بهروز فراهانی وقتی میگوید بلاکبلوکها فقط آنارشیستها هستند دروغ بزرگی میگوید. بلاکبلوکها یک سازمان سیاسی متمرکز نیستند و نه فقط آنارشیستها که مارکسیستهای رادیکال که مانند امثال فراهانی امیدی به اصلاح نظم موجود ندارند در گروههای بسیار کوچک گاه سه یا چهار نفری متشکل میشوند و برای یک حرکت و فقط یک حرکت در یک روز به هم میپیوندند و سپس تا اکسیون بعدی متلاشی میشوند. فراهانی در جای دیگر گفتوگویش با تلویزیون اقلیت تلاش میکند این شبهه را در ذهن ببینده و شنونده ایجاد کند که گویا توافق ضمنی بین پلیس، این نهاد هار حامی دولت و سرمایه و بلاکبلوکها وجود دارد. او در اینجا نیز مخاطب را به کژراه میبرد، زیرا نهادهای امنیتی بارها تلاش کردند در بلاکبلوکها رخنه کنند، اما با توجه به همان ساختار تشکیلاتیاشان موفق نشدند.
فراهانی همچنین تلاش میکند چنین القا کند که نیروی خروشان بلاکبلوک آن گونه که وزیر کشور فرانسه (رئیسکل پلیس) هم میگوید هر آن چه را بر سر راه خود میبیند میشکند و به آتش میکشد و قصدش نابودی جمهوریست. این هم یاوهای بیش نیست. میتوان مانند من آنارشیست بود و شیوههای مبارزاتی بلاکبلوک را نپسندید، اما به خود اجازه نمیدهم که مانند بهروز فراهانی خزعبل ببافم. بلاکبلوکها به اهداف مشخصی یورش میبرند. آنان در اعتراض به قدرت مالی نظم سرمایهداری بانکها را به آتش میکشند. آنان در اعتراض به وضعیت صدها هزار کارتنخواب، در حالی که در همین پاریس دستکم یک میلیون متر مربع دفتر کار و هزاران واحد مسکونی خالیست، به بنگاههای معاملات ملکی ضربه میزنند. آنان به مغازههای زنجیرهای حمله میکنند. آنان دوربینهای متعددی را که در گوشه و کنار شهر برای کنترل مردم نصب شدهاند، نابود میکنند. شاهد بودم که نیروهای بلاکبلوک یک کافه Starbucks را تخریب کرده بودند و پیامی این چنین نوشته بودند: مالیاتت را بپرداز! در حالی که به دو قهوهخانه دیگر که در کمتر از پنجاه متر سمت راست و چپ آن وجود داشت هیچ آسیبی نزده بودند. در واقع نیروی بلاکبلوک به نمادهای جمهوری بورژوایی آقای وزیر و طرفداران ریز و درشتش حمله میکند تا یک جمهوری اجتماعی با دخالت مستقیم فرودستان استقرار یابد....
سلام و درود رزا جان کامنت بالا من یاد متدهای جمهوری اسلامی انداخت، هر از گاهی میگویند، خامنه ی جلاد مریض شده یا ب درک واصل شده، میخواهند ببيند که عکس العمل مردم چی است؟ وقتی اب از سر ادم گذشت دیگه مهم نیست، چه یک وجب چه هزار وجب، آن دسته از ادم ها که رزا جان گفتی( عوضی ها) که این تغیر تحولات یا شایعات برای ما مهم است، تحت تاثیر قرار میگیریم واز خود عکس العمل نشان میدهیم، برای ما مهم است، چگونه دنیا را میبینیم، برای ما مهم است که هر جا سخرانی رانی نگنیم، ما در دل مردم و انها در دل ما در ریتم و تپش قلب چگونه رفتار کنیم، این است زندگی ما و آن است زندگی درب داغم انها، انها قلب شان با بی بی سی و رسانه های معلوم الحال حرکت میکند، ما با انها حرکت نمیکنیم انها برای قدرت، حاضر ب همکاری با قدرتهای بزرگ هستن، و با قدرتهای بزرگ ب ما اتهام های ناروا میزنند، پیروز باشید
رزا جان فراموش کردم در رابطه با تاریخ هم دو کلمه ی هم بگم، یا بنویسم، تاریخ ایران نسبت ب همه تاریخ جهان فرق میکند، تمامی تحولاتی که در ایران اتفاق افتاده همش از بالا ب پایین بوده، تمامی فرمایوسینهای جهانی که در ایران اتفاق افتاده با تمامی جهان بازهم فرق میکنه، بطور مثال فئودالیسم، که بیش از هفت صد سال بوده برای تحول میل ب اصطلاح بورزوازی از بالا ب پایین خواستن تحول پیدا کنه، تمامی مهارتهای موجود در جامعه ناقص و ناتوان و با مريضی خاصی در حرکت بود الته اگر اسمشو حرکت بگذاریم، آخرین آن انقلاب سفید بتوسط شاه که آن را اصلاحات ارضی نام برده شد، با این که هزاران هزار هکتار زمین بتوسط دولتها در دست فئودال ها و زمین دارهای بزرگ باقی ماند، انقلاب ۵۷ که همه میدانیم، که چگونه اتفاق افتاد جرقه اصلی آن بدون شعله ب دست قدرتهای بزرگ پنهانی دست پخت آن در امریکا و فرانسه بتوسط مرتجعین پرداخته شد این است وضیعت تاریخ پنهان و آشکار ما رزا جان
سلام رزا جان من نطر م- دانش را خواندم زوایه دید او ب هما از نظر یک شکست خورده اما هنوز زوال نیافته را در یافتم، م دانش با من هم بندی بوده چون اسم مستعار داره نمی دونم چه شخصيتي است، ولی ادم خیلی زرنگ و با هوش بوده از خودش اثری نگداشته، و حدث میزنم جزء افراد دائم زیر هشتی نبوده، دانش از افراد اطاق مار خفته بوده که در طبقه بندی خاطرات من امده، رزا جان در مجموع نوشته ایشان من خوشم آمد!! پیروز باشید
اره حالم گرفته شد، هر چند اعدام ،،، کثیف ترین جنایت علیه بشریت است را نمیتوان توجیع و جبران کرد، با اینکه من حرکت زم را در جریان قدرت در بالا میدیدیم ولی هرگز ن زندان و نه مرگ آرزو میکردم،
چند جمله در رابطه با سخرانی و شعر خوانی اردوغان!!
عجب دونیایی شده، سیاست بازها تمامیت خواهان، ناسیونالیست ها، چپ های وطنی و غیره، مجاهدین، همه و همه با اخوندها، با جمهوری اسلامی هم صدا شدند، کار امروز انها نبود در خیلی جاها با رژیم همراه شدند چقدر این ب اصطلاح سیاسیون ما با سوادند، در مغز انها برای قدرت ب هر قیمتی شده همراه و همگام رژیم میشوند، تا ب اهداف خود برسند، اینجا خود رژیم با خوشحالی تمام و با کشتن نیما ( روح الله) ب ریش همه خندید!! اما اردوغان با سخرانی خود هم الهام و هم روسیه، و اروپا ر شوکه کرد،اردوغان خواست نشان بدهد تقربیا با پیروزی در قره باغ میتواند به روسها و اروپا دندان تیز نشان دهد منظور واقعی اردوغان این بود نه ایران،
پدر روحالله زم: گفتند فرزندم را به بند عمومی منتقل میکنند،حتی فرصت وصیت ندادند و اعدام کردند
محمدعلی زم با تاکید براینکه حق اطلاع از تایید حکم اعدام، حق درخواست اعاده دادرسی و حق نوشتن وصیتنامه از فرزندش سلب شد، گفت که اعدام روحالله زم ناشی از «اراده حقیقی یا حقوقی فراقانونی» بوده و درحالی که نیروهای امنیتی در ملاقات روز جمعه گفتند که تا دو سه روز دیگر او را از بند ۲الف سپاه پاسداران به بند عمومی منتقل میکنند اما او را اعدام کردند.
روحالله زم که در فرانسه اقامت داشت درپی سفر به عراق «ربوده شد» و پس از آن سپاه پاسداران در ۲۲مهر ۹۸ طی بیانیهای از انتقال او به ایران خبر داد و چهارده ماه بعد با حکم ابوالقاسم صلواتی، رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب، درحالی اعدام شد که در دادگاه از داشتن وکیل انتخابی و دسترسی به دادرسی عادلانه محروم بود.
پدر روحالله زم روز شنبه ۲۲ آذر ماه نیز ساعاتی بعد از اعدام فرزندش در پستی در حساب اینستاگرام خود از دیدار اعضای خانواده با او در عصر روز جمعه خبر داد و فاش کرد که پسرش در دو ماه گذشته در اختیار حفاظت اطلاعات قوه قضاییه بوده و بازجویان این نیرو با وعده دروغین ابراهیم رییسی درباره «مبادله»، از روحالله اعتراف گرفتند.
محمدعلی زم طی یادداشتی که بامداد شنبه ۲۳ آذر ماه در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد، گفت که در ملاقات روز ۲۱ آذر ماه با روحالله زم، «نهتنها به خانواده گفته نشد که این آخرین دیدار است» بلکه گفتند او «دو تا سه روز دیگر از بند ۲الف سازمان اطلاعات سپاه پاسداران به بند عمومی منتقل خواهد شد و آنجا از امکانات بهتر و ملاقات بیشتر برخوردار میشود.»
او با اشاره به آییننامه «نحوه اجرای احکام قصاص، رجم، قطع، صلب، اعدام» که در آن مواردی چون «مطلعساختن متهم، وکیل و خانوادهاش، ترتیب ملاقات آخر با خانواده و خویشان و حق نوشتن یا بیان وصیت به خانواده» آمده است، تاکید کرد که اعدام روحالله زم در فاصله چهار روز از اعلام تایید حکم او، «پرسشهای حقوقی، قانونی و وجدانی و انسانی» را برای خانوادهاش ایجاد کرده است.
در بخشی از این یادداشت محمدعلی زم با طرح این پرسش که چرا فرزندش روحالله زم از «حق اطلاع از حکمش محروم نگه داشته شده» است، نوشت: «با توجه به حق استفاده متهم از تقدیم لایحه اعاده دادرسی، چرا این حق و فرصت لازم برای ارائه درخواست اعاده دادرسی به روحالله، وکیل و خانواده او داده نشده است.»
او با بیان اینکه «نادیدهانگاشتن حق اعاده دادرسی برای روحالله زم و تعجیل در ایجاد شادی برای موافقان اجرای حکم در کمتر از یک و نیم روز وقت اداری، موجد طرح پرسشهای دیگری» است، نوشت: «چه اراده حقیقی یا حقوقی فراقانونی برای تعجیل در اجرای حکم اعدام، وجود داشته است؟»
محمدعلی زم با بیان اینکه نزدیک ظهر سهشنبه ۱۸ آذر ماه، سخنگوی قوه قضاییه خبر تایید حکم اعدام روحالله زم را اعلام اعلام کرد و بامداد شنبه او اعدام شد، نوشت: «پنجشنبه و جمعه هم كه تعطیل بوده، آیا یک روز چهارشنبه برای تهیه لایحه[اعاده دادرسی] و تقدیم به مقام قضایی و اظهار نظر در رد یا قبول کافی بوده است.»
پدر روحالله زم همچنین اعلام کرد که وصیتنامهای از فرزندش به خانواده تحویل نشده است، پرسید که «چرا شرایط بیان کتبی و یا شفاهی وصایای شرعی که جزء واجبات مسلمانی است، برای روحالله زم و خانوادهاش فراهم نشد و اساسا چه نگرانی از محتوای وصیت روحالله میتوانسته او، خانواده و فرزندان صغیرش را از نوشتن و داشتن دست خط تاریخی محروم کرده باشد.»
محمدعلی زم، پدر روحالله، که خود زمانی از نزدیکان علی خامنهای بود پیشتر در تیرماه سالجاری نیز به در نامهای سرگشاده خطاب به ابراهیم رییسی، رییس قوه قضاییه، تاکید کرده بود که روند دادگاه پسرش روحالله زم خلاف «عدالت و دادرسی اسلامی» و دارای نواقص «شکلی و ساختاری» بوده است.
او همان زمان هم تاکید کرده بود که در جریان دادگاه، فرزندش شرایط روحی مناسبی نداشته و از زمان بازداشت در بیخبری کامل از همسر و دختران خردسال خود بوده، امکان تماس تلفنی با پدر و مادرش را نداشته و حتی در ملاقاتهای وکیل تسخیری با او نیز بازجویان حضور داشتهاند.
روزنامه آمریکایی «واشینگتن پست» به نقل از یک مقام اطلاعاتی ترکیه نوشت که ایران، حبیب کعب معروف به حبیب اسیود از شخصیتهای اهوازی را پس از استفاده از تزریق مواد بیحس کننده در استانبول ربوده و سپس با کامیون توسط یک باند قاچاق به ایران منتقل کرده است.
این مقام ترک به واشینگتنپست گفت که سرویس اطلاعاتی ایران پس از ورود کعب در 9 اکتبر به استانبول، برای ملاقات با زنی به نام صابرین که برای دستگاه اطلاعاتی ایران کار میکند، ربوده شده است.
تحقیقات ترکیه نشان داد که «صابرین.س» یک روز قبل از عزیمت کعب از ایران با گذرنامه جعلی ایرانی، به استانبول رسیده بود.
طبق اطلاعات به دست آمده، قبل از ورود کعب، تعدادی از اعضای تیم آدمربایی، اقدام به خرید سیمهای پلاستیکی از یک فروشگاه رایانهای در استانبول کرده و هنگامی که کعب عصر آن روز وارد استانبول شد و به ملاقات صابرین در یک پمپ بنزین در منطقهای «بلیک دوزو» در استانبول رفت، کامیونی در انتظارش بود.
به گفته این مقام اطلاعاتی ترکیه، کعب به محض ورود به این مکان، با تزریق مواد مخدر بیحس کننده دستها و پاهایش بسته شد.
در این گزارش آمده است که این رهبر اهوازی به استان وان در شرق ترکیه منتقل شده و به یک قاچاقچی انسان تحویل و فردای آن روز از طریق مرز، قاچاق شده و صابرین نیز به ایران بازگشت.
این مقام امنیتی گفت که افسران پلیس و اطلاعات ترکیه، 11 مرد را که همه شهروندان ترکیه بودند، به جرم دستداشتن در موارد مشابه، دستگیر و به اتهاماتی از قبیل «استفاده از سلاح، آدمربایی و فریب» به محاکمه کشانده است.
به گزارش واشینگتن پست، این عملیات آدمربایی، شبیه عملیاتی است که اخیراً توسط ایران علیه روحالله زم، روزنامهنگار مقیم فرانسه اجرا شد که سال گذشته با کشانده شدن به عراق، ناپدید و سرانجام در روز شنبه 12 دسامبر اعدام شد.
رویترز همچنین به ترور مسعود مولوی وردانجانی، دیگر روزنامهنگار ایرانی در سال 2017 در استانبول در عملیاتی اشاره کرد که به گفته مقامات ترکیه، زیر نظر افسران اطلاعاتی کنسولگری ایران در استانبول انجام گرفت.
همکاران کعب به واشینگتن پست گفتند که آنها عملاً به ایفای نقش صابرین در ربودن کعب مشکوک بودند.
شخصی به نام الکعبی گفته است که این زن را به نام دیگری میشناسد و او و کعب که از همسرش جدا شده بود، چهار سال پیش مخفیانه ازدواج کرده بودند.
علاوه بر این، کعب به شدت بدهکار بود و طبق گفته الکعبی، این زن در گذشته حدود 100 هزار یورو به او قرض داده بود.
پس از ناپدید شدن کعب، الکعبی و سایر دوستانش اطلاع یافتند که این زن به او وام دیگری را پیشنهاد داده است. برنامه این بود که این دو در قطر با هم ملاقات کنند. او افزود: «ما نمیدانیم که صابرین چگونه کعب را متقاعد کرد که به ترکیه برود.»
تلویزیون ایران آنچه که «اعترافات» حبیب فرجالله کعب، رئیس پیشین جنبش مبارزه عربی برای آزادسازی اهواز خوانده است را سه هفته پس از دستگیری او پخش کرد؛ آنهم در حالی که سازمانهای حقوق بشری آن را به عنوان تکرار پدیده اعترافات اجباری تحت شکنجه از بازداشتشدگان سیاسی توصیف کرده و محکوم کردند.
کعب در این ویدئو علیه خود و همرزمانش به فعالیت به نفع سرویسهای اطلاعاتی خارجی و انجام عملیات نظامی و بمبگذاری و همچنین دستداشتن خود و رهبران جنبش در حمله مسلحانه به رژه سالانه ارتش ایران در 22 سپتامبر 2018 در شهر اهواز، اعتراف کرد که داعش، مسئولیت اجرای آن را در همان سال پذیرفته بود. البته دستگاههای رژیم بعدها به این امر اعتراف کرده و گفتند که در این حمله پنج مهاجم داعشی کشته شدند.
ایران در سالهای اخیر به عملیات تروریستی خود افزوده و مخالفان زیادی را در کشورهای اروپایی و دیگر کشورها را ترور کرده و طرح ربودن برخی از مخالفان در خارج از کشور از جمله روحالله زم روزنامهنگار و جمشید شارمهد فعال سیاسی را اجرا کرده است.
کعبی را زنی به نام صابرین اس فریب میدهد و با او در ترکیه قرار میگذارد. روز نهم اکتبر کعبی به استانبول میرود که با صابرین دیدار کند. صابرین اس یک روز قبل از او وارد شهر میشود. پژوهش امنیتیهای ترکیه نشان میدهد که صابرین اس از ایران آمده و با پاسپورت جعلی وارد ترکیه شده است. تیمی که همراه با صابرین نهایت کعبی را میربایند در مغازههای استانبول طناب و چسب و ادوات اینچنینی میخرند. دهم اکتبر کعبی به دیدار صابرین میرود. سوار بر ماشین صابرین میشود که یک ون بوده است. در ماشین به کعبی مواد بیهوشی تزریق میشود. کعبی را به سمت مرز زمینی ایران و ترکیه در شهر وان میبرند. در وان حبیب کعبی را به قاچاقچیها تحویل میدهند. قاچاقچیها او را زمینی به ایران میبرند.
قاچاقچی که برنامه انتقال کعبی را به ایران هدایت میکند نامش ناجی شریفی زیندشتی است. او اکنون در ایران است.
رزا جان یک چیز مهم من متوجه نشدن، وان مسئله پرستوها و ،،،،، است، چراء باید کسی که خودش را مسئول یک کار مهم تشکیلاتی میداند چگونه برای یک مسئله پیش پا افتاده جنسی ضیعف عمل میکند، حالا این جماعت بی تجربه زود گول میخورند، البته مسئله مالی هم مزید بر علت میباشد، تمام اطلاعات ضد امنیتی از این حرکت ضد انسانی برای تور انداختن مخالفین استفاده میکنند، یک انسان مبارز و انقلابی نباید اینقدر بد شلوار نباشند، امید وارم که این نظر من درست نباشد،
عملیات کشاندن آقای اسیود به ترکیه و ربودن او با کمک همسر سابق او به نام «م.صابرین» صورت گرفته است.
خانم صابرین با وعده راهاندازی صادرات چوب از سوئد و شروع فعالیتهای تجاری مشترک، موفق به کشاندن حبیب اسیود به ترکیه شده است.
تلویزیون تیآرتی ترکیه خبر داده است که میت، سازمان اطلاعات ترکیه، اعضای یک شبکه ۱۱ نفره مرتبط با دستگاههای اطلاعاتی ایران که توسط یک قاچاقچی مواد مخدر مدیریت میشد و اقدام به «ربودن یا کشتن مخالفان حکومت ایران میکرد» بازداشت شدهاند.
پیش از این روزنامه واشینگتنپست نیز در گزارشی به نقل از یک مقام اطلاعاتی ترکیه از بازداشت اعضای این شبکه خبر داده بود.
به گزارش تلویزیون تیآرتی ترکیه، این شبکه ۱۱ نفره در آخرین اقدام خود، فرجالله چعب معروف به حبیب اسیود، رهبر پیشین «حرکت النضال»، را به ترکیه کشاند و پس از ربودنش او را به ایران منتقل کرد.
عملیات کشاندن آقای اسیود به ترکیه و ربودن او با کمک همسر سابق او به نام «م.صابرین» صورت گرفته است.
خانم صابرین با وعده راهاندازی صادرات چوب از سوئد و شروع فعالیتهای تجاری مشترک، موفق به کشاندن حبیب اسیود به ترکیه شده است.
در گزارش واشنگتنپست نیز به نام خانم صابرین اشاره شده و آمده بود که با توجه به اینکه حبیب اسیود به شدت مقروض بوده، خانم صابرین قبلا ۱۰۰ هزار یورو به او قرض داده بود. حبیب اسیود بیشتر در این باره: واشینگتنپست: ایران از طریق یک زن و قاچاقچیان مواد مخدر حبیب اسیود را از ترکیه ربود
بر اساس این گزارشها، خانم صابرین پس از پایان عملیات ربودن حبیب اسیود، به تهران بازگشته است.
ر اساس گزارش تلویزیون تیآرتی ترکیه، شبکه بازداشت شده که در ربودن آقای اسیود نقش داشتهاند، تحت نظر «ناجی شریفی زیندشتی» فعالیت میکند و این قاچاقچی مشهور با دستگاههای اطلاعاتی ایران در ارتباط بوده است.
روزنامه واشینگتنپست هم در گزارش خود به نقش آقای زیندشتی که اکنون متواری شده است، اشاره کرده و نوشته بود که قتل مسعود مولوی وردنجانی نیز با همدستی این قاچاقچی انجام شده است.
مسعود مولوی وردنجانی ۲۳ آبان سال ۹۸، در محله شیشلی استانبول هدف اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد.
او پیش از مرگ دست به افشاگریهایی علیه سپاه و وزارت اطلاعات ایران در فضای مجازی زده بود.
خبرگزاری رویترز همان زمان گزارش داد که دو دیپلمات ایرانی در قتل مسعود مولوی مشارکت داشتند. آمریکا نیز قتل او را به وزارت اطلاعات ایران نسبت داد.
آقای زیندشتی که گفته میشود برای ایران نیز «خبرچینی» میکرده، حدود یک دهه قبل به اتهام قاچاق هروئین در ترکیه بازداشت و زندانی شده بود.
دختر وی نیز سال ۲۰۱۴ در پی یک تیراندازی که احتمال میرود از طرف باند قاچاق رقیب زیندشتی سازماندهی شده بود، کشته شد.
او سال ۲۰۱۸ نیز به اتهام قتل در ترکیه بازداشت شد اما شش ماه بعد دولت ترکیه با اقدامی که جنجالی توصیف شد، وی را آزاد کرد.
بر اساس گزارش واشینگتن پست، گفته میشود بوهران کوزو، معاون رئیسجمهوری ترکیه، که اخیرا از ویروس کرونا جان باخت، در پرونده آزادسازی وی دخالت کرده است.
آقای زیندشتی در جوانی در ایران نیز به اتهام قاچاق مواد مخدر زندانی شده بود و در ۲۰ سالگی با فرار از زندان اوین، به خارج از کشور گریخت.
همکاری وزارت اطلاعات و باند تبهکار برای ربودن مخالفان جمهوری اسلامی در ترکیه
https://youtu.be/01ZmC_JI2TA
ترکیه از کشف یک شبکه ترور در این کشور پرده برداشته. شبکهای که مخالفان جمهوری اسلامی را میربودند یا به قتل میرساندند. سردسته این گروه یک قاچاقچی مواد مخدر شناخته شده است که حالا مشخص شده با وزارت اطلاعات همکاری میکند.
سازمان اطلاعات ترکیه، در طول همه این سالها فرصت و اسناد کافی برای شناسایی عوامل ترور و ربایش ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی در ترکیه را داشت، اما پس چرا اقدامی علیه آنان انجام نداد و چرا حالا یکباره از بازداشت شبکهای از عوامل دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی خبر میدهد، و آن را نیز تنها به سه نفر محدود میکند؟
پاسخ این سؤال روشن است: ترکیه از واکنشهای اخیر در ایران علیه رجب طیب اردوغان و شعرخوانی او در مراسم رژه نظامی در باکو ناخرسند است و با این اقدام، به جمهوری اسلامی هشدار داده که مواظب رفتار خود باشد.
دولت ترکیه، نه تنها مانع ترورها و ربودنها نبوده، بلکه خود در همراهی با جمهوری اسلامی، در مواردی اقدام به بازداشت و بازگرداندن کسانی کرده که از بیم جان خود از ایران گریخته و راهی ترکیه شده بودند. آخرین نمونه افشا شده از این نوع همکاریها، بازگرداندن محمد رجبی و سعید تمجیدی دو تن از بازداشت شدگان اعتراضات آبان ماه ۹۸ است. این دو اوائل آذرماه گذشته به ترکیه رفتند و اعلام کردند که تحت پیگرد سیاسی هستند، با این همه اداره مهاجرت ترکیه، حدود یک ماه بعد آنها را به ایران مسترد کرد. این دو به همراه امیرحسین مرادی، به اعدام محکوم شدند اما کارزاری جهانی، فعلاً اجرای این حکم را متوقف کرده است.
بنابراین، غیرواقعبینانه خواهد بود اگر گمان رود که ترکیه را سیاستی دیگر آمده و حالا این کشور بهطور اصولی با فعالیتهای امنیتی و فراتر از آن ربایش و ترور ایرانیها در ترکیه مخالف است. این موضوع اهمیتی برای دولت اردوغان ندارد، اما به شرط آنکه جمهوری اسلامی نیز قدردان باشد و بداند که در مقابل ترکیه پایش را تا کجا میتواند دراز کند.
این وضعیت، نشانه دیگری از موقعیت بهشدت تضعیف شده ایران در عرصه بینالمللی است. هفته گذشته موج احساسات مردمی علیه آنچه شعرخوانی اردوغان علیه تمامیت ارضی کشور قلمداد شد، از جمله این نکته را برجسته میکرد که جمهوری اسلامی در حیات ۴۰ ساله خود چگونه جایگاه ایران را چنان تنزل داده است که تحقیر و تهدید ایران و منافعش به اقدامی رایج و بیهزینه برای دیگران بدل شده است.
مقامات جمهوری اسلامی، زخمخورده از مجموعه حوادث اخیر، از جمله شیوه کشتن محسن فخریزاده، از مسئولان برنامههای هستهای، کوشیدند از این فرصت برای ترمیم غرور ملی زخمخورده ایرانیان بهره بگیرند، اما آنها شاید انتظار واکنشی در این حد را از ترکیه نداشتند.
جمهوری اسلامی فعلاً واکنشی به اقدام هشدارآمیز ترکیه نشان نداده است. احتمالاً مقامات مختلف جمهوری اسلامی در حرف و در سطح رسانهای اتهامات را رد میکنند و به انتقاد از ترکیه میپردازند، البته با احتیاط و لحنی بهمراتب آرامتر از پیش.
در پس پرده اما، جمهوری اسلامی خواهد کوشید مناسبات با اردوغان را حداقل تا آن حد ترمیم کند که رضایت ترکهای ناخرسند را برای همکاری امنیتی ترکیه و گرفتن اجازه برای ادامه فعالیت علیه ایرانیان در خاک این کشور مجددا به دست آورد؛ زیرا به تجربه و گواهی چهار دهه عملکرد، مقابله با مخالفان، و نه تأمین منافع ملی، اولویت اول جمهوری اسلامی بوده است.
زن، پول و یک گروه تبهکار ابزارهای وزارت اطلاعات ایران برای ربودن حبیب اسیود بودهاند
به نوشتۀ واشنگتن پست "میم.صابرین" حدود چهار سال پیش با حبیب اسیود ازدواج کرده و مبالغ هنگفتی پول به آقای اسیود قرض داده بود. به نوشتۀ واشنگتن پست قرار بوده که خانم "میم.صابرین" در آخرین ملاقات خود با حبیب اسیود مجدداً به او پول قرض بدهد.
مقامهای امنیتی ترکیه میگویند تا کنون ۱۳ نفر را در ارتباط با ربودن حبیب اسیود از رهبران یکی از گروههای مخالف جمهوری اسلامی و انتقال او به ایران دستگیر کردهاند.
به گزارش خبرگزاری آناتولی ترکیه این افراد همگی شهروندان ترکیه و اعضای باند ناجی شریفی زیندشتی، قاچاقچی بینالمللی هستند که اصالتا ایرانی است.
اعترافات فردی به نام جواد وابسته به اطلاعات سپاه پاسداران در هلند. گفتگو با احمد پوری کارنامه سیاه سراسر جنایت در سیستم مخوف سپاه پاسداران محملی برای پناهندگی یا مجازات؟
الان اين مريضي صنعتي بد جوري در روحيه افراد تأثير بدي كذاشته، انسانها ب اينده نا اميد و دلزده شده ند، براي برون رفت ، از اين وضیعت كمي دشوار است، نميدونم، ايا اين يك بحران اتفاقي است، يا هيج راه حل منطقي وجود دارد خیابان ها مثل قبرستانها شده، بخصوص در كريسمس واقعا نمیدونم جي ميشه؟؟
هیچ کجا در سرمایه، مارکس در باره ی لزوم کار رایگان زن در خانه برای تولید مثل نیروی کار، یعنی تهیه غذا، شستن لباس، تربیت فرزندان، و آمیزش، توضیحی نمی دهد. برعکس، وی با اصرار، کارگر مزدبگیر را، خود ـ بازـ تولید کننده به تصویر می کشد.
حتی هنگام در نظر گرفتن نیازهایی که کارگران باید برآورده کنند، وی آنها را به عنوان خریدار خودکفای کالا به تصویر می کشد، و در میان نیاز های ضروری زندگیشان با شمردن مواد غذایی، مسکن، لباس ، به طور غریبی نیاز های جنسی را نادیده می گیرد. این نیاز، که چه در یک مجموعه خانوادگی و چه با خرید حاصل می شود، عیب و نقصی برای مرد کارگر نبوده و فقط زنان را به لحاظ کار صنعتی از نظر اخلاقی ألوده، معرفی می کند. (مارکس ۱۸۶۷ ، ۲۷۵). بنابراین، روسپی را به عنوان یک کارگر نفی و وی را مثالی از تخریب و تنزل اخلاقی زنان معرفی می کند. وی کارگر جنسی را متعلق به نازل ترین لایه از رسوب جمعیت مازاد، یعنی لومپن پرولتاریا، که در هجدهمین برومر لوئیس بناپارت آن ها را «تفاله ی همه طبقات» توصیف می کند، به تصویر می کشد (مارکس۱۸۵۲ ، ۱۴۹).
. توهم دستمزد و پیامدهای آن
موضوع بسیارمهم کار رایگان است. مارکس برای کارگر بی مزد، عاملیت اصلی در انباشت سرمایه و مبارزه ضد سرمایه داری قائل نیست. احتمال دارد که وی نیر مانند کنیز دچار “توهم دستمزد” بوده و باور داشت که زمینه ی اصلی انباشت سرمایه و نیز مبارزه برای رهایی انسان، کار صنعتی دستمزدی است؛ و سایر انواع کار با توسعه سرمایه داری بدیلی خوهند یافت. همانطور که در کتاب کالیبان و جادوگر توضیح داده ام (فدریچی ۲۰۰۴)، تجزیه و تحلیل مارکس در مورد انباشت ابتدایی سرمایه، بر شکل گیری کار مزدوری متمرکز شده و هیچ تحلیلی در باره ی دگرگونی در سازمان فعالیت های تولید مثل کارخانگی ارایه نمی کند.
این امر پیامدهای عمده ای برای نظریه و سیاست مارکسیستی به همراه آورد. مارکس در درک مدت روز کاری و کشمکش برسر آن، این نکته را نادیده می گیرد که موضوع دستمزد، نه تنها کارگران مزدور بلکه نیروی کار بی مزد را نیز بسیج می کند، و مازاد نیروی کار، ازکار بی مزد نیز حاصل می شود، به این معنا که روز کار بسیار طولانی تر است و گسترده تر از روز کاری در کارخانه است. در امر نظریه پردازی و تحلیل وی از استثمار سرمایه داری و برداشت او از کمونیسم، از پیامدهای این بی توجهی آن است که یکی از بزرگترین فعالیتهای این کره خاکی و زمینه اصلی شکاف در طبقه کارگرنادیده گرفته شده است.
از نظر سیاسی، مسئله سازترین نتیجه این بی توجهی به نقش کارگران بدون مزد در انباشت و مبارزه با سرمایه داری، یکسان ندانستن منافع کارگر صنعتی مزدبگیر با منافع منافع اقتصادی کل طبقه کارگر و در نظر نگرفتن توانایی مبارزه کارگران بدون مزد درجنبش سوسیالیستی است. او به شکاف هایی که طبقه سرمایه دار قادر بود از طریق روابط دستمزدی و به ویژه از طریق تفاوت بین کار مزدی و بدون مزد، در امتداد جنسیت، نژاد و سن ایجاد کند، بی توجه بود، والبته این امور ابزار بسیار مهمی در مهار مبارزات طبقاتی است. او همچنین نتوانست پیش بینی کند که گسترش جهانی سرمایه داری، از طریق ایجاد یک جهان استعماری و “توسعه نیافته”،به جای اتحاد پرولتاریای جهانی، باعث ایجاد و تعمیق شکاف در آن خواهد شد. متعاقبا بسیاری از نظریه پردازان ضد استعمار به این نتیجه رسیدند که مارکسیسم مناسبتی با مبارزه آنها ندارد.
و بالاخره، در حالی که مارکس بارها در سرمایه، به کار بازرسان و اصلاح طلبان اشاره کرده است، نتوانست تشخیص دهد که فعالیتشان نه عملی ریاکارانه و بیهوده، بلکه بخشی از روند بازسازی خانواده پرولتری بوده است که از طریق ایجاد دستمزد خانواده، اخراج تدریجی زنان از کارخانه، و آغاز سرمایه گذاری در تولید مثل نیروی کار است؛ و این خود، برنامه ای بسیار مؤثر در آرام کردن طبقه کارگر و همچنین ایجاد شکل جدیدی برای انباشت سرمایه داری خواهد بود.
نميدونم، ايا اين يك بحران اتفاقي است، يا هيج راه حل منطقي وجود دارد
رزا: رفیق جان هیچ مسئله ای اتفاقی نیست! طبیعت بطور طبیعی انتقام می گیرد! دامداری صنعتی و توسعه به حد بی نهایت! جنون گاوی! ابولا از خوردنِ میمون! ورود به حریم خفاش! پرورش مینک برای پوست اش! به قفسه های گوشتِ ارزان نگاه کن! حیوان های هورمونی، برای سیر کردنِ شکم! لاشه خواری بشر... حیوانات و گیاهانِ ژنتیکی و بزودی، گوشتِ مصنوعی! هر پوک مغزی پٌشتِ فرمان در خدمتِ آلودگیِ بیشتر و بهتر... مردسالاری و سرمایه داری در عملیاتِ فوقِ استثمارِ زن و زمین... برای توسعه و در جهتِ توسعه ی بیشتر من اشکی ندارم برای پارازیت ها و انگل های انسانی که جهان را به گا داده اند! بگذار در مدفوعِ خود که جهانی کالایی ست ، سقط شوند:) کریسمسِ بی رونق یعنی، جشنِ طبیعت... جنونِ خرید به یکباره متوقف شده و تمامِ حمل و نقلِ هوایی... من در کنارِ اجسادِ میلیونها مینک، خواهم گریست... زندگی هایی که برای شکوه سرمایه داری، به اجبارِ دامداری صنعنی، از ترسِ ویروس نابود شدند... و اکنون واکسن! واکسنی که ما را تبدیل به تولید کننده ای خودکفا می کند... به دورانِ جدید خوش آمدیم! تنها کافی است که نسخه ای از پروتئئنِ مورد نیاز را به سلولهای خود بدهیم تا سلول های ماهیچه خود پروتئین مورد نیاز را بسازند؟ اکنون علیه کرونا و بزودی علیه همه ی بیماری ها؟! حتی می توان از تمامیِ کارخانه های داروسازی صرف نظر کرد؟ می توان از سلولهای خودِ بدن بجای باکتری یا موشِ آزمایشگاه برای تولید استفاده کرد؟ فقط کافی است که نسخه ی ام ار ان آ را تزریق کرد؟ بدن خود می سازد؟ هر آنچه که ما بخواهیم! اینک سرمایه داری در اوجِ خود به آخرین زیست، برای استثمار ورود می کند! چرا باکتری برایمان انسولین بسازد؟ نسخه را به سلول های بدن تزریق کنیم؟ سلولهایمان اکنون و بزودی، هر آنچه که ما بخواهیم، خواهد ساخت؟ کریسمس و جهان قدیم فرو ریخته اند... به جهانِ جدید خوشامدیم:) ما در حالِ فتحِ خود و بدن هایمان هستیم... پس از فتحِ طبیعت!
البته درست است رزا جان انسان بدون طبیعت یعنی صفر است، صفر کم است بی نهایت زیر صفر، انسان وقتی دنبال کون دولت و زرق و برق سرمایه داری باشد ، آن موقع دیگر ب طبیعت اعتنایی ندارد، انسان نباید برده دولتها و خود دولتها هم برده چهان سرمایه است ، دیگر انتظاری نمیتوان داشت، درسته رزا جان طبیعت داره انتقام خودشو میگیره، در آخر خواستم سؤالی از تو عزیز داشته باشم، در رابطه با واکسن کرونا نظرت چی است ،؟؟ ایا شما خواهی زد، اگر نه دیگر باید خانه نشین شوی برای مسافرت و جای دیگر سفر نمیتوان کرد،
در رابطه با واکسن کرونا نظرت چی است ،؟؟ ایا شما خواهی زد، اگر نه دیگر باید خانه نشین شوی برای مسافرت و جای دیگر سفر نمیتوان کرد،
رزا: واکسن این روزها در حالِ تبدیل شدن به ستاره ی زردِ هیتلری بروی لباسِ یهودیان است! متاسفانه اسپانیا در حالِ اجباری کردن اش شده...
حتی بحث بر سر ذخیره کردنِ اسامیِ واکسینه ها هستند! اینکه آنارشی در جهتِ آزادیِ هر چه بیشتر حرکت می کند و "کمونیستها" در جهتِ دیکتاتوری و توجیحِ منافع اکثریت! مسلمن منافع اکثریت در جهتِ واکسینه کردنِ تمام جمعیت است... اگر در نظر بگیریم که با واکسینه کردنِ 70-80 درصد از جمعیت، جلوی بیماری گرفته می شود ، از کلاسیک های علوم پزشکی است مثل بیماری آبله مرغون. حال که ما در جهان گلوبال زندگی می کنیم، انتظار می رود که هر کشوری در جهتِ واکسینه کردنِ مردمِ خود بر آید؟ تاکنون اغلب این ایمن سازی بخوبی انجام شده و مردم هم بدون اطلاعات زیاد، نوزادان را با اعتماد به علوم پزشکی، پس از بدنیا آمدن، واکسینه کرده اند؟ درصد کمی هم که سنتن و یا بدلایلِ ایدئولوژی یا غیره، کودکانشان را واکسینه نکرده اند نیز، بدلیل اینکه اغلبِ کودکان، واکسینه هستند، در سلامت به سر می برند, چرا که اکثریت، واکسینه شده اند و عملن نمی توانند بیماری را منتقل کنند؟ پس آزادیِ افرادِ مخالفِ واکسن حفظ شده و یا کمابیش حفظ شده؟ اکنون نیز می توان همین کار را کرد؟ افرادِ واکسن شده دیگر نمی توانند بیماری را به واکسن نشده ها منتقل کنند! چون بیماری در همان ابتدا در بدنِ آنان، نابود می شود؟!
مسئله اما اکنون این است که تعدادِ طرفدارانِ واکسن به بیش از 70 یا 80 درصد نرسد، چه باید کرد؟ تا بتوان آزادیِ افرادِ ضدِ واکسن را حفاظت کرد؟ برخی ضد واکسنِ کُد ژنتیکی (ام آر ان آ) از فایزر هستند، پس می بایست برایِ آنان واکسنِ سنتی (بخشی از ویروس یا ویروسِ ضعیف شده) را در اختیارشان قرار داد (مثلن واکسنِ چینی)، و بخشی هم با دانشِ خود و اطلاعاتی که به آن اعتماد دارند، با دلخواه خود، واکسنِ خود را انتخاب کنند؟ یعنی گوناگونی واکسن ها باشد و انتخابی! و بیمه درمانی هم آن را بپردازد. تا بتوان به میزانِ مشارکتیِ 70 تا 80 درصدی رسید. در غیر اینصورت و با ارائه ی تنها یک واکسن (فایزر) نمی توان خوشبین بود که مردم اعتماد کنند. چون واکسن مادونا فایزر برای اولین بار شیوه ی جدیدی را اجرا می کند! متدِ جدید اکنون بی اعتمادی هایی بوجود آورده که مانع خواهد شد که اکثریت، در کمالِ آزادی، خود را و کودکانشان را واکسینه کنند... در این صورت دولت به اجبار متوصل شده و آنها که واکسن نزده اند را از زندگیِ اجتماعی، ایزوله خواهد کرد... یا برای تشویق، امکانات و پول خواهد داد؟ که هر دو اینها و متد های دیگر همان چماق/هویج است... ادامه در کامنت بعدی
سوای اینکه من طرفدار واکسن باشم و یا نباشم، اهمیتِ موضوع ، حرکت در جهتِ آزادیِ انتخابِ تمامیِ افرادِ جامعه است؟ اوضاع کنونی فعلن ارائه ی یک واکسن (یا چند واکسن) با متدِ ژنتیکی است که برای بسیاری غیر قابلِ قبول! چون اکنون در ووهانِ چین، پس از شیوع و ابتلایِ حداقل نیم میلیون نفر، اوضاع به وضعیتِ عادی برگشته و آن هم با واکسنِ "ناکارامد" چینی (واکسنِ غیر ژنتیکی و با متدِ سنتی)... ولی واکسن هایی با روشِ ژنتیکی مثل فایزر که اکنون به عنوانِ تنها انتخاب برای اروپا ارائه شده است، امتحانِ خود را در جمعیتِ میلیونی، پس نداده؟ پس تلاشِ ما باید در جهتِ شکستنِ انحصار باید باشد؟ متاسفانه فاشیستها/ترامپیستها/دیکتاتوری چین/روس/ایران... هر کدام از عرضه ی انحصار واکسنیِ خود دفاع کرده و امکانِ عرضه ی واکسنِ دیگری را با دیکتاتور منشی، ممنوع می کنند! اغلب باید از تئوری های توطئه البته دوری کرد و من شخصن فکر نمی کنم که کمپانی فایزر و میلیندا/گیتس بخواهد نسلِ اروپا/امریکا یی را با واکسنِ ژنتیکی بر اندازد؟ چون در سویِ دیگر افریقا/آسیا اصولن در جلویِ صف، برای واکسنِ ژنتیکی نیستند و آنها فعلن واکسنِ سنتی و چینی در اختیار دارند؟ پس توطئه ای برای از میان بردنِ چینی ها یا آفریقایی یا ایرانی و غیره وجود ندارد که مبادا آنها را با واکسنِ فایزر، نابود کنند؟ پس، آسیا/افریقا احتمالن واکسن اروپا/امریکایی فایزر می خواهند و ایران نیز، اروپا واکسنِ چینی:) و ما نیز بسته به خواستِ اپوزیسیون و دولت، باید در جهتِ عرضه ی واکسن های گوناگون و انتخابی بودن آنها و رایگان بودن شان برای مردم اقدام کنیم به عنوانِ مطالبات؟ تا بتوان اعتمادِ مردم را در سطح بالا جلب کرد، تا بیش از 70 درصدِ مردم را واکسینه کرد (داوطلبانه) تا بقیه ی مخالفانِ واکسن، بتوانند بدون واکسن زدن، در امنیتِ بهداشتی و بدونِ بیمار شدن، زندگی کنند؟
خودِ من بسیار مخالفِ دستکاری در طبیعت هستم. و تنها در مواقعی که محیط بسیار آلوده است، حاضر به واکسن یا مثلن واکسنِ کزاز در موقع تصادف/زخمی بودن. رفتن به هند یا داروی مالاریا و غیره. یعنی تنها وقتی که خطری بالاقوه تهدید می کند، و نه از رویِ مقررات و غیره البته هم خود و هم کودک، برخی بیماری های خیلی بد را از سر گذراندیم مثل گریپ خوکی که بیش از ده روز کودک بیمار بود و من پرستارش و بیمارستانها پر بود و من هم بدونِ بیمار شدن، و بدون واکسن زدن، شبانه روز در حالِ پاشوره و پایین آوردنِ تب... شاید اگر واکسنِ معمولی و سنتی و آزمایش شده عرضه شود، علیه کرونا، واکسن بزنم چون، انفولانزای خوکی، مرگبار بود، دردناک و طولانی... اگر واکسن اجباری شود، مسلمن اما در اپوزیسیون (ضد واکسن) می روم.
واکسنِ فایزر یا واکسنهای اروپا/امریکا یی بسیار شفاف تر پروتکل شده اند ولی تقریبن چیز زیادی آماری در مورد واکسن چینی/روسی/ایرانی ندیدم و معلوم نیست تلفاتشان و عوارض جانبی شان چیست؟ دوستی داشتم که از جنوب بود و در کودکی در طب به او قطره ی واکسنِ فلج اطفال داده بودند که میکروب ضعیف شده بود به عنوانِ واکسن و چون کودک مریض بود و تب هم داشت، دوستم، فلج شده بود... پس حتی واکسنِ فلج اطفال را هم درست استفاده نکنیم می تواند بیمار کند... معلوم نیست چند چینیِ از واکسن، کرونا گرفته و فوت شده اند؟ امروز یک نفر هم طبق منابع رسمی در ووهانِ چین مبتلا نیست ولی معلوم نیست به چه قیمت؟ با توجه به شکستِ آزمایشِ قرنطینه و ایمن سازیِ گله ای در سوئد، پس مسلمن دولت چین، در سطح وسیع، مردم را واکسینه کرده که اکنون مبتلایی وجود ندارد، آنطور که می گویند؟ ولی بدلیلِ غیر شفاف بودنِ آمارشان، کسی غیر ایران و چند کشور فقیر، واکسنِ چینی نخریده و ممکن است که حتی چند درصد هم با واکسنِ چینی به کرونا مبتلا شده اند و آمارش را نمی دهند؟ واکسنِ فایزر هم امتحانِ خودش را در جمعیت نداده و نو آوری است؟ پس فعلن بهترین کار ، نکردنِ هر کاری است؟ اطلاعات جمع کردن، ماسک زدن و در قرنطینه ماندن/فاصله ی اجتماعی، تا آنجا که امکانش را داریم... بعدن در مورد نوآوری در متد فایزر خواهم نوشت و چشمندازِ استفاده ی سلولهای بدن خودِ انسان برای ساختنِ پروتئین/هورمون/دارو... با استفاده از کُد ژنتیکی... تاکنون باکتری و یا حیوانات آزمایشگاهی، پس از دریافتِ کد ژنتیکی آنها را می ساختند و ما استفاده می کردیم مثل تولید انسولین و بقیه ی داروهای ژنتیکی... متد جدید اما بجای آن بدن و سلولهایِ خود انسان را به جای باکتری/حیوانات آزمایشگاهی را کارخانه ی تولید می کند و اینگونه سلولهایِ خودِ بدنِ ما، پس از دریافتِ کُد ژنتیکی، ماده ی مورد نظر را خواهند ساخت... ما مثل عصر اتم، در آستانه ی عصر جدید هستیم؟ باید دید که بمب می سازیم یا منبع انرژی ؟ که هر دو رآکتور/بمب خطرناک هستند؟ البته اگر بر مشکلاتِ کنونی و موجود غلبه کنیم؟
تأمین واکسن کُرونا و ارائه رایگان آن، خواست فوری طبقه کارگر است!
امضاها: اتحاد فدائیان کمونیست، حزب کمونیست ایران، حزب کمونیست کارگری- حکمتیست، سازمان راه کارگر، سازمان فدائیان (اقلیت) و هسته اقلیت
رزا: متاسفانه کمونیستهای بالا از اجباری کردنِ واکسن دفاع خواهند کرد... واکسنِ رایگان آری اما استفاده ی انتخابی! این ها برای برگرداندنِ کارگر به کارخانه و ادامه ی "مبارزه ی طبقاتی" که ادعایِ نمایندگی اش را می کنند، حاضر به هر کاری حتی در جهتِ نفیِ استقلال فرد و نفی "انتخاب" فرد هستند. همانوقت هم که استالین سقط جنین را برای بالا بردنِ آمارِ جمعیت ، ممنوع کرد، برایش با توجیح منافع اکثریت و جامعه، هورا کشیدند.
تکلیفِ آزادی و حقِ انتخاب چه می شود؟ انسانها گوسفند نیستند که با یک واکسن، به شیردهی در آغل ادامه دهند و کمونیست هم شبان نیستد! اینها "کمونیستها" دامداری دارند و قصاب اند:) واکسن های گوناگون و رایگان، برای همه ی آنانی که خواهانش می باشند!
نه به واکسنِ اجباری، نه به عدمِ تامینِ رایگانِ واکسیناسیونِ عمومی! فمینیستهای عوضی...
با توجه به اختلاف طبقاتی، ترامپ را با پادتن های فرد سالم شده و تزریق در بینی (دماغ) فرد مثبت (ترامپ با تستِ مثبت در همان ابتدا) معالجه می کنند. اما معالجه ای گران قیمت است! روی دارویِ موثر برای مبتلایان کمتر هزینه می شود! روی پرسنل بیمارستان اصلن هزینه نمی شود!
ارزانترین متد در سرمایه داریِ مردسالار همان واکسن های رایگان است که هنوز در حال آزمایش بوده اند! اما با طرح چند فوریتی تصویب شدند!
سوسیال دمکراسی نیز همصدا با سرمایه داری، مطالبات را به ارزانترین راه حل ها(برای سیستم) تقلیل می دهد! بی خود نیست که سرانِ احزاب منتظر هستند تا واکسن ها میلیونی، روی مردم تست شوند، تا با توجه به عوارض جانبی، آنها در آخرِ صف، تصمیم بگیرند که خود را واکسینه کنند یا نکنند ...
دقیقا متوجه شدم، همانطور که حدث میزدم، تقربیا هم نظریم با کمی تفاوت،،نظرمان در رابطه فرصت طلب های ۲ زاری هم یکسان اسی، مانده که ما در شرایط مناسب نزدیکی با طبیعت خودمان و خود طبیعت چگونه رفتار مناسب داشته باشیم، اگر ب حرف های قبلی خودم برگردم و نظرم با انقلاب ایا تغیری کرده یا نه قبلا گفته بودم که مردم جهان با تغییرات جهان امروز بی تفاوت و بهتر روشن و شفاف گفته باشم پاسیو بوده، خواسته و یا نخواسته بطور جدی نمیخواهند شرایط خود را عوض کنند، بطور نمونه با یک دوست دکتر صحبت میکردم ، او میگفت ترس از گرفتن کرونا و در خانه ماندن و تأثیر عدم ارتباط بیشتر به تار پود افراد میگذارد، و بدتر از بیماری کرونا او نابود میکند،
سلام و درود!!! سالی که گذشت، سالی پر از ترس، نا امیدی، و گرسنگي و بدون آزادی بود، بنا شد که عوامل و بی فکری و نابودی تدریجی عدم ازادی، و برابری انسانها را روشن کنیم،
ب نطر من اولین کسانی که مانع تحقق آزادی و برابری انسانها هستن، متاسفانه خود انسانها هستن، چراء چه کسانی ابتدا برای تشکيل دولت و ملت پای انتخابات میروند ، خود انسانها،
خود انسانها باید پاسخ بدهند، تو که میبینی هر سال وضیعت تو بهتر نمی شود و بر عکس بدتر و بدتر میشوند، چگونه چشم بسته باز هم در انتخابات اشتراک میکنی، ایا ب غیر از تو کسي، کسانی تو را مجبور ب شرکت انتخابات میکند؟ بطور مستقیم و شفاف ابتدا خودت هستی که خاک بدبختی و ذرات ب چشم خود می پاشی!! عوامل دیگر بدبختی و بیچارگی را بعدا بیشتر توضیح خواهیم داد!!
مشکلات بعدی و عوامل درونی و بیرونی، زندگی و عمل اجتماعی افراد و احزاب و سازمانهای بروکرات و غیره است، که انسان ها هزاران هزار سال با نام دین و مذهب که در واقع گول میخوردند و فکر میکنند، باید مطیع و فرمانبر انها باشند، اگر این دنیا خیری ندیدند، آن دنیا دروغین بتواند امرار معاش و خوشبختی برای انها بوجود بیاورند،
ابتدا برای بررسی رژيم مافیایی رژيم باید، جناح بندی، سپاه، خامنه ی را باید دور ریخت ،تمامی روزنامه نگاران، ب اصطلاح ژورنالیست ها ،صدای آمریکا بی بی سی .....همه و همه ادرس غلط میدهند، چراء این کار میکنند، همش از بی سوادی،،، نیست، اولا این جریانات از روی وابستگی و منافع فردي و جمعی است که در گروههای سیاسی خود خدمت میکنند، البته خود من در مواردی از اوضاع ایران بخصوص در رابطه کارگران اخباری نیمه درست دریافت کردم، ولی بحث و تحلیل ما از روی واقیعت و جايگاهی که قرار گرفتن باید بررسی کرد، دوستان ببیند، رژیم جمهوری اسلامی، یک رژیم مافیای عظيمی در عرض ۴۰ سال توانسته با مهندسی کامل و با اشتراک جمعی مردم ایران سر پای خود بايستد، این حرکت خلق الساعه نبود ، بلکه با واقیعت های موجود حرکت کرده، مجموع رژیم ایران، همگی در سرکوب متوق قولاند ، البته در تاکتیک و چگونگی سرکوب بعضا اختلافی است خوب از موضوعات مهم که چرا روحانی توانست ۸ سال رژیم ایران را سرپا نگاه دارد؟؟ همانطور که اشاره کردم با مطرح کردن جناهای مختلف رژیم و طرح خیابانهای تهران ب خانم ها و مردان و خیلی از چیزهای دیگر در حوصله این جا نیست توانست مليون ها ادم که در ۳۰ سال گذشته رژیم در انتخابات شرکت نکرده بود سراسیمه ب صندوقهای انتخابات روانه شدند،
درد آور کسانی در انتخابات شرکت کردند که برداران و خواهران انها در دهه ۶۰ و در کشتار ۶۷ اعدام شده بودند، این حرکت بدترين حرکت تاریخی است که هرگز از یادها نخواهد رفت،
درد آور کسانی در انتخابات شرکت کردند که برداران و خواهران انها در دهه ۶۰ و در کشتار ۶۷ اعدام شده بودند،
رزا: رفیق جان فعلن خانه پناهگاهِ زنانِ فراری از شوهرانشان شده و فرصت برای مطالعه کم! اما دیشب فیلم طنز "مرگ استالین" را دیدم و عاقبتِ بریا و سر کار آمدنِ خرشچف:) در غمِ اینهمه اعدام، بسیار مضحک بود... اما به خوبی نشان می داد که چگونه دیکتاتوری در روانِ انسانها رخنه کرده و آنان را شبیه خود می کند... تنها باید به هیجانِ نسل جدید اعتماد کرد... نسل های خُو کرده به دیکتاتوری، خواهانِ تحول نیستند و خود به مُهره ای از سیستم تبدیل شده اند؟ اگر هم در چپاول سهیم شان نکرده اند اما، از بقای رژیم منافع دارند؟ سکوت شان نشان از جابجاییِ جایگاهشان است و علیهِ مطالباتِ مردم... سالم و پایدار باشید
پروژهی برساختن دولتیِ چپ محورمقاومت و جریان عدالتخواهی صرفاً به کارکردهایی تدافعی محدود نمیشود. بلکه تداوم و گسترش حضور سیاسی و گفتمانیِ این جریانات زمینهی لازم برای تدارک تهاجم را فراهم میآورد. دو هدف اصلیِ این تهاجم عبارتند از: یکی قرارگرفتن در موقعیت سیاسیِ بهتر در سطح بینالمللی برای رویارویی با دولت آمریکا و متحدانش؛ و دیگری، منزویساختن هرچه بیشتر چپ انقلابی و استحالهی جنبش کارگری (حذف چپ با سلاح چپ). در این بند، به مورد نخست میپردازیم: چرخش نهایی دولت ایران بهسمت بلوک امپریالیستی شرق در امتداد تشدید تعارضات خصمانهاش با دولت آمریکا، از سویی مستلزم پیوندیابی اقتصادی-سیاسی با دولتها و جوامعیست که در جبههی دشمنان سیاسی ایالات متحده قرار دارند (و بهدرجاتی مشی چپ پوپولیستی را پیش میبرند)، تا دفع فشارهای بینالمللی نظیر تحریمهای اقتصادی و فشارهای سیاسی ممکن گردد. و از سوی دیگر، دستیابی به این هدف مستلزم بازنمایی سیاستهای دولت ایران در چارچوب سیاستهای ضدامپریالیستیست تا فشارهای بینالمللی مربوط به نقض ناگزیر حقوق بشر در ایران دفع و فرافکنی گردند و انزوای سیاسی ایران در ساحت بینالمللی محقق نگردد. شبهچپ برساختهی دولت باید زبان معرف و پل ارتباطیِ دولت ایران نزد همهی افراد و جریانات چپگرایی در سطح جهان باشد که مبارزه با امپریالیسم را به «ضدیت با آمریکا» تقلیل میدهند، تا بهمیانجی این ارتباطات، تصویری ضدامپریالیست از دولت ایران ترسیم گردد و پروپاگاندای بینالمللی دولت ایران بُرد و اعتبار بیشتری کسب کند. همچنین است نیاز شدتیافتهی دولت ایران به بسیج سیاسی هوادارانش در کشورهای خاورمیانه که دیگر به صرف اتکا به ایدئولوژی خمینی -همانند قبل- ممکن نبود. درعوض، در فضای برانگیختهی ضدآمریکاییِ منطقه پس از جنگ اول خلیج، افزودن عنصر امپریالیسمستیزیِ خام طی سالهای اخیر، خون تازهای به اسلام شیعی و اسرائیلستیزیِ از پیش موجود رسانده است. همهی اینها نیازمند تکوین گفتمان و نیروی سیاسیای بود که بتواند تصویر دیگری از اغراض و عملکردهای دولت جمهوری اسلامی عرضه کند. از منظر حامیان شبهچپ دولتی اینک مساله از این قرار است: جنگی واقعی علیه امپریالیسم جهانی در جریان است که نفس وجود و تداوم آن، دلایل وجودی ایستادن در سمت مقابل امپریالیسم (از دید آنان: سمت ایران) را توجیه میکند. از آنجا که پیامدهای معیشتی تحریمهای اقتصادیِ غرب علیه دولت ایران را عمدتا فرودستان جامعه متحمل میشوند، هواداران شبهچپ دولتی، ستیز بین دولتهای آمریکا و ایران را ستیز بین مردم ایران و دولت آمریکا معرفی میکنند تا امپریالیسمستیزی متناقض خود را «مردمی» بنمایانند. حالآنکه پیامدهای مخربِ دیرین سیاستهای نولیبرالیِ دولت بر معیشت فرودستان را به حاشیه میبرند یا آنها را به اغراض و دیدگاههای «لیبرالی» بخشها و جناحهایی از نخبگان (غربزدهی) دولتی یا فساد این مدیر و آن وزیر و آن کابینه نسبت میدهند.
بهچپ دولتی دقیقاً بهدلیل خاستگاه و اهداف ضد چپ خویش در وهلهی نخست مجبور است خویشتن را بهمانند یک رویکرد چپ بازنمایی کند تا بدینسان از سوی سایر نیروهای جامعه بهعنوان نیرویی مترقی بازشناسی گردد. بهبیان دیگر، کارآیی آن بهعنوان ابزار مهار پیشگیرانهی گسترش چپ انقلابی و جنبش کارگری سوسیالیستی -در وهلهی نخست- منوط به آن است که بتواند بهعنوان یک بدیل چپ دیده شود تا – در مرحلهی بعدی – بتواند با امکانات وسیعی که در اختیار دارد انحصار گفتمان و تحرکات چپ در سطح جامعه را بهدست گیرد. در این زمینه، نمونههای تاریخی زیادی وجود دارد که نشان میدهند چگونه موثرترین شیوهی متوقفسازیِ تحرکات چپ انقلابی و بستنِ مسیر گسترش اجتماعی آنها، برساختن و تقویت نیروهاییست که با تکرار کلیدواژههای چپ، پرچم چپ را بالا میبرند. چنین نیروهایی با بهرهگیری از شبکههای سازمانیافته و پشتیبانی نهادهای دولتی عملاً در بسیاری از حوزههای جامعهپذیری (socialization) و تربیت سیاسی نیروهای جوان و نیز عرصههای گفتمانیِ درونِ چپ حضور موثری یافته و بدینطریق با ادبیات و گفتاری ظاهرا رادیکال، عملاً مسیر انسجام حداقلی و پیشروی چپ انقلابی را بلوکه میکنند. بنابراین، اگر بپذیریم که شبهچپ دولتیِ پدیدارشده در ایران هدف خلعسلاح چپ انقلابی و ادغام و استحالهی مفاهیم و آرمانهای سیاسی و حوزههای بنیادی فعالیت اجتماعی چپ را -با نام و ژست چپ- دنبال میکند، و اگر خطرات جدی این حرکت خزنده را تصدیق کنیم، در اینصورت نخستین گام برای رویارویی با این وضعیت، مخدوشسازیِ این بازنماییِ کاذب و سرباززدن از همهی اقداماتیست که -ناخواسته- این شیوهی پیچیدهی سرکوب را تسهیل میسازند. … از ما چه مانده است، جز حقانیت و اعتبار سیاسیای که از سرخمنکردن به قدرت و وفاداری به حقیقت برمیآید؟
راهکار استراتژیستهای دستگاه سرکوب ایران برای پرورش شبهچپ دولتی، راهکاری شناختهشده در سطح دولتهای امروزیست و لذا «ابتکارعمل» بدیعی محسوب نمیشود. برای مثال، دولت «دوست و برادر» روسیهی پوتین، سالهاست که بهمنظور کسب مزیتهای راهبردی داخلی و خارجی در ستیزهای ژئوپولیتیک با دولت آمریکا و متحداناش، یک زرداخانهی گفتمانی و رسانهای و سیاسیِ چپ (با محوریت امپریالیسمستیزی) شکل داده است که بسیاری از مفاهیم کلیدی مارکسیسم و حتی اندیشمندان ضدسرمایهداری معاصر را بهخدمت میگیرد. در روسیه هم پروپاگاندای جریانات شبهچپ دولتی بهطور آشکاری مسیر دسترسی دولت به اهداف ناسیونالیستی «اقتدار ملی» را هموار میکند.
خانهی کارگر بهرغم همهی کارکردهای بازدارندهای که با پشتوانهی نهادی و رسانهایِ نیرومند خویش داشته است هیچگاه نتوانست گفتمان پرنفوذ و گیرایی برای طبقهی کارگر ایجاد کند و بههمینسان پایگاهی هم در این طبقه نیافت. برای این منظور درایت و ظرافت بیشتری لازم بود که در روند پیچیدهترشدن نهاد دولت و دستگاه سرکوب (و در بستر اجتماعی-تاریخیِ مساعدتر)، با تکوین گفتمان و جریان عدالتخواهی به منصهی ظهور رسید.
برای فهم کارکرد سرکوبگرانهی این جریانات، کافیست برای مثال مروری کنیم بر مداخلات هدفمند جریانات عدالتخواهی در اعتراضات کارگران هپکو و هفتتپه، تا ببینیم چگونه کوشش کردهاند (و میکنند) به کارگران آدرس غلط بدهند، خواستهها و آگاهیهای رادیکال را به حاشیه ببرند، و در صفوف کارگران شکاف بیاندازند، تا نهایتاً امکان تشکلیابی مستقل کارگران و پیوندیابی مبارزاتشان با سنتهای سوسیالیستی و انقلابی را مسدود سازند.
ممنونم رزا جان!! فقط باید ب هیجان نسل جدید،اعتماد کرد!!
من هم امیدوارم، ولی متاسفانه این واتساپ، و تلگرام و کپی کردن و شعار دادان ب هم کمی کار را کند کنند، و از کار علنی بی ثمر گذر کنند، (خدا باعث و بانی این پدیده را نابود کند)
این کار گروهی که بتوسط وات ساپ و تلگرام در جریان است، بتوسط نفوذی ها شناسایی و ب موقع ضربه خواهند خورد تازگی ها در کار گروهی مد شده که تبلیغات مذهبی غیر قانونی و کارهای دیگه ازاد است،
در جنگ انتخاباتی امریکا، سیستم جهانی و تمامی نهادهای آن، از سران اجلاس بیلدربرگ، وال استریت، غول های اقتصاد دیجیتالی، اتحادیه اروپا، صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی، سازمان ملل، شورای امنیت، حزب دموکرات، نئوکان ها و قدرت مسلط حزب جمهوری خواه، نهاد های نظامی و اطلاعاتی امریکا، کمپانی های بزرگ هالیوودی، شرکت های بزرگ فناوری تا رژیم غارتگر حاکم بر ایران و لابی ها و تشکیلات اسلامی اش در امریکا تا چپ ها همه در یک صف علیه ترامپ ایستادند. در برابر این صف، نه تنها اکثریت مردم امریکا که مردم ایران، آفریقا، اروپا، لبنان، عراق و … قرار گرفتند. چرا که احساس می کردند ترامپ در برابر صاحبان اصلی قدرت و ثروت که جهان را در فاجعه و تاریکی فروبرده اند و به دنبال حکومت جهانی و نظم نوین برده داری هستند ایستاده است. این صف بندی نشان داد که این انتخابات یک انتخابات معمول و رقابت بین دو حزب حاکم امریکا نیست، بلکه جنگی است بین “اقتصاد ملی” با “سرمایه داری جهانی”. آنچه امروز به آن اقتصاد و هویت ملی گفته می شود چیزی نیست جز واکنش طبیعی انسان در برابر از دست دادن ابتدایی ترین حقوق اجتماعی و آزادی های فردی، واکنشی است به نابودی ارزش ها و هویت های بومی و منطقه ای و به نابودی اقتصاد محلی و کشوری در برابر غول های اقتصاد دیجیتالی، واکنشی است به دیکتاتوری بی چون و چرای کلان سرمایه دار های جهانی و سلطه تکنولوژی دیجیتالی
اینکه این جنگ در قدم بعدی چه سرنوشتی دچار خواهد شد و یا تیم ترامپ چه مسیری را طی خواهد کرد و یا ماهیت تیم ترامپ و نوع ملی گرایی اقتصادی شان چه هست، حرف این مطلب نیست. بلکه موضوع صف بندی و مشخص شدن جایگاه جریانات و سازمان ها به ویژه قطب اسلامی و مارکسیسم در این جنگ است. امروز با صف بندی و زلزله ای که در دنیا ایجاد شده دیگر کسی نمی تواند با فریب جایگاه و صف خود را پنهان کند. این جنگ هرچه است تاکنون تاثیرات تعیین کننده و دست آوردهای بسیاری داشته است
یکی از مهمترین دست آورد های این جنگ دو قطبی شدن جامعه امریکا و بسیاری دیگر از جوامع جهانی بود که از این پس به مثابه ترمزی در برابر جهانی سازی عمل خواهد کرد. این را از هراس صاحبان جهانی سازی از دوقطبی شدن امریکا می توان دریافت. ترامپ با انگشت گذاشتن روی فاکتورهای عینی که برای توده ها قابل لمس بود، جهانی سازی را عامل اصلی جامعه کشی و فلاکت اقتصادی جوامع نشان داد و با شعار “اقتصاد ملی” بحث جهانی سازی و نقش گلوبالیست ها را به میان جامعه برد و ذهنیت ها را متوجه مسیر جهنمی آن کرد. در مقابله با آن روی ملی گرایی اقتصادی تاکید کرد و ملی گرایی را با آب، نان سر سفره مردم و به استقلال و آزادی گره زد
ترامپ در کمپپن انتخاباتی اش با صراحت می گوید:” هدف گلوبالیست ها ایجاد یک بنیان سیاسی فاسد و شکست خورده می باشد که از طریق کنترل دولت، شما مردم امریکا را به سخره بگیرد. نظام موجود در واشنگتن و شرکت های مالی و رسانه ای تنها برای یک هدف ایجاد شده اند: به ثروت و قدرت خود بیافزایند. هرچه قدرت کنترل آنها بیشتر شود، قدرت سیاسی شان در واشنگتن بیشتر خواهد شد. آنها با شریکان خود در سطح جهان هماهنگ هستند. این تنها یک انتخابات ساده برای تصدی چهار ساله نیست، این در واقع گذرگاه جدیدی در تاریخ تمدن ماست که عنوان می کند در نهایت ما مردم هستیم که دولت خود را کنترل می کنیم. این نظام های سیاسی در پی نابودی کارخانجات ما هستند تا مشاغل ما را به مکزیک، چین و دیگر کشور ها منتقل کنند. ساختار و قدرت های جهانی مسئول چنین تصمیم های اقتصادی هستند که از طبقه کارگر ما دزدی کرده، ثروت و نعمت را از کشور ما گرفته و پول ما را در جیب خود به صورت شرکت های بزرگ چند ملیتی بگذارند. این یک واقعیت است که شما، آنها، من و تقریبا همه جهان به آن واقف هستیم. هرکسی که با این کنترل سازمان یافته جهانی مخالفت می کند به او اتهام تبعیض جنسیتی، نژادی و دشمن هراسی می زنند.” ترامپ با انتقاد شدید به سیاست خارجی و تهاجمی امریکا بعد از جنگ دوم جهانی، جنگ های خاورمیانه را در راستای اهداف گلوبالیست ها دانسته و سیاست خود را با شعار “اول امریکا” بیشتر به مرز های امریکا محدود کرد. در کمپین انتخاباتی اش می گوید که پنتاگون و کمپانی های اسلحه سازی علیه او هستند، چون مثل دوره بوش و اوباما برسر این کشور و آن کشور بمب نزده و این جنگ های احمقانه و بی پایان را دنبال نکرده است. سال گذشته در مجمع عمومی سازمان ملل می گوید:” آینده از آن جهانی سازی نیست. آینده از آن میهن پرستان واقعی و کشور های مستقل است.” امسال نیز به همه دولت ها توصیه می کند و می گوید:” من می گویم اول امریکا و مردم امریکا، شما هم باید اول مردم خودتان و کشور خودتان را در اولویت قرار دهید.” او به عنوان رئیس جمهور امریکا در کاخ سفید، نظام سیاسی حاکم بر واشنگتن را فاسد و لجنزار گلوبالیست ها می نامد و به پایه های سیستم جهانی و نهاد های بین المللی آن حمله می کند و توجه توده های تحقیر شده و آسیب دیده از گلوبالیست ها را در سراسر جهان بخود جلب می کند
این جنگ نقش تکنولوژی دیجیتالی و مرکز سیلیکون ولی را در به اسارت گرفتن جهان عریان کرد، که مدعی اند هیچ قدرتی در دنیا توان مقابله با آنها را ندارد. این جنگ ماهیت غول های اقتصاد دیجیتالی و شبکه های تبلیغاتی آنها را که در زرورق نمایش دمکراسی و انتخابات پنهان شده بود را بر ملا کرد و بساط دو حزبی امریکا را به هم ریخت. این جنگ نگاه ها و خشم ها را متوجه چین و ابر کمپانی های جهانی کرد که بوسیله چین تمامی تولیدات داخلی و بومی ملت ها را نابود کرده و از مواد غذایی تا لباس و دارو را به آشغال تبدیل کرده اند. این جنگ نشان داد رسانه های بزرگ جهانی و شرکت های بزرگ فناوری مثل فیسبوک، گوگل، توییتر … وقتی حرف های ترامپ را به عنوان رئیس جمهور امریکا، این گونه علنی و بدونه هیچ گونه ظاهر سازی ای سانسور، تحریف و جعل می کنند، با دیگران چه خواهند کرد. این جنگ سبب شد تا گنداب فاشیستی ابر رسانه ها که رسانه های “آزاد!” نامیده می شدند بیرون بریزد. ترامپ با اشاره به سرکوب خبری و فاشیسم رسانه ای و دیکتاتوری شبکه های دیجیتالی می گوید:” تعداد انگشت شماری شرکت های قدرتمند و انحصاری شبکه اجتماعی، بخش وسیعی از کلیه ارتباطات خصوصی و عمومی در ایالات متحده را کنترل می کنند. این شرکت ها قدرتی مهار نشده برای سانسور، محدود کردن، ویرایش, شکل دادن، پنهان کردن یا تغییر بخش بزرگی از ارتباطات را دارند… کلا آزادی بیان را خفه می کنند
اگر او توانست پرچم مبارزه علیه سیستم موجود جهانی را در کاخ سفید بدست به گیرد و توجه توده های له شده را به خود جلب کند، اگر کارگران کارگاه های تولیدی و کشاورزان و درصد بالایی از مردم امریکا برای به حاشیه رانده نشدن و برای حفظ موجودیت شان و برای آخرین شانس شان به او امید بسته اند، برای این است که فقط یک ترمز و یک مانع مقابل این دیکتاتوری سرمایه و غول های اقتصاد دیجیتالی قد برافراشته است، فقط یک اهرم و دستگیره برای توده ها مانده است و آن در دنیای واقعی چیزی نیست جز گرایش جوامع به ارزش ها و هویت های بومی و محیطی و منطقه ای و به اقتصاد محلی و کشوری شان، که رسانه های صاحبان جهانی سازی و مارکسیست ها و اسلامی ها آن را راست افراطی و فاشیسم می نامند و با چماق واپسگرایی و نژادپرستی بر سر آن می کوبند. اینکه این گرایش و رویکرد توده ها به استقلال و آزادی و رهایی از اسارت جهانی سازی چه تفاوتی با ناسیونالیسم دوره صنعتی دارد یا چه تفاوتی دارد با ملی گرایی از نوع جبهه ملی و مصدقی های ایرانی که قهرمانان آنها همان نمادهای اسلامی رژیم اند و جاده صاف کن این رژیم بوده و هستند، موضوع بحث این مطلب نیست. بلکه در این مرحله خطر اصلی برای صاحبان جهانی سازی، همین گرایش به هویت و ارزش ها و اقتصاد محلی و منطقه ای و به استقلال و آزادی است که در دل جوامع زنده شده و هم چون دیوار و سد اجتماعی در برابر جهانی سازی قد بر افراشته است. این لشکر کشی جهانی علیه ترامپ پیش از آن که به ترامپ برگردد، برای درهم کوبیدن این دیوار و سد اجتماعی است
یکی از دست آورد های این جنگ گرفتن پرچم “ضد استکباری” و “ضد امپریالیستی” از دست رژیم ایران و مارکسیسم بود. این جنگ ماسک ضد امپریالیستی قطب اسلامی و مارکسیسم را از چهره شان برداشت. چهل سال است که از رژیم ایران یک “دشمن قلابی” ساخته اند و تمامی پتانسیل اعتراضی را در سطح جهان به دم حکومت اسلامی گره زده و آن را در زمین اسلامی ها و مارکسیست ها به هدر می دادند. با این دو قطب راه دشمن واقعی جهانی سازی را بسته و قفل کرده بودند. بی جهت نیست که ترامپ همه دموکرات ها و جمهوری خواه های با نفوذ را چپ و حامی حکومت ایران می نامد. با این کار جایگاه چپ ها و اسلامی ها و نقش آنها را به مثابه ابزار اجتماعی گلوبالیست ها برای سرکوب ذهنی جوامع نشان می دهد و کار آنها را در خوردن نان ضد استکباری و ضد سرمایه داری سخت می کند. این موضوع آنقدر روشن است که حتا بی بی سی که این بار عکس بایدن را در ماه برده، تک مقاله ای را درج می کند که گوشه ای از حقیقت را در بر دارد و به آن اعتراف می کند. نویسنده ای بنام حمید کیهان در مطلبی با عنوان آیا ترامپ علیه استکبار جهانی قیام کرده است، می نویسد:” … آیا باید نتیجه گرفت که دونالد ترامپ علیه منافع سرمایه داران به پاخاسته است؟ آنچه مسلم است اینکه او صراحتا به درون-نگری یا ملی گرایی اقتصادی امریکا متعهد است و این دیدگاهی است که دست کم از زمان جنگ دوم جهانی مورد تأیید دولت امریکا و متحدان آن نبوده است… محدودیت تجاری علیه چین فقط به زیان دولت و سرمایه دار چینی تمام نشده بلکه هزاران سرمایه گذار خارجی را نیز متضرر کرده…و دامن سرمایه داری جهانی و در راس آن، سرمایه دار آمریکایی را نیز می گیرد… آیا باید گفت که رهبر بزرگترین قدرت سرمایه داری جهان که خود یک سرمایه دار نسبتا بزرگ و مهشور به راستگرایی است، به دفاع از حقوق زحمتکشان به پا خواسته و پرچم مبارزه با “امپریالیسم” یا به قول جمهوری اسلامی ایران “استکبار جهانی” را در کاخ سفید بر افراشته است؟” آنچه مشخص است اینکه جهانی سازی دیگر به راحتی نمی تواند مثل گذشته از اسلامی ها و مارکسیست ها دشمن سازی کند. چهل سال بود که قدرت های جهانی از رژیم ویرانگر ایران یک قدرت منطقه ای ساخته بودند و در سطح جهانی آن را باد کرده بودند. این جنگ، پوشالی بودن و ساخته گی بودن قدرت منطقه ای رژیم را برملا و باد آن را خالی کرد و نشان داد که اگر حمایت های همه جانبه اربابان جهانی سازی در امریکا و انگلیس و اتحادیه اروپا نباشد و این رژیم را به عنوان یک “دشمن قلابی” برای جنگ افروزی منطقه ای و ویرانگری بیشتر در خاورمیانه احتیاج نداشته باشند، این رژیم بند تنبانش را هم نمی تواند بالا بکشد. نشان دادند که این رژیم “ضد استکباری!” تا چه سطح و عمقی مورد حمایت همه جانبه همین “استکبار” است و نهاد های بین المللی تا کجا پشت این رژیم ایستاده اند. نماینده تیم ترامپ در سازمان ملل می گوید که شورای امنیت کنار حکومت ایران ایستاده است و ویرانگری های حکومت ایران را در منطقه خاورمیانه نادیده می گیرد و شورای سازمان ملل پناهگاه حکومت های پنهان کننده نقض حقوق بشر مانند رژیم ایران است. با پا گذاشتن بر گلوگاه های مالی رژیم و سخت کردن کار رژیم در کمک به حزب الله و شبه نظامیان شیعه اش سبب شدند خود بخود فضای اعتراضی مردم ایران، عراق، لبنان و افغانستان علیه چپاولگران حاکم بر ایران تقویت شود
این همراهی چپ ها و اسلامی ها با جهانی سازی یک موضع تاکتیکی و سیاسی نیست بلکه تفکری و ایدئولوژیکی است. انترناسیونالیسم و امت واحد اسلامی با جهانی سازی منافع مشترک و پیوند ایدئولوژیکی پیدا کرده است. موجودیت شان با جهانی سازی گره خورده است. هر دو جریان مثل گلوبالیست ها با هرگونه ارزش ها و هویت ها و اقتصاد بومی و منطقه ای ضدیت دارند و پدید آمدن چنین گرایشی را در دل جوامع دشمن ایدئولوژی خود می دانند. خمینی سال ۵۹ خطاب به افسران نیروی هوایی می گوید:” من مکرر عرض می کنم که این ملی گرایی اساس بدبختی مسلمین است… ملی گرایی خلاف اسلام است …این حرفها که ما ایرانی هستیم و برای ایران چه باید بکنیم، یک امر بی اساس است. اینهایی که می گویند ملیت بروند گم شوند.” اگر حرف های خمینی و سران رژیم در این رابطه جمع آوری شود چندین کتاب می شود. همین گونه ضدیت با هویت و اقتصاد بومی را در ادبیات سران مارکسیست ها هم می بینیم
این آمیختگی چپ ها و اسلامی ها با گلوبالیست ها تا آنجاست که وقتی تظاهرات خیابانی در امریکا به بهانه نژاد پرستی علیه ترامپ به راه افتاد، تشکیلات اسلامی حکومت ایران و دانشجویان بورسیه و آقازاده ها و نکبت زاده هایش در امریکا و چپ ها، بخشی از گردانندگان آن بودند و امثال جورج سوروس سرمایه دار معروف و یکی از افراد دولت پنهان در امریکا حامی مالی این تظاهرات بوده است. جریان چپ حتا در اعتراض هایی که در اروپا و امریکا علیه قرنطینه و اجباری کردن زدن ماسک و پوزه بند صورت می گیرد، به کمک پلیس علیه معترضین وارد می شوند و نقش گروه فشار و امت در صحنه را برای صاحبان سرمایه ایفا می کنند. کافی است کسی یک ساعت رادیو یا تلویزیون چپ ها را در امریکا یا اروپا یا هر جای دیگر گوش کند تا عمق حمایت آنها را از رژیم ویرانگر ایران و صاحبان جهانی سازی و غول های اقتصاد دیجیتالی دریابد
اما این سد و دیوار عظیم اجتماعی که مقابل گلوبالیست ها سر بر آورده، این دست اندازها و چاله های عمیقی که در پیش روی آنها ایجاد شده، عبور آنها را از این مرحله با مشکل جدی مواجه کرده است. نه امریکا، نه جهانی سازی، نه جمهوری اسلامی و نه خاورمیانه دیگر به سادگی به دوران قبل از ترامپ بر نمی گردد
برای درک اهتمام ِ ما و فهمِ ابعاد شجاعتمان، تصور کنید که مرگ دروازهای است که باید از آن گذشت. در بارۀ آنچه پشت این در است فرضیات فراوان و مختلفی وجود دارد: بهشت، جهنم، خلاء، هیچ؛ و دربارۀ هر گُزینه، صدها توصیف موجود است. پس زندگی را میتوان همچون مسیری به طرف این دروازه در نظر گرفت. پس این دروازه، یعنی مرگ، مقصد است… یا چیزی که مسیر را قطع میکند. بریدگی ناگواری از جنس غیاب که هوای زندگی را زخمی میکند. بنابراین با خشونت شکنجه و قتل است که به این دروازه میرسیم، از بدفرجامیِ یک حادثه، با نیمهباز شدن دردناک دروازه به یک بیماری، یک خستگی و یا یک آرزو. یعنی با این که در اغلب موارد بی آن که بخواهیم یا قصدش را داشته باشیم به این دروازه میرسیم، ممکن است که گاهی یک انتخاب باشد.
برای خلقهای بومی، زاپاتیستهای امروز، مرگ دروازهای بود که از همان آغازِ زندگی میشد وجودش را حس کرد. کودکی پیش از پنج سالگی با آن مواجه میشد ومیان تب واسهال از آن عبور میکرد. آن چه روز اول ژانویه ۱۹۹۴ انجام دادیم این بود که سعی کنیم این دروازه را دور نگه داریم. البته برای این که به هدفمان برسیم، بی آن که بخواهیم مجبور شدیم از این دروازه بگذریم، از آن سال تا کنون همۀ تلاش ما این بوده که این دروازه را تا جایی که میشود دور نگهداریم. چیزی که متخصصان «طولانی کردن امید به زندگی» مینامند. و ما به آن اضافه میکنیم: «اما یک زندگی با عزت». دور کردن این دروازه تا جایی که موفق شویم آن را در آن جلوجلوها اما در دوردستهای راه، در گوشهای قرار دهیم. به همین دلیل در آغاز قیام گفتیم: «میمیریم تا زندگی کنیم». زیرا اگر نتوانیم زندگی را به میراث بگذاریم، برای چه زنده هستیم؟
پس از شکست سومین تلاش، ماکسو به فکر فرورفت و پس از چند ثانیه گفت: «ریسمان لازم دارد». گابینو پاسخ داد: «من که بهت گفتم». تکههای به جا مانده از زورق، دور از هم بر سطح آب شناور بودند و دستخوش هوسبازی جریان آب رودخانه به یکدیگر برخورد میکردند....
این دقیقا همان چیزی بود که برای سمیر فلورس سوبرناس اهمیت داشت. و همین است خلاصۀ مبارزۀ جبهۀ خلقها برای دفاع از آب و زمین در مورلوس، پوئبلا و تلاکسکالا، که بر ضد ساخت نیروگاه برق حرارتی و پروژهای که «پروژۀ کامل مورلوس» نام گرفته شوریده و مقاومت میکند. دولت بد به خواستههایشان مبنی بر متوقف کردن و از بین بردن این پروژۀ مرگبار اینطور پاسخ میدهد که اگر چنین اتفاقی بیفتد، پول کلانی از دست میرود.
آنجا در مورلوس تمام مبارزات جهانی کنونی خلاصه میشود: مبارزۀ پول علیه زندگی. در این مقابله، در این جنگ، هیچ انسان شریفی نباید بیطرف باشد: یا طرف پول را باید گرفت و یا طرف زندگی را.
پس میتوانیم نتیجه بگیریم که مبارزه برای زندگی تنها وسوسهای مختص خلقهای بومی نیست، بلکه یک آرمان است… و جمعی است.
خب دیگر. نوش! به سلامتی! و یادمان نرود که طلب بخشش وعدالت دو چیز متفاوت هستند ....... تروتمیزترین تراوشات ذهنی معاون فرمانده گالِئانو
رزا جان دمت گرم مقاله جالبی بود، همانطور که انتظار میرفت این نويسنده محترم همه جانبه پته ی طرفداران که چگونه همدیگر را با توجه ب منافع مورد نطر پیدا میکنند، ان چیزی که نویسنده محترم ب ان اشاره نکرد ،که مهم ترین ان بود ب ان اشاره نکرد،
رزا جان انهای که طرفداران ب اصطلاح دمکراسی امریکایی بودند و ان را در انتخابات خلاصه میکردند، ترامپ ناآگاهانه شاشیدن ب ان،
در آخر اگر ترامپ جا نزند، در واقع دوباره ۴ سال را ادامه خواهد داد، و عزای واقعی بر جمهوری اسلامی شروع خواهد شد
هر چند امریکا نمیخواهد جمهوری اسلامی برود،
همانطور که نویسنده اشاره کرد، ۳ قولی که با هم متحد شدند، علیه ترامپیسم، ننیشود دست کم گرفت، در خاتمه باز هم تشکر میکنم از مقاله
رزا جان !! این احزاب جهانی که در واقع یک دکان دو یا سه نبش بود یقه خودشان را هم گرفت، این دکانهای بی خاصیت داره ارم ارم برای انها مشخص میشود، این احزاب مافیای بیش نیست،که برای رسیدن ب قدرت حاضر ب کثیفترین کارهای که در شأن انسانها نیست، این احزاب علیه هم انجام میدهن، خبرهای از امریکا میرسد ، البته با سانسور، واقعن وحشتناک است، این دنیا ب کجا میرود در مجموع معلوم نیست،!!
ترامپ ماند، با کلاه خودش و نزدیکترین ادم ب او خیانت کرد، و کنگره پیروزی بایدن را اعلام کرد، ب احتمال زیاد ترامپ برای انتقال قدرت شرکت نمیکند، و شاید معاونش این انتقال را در غایب بودن ترامپ انجام دهد،
این هم دمکراسی امریکایی، جهان باید شاهد سیاست های دمکرات ها باشد، گاهی با پنبه و گاهی با جنگ!!
البته ناگفته نماند این احزاب، بازها و کبوترها در عالم مجازی شاید عالمی داشته باشند ولی اگر ترامپ بخشا سیاستهای مسقا از بازها داشت، را نمیتوانخیلی جدی گرفت، در دنیای انروز همانطور که میدانید، سرمایه داری جهانی با گسترش روز افزون تو دهن هزاران ترامپیستها زده خواهد شد، و در عمل هم همین کار را کردن، ان چیزی که امروز در آمریکا رقم خورد، بی اعتمادی ب مردوم امریکا، که در گذشته با احزاب قلابی و حقیقی توانسته بودن که مردم را ب ظاهر قانع نگاه دارند، این بازی ب هم خورد، در چهر سال آینده ب یقین این گونه نخواهد بود دغلکاری احزاب در افکار عمومی تأثیر نخواهد داشت،
همانطور که انتطار میرفت، ترامپ برای خودش حزب وطن دوستان را برای خود و طرفداران دست و پا کرد، وقتی مسائل ترامپ را پی گیری میکردم ، یاد مصدق افتادم، که از نظری تاریخی اجتماعی ایا میتوان او را با ترامپ مقایسه کرد، هر دو طرفداران سرمایه داری بودند، یکی ۵۰ سال پیش، یکی الان، مصدق میگفت ارزش اضافی بدست آمده از کارگران و زحمتکشان را نباید ب خارج گسیل کرد باید این بورژوازی بومی و یا ملی را نباید تو سر خورش کرد بلکه باید در رابطه با سرمایه داری جهانی تقویت کرد، البته فقط مقایسه کرد،
اگر آن موقع ب نطرات مصدق دقت میکردند اگر آن موقع ب نطرت را
اره داشتم مینوشتم اگر توجه لازم ب نطرات دکتر مصدق از طرف مردم می شد،، دیگر نه از ملاها و نه از حزب مردم خبری بود، و نه از شه هن شاه!!!! از ترامپیسم زیاد نمیدانم و نه رابطه آن با گلوبالیستهای امروزی که بصورت مافیایی عمل میکند، را میتوانم بگویم چه خواهد شد،
سلام مجدد!! من مقاله را دوباره خواندم، و یاد اون شعارهای هوشی مین افتادم که ب دلم بیگاه شد، زیر اگر ما نتواستیم زندگی را ب میراث بگداریم، چرا زنده یم، هوشی مین رهبر ویتنام میگفت، میان دو کوه دره عمیقی است، که باید با خاکستر سوسیالیستها پر شود، حقیقا من نمیدانم چراء ما باید کشته سویم و دیگران زندگی کنند ، آن هم هیچ گارانتی وحود ندارد که اینگونه شود،، در حالی ۹۰ در صد مردم جهان دین دارند، باید ب پدیده علمی نگاه کرد،
رزا جان من خواستم ببینم آیا این شعارهای هوشی مین و تاکتیک های گذشته، چریکهای فدایی خلق زمان شاه،
یکی از چریکهای زمان شاه در زیر شکنجه میگفت،! از آنجایی که در مکتب خلق راز خلق آموختیم، بر لب های ما مهر سکوت کفتن، لطفا فرق این گفته ها با نوشته بالا چی است، منطورم در مقاله ی که شما چاپ کردید،
اگر ما نتواستیم زندگی را ب میراث بگداریم، چرا زنده یم،
رزا: راستش به نظرم موضوع نگهبانی و حفاظت از زندگی است بیشتر تا به میراث گذاشتن؟
هوشی مین رهبر ویتنام میگفت، میان دو کوه دره عمیقی است، که باید با خاکستر سوسیالیستها پر شود،
رزا: شعار برای پروپاگاند است در مرحله جنگی!
از آنجایی که در مکتب خلق راز خلق آموختیم، بر لب های ما مهر سکوت کفتن،
رزا: سکوت خیلی وقتها بی خود است؟ گفتگو و ارتباط و بحث اغلب به یافتن جواب و حل موضوع کمک می کند؟ سکوت با دشمن درست است؟ حرفی با فاشیسم نداریم؟ با هیتلر مثلن؟ یا افرادی که 180% در مذهب/ایدئولوژی ذوب شده اند؟ با بازجو یا جاسوس؟ مگر در مواقع تاکتیکی:)
در منطقه هاروی هند درختی عجیب وجود دارد که سالانه هزاران گردشگر را به خود جذب می کند.
این درخت “درخت هوایی” نام دارد از بزرگترین درخت جهان محسوب می شود و ریشه های آن بالای زمین و روی هوا قرار دارد.
ریشه های این درختان از بالای درخت برای دست یافتن به آب و … سعی می کنند خود را به زمین وصل کنند و چون برخی ریشه ها نمی توانند خود را به زمین برسانند، خشک می شوند.
چون برخی ریشه ها نمی توانند خود را به زمین برسانند، خشک می شوند. چون برخی ریشه ها نمی توانند خود را به زمین برسانند، خشک می شوند. چون برخی ریشه ها نمی توانند خود را به زمین برسانند، خشک می شوند.
فلسفه ی جبهه ی آزادی بخش حیوانات آن است که حیوانات نباید به عنوان اموال و دارایی افراد شناخته شوند؛ صنایع و آزمایشگاه ها نباید خود را صاحب حیوانات بدانند، چرا که به گفته ی فیلسوف، تام رگان، حیوانات مانند انسان ها صاحب اختیار زندگی خود هستند. از نظر جبهه ی آزادی بخش حیوانات توجه نکردن به این امر نشانه ی گونه پرستی انسان و نسبت دادن ارزش های متفاوت به موجودات با توجه به عضویت آن ها در گونه های متفاوت است و این از نظر اخلاقی به اندازه ی نژاد پرستی و تبعیض جنسی زشت و غیر قابل قبول است. آن ها همچنین مخالف فعالیت خیریه هایی هستند که با حبس حیوانات سعی در درمان آن ها دارند و از آن ها خالی شدن قفس ها را می خواهند، نه بزرگ تر شدن آن ها را. فعالان بر این تاکید دارند که حیوانات از مزارع و آزمایشگاه ها دزدیده نشدند، بلکه آزاد شدند؛ زیرا انسان ها صاحب حیوانات نیستند....
رزا جان، من نمیدونم، انهایی که ادعای صاحب حیوانات میدونند!! من نمیدونم،، بی ریشه ها انهایی که ریشه هایشان روی زمین هستن ادعای داریی و صحبت از دارایی خودشان میکنند!! و نه تنها خشک نمیشوند و حتا اعلام سر سبزی میکنند!!
با نگاه انتقادی اجمالی به جزوه لنین، نکات اصلی در این جزوه بهاین ترتیب است:
۱. بلشویسم یک آیین ملیگرایانه است که، از دل حل مسائل ملی، به نظریه و عمل جهانی و جهانشمول تبدیل گردید. ویژگی ملیگرایانه آن همچنین در مواضعاش در قبال مبارزه ملتهای سرکوب شده برای استقلال نمایان میشود.
۲. بلشویسم یک نظام اقتدارگرا است. نوک مثلث اجتماعی[۲۰] در آن مهمترین و تعیینکنندهترین بخش است. اقتدار در وجود یک قادر مطلق نمایان میشود. در افسانه پیشوا، ایدهآلِ شخصیت بورژوایی، به بالاترین حد خود میرسد.
۳. در شکل سازمانی، بلشویسم بسیار متمرکز[۲۱] است. کمیته مرکزی مسئول تمام امور رهبری، دستورالعملها و دستورها است. همانطور که در دولت بورژوایی، اعضای برجسته سازمانْ نقش بورژوازی را ایفا میکنند، پس وظیفه کارگران تنها فرمانبرداری از دستورات است.
۴. بلشویسم نماینده یک سیاست نظامی است که منحصراً به قدرت سیاسی علاقهمند است و با اَشکال حاکمیت به معنای سنتی بورژوایی تفاوتی ندارد. حتی در مراتب سازمانی نیز اعضا هیچ حقی برای تعیین سرنوشت خود ندارند. ارتش، به عنوان اعلای سازمانی، کاملا در خدمت حزب است.
۵. بلشویسم دیکتاتوری است. این نظام با زور وحشیانه و عناصر تروریستی به سرکوب نهادها و عقاید غیربلشویکی مشغول است. «دیکتاتوری پرولتاریا» در اینجا دیکتاتوری بروکراسی و تنها یک فرد است.
۶. بلشویسم یک روش مکانیکی است. این نظام در آرزوی یک نظم خودکار است که در اهدافش به توتالیتاریسم چنگ میزند. «برنامهریزی متمرکز» به شکل آگاهانه، مسائل فنی-سازمانی را به جای مسائل اجتماعی-اقتصادی جا میزند.
۷. ساختار اجتماعی بلشویسم خصلتی بورژوایی دارد. این ساختار کار مزدی را ملغی نمیکند، حق کارگران را بر محصولات خودْ مردود میشمارد و در همان چهارچوب طبقاتی نظم اجتماعی بورژوایی باقی میماند. سرمایهداری ابدی گشته است.
۸. بلشویسم فقط عنصری انقلابی در قالب انقلاب بورژوایی است. بلشویسم نظم شورایی را ممکن نمیکند، بنابراین اساساً قادر نیست ساختار جامعه بورژوایی و اقتصاد آن را دگرگون کند. این نه سوسیالیسم بلکه سرمایهداری دولتی است.
۹. بلشویسم پلی نیست که درنهایت به سوسیالیسم منجر شود. بدون نظام شورایی، بدون انقلاب رادیکال تمام انسانها و چیزها، نمیتوان ضروریترین خواستههای سوسیالیستی یعنی پایان ازخودبیگانگی سرمایهداری را برآورده کرد. این نظام نشاندهنده آخرین مرحله جامعه بورژوایی است و نه گذار بهسوی جامعه جدید.
این نُه مورد نمایانگر آشتیناپذیری بلشویسم و سوسالیسم است. این موارد صراحتاً خصلت بورژوایی جنبش بلشویستی و قرابت آن با فاشیسم را نشان میدهد. ملیگرایی، اقتدارگرایی، تمرکزگرایی، دیکتاتوری رهبر، سیاستهای قدرتطلبانه، حکومت ترور، حرکتهای مکانیکی، و ناتوانی در اجتماعی کردن، همگی عناصر فاشیستی هستند که در بلشویسم نیز وجود دارند. فاشیسم تقلیدی از بلشویسم است و بس. به این علت، نبرد با یکی از آنها پیش شرط نبرد با دیگری است.
سلام رزا جان،خسته نباشی، از یک طرف قابل تحسین است که این زیر خاکی های هیولای بلشویکی، را ب نمایش میگذاری، این نمایش صرفا حالت تأتر و نمایشی یک بار مصرف نیست، بقول نویسنده، زیاد با مرام فاشيست فاصله زیاد ندارد ،بکه خود فاشیسم، ب شکل کاملا پیچیده بروکراتیک چپ های وا مانده و ب دور انداخته بدون مصرف بورژوازی جهانی است سئوال اساسی و مرموز توضیع این پدیده ب گردن ما است، چرا بورژوازی قاشق غذا مانده بدون مصرف لحظه ی را دوباره ب دهان خود برمیگرداند، این سئوال کاملا پیچیده ب عهده انارشیتهای انقلابی و کمونیستهای شورایی است،!! موفق باشید
جواب،،سئوال بالا هم ب عهده انارشیستهای انقلابی و کمونیستهای شواریی،است، اگر ما آماده همه جانبه برای این مسائل و مشکلات بالا نباشیم، همانطور که دوست بالا که دقیقا فرق بین ب اصلاح امپریالیسم، و خود رژیم که همه جانبه در خدمت امپریالیسم است، خود من در موقیعت و عملکرد امروز دیگر مقوله امپریالیسم را قبول ندارم، در مقابل سرمایه داری جهانی استفاده میکنم، ممنون رزا جان
این دوست عزیزمون یاشار در پارت دوم مثل خیلی ازچپ ها ب پردون گیر داد البته اگر ایشان در ایران زندگی میکند، از منابع گوناگون بی نصیب است، زیاد ب هش ننیتدگوان خرده گرفت، متاسفانه خوب شروع کرد و بد تمام کرد، موفق باشید
گفتگوی رادیو پیام کانادا با سروش از کمیته عمل سازمانده کارگری و رضا رخشان در مورد: ▪️ مواضع درباره خلع ید و مالکیت؛ ▪️ استقلال سیاسی در مبارزه کارگری؛ ▪️ تمایز مبارزه صنفی ـ سیاسی؛ ▪️ تشکلیابی هفتتپه (سندیکا، مجمع، شورای اسلامی)؛ ▪️ وضعیت امروز هفتتپه و راه آینده و▪️ نقد یا تخریب.
⭕️ لینک فریز شده حمایت محمد نوری (معاون اجرایی شرکت و شریک جرم پرونده فساد ارزی اسدبیگی) از رضا رخشان (برای حمله او به اسماعیل بخشی) و معرفی رخشان به عنوان نماینده اکثریت کارگران https://web.archive.org/save/https://twitter.com/mnori671/status/1344024843583430661
⭕️ گزارش ایلنا درباره شکایت فریدون نیکوفرد در دادستانی شوش و خواست برخورد با مدیران کانال سندیکا https://www.ilna.news/fa/tiny/news-924036 ⭕️ مطلب رخشان با عنوان «اعتراضات کارگران هفت تپه بر علیه اعضای شورای اسلامی کار» – شهریور ۹۸ https://www.facebook.com/reza7tape/posts/2364948153755361 لینک فریزشده: https://web.archive.org/web/20190928031008/https://twitter.com/RakhshanResa3/status/1172101482533048321 ⭕️ مطلب رخشان با عنوان «مصاحبه وارونه نشریه نسیم شوش با محمد خنیفر» – شهریور ۹۸ https://www.facebook.com/reza7tape/posts/2396308873952622
⭕️ مطلب رخشان با عنوان «گزارش وضعیت شرکت هفت تپه»- شهریور ۹۸ https://www.facebook.com/reza7tape/posts/2354635988119911
⭕️ تصاویر حمایت سعید ترابیان و حسن میرزایی از شورای اسلامی کار شرکت واحد (منتشر در کانال تلگرامی شورای اسلامی شرکت واحد) https://t.me/shorayevahed/2774 https://t.me/shorayevahed/2768
اسماعیل بخشی،کوتوله توئی که با ماهی یک میلیون تومان مزدور مسئول میانی، شرکت شده بودی،فایل صوتی مزدوری ات را واست فرستادم.بزودی هم منتشر می شود.تا معلوم شود چه کوتوله هایی راگنده کردند و عنوان فعال کارگری را لگد مال کردند.جامعه ای که شارلتانهایی مثل ترا باد میکند را باید گل گرفت.
فایل صوتی تکان دهنده حسن دهواری پیش از اعدام؛ شرح شکنجههای کثیف و رذیلانه از زبان وی
https://youtu.be/pEjVOJNiTuU
سحرگاه روز یکشنبه ۱۴دیماه۹۹، حسن دهواری زندانی سیاسی بلوچ، به همراه یک زندانی سیاسی دیگر به نام الیاس قلندر زهی و یک زندانی عادی به نام امید محمود زهی، در زندان زاهدان اعدام شدند. در یک فایل صوتی تکان دهنده، حسن دهواری، پیش از اعدام، از نحوه بازداشتش و انواع شکنجهها و اقدامات رذیلانه مأموران وزارت اطلاعات سخن میگوید.
«در اطلاعات که بودیم تحت شکنجه های شدید جسمی و روحی از قبیل اقدام به تجاوز جنسی، بستن به تخت و شکنجه شدید با انواع و اقسام ابزارآلات، شلاق، سیم کابل و بستن کلاه آهنی به سر و وارد کردن شوک برقی به سر ما و اقدام به کشیدن ناخن های دست و پا و روشن کردن دریل و تهدید کردن دریل کردن دست و پا و آوردن ناموس مان من جلوی چشممان با دوربین فیلمبرداری که اگر قبول نکنیم به آنها تجاوزو فیلمبرداری کنند، من مجبور به اعترافهای دیکته شده از طرف مامورین اطلاعات که جلوتر آماده کرده بودند شدیم.»
الیاس قلندرزهی و حسن دهواری، در سال ۱۳۹۶، در نامهای فاش کرده بودند که در زندان شکنجه شدهاند. آنها در این نامه نوشته بودند: «چون توان تحمل شکنجه های روحی و جسمی را نداشتیم، مجبور شدیم که هرچی می گویند به طور دیکته وار اقرار کنیم، علیرغم اینکه در مراحل بازجویی ها در بازپرسی و نزد قاضی دادگاه کیفری بارها اتهامات را رد کردیم و توضیح دادیم اقاریر ما تحت شکنجه اخذ شده است، اما متاسفانه با بی توجهی قضات به اظهارات ما طبق خواست وزارت اطلاعات در دادگاه محکوم به اعدام شدیم».
آنها همچنین، در نامهای که در سال ۱۳۹۶ منتشر کردند، نوشتند که ماموران امنیتی آن دو را «گروگان» گرفتهاند تا عموی الیاس قلندرزهی که در خارج از کشور است، خود را تسلیم کند.
فایل صوتی حاضر، سند دیگری است از جنایات رذیلانه و کثیف وزارت اطلاعات و سرکوب وحشیانه زندانیان سیاسی در زندانها توسط دیکتاتوری ولایت فقیه.
انتقاد به عملکرد مسئولان زندان و افشاگری دربارهی زندان مصداق ارتکاب جرم توهین به مقدسات!
هرآینه سکوت جایز که نیست، هیچ! بلکه جنایت است.
من ۹۹۱۱۶ هستم، شما پیشتر مرا با نام سهیل عربی میشناختید.
۹۹۱۱۶ باز هم بازداشت شدهای است که از سالها پیش ویژگی مهمتری از بازداشتشدن، حتی هنگامی که در بازداشتگاه است و باز هم متهم و محکومشدن نداشته است.
۹۹ یعنی سال بازداشت مجدد توسط سازمان اطلاعات سپاه و ۱۱۶، نشاندهنده این است که من پنجاه و هشتمین مرد بازداشت شده در سال جاری، توسط سربازان گمنام امام زمان هستم.
در بازداشتگاه دو – الف افراد را اینگونه صدا میزنند:
۹۹۱۱۶، چشم بندت را بزن و برای بازجویی آماده شو!
۹۹۱۱۶ سر پایین!
اطرافت را نگاه نکن با هیچکس حرف نزن!
اسم واقعیت را حتی به سید و حاجیها هم نمیگویی …
۹۹۱۱۶ همان ۹۲۰۵۴ است که پس از هفت سال به سلول انفرادی دو – الف بازگردانده شده، زیرا متنبه و پشیمان نگشته و هنوز مطالباتی دارد، از حقوق بشر از برابری و آزادی از عدالت میپرسد …
به راستی که باید با تشدید مجازات از شدت زنده بودنش کاست؛ تا دیگران را هم تحریک به زنده بودن نکند و شهروندی مطلوب یعنی یک مردهی متحرک شود … بازجویی ها آغاز می شود:
چرا ؟
-چی چرا ؟
بازجو: چرا دست بر نمیداری؟
چرا معمولی زندگی نمیکنی؟
چرا آب به آسیاب دشمن میریزی؟
نمیخواهی از زندان خلاص شوی؟
حالا متهم به اجتماع و تبانی شدی!
به عنوان سرتیم و سرشبکه اتصال زندانیان سیاسی به شبکه های معاند (او میگوید امنیتی) شناخته شدی.
هر روز گزارش تهیه میکنی.
بیانیه صادر میکنی.
زندانیان را تحریک به شورش میکنی ...
-شما فکر می کنید چرا؟
ما را به ناحق در این شکنجهگاهها محبوس کردهاید و از تمام حقوق خود محرومیم.
توقع دارید اعتراض نکنیم؟ بازجو: اعتراض هم راه قانونی داره شما با بیگانگان و منافقین تماس گرفتید.
۹۹۱۱۶: دادیار ناظر زندان موظف است هر روز یا دستکم هفتهای سه بار به زندان مراجعه کند و مطالبات و شکایتهای زندانیان را بشنود اما آقای وزیری حتی یک بار هم طی دوسال اخیر به وظایفش عمل نکرده …..
۹۹۱۱۶: همچنان فریاد میکشد زیرا از دید او عجیب و فجیع است که همنوعانش از این همه عجایب تعجب نمیکنند و به این همه فاجعه واکنش نشان نمیدهند.
عجیب مثل اینکه، گروهی اموال مردم را غارت میکنند، سرزمینمان را تخریب میکنند ، فاسد و ستمگرند …. اما هر روز امنیت، ثروت و قدرت بیشتری کسب میکنند. در عوض آنها که به جور، بیدادگری و فساد اعتراض میکنند را مجرم امنیتی میخوانند و هرگونه شکنجهای را بر آنها اجرا میکنند و فجیع مثل علیرضا، وحید و ستارها در این زندانها کشته میشوند و آب از آب تکان نمیخورد.
حالا نزدیک به یک ماه است که گلرخ ایرایی را به دو – الف بردهاند و محروم از ملاقات با بستگانش است و خانوادهاش نگران سلامتی او هستند و دریغ از یک اعتراض جدی که برای شکنجهگران هزینه ایجاد کند و باعث کاهش فشار بر فعالان حقوق بشر در زندانها شود. حین تبعید از زندان تهران بزرگ به گوهردشت دستم را شکستند.
سی و چهار روز بدون هواخوری، ملاقات و تماس تلفنی حتی در این حد که خانوادهام را از سلامتیام آگاه سازم؛ در آن بند مخوف که معروف به سوئیت یا بند اجرای حکم است محبوس بودم؛ بندی که اعدامیها را قبل از اجرای حکم اعدام به آنجا میآورند.
در آن روزهای وحشتناک شاهد اعدامشدن بیش از دویست انسان بودم. در ماه صفر!
معمولا روزهای چهارشنبه احکام اعدام زندانیهایی که مرتکب جرایم غیرسیاسی مثل قتل شدهاند اجرا میشود و شنبه روز اجرای حکم اعدام زندانیان سیاسی است.
اما از اواخر شهریور تا نخستین روزهای آبان و پیش از انتخابات آمریکا خیلی شتاب زده حتی در روزهای غیر از چهارشنبه و شنبه احکام اعدام اجرا شد، در بین اعدامیها افرادی بودند که بیش از ده سال در زندان بودند و منتظر جلب رضایت شاکی و در تلاش برای تامین دیه بودند اما ترس از نتیجه انتخابات آمریکا یا عواملی دیگر باعث شد این اعدامهای فجیع رخ دهد.
بعد هم انتقال به دو – الف و پروندهای دیگر با اتهامهای مضحک و تکراری.
اجتماع و تبانی به دلیل اعتراض به وضعیت فاجعهبار زندان تهران بزرگ و افشای حقایق …
گلرخ ایرایی نیز با ضرب و شتم به دو – الف منتقل شد و حتی به همسر و اعضای خانوادهاش اجازهی ملاقات با وی را نمیدهند.
به جز من نوزده زندانی دیگر نیز در این پرونده هستند.
پروندهی اطلاعرسانی در مورد اوضاع زندان
هیچ یک از ما که متهم به اجتماع و تبانی شدهایم حتی یک بار هم یکدیگر را ندیدهایم و حتی از طریق تلفن هم با یکدیگر صحبت نکرده ایم.»
22. Dez. 2020 سندیکای کارگران نیشکر #هفتتپه اطلاعیهای از جمعی از کارگران هفتتپه منتشر کرد. کارگران خواستار تجمع روز چهارشنبه ساعت دو بعدازظهر مقابل ساختمان وزارت دادگستری در تهران شدند. کارگران نوشتهاند:«اکنون وقت آن است که هیات داوری... رای به خلعید بخش خصوصی فاسد» بدهد.
بعد از تجمع و مصادره ی تجمع توسطِ آنتی امپ و عدالت خوارانِ رییسی (محور مقاومتی ها): اطلاعیه سندیکای کارگران نیشکر #هفتتپه: گفتهایم نه دانشجویان عدالتخواه، نه خانه کارگریها، نه شورای اسلامیها، نه محور مقاومتیها، نه فلان امام جمعه، نه استاندار، نه دولت، نه رئیسی و نه نیروی قضایی و...هیچ شخص و نهاد و سازمان دولتی و حکومتی دلسوز طبقه کارگر نبوده و نخواهد بود.
اسمائیلِ بخشی پس از برگزاریِ تجمع: با درود فراوان به همه دوستان و یاران عزیزی که مارا در فضای مجازی و حقیقی یاری کردند در قلب و جانمان حمایت امید بخش تان باقی خواهد ماند، در روز جلسه هیات داوری کنارمان ایستادید تا حق کارگران پایمال نشود رأی نهایی هیات داوری به جلسه بعد موکول شد. آلترناتیو خلعید از مالکیت خصوصی، مالکیت دولتی نیست، مالکیت اجتماعی و خودمدیریتی کارگریست.
بخشی: در هفته ای که گذشت دوستان دلسوز ما نقدهایی به نحوه عملکرد ما داشتند که با جان و دل میپذیریم و خود را مسئول میدانیم، گوشه ای از اشکالات بوجود آمده بابت زمان اندکی بود که در اختیار داشتیم اما در ادامه راه میکوشیم با رعایت اصول کار جمعی و رسانه ای، به شکل صحیح تری عمل کنیم.
آنارشی: چرا حتا یک کارگر هفتتپه صحبت نکرد؟ آیا مبارزات ستودنی کارگران هفتتپه فقط با خلعید از بخش خصوصی به نتیجه میرسند؟ آیا نباید راهی پیدا کرد که نه این «عدالتخواران» و نه هیچ جریان دیگری این مبارزات را مصادره به مطلوب نکنند؟ و...
در جوابِ آنارشی: الان تقصیر اسماعیل بخشیه اینا میخوان مبارزه رو مصادره کنن؟
گفتگوی رادیو پیام کانادا با سروش از کمیته عمل سازمانده کارگری و رضا رخشان در مورد: ▪️ مواضع درباره خلع ید و مالکیت؛ ▪️ استقلال سیاسی در مبارزه کارگری؛ ▪️ تمایز مبارزه صنفی ـ سیاسی؛ ▪️ تشکلیابی هفتتپه (سندیکا، مجمع، شورای اسلامی)؛ ▪️ وضعیت امروز هفتتپه و راه آینده و▪️ نقد یا تخریب.
https://youtu.be/vbMEY835Bts
سروش در مورد مناظره با رضا رخشان:
رضا رخشان یک فرد نیست، بلکه یک عارضه در جنبش کارگری است. سادهترین کار اینست که با جلو انداختنِ یک صفت #مزدور، او را از سر خود باز کرد. اما کمتر کسی میپرسد رخشان چرا و چگونه به این انحطاط رسید؟ هم او که روزی یکی از لیدرهای کارگری بود که بخاطر فعالیتهایش تا زندان و اخراج هم پیش رفت، دقیقاً در چه پروسهای به این نقطه سقوط رسید؟ کمتر کسی مایلست این پروسه را بررسی کند، چون دقیقاً هر آیینه پرداختن به آن یعنی مواجهه با مسئولیتهای سنگین خودمان در پدیدآوردنِ این نوع عوارض. چنانکه پروسه بروکراتیزه شدن او (که پیشدرآمدی بر سقوطش بود) را نمیتوان جدای از نوع برخورد تقدیسگرایانه فعالان چپ و کارگری با کارگران سازمانده فهمید. یا از آنسو فقط همین یک کلام بس که بسیاری از حربههایی که امروز رخشان برای خاکپاشی و باندبازی و تخریب رقبایش استفاده میکند و به مقام شامخ «استادی» در آن رسیده، با گذرانِ همان دورههای آموزشی بوده که پیشتر در خود اپوزیسیون چپ و فعالان کارگری دیدهاست. در این مناظره باید به اینها و بسی بیشتر نیز پرداخته میشد، اما متأسفانه به لحاظ زمانی طرف مقابل دو برابر صحبت کرد، با قطعکردنهای متوالی جلوی منعقد شدن کلام را گرفت و با فحاشیهای ریزی (قرمساق و «مردکِ بیناموس» و امثالهم) سعی در به انحراف کشاندن بحث داشت؛ این شد که بسیاری از مسائلی که باید گفته میشد، نشد. به همین خاطر نیز ناگفتهها را به صورت مکتوب و مشروح در سایت قرار خواهیم داد. علاوه بر این از آنجایی که طرف مناظره بارهابا اتهام دروغگویی، صحت کلام مقابل را زیر سؤال برد، طبق خواست خودش، مدارک و ارجاعاتی را نیز در این ویدیو تعبیه کردهایم که با لینکها در سایت خواهد آمد. همچنین برای اینکه مشخص شود (برخلاف شکایت چندباره او) فرصت بحث هر فرد چقدر بوده، تایمری برای احتساب وقت طرفین نیز گنجانده شده.
۲۰ تن از کارگران نیشکر هفتتپه با اتهام «اخلال در نظم و آسایش عمومی» به دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان شوش احضار شدند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران، احضار این کارگران روز سهشنبه، ۲۳ دیماه، در پی برگزاری تجمعات اعتراضی با شکایت مدیران شرکت صورت گرفته است.
کارگران نیشکر هفتتپه در طول سالهای گذشته بارها خواستار لغو مالکیت خصوصی این شرکت شدهاند.
آنها میگویند شرکت نیشکر هفتتپه باید تحت مالکیت دولت قرار گیرد یا اینکه به کارگران واگذار شود، اما دولت حسن روحانی با این خواسته مخالفت کرده است.
فرهاد دژپسند، وزیر اقتصاد و دارایی ایران، نهم دیماه در پاسخ به سوال نمایندگان مجلس ایران درباره لزوم لغو واگذاری این شرکت گفته بود که این واگذاری غیر قابل بازگشت است. این واگذاری غیر قابل بازگشت است.
این واگذاری غیر قابل بازگشت است.
این واگذاری غیر قابل بازگشت است.
https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=221681
کشت و صنعت هفتتپه، قدیمیترین کارخانه تولید شکر ایران است که حدود نیم قرن از تاسیس آن میگذرد. این شرکت در سال ۹۴ در راستای اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی با پیشپرداختی شش میلیارد تومانی به امید اسدبیگی و مهرداد رستمیچگینی واگذار شد.
این دوست عزیزمون یاشار در پارت دوم مثل خیلی ازچپ ها ب پردون گیر داد البته اگر ایشان در ایران زندگی میکند، از منابع گوناگون بی نصیب است، زیاد ب هش ننیتدگوان خرده گرفت، متاسفانه خوب شروع کرد و بد تمام کرد،
سلام رزا جان خسته نباشی!! خوب خودت ب خوبی میدانی،، که در این مصاحبه ها همه حقیت مطرح نمیشود، من خودم دو بار گوش کردم، بخشی خیلی کوچکی رضا درخشان از مسائل را مطرح، طرف مقابل با اسم کمیته عمل کارگری برای حرفهای خودش فاکت های میاورد!! گه ب خیال خودش توانسته که تمامی مشکلات ۷ تپه را حل و فصل کند رزا جان ب خوبی میدانی که نظر ما در رابطه با جنبش کارگری مستقل چی است، ما ب خوبی گفتیم که در هیچ جای دنیا جنبش مستقل کارگری نبوده و در آینده هم اتفاق نخواهد افتاد، در کمون پاریس ب شکل نیم بندی بود که متاسفانه دیری نپایید، رزا جان من یک سؤالی از این آدمها دارم، البته این یک معضل کارگران جهان سوم ب خصوص ایران است، همین ادم ها اگر مشکلی با خانواده ب خصوص زن هایشان پیدا کنند و، ب عنوان اعتراض کارهای طاقت فرسا خانه را ترک کنند ، مرد خانه از قانون های ب غایت عقب مانده استفاده ، و در دادسرای کذایی عدم تمکن زن نوشته و زن را محروم از زندگی انسانی میکنند،
من خودم دو بار گوش کردم، بخشی خیلی کوچکی رضا درخشان از مسائل را مطرح، طرف مقابل با اسم کمیته عمل کارگری برای حرفهای خودش فاکت های میاورد!! گه ب خیال خودش توانسته که تمامی مشکلات ۷ تپه را حل و فصل کند
رزا: رفیق جان تا جایی که می دانم رضا رخشان توده ای است و سروش هم ابتدا گفتند از داخل ایران و صدایش را دستکاری کردند که مثلن شناخته نشه! الان صدایش نرمال و احتمالن یا تروتسکیست و یا همان جوانانِ م.ل. و تو لنین ذوب شده! رضا رخشان با دستِ پُر آمد چون میتینگ 4 شنبه که برای خلع ید اسد بیگی (مالک 7 تپه)برگزار شد را محور مقاومتی/آنتی امپ ها قبضه کردند! این فراخوانش را اسمائیل بخشی داده بود! رضا شهابی که کونش از غصه ی سردار قاسمی ترکید، الان می گه: باز اسد بیگی بهتره از اینکه سپاه مالک 7 تپه بشه! تو کانال تلگرامی 7 تپه به رضا رخشان بی حرمتی شده و او اینهمه را از چشمِ اسمائیل بخشی می بینه و می گه اگه 7 تپه دولتی بشه سپاه مالک شده و وضع از الان بدتر می شه و غیره... به هر حال اسد بیگی هم داره تاراج می کنه و فرقی نمی کنه و تازه خلع ید از او خواست کارگران بود از اول... بخشی هم خواهان خلع ید اسد بیگی از اول بود. البته بخشی دنبال کنترل کارگری هست و نه اینکه دو دستی شرکت به دولت تقدیم بشه. سروش هم این وسط نخودی است و محبوبِ امیر پیام و رادیو پیام کانادا! تو موضوع های پرولتری جوجه خارج نشین را قناریِ اکتیویست از داخل ایران جا زده اند! آنهم به رضا رخشان که با امنیتی ها بوده و بد اش نمی آمد اگر سروش ایران بود او را به دستِ اطلاعاتی ه میداد برای به قولِ خودش: "سیلیِ پدرانه"!
22. Dez. 2020 سندیکای کارگران نیشکر #هفتتپه اطلاعیهای از جمعی از کارگران هفتتپه منتشر کرد. کارگران خواستار تجمع روز چهارشنبه ساعت دو بعدازظهر مقابل ساختمان وزارت دادگستری در تهران شدند. کارگران نوشتهاند:«اکنون وقت آن است که هیات داوری... رای به خلعید بخش خصوصی فاسد» بدهد.
بعد از تجمع و مصادره ی تجمع توسطِ آنتی امپ و عدالت خوارانِ رییسی (محور مقاومتی ها): اطلاعیه سندیکای کارگران نیشکر #هفتتپه: گفتهایم نه دانشجویان عدالتخواه، نه خانه کارگریها، نه شورای اسلامیها، نه محور مقاومتیها، نه فلان امام جمعه، نه استاندار، نه دولت، نه رئیسی و نه نیروی قضایی و...هیچ شخص و نهاد و سازمان دولتی و حکومتی دلسوز طبقه کارگر نبوده و نخواهد بود.
رزا: رضا رخشان از همین تجمع بالا حرف زد و گفت چون اسمائیل بخشی حمایت کد ولی همه حامیانِ لغو خصوصی سازی (بسیج/سپاهی) بودند، پس اسمائیل بخشی با رئیسی ائتلاف کرده که 7 تپه دولتی/سپاهی/نظامی بشه و رضارخشان الان ترجیح میده که 7 تپه همان خصوصی بمانه... البته این میتینگ مصادره شد و بهجای حامیانِ چپ، گروه "مستضعفیون" سپاه/بسیج از درِ حمایت از 7 تپه در آمدند و برای لغو خصوصی سازی شعار دادن. اسمائیل بخشی هم در مضنِ اتحام قرار گرفت... البته او هم موضع سریع علیه مصادره ی میتینگ نکرد! به هر حال برای شناخت شپش های عدالت خوار، صحبتهای یاشار خوب بود همان ابتدا می گه اینها کی ها هستند... حالا رادیو زمانه هم این آنتی امپ ها را تریبون داده و کامنتهای من را سانسور کرده! نوشته خالد که اسمش هم لبنانی است:) اسامی یک بار مصرف اینجا:
در نبودِ توده ای ها فعلن عدالتخواران قرار است ستون رژیم را نگه دارند و چپ اکثریتی در حالِ بال دادنِ "پرستوهایش" نقش جاکش را بازی می کند تا از یک شپشوی ادالت خوار، یک ائتلافِ عدالتخواهان حزب چپ بسازه! آن هم به نامِ نامیِ کارگران و پرولتاریا! این وسط باید گفت که پرستوهای رژیم، حرفه ای تر عمل می کنند:)
میدان با احترام به روایت آزاردیدهها، مطالبی که تا کنون از #بهمن_ایرانپور به میدان رسیده و منتشر شده است را حذف کرد.
انواع ابزار جنسی خطرناک برنده و آسیب زننده را در خانهاش داشت و استفاده از آنها غالبا بدون رضایت طرف مقابل بود.به قول خودش سورپرایز بود و اصولا وقتی این کار را میکرد که قربانی از نظر فیزیکی قادر به جلوگیری و دفاع از خودش نبود (مثلا در میانه رابطه یا با بستن دست و پا و دهان فرد)
تو اگر در برابر این نقش مقاومت میکردی باز هم اجبار به رابطه سه یا چند نفره صورت میگرفت مثلا با دخترهایی که قبلا خودش بهعنوان دوست با تو آشنا کرده بود و تو را در عمل انجام شده قرار میداد.بعد از اولین مواجهه افراد با این مسائل، یا قطع رابطه رخ میداد یا اعتراض شدید،/
یادداشتی دربارهی نمایش کلفتها و ادامهی اجرایش در پلتفرم داربست
🔻کلفتها در خانهی اربابی
🖋 بهمن ایرانپور و سینا انعامزاده
▫️نقشها و موقعیتها به طور مداوم تغییر میکنند: از کلفت به ارباب. از قاتل به مقتول. از کسی که درد را تحمل میکند، به کسی که درد میدهد. از سرمایهدار به کارگر. از سرمایه به هنر. از تالار مولوی به پلتفرم داربست.
▫️تغییرها در چند لحظه رخ میدهند. فقط چند لحظه کافی است تا کسی از نقشی به نقشی دیگر درآید و موقعیتی به موقعیت دیگر بدل گردد. پس اگر گیج شدید نترسید؛ ادامه دهید. امیدوار باشید تا نقشها بالاخره در لحظهای خود را افشا کنند.
سینا انعامزاده بهمن ایرانپور
November 26, 2018
در #میدان بخوانید
#بهمن_ایرانپور در #دانشگاههنرتهران، #سوره و #علامهطباطبایی درس خوانده، با مجله #حوالی و سایت #میدان همکاری داشته، و با شرکت #نتبینا، #لبنیاتهراز، #انجمنسینماگرانجوان و #باشگاهخبرنگارانجوان کار کرده و بعضا میکند و ما نمیدانیم/
#بهمن_ایرانپور تمایل به داشتن امضای مشترک روی بدن هر قربانی به شکل خالکوبی، اجرای هرکار عجیب و غریب که با هر سناریویی رابطه ارباب و بردگی درش برقرار باشد.مجبور کردن افراد به کوتاه نکردن موهای زائد بدن و تنبیه کردنشان در صورت اصلاح کردن /
الان #آرش_سرکوهی مقاله می نویسه تا خطر راه بردن به فاشیسم رو به نیویورک تایمز هم گوشزد کنه؟! یا این بی شرف بی همه چیز تنها به فکر رفقای سایت #میدان بود؟! #بهمن_ایرانپور #سینا_انعامزاده #امیر_یعقوبعلی #عماد_برقعی
و این دقیقا رویه ی دردناکی است که اکثر راویان تجاوز مجبور به مواجهه با آن شدهاند. در مثال مشخص ما #بهمن_ایرانپور به تحریف و تکذیب حقایق، تهدید آزاردیدگان و ارسال پیام هایی با مضمون در ظاهر عذرخواهی، و در باطن فرافکنی دست زد درحالی که #سینا_انعامزاده با مظلوم نمایی و تایید ضمنی اما توام با ریاکاری سعی در رفع مسئولیت از خودش کرد. از اینها دردناکتر برخورد دوستان متجاوزین با مساله تجاوز بود که با دلسوزی های اشتباهسعی در تقلیل کیفر به عذرخواهی، متوجه کردن مسئولیت کیفرهای غیرانسانی به راویان، تحت فشار گذاشتن راویان برای بخشش، سعی در تفرقه افکنی بین راویان از طریق دیوانه و عاشقِ دلشکسته خطاب کردن آنها، گره زدن هویت متجاوز یا آزارگر به هویت جمعی و بالا بردن هزینه واکنش مسئولانه نشان دادن در برابر او سعی در کمک به فرار آنها از حقیقت کردند.
علیرغم تمام این فشارها که بعضا برای ما تجربه افشاگری را به تجربهای دردناک تبدیل کرد، از آنجا که ما در حال حاضر به عدالت دستگاه قضایی در این موارد باور نداریم، مایل به طرح دعوی حقوقی در مورد این دو نفر نیستیم. ارجاع مسئله به دستگاه قضایی ایران که به زعم ما نه تنها مردسالارانه است بلکه در آن کیفرهای بدوی تناسبی با جرم صورت گرفته ندارند، قادر به التیام زخمهای ما نخواهد بود. ولی در صورت ادامه ی این روند فشار و توهین از سوی متجاوزین ما چاره ای جز حضور جمعی در دادگاه نداریم. با همه این ها ما التیام و ترمیم چنین زخمهایی را ناممکن نمیدانیم. اما معتقدیم در رابطه بین متجاوز و آزار دیده عذرخواهی، آن هم تنها پس از افشای عمومی و قلب واقعیت، معنایی ندارد. اولین گام در مسیر التیام آزاردیدگان و بازگشت احتمالی متجاوزین به جامعه چیزی جز پذیرش مسئولیتها و بازگو کردن بدون لکنت حقیقت از جانب متجاوز نخواهد بود. بدون این گام اولیه صحبت از ترمیم یا بازگشت به جامعه صرفا عمیقتر کردن زخم آزاردیگان است. به تازگی #میدان بیانیهای در رابطه با روایتهای آزار ما منتشر کرده است. از نظر ما بیانیه میدان ناخوانا و مبهم است، چیزی که باعث شده موضع گیری میدان شفاف و روشن و به صورت مکفی پاسخگو نباشد. متاسفیم که مناسبات مردسالار در میان نیروهای مترقی و الترناتیو نیز چنین رخنه کرده است و متاسفیم که بگوییم از نظر ما میدان هم از این مساله مستثنی نیست. با اینکه به دلیل ابهام مطلب منظور دقیق میدان از دگردیسی را متوجه نشدیم ولی امیدواریم این دگردیسی این مناسبات مردسالار را تغییر دهد.»
توصیه به آنتی آمپ ها برای خواندنِ جلد 3 کتاب! رژیم اسلامی چگونه وفادارترین آنتی امپ ها را سلاخی کرد!
کتاب صبر تلخ، خاطرات محمدعلی عمویی از حزب توده ایران کتاب 3 جلدی "صبر تلخ" با فرمت پی دی اف و بطور رایگان در سایت "آرشیو اسناد اپوزیسیون ایران" در لینک زیر در دسترس قرار دارد.
جلد اول "صبرِ تلخ" به فعالیت حزب توده ایران در آستانه انقلاب و آغاز فعالیت رسمی آن در ایران و سفرهای خارجی عمویی اختصاص دارد.
جلد دوم بحثهایی است بین مصاحبهکنندگان با عمویی.
جلد سوم، روایت عمویی از زندانهای جمهوری اسلامی و شکنجههایی است که در آنها جاری است.
کتاب 3 جلدی "صبر تلخ" با فرمت پی دی اف و بطور رایگان در سایت "آرشیو اسناد اپوزیسیون ایران" در لینک زیر در دسترس قرار دارد.
https://iran-archive.com/start/2777
صبر تلخ، تاریخ شفاهی چپ ایران، گفتگو با محمدعلی عمویی درباره حزب توده ایران، 1362 - 1357، جلد سوم
یک زندانی ایلامی محکوم به قطع چهار انگشت دست راست در زندان ارومیه، دوشنبهشب 18 ژانویه با بلعیدن خردهشیشه، اقدام به خودکشی کرد و به بیمارستان منتقل شد.
به گزارشی از هرانا سهشنبه 19 ژانویه، هادی رستمی، زندانی کُرد محکومبه قطع چهار انگشت دست راست در زندان ارومیه، ساعت 23:00 دوشنبهشب اقدام به خودکشی کرده است، مسئولان زندان امروز سهشنبه این زندانی را به بیمارستان منتقل کردند.
ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، گفته است که یک منبع نزدیک به هادی رستمی میگوید: هادی رستمی حدود یک 50 روز قبل به بند امن زندان ارومیه منتقلشده است و مسئولان زندان به او گفتند که تا 6 ماه دیگر باید در این بند زندان بماند. اقدام به خودکشی این زندانی در اعتراض به قرار 6 ماهه ماندگاری در بند امن زندان ارومیه صورت گرفته است.
بر اساس این گزارش از زمان انتقال این زندانی به بیمارستان از وضعیت وی اطلاعی در دست نیست. هرانا سپتامبر 2020 در گزارشی از تائید حکم قطع دست وی به همراه دو زندانی دیگر در دیوان عالی کشور خبر داد. صدور این حکم در حالی است که هادی رستمی، یکی از متهمان این پرونده در دفاعیات خود اعترافاتش را تحتفشار و شکنجه اعلام کرده و در زمان وقوع برخی از سرقتها در زندان تهران بزرگ در حال تحمل محکومیت پیشین خود بوده است.
لازم به ذکر است حکم قطع دست ازجمله مواردی است که ناقض اصل کرامت انسانی است. کنوانسیون بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی صراحتاً استفاده از مجازات غیرانسانی را ممنوع کرده است. پس از انتشار این گزارش هادی رستمی چندین بار احضار و تهدید شده است که با رسانهای شدن پرونده حکم قطع ید وی زودتر اجرا خواهد شد.
هادی رستمی در تاریخ 15 نوامبر 2020، به شعبه 2 دادیاری دادسرای عمومی و انقلاب ارومیه اعزام شد. وی به اتهام «اخلال در نظم زندان» مورد تفهیم اتهام قرار گرفت و برای وی قرار وثیقه 500 میلیون تومانی صادر شد. هادی رستمی، فرزند ناصر، متولد 1986 متأهل و اهل شهرستان مهران واقع در استان ایلام است.
هادی رستمی نیز پیشتر به دوختن لبهایش کرده در زندان اقدام کرده بود. دوختن لب و خودکشی زندانیان همواره به دلیل رفتار نامناسب مسئولان و شرایط نگهداری زندانیان در زندانهای ایران مسبوق به سابقه است.
سلام درود رزا جان، وضیعت ایران نسبت ب چند روز پيش هم حساس تر و افق دید مردم هم نا معلم است،
رژیم ب حال خود مردم هم در وضیعت کاملآ بی هویت و بیگانگی مطلق زندگی سگی را میگذارند، من یک مثال ساده برای روشن شدن موضوع یادآوری میکنم، ده ملیون تقربیا زندگی بی افقی روش یک زندگی تقربیا بخور نمیر است، شاید ۱۰ در صدد مردم ده ملیون میگیرند، ۷۰ در صدد مردم زیر ۵ ملیون حقوق یا برای معاش میگیرند، ۳۰ در صدد مردم با دروغ و ریا زندگی طبقه متوسط را میگذارند، رزا جان شدیدا مردم دروغ و ریا و فرهنگ منحط جمهوری اسلامی را پذیرفته و شدیدا اعتماد و اعتبار ساقط و زندگی کلا ب کلا شده.
در این میان رژیم جمهوری برای بقاء زندگی خود رهبری مجتبی خامنه ی برای جایگزینی پدر در تلاش هستن،هر چند رهبری دیگر مثل هزاران فاکت تاریخی اجتماعی فرمالیته و سیستم بقاء امروز جمهوری مافیای پیج در پیچ رابطه ی طاقت فرسای رژیم جهانی سرمایه داری رقم میخورد، تا فراموش نکردم باید بگم هستن جوانهای که حاضر ب این سیستم فلاکت بار نیستن ولی نباید فراموش کرد، با واتساپ و تلگرام ب جنگ جمهوری نمیتوان رفت، همان که در نوشته ها قبلی مطرح کردم کشتار جمهوری اسلامی و در نهایت همیشه خواست عرب بوده، پس باید منتظر وضیعت جدید با رهبری جدید و بدون اعتراضات واقعی که ب رفتن جمهوری اسلامی ایران مردم عادت خواهند کرد، رزا جان میدونم که با نظرات من مخالف هستی ولی باید واقیعت را قبول کرد اگر هرچه دشنام داری من قبول میکنم، ولی چاره ی جزء سکوت ندارم،،امیدوارم تحلیل من غلط باشد!!
دلایل عقب نشينی طبقه کارگر و ظهور غیر خصوصی سازی مد امروز در ایران، و مدافعان سرسخت دولتی شدن صنعتی کارخانه ها و غیره، در دوکلمه بدون پیچ در پیچ زدن باید حقیقت را بیان، بعد از بحران سرمایه داری جهانی ۱۹۲۹ سرمایه داری نفس نفس میزد، طبقه کارگر داشت میرفت که در جنبش جهانی کمر سرمایه داری جهانی را خاک کند، انواع اقسام طرفداران سرمایه داری جهانی بران برون رفت بحران جاره جویی کردن، در یک کلام سوسیال دمکراسي فرزند خلف سرمایه داری از درون خود سزارین شد، ا طبقه کارگر با تشخیص وجود این حرمزاده نا توان شد، ارم ارم از مبارزات خود ب اتحادیه کارگران زرد خود ب توسط سوسیال دمکراسی با آغوش باز پذیرا گشت، سرمایه داری جهانی حدوا نفس راحتی کشید،
طبقه کارگر با جنبش خود توانست بورزوازی را وادار ب رفرم ب سوسیال دمکراسي در چارچوب سرمایه داری جهانی کند، این حالت مختصر بدست آمده توانست کارگران را هار کند، همانطور که قبلا گفتم، هر ایدلوژی در هر مقطع با بدست آوردن حداقل خواسته اگر نتواند ب مراحل بعدی مبارزه ارتقاء پیدا کند، آن موقع با معضل هار شدن که واقعا با صم درون خود، که همان دستاورد سنديکا و اتحادیه های نا قابل تبدیل خواهد شد،
این سم درون هر ایدلوژی و بطور مشخص در تمامی انسانها وجود دارد، برای روشن این سم از زوایه خصلتهای طبقاتی مورد نظر میباشد، بعد فرایند سرمایه جهانی و بخصوص گلوبالیست شدن حرکت سرمایه چه در حوزه بانکی و چه صنعتی و سرمايه مالی و در راس آن بانک جهانی، و با عقب نشینی طبقاتی کارگران ،و وابستگی روز افزون جانعه، و با گسترش هر روزه ما از انقلاب فاصله میگیریم،
ما چرا صحبتهایی میکنیم، در ظاهر ب ضرر خودمان است ولی چون ما همواره برای گفتن حقیقت هیچ ابایی نداریم، پس ترسی برای دشمنان طبقه کارگر و متحدین واقعی طبقه کارگر نمیبینیم ، اگر ما صحبت از وابستگی روز افرون طبقه کارگر و جامعه به سرمایه داری جهانی میگویم، و هر روز از انقلاب فرسنگها دور میشویم، اینددر عوض ابدی و همیشگی نیست، ب شرط این که در مبارزات واقعی و تشکیلات شورایی در ابعاد وسیعی جهانی همانطور که بارها اشاره کردیم این مبارزات در بطن جامعه سرمایهداری و کاملا مخفی انجام خواهد شد
نتیجه
اگر ب ظاهر ب خواهیم حداقل از این سوسیال دمکراسي که یک پوسته ی توخالی ازش بیشر باقی نمانده باید بطور جدی طبقه کارگر و همه مبارزین واقعی ضد سرمایهداری باید گذر کنند،!! در خصوص ایران ب هیچ وجه در انتخابات اشتراکی نباید داشت، انتخابات در هر شرایطی برای طبقه کارگر سمی بیش نیست،!!
فقط و فقط ب تشکيلات کاملا مخفی وتخقق اهداف استراتژی و در نهایت بدون تبلیغات، سازماندهی در عرصه جامعه نباید بورژوازی را هار گرد، تبلیغات و عرض اندام کتر بروکراتهای حزبی است، انها با بورژوازی سهم بیشتر میخواهند، چون سازماندهی انها با دولت فرق کیفی ندارد،
برای روش شدن ، چرا باید طبقه کارگر احتیاج ب تبلیغ و ترويج ندارد، را بارها مطرح کردم، واقیعت در مبارزه طبقاتي علیه سرمایداری جهانی، برای طبقه کارگر احتیاجی هار هاوارد ندارد، مخاطبین طبقه خودشون هستن خیلی خلاصه کس و کسانی که مستقیما با تولید در تماس و عملا درگیر است، و همه پیچ و خم را میداند چه ضرورتی دارد این در جامعه اعلام، کند، پس در نتجه چه کسي و چه کسانی احتیاج ب تبلیغات دارد، ؟؟؟؟ کسانی که در حوزه عملی تولید نقش ندارند، جواب کاملا مشخص است، اگر طبقه کارگر میل ب مبارزه طبقاتی دارد، هیچ کس نمیتواند مانع آن شود مگر این خود طبقه عقب نشینی ویل میل ب مبارزه طبقاتی نداشته باشد، پیروز باشید
۱۰۸ نظر:
بهروز فراهانی علیه بلاکبلوک خزعبل میبافد، تلویزیون دمکراسی شورائی پخش میکند!
https://siahmosht.wordpress.com/2020/12/06/%d8%a8%d9%87%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d9%81%d8%b1%d8%a7%d9%87%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%a8%d9%84%d8%a7%da%a9%e2%80%8c%d8%a8%d9%84%d9%88%da%a9-%d8%ae%d8%b2%d8%b9%d8%a8%d9%84-%d9%85%db%8c/
بهروز فراهانی وقتی میگوید بلاکبلوکها فقط آنارشیستها هستند دروغ بزرگی میگوید. بلاکبلوکها یک سازمان سیاسی متمرکز نیستند و نه فقط آنارشیستها که مارکسیستهای رادیکال که مانند امثال فراهانی امیدی به اصلاح نظم موجود ندارند در گروههای بسیار کوچک گاه سه یا چهار نفری متشکل میشوند و برای یک حرکت و فقط یک حرکت در یک روز به هم میپیوندند و سپس تا اکسیون بعدی متلاشی میشوند. فراهانی در جای دیگر گفتوگویش با تلویزیون اقلیت تلاش میکند این شبهه را در ذهن ببینده و شنونده ایجاد کند که گویا توافق ضمنی بین پلیس، این نهاد هار حامی دولت و سرمایه و بلاکبلوکها وجود دارد. او در اینجا نیز مخاطب را به کژراه میبرد، زیرا نهادهای امنیتی بارها تلاش کردند در بلاکبلوکها رخنه کنند، اما با توجه به همان ساختار تشکیلاتیاشان موفق نشدند.
فراهانی همچنین تلاش میکند چنین القا کند که نیروی خروشان بلاکبلوک آن گونه که وزیر کشور فرانسه (رئیسکل پلیس) هم میگوید هر آن چه را بر سر راه خود میبیند میشکند و به آتش میکشد و قصدش نابودی جمهوریست. این هم یاوهای بیش نیست. میتوان مانند من آنارشیست بود و شیوههای مبارزاتی بلاکبلوک را نپسندید، اما به خود اجازه نمیدهم که مانند بهروز فراهانی خزعبل ببافم. بلاکبلوکها به اهداف مشخصی یورش میبرند. آنان در اعتراض به قدرت مالی نظم سرمایهداری بانکها را به آتش میکشند. آنان در اعتراض به وضعیت صدها هزار کارتنخواب، در حالی که در همین پاریس دستکم یک میلیون متر مربع دفتر کار و هزاران واحد مسکونی خالیست، به بنگاههای معاملات ملکی ضربه میزنند. آنان به مغازههای زنجیرهای حمله میکنند. آنان دوربینهای متعددی را که در گوشه و کنار شهر برای کنترل مردم نصب شدهاند، نابود میکنند. شاهد بودم که نیروهای بلاکبلوک یک کافه Starbucks را تخریب کرده بودند و پیامی این چنین نوشته بودند: مالیاتت را بپرداز! در حالی که به دو قهوهخانه دیگر که در کمتر از پنجاه متر سمت راست و چپ آن وجود داشت هیچ آسیبی نزده بودند. در واقع نیروی بلاکبلوک به نمادهای جمهوری بورژوایی آقای وزیر و طرفداران ریز و درشتش حمله میکند تا یک جمهوری اجتماعی با دخالت مستقیم فرودستان استقرار یابد....
بهروز فرهانی تریبون بی بی سی/راه کارگر/اقلیت/اکثریت و همگی را دارد...
دلیل آن هم اینکه، به آنارشیستها فحاشی کند...
البته بدتر از او هم داریم
https://twitter.com/antischwurbler/status/1329085692652097546
یک ایرانی فاشیست در شهر کلن آلمان...
سلام و درود رزا جان
کامنت بالا من یاد متدهای جمهوری اسلامی انداخت، هر از گاهی میگویند، خامنه ی جلاد مریض شده یا ب درک واصل شده، میخواهند ببيند که عکس العمل مردم چی است؟
وقتی اب از سر ادم گذشت دیگه مهم نیست، چه یک وجب چه هزار وجب، آن دسته از ادم ها که رزا جان گفتی( عوضی ها) که این تغیر تحولات یا شایعات برای ما مهم است، تحت تاثیر قرار میگیریم واز خود عکس العمل نشان میدهیم،
برای ما مهم است، چگونه دنیا را میبینیم، برای ما مهم است که هر جا سخرانی رانی نگنیم، ما در دل مردم و انها در دل ما در ریتم و تپش قلب چگونه رفتار کنیم، این است زندگی ما و آن است زندگی درب داغم انها، انها قلب شان با بی بی سی و رسانه های معلوم الحال حرکت میکند، ما با انها حرکت نمیکنیم انها برای قدرت، حاضر ب همکاری با قدرتهای بزرگ هستن، و با قدرتهای بزرگ ب ما اتهام های ناروا میزنند،
پیروز باشید
رزا جان
فراموش کردم در رابطه با تاریخ هم دو کلمه ی هم بگم، یا بنویسم،
تاریخ ایران نسبت ب همه تاریخ جهان فرق میکند، تمامی تحولاتی که در ایران اتفاق افتاده همش از بالا ب پایین بوده، تمامی فرمایوسینهای جهانی که در ایران اتفاق افتاده با تمامی جهان بازهم فرق میکنه، بطور مثال فئودالیسم، که بیش از هفت صد سال بوده برای تحول میل ب اصطلاح بورزوازی از بالا ب پایین خواستن تحول پیدا کنه، تمامی مهارتهای موجود در جامعه ناقص و ناتوان و با مريضی خاصی در حرکت بود الته اگر اسمشو حرکت بگذاریم، آخرین آن انقلاب سفید بتوسط شاه که آن را اصلاحات ارضی نام برده شد، با این که هزاران هزار هکتار زمین بتوسط دولتها در دست فئودال ها و زمین دارهای بزرگ باقی ماند،
انقلاب ۵۷ که همه میدانیم، که چگونه اتفاق افتاد جرقه اصلی آن بدون شعله ب دست قدرتهای بزرگ پنهانی دست پخت آن در امریکا و فرانسه بتوسط مرتجعین پرداخته شد
این است وضیعت تاریخ پنهان و آشکار ما رزا جان
سلام رزا جان
من نطر م- دانش را خواندم زوایه دید او ب هما از نظر یک شکست خورده اما هنوز زوال نیافته را در یافتم، م دانش با من هم بندی بوده چون اسم مستعار داره نمی دونم چه شخصيتي است، ولی ادم خیلی زرنگ و با هوش بوده از خودش اثری نگداشته، و حدث میزنم جزء افراد دائم زیر هشتی نبوده،
دانش از افراد اطاق مار خفته بوده که در طبقه بندی خاطرات من امده، رزا جان در مجموع نوشته ایشان من خوشم آمد!!
پیروز باشید
وبنگاران روح الله زم اعدام شد
:(
اره حالم گرفته شد،
هر چند اعدام ،،، کثیف ترین جنایت علیه بشریت است را نمیتوان توجیع و جبران کرد، با اینکه من حرکت زم را در جریان قدرت در بالا میدیدیم ولی هرگز ن زندان و نه مرگ آرزو میکردم،
با سلام درود
چند جمله در رابطه با سخرانی و شعر خوانی اردوغان!!
عجب دونیایی شده، سیاست بازها تمامیت خواهان، ناسیونالیست ها، چپ های وطنی و غیره، مجاهدین، همه و همه با اخوندها، با جمهوری اسلامی هم صدا شدند، کار امروز انها نبود در خیلی جاها با رژیم همراه شدند چقدر این ب اصطلاح سیاسیون ما با سوادند، در مغز انها برای قدرت ب هر قیمتی شده همراه و همگام رژیم میشوند، تا ب اهداف خود برسند، اینجا خود رژیم با خوشحالی تمام و با کشتن نیما ( روح الله) ب ریش همه خندید!!
اما اردوغان با سخرانی خود هم الهام و هم روسیه، و اروپا ر
شوکه کرد،اردوغان خواست نشان بدهد تقربیا با پیروزی در قره باغ میتواند به روسها و اروپا دندان تیز نشان دهد منظور واقعی اردوغان این بود نه ایران،
پدر روحالله زم: گفتند فرزندم را به بند عمومی منتقل میکنند،حتی فرصت وصیت ندادند و اعدام کردند
محمدعلی زم با تاکید براینکه حق اطلاع از تایید حکم اعدام، حق درخواست اعاده دادرسی و حق نوشتن وصیتنامه از فرزندش سلب شد، گفت که اعدام روحالله زم ناشی از «اراده حقیقی یا حقوقی فراقانونی» بوده و درحالی که نیروهای امنیتی در ملاقات روز جمعه گفتند که تا دو سه روز دیگر او را از بند ۲الف سپاه پاسداران به بند عمومی منتقل میکنند اما او را اعدام کردند.
روحالله زم که در فرانسه اقامت داشت درپی سفر به عراق «ربوده شد» و پس از آن سپاه پاسداران در ۲۲مهر ۹۸ طی بیانیهای از انتقال او به ایران خبر داد و چهارده ماه بعد با حکم ابوالقاسم صلواتی، رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب، درحالی اعدام شد که در دادگاه از داشتن وکیل انتخابی و دسترسی به دادرسی عادلانه محروم بود.
پدر روحالله زم روز شنبه ۲۲ آذر ماه نیز ساعاتی بعد از اعدام فرزندش در پستی در حساب اینستاگرام خود از دیدار اعضای خانواده با او در عصر روز جمعه خبر داد و فاش کرد که پسرش در دو ماه گذشته در اختیار حفاظت اطلاعات قوه قضاییه بوده و بازجویان این نیرو با وعده دروغین ابراهیم رییسی درباره «مبادله»، از روحالله اعتراف گرفتند.
محمدعلی زم طی یادداشتی که بامداد شنبه ۲۳ آذر ماه در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد، گفت که در ملاقات روز ۲۱ آذر ماه با روحالله زم، «نهتنها به خانواده گفته نشد که این آخرین دیدار است» بلکه گفتند او «دو تا سه روز دیگر از بند ۲الف سازمان اطلاعات سپاه پاسداران به بند عمومی منتقل خواهد شد و آنجا از امکانات بهتر و ملاقات بیشتر برخوردار میشود.»
او با اشاره به آییننامه «نحوه اجرای احکام قصاص، رجم، قطع، صلب، اعدام» که در آن مواردی چون «مطلعساختن متهم، وکیل و خانوادهاش، ترتیب ملاقات آخر با خانواده و خویشان و حق نوشتن یا بیان وصیت به خانواده» آمده است، تاکید کرد که اعدام روحالله زم در فاصله چهار روز از اعلام تایید حکم او، «پرسشهای حقوقی، قانونی و وجدانی و انسانی» را برای خانوادهاش ایجاد کرده است.
در بخشی از این یادداشت محمدعلی زم با طرح این پرسش که چرا فرزندش روحالله زم از «حق اطلاع از حکمش محروم نگه داشته شده» است، نوشت: «با توجه به حق استفاده متهم از تقدیم لایحه اعاده دادرسی، چرا این حق و فرصت لازم برای ارائه درخواست اعاده دادرسی به روحالله، وکیل و خانواده او داده نشده است.»
او با بیان اینکه «نادیدهانگاشتن حق اعاده دادرسی برای روحالله زم و تعجیل در ایجاد شادی برای موافقان اجرای حکم در کمتر از یک و نیم روز وقت اداری، موجد طرح پرسشهای دیگری» است، نوشت: «چه اراده حقیقی یا حقوقی فراقانونی برای تعجیل در اجرای حکم اعدام، وجود داشته است؟»
محمدعلی زم با بیان اینکه نزدیک ظهر سهشنبه ۱۸ آذر ماه، سخنگوی قوه قضاییه خبر تایید حکم اعدام روحالله زم را اعلام اعلام کرد و بامداد شنبه او اعدام شد، نوشت: «پنجشنبه و جمعه هم كه تعطیل بوده، آیا یک روز چهارشنبه برای تهیه لایحه[اعاده دادرسی] و تقدیم به مقام قضایی و اظهار نظر در رد یا قبول کافی بوده است.»
پدر روحالله زم همچنین اعلام کرد که وصیتنامهای از فرزندش به خانواده تحویل نشده است، پرسید که «چرا شرایط بیان کتبی و یا شفاهی وصایای شرعی که جزء واجبات مسلمانی است، برای روحالله زم و خانوادهاش فراهم نشد و اساسا چه نگرانی از محتوای وصیت روحالله میتوانسته او، خانواده و فرزندان صغیرش را از نوشتن و داشتن دست خط تاریخی محروم کرده باشد.»
محمدعلی زم، پدر روحالله، که خود زمانی از نزدیکان علی خامنهای بود پیشتر در تیرماه سالجاری نیز به در نامهای سرگشاده خطاب به ابراهیم رییسی، رییس قوه قضاییه، تاکید کرده بود که روند دادگاه پسرش روحالله زم خلاف «عدالت و دادرسی اسلامی» و دارای نواقص «شکلی و ساختاری» بوده است.
او همان زمان هم تاکید کرده بود که در جریان دادگاه، فرزندش شرایط روحی مناسبی نداشته و از زمان بازداشت در بیخبری کامل از همسر و دختران خردسال خود بوده، امکان تماس تلفنی با پدر و مادرش را نداشته و حتی در ملاقاتهای وکیل تسخیری با او نیز بازجویان حضور داشتهاند.
حبیب اسیود
روزنامه آمریکایی «واشینگتن پست» به نقل از یک مقام اطلاعاتی ترکیه نوشت که ایران، حبیب کعب معروف به حبیب اسیود از شخصیتهای اهوازی را پس از استفاده از تزریق مواد بیحس کننده در استانبول ربوده و سپس با کامیون توسط یک باند قاچاق به ایران منتقل کرده است.
این مقام ترک به واشینگتنپست گفت که سرویس اطلاعاتی ایران پس از ورود کعب در 9 اکتبر به استانبول، برای ملاقات با زنی به نام صابرین که برای دستگاه اطلاعاتی ایران کار میکند، ربوده شده است.
تحقیقات ترکیه نشان داد که «صابرین.س» یک روز قبل از عزیمت کعب از ایران با گذرنامه جعلی ایرانی، به استانبول رسیده بود.
طبق اطلاعات به دست آمده، قبل از ورود کعب، تعدادی از اعضای تیم آدمربایی، اقدام به خرید سیمهای پلاستیکی از یک فروشگاه رایانهای در استانبول کرده و هنگامی که کعب عصر آن روز وارد استانبول شد و به ملاقات صابرین در یک پمپ بنزین در منطقهای «بلیک دوزو» در استانبول رفت، کامیونی در انتظارش بود.
به گفته این مقام اطلاعاتی ترکیه، کعب به محض ورود به این مکان، با تزریق مواد مخدر بیحس کننده دستها و پاهایش بسته شد.
در این گزارش آمده است که این رهبر اهوازی به استان وان در شرق ترکیه منتقل شده و به یک قاچاقچی انسان تحویل و فردای آن روز از طریق مرز، قاچاق شده و صابرین نیز به ایران بازگشت.
این مقام امنیتی گفت که افسران پلیس و اطلاعات ترکیه، 11 مرد را که همه شهروندان ترکیه بودند، به جرم دستداشتن در موارد مشابه، دستگیر و به اتهاماتی از قبیل «استفاده از سلاح، آدمربایی و فریب» به محاکمه کشانده است.
به گزارش واشینگتن پست، این عملیات آدمربایی، شبیه عملیاتی است که اخیراً توسط ایران علیه روحالله زم، روزنامهنگار مقیم فرانسه اجرا شد که سال گذشته با کشانده شدن به عراق، ناپدید و سرانجام در روز شنبه 12 دسامبر اعدام شد.
رویترز همچنین به ترور مسعود مولوی وردانجانی، دیگر روزنامهنگار ایرانی در سال 2017 در استانبول در عملیاتی اشاره کرد که به گفته مقامات ترکیه، زیر نظر افسران اطلاعاتی کنسولگری ایران در استانبول انجام گرفت.
همکاران کعب به واشینگتن پست گفتند که آنها عملاً به ایفای نقش صابرین در ربودن کعب مشکوک بودند.
شخصی به نام الکعبی گفته است که این زن را به نام دیگری میشناسد و او و کعب که از همسرش جدا شده بود، چهار سال پیش مخفیانه ازدواج کرده بودند.
علاوه بر این، کعب به شدت بدهکار بود و طبق گفته الکعبی، این زن در گذشته حدود 100 هزار یورو به او قرض داده بود.
پس از ناپدید شدن کعب، الکعبی و سایر دوستانش اطلاع یافتند که این زن به او وام دیگری را پیشنهاد داده است. برنامه این بود که این دو در قطر با هم ملاقات کنند. او افزود: «ما نمیدانیم که صابرین چگونه کعب را متقاعد کرد که به ترکیه برود.»
تلویزیون ایران آنچه که «اعترافات» حبیب فرجالله کعب، رئیس پیشین جنبش مبارزه عربی برای آزادسازی اهواز خوانده است را سه هفته پس از دستگیری او پخش کرد؛ آنهم در حالی که سازمانهای حقوق بشری آن را به عنوان تکرار پدیده اعترافات اجباری تحت شکنجه از بازداشتشدگان سیاسی توصیف کرده و محکوم کردند.
کعب در این ویدئو علیه خود و همرزمانش به فعالیت به نفع سرویسهای اطلاعاتی خارجی و انجام عملیات نظامی و بمبگذاری و همچنین دستداشتن خود و رهبران جنبش در حمله مسلحانه به رژه سالانه ارتش ایران در 22 سپتامبر 2018 در شهر اهواز، اعتراف کرد که داعش، مسئولیت اجرای آن را در همان سال پذیرفته بود. البته دستگاههای رژیم بعدها به این امر اعتراف کرده و گفتند که در این حمله پنج مهاجم داعشی کشته شدند.
ایران در سالهای اخیر به عملیات تروریستی خود افزوده و مخالفان زیادی را در کشورهای اروپایی و دیگر کشورها را ترور کرده و طرح ربودن برخی از مخالفان در خارج از کشور از جمله روحالله زم روزنامهنگار و جمشید شارمهد فعال سیاسی را اجرا کرده است.
شخصی به نام الکعبی گفته است که این زن را به نام دیگری میشناسد و او و کعب که از همسرش جدا شده بود، چهار سال پیش مخفیانه ازدواج کرده بودند.
عبی دستگیر کرده به گفته این مقام مسئول این است:
کعبی را زنی به نام صابرین اس فریب میدهد و با او در ترکیه قرار میگذارد.
روز نهم اکتبر کعبی به استانبول میرود که با صابرین دیدار کند.
صابرین اس یک روز قبل از او وارد شهر میشود.
پژوهش امنیتیهای ترکیه نشان میدهد که صابرین اس از ایران آمده و با پاسپورت جعلی وارد ترکیه شده است.
تیمی که همراه با صابرین نهایت کعبی را میربایند در مغازههای استانبول طناب و چسب و ادوات اینچنینی میخرند.
دهم اکتبر کعبی به دیدار صابرین میرود.
سوار بر ماشین صابرین میشود که یک ون بوده است.
در ماشین به کعبی مواد بیهوشی تزریق میشود.
کعبی را به سمت مرز زمینی ایران و ترکیه در شهر وان میبرند.
در وان حبیب کعبی را به قاچاقچیها تحویل میدهند.
قاچاقچیها او را زمینی به ایران میبرند.
قاچاقچی که برنامه انتقال کعبی را به ایران هدایت میکند نامش ناجی شریفی زیندشتی است. او اکنون در ایران است.
https://www.radiozamaneh.com/560500
رزا جان
یک چیز مهم من متوجه نشدن، وان مسئله پرستوها و ،،،،، است،
چراء باید کسی که خودش را مسئول یک کار مهم تشکیلاتی میداند چگونه برای یک مسئله پیش پا افتاده جنسی ضیعف عمل میکند، حالا این جماعت بی تجربه زود گول میخورند، البته مسئله مالی هم مزید بر علت میباشد، تمام اطلاعات ضد امنیتی از این حرکت ضد انسانی برای تور انداختن مخالفین استفاده میکنند، یک انسان مبارز و انقلابی نباید اینقدر بد شلوار نباشند،
امید وارم که این نظر من درست نباشد،
عملیات کشاندن آقای اسیود به ترکیه و ربودن او با کمک همسر سابق او به نام «م.صابرین» صورت گرفته است.
خانم صابرین با وعده راهاندازی صادرات چوب از سوئد و شروع فعالیتهای تجاری مشترک، موفق به کشاندن حبیب اسیود به ترکیه شده است.
تلویزیون تیآرتی ترکیه خبر داده است که میت، سازمان اطلاعات ترکیه، اعضای یک شبکه ۱۱ نفره مرتبط با دستگاههای اطلاعاتی ایران که توسط یک قاچاقچی مواد مخدر مدیریت میشد و اقدام به «ربودن یا کشتن مخالفان حکومت ایران میکرد» بازداشت شدهاند.
پیش از این روزنامه واشینگتنپست نیز در گزارشی به نقل از یک مقام اطلاعاتی ترکیه از بازداشت اعضای این شبکه خبر داده بود.
به گزارش تلویزیون تیآرتی ترکیه، این شبکه ۱۱ نفره در آخرین اقدام خود، فرجالله چعب معروف به حبیب اسیود، رهبر پیشین «حرکت النضال»، را به ترکیه کشاند و پس از ربودنش او را به ایران منتقل کرد.
عملیات کشاندن آقای اسیود به ترکیه و ربودن او با کمک همسر سابق او به نام «م.صابرین» صورت گرفته است.
خانم صابرین با وعده راهاندازی صادرات چوب از سوئد و شروع فعالیتهای تجاری مشترک، موفق به کشاندن حبیب اسیود به ترکیه شده است.
در گزارش واشنگتنپست نیز به نام خانم صابرین اشاره شده و آمده بود که با توجه به اینکه حبیب اسیود به شدت مقروض بوده، خانم صابرین قبلا ۱۰۰ هزار یورو به او قرض داده بود.
حبیب اسیود
بیشتر در این باره:
واشینگتنپست: ایران از طریق یک زن و قاچاقچیان مواد مخدر حبیب اسیود را از ترکیه ربود
بر اساس این گزارشها، خانم صابرین پس از پایان عملیات ربودن حبیب اسیود، به تهران بازگشته است.
قتل مسعود مولوی وردنجانی
ر اساس گزارش تلویزیون تیآرتی ترکیه، شبکه بازداشت شده که در ربودن آقای اسیود نقش داشتهاند، تحت نظر «ناجی شریفی زیندشتی» فعالیت میکند و این قاچاقچی مشهور با دستگاههای اطلاعاتی ایران در ارتباط بوده است.
روزنامه واشینگتنپست هم در گزارش خود به نقش آقای زیندشتی که اکنون متواری شده است، اشاره کرده و نوشته بود که قتل مسعود مولوی وردنجانی نیز با همدستی این قاچاقچی انجام شده است.
مسعود مولوی وردنجانی ۲۳ آبان سال ۹۸، در محله شیشلی استانبول هدف اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد.
او پیش از مرگ دست به افشاگریهایی علیه سپاه و وزارت اطلاعات ایران در فضای مجازی زده بود.
خبرگزاری رویترز همان زمان گزارش داد که دو دیپلمات ایرانی در قتل مسعود مولوی مشارکت داشتند. آمریکا نیز قتل او را به وزارت اطلاعات ایران نسبت داد.
آقای زیندشتی که گفته میشود برای ایران نیز «خبرچینی» میکرده، حدود یک دهه قبل به اتهام قاچاق هروئین در ترکیه بازداشت و زندانی شده بود.
دختر وی نیز سال ۲۰۱۴ در پی یک تیراندازی که احتمال میرود از طرف باند قاچاق رقیب زیندشتی سازماندهی شده بود، کشته شد.
او سال ۲۰۱۸ نیز به اتهام قتل در ترکیه بازداشت شد اما شش ماه بعد دولت ترکیه با اقدامی که جنجالی توصیف شد، وی را آزاد کرد.
بر اساس گزارش واشینگتن پست، گفته میشود بوهران کوزو، معاون رئیسجمهوری ترکیه، که اخیرا از ویروس کرونا جان باخت، در پرونده آزادسازی وی دخالت کرده است.
آقای زیندشتی در جوانی در ایران نیز به اتهام قاچاق مواد مخدر زندانی شده بود و در ۲۰ سالگی با فرار از زندان اوین، به خارج از کشور گریخت.
همکاری وزارت اطلاعات و باند تبهکار برای ربودن مخالفان جمهوری اسلامی در ترکیه
https://youtu.be/01ZmC_JI2TA
ترکیه از کشف یک شبکه ترور در این کشور پرده برداشته. شبکهای که مخالفان جمهوری اسلامی را میربودند یا به قتل میرساندند. سردسته این گروه یک قاچاقچی مواد مخدر شناخته شده است که حالا مشخص شده با وزارت اطلاعات همکاری میکند.
سازمان اطلاعات ترکیه، در طول همه این سالها فرصت و اسناد کافی برای شناسایی عوامل ترور و ربایش ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی در ترکیه را داشت، اما پس چرا اقدامی علیه آنان انجام نداد و چرا حالا یکباره از بازداشت شبکهای از عوامل دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی خبر میدهد، و آن را نیز تنها به سه نفر محدود میکند؟
پاسخ این سؤال روشن است: ترکیه از واکنشهای اخیر در ایران علیه رجب طیب اردوغان و شعرخوانی او در مراسم رژه نظامی در باکو ناخرسند است و با این اقدام، به جمهوری اسلامی هشدار داده که مواظب رفتار خود باشد.
دولت ترکیه، نه تنها مانع ترورها و ربودنها نبوده، بلکه خود در همراهی با جمهوری اسلامی، در مواردی اقدام به بازداشت و بازگرداندن کسانی کرده که از بیم جان خود از ایران گریخته و راهی ترکیه شده بودند. آخرین نمونه افشا شده از این نوع همکاریها، بازگرداندن محمد رجبی و سعید تمجیدی دو تن از بازداشت شدگان اعتراضات آبان ماه ۹۸ است. این دو اوائل آذرماه گذشته به ترکیه رفتند و اعلام کردند که تحت پیگرد سیاسی هستند، با این همه اداره مهاجرت ترکیه، حدود یک ماه بعد آنها را به ایران مسترد کرد. این دو به همراه امیرحسین مرادی، به اعدام محکوم شدند اما کارزاری جهانی، فعلاً اجرای این حکم را متوقف کرده است.
بنابراین، غیرواقعبینانه خواهد بود اگر گمان رود که ترکیه را سیاستی دیگر آمده و حالا این کشور بهطور اصولی با فعالیتهای امنیتی و فراتر از آن ربایش و ترور ایرانیها در ترکیه مخالف است. این موضوع اهمیتی برای دولت اردوغان ندارد، اما به شرط آنکه جمهوری اسلامی نیز قدردان باشد و بداند که در مقابل ترکیه پایش را تا کجا میتواند دراز کند.
این وضعیت، نشانه دیگری از موقعیت بهشدت تضعیف شده ایران در عرصه بینالمللی است. هفته گذشته موج احساسات مردمی علیه آنچه شعرخوانی اردوغان علیه تمامیت ارضی کشور قلمداد شد، از جمله این نکته را برجسته میکرد که جمهوری اسلامی در حیات ۴۰ ساله خود چگونه جایگاه ایران را چنان تنزل داده است که تحقیر و تهدید ایران و منافعش به اقدامی رایج و بیهزینه برای دیگران بدل شده است.
مقامات جمهوری اسلامی، زخمخورده از مجموعه حوادث اخیر، از جمله شیوه کشتن محسن فخریزاده، از مسئولان برنامههای هستهای، کوشیدند از این فرصت برای ترمیم غرور ملی زخمخورده ایرانیان بهره بگیرند، اما آنها شاید انتظار واکنشی در این حد را از ترکیه نداشتند.
جمهوری اسلامی فعلاً واکنشی به اقدام هشدارآمیز ترکیه نشان نداده است. احتمالاً مقامات مختلف جمهوری اسلامی در حرف و در سطح رسانهای اتهامات را رد میکنند و به انتقاد از ترکیه میپردازند، البته با احتیاط و لحنی بهمراتب آرامتر از پیش.
در پس پرده اما، جمهوری اسلامی خواهد کوشید مناسبات با اردوغان را حداقل تا آن حد ترمیم کند که رضایت ترکهای ناخرسند را برای همکاری امنیتی ترکیه و گرفتن اجازه برای ادامه فعالیت علیه ایرانیان در خاک این کشور مجددا به دست آورد؛ زیرا به تجربه و گواهی چهار دهه عملکرد، مقابله با مخالفان، و نه تأمین منافع ملی، اولویت اول جمهوری اسلامی بوده است.
https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=219813
زن، پول و یک گروه تبهکار ابزارهای وزارت اطلاعات ایران برای ربودن حبیب اسیود بودهاند
به نوشتۀ واشنگتن پست "میم.صابرین" حدود چهار سال پیش با حبیب اسیود ازدواج کرده و مبالغ هنگفتی پول به آقای اسیود قرض داده بود. به نوشتۀ واشنگتن پست قرار بوده که خانم "میم.صابرین" در آخرین ملاقات خود با حبیب اسیود مجدداً به او پول قرض بدهد.
https://www.rfi.fr/fa/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/20201214-%D8%B2%D9%86-%D9%BE%D9%88%D9%84-%D9%88-%DB%8C%DA%A9-%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87-%D8%AA%D8%A8%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-%D8%AD%D8%A8%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D9%88%D8%AF-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AF?xtor=CS1-52
سربازان گمنام امام زمان قاچاقچی از آب در آمدند
مقامهای امنیتی ترکیه میگویند تا کنون ۱۳ نفر را در ارتباط با ربودن حبیب اسیود از رهبران یکی از گروههای مخالف جمهوری اسلامی و انتقال او به ایران دستگیر کردهاند.
به گزارش خبرگزاری آناتولی ترکیه این افراد همگی شهروندان ترکیه و اعضای باند ناجی شریفی زیندشتی، قاچاقچی بینالمللی هستند که اصالتا ایرانی است.
https://www.bbc.com/persian/iran-55303551
اعتراف کارمند اطلاعات سپاه که فرار کرده با هلند
https://youtu.be/yKFjTy_73Mg
اعترافات فردی به نام جواد وابسته به اطلاعات سپاه پاسداران در هلند. گفتگو با احمد پوری
کارنامه سیاه سراسر جنایت در سیستم مخوف سپاه پاسداران محملی برای پناهندگی یا مجازات؟
http://radiohambastegi.se/sounds/ahmad.poori201205sepahi.mp3
با سلام و درود
شب یلدای همه دوستان و دوستداران ارشیو رزا را تبریک و آرزوی موفقیت و خوشبختی دارم!!
مرسی رفیق
یلدای واقعی
شبی خواهد بود
که از ظلم آثاری نباشد:)
کاپوهای جمهوری اسلامی را بهتر بشناسیم، نقدی برکتاب تابوت زندگان … با نسرين پرواز
https://youtu.be/2lbMuj4zv1g
اوكي رزا حان بأيد زندگي كرد، تا زماني كه از ظلم خبري نباشد،
همان طور كه جند روز ديكه سال جديد است، بأيد ب هم تبريك بكيم ،
الان اين مريضي صنعتي بد جوري در روحيه افراد تأثير بدي كذاشته، انسانها ب اينده نا اميد و دلزده شده ند،
براي برون رفت ، از اين وضیعت كمي دشوار است،
نميدونم، ايا اين يك بحران اتفاقي است، يا هيج راه حل منطقي وجود دارد
خیابان ها مثل قبرستانها شده، بخصوص در كريسمس واقعا نمیدونم جي ميشه؟؟
مارکس و فمینیسم
https://www.tribunezamaneh.com/archives/249488
هیچ کجا در سرمایه، مارکس در باره ی لزوم کار رایگان زن در خانه برای تولید مثل نیروی کار، یعنی تهیه غذا، شستن لباس، تربیت فرزندان، و آمیزش، توضیحی نمی دهد. برعکس، وی با اصرار، کارگر مزدبگیر را، خود ـ بازـ تولید کننده به تصویر می کشد.
حتی هنگام در نظر گرفتن نیازهایی که کارگران باید برآورده کنند، وی آنها را به عنوان خریدار خودکفای کالا به تصویر می کشد، و در میان نیاز های ضروری زندگیشان با شمردن مواد غذایی، مسکن، لباس ، به طور غریبی نیاز های جنسی را نادیده می گیرد. این نیاز، که چه در یک مجموعه خانوادگی و چه با خرید حاصل می شود، عیب و نقصی برای مرد کارگر نبوده و فقط زنان را به لحاظ کار صنعتی از نظر اخلاقی ألوده، معرفی می کند. (مارکس ۱۸۶۷ ، ۲۷۵). بنابراین، روسپی را به عنوان یک کارگر نفی و وی را مثالی از تخریب و تنزل اخلاقی زنان معرفی می کند. وی کارگر جنسی را متعلق به نازل ترین لایه از رسوب جمعیت مازاد، یعنی لومپن پرولتاریا، که در هجدهمین برومر لوئیس بناپارت آن ها را «تفاله ی همه طبقات» توصیف می کند، به تصویر می کشد (مارکس۱۸۵۲ ، ۱۴۹).
. توهم دستمزد و پیامدهای آن
موضوع بسیارمهم کار رایگان است. مارکس برای کارگر بی مزد، عاملیت اصلی در انباشت سرمایه و مبارزه ضد سرمایه داری قائل نیست. احتمال دارد که وی نیر مانند کنیز دچار “توهم دستمزد” بوده و باور داشت که زمینه ی اصلی انباشت سرمایه و نیز مبارزه برای رهایی انسان، کار صنعتی دستمزدی است؛ و سایر انواع کار با توسعه سرمایه داری بدیلی خوهند یافت. همانطور که در کتاب کالیبان و جادوگر توضیح داده ام (فدریچی ۲۰۰۴)، تجزیه و تحلیل مارکس در مورد انباشت ابتدایی سرمایه، بر شکل گیری کار مزدوری متمرکز شده و هیچ تحلیلی در باره ی دگرگونی در سازمان فعالیت های تولید مثل کارخانگی ارایه نمی کند.
این امر پیامدهای عمده ای برای نظریه و سیاست مارکسیستی به همراه آورد. مارکس در درک مدت روز کاری و کشمکش برسر آن، این نکته را نادیده می گیرد که موضوع دستمزد، نه تنها کارگران مزدور بلکه نیروی کار بی مزد را نیز بسیج می کند، و مازاد نیروی کار، ازکار بی مزد نیز حاصل می شود، به این معنا که روز کار بسیار طولانی تر است و گسترده تر از روز کاری در کارخانه است. در امر نظریه پردازی و تحلیل وی از استثمار سرمایه داری و برداشت او از کمونیسم، از پیامدهای این بی توجهی آن است که یکی از بزرگترین فعالیتهای این کره خاکی و زمینه اصلی شکاف در طبقه کارگرنادیده گرفته شده است.
از نظر سیاسی، مسئله سازترین نتیجه این بی توجهی به نقش کارگران بدون مزد در انباشت و مبارزه با سرمایه داری، یکسان ندانستن منافع کارگر صنعتی مزدبگیر با منافع منافع اقتصادی کل طبقه کارگر و در نظر نگرفتن توانایی مبارزه کارگران بدون مزد درجنبش سوسیالیستی است. او به شکاف هایی که طبقه سرمایه دار قادر بود از طریق روابط دستمزدی و به ویژه از طریق تفاوت بین کار مزدی و بدون مزد، در امتداد جنسیت، نژاد و سن ایجاد کند، بی توجه بود، والبته این امور ابزار بسیار مهمی در مهار مبارزات طبقاتی است. او همچنین نتوانست پیش بینی کند که گسترش جهانی سرمایه داری، از طریق ایجاد یک جهان استعماری و “توسعه نیافته”،به جای اتحاد پرولتاریای جهانی، باعث ایجاد و تعمیق شکاف در آن خواهد شد. متعاقبا بسیاری از نظریه پردازان ضد استعمار به این نتیجه رسیدند که مارکسیسم مناسبتی با مبارزه آنها ندارد.
و بالاخره، در حالی که مارکس بارها در سرمایه، به کار بازرسان و اصلاح طلبان اشاره کرده است، نتوانست تشخیص دهد که فعالیتشان نه عملی ریاکارانه و بیهوده، بلکه بخشی از روند بازسازی خانواده پرولتری بوده است که از طریق ایجاد دستمزد خانواده، اخراج تدریجی زنان از کارخانه، و آغاز سرمایه گذاری در تولید مثل نیروی کار است؛ و این خود، برنامه ای بسیار مؤثر در آرام کردن طبقه کارگر و همچنین ایجاد شکل جدیدی برای انباشت سرمایه داری خواهد بود.
نميدونم، ايا اين يك بحران اتفاقي است، يا هيج راه حل منطقي وجود دارد
رزا:
رفیق جان
هیچ مسئله ای اتفاقی نیست!
طبیعت بطور طبیعی انتقام می گیرد!
دامداری صنعتی و توسعه به حد بی نهایت!
جنون گاوی! ابولا از خوردنِ میمون! ورود به حریم خفاش!
پرورش مینک برای پوست اش!
به قفسه های گوشتِ ارزان نگاه کن!
حیوان های هورمونی، برای سیر کردنِ شکم!
لاشه خواری بشر...
حیوانات و گیاهانِ ژنتیکی و بزودی، گوشتِ مصنوعی!
هر پوک مغزی پٌشتِ فرمان در خدمتِ آلودگیِ بیشتر و بهتر...
مردسالاری و سرمایه داری در عملیاتِ فوقِ استثمارِ زن و زمین...
برای توسعه
و در جهتِ توسعه ی بیشتر
من اشکی ندارم برای پارازیت ها و انگل های انسانی که جهان را به گا داده اند!
بگذار در مدفوعِ خود که جهانی کالایی ست ، سقط شوند:)
کریسمسِ بی رونق یعنی، جشنِ طبیعت...
جنونِ خرید به یکباره متوقف شده و تمامِ حمل و نقلِ هوایی...
من در کنارِ اجسادِ میلیونها مینک، خواهم گریست...
زندگی هایی که برای شکوه سرمایه داری، به اجبارِ دامداری صنعنی، از ترسِ ویروس نابود شدند...
و اکنون واکسن!
واکسنی که ما را تبدیل به تولید کننده ای خودکفا می کند...
به دورانِ جدید خوش آمدیم!
تنها کافی است که نسخه ای از پروتئئنِ مورد نیاز را به سلولهای خود بدهیم تا سلول های ماهیچه خود پروتئین مورد نیاز را بسازند؟
اکنون علیه کرونا و بزودی علیه همه ی بیماری ها؟!
حتی می توان از تمامیِ کارخانه های داروسازی صرف نظر کرد؟
می توان از سلولهای خودِ بدن بجای باکتری یا موشِ آزمایشگاه برای تولید استفاده کرد؟
فقط کافی است که نسخه ی ام ار ان آ را تزریق کرد؟
بدن خود می سازد؟
هر آنچه که ما بخواهیم!
اینک سرمایه داری در اوجِ خود به آخرین زیست، برای استثمار ورود می کند!
چرا باکتری برایمان انسولین بسازد؟
نسخه را به سلول های بدن تزریق کنیم؟
سلولهایمان اکنون و بزودی، هر آنچه که ما بخواهیم، خواهد ساخت؟
کریسمس و جهان قدیم فرو ریخته اند...
به جهانِ جدید خوشامدیم:)
ما در حالِ فتحِ خود و بدن هایمان هستیم...
پس از فتحِ طبیعت!
البته درست است رزا جان انسان بدون طبیعت یعنی صفر است، صفر کم است بی نهایت زیر صفر، انسان وقتی دنبال کون دولت و زرق و برق سرمایه داری باشد ، آن موقع دیگر ب طبیعت اعتنایی ندارد،
انسان نباید برده دولتها و خود دولتها هم برده چهان سرمایه است ، دیگر انتظاری نمیتوان داشت،
درسته رزا جان طبیعت داره انتقام خودشو میگیره،
در آخر خواستم سؤالی از تو عزیز داشته باشم،
در رابطه با واکسن کرونا نظرت چی است ،؟؟
ایا شما خواهی زد، اگر نه دیگر باید خانه نشین شوی برای مسافرت و جای دیگر سفر نمیتوان کرد،
در رابطه با واکسن کرونا نظرت چی است ،؟؟
ایا شما خواهی زد، اگر نه دیگر باید خانه نشین شوی برای مسافرت و جای دیگر سفر نمیتوان کرد،
رزا: واکسن این روزها در حالِ تبدیل شدن به ستاره ی زردِ هیتلری بروی لباسِ یهودیان است!
متاسفانه اسپانیا در حالِ اجباری کردن اش شده...
حتی بحث بر سر ذخیره کردنِ اسامیِ واکسینه ها هستند!
اینکه آنارشی در جهتِ آزادیِ هر چه بیشتر حرکت می کند و "کمونیستها" در جهتِ دیکتاتوری و توجیحِ منافع اکثریت!
مسلمن منافع اکثریت در جهتِ واکسینه کردنِ تمام جمعیت است...
اگر در نظر بگیریم که با واکسینه کردنِ 70-80 درصد از جمعیت، جلوی بیماری گرفته می شود ، از کلاسیک های علوم پزشکی است مثل بیماری آبله مرغون.
حال که ما در جهان گلوبال زندگی می کنیم، انتظار می رود که هر کشوری در جهتِ واکسینه کردنِ مردمِ خود بر آید؟
تاکنون اغلب این ایمن سازی بخوبی انجام شده و مردم هم بدون اطلاعات زیاد، نوزادان را با اعتماد به علوم پزشکی، پس از بدنیا آمدن، واکسینه کرده اند؟
درصد کمی هم که سنتن و یا بدلایلِ ایدئولوژی یا غیره، کودکانشان را واکسینه نکرده اند نیز، بدلیل اینکه اغلبِ کودکان، واکسینه هستند، در سلامت به سر می برند, چرا که اکثریت، واکسینه شده اند و عملن نمی توانند بیماری را منتقل کنند؟
پس آزادیِ افرادِ مخالفِ واکسن حفظ شده و یا کمابیش حفظ شده؟
اکنون نیز می توان همین کار را کرد؟
افرادِ واکسن شده دیگر نمی توانند بیماری را به واکسن نشده ها منتقل کنند! چون بیماری در همان ابتدا در بدنِ آنان، نابود می شود؟!
مسئله اما اکنون این است که تعدادِ طرفدارانِ واکسن به بیش از 70 یا 80 درصد نرسد، چه باید کرد؟ تا بتوان آزادیِ افرادِ ضدِ واکسن را حفاظت کرد؟
برخی ضد واکسنِ کُد ژنتیکی (ام آر ان آ) از فایزر هستند، پس می بایست برایِ آنان واکسنِ سنتی (بخشی از ویروس یا ویروسِ ضعیف شده) را در اختیارشان قرار داد (مثلن واکسنِ چینی)، و بخشی هم با دانشِ خود و اطلاعاتی که به آن اعتماد دارند، با دلخواه خود، واکسنِ خود را انتخاب کنند؟
یعنی گوناگونی واکسن ها باشد و انتخابی!
و بیمه درمانی هم آن را بپردازد.
تا بتوان به میزانِ مشارکتیِ 70 تا 80 درصدی رسید. در غیر اینصورت و با ارائه ی تنها یک واکسن (فایزر) نمی توان خوشبین بود که مردم اعتماد کنند.
چون واکسن مادونا فایزر برای اولین بار شیوه ی جدیدی را اجرا می کند!
متدِ جدید اکنون بی اعتمادی هایی بوجود آورده که مانع خواهد شد که اکثریت، در کمالِ آزادی، خود را و کودکانشان را واکسینه کنند...
در این صورت دولت به اجبار متوصل شده و آنها که واکسن نزده اند را از زندگیِ اجتماعی، ایزوله خواهد کرد...
یا برای تشویق، امکانات و پول خواهد داد؟
که هر دو اینها و متد های دیگر همان چماق/هویج است...
ادامه در کامنت بعدی
سوای اینکه من طرفدار واکسن باشم و یا نباشم، اهمیتِ موضوع ، حرکت در جهتِ آزادیِ انتخابِ تمامیِ افرادِ جامعه است؟
اوضاع کنونی فعلن ارائه ی یک واکسن (یا چند واکسن) با متدِ ژنتیکی است که برای بسیاری غیر قابلِ قبول!
چون اکنون در ووهانِ چین، پس از شیوع و ابتلایِ حداقل نیم میلیون نفر، اوضاع به وضعیتِ عادی برگشته و آن هم با واکسنِ "ناکارامد" چینی (واکسنِ غیر ژنتیکی و با متدِ سنتی)...
ولی واکسن هایی با روشِ ژنتیکی مثل فایزر که اکنون به عنوانِ تنها انتخاب برای اروپا ارائه شده است، امتحانِ خود را در جمعیتِ میلیونی، پس نداده؟
پس تلاشِ ما باید در جهتِ شکستنِ انحصار باید باشد؟
متاسفانه فاشیستها/ترامپیستها/دیکتاتوری چین/روس/ایران... هر کدام از عرضه ی انحصار واکسنیِ خود دفاع کرده و امکانِ عرضه ی واکسنِ دیگری را با دیکتاتور منشی، ممنوع می کنند!
اغلب باید از تئوری های توطئه البته دوری کرد و من شخصن فکر نمی کنم که کمپانی فایزر و میلیندا/گیتس بخواهد نسلِ اروپا/امریکا یی را با واکسنِ ژنتیکی بر اندازد؟ چون در سویِ دیگر افریقا/آسیا اصولن در جلویِ صف، برای واکسنِ ژنتیکی نیستند و آنها فعلن واکسنِ سنتی و چینی در اختیار دارند؟
پس توطئه ای برای از میان بردنِ چینی ها یا آفریقایی یا ایرانی و غیره وجود ندارد که مبادا آنها را با واکسنِ فایزر، نابود کنند؟
پس، آسیا/افریقا احتمالن واکسن اروپا/امریکایی فایزر می خواهند و ایران نیز، اروپا واکسنِ چینی:)
و ما نیز بسته به خواستِ اپوزیسیون و دولت، باید در جهتِ عرضه ی واکسن های گوناگون و انتخابی بودن آنها و رایگان بودن شان برای مردم اقدام کنیم به عنوانِ مطالبات؟
تا بتوان اعتمادِ مردم را در سطح بالا جلب کرد، تا بیش از 70 درصدِ مردم را واکسینه کرد (داوطلبانه) تا بقیه ی مخالفانِ واکسن، بتوانند بدون واکسن زدن، در امنیتِ بهداشتی و بدونِ بیمار شدن، زندگی کنند؟
خودِ من بسیار مخالفِ دستکاری در طبیعت هستم. و تنها در مواقعی که محیط بسیار آلوده است، حاضر به واکسن یا مثلن واکسنِ کزاز در موقع تصادف/زخمی بودن. رفتن به هند یا داروی مالاریا و غیره. یعنی تنها وقتی که خطری بالاقوه تهدید می کند، و نه از رویِ مقررات و غیره
البته هم خود و هم کودک، برخی بیماری های خیلی بد را از سر گذراندیم مثل گریپ خوکی که بیش از ده روز کودک بیمار بود و من پرستارش و بیمارستانها پر بود و من هم بدونِ بیمار شدن، و بدون واکسن زدن، شبانه روز در حالِ پاشوره و پایین آوردنِ تب...
شاید اگر واکسنِ معمولی و سنتی و آزمایش شده عرضه شود، علیه کرونا، واکسن بزنم چون، انفولانزای خوکی، مرگبار بود، دردناک و طولانی...
اگر واکسن اجباری شود، مسلمن اما در اپوزیسیون (ضد واکسن) می روم.
واکسنِ فایزر یا واکسنهای اروپا/امریکا یی بسیار شفاف تر پروتکل شده اند ولی تقریبن چیز زیادی آماری در مورد واکسن چینی/روسی/ایرانی ندیدم و معلوم نیست تلفاتشان و عوارض جانبی شان چیست؟
دوستی داشتم که از جنوب بود و در کودکی در طب به او قطره ی واکسنِ فلج اطفال داده بودند که میکروب ضعیف شده بود به عنوانِ واکسن و چون کودک مریض بود و تب هم داشت، دوستم، فلج شده بود...
پس حتی واکسنِ فلج اطفال را هم درست استفاده نکنیم می تواند بیمار کند...
معلوم نیست چند چینیِ از واکسن، کرونا گرفته و فوت شده اند؟ امروز یک نفر هم طبق منابع رسمی در ووهانِ چین مبتلا نیست ولی معلوم نیست به چه قیمت؟
با توجه به شکستِ آزمایشِ قرنطینه و ایمن سازیِ گله ای در سوئد، پس مسلمن دولت چین، در سطح وسیع، مردم را واکسینه کرده که اکنون مبتلایی وجود ندارد، آنطور که می گویند؟
ولی بدلیلِ غیر شفاف بودنِ آمارشان، کسی غیر ایران و چند کشور فقیر، واکسنِ چینی نخریده و ممکن است که حتی چند درصد هم با واکسنِ چینی به کرونا مبتلا شده اند و آمارش را نمی دهند؟
واکسنِ فایزر هم امتحانِ خودش را در جمعیت نداده و نو آوری است؟
پس فعلن بهترین کار ، نکردنِ هر کاری است؟
اطلاعات جمع کردن، ماسک زدن و در قرنطینه ماندن/فاصله ی اجتماعی، تا آنجا که امکانش را داریم...
بعدن در مورد نوآوری در متد فایزر خواهم نوشت و چشمندازِ استفاده ی سلولهای بدن خودِ انسان برای ساختنِ پروتئین/هورمون/دارو... با استفاده از کُد ژنتیکی...
تاکنون باکتری و یا حیوانات آزمایشگاهی، پس از دریافتِ کد ژنتیکی آنها را می ساختند و ما استفاده می کردیم مثل تولید انسولین و بقیه ی داروهای ژنتیکی...
متد جدید اما بجای آن بدن و سلولهایِ خود انسان را به جای باکتری/حیوانات آزمایشگاهی را کارخانه ی تولید می کند و اینگونه سلولهایِ خودِ بدنِ ما، پس از دریافتِ کُد ژنتیکی، ماده ی مورد نظر را خواهند ساخت...
ما مثل عصر اتم، در آستانه ی عصر جدید هستیم؟
باید دید که بمب می سازیم یا منبع انرژی ؟
که هر دو رآکتور/بمب خطرناک هستند؟
البته اگر بر مشکلاتِ کنونی و موجود غلبه کنیم؟
تأمین واکسن کُرونا و ارائه رایگان آن، خواست فوری طبقه کارگر است!
امضاها: اتحاد فدائیان کمونیست، حزب کمونیست ایران، حزب کمونیست کارگری- حکمتیست، سازمان راه کارگر، سازمان فدائیان (اقلیت) و هسته اقلیت
رزا: متاسفانه کمونیستهای بالا از اجباری کردنِ واکسن دفاع خواهند کرد...
واکسنِ رایگان آری اما استفاده ی انتخابی!
این ها برای برگرداندنِ کارگر به کارخانه و ادامه ی "مبارزه ی طبقاتی" که ادعایِ نمایندگی اش را می کنند، حاضر به هر کاری حتی در جهتِ نفیِ استقلال فرد و نفی "انتخاب" فرد هستند.
همانوقت هم که استالین سقط جنین را برای بالا بردنِ آمارِ جمعیت ، ممنوع کرد، برایش با توجیح منافع اکثریت و جامعه، هورا کشیدند.
تکلیفِ آزادی و حقِ انتخاب چه می شود؟
انسانها گوسفند نیستند که با یک واکسن، به شیردهی در آغل ادامه دهند و کمونیست هم شبان نیستد!
اینها "کمونیستها" دامداری دارند و قصاب اند:)
واکسن های گوناگون و رایگان، برای همه ی آنانی که خواهانش می باشند!
نه به واکسنِ اجباری، نه به عدمِ تامینِ رایگانِ واکسیناسیونِ عمومی!
فمینیستهای عوضی...
با توجه به اختلاف طبقاتی، ترامپ را با پادتن های فرد سالم شده و تزریق در بینی (دماغ) فرد مثبت (ترامپ با تستِ مثبت در همان ابتدا) معالجه می کنند.
اما معالجه ای گران قیمت است!
روی دارویِ موثر برای مبتلایان کمتر هزینه می شود!
روی پرسنل بیمارستان اصلن هزینه نمی شود!
ارزانترین متد در سرمایه داریِ مردسالار همان واکسن های رایگان است که هنوز در حال آزمایش بوده اند!
اما با طرح چند فوریتی تصویب شدند!
سوسیال دمکراسی نیز همصدا با سرمایه داری، مطالبات را به ارزانترین راه حل ها(برای سیستم) تقلیل می دهد!
بی خود نیست که سرانِ احزاب منتظر هستند تا واکسن ها میلیونی، روی مردم تست شوند، تا با توجه به عوارض جانبی، آنها در آخرِ صف، تصمیم بگیرند که خود را واکسینه کنند یا نکنند ...
دقیقا متوجه شدم،
همانطور که حدث میزدم، تقربیا هم نظریم با کمی تفاوت،،نظرمان در رابطه فرصت طلب های ۲ زاری هم یکسان اسی،
مانده که ما در شرایط مناسب نزدیکی با طبیعت خودمان و خود طبیعت چگونه رفتار مناسب داشته باشیم،
اگر ب حرف های قبلی خودم برگردم و نظرم با انقلاب ایا تغیری کرده یا نه قبلا گفته بودم که مردم جهان با تغییرات جهان امروز بی تفاوت و بهتر روشن و شفاف گفته باشم پاسیو بوده، خواسته و یا نخواسته بطور جدی نمیخواهند شرایط خود را عوض کنند،
بطور نمونه با یک دوست دکتر صحبت میکردم ، او میگفت ترس از گرفتن کرونا و در خانه ماندن و تأثیر عدم ارتباط بیشتر به تار پود افراد میگذارد، و بدتر از بیماری کرونا او نابود میکند،
با سلام و درود
سال جدید برای دوستداران ارشیو رزا و رزا جان تبریک میگم،
امیدوارم که در سال جدید بدون تعارف بتوانیم مشکلات و موانعی که باعث عدم تحقق آزادی چه دولتها و چه ملت ها را افشاء کنیم،
پیروز باشید
سلام و درود!!!
سالی که گذشت، سالی پر از ترس، نا امیدی، و گرسنگي و بدون آزادی بود،
بنا شد که عوامل و بی فکری و نابودی تدریجی عدم ازادی، و برابری انسانها را روشن کنیم،
ب نطر من اولین کسانی که مانع تحقق آزادی و برابری انسانها هستن، متاسفانه خود انسانها هستن، چراء چه کسانی ابتدا برای تشکيل دولت و ملت پای انتخابات میروند ، خود انسانها،
خود انسانها باید پاسخ بدهند، تو که میبینی هر سال وضیعت تو بهتر نمی شود و بر عکس بدتر و بدتر میشوند، چگونه چشم بسته باز هم در انتخابات اشتراک میکنی، ایا ب غیر از تو کسي، کسانی تو را مجبور ب شرکت انتخابات میکند؟
بطور مستقیم و شفاف ابتدا خودت هستی که خاک بدبختی و ذرات ب چشم خود می پاشی!!
عوامل دیگر بدبختی و بیچارگی را بعدا بیشتر توضیح خواهیم داد!!
مشکلات بعدی و عوامل درونی و بیرونی، زندگی و عمل اجتماعی افراد و احزاب و سازمانهای بروکرات و غیره است، که انسان ها هزاران هزار سال با نام دین و مذهب که در واقع گول میخوردند و فکر میکنند، باید مطیع و فرمانبر انها باشند،
اگر این دنیا خیری ندیدند، آن دنیا دروغین بتواند امرار معاش و خوشبختی برای انها بوجود بیاورند،
یکی از راز ماندگاری رژیم جمهوری اسلامی ایران!!!
از همین ۸ سال روحانی روباه مکار!!
ابتدا برای بررسی رژيم مافیایی رژيم باید، جناح بندی، سپاه، خامنه ی را باید دور ریخت ،تمامی روزنامه نگاران، ب اصطلاح ژورنالیست ها ،صدای آمریکا بی بی سی .....همه و همه ادرس غلط میدهند، چراء این کار میکنند، همش از بی سوادی،،، نیست، اولا این جریانات از روی وابستگی و منافع فردي و جمعی است که در گروههای سیاسی خود خدمت میکنند،
البته خود من در مواردی از اوضاع ایران بخصوص در رابطه کارگران اخباری نیمه درست دریافت کردم، ولی بحث و تحلیل ما از روی واقیعت و جايگاهی که قرار گرفتن باید بررسی کرد،
دوستان ببیند، رژیم جمهوری اسلامی، یک رژیم مافیای عظيمی در عرض ۴۰ سال توانسته با مهندسی کامل و با اشتراک جمعی مردم ایران سر پای خود بايستد، این حرکت خلق الساعه نبود ، بلکه با واقیعت های موجود حرکت کرده، مجموع رژیم ایران، همگی در سرکوب متوق قولاند ، البته در تاکتیک و چگونگی سرکوب بعضا اختلافی است
خوب از موضوعات مهم که چرا روحانی توانست ۸ سال رژیم ایران را سرپا نگاه دارد؟؟
همانطور که اشاره کردم با مطرح کردن جناهای مختلف رژیم و طرح خیابانهای تهران ب خانم ها و مردان و خیلی از چیزهای دیگر در حوصله این جا نیست توانست مليون ها ادم که در ۳۰ سال گذشته رژیم در انتخابات شرکت نکرده بود سراسیمه ب صندوقهای انتخابات روانه شدند،
درد آور کسانی در انتخابات شرکت کردند که برداران و خواهران انها در دهه ۶۰ و در کشتار ۶۷ اعدام شده بودند،
این حرکت بدترين حرکت تاریخی است که هرگز از یادها نخواهد رفت،
درد آور کسانی در انتخابات شرکت کردند که برداران و خواهران انها در دهه ۶۰ و در کشتار ۶۷ اعدام شده بودند،
رزا: رفیق جان
فعلن خانه پناهگاهِ زنانِ فراری از شوهرانشان شده و فرصت برای مطالعه کم!
اما دیشب فیلم طنز "مرگ استالین" را دیدم و عاقبتِ بریا و سر کار آمدنِ خرشچف:)
در غمِ اینهمه اعدام، بسیار مضحک بود...
اما به خوبی نشان می داد که چگونه دیکتاتوری در روانِ انسانها رخنه کرده و آنان را شبیه خود می کند...
تنها باید به هیجانِ نسل جدید اعتماد کرد...
نسل های خُو کرده به دیکتاتوری، خواهانِ تحول نیستند و خود به مُهره ای از سیستم تبدیل شده اند؟
اگر هم در چپاول سهیم شان نکرده اند اما، از بقای رژیم منافع دارند؟
سکوت شان نشان از جابجاییِ جایگاهشان است و علیهِ مطالباتِ مردم...
سالم و پایدار باشید
گزارش ویژه؛ ناجی شریفی زیندشتی کارتل هروئین یا کارگزار میت و سپاه قدس
- عمار گلی
http://nnsroj.net/fa/detiles.aspx?id=131482
پروژهی برساختن دولتیِ چپ محورمقاومت و جریان عدالتخواهی صرفاً به کارکردهایی تدافعی محدود نمیشود. بلکه تداوم و گسترش حضور سیاسی و گفتمانیِ این جریانات زمینهی لازم برای تدارک تهاجم را فراهم میآورد. دو هدف اصلیِ این تهاجم عبارتند از: یکی قرارگرفتن در موقعیت سیاسیِ بهتر در سطح بینالمللی برای رویارویی با دولت آمریکا و متحدانش؛ و دیگری، منزویساختن هرچه بیشتر چپ انقلابی و استحالهی جنبش کارگری (حذف چپ با سلاح چپ). در این بند، به مورد نخست میپردازیم: چرخش نهایی دولت ایران بهسمت بلوک امپریالیستی شرق در امتداد تشدید تعارضات خصمانهاش با دولت آمریکا، از سویی مستلزم پیوندیابی اقتصادی-سیاسی با دولتها و جوامعیست که در جبههی دشمنان سیاسی ایالات متحده قرار دارند (و بهدرجاتی مشی چپ پوپولیستی را پیش میبرند)، تا دفع فشارهای بینالمللی نظیر تحریمهای اقتصادی و فشارهای سیاسی ممکن گردد. و از سوی دیگر، دستیابی به این هدف مستلزم بازنمایی سیاستهای دولت ایران در چارچوب سیاستهای ضدامپریالیستیست تا فشارهای بینالمللی مربوط به نقض ناگزیر حقوق بشر در ایران دفع و فرافکنی گردند و انزوای سیاسی ایران در ساحت بینالمللی محقق نگردد. شبهچپ برساختهی دولت باید زبان معرف و پل ارتباطیِ دولت ایران نزد همهی افراد و جریانات چپگرایی در سطح جهان باشد که مبارزه با امپریالیسم را به «ضدیت با آمریکا» تقلیل میدهند، تا بهمیانجی این ارتباطات، تصویری ضدامپریالیست از دولت ایران ترسیم گردد و پروپاگاندای بینالمللی دولت ایران بُرد و اعتبار بیشتری کسب کند. همچنین است نیاز شدتیافتهی دولت ایران به بسیج سیاسی هوادارانش در کشورهای خاورمیانه که دیگر به صرف اتکا به ایدئولوژی خمینی -همانند قبل- ممکن نبود. درعوض، در فضای برانگیختهی ضدآمریکاییِ منطقه پس از جنگ اول خلیج، افزودن عنصر امپریالیسمستیزیِ خام طی سالهای اخیر، خون تازهای به اسلام شیعی و اسرائیلستیزیِ از پیش موجود رسانده است. همهی اینها نیازمند تکوین گفتمان و نیروی سیاسیای بود که بتواند تصویر دیگری از اغراض و عملکردهای دولت جمهوری اسلامی عرضه کند. از منظر حامیان شبهچپ دولتی اینک مساله از این قرار است: جنگی واقعی علیه امپریالیسم جهانی در جریان است که نفس وجود و تداوم آن، دلایل وجودی ایستادن در سمت مقابل امپریالیسم (از دید آنان: سمت ایران) را توجیه میکند. از آنجا که پیامدهای معیشتی تحریمهای اقتصادیِ غرب علیه دولت ایران را عمدتا فرودستان جامعه متحمل میشوند، هواداران شبهچپ دولتی، ستیز بین دولتهای آمریکا و ایران را ستیز بین مردم ایران و دولت آمریکا معرفی میکنند تا امپریالیسمستیزی متناقض خود را «مردمی» بنمایانند. حالآنکه پیامدهای مخربِ دیرین سیاستهای نولیبرالیِ دولت بر معیشت فرودستان را به حاشیه میبرند یا آنها را به اغراض و دیدگاههای «لیبرالی» بخشها و جناحهایی از نخبگان (غربزدهی) دولتی یا فساد این مدیر و آن وزیر و آن کابینه نسبت میدهند.
https://www.akhbar-rooz.com/%d8%af%d8%b1-%d8%af%d9%81%d8%a7%d8%b9-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d9%82%d9%84%d8%a7%d9%84-%da%86%d9%be-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%b9%d9%84%db%8c-%d9%85%d8%b3%db%8c%d9%88/
بهچپ دولتی دقیقاً بهدلیل خاستگاه و اهداف ضد چپ خویش در وهلهی نخست مجبور است خویشتن را بهمانند یک رویکرد چپ بازنمایی کند تا بدینسان از سوی سایر نیروهای جامعه بهعنوان نیرویی مترقی بازشناسی گردد. بهبیان دیگر، کارآیی آن بهعنوان ابزار مهار پیشگیرانهی گسترش چپ انقلابی و جنبش کارگری سوسیالیستی -در وهلهی نخست- منوط به آن است که بتواند بهعنوان یک بدیل چپ دیده شود تا – در مرحلهی بعدی – بتواند با امکانات وسیعی که در اختیار دارد انحصار گفتمان و تحرکات چپ در سطح جامعه را بهدست گیرد. در این زمینه، نمونههای تاریخی زیادی وجود دارد که نشان میدهند چگونه موثرترین شیوهی متوقفسازیِ تحرکات چپ انقلابی و بستنِ مسیر گسترش اجتماعی آنها، برساختن و تقویت نیروهاییست که با تکرار کلیدواژههای چپ، پرچم چپ را بالا میبرند. چنین نیروهایی با بهرهگیری از شبکههای سازمانیافته و پشتیبانی نهادهای دولتی عملاً در بسیاری از حوزههای جامعهپذیری (socialization) و تربیت سیاسی نیروهای جوان و نیز عرصههای گفتمانیِ درونِ چپ حضور موثری یافته و بدینطریق با ادبیات و گفتاری ظاهرا رادیکال، عملاً مسیر انسجام حداقلی و پیشروی چپ انقلابی را بلوکه میکنند. بنابراین، اگر بپذیریم که شبهچپ دولتیِ پدیدارشده در ایران هدف خلعسلاح چپ انقلابی و ادغام و استحالهی مفاهیم و آرمانهای سیاسی و حوزههای بنیادی فعالیت اجتماعی چپ را -با نام و ژست چپ- دنبال میکند، و اگر خطرات جدی این حرکت خزنده را تصدیق کنیم، در اینصورت نخستین گام برای رویارویی با این وضعیت، مخدوشسازیِ این بازنماییِ کاذب و سرباززدن از همهی اقداماتیست که -ناخواسته- این شیوهی پیچیدهی سرکوب را تسهیل میسازند. … از ما چه مانده است، جز حقانیت و اعتبار سیاسیای که از سرخمنکردن به قدرت و وفاداری به حقیقت برمیآید؟
https://www.akhbar-rooz.com/%d8%af%d8%b1-%d8%af%d9%81%d8%a7%d8%b9-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d9%82%d9%84%d8%a7%d9%84-%da%86%d9%be-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%b9%d9%84%db%8c-%d9%85%d8%b3%db%8c%d9%88/
راهکار استراتژیستهای دستگاه سرکوب ایران برای پرورش شبهچپ دولتی، راهکاری شناختهشده در سطح دولتهای امروزیست و لذا «ابتکارعمل» بدیعی محسوب نمیشود. برای مثال، دولت «دوست و برادر» روسیهی پوتین، سالهاست که بهمنظور کسب مزیتهای راهبردی داخلی و خارجی در ستیزهای ژئوپولیتیک با دولت آمریکا و متحداناش، یک زرداخانهی گفتمانی و رسانهای و سیاسیِ چپ (با محوریت امپریالیسمستیزی) شکل داده است که بسیاری از مفاهیم کلیدی مارکسیسم و حتی اندیشمندان ضدسرمایهداری معاصر را بهخدمت میگیرد. در روسیه هم پروپاگاندای جریانات شبهچپ دولتی بهطور آشکاری مسیر دسترسی دولت به اهداف ناسیونالیستی «اقتدار ملی» را هموار میکند.
خانهی کارگر بهرغم همهی کارکردهای بازدارندهای که با پشتوانهی نهادی و رسانهایِ نیرومند خویش داشته است هیچگاه نتوانست گفتمان پرنفوذ و گیرایی برای طبقهی کارگر ایجاد کند و بههمینسان پایگاهی هم در این طبقه نیافت. برای این منظور درایت و ظرافت بیشتری لازم بود که در روند پیچیدهترشدن نهاد دولت و دستگاه سرکوب (و در بستر اجتماعی-تاریخیِ مساعدتر)، با تکوین گفتمان و جریان عدالتخواهی به منصهی ظهور رسید.
برای فهم کارکرد سرکوبگرانهی این جریانات، کافیست برای مثال مروری کنیم بر مداخلات هدفمند جریانات عدالتخواهی در اعتراضات کارگران هپکو و هفتتپه، تا ببینیم چگونه کوشش کردهاند (و میکنند) به کارگران آدرس غلط بدهند، خواستهها و آگاهیهای رادیکال را به حاشیه ببرند، و در صفوف کارگران شکاف بیاندازند، تا نهایتاً امکان تشکلیابی مستقل کارگران و پیوندیابی مبارزاتشان با سنتهای سوسیالیستی و انقلابی را مسدود سازند.
https://www.akhbar-rooz.com/%d8%af%d8%b1-%d8%af%d9%81%d8%a7%d8%b9-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d9%82%d9%84%d8%a7%d9%84-%da%86%d9%be-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%b9%d9%84%db%8c-%d9%85%d8%b3%db%8c%d9%88/
ممنونم رزا جان!!
فقط باید ب هیجان نسل جدید،اعتماد کرد!!
من هم امیدوارم، ولی متاسفانه این واتساپ، و تلگرام و کپی کردن و شعار دادان ب هم کمی کار را کند کنند، و از کار علنی بی ثمر گذر کنند، (خدا باعث و بانی این پدیده را نابود کند)
این کار گروهی که بتوسط وات ساپ و تلگرام در جریان است، بتوسط نفوذی ها شناسایی و ب موقع ضربه خواهند خورد تازگی ها در کار گروهی مد شده که تبلیغات مذهبی غیر قانونی و کارهای دیگه ازاد است،
بازخوانی وقایع مهم جهان در سال ۲۰۲۰ در سه دقیقه
https://youtu.be/LWTE7yVdLjI
اسلامی ها، مارکسیست ها و گلوبالیست ها در یک صف
https://www.azadi-b.com/?p=2399
در جنگ انتخاباتی امریکا، سیستم جهانی و تمامی نهادهای آن، از سران اجلاس بیلدربرگ، وال استریت، غول های اقتصاد دیجیتالی، اتحادیه اروپا، صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی، سازمان ملل، شورای امنیت، حزب دموکرات، نئوکان ها و قدرت مسلط حزب جمهوری خواه، نهاد های نظامی و اطلاعاتی امریکا، کمپانی های بزرگ هالیوودی، شرکت های بزرگ فناوری تا رژیم غارتگر حاکم بر ایران و لابی ها و تشکیلات اسلامی اش در امریکا تا چپ ها همه در یک صف علیه ترامپ ایستادند. در برابر این صف، نه تنها اکثریت مردم امریکا که مردم ایران، آفریقا، اروپا، لبنان، عراق و … قرار گرفتند. چرا که احساس می کردند ترامپ در برابر صاحبان اصلی قدرت و ثروت که جهان را در فاجعه و تاریکی فروبرده اند و به دنبال حکومت جهانی و نظم نوین برده داری هستند ایستاده است. این صف بندی نشان داد که این انتخابات یک انتخابات معمول و رقابت بین دو حزب حاکم امریکا نیست، بلکه جنگی است بین “اقتصاد ملی” با “سرمایه داری جهانی”. آنچه امروز به آن اقتصاد و هویت ملی گفته می شود چیزی نیست جز واکنش طبیعی انسان در برابر از دست دادن ابتدایی ترین حقوق اجتماعی و آزادی های فردی، واکنشی است به نابودی ارزش ها و هویت های بومی و منطقه ای و به نابودی اقتصاد محلی و کشوری در برابر غول های اقتصاد دیجیتالی، واکنشی است به دیکتاتوری بی چون و چرای کلان سرمایه دار های جهانی و سلطه تکنولوژی دیجیتالی
اینکه این جنگ در قدم بعدی چه سرنوشتی دچار خواهد شد و یا تیم ترامپ چه مسیری را طی خواهد کرد و یا ماهیت تیم ترامپ و نوع ملی گرایی اقتصادی شان چه هست، حرف این مطلب نیست. بلکه موضوع صف بندی و مشخص شدن جایگاه جریانات و سازمان ها به ویژه قطب اسلامی و مارکسیسم در این جنگ است. امروز با صف بندی و زلزله ای که در دنیا ایجاد شده دیگر کسی نمی تواند با فریب جایگاه و صف خود را پنهان کند. این جنگ هرچه است تاکنون تاثیرات تعیین کننده و دست آوردهای بسیاری داشته است
یکی از مهمترین دست آورد های این جنگ دو قطبی شدن جامعه امریکا و بسیاری دیگر از جوامع جهانی بود که از این پس به مثابه ترمزی در برابر جهانی سازی عمل خواهد کرد. این را از هراس صاحبان جهانی سازی از دوقطبی شدن امریکا می توان دریافت. ترامپ با انگشت گذاشتن روی فاکتورهای عینی که برای توده ها قابل لمس بود، جهانی سازی را عامل اصلی جامعه کشی و فلاکت اقتصادی جوامع نشان داد و با شعار “اقتصاد ملی” بحث جهانی سازی و نقش گلوبالیست ها را به میان جامعه برد و ذهنیت ها را متوجه مسیر جهنمی آن کرد. در مقابله با آن روی ملی گرایی اقتصادی تاکید کرد و ملی گرایی را با آب، نان سر سفره مردم و به استقلال و آزادی گره زد
ترامپ در کمپپن انتخاباتی اش با صراحت می گوید:” هدف گلوبالیست ها ایجاد یک بنیان سیاسی فاسد و شکست خورده می باشد که از طریق کنترل دولت، شما مردم امریکا را به سخره بگیرد. نظام موجود در واشنگتن و شرکت های مالی و رسانه ای تنها برای یک هدف ایجاد شده اند: به ثروت و قدرت خود بیافزایند. هرچه قدرت کنترل آنها بیشتر شود، قدرت سیاسی شان در واشنگتن بیشتر خواهد شد. آنها با شریکان خود در سطح جهان هماهنگ هستند. این تنها یک انتخابات ساده برای تصدی چهار ساله نیست، این در واقع گذرگاه جدیدی در تاریخ تمدن ماست که عنوان می کند در نهایت ما مردم هستیم که دولت خود را کنترل می کنیم. این نظام های سیاسی در پی نابودی کارخانجات ما هستند تا مشاغل ما را به مکزیک، چین و دیگر کشور ها منتقل کنند. ساختار و قدرت های جهانی مسئول چنین تصمیم های اقتصادی هستند که از طبقه کارگر ما دزدی کرده، ثروت و نعمت را از کشور ما گرفته و پول ما را در جیب خود به صورت شرکت های بزرگ چند ملیتی بگذارند. این یک واقعیت است که شما، آنها، من و تقریبا همه جهان به آن واقف هستیم. هرکسی که با این کنترل سازمان یافته جهانی مخالفت می کند به او اتهام تبعیض جنسیتی، نژادی و دشمن هراسی می زنند.” ترامپ با انتقاد شدید به سیاست خارجی و تهاجمی امریکا بعد از جنگ دوم جهانی، جنگ های خاورمیانه را در راستای اهداف گلوبالیست ها دانسته و سیاست خود را با شعار “اول امریکا” بیشتر به مرز های امریکا محدود کرد. در کمپین انتخاباتی اش می گوید که پنتاگون و کمپانی های اسلحه سازی علیه او هستند، چون مثل دوره بوش و اوباما برسر این کشور و آن کشور بمب نزده و این جنگ های احمقانه و بی پایان را دنبال نکرده است. سال گذشته در مجمع عمومی سازمان ملل می گوید:” آینده از آن جهانی سازی نیست. آینده از آن میهن پرستان واقعی و کشور های مستقل است.” امسال نیز به همه دولت ها توصیه می کند و می گوید:” من می گویم اول امریکا و مردم امریکا، شما هم باید اول مردم خودتان و کشور خودتان را در اولویت قرار دهید.” او به عنوان رئیس جمهور امریکا در کاخ سفید، نظام سیاسی حاکم بر واشنگتن را فاسد و لجنزار گلوبالیست ها می نامد و به پایه های سیستم جهانی و نهاد های بین المللی آن حمله می کند و توجه توده های تحقیر شده و آسیب دیده از گلوبالیست ها را در سراسر جهان بخود جلب می کند
این جنگ نقش تکنولوژی دیجیتالی و مرکز سیلیکون ولی را در به اسارت گرفتن جهان عریان کرد، که مدعی اند هیچ قدرتی در دنیا توان مقابله با آنها را ندارد. این جنگ ماهیت غول های اقتصاد دیجیتالی و شبکه های تبلیغاتی آنها را که در زرورق نمایش دمکراسی و انتخابات پنهان شده بود را بر ملا کرد و بساط دو حزبی امریکا را به هم ریخت. این جنگ نگاه ها و خشم ها را متوجه چین و ابر کمپانی های جهانی کرد که بوسیله چین تمامی تولیدات داخلی و بومی ملت ها را نابود کرده و از مواد غذایی تا لباس و دارو را به آشغال تبدیل کرده اند. این جنگ نشان داد رسانه های بزرگ جهانی و شرکت های بزرگ فناوری مثل فیسبوک، گوگل، توییتر … وقتی حرف های ترامپ را به عنوان رئیس جمهور امریکا، این گونه علنی و بدونه هیچ گونه ظاهر سازی ای سانسور، تحریف و جعل می کنند، با دیگران چه خواهند کرد. این جنگ سبب شد تا گنداب فاشیستی ابر رسانه ها که رسانه های “آزاد!” نامیده می شدند بیرون بریزد. ترامپ با اشاره به سرکوب خبری و فاشیسم رسانه ای و دیکتاتوری شبکه های دیجیتالی می گوید:” تعداد انگشت شماری شرکت های قدرتمند و انحصاری شبکه اجتماعی، بخش وسیعی از کلیه ارتباطات خصوصی و عمومی در ایالات متحده را کنترل می کنند. این شرکت ها قدرتی مهار نشده برای سانسور، محدود کردن، ویرایش, شکل دادن، پنهان کردن یا تغییر بخش بزرگی از ارتباطات را دارند… کلا آزادی بیان را خفه می کنند
اگر او توانست پرچم مبارزه علیه سیستم موجود جهانی را در کاخ سفید بدست به گیرد و توجه توده های له شده را به خود جلب کند، اگر کارگران کارگاه های تولیدی و کشاورزان و درصد بالایی از مردم امریکا برای به حاشیه رانده نشدن و برای حفظ موجودیت شان و برای آخرین شانس شان به او امید بسته اند، برای این است که فقط یک ترمز و یک مانع مقابل این دیکتاتوری سرمایه و غول های اقتصاد دیجیتالی قد برافراشته است، فقط یک اهرم و دستگیره برای توده ها مانده است و آن در دنیای واقعی چیزی نیست جز گرایش جوامع به ارزش ها و هویت های بومی و محیطی و منطقه ای و به اقتصاد محلی و کشوری شان، که رسانه های صاحبان جهانی سازی و مارکسیست ها و اسلامی ها آن را راست افراطی و فاشیسم می نامند و با چماق واپسگرایی و نژادپرستی بر سر آن می کوبند. اینکه این گرایش و رویکرد توده ها به استقلال و آزادی و رهایی از اسارت جهانی سازی چه تفاوتی با ناسیونالیسم دوره صنعتی دارد یا چه تفاوتی دارد با ملی گرایی از نوع جبهه ملی و مصدقی های ایرانی که قهرمانان آنها همان نمادهای اسلامی رژیم اند و جاده صاف کن این رژیم بوده و هستند، موضوع بحث این مطلب نیست. بلکه در این مرحله خطر اصلی برای صاحبان جهانی سازی، همین گرایش به هویت و ارزش ها و اقتصاد محلی و منطقه ای و به استقلال و آزادی است که در دل جوامع زنده شده و هم چون دیوار و سد اجتماعی در برابر جهانی سازی قد بر افراشته است. این لشکر کشی جهانی علیه ترامپ پیش از آن که به ترامپ برگردد، برای درهم کوبیدن این دیوار و سد اجتماعی است
یکی از دست آورد های این جنگ گرفتن پرچم “ضد استکباری” و “ضد امپریالیستی” از دست رژیم ایران و مارکسیسم بود. این جنگ ماسک ضد امپریالیستی قطب اسلامی و مارکسیسم را از چهره شان برداشت. چهل سال است که از رژیم ایران یک “دشمن قلابی” ساخته اند و تمامی پتانسیل اعتراضی را در سطح جهان به دم حکومت اسلامی گره زده و آن را در زمین اسلامی ها و مارکسیست ها به هدر می دادند. با این دو قطب راه دشمن واقعی جهانی سازی را بسته و قفل کرده بودند. بی جهت نیست که ترامپ همه دموکرات ها و جمهوری خواه های با نفوذ را چپ و حامی حکومت ایران می نامد. با این کار جایگاه چپ ها و اسلامی ها و نقش آنها را به مثابه ابزار اجتماعی گلوبالیست ها برای سرکوب ذهنی جوامع نشان می دهد و کار آنها را در خوردن نان ضد استکباری و ضد سرمایه داری سخت می کند. این موضوع آنقدر روشن است که حتا بی بی سی که این بار عکس بایدن را در ماه برده، تک مقاله ای را درج می کند که گوشه ای از حقیقت را در بر دارد و به آن اعتراف می کند. نویسنده ای بنام حمید کیهان در مطلبی با عنوان آیا ترامپ علیه استکبار جهانی قیام کرده است، می نویسد:” … آیا باید نتیجه گرفت که دونالد ترامپ علیه منافع سرمایه داران به پاخاسته است؟ آنچه مسلم است اینکه او صراحتا به درون-نگری یا ملی گرایی اقتصادی امریکا متعهد است و این دیدگاهی است که دست کم از زمان جنگ دوم جهانی مورد تأیید دولت امریکا و متحدان آن نبوده است… محدودیت تجاری علیه چین فقط به زیان دولت و سرمایه دار چینی تمام نشده بلکه هزاران سرمایه گذار خارجی را نیز متضرر کرده…و دامن سرمایه داری جهانی و در راس آن، سرمایه دار آمریکایی را نیز می گیرد… آیا باید گفت که رهبر بزرگترین قدرت سرمایه داری جهان که خود یک سرمایه دار نسبتا بزرگ و مهشور به راستگرایی است، به دفاع از حقوق زحمتکشان به پا خواسته و پرچم مبارزه با “امپریالیسم” یا به قول جمهوری اسلامی ایران “استکبار جهانی” را در کاخ سفید بر افراشته است؟” آنچه مشخص است اینکه جهانی سازی دیگر به راحتی نمی تواند مثل گذشته از اسلامی ها و مارکسیست ها دشمن سازی کند. چهل سال بود که قدرت های جهانی از رژیم ویرانگر ایران یک قدرت منطقه ای ساخته بودند و در سطح جهانی آن را باد کرده بودند. این جنگ، پوشالی بودن و ساخته گی بودن قدرت منطقه ای رژیم را برملا و باد آن را خالی کرد و نشان داد که اگر حمایت های همه جانبه اربابان جهانی سازی در امریکا و انگلیس و اتحادیه اروپا نباشد و این رژیم را به عنوان یک “دشمن قلابی” برای جنگ افروزی منطقه ای و ویرانگری بیشتر در خاورمیانه احتیاج نداشته باشند، این رژیم بند تنبانش را هم نمی تواند بالا بکشد. نشان دادند که این رژیم “ضد استکباری!” تا چه سطح و عمقی مورد حمایت همه جانبه همین “استکبار” است و نهاد های بین المللی تا کجا پشت این رژیم ایستاده اند. نماینده تیم ترامپ در سازمان ملل می گوید که شورای امنیت کنار حکومت ایران ایستاده است و ویرانگری های حکومت ایران را در منطقه خاورمیانه نادیده می گیرد و شورای سازمان ملل پناهگاه حکومت های پنهان کننده نقض حقوق بشر مانند رژیم ایران است. با پا گذاشتن بر گلوگاه های مالی رژیم و سخت کردن کار رژیم در کمک به حزب الله و شبه نظامیان شیعه اش سبب شدند خود بخود فضای اعتراضی مردم ایران، عراق، لبنان و افغانستان علیه چپاولگران حاکم بر ایران تقویت شود
این همراهی چپ ها و اسلامی ها با جهانی سازی یک موضع تاکتیکی و سیاسی نیست بلکه تفکری و ایدئولوژیکی است. انترناسیونالیسم و امت واحد اسلامی با جهانی سازی منافع مشترک و پیوند ایدئولوژیکی پیدا کرده است. موجودیت شان با جهانی سازی گره خورده است. هر دو جریان مثل گلوبالیست ها با هرگونه ارزش ها و هویت ها و اقتصاد بومی و منطقه ای ضدیت دارند و پدید آمدن چنین گرایشی را در دل جوامع دشمن ایدئولوژی خود می دانند. خمینی سال ۵۹ خطاب به افسران نیروی هوایی می گوید:” من مکرر عرض می کنم که این ملی گرایی اساس بدبختی مسلمین است… ملی گرایی خلاف اسلام است …این حرفها که ما ایرانی هستیم و برای ایران چه باید بکنیم، یک امر بی اساس است. اینهایی که می گویند ملیت بروند گم شوند.” اگر حرف های خمینی و سران رژیم در این رابطه جمع آوری شود چندین کتاب می شود. همین گونه ضدیت با هویت و اقتصاد بومی را در ادبیات سران مارکسیست ها هم می بینیم
این آمیختگی چپ ها و اسلامی ها با گلوبالیست ها تا آنجاست که وقتی تظاهرات خیابانی در امریکا به بهانه نژاد پرستی علیه ترامپ به راه افتاد، تشکیلات اسلامی حکومت ایران و دانشجویان بورسیه و آقازاده ها و نکبت زاده هایش در امریکا و چپ ها، بخشی از گردانندگان آن بودند و امثال جورج سوروس سرمایه دار معروف و یکی از افراد دولت پنهان در امریکا حامی مالی این تظاهرات بوده است. جریان چپ حتا در اعتراض هایی که در اروپا و امریکا علیه قرنطینه و اجباری کردن زدن ماسک و پوزه بند صورت می گیرد، به کمک پلیس علیه معترضین وارد می شوند و نقش گروه فشار و امت در صحنه را برای صاحبان سرمایه ایفا می کنند. کافی است کسی یک ساعت رادیو یا تلویزیون چپ ها را در امریکا یا اروپا یا هر جای دیگر گوش کند تا عمق حمایت آنها را از رژیم ویرانگر ایران و صاحبان جهانی سازی و غول های اقتصاد دیجیتالی دریابد
اما این سد و دیوار عظیم اجتماعی که مقابل گلوبالیست ها سر بر آورده، این دست اندازها و چاله های عمیقی که در پیش روی آنها ایجاد شده، عبور آنها را از این مرحله با مشکل جدی مواجه کرده است. نه امریکا، نه جهانی سازی، نه جمهوری اسلامی و نه خاورمیانه دیگر به سادگی به دوران قبل از ترامپ بر نمی گردد
مسلم منصوری
برای درک اهتمام ِ ما و فهمِ ابعاد شجاعتمان، تصور کنید که مرگ دروازهای است که باید از آن گذشت. در بارۀ آنچه پشت این در است فرضیات فراوان و مختلفی وجود دارد: بهشت، جهنم، خلاء، هیچ؛ و دربارۀ هر گُزینه، صدها توصیف موجود است. پس زندگی را میتوان همچون مسیری به طرف این دروازه در نظر گرفت. پس این دروازه، یعنی مرگ، مقصد است… یا چیزی که مسیر را قطع میکند. بریدگی ناگواری از جنس غیاب که هوای زندگی را زخمی میکند. بنابراین با خشونت شکنجه و قتل است که به این دروازه میرسیم، از بدفرجامیِ یک حادثه، با نیمهباز شدن دردناک دروازه به یک بیماری، یک خستگی و یا یک آرزو. یعنی با این که در اغلب موارد بی آن که بخواهیم یا قصدش را داشته باشیم به این دروازه میرسیم، ممکن است که گاهی یک انتخاب باشد.
برای خلقهای بومی، زاپاتیستهای امروز، مرگ دروازهای بود که از همان آغازِ زندگی میشد وجودش را حس کرد. کودکی پیش از پنج سالگی با آن مواجه میشد ومیان تب واسهال از آن عبور میکرد. آن چه روز اول ژانویه ۱۹۹۴ انجام دادیم این بود که سعی کنیم این دروازه را دور نگه داریم. البته برای این که به هدفمان برسیم، بی آن که بخواهیم مجبور شدیم از این دروازه بگذریم، از آن سال تا کنون همۀ تلاش ما این بوده که این دروازه را تا جایی که میشود دور نگهداریم. چیزی که متخصصان «طولانی کردن امید به زندگی» مینامند. و ما به آن اضافه میکنیم: «اما یک زندگی با عزت». دور کردن این دروازه تا جایی که موفق شویم آن را در آن جلوجلوها اما در دوردستهای راه، در گوشهای قرار دهیم. به همین دلیل در آغاز قیام گفتیم: «میمیریم تا زندگی کنیم». زیرا اگر نتوانیم زندگی را به میراث بگذاریم، برای چه زنده هستیم؟
*
http://enlacezapatista.ezln.org.mx/2020/11/16/%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d9%be%d9%86%d8%ac%d9%85-%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87-%d9%88-%d9%81%d8%a7%d8%b5%d9%84%d9%87-%d8%a7%d8%b2-%d8%af%d8%b1%d9%88%d8%a7%d8%b2%d9%87/
پس از شکست سومین تلاش، ماکسو به فکر فرورفت و پس از چند ثانیه گفت: «ریسمان لازم دارد».
گابینو پاسخ داد: «من که بهت گفتم». تکههای به جا مانده از زورق، دور از هم بر سطح آب شناور بودند و دستخوش هوسبازی جریان آب رودخانه به یکدیگر برخورد میکردند....
این دقیقا همان چیزی بود که برای سمیر فلورس سوبرناس اهمیت داشت. و همین است خلاصۀ مبارزۀ جبهۀ خلقها برای دفاع از آب و زمین در مورلوس، پوئبلا و تلاکسکالا، که بر ضد ساخت نیروگاه برق حرارتی و پروژهای که «پروژۀ کامل مورلوس» نام گرفته شوریده و مقاومت میکند. دولت بد به خواستههایشان مبنی بر متوقف کردن و از بین بردن این پروژۀ مرگبار اینطور پاسخ میدهد که اگر چنین اتفاقی بیفتد، پول کلانی از دست میرود.
آنجا در مورلوس تمام مبارزات جهانی کنونی خلاصه میشود: مبارزۀ پول علیه زندگی. در این مقابله، در این جنگ، هیچ انسان شریفی نباید بیطرف باشد: یا طرف پول را باید گرفت و یا طرف زندگی را.
پس میتوانیم نتیجه بگیریم که مبارزه برای زندگی تنها وسوسهای مختص خلقهای بومی نیست، بلکه یک آرمان است… و جمعی است.
خب دیگر. نوش! به سلامتی! و یادمان نرود که طلب بخشش وعدالت دو چیز متفاوت هستند
.......
تروتمیزترین تراوشات ذهنی معاون فرمانده گالِئانو
http://enlacezapatista.ezln.org.mx/2020/11/16/%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d9%be%d9%86%d8%ac%d9%85-%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87-%d9%88-%d9%81%d8%a7%d8%b5%d9%84%d9%87-%d8%a7%d8%b2-%d8%af%d8%b1%d9%88%d8%a7%d8%b2%d9%87/
رزا جان دمت گرم مقاله جالبی بود،
همانطور که انتظار میرفت این نويسنده محترم همه جانبه پته ی طرفداران که چگونه همدیگر را با توجه ب منافع مورد نطر پیدا میکنند،
ان چیزی که نویسنده محترم ب ان اشاره نکرد ،که مهم ترین ان بود ب ان اشاره نکرد،
رزا جان انهای که طرفداران ب اصطلاح دمکراسی امریکایی بودند و ان را در انتخابات خلاصه میکردند، ترامپ ناآگاهانه شاشیدن ب ان،
در آخر اگر ترامپ جا نزند، در واقع دوباره ۴ سال را ادامه خواهد داد، و عزای واقعی بر جمهوری اسلامی شروع خواهد شد
هر چند امریکا نمیخواهد جمهوری اسلامی برود،
همانطور که نویسنده اشاره کرد، ۳ قولی که با هم متحد شدند،
علیه ترامپیسم، ننیشود دست کم گرفت،
در خاتمه باز هم تشکر میکنم از مقاله
رزا جان !!
این احزاب جهانی که در واقع یک دکان دو یا سه نبش بود یقه خودشان را هم گرفت،
این دکانهای بی خاصیت داره ارم ارم برای انها مشخص میشود،
این احزاب مافیای بیش نیست،که برای رسیدن ب قدرت حاضر ب کثیفترین کارهای که در شأن انسانها نیست، این احزاب علیه هم انجام میدهن، خبرهای از امریکا میرسد ، البته با سانسور، واقعن وحشتناک است،
این دنیا ب کجا میرود در مجموع معلوم نیست،!!
رزا جان سلام و درود!!
بازیها ب پایان رسید، جمهوری اسلامي پیروز شد،
ترامپ ماند، با کلاه خودش و نزدیکترین ادم ب او خیانت کرد،
و کنگره پیروزی بایدن را اعلام کرد،
ب احتمال زیاد ترامپ برای انتقال قدرت شرکت نمیکند، و شاید معاونش این انتقال را در غایب بودن ترامپ انجام دهد،
این هم دمکراسی امریکایی، جهان باید شاهد سیاست های دمکرات ها باشد، گاهی با پنبه و گاهی با جنگ!!
البته ناگفته نماند این احزاب، بازها و کبوترها در عالم مجازی شاید عالمی داشته باشند ولی اگر ترامپ بخشا سیاستهای مسقا از بازها داشت، را نمیتوانخیلی جدی گرفت، در دنیای انروز همانطور که میدانید، سرمایه داری جهانی با گسترش روز افزون تو دهن هزاران ترامپیستها زده خواهد شد، و در عمل هم همین کار را کردن، ان چیزی که امروز در آمریکا رقم خورد، بی اعتمادی ب مردوم امریکا، که در گذشته با احزاب قلابی و حقیقی توانسته بودن که مردم را ب ظاهر قانع نگاه دارند، این بازی ب هم خورد، در چهر سال آینده ب یقین این گونه نخواهد بود دغلکاری احزاب در افکار عمومی تأثیر نخواهد داشت،
همانطور که انتطار میرفت، ترامپ برای خودش حزب وطن دوستان را برای خود و طرفداران دست و پا کرد،
وقتی مسائل ترامپ را پی گیری میکردم ، یاد مصدق افتادم، که از نظری تاریخی اجتماعی ایا میتوان او را با ترامپ مقایسه کرد، هر دو طرفداران سرمایه داری بودند، یکی ۵۰ سال پیش، یکی الان، مصدق میگفت ارزش اضافی بدست آمده از کارگران و زحمتکشان را نباید ب خارج گسیل کرد باید این بورژوازی بومی و یا ملی را نباید تو سر خورش کرد بلکه باید در رابطه با سرمایه داری جهانی تقویت کرد،
البته فقط مقایسه کرد،
اگر آن موقع ب نطرات مصدق دقت میکردند
اگر آن موقع ب نطرت را
اره داشتم مینوشتم اگر توجه لازم ب نطرات دکتر مصدق از طرف مردم می شد،، دیگر نه از ملاها و نه از حزب مردم خبری بود، و نه از شه هن شاه!!!!
از ترامپیسم زیاد نمیدانم و نه رابطه آن با گلوبالیستهای امروزی که بصورت مافیایی عمل میکند، را میتوانم بگویم چه خواهد شد،
سلام مجدد!!
من مقاله را دوباره خواندم، و یاد اون شعارهای هوشی مین افتادم که ب دلم بیگاه شد،
زیر اگر ما نتواستیم زندگی را ب میراث بگداریم، چرا زنده یم،
هوشی مین رهبر ویتنام میگفت، میان دو کوه دره عمیقی است، که باید با خاکستر سوسیالیستها پر شود،
حقیقا من نمیدانم چراء ما باید کشته سویم و دیگران زندگی کنند ، آن هم هیچ گارانتی وحود ندارد که اینگونه شود،، در حالی ۹۰ در صد مردم جهان دین دارند،
باید ب پدیده علمی نگاه کرد،
رزا جان
من خواستم ببینم آیا این شعارهای هوشی مین و تاکتیک های گذشته، چریکهای فدایی خلق زمان شاه،
یکی از چریکهای زمان شاه در زیر شکنجه میگفت،!
از آنجایی که در مکتب خلق راز خلق آموختیم، بر لب های ما مهر سکوت کفتن،
لطفا فرق این گفته ها با نوشته بالا چی است،
منطورم در مقاله ی که شما چاپ کردید،
مسخ انسان در نظام توتالیتاریسم در روایت هانا آرنت
جمهوری اسلامی نظامی توتالیتر
مصطفی مهرآئین
http://radiohambastegi.se/sounds/ostadedaneshgahmashhad210102.mp3
اگر ما نتواستیم زندگی را ب میراث بگداریم، چرا زنده یم،
رزا: راستش به نظرم موضوع نگهبانی و حفاظت از زندگی است بیشتر تا به میراث گذاشتن؟
هوشی مین رهبر ویتنام میگفت، میان دو کوه دره عمیقی است، که باید با خاکستر سوسیالیستها پر شود،
رزا: شعار برای پروپاگاند است در مرحله جنگی!
از آنجایی که در مکتب خلق راز خلق آموختیم، بر لب های ما مهر سکوت کفتن،
رزا: سکوت خیلی وقتها بی خود است؟
گفتگو و ارتباط و بحث اغلب به یافتن جواب و حل موضوع کمک می کند؟
سکوت با دشمن درست است؟
حرفی با فاشیسم نداریم؟
با هیتلر مثلن؟
یا افرادی که 180% در مذهب/ایدئولوژی ذوب شده اند؟
با بازجو یا جاسوس؟
مگر در مواقع تاکتیکی:)
ممنونم از پاسخ
در منطقه هاروی هند درختی عجیب وجود دارد که سالانه هزاران گردشگر را به خود جذب می کند.
این درخت “درخت هوایی” نام دارد از بزرگترین درخت جهان محسوب می شود و ریشه های آن بالای زمین و روی هوا قرار دارد.
ریشه های این درختان از بالای درخت برای دست یافتن به آب و … سعی می کنند خود را به زمین وصل کنند و چون برخی ریشه ها نمی توانند خود را به زمین برسانند، خشک می شوند.
چون برخی ریشه ها نمی توانند خود را به زمین برسانند، خشک می شوند.
چون برخی ریشه ها نمی توانند خود را به زمین برسانند، خشک می شوند.
چون برخی ریشه ها نمی توانند خود را به زمین برسانند، خشک می شوند.
فلسفه ی جبهه ی آزادی بخش حیوانات آن است که حیوانات نباید به عنوان اموال و دارایی افراد شناخته شوند؛ صنایع و آزمایشگاه ها نباید خود را صاحب حیوانات بدانند، چرا که به گفته ی فیلسوف، تام رگان، حیوانات مانند انسان ها صاحب اختیار زندگی خود هستند. از نظر جبهه ی آزادی بخش حیوانات توجه نکردن به این امر نشانه ی گونه پرستی انسان و نسبت دادن ارزش های متفاوت به موجودات با توجه به عضویت آن ها در گونه های متفاوت است و این از نظر اخلاقی به اندازه ی نژاد پرستی و تبعیض جنسی زشت و غیر قابل قبول است. آن ها همچنین مخالف فعالیت خیریه هایی هستند که با حبس حیوانات سعی در درمان آن ها دارند و از آن ها خالی شدن قفس ها را می خواهند، نه بزرگ تر شدن آن ها را. فعالان بر این تاکید دارند که حیوانات از مزارع و آزمایشگاه ها دزدیده نشدند، بلکه آزاد شدند؛ زیرا انسان ها صاحب حیوانات نیستند....
http://animalhelpers.blogfa.com/post/47
من گاو مشت حسنم 🐄🐃🐂🐮
https://soundcloud.com/roodyrapkone/alichap-st
رزا جان،
من نمیدونم، انهایی که ادعای صاحب حیوانات میدونند!!
من نمیدونم،، بی ریشه ها انهایی که ریشه هایشان روی زمین هستن ادعای داریی و صحبت از دارایی خودشان میکنند!!
و نه تنها خشک نمیشوند و حتا اعلام سر سبزی میکنند!!
نبرد با بلشویسم؛ پیششرط نبرد با فاشیسم
با نگاه انتقادی اجمالی به جزوه لنین، نکات اصلی در این جزوه بهاین ترتیب است:
۱. بلشویسم یک آیین ملیگرایانه است که، از دل حل مسائل ملی، به نظریه و عمل جهانی و جهانشمول تبدیل گردید. ویژگی ملیگرایانه آن همچنین در مواضعاش در قبال مبارزه ملتهای سرکوب شده برای استقلال نمایان میشود.
۲. بلشویسم یک نظام اقتدارگرا است. نوک مثلث اجتماعی[۲۰] در آن مهمترین و تعیینکنندهترین بخش است. اقتدار در وجود یک قادر مطلق نمایان میشود. در افسانه پیشوا، ایدهآلِ شخصیت بورژوایی، به بالاترین حد خود میرسد.
۳. در شکل سازمانی، بلشویسم بسیار متمرکز[۲۱] است. کمیته مرکزی مسئول تمام امور رهبری، دستورالعملها و دستورها است. همانطور که در دولت بورژوایی، اعضای برجسته سازمانْ نقش بورژوازی را ایفا میکنند، پس وظیفه کارگران تنها فرمانبرداری از دستورات است.
۴. بلشویسم نماینده یک سیاست نظامی است که منحصراً به قدرت سیاسی علاقهمند است و با اَشکال حاکمیت به معنای سنتی بورژوایی تفاوتی ندارد. حتی در مراتب سازمانی نیز اعضا هیچ حقی برای تعیین سرنوشت خود ندارند. ارتش، به عنوان اعلای سازمانی، کاملا در خدمت حزب است.
۵. بلشویسم دیکتاتوری است. این نظام با زور وحشیانه و عناصر تروریستی به سرکوب نهادها و عقاید غیربلشویکی مشغول است. «دیکتاتوری پرولتاریا» در اینجا دیکتاتوری بروکراسی و تنها یک فرد است.
۶. بلشویسم یک روش مکانیکی است. این نظام در آرزوی یک نظم خودکار است که در اهدافش به توتالیتاریسم چنگ میزند. «برنامهریزی متمرکز» به شکل آگاهانه، مسائل فنی-سازمانی را به جای مسائل اجتماعی-اقتصادی جا میزند.
۷. ساختار اجتماعی بلشویسم خصلتی بورژوایی دارد. این ساختار کار مزدی را ملغی نمیکند، حق کارگران را بر محصولات خودْ مردود میشمارد و در همان چهارچوب طبقاتی نظم اجتماعی بورژوایی باقی میماند. سرمایهداری ابدی گشته است.
۸. بلشویسم فقط عنصری انقلابی در قالب انقلاب بورژوایی است. بلشویسم نظم شورایی را ممکن نمیکند، بنابراین اساساً قادر نیست ساختار جامعه بورژوایی و اقتصاد آن را دگرگون کند. این نه سوسیالیسم بلکه سرمایهداری دولتی است.
۹. بلشویسم پلی نیست که درنهایت به سوسیالیسم منجر شود. بدون نظام شورایی، بدون انقلاب رادیکال تمام انسانها و چیزها، نمیتوان ضروریترین خواستههای سوسیالیستی یعنی پایان ازخودبیگانگی سرمایهداری را برآورده کرد. این نظام نشاندهنده آخرین مرحله جامعه بورژوایی است و نه گذار بهسوی جامعه جدید.
این نُه مورد نمایانگر آشتیناپذیری بلشویسم و سوسالیسم است. این موارد صراحتاً خصلت بورژوایی جنبش بلشویستی و قرابت آن با فاشیسم را نشان میدهد. ملیگرایی، اقتدارگرایی، تمرکزگرایی، دیکتاتوری رهبر، سیاستهای قدرتطلبانه، حکومت ترور، حرکتهای مکانیکی، و ناتوانی در اجتماعی کردن، همگی عناصر فاشیستی هستند که در بلشویسم نیز وجود دارند. فاشیسم تقلیدی از بلشویسم است و بس. به این علت، نبرد با یکی از آنها پیش شرط نبرد با دیگری است.
https://radicald.net/1399/10/%d9%86%d8%a8%d8%b1%d8%af-%d8%a8%d8%a7-%d8%a8%d9%84%d8%b4%d9%88%db%8c%d8%b3%d9%85-%d9%be%db%8c%d8%b4%e2%80%8c%d8%b4%d8%b1%d8%b7-%d9%86%d8%a8%d8%b1%d8%af-%d8%a8%d8%a7/
«ریشه ها و تبعات برآمدن چپ حکومتی»
https://www.s-rahkar.org/2021/01/01/4202/
در نقد چپ حکومت ساخته و عدالتخواهان آتش به اختیار
یاشار دارالشفا
http://radiohambastegi.se/sounds/y.darolshafa.mp3
هنگامی که بلشویکها آنارشیستها را در پاریس میکشتند
https://siahmosht.wordpress.com/2021/01/11/%d9%87%d9%86%da%af%d8%a7%d9%85%db%8c-%da%a9%d9%87-%d8%a8%d9%84%d8%b4%d9%88%db%8c%da%a9%e2%80%8c%d9%87%d8%a7-%d8%a2%d9%86%d8%a7%d8%b1%d8%b4%db%8c%d8%b3%d8%aa%e2%80%8c%d9%87%d8%a7-%d8%b1%d8%a7-%d8%af/
سلام رزا جان،خسته نباشی،
از یک طرف قابل تحسین است که این زیر خاکی های هیولای بلشویکی، را ب نمایش میگذاری، این نمایش صرفا حالت تأتر و نمایشی یک بار مصرف نیست، بقول نویسنده، زیاد با مرام فاشيست فاصله زیاد ندارد ،بکه خود فاشیسم، ب شکل کاملا پیچیده بروکراتیک چپ های وا مانده و ب دور انداخته بدون مصرف بورژوازی جهانی است
سئوال اساسی و مرموز توضیع این پدیده ب گردن ما است،
چرا بورژوازی قاشق غذا مانده بدون مصرف لحظه ی را دوباره ب دهان خود برمیگرداند،
این سئوال کاملا پیچیده ب عهده انارشیتهای انقلابی و کمونیستهای شورایی است،!!
موفق باشید
جواب،،سئوال بالا هم ب عهده انارشیستهای انقلابی و کمونیستهای شواریی،است،
اگر ما آماده همه جانبه برای این مسائل و مشکلات بالا نباشیم،
همانطور که دوست بالا که دقیقا فرق بین ب اصلاح امپریالیسم، و خود رژیم که همه جانبه در خدمت امپریالیسم است،
خود من در موقیعت و عملکرد امروز دیگر مقوله امپریالیسم را قبول ندارم، در مقابل سرمایه داری جهانی استفاده میکنم،
ممنون رزا جان
یاشار قسمت اول تقربیا خوب امد
قسمت دوم تقربیا خرابکاری کرد ب خصوص در رابطه با مارکس و مردوم، و میرود در حوزه قدیم چپ،
این دوست عزیزمون یاشار در پارت دوم مثل خیلی ازچپ ها ب پردون گیر داد البته اگر ایشان در ایران زندگی میکند، از منابع گوناگون بی نصیب است، زیاد ب هش ننیتدگوان خرده گرفت، متاسفانه خوب شروع کرد و بد تمام کرد،
موفق باشید
گفتگوی رادیو پیام کانادا با سروش از کمیته عمل سازمانده کارگری و رضا رخشان در مورد: ▪️ مواضع درباره خلع ید و مالکیت؛ ▪️ استقلال سیاسی در مبارزه کارگری؛ ▪️ تمایز مبارزه صنفی ـ سیاسی؛ ▪️ تشکلیابی هفتتپه (سندیکا، مجمع، شورای اسلامی)؛ ▪️ وضعیت امروز هفتتپه و راه آینده و▪️ نقد یا تخریب.
https://youtu.be/vbMEY835Bts
ینکهای مطالبی است که حین مصاحبه به آنها ارجاع داده شد:
⭕️ لینکهای فریزشده توئیتهای حمایتی رضا رخشان درباره سپاه و خامنهای
https://web.archive.org/save/https://twitter.com/RakhshanResa3/status/1226361257562951680
https://web.archive.org/save/https://twitter.com/RakhshanResa3/status/1228389060105965569
https://web.archive.org/save/https://twitter.com/RakhshanResa3/status/1221394742250000384
⭕️ لینک فریز شده حمایت محمد نوری (معاون اجرایی شرکت و شریک جرم پرونده فساد ارزی اسدبیگی) از رضا رخشان (برای حمله او به اسماعیل بخشی) و معرفی رخشان به عنوان نماینده اکثریت کارگران
https://web.archive.org/save/https://twitter.com/mnori671/status/1344024843583430661
⭕️ گزارش ایلنا درباره شکایت فریدون نیکوفرد در دادستانی شوش و خواست برخورد با مدیران کانال سندیکا
https://www.ilna.news/fa/tiny/news-924036
⭕️ مطلب رخشان با عنوان «اعتراضات کارگران هفت تپه بر علیه اعضای شورای اسلامی کار» – شهریور ۹۸
https://www.facebook.com/reza7tape/posts/2364948153755361
لینک فریزشده:
https://web.archive.org/web/20190928031008/https://twitter.com/RakhshanResa3/status/1172101482533048321
⭕️ مطلب رخشان با عنوان «مصاحبه وارونه نشریه نسیم شوش با محمد خنیفر» – شهریور ۹۸
https://www.facebook.com/reza7tape/posts/2396308873952622
⭕️ مطلب رخشان با عنوان «گزارش وضعیت شرکت هفت تپه»- شهریور ۹۸
https://www.facebook.com/reza7tape/posts/2354635988119911
⭕️ تصاویر حمایت سعید ترابیان و حسن میرزایی از شورای اسلامی کار شرکت واحد (منتشر در کانال تلگرامی شورای اسلامی شرکت واحد)
https://t.me/shorayevahed/2774
https://t.me/shorayevahed/2768
http://radiopayam.ca/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%db%8c%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%b6%d8%a7%d8%aa-%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%87%d9%81%d8%aa-%d8%aa%d9%be%d9%87/
رضا رخشان;
10 Nov 2020
اسماعیل بخشی،کوتوله توئی که با ماهی یک میلیون تومان مزدور مسئول میانی، شرکت شده بودی،فایل صوتی مزدوری ات را واست فرستادم.بزودی هم منتشر می شود.تا معلوم شود چه کوتوله هایی راگنده کردند و عنوان فعال کارگری را لگد مال کردند.جامعه ای که شارلتانهایی مثل ترا باد میکند را باید گل گرفت.
https://web.archive.org/web/20210112174733if_/https://twitter.com/RakhshanResa3/status/1326325718490501120
فایل صوتی تکان دهنده حسن دهواری پیش از اعدام؛ شرح شکنجههای کثیف و رذیلانه از زبان وی
https://youtu.be/pEjVOJNiTuU
سحرگاه روز یکشنبه ۱۴دیماه۹۹، حسن دهواری زندانی سیاسی بلوچ، به همراه یک زندانی سیاسی دیگر به نام الیاس قلندر زهی و یک زندانی عادی به نام امید محمود زهی، در زندان زاهدان اعدام شدند. در یک فایل صوتی تکان دهنده، حسن دهواری، پیش از اعدام، از نحوه بازداشتش و انواع شکنجهها و اقدامات رذیلانه مأموران وزارت اطلاعات سخن میگوید.
«در اطلاعات که بودیم تحت شکنجه های شدید جسمی و روحی از قبیل اقدام به تجاوز جنسی، بستن به تخت و شکنجه شدید با انواع و اقسام ابزارآلات، شلاق، سیم کابل و بستن کلاه آهنی به سر و وارد کردن شوک برقی به سر ما و اقدام به کشیدن ناخن های دست و پا و روشن کردن دریل و تهدید کردن دریل کردن دست و پا و آوردن ناموس مان من جلوی چشممان با دوربین فیلمبرداری که اگر قبول نکنیم به آنها تجاوزو فیلمبرداری کنند، من مجبور به اعترافهای دیکته شده از طرف مامورین اطلاعات که جلوتر آماده کرده بودند شدیم.»
الیاس قلندرزهی و حسن دهواری، در سال ۱۳۹۶، در نامهای فاش کرده بودند که در زندان شکنجه شدهاند. آنها در این نامه نوشته بودند: «چون توان تحمل شکنجه های روحی و جسمی را نداشتیم، مجبور شدیم که هرچی می گویند به طور دیکته وار اقرار کنیم، علیرغم اینکه در مراحل بازجویی ها در بازپرسی و نزد قاضی دادگاه کیفری بارها اتهامات را رد کردیم و توضیح دادیم اقاریر ما تحت شکنجه اخذ شده است، اما متاسفانه با بی توجهی قضات به اظهارات ما طبق خواست وزارت اطلاعات در دادگاه محکوم به اعدام شدیم».
آنها همچنین، در نامهای که در سال ۱۳۹۶ منتشر کردند، نوشتند که ماموران امنیتی آن دو را «گروگان» گرفتهاند تا عموی الیاس قلندرزهی که در خارج از کشور است، خود را تسلیم کند.
فایل صوتی حاضر، سند دیگری است از جنایات رذیلانه و کثیف وزارت اطلاعات و سرکوب وحشیانه زندانیان سیاسی در زندانها توسط دیکتاتوری ولایت فقیه.
متن کامل نامه زندانی سیاسی سـهیل عـربی :
«وقتی زندان هم مقدس می شود؛
انتقاد به عملکرد مسئولان زندان و افشاگری دربارهی زندان مصداق ارتکاب جرم توهین به مقدسات!
هرآینه سکوت جایز که نیست، هیچ! بلکه جنایت است.
من ۹۹۱۱۶ هستم، شما پیشتر مرا با نام سهیل عربی میشناختید.
۹۹۱۱۶ باز هم بازداشت شدهای است که از سالها پیش ویژگی مهمتری از بازداشتشدن، حتی هنگامی که در بازداشتگاه است و باز هم متهم و محکومشدن نداشته است.
۹۹ یعنی سال بازداشت مجدد توسط سازمان اطلاعات سپاه و ۱۱۶، نشاندهنده این است که من پنجاه و هشتمین مرد بازداشت شده در سال جاری، توسط سربازان گمنام امام زمان هستم.
در بازداشتگاه دو – الف افراد را اینگونه صدا میزنند:
۹۹۱۱۶، چشم بندت را بزن و برای بازجویی آماده شو!
۹۹۱۱۶ سر پایین!
اطرافت را نگاه نکن با هیچکس حرف نزن!
اسم واقعیت را حتی به سید و حاجیها هم نمیگویی …
۹۹۱۱۶ همان ۹۲۰۵۴ است که پس از هفت سال به سلول انفرادی دو – الف بازگردانده شده، زیرا متنبه و پشیمان نگشته و هنوز مطالباتی دارد، از حقوق بشر از برابری و آزادی از عدالت میپرسد …
به راستی که باید با تشدید مجازات از شدت زنده بودنش کاست؛ تا دیگران را هم تحریک به زنده بودن نکند و شهروندی مطلوب یعنی یک مردهی متحرک شود …
بازجویی ها آغاز می شود:
چرا ؟
-چی چرا ؟
بازجو: چرا دست بر نمیداری؟
چرا معمولی زندگی نمیکنی؟
چرا آب به آسیاب دشمن میریزی؟
نمیخواهی از زندان خلاص شوی؟
حالا متهم به اجتماع و تبانی شدی!
به عنوان سرتیم و سرشبکه اتصال زندانیان سیاسی به شبکه های معاند (او میگوید امنیتی) شناخته شدی.
هر روز گزارش تهیه میکنی.
بیانیه صادر میکنی.
زندانیان را تحریک به شورش میکنی ...
-شما فکر می کنید چرا؟
ما را به ناحق در این شکنجهگاهها محبوس کردهاید و از تمام حقوق خود محرومیم.
توقع دارید اعتراض نکنیم؟
بازجو: اعتراض هم راه قانونی داره شما با بیگانگان و منافقین تماس گرفتید.
۹۹۱۱۶: دادیار ناظر زندان موظف است هر روز یا دستکم هفتهای سه بار به زندان مراجعه کند و مطالبات و شکایتهای زندانیان را بشنود اما آقای وزیری حتی یک بار هم طی دوسال اخیر به وظایفش عمل نکرده …..
۹۹۱۱۶: همچنان فریاد میکشد زیرا از دید او عجیب و فجیع است که همنوعانش از این همه عجایب تعجب نمیکنند و به این همه فاجعه واکنش نشان نمیدهند.
عجیب مثل اینکه، گروهی اموال مردم را غارت میکنند، سرزمینمان را تخریب میکنند ، فاسد و ستمگرند …. اما هر روز امنیت، ثروت و قدرت بیشتری کسب میکنند. در عوض آنها که به جور، بیدادگری و فساد اعتراض میکنند را مجرم امنیتی میخوانند و هرگونه شکنجهای را بر آنها اجرا میکنند و فجیع مثل علیرضا، وحید و ستارها در این زندانها کشته میشوند و آب از آب تکان نمیخورد.
حالا نزدیک به یک ماه است که گلرخ ایرایی را به دو – الف بردهاند و محروم از ملاقات با بستگانش است و خانوادهاش نگران سلامتی او هستند و دریغ از یک اعتراض جدی که برای شکنجهگران هزینه ایجاد کند و باعث کاهش فشار بر فعالان حقوق بشر در زندانها شود.
حین تبعید از زندان تهران بزرگ به گوهردشت دستم را شکستند.
سی و چهار روز بدون هواخوری، ملاقات و تماس تلفنی حتی در این حد که خانوادهام را از سلامتیام آگاه سازم؛ در آن بند مخوف که معروف به سوئیت یا بند اجرای حکم است محبوس بودم؛ بندی که اعدامیها را قبل از اجرای حکم اعدام به آنجا میآورند.
در آن روزهای وحشتناک شاهد اعدامشدن بیش از دویست انسان بودم.
در ماه صفر!
معمولا روزهای چهارشنبه احکام اعدام زندانیهایی که مرتکب جرایم غیرسیاسی مثل قتل شدهاند اجرا میشود و شنبه روز اجرای حکم اعدام زندانیان سیاسی است.
اما از اواخر شهریور تا نخستین روزهای آبان و پیش از انتخابات آمریکا خیلی شتاب زده حتی در روزهای غیر از چهارشنبه و شنبه احکام اعدام اجرا شد، در بین اعدامیها افرادی بودند که بیش از ده سال در زندان بودند و منتظر جلب رضایت شاکی و در تلاش برای تامین دیه بودند اما ترس از نتیجه انتخابات آمریکا یا عواملی دیگر باعث شد این اعدامهای فجیع رخ دهد.
بعد هم انتقال به دو – الف و پروندهای دیگر با اتهامهای مضحک و تکراری.
اجتماع و تبانی به دلیل اعتراض به وضعیت فاجعهبار زندان تهران بزرگ و افشای حقایق …
گلرخ ایرایی نیز با ضرب و شتم به دو – الف منتقل شد و حتی به همسر و اعضای خانوادهاش اجازهی ملاقات با وی را نمیدهند.
به جز من نوزده زندانی دیگر نیز در این پرونده هستند.
پروندهی اطلاعرسانی در مورد اوضاع زندان
هیچ یک از ما که متهم به اجتماع و تبانی شدهایم حتی یک بار هم یکدیگر را ندیدهایم و حتی از طریق تلفن هم با یکدیگر صحبت نکرده ایم.»
عدالتخواهان آتش به اختیار:)
تجمعات اعتراضی «فریاد مستضعفان»
میلاد گودرزی
مطالبه: خلعید مالکان شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه
صحبتهای میلاد گودرزی
#فریاد_مستضعفان
https://twitter.com/Denanews_ir/status/1341747576295571457
تجمعات اعتراضی «فریاد مستضعفان»
محمدصادق شهبازی
مطالبه: خلعید مالکان شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه
صحبتهای محمدصادق شهبازی؛ فعال اجتماعی سیاسی
#فریاد_مستضعفان
https://twitter.com/Denanews_ir/status/1341732790598025217
https://twitter.com/hashtag/%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%AF_%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%B6%D8%B9%D9%81%D8%A7%D9%86?src=hashtag_click
نه به عدالتخواران
نه به عدالتخواهان آتش به اختیار:)
22. Dez. 2020
سندیکای کارگران نیشکر #هفتتپه اطلاعیهای از جمعی از کارگران هفتتپه منتشر کرد. کارگران خواستار تجمع روز چهارشنبه ساعت دو بعدازظهر مقابل ساختمان وزارت دادگستری در تهران شدند. کارگران نوشتهاند:«اکنون وقت آن است که هیات داوری... رای به خلعید بخش خصوصی فاسد» بدهد.
بعد از تجمع و مصادره ی تجمع توسطِ آنتی امپ و عدالت خوارانِ رییسی (محور مقاومتی ها): اطلاعیه سندیکای کارگران نیشکر #هفتتپه: گفتهایم نه دانشجویان عدالتخواه، نه خانه کارگریها، نه شورای اسلامیها، نه محور مقاومتیها، نه فلان امام جمعه، نه استاندار، نه دولت، نه رئیسی و نه نیروی قضایی و...هیچ شخص و نهاد و سازمان دولتی و حکومتی دلسوز طبقه کارگر نبوده و نخواهد بود.
23. Dez. 2020
https://twitter.com/bakhshi_esmaeil/status/1341850663400124423
اسمائیلِ بخشی پس از برگزاریِ تجمع: با درود فراوان به همه دوستان و یاران عزیزی که مارا در فضای مجازی و حقیقی یاری کردند در قلب و جانمان حمایت امید بخش تان باقی خواهد ماند، در روز جلسه هیات داوری کنارمان ایستادید تا حق کارگران پایمال نشود رأی نهایی هیات داوری به جلسه بعد موکول شد.
آلترناتیو خلعید از مالکیت خصوصی، مالکیت دولتی نیست، مالکیت اجتماعی و خودمدیریتی کارگریست.
بخشی: در هفته ای که گذشت دوستان دلسوز ما نقدهایی به نحوه عملکرد ما داشتند که با جان و دل میپذیریم و خود را مسئول میدانیم، گوشه ای از اشکالات بوجود آمده بابت زمان اندکی بود که در اختیار داشتیم اما در ادامه راه میکوشیم با رعایت اصول کار جمعی و رسانه ای، به شکل صحیح تری عمل کنیم.
آنارشی: چرا حتا یک کارگر هفتتپه صحبت نکرد؟ آیا مبارزات ستودنی کارگران هفتتپه فقط با خلعید از بخش خصوصی به نتیجه میرسند؟ آیا نباید راهی پیدا کرد که نه این «عدالتخواران» و نه هیچ جریان دیگری این مبارزات را مصادره به مطلوب نکنند؟ و...
در جوابِ آنارشی: الان تقصیر اسماعیل بخشیه اینا میخوان مبارزه رو مصادره کنن؟
https://twitter.com/naderteyf/status/1341865898169262082
گفتگوی رادیو پیام کانادا با سروش از کمیته عمل سازمانده کارگری و رضا رخشان در مورد: ▪️ مواضع درباره خلع ید و مالکیت؛ ▪️ استقلال سیاسی در مبارزه کارگری؛ ▪️ تمایز مبارزه صنفی ـ سیاسی؛ ▪️ تشکلیابی هفتتپه (سندیکا، مجمع، شورای اسلامی)؛ ▪️ وضعیت امروز هفتتپه و راه آینده و▪️ نقد یا تخریب.
https://youtu.be/vbMEY835Bts
سروش در مورد مناظره با رضا رخشان:
رضا رخشان یک فرد نیست، بلکه یک عارضه در جنبش کارگری است. سادهترین کار اینست که با جلو انداختنِ یک صفت #مزدور، او را از سر خود باز کرد. اما کمتر کسی میپرسد رخشان چرا و چگونه به این انحطاط رسید؟
هم او که روزی یکی از لیدرهای کارگری بود که بخاطر فعالیتهایش تا زندان و اخراج هم پیش رفت، دقیقاً در چه پروسهای به این نقطه سقوط رسید؟ کمتر کسی مایلست این پروسه را بررسی کند، چون دقیقاً هر آیینه پرداختن به آن یعنی مواجهه با مسئولیتهای سنگین خودمان در پدیدآوردنِ این نوع عوارض.
چنانکه پروسه بروکراتیزه شدن او (که پیشدرآمدی بر سقوطش بود) را نمیتوان جدای از نوع برخورد تقدیسگرایانه فعالان چپ و کارگری با کارگران سازمانده فهمید. یا از آنسو فقط همین یک کلام بس که بسیاری از حربههایی که امروز رخشان برای خاکپاشی و باندبازی و تخریب رقبایش استفاده میکند و
به مقام شامخ «استادی» در آن رسیده، با گذرانِ همان دورههای آموزشی بوده که پیشتر در خود اپوزیسیون چپ و فعالان کارگری دیدهاست.
در این مناظره باید به اینها و بسی بیشتر نیز پرداخته میشد، اما متأسفانه به لحاظ زمانی طرف مقابل دو برابر صحبت کرد، با قطعکردنهای متوالی جلوی منعقد شدن
کلام را گرفت و با فحاشیهای ریزی (قرمساق و «مردکِ بیناموس» و امثالهم) سعی در به انحراف کشاندن بحث داشت؛ این شد که بسیاری از مسائلی که باید گفته میشد، نشد. به همین خاطر نیز ناگفتهها را به صورت مکتوب و مشروح در سایت قرار خواهیم داد.
علاوه بر این از آنجایی که طرف مناظره بارهابا اتهام دروغگویی، صحت کلام مقابل را زیر سؤال برد، طبق خواست خودش، مدارک و ارجاعاتی را نیز در این ویدیو تعبیه کردهایم که با لینکها در سایت خواهد آمد. همچنین برای اینکه مشخص شود (برخلاف شکایت چندباره او) فرصت بحث هر فرد چقدر بوده، تایمری برای احتساب وقت طرفین نیز گنجانده شده.
https://twitter.com/Ksazmandeh/status/1349370753632890880
۲۰ تن از کارگران نیشکر هفتتپه با اتهام «اخلال در نظم و آسایش عمومی» به دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان شوش احضار شدند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران، احضار این کارگران روز سهشنبه، ۲۳ دیماه، در پی برگزاری تجمعات اعتراضی با شکایت مدیران شرکت صورت گرفته است.
کارگران نیشکر هفتتپه در طول سالهای گذشته بارها خواستار لغو مالکیت خصوصی این شرکت شدهاند.
آنها میگویند شرکت نیشکر هفتتپه باید تحت مالکیت دولت قرار گیرد یا اینکه به کارگران واگذار شود، اما دولت حسن روحانی با این خواسته مخالفت کرده است.
فرهاد دژپسند، وزیر اقتصاد و دارایی ایران، نهم دیماه در پاسخ به سوال نمایندگان مجلس ایران درباره لزوم لغو واگذاری این شرکت گفته بود که این واگذاری غیر قابل بازگشت است.
این واگذاری غیر قابل بازگشت است.
این واگذاری غیر قابل بازگشت است.
این واگذاری غیر قابل بازگشت است.
https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=221681
کشت و صنعت هفتتپه، قدیمیترین کارخانه تولید شکر ایران است که حدود نیم قرن از تاسیس آن میگذرد. این شرکت در سال ۹۴ در راستای اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی با پیشپرداختی شش میلیارد تومانی به امید اسدبیگی و مهرداد رستمیچگینی واگذار شد.
این دوست عزیزمون یاشار در پارت دوم مثل خیلی ازچپ ها ب پردون گیر داد البته اگر ایشان در ایران زندگی میکند، از منابع گوناگون بی نصیب است، زیاد ب هش ننیتدگوان خرده گرفت، متاسفانه خوب شروع کرد و بد تمام کرد،
رزا:
درست تشخیص دادید:)
ایران است...
سلام رزا جان خسته نباشی!!
خوب خودت ب خوبی میدانی،، که در این مصاحبه ها همه حقیت مطرح نمیشود،
من خودم دو بار گوش کردم، بخشی خیلی کوچکی رضا درخشان از مسائل را مطرح، طرف مقابل با اسم کمیته عمل کارگری برای حرفهای خودش فاکت های میاورد!! گه ب خیال خودش توانسته که تمامی مشکلات ۷ تپه را حل و فصل کند
رزا جان ب خوبی میدانی که نظر ما در رابطه با جنبش کارگری مستقل چی است،
ما ب خوبی گفتیم که در هیچ جای دنیا جنبش مستقل کارگری نبوده و در آینده هم اتفاق نخواهد افتاد،
در کمون پاریس ب شکل نیم بندی بود که متاسفانه دیری نپایید،
رزا جان
من یک سؤالی از این آدمها دارم، البته این یک معضل کارگران جهان سوم ب خصوص ایران است،
همین ادم ها اگر مشکلی با خانواده ب خصوص زن هایشان پیدا کنند و، ب عنوان اعتراض کارهای طاقت فرسا خانه را ترک کنند ،
مرد خانه از قانون های ب غایت عقب مانده استفاده ، و در دادسرای کذایی عدم تمکن زن نوشته و زن را محروم از زندگی انسانی میکنند،
با پوزش در بالا
گه گاهي از حقیقت منطورم بود،
منطور واقعی من گاهی سخنانی از واقعیت است،
که از خوانندگان خیلی عذر خواهی میکنم!!
لیست متهمان به #تعرض_جنسی
(لیست هرروز آپدیت میشه، لطفا روایات و نام متعرض رو با مدرکی که دارین بفرستین تا منتشر کنم! مدرک میتونه روایت شما، مسج، عکس، ریپورتپلیس و... باشه)
#کیوان_امام_وردی
#آیدین_آغداشلو
#احمدرضا_تورانی
#امیربهرام_شاهندهراد
#علیرضا_کیمنش
#جعفر_پناهی
#محمدرضا_درانی
#آرش_عاشورینیا
#افشین_عموزاده
#آرش_تنهایی
#شهاب_سیاوش
#وحید_شریفیان
#جواد_عزتی
#مهران_راد
#رضا_احسانپور
#کامیل_احمدی
#نیما_رسول_زاده
#مهدی_مهدی_آبادی
#جعفر_مهیاری
#جواد_علیدوستی
#ابراهیم_سلطانی
#سعید_طوسی
#سعید_بینیاز
#حامد_یعقوبی
#علی_میمند
#پرواز_همای
#ناصر_حسینی_مهر
#رضا_احسانپور
#محمد_الیاسی
#امیررضا_امجدی
#امیر_عابدی
#محسن_نامجو
#محمد_الیاسی
#یحیی_بهرامی
#سهدی_بهرامی
#سید_عدنان_لاجوردی
#فرشاد_رمضانی
#افشار_رئوف
#جواد_سرگلزایی
#طاهر_میرسیدی
#حمید_نوذری
#علی_ظهریان
#حسن_کامرانی_فر
#مهرداد_مجیدی
دکتر #بهزاد_غفوری (دستیار فوق تخصصی ریه بیمارستان مسیح دانشوری)
#هادی_شریعت_مقدم
#شاهد_علوی
#علیرضا_ایرانمهر
#احسان_کوشا (معاون پرورشی در سیرجان)
#محمدعلی_توکلکوثری (استاد دانشگاه)
#صمدتوانا (استاد دانشگاه گیلان)
#محمد_مافی (مترجم در مرکز پناهجویان برلین)
#خیام_مویدی (گرافیست در بندرعباس)
#ابراهیم_عدل_لاله (مدیر دبیرستان خوارزمی)
#محسن_یاوری (دبیر فیزیک)
#آرش_خوشخو (سردبیر روزنامه #هفت_صبح)
#حمیدرضا_آتش_برآب ( استاد دانشگاه گیلان)
#امیرشهاب_رضویان (کارگردان و فیلمنامه نویس)
#رضارفیع (نویسنده)
#حمیدرضا_تورانی_گلوسار (استاددانشگاه)
#محبوبه_شکرسرایی (معلم زبان در مدرسه راهنمایی دخترانه)
#محمد_بهرامیان (دبیر فیزیک)
#طاهر_میزسیدی (مدرس موسیقی)
#علی_ظهریان (دبیر زیست)
#سعید_شنبهزاده (موزیسین)
#جواد_عزتی (بازیگر)
#مرتضی_عبدالعلی_سربندی
#سلمان_خدادادی
#کوروش_حاجیزاده
#حامد_یعقوبی
#محمد_مبادکی
#حمید_ناصرخاکی
#سینا_ربیعی
#فرشید_ساداتشریفی
#کیهان_جانخانی (داستاننویس و مدرس در رشت و تهران)
#محمعلی_ارزاقی (پزشک)
#احمد_روستا (استاد بازاریابی دانشگاه شهیدبهشتی)
#میلاد_کاشانی ( معلم زبان موسسه زبان آفرینش)
#رضا_عطارنژاد (استاد دانشگاه تهران)
#ارژنگ_مهاجان
#جعفر_کاردار (موسسه ونوس)
#محمدرضا_گلزار
#بهزاد_خداویسی (بازیگر)
#علی_اصغر_ابدی (پزشک)
دکتر #محمدتقی_خرسندی_آشتیانی (پزشک گوشوحلقوبینی و استاد دانشگاه تهران)
#حسین_وحدانی
#غلامرضا_نوعی
#مصطفی_رحماندوست
#فواد_شمس
#بهزاد_محمودزاده
#سید_احمد_حسینی (شاعر)
#رضا_پرستش (استاد حقوق دانشگاه گیلان)
#غلامرضا_نوعی (مدیر کمیته نمایشگاه بینالمللی کتاب)
#آریا_تابندهپور (عکاس گالری محسن)
#بابک_فتح_الهی(عکاس)
#کیهان_خانجانی : داستاننویس و مدرس داستان نویسی
#غلامرضا_کردافشاری (پزشک عمومیو متخصص طب سنتی)
#ناصر_حسینی_مهر (مترجم و کارگردان تئاتر)
#روح_الله_هادی (استاد ادبیات)
#شهرام_پاشایی (مدرس فیزیک کنکور)
#محمدحسین_سروش (استاد فن بیان)
#هوشنگ_میرزایی (استاد دانشگاه علوم بهزیستی)
#امیربهرام_شاهنده_راد (شوهرخواهر مانیااکبری!)
#حمید_قشقایی
#بابک_مولایی
#karlmancini #sexualassault #metoo
#کاظم_مرتضوی
#سعید_پورحیدر
#رمضانعلی_دالوند (استاد آزمایشگاه فیزیک دانشگاه لرستان و رییس حراست دانشگاه)
#رحیم_مولاییان
#محمدعلی_مرادی (استاد مدیریت دانشگاه سنندج)
#اسکندری (مسئول قلمچی شهر سنندج)
دکتر #غلامرضا_هوایی (استاد عمران دانشگاه امیرکبیر)
دکتر #شهریار_روحانی
#شاهین_حسابی(استاد دانشگاه شریف)
#مانی_باغبانی
#احمد_پوری (نویسنده)
#جواد_مجتهدی (استاد شیمی کنکور)
#حنیف_افخمی (دبیر ادبیات)
#نعمت_الله_فاضلی (استاد علوم اجتماعی)
#فرخ_امینیفر (استاد دانشکده فنی دانشگاه تهران)
#آرش_علایی
#کامیار_علایی
#مهدی_فردمنش (استاد برق دانشگاه شریف)
#امیرحسین_جعفری (بنیانگذار، رییس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت گردشگری #علاالدین)
#پارسا_حسندخت ( معلم آواز)
#حمیدرضا_کوداغی (موسسه بازیگری تجربه در خ انقلاب تهران)
#حمیدرضا_آذرنگ
#سیامک_صفری
#نگین_اسدینیا (موسسه زبانسرا در سنندج)
#علی_طلوعیان
#بهمن_ایرانپور
#آرش_اریس
#کوروش_کوشانفر
#سینا_انعامزاده
#حسام_نواب_صفوی
#محمدعلی_مشایخی (نجار و مدرس چوبتراشی در شهسوار)
#کوشا_زجاجی (معلم زبان آیلتس در مشهد)
#مرتضی_فربد (طراح صحنه سینما)
#علیرضا_اتفاقیان
#سیدمجتبی_میرمیران (استاد دانشگاه گیلان)
#فربد_طلایی (منتقد تلویزیون منوتو)
#امیرحمز (کارگردان)
دکتر #علی_ناجی (استاد دانشکده فیزیک پژوهشگاه دانشهای بنیادی)
دکتر #حسن_فیروزجاهی (رییس دانشکده نجوم پژوهشگاه دانشهای بنیادی در تهران)
#بابک_اطمینانی (هنرمند و مدرس نقاشی در تهران)
#مازیار_خسروی #مازیارخسروی
#امیرپوریا
#محمد_شیروانی (فیلمساز)
#حافظ_ناظری
#فرامرز_معماری #فرامرزمعماری
#امیرکیا_وطنخواه
#پیام_صاحبدل
#بهرام_دبیری
#مسعود_دهنمکی
https://twitter.com/metooiran2020/status/1345589714657693698
من خودم دو بار گوش کردم، بخشی خیلی کوچکی رضا درخشان از مسائل را مطرح، طرف مقابل با اسم کمیته عمل کارگری برای حرفهای خودش فاکت های میاورد!! گه ب خیال خودش توانسته که تمامی مشکلات ۷ تپه را حل و فصل کند
رزا:
رفیق جان
تا جایی که می دانم رضا رخشان توده ای است و سروش هم ابتدا گفتند از داخل ایران و صدایش را دستکاری کردند که مثلن شناخته نشه!
الان صدایش نرمال و احتمالن یا تروتسکیست و یا همان جوانانِ م.ل. و تو لنین ذوب شده!
رضا رخشان با دستِ پُر آمد چون میتینگ 4 شنبه که برای خلع ید اسد بیگی (مالک 7 تپه)برگزار شد را محور مقاومتی/آنتی امپ ها قبضه کردند!
این فراخوانش را اسمائیل بخشی داده بود!
رضا شهابی که کونش از غصه ی سردار قاسمی ترکید، الان می گه: باز اسد بیگی بهتره از اینکه سپاه مالک 7 تپه بشه!
تو کانال تلگرامی 7 تپه به رضا رخشان بی حرمتی شده و او اینهمه را از چشمِ اسمائیل بخشی می بینه و می گه اگه 7 تپه دولتی بشه سپاه مالک شده و وضع از الان بدتر می شه و غیره...
به هر حال اسد بیگی هم داره تاراج می کنه و فرقی نمی کنه و تازه خلع ید از او خواست کارگران بود از اول...
بخشی هم خواهان خلع ید اسد بیگی از اول بود.
البته بخشی دنبال کنترل کارگری هست و نه اینکه دو دستی شرکت به دولت تقدیم بشه.
سروش هم این وسط نخودی است و محبوبِ امیر پیام و رادیو پیام کانادا!
تو موضوع های پرولتری جوجه خارج نشین را قناریِ اکتیویست از داخل ایران جا زده اند! آنهم به رضا رخشان که با امنیتی ها بوده و بد اش نمی آمد اگر سروش ایران بود او را به دستِ اطلاعاتی ه میداد برای به قولِ خودش: "سیلیِ پدرانه"!
merci yasha
22. Dez. 2020
سندیکای کارگران نیشکر #هفتتپه اطلاعیهای از جمعی از کارگران هفتتپه منتشر کرد. کارگران خواستار تجمع روز چهارشنبه ساعت دو بعدازظهر مقابل ساختمان وزارت دادگستری در تهران شدند. کارگران نوشتهاند:«اکنون وقت آن است که هیات داوری... رای به خلعید بخش خصوصی فاسد» بدهد.
بعد از تجمع و مصادره ی تجمع توسطِ آنتی امپ و عدالت خوارانِ رییسی (محور مقاومتی ها): اطلاعیه سندیکای کارگران نیشکر #هفتتپه: گفتهایم نه دانشجویان عدالتخواه، نه خانه کارگریها، نه شورای اسلامیها، نه محور مقاومتیها، نه فلان امام جمعه، نه استاندار، نه دولت، نه رئیسی و نه نیروی قضایی و...هیچ شخص و نهاد و سازمان دولتی و حکومتی دلسوز طبقه کارگر نبوده و نخواهد بود.
رزا:
رضا رخشان از همین تجمع بالا حرف زد و گفت چون اسمائیل بخشی حمایت کد ولی همه حامیانِ لغو خصوصی سازی (بسیج/سپاهی) بودند، پس اسمائیل بخشی با رئیسی ائتلاف کرده که 7 تپه دولتی/سپاهی/نظامی بشه و رضارخشان الان ترجیح میده که 7 تپه همان خصوصی بمانه...
البته این میتینگ مصادره شد و بهجای حامیانِ چپ، گروه "مستضعفیون" سپاه/بسیج از درِ حمایت از 7 تپه در آمدند و برای لغو خصوصی سازی شعار دادن.
اسمائیل بخشی هم در مضنِ اتحام قرار گرفت...
البته او هم موضع سریع علیه مصادره ی میتینگ نکرد!
به هر حال برای شناخت شپش های عدالت خوار، صحبتهای یاشار خوب بود همان ابتدا می گه اینها کی ها هستند...
حالا رادیو زمانه هم این آنتی امپ ها را تریبون داده و کامنتهای من را سانسور کرده!
نوشته خالد که اسمش هم لبنانی است:) اسامی یک بار مصرف اینجا:
https://www.radiozamaneh.com/569314?unapproved=216625&moderation-hash=c2eb1259d8adad9b10cbbf538381a9da#comment-216625
لینک پایین هم لیلا حسن پور است که داره با افراد مستضعفیون گپ و گفت می کنه و از افراد احمقی نژاد!
https://www.akhbar-rooz.com/%d8%ae%d8%b1%d8%a7%d8%a8-%d8%a2%d8%b4%d9%86%d8%a7-%d9%84%d9%8a%d9%84%d8%a7-%d8%ad%d8%b3%d9%8a%d9%86-%d8%b2%d8%a7%d8%af%d9%87/
که لینک زیرحسن مرتضوی (مترجم مارکس) به لیلا گفته حراب کرده...
https://www.akhbar-rooz.com/%d9%be%d8%a7%d8%b3%d8%ae%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d9%86%d9%88%d8%b4%d8%aa%d9%87-%d9%84%db%8c%d9%84%d8%a7-%d8%ad%d8%b3%db%8c%d9%86%e2%80%8c%d8%b2%d8%a7%d8%af%d9%87-%d8%ad%d8%b3%d9%86-%d9%85%d8%b1%d8%aa/
در نبودِ توده ای ها فعلن عدالتخواران قرار است ستون رژیم را نگه دارند و چپ اکثریتی در حالِ بال دادنِ "پرستوهایش" نقش جاکش را بازی می کند تا از یک شپشوی ادالت خوار، یک ائتلافِ عدالتخواهان حزب چپ بسازه!
آن هم به نامِ نامیِ کارگران و پرولتاریا!
این وسط باید گفت که پرستوهای رژیم، حرفه ای تر عمل می کنند:)
میدان با احترام به روایت آزاردیدهها، مطالبی که تا کنون از #بهمن_ایرانپور به میدان رسیده و منتشر شده است را حذف کرد.
انواع ابزار جنسی خطرناک برنده و آسیب زننده را در خانهاش داشت و استفاده از آنها غالبا بدون رضایت طرف مقابل بود.به قول خودش سورپرایز بود و اصولا وقتی این کار را میکرد که قربانی از نظر فیزیکی قادر به جلوگیری و دفاع از خودش نبود (مثلا در میانه رابطه یا با بستن دست و پا و دهان فرد)
تو اگر در برابر این نقش مقاومت میکردی باز هم اجبار به رابطه سه یا چند نفره صورت میگرفت مثلا با دخترهایی که قبلا خودش بهعنوان دوست با تو آشنا کرده بود و تو را در عمل انجام شده قرار میداد.بعد از اولین مواجهه افراد با این مسائل، یا قطع رابطه رخ میداد یا اعتراض شدید،/
https://twitter.com/ip_Guy_/status/1306988950729314304
این هم عکسهایی از #بهمن_ایرانپور
https://twitter.com/ip_Guy_/status/1306991757331054592
https://twitter.com/__Arya_Stark___/status/1307195397413240833
یادداشتی دربارهی نمایش کلفتها و ادامهی اجرایش در پلتفرم داربست
🔻کلفتها در خانهی اربابی
🖋 بهمن ایرانپور و سینا انعامزاده
▫️نقشها و موقعیتها به طور مداوم تغییر میکنند: از کلفت به ارباب. از قاتل به مقتول. از کسی که درد را تحمل میکند، به کسی که درد میدهد. از سرمایهدار به کارگر. از سرمایه به هنر. از تالار مولوی به پلتفرم داربست.
▫️تغییرها در چند لحظه رخ میدهند. فقط چند لحظه کافی است تا کسی از نقشی به نقشی دیگر درآید و موقعیتی به موقعیت دیگر بدل گردد. پس اگر گیج شدید نترسید؛ ادامه دهید. امیدوار باشید تا نقشها بالاخره در لحظهای خود را افشا کنند.
سینا انعامزاده
بهمن ایرانپور
November 26, 2018
در #میدان بخوانید
#بهمن_ایرانپور در #دانشگاههنرتهران، #سوره و #علامهطباطبایی درس خوانده، با مجله #حوالی و سایت #میدان همکاری داشته، و با شرکت #نتبینا، #لبنیاتهراز، #انجمنسینماگرانجوان و #باشگاهخبرنگارانجوان کار کرده و بعضا میکند و ما نمیدانیم/
#بهمن_ایرانپور تمایل به داشتن امضای مشترک روی بدن هر قربانی به شکل خالکوبی، اجرای هرکار عجیب و غریب که با هر سناریویی رابطه ارباب و بردگی درش برقرار باشد.مجبور کردن افراد به کوتاه نکردن موهای زائد بدن و تنبیه کردنشان در صورت اصلاح کردن /
https://twitter.com/ip_Guy_/status/1306989333845430278
رفقای سایت #میدان
#سینا_انعامزاده
الان #آرش_سرکوهی مقاله می نویسه تا خطر راه بردن به فاشیسم رو به نیویورک تایمز هم گوشزد کنه؟!
یا این بی شرف بی همه چیز تنها به فکر رفقای سایت #میدان بود؟!
#بهمن_ایرانپور
#سینا_انعامزاده
#امیر_یعقوبعلی
#عماد_برقعی
روایت آزار
#بهمن_ایرانپور
#سهراب_کریمی
#سینا_انعامزاده
https://twitter.com/me_too_iran/status/1309493297489022976/photo/1
#سینا_انعامزاده
https://twitter.com/ip_Guy_/status/1307827090599763968/photo/2
و این دقیقا رویه ی دردناکی است که اکثر راویان تجاوز مجبور به مواجهه با آن شدهاند. در مثال مشخص ما #بهمن_ایرانپور به تحریف و تکذیب حقایق،
تهدید آزاردیدگان و ارسال پیام هایی با مضمون در ظاهر عذرخواهی، و در باطن فرافکنی دست زد درحالی که #سینا_انعامزاده با مظلوم نمایی و تایید ضمنی اما توام با ریاکاری سعی در رفع مسئولیت از خودش کرد. از اینها دردناکتر برخورد دوستان متجاوزین با مساله تجاوز بود که با دلسوزی های اشتباهسعی در تقلیل کیفر به عذرخواهی، متوجه کردن مسئولیت کیفرهای غیرانسانی به راویان، تحت فشار گذاشتن راویان برای بخشش، سعی در تفرقه افکنی بین راویان از طریق دیوانه و عاشقِ دلشکسته خطاب کردن آنها، گره زدن هویت متجاوز یا آزارگر به هویت جمعی و بالا بردن هزینه واکنش مسئولانه نشان دادن
در برابر او سعی در کمک به فرار آنها از حقیقت کردند.
علیرغم تمام این فشارها که بعضا برای ما تجربه افشاگری را به تجربهای دردناک تبدیل کرد، از آنجا که ما در حال حاضر به عدالت دستگاه قضایی در این موارد باور نداریم، مایل به طرح دعوی حقوقی در مورد این دو نفر نیستیم.
ارجاع مسئله به دستگاه قضایی ایران که به زعم ما نه تنها مردسالارانه است بلکه در آن کیفرهای بدوی تناسبی با جرم صورت گرفته ندارند، قادر به التیام زخمهای ما نخواهد بود. ولی در صورت ادامه ی این روند فشار و توهین از سوی متجاوزین ما چاره ای جز حضور جمعی در دادگاه نداریم.
با همه این ها ما التیام و ترمیم چنین زخمهایی را ناممکن نمیدانیم. اما معتقدیم در رابطه بین متجاوز و آزار دیده عذرخواهی، آن هم تنها پس از افشای عمومی و قلب واقعیت، معنایی ندارد.
اولین گام در مسیر التیام آزاردیدگان و بازگشت احتمالی متجاوزین به جامعه چیزی جز پذیرش مسئولیتها و بازگو کردن بدون لکنت حقیقت از جانب متجاوز نخواهد بود. بدون این گام اولیه صحبت از ترمیم یا بازگشت به جامعه صرفا عمیقتر کردن زخم آزاردیگان است.
به تازگی #میدان بیانیهای در رابطه با روایتهای آزار ما منتشر کرده است. از نظر ما بیانیه میدان ناخوانا و مبهم است، چیزی که باعث شده موضع گیری میدان شفاف و روشن و به صورت مکفی پاسخگو نباشد. متاسفیم که مناسبات مردسالار در میان نیروهای مترقی و الترناتیو نیز چنین رخنه کرده است و
متاسفیم که بگوییم از نظر ما میدان هم از این مساله مستثنی نیست. با اینکه به دلیل ابهام مطلب منظور دقیق میدان از دگردیسی را متوجه نشدیم ولی امیدواریم این دگردیسی این مناسبات مردسالار را تغییر دهد.»
https://twitter.com/ip_Guy_/status/1309923408335892481
این هم از تیم میدان!
پدوفیل، متجاوز و سادیست:(
حالا مجبورند نوشته هایشان را به رادیو زمانه با اسم یک بار مصرف بدهند!
مسئله چیست: امپریالیسم یا دیکتاتوری؟
خالد حداد
https://www.radiozamaneh.com/569314?unapproved=216625&moderation-hash=c2eb1259d8adad9b10cbbf538381a9da#comment-216625
رزا:
کسی از بچه های میدان یا نقد سیاسی می داند که پُشتِ اسم حداد چه کسی قلم می زند؟
توصیه به آنتی آمپ ها برای خواندنِ جلد 3 کتاب!
رژیم اسلامی چگونه وفادارترین آنتی امپ ها را سلاخی کرد!
کتاب صبر تلخ، خاطرات محمدعلی عمویی از حزب توده ایران
کتاب 3 جلدی "صبر تلخ" با فرمت پی دی اف و بطور رایگان در سایت "آرشیو اسناد اپوزیسیون ایران" در لینک زیر در دسترس قرار دارد.
جلد اول "صبرِ تلخ" به فعالیت حزب توده ایران در آستانه انقلاب و آغاز فعالیت رسمی آن در ایران و سفرهای خارجی عمویی اختصاص دارد.
جلد دوم بحثهایی است بین مصاحبهکنندگان با عمویی.
جلد سوم، روایت عمویی از زندانهای جمهوری اسلامی و شکنجههایی است که در آنها جاری است.
کتاب 3 جلدی "صبر تلخ" با فرمت پی دی اف و بطور رایگان در سایت "آرشیو اسناد اپوزیسیون ایران" در لینک زیر در دسترس قرار دارد.
https://iran-archive.com/start/2777
صبر تلخ، تاریخ شفاهی چپ ایران، گفتگو با محمدعلی عمویی درباره حزب توده ایران، 1362 - 1357، جلد سوم
https://iran-archive.com/sites/default/files/sanad/sabre-talkh-amooii-3.pdf
یک زندانی ایلامی محکوم به قطع چهار انگشت دست راست در زندان ارومیه، دوشنبهشب 18 ژانویه با بلعیدن خردهشیشه، اقدام به خودکشی کرد و به بیمارستان منتقل شد.
به گزارشی از هرانا سهشنبه 19 ژانویه، هادی رستمی، زندانی کُرد محکومبه قطع چهار انگشت دست راست در زندان ارومیه، ساعت 23:00 دوشنبهشب اقدام به خودکشی کرده است، مسئولان زندان امروز سهشنبه این زندانی را به بیمارستان منتقل کردند.
ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، گفته است که یک منبع نزدیک به هادی رستمی میگوید: هادی رستمی حدود یک 50 روز قبل به بند امن زندان ارومیه منتقلشده است و مسئولان زندان به او گفتند که تا 6 ماه دیگر باید در این بند زندان بماند. اقدام به خودکشی این زندانی در اعتراض به قرار 6 ماهه ماندگاری در بند امن زندان ارومیه صورت گرفته است.
بر اساس این گزارش از زمان انتقال این زندانی به بیمارستان از وضعیت وی اطلاعی در دست نیست.
هرانا سپتامبر 2020 در گزارشی از تائید حکم قطع دست وی به همراه دو زندانی دیگر در دیوان عالی کشور خبر داد. صدور این حکم در حالی است که هادی رستمی، یکی از متهمان این پرونده در دفاعیات خود اعترافاتش را تحتفشار و شکنجه اعلام کرده و در زمان وقوع برخی از سرقتها در زندان تهران بزرگ در حال تحمل محکومیت پیشین خود بوده است.
لازم به ذکر است حکم قطع دست ازجمله مواردی است که ناقض اصل کرامت انسانی است. کنوانسیون بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی صراحتاً استفاده از مجازات غیرانسانی را ممنوع کرده است.
پس از انتشار این گزارش هادی رستمی چندین بار احضار و تهدید شده است که با رسانهای شدن پرونده حکم قطع ید وی زودتر اجرا خواهد شد.
هادی رستمی در تاریخ 15 نوامبر 2020، به شعبه 2 دادیاری دادسرای عمومی و انقلاب ارومیه اعزام شد. وی به اتهام «اخلال در نظم زندان» مورد تفهیم اتهام قرار گرفت و برای وی قرار وثیقه 500 میلیون تومانی صادر شد.
هادی رستمی، فرزند ناصر، متولد 1986 متأهل و اهل شهرستان مهران واقع در استان ایلام است.
هادی رستمی نیز پیشتر به دوختن لبهایش کرده در زندان اقدام کرده بود. دوختن لب و خودکشی زندانیان همواره به دلیل رفتار نامناسب مسئولان و شرایط نگهداری زندانیان در زندانهای ایران مسبوق به سابقه است.
سلام درود رزا جان،
وضیعت ایران نسبت ب چند روز پيش هم حساس تر و افق دید مردم هم نا معلم است،
رژیم ب حال خود مردم هم در وضیعت کاملآ بی هویت و بیگانگی مطلق زندگی سگی را میگذارند، من یک مثال ساده برای روشن شدن موضوع یادآوری میکنم، ده ملیون تقربیا زندگی بی افقی روش یک زندگی تقربیا بخور نمیر است،
شاید ۱۰ در صدد مردم ده ملیون میگیرند، ۷۰ در صدد مردم زیر ۵ ملیون حقوق یا برای معاش میگیرند، ۳۰ در صدد مردم با دروغ و ریا زندگی طبقه متوسط را میگذارند،
رزا جان شدیدا مردم دروغ و ریا و فرهنگ منحط جمهوری اسلامی را پذیرفته و شدیدا اعتماد و اعتبار ساقط و زندگی کلا ب کلا شده.
در این میان رژیم جمهوری برای بقاء زندگی خود رهبری مجتبی خامنه ی برای جایگزینی پدر در تلاش هستن،هر چند رهبری دیگر مثل هزاران فاکت تاریخی اجتماعی فرمالیته و سیستم بقاء امروز جمهوری مافیای پیج در پیچ رابطه ی طاقت فرسای رژیم جهانی سرمایه داری رقم میخورد،
تا فراموش نکردم باید بگم هستن جوانهای که حاضر ب این سیستم فلاکت بار نیستن ولی نباید فراموش کرد، با واتساپ و تلگرام ب جنگ جمهوری نمیتوان رفت،
همان که در نوشته ها قبلی مطرح کردم کشتار جمهوری اسلامی و در نهایت همیشه خواست عرب بوده،
پس باید منتظر وضیعت جدید با رهبری جدید و بدون اعتراضات واقعی که ب رفتن جمهوری اسلامی ایران مردم عادت خواهند کرد،
رزا جان میدونم که با نظرات من مخالف هستی ولی باید واقیعت را قبول کرد اگر هرچه دشنام داری من قبول میکنم، ولی چاره ی جزء سکوت ندارم،،امیدوارم تحلیل من غلط باشد!!
غرب و آمریکا بوده، منطورم کشتار بی گناه مردم بی دفاع بوده و خواهد ماند ب این میگن دنیای وارونه
دلایل عقب نشينی طبقه کارگر و ظهور غیر خصوصی سازی مد امروز در ایران، و مدافعان سرسخت دولتی شدن صنعتی کارخانه ها و غیره،
در دوکلمه بدون پیچ در پیچ زدن باید حقیقت را بیان، بعد از بحران سرمایه داری جهانی ۱۹۲۹ سرمایه داری نفس نفس میزد، طبقه کارگر داشت میرفت که در جنبش جهانی کمر سرمایه داری جهانی را خاک کند، انواع اقسام طرفداران سرمایه داری جهانی بران برون رفت بحران جاره جویی کردن، در یک کلام سوسیال دمکراسي فرزند خلف سرمایه داری از درون خود سزارین شد، ا طبقه کارگر با تشخیص وجود این حرمزاده نا توان شد، ارم ارم از مبارزات خود ب اتحادیه کارگران زرد خود ب توسط سوسیال دمکراسی با آغوش باز پذیرا گشت، سرمایه داری جهانی حدوا نفس راحتی کشید،
در فرصت لازم باید توضیح دهم چگونه کمر طبقه کارگر جهانی شکست،
در دو مورد تشکیلات، و دویدن چهار نعل سرمایه داری جهانی،
و در نتيجه فرار از انقلاب جهانی علیه سرمايه داری،
پیروز باشید
طبقه کارگر با جنبش خود توانست بورزوازی را وادار ب رفرم ب سوسیال دمکراسي در چارچوب سرمایه داری جهانی کند، این حالت مختصر بدست آمده توانست کارگران را هار کند، همانطور که قبلا گفتم، هر ایدلوژی در هر مقطع با بدست آوردن حداقل خواسته اگر نتواند ب مراحل بعدی مبارزه ارتقاء پیدا کند، آن موقع با معضل هار شدن که واقعا با صم درون خود، که همان دستاورد سنديکا و اتحادیه های نا قابل تبدیل خواهد شد،
این سم درون هر ایدلوژی و بطور مشخص در تمامی انسانها وجود دارد،
برای روشن این سم از زوایه خصلتهای طبقاتی مورد نظر میباشد، بعد فرایند سرمایه جهانی و بخصوص گلوبالیست شدن حرکت سرمایه چه در حوزه بانکی و چه صنعتی و سرمايه مالی و در راس آن بانک جهانی، و با عقب نشینی طبقاتی کارگران ،و وابستگی روز افزون جانعه، و با گسترش هر روزه ما از انقلاب فاصله میگیریم،
ما چرا صحبتهایی میکنیم، در ظاهر ب ضرر خودمان است ولی چون ما همواره برای گفتن حقیقت هیچ ابایی نداریم، پس ترسی برای دشمنان طبقه کارگر و متحدین واقعی طبقه کارگر نمیبینیم ، اگر ما صحبت از وابستگی روز افرون طبقه کارگر و جامعه به سرمایه داری جهانی میگویم، و هر روز از انقلاب فرسنگها دور میشویم، اینددر عوض ابدی و همیشگی نیست، ب شرط این که در مبارزات واقعی و تشکیلات شورایی در ابعاد وسیعی جهانی همانطور که بارها اشاره کردیم این مبارزات در بطن جامعه سرمایهداری و کاملا مخفی انجام خواهد شد
نتیجه
اگر ب ظاهر ب خواهیم حداقل از این سوسیال دمکراسي که یک پوسته ی توخالی ازش بیشر باقی نمانده باید بطور جدی طبقه کارگر و همه مبارزین واقعی ضد سرمایهداری باید گذر کنند،!!
در خصوص ایران ب هیچ وجه در انتخابات اشتراکی نباید داشت،
انتخابات در هر شرایطی برای طبقه کارگر سمی بیش نیست،!!
فقط و فقط ب تشکيلات کاملا مخفی وتخقق اهداف استراتژی و در نهایت بدون تبلیغات، سازماندهی در عرصه جامعه
نباید بورژوازی را هار گرد، تبلیغات و عرض اندام کتر بروکراتهای حزبی است، انها با بورژوازی سهم بیشتر میخواهند، چون سازماندهی انها با دولت فرق کیفی ندارد،
برای روش شدن ، چرا باید طبقه کارگر احتیاج ب تبلیغ و ترويج ندارد،
را بارها مطرح کردم، واقیعت در مبارزه طبقاتي علیه سرمایداری جهانی، برای طبقه کارگر احتیاجی هار هاوارد ندارد، مخاطبین طبقه خودشون هستن خیلی خلاصه کس و کسانی که مستقیما با تولید در تماس و عملا درگیر است، و همه پیچ و خم را میداند چه ضرورتی دارد این در جامعه اعلام، کند،
پس در نتجه چه کسي و چه کسانی احتیاج ب تبلیغات دارد،
؟؟؟؟
کسانی که در حوزه عملی تولید نقش ندارند،
جواب کاملا مشخص است،
اگر طبقه کارگر میل ب مبارزه طبقاتی دارد، هیچ کس نمیتواند مانع آن شود مگر این خود طبقه عقب نشینی ویل میل ب مبارزه طبقاتی نداشته باشد،
پیروز باشید
ارسال یک نظر