۰۸ مرداد، ۱۳۹۹

لینکهای سریال جدیدِ عزرائیلی تهران!

لینکهای سریال جدیدِ عزرائیلی تهران!
رزا: فیلم در واقع انتقام از جنبش دانشجویی و آنارشیستها است. فعلن لینکها دیدن آنلاین را همینجا می گذارم برای دوستانی که درخواست دادند. این مینی سریال 8 قسمتی است. به سه زبان عبری، فارسی و انگلیسی


«تهران» درامی‌ست در مورد سفر یک هکرِ «موساد» به تهران برای نفوذ در سیستم پدافند هوایی ایران و مهیا کردن موقعیت برای حمله جنگنده‌های اسرائیلی به تاسیسات هسته‌ای ایران ! …
مدت زمان: 43 دقیقه سال های پخش: 2020




۲۷ تیر، ۱۳۹۹

لیستِ نادیا! گزارشی از مبارزه ی اجتماعی در بحرانِ کرونا!


Rosa
: در کنار زندگی روزمره، گاهی پیامی دیجیتالی در گروهِ چت می آید با لیست خرید برای کسی که یا قرنطینه شده، یا می ترسه بره بیرون. و ما هم در همسایگی برایشان خرید می کنیم.  تقاضاها ی خرید را  چک می کنم. خانه جی ال 9! ساختمانی 700 نفره که به تازگی دورش را حصار کشیده و در قرنطینه است.
زنگ میزنم و زنی بر می دارد. می پرسم: مگه به شما غذا نمی دهند؟ می گوید: ترجیح می دهم خودم بپزم! می آیم جلوی حصار و تحویل گرفته و پولش را هم باهات حساب می کنم.  کمی از اوضاع و احوالِ داخل ساختمان می پرسم. می گه اغلب جانکی، الکی و کولی هستند. خودش هم تازه ترک کرده... می گه از همه بیشتر  دلش برای نوزادها و بچه ها می سوزه؟! مادری از کولی های همسایه را دیده که پوشک بچه را که یکبار مصرفه، باید بشوره و باز تن بچه کنه!
از نادیا می خواهم که از همسایگانش لیست جمع کند. مثلِ تولد مسیح، لیست آرزوها ، همراه با شماره تلفن و شماره آپارتمان!
سه روز از قرنطینه و حصار کشی گذشته. به فراخوان اعلامیه ای با چند قوطی غذای سگ و گربه! راهی ساختمان قرنطینه شدیم.
بچه کوچولوها در صف منظم از پشت حصار برایمان دست تکان می دهند. همه پشت پنجره ها جمع شده و لابد فکر کردند که ما برای برداشتن حصار، آمده ایم! پرچم آنتی فا هم پشت حصار. پرچمِ آنتی فا! طرفِ کرونایی ها چکار می کنه؟
فکرش را هم نمی کردم. یکهو سگ، گاز، باطوم...از هر طرف! بیچاره بچه ها ی استقبال کننده ی پُشت حصار در ردیفِ اول، همه را پلیس،اشک آور می زند. از پنجره های ساختمان هر چیزی به بیرون انداخته می شه. پلیس برای به هم نپیوستن "با محبت" ما را هل می ده! تا فردایش جای پنجه ها روی پشتم درد می کند.
اظهارات پلیس بعدن در کنفرانس خبری، اعتراف به اشک آور زدن به کودکان و دلایل لزوم آن!

 از بس توی گروهِ  اینترنتیِ"کمک به مامان/بابا بزرگها" جیغ زدم ،گلو درد گرفتم!
پسرک بیست ساله را که دو ماه پیش بردم دکتر و پشت درب خانه اش غذای اهدایی گذاشتم، پیام می ده!
منو می شناسی رزا؟ من بهت کمک می کنم!
پسرک می گه تا دوشنبه پول جور می کنه. توی دلم می گم، تو که دو ماه پیش حتی 15 یورو هم نداشتی تو قرنطینه؟!
دوشنبه با ماشینی پر از پوشک و شیر خشک و غذا، با ماسک و دستکش، جلوی حصار، ظاهر می شویم!
همه خارجی! نگهبان ها هول شده اند. سعی می کنند توضیح بدهند، چرا نمی شه. داد میزنم نادیا! نادیا! و پوشک را پرت می کنم از بالای حصار به داخل. نگهبان ها بلاخره راضی می شوند، اجناس بطورِ متمدنانه، برود داخل. اول می خواستند ضبط کنند و ما راضی نمی شویم. پس، جلوی چشم ما، تحویل خانواده ها در پشت حصار می دهند. ازدحام جمعیت کم کم زیاد میشه و من مدام داد می زنم : نادیا! نادیا!  زن از پشت میله ها کاغذ های مچاله شده را توی دستم می چپاند. یک گنده پلیسی با جلیقه ی ضد گلوله و بدون ماسک! چیزی می گوید. نادیا جوابش را می دهد. اجناس در آشوب تحویل داده شدند. و "سکیوریتی" ما را به بازگشت تشویق می کند. با 5 نفر، کار دیگری از ما ساخته نیست.

 از آنروز به بعد، گتوی ورشو برایم از سیاه و سفید، به رنگی تبدیل شده. داخل گروه مجازی دیگران با گزارشِ میدانیِ ما، رادیکالیزه و تیم های مختلف تشکیل میدهند. اعلام تظاهرات. تیم 24 ساعته دیده بانی از ساختمان. فیلم از داخل گتو و همچنین عکس از محتوای سبد غذایی! پس از رسانه ای کردن همه ی اطلاعات، فردایش، غیر از ما، افراد بیشتری، شیر خشک، غذای بچه و پوشک و سبزیجات آورده اند. این بار تنها با اسم و شماره ی آپارتمان، اجناس را به خانواده ها،  تحویل می دهند. هر ازدحامی در جلوی حصار، ممنوع شده! پس، بقیه ی شهروندان خیریه شان را، برای داخل کردن،  در پلاستیک های ما را  جا سازی می کنند. تنها خانواده های لیست نادیا، اجازه ی تحویل گرفتن دارند و پسر چینی، تند تند برگه ی یک گروه مسیحی و شماره تلفن گروه ما را هم، داخل کیسه های پلاستیکی می چپاند. تا دو هفته، هر روز برای خانواده ها، لیست احتیاجاتشان را رایگان تحویل می دهیم. حدودن روزی 300 یورو که هزینه اش از طریق تبلیغات و عکسِ گتو، به کانادا و امریکا ، از چینی های اپوزیسیون و مهاجر، تامین می شود. یعنی دوستانِ دانشجوی چینی 20 ساله!

اغلبِ خانواده ها "کولی" ها هستند و گروه چت به زبانِ رومانیایی می  زنیم و با مترجم آنلاین، ارتباط نوشتاری داریم! لیست نادیا شامل 81 خانواده است! هر خانواده هم حداقل 4بچه دارد !
روز یکشنبه ی هفته دوم اعلام می شود که بطور محدود اجازه داریم، با ماسک و دستکش داخل برویم!
با عجله با گل و کیک تولد، با تاکسی و پای در گچ، خود را به گتو رسانده، داخل می شوم. خودم هم نمی فهمم چطوری دو کیسه ی سنگین را برای دو خانواده ی مبتلا در همسایگیِ نادیا ، به طبقه چهارم می برم. نادیا تست دو بار منفی دارد، برایم قهوه پخته و دو ساعتی گپ می زنیم. به خانه که رسیدم، پای شکسته ام تازه به درد افتاد. برای گروه مجازی "کمک به مادر/پدر بزرگها"، من یا احمق و عامل انتقال ویروسم، یا قهرمان!
همان شب تیم مراقبتِ گروه ، اعلام ورود/خروج ماشین نعش کش به ساختمان را می دهد!!! دولت فردایش اعلام می کند، یک معتاد تشنج کرده و مُرده!

فشار افکار عمومی که چرا 120 نفر مبتلا را، از 600 نفر افرادِ سالم جدا نکرده اند، بالا گرفته.  خارجی ها "کولی" ها هم، از برگه های جریمه ی پلیس عکس گرفته و آنلاین می فرستند! جریمه ی 200 -300 یورویی، بدلیل "رعایت نکردنِ فاصله ی اجتماعی" در ساختمانی با راهروهای دو متری و آسانسوری که با سه نفر، شانه به شانه، پُر می شود!
 از لحظه ی برداشتن حصار، هر روز با خانواده ها،  در قهوه خانه های روبروی مرکز مشاوره، هستیم! مشاورها ترجیحن در هوای آزاد، مشاوره حقوقی می دهند!
آخرین پیام نادیا: هر کس بهت گفت "تو..."؟ با من طرفه!
هنوز هم برای مشاوره مالی/حقوقی با یک پا، پا بپای خانواده های مبتلا، اما آزاد شده! می دوم. پسرک چینی برای خانواده ها تب بُر می بَرَد و من پای تلفن برای دکتر اطفال که می گوید: بخشنامه است و ما مسئول مداوای کودکانِ ساختمانِ جی ال 9 نیستیم، ببرشان سازمان بهداشت! اشک می ریزم...
ادمین گروه که کاپیتال را از بَر است، ادعا می کند که من در حال ایجادِ شکاف میان خارجی/بومی هستم! بهش می گویم: ریدم به مارکسیسم و احیای تضاد اصلی، و  از گروه بیرون می آیم!
خانواده ها به پسرکِ چینی می گویند: کشیشِ فقرا! پسرک را هر بار با الکل، طواف می دهم. و تا آخرین سکه ام را، ماسک خریده ام! 
این  بار، راننده ی ماشینِ غذا برای ساختمانِ جی ال 9 می گوید: لطفن انگلیسی گپ بزنیم! از آلمانی بدم میاد! پس، دو چینی، یک ایرانی و یک اسپانیولی می خوانیم: اوووووو بلا چاوو، بلا چاوو بلا چاووو چاووو چاوووو چاوووو
  
  پ.ن: نادیا هنوز کرونا منفی است و سیگار پُشت سیگار، دود می کند! من هم هنوز با یک پا، اما ادامه می دهم!
پسرک چینی، کشیشِ فقرا، کماکان برای خانواده ها با هر 200-300 یورویِ اهدایی، خرید می کند.
در شهر هنوز تظاهرات اعتراضی برگزار می شود.
تیم "چشم های مراقب پلیس"، پایان کارش را پس از برداشتن حصار، با 24 ساعت خواب، اعلام کرد.
سوسیال دمکراتها،  اقدام به شکایتِ حقوقی علیه شهرداری، بدلیلِ جدا نکردنِ سالم از مبتلا کرده، یعنی به پای خود شلیک کرده اند! شهردار  از هم حزبی هایِ خودشان است...
فعلن نه کسی از ساکنینِ ساختمانِ جی ال 9 و نه از تیمِ کمک کننده،  هیچکس خوشبختانه از کرونا نمرده است!
دیروز به پسرکِ چینی گفتم: تولستوی  اما در حقیقت یک آنارشیست بود!


چه کسی بی ناموس است؟

چشمان زنان