tag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post5159737598368565997..comments2024-03-14T00:10:36.052+01:00Comments on آرشیو رزا: فیلم لحظه ی آزادی زنان زندانی سال 1357RosaArchivhttp://www.blogger.com/profile/02932756887891742685noreply@blogger.comBlogger51125tag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-64564269062835853992017-02-23T09:32:15.419+01:002017-02-23T09:32:15.419+01:00با معذرت الان که آپ شد بلاگ دیدم یک کامنت در هرزدا...با معذرت الان که آپ شد بلاگ دیدم یک کامنت در هرزدانی افتاده و نجات دادم. رفقا اگر کامنتی حذف شد خبر بدهید.<br />به مهیار<br />ببین اگر مطلبی بنویسی برای بلاگ صفحه ی اول، مطمئنن درج میشه. اینجا بقولی از 7 دولت آزادیم.من فکرمیکنم اینکار بهتر است تا پراکنده گویی. البته من خودم بیشتر کامنت خونم، حرفه ای!<br />اگر ایمیل نداری میتوانی مطلبت را همینجا تو کامنت دونی بیاوری بگذارم صفحه ی اول. در مورد قهرمان: راستش اینقدر زیادند که توده ی مردم شده اند اینروزها.<br />در ضمن من نوشتم که از درد خودت بنویس بجای گیر دادن به لچک ما! ازت رزومه مبارزاتی کسی نخواست...Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-67007936541499596362017-02-23T01:20:38.786+01:002017-02-23T01:20:38.786+01:00نوشتی:هنوز نظر تحقیرانه به توده ها داری. زنها را م...نوشتی:هنوز نظر تحقیرانه به توده ها داری. زنها را مثل ملا فاحشه میخوانی چون مثل تو نیستند.<br /><br />خوب اینها فاحشه های اسلامی هستند به جامعه ی مردان خوب میدهند، برای همین امنیت دارند و باید لابد از «آزادی داشتن روبنده» شان دفاع کرد؟ یا همان بستن کمربند عفت! اگر این زهرا خانومها و خواهران اسلامی "توده" ها هستند، بله من هر روز وقت هم کم بیاورم بروی تفکرشان حداقل می رینم!<br /><br />https://youtu.be/83xE2S40-YU<br /><br />Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-88286947745397335592017-02-23T01:17:41.541+01:002017-02-23T01:17:41.541+01:00ممنون از حوصله و اعصابت. نه، هوادار شاه نبودم و نخ...ممنون از حوصله و اعصابت. نه، هوادار شاه نبودم و نخواهم بود، از زمان او شروع کردم. اربابان شاه سابق هم شاه نخواهند آورد و ظاهرا رژیم فعلی برایشان مفید تر است وگرنه از همان اول نمی گذاشتند که بماند. منظورم از روح، تاثیر آنها بر جامعه ضد ارتجاع ایرانی است. منظور م مثال و چیزهای دیگر بود. در مورد "از خودت بگو"، گفتم. ولی اینهم بگم که حرفهای آدم همیشه مجموعه ای از تولیدات ذهن خود و دیگران است. خودت هم نماینده زن ایرانی نیستی، وقتی از خودت میگی، بطور اتوماتیک از دیگران هم میگی و دیگران در تو تاثیر داشته اند. کامنت آخر با تو، خوب و تندرست باشی. مهیارnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-13163178031950096232017-02-22T23:15:03.702+01:002017-02-22T23:15:03.702+01:00هنوز همان روح فدایی و مجاهد بجای منطق و علم در سرت...هنوز همان روح فدایی و مجاهد بجای منطق و علم در سرت سیر میکند.<br /><br />رزا: منظورت چیه از روح؟ من نه با این سازمانها و نه هرگز با سازمان ایرانی کار کردم. تنها سازمان ایرانی «زنان 8 مارس» بوده.<br /><br />نوشتی:هنوز نظر تحقیرانه به توده ها داری. زنها را مثل ملا فاحشه میخوانی چون مثل تو نیستند.<br />رزا: خوب زن تن فروش مسلمان زیاد داریم که به حکم "کردگار" سرویس جنسی به شوهر میدهد. آنان تن را می فروشند. "فاحشه" از احتیاج می فروشد و آنان به اسم االله.<br />آخوند و مردان مسلمان "نجیبه/ و پاکدامن و باکره و مومن" می گویند به زنانی که بهشان خوب می دهند و در عقد دارند . منظورت انتقاد من به نجیبه های مومن است که قبل از ورود شوهر و بر طبق قران با شنیدن پای شوهر آماده لخت می شوند، است؟ خوب آنان تربیت تن فروشی اسلامی شده اند و "سگ" دستاموز شوهر. وقتش رسیده بدانیم (این باکره خانه آمده و کفن رفته از خانه)،اینها تن فروش رسمی و سنتی آخوند/ملا/مردان هستند که برطبق قران حتی برای شوهرشان صیغه هم می گیرند مبادا شوهر/الله/کردگار... ترکشان کند. من نوشتم اینها برطبق قران تن فروشی می کنند. اگر از نظر تو نمی کنند، خوب بگو نجیبند! من هم نظرم را نوشتم که آنان کنیز مردان هستند و فمنیسم اسلامی شان هم به حکم مردان است...<br /><br />نوشتی: هر آزادی مشخصی را دفع میکنی و ناچیز می شماری...<br />رزا: ببین نوشتم که آمدن شاه یعنی خوردن هر آنچه بالا آورده ایم. هر کس عاشق نُشخوار است بفرما! کامنت اولت را دوباره بخوان. توجیه حمایت از شاه و توله هایش با توجیه "آزادی زن" و "آزادی پوشش" و رفع لچک و...<br />نه مرسی<br />درجه دادن به آزادی «زن» برای توجیه حمایت رژیم سلطنتی؟ <br />ببین خودت را پشت زن مورد توهین "فاحشه" قرار گرفته، بدلیل حجاب "درجه آزادی زنان صفر"، خودت را پُشت "مردم" قایم نکن. نظرت را به اسم خودت با شهامت بگو. چون من و خیلی ها انقلاب نکردیم تا شاهنشاهی و بزرگ ارتشداران و رضا قلدرها... برگردد. حالا چون خمینی بدتر بوده و حجاب اسلامی را تحمیل کرده...<br /><br />کامنت اولت را باز بخوان:<br />نوشتی: آیا آزادی درجه دارد؟ مثلا مردم کشورهای غیر اسلامی از مردم ایران اسلامی آزاد ترند؟ آیا زنان کشورهای غیر اسلامی از زنان ایران آزاد ترند؟<br /><br />با مشاهده و نظر خواهی میتوان به این مسئله پاسخ داد. بنظر مردم، کشورهای غیر اسلامی از مردم ایران آزادی بیشتری دارند. زنان کشورهای غیر اسلامی هم از زنان ایران آزادی بیشتری دارند. اگر آزادی مردان کشورهای غیر اسلامی از 20 باشد 8، آزادی مردان در ایران از 20 هست 5. اگر آزادی زنان کشورهای غیر اسلامی از 20 یاشد 4، آزادی زنان ایران از 20 هست 1.<br /><br />اگر مطالب فوق صحت داشته باشد، هر چیزی که حاکمیت اسلامی را در ایران عقب بزند، درجه آزادی مردم ایران را بالا می برد، مخصوصا آزادی زنان را. چه چیزهائی حاکمیت اسلامی را عقب میزند؟ جنگ، رفرم و انقلاب. همه اینها موثر است چون حاکمیت اسلامی در ایران بدترین چیزی است که مردم ایران تا بحال داشه اند.<br /><br />آیا آزادی افراد تحت دیکتاتوری رژیم شاه از رژیم جمهوری اسلامی بیشتر بود؟ بنظر من بیشتر بود. آیا اگر دیکتاتوری رژیم پهلوی برگردد، آزادی مردم ایران از الان بیشتر خواهد شد؟ بنظر من، متاسفانه، جواب مثبت است. <br /><br />رزا: من هم نوشتم از خودت و از طرف خودت و نه مردم و نه زنان و نه از حجاب و... بنویس.<br />بنویس شاه برگردد و رژیم سابق، برای تو بهتر میشود. <br />حال من دیگه جدن حوصله ی بحث ندارم. همانطور که نوشتم. من «رزا» آزاد نمی شوم اگر مفتخور دیگری بخصوص بدلیل اینکه ولیعهد است و گویا از کون یک شاه افتاده، حکومت کند.<br />اصلن هم نمی خواهم بدلیل کشف حجاب و خلاصی از آن به گذشته بازگردم.<br />و بقیه حرفها که زدم. <br /><br /> Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-58196576286167890802017-02-22T14:51:32.542+01:002017-02-22T14:51:32.542+01:00وارد هر جلسه ای میشدم و کمی حرفهایم، خیلی کوتاه و ...وارد هر جلسه ای میشدم و کمی حرفهایم، خیلی کوتاه و خلتصه، به شکل نظری در می آمد، شروع میکردند به بازجویی، از کجا آمده ای، جز کدام تشکیلات بودی، دستگیر شده ای، زندان رفته ای. دنبال قهرمان بودند، دنبال مقایسه من با قهرمانهای خودشان، وقتی با تکبر آنها برخورد میکردم، میخواستند دسته سیفون را بکشند تا از شر آدمی که معتقد است باید ابتدا مغز را بکار برد و استدلال کرد، خلاص شوند. ما مجاهد میخواهیم، ما فدایی میخواهیم، ما خودمان عقل و منطق داریم، عقل و منطق از من، مجاهدت از تو. این در واقع حرف آنها بود، یک رقیب دیگه برای چه! باصطلاح باهوشهای آنها میگفتند بگذار باشد، بحثهای نظری با او، بشرطی که عنوان آن را ما تعیین کنیم، از طریق تصاد، به رشد دیالکتیکی ما کمک میکنه. بعد که میدیدند به مارکسیسم شان نه تنها کمکی نمی کنه بلکه برعکس میدیدند که تقدسی را که سالیان سال وجدان و هویت خوشان را به آن آویزان کرده اند را لغزان میکنم، میگفتند برو، مرتجعی. ضد مارکسیستی، یکی دوتا نبودند، اکثرشان، شش اید همه اشان. خیلی سانسور چی و پنهان کار بودند. میگغتند مخفی علیه ارتجاع است. بعد فهمیدم که نظر واقعا وقتی نظر هست که در محیط کار بصورت تشکل درآمده باشد. آنها همه از کار در می رفتند و به تظاهرات پناه می بردند چون در تظاهرات در محیط کار نیستی، انقلابی می نمایی اما از انقلاب واقعی ای که ممکن است نون شب تو را بگیرد فارغ هستی، چون بندی واقعی وجود ندارد که منطق ات را در عمل بسنجد، دنیای مجرد آزادی برایت لذت استمنا را دارد. همیشه انقلابی می مانی، همیشه مفتخری. برای همین روز به روز و سال به سال آزادی مجرد تر و مجرد تر میشد و همه آن بصورت یک شعار توخالی در می آمد: سرنگون باد. سرنگونی طلب هستی یا نه، اگر نیستی برو دنبال کارت. اینهم بود از باشگاه انقلاب و نداشتن داوطلبانه حق عضویت. گفتم که، مردم ام. اقلا یکی پیدا شده میگذاره آرشیو بشه.مهیارnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-55031571954058479872017-02-22T14:19:21.943+01:002017-02-22T14:19:21.943+01:00نه رزا، تو تکبر "انقلابی" داری، بدرد تو ...نه رزا، تو تکبر "انقلابی" داری، بدرد تو نمیخورم، هنوز همان روح فدایی و مجاهد بجای منطق و علم در سرت سیر میکند. هنوز از مردم رزومه می خواهی. هنوز فکر میکنی برای انقلاب باید استخدام کرد. هنوز نظر تحقیرانه به توده ها داری. زنها را مثل ملا فاحشه میخوانی چون مثل تو نیستند. آزادی در ذهنت مجرد است، هر آزادی مشخصی را دفع میکنی و ناچیز می شماری، به سیاهپوستان میگویی هیچ برده ای از بردگی در جنوب آمریکا آزاد نشد و اصلا وضعتان تغییر نکرد، اگر دوباره گذاشتنتان همانجا، فرقی نمی کنه. وقتی آزادی اندازه ندارد، تاریخ هم ندارد و حتی ارتجاع نه درجه دارد و نه تاریخ. فقط وقتی با تو دیالوگ خواهم داشت که من را واقعا ناچیز بدانی، غیر مهم، غیر انقلابی، مردم، یکی از بیلیونها، "زجر" ندیده"، احساس درد نکرده، بخاطر اینکه واقعا همانم. جزایر ایزوله آزادی، اتاقهای تیمی و گروهای از جمعیت جهان جدا شده و دلخوش به آزادی مجرد، دنیای من نیست. من بخشی از سیستم هستم، نه بخشی که فکر میکنم نیستم، اما واقعا هستم. نمیخواهم انقلابی باشم، انقلابیون من را دوست ندارند، مرتجعین هم دوستم ندارند، چون مردم ام، آنها رزومه میخواهند، نه دیالوگ. جالبه، هنوز علیه مشی چریکی و سرنگونی طلبی باید بگوبم، علیه افراد ممتاز و دارای رزومه. مهیارnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-32391686699694625342017-02-22T09:09:08.094+01:002017-02-22T09:09:08.094+01:00 آزادی درجه دارد، به درجه بیرون آمدن از تحجر ارتجا... آزادی درجه دارد، به درجه بیرون آمدن از تحجر ارتجاع و تحمیل حوزه های اختیار خود در اندیشه و عمل به آن بستگی دارد، به لای پایت نگاه کن و از آزادی زنها حرف نزن، این حرفهای کم ارزش، تلقین است، تلقین قربانیانی که درست فکر کردن را از دست داده اند و به قربانیان دیگر خشونت روحی میکنند.<br /><br />رزا: از سرگذشتت در ایران و اینهمه خشونتی که تجربه کردی متاسفم. من شخصن خشونت روحی بتو انجام ندادم و کلن قصد این را هم نداشته و ندارم.<br />هر فرد بهتر است که از درد خود بگوید و نه از دیگران. حجاب اجباری اسلامی زنان که درد تو نیست که با آن درجه ی آزادی را تخمین میزنی؟ از خودت بنویسی بهتر است همانگونه که عاقبت نوشتی. <br />بحث اینکه ارزشگزاریها متفاوت است، آیا آزادی درجه بندی میشود، چه کسی محق است که آنرا درجه بندی کند و...<br />اینهمه را بر طبق سنت جیاپاس در زمان و مکانی دیگر ادامه دهیم. کلن اینجا به نتیجه نمیرسد چون من شدیدن به این مسئله واقف شدم که شدت خشونت و درجه آزادی دقیقن به فرد ربط دارد مثل مثال کودک در اوپا که باید بدون حجاب و در امنیت نسبی خوشبخت باشد اما نیست.<br />به هر حال تو را نمیدانم. بیشتر ما در اروپا از راسیسم پنهان و آشکار در رنج هستیم و عملن بین ارتجاع و راسیسم دومی را انتخاب کرده ایم. <br />به امید روزهای بهتر...Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-50928604073562393472017-02-21T13:25:12.307+01:002017-02-21T13:25:12.307+01:00نه اصلا مغزم معیوب نیست، بلکه برعکس. آزادی درجه دا...نه اصلا مغزم معیوب نیست، بلکه برعکس. آزادی درجه دارد، به درجه بیرون آمدن از تحجر ارتجاع و تحمیل حوزه های اختیار خود در اندیشه و عمل به آن بستگی دارد، به لای پایت نگاه کن و از آزادی زنها حرف نزن، این حرفهای کم ارزش، تلقین است، تلقین قربانیانی که درست فکر کردن را از دست داده اند و به قربانیان دیگر خشونت روحی میکنند. در ایران هم مرد ها باید رعایت حجاب را بکنند و بی دلیل و بی چون چرا رفتارهایی را بپذیرند که مرتجعین می خواهند. مرد ها هم مثل زنها هزاران نوع محدودیت دارند و هزاران نوع مغزشان را شستشو داده و آزار میدهند. درجه آزار و اذیت مرد ها نسبت به جوامع دیگر به مراتب بیشتر است. کوشش در جلوگیری از رشد عقلی و اجتماعی مردم کشورهای اسلامی مخصوصا کشورهایی مثل ایران و عربستان بسیار بیشتر است. مرد سالم زن سالم را درک میکند. در همین چند سال پیش بود که علیه علوم اجتماعی جفنگ سرمایه داری غربی هم اعلام جنگ کردند. سالیان خیلی پیش بارها مجبورم کردند که در نماز جماعت محیط کار شرکت کنم، دوبار دستگیرم کردند، کتک خوردم، تحدیدم کردند، در تظاهرات عادی به من شلیک کردند، در این فرهنگ از من میخواستند که زنها را تحقیر کنم، کودکان را تنبیه کنم و چرندیات آنها را ترویج کنم. تمام آزادی های بدست آمده از انقلاب مشروطه و سایر جنبش های بعد از آنرا را عقب زدند. همانقدر که آزادی درجه دارد، ارتجاع هم درجه دارد و پارامترش همان درجه آگاهی از خود و جهان ،درجه تشکل و تحمیل خود به آن است. آزادی و ارتجاع در همه جا درجه دارد و به جا افتادن و درجه برخورد منطقی و علمی به مسایل و مشکلات طبیعی و اجتماعی بستگی دارد. در سیستم هستم، اما دوام آورده ام و در مجموع خوب و تندرستم، شما هم باشید، ارتجاع نامعقول، خرافی، پرخاشگر، خشن، حراف و نفاق افکن است. هیچ ایدئولوژی ندارم، تنها به علم و منطق متعهدم، چیزی که من را انسان کرده. مهیارnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-472890445890442082017-02-20T20:39:23.668+01:002017-02-20T20:39:23.668+01:00مرسی رزا، قانع نشدم، فعلا به نوشتن یادداشت خصوصی و...مرسی رزا، قانع نشدم، فعلا به نوشتن یادداشت خصوصی و فکر کردن در مورد این بحث اکتفا میکنم. مطمئنن تو هم قربانی ارتجاع هستی و نظراتت قابل توجه است. البته ارتجاع برای من همیشه ابتدا سیستم فکری است؛ درجه معقولیت، درجه انطباق با واقعیات و اینکه خودم هم ممکن است از این لحاظ معیوب باشم، چون در سیستم هستم. مهیارnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-42527695323129104072017-02-20T14:11:25.833+01:002017-02-20T14:11:25.833+01:00خوب وقتی برای کودک مقایسه کنی وضعیت خراب کودکان را...خوب وقتی برای کودک مقایسه کنی وضعیت خراب کودکان را در سراسر جهان و بگویی او آزادی انتخاب بیشتری خواهد داشت و درجه ی آزادی او در اروپا بیشتر است!<br />همین را بتو خواهد گفت: آزادی چه ارزشی دارد وقتی من نتوانم بمانند بقیه باشم و با گچ روی آسفالت لی لی بازی کنم!<br />وقتی همیشه دیگری هستم و هرگز هم خودی نشوم؟<br />رزا: میبینی که آزادی همیشه در فقدانش اندازه گیری می شود و نه در مقایسه با دیگران و ارزشگزاری ها بشدت فرق دارند بخصوص که بسیاری دو جهان را یا جهانهای دیگر را ندیده اند.<br />....Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-23679136848068289542017-02-20T04:36:12.740+01:002017-02-20T04:36:12.740+01:00حالا هر چی! میخواستم بدونم که حالا میدونم. حالا هر چی! میخواستم بدونم که حالا میدونم. مهیارnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-20626430343752467342017-02-20T03:57:14.490+01:002017-02-20T03:57:14.490+01:00نوشتی: اگر بخواهیم با حرف تو جلو برویم باید اصلا ن...نوشتی: اگر بخواهیم با حرف تو جلو برویم باید اصلا نگوئیم که آزادی بیشتری دارم، آزادی کمتری دارم، حرف از کمیت ممنوع، این استبداده. <br /><br />رزا: خوب داری عکس مار می کشی!<br />من با ماچیدن مرد/زن در ملاعام نمی گویم آزادی بیشتر/کمتر. یا شلوارک و بیکینی.<br />اگر حجاب را عملن "آزادی نداشتن" بگذاریم، اینجا "حجاب داشتن" ممنوعه.<br />آزادی وقتی هست که بتوانی خلاف آب شنا کنی و قانونی جلویت نباشه تا هزینه بدهی. گاهی هم قانون درسته و پشتت است، اما عرف جامعه نمی گذاره.<br />اینروزها درواقع دیگر نمی توان به آزادی دین/پوشش و ... در غرب نازید! عملن با پیروزی پوپولیستها اینهمه در حال جارو شدن است. <br />برای اثبات آزادی بیشتر در غرب بهتر است چیزهای بهتری انتخاب کنی تا پایدارتر از حجاب باشد. شاید آزادی ختنه کردن یا نکردن. چون در این زمانه آزادیهای مرتبط با مردان پایدارتر است تا مثل آزادی پوشش زنان که در غرب هم به سرعت در حال دستندازی بهش هستند...<br /><br />در ضمن من جلوی تو را نگرفتم بگویی آزادتر هستی در غرب، چون هستی بر طبق ارزشهایی که داری. من جلوی تو را البته می گیرم که بجای من نیز حرف بزنی و موضوع را عام کنی. که بدلیل آزادی بیشتر «حجاب نداشتن» پس درجه ی آزادی من (زن) باید بیشتر باشه.<br />این به تو ربطی نداره، همانطور که من نمی توانم بگویم که تو در ایران آزادتری برای خرید سکس و مثلن در سوئد بعنوان خریدار اما، قانونن مجرم به حساب می آیی و در ایران قانونن می توانی یکساعت صیغه کنی و پس تو باید در ایران درجه آزادیت بالا باشه. و در نتیجه بطور کلی آزادتری!<br />در حالی که آزادی خرید سکس ارزان و صیغه در ایران فاکتور آزاد بودنت نیست !!!Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-6357220743535600562017-02-20T03:22:48.360+01:002017-02-20T03:22:48.360+01:00*اینکار اشتباه است. چون ارزشگذاریها فرق دارند. نه ...*اینکار اشتباه است. چون ارزشگذاریها فرق دارند. نه درد نه آزادی و نه عشق را بصورت کَمی نمی توان محاسبه کرد. <br />سرازیر شدن شرق به غرب بدلیل فقر/بیکاری/نداشتن امنیت و جنگ است. تعداد آزادیخواهان بسیار کم است. اغلب کیس اقتصادی است که بدلیل اجازه ی ماندن سیاسی می شود. در واقع بخشی از دزدی غرب از منابع شرق به خورد پناهجود می رود. برخی از جنگزده های شرق و افریقا هم می توانند در امنیت نسبی اینجا زندگی کنند.<br />مثلن آلمان به صدام شیمیایی می دهد، پس از استفاده، برخی از کُردها ی شیمیایی (حلبچه/سردشت)آنوقتا با کمک صلیب سرخ وارد اروپا شدند. یا همین جنگ سوریه که همه غربی ها سهیم هستند و الان بر سر پذیرش جنگزده ها درگیری شدیدی هست که در کنفرانس مونیخ دارند بر سر سهم پناهجوی هر کشور و دیپورتشان به شرق چانه میزنند...<br /><br />Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-80265042403148192932017-02-20T03:05:32.017+01:002017-02-20T03:05:32.017+01:00مسئله اصلی:
چه کسی درجه، نمره... می دهد؟ تو؟
در مو...مسئله اصلی:<br />چه کسی درجه، نمره... می دهد؟ تو؟<br />در مورد درد ، آنکه درد می کشد.<br />در مورد احساس آزاد بودن؟<br />یا عشق!<br />تو چرنکه می اندازی!<br />مسئله انتخاب است و امکانات. زن کتک خورده برگشت به جهنم خانه!<br />از نظر من مشکلاتش کمیتی و کیفیتی دیدن، بیشتر خواهد شد.<br />از نظر خود او این بهترین انتخاب است با سه بچه.<br />حیوان را اینجا قبل از سلاخی بیهوش می کنند (سینگر). آنجا گردنش را سوراخ تا ذبح اسلامی شود. نظر مشاهده کننده: درد کمتر مشاهده می شود!<br />تو بعنوان مشاهده کننده سیگنالهایی را می گیری که میبینی/میشنوی.<br />بسیاری بدلیل سهم بیشتر از شیرینی به سر سفره ی اروپا/امریکا می آیند. در کیس شان دلیل باید سیاسی باشد. آماری که تو داری قلابی است. من به ندرت کسی را دیده ام که مشکل آزادی و رهایی داشته باشه. سفره ی رنگینی اینجا پهن است از دسترنج استعمار. و حق مستعمرات است که بر سرش بنشیند.<br />خیلی ها مانده اند چون بسته به شرایطی که دارند، ماندن به صرفشان است مثل زن کتک خورده که اقلن زیر سایه اقتدار امنیتش شاید بیشتر است.<br />من ایدئولوگ نیستم. در جهان کالایی ما عشق /آزادی... همه چی کالا شده. روزی به مارتین رفیقم گفتم، چرا با فلان همشاگردی دوست نشد؟ گفت: طولش بیشتر بود. زمان بیشتری لازم داره. دیگری زودتر داخل رابطه میشه. خوب من به اینهمه عشق نمی گویم!<br />آزادی هم بستگی دارد. من اینقدر علنی هستم که گاهی به پناهجو می گویم برای ترجمه نمی آیم چون ادارات من را می شناسند و کارت را خراب می کنند.<br />مدتی اروپای شرقی. چندین سال بدلیل جو راسیستی با تاریکی هوا بیرون نمی آمدم. می توانستم لب رود لخت باشم و اف کا کا. <br />مسئله ایدئولوژی نیست. فعال باشی تنها در جمع رفقایت احساس آزادی می کنی. شب کنارشان می خوابی بدون ترس از تجاوز. من هیچگونه احساس امنیت نه ایران نه اینجا نداشتم. وقتی کودکت نتواند با گچ مثل دیگر بچه ها نقاشی کند، کدام آزادی؟ اینجا راسیسم آنجا ارتجاع. من راسیسم را انتخاب کردم. برخی ارتجاع را. اگر امکانش را داشتم روژاوا بهترین گزینه بود. چون دو سه سال بعد از انقلاب من اصلن ترسی نداشتم. انگار همه مهربان شده بودند. شبها خانه بیگانه خوابیدن بدون ترس بمانند کلکتیوی که دو سال بودم. ما تنها در باهم بودن احساس اعتماد و آزادی داریم. حتی زیر تیغ داعش. <br />و هر انسانی خود می تواند تعیین کند و نه مشاهده کننده. من در فضاهای انقلابی آزادم. تمام نوجوانی ام یادم نمی آید خانه بوده باشم. هنوز خاطرات شیرین پشت وانت ها یا در راه میتینگ یا کوه. من بوسیدن در ملا عام را دلیل بر آزادیم نمی دانم. برای همین هم چشمم به چیزهای جزئی تر است. چون رفتار "میزبان" با من رفتار با غریبه است. و تو شاید میان ارتجاع و راسیسم انتخاب نکرده ای و در فضای بهتر و موقعیتی دیگر زندگی می کنی و ارزش گذاری هایت فرق دارد. البته اغلب ارزش گذاریها می تواند ایدئولوژیک باشد.<br />ولی وقتی مخالف آب شنا نکنی و در هارمونی باشی و سطحی بنگری بلاگ زدن می شود پوئن مثبت. <br />اما تو کالای کاذب میخری تا آنچه نداری را فراموش کنی.<br />ببین اینهمه می خوریم در حال ترکیدن که حتی معده و روده جا زده اند، قیمت تشنگی و ارضای جنسی یکی ست، انواع و اقسام قرص و دارو آنتی دیپرسیون، شستشوی مغزی رسانه ای. تو همه چی را مصرف خواهی کرد به قیمتی پایین. تا فراموش کنی آنچا نداری.<br />و آن عشق است و آزادی.<br />با اجازه ی بوسیدن در ملاعام فرق دارد!<br />می توانی تقریبن لخت بگردی.<br />با احساس خود بودن فرق دارد!<br />پشت ویترینها از شیر مرغ تا جان آدمیزاد.<br />برای خریدن باید بردگی کنی!<br />...<br />میبینی که ارزش گذاریها متفاوتند.<br />تو اما آن بالای سر من، من را نیز در لیست گذاشته ای، می نویسی می فهمی. اما اصلن نمی فهمی که موضوع همان لیست و آمار تو است. و اینکه تو با ارزشهای خودت دیگران و درجه آزادیشان را درجه میزنی.<br />اینکار اشتباه است. چون ارزشگذاریها فرق دارند. نه درد نه آزادی و نه عشق را بصورت کمی نمی توان مصاحبه کرد. Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-37518785868856078602017-02-19T19:46:34.122+01:002017-02-19T19:46:34.122+01:00نوشتم:
"در همه چیز و در هر لحظه باید برای آزا...نوشتم:<br />"در همه چیز و در هر لحظه باید برای آزادی بیشتری حرکت کرد و آنرا حفظ نمود چون ارتجاع کاملا عکس آن عمل میکند." <br /><br />"باید" را بردار، بعضی ها راضی هستند و کمبود آزادی ها نسبت به دیگران می پذیرند و بایدی در کار نیست. اما، اگر نق زدند و شکایت کردند، پاسخ این است: باید فلان کنی و بهمان کنی، که البته این بحث پیش می آید که کدام راه بهتر است، این مربوط میشود به مسئله درجه آگاهی. مثلا یک کسی که راضی بوده حالا نارضی شده و جذب یک گروه استالینیستی شده، مسئله درجه آگاهی مطرح میشه و با او دیالوگ های فراوانی وجود دارد. مهیارnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-32603544835283535012017-02-19T19:36:32.567+01:002017-02-19T19:36:32.567+01:00سلام رزا،
فکر کنم اینجا تو هستی که نمی خواهی آزاد...سلام رزا،<br /><br />فکر کنم اینجا تو هستی که نمی خواهی آزادی را درجه بندی کنی، کاری که همه در عمل میکنند، از جمله خودت، با آمدن به اروپا، نه رفتن به قم. حال این انتخاب تو هست که جنبه کمی آزادی را نادیده بگیری، خودت اختیار دار عقیده ات باش. منهم عقیده ام را بیان کردم.<br /><br />در مورد آزادی خودم بگم، چون خواسته بودی، من چون در فرهنگ غرب زندگی میکنم، در بسیاری از زمینه های آزادی، نسبت به ایران، آزادیهای بیشتری دارم، مثالها: لباس پوشیدن، وب بلاگ داشتن، در احزاب و اتحادیه ها عضو شدن، به جلسات ضد امپریالیستی و ضد سرمایه داری رفتن، در اعتصاب شرکت کردن، در تظاهرات شرکت کردن و یا سازماندهی کردن تظاهرات، هر نوع مطالعه ای مدرسه و یا بیرون آن - مثلا مطالعه علم تکامل و تاریخ غیر سیاسی و غیر مذهبی انسان، دست گرفتن زن دیگر در خیابان، حتی بوسیدن یک زن در ملع عام، شلوار کوتاه پوشیدن و اصلا پیراهن نپوشیدن، با زنهای دیگر رقصیدن، کنسرت رفتن، با زنی دیگر روابط جنسی داشتن بدون ازدواج کردن بدون اینکه مخفی باشد و یا به شخص مقابل آسیب برساند. وقتی همه جنبه های آزادی هائی که اینجا دارم را با ایران مقایسه میکنم، می بینم که آزادی من در اینجا بیشتر (بیشتر = کمیت، یعنی اندازه گیری کردن، چتکه انداختن)، است. در چه زمینه هائی آزادی ندارم؟ خیلی چیزها، هنوز خیلی مونده. <br /><br />چتکه می اندازند می بینند که برای محیط سالم تر و رفاه بیشتر بهتر است به غرب مهاجرت کنند نه به شرق. اینکاری است که میلیون انسان انجام میدهند و داده اند. فقط تعداد مهاجران ایرانی ها به اروپا و آمریکا را با تعداد مهاجران اروپا و آمریکائی ها به ایران، مقایسه کن، خیلی عیان است. اکثر زنان ایرانی که به خارج می آیند اولین کاری که میکنند برداشتن حجاب اسلامی است. اولین کاری که مرد ها میکنند رفتن به بار و عرق خوردن است. چرا که نه! <br /><br />عشق و دوست داشتن هم درجه دارد، مثلا خیلی از جوانها در انتخاب معشوقه درگیر می شوند، یکی را به دیگری بلاخره ترجیه میدهند و یا بعدا پشیمان می شوند و کسی دیگر را انتخاب میکنند، این به مفهوم درجه دادن است، وجه کمی احساس خود در کار است. درد درجه دارد، اگر درجه نداشت، کار به داد کشیدن نمی کشید، خیلی عیان است. فقط تئوری میتواند این حقیقت عینی را پنهان کند، فقط ایدئولوژی مغر را شستشو میدهد تا حقایق عینی درک نشود. <br /><br />آیا آزادی را نیز میتوان زیر گونیا برد؟ چرا که نه؟ فعلا کار این بود. <br /><br />"یا هست یا نیست؟" ؟؟<br /><br />تمام مطلب این است که یا هست و یا نیست، نیست، اندازه دارد. اندازه آن به چه چیزی بستگی دارد؟ به درجه آگاهی از نیاز به آن و کوشش برای گرفتن و نگه داشتنش. <br /><br />آیا در یک جامعه ایده ال، آزادی بی نهایت است، مثلا جامعه ای بی طبقه، بدون مردسالاری، انترناسیونالیستی و غیره؟ احتمالا نه، اما در این شکل ، آزادی از وضعیت فعلی به مراتب بیشتر است و این "بیشتر" بودن بصورت تئوری و اتوپی درآمده و کشش ما بجلوست. مرتجعین دائم کوشش می کنند از حرکت انسانها به جانب آزادی بیشتر جلوگیری کنند. بعضی از آنها مدل ایرانی ندارند و نمی گویند اگز آزادی بدی رو پیدا میکنند و بهتر است تا می توانی ندهی، بلکه میگویند بیا فعلا این آزادی هائی را که میخواهند بدهیم تا مشغول تفریحات و ورزش و غیره شوند و دنبال آزادی های بیشتر نباشند. <br /><br />در حقیقت، با درک درجه دار بودن آزادی، دیگران را بهتر می فهمیم، مثلا یک زنی میگوید تو مردی و احساس آزادی بیشتری میکنی اما نمیدانی که من زن هستم و احساس آزادی کم تری دارم. زنهای پیرامون من بارها این را به من گفته و من هیچ وقت حرفشان را رد نکرده ام چون عین واقعیت است. <br /><br />اگر بخواهیم با حرف تو جلو برویم باید اصلا نگوئیم که آزادی بیشتری دارم، آزادی کمتری دارم، حرف از کمیت ممنوع، این استبداده. امکان نداره که بتوان کیفیت را از کمیت جدا کرد. کمیت و کیفیت بصورتی از هم جدا نشدنی در تارپود هستی ماست. در همه چیز و در هر لحظه باید برای آزادی بیشتری حرکت کرد و آنرا حفظ نمود چون ارتجاع کاملا عکس آن عمل میکند. مهیارnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-66597519799163994912017-02-18T19:56:10.152+01:002017-02-18T19:56:10.152+01:00میگه دوستت دارم، میگم چقدر
رزا: میگه چندتا!
وقتی...میگه دوستت دارم، میگم چقدر<br /><br /><br />رزا: میگه چندتا!<br />وقتی بتوانی عشق و دوست داشتن را نیز ترازو کرد، پس می توان آزادی را نیز زیر گونیا گذاشت!<br /><br />یا هست یا نیست:)Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-393154223810751612017-02-18T17:41:26.645+01:002017-02-18T17:41:26.645+01:00:)
اما گلدمن مینویسد: نیروهای پلیس، دادگاهها، مسئ...:)<br />اما گلدمن مینویسد: نیروهای پلیس، دادگاهها، مسئولان زندانها و صاحبان روزنامهها به خوبی میدانند که روشنفکران لیبرال، و حتی روشنفکران محافظهکار، همگی بردگان دستگاه حکومتاند. به همین دلیل است که افشاگریهایشان، تحقیقهایشان، و همدلیهایشان با کارگران هیچگاه جدی گرفته نمیشود. تردیدی نیست که آنها با استقبال مطبوعات روبهرو میشوند، چرا که عوام اهل مطالعه، شیفتهی مقالات پرشور هستند و بدینترتیب، افشاگری سرمایهگذاری خوبی است هم برای موضوعی که افشا میشود و هم برای خود افشاگر. اما اگر خطری را که از این فرآیند به حکومت وارد میشود در نظر داشته باشیم، چیزی شبیه به سر و صداهای یک کودک است.<br /><br />http://archiverosa.blogspot.co.id/2014/12/blog-post_24.htmlRosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-82613606127122033172017-02-18T17:22:42.918+01:002017-02-18T17:22:42.918+01:00چرا توجه به درجه دار بودن آزادی مهم است؟
1.قدر یک ...چرا توجه به درجه دار بودن آزادی مهم است؟<br />1.قدر یک ذره آنرا میدانیم.<br />2.برای یک ذره آنهم کوتاه نمی آئیم.<br />3.وقتی بخشا آزادی بدست می آوریم، آنرا تثبیت میکنیم.<br />4.به هم نگاه میکنیم و می خواهیم کمتر از دیگران نداشته باشیم.<br />5.وقتی می گویند آزادی، میگوئیم نه، بیشتر میخواهیم.<br /><br />رزا: موضوع اصلی که به نظرم مورد بحث است. لااقل از طرف من، آن بالا نشستن و نمره دادن و درجه گرفتن موضوعی است که اصلن هم قابل اندازه گیری نیست.<br />مثل درد.<br />ما تنها می توانیم با فریادها ی فرد آنرا تخمین بزنیم.<br />در کشور ایران آزادی پوشش نیست. در غرب هست!<br />خوب این را مردی داره اندازه می گیره که یکروز توی عمرش حجاب نگذاشته یا با حجاب بزرگ نشده. داره درجه و کمبود آزادی زن را اندازه می گیره!<br />مگر من در پوشش در غرب آزادم؟<br />بله!<br />اگر آنچه را پوشیده باشم بر طبق عرف جامعه!<br />آزادی نداشتن وقتی مشخص میشه که خلاف جریان باشی. همانطور که به وجود درد با فریاد پی میبریم. حال یکی انگشتش را بریده/بریدن هوار می کشه یکی با زخم کوچک. این احساس انسانه.<br />و من بهت گفتم: نمره "آزادی" دادن در سطح کشوری قاره ای و.... منطقی نیست.<br />زنی اینجا مذهبی<br />زنی آنجا غیرش<br />ما از احساس آزادی میلیونها نفر صحبت می کنیم. مقایسه با احساس آزاد بودن میلیونها نفر.<br />من نمی فهمم چطور اینهمه داده را تجزیه تحلیل می شود کرد و به حکمی رسید. تو عکس لحظه ای می گیری: با حجاب غیر آزاد و بی حجاب آزاد!<br />من اینجا بی حجاب و کماکان غیر آزاد. ایران هم همینه.<br />حال من می پرسم: جنسیت تو که قدرت دارد، حال حکم هم میدهد و گونیا و درجه سنج هم دست گرفته!<br />سوال: آیا تابحال هیچ زنی راجع به آزاد بودن/نبودن تو حکمی داده؟ درجه ی آزادی مردان را تعیین کرده؟ حتی از سر خیرخواهی؟<br />مشکل اینجا است که وقتی تو حکم می دهی و یا عکس مار می کشی، زبان من ها را می بندی.<br />آنارشی صدای بی صدایان است!<br />زنان اما بی صدا نیستند...<br />تو می توانی صدای درختان یا گاهی حتی کودکان باشی.<br />اما نه صدای زنان.<br />بخصوص که زنان اسلامی هستند که برایشان حتی تجاوز توجیه مذهبی/عرفی شده و به ارگاسم هم شاید برسند مثل زنان مازوخیسم برتولد برشت در طیف چپ!<br />چرا از کمبود آزادی خودت نمی نویسی؟<br />آیا تو در جامعه ای با درجه بالای آزادی زیست داری؟<br />می پرسی: آیا آزادی درجه دارد؟ مثلا مردم کشورهای غیر اسلامی از مردم ایران اسلامی آزاد ترند؟ آیا زنان کشورهای غیر اسلامی از زنان ایران آزاد ترند؟<br /><br />می گویم: حال خودت چطور است؟<br />نوشتی: آیا اگر دیکتاتوری رژیم پهلوی برگردد، آزادی مردم ایران از الان بیشتر خواهد شد؟ بنظر من، متاسفانه، جواب مثبت است. <br /><br />من می نویسم: جواب تو تنها جواب تو است. و تو در درجه دار کردن "آزادی دیگران" به این خطر افتاده ای که چرتکه بیندازی!<br />مطرح کردن سوال خوب است اگرچه سوال مزخرفی است اما بالانشینی و حکم دادن مزخرفتره...<br />آنهم از روی پوشش و اجبار در پوشش.<br />چون من هم اینجا اجبار در پوشش دارم از نوعی دیگر. <br />من اوبژه نیستم و بعنوان سوژه در جهت رهایی از بندهایم. آنارشی نیز "ابژه" دیدن انسانهاست. وقتی سوبژه ی رهایی شدند پس حزب/پیشاهنگ و بقیه اش...<br />و تو همینکار را با زنان کردی. <br />چرا باید خودت را آن بالا بنشانی؟<br /><br /><br />Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-33443216003622090242017-02-17T21:22:13.566+01:002017-02-17T21:22:13.566+01:00چرا توجه به درجه دار بودن آزادی مهم است؟
1.قدر یک ...چرا توجه به درجه دار بودن آزادی مهم است؟<br />1.قدر یک ذره آنرا میدانیم.<br />2.برای یک ذره آنهم کوتاه نمی آئیم.<br />3.وقتی بخشا آزادی بدست می آوریم، آنرا تثبیت میکنیم.<br />4.به هم نگاه میکنیم و می خواهیم کمتر از دیگران نداشته باشیم.<br />5.وقتی می گویند آزادی، میگوئیم نه، بیشتر میخواهیم.<br /><br />انواع عینی و قابل رویت و موردهای آزادی:<br />آزادی بیان<br />آزادی نوشتن<br />آزادی یاد گرفتن<br />آزادی تجمع داشتن<br />آزادی تجمع نداشتن<br />آزادی کار نکردن<br />آزادی انقلابی نبودن<br />آزادی انقلابی بودن<br />آزادی کار کردن<br />آزادی مردن<br />آزادی زندگی کردن<br />آزادی بازی کردن<br />آزادی ورزش کردن<br />آزادی تفریح کردن<br />آزادی سکس داشتن<br />آزادی سکس نداشتن<br />آزادی بچه دار نشدن<br />آزادی بچه دار شدن<br />آزادی از استثمار نشدن<br />آزادی تنها بودن<br />آزادی نواختن<br />آزادی کنسرت گذاشتن<br />آزادی مهمانی دادن<br />آزادی رقصیدن<br />آزادی نرقصیدن<br />آزادی پیک نیک<br />آزادی خانواده نداشتن<br />آزادی مذهب نداشتن<br /><br />اگر مزاحمت درست نکنه<br />اگر استثمار نکنه<br />اگر آسیب نرسانه<br />اگر جنگ راه نیانداز<br />اگر دشمنی ایجاد نکن<br />اگر محیط زیست را تخریب نکنه<br /><br />انقلاب دوست نداری؟<br />تفریح دوست نداری؟<br />آنارشیسم دوست نداری؟<br />آزادی دوست نداری؟<br />عشق دوست نداری؟<br />سکس دوست نداری؟<br />حیوان دوست نداری؟<br /><br />عیبی نداره،<br />فقط مزاحم نشو، استثمار نکن، آسیب نرسان، محیط زیست را تخریب نکن، جنگ راه نیانداز، دشمنی ایجاد نکن. حال هر کاری میخواهی بکن، بمن چه! آزادی! برو صبح تا شب نماز بخون، برو زیارت، برو موهای سرت را پنهان کن، اما بمن نگو من هم باید بکنم، به تو مربوط نیست، فضولی اش به تو نیامده، برو دنبال کار خودت، برو آزادی. <br /><br />بعضی ها میکن این حرفهای لیبرالی چیه، زر زر نکن.<br /><br />مطمئنن باید زر زر های نظری او را گوش کنم، که نمی کنم، مگه چشم ام کور ه و سواد ندارم که خودم بروم بفهمم دنیا دست کیست؟ ولی جواب اصلی اینه که که وقتی این بیداری از آزادی حاصل بشه، هر چند گنگ و ناروشن، برای هر شخص بیدار شده هزاران سئوال پیش می اید و به آن شخص هزاران حمله نظری و عملی میشه، بعد آنوقت تئوری اهمیت پیدا میکنه و راهنماست چون ارتجاع با تئوری می آید جلو. اما بدون درک اهمیت آزادی های ساده فوق، تئوری ها فقط آدمها را مشغول میکنه و یا برای چک حقوق استادان دانشگاه و سخنرانی های سیاسون خود نما خوب هست و چیزهای بدر بخوری نیستند. <br /><br />بعضی ها هم هستند که نه به آزادی های ساده کار دارند و نه به تئوری. آنها فقط میگویند من، یا هیچ چیز. آنها همانهائی هستند که باید گوششان را گرفت. <br /><br />حال هی بگیم من آنارشیستم، تو نیستی، آنارشیست یعنی فلان، آنارشیسم یعنی بهمان.<br /><br />من آنارشیست نیستم، لیبرتارین هم نیستم، اصلا نمی خواهم ایدئولوژی داشته باشم، آنقدر به من برچسب می زنن که تو آینه فقط می بینم، لنینیست، ارتجاعی، ترتسکیست، لیبرال، اوه، یک چشمم بیرونه، نه ،لبهام هم فعلا پیداست. مهیارnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-28310483924572401582017-02-17T16:08:54.559+01:002017-02-17T16:08:54.559+01:00آزادی مطلقه
آزادی اندازه نداره
آزادی مقدسه
آزادی ا...آزادی مطلقه<br />آزادی اندازه نداره<br />آزادی مقدسه<br />آزادی این یا آن<br />آزادی آره یا نه<br />آزادی ماورالطبیعه<br />آزادی مکان نداره<br />آزادی زمان نداره<br /><br />اندازه اش نگیر لنینیست<br />اندازه اش نگیر لیبرال<br />اندازه اش نگیر انقلاب مرحله ای مائوئیستی<br />اندازه اش نگیر خان<br />اندازه اش نگیر بورژوا لیبرال<br />اندازه اش نگیر ضد آنارشیست<br /><br />کفر<br />کفر<br />کفر گفت<br /><br />میگه دوستت دارم، میگم چقدر<br />میگه کمه، میگم چقدر<br />میگه حرف زیاد میزنی، میگم چقدر<br />میگه قدت کوتاهه، میگم چقدر<br />میگه بخون، میگم چقدر<br />میگه بخواب، میگم چقدر<br />میگه دردم میاد، میگم چقدر<br />میگه صدات بلنده، میگم چقدر<br />میگه باران میاد، میگم چقدر<br />میگه برف میاد، میگم چقدر<br />میگه صدای آبشار میاد، میگم چقدر <br />میگه سنگینه، میگم چقدر<br />میگه لنینیسته، میگم چقدر<br />میگه مارکسیسته، میگم چقدر<br />میگه لیبراله، میگم چقدر<br />میگه آنارشیسته، میگم چقدر<br />میگه پیرم، میگم چقدر<br />میگه دیکتاتوریه، میگم چقدر<br />میگه آزادیه، میگم<br />میگه اعصابم خرابه، میگم چقدر<br />میگه با استعداده، میگم چقدر<br />میگه فراموشی داره، میگم چقدر<br /><br />میگم سرم درد گرفت، میگه چقدر!مهیارnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-66755719655869583772017-02-17T05:19:21.697+01:002017-02-17T05:19:21.697+01:00
Give the Anarchist a Cigarette
Chumbawamba
htt...<br /> Give the Anarchist a Cigarette<br />Chumbawamba<br /><br />https://youtu.be/4Gzyd3u1Jh0<br /><br />Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-88872093415131611932017-02-17T05:11:17.542+01:002017-02-17T05:11:17.542+01:00تئوری ها و مکانیسم و دیالکتیک و مقاومت و این چیرها...تئوری ها و مکانیسم و دیالکتیک و مقاومت و این چیرها بکنار، لطفا فردا تشریف ببرید ایران در آنجا وب بلاگ بنویسید، شلوار کوتاه بپوشید ببینید چه اتفاقی می افتد. درجه داره دیگه، اذیت نکنید! بحث کردن بروی احکامی که از لحاظ عملی قابل رویت هستند، وقت تلف کردن است. <br /><br />رزا: اوه خیلی عالی بود!<br />اول برای آزادی وبلاگ نویسی، بعدش یک شلوارک، آخرش یا اولش، لچک بر کندن. <br />امروز یک سیب تو آشغالها!<br />نصفش به بچه، نصفش به خوکچه!<br />نمره ی آزادی. درجه ی آزادی؟!<br />یک نگاه سکسی!<br />یک دست هرزه...<br />یک قرمه سبزی جا افتاده<br />یک دستمالی جا نیفتاده<br /><br />یک کله پاچه ی سیر<br />بلند شدن کیر<br />یک ارگاسم آزاد!<br /><br />دوسم داشته باش<br />من یک لیبرالم<br />دوست دارم<br />تو یک لنینیستی؟<br /><br />انقلاب مرحله ای<br />از شهر یا از روستا؟<br /> اینبار همزمان<br /><br />این یک انقلابه رفقا!<br />اولین مرحله<br />اولین قدم<br />شعبه مک دونالد<br />اینترنت مجانی<br />همبرگر گندیده<br />دندانهای مصنوعی<br />یک سلفی برا خارج<br />یک نمره ی بیست تو کارنامه<br />موهای بلوند شده<br />دماغ جراحی شده<br />صورت سفید شده<br /><br />نمره ی خوب<br /> پارتی بی شلاقی<br />نوحه ی رپ و هیپ هاپ <br />این قدم دومه رفقا<br />از شهر شروع کنیم یا از روستا؟<br />اینبار از هر کجا<br /><br />نمره بدید رفقا<br />وقتی دماسنج درجه صفر نشان میده<br />شلوار کوتاه ممنوعه<br />درجه که 5 باشه بیکینی هم آزاده<br />درجه که فارنهایت باشه؟<br />فکر کردن ممنوعه<br /><br />این یک انقلابه رفقا!<br />زیر چادرها هوا گرمه<br />زیر چادرها منتظر جرقه ست...<br />زیر چادرها داره منفجر میشه<br />زیر چادرها تجدیدی داره؟<br />زیر چادرها حال نمیده<br />زیر چادرها ارگاسم نداره<br />قیمتش پایینه<br />ارزشش کمه<br />نمرش خرابه...<br /><br />منو دوست بدار<br />من یک لیبرالم<br />تو را دوست دارم<br />تو آنارشیستی<br /><br />نمره بدیم رفقا<br />این یک اعتلای انقلابیه!<br />این یک مرحله ی گذاره<br />از کجا میدونی؟<br />من یک گونیا دارم رفقا<br />از0 درجه به 360 درجه<br />تا از 360 به صفر درجه<br />کلی گُسست داره!<br /><br />اینجا یک سیب تو آشغالست<br />که درجه نداره<br />در آزادی مطلق<br />دارم گازش میزنم<br />اونجا یک کله پاچه س<br />که نمره دادنو سخت می کنه!<br />پاچه اش چربه<br />کله اش گرمه<br />از لحاظ عملی<br /> <br />با متد علمی<br />با فاکت غربی<br />میشه ثابت کرد.<br />میشه نمره داد<br />میشه قبول کرد<br />یا رفوزه شد<br /><br />منو دوست بدار<br />من یک لیبرالم<br />تو را دوست دارم<br />تو یک مارگیری!<br /><br />;)<br /><br /><br /><br /><br /><br /> <br />Rosanoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-52392175978974944442017-02-16T14:17:29.713+01:002017-02-16T14:17:29.713+01:00Dm
12/8
دا دااا، دا دا
دا دااا، دا دا
میگه، ... ...Dm<br />12/8<br /><br />دا دااا، دا دا<br />دا دااا، دا دا<br /><br />میگه، ... میگه<br />خرم، ... خرم<br />بی شعورم، ... بی شعورم<br />سرم نمیشه، ... سرم نمیشه<br />سواد ندارم، ... سواد ندارم<br />دیالکتیک نمیدونم، .... دیالکتیک نمیدونم<br /><br />دا دااا، دا دا<br />دا دااا، دا دا<br /><br />اما، ... اما<br />من بدبخت، ... من بدبخت<br />من فلک زده، ... من فلک زده<br />میدونم که، ... میدونم که<br />میدونم، ... میدونم<br />ولی، ... ولی<br />همیشه، ... همیشه<br />سرکوفت، ... سرکوف<br />خریت میخورم، ... خریت میخورم<br /><br />دا دااا، دا دا<br />دا دااا، دا دا<br /><br />هگل، ... هگل<br />علم منطق، ... علم منطق<br />ترجمه انگلیسی، ... ترجمه انگلیسی<br />از میلر، ... از میلر<br />ترجمه کنم، ... ترجمه کنم<br />جلد اول، ... جلد اول<br />منطق عینی، ... منطق عینی<br />کتاب اول، ... کتاب اول<br />تز هستی، ... تز هستی<br />بخش دوم، ... بخش دوم<br />کمیت، ... کمیت<br />فصل اول، ... فصل اول<br />کمیت، ... کمیت<br />فصل دوم، ... فصل دوم<br />کوانتوم، ... کوانتوم<br />فصل سوم، ... فصل سوم<br />رابطه کمی، ... رابطه کمی<br />بخش سوم، ... بخش سوم<br />اندازه، ... اندازه<br /><br />دا دااا، دا دا<br />دا دااا، دا دا<br /><br />چه، ... چه<br />سالهائی، ... سالهائی<br />چه عشقی، ... چه عشقی<br /><br />خرم، ... خرم<br />بی شعورم، ... بی شعورم<br />سرم نمیشه، ... سرم نمیشه<br />سواد ندارم، ... سواد ندارم<br />دیالکتیک نمیدونم، .... دیالکتیک نمیدونم<br /><br />دا دااا، دا دا<br />دا دااا، دا دا<br /><br />چه، ... چه<br />سالهائی، ... سالهائی<br />چه عشقی، ... چه عشقی<br /><br />خرم، ... خرم<br />بی شعورم، ... بی شعورم<br />سرم نمیشه، ... سرم نمیشه<br />سواد ندارم، ... سواد ندارم<br />دیالکتیک نمیدونم، .... دیالکتیک نمیدونم<br /><br />دا دااا، دا دا<br />دا دااا، دا دا<br /><br />دا دا دا، دا دا دا، داااااااااا <br /><br />ممنون، ممنون، خانم ها و آقایان، شب خوشی داشته باشید.<br />Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2136822855487605089.post-40851674910031423512017-02-16T13:36:26.123+01:002017-02-16T13:36:26.123+01:00تئوری ها و مکانیسم و دیالکتیک و مقاومت و این چیرها...تئوری ها و مکانیسم و دیالکتیک و مقاومت و این چیرها بکنار، لطفا فردا تشریف ببرید ایران در آنجا وب بلاگ بنویسید، شلوار کوتاه بپوشید ببینید چه اتفاقی می افتد. درجه داره دیگه، اذیت نکنید! بحث کردن بروی احکامی که از لحاظ عملی قابل رویت هستند، وقت تلف کردن است. علیه درجه دار بودن آزادی وقت تلف میکنید، ممکن است هزاران صفحه سیاه کنید، اما پاسخ آن همان است، عمل: وب بلاگ در ایران بنویسید، در ایران شلوار کوتاه بپوشید، در کنار دریای شمال بی کینی و اگر مرد هستید فقط یک مایو و هزاران مورد دیگر فرهنگی و اجتماعی. درجه داره دیگه، مگر اینکه معتقد باشید که از واژه های کمی نباید استفاده کرد. <br /><br />همه با هم: <br /><br />آزادی، ... آزادی<br />درجه، ... درجه<br />دارد، ... دارد<br />لنگ شلوار، ... لنگ شلوار<br />نباید، ... نباید<br />درجه، ... درجه<br />داشته، ... داشته<br />باشد، ... باشد<br />موی سر، ... موی سر<br />نباد، ... نباید<br />زورکی، ... زورکی<br />پنهان، ... پنهان<br />شود، ... شود<br />دلم میخواد، ... دلم میخواد<br />در، ... در<br />کنار، ... کنار<br />دریا، ... دریا<br />مایو، ... مایو<br />بپوشم، ... بپوشم<br /><br />اوه،<br /><br />دیدار، ... دیدار<br />ممکن، ... ممکن<br />نیست، ... نیست<br /><br />آمریکائی ها، ... آمریکائی ها<br />میگن، ... میگن<br />بای بای، ... بای بایمهیارnoreply@blogger.com