۰۲ فروردین، ۱۳۹۴

ویدئو کلیپ به یاد و خاطره ی فرخنده دختر کابل که زنده زنده در آتش مردان مذهبی افغانستان سوخت.

رزا: یادش جاودان و راهش پر رهرو...
میگوید: من قرآن را نسوخاندم.
میگویند: فرقی نخواهد کرد.
آنچه که سوخت غیرت ما بود.
تا زنی هرگز کلمات مردان را نسوزاند،
بمانند ساحره سوزاندندش...
دست سوخته اش هنوز آسمان را نشانه رفته.
پرواز را به خاطر بسپاریم.


 
 موزیک متن از پارادیس سروری خواننده ۲۴ ساله است که او نیز برای خواندن بسیار تهدید شده. 
صدایم همیشه پر درد است، قطب نیست اما هوا سرد است، خواستم بدوم زدند برکمرم، خواستم فکر کنم زدند بر سرم، چهره ام را سوزاندند به نام اسلام، بینی م بریده شد برای انتقام، اسید پاشیدند بر روی دست و بدنم، فروختند مرا که فقط یک زنم،
برای خواندن تمام گزارشها از قتل فرخنده اینجا را کلیک کنیم.
 رزا: عکسهای کودکانی که این زن کُشی را دیده اند در زیر این پست اینجا میگذارم. امید که سازمانهای زنان در کابل آنها را بیابند و با آنها صحبت کنند.

پنج‌شنبۀهفتۀ گذشته فرخندۀ 27 ساله، به اتهام سوزاندن قرآن بدون هیچ مدرکی، نخست مردان خشم‌گین او را با سنگ کشتند و پس از گذشتن موتر از روی جسدش،او را سوزاندند.

فرخنده؛ دو روز پیش از رسیدن"نوروز فرخنده" زیر پاهای چند مرد که خود را قاضی دوران فکر می‌کردند، جان داد. هرچه بیشتر از وقوع این رویداد جانسوز می‌گذرد؛ پهلوهای واقعی داستان مرگ فرخنده روشن‌تر می‌شود. این افراد وی را به سوزاندن قرآن متهم کردند؛ اما این اتهام تاکنون ثابت نشده است

خانواده‌ی فرخنده می‌گوید که وی از دارالعلوم عایشه‌ صدیقه فارغ شده بود و در روزهای اخیر درس تجوید می‌خواند؛ آنان می‌گویند که او تلاش داشت که در آخر همین هفته با سپری کردن امتحان کانکور فارغان چهارده به تحصیلات عالی‌اش در دانشکده‌ی شرعیات کابل ادامه دهد.

پدر ناتوان و داغ دیده‌ی فرخنده می‌گوید که وی قاری قرآن بود و همواره هم گروهان خود را به راه راست دعوت می‌کرد. وی از نهادهای عدلی و قضایی می‌خواهد تا عاملان این رویداد را سخت پیگیری کند

فرخنده روز پنجشنبه به زیارت شاه دوشمشیره می‌رود تا از ملایی که در این زیارت به زنان تعویذ می‌دهد، بخواهد که این کار را متوقف بسازد.

این کار سبب می‌شود که ملا داد بزند که گویا فرخنده قرآن را آتش زده است و این کار سرانجام فرخنده را لگدمال مردانی می‌کند که شاید به مراتب سطح سوادشان کمتر از فرخنده بوده است.

عکس:جسد این دختر امروز از طب عدلی به خانه اش منتقل شد و پیکرش بر دوش خانم ها تا کورستان منتقل شد


«فرخنده» بانویی که به اتهام سوزاندن قرآن‌کریم، پنج‌شنبۀ گذشته (28 حوت/اسفند) توسط افراد خشم‌گین، مقابل مسجد شاه‌دوشمشیرۀ کابل کشته شده بود، در میان شعارهای «ما فرخنده‌ایم، ما عدالت می‌خواهیم، فرخنده زنده است» به خاک سپرده شد.

فرخنده به خاک سپرده شد

جسد فرخنده درموجی از اعتراض ها به خاک سپرده شد

پیکر سوختۀ فرخنده از طب‌عدلی به خانه‌اش و از خانۀ‌شان به قبرستان پنج‌صد فامیلی کابل، منتقل گردید. جسد این دختر امروز از طب عدلی به خانه اش منتقل شد و پیکرش بر دوش خانم ها تا کورستان منتقل شد. خانوادۀ فرخنده که ابتدا گفته بودند فرخنده مشکل روانی دارد، گقته‌های خود را پس گرفته و می‌گویند آن زمان ترسیده بودند مانند فرخنده کشته نشوند؛ اما اکنون می‌گویند دخترشان از دارالعلوم عایشۀ صدیقه فارغ شده بود و تصمیم داشت تحصیلاتش را در رشتۀ شرعیات در دانشگاه کابل ادامه دهد.

مراسم تشییع جنازه‌ی فرخنده ۲۷ ساله که یک آموزگار قرآن بود؛ روز یکشنبه در کابل برگزار شد. این آموزگار به اتهام سوزاندن قرآن لت و کوب شد و پس از آن به آتش کشیده شد

 انجنیر نادر، پدر فرخنده می‌گوید، دخترش بیش‌تر از آنانی که او را به قتل رسانده اند از اسلام و قرآن‌ فهم داشته است.او می‌افزاید، دخترم برای دعا به مسجد شاه‌ دوشمشیره رفته بود و زمانی‌که به ملای تعویظ نویس می‌گفت، کارش در شریعت جواز ندارد، ملا هم تهمت سوزاندن قرآن را به او زد. او با گلویی پر از بغض افزود «مردم نیز بدون هیچ‌گونه تفکیکی بر او حمله کردند.

برای خواندن تمام گزارشها از قتل فرخنده اینجا را کلیک کنیم.

۲۹ اسفند، ۱۳۹۳

بهار، کسوف، سیاهی، نور!

اولین روز بهاری در هیجان کسوف، در میان هزاران قلب تپنده در راهروهای آسترو فیزیک... تنها میتوان به زبان موسیقی سخن گفت!
روزگار ما فرا رسیده است.
درنگی نه
قدمهایمان را تند تر
 و
هماهنگتر می کنیم!


Dark Side of the Moon Full Album

Pink Floyd – Eclipse
The Dark Side Of The Moon 1973 
All you create
All you destroy
All that you do
All that you say.

All that you eat
everyone you meet
All that you slight
everyone you fight.

All that is now
All that is gone
All that's to come
and everything under the sun is in tune
but the sun is eclipsed by the moon.

"There is no dark side of the moon really.
Matter of fact it's all dark."

۲۷ اسفند، ۱۳۹۳

فیلم چهارشنبه سوری در زندان گوهردشت + پخش مستقیم تظاهرات فرانکفورت علیه بانکها

عشق، شورش و آنارشی
Anarchy is Love
آتش 4شنبه سوری در فرانکفورت
پخش مستقیم 18 مارس در لینک زیر

پخش مستقیم از فرانکفورت
Watch Blockupy protest in Frankfurt LIVE
tweet
معترضان به راه اندازی بانک مرکزی اروپا در آلمان با نیروهای پلیس درگیر شدند. هزاران معترض و فعال ضد سرمایه داری آلمانی و کشورهای دیگر اروپایی در محل بانک مرکزی اروپا در فرانکفورت حاضر شدند تا مانع برگزاری مراسم افتتاح این بانک شوند. دست کم دو خودرو پلیس در این درگیری به آتش کشیده شد. ده‌ها نفر در این درگیری‌ها زخمی و حدود ۳۵۰ نفر نیز دستگیر شده اند.  هزاران نیروی پلیس مجهز به ماشین‌های آب فشار قوی و گاز اشک آور به محل اعزام شده‌اند تا با متفرق کردن معترضان از این ساختمان محافظت کنند. هزینه ساخت برج‌ ۱۸۵ متری بانک مرکزی اروپا ۱.۴ میلیارد دلار بوده است.

فیلم زیر سوختن تمام ماشینهای پلیس مقر 1 در فرانکفورت


Blockupy Frankfurt 18.3.2015 - Brennende Polizeifahrzeuge
https://youtu.be/NZ03jGsMQPA
فیلمی که پلیس پخش کرد در زیر(حذف حمله پلیس با گاز و... به تظاهر کنندگان
Video The Attack on Police Station Frankfurt , set policecars all on fire
Video The Attack on Police Station Frankfurt , set policecars all on fire. burning german police car

Some 10,000 anti-austerity protesters have gathered in Frankfurt, Germany, as the European Central Bank opens its building in the city. An earlier stand-off between the protesters and police resulted in clashes, with tear gas and water cannons deployed after the demonstrators torched several cars and put tires on fire. Both sides report injuries. Some 350 people have been detained.

بیش از دهها هزار نفر در تظاهرات علیه بانها و سیستم شرکت کردند. فیلم زیر
'Blockupy’ protest continues in Frankfurt
فیلم زیر حمله پلیس با گاز و... به معترضین
Blockupy Frankfurt: Tränengas, Wasserwerfer und zahlreiche Festnahmen
https://youtu.be/oiwv1qMUVFs
فیلم زیر 5 ساعت و 30 دقیقه از تظاهرات فرانکفورت را نشان میدهد.
Blockupy protesters clash with Frankfurt police
https://youtu.be/S2aOl3e4VXo 

Live: Blockupy beginnt Protestaktion - Start der Blockade-Aktionen rund um den Neubau der EZB

Germany: Militants set police car AFLAME in ECB protest

“We have registered over 1,100 offenses
Germany: Watch police charge protesters outside ECB hq


(Reuters) - Anti-capitalist protesters clashed with riot police near the new headquarters of the European Central Bank (ECB) in Frankfurt on Wednesday and set fire to barricades and cars, casting a pall over the ceremonial opening of the billion-euro skyscraper.

صحنه ی 4شنبه سوری علیه نیروهای امنیتی در فرانکفورت 

'Blockupy' protesters set cars aflame amid clashes with police in Frankfurt
12:25 GMT:
Frankfurt Police have released a video showing protesters pelting a police station with stones and setting cars on fire.

 
Germany: Frankfurt in FLAMES as protests mount against ECB

Blockupy protesters: Violent clashes and destruction in Frankfurt
  
Live Bilder: #Blockupy Ausschreitungen Frankfurt, 18. März 2015




فیلم / برگزاری مراسم چهارشنبه سوری در سالن 12 زندان گوهردشت کرج -  27 اسفند 1393زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت
Iran. 17.03.2015. Fire festival celebration inside Gohardasht prison by political prisoners

فعالان در تبعید: بسته شدن درب هواخوری زندان جهت ممانعت از برگزاری مراسم چهارشنبه سوری توسط زندانیان رجایی شهر (گوهردشت)، با مقاومت زندانیان، به درگیری منجر شد.
طبق فایل صوتی ارسالی به «کمپین صلح فعالان در تبعید»، زندانیان معترض ضمن غیرقانونی این اقدام مقامات زندان، هرگونه وساطت در این زمینه را رد کرده و مسئولیت عواقب این تصمیم را بر عهده مقامات زندان اعلام کردند.زندانیان معترض ضمن هشدار به مقامات زندان، تاکید کردند در صورت ممانعت از برگزاری مراسم، با شکست درب خروجی، با سردادن شعار «مرگ بر خامنه ای» اعتراض خود را اعلام خواهند کرد. فایل صوتی ارسالی از درگیری در زندان رجایی شهر  را از لینک دنبال کنید:

واکنش جدی زندانیان به ممانعت از برگزاری مراسم چهارشنبه سوری در زندان رجایی شهر
گفتنی است پیشتر، جمعی از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر، طی بیانیه ای، مراسی چهارشنبه سوری را به مثابه جشن سنتی ایرانی، گرامی داشتند. خالد حردانی، افشین حیرتیان، شاهرخ زمانی و حشمت الله طبرزدی، در قسمتی از این بیانیه نوشتند: «مراسم گرامی داشت روز چهارشنبه سوری فرصت مناسبی است تا جوانان با کمک شهروندان با تجربه تر، با رعایت مسائل جانبی و امنیتی، در محله ها متشکل شوند و شوراها و کمیته های محلی برای تبادل نظر پیرامون مسائل مهم کشور در ماه های آینده و فراهم آوردن امکان حضور جدی تر در مبارزات دموکراتیک را فراهم سازند. بدون تشکیلات، نه امکان دسترسی به خواسته ها و دموکراسی وجود دارد و نه امکان دستآوردهای دموکراتیک، ممکن خواهد بود.

۲۴ اسفند، ۱۳۹۳

پتیشن در حمایت از ابطال موقعیت پناهندگی آنانی که به کشور مبدا رفت و آمد میکنند!


رزا: چپ ایرانی که نه آزادی خواه است و نه چپ. 
آلت دست حکومتها!

برای خواندن پتیشن ضد پناهجویی "چپ" ایرانی، روی اینجا کلیک کنیم.
رزا: در این دنیای سیم خاردار کشیده چه کسی مُحق است زندگی کُند؟
چه کسی تصمیم میگیرد؟ زندگی/ مرگ انسانها به دست چه کسی است؟
مرگ یا زندگی اغلب مُهاجران به دست حاکمان است. آنها قوانینی گذاشته اند تا انسانها آزاد نباشند. از قدرت ارتش، نیروی امنیتی و قدرت قانونگذاری شان برای محدود کردن، دستچین کردن، از غربال گذراندن انسانها استفاده میکنند. نا شهروندان در این دوران بی حقوقترین ها هستند.
از همه بدتر و تف های سربالا البته، کسانی هستند که خود زمانی ناشهروند بوده و اینک پس از سالها خوردن و چریدن در سیستم، با پوشیدن اونیفرم سیستم، میخواهند سهمی در سرکوب بقیه ی "ناشهروندان" بگیرند.
سیستم هیرارشیکال قدرت لاجرم افراد قدرت طلب و سلطه گر بیرون میدهد. کارگرانی که خود استثمار میشوند، با کمربند به جان زنان می افتند و از سهم ناچیزشان در قدرت استفاده میکنند. زنان علیه زنان دیگر و کودکانشان. سیاهان علیه هم نژادشان. اعمال قدرت ارازل در تجاوز به حیوانات و کُشتن آنان در نئشگی قدرت...
جهانی بیمار تنها نا انسان میپروراند. سیستم هیرارشی با دادن امتیاز سرکوب به طبقه، نژاد، جنسیت، گونه و... خود را بازسازی میکند. سهیم کردن در تبهکاری بقای سیستم تبهکاران را تضمین میکند.
اینک ناشهروندان شهروند شده نیز، سهمشان را از سلطه طلبکارند.
آنان خواستار محدود شدن رفت و آمد انسانها هستند!
امتیاز "پناهجوی سیاسی" حق هر کسی نیست! آنان میگویند.
آنان وفادارانه بیش از دو دهه با لباس رزم علیه رژیم اسلامی به مبادله با سیستم سرمایه داری سرگرم بوده اند. آنان فقط ضد حکومت خودی و اما چاکر حکومتهای میزبان، نواله بگیر شده اند. آنان اینک اینطرف سیم خاردارها قرار است حکم مرگ و یا زندگی دیگران را بدهند. پناهجوی "واقعی" را از "غیر واقعی" تمیز دهند و آنانی که برای نان می آیند را از "مبارزان سیاسی" جدا کنند.
فاشیسم هیتلری نیز آشویتس را به دست یهودیان ساخت. «کار آزاد میکند!».
 اجساد سوخته را کسی باید حمل میکرد. "دستان تمیز" اس اس تنها به کار مرگ گرفته شدند.همیشه کار با سیکلون ب تخصصی تر از روبیدن خاکسترها است.
پس همیشه کسانی از خود زندانیان بوده اند که "زباله" ها را دفن کنند، تا مگر خود یکروز بیشتر زنده بمانند!
 همانگونه که رژیم اسلامی نیز رتق و فتق جنازه ها را به توابان واگذار کرد.
توابان اما هیچکدام اعتراف نکردند در همدستی.
آنان از خاوران ها گزارش میدهند و نسل جدید مدیون شان است که آنان ما را به محل متلاشی شده ی جنازه های مادران، پدران، عموها و خاله ها برده اند و آخرین کلام و سرود آنان را افشا کرده اند!
توابان سیستم تبهکاری اینک همدست حکومتها خواهان سهم شان از شادی و رفاه هستند.
برای ما و آیندگان اما مبارزه هرگز متوقف نشده است.
مبارزه ی ما همدستی با حکومتها نیست.
ما و آنانی که دیگر نیستند، نان را برای همگان میخواهیم.
و آزادی را نیز...
وقت آن است که دستکشهایشان را در آوریم و خون را بر دستان این تبهکاران به همه نشان دهیم. جاسوسان سیستم و همدستان آنان را از زندگی اجتماعی و مبارزاتی مان حذف کنیم.
سیمهای خاردار مرزها، دیوار زندانها... روزی از بین خواهد رفت.
در آن روز بزرگ که آشویتز بدست خلق افتد، سهم همه، حتی زندانیان همدست دیکتاتوری نیز مشخص میشود.
تا آن زمان اما از همین امروز باید اسامی همکاران و جاسوسان حکومتها، همدستان قانونگزاران و حامیان قوانین سخت تر برای «رفت و آمد» را افشا کنیم.
این حق هرگز متحقق نخواهد شد، بدون پاکسازی جنبش از توابان سیستم.
بهتر است که هر چه زودتر چپ ایرانی نیز لباس رزم دروغین را از تن این تن پروران در آورده و جایگاه اصلی آنان را به آنها نشان دهد.
چرا که مرزها و زندانها بدون همدستی اینان هرگز مشروعیتی نمیداشت.
اینک هر کس که خواهان قوانین سختتر برای پناهجویان باشد و هر آنکس که خواهان امتیاز از سیستم برای بررسی مجدد و  لغو اقامت پناهجویانی که توانسته اند خود را به اینطرف مرزها برسانند، همدست سیستم است.
 رفت و آمد هر انسان با هر نوع اقامت به هر کجا، حق هر انسان است، چرا که ما همگی شهروند زمین هستیم و مشروعیتی نیز برای مرزها و زندانهای شما قائل نیستیم.
پس هر زندانی ای اعم از سیاسی و یا غیر باید آزاد شود.
هر نا شهروندی اعم از سیاسی و یا غیر، باید حق زندگی در "بهشت مصرف" را داشته باشد.
 ما اینجا هستیم، چون سیستم شما محل زندگی ما را نابود کرده است.
مبارزه ی ما اینک در مرکز تولید سلاح های شیمیایی، مین های ضد انسان، بمبهای اورانیومی...ادامه دارد.
ما برای خرابکاری آمده ایم.
 آنها که برای "مصرف" آمده اند نیز، خوش آمده اند!
تنها مراقب باشید که شبیه خوکهای پرواری تازه شهروند نشوید.
در اینطرف آب آنها  نوبت ذبح شان را صف کشیده اند، به خیال شرکت در رای گیری مجلس کشور میزبان!
پتیشن و امضا علیه جدیدی ها جمع میکنند، مبادا علف طویله شان کم بیاید!
از حرمت شهروند طویله ای شان دفاع خواهند کرد و بروی ما اسلحه خواهند کشید و جاسوسی ما را برای برادر بزرگ خواهند کرد تا فربه تر شوند!
آنها برای شبنم تازه مبارزه کرده اند و نمیدانند که اینجا به کُلروفورم آغشته است تا مرگی بی حس!
مطمئنن درهای طویله هم که باز شود، عده ای ترجیحن همانجا خواهند ماند و مُرد، اما دیگر رنگ علوفه های مقوی را نخواهند دید، چرا که اینهمه آغشته به پودر پروتئین همنوعانشان بوده و جهان فردا نیز نیازی به گوشت غنی و فربه آنان نخواهد داشت!
و جهان فردا نیز از جنون امروز، درس تقسیم خواهد گرفت.
و برابری
و خواهری
....
 مطالب مرتبط:
 رزا
عطا خُلقی
صالحی نیا
بهرام رحمانی

۲۲ اسفند، ۱۳۹۳

تصور کن دنياي ھمه ما يکي شود +وبسایت جنبش اشغال (شروع از فرانکفورت 18 ماه مارس)

Noa ft Khaled – Imagine


تصور کن مذهبی نبود
John Lennon Tribute - Imagine (Persian Subtitles)
https://youtu.be/GMhg4HEFiPU
تصور کن ھيچ بھشتي وجود نداشت
آسان است اگر بخواھی
زير پايمان ھيچ جھنمي نبود
و بالاي سرمان فقط آسمان بود
تصور کن تمام مردمان دنيا
فقط براي امروز زندگي مي کردند
تصور کن ھيچ کشوري وجود نداشت
تصورش سخت نيست
چيزي براي کشتن و کشته شدن وجود نداشت
و ھيچ ديني ھم نبود
تصور کن تمام مردمان دنيا
در صلح زندگي مي کردند
شايد مرا خيال پرداز بخواني
ولي من به تنھايي اينطور فکر نمي کنم
در آرزوي روزي ھستم که تو نيز به ما بپيوندي   

و دنياي ھمه ما يکي شود
 

تصور کن ھيچ مالکيتي وجود نداشت
بعيد مي دانم بتواني
حرص و طمع وجود نداشت و البته ھيچ گرسنه اي
و انسان ھا برادرگونه مي زيستند
تصور کن تمام مردمان دنيا
تمام دنيا را با ھم قسمت مي کردند
شايد مرا روياپرداز بخواني
ولي من به تنھايي اينطور فکر نمي کنم
در آرزوي روزي ھستم که تو نيز به ما بپيوندي
و دنياي ھمه ما يکي شود.

برای خواندن فراخوان روی تیتر بالا کلیک کنیم.
وبسایت جنبش اشغال (شروع از فرانکفورت 18 ماه مارس) در زیر- آلمانی و انگلیسی
شماره تماس و تلفنهای مهم:
    Kontakte und wichtige AntiRep-Telefonnummern:
   AntiRep-Mailkontakt: antirep@blockupy.org gpg/pgp
    AntiRep-Twitter: @AntiRep_Ffm (Folgt uns auf Twitter!)
    
 تلفن زیر برای اعلام دستگیری و یا اعلام گزارش دستگیری
 EA (Ermittlungsausschuss/Legal-Team): +49 160 – 95 65 74 26 (Nummer bitte notieren!)

   تلفن زیر برای کمکهای اولیه و درخاست کمک برای خود یا رفقای دیگر (کمک روحی/عاطفی)
Emotionale Erste Hilfe (Out of Action): +49 152 – 16 22 02 09
    کمک برای جابجایی
    Shuttle zum Abholen aus der GeSa, falls nötig: +49 152 – 16 21 92 54

۲۰ اسفند، ۱۳۹۳

چهارشنبه 18 ماه مارس در فرانکفورت آلمان، بار دیگر جنبش اشغال فرا می خواند!


رزا: در تاریخ 18 ماه مارس ( چهارشنبه ی هفته ی آینده) در شهر فرانکفورت آلمان قرار است که بانک مرکزی اروپا، شعبه ی اصلی  اش را افتتاح کند. اما در واقع برای مردم فقیر شده توسط بانکها و سیاست ریاضت کشی کنونی اروپا، موردی برای جشن  و پایکوبی وجود ندارد. در سالروز کمون پاریس ما تصمیم گرفته ایم جشنشان را به هم زده و جشن جنبش اشغال را برپا کنیم. برای اشغال بانکها، رقص و شادی و مبارزه، برای اعتراض به وضع موجود به هم بپیوندیم.
چیزی برای از دست دادن نداریم.

برای گرم شدن و تمرین! چند ویدئوکلیپ در زیر. اغلب فیلمها از سال پیش است
فیلم زیراما از جنبش اشغال در ایتالیا (بلوک رنگین کمان) در هفته ی گذشته (2 مارس) است. دیدنش را شدیدن توصیه میکنم.
لینک زیر: Let's make the history
RainbowBlock chiudono la Banca d'Italia a Venezia.
02.03.2015 Venezia - barricate alla Banca d'Italia
Where do you get those masks? I want some too! 
بقیه ی ویدئو کلیپ ها در زیر:
EZB - das war erst der Anfang. Wir kommen wieder!
Video der Destroika zur EZB-Eröffnung am 18. März 2015destroika
Die Erpressungspolitik von EZB und Bundesregierung gegenüber der neuen griechischen Regierung zeigt, wie wichtig der Protest zur Eröffnung der am 18. März ist. Wir sind vor Ort in Frankfurt! Video: Leftvision
Our time to act has come! (Blockupy 2015 Trailer)
Blockupy Mobivideo 2015
Blockupy Frankfurt 18.03.2015 [Mobivideo] #18nulldrei
Am 18. März 2015 will die Europäische Zentralbank (EZB) in Frankfurt am Main ihr neues Hauptquartier feierlich eröffnen. Doch es gibt nichts zu feiern an Sparpolitik und Verarmung! Blockupy wird die Party übernehmen und sie in einen Ausdruck des transnationalen Widerstands verwandeln!

۱۸ اسفند، ۱۳۹۳

ظهور دکتر منگله در طیف "چپ"؟ نگاهی به نظر دکتر صالحی نیا 2

در حمایت از آزادی رفت و آمد پناهجویان، فراریان و مهاجران!
No border No nation

رزا: در حال وقت کُشی با مطالب وبسایتهای فارسی نظرم را مقاله ی دکتر منگله جلب کرد.
او به مانند همیشه همکاری با پلیس و ساختارهای سیستم سرمایه داری را تئوریزه کرده است.
اینبار بر "حرمت پناهندگی سیاسی" میکوبد! میگوید که "ما دیر کردیم بیشتر دیر نکنیم" !
دکتر منگله در حسرت است که لابد چرا خود ایده ی جمع‌آوری امضاء، را علیه بقیه ی پناهجویان در فیس پوکش  نگذاشته. "متن پتیشن در حمایت از ابطال موقعیت پناهندگی" روی تیتر کلیک کنیم.
رزا: چند وقت پیش هم در وبسایت ایران گلوبال از مرد مُسنی که عروس پُستی آورده بود و عروس بعد از گرفتن اقامت فرار کرده بود، خواندم که این مرد وبسایتی یا وبلاگی زده بود برای مشاوره ی مردان دیگر که از این عروس خانم های جوان ضربه ی روحی خورده بودند. البته با مزه بود که در معامله های جاری اینبار مردان همیشه آنلاین برای شکار و خرید زیر قیمت زنان در بازار داعش رژیم اسلامی ایران سرشان کلاه رفته و  "دل نازک" شان نیز ترک برداشته!
پتیشن زیر نیز از همین گونه است. اما فقط به مشاوره رضایت نداده و در پی اقدامی عملی است.
کمی در وب میچرخم و مقاله ی بهرام رحمانی را در همین رابطه میخوانم.
 بهرام رحمانی با این پتیشن (جمع آوری امضا) مخالف است و نوشته که "ظاهرا این بیانیه جمع‌آوری امضاء، توسط کسانی نوشته شده که مخالف حکومت اسلامی و تبعیدی هستند؛"
اسم مهرداد عارفی را جستجو میکنم. گویا باید کسی باشد که در سال 2007 یک بیانیه را امضا کرده

رزا: معلوم نیست که او (مهرداد عارفی) عمله ی چه سازمانی باشد. مُهم هم نیست. این روزها احزاب دیگر بیانیه ی رسمی نمیدهند. رد سیاستهایشان را باید در فیس پوکهای  ناشناس دنبال کرد. پس اهمیت ما نیز روی افرادی باید باشد که سرکوب را تئوریزه میکنند آنهم در مقطعی که تنور داغ است. بمانند تئوریزه کردن حجاب اسلامی توسط زهرا رهنورد (همسر رئیس جمهور در حصر)!
البته این تف های سربالا هم معمولن درست روی صورت خود طرف فرود می آیند...
نمیخواهم اینجا روانشناسی امضا کنندگان این بیانیه سرکوبگرانه را بیاورم. اما شادی "سلب اقامت برای پناهجویانی که به ایران رفت و آمد دارند" زیاد است. طیف چپ فراری نیز از دهه ی 60 به بعد، بیش از دو تا سه دهه در خارج از کشوربه انتظار سرنگونی رژیم  در ایران نشسته است. در این میان پدران، مادران و...در ایران فوت کرده اند. اغلب اینها نیز بدلیل ممنوعیت دریافت ارث و میراث سختشان است و تاکنون نیز بسیاری از این "شکنجه" شده ها و "استوره های مقاومت" پایشان به کنسولگری های رژیم کشیده شده... برخی نیز میخواهند بروند و نمیتوانند (بدلیل گاو پیشانی سفید شدن، لو داده شدن توسط پناهجوی "سابقن واقعی" مثل مورد لو رفتن، که مورد خود من هم هست).
بسیاری دلتنگ خانواده شان، از سیاست بُریده اند. بسیاری برای تجدید فراش به ایران بازگشته اند. قیمت زنان در رژیم اسلامی بشدت پایین است و خانواده های زیادی در غربت متلاشی و مردان بسیاری جلوی خود تنها دو راه میبینند: زندگی در خانه ی سالمندان کشورهای میزبان یا ازدواج مُجدد با زن ایرانی ... اکنون "وطن" بجای "آزادی" ، رفاه بجای مبارزه، شادی بجای رنج و سختی تغییر، تبلیغ میشود.
پس در این اوضاع افرادی به دلایل متنوع شانس بازگشت به ایران را ندارند، افرادی اما این شانس را دارند و بازگشت را ریسک میکنند. سازمانهای سیاسی هم دیگر سلطه و کُنترلی بر هواداران و کادرهایشان ندارند. آنها اینک با استفاده از قانون  محدود کردن اقامت پناهجویی،" فراخوان سلب اقامت پناهجویی از دولتها" سعی در اثبات اتوریته ی سابقشان دارند. چرا به تجربه میبینیم که پناهجو پس از گرفتن تاییدیه احزاب سیاسی  و در پی آن، اعطای اقامت پناهجویی و اقامت دائم، به سرعت باد حزب و سازمان را ترک میکند. به همان سرعت عروسهای پُستی فراری از خانه ی شوهر!
در این اوضاع آنها (افراد سازمانی/حزبی) که فکر میکنند، حقی ازشان زائل شده و نمیتوانند یواشکی یا علنی بازگردند، پرچم "حرمت پناهجویی" را بلند کرده اند. آنها نیز در هماهنگی و موافقت با همکاری با حکومت و قانون کشور میزبان (کانادا) و فراخوان به تغییر قانون (در اروپا) بمانند کانادا، آخرین امکان تجدید سلطه و اتوریته ی فردی / حزبی را عملی میکنند.
آنها با سیستم و پلیس و قانون همدستند و حتی خواهان محدودیت بیشتر رفت و آمد برای انسانها.
به راستی این امضا کنندگان، موافقان قوانین سختتر برای پناهندگی، چگونه آزادیخواهانی هستند که آزادی را سرکوب میکنند؟ چه مبارزانی هستند که با سیستم سرمایه داری همدستند؟ چه مبارزه ای را در کشورهای میزبان سازماندهی کرده اند؟ چه فعالیتی بجز شو های ویدئویی در سرورهای یوتیوب داشته اند؟ بجز برگذاری سالروزهای جانباختگان و اعلام عزای عمومی خاوران در خارج از کشور چه دستاوردی داشته اند؟ چرا اینان باید تعیین کنند، چه کسی "پناهنده ی واقعی" و چه کسی "قلابی" است؟
دکتر منگله نوشته: "از دید من همانقدر که ما ازحق پناهندگی استفاده می کنیم باید از حرمت پناهندگی هم دفاع کنیم.اینها به هم بافته شده اند.حق پناهندگی یعنی انستانهائی که زندگیشان جانشان بخاطر ماندن در ایران بخ خطر افتاده و به خطر خواهد افتاد بتوانند در محیطی ارام و شاد زندگی و مبارزات خود را ادامه دهند.حقی که از انها بخاطر اعتقاداتشان بخاطر مبارزاتشان گرفته شده.فعالین ازادیخواه وظیفه دارند در گرفتن این حق بکوشند و مانع دیپورت این عزیزان به ایران شوند."

رزا: چرا باید افرادی در محیطی شاد زندگی کنند و دیگران نه؟ چون جانشان در 30 سال پیش در خطر بوده در وطن؟! برای همین هم گفته میشود که آنان "پناهجوی واقعی" هستند؟! و این پناهجویان واقعی "جان بدر برده" در دو یا سه دهه ی پیش، حق تشخیص قلابی از حقیقی را به خود میدهند و هم او خواهان تغییر قانون در اروپا به شیوه ی کانادا برای محدود کردن پناهندگی و همچنین نظارت خویش را بر جمعیت کنونی پناهجویان در سر دارد. آنان حتی دست همکاری را بروی ادارات مختلف گزینش  پناهجویی دراز کرده اند. یعنی آنان حاضر هستند که پناهجویانی را که یواشکی به وطن مسافرت کرده اند را به پلیس لو بدهند، البته که با توجیه "دفاع از حرمت پناهجویی"! آنها از پلیس هم میخواهند که اسامی پناهجوی مسافرت کرده به ایران را در اختیارشان بگذارد.
ادامه ی در بیانیه شان این است:
"ما خواهان بررسی دقیق پرونده پناهندگانی هستیم که با مراکز و نمایندگی های رژیم جمهوری اسلامی ایران در ارتباط قرار گرفته و پس از دریافت پاسپورت ایرانی از کنسولگری‌های رژیم ایران به ایران تردد میکنند."
رزا: پس نهایتن آنان از مقامات کشورهای میزبان خواهان ابطال اقامت پناهجویان "قلابی" و بازگشت اجباری آنان به ایران میباشند! این یعنی همکاری مستقیم با ماموران امنیتی کشور میزبان و جاسوسی برای آنان در زندگی جمعیت پناهجویان. باید پرسید این پناهجویان "واقعی" چگونه است که خود با توجیح "حرمت پناهجو" اینک دست راست پلیس شده اند؟ اینک ما با دو اسم همکاران پلیس روبرو هستیم:
سعید صالحی نیا و مهرداد عارفی
جا دارد بقیه ی اسامی همکاران پلیس را که در زیر بیانیه "پتیشن" امضا گذاشته اند،  توسط کسانی که در این فیسبوکها رفت و آمد دارند و این اسامی نزد آنان علنی شده است، را برای جمعیت پناهجویان منتشر کنند تا همه ی ایرانیان بدانند که در همسایگی شان چه افرادی با سیستم کشور میزبان و پلیس آن همکاری میکنند. با توجه به مقاله ی بهرام رحمانی و  مخالفت او با بیانیه ی جاسوسی برای پلیس، این وظیفه بروی شانه ی ایشان قرار دارد، چرا که فعلن هیچ سازمان، حزب و یا انجمنی مخالف این بیانیه نبوده و سکوت نیز علامت رضایت است! پس آقای رحمانی و دوستانی که به امضاهای زیر بیانیه فیسبوکی دسترسی دارند، لطفن این افراد را با اسامی و محل اقامت برای جامعه ی ایرانیان در خارج و داخل کشور معرفی کنید.
من اصلن بروی استدلال دفاع یا حمله به افرادی که به ایران (با هر نوع ویزا و اقامت) رفت و آمد دارند نمیروم. چون در هر دو طیف میتواند انسان یا نا انسان وجود داشته باشند.
میتواند لو بدهد یا ندهد.
اما افرادی که متن پتیشن در حمایت از ابطال موقعیت پناهندگی، سوء استفاده می کنند: را نوشته، امضا کرده اند، آنرا تئوریزه و دفاع میکنند، بطور مشخص اعلام همکاری با پلیس را داشته و در صدد محدود کردن «حق انتخاب آزاد محل زندگی» و «آزادی در رفت و آمد» انسانها هستند.
از آنجایی که این حق عملن وجود ندارد، عده ای با ویزای دانشجویی رژیم داعش ایران را  دور زده و فرار میکنند (مثل خود من)، عده ای عروس پُستی هستند. عده ای پناهجویی از مرزهای گوناگون بطور غیر قانونی رد میشوند و... داستانهای خروج مردم متنوع است و جنبش علیه مرزها و علیه ملیت (ناسیون) به همه ی آنها خوشامد گفته و خواهان آزادی رفت و آمد امن و بدون سرکوب همه (حتی پناهجویان سیاسی)  به مبدا یا کشور میزبان است. این اصولن بدون معنا است که هر فردی (پناهنده یا غیر) رفت و آمد به کشورش را انجام داد، مُهر خائن، جاسوس، همکار رژیم و... بخورد.
در ضمن حق پناهجویی را نیز اولین فراریان از سرکوب رژیم ایران (یعنی دهه ی 60) وضع نکرده اند. این حق هیچگونه ربطی به زندان، شکنجه، سرکوب و اعدام دهه ی 60 ای ها در ایران ندارد. و بسیار قدیمی تر است.
از طرفی آنان که خواهان بررسی مجدد پرونده ی پناهجویان و الغای احتمالی اقامت آنان و اخراج اجباری آنان در صورت برملا شدن رفت و آمد پناهجو به ایران میباشند، خود اغلب از توابان زندان و  بازماندگان سرکوب (دهه ی 60) هستند که در مرحله ای با رژیم همدست شدند و از زندان رها شده و به اینطرف آب فراری.
بررسی فعالیت ضد سیستمی آنان در کشورهای میزبان بیشتر فعالیت اعلامیه ای، فراخوانهای سرنگونی رژیم ایران و  اکسیون و سخنرانی در "محافل جواز دار" در همکاری با پلیس و مقامات امنیتی کشورهای میزبان میباشد.  
اغلب رهبران سازمانهای "اپوزیسیون" نیز در خمره های شادی، رفاه و امنیت، برای روز سرنگونی، خود را خیسانده اند تا بمانند خمینی در نوفلوشاتو با صلوات و گُل و شیرینی اینبار در گورستان خاوران فرود آمده، انقلاب را رهبری کنند!
سوال است که چرا همه ی فراخوانهای سرنگونی رو به دانشجویان، زنان و کارگران در ایران است؟! خانم اشرف دهقان، توکل اقلیتی، شالگونی راه کارگری، حسن حسام و باقی رهبران ایدئولوژیک و اجرا کنندگان شو ها و ویدئو های "افشاگرانه" علیه رژیم اسلامی، دکتر منگله (سعید صالحی نیا) و مهرداد عارفی فیسپوکی، چرا از خود شروع نکرده و رسالت مبارزاتی شان را به اجرا در نیاورده و حداقل با پرچم تشکیلاتی، حزبی، سازمانی و انجمنشان نمیروند یک قوطی یا شیشه ی نوشیدنی به درب سفارت و کنسولگری رژیم پرت کنند؟
اغلب مشاهده میکنیم که اتفاقن بیشتر اعتراض ها و مبارزات توسط همان پناهجویان و فراریان و پناهندگان "قلابی" در داخل و خارج اجرا میشوند.
جنبش «آزادی رفت و آمد» را نمیتوان و نباید محدود کرد. هیچ ارگان کنترل و بررسی مجدد پرونده پناهجو، تحمل شدنی نیست. بخصوص از طرف کسانی که از جای گرم پیله های امن و رفاه، بیش از دو دهه در آغوش سیستم سرمایه داری کز کرده اند.  
همکاری با پلیس و نیروی امنیتی اوج خیانت است. فرقی نمیکند در اینطرف آب یا آنطرف. خواستار تشدید قوانین بیشتر و محدودیت بیشتر پناهجویان شدن در هماهنگی با قانونگذاران و روسای حکومتها، اوج نوکری برای سیستم است. ایجاد جو بی اعتمادی، لو دادن پناهجو بدلیل بازگشت و سفر به ایران و کنترل پرونده های افراد برای تجدید نظر اقامت پناهجویی، دامن زدن به بحث پناهجوی واقعی/ غیر واقعی به بهانه ی "حرمت پناهجویی" و غیره، تئوریزه کردن و توجیه همکاری با حکومتهای کشورهای میزبان به بهانه ی "مبارزه" با رژیم اسلامی، نه نادانی/نا آگاهی، بلکه اوج رذیلت، دریوزگی به قدرت و سهیم شدن و همدستی در سرکوب مردم است.
مسلمن جنبش «آزادی انتخاب نوع و محل زندگی» و «رفت و آمد»، افراد و همکاران پلیس را افشا کرده و یکی از وظایفش نیز علنی کردن این افراد در داخل جنبشهای اجتماعی میباشد. سازمانها و گروههای اپوزیسیون که تاکنون هیچگونه موضعگیری مستقیم در رابطه با بیانیه ی اخیر نداشته اند به احتمال زیاد موافق اینگونه محدودیتها میباشند.
پس ضروری و لازم است که پناهجو پس از گرفتن اقامت، بطور کامل هرگونه ارتباط شخصی/سیاسی/ اجتماعی را با آنها قطع کند. بخصوص پناهجویانی که به هر دلیلی تصمیم به بازگشت کوتاه یا درازمدت به مبدا و ایران را دارند.
آنها که هزینه ی این تصمیم را (مسافرت به ایران) را در لو دادن، صدمه زدن به امنیت و جان دیگران میدهند نیز، حسابشان با جامعه ی تبعیدی میباشد. اگر مشخص شود که با رژیم ایران همدست شده اند، مسلمن نه جایی بین مهاجران و تبعیدیان دارند و نه در بین ایرانیان داخل کشور.
پس بسیار با درایت برای رفت و آمد تان به ایران تصمیم بگیرید. رژیم ایران بیش از پیش به وسایل جاسوسی دیجیتال و واقعی مجهز شده است. و هزینه ی رفت آمد نیز به همین نسبت بالا است.
اما نگذاریم ترس بیش از اندازه راه رفت و آمد را ببندد. بدون تبادل و هماهنگی داخل و خارج، سازمان دادن مبارزه بسیار ناکارآمد است. بخصوص اینکه بخش قابل ملاحظه ای (میلیونها) از فعالین و معترضان جوان و مخالفین رژیم اکنون به خارج از کشور فراری شده اند.
پس بطور همبسته پُلهای ارتباط را قویتر و شبکه های افقی را امن تر بسازیم. به همدیگر اعتماد کنیم. و همزمان نفوذی های پلیس را در هر دو سوی مرز زیر نظر داشته و افشا کنیم.
یادمان باشد که رژیم اسلامی بدلیل شکاف و تفرقه میان ما هر روز با اقتدار بیشتر در جلوی چشم جهان در حال ذبح جوانان است. بخش بزرگی از مبارزه، مبارزه با حکومتها و حامیان دیکتاتوری در خارج از کشور است. شرکتها یی که تسلیحات و وسایل جاسوسی میفروشند. کارخانه های تولید مین و بمبهای شیمیایی و تولید توپ  و تانک و....
مبارزه را ادامه دهیم. از پا ننشینیم. هر کجا که هستیم.
چه داخل چه خارج و چه در "رفت و آمد" در این میان!
یادمان باشد که مبارزه قطاری است که مرتب پر و خالی میشود. قطاری که از همان ابتدا مامور کنترل را بیرون انداخته است!

مرتبط:
سعید صالحی نیا
بهرام رحمانی

ظهور دکتر منگله در طیف "چپ"؟ نگاهی به نظر دکتر صالحی نیا در مورد شورش فرگوسن/ امریکا