۰۴ آذر، ۱۳۸۹

قتل‌های ناموسی، موجی از جنایت/ رابرت فیسک



stop honor killing"in memory of dua khalil


لینک بالا صحنه  سنگسار دعا خلیل اسود است که همان وقت تهیه کردم و فورا از سایت یوتیوب حذف شد. الان که ترجمه مقاله رابرت فیسک را خواندم به یاد دختر جوان روی بلاگ گذاشتم. توجه صحنه های مخوف سنگسار در آخر فیلم.
این دختر ۱۷ ساله در عراق به دست گله‌ای از ۲۰۰۰ مرد سنگسار شد به این جرم که عاشق مردی بیرون قبیله‌ی خود شده بود
قتل‌های ناموسی، موجی از جنایت/ رابرت فیسک
ترجمه: آرش عزیزی مجموعه مقالات ایندپندنت در مورد قتل‌های ناموسی 
تراژدی است،‌ وحشتناک است،‌ جنایتی است علیه بشریت. جزئیات این قتل‌ها (قتل‌ زنان با قطع سر، سوزاندن، سنگسار،‌ ضربات چاقو،‌ شوک برقی، خفه کردن و زنده به گور کردن برای «ناموس» خانواده‌هایشان) همانقدر بربرانه است که شرم آور. بسیاری از گروه‌های زنان در خاورمیانه و آسیای جنوب غربی گمان می‌برند تعداد قربانی‌ها حداقل چهار برابر آخرین رقم جهانی سازمان ملل (حدود سالی ۵۰۰۰ مرگ) است. بیشتر قربانیان جوان هستند، بسیاری نوجوانند، و طبق سنتی کریه از دم تیغ گذرانده می‌شوند که صدها سال سابقه دارد و اکنون نیمی از جهان را در برگرفته است
تحقیقی ده ماهه از سوی ایندپندنت در اردن، پاکستان، مصر، غزه و کرانه غربی جزئیات هراس‌آوری از مشمئزکننده‌ترین قتل‌ها را برملا کرده است. مردان را هم برای «ناموس» ‌می‌کشند و علیرغم این‌که روزنامه‌نگاران آن‌را بیشتر سنتی اسلامی معرفی می‌کنند، جوامع مسیحی و هندو هم به همین جنایات دست می‌زنند. در واقع «ناموس» (یا «عردِ»)‌ خانواده‌ها، جوامع و قبایل، رحمت مذهبی و انسانی را پشت سر می‌گذارد، اما گروه‌های داوطلبانه‌ی زنان، سازمان‌های حقوق بشری، عفو بین‌الملل و بایگانی اخبار نشان می‌دهد که کشتار بیگناهان به جرم «بی‌ناموس» کردن خانواده‌ها هر سال رو به افزایش است.
برای خواندن کل مقاله روی منبع و یا اینجا را کلیک کنیم.

۲۳ آبان، ۱۳۸۹

گیاه خواری به مثابه فمنیسم


نعما هارل  برگردان به فارسی : حجت صوفی

گوشت قدرت واقعی نمی دهد گرچه چنین فرض می شود: چنین قدرتی شدیدا سمبولیک ست.

چگونه این نماد خلق شده است و چگونه عمل می کند و برقرار می شود؟ آدامز می نویسد که سرچشمه ی این اسطوره ، در افزایش نقش اجتماعی مردان شکارچی در آن دسته از اجتماعات گوشتخوار ماقبل تاریخ ست که زنان در انها مسئول تهیه خوراکهای گیاهی بوده اند. ارتباط مستقیمی میان درجه برابری مردان و زنان در جامعه و میزانی که آن جامعه با استفاده از منابع گیاهی تغذیه می شود، وجود دارد.
با بالا رفتن میزان استفاده از منابع گیاهی ، زندگی زنان از کیفیت بیشتری بهره مند بوده ست زیرا باعث اهمیت پیدا کردن نقش اقتصادی شان شده بود. از طرف دیگر کیفیت زندگی زنان با از دست رفتن موقعیت اقتصادی شان به عنوان فراهم آورندگان خوراک، محدود می شد. به بیان دیگر : شکار به برتری مردخویی انجامیده ست.
Fides هم چنین نشان می دهد که چگونه عمل شکار ، ایده ی مردخویی را شکل بخشیده است ؛ در بسیاری از جوامع، یک مرد پس از نخستین شکار خود آمادگی ازدواج را کسب کرده و می کند. همین طور این یک رسم است که بهترین شکارچی ، برترین زن – که این جایگاه را برایش در نظر می گیرند- را تصاحب می کند . اگر مردی خوراک گوشتی بیاورد ،"سکس" اخذ می کند و اگر موفق نباشد ناکام باقی می ماند.
Margaret visser در کتاب " تشریفات شام" می نویسد که قبایلی در استرالیا، گوشت کانگورو را در مراسمی موسوم به " هنگامه ی مردان" ، میان مردان تقسیم می کنند در حالیکه زنان زمان طولانی منتظر می مانند تا پس مانده هایشان را دریافت کنند.
شکار همواره موضوع رایجی میان مردان بوده است، حتی امروزه با اینکه عمده ی گوشت مصرفی، از پرورشگاه های حیوانات در ارتباط با کارخانجات صنعتی ، که در آنها حیوانات را در اسارت پرورش می د هند و متعاقبا به کشتارگاه ها می فرستند، به دست می آید ، شکار به صورت سرگرمی ثروتمندان در آمده است.
برای هزاران سال گوشت به عنوان خوراکی فرض می شد که پاداش جسارت و دلاوری مردان در به دست آوردنش می باشد . حتی پس از آنکه از شکار کردن صرف نظر کردند بر قطعه قطعه کردن و حتی پختن اش اصرار ورزیدند.، در حالیکه خوراک گیاهی موضوعی صرفا زنانه تلقی می شد.؛ در قرن 18 ام میلادی در اروپا، تحصیل اشراف زادگان تا قبل از آنکه در قطعه قطعه کردن گوشت به مهارت لازم نمی رسیدند، پایان نمی یافت.
آشکارترین باقی مانده ی سنت شکار، امروزه در عمل "کباب کردن" تجلی پیدا کرده است. برخلاف پخت و پز روزانه که در آشپزخانه و غالبا توسط زنان صورت می گیرد، در بیرون از خانه انجام می شود و تنها مردان انجامش می دهند؛ به علاوه نحوه ی پختن کاملا سنتی ست ،گوشت مستقیما روی آتش قرار می گیرد و از الکتریسیته یا گاز در آن استفاده نمی شود. در این قبیل هم نشینی ها زنان مسئول آماده سازی و سرو سالاد و دسر و شست و شو می شوند.
اما کباب کردن مستقیم گوشت روی آتش ، تنها، بازنمود اسطوره ی "شکار" نیست که متعاقبا بازنمود غلبه مردخویی ست. آدامز مدعی ست که در بسیاری از موارد ضرب و شتم زنان توسط مردان، به مثابه نشان دادن مردخویی شان به دنبال فراهم نیاوردن گوشت عمل می کند و به نوعی بر آن سرپوش می گذارد. زن مردانگی همسرش را تحقیر می کند، احترامی برایش قائل نمی شود و از اینرو مورد آزار قرار می گیرد تا مسئله به شیوه خودش حل شود. ارتباط میان مردخویی و گوشت انقدر بدیهی به نظر می رسید که در قرن 19 میلادی ، مسئولین تعلیم و تربیت در اروپا، کاهش میزان مصرف گوشت در رژیم غذایی نوجوانان را به عنوان راهکاری برای مبارزه با خودارضایی توصیه می کردند.
Fides می خواهد نشان دهد که مردان برتری شان را بر حیوانات، از طریق مصرف گوشت شان ابراز می کنند و از همین راه به طور غیرمستقیم بر زنان. کشتن، طبخ و خوردن گوشت حیوانات شاهد نهایی برای اعمال قدرت مردان بر بقیه ی طبیعت را فراهم می آورد. از این رو هر چه تهیه ی خوراک از حیوانی نیازمند به اعمال بی رحمی و خشونت بیشتری نسبت به او باشد، لذیذ تر تلقی می شود . برای نمونه تصور می شود که پوست کندن مارماهی زنده، بریان کردن خرچنگ زنده و بدرفتاری با گاونر و خوک کمی قبل از سلاخی ، طعم بهتری به گوشتشان می دهد.
....تحلیل تطبیقی
شکار زنان توسط مردان؛ به طور ناخودآگاه قانون " زنان = حیوانات " را نیز در ذهن مردان تداعی می کرده است . در مناطق دور افتاده کشورمان و در جاهائی که نظام کمونی نمود بیشتری دارد؛ فرهنگ شکار زنان در میان ادبیات و ترانه های فولک؛ کماکان مظاهر خود را نشان می دهد؛
×× بررسی اصطلاحات زبانی محاوره در میان فارسی زبانان به خوبی بر این مسئله صحه می گذارد؛ مردان و پسران دون ژوان در جمع شخصی خود؛ زنان و دخترکان خیابانی را با این اصطلاحات توصیف می کنند : عجب جیگریه (جگر از خوراکیهای گوشتی) ؛ بخورمت (زن به مثابه خوردنی جات) ؛ عجب گوشتیه ؛ لباتو بخورم ؛ عجب هلوئیه (هلو اگرچه از میوه جات می باشد؛ اما مراد از این اصطلاح در میان مردان ترادف زنان را با خوردنی جات بیان می کند) .
برای خواندن کل مقاله روی منبع و یا اینجا را کلیک کنیم.

۲۰ آبان، ۱۳۸۹

partisan brigade "Bandite"film



Bandite its about the experience of italian women who fought in the partisan brigade against nazi-fascism during the Second World War (1943 – 1945). The story is told by the women who taken part in it and focuses on that crucial moment of the italian women emancipation movement. The interviews of protagonist, the gender historian analysis and the images of that time sketch out the historic contest in which the fight developed and its influence in Italy nowadays.

Das Video "Bandite" widerlegt das durch die Geschichtsschreibung entstandene Klischee, nach dem die Frauen im Kampf für die Befreiung Italiens von Faschismus nur eine Nebenrolle gespielt haben. Bandite on Tour in verschiedenen Städten vom 11.11. bis 20.11.2010.

Die beteiligten Frauen aus unterschiedlichen sozialen, kulturellen und politischen Schichten erzählen in diesem Video über ihre gemeinsame Erfahrungen - übereinstimmend in dem Bewusstsein, dass dieser Kampf nicht nur einen eintscheidenden Schritt zur Befreiung vom Faschismus brachte, sondern auch einen Wendepunkt auf dem Weg zur Emanzipation der Frauen in Italien markierte.

Ein Film von Alessia Proietti und Giuditta Pellegrini - http://www.bandite.org/
Filmvorführungen und Diskussion mit der Regisseurin

http://www.resistenza.de/content/view/129/40
11.11.2010 Berlin @ Eiszeit Kino
Zeughofstr. 20, 20:00 Uhr
13.11.2010 Hamburg @ B-Movie
presented by Bildwechsel Hamburg, Brigittenstr. 5, 19:00 Uhr

16.11.2010 Leipzig für Ort und Zeit siehe Bandite on Tour auf Facebook
17.11.2010 Kassel @ Filmladen
presented by Frauenhaus Kassel und Krampfader, Goethestr. 31, 17:00 Uhr
18.11.2010 Nürnberg @ Desi
presented by Filmreihe "mov(i)e against ..." und http://www.resistenza.de/
Brückenstr. 23, 20:30 Uhr
19.11.2010 München @ EineWeltHaus
presented byKulturladen Westend und Ligsalz 8 e.V., Schwanthalestr. 80, 19:00 Uhr
20.11.2010 Berlin @ Marianne Abschlussparty mit Filmvorführung,
im Anschluss Dj Double Agent und Boomie, Mariannenstr. 6, ab 19:00

۱۴ آبان، ۱۳۸۹

گرسنگان جهان، تجارت آزاد بخورند!

وجود هم زمان غذای اضافی و گرسنگی، در جهان سوم نیز اتفاق افتاده است. هند یکی از نمونههای موفق «انقلاب سبز» محسوب میشود که با تلفیق تکنیکهای اقتصاد ـ کشاورزی با تنوع گیاهی، توانسته است به تولید بسیار بیشتر مواد غذایی در سطح ملی منجر شود؛ در حالی که هند اکنون در عین دسترسی داشتن به غذای کافی، از گرسنگی گستردهای رنج میبرد.
تیتر روزنامه نیویورک تایمز، به خوبی بیانگر این امر است: «فقرای هند، به میزان مازاد محصول گندم، گرسنگی میکشند».(دوم دسامبر، ۲۰۰۲) این مازاد محصول کشاورزی، یا غذای خرگوشها میشود و یا به قیمت پایین صادر میشود، حال آن که مردم خود هند گرسنه اند.
به طور کلی، گرسنه ماندن افراد به خاطر فقر (و نه کمبود مواد غذایی در جوامع)، است که منجر به سوءتغذیه یا گرسنگی مزمن میشود. به همین سادگی، در نظام سرمایهداری، غذا نیز یک کالا است؛ مانند کفش، تلویزیون و ماشین؛ و افراد حق قانونی ای برای دسترسی به غذا بیش از کالاهای دیگر ندارند
ادامه در اینجا یا در آرشیو

فیلم سینمایی "باران" در 3 لینک   1        2      3  

مصاحبه اخیر ملالی جویا در کانادا/ فارسی
وبسایت فارسی/ انگلیسی ملالی جویا
Malalai Joya returns for Pan-Canadian tour

چشمان بیدار - مهستی شاهرخی

۱۰ آبان، ۱۳۸۹

نقد فیلم؛ "ونوس سیاه" یا درد متفاوت بودن


Who Is Sara Baartman Every black woman should know her name
ونوس سیاه" یا "ونوس هاتن تات"، زن سیاهپوستی را با جثه ای حجیم و باسنی بسیار بزرگ در قفسی نشان می دهد که توسط مرد سفید پوست ویا در واقع صاحب او همچون عنتری، به رقص واداشته می شود. در پایان هر نمایش، مرد رام کننده از تماشاچیان می خواهد که باسن او را لمس کنند. این زن به سختی یک چنین تحقیری را می پذیرد اما ناچار است تحمل کند و به کمک الکل به کار خود ادامه میدهد. در پی اعتراضاتی که در مجلس انگلستان به این تجاوز به حقوق انسانی یک شخص می شود و عرصه را بر کارفرمای سفید پوست او تنگ می کند، او "ونوس سیاه" خود را، زیر نفوذ یک دوره گرد شارلاتان دیگری چون خود او، به فرانسه می آورد و این موجود، که قربانی یک حقه باز معرکه گیر دیگر شده، اسباب تفریح اشراف در شب نشینی های انچنانی آنها می شود.
از ورای صحنه هائی بسیار کوبنده، چه در آکادمی علوم فرانسه که داشنمندانش می خواهند از نزدیک بر خی خصوصیات عجیب جسمی این زن را مطالعه کنند و در عین حال اولین تئوریهای علمی نژادپرستانه را پایه ریزی می کنند و چه در شب نشینی ها، عبدالطیف کشیش، مسئله متفاوت بودن، سوءاستفاده از انسانها، بی دفاعی شماری از آنها را به شکلی بسیار ماهرانه و بدون صحنه های اضافی که در فیلم قبلی اش "دانه و ماهی سفید" یا "راز دانه" بسیار دیده می شد، نشان میدهد.
عبدالطیف کشیش علیرغم این که مرثیه سرائی نمی کند، فیلمی می سازد که همچون یک پتک به صورت تماشاگر می خورد. ضربه ای که تا مدتها اثرش احساس می شود. ضربه از این جهت که "ونوس سیاه" که حاضر نیست، پس از معاینه های علمی، اندازه گیریهای اعضای بدن، فک و سر، آلت جنسی خود را به بهای بسیار گزاف به پژوهشگران و دانشمندان آن زمان نشان دهد و پس از آن از حمایت جامعه علمی و در صدر آن "ژرژ کوویه"، "آناتومی شناس" بنام اوائل قرن نوزدهم، برخوردار شود، تحت تأثیر شارلاتان بی اخلاقی که اسیرش شده، به بهائی بسیار کمتر ارزش هایش را از دست می دهد. و بر خلاف کسانی که با هر قیام بیشتر به آزادی نزدیک می شوند، او با هر قیام بیشتر سقوط میکند و به خواست های بیش از بیش خوار کننده "صاحبش" تن در می دهد، کم کم سر از روسپی خانه های بی ارزش در می آورد و سپس در کنار خیابان تن بیمار خود را عرضه می کند و بر اثر سینه پهلو و بیماری مقاربتی در فقر می میرد. اما جنازه اش هم منبع در آمدی برای عامل بدبختی او می گردد که آن را، به آکادمی علوم، برای تشریح می فروشد.
دردناک تر از آن این است که زنی که در آغاز به شدت از بخشی از جسم خود و یا تنها بخشی که تا حدودی اختیارش را داشت، دفاع می کرد، حتا پس از مرگش هم سالها مورد تجاوز، یعنی تجاوز نگاههائی قرار گرفت که علیرغم خواست او به این عضو انداخته می شد. بدین معنا که دکتر "کوویه" پس از تشریح جسد، مغز و آلت جنسی نامتعارف او را در شیشه ای پر از الکل قرار داد که تا سال 1976 در موزه انسان شناسی پاریس قابل دیدن بود و سپس به انبار فرستاده شد. قالبی گچی از بدن وی هم که در همان سالها در آکادمی علوم طبیعی گرفته شده بود نیز تا سال 1976 در همان موزه قابل دیدن بود.
در پایان دوران آپارتاید، در سال 1994 ، روسای قبیله "خوی زان" از"نلسون ماندلا" خواستند بازمانده های بدن "ونوس هاتن تات" (هاتن تات به معنای موجودی میان انسان و شمپانزه و یا حلقه گمشده داروین) را از فرانسه بگیرد و به آفریقای جنوبی باز گرداند. در سال 2002 قانون بازگشت "ونوس هاتن تات" در سنای فرانسه به تصویب رسید و در روز 9 اوت 2002 ، به مناسبت روز زن در آفریقای جنوبی، بازمانده های "ونوس سیاه" در منطقه زادگاهش "کیپ تاون" با حضور "تابوم بکی"، رئیس جمهور و شماری شخصیت خارجی به خاک سپرده شد.
عبدالطیف کشیش در مورد چگونگی آشنائی با زندگی "سارتیه بارتمن"می گوید که بحث های در گرفته میان فرانسه و آفریقای جنوبی توجه او را به این موجود جلب کرد و پس از تحقیق درباره ی زندگی او منقلب شد. او درجائی می افزاید : " با بالا رفتن سن، من مسئولیت بیشتری نسبت به دیگران احساس می کنم. و چون این دیگران هستند که باید حاصل کارم را ببینند، این کار می بایست در ارتباط با اجتماع و برایش سودمند باشد. از سوی دیگر می خواهم دیگران را در نگرانی های خود سهیم کنم چرا که من در دهه حاضر میزان نگرانی ام نسبت به گذشته افزایش یافته و این نگرانی را در دیگران هم احساس می کنند. من به زعم خود تلاش می کنم این اضطراب را مهار کنم، آن را برای خودم و دیگران تجزیه و تحلیل کنم. اما در پایان باز می بینم که کاری جز مطرح کردن پرسش انجام نداده ام"...
Extrait #3 VENUS NOIRE
Extrait #2 VENUS NOIRE
Extrait #1 VENUS NOIRE
VENUS NOIRE - TRAILER vost - Abdellatif Kechiche
"Vénus noire" de Abdellatif Kechiche
"Black Venus" von Abdellatif Kechiche