۳۰ مرداد، ۱۳۹۸

افشای یکی از تپاله ها ی مرتضی سقاییان نژاد (شهردار قم)، در کانادا+ عکس

عکس حمید سقاییان نژاد در کانادا
 hamid.sne
Hamid Saghaeian
Product Engineer| McMaster university | Toronto.
https://www.instagram.com/hamid.sne/?hl=af


رزا: داشتم دیروز میخواندم: مرتضی سقائیان‌نژاد، شهردار قم، در واکنش به انتشار خبر تحصیل فرزندانش در آمریکا، تایید کرد که تعدادی از فرزندانش در خارج از ایران سکونت دارند اما گفت آن‌ها در خارج از ایران نیز «سفیران گویای نظام» بوده و یکی از آن‌ها قصد دارد بعد از پایان تحصلاتش در خارج، در قم ادامه تحصیل دهد.
سقائیان‌نژاد گفت: «خانواده بنده ولایی و مذهبی بوده و به رعایت اخلاق اهتمام دارند. اگر برخی فرزندان من برای تحصیل علم به خارج رفتند همگی به عنوان سفیران گویا برای نظام هستند.»
رزا: در اینترنت جستجو کردم "سفیران گویای نظام" را که باید در خارج ولایی و مذهبی هم باشند! راستش حمید سقاییان نژاد را یافتم در کشور کانادا و در دانشگاه با کت و شلوار و کروات قرمز! عکس اینستاگرام حمید توی بغل زنی بی حجاب!  ادعای بازگشت حمید گُه نژاد برای بازگشت به قم و خدمت به رژیم، آنطور که پدرش بعنوانِ شهردارِ قم اعلام کرده بیشتر به شوخی می ماند.
اگر خبرنگاری از این آشغال زاده در موردِ پدرش بپرسد، فکر می کنم که ایشان هم مثل فاطمه صادقی گیوی (دختر خلخالی قصاب) اینجا چهار پشته از پدر دفاع خواهد کرد.
بهترین دانشجویان ما شکنجه شده و در زندانند. زنان را به دلیلِ اجبار به حجابِ ، سالها به بند کشیده اند. رژیم اسلامی، آخوند زاده ها و آشغال زاده های خود را با رانت و پول دزدی از مردم ایران به امریکا/کانادا/اروپا فرستاده و در حال فروشِ خاکِ مردم، به روسیه و چین و بقیه ی اقمارِ اردوگاه سابقن سوسیالیستی هستند!
اگر روسیه خوب است، چرا آشغالهایشان را به ونزوئلا و چین و روسیه صادر نمی کنند؟
چریدنِ "آقازاده" ها در امریکا/کانادا و سایر کشورها را افشا کنیم. زندگی لاکچری شان را و آزادی هایی که پدرانشان از مردم ایران دریغ کرده اند. 
اگر رژیم مادران را زندان می کند، بدلیلِ "جرم" فرزندان (مورد مادرِ سهیلِ عربی)، اینجا
پس می بایستی که ما هم خواهانِ بازگشت دادنِ تپاله های رژیم باشیم.


سنده هایشان را به قم برگردانیم! ، وقتی که مادران را گروگان می گیرند...

عکس حمید سقاییان نژاد (فرزند مرتضی سقاییان نژاد شهردار قم) در کانادا
برای بزرگنمایی روی عکسها کلیک کنیم.

زندگی شش فرزند شهردار قم در خارج ایران
استان‌وایر- کانال تلگرام «اسکان نیوز» خبر داده که هر شش فرزند مرتضی سقاییان‌نژاد شهردار قم در خارج کشور زندگی می‌کنند.این کانال خبری نام شش فرزند شهردار قم را حامد، مهدی، حسین، هدی، حمید، محمد صادق سقاییان‌نژاد اعلام کرده است.

واکنش شهردار قم به زندگی شش فرزندش در خارج ایران
ایران اینترنشنال - مرتضی سقائیان‌نژاد، شهردار قم، در واکنش به انتشار خبر تحصیل فرزندانش در آمریکا، تایید کرد که تعدادی از فرزندانش در خارج از ایران سکونت دارند اما گفت آن‌ها در خارج از ایران نیز «سفیران گویای نظام» بوده و یکی از آن‌ها قصد دارد بعد از پایان تحصلاتش در خارج، در قم ادامه تحصیل دهد.
سقائیان‌نژاد گفت: «خانواده بنده ولایی و مذهبی بوده و به رعایت اخلاق اهتمام دارند. اگر برخی فرزندان من برای تحصیل علم به خارج رفتند همگی به عنوان سفیران گویا برای نظام هستند.»
در چند روز گذشته خبر تحصیل و زندگی فرزندان سقائیان‌نژاد، شهردار قم، در آمریکا واکنش‌های گسترده رسانه‌ها و افکار عمومی را بر انگیخت و در نهایت او تایید کرد که تعدادی از فرزندانش در خارج از ایران زندگی و تحصیل می‌کننند.
سقاییان نژاد شهردار قم، با بیان اینکه «زندگی ساده و عادی دارد»، گفت: ««اگر برخی فرزندان من برای تحصیل علم و دانش به خارج رفته‌اند همگی به عنوان سفیران گویا برای نظام بوده اند و یکی از فرزندانم بعد از تحصیلات عالی در قم می خواهد تحصیلات خود را دنبال کند.»
او دلیل حضور فرزندانش در خارج از ایران را «تحصیل» عنوان کرد و گفت: «خانواده من هیچ علاقه‌ای به زندگی در خارج از کشور نداشته و در خدمت نظام‌اند.»

ادامه ی اطلاعات و  مطلب اینجا

 برای خواندن مطلب در منبع روی تیتر مقالات کلیک کنیم.

۲۰ مرداد، ۱۳۹۸

سپیده قلیان، گلسرخی زمانِ ما؟!

رزا: اعترافات گلسرخی و دانشیان در زمان شاه، افکار عمومی را آنوقتها تکان داد. برای خانواده ی "سانتی مانتال" و غیر ایدئولوژیکِ من، آنجا که گلسرخی گفت: شکنجه شدم و خون ادرار کردم، از آن پس دیگر حکومت شاه مشروعیتی نداشت!
بقیه ی حرفهایش را کسی نفهمید، یا بهتر بگویم خیلی ها نفهمیدند.
سپیده قلیان هم دیروز گفت:تحت فشار و شکنجه مجبور به اعتراف شده‌ام...
همه ی مردم ما، ته ذهنشان می دانند که شکنجه وجود دارد و هم استمرار دارد. اما بیان شکنجه شدن، آنهم در بیدادگاه ها، بیانِ آن، شهامتی می خواهد که حتی برای دشمنانِ مردم، حیرت انگیز است...
در زمانه ای که هر سیاستمداری و مُلا یی از طرف رژیم  و اینطرف آبها، دستش را روی هر کتابِ آسمانی گذاشته به قَسَم که اسلام دین رحمت است! حکومت الله اما در هر کجای جهان که بتواند، در حال تیکه پاره کردنِ انسان است.
اگر بیانِ علنی "شکنجه شدم" در بیدادگاهِ شاه را جرقه ی روشن کردنِ آتش انقلاب بدانیم، بیانِ علنی سپیده قلیان نیز، آتشی به خرمنِ خشمِ مردم ایران است، که نهایتن انفجار عظیم را سرعت می بخشد.
سپیده اما برای این جایگاه اش بخصوص در میانِ چپ ها بسیار مبارزه کرد. نه سبیل چخماقیِ گلسرخی را داشت و نه شکل و ظاهرش انقلابی! سپیده نشان داد که با موهای رنگی، ظاهری مدرن و با جنسیتی" فرودست" هم می توان و باید علیه نابرابری های طبقاتی-جنسیتی-... اقدام کرد. اوائل دستگیری اش در کنارِ اسمائیل بخشی، بسیاری از کانالهای رسانه ایِ چپ، حتی از رسانه ای کردنِ دستگیری اش امتناع کردند. چه تهمتها که به او نبستند...
سپیده بدون چفیه بستن در حمایت از فلسطینِ اشغالی گفت که کارگران شعار نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران نداده اند! سپیده توییت کرد: هم عزه، هم لبنان، جانم فدای ایران!
پس از این، طیف های سلطنت طلب هم حمایتشان را  از او تعلیق کردند.
سپیده قلیان و ندا ناجی به همراهِ دخترانِ دیگرِ در بند، حاضر به شکایت از زندانی عادی نشدند، اگرچه که بارها تحت کتکِ عوامل زندان در قرچکِ ورامین قرار گرفتند.
مطالباتِ سپیده در زندان، که برایش تا در حدِ مرگ و اعتصابِ غذایِ خشک رفت: رفتار درست و انسانی با خانواده ها
«۱۲عدد ویلچیر، بهبود کیفیت غذا، آبسردکن، جامایعی مخزن دار، رنگ آمیزی سالن، کولر سالن ورزش، سیستم صوتی سالن ورزش»  بود.
سپیده تنها برابری و خواهری نمی خواهد! سپیده زندگی را زیبا می خواهد. دلش بمانندِ کودکم برای دیدنِ رنگ می تپد. سپیده بمانندِ چفیه های گلدار بر سر زنانِ رژاوا، که حتی جنگِ مخوفِ سوریه را رنگی کرده و بذرِ امید کاشتند، آینده ای را بشارت می دهد بدون زندان. کمونیستی مشارکتی و بدونِ اجبار.
 نبض سپیده با آهنگی فرحبخش تندتر میزند در سالن ورزشی زندان. برایش رنگ بفرستیم تا از دیوارهای زندان اش شروع  و شهر را به رنگ زندگی کند.
باشد که در فتح زندان بجای ویلچر، روی شانه ی مردم بگردانیمش میان لبخند. تا عاقبت به این فرهنگِ مرده و شهیدپرست و عزاداری و مذهب و اسلام  پایان دهیم.
 حکم کنیم که قاضی محمد مقیسه از این پس عبای صورتی بپوشد با عمامه ای بنفش. ناخن هایش را مانیکور و پدیکور کرده و کِرم پودرش کنیم تا از ترسناکی در آید. روی قبر خمینی ریدن جایز نباشد. پیست رقص کنیم تا عشاق همدیگر را در آغوش کشند.
سیاهی را از خانه ها جارو کنیم و به احترام دختران مان روی مرگ، زندگی بپاشیم! 

 نه به خاطرِ آفتاب، نه به خاطرِ حماسه
به خاطرِ سایه‌ی بامِ کوچکش
به خاطرِ ترانه‌یی
                    کوچک‌تر از دست‌های تو

نه به خاطرِ جنگل‌ها، نه به خاطرِ دریا
به خاطرِ یک برگ
به خاطرِ یک قطره
                        روشن‌تر از چشم‌های تو

نه به خاطرِ دیوارها ــ به خاطرِ یک چپر
نه به خاطرِ همه انسان‌ها ــ به خاطرِ نوزادِ دشمن‌اش شاید

  مرتبط: 
سپیده قلیان: تحت فشار و شکنجه مجبور به اعتراف شده‌ام
سپیده قلیان، زندانی سیاسی، در جریان محاکمه خود گفت که "حین بازجویی تحت فشار و شکنجه قرار گرفته و مجبور به اعتراف" شده است. او در دادگاه گفت همه اتهام‌های وارده علیه خود را رد می‌کند.
برای ادامه روی اینجا کلیک کنیم.

۱۸ مرداد، ۱۳۹۸

اخطار امنیتی به دوستان مبارز- مورد: گفتگوهای زندان

رزا: این پُست بر طبق اطلاعات میدانی و تجربه ی شخصی و اطلاعات درج شده در اینترنت به درخواست دوستان نوشته می شود. مجموعه ی گفتگوهای زندان ساختاری بمانند بنیاد پژوهشهای زنان دارد. رئیس مجموعه فردی بنام همایون ایوانی است با همسرش مژده ارسی (هر دو نفر زندانیان سابق رژیم). چند زندانی سابق دیگر بمانند محمود خلیلی و علی دروازه غاری از هسته های اولیه ی تشکیل دهنده ی آن می باشند. گفتگوهای زندان با هدف برگزاری مراسم یادمان جانباختگانِ دهه ی 60 تشکیل شد و در ابتدا بر روی کار داوطلبانه ی بسیاری از سرموضعی ها در آلمان، در برابر اکثریت/توده که مراسم جانباختگانِ " فقط" سال 67 را برگزار می کردند، در ابتدا خوش درخشید. پس از اجرای مراسم سه روزه در سوئد و افتتاحیه ورود عوامل و حامیان موسوی (نخست وزیر در حصرِ خمینی)، با انتقاد اشخاص زیادی روبرو شد. و بسیار ریزش داشت. عناصر فعال توانستند با توجیه و هم با افترا و توهین به کُردها ی منتقد و شخص من، افتضاح لشکرکشی سخنرانان سبز به عنوان حقوق بشری ها را با ادعای اینکه: ما از آلمان رفته بودیم میهمان کمیته ی برگزار کننده ی سوئد بودیم و کمیته ی محلی سوئد، سخنرانان را خود انتخاب کرده بود و ما نمی شناختیم!- همچنین نیز در برابر انتقاد من همانجا در اتاق اینترنتی 200 نفره همایون ایوانی ادعا کرد: رزا جاسوس رژیم است، چون نه پناهجویی بلکه با ویزای دانشجویی به خارج آمده و...
در حالی که همایون ایوانی با اسم واقعی محمد ایزدجو، نه آنجور که ادعا می کند" اقلیتی" است و نه "مبارز" بوده. ایشان از اکثریتی های "16 آذر" بوده و اینطرف آب نیز دمخور سوسیال دمکراسی و در نهایت هم پس از قبول تعهد به نظام خمینی و نشستن در اتوبوس "آزادی" و شرکت در تظاهرات بهارستان در حمایت از رژیم، آزاد شد، پاسپورت گرفته و به عنوان پناهجو و ارائه ی مدرک زندان در ایران، از اینجا قبولی پناهندگی گرفت. ایشان نه دیپلم ایرانش واقعی است و نه تحصیلاتش در اینجا. چرا که آنزمان در آلمان شرقی سابق و پس از فروریختن دیوار برلین، و هجوم جوانان به دانشگاهها و محل کار در آلمان غربی، اغلب بدون مدرکی ها و جعلی ها، آلمان شرقی را برای تحصیل انتخاب کردند و چون مواقع اجرای امتحانات اصلی هم، نشاندند فرد دیگر به جای خود بسیار ساده می بود.
شخصن تحصیل در دانشگاه را فاکتوری تعیین کننده نمی دانم. اما برای اهداف همایون ایوانی و رسیدن به شغل هایی بالا در هیرارشی سیستم سرمایه داری، دانستن، شرط نبوده و مدرک است که تعیین کننده می بود، پس با دیپلم قلابی، مهندس شد.
او اینک با جعل  موفق اش، سخنرانی بیزینسی می گذارد! کتابهایش را در ایران چاپ می کند و اسم زنش را به عنوان مترجم، پُشت کتابش حک کرده! یعنی ایشان هنوز به در آمد و حقوق بالای خارج هم راضی نیست و در کنارش از فروش کتابهایش در ایران سود می برد! به عکس جستجوگر در اینترنت رجوع می دهم.

 برای بزرگنمایی عکسها روی عکس کلیک کنیم.
محمد ایزدجو (همایون ایوانی) نویسنده ی کتاب و سارا دژم تباه (مژده ارسی) همسر همایون ایوانی، به عنوان مترجم! با جستجوی اینترنتی اسامی، اطلاعات اینترنت هنوز در دسترس میباشند و کتاب ها هم در عکس شماره دو دارای شناسنامه و انتشاراتی داخل! 

 برای بزرگنمایی عکسها روی عکس کلیک کنیم.
البته این موضوع به خودشان برمی گردد (از توبره و آغل خوردن) و من نیز مثل بقیه که  همانروزها انگِ "جاسوسِ رژیم" را از طرف این مجموعه  درهمان اعتراض به  ورود حقوق بشری های صاحب و منصب دار موسوی چی ها در سوئد به مراسم بزرگداشتِ جانباختگان دهه ی 60،  زبان برگرفتم،  اسم واقعی ایشان و بانو را افشا نکردم که همان بهتر که در راس سیستم سرمایه در اینطرف آب، جعلی ها باشند در شرکتها و انحصارها. من و رفقای من دانش شان را در اختیار مردم گذاشته و بدنبال خروج از سیستم پولی و ترجیحن زندگی مان را با کم کاری و خارج از مناسباتِ ساختارهای سیستم می گذرانیم... به خود گفتم به درست که با ادعای باند و فرقه ی گفتگوهای زندان که "رزا جاسوس رژیم است"، رزا که جاسوس نمی شود.
در عمل اجتماعی، افراد اینطرف آب شناسایی می شوند، پس، ده سال پیش، من شخصن ضرورتی به افشاگری این اسامی ندیدم. حتی سال 2012 و پس از انتشار مقاله ی ایرج مصداقی در رقابتش با  همایون ایوانی، من ترجیح دادم  که بگویم: بهتر که سر همدیگر را بتراشند تا مزاحم جنبش باشند...
اما برای جنبش، پس از درگیری میان ایران تریبونال و گفتگوهای زندان، اطلاعات همایون ایوانی از طریق ایرج مصداقی در اینجا  به هوا رفت و اضافه تر مشخص شد که ایوانی، با پاسپورت در جیب و بسیار غیر سیاسی! با مُهر خروج رسمی به اینطرف آب، ورود کرده اند! البته ایرج مصداقی آنوقتها شاکی بود که ایشان (همایون ایوانی) وابستگی تشکیلاتی اش مشخص نیست! به اطلاع همگی می رسانم که اصولن در راس اغلب ساختارهایی که موازی با تشکیلاتهای سیاسی در خارج از کشور ساخته شده اند، اغلب یک اکثریتی با ماسک اقلیتی/چریک نشسته، تا خاطرات زندانِ اقلیت/چریکها/مبارزان کمونیست ، راه کارگری و... را برای سیستم جمع کرده و برای کادرهای فراری حزبی و تشکیلاتی و به اصطلاح منفردین، لانه ای باشد تا  آنان در توهمِ فعالیت در ساختاری "غیر سلسله مراتبی"، همکاری و اعتمادِ از دست رفته ی سازمان عمودی را اینبار با "توهم تشکُل  افقی"،  باز سازی کنند و همچنین خوراک اطلاعاتی لازم به حزب چپ و سوسیال دمکراسی برسانند و طرف معامله شان شده و تریبون بگیرند. اینگونه ساختارها  (مثل گفتگوهای زندان) در مدت زمانی  کوتاه، حتی توانستند با شعار دزدی و ادعای تشکیلاتی افقی و بدون کمیته مرکزی و بدون رهبری حزبی،  به اسم زندانیان بجا مانده از کُشتار دهه ی 60 یعنی هنوز سر موضعی چپ! پزشک  جعلی و سخنگوی گفتگوهای زندان، مثل علی دروازه غاری (در واقع یک پرستار بیمارستان در امریکا) و بقیه شان در لباس مهندس و دکتر ( اگرچه قلابی)، اورکوتِ پوش و مبارز با چفیه فلسطینی روی شانه و با شعار"نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم"! به اسم گفتگوهای زندان و سازماندهی مراسم جانباختگانِ  دهه ی 60  و "حمایت از خاوران" و درج خاطراتِ زندانیان و غیره، روی دستِ احزاب کمونیست و چپ زده و بریده از تشکیلات ها را باز سازماندهی هیرارشیکال کنند!!!
گفتگوهای زندان پس از تخلیه ی اطلاعاتی بجا ماندگان و مصادره و انحصار خاطرات زندان، مبارزات مادران و خانواده های خاوران، اینک به رفقای در بند و مبارز داخل بند کرده، رهنمود هم میدهد!
پس اینبار برای دفاع از جوانان و مبارزان داخل می بایست که یکبار برای همیشه افشا می شدند. ترجمه ی اعلامیه شان به جوانان در بند این است:
بخوابید رفقا! که ما اینطرف آب بیداریم!
بخوابید رفقا که ما به جای شما، مطالباتتان را پیگیری خواهیم کرد!
بگذارید که ما (گفتگوهای زندان) شما را نمایندگی کنیم! بگذارید تا ما دهان شما شویم...
اعتصاب غذایتان را خاتمه دهید که باعث بیماری تان می شود! ببینید که ما کلاغ وار مانده ایم و حتی انحصار خاطرات عقاب را و مُهر سر موضعی هم، در اختیارمان است!  ما (گفتگوهای زندان) که بازجویی، شکنجه و سلول و.. را تجربه کردیم،  زنده و سالم و در آزادی، اینطرف آب بر راس سیستم و با حقوقهای آنچنانی حتی توانستیم هم از توبره ی رژیم بخوریم و هم کتاب داخل ایران، به چاپ بدهیم، هم در سلسله مراتب سیستم اینجا، به اسم دکتر و مهندس سری در سرها داشته باشیم!، هم از جیب جوانان داخل بچا پیم!
ما ماندیم! زنده و سالم و آزاد! و در حال درو کردنِ مدالهای مبارزه و سر موضعی ها ی دهه ی 60!
 ما ماندیم، با انحصارِ درج خاطرات به خاک کشیده شده ها، در اعتصاب غذا بیمار شده ها، به دار و تیر کشیده شده های دهه ی 60...
بگذارید ما دهان شما باشیم! پیگیر مطالبات شما باشیم! خاتمه دهید، تا سالم بمانید! تا آزاد شوید! تا  بتوانید بعدها مثل ما، هم از توبره ی رژیم بخورید و هم در آغل سرمایه اینطرف آب، خوب بچرید!
التماس می کنیم به شما!
بگذارید ما صدای شما باشیم! تا کماکان به اینطرف آب ثابت کنیم که هنوز هستیم! اگرچه زامبی!
امضا دلواپسان
!

ادامه ی مطلب اینجا

۱۰ مرداد، ۱۳۹۸

افشای پزشکانِ شکنجه گر زندانِ زنان قرچک ورامین- همراه با آدرس و تلفن+عکس

رزا: چند ماه پیش گزارشِ زنانِ دراویش در موردِ پزشکانِ زندانِ زنانِ قرچک را خواندم اینجا.
دیروز هم گویا همینها دوباره علیه دخترانِ زندانی به سرکوب دست زده و زندانیانِ عادی را به جانِ زندانیانِ سیاسی انداخته اند. اینجا. البته که  اکثریت ِزندانیان با "جرم" های عادی درهمین نوروزِ امسال، شورش کرده و حتی زندان را به آتش کشیدند اینجا.

حال، افرادِ بهداریِ زندانِ قرچک، هم زنانِ دراویش را سرکوب کرده اند و هم به دخترانِ علیه حجاب، فحشِ "جنده سیاسی" گفته اند. به نظرم وقتِ افشایِ پزشکان و پرستارانِ شکنجه گرِ زندانِ زنان رسیده است. اسامی کنونیِ پرسنلِ زندانِ قرچک:
  بهداری زندان، ساختمان دو طبقه ای است که «عباس هوشیار» مسئول آن است-
 هوشیار- دکتر مرد- در اصل بازجو است.

پزشک عمومی بهداری زندان قرچک ورامین - خانم دکتر ملیتا حامد یزدان
مشخصات مطب- (ایشان گویا علاوه بر شکنجه ی زندانیان، در قرچکِ ورامین مطب هم دارند!) -به همه ی دوستانِ آزادی خواه که لطفن هر طور می توانید، در کمالِ بدونِ خشونت، ایشان را بنوازید! 

برای بزرگنمایی تصاویر روی تصاویر کلیک کنیم.
آدرسِ مطب خانم دکتر ملیتا (اسمِ لبنانی ) اسمِ فامیل: حامد یزدان- -  تخصص: عمومي پزشک عمومي
     آدرس مطب: تهران – قرچک – خیابان محمدآباد-مهدیه ۳-پلاک ۲۱
    کد پستی: ورامین
    شماره تلفن مطب: ۰۲۱۳۶۱۲۵۵۴۲
    استان/شهر: تهران/ورامین-  مطب/دکتر مليتا حامد يزدان دكتراي حرفه اي پزشكي عمومي-قرچك
آدرس مطب/دکتر مليتا حامد يزدان :  قرچك خ محمدآباد كوچه مهديه ۳ پ ۲۱
در مورد خواهرانِ میرزایی:
معاون زندان شهرري
 زهرا میرزایی
رئیسِ زهرا میرزایی همان مهدی محمدی است که از سالِ 1396 در حالِ مدیریتِ شکنجه گاهِ قرچک/ورامین است.
خانم شاه علی- ایشان هم زیرِ فرمانِ مهدی محمدی (رئیس زندانِ قرچک) تحتِ عنوانِ رئیسِ بندِ زندانیانِ سیاسی، در حالِ شکنجه ی زنانِ زندانی می باشد.
چند عکس از بهداری  شکنجه گران را در همین پُست می گذارم برای شناسایی. همه ی عکسها از وبسایتهای رژیم تهیه شده است و به احتمالِ زیاد افرادی از پرسنل زندان می باشند.
پُستِ مربوط به رئیسِ زندان مهدی محمدی  در همین بلاگ در اینجا

گزارشی از زندان قرچک ورامین و اسامی شکنجه گرانی که نقش پزشک و پرستار را بازی میکنند
اسامی پزشکان زندان زنان قرچک از این قرار است: حامد یزدان، ارشادی، هوشیار، شعبانی، صادقی

 برای بزرگنمایی تصاویر روی تصاویر کلیک کنیم.
پرستاران: سلیمانی، خدا بخش، تیموری، ابرون
در این زندان پزشک کشیک اصلا وجود ندارد. وقتی زنان شبانه به بهداری مراجعه می کنند مورد فحاشی قرار می گیرند.
در بهداری دستگاه فشار سنج ندارند و یا خراب است. دستگاهشان همیشه ۱۲ نشان میدهد. این پزشکان بازاٰء هر بار مراجعه زندانی بیمار داروی یکسانی به وی می دهند.
پزشکی به نام حامد یزدان؛‌ بیشتر شبیه به دژخیمان شکنجه گر است. شب اول انتقال زنان درویش به این زندان از آنها سوالات توهین آمیزی در دستگاه فاسد ذهنی اش در مورد مناسبات خانوادگی زنان درویش پرسید که باعث نفرت بیشتر این زنان شد.
این زنان وقتی با بیماری مواجه می شوند برای بیماران شان نیاز به غذای رژیمی نیاز دارند به انها گفته می شود این غذا ماهی یک بار داده می شود و آن یک بار را هم نمی دهند و به بیمار توصیه می کنند که کمپوت برای خود بخرد.
بهداری زندان از در اختیار گذاشتن ویلچر برای انتقال زنان بیمار به بهداری خودداری می کند و به زنان توصیه می کند که شما در بطری آب معدنی جمع کنید تا برایتان ویلچر بخریم.
دکتر هوشیار بیشتر شبیه بازجوهاست. با هر بار مراجعه بیمار به او به جای درمان مریض او را مورد سوالاتی قرار می‌دهد که شبیه بازجویی است.
 انتقال یک بیمار روانی به زندان قرچک برای ضرب وشتم زندانیان سیاسی زن
برای بزرگنمایی تصاویر روی تصاویر کلیک کنیم.

زندانیان سیاسی زن بار دیگر در زندان قرچک ضرب و شتم شدند

روز دوشنبه ۸ مردادماه ۹۸، در پی بروز درگیری در زندان قرچک ورامین به تحریک مقامات زندان یاسمن آریانی، ندا ناجی، عاطفه رنگریز و سپیده قلیان زنان سیاسی این زندان، توسط زندانیان جرائم عادی مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
یاسمن آریانی، فعال مدنی بازداشتی در زندان قرچک ورامین عصر روز گذشته توسط زندانیان جرائم عادی مورد ضرب و شتم قرار گرفت. این درگیری به تحریک مسئولین بهداری زندان و پس از انتقال صبا کردافشاری به حالت ناهوشیار به بهداری زندان صورت گرفت. از سوی دیگر ندا ناجی و عاطفه رنگریز از بازداشت شدگان روز جهانی کارگر و سپیده قلیان از متهمین پرونده اعتراضات هفت تپه نیز در ادامه این درگیری توسط زندانیان جرائم عمومی مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند. همچنین صباکردافشاری، یاسمن آریانی، منیره عربشاهی و مژگان کشاورز صبح امروز در اعتراض به عدم امنیت جانی، در مقابل دفتر زندان دست به تحصن اعتراضی زدند.
یک منبع مطلع از وضعیت این زندانیان به گزارشگر هرانا گفت: این درگیری در پی آن رخ داد که حوالی ساعت ۷ عصر روز گذشته صبا کردافشاری دچار ضعف جسمی شدید شده و به دلیل تعلل مسئولین در انتقال وی به بهداری وضعیت وی بدتر شد. پرستار بدون برانکارد و فشارسنج جهت سرکشی به داخل بند آمده و نهایتا صبا بدون برانکارد و در داخل پتو به بهداری زندان منتقل شده و توسط پرستار “خانم تیموری” و پزشک بهداری “خانم حامدیزدان” مورد توهین و برخورد بسیار بد قرار گرفته است.
برای بزرگنمایی تصاویر روی تصاویر کلیک کنیم.

وی ادامه داد: در ادامه، این موضوع به درگیری لفظی با یاسمن آریانی انجامید که با تحریک مسئولین بهداری خانم آریانی توسط زندانیان جرائم عادی مورد ضرب و شتم قرار گرفت که موجب آسیب دیدن وی از ناحیه گونه، صورت و کوفتگی در دست راست و هر دو پا شده است. در ادامه این موضوع صبا کردافشاری به دلیل ضعف جسمی، فشارهای وارده و عدم رسیدگی به موقع بی هوش شد. نهایتا پزشک زندان به صبا آمپول و سرم تزریق کرده و پس از چند ساعت وی را مجددا به بند بازگرداندند.
به گفته این منبع مطلع برخورد با زندانیان و متهمین سیاسی و عقیدتی توسط مسئولین زندان علی الخصوص مسئولین بهداری بسیار نامناسب بوده است و پرستار و پزشک جهت این برخوردها از رئیس بهداری، دکتر هوشیار دستور می‌گیرند.
برای خواندن در منبه روی تیتر مطلب کلیک کنیم.
برای بزرگنمایی تصاویر روی تصاویر کلیک کنیم. در صورتِ مطابقت تصاویر با اسامی، لطفن اطلاع دهید. اگرچه تصاویر تمامن از زندان قرچک ورامین می باشند، اما احتمالِ اشتباه در مطابقت با اسامی زیاد است.

برای خواندن ادامه ی مطلب روی اینجا کلیک کنیم.