در خدمت بورژوازی هستن،دوست ناشناس هم اشتبا میکنه خیلی اخلاقی به مسائل نگاه میکنه زیادی امانیسم دست انسان کار میده امانیسم اگر تو انسان کنترول دورست حسابی نشه به فاشیسم منتهی میشه پیروز باشیدAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-3951253046147876412016-07-08T16:04:50.836+02:002016-07-08T16:04:50.836+02:00یوتیلی تاریزم سینگر فاشیسم و پاک نژادی....
من آنار...یوتیلی تاریزم سینگر فاشیسم و پاک نژادی....<br />من آنارشیستم!<br />این در جهان کنونی یعنی صدای بی صدایان!<br />هم صدای غیر انسان شدگان!<br />پیشنهاد سینگر: پس از بدنیا آمدن کودک معلول "تا یکماه بعد" نوزاد یکماهه را توافقی می توان کُشت...<br />هزینه ی عاطفی/مادی نگهداری از سوسکها مطرح میشود و...محدودیت عینی و عملی امکانات و ...<br /><br />وظیفه ی ما این نیست که برای بقا یا نابودی تصمیم بگیریم. معادله ی جمع خوشبختی و جمع درد را حل کنیم. برای قتل نوزاد یک ماهه جدول و نمودار بکشیم و توجیه بیولوژیکی و "علمی/فلسفی" ارائه دهیم.<br />من به عنوان یک آنارشی نوزاد را انتخاب می کنم. صدای او هستم که با تمام تلاش آمده بیرون! من ادعا می کنم که او می خواهد زندگی کند! من در جمع معادله ی درد و خوشبختی سینگر وارد می شوم و قیم نوزادم. آنکه صدایی ندارد!<br />قیم حیوان هم هستم. او هم صدایی ندارد. مرگش هم آرام نیست! بعد از سینگر به انجمن "حامی حیواناتی" جایزه دادند که حامی مرگ آرام! است.<br /><br />خواهان رفرم هستم اما رفرمیست نیستم!<br />ما با دمکراتیک کردن یا بی درد کردن یک قتل، توجیه نمی شویم چون قتل قتل است!<br />بله من نیز ممکن است در زندگی بدون عمد بکشم... متاسف هستم و تلاش می کنم حتی تا جایی که بقای من به خطر نیفتد از آنتیبیوتیک استفاده نکنم. برای دفاع از خود اما گاهی در سیستم کنونی مجبورم بکُشم. مثل روژاوا!<br />بعنوان بیولوژ میدانم که قتل عام سوسکها محیط خود من بعنوان انسان را آلوده می کند. ما مثل انگلی به جان محیط زیستمان افتاده ایم و خود نیز بزودی نیست خواهیم شد. سرطان کنونی که بجانمان افتاده دخلمان را خواهد آورد عاقبت چون ما بدون دلیل دفاع از خود و یا برای بقا در حال کُشتار هستیم. کُشتاری گسترده...<br />بعنوان بیولوژیست مغز من از "معلولین فکری" دفاع می کنم. آنان برای آگاهی و شناخت کارکرد مغزی خدمات زیادی به بشریت کرده اند. اکثر شناخت ما از کارکرد مغز را از آنها داریم. نوزادی با نصف مغز را ممکن است پزشکان و والدین و جامعه معلول فرض کنند اما اینکار اشتباه است. چون زندگی فقط کردن/خوردن/ ریدن/خوابیدن مستقل نیست. بیش از اینهمه است.<br />کسانی که نمیبینند و کور هستند، میتوانند کارهای دیگر را بهتر کنند. ما در معادله ی سینگر آرای نوزاد را یا لاعلاج را نمیبینیم چون او انسانها را رده بندی کرده است و جانوران را نیز.<br />انسان خود آگاه که شخص نیست، حکم قتلش را اشخاص می توانند صادر کنند. این اقتدار شخص بر "ناشخص" است.<br />شخص؟ پدر/مادر/دکتر ؟ جامعه؟ دولت؟<br />این اتیک عملی سینگر با روح زمانه و مفید گرایی موجودات یا بی اهمیتی شان در هماهنگی است. منابع ناکافی! پس چه کسی حق زنده ماندن دارد؟<br />چند تا سوسک و بر حسب چه معیاری باید بمانند/بمیرند؟ با چه مدیریتی؟<br />سیتوانیستها و آنارشیستها این نمایش کثیف را به هم میزنند. <br />این نمایش برای بقای سیستم اجرا می شود و توجیه عملکرد آن.<br />بجای نشستن در این سالن نمایش، ما مراسم را به هم میزنیم!<br /><br />نوشتی : اصل قضیه وقتی شروع نمی شود که تظاهرات میگذاریم، اصل قضیه وقتی شروع می شود که وارد زندگی عادی و روزمره بیلیونها آدم می شویم.<br /><br />رزا: اصل قضیه اعتراض به وضع موجود است و اصل قضیه بهم زدن نمایش است و اصل قضیه اعتراض به جایزه گرفتن اندیشه های شبه فاشیستی و شبه علمی و بیولوژیستی است...<br />وقتی وارد زندگی عادی شدی، یا برده هستی یا برده دار . منظورم از نظر اندیشه ای هم هست.<br /><br />نوشتی: چپهایی می شناسم که با اولین برخود به تلخیها و واقعیات زندگی هر چه مارکس و مارکسیست بود را گذاشتند کنار، چرا؟ چون زندگی واقعی تئوری و تظاهرات نیست. <br /><br />رزا: زنده بودن با زندگی فرق دارد. آنها که همه چیز را کنار گذاشتند جذب ماتریکس شده اند. برخی طولانی تر میکنند زندگیشان را برخی کوتاه زندگی می کنند. اما همه ی ما یکجایی کوتاه می آییم چون ماتریکس بسیار مخوفتر است از آنچه ما فکر می کنیم و بتنهایی نمی توان با او سرشاخ شد و همه این را خوب می دانیم. مارکسیستها البته از همان ابتدا اپوزیسیون قانونی سیستم بوده و هستند... تعجبی ندارد.<br /><br />نوشتی: نمونه تعاونی های عظیم منطقه باسک اسپانیا را مطالعه کنید، اسمشان هست موندراگن، حدود ۱۰ سال پیش خواندم:<br /><br />رزا: خوب عمر سیستم های موازی و حاشیه ای کم هست. حتی گاهی سیستم برای سنجش خود برخی فعالیتها را اجازه میدهد یا خود بمانند سیروس نهاوندی سازمان انقلابی می زند ...<br />Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-62826362261972271442016-07-08T14:56:08.929+02:002016-07-08T14:56:08.929+02:00نوشتی: وقتی بلاخره تحمیل به دولت را توجیه می کنیم،...نوشتی: وقتی بلاخره تحمیل به دولت را توجیه می کنیم، باید قاعدتا بپذیریم که وقتی تحمیل میکنیم باید برای این تحمیل کلی حزب و تشکیلات و حقوق دان و دستگاهای رفرمیستی دست و پا کنیم وگرنه کار تحمیل پیش نمی رود و این میشود راه کارگر و امثال آن.<br /><br />رزا: نه لزومن. 14 ژوئن یک میلیون تظاهرات کردند به فراخوان اتحادیه ها. نوک تظاهرات 14 هزار رادیکال. اتحادیه ها می دانند برای چانه زنی و ایجاد ترس از رادیکال شدن جامعه در دل فرمانروایان از ما استفاده کنند. ترس از میلیتانت شدن جنبشهای اجتمایی باعث شل کردن سر کیسه ها می شود و ایجاد رفرم. از طرف میلیتانتها/رادیکالها وقتی یک میلیون در خیابانند ما بهتر خرابکاری می کنیم. شکستن تقریبن تمام شیشه ی بانکها و...<br />این دست آندست را می شوید.<br />راه کارگری ما بهروز فرهانی را از پای تلویزیون برای گزارش می آورند.<br />حتی اتحادیه های خود فرانسه نیز موضع دست راستی و پلیسی فرهانی را قبول ندارند. ترجمه کن و برایشان بفرست خواهی دید!<br />سیاست در خیابان تعیین می شود فراموش نکن که بدون ترس از ما کیسه ی سیستم برای دادن رفرم شُل نمی شود.<br />:)Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-77069792236178530292016-07-08T13:28:16.334+02:002016-07-08T13:28:16.334+02:00قسمت چهارم
اصلاح، در جملات اخر:
باید باشد، زندگی...قسمت چهارم<br /><br />اصلاح، در جملات اخر:<br /><br />باید باشد، زندگی که فقط تئوری و تظاهرات نیست نه زندگی تئوری و تشکیلات نیست.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-53874140312498068302016-07-08T13:16:08.519+02:002016-07-08T13:16:08.519+02:00قسمت سوم
نمونه تعاونی های عظیم منطقه باسک اسپانیا...قسمت سوم<br /><br />نمونه تعاونی های عظیم منطقه باسک اسپانیا را مطالعه کنید، اسمشان هست موندراگن، حدود ۱۰ سال پیش خواندم:<br /><br />بعد از سالیان سال دیدند که بدون مدیریت مالیه و حقوق دادن نمیوان در بازار جهانی شرکت کنند و مجبور شدند متخصص استخدام کنند. متخصصین مالیه و حقوق بین الملل اینطور کار نمیکنند که همه چیز مشورتی و داوطلبانه باشد، آنها مدیریت را بوروکراتیک کردند.<br /><br />برای ما آنارشیستها اینها غذای فکر هستند، نه؟ تجربیات گذشته، مسایل جلوی پا، منطق خشک، توازن بین احساس و عاطفه و واقعیات سرد زندگی و غیره. اصل قضیه وقتی شروع نمی شود که تظاهرات میگذاریم، اصل قضیه وقتی شروع می شود که وارد زندگی عادی و روزمره بیلیونها آدم می شویم. چپهایی می شناسم که با اولین برخود به تلخیها و واقعیات زندگی هر چه مارکس و مارکسیست بود را گذاشتند کنار، چرا؟ چون زندگی واقعی تئوری و تظاهرات نیست. Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-9381480776269419602016-07-08T12:56:40.187+02:002016-07-08T12:56:40.187+02:00قسمت دوم
بعلت محدودیتهای موجود در جوامع اقتدارگرا...قسمت دوم<br /><br />بعلت محدودیتهای موجود در جوامع اقتدارگرایانه، باید میان بد و بدتر انتخاب کرد و کلی گویی کارگر نیست، مشکلات باید حل شود.<br /><br />مثال،<br /><br /> ۱۰ کودک داریم و هر کودکی ۱ واحد منبع در روز برای زندگی احتیاج دارد.<br /><br />محدودیت منبع بعلت روابط اقتدارگرایانه ۶ واحد است.<br /><br />۵ کودک کاملا از لحاظ جسمی و ذهنی معلول بدنیا آمده و از خانواده بسیار فقیر است.<br /><br />۵ کودک کاملا از لحاظ جسمی و ذهنی سالم است و از خانواده بسیار فقیر لست.<br /><br />چون منبع محدود به ۶ کودک است، فقط ۶ کودک زنده می ماند. چگونه انتخاب میکنیم که این ۶ کودک کدام با شند؟<br /><br />بین ان ۴ کودکی که باید بمیرد کدام را انتخاب می کنیم؟<br /><br />برای مردن آنها میگذاریم از گرسنگی هلاک شوند و یا راه کشتن را ساده میکنیم؟<br /><br />حال فرض کنید آنها انسان نیستند، سوسک هستند و ما در مورد ۱۰ بچه سوسک باید تصمیم بگیریم.<br /><br />تصمیمات غیر عاطفی و منطقی گرفتن در زندگی بخش بسیار اساسی و کلیدی در زندگی ما انسانهاست، اینطور بنظر نمی آید؟<br /><br />با ع و ه <br /><br />به همه از جمله رزا و با تشکر از زحمات او که این امکان را به ما داده.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-23893904966058635242016-07-08T12:35:58.346+02:002016-07-08T12:35:58.346+02:00سلام بر همه،
میتوان ربط داد و چون مناظره نمی کنیم...سلام بر همه،<br /><br />میتوان ربط داد و چون مناظره نمی کنیم و فقط گفت و شنود میکنیم حتی میتوانیم در مورد موسیقی هم با هم حرف بزنیم.<br /><br />چطور میتوان ربط داد؟<br /><br />به اینصورت که وقتی بلاخره تحمیل به دولت را توجیه می کنیم، باید قاعدتا بپذیریم که وقتی تحمیل میکنیم باید برای این تحمیل کلی حزب و تشکیلات و حقوق دان و دستگاهای رفرمیستی دست و پا کنیم وگرنه کار تحمیل پیش نمی رود و این میشود راه کارگر و امثال آن. از لحاظ اخلاقی درست نیست که راه کارگر را بیاندازیم جلو برای ما رفرم کند بعد خودمان انقلابی بشویم راه کارگر را نفی کنیم. اگر میخواهیم در دولت رفرم شود باید قاعدتا خود من ما هم دست بکار شده و یک تشکیلات رفرمیستی با کلی حقوقدان و سیاست مدار حقوق بگیر بوجود بیاوریم.. وقتی میگویند اخلاق عملی یعنی کار کردن نه نظریه پردازی کردن. کار کردن، مخصوصا برای رفرم، تشکیلات میخواهد و چون رفرمیستی و ارتجاعی است، اقتدارگرایانه و تابع سیستم سلسله مراتب است، یعنی اینکه آنارشیستها نمی توانند در کار رفرم شرکت کنند مگر اینکه نظر سلسله مراتبی اشان را نسبی کنند، وقتی هم که نسبی کردی مجبوری بقیه راه را هم بروی. این ما را بر میگرداند به اتشعبات اوایل قرن بیستم در تشکلات انارشیستی.<br /><br />این هم یک جور بحث بود که میتوان در مورد آن فکر کرد.<br /><br />چیز دیگری که میتوان در مورد آن فکر کرد این است که اگر پایه استدلال برای دفاع از معلولین را دفاع از زندگی بطور کلی بگذاریم، با خودمان در تناقض قرار میگیریم چون در سیستم بیولوژی ما نابود کردن حیات موجودات زیستی لازم است، مثل کشتن باکتری، ویروس، ببر و پلنگانی که بچه و آدمها را میخورند و غیره. پس باید برای این قضیه، کلی اما و اگر درست کنیم که می شود فلسفه اخلاق عملی.<br /><br />مطلب دیگر برای گفتگو این است:<br /><br />مدیریت محدودیتها<br /><br />در جوامع غیر آنارشیستی یا کمونیستی ممکن است بگوییم در اکثر موقعیتها برای همه به اندازه کافی امکانات وجود دارد و نکهداشتن کودکانی که هم از لحاظ جسمی و هم از لحاظ ذهنی معلولند قابل قبول لست، حتی نگه داشتم حیواتاتی که چنین مشکلاتی دارند.<br /><br />اما در جوامعع اقتدارگرایانه کار به این سادگی ها نت بست. ما یک احساس و عاطفه داریم پیک امکانات و محدودیت عینی و عملی. <br /><br />پایان قسمت اولAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-15006739435717452222016-07-08T11:51:12.616+02:002016-07-08T11:51:12.616+02:00sorry dor nashimsorry dor nashimAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-17723631777538112282016-07-08T11:49:46.136+02:002016-07-08T11:49:46.136+02:00rosa jan haman tor ke gofdi behs rahekarege...rosa jan haman tor ke gofdi behs rahekareger bod shayet girmostegim rebt dashte bashad ama behter ast az behs dir nashim piroz bashidAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-9271256774497942692016-07-08T06:45:31.690+02:002016-07-08T06:45:31.690+02:00ما بطور فردی هیچگونه امکان رهایی نداریم.
می توان م...<br />ما بطور فردی هیچگونه امکان رهایی نداریم.<br />می توان متحد شد.<br />متحدین بر حسب قیمت.<br />زنان/معلولین/ "نژاد پست"/ تمام نابود شدگان، بر علیه تمام سود برندگان سیستم کنونی (تعداد اینها ثانیه ای کم و کمتر می شود).<br /><br />اگرچه رفرمیست نیستیم اما از هر رفرم باید استقبال کنیم.<br /><br />حکم مرگ هر فرد و هر گروهی را حکم قتل خود بدانیم...<br />به یک دلیل ساده و اینکه خود ما در هر لحظه امکان سُریدن به رتبه ی پایین تر را داریم. <br />مثل مار و پله بازی کردن می ماند با یک اختلاف.<br />باید گروهی از سُریدن پایین هر فرد جلوگیری شود. چون بر حسب هر سُریدنی، مارها قویتر خواهند شد.<br />همبستگی ما با تمام سرکوب شدگان است. حتی اگر از گروه/نوع ما نباشند.<br />اگر امروز مسئولیت معلولین و تصمیم به مرگ یا زندگی آنان را در دست دیگران بگذاریم، فردا خانه های سالمندان را با تزریق به پیران/از کار افتادگان/لاعلاجان بر خواهند چید.<br />هزینه نمی کنند. آنان مُدیریت پول ما را دارند. رای گرفته اند تا جامعه را مدیریت کنند به اسم "دولت" ...<br />مبارزه علیه دولت از راه به بند کشیدنش نیز هست. آنان ادعای نخبگی دارند. ما بطور موازی نهادهای محلی/تولیدی خودمان را برای بازپس دادن اعتماد به نفس دوباره به جامعه رانیز سازمان می دهیم. کمونیسم ما در پروسه ی باز ساختن جامعه توسط همین خودگردانی ها برقرار خواهد شد. اما مبارزه با دولت و نُنبگان سیستم را نیز نباید فراموش کرد.<br />علیه سیستم مدرسه، مدارس آتونوم داریم. اما مبارزه ی مدارس دولتی برای رفرم در سیستم آموزشی را نیز شریک هستیم. همزمان مُدل مدارس ما، مثال خوبی برای افراد جامعه است تا روزی کُلن خواهان برچیدن مدارس دولتی شوند. <br />تعاونی ها و همیاری ها هم به مردم اعتماد بنفس میدهد که بدون مُدیران کار بهتر پیش می رود و هم مردم را در مبارزه ی پیش رو با سیستم قوی تر می کند.<br />تا وزنه ی ما بیشتر شود.<br />عمر خانه های اشغالی/مدارس اتونوم/ تعاونی ها/ نهادهای محلی / خودگردانی ها/ شوراها ...در سیستم زیاد نیست اما در حافظه ی جمعی خواهد ماند و اعتماد به نفس گرفته شده را پس میدهد.<br />مُسلمن حتی سیستم جمع زباله ی ما با شهرداری قرق دارد و بهتر است. ولی تا مُفتخورهایی به اسم دولت رای و پول می گیرند، قرار نیست که ما کانالهای آب را تمیز کنیم یا کودکان مدارسمان را بکار بگیریم تا محیطی را که مفتخوران همزمان تنفس می کنند پاک نگهداریم.<br />تا زمانی که آنان قدرت و قدرت سرکوب دارند، آنان باید بپردازند.<br />هر جا دیدیم ماشین هایشان اوراق و آتش زده می شوند. چمن های گُلفشان نابود و دامداری هایشان آزاد سازی می شوند و در سیستم بیگاری شان (تولید) خرابکاری و بانکهایشان و مراکز سود آوری مالی شان روی سرشان فرو می ریزد...<br /><br />ما نیروی خیریه برای معلولین نیستیم و برای معلولین مایه نمی گذاریم! ما معلول شدگانیم...<br />ما سیستم روبیدن تیمی/محلی زباله هم نیستیم. زباله شدگانیم...<br />ما معلول شدگانی هستیم که به هر کلکی زنده مانده ایم تا سیستم معلولگر را بر سر خودشان فرو ریزیم.<br />تا زباله ها را به خوردشان دهیم.<br />تا بجای ذبح قانونی/شرعی حیواناتمان، آنان را بروی میز تشریفاتشان با یک سیب سرخ در دهان بر سفره آوریم.<br />ما کابوس و اپوزیسیون واقعی سیستم هستیم. در دل ماتریکس آموخته ایم چگونه پیچ و مُهره ی سیستم نباشیم.<br />ما را خرابکار می نامند! اما ما بنایی را که خراب نیست تا کنون نابود نکرده ایم!<br />ما سازندگان مجدد زندگی هستیم. زامبی شدگانی که از خرابه ها برخاسته اند و نه کارگرانی که هر روز و هر شب تولید می کنند اسلحه را و انرژی هسته ای را و نیروی کار را و کالا را و سود بیشتر را، تا قبر خود را هر روز عمیق تر از دیروزشان بکنند...<br /><br />زامبی های جهان/ معلولین/ لاعلاج ها... اتحاد<br />مبارزه<br />زندگی!<br /><br />زندگی برای هر آنچه ارزش زنده بودن ندارد. زندگی برای دور ریخته شدگان/ بیمار شدگان و لاعلاجان....<br /><br />با عشق<br />و با همبستگیRosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-67477512072020956322016-07-08T06:44:48.790+02:002016-07-08T06:44:48.790+02:00راستش بحث بر سر راه کارگر بود و به "معلولان&q...راستش بحث بر سر راه کارگر بود و به "معلولان" کشید.<br />شاید ربطی ندارد اما شاید هم دارد. راه کارگر اپوزیسیون مطلوب سیستم است. آنارشی نه...<br />چرا؟<br />شاید که انتقاد ما از سیستم ریشه دارتر است و دگرگونی ریشه ای را تلاش می کنیم. حق زندگی «بودن » برای همه. نه بدلیل تولیدکردن و یا مفید بودن فرد برای اجتماع...<br /><br />نابودی سلسله مراتب در ابتدا در مغز ها شکل می گیرد. اما چه چیز تابحال سد راه بوده؟<br />وقتی بعنوان انسان مُدرن به قعر جنگلهای آمازون میروی و بومیان به گوشهایت دست می کشند!<br />انسان بومی تشابهات را می جورد و انسان کنونی تفاوتها را.<br />تفاوتها را دیدن عاقبتش حذف است چون منابع ما در روی کُره ی زمین نامتناهی نیست. برای حذف موجودی، ما به توجیه نیاز داریم چون دیگر نمی توان همین جوری بدون دلیل کسی را کُشت و یا گذاشت بمیرد.<br />پس تفاوتها مهم میشوند برای اثبات خواری دیگری و مفید نبودنش.<br />اگرچه که فکر می کنیم خیلی تکامل یافته ایم و برای الحاق میمونهای انسان نما به قرارداد اجتمایی و حق برابر هم مبارزه می کنیم.<br />اگرچه که یک گوریل را نباید کُشت. اما استدلال سالم و قوی بودنش (گوریل) کافی نیست چون به حق معلولین تعرض میشود، سالم بماند/معلول بمیرد. فاکتور درد کشیدن و احساس درد هم نمی تواند مرز گذاری خوبی باشد.<br />اما به نظر من ح«ق زندگی» را برای انسان و موجودات دیگر گسترده کنیم.<br />این در جهت تکامل خود ما خواهد بود.<br />من عمیقن ضد فاشیست هستم. دیروز این تفکر یهودیان را کُشت بعد رسید به کودکان آلمانی "معلول" و پایانی نداشت.<br />من در عین حال میدانم اگر این کودکان کُلن همگی نابود هم شوند. (مثلن بدلیل اپیدمی ویروسی)، باز هم درصدی از کودکان جدید، "معلولیتی" خواهند داشت. این قانونی ژنتیکی است و 99% جهشهای ژنتیکی هم منفی هستند (اگر محیط ثابت بماند).<br />حال جهشی مرگبار برای فردی در افریقا مزیت است علیه مالاریا. یا فلج کُل بدن و زندگی با مغز. یا اوتیسم و دنیا را با درک دیگری حس کردن و یا مونگولیسم...<br />جامعه ی بشری نه از سر خیر خواهی و مذهب باید برای ژن مغلوب باز باشد و «حق زندگی» بدهد چون محیط بسیار متغیر است و شاید ژن مغلوب در محیط جدید غالب باشد؟<br />داروینی هم نگاه کنیم قوی زنده می ماند. اما قوی چه کسی است؟<br />این را محیط تعیین می کند. کودک تالیدومید که فقط مغز دارد و فقط از طریق کامپیوتر می تواند گفتگو کند یا فقط بدن است و ذخیره ی ژن پای اُردکی...<br />در جهانی بیشتر آب، کمتر خُشکی او قوی ترین است و با شنا در جهان آینده زنده خواهد ماند. او حامل ژنهای ما و اجدادش نیز هست...<br />تو شاید کودکی ببینی که مستقل غذا نمی خورد، هنوز کنترل ادرارش را ندارد و کورو کر و نابیناست؟ من اما می خواهم باشد. چون با تمام "نواقص" به دنیا آمده و حق زندگی دارد. هزینه ی مادی و عاطفی بودنش در سیستم بالا است، اما تکنولوژی ما نیز برای ارتباط گیری با اینگونه کودکان بسیار چشکگیر است. البته اگر بتوانیم که این هزینه را به سیستم تحمیل کنیم برای زنده نگهداشتنشان. ولی آیا می خواهیم زنده بمانند، یا دلایل حکم قتل شان منطقی تر است؟ آیا ما با معیارهای سیستم حاکم زندگی را قیمت نمی گذاریم؟<br /><br />در سطح کُلی تر ما به یک چرخه تعلق داریم. مثل زنجیری متصل به بقیه ی موجودات. حذف گروههای بزرگ از این چرخه ، ما را نیز صدمه میزنند. دستکاری بی تفکر ما و انتخاب ما (دامداری) کُل سیستم را صدمه زده.<br /><br />فردی ابتدای بحث به گرسنگی انسان پرداخت. و من به بردگی انسان به سیستم پرداختم.<br />چه گرسنگی ای؟<br />وقتی خوکها قهوه مینوشند<br />مردم را با حرف پر می کنند<br />و ما میتوانیم تا ماه را ابریشم ببافیم...<br />گرسنگی از بین خواهد رفت اگر ما غلاتی را که می کاریم بجای خوراندن به دام، شکم افریقا را سیر کنیم و گوشت نخوریم!<br />چرا اینکار را نمی کنیم؟<br />چون دام سود دارد ولی گوشت افریقا کالا نیست!<br />هزینه کردن برای معلولین صرف نمی کند (سود فوری ندارد) بیولوژیکی دیدن قضیه البته سود دراز مدت دارد.<br />ما بردگان سیستمی هستیم که خود ساخته ایم.<br />سیستمی بر طبق سود که اینک روی فرد فرد خود ما نیز قیمت گذاشته است. بر طبق سود رسانی فوری و بر طبق کالایی که امروز به فروش میرسد بمانند نرخ زن /مرد تن فروش کنار خیابان.<br />چرا نمی توانیم سرنگون کنیم؟<br />چون ما نیز در بسیاری موارد پیچ و مُهره ی سیستم هستیم. ارزشگذاری سیستم را می پذیریم. آیا این هزینه کردن لازم است؟ نهایتن چه سودی دارد؟ هم جامعه از دیدن این کودکان سر بر می گرداند و هم پدر/مادر/اطرافیان رنج میبرند. سوسیالیسم ما از افراد زیبا/سالم/مفید تشکیل شده؟<br />Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-26549640832661613922016-07-07T17:14:30.305+02:002016-07-07T17:14:30.305+02:00رزا،
اوف، اصلا منظورم مقایسه آشغال با بچه های معل...رزا،<br /><br />اوف، اصلا منظورم مقایسه آشغال با بچه های معلول نبود، چون من خودم بخشا معلولم، خیلی خیلی کم، فقط به ذهنم آمد و بعد که تو ذکر کردی دیدم که از مثال من برداشت بد میتوان کرد.<br /><br />تحمیل کردن به دولت چیزی است که کماکان وجود دارد و در چهارچوب رفرمیسم قابل قبول است، مثلا نمی شود گفت که پرداخت اضافه برای اضافه کاری بد است چون دولتی است. اینها را میدانم. <br /><br />ولی در مجموع قانع نشدم، تمرکز من روی هم کودک است و هم سرپرستان آن نه فقط کودک و زندگی، سرپرستان آنها هم زندگی دارند.<br /><br />گفت و گوی ما مربوط به سینگر نیست مربوط به موضوع کودکان معلول است که تو به آن اشاره کردی. من چون دوستان زیادی دارم که کودکان معلول دارند و با بسیاری از این معلولین هم دوست هستم و کار کردم، خواستم ببینم که در این مورد مشخص چه فکر میکنی چون سینگر هم به آن پرداخته.<br /><br />بهرحال گفت و گوهای ما در این صفحه موجود است و در آینده اگر نظرم عوض شد دوباره نظراتت را مطالعه خواهم کرد.<br /><br />با عشق و همبستگیAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-40620011159135700722016-07-07T15:43:43.473+02:002016-07-07T15:43:43.473+02:00رزا: سینگر اتیک لازم را ارائه نمی دهد و به داروینی...رزا: سینگر اتیک لازم را ارائه نمی دهد و به داروینیسم می افتد. <br />موضوع راجع به سینگر است و ایجاد گفتمان مفید بودن یا مفید نبودن "لاعلاجان".<br />آنکه لاعلاج پا بدنیا گذاشته یا بعدن لاعلاج شده حق غیر بازپی برای زندگی دارد. پس دیگر بحث فایده داشتن یا نداشتن نیست و کودکان با هر معلولیتی با هم بزرگ خواهند شد. چیزی که در اروپا انجم میشود و بالای سر کودک لاعلاج افراد بزرگسال برای بقا یا آمپول هوا نایستاده اند!<br /><br />در مورد زباله ها (هرچند در مثال مناقشه نیست!) اما مثال خوبی نبود.<br />باری<br />تا وقتی مالیات می دهی باید بیخ خر دولت را بچسبی. اگر نکرد یا ما نخواستیم، خودمان سازمان می دهیم. در نئولیبرال اکنون تو مالیات می دهی و دولت به بخش خصوصی واگذار می کند. و زباله ها می ماند. پس مالیات نمی دهی و بصورت محلی سازماندهی می کنی.<br />هر اول ماه در بهار در بیشتر شهرها کانالهای روباز آب جاری در جوهای بزرگ را کودکان مدرسه تمیز می کنند. <br />مشکل اصلی اما این است: دولت ها وظایفی دارند که دیگر انجام نمی دهند. ان جی او ها و سازمانهای غیر دولتی بیشتر کارها را انجام می دهند و پولشان از بانک جهانی پرداخت می شود.<br />اینگونه کم کم دیگر دلت مسئول هیچ کاری نیست. همه ی اقدامات رفاهی بطور خیریه است.<br />خیریه یعنی شهروندان هیچ حقی ندارند بهداشت رایگان و مدارس و... بخواهند و تنها اگر بانک جهانی (کلیسا) بخواهد، آب آشامیدنی و خدمات داده می شوند.<br />اگر کلیسا بخواهد به معلولین و بازنشستگان کمک می شود. پول خیریه از افراد خیر است...<br />یعنی تو این حق را دیگر نداری بمانند انسان زندگی کنی. حق بیکاری و...<br />کلیسا/ ان جی او و... برای این است که تو علیه این وضع شورش نکنی و تو را نیمه گرسنه و بدون حق و نیمه زنده نگهدارند.<br />مسلمن آنارشی یعنی بی فایده و محو کردن و نابودی دولت.<br />اما تا زمانی که دولت قدرت سرکوبت را دارد و تا زمانی که مالیات میدهی و دولت "مشروعیتی" در میان شهروندان دارد و رای می گیرد برای این مشروعیت وظیفه آنان است.<br />هر گاه دولت را ازروده های بانک جهانی آویختیم مسلمن نهادهای محلی که تمرین هم دارند بخوبی مسئولیت دولت را می گیرند.<br />تا زمانی که برطبق قانون دولت سرکوب میشویم دولت باید بخشی از مالیاتش را برای خدمات بهداشتی و زندگی دیگران هزینه کند.<br /><br />نوشتی: در جوامع فعلی، من فکر میکنم که مسئولیت تا آخر عمر زندگی اینگونه بچه ها باید با کسانی باشد که فکر میکنند این بچه ها باید نگه داشته شوند، نه البته فقط مادر و پدر. به عبارت دیگر، آنهائی که فکر میکنند چنین باشد، باید از خودشان مایه بگذارند، یعنی پول بدهند و نهادهای لازمه را بوجود بیاورند!<br /><br />رزا: طبق قانون باید دولت از همان منابع مالی که شکمش را پر کرده برای کودکان هزینه کند و نه والدین و نه افراد خیر. و نه فقط آنان که خواهان زنده ماندن کودکانند.<br />بر طبق توافق قانون کنونی همه سهیم هستند با پرداخت مالیاتشان تامین زندگی معلولین را بکنند. اگر کم بود جامعه در نهادهای موازی و خودگردان به والدین در نگهداری کمک کنند.<br /><br />افرادی مثل سینگر اما "ناخودآگاه" افکار سازی می کنند که حق زنده ماندن معلولین بدنیا آمده و فسخ آن بر عهده ی والدین/ پزشکان است. <br />یعنی ایجاد نهادی برای از بین بردن کودکان معلول و تولد دوباره ی فاشیست.<br />و البته خیلی از این کودکان توسط کلیسا و افراد خیر مخفی نگهداشته شدند.<br /><br />نوشتی: آنهائی که فکر میکنند چنین باشد، باید از خودشان مایه بگذارند، یعنی پول بدهند و نهادهای لازمه را بوجود بیاورند!<br /><br />رزا: این حق زنده ماندن در قرارداد اجتماعی اروپا وجود دارد و دولت بطور مستقیم وظیفه ی دادن خدمات رفاهی است. <br />شل و سفت کردن این حق همان فاشیسم است.<br />کسی هم قرار نیست مایه بگذارد. بلکه بخشی از پول مالیاتها باید برای این کودکان خرج شود.<br />مایه ای که ما بگذاریم از جنس عاطفی است. مگر اینکه دولت نابود باشد و ما مسلمن بعنوان جامعه ی نوین باید تمام این وظایف دولت را در برابر خودمان (شهروندان) انجام دهیم.<br />قرار نیست قراردادهای اجتماعی بدتر شوند. در آنارشی؟<br />بحث شود بر سر حق زندگی و...<br />نباید در آنارشی به عقب بازگشت و بدتر از زمان دولت...<br /> با ع و هRosanoreply@blogger.com