tag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post2761196996747174032..comments2024-03-14T00:10:36.052+01:00Comments on آرشیو رزا: بیاییم برای همیشه انتخابات و سیستم نمایندگی را به گور بسپاریم.RosaArchivhttp://www.blogger.com/profile/02932756887891742685noreply@blogger.comBlogger72125tag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-79523750405722844652016-03-14T23:49:42.978+01:002016-03-14T23:49:42.978+01:00حتی ساختن محلی در جنوب تهران واسه سگهای بی سرپرست ...حتی ساختن محلی در جنوب تهران واسه سگهای بی سرپرست و مواظبت کردنشون توسط علاقمه مندان به حیوانات....و یا اجازه دادن به زنان در خوانندگی ....هم واسه ما عملی انقلابی بشمار نمیاد....و فقط واسه اونائی که میخوان سازش کنن(استحاله میبینن این روند رو) با حاکمیت وقت ماله کشی حساب میاد و خواهد اومد... <br /><br />پیمان جان<br />مشکل اینه که زنی را که غیر دولتی اقدام به حمایت گربه های نازنین کرد را در خانه اش با گربه ها زنده زنده می سوزانند و بهد ان جی او میزنند و سگ و گربه ها را به کانادا مثل عروس پُستی می فروشند. <br />مُشکل اینه که دیوار مهربانی را به محض ظهورش یکهویی از طرف شهرداری مثل قارچ گسترده می کنند. اینطوری مردم کنار می کشند.<br /><br />مثال زیاد است. فقط بگم که نمایش بزرگی است. همه ی نیازها عاقبت پاسخ داده می شود. "هر کس به اندازه ی نیازش"!<br />کمی دقت کنیم خواهیم دید که نه تنها نیازها کاذب هستند و از آن ما نبوده بلکه سیستم از اینهمه نیز سود سرشاری هم نصیبش می شه!<br />امروز به گدایی برخوردم. مثل همیشه کف جیبم را گشتم پولی نبود. یک سیب و چند آبنبات یافتم توی کوله پُشتی ام. داشتم در می آوردم دیدم نوشته "کار" گدایی می کنه!<br />بهش گفتم خیلی پرته! بحث طولانی شد. ببین داشتن کار برایش واجب تر بود! <br />به نظرم دزدان اینروزها دوزاریشان صاف تر است! هفته ی سختی بود و کمرم از شدت کار راست نمی شد. عوضش مدرسه پر از گل شده به استقبال بهار. <br />جایی خواندم:<br />نمایش جایی است که در آن کارِ اجباری به ایثارِ رضایتمندانه تبدیل میشود. در جهانی که در آن کارْ شانتاژی برای زندهمانی است ، هیچچیز از فورمولِ « به هرکس به اندازهی کارش » مشکوکتر نیست؛ بگذریم از فورمول « به هرکس به اندازهی نیازهایش» در جهانی که نیازها در آن توسطِ قدرت تعیین میشوند....<br />ببین پیمان جان<br />باید میلیونها بار هوشیارانه تر از سیستم بود. قدیم ها رفیقی داشتم که میگفت سرمایه دار ژاپنی از نوار بهداشتی خونی هم پول می سازد. بازارش هم پر رونق. <br />روزی شاید مجبوریم یبوست بگیریم از ترس فروش گُه مان به خودمان. همه چیز به کالا تبدیل شده مردم کار خواهند کرد تا بتوانند نیاز کاذبشان را به بو کشیدن ارضا کنند. دلیل نفرتم از گلهای رز سفارشی و اینترنتی:)<br />امید بزودی چهره به چهره صحبتی داشته باشیم انسانهای کمی وجود دارند که میتوانند فاجعه ای که بر سرمان مثل آوار افتاده را بفهمند....Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-39402074356798106672016-03-14T19:57:57.825+01:002016-03-14T19:57:57.825+01:00واسه همینه که همیشه گفتیم و میگیم : سرمایه داری از...واسه همینه که همیشه گفتیم و میگیم : سرمایه داری از تمامی فعالیتهای رادیکال فعالین آنارشیستی ضد سیستمی استفاده کرده و با نفوذ درون ما(آخرینش همین جنبش اشغال بود که از نیویورک و اسپانیا....شروع شد)اونا رو سعی میکنه تهی کنه ....و کرده و بعضا بخشا از سیستم ....بزبانی دیگر ما رو مات کرده و میکنه....بیهوده نیست که همش بایست رو نوک پامون در تلاش آلترناتیوهای جدید باشیم...و بقول زاپاتیستها میبایست در پی "یافتن مسیرهای جدید در حین قدم زدن" بود....منم با تمامی حرفهای بالات در مورد رادیکالیزه کردن جنبش در درون طبعا موافقم....اینکه در خارج وظیفه ما چیز دیگریست و بدرستی برشمردی نیز درش حرفی نیست....ولی در درون وظایف کاملا متفاوته و مقوله سرنگونی رژیم مدح نظره و نه لیلی به لالاش گذاشتن.....باز بگم...مثلا حتی ساختن محلی در جنوب تهران واسه سگهای بی سرپرست و مواظبت کردنشون توسط علاقمه مندان به حیوانات....و یا اجازه دادن به زنان در خوانندگی ....هم واسه ما عملی انقلابی بشمار نمیاد....و فقط واسه اونائی که میخوان سازش کنن(استحاله میبینن این روند رو) با حاکمیت وقت ماله کشی حساب میاد و خواهد اومد... naskhad.blogspot.comhttps://www.blogger.com/profile/03112920641178876376noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-8351771523421782082016-03-14T19:44:31.127+01:002016-03-14T19:44:31.127+01:00تا 16 سال بعد هم (یعنی تا سال 1988)پیرو بینش مارکس... تا 16 سال بعد هم (یعنی تا سال 1988)پیرو بینش مارکسیت لنینیست بودم...فاز دو ساله گذار به آنارشیسم رابین 1990-1988 طی کردم.... <br />سوما اینکه با استقرار ارتجاع اسلام ناب محمدی به رهبری خمینی و پس از شکست قیامهای 58 و 68 و 78 و 88(خالا با هر رنگ و لعاب و تئوری کاری نداریم)طبیعتا تمامی حرکتهای "مدنی" در ایران بزیر چتر رژیم رفته و خواهد رفت....مثل تو خود غربش هم....بخاطر همینه که بعنوان آنارشیست ما مقوله ای را بنام جامعه مدنی قبول نداریم....بخشی از سیستم حاکم بورژوائی بوده و هست و خواهد بود...منظور من اون بخش طبقه متوسطی هست که با خیال خام استحاله رژیم در اینجریانات فعالیت میکنه....ولی حداقل زمینه فعالیتشان یک درسهائی واسشون داره و مثبته ولی طبعا انقلابی نبوده و نیست....بخش آنارشیستی هم در موازات آنها میبایست در همه جا رژیم را به چالش بکشد....اینکه چگونه و کجا منی که در خارج هستم نمیتونم با شعار و ....به کرسی بنشونم.... naskhad.blogspot.comhttps://www.blogger.com/profile/03112920641178876376noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-30368346020154338292016-03-14T19:32:26.812+01:002016-03-14T19:32:26.812+01:00با سلام مجدد...اولا گفته باشم -همانطور که توجه کرد...با سلام مجدد...اولا گفته باشم -همانطور که توجه کرده ای روزا جان- طرف اکثر بحثهای بالای من جناب ناشناس بود .چرا که که مقولات تئوریک را از یکطرف با مواضع ارتجاعی بعضی جریانات و رفرمیستی اکثریت قریب باتفاق دیگر جریانات (از قبل قیام و دوران گذار,-57-58,و تا به کرسی نشستن کامل رژیم بعد از سازماندهی بسیج و پاسداران..) قاطی پاتی کرده بود.مثلا اینکه حزب توده بعنوان جریانی خائن و نوکر منش از همان اولین روز تاسیسش(بعنوان سرسپرده مسکو و تفکر استالینیستی تا به امروز)محرز بوده و هیچگاه جریان چپی بحساب نمیامده...و بعد از قیام کون لیسی هم واسشون نون و آب نشد....و حتی کیانوری رو هم اعدام کردند....جریانات چپ دیگر ارتجاعی نبودند بلکه رفرمیست و عقبگرا(در زمینه مسائل زنان عمدتا)بودند....و در خواب و خیال تز ارتجاعی "ضد امپریالیستی" بودن خمینی- بقول تو- اکثریت هوادارانشون رو به سلاخ خونه فرستادند.دوما -همانطور که میدونی-من بر خلاف تو و جوانان ایران دوره بعد از قیام(بخاطر اختلاف سنی مون)در دوران رژیم شاه -قبل از خروج از ایران- دو سال پیرو مشی چریکهای فدائی بودم(تز رفقا احمدزاده و پویان: توجه گروه جزنی هیچوقت در تشکیل چریکها نقش نداشت و فقط ظریفی از گروه جزنی به گروه سیاهکل پیوست ...چرا که اکثریتشون رو قبل از حماسه سیاهکل گرفته بودند...بعدها جزنی از زندان نظرات انحرافی و توده ای ش را به سازمان وارد کرد....توسط نفوذی هائی چون نگهدارها...)...باری naskhad.blogspot.comhttps://www.blogger.com/profile/03112920641178876376noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-91394652055621231402016-03-13T08:10:04.382+01:002016-03-13T08:10:04.382+01:00نوشتید: تمام تقلاهای شما برای تسخیر این سنگر و آن ...نوشتید: تمام تقلاهای شما برای تسخیر این سنگر و آن سنگر به نفع ضد انقلاب تمام شد. چرا که عنصر ذهنی در خدمت این ضد انقلاب بود. <br /><br />رزا: از آنجایی که مثل کامپیوتر پر از اطلاعات زاده نشده ام/ایم، تنها ضد انقلاب از این تقلاهای ما سود نبرد. اغلب ما از شکستهایمان می آموزیم. و شرکت در پروسه ی مبارزه نوعی خود شناسی هم هست که انسان ارتقا یافته و افق اش بالاتر میرود. و نهایتن اگر شانس ادامه ی مبارزه را داشته باشد، برای مطالبات خودش پا به میدان می گذارد. در مورد کمون پاریس نیز. "برادری و برابری" نمی تواند شعار زنان پس از تجربه ی اردوگاه سوسیالیستی باشد. حل تضاد کار و سرمایه در دستور روز بود و مارکس رهایی زنان را توسط خود سیستم سرمایه داری امکانپذیر میدانست....<br />از نظر من<br />سیستم تضادهای زیادی را موجب میشود. باید بتوان در میدان مبارزه جایی برای مبارزه ی دیگران هم باشد. و به تقلیل گرایی نیفتاد و نگفت اگر تضاد کار و سرمایه حل شد، بقیه ی تضادها هم نهایتن حل میشود چون نمی شود...<br />از طرفی برابری تنها مطالبه "اصلی" نیست. آزادی از تمام مناسبات سلسله مراتبی مد نظر است. از نظر اقتصادی شما میتوانید با دیگری برابر باشید اما بدلیل "ناجور " بودن زیر دست.<br />ناجور بودن جنسیتی/نژادی/ و غیره<br />تضاد زمین و انسان و حیوان<br />یدی/فکری<br />عنصر ذهنی انقلابی امروزه رهایی از سیستم سلسله مراتب است.<br />و نه فقط برابری اقتصادی "کار کنندگان" <br />هر کس به اندازه ی نیازش<br />حتی کسانی که "کار" نمی کنند. اجتماعی که کودکانش را بمانند گلهایی مراقب است و هیچ علفی در باقچه اش هرز نیست...<br /><br /><br /> <br /><br />Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-1442696819717509412016-03-13T07:17:43.353+01:002016-03-13T07:17:43.353+01:00پیمان جان
یه وقتی است که توده داره با اپوزیسیون تا...پیمان جان<br />یه وقتی است که توده داره با اپوزیسیون تانگو میرقصه، چند نفر یک گوشه رنگ لزگی گرفتند!<br />گاهی رقص ما آنقدر پرشور و جذابه! که مردم میپیوندند و هر کس بجای لزگی ما، شروع می کنه به حرکتهایی موزون خودش!<br />هزاران گروههای کوچک ریتمشان را با هم چند نفره تنظیم می کنند، اگرچه موزیک برای همه یکی است اما رقص ها گوناگونه!<br />کسی هم دیگری را هول نمیده و فکر نمی کنه جایش را دیگران تنگ کرده...<br />این اول دو سالی بود پس از "قیام57".<br />بعد از فرار انوریته (شاه) و خلا قدرت. <br />این دوران کوتاهه مثل خودمختاری مناطق کُرد نشین سوریه. اگر بشود در این دوره ی کوتاه پس از قیام مثل ایران یا اعلام خودگردانی (سوریه)همبستگی را در مردم بالا برده و ساختارهای توده ای و خودگردان/شوراها و خود مدیریتی کارخانه و مراکز توزیع را داشت، همینها نهادهای مدنی هستند که بعدن جلوی سرکوب ملت را خواهند گرفت. نهادهای مدنی کنونی در رژیم اسلامی اما اغلب دست ساز و سوپاپ اطمینان خود رژیم هستند. تصور ایجاد یا وجود آنها وقتی "برادر بزرگ" حاکم است، برای من مُشکل است. حتی یک "دیوار مهربانی" فورن دولتی میشه!<br />سیستم اغلب حرکتهای محیط زیستی ها را از آن خود کرده. <br />به نظرم نباید زیاد روی حرکت های مدنی حساب باز کرد. <br />من تمام سیاست "جلسات معارفه" را نیز که خیلی هم مُد شده دنبال کردم. بشدت ارتجاعی است و عنصر انقلابی نداره.<br />مبارزات دستمزدی کارگران هم بشدت ارتجاعی است و بجایش باید از عمل خرابکاری در تولید استفاده کرد. کُلن در دوران دیکتاتوری اهرم مبارزات مدنی در دست دولت است. میگویند در زمان هیتلر هر کجا درخت می کاشت آنتی فاشیستها اره می کردند یا اینکه درخته مفقود میشد. مردم می فهمیدند هنوز کسانی مخالف وجود دارند و خود همین، برای خیلی ها بذر مقاومت در دلشان بود و برای برخی از فاشیستها بذر ترس از انتقام...<br />(شخصن البته مخالف اره کردن درختم.) <br />ما باید بجای هول دادن ملت در خیابان و صف کردن شان پُشت وزارتخانه ی "محیط" زیست، به خرابکاری دامن بزنیم. و همچنین افشای روابط و مناسبات. این خانم شینا که صدای رئیسش را ضبط کرد و بیرون آمد به اجبار، بیشتر از ده راهپیمایی به جنبش زنان خدمت کرد. راهپیمایی اسید پاشی پشت سر یک مُشت نوه و نبیره ی امام جاهل و توده ای/اکثریتی و مواجب بگیر چه ارزشی داره؟ حتی زنانی که آموزش دفاع از خود و گروههای حمایت محلی راه انداختند کارشان مثبت تر بود. البته من که باشم جلوی اعتراض را به هر رقمش بگیرم. می نویسم که خود چه می کردم و موافق بحثم که چه کار نتیجه ی بهتری دارد...<br /><br />نوشتید: سازماندهی موضعی ولی پیگیر و پیوسته....تا بالاخره بتونیم با فشار جامعه مدنی در آینده زمینه حقیقی جریانات آنارشیستی ای مثل ترکیه و یونان نیز در ایران درست بشه...<br /><br />رزا: فشار جامعه ی مدنی از توش همان انتخاب بد و بدتر است. که شاید روابط را "دمکراتیک" بکنه مثل بجای سنگسار اعدام. باید فکرهای دیگر داشت. مثل خلاقیت آنتی فاشیستها در دوران هیتلر.<br />باید تک تک چهره های رژیم را بی "آبرو" کرد و ردشان را حداقل در خارج گرفت که چگونه برای یک شیشه مشروب گردن میزنند، درحالیکه بچه های خودشان در خارج با پولهای باد آورده به عیش و نوشند. باید خارج از کشور را حداقل از این فاشوها پاک کرد. اما "اپوزیسیون" چه می کند؟ در حال ماله کشی از سروش و اکبر گنجی و تقاضای آزادی بابک زنجانی و خروج از حصر و رای جمع کردن برای رژیم.<br />اگر دستمان به رژیم نمیرسد در ایران، در خارج که میرسد؟ باید این موش های توی سوراخ رفته را (با معذرت از موشهای نازنین)هر کجا یافتیم با عکس و تفصیلات افشا کنیم. یک شبکه ی اطلاعاتی مردمی. بجای فرهنگ مدارا که هر روز مثل استفراغ به خوردمان می دهند...<br />عملن هر کس را که "آن کار دیگر می کند" را افشا کرد.<br />خارج از کشور در واقع پُشت جبهه ی اغلب جنبشهای مدنی است. خارج کشور ایرانیان اکنون اما عملن شده است، امتداد دیکتاتوری. بیشتر روابط داخل ایران عملن در ارتباط با خارج است که زیر ضرب میرود. چون خارج بجای انجام وضایفش در خارج، در حال یافتن عضو در کارخانه و خیابان است برای اثبات تاثیر گذاری اش در ایران و نهایتن گرفتن پول بیشتر و امکانات بیشتر برای گروهش از سوبسید های اروپا/کانادا...<br />البته من حدس میزنم که منظور شما از «فشار مدنی» چیست ولی جنبش مدنی مستقل از جناح های رژیم مفقود است. <br />چند وقت پیش مورد جالبی دیدم. سگ و گربه های ایرانی را برای نجاتشان توسط یک نهاد حامی حیوانات به کانادا می فرستند!<br />سیستم برای هر گونه اکسیون پول می پردازد تا ما هر چه بیشتر استفراغمان را خود بخوریم مبادا که یکروز روی سیستم بالا بیاوریم...<br />پایدار باشید<br /> <br />Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-69730989867592139172016-03-13T05:46:43.755+01:002016-03-13T05:46:43.755+01:00عنصر عینی هم واقعن موجود است. چیزی که حرکت را سلب ...<br />عنصر عینی هم واقعن موجود است. چیزی که حرکت را سلب کرده به نظرم همان اضطراب است که اوضا برتر نشود. در ابعاد جهانی بهار عرب و تلاشی سوریه. در مورد ایران البته من دیگر در بطن خیابان نیستم اما به نظرم بیشتر تلاش عمومی همان دمکراتیزه کردن شرایط و شُل کردن زنجیرها مانده و تئوری رهایی هنوز فرسنگها دور است.<br />هنوز بحث تقسیم و مدیریت بهتر است. بحث خروج از ماتریکس نیست. مبارزه برای بقا و امتیاز گرفتن است. همان نمایش خاله سوسکه در جنبش زنان و جنبش کارگری "حداقل دستمزد" ...<br />تک و توک برخی در حال طرح و نقشه ی خود کفایی فردی و خودگردانی محلی. اگرچه بسیاری در حال بازخوانی تجربه های جهانی و یافتن آلترناتیو هستند اما زمان بر علیه ما کار می کند. <br />مُشکل اصلی مقدس گرایی و جوری تعلیم و تربیت مذهبی است که رژیم بیش از سه دهه مثل سم به حلقوم جوانان ریخته. استقلال فکری عملن سخت است وقتی که رابطه های انسانی بر پایه ی مرید/مرادی است. خودی/ناخودی و قبیله ای.<br />به بحث های روز جهانی زن نگاههی بیندازیم کماکان ماموتهای جنبش زنان در پُشت میکروفونهای مزدور. مارگارت تاچر را میتوان شناسایی کرد، این ضد انقلابها را سخت است چون از سوسیالیسم شروع میکنند تا بعد به ممنوعیت سقط جنین برسند و 8مارس را هم از قبل یک مُهر داس و چکش زده اند تو گویی زنان جزغاله شده ی ریسنده/بافنده ی امریکا هر کدامشان جد اندر جد یک سوسیال دمکرات بوده اند و حتی "شهید" تشکیلاتی!<br />سیستم نه تنها اول ماه مه را از آن خود کرده، 8 مارس ها را هم به گُه کشیده! تاریخ را بطوری جعل می کنند که متخصصان فتوشاپی هم انگشت به دهان می مانند. <br />باری<br />ضد انقلاب بودن گروهها مُحرز است. محرز تر اینکه به نظرم شرایط ذهنی هنوز و کماکان آماده نیست، وقتی سیستم تمام متدها و تاکتیک ما را کُپی کرده به خورد ملت میدهد. اشغال میادین اینک توسط فاشیستها! هفته ی آینده در شهر هانور/آلمان فاشیستها قرار است میدانی را که توسط پناهجویان اشغال شده و "غیر قانونی" اشغال شده بازپس گیرند! نویسنده ی آزادی بیان در صدد بازپسگیری آزادی بیان یک کوکلوس کلان امریکایی بمانند ترامپ است!<br />در جایی که جنازه ها زیر پای ساحل نشینان قابل شمارش نیست، فراریان جنگ و دیکتاتوری، "چپ" برای گرفتن میکروفون از یک فاشیست بمانند ترامپ دل سوخته است.<br />حال شما بیایید این "چپ" را افشا کنید. در روز روشن مثل من لینچ می شوید که این آنارشیست "به حساب من که زندانی رژیم بوده و شکنجه هم شده ام" آمده و پناهجوی سیاسی شده! <br />حال بیا و ثابت کن که پناهجو که نیستی هیچ! اینها هم اصلن تواب بوده اند! بیا از معاملات میلیونی بر سر پناهجو/زن/همجنسگرا بنویس و میکروفونهای مزدور کارگری و راه کارگری، مسئولین ایرانی خانه های زنان/ سخنگوهای قلابی همجنسگرایان/زنان که پُشت میکروفون از آزادی زن می گویند و هر شب در حال شمارش اسکناس!<br />بیچاره اسانلو ها که پُشت دوربین از مزدوری شان فیلم می گیرند. ضد انقلاب و خائنین واقعی اما همیشه با اونیفورم انقلابی رژه میروند...<br />عنصر ذهنی آماده نیست و آماده هم نخواهد شد تا وقتی که هر سازمان با نشان دادن جنازه های خاوران و نمایشگاه استخوانهای پودر شده، مردم را به پای منبر خود آورده، گفتگوهای زندان با نماینده ی موسوی در سوئد تدارک می بیند، روز جهانی زن را معرکه ی سوسیالیستی میگیرد و از آزادی بیان، آزادی بیان فاشیست و کوکلوس کلان را میفهمد و یکسری دمکرات هم برایش کف میزنند! <br />آمادگی شرایط ذهنی همان آتش زدن این ذهنیت است!Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-27421016848439480042016-03-13T05:46:04.834+01:002016-03-13T05:46:04.834+01:00زمینه های ذهنی و عینی
اینکه زمینه ی استارت یک ان...زمینه های ذهنی و عینی <br /><br />اینکه زمینه ی استارت یک انقلاب با حالتر وجود داشت را گویا بحثی نیست؟!<br />من در بالا انقلاب 57 را از دریچه ی یک نوجوان توضیح دادم.<br />در همان ذهنیت ما همه ی سازمانهای سیاسی را خوب و در جهت دمکراتیزه کردن میدیدیم. افق ما بمانند زنی بود که می خواست کمتر کتک بخورد. «مثل خاله سوسکه» دنبال یک دمب موش بود چرا که به هر حال سرنوشتش این بود که سوسک ماده زاده شده!<br />افق دید ماها در پایین ترین بخش هرم (مثل رهبریت تشکیلاتها) بیش از این نبود. ما اگر نماینده ی چریکها را در تلویزیون در مناظره با رژیم (بهشتی/بنی صدر...) می دیدیم، سخت تعجب می کردیم. هواداران رژیم هر روز ما را کتک میزدند. بعد بالایی ها (پیکار/چریک/...) را در حال ساخت و پاخت و اعلام نماینده و کاندید برای مجلس اسلامی!<br />بعد که وارد خارج از کشور شدم راستش زیاد دلم برای اعدامشان نسوخت. خود کزده را تدبیر نیست!<br />تنها همدلی من با افراد هوادار بود که گروهی نابود شدند. ابعاد کشتار را تازه در خارج فهمیدم. برعکس رفیق پیمان، من و گروه نوجوانان ما، در ایران بود که از انشعاب اشرف و مسلحانه ی حرمتی پور در خارج مطلع شدم. به ما گفتند که اشرف در کردستان است و حرمتی پور را اول بار از همین رفیق پیمان شنیدم. آنهم پس از 3 دهه!<br />انشعاب اکثریت/اقلیت چریکا اما مشخص شد چون مسئول پیشگام عوض شد. بعد سر دستگاهها و امکانات دعوا شد! مسئولهای جدید بی رحم تر از قدیم. در بحبوحه ی کشتار و دستگیری ها چون نیرو نداشتند، ما بچه ها را برای پخش می فرستادند. مثل اینکه خودشان در بازی شطرنج بودند و ما را به جنگ تن به تن در خیابان...<br />اگرچه که ما در گروهها با هم قهر بودیم، توی خیابان اما پٌشت هم.<br />خانه تیمی هم میزدند، مردم محله نمی پرسیدند از کدام گروهند و تا آنجا یی که می توانستند حمایت می کردند. چون هر خانواده یکی دوتا جوان "چپ" یا مجاهد داشتند. مجاهدین تازه بعد از 30 خرداد در دل مخالفین حکومت جا باز کردند، قبلش زیاد در اپوزیسیون غیر مسلمان جایی نداشتند. نکبتی ها ی مدرسه بوده و بدون اعتراض روسری هم داشتند و اصولن فرقشان با حکومتی ها بطور ظاهری بدلیل پوشش حجاب معلوم نبود و ما از هر دو حزب اله/مجاهد می ترسیدیم...<br /><br />نوشتید: مثل اینکه منظور من را نفهمیدی بجزء ضد انقلاب حکومتی ، تمام گروههای چپ - از توده ای گرفته و چریک فدایی - ( طرفداران استالین، مائو ، تروتسکس )همه جزء همین ضد انقلاب بودند، تمام آنها به نحوی از جمهوری اسلامی دفاع می کردند، مجاهدین خلق هم جزء آنهاست فراموش نشود. تمام تقلاهای شما برای تسخیر این سنگر و آن سنگر به نفع ضد انقلاب تمام شد. چرا که عنصر ذهنی در خدمت این ضد انقلاب بود.<br /><br />رزا: من البته که اینها را اکنون ضد انقلاب میدانم. تقلاها در حقیقت مثل جنگ عشیره ها بود!<br />اگر از رهبران عشیره ی من ساختاری درست میشد، فشار بروی من کمتر بود! ولی نظام همان باقی می ماند و سلسله مراتب هم همان باقی می ماند و افرادش تغییر می کرد. <br />به نظرم حتی اگر این فرقه های "چپ" هم خود را منحل کنند در خارج فرقی نمی کند. برخی مثل عنتری که لوتی اش گم شده یتیم خواهند شد. <br />عده ای اما مجبور میشوند مثل من به دنبال راه حل بگردند و سعی کنند خارج از سیستم فکر کنند. خوشبختانه ما یک آزمایشگاه بزرگ انسانی در اختیار داریم. میتوان از خودگردانی در محیط های کوچک شروع کرد. و ما همچنان کُلی تجارب شکست هم داریم و حدودن می دانیم که چه نمی خواهیم؟! <br />بخصوص آنهایی که تجربه ی فرقه های چپ را پُشت سر گذاشته اند. <br />عنصر ذهنی اگر منظور کمون پاریسی باشد، تکامل یافته. Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-18941499055365062192016-03-12T21:09:09.785+01:002016-03-12T21:09:09.785+01:00باری....در حال حاضر (بعنوان آنارشیست) دیگه برام مه...باری....در حال حاضر (بعنوان آنارشیست) دیگه برام مهم نیست چه جریاناتی "چپی"در ایران هستند یا نیستند...با طبقه کارگر "ارتباط" دارند یا ندارند....میدونید واسه چی جناب ناشناس ؟!واسه اینکه معتقدم که طبقات و اقشار گوناگون خودشون میبایست خودشون رو سازماندهی کنند و این این تفکر ارتجاعی لنینی که "از بیرون آگاهی بدرون جنبش کارگری " میره رو تاریخ دست رد بهش زده و میزنه....!!! فقط و فقط برام مهمه که جریاناتی حتی 3-2 نفره بطور پیگیر بتونن در سطوح مختلف و در زمینه های گوناگون تبلیغ و ترویج مشی غیر متمرکز انقلابی آنارشیستی(تنها نظریه انقلابی در جهان)رو پیاده کنن....سازماندهی موضعی ولی پیگیر و پیوسته....تا بالاخره بتونیم با فشار جامعه مدنی در آینده زمینه حقیقی جریانات آنارشیستی ای مثل ترکیه و یونان نیز در ایران درست بشه....در اون شرایط هست که طبقات و اقشار انقلابی در کنار این سلولهای انقلابی میتونند مناطقی آزاد شده درست کنند....حتی برای چند روز....تا همبستگی و عشق و کمک متقابل را تجربه کنند....اونوقته که مردم میفهمند که قدرت در دست خودشونه و نه در ساختار حزب و دستک دمبک....که انقلاب پدیده ای روزمره است و یکروز و یکشبه صورت نمیگیره ...و قیامهای متنوع میتونه چندین و چند بار در مناطق مختلف رخ بده....ولی انقلاب به این سادگی ها صورت پذیر نیست....زمینه های ذهنی و عینی متعددی میخواد....که هست....فقط میبایست چرقه اش زده بشه....و این پروسه طولانی شروع بشه....بامید چنین روزهائی naskhad.blogspot.comhttps://www.blogger.com/profile/03112920641178876376noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-52458382055406779172016-03-12T20:52:25.358+01:002016-03-12T20:52:25.358+01:00اینقدر در نوشتن تاریخ بطور کل از یکطرف و تاریخ جنب...اینقدر در نوشتن تاریخ بطور کل از یکطرف و تاریخ جنبش چپ بطور اخص در ایران (و جهان در حقیقت) تحریف شده که متاسفانه خیلی ها بغلط "جریاناتی " چون حزب توده(مزدوران استالین و حزب شوروی سابق) رو به غلط چپ میخونند.خیر.چپ جریانی هست که (1) برنامه انقلابی ارائه بده(نه اینکه مثلا رفرم ارضی امپرسالیستی, کندی-روستو-,رو "انقلابی" بخونه و از شاه در سال 42 تجلیل کنه:حزب کریه توده!!) (2)کادرهایش و هوادارانش در بطن جامعه بلولند و پیوند حقیقی با مبارزات توده ها داشته باشند....و ما در ایران عملا در 100 سال گذشته همچین جریانی را نداشته ایم....پس چپ حقیقی وجود خارجی-مادی نداشته در ایران....جز چند صباحی(1354-1349)چریکهای فدائی توانستند بعنوان کاتالیزور ترس از دولت شاه را بکاهند( تز رفیق امیر پرویز پویان)و تاثیر حرکت تاریخی شان را در بحبوحه قیام نشان دادند(با وجود اینکه عمدتا نابود شده بودند و اکثریت کادرهاشون توده ای می اندیشیدند...سردمدارانی خائنینی چون فرخ نگهدار ها و علی کشتکر ها..) که توده ها به قیام سیاهکل پاسخ نهائی را دادند ...وقتی شعار میدادند : رهبران ما را مسلح کنید....!!! اگر مثلا گروه اشرف دهقانی و محمد حرمتی پور در صدر سازمان میبودند من مطمئنم قیام به زودی فروکش نمیکرد و عملا جنگی طولانی تر به انتظارمان نشسته بودو....همونطور که در کردستان و ترکمن صحرا زمینه مادی این جنگ بود و دیده شد....بزبانی دیگر تهران میتونست به جنگ داخلی کشیده بشه....ولی چون در گوادولوپ نقشه ها کشیده شده بود....و قرار نبود قیام رخ بده....و وقتی رخ داد رهبریتی نبود که ازش استفاده بهینه کنه....زود خاموش شد و اسلحه ها جمع شد....و ضد انقلاب خمینی خودش رو زود با ساختن بسیج و پاسداران در موازات ارتش به سرکوب کامل همت گماشت....naskhad.blogspot.comhttps://www.blogger.com/profile/03112920641178876376noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-10735237746933200952016-03-12T20:31:41.023+01:002016-03-12T20:31:41.023+01:00برای من (1)حزب توده "کاریکاتور ی از حزب کمونی...برای من (1)حزب توده "کاریکاتور ی از حزب کمونیست " بود(مسعود احمدزاده)...و از بدو تاسیسش جریانی رفرمیستی و بعد از 1332 ضد انقلابی بود.(تکرار بالا....ترسیدم نظرم حذف شه....دو باره دارم مینویسم)....جریاناتی چون "پیکار" و "توفان"...چندین گروه چند نفره دیگر در این راستا... و حزب کمونیست کارگری-در پیوند با کوموله-که الان در سوئد شقه شقه شده اند.... و همگی خرده بورژواهائی بودند که در ادامه مشی حزب کمونیست شوروی خواهان رفرم -اصلاح بودند و نه انقلاب....ترتسکیستها فقط و فقط بعد از قیام سر در آوردن(15-10 نفر)از آمریکا و اروپا به ایران رفتند و بعد هم زود فرار کردند...و در ایران هیچگاه تاثیر گدار نبودند<br />البته مشی چریکی نیز در نهایت (حتی رادیکتالترینش: مشی احمد زاده)همون رفرمیسم سرمایه داری دولتی رو ترویج مینمود و نه انقلاب سوسیالیستی را.....اینکه در قیام ایران شرایط ذهنی انقلاب سوسیالیستی نبود درسته....ولی شرایط انقلاب دموکراتیک بود....ولی چون اکثرا مذهبی می اندیشیدند و گول ملاها رو خوردند...."ضد امپریالیست" خوندنشون در اول....بعد که قتل عام شدند دیگه دیر شده بود... حتی در این گونه بینش از انقلاب هم زیرش زائیدند و گند زدند....naskhad.blogspot.comhttps://www.blogger.com/profile/03112920641178876376noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-43870745641614950152016-03-12T20:22:21.783+01:002016-03-12T20:22:21.783+01:00چناب ناشناس : چرا چرت و پرت میگی ....و چرندیات تحو...چناب ناشناس : چرا چرت و پرت میگی ....و چرندیات تحویل مردم میدی !!؟؟مینویسی : "جریانهایی مثل حزب توده و احزاب چپ، خواستار تغییر ریشه ای نبودند، فقط می خواستند که شاه حکومت نکند بلکه سلطنت کند،حزب توده علنی این خواست را اعلام می کرد، گروه های چپ ( استالنیست ها، مائویست ها، تروتسکیست ها) بصورت تلویحی این موضع را می گرفتند.بخاطر این موضوع بود که رادیکالیسم توده زیر نفوذ این ذهنیت از هم پاشید."!!<br />اولا که حزب توده که دیگه جریانی نبود جز چندین نفر مزدور سابقه دار 80-70 ساله!!!از سال 1332-بعد از کودتای آمریکائی انگلیسی که فرار را به قرار ترجیح دادن در کمپ ضد انقلاب بودند تا به امروز...هیچگاه جز چپ بحساب نمی آمدند.(2) چه گروههای چپی؟! تمامی چند نفری که تو دهها گروه جمع شده بودند(اکثر خط سه ای پیرو مشی پیکار با اسامی مختلف)تماما مثل قارچ روئیدن....نیروئی نبودند که بخوان "زیر نفوذ ذهنیت توده" از هم بپاشند.این توهمات چیه زده به سرت!!!(3) فقط و فقط سازمان غصب شده چریکها بود که مثلا ...توجه کن مثلا چپ میزدند.ولی همینهاشم از همون روز اول بخش اعظمش به پیروی از مشی خیانت آمیز توده (اکثریتی) در کنار رژیم ضد مردمی و بسر کار آورده شده توسط آمریکائی ها بودند.پس فقط میمنه دو جریان کوچک چپ انقلابی<br />(1) جریان موسوم به گروه اشرف دهقانی(که تنها پرچمداران حقیقی -با تناقظاتی که بعدا به انشعاب درونیشان انجامید- پیرو مشی بنیانگذار سازمان چریکها یعنی احمد زاده -پویان)و (2) گروه وحدت کمونیستی. این دو جریان تنها و تنها جریانات چپ بودند(هر چند کوچک)که رژیم را از روز اول ضد مردمی/انقلابی ارزیابی کردند و سفارت گیری را نیز کار خود رژیم (و بعدها درو شد که کار زاهدی و اشزف و کیسینجر بوده)و جنگ ایران و عراق را جنگی امپریالیستی که میبایست بر علیه رژیم استفاده میشد تا سرنگونی اش رو فراهم میکرد(ولی از اونجائی مه اکثر "چپها" یا اول درش شرکت کردند و یا بعدها که دو زاریشون افتاد-و دیر شده بود- آنرا جنگی ضد انقلابی خواندن. naskhad.blogspot.comhttps://www.blogger.com/profile/03112920641178876376noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-50490923890549690582016-03-12T16:36:12.267+01:002016-03-12T16:36:12.267+01:00مثل اینکه منظور من را نفهمیدی بجزء ضد انقلاب حکومت...مثل اینکه منظور من را نفهمیدی بجزء ضد انقلاب حکومتی ، تمام گروههای چپ - از توده ای گرفته و چریک فدایی - ( طرفداران استالین، مائو ، تروتسکس )همه جزء همین ضد انقلاب بودند، تمام آنها به نحوی از جمهوری اسلامی دفاع می کردند، مجاهدین خلق هم جزء آنهاست فراموش نشود. تمام تقلاهای شما برای تسخیر این سنگر و آن سنگر به نفع ضد انقلاب تمام شد. چرا که عنصر ذهنی در خدمت این ضد انقلاب بود.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-15223480201283896192016-03-12T15:55:20.255+01:002016-03-12T15:55:20.255+01:00Mars 1979. مبارزه زنان ايران ، سال صفر
https:...Mars 1979. مبارزه زنان ايران ، سال صفر<br />https://youtu.be/8Fp-5LnsaAA<br /><br /><br />گردهمایی چریکهای فدایی خلق - اسفند ۱۳۵۷<br /><br />https://youtu.be/lWCg0JuXu0U<br /><br />:(<br />https://youtu.be/SDBLf_LcOpg<br /><br /><br />Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-1938913562809935472016-03-12T13:28:01.452+01:002016-03-12T13:28:01.452+01:00Merci rosa janMerci rosa janAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-33359294192243303692016-03-12T11:16:36.445+01:002016-03-12T11:16:36.445+01:00بسیج را ضد انقلاب نمی دانستند! ارتش را ضد انقلاب/ب...بسیج را ضد انقلاب نمی دانستند! ارتش را ضد انقلاب/بد و سپاه پاسداران خوب! تازه ما هواداران توده و اکثریت هم نبودیم! همان جلسلات اول بدلیل حجاب و فناتیک مذهبی شان از جهاد و مسجد در رفتیم...<br />ابتدای جنگ برای کردستان دارو و پول جمع کردیم و وقتی کمر سنندج را شکاندند هم دوزاری گروهها نیفتاد. با بنی صدر جلاد کردستان مناظره گذاشتند! حالا این مردک نظامی در خارج پُز اپوزیسیون می گیرد. بدنه ی دانش آموزی خیلی زود از سازمانها بُریدند. دانشجویان به خارج بر سر کلاسهایشان برگشتند که "از کباب انقلاب خبری نیست و خر داغ می کنند". به نظرم تنها آنانی که مشروطه را تجربه کردند و بخشی از جبهه ملی و مُصدقی ها و زنان ناسیونالیست زودتر از همه دوزاریشان افتاد که این ارتجاع است. خودسوزی زنان و تظاهرات میلیونی نتیجه نداشت. زنان اولین قربانی ارتجاع شدند. البته بدون مبارزه، خیابانها را ترک نکردند. در مقابل مادرانمان که تا همین الان زیر بار کُد لباس و رفتار اسلامی نرفتند شرمگینیم...<br />چرا که در تظاهرات میدان فوزیه قبل از سرنگونی شاه روسری های چرک زنان کثافت حزب الله را سر کردیم! روسری را که به خانه بردم، یادم است که با نفرت به آشغالدونی افتاد... باید سه دهه می گذشت تا ما بفهمییم حکومت یک مُشت آشغال مسلمان یعنی چه و فاطمه فاطمه است یعنی تمکین به یک مُشت فناتیک پدوفیل مسلمان که قرار است کودک 9 ساله را زیر لنگ و پاچه ی پیامبرشان له کنند. و اینهمه را قانونی هم بکنند. وقتش است در مراسمی بروی تمام اساسنامه های گروهی، کتابهایشان و اعلامیه های انقلابی شان استفراغ کنیم . و بمانند آنتی فاشیستها قسم یاد کنیم: نه! دیگر هرگز !<br />فاشیسم جنایت است. و فاشیسم اسلامی جنایت در حق زنان. تمام زنان...<br />مجبوریم اکنون از صفر شروع کنیم اگر نگویم از منفی...<br />و ما مدیون کودکان کشورمان نیز هستیم که در حجاب بدنیا می آیند. آنان که حتی نمی دانند که مادرانشان روزی اینهمه «برده» نبودند. <br />آنان که می گویند تعداد حزب اللهی ها زیاد بود و کاری از ما "گروهها" ساخته نبود بار دیگر به عکسهای میتینگ چریکها نگاههی بیندازند. همان میتینگی که رفیق «جهان» شان کت بسته دستگیر شد. فیلم راهپیمایی زنان علیه حجاب را باز ببینند. ما کم نبودیم. ما نادان بودیم. اسلحه ها را باید به ارتجاع برگردانده و قلبش را نشانه می گرفتیم. ما حتی یک زن انقلابی هم نداشتیم به مدرسه ی رفاه برود و به مارهای روی شانه ی ضحاک شلیک کند به مانند فانی کاپلان...<br /><br />مرثیه ای برای انقلابی که که به گُه نشست!Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-9411487909064761362016-03-12T11:16:08.121+01:002016-03-12T11:16:08.121+01:00نوشتید: رادیکالیسم توده زیر نفوذ این ذهنیت از هم پ...نوشتید: رادیکالیسم توده زیر نفوذ این ذهنیت از هم پاشید.<br /><br />رزا: راستش این جمله چکیده ی تمام تجربه ی من از سالهای پس از فرار شاه است. ما را بعنوان اعلامیه پخش کن توی خیابانها می زدند. توی اکسیون پلی تکنیک با سنگ زدند چشم دانشجو را کور کردند. کلاسهای مختلط آموزشی را در دانشگاه ممنوع کرده و ما با مدیر مدرسه ی دخترانه درگیر برای حجاب...<br />ما دوران بلوغ و در بطن خیابان این سرکوبها را می دیدیم. اما تحلیل اغلب گروهها از "عناصر خود سر" بود که نفوذی ضد انقلابند و نه حکومت ضد انقلاب!<br />در دلمان از محجبه ها و خشکه مذهبی ها متنفر. ما سرکوب را روی استخوانهایمان حس می کردیم و سران گروهها مشغول بحث و چانه زدن برای سهمشان در قدرت!<br />اغلب انجمنها و تشکلات دانش آموزی و دانشجویی در انقلاب فرهنگی نابود شدند بدست مذهبی ها. ما به کارخانه ها رفتیم. من دگمه قابلمه میزدم. برای دستگیری یک "چریک" به اسم جهان و اعدامش در اکسیون چند صد هزار نفره ی چریکها در پشت بام کارگاه مراسم بود. یکی گفت بدلیل مسلح بودن گرفتندش! من پرسیدم خوب چرا به پاسدارها شلیک نکرد اگر چریک بود؟ یکی از دانشجو/کارگرها گفت: عناصر ضد انقلاب بودند و رفیق دستور شلیک نداشت! بعد یکی یکی از افراد "سرشناس" مثل سعید سلطانپور و دیگران بودند که اعدام شدند... رهبران تنها این سرکوبهای رژیم را تا جایی که میشد ماله میکشیدند که "عناصر ضد انقلاب و خود سر" هستند و نه کُلیت رژیم.<br />به نظرم رژیم کار خود را پیش میبرد که سرکوب شوراها و تمام ساختارهای مردمی بود. این گروهها بودند که تا مقطع 30 خرداد 60 داشتند بروی کثافتکاری حکومت ماله می کشیدند. از این مقطع صف ها شفاف تر شد. ولی راستش دیر شده بود. گروهها زمان 2-3 سال را از دست داده بودند. اول به سراغ کاندیدهای مجلس رفتند از پیکار و چریکها و مجاهدین... و بقیه.<br />اغلب اینها را در بهت و ناباوری در بغل زن و بچه شان شبانه بردند. <br />افراد اغلب علنی بوده و در خانه ی شخصی شان دستگیر شدند و به دامن زنان چریک هم بچه ای آویزان بود!<br />عده ی زیادی را کُشتند، ما فرار کردیم و بقیه مجبور شدند بمانند و گُه خودشان را بخورند. اگر ما هم بودیم شاید همین می کردیم و هر سال به قاتلانمان رای هم می دادیم.<br />گروهها از شاه متنفر بودند و به درستی تا تهش رفتند. رفیق شورایی درست نوشته. در تسخیر کلانتری نارمک خودم رفتم برای بچه های جوان در سنگر(پس از تسخیر کلانتری در 57) سیگار! ببرم! بحث بود که امام دستور جهاد هنوز نداده! اما جوانها سنگر را هفته ها بعدش هم خالی نکردند. شورای محلات درست شد. ما نوجوانان برای سواد آموزی به خاک سفید رفتیم...<br />یادم است تحلیل بزرگترهای فامیل را که "بابا جان اگر این مُلاها بیایند، جیبشان ته ندارد!" یا "برو جلوی رادیو، تلویزیون تا لچک سرتان نکرده اند!"<br />مُصدقی ها و باقی ماندگان سالخورده از مشروطه درست می گفتند. آنها ارتجاع را خوب می شناختند. دستور تشکیلاتی اما برای همه بود: بروید جهاد سازندگی و مسجد که استفاده از سلاح بیاموزید. نوجوانان را خود گروهها روانه ی مسجد کردند!<br />Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-82659608041646072862016-03-12T09:03:32.592+01:002016-03-12T09:03:32.592+01:00هدف ما از مقایسه انقلاب کمون پاریس با قیام 57 نشان...هدف ما از مقایسه انقلاب کمون پاریس با قیام 57 نشان دادن اینکه عنصر ذهنی در انقلاب کمون پاریس وجود داشت و شکست کمون پاریس بخاطر این بود که انقلاب در خود پاریس منزوی شد و گسترش نیافت و بعد توسط عامل خارجی سرکوب شد. در قیام 57 ، عنصر ذهنی وجود نداشت ، منظورم این است که جریانهایی مثل حزب توده و احزاب چپ، خواستار تغییر ریشه ای نبودند، فقط می خواستند که شاه حکومت نکند بلکه سلطنت کند،حزب توده علنی این خواست را اعلام می کرد، گروه های چپ ( استالنیست ها، مائویست ها، تروتسکیست ها) بصورت تلویحی این موضع را می گرفتند.بخاطر این موضوع بود که رادیکالیسم توده زیر نفوذ این ذهنیت از هم پاشید.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-10559014149978062562016-03-11T20:44:40.657+01:002016-03-11T20:44:40.657+01:00مهم نیست روزا حان....راجع به نظرم ک حذف شده....بار...مهم نیست روزا حان....راجع به نظرم ک حذف شده....باری منم موافقم با رفیق مسعود/شورایی مون....کمون پاریس بخاطر تاریخچه انقلاب بورژوائی 1789 -کبیر- خیلی پیشرفته تر بود....حتی اسپانیای قبل از سرکوب فرانکو و چیاپاس کنونی(که مقاله ای در دست ترجمه دارم ...)...از قیام بهمن ما پیشرغته تر بوده اند....ما در صد و اندی سال گذشته-پس از انقلاب مشروطه - با نداشتن هیچگونه تجربه پیگیر و چند ساله دموکراتیک (حزب توده رو بشاشیم بهش...از بالا و کنترلی بود و مصدق و جبهه ملی -بورژوازی ملی ضعیف و پارانویک- هم هیچ غلطی نکردند و جنبش کارگری رو سرکوب هم کرد تازه )....در نتیچه نمیتونیم انتظاری بیشتر از اونی که شد داشته باشیم....زمینه های مادیش نبوده....حالا هم که در 10-15 سال اخیر تازه یکسری گروها در جامعه مدنی شروع به عرض اندام دارن میکنند....ما خیلی کار داریم....ولی اگه یک قیام دیگه (مثل 88 که بعد جنبش سبز روش سوار شد) رخ بده من معتقدم میشه یک رشد جهشی داشت و حتی نطفه های گروهای آنارشیستی را نیز میتوان ایجاد کرد....بامید چنین روزهائی....قربونتونnaskhad.blogspot.comhttps://www.blogger.com/profile/03112920641178876376noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-37845084578761365602016-03-11T17:56:15.801+01:002016-03-11T17:56:15.801+01:00salam xaste nebashid Man xodam mostegim sal 57 esh...salam xaste nebashid Man xodam mostegim sal 57 eshterak dashtam onhaye migofdan aga elame jehad nedade man to midan foziye bodam hij kes be in herfha gosh nemikard shayet baver nekonid merdom tesmim gerefde bod ke hemejanebe kar rejim ra temam konenand ke az bala sazesh shod herkat merdom nakam mand hal mogayese komone paris ba sal 57 eshteba ast chera? herkas engelab kabir fanse ra xande bashed ke 20 chelde be man hegh mide komne paris der bestere ve edame hododan 100 sal mobareze tevanest komone paris ra bevojod avered der 3 mah xodgerdani yek nefar alkoli ve mohtad to xiaban dide neshod mogayese 57 ba komon paris dorost nist ye shabahati bode mesalan shoraha der karxane ha neghshe asaci dashtane yadesh bexir xane kareger to xiaban aboriyhan aksaran darmiane ma nistan ya edam shodan ya mordan tedadi ham zende hastan ke lmesele man lebe goran piroz bashidid<br /> سلام خسته نباشید. من خودم در سال 57 اشتراک داشتم. آنها می گفتند که آقا اعلامیه ی جهاد نداده. من توی میدان فوزیه بودم و هیچکس به این حرفها (خمینی اعلام جهاد و انقلاب نداده) گوش نمی کرد.شاید باور نکنی اما مردم تصمیم گرفته بودند که کار رژیم را همه جانبه تمام کنند. که از بالا سازش شد و حرکت مردم ناکام ماند. حال مقایسه ی کمون پاریس با سال 57 اشتباه است، چرا؟ هر کس انقلاب کبیر فرانسه را خوانده باشد که 20 جلد است، به من حق میدهد که کمون پاریس در بستر و ادامه ی حدود 100 سال مبارزه توانست که کمون پاریس را بوجود آورد. در این سه ماه حتی یکنفر الکُلی یا معتاد در خیابان دیده نشد. مقایسه ی 57 با کمون پاریس درست نیست. یک شباهتهایی البته بوده مثل ایجاد شوراها در کارخانه ها. که در برخی جاها نقش اساسی داشتهاست . یادش به خیر خانه ی کارگر در خیابان ابوریحان که اکثرن آنها (فعالین کارگری)در میان ما دیگر نیستند یک عده شان اعدام شدند، یا مُردند. تعدادی هم زنده هستند مثل امثال من که لب گورند. پیروز باشید.<br />-------------------<br />رفیق شورایی جان<br />عمر من مال شما. زنده باشید. شوراهای روستایی در ترکمن صحرا و کُردستان هم بود. متاسفانه شرکت زنها اگر نبود ناچیز بود. انقلاب ایران بشدت مردانه بود اگرچه زنان در قیام فعال بودند اما در ساختارهای انقلابی بمانند شوراها کنار گذاشته شدند. ولی در گروهها بودند. کمون بریگادهای زنان داشت که در صف اول هم بودند. مسلح. یا زنان آتش زن که معروف بودند در کمون و فعالین برجسته ی زن.Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-23278420623001472412016-03-11T09:07:05.801+01:002016-03-11T09:07:05.801+01:00سلام پیمان جان
من الان بخش هرزنامه را چک کردم. کام...سلام پیمان جان<br />من الان بخش هرزنامه را چک کردم. کامنت شما مفقوده:(<br />اگر اتوماتیک رفته بود آنجا تا چند روز میشد یافت.<br />متاسفانه کاری نمیشه کرد.<br />من سیستم کلیک علایم مسخره را هم حذف کردم. "اثبات روبات نبودن" اما اجرا نمیکنه و باز از ملت چند کلیک روی عکسهای مزخرف ماشین، علائم راهنمایی و... می خواد.<br />چند وقت پیش هم باز در فروم بلاگ اسپات دنبال راه علاج بودم. گویا کسی نمیدانه چرا علیرغم تنظیمات ادمین، باز کلیک روی عکس را میخواد. احتمالن اشتباه عکسها را کلیک کردید و سیستم کامنت را کُلن حذف کرده. اگرنه من در هرزنانه احتمالن می یافتم و نجات می دادم.<br />متاسفانه باید دوباره نویسی کنید:(<br />ببخشیدRosaArchivhttps://www.blogger.com/profile/02932756887891742685noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-9087127788619578502016-03-11T01:34:25.573+01:002016-03-11T01:34:25.573+01:00نظر من پس کجا رفت رفیق روزا!!؟؟...تو آشغالدونی!!؟؟...نظر من پس کجا رفت رفیق روزا!!؟؟...تو آشغالدونی!!؟؟....کلی در جواب دوست ناشناس نوشته بودم امروز عصر!!!!naskhad.blogspot.comhttps://www.blogger.com/profile/03112920641178876376noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-16097846289665897892016-03-09T23:55:16.879+01:002016-03-09T23:55:16.879+01:00*حواسمان جمع است*حواسمان جمع استRosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-91910860529779132502016-03-09T23:53:57.062+01:002016-03-09T23:53:57.062+01:00لول
اره خوب تروتسکیسته
وبسایتهایشان (انتر ناسیونال...لول<br />اره خوب تروتسکیسته<br />وبسایتهایشان (انتر ناسیونال) را هفته پیش به دقت خواندم:)<br />http://world.internationalism.org/<br />http://internationalist.ueuo.com/<br />http://www.leftcom.org/en<br /><br />برای برخورد رادیکال (از ریشه) بهتره از لنین شروع کرد:)<br />تا بعد به مائو رسید(+.*)<br /><br />هوم<br />اگرچه مائو بقدر تروتسکی (جلاد کرونشتاد) آنارشیست نکشت.<br /><br />همیشه قبل از 8 مارس یاد 7 مارس می افتم.<br /> 7 مارس در سال 1921 : شورش دریانوردان کرنشتات<br /><br />http://archiverosa.blogspot.co.id/2015/09/blog-post_24.html<br /><br /> * تروتسکی کمیسر عالی جنگ، فرمانی را برای تسلیم نیروی دریایی کرونشتات صادر کرد که اگر تسلیم نشوید” مثل بچه مرغابی در یک استخر” شما را به گلوله می بندیم (ص 355.)<br />* ژنرال توخاچفسکی(که یکی از آزموده ترین ژنرال های معروف تزار بود و بعد از انقلاب حاضر شد بعنوان کارشناس نظامی کشتار در ارتش دولت بلشویک باقی بماند. البته ده ها ژنرال تزاری در ارتش سرخ انجام وظیفه می کردند که همه آنها در دوره قدرت استالینی اعدام شدند)<br /><br />+ پایان اقامت اما گلدمن در دیکتاری سرخ: در سپتامر 1921 دو نویسنده و شاعر محبوب و شناخته شده آنارشیست روسیه، فانیا بارون و لِو چِرنی بدون محاکمه و تعیین جرمی تیرباران شدند که اِما گلدمن از شوک وارده تصمیم گرفت در روز برپایی گنگره سوم کمینترن برای اعتراض با زنجیر خود را بر نیمکت آهنی تالار گنگره ببندد. اما افراد ناراضی درون بلشویکها گفتند، چکا در کشتن او درنگ نخواهد کرد. رفقای آنارشیست از گلدمن خواستند، او به هر ترتیبی شده باید از روسیه خارج شود تا به مردم جهان بگوید که دیکتاتوری پرولتاریا، خود پرلتاریا را زنده به گور کرده است . و چنین هم شد(ص 27، اسناد روسیه).<br /><br />به یاد فانی :(<br />امروز من به لنین تیراندازی کردم . این کار را به اراده خودم کردم . به شما نخواهم گفت که تپانچه ام را از چه کسی گرفتم . هیچ جزئیاتی را برایتان نخواهم گفت…از مدتها پیش قصد کشتن لنین را داشتم …من او را خائن به انقلاب می دانم… مرا قبلا به جرم شرکت در ترور یکی از مقامات حکومت تزاری در کی یف ، به آکوتوی تبعید کردند. مدت یازده سال در اردوگاه اجباری کار کردم… پس از انقلاب از زندان آزاد شدم …طرفدار مجلس موسسان بودم و هستم .<br /><br />جالب اینکه رزا لوگزامبورگ هم طرفدار مجلس موسسان بود:)<br /><br />احتمالن ما نیز پس از قیام بجان هم خواهیم افتاد!<br />البته اینبار هواسمان بیشتر جمع است که از پشت خنجر نخوریم:) Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-75342422056770327362016-03-09T21:41:41.602+01:002016-03-09T21:41:41.602+01:00اگربا فحش دادن مسئله درست می شود، معطل نکن فحش بده...اگربا فحش دادن مسئله درست می شود، معطل نکن فحش بده، <br />مسئله اساسی این است که انقلاب اکتبر شکست خورد و مقصر اصلی نه یک فرد خاص بلکه این بود در آلمان انقلاب نتوانست شکل بگیرد. از این رو انقلاب در روسیه منزوی ماند و در روسیه سرمایه داری احیا شد.هیجوقت تروتسکی باور نداشته است که روسیه رژیم سرمایه داری بوده باشد.شاید تا حدودی جواب بالا را داده باشم<br /> اما در مورد صیغه فحش دادن، کسیکه نمی تواند حرف منطقی بزند، فحش می دهد، اما آیا با این فحش دادن آگاهی ها ارتقاء می یابد فکر نکنم، شما که وقت می گذاری و می خواهی تغییری ایجاد کنی باید روی آگاهی کار کنی Anonymousnoreply@blogger.com