tag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post2712718468088397815..comments2024-03-14T00:10:36.052+01:00Comments on آرشیو رزا: بگذاریم همه بمانند! شبکه ی اقدام مُشترک علیه دیپورت!RosaArchivhttp://www.blogger.com/profile/02932756887891742685noreply@blogger.comBlogger4125tag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-77597528144581506902015-06-02T08:29:42.782+02:002015-06-02T08:29:42.782+02:00نوشتی: کارتن خوابها براشون جانور و حیوان هستند که ...نوشتی: کارتن خوابها براشون جانور و حیوان هستند که باید جلشون غذا بریزند تا نمیرند.<br /><br />رزا: غذا دادن به گرسنگان و انواع و اقسام کمکها تنها برای جلوگیری از شورش و قیام گرسنگان است.<br />اگرنه شعار<br />ثروتمندان را بخوریم! که روی در و دیوارهای شهر نقاشی شده، به اجرا در خواهد آمد!<br />سوسیال دمکراسی نیز در همین تقابل موجودیت یافت/تحمل شد.<br />از طرفی بمانند حکومت احمدی نژاد، مردم صدقه بگیر دولت شدند تا یادشان برود که در واقع وظیفه ی دولت ایجاد و تامین بهداشت، خانه، راه، بیمه و... میباشد.<br />تمام خیریه هایی که پس از اشغال سرزمینها توسط سرمایه و بازار راه اندازی شده اند، ایجاد این تفکر است که این حق مردم از دولت نیست بلکه ما (سیستم) صدقه میدهیم، اگر بخواهیم.<br />در اینجا وضیفه ی دولت به حمایت از سیستم انحصارات/شرکتها و برداشتن سدهای مالیاتی برای عبور و مرور سرمایه و کالا تقلیل داده شده. <br />دولت بخصوص در دیکتاتوری های جهان سوم نماینده ی تام و تمام سرمایه است.<br />خیریه ها هم تنها وسیله ی جلوگیری از قیام مردم.<br />آروندهاتی روی (خدای چیزهای کوچک/هند) به درستی از نقش ویژه ی خیریه ها پرده برداشت.<br />در واقع سیاست خیریه و صدقه از بانک جهانی ساخته و پرداخته شده برای کنترل مردم و متاسفانه اینهمه از فعالین، اکتیویستهای جنبش تغییر سیستم سربازگیری هم میکند.<br />مثلن زنی که مخالف وضعیت کنونی است، میشود کارمند ان جی او.<br />در خیریه ها برایش این توهم ایجاد میشود که دارد کاری میکند.<br />به گدایان غذا میدهد.<br />تصور کنیم اینهمه نباشد.<br />زن در پروسه ی زندگی اش برای تغییر وضع موجود به صفوف جنبش رادیکال خواهد پیوست. گدا نیز میشود راهزن! سرمایه برای کارش نیاز به محیط آرامی/امنی دارد. سرمایه نمیتواند بهره کشی کند در محیطی که هتل/مهاباد میسوزانند!<br />سرمایه برای ایجاد امنیت حداقل، خیریه ها را ایجاد میکند.<br />در ضمن وجود بیکاران/ بینوایان/ گداها همان لولویی است که انسان را به سربزیری و فرمانبرداری از سرمایه محکوم میکند. کارگر را به گذاشتن ادامه ی بهره کشی تشویق میکند. چون بدون کار در کارخانه ی استثمار، کارگر آینده ی خود را در گدایان میبیند و مغلوب میشود.<br />نیروی واقعن انقلابی اینروزها دیگر کارگران "پرولتاریا" نیستند.<br />اینروزها تنها آنان که هیچ برای از دست دادن ندارند "ما" هستیم!<br />گدایان/ بیکاران/ حاشیه ها/ خارجیان/ زنان....<br />راستش با تخصص من، امکان کارمند خیریه شدن برایم زیاد بوده/هست.<br />اما من اصولن ترجیح میدهم چرخ سیستم برای ادامه ی بقایش نباشم.<br />خیریه ها برای کارمندان خیرشان سراب است.<br />نهایتن یا خود مجبور میشود که بمانند بقیه شوند و همرنگشان شده و یا نابودی خود از دیپرسیون و یا نابودی کُل بهزیستی...<br />خودزنی/دیگر زنی/ بمب در بهزیستی/ یا ربوت شدن مانند بقیه ی کارمندان...<br />به نظرم بهتر است (او) اگر میتواند از شرایط آنجا گزارش کرده بیرون بیاید. فورن.<br />اگر امکان گزارش دادن هم ندارد، باز بهتر است که آنجا نماند. بیرون بیاید.<br />ببین در هر سطل زباله ای شکم گرسنه سیر میشود.<br />نابودی انسانیت انسان در سیستم، اما جبران ناپذیر است.<br />در نهایت نیز انسان مُهره ی سیستم شده و ماتریکس!<br />من هر نگاهی تحقیر آمیز را با سربلندی جواب میدهم.<br />ترجیحن از سطلهای زباله سیر میشوم تا گدایی/کارمندی/همکاری با سیستم.<br />وقتی را که باید به اینها بفروشم در خودیادگیری میگذارم. این زندگی من است و تنها یکبار است و تجدید نمیشود. <br />میروم توت فرنگی های گُلدانی را برداشت کنم.<br />و همزمان برینم به سیستم سوپرمارکتها. <br />کودک اکنون با افتخار به انگلیسی بحث هم میکند!<br />کارمند مربوطه ی کامنت قبل که زنان خارجی را به بهانه ی یافتن خانه به رختخواب میکشد، حتی بلد نیست یک درخواست آنلاین را جواب دهد. ده صفحه فرم برای پر کردن تحویلم داد! لذت بزرگی است که اینها اینهمه احمق هستند<br />:)<br /><br />Rosahttp://www.archiverosa.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-2713895851668413802015-06-02T07:06:59.219+02:002015-06-02T07:06:59.219+02:00یادی از میرزاده عشقی – ادیب آنارشیست
http://www.ko...<br />یادی از میرزاده عشقی – ادیب آنارشیست<br />http://www.kolahstudio.com/?p=2692<br /><br />سلام عزیز جان<br />مطلبت من را بیاد شعر عشقی انداخت. <br />نوشتی: میگفت تمام کارمندان هم در اوایل اینطور بودند ولی بعدها عادت کردند به این وضعیت و کارتن خوابها براشون جانور و حیوان هستند که باید جلشون غذا بریزند تا نمیرند.<br />رزا: فکرش را بکن که اینجا که من هستم، دقیقن همین رفتار وجود دارد. خارجی ها ، بیگانگان و بقیه نام داریم...<br />دیروز رفتم دنبال خانه میگشتم. خانه های ارزان برای بی بضاعتها. مرد ی تهدیدم کرد از کارمندان دولت. اگر خانه پیدا نکنی، خودت و کودکت باید بروی "به زیستی". گفتم باشه! گفت که تو نمیدانی در آنجا پر است از مست، معلول و آدمهای خطرناک!<br />گفتم: در برابر شماها، این افراد فرشته هستند. طرف میخواست من را به رختخوابش بکشد، به امید جستجو برای خانه!<br />در واقع با استفاده از وضعیتی که خود سیستمشان برای بخشی از مردم بوجود آورده اند، خود این کارمندان نیز به فکر بر آورده کردن نیاز جنسی خود در این وضعیت موجود میباشند.<br />اینکه در ایران کارمندی از این وضعیت دیپرسیون میگیرد و هنوز وجدانش از دیدن اینهمه رنجیده، جای بسی شادی است که اینها هنوز به روبات تبدیل نشده اند بمانند جوامع صنعتی.<br />البته بسیاری همانطور که نوشتی عادت کرده و دلایلی برای وجدانشان (اگر دارند) میتراشند که گدایان موجوداتی پست تر باید باشند و اینگونه زندگی نیز حقشان است. وجود این نوانخانه ها از طرفی بقیه را مجبور به کار برای سیستم میکند تا برای "گدا" نشدن و به این روز نیفتادن، تا روی زمین در برابر سیستم خم شده و فرمانبری کنند...<br />در قرن 19 ژرمینال، آنارشی با یک بمب کلک همه را (فرمانبر/فرمانبردار) را میکند! فعلن کارمان سخت است و برای پایان دادن به وضعیت آلترناتیو های دیگری باید یافت.<br />شاید فیلمبرداری از وضعیت و به قضاوت گذاشتن تصاویر در افکار عمومی چاره ای باشد؟<br />خود من هم اینبار برای مراجعه به کارمند مربوطه ضبط صوت میبرم. و تاکتیک کشیدن به رختخواب زنان محتاج خارجی را افشا خواهم کرد.<br />باری<br />جایی برای افسردگی نیست<br />برایمان اشکی نمانده<br />شروع کنیم به سازماندهی خلاف جریان.<br />با عشق<br />و همبستگی<br /> Rosahttp://www.archiverosa.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-4719053148368719332015-06-02T06:27:15.300+02:002015-06-02T06:27:15.300+02:00هرگناهی کادمی عمدا بعالم میکند ...هرگناهی کادمی عمدا بعالم میکند احتیاجست آنکه اسبابش فراهم میکند<br /><br />ورنه کی عمدا گناه اولاد آدم میکند یا که از بهر خطا خود را مصمم میکند<br /><br />احتیاجست آنکه زو طبع بشر رم میکند شادی یکساله را یک روزه ماتم میکند<br /><br />احتیاج است آن که قدر آدمی کم میکند در بر نامرد پشت مرد را خم میکند <br /><br /> <br /><br /> ای که شیران راکنی روبه مزاج<br /><br /> احتیاج ای احتیاج<br /><br />از اداره رانده مرد بخت برگردیده ای سقف خانه از فشار برف و گل خوابیده ئی<br /><br /> زن درآن از هول جان خود جنین زائیده ئی نعش ده ساله پسر دردست سرما دیده ئی<br /><br />از پدر دور وزنان ناخوردهام بشنیده ئی رفت دزدی خانه یک مملکت دزذیده ئی<br /><br />شد ز راه بام بالا با تن لرزیده ئی اوفتاد از بام و شد نعش زهم پاشیده ئی ! <br /><br /> کیست جز تو قاتل این لا علاج ؟<br /><br />احتیاج ای احتیاج !<br /><br />بی بضاعت دختری علامه عهد جدید داشت بر وصل جوان سرو بالائی امید<br /><br />لیک چون بیجاره زر درکیسه اش بد ناپیدی عاقبت هیزم فروش پیر سر تا پا پلید<br /><br />کز ذغال کنده دایم دم زدی وزچوب بید از میان دکه کیسه کیسه زر کشید<br /><br />مادرش را دید و دختر را به زور زر خرید احتیاح آمیخت یا موی سیه ریش سپید<br /><br />از توشد این نامناسب ازدواج !<br /><br />احتیاج ای احتیاج !<br /><br />مردکی پیر و پلید و احمق ومعلول و لنگ هیچ نافهمیده و ناموخته غیر از جفنگ <br /><br />روی تختی با زنی زیبای در قصری قشنگ آرمیده چون که دارد سکه سنگ زرد رنگ<br /><br />من جوان شلعر معروف از جین تافرنگ دائما" باید میان کوچه های پست تنگ !<br /><br />صبح بر دارم قدم تا شام بردارم شلنگ چون ندارم سنگ سکه نیست باد این سکه سنگ !<br /><br />مرده باد آنکس که داد آن را رواج !<br /><br />احتیاج ای احتیاج !Rosahttp://www.archiverosa.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-59183754818136336132015-06-02T05:22:35.203+02:002015-06-02T05:22:35.203+02:00بهزیستی تحت پوشش شهرداری کسانی رو که میبره تو سازم...بهزیستی تحت پوشش شهرداری کسانی رو که میبره تو سازمان به بدترین شکل ممکن پذیرایی میکنه یکسری اتاق های بزرگ داره که صد نفر رو میکنن داخل یکیشان و از اونها میخوان که آدرس یا شماره آشنایی رو بدن تا خبر کنند بیان و اینهارو ببرند اما در این مورد زیاد سختگیری ندارند و افراد میتونن به بهانه های مختلف خارج شن و میدونم خیلی از افراد بخاطر سرما یا دوش گرفتن و یا گرسنگی شدید وارد ماشین گشت شهرداری میشن و با اختیار چند شبی رو داخل بهزیستی میشن با این آگاهی که بعدا میتونن فرار کنند.<br />ولی نگهداری از اینها به بدترین وضعیت انجام میشه و بوی کثافت تمام اون دالان و اتاقهارو گرفته و به مریض ها هم قرص های تاریخ مصرف گذشته میدهند.<br />اینهارو از زبان کسی شنیدم که در انجا کار میکرد و چندمدتی افسردگی شدید داشت بابت این وضع و میگفت تمام کارمندان هم در اوایل اینطور بودند ولی بعدها عادت کردند به این وضعیت و کارتن خوابها براشون جانور و حیوان هستند که باید جلشون غذا بریزند تا نمیرند.Anonymousnoreply@blogger.com