۱۰ دی، ۱۴۰۰

خبر خوب: سال کُرونایی به پایان رسید! + معرفی کتاب و مقاله

 خبر بد: کُرونا در سال جدید هم ادامه دارد؟!

رزا: تبریک به هر کسی که امشب جشن گرفته و می ترکونه!

برای من این روزها کمک و کار خیریه ای زیاد بود آنقدر که، وقت یک دورهم آمدن هم نبود. خوشبختانه قرار شد با شمع بجای آتشبازی و فعلن پرنده ها با آرامش خواهند خوابید!

سالی پر از عشق و مبارزه برای همگی آرزو می کنم...

بلاخره کتاب خلع شدگان هم به فارسی ترجمه شد و البته سال 2017  ترجمه آلمانی اش به "روح آزاد" بجای "نداشتگان"، یا "خلع شدگان" تجدید ترجمه شده است.

رمان «خلع شدگان» نوشته اورسولا کی.له گوئین با ترجمه حامد کاظمی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.

خلع‌شدگان داستانی است علمی- تخیلی، یا دست‌کم در ظاهر چنین برمی‌آید؛ اما رویه‌ی نخست آن را که کنار بزنیم، با کندوکاو شگفت‌انگیز پرسشی روبه‌رو می‌شویم که از قرن نوزدهم به بعد سرنوشت انسان را رقم‌زده: چگونه می‌توان جامعه‌ای آرمانی ساخت که نه از فقر و ستم در آن خبری باشد، نه از سرکوب سیاسی حکومت‌های توتالیتر.

داستان در روایتی مجذوب‌کننده به این جدال فکری در دو قرن اخیر تجسمی روایی می‌بخشد: سه مجمع کیهانی، اوراس مظهر زمین که نظام سرمایه‌داری بر آن حاکم است، توو نماد مردمی که هشت قرن قبل دست به انقلاب سوسیالیستی زدند ولی به ساختار متمرکز دولت رسیدند، و آنارس نماد جامعه‌ی آنارشیستی که صد و پنجاه سال قبل در اقدام انقلابیونی بر پا شد که هم از اوراس بیزار بودند و هم از توو، و در کهکشانی دوردست سیاره‌ی خود را ساختند با نوعی برابری همگانی در جنبه‌های گوناگون زندگی.

در این تعارض سرنوشت بشر درمانده از فقر و نابرابری سرمایه‌داری، سرکوب سیاسی دولت توتالیتر کمونیستی و آینده‌ای که در آن آزادی سر ستیز با برابری نداشته باشد به روایت کشیده می‌شود.

شخصیت اصلی داستان، فیزیکدانی است به نام شِوِک . او کتابی دارد مشحون از آرای فلسفی در پی تشریح «زمان» است. شوک معتقد است زمان مفهومی ژرف با ساختاری پیچیده‌تر از آن است که ما درک می‌کنیم. شوک شخصیتی دو بعدی است. هم دانشمندی است که در کارش مصمم می‌نُماید و هم شخصیتی است که هنوز خودش را پیدا نکرده. هویت او حتی زمانی که به صف کارگران معترض می‌پیوندد برای مخاطب آشکار نمی‌شود.

«خلع شدگان» به طرزی سرراست، نمادین است و سمبولیک؛ نمادی است از جهان واقعی خودمان. جهانی سرشار از هرج و مرج، خشونت و جنگ. در این میان له گوئین شاید بیش از همه مسائل حیاتی در اقتصاد را موضوع قرار داده است. برای همین هم دو قطب اصلی در داستانش یعنی اوراس و آنارس تداعی‌گر کشورهای سوسیالیستی و امپریالیستی است. با این توصیف، شاید شما این رمان را در دسته‌ی رمان‌های اندیشه محور قرار دهید، که به صورت مستقیم جهانِ معاصر را تفسیر کرده است. شاید این ایده، ایده‌ی غلطی نباشد، اما به این واسطه نمی‌توانیم رمان له گوئین را رمانی خالی از عناصر ادبی، و زبانی درخور و شایسته توصیف کنیم. برعکس، چیزی که در همان بدو امر به چشم می‌آید نحوه‌ی روایت و کاربست زبان از سوی نویسنده است. له گوئین گاه آنچنان در نحوه‌ی استفاده از کلمات وسواس به خرج داده است، که توصیفات معمولِ او نیز دست کم در شکل و فرم، قالبی شاعرانه به خود گرفته است. حامد کاظمی، مترجم اثر خود اعتراف می‌کند که در ترجمان این کتاب بی آنکه پیش فرض چندان درستی داشته باشد، به مجرد مواجهه با جملات اول، شیفته‌ی کتاب می‌شود: «یک دیوار بود. مهم به نظر نمی‌رسید.» 

 خواندن بخشی از کتاب اینجا

مقاله جالبی در مورد افسردگی در همین بلاگ اینجا

افسردگی و ساختاری که آن را تولید می‌کند


۱۵ آذر، ۱۴۰۰

ویدئوکلیپ- افشای چهره و نام و نشانِ مزدوران رژیم اسلامی در اصفهان

 ویدئوکلیپ- افشای چهره و نام و نشانِ مزدوران رژیم اسلامی در اصفهان

 https://youtu.be/39OsMmRacbU

 


آنان که مخالفان خود کور کنند

بر مردم خود حکومت زور کنند

از خُرد و درشت زیر پا خُرد کنند

آزار به خلق جمله بر مور کنند

 

نیلوفر شیدمهر

۰۱ آذر، ۱۴۰۰

گزارش علیه یک آخوندِانگل که احتمالن در کانادا پناهجو شده! + ویدئو کلیپ

 عکس آخوند حسن آقامیری

رزا: چند وقتی است که علیه کانال یوتیوب آرشیو، شکایت میشه! اغلب بدلیل کپی رایت! بعد که مسئله حل میشه یوتیوب آزاد می کنه اما محدودیت بالای 18 سال میزنه!
به تازگی  که علیه ویدئوی افشاگرانه آبان که باز همین مسئله پیش آمد، بلاخره فهمیدم یک انگل آخوند، داره "مارمولک" بازی در میاره! اگرچه برداشتن ویدئو یک یا دو روز بیشتر طول نکشید اما از دوستان خواهش می کنم اطلاعات این جاسوس رژیم را برام بفرستند. یا  در کانادا یا در کشورهای عربی باید باشه؟!
توی نت فارسی عکسهای بدون عمامه اش را یافتم و کلیپ کردم. لینک پایین
https://youtu.be/NqaE1CJB59c
 

البته آخوند حسن آقامیری براش خیلی مهم بود که ویدئو کلیپ آبان، کُلن حذف بشه! احتمالن خودش یا دوستان آشغالی اش را شناسایی کردیم  چون صحنه های سرکوب مردم،  با دور آهسته نشان داده شده، بخصوص به ویدئو کلیپ زیر بند کرده! اینجا

با اسم حسن آقامیری شکایت کرده! اسم یک آخونده که سخنرانی های تخمی در یوتیوب داره و البته خلع لباس شده و احتمالن دست خانوم بچه ها را گرفته و پناهندگی داده؟!
دیر یا زود باید فکری برای این دو زیستان بکنیم!

عکس شکایت او به کانال یوتیوب
Hasan Aghamiri (DRM Protection) #183
برای بزرگنمایی عکس روی آن کلیک کنیم.
اطلاعات اینترنتی انگل زاده:
زندگینامه حسن آقامیری و همسرش(Hasan Aghamiri)

        نام اصلی : حسن آقامیری
        متولد : 17 اسفند 1358 در تهران
        زمینه فعالیت : دین و مذهب
        پیشه : واعظ و روحانی
        مدرک تحصیلی : دروس حوزه
        سالهای فعالیت : 1380 تاکنون
        فرزندان : هانی و حلما
سید حسن آقامیری متولد 17 اسفند 1358 در تهران روحانی ، واعظ ، آخوند و روضه خوان اهل ایران است.بیوگرافی سید حسن آقامیری و همسرش و علت خلع لباس روحانیت
شهرت در اینستاگرام
از سال 1380 سخنرانی های جدی خود را آغاز کرد.
بعد از ورود رسانه های مجازی فعالیت خود را در اینستاگرام شروع کرد و پادکست های صوتی منتشر داد ، حالا او یکی از سلبریتی های مجازی با میلیون ها فالوور می باشد.


 اطلاعات زیر راجه به ویدئوکلیپی که انگل زاده حسن آقامیری در صددِ حذف آن بود که موفق نشد:

فیلمی از دبستان دخترانه ی قدس تهران (بازداشتگاه مخفی) و عکس جنایتکاران برای شناسایی
این مدرسه دخترانه قدس است آنرا شناسایی کنید... بازداشتگاه است
 زمان ما یه دبستان قدس تقاطع خیابان دانشگاه و جمهوری بود. نزدیک مسجد سجاد تقاطع فخررازی و جمهوری.

فیلمی از دبستان دخترانه ی قدس تهران (بازداشتگاه مخفی) و عکس جنایتکاران برای شناسایی
https://youtu.be/ZTlaK3chKdM

اخبار امروز:پرتاب «کوکتل مولوتوف»

 دفتر حسن نوروزی نماینده مجلس و از عاملان کشتار آبان 98 به آتش کشیده شد
دفتر نمایندگی حسن نوروزی، نایب رئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس ایران که پیشتر به نقش خود در کشتار معترضان آبان 98 اذعان کرده بود، توسط افراد ناشناس به آتش کشیده شد.
حسن نوروزی، نماینده شهرستان رباط کریم اخیرا در یک مصاحبه مطبوعاتی در واکنش به برگزاری «دادگاه مردمی آبان» ضمن اذعان به نقش داشتن خود در این کشتار گفته بود: «یکی از آن‌هایی که به مردم شلیک کرد من بودم، ما کُشتیم. حالا چه کسی می‌خواهد ما را محاکمه کند.»


حمله به ساختمان کنسولگری ایران در هامبورگ آلمان
رسانه‌های آلمانی شنبه، 20 نوامبر، از حمله افراد ناشناس به ساختمان سرکنسولگری ایران در شهر هامبورگ خبر دادند.
به نقل از دویچه‌وله، ظاهرا افرادی با پرتاب «کوکتل مولوتوف» به ورودی ساختمان کنسولگری ایران خسارت وارد کرده‌اند. پلیس تحقیقات خود را درباره انگیزه‌های احتمالی این حمله آغاز کرده است.
 برای خواندن ادامه مطلب روی اینجا کلیک کنیم!

۰۴ آبان، ۱۴۰۰

عکس و اسامی مزدوران رژیم اسلامی در زندان رجایی شهر کرج


رئیس کنونی زندان الله کرم عزیزی
افشای اسامی ضاربان سهیل عربی و بهنام موسیوند در زندان گوهردشت
فرنگیس مظلوم، مادر سهیل عربی زندانی سیاسی، در گفتگو با رادیو ندا از ماجرای ضرب و شتم سهیل عربی و بهنام موسیوند و اعتصاب غذای آنها می گوید و نام ضاربان را افشا می کند: الله کرم عزیزی، رئیس زندان گوهردشت- قاسم صحرائی، افسر اجرائی - ابوالقاسم رحیم اکبری معروف به شیخ و پور ابراهیمی (مسئول اعزام) ، محمد احسان دوست، غفاری رئیس قرنطینه خدابنده و خان باباخانی ماموران زندان  ...فایل صوتی اینجا و اینجا

به گزارش خبرگزاری هرانا،این شهروندان در اعتراض به این اقدام مسئولان اقدام به اعتصاب غذا کرده‌اند. یک منبع مطلع در خصوص این رخداد به هرانا گفت: «این رفتار با دستور الله کرم عزیزی، رئیس زندان رجایی شهر، توسط قاسم صحرایی افسر اجرایی، ابوالقاسم رحیم اکبری، محمد احسان دوست، غفاری رئیس قرنطینه خدابنده و خان باباخانی ماموران زندان و به بهانه اعتراض به بازرسی بدنی صورت گرفته، ماموران زندان از ناحیه شکم و بیضه سهیل عربی و بهنام موسیوند را ضرب و شتم کرده‌اند. به همین دلیل بهنام و سهیل که قرار بود به دادسرا اعزام شوند از این انتقال هم بازمانده‌اند.»

اعتصاب غذای سهیل عربی و بهنام موسیوند پس از انتقال به قنطینه زندان رجایی شهر

الله کرم عزیزی، رئیس زندان رجایی شهر

محمد احسان دوست
در اینترنت رد پای محمد احسان دوست اینجا می گوید که او از اعضای هیئت مدیره ی شرکت "فرآور پلیمر ایرانیان کافل پارس" بوده!  با توجه به اسامی دیگر اعضای شرکت شاید بتوان گیرش انداخت، اگرچه که گویا این شرکت دیگر فعال نیست!
شرکت فرآور پلیمر ایرانیان کافل پارس
اعضا هییت مدیره به مدت دوسال بقرار ذیل انتخاب گردیدند: خانم نازنین عبدالرحیم و محمد احسان دوست و ابوالقاسم کریم زاده ابیانه بموجب صورتجلسه هییت مدیره مورخ
شماره ثبت: 240429
شناسه ملی: 10102811966
تاریخ ثبت: 1383/11/15
آگهی‌ها:12
افراد مرتبط: 22 نفر
آدرس: تهران خیابان شهید بهشتی خیابان سرافراز خیابان ششم پلاک 17 طبقه سوم واحد 6
کد پستی: 1586856517
تاریخ تاسیس: 1383/11/15
نایب رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل
محمد احسان دوست
فرآور پلیمر ایرانیان کافل پارس     مدیرعامل و نایب رئیس هیئت مدیره     خارج شده     1387/04/15 تا 1389/01/26

سعید غفاری، رئیس قرنطینه
سعید غفاری
سعید غفاری از مزدوران پلیس مخفی تهران - اسلامشهر وی از وحوش لباس شخصی پلیس امنیت در منطقه ۱ تهران بزرگ میباشد آدرس: اسلامشهر، خیابان مصلی
اسلامشهر خیابان مصلی سعید غفاری
نیرو انتظامی باغ فیض اسلامشهر


رضا یوسفی
اطلاعاتی از رضا یوسفی در زیر:
ضرب و شتم’ لقمان مرادی در زندان رجایی شهر
ساعت 6 بامداد دیروز یکشنبه 4 اسفندماه 1392، لقمان مرادی زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام و هم‌پرونده‌ای زانیار مرادی، به دلیل امتناع از پوشیدن لباس مخصوص متهمان زندانی، از سوی محسن منصوری، رضا یوسفی، سعید غفاری و سروان ذوالفعلی 4 نفر از پاسداربندهای زندان که از درجه‌داران و ماموران امنیتی زندان رجایی شهر به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
يوسفي...:
پاسدار زندان گوهردشت. شكنجه گر زندانيان


يوسفي شكنجه گر زندان زاهدان را بشناسيد
2013

رضا یوسفی
خدماتی کارکنان اداره زندان نور     بازرس علی البدل     فعال     1381/12/05 تا کنون



نادر باقری
2019
رئیس فعلی گارد داخلی زندان رجایی‌شه
ر و مسئول اجرای احکام اعدام نادر باقری است و در مواردی که یکی از اعضای خانواده شاکی حاضر نمی‌شود چهارپایه زیر محکوم را بزند و اعدام را اجرا کند، باقری حکم را اجرا می‌کند و در برابر آن ۸۰۰ هزار تومان از خانواده شاکی پول می‌گیرد. اعدام‌ها در حضور رئیس زندان، رییس اجرای احکام، مدیر داخلی زندان، رئیس گارد داخلی زندان و رئیس حفاظت فیزیکی زندان اجرا می‌شود.
روح الله باقری جلاد زندان گوهردشت
باقری (مأمور اجرای حکم اعدام)
رزا: باقری با اسم کوچک نادر یا روح الله! عکس او تاکنون توسط زندانیان شناسایی شده است.
نادر باقری (مأمور اجرای حکم اعدام)
نادر باقری یکی از ماموران اعدام در زندان رجایی شهر کرج است که در میان زندانیان به جلاد معروف است. یکی از زندانیان در این خصوص به هرانا گفته است: “ما یک مسئول در گارد زندان داریم به اسم “باقری” که در بین زندانیان به جلاد معروف است، این شخص پیش از اعدام زندانیان خودش آنها را از بند به سلول انفرادی منتقل می‌کند. روزهایی که می‌خواهند احکام اعدام را اجرا کنند هم خودش همراه با چند مامور زندانیان را از سلول‌ها انفرادی به محل اعدام منتقل می‌کند و در نهایت خودش طناب را به گردن آنها می‌اندازد و صندلی را از زیر پایشان می‌کشد. زندانیان اغلب او را جلاد صدا می‌زنند”.
رئیس فعلی گارد داخلی زندان رجایی‌شهر و مسئول اجرای احکام اعدام نادر باقری است و در مواردی که یکی از اعضای خانواده شاکی حاضر نمی‌شود چهارپایه زیر محکوم را بزند و اعدام را اجرا کند، باقری حکم را اجرا می‌کند و در برابر آن ۸۰۰ هزار تومان از خانواده شاکی پول می‌گیرد. اعدام‌ها در حضور رئیس زندان، رییس اجرای احکام، مدیر داخلی زندان، رئیس گارد داخلی زندان و رئیس حفاظت فیزیکی زندان اجرا می‌شود.

ولی علی‌محمدی مدیر داخلی زندان
ولی‌الله محمدی، نائب رئیس زندان رجایی شهر کرج
رزا: محمدی شکنجه گر زندان است. عکس او لو رفته. در زیر
ولی علی‌محمدی مدیر داخلی زندان، محمدی رئیس حفاظت زندان
ولی علی محمدی
ولی علی‌محمدی مدیر داخلی زندان و رئیس بند ۴ زندان رجایی شهر

ولی علی محمدی معروف به علی محمدی مدیر داخلی و رئیس بند ۴ زندان رجایی شهر کرج است. به گفته برخی زندانیان وی در ورود مواد مخدر به داخل زندان با گروههای تبهکار همکاری می کند.
به گفته‌ی زندانیان علی محمدی در اعمالی همچون ضرب و شتم زندانیان سیاسی، از بین بردن وسایل زندانیان، پاره کردن کتاب‌ها و بخشیدن اموال زندانیان سیاسی به زندانیان عادی در زندان رجایی شهر دست دارد. وی همچنین مدعی است که تمامی این برخوردها و ایجاد محدودیت‌ها برای زندانیان به دستور مسقیم مصطفی محبی مدیر کل زندان‌های استان تهران صورت می‌گیرد. یکی از زندانیان در خصوص وی به هرانا گفته است: “علیمحمدی کاری را از سر خوبی برای کسی انجام نمی‌دهد. اگر بخواهد کاری برای کسی انجام بدهد یا باید آدم خودش باشی و از او فرمان ببری و یا شانس بیاوری جیب‌ات همیشه پر پول باشد یا نسبت فامیلی با او داشته باشی. زندانیانی هم هستند که برای او کار می‌کنند، یعنی بیشتر مواد مخدری که در زندان خرید و فروش می‌شود مربوط به اوست و آنها برای او کار می‌کنند و در زندان برایش مواد می‌فروشند”.

سرگرد مقصود زلفعلی
رزا: عکس سرگرد مقصود زلفعلی لو رفته، لطفن پخش کنید.
سرگرد مقصود زلفعلی فرمانده حفاظت فیزیکی زندان
سرگرد زلفعلی (مسئول گارد زندان)
نیروهای گارد ویژه زندان رجایی شهر کرج بارها با هدایت سرگرد مقصود زلفعلی (مسئول حفاظت فیزیکی زندان) به سالن‌های مختلف این زندان یورش برده و ضمن بازرسی، اقدام به ضرب و شتم زندانیان کرده‌اند و در مواردی نیز وسایل شخصی زندانیان را شکسته‌اند.
سرگردمقصود  زلفعلی رئیس یگان پاسدار و
قرارگاه زندان رجایی شهر رییس گارد ویژه و گارد ضدشورش مسئول سرکوب زندانیان و از عوامل جنایت کار اطلاعاتی. این جنایتکار در تمامی اعدامها حضور دارد ،امیرعباس قربانی یکی از قربانیان این فرد بود که سال ۸۸در زندان رجایی شهر بود

خدابنده ماموران زندان

قاسم صحرایی افسر اجرایی
ماموران زندان

 ابوالقاسم رحیم اکبری
ابوالقاسم رحیم اکبری معروف به شیخ  زندان رجایی شهر
توسط یکی از ماموران زندان به نام سلیم اکبری معروف به شیخ مورد آزار و اذیت روانی و جسمی قرار گرفته است.
 زندان رجایی شهر کرج

حدود ۱۱ سال پیش
آقای توکلی در جریان یورش پاسدار بندها و بخصوص افسر کشیک پاسدار اکبری سلیم معروف به شیخ به معلم زندانی رسول بداقی به دفاع از او برخواست و از وی حمایت نمود. او همچنین هنگامی که رهبران بهایی را به این بند منتقل کرده بودند و باند مافیای قصد توهین به آنها را داشت به دفاع از آنها بر خواست و قطعانه در مقابل توهینهای باند مافیای زندان از رهبران بهایی دفاع نمود
  افسر  كشيك  بند6زندان  گوهردشت  با  نام  مستعار سلیم اکبری معروف به شیخ  

شیخ افسر  نگهبان  و  پاسدار  بند6  زندان  گوهردشت  شكنجه مهدی عابدینی نژاد
علي شيخ از بازجويان سفاك زندان اوين است. او به نام سعيد شيخان شناخته
  شده است. براساس گزارشهاي منتشر شده افرادي كه شيخ از آنها بازجويي ميکند
شوند و  هاي جسمي شديد مي فرسا دچار عارضه هاي طاقت براثر شدت شكنجه مثلا در سال80 ياسر مجيدي،  مدتهاي مديد از بابت عوارض آن رنج ميبرند.
كنند. در اوين علي شيخ و بازجوي سفاك  زنداني سياسي را در كرج دستگير مي
كنند كه دچار بيماريهاي متعدد  ديگري به نام محبي، او را آن چنان شكنجه مي
شود. شيخ به اصرار از دستگيرشدگان تحت بازجويي خود  جسمي و رواني مي
خواهد تا با وزارت اطلاعات همكاري كنند.

 رضا یوسفی 

رزا: در زیر یک ذوب شده در ولایت به اسم م. رضا یوسفی که توییت هم می زند اینجا و عکس پروفایلرش 

فدایی ولایت... کُل نظام جمهوری اسلامی حَرَم است و من یک مدافع حَرَم

پورابراهیمی (مسئول اعزام) زندان رجایی شهر

امین وزیری دادیار زندانیان سیاسی زندان رجایی

رضا غلام‌پور سیگارودی رئیس اجرای احکام است

محسن منصوری

 حسن قبادی معاونت بهداشت زندان است

حاجی مرادی دادیار ناظر زندان

بحرینی
مسئول حفاظت کل زندانها

 برای بزرگنمایی روی عککس کلیک کنید.و برای مشاهده منبع خبر روی تیتر خیر کلیک کنید.

برای ادامه روی اینجا کلیک کنید

۰۱ آبان، ۱۴۰۰

جمهوریِ دروغ و رئیسِ جمهورِ دروغگو! از بنی صدر تا حاج داوود!


رزا: خیانت "روشنفکران" برای روی کار آوردنِ حکومت اسلامی غیر قابل بخشش است. نتیجه ی این حمایت، همانا به قدرت رسیدنِ لاجوردی ها و حاج داوود ها بود و هست!
من شخصن حرفی با حاج داوودها  نداشته و ندارم. یک بی سوادِ لمپن را کردند رئیس و شکنجه گرِ زندان. او هم باعث نابود شدنِ بیشماری زنان و روانی کردن شان شد. بعد هم دیروز افتاد و مُرد!
بقولی، تابوت سازِ جنبشِ زنان، خود عاقبت به تابوت رفت!!
نه کسی برایش سوز کشید و نه از فقدانش، آه!
بنی "سگ" را اما در تابوتی پر گُل در ورسای خاک کردند تا در فرصتی دیگر، دوباره این زامبی را به ایران صادر اش کنند!
* با پوزش از سگهای نازنین
از بنی صدر خاطره ای ناب دارم، وقتی برای سخنچرانی به دانشگاهِ ما آمد!  من جلویِ بیش از صدها دانشجوی آلمانی، نقش اش را  در سرکوب زنان یادآور شدم. او هم در جلوی آلمانی ها، نه گذاشت و نه برداشت،  گفت: او دروغ می گوید! چون دختران و زن اش، بی حجاب هستند!
چند تا  از دانشجویانِ کُرد هم به نقش بنی صدر در جنگ علیه کُردها و سرکوب آنها اعتراض کردند. اگر بادی گارد نداشت، احتمالن کتک مفصلی هم می خورد:)
در عجب بودم که چرا چپ های قدیمی، زبانشان را در کونشان کرده بودند و از نقش بنی صدر در انقلاب فرهنگی دانشگاه، هیچ نگفتند!
باری
او آنوقتها در اعتلاف با مجاهدین بود و چریکهای فرتوت هم هیچ نگفتند از جا خالی دادنِ مجاهدین به نفع بنی صدرِ رئیس جمهور، در "انقلاب فرهنگیِ"دانشگاهها. اینطوری شد که بسیاری از چپها ، فردای خروج مجاهدین از زنجیرها و سنگرهایِ علیه انقلاب فرهنگی، جلوی بنی صدر و آخوند کرواتی ها کم آوردند و قلع و قمع شدند.
الان هم بدلیل ریپورت دادنِ او به ضرر رژیم ایران، در دادگاهی در آلمان (جریان دادگاهِ میکونوس) یک عده ای با، یا مارکس!، یا لنین! (بر وزنِ یا علی!)، زیر تابوتش را گرفته اند و  در سقط شدن اش، زار هم می زنند!
عذرا خانم اش هم در حالِ پر کردنِ ویدئو از شرح مکافاتش در پروسه ی فرار از ایران!  پس از 4 دهه سکوت! و اینکه کی بود؟ کی بود؟ من نبودم که کتابِ  مانیفستِ خمینی را برای فرانسوی ها ترجمه کردم!
عذرا بنی صدر، یک زنِ مرتجع تر از شوهرش که بر سر دختر 18 ساله شان فیروزه، لچک کرده و برای دامادش رجوی، حتی جلوی شوهر هم در می آید که این ازدواج، سر بگیرد! زناشویی ای که البته دو سال بیشتر طول نکشید و بدلیل خیانتهای جنسی رجوی با مریم، به طلاق انجامید!
چند وقت پیش با یکی درگیر شدم که گفت: از بنی صدر پرسیده بودند که بعضی ها می گویند موی زن اشعه دارد و غیره...
بهش جواب دادم، خوب مگر این آشعال نمی توانست بگوید: نه؟! اشعه ی موی زن! چِرت است!
ولی نه! این نان به نرخِ روز خورده ها، مثل امامشان، تقیه کردند و می کنند!
عذرا خانمشان هم نمی توانست به جای مانیفست خمینی، توضیح المسائلِ او را ترجمه کند؟ تا فرانسویها با پدوفیلیِ نهفته در اسلام و شرعی بودنِ دستمالی و انگشت در کونِ نوزاد، چهره ی اسلام واقعی را  بشناسند؟

شوهرش هم که جلوی دوربین  های بین المللی، حرفهای خمینیِ جلاد را، آسمانی ترجمه می کرد و  مخترعِ اقتصاد توحیدی!
مادام/مسیو بنی صدر در واقع نوعی خلیلزاد بودند برای تطهیر خمینی (طالبان ایران)! با این تفاوت که افغانها،  خلیلزاد را برای پهن کردنِ  فرش قرمز  برای طالبان، لعن و نفرین می کنند، اما اپوزیسیون ایران با افتخار از "اَنی صدر" پرچم می سازد برای اعتلاف های بعدی اش با مذهبی ها!!!
حال، پس از 4 دهه یک زنِ جوانِ چپ، هنوز از "دفاع مشروع " علیه حکومتِ اسلامی حرفی نزده، چاه کارگر، با شتاب مقاله می دهد که بترسید و بهراسید!
 چاه ، تازه مژده هم می دهد که در برابرِ دو کلمه ی "دفاع مشروع" علیه رژیم اسلامی، قرار است کتابی در نقدِ سخنانِ نسنجیده ی  لیلا حسین زاده بنویسد!
استارتِ کتاب اش  در سایت چاه کارگر، البته که با استقبال هم روبرو شد. اینجا

سخنِ آخر اینکه، از میانِ تمامِ زنانِ حزبی با ادعایِ فمینیستی شان، این تنها مهستیِ شاهرخیِ غیر حزبی بود که در عزایِ از دست رفتنِ بنی صدر سینه چاک نداد!
بیخود هم نیست که او را همه جا ، سانسور و حذف کرده اند و حتی سازمانِ به اصطلاح زنانِ 8 مارس با متدِ استالینیستی اش، هر ردِ پایِ بی رنگِ او را هم، با وسواسی بیمار گونه، در نشریه های قدیمی شان محو می کنند!
چراییِ در عزایِ بنی صدر نشستنِ سازمانِ زنانِ 8 مارس را باید در قیامِ آملِ اتحادیه کمونیسستها جستجو کرد وقتی که رژیم، بنی صدر را از قدرت کنار گذاشت... جایی که 8 مارسی ها ، مائویسم شان بر فمینیسم شان می چربد و خفه خوان می گیرند! و مثلثِ بیق را، بر همبستگیِ زنان ترجیح داده و هرگز هم مسئولیتِ سیاسی شان را، بر سرکار آمدنِ حاج داوودها نمی پذیرند.
چرا که اشعه دار کردنِ مویِ زنان توسطِ بنی صدر ها، سرآغازِ به تابوت کردن و در قبر گذاشتن زنان بود.


مطالبِ مرتبط :
بدرود «مسیو لو پرزیدان»
مهستی شاهرخی

حق دفاع مشروع – لیلا حسین زاده

 مطالبِ مرتبط اینجا

 

۲۷ مرداد، ۱۴۰۰

فیلم کامل شورش و اعتراض مردم ننگرهار (جلال آباد، خوس)، کابل و مناطق دیگر افغانستان+ تظاهرات شنبه ها

 فیلم کامل شورش و اعتراض مردم ننگرهار (جلال آباد، خوس)، کابل و مناطق دیگر افغانستان

 https://youtu.be/3HU7x9DmcJo

مرگ بر طالبان 👊😬👊😬👊😬👊 چه کابل چه تهران
 
 

 
راهپيمایی مردم ننگرهار با پرچم سه رنگ افغانستان به خون کشیده شد!طالبان با شليك مستقیم بسوی اين افراد چندين تن را به خاک و خون کشیدند   فیلمی از سرکوب شدید تظاهرکنندگان در افغانستان توسط طالبان/اخبار منفی طالبان کماکان در صدا و سیما سانسور می شود منابع امنیتی در افغانستان: 2 کشته و 10 زخمی در تیراندازی نیروهای طالبان به سمت تظاهرات در شهر جلال آباد. گفتنی است این اخبار در  تلویزیون ایران کاملا سانسور شده و تلاش می شود تصویر سفیدی از گروه طالبان ارائه شود.
 
 تظاهرات برون مرزی در حمایت از مردم افغانستان و برای مرزهای آزاد هر شنبه از ساعت 12 ظهر در میدانهای اصلی شهرها، مراکز ایستگاههای قطار. محل تظاهرات: همه جا/هر کجا.

گزارشهایی از ربودن دختران توسط طالبان

۲۴ تیر، ۱۴۰۰

خاله نِلی ، مادرخرجِ تروریستهای رژیم در امریکا/کانادا


رزا: اینجور که شنیدیم قرار بود که مسیح علینژاد نیز مانند نیما زم، کَت بسته توسط تروریستهای رژیم ایران، رُبایش و اعدام شود!
هر چهار نفر مردان تروریست در ایران هستند و حکم جلب شان از دادگاهی در امریکا آمده! مادر خرج این عملیات در کالیفرنیا زنی است به نامِ خاله نِلی! که ایشان به قرار وثیقه 250 هزار دلاری فعلن آزاد هستند و فقط اجازه ی تماس با فردی به نامِ سامان مهدی زاده را دارد!
حدود نیم میلیون دلار  و یا بیشتر، خرجِ این عملیات و عملیات دیگر شده! تنها حدود نیم میلیون دلار نقد، خاله نِلی به حساب خود واریز کرده و بخشی را هم به کارگاه خصوصی پرداخته تا از مسیح علینژاد، عکسهای یواشکی بگیرد! این کارگاه خصوصی هم با اف بی آی تماس گرفته و این جریان از 8 ماهِ پیش بطور کلی لو رفته! اما خاله نلی دو هفته پیش دادگاهش بوده به جرم پولشویی و نه همدستی در آدم ربایی! و دادگاه بعدی اش در ماه اکتبر است.
پروفایل خاله نِلی که 46 ساله است ، بسیار جالب است!

 مدیریت در کانادا خوانده و بعد از جدایی از شوهرش به کالیفرنیا مهاجرت میکند مادر یک فرزند.
او اکنون شهروند امریکا است و در فروشگاههای بزرگِ مارک های معروف هم مدیریت کرده وهم اکنون هم کارمند یک فروشگاه بزرگ در کوستا مسا، اورنج کانتیِ کالیفرنیا است.
نیلوفر بهادری‌فر (خاله نلی) کسی است که برای محمود خاضعین پول جابه جا میکرده!
محمود خاضعین  در ایران با اغلب هنربندان رژیم عکس دارد و با یک جستجوی اینترنتی به راحتی میتوان یافت اش!
او  (خاضعین ، 42 ساله) زیر دستِ  علیرضا شاهواروقی فراهانی، (معروف به وزرات سلیمی و حاج علی 50 ساله)
مستقیم با وزارت اطلاعات در تماس بوده. افراد دیگر کیا صادقی 35 ساله و امید نوری 45 ساله همگی ساکن ایران بدلیلِ  توطئه در آدم ربایی (تلاش برای ربودنِ مسیح علینژاد) تحت پیگرد اف بی آی امریکا هستند!
از نظرِ من این یک پروژه ی تخمی وزارت اطلاعات برای پولسازی خصوصی بوده که مثلِ اغلب پروژه های سپاه/وزارت اطلاعات روحانی، از طرف موساد، پیشاپیش لو رفته بوده! یکچیزی در حد سناریوی گاندو! گاندوی 3 !
قرار بوده مسیح علینژاد را ربوده و از بروکلین نیویورک به کشور رفیق ونزوئلا آورده و بعد زیر دستِ بازجو-خبرنگارهای صدا و سیمای رژیم انداخته و چیزی مثلِ سناریوی نیما زم...
نقشِ شیرین نجفی (خاله شیرین) البته در این مورد را خاله نِلی بازی و اجرا می کند!
هر دو طلاق گرفته، دارای بچه، مُدیر و مدبر در کارهای مالی و حرفه ای  در پولشویی، سالها زندگی در خارج از کشور!
عکسها و اطلاعاتش را در زیر می گذارم تا فکر نکنید عواملِ رژیم حتمن "کلاغ سیاه" هستند! خاله نِلی احتمالن عاقبتِ شیرین نجفی را( با پابند الکترونیکی) نخواهد داشت اگر به ایران فرار نکند!
شاید اکنون فکر کنیم جاسوسهای رژیم اغلب در نقشِ "پرستو" ظاهر شوند؟ اما به یاد بیاوریم مهرداد عارفانی و لولیتا را! اینجا
 

با شر کردنِ اطلاعاتِ این روزها می توان به یمن موساد/اف بی آی، حسابی در اپوزیسیون شپش گیری کرد!
اینکه مسیخ است یا مسیح،  را به عهده ی هنربندانِ رَپر بگذاریم! فعلن عدو (موساد/اف بی آی) شود سببِ خیر:)  


از کامنتها/توییتها:
الان کسی که بیشتر از همه از برنامه دزدیدن مسیح علینژاد  ناراحته، خواننده محبوب و دوزاری، شاهین نجفیه که از شدت حسادت که چرا اینو ندزدیدن، داره یه شر و وری به اسم مسیخ ۲ می‌نویسه احتمالا.

با تشکر از دوستان که جای بردن تانکر آب به سیستان بلوچستان، ۴۴۰ هزار دلار خرج کردند که خودشون رو مسخره عالم بکنند

جمهوری اسلامی در شرایطی که از تحریم و بی‌پولی دم می‌زند، در حالی که نتوانسته برای مردم واکسن تهیه کند، نیم میلیون دلار خرج کرده تا از مسیح علی‌نژاد عکس و فیلم مخفیانه بگیرد و پروژه ربایش او را در دست اجرا داشت.


نیم میلیون دلار از جیب مردم برای اجرای پروژه‌ی ربودن مسیح علینژاد به پای چهار مزدور ملنگ هزینه شده! پای خود مردم که وسط باشد هم پول نیست هم تحریم نمیگذارد پول جابجا شود.


فکر‌کن ما تو ایران اشغالی نشستیم بدون آب، برق، واکسن، آینده، حقوق انسانی و...
جمهوری اسلامی با پول های ما تو آمریکا و البته سراسر جهان مشغول ولخرجی برای آدم رباییه...!

اسم نیلوفربهادری فر در پرونده ی کاوه افراسیابی هم دیده میشود. او در این پرونده بهمراه شخصی به نام سامان مهدیزاده متهم است که برای جمهوری اسلامی پولشویی میکرده اند.


برای بیشتر خواندن روی اینجا کلیک کنیم.

۳۰ خرداد، ۱۴۰۰

رأی نده، دیکتاتور را بگا! همبستگیِ فعالینِ فمن با جنبشِ بایکوتِ انتخابات رژیم اسلامی + عکس مزدوران

 رزا: امروز خواهرانِ شجاع ما، سه نفر از فعالین گروه فمن در جلوی سفارتِ رژیم در برلین / آلمان با حضورشان علیه انتخابات فرمایشی/ نمایشی (انتصابات)، در همبستگی با اپوزیسیون حاضر جلوی سفارت، اعتراض کردند. آنها بروی بدن شان نوشتند: دیکتاتور را گاییده، انتخابات را بایکوت کنیم!  فیلم زیر دستگیری دو نفر از آنها توسط پلیسِ آلمان است. باشد که در جشن سرنگونی رژیم، همبستگیِ آنها را فراموش نکنیم:)
عکسهای امروز اکسیون فمن جلوی سفارت.

فیلم کوتاه اکتیویستهای فمن جلوی سفارت رژیم اسلامی در برلین اینجا

 'fuck dictator, boycott election'
Germany: FEMEN activists demand presidential election boycott outside Iranian embassy in Berlin *EXPLICIT* Germany, Berlin PoliticsIranian presidential election June 18, 2021 at 14:02 GMT
Three FEMEN activists mobilised outside the Iranian Embassy in Berlin to demand a boycott of the country's presidential elections, on Friday. The activists had 'Elections boycott' written in black on their chests, and could be heard screaming 'fuck dictator, boycott election'. Police quickly detained the activists, arresting them and bundling them into a police van.


سه عضو گروه فمن که با شعار بایکوت انتخابات در مقابل سفارت ایران در برلین برهنه شدند و اعتراض کردند، توسط پلیس آلمان بازداشت شدند فمن گروهی متشکل از زنان فعال فمینیست است که به خاطر اعتراض‌های برهنه خود در نقاط مختلف جهان شهرت دارد

ویدیو - اعتراض زنان برهنه در مقابل سفارت جمهوری اسلامی در برلین
https://twitter.com/SARA_SEPIDEH/status/1405876265190531072
 

 نتایج رسمی ۹۰ درصد از آرای انتخابات نمایشی؛ رئیسی اول شد، آرای باطله دوم

 به‌نظر می‌رسد که در واقع رئیسی پیروز این انتخابات است.

ابراهیم رئیسی به‌لحاظ بین‌المللی رئیس قوه قضاییه بوده که از طرف جامعه بین‌المللی مورد انتقاد بوده است، بخشی به این خاطر که یکی از بزرگترین جلادان جهان بوده است.
خود رئیسی هم به‌خاطر نقشی که در اعدامهای دستجمعی در ۱۹۸۸ در ایران داشته مورد انتقاد از طرف جامعه بین‌المللی بوده است.
رئیسی هم‌چنین توسط دولت آمریکا تحریم شده است.
اگر او در این انتخابات پیروز شود اولین کسی است که مورد تحریم آمریکا بوده و رئیس‌جمهور شده است.


نقشه ابراهیم رئیسی برای زنان: تولید‌مثل بیشتر و آزادی‌‌های کمتر
نسیم روشنایی

یادتون یک زمانی هر کس می خواست رای نده باید خودش را گم وگور می‌کرد ،حالا میز چرخیده و با ماسک و عینک آفتابی میخرند که برند رای بدهند
انیمیشنِ همبستگی
دختر تو چه خفنی.
https://twitter.com/safewordthe2nd/status/1405728576339464192
 

عکسهای رای دهندگان در خارج از کشور (اغلب مزدورانِ صادراتیِ رژیم اسلامی)
اینجا را کلیک کنیم.

۲۶ اردیبهشت، ۱۴۰۰

עומדים ביחד نقف معًا Standing Together

 
رزا: با تشکر از همه ی دوستان برای به اشتراک گذاشتن کتاب، فیلم و نظراتشان/ اینجا.
 همینطور شادیِ خوب شدن حال و احوالِ مهستی عزیزم. همینجا این کلیپ زیر تقدیم به او و همه ی دوستان

ورژن آنارشیستی کلیپ در لینک زیر
"Danser Encore". 1er mai 2021. Orchestre. Théâtre Occupé. Orléans. Sous Titré

کتاب  

مزارع كارخانه‌ها و كارگاه‌ها يا تركيب صنعت با زراعت و كار فكري با كار يدي

 نوشته پیترکروپتکین
پی دی اف در مدیافایر
اینجا
فرمات djvu
اینجا
کتاب «مزارع، کارخانه‌ها و کارگاه‌ها (یا ترکیب صنعت با زراعت و کار فکری با کار یدی)» نوشته پیترکروپتکین به ترجمه هومن کاسبی در 343 صفحه

 با تشکر از رفیق "همه چیز برای همه کس"

کتاب شورشی سودایی
در مورد زندگی میخائیل باکونین 

نویسنده: ادوارد هالت کار اینجا

فیلم
فلم زیر (رهایی) از فلم های استثنایی هندی است که در سال‌های ۸۰ متاثر از حرکت های فیمینستی ساخته شده و جز فلم های است که بنام تولیدات سینمای موج موازی هند شناخته می‌شوند.
https://youtu.be/0L4TlNO_BVw
موضوع فلم:
مردان روستا برای کار  به شهر های بزرگ دوردست رفته اند.
در طول زمان دوری از زنان و فرزندان خویش این مردان از طریق زنان تن فروش و در مواردی با گرفتن دوست دختر نیاز جنسی شان را رفع میکنند‌. همسران آنها نیز راهی برای جلب ارضای جنسی خود پیدا کرده اند.
 روزی ، یکی از زنان ، شاکو ( با نقش آفرینی هیما مالانی) اعلام میکند که او باردار است و این فرزند از همسرش ، عمارجی (با نقش آفرینی وینودکِهنه) نیست.
 سرتاسر روستا خشم حاکم میشود و همه خواستار اخراج شاکو اند و مسئله برای تصمیم گیری در مورد سرنوشت او به پنچایات (اداره روستا که متشکل از موسفیدان روستا است) سپرده میشود.
در دادگاه روستایی زنان که تا کنون سکوت اختیار کرده بوده زبان میگشایند اما آیا صدای آنها شنیده خواهد شد؟
در کنار هیمامالانی و وینودکِهنه، نصرالدین شاه یکی از بهترين هنرپیشه های سینمای هند نیز در این فلم نقش بازی کرده.
فهیم


 برای خواندن بیشتر روی اینجا کلیک کنیم.

 

یاداشتهای پراکنده / آنارشیستی مثل شما

 یک ضرر بزرگ ماتریالیسم تاریخی

در دیدگاه مارکسی، چون تاریخ انسان از طریق تکامل کور مادی طبیعت غیر زنده و زنده صورت میگیرد، دقت کنید که مارکس از عبارت "مستقل از اراده انسانها" استفاده میکند، نقش کلیدی ابداع و بوجود آوردن فرهنگ در روابط اجتماعی بکل نادیده گرفته میشود. ارتجاع از لحاظ مارکس و کارکسیستها نه محصول اراده یک عده بلکه محصول تکامل خودبخودی جامعه است!! از آنجا که در عمل نمیتوان نقش اراده و ابداع را نفی کرد، در عمل تربیت کمونیستی-مارکسیستی می شود تربیت دنباله روانه و نه متکی به خود، یعنی فکر کردن از ما پشت میز کار، عمل از کارگران. برای همین کارگر مارکسیست می شود مثلا "کمونیست" اما کماکان بنده نخبه مارکسیست و قداره کش رهبری. با این دنباله روی، عقل کارگر رشد لازم کمونیستی-آنارشیستی پیدا نمیکند و تشکیلاتش هم میشود کپی تشکیلات سرمایه دارها که هست تشکل سلسله مراتبی حزبی-سازمانی. از چنین تعقلی در کارگران نمیتوان انتظاری بهتر از ارتجاع استالینیسم و مائوئیسم و دولت بردگی مزدی و نوکر صفتی سوسیال دموکراتیک داشت.
اضافه کنم که اکثر کارگران غربی هم با کارگران دولتهای سابق مارکسیستی و کشورهای دیگر سرمایه داری فرقی ندارند. اکثر آنها عقلشان فعلا متعلق به حاکمینشان است و حتی سیاستهای امپریالیستی را هم که در انتها چیزی جز خود زنی نیست را تائید میکنند و با شرکت در انتخاب قانونی می نمایند.
بی رنج گنج میسر نمی شود.
چاره کارگران وحدت و تشکیلات است.
اینجا

بحث غلط مارکس:
"... انسان‌ها در روند تولید اجتماعی موجودیت خود ناگزیر با یکدیگر وارد مناسباتی می‌شوند. این مناسبات، مناسبات تولیدی آنهاست، که از خواست و اراده ایشان مستقل و متناظر با مرحله معینی از رشد نیروهای تولیدی آنهاست. مجموعه این مناسبات ساختار اقتصادی جامعه یعنی آن زیربنای واقعی را تشکیل می‌دهد که بر آن روبنائى حقوقى و سیاسى سر برمى‌‌کشد، و متناظر با آن اشکال معینى از آگاهى اجتماعى شکل می‌گیرد."
از ترجمه پیشگفتار کتاب در نقد اقتصاد سیاسی:
http://www.kapitalfarsi.com/zamaem/zamime1.htm

غلط در این است که انسانها مناسبات خودشان را نه ناگزیر بلکه آگاهانه تعیین میکنند. اصلا انسان از پرایمیت به آنچه هست تبدیل شده چون مناسباتش را با طبیعت و همنوع و غیر همنوع و جانوران دیگر، آگاهانه و بر طبق نقشه و تدبیر قبلی ی در ذهن پرورانده شده شکل میدهد که البته روند تکاملی خودش را دارد که بحث دیگری است و صرفا تابع روابط اقتصادی نیست. اقتصاد بدون ابداع و تدبیر و فکر کردن و اراده داشتن وجود ندارد. مناسبات هم ابداع است. وقتی دو نفر با هم رابطه و یا کار معینی برقرار میکنند هر دو در ذهن ایده های پرورانده شده از قضیه دارند، حتی اگر ضعیف باشد و نتیجه ندهد. در بسیاری از مواقع، آن رابطه نتیجه میدهد. پس بحث غیر ارادی بودن رابطه (مناسبات) کاملا منتفی است.
انسانشناسی مارکس بسیار پیش پا افتاده و غلط است هر چند که برای ایجاد توجه به قضیه مفید بود اما نه مارکس و نه انگلس هیچکدام انسان شناس نبودند و فقط ار کار انسان شناسان دیگر استفاده میکردند. کلا، ماتریالیسم تاریخی مارکس کاری علمی و پخته نیست، و در چهارچوب فلسفه مبحوس است ولی مقدس کردن مارکس آنرا بیخودی بزرگ کرد.
اینجا

وجود نقش کلیدی اراده و آگاهی در پرایمیتی مثل انسان، در مارکس قبل از ماتریالیسم تاریخی بصورت ریشه های هگلی-فلسفی، و حتی در تزهای فویرباخ او وجود دارد، اما با نوشتن ایدئولوژی آلمانی با انگلس، مارکس بکل زد به انحراف از قضیه. برای همین بعضی از محققین مارکسیست معتقدند که انگلس مارکس را فاسد کرد. بعضی از مارکسیستها هم مثل مارکسیست هومانیستها اصلا به ماتریالیسم تاریخی اعتقاد ندارند ولی از روی فرصت طلبی و نفرت از آنارشیسم و قبول اینکه آنارشیستهای کمونیست برندگان تاریخی بحثهای اواخر دهه قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم هستند، بروی خودشان نمی آورند. بنظر من منطق آنارشیستی بسیار قوی تر از منطق مارکسیستی برای آگاهی از وضع وحشتناک انسان (استثمار، جنگ و جنایت و بیماری و محرومیت) است.
مارکسیستها ممکن است در جواب گنده گوئی کرده و دیالکتیک و فلسفه پرتاب کنند. بنظر من در منطق آنارشیستی به آکروبات بازی دیالکتیکی و فلسفه سازی احتیاجی نیست. اتکا به همان علم ساده که با پیدایش انسان همراه است و امروز بصورت متد ساده علمی در موسسات آموزشی و تحقیقی موجود است، کافی است. روش علم ساده است: فکر کردن بصورت منطقی و استدلالی، اتکا به مشاهده و تجربه و آزمایش برای اثبات فرضیات. دشواری علم در تفصیلات آن است نه در خود اصل روش. ساعتها و حتی سالها در علم بروی یک موضوع کار میشود اما روش کار ساده است، طول میکشد چون روابط درهم تنیده هستند و برای هر قدم احتیاج به مشاهده عیننی وجود دارد و بعضی از موضوعات دارای دسته بندی های گوناگونند. به دیالکتیک و فلسفه بافی مارکسیستی احتیاجی نیست، فاکتها روشن هستند و توجیه فراتر از علم رایج لازم ندارند.
اینجا

برای خواندن ادامه ی مطلب روی اینجا کلیک کنیم.

۱۰ اردیبهشت، ۱۴۰۰

لینک دانلود کتاب یاری متقابل؛ عامل تکامل - اثر پتر کروپوتکین

 لینک دانلود کتاب یاری متقابل؛ عامل تکامل اثر پتر کروپوتکین

اینجا

لینک دیگر برای خواندن و دانلود کتاب اینجا

با تشکر از رفیق همه چیز برای همه  3>
 

معرفی کتاب یاری متقابل؛ عامل تکامل اثر پتر کروپوتکین
یاری متقابل: عامل تکامل یک مجموعه از مقالات است که توسط فیلسوف آنارشیست روسی پیتر کروپوتکین در سال 1902 نوشه شده است. مقالات ، که در ابتدا در مجله انگلیسی قرن نوزدهم بین سالهای 1890 و 1896 منتشر شده است ، نقش همکاری و سود متقابل (یا "یاری متقابل") را در حیوانات و جوامع بشری گذشته و حال بررسی می کنند. این استدلالی است در برابر نظریه های رقابت محور به اصطلاح داروینیسم اجتماعی ، و همچنین تصاویر عاشقانه همکاری که توسط نویسندگانی مانند ژان-ژاک روسو ارائه شده است ، که استدلال می کنند انگیزه آن بیشتر عشق جهانی است نه منافع شخصی. یاری متقابل: عامل تکامل در کمونیسم آنارشیست متنی اساسی تلقی می شود ، و مبانی علمی کمونیسم را جایگزین ماتریالیسم تاریخی مارکسیست ها می کند. بسیاری از زیست شناسان نیز آن را یک کاتالیزور مهم در مطالعه علمی و یاری همکاری می دانند.در بخشی از این کتاب آمده است:
" مفهوم تنازع بقا به عنوان عامل تطور، که توسط داروین و والاس به علم معرفی شد، به ما اجازه داده است که طیف بینهایت گسترده ای از پدیده ها را در تعمیمی عام بگنجانیم که به زودی به اساس فرضیات فلسفی، بیولوژیک و جامعه شناختی ما بدل شد. انواع گوناگونی از واقعیات: انطباق کارکرد و ساختار موجودات ارگانیک با محیط پیرامونشان؛ تطور فیزیولوژیک و کالبدشناسانه ؛ پیشرفت فکری و خود رشد اخلاقی، که سابقا با دلایل بسیار مختلفی توضیح میدادیم، توسط داروین در یک مفهوم عام تجسم یافتند. ما آن واقعیات را به عنوان تلاشهای مستمر - مبارزه علیه شرایط نامساعد - برای رشد افراد، نژادها، گونه ها و جوامع درک کردیم که به بیشترین غنا، تنوع و شدت زندگی منجر می شوند. "


۱۸ فروردین، ۱۴۰۰

ویدئوکلیپ: سلاخی فیلمِ تئاترِ غلامحسین ساعدی توسط مهرداد خامنه ای (تئاتر اگزیت)

رزا: با توجه به سانسور صحنه ی آخوندِ آدمکُش در تئاتر اتللو در سرزمین عجایب- نوشته ی غلامحسین ساعدی، بخشِ سانسور شده  در تئاتر اگزوز را در زیر با هم ببینیم.
https://www.youtube.com/watch?v=pf5OUHacOM4 

کلیپ 6 دقیقه بدون موزیک
https://www.youtube.com/watch?v=WZjIo_JgfpE
کلیپ 8 دقیقه با موزیک


بسیاری از بازیگران تئاتر از سانسور آثارشان به رژیم اسلامی معترض هستند. اما این سانسورها را چه کسانی اعمال می کنند؟ کمونیستهای در خدمتِ رژیم اسلامی!
قصابان هنر و فرهنگ در استخدام حکومتِ اسلامی.
افرادی مانند مهرداد خامنه ای در این سلاخی دستشان باز است.
 با بازیافتِ کلمات، صوت و تصویر در تاریخ، ادبیات و هنراقدام کرده و نگذاریم حذف کنند و به قتل برسانند.
ساعدی ها حذف شدنی نیستند.
آنان نسل به نسل در قلب مردم خواهند ماند، اما شما هم اکنون ، به مستراح تاریخ پیوسته اید...
 اطلاعاتی در مورد اتللو در سرزمین عجایب در همین بلاگ اینجا


ویدئو تئاتر <اتللو در سرزمین عجایب> نویسنده: ساعدی - اجرای پاریس

۱۷ فروردین، ۱۴۰۰

ویدئو تئاتر <اتللو در سرزمین عجایب> نویسنده: ساعدی - اجرای پاریس

 ویدئوکلیپِ: سلاخی فیلمِ تئاترِ غلامحسین ساعدی توسط مهرداد خامنه ای (تاتر اگزیت)


رزا: با توجه به سانسور صحنه ی آخوندِ آدمکُش در تئاتر اتللو در سرزمین عجایب- نوشته ی غلامحسین ساعدی، بخشِ سانسور شده  در تئاتر اگزوز را در زیر با هم ببینیم.
https://www.youtube.com/watch?v=pf5OUHacOM4
کلیپ 6 دقیقه

 اتللو در سرزمین عجایب- توجه: این نسخه زیر توسط مهرداد خامنه ای (تئاتر اگزیت ایران) سانسور شده است!

 https://youtu.be/PgxTUgvmIac 

«اتللو در سرزمین عجایب!»
 
یک گروه تئاتری در ایران قصد دارد که نمایشنامه‌ی «اتللو» اثر شکسپیر را روی صحنه بیاورد. با دشواری و مرارت ، سرانجام کارگردان ِ گروه موفق می‌شود که اجازه‌ی نمایش را از وزارت ارشاد بگیرد، به شرطی که از خودِ وزارت ارشاد بیایند و نمایش را بازدید کنند و «حکّ و اصلاح» نمایند!
بقیه‌ی نمایش ماجرای حضور وزیر ارشاد و دو مشاور و ایدئولوگ و کارشناس فرهنگی و هنری اسلامی است به نام «سروش» و «مخملباف» (البته نام این دو پرسناژ درمتنی که پس از مرگ ساعدی در پاریس چاپ شد ، به «خروش» و «مخملی» تبدیل شده است.) که در معیت پاسداران مرد و زن و مأموران امنیتی و کمیته وارد سالن تمرین می‌شوند و از اجرای نمایشنامه دیدن می‌کنند و هریک به سهم خود به «حکّ و اصلاح» و شرعی کردن و اسلامی کردن نمایشنامه‌ی اتللو می‌پردازند.


 برنامه‌ی نوشتن و اجرای «اتللو در سرزمین عجایب»
محمد جلالی چیمه (م.سحر)

یکی از روز‌های پائیزی سال ١٣٦٣ بود. بیژن مفید در آمریکا از میان ما رفته بود! و کانون تصمیم داشت به مناسبت بزرگداشت او و به پاس کوشش‌های اهل تئآتر که در شرایط اختناق حاکم و زیر تیغ هنرستیزی رژیم نوپای اسلامی در وضعیتِ دشواری به سر می‌بردند، مراسمی به نام «شب تئاتر» در پاریس برگزار کند.
ساعدی مثل همیشه پیشقدم و حاضر یراق بود: «من هرکاری که بگویید می‌کنم!»
قرار شد که بر و بچه‌های اهل تئاتر نمایش کوتاهی به مناسبت این شب آماده کنند و من از ساعدی خواهش کردم که نمایشنامه‌ای در باره‌ی اوضا‌ی اهل تئاتر در ایران بنویسد تا ما اجرا‌ی کنیم.
مثل همیشه چشمی گفت و دست به کار شد.
روز بعد همراه با آن دوست مشترک تئاتری در خانه‌اش بودیم و درباره‌ی موضوع نمایشنامه گفتگو می‌کردیم. موضوع و تِم‌های مختلفی طرح و بحث می‌شد. ساعدی سرانجام این سوژه را برگزید و گفت: همین را می‌نویسم:مضمون نمایشنامه این بود:
یک گروه تئاتری در ایران قصد دارد که نمایشنامه‌ی «اتللو» اثر شکسپیر را روی صحنه بیاورد. با دشواری و مرارت ، سرانجام کارگردان ِ گروه موفق می‌شود که اجازه‌ی نمایش را از وزارت ارشاد بگیرد، به شرطی که از خودِ وزارت ارشاد بیایند و نمایش را بازدید کنند و «حکّ و اصلاح» نمایند!
بقیه‌ی نمایش ماجرای حضور وزیر ارشاد و دو مشاور و ایدئولوگ و کارشناس فرهنگی و هنری اسلامی است به نام «سروش» و «مخملباف» (البته نام این دو پرسناژ درمتنی که پس از مرگ ساعدی در پاریس چاپ شد ، به «خروش» و «مخملی» تبدیل شده است.) که در معیت پاسداران مرد و زن و مأموران امنیتی و کمیته وارد سالن تمرین می‌شوند و از اجرای نمایشنامه دیدن می‌کنند و هریک به سهم خود به «حکّ و اصلاح» و شرعی کردن و اسلامی کردن نمایشنامه‌ی اتللو می‌پردازند.
این بود موضوع نمایشنامه‌ی «اتللو در سرزمین عجایب!»
فردای آن روز ساعدی به من تلفن زد و خواست که پیش او بروم.حدود یک سوم نمایشنامه را نوشته بود واز من خواست که بخش‌های نخستین دیالوگ‌های وزیر ارشاد اسلامی را که یکی از مهم ترین پرسناژ‌های نمایشنامه بود برایش بخوانم.و خواندم و ذوقی می‌کرد هنگام شنیدن که وصف ناشدنی ست.
فردا نوبت بازخوانی قطعات دیگر بود.و در عرض ٤ یا ٥ روز نمایشنامه نوشته شد.
در یکی از همین روز‌ها از رادیو امریکا برای مصاحبه پیش ساعدی آمده بودند. تلفن کرد و خواست به خانه‌اش بروم.رفتم و خواست که بخش‌هایی از دیالوگ وزیر ارشاد را بخوانم. خواندم و غش غش خندید و پرویز نقیبی ضبط کرد و همان روز‌ها از رادیو امریکا پخش شد.
هفته‌ی بعد دوستانِ اهل یا علاقمند به تئاتر را به زیرزمین اقامتگاهِ من دعوت کردیم. سماور و بساط چای روبه راه شد و ساعدی نمایشنامه را خواند. حدود بیست نفری بودند.
نمایشنامه سیاسی بود و اعتراضی بود و از چهره‌ی واقعی کارمندان فکری و ایدئولوگ‌های هنری نظام نورسیده‌ی اسلامی که هنوز نیمچه سوکسه‌ای در میان برخی «روشنفکران و هنرمندانِ چپ آوازه» داشتند ، پرده برمی داشت و درک و فهم کارگزاران این نظام را از هنر و زیبایی و فرهنگ و زندگی و انسان با طنزی گزنده به تمسخر می‌گرفت!
١٠ نفری «کلاغ پر» شدند. و بعضی شان از مواضع «نقد جلالت مآبانه » و «هنر گرایانه» و «استتیکی»!
آنهم در برابر دکتر غلامحسین ساعدی که از پایه گذاران تئاتر مدرن و هنرمندانه و جدی درایران بود! (این هم البته بهانه‌ی ظاهرالصلاح و خوش بر و رو و منورالفکرانه‌ای بود که با قدری پرروئی ِ محصول ِ انقلاب اسلامی می‌شد آن را به کار بست و خر خود را راند!، بگذریم!)
ضمناً گفته شد که این نمایشنامه مفصل است و پرسناژ فراوان دارد و برای شب بزرگداشت بیژن مفید آماده شدنی نیست.
خلاصه تصمیم بر آن گرفتیم که این نمایش برای نوروز و به مناسبت جشن نوروزی که قرار بود کانون در اواخر مارس ١٩٨٥ برگزار کند ، تهیه و اجرا‌ی شود.
و چنین شد!
دو ماه پیش از عید دوباره دوستان را به زیرزمین فوایه دعوت کردیم. این بار به جای «کلاغ پر‌ها» تعدادی از بچه‌های علاقمند و با استعداد اما «غیر حرفه‌ای» یعنی هنرمندان بی‌اِفاده و بی‌ادعا آمدند و کار تمرین شروع شد!
کانون مخارج و تدارکات برنامه را به مسؤلیت من در گروه تئاتر، بر عهده گرفته بود. (گرامی یاد ، غفار حسینی مسؤلیت مالی تدارک جشن نوروز را از سوی کانون بر عهده داشت.)
رحمانی نژاد برای همکاری و کارگردانی این نمایشنامه شرطی داشت. ایشان می‌خواستند که این نمایشنامه به نام «انجمن تئاتر ایران» اجرا شود. (یعنی به نام گروهی که زمانی در ایران متعلق به ایشان و چند تن از دوستانشان بوده ، اما در میان ما جز ایشان کس دیگری عضو آن انجمن نبود.) اگرچه این شرط ایشان بعد‌ها مشکلاتی ایجاد کرد اما در آن موقع مخالفتِ چندانی نشد. ساعدی گفت: «مقصود اجرا شدن و انجام کار است. اگر ناصر بر سر این موضوع اصرار دارد و دیگران هم معترض نیستند، اشکالی ندارد.» ودوستان با این سخن ساعدی توافق کردند.
تمرین‌ها شروع شد. همه روزه زود تر از دیگران ساعدی سر تمرین‌ها بود. تا روز اجرا؛ نه تنها در تمرین‌ها شرکت داشت ، از شرکت در امور تدارکات هم غافل نبود. در گرد آوری آکسه سُوار ، در کمک به بدری خانم در دوختن لباس بعضی پرسناژها. در کارآشپزی برای جشن نوروز.
خلاصه در همه‌ی زمینه‌ها حاضر بود و با چنان اشتیاقی که محال بود ببینی و با دلگرمی دوچندان به ادامه‌ی کوشش‌هایت در جهت اجرای نمایشنامه نیفزایی!
اصولاً آنچه که در بیان این خاطره اهمیت دارد همین نکته است! در اینجا منظور اصلاً آن نیست که فی المثل: من چه کردم یا فلان چه خواست یا بهمان چه گفت !. مقصود بیان و باز سازی واقعیت و فضایی ست که در آن تا حد ممکن، شمع جمعی که ساعدی بود، فروزندگی و کارسازی و انرژی آفرینی خود را نشان دهد!
قصدم بازگویی آن شور و اشتیاقی ست که ساعدی در انجام یک کار سازنده و جمعی از خود بروز می‌داد و شوق برمی انگیخت و در دیگران هم انگیزه ایجاد می‌کرد. یک نوع حاضر یراقی و حس همکاری ، همراه با شور و اشتیاق، شاد و پرنشاط، صمیمانه و شوخ و خاکی، در همکاران و در بچه‌ها ذوق برمی انگیخت و دلگرمی می‌آفرید و به ما می‌آموخت تا ازنگرانی‌ها ی خُرد و ریزی که به مَنیت‌ها واِگو(Ego)های شخصی هریک از ما ارتباط می‌یافت ، به نفع کار مهمی که در حال انجام آن بودیم چشم پوشی کنیم!
نمایشنامه علی رغم گرفتاری‌هایی که غالباً نتیجه‌ی شرایط دشوار غربت و مشکلاتِ عدیده‌ی افراد است، اجرا‌ی شد.در جشن نوروز سال ١٣٦٥ در سالن Maison de la chimie که یکی از سالن‌های بزرگ و مجلل پاریس است. نزدیک به ١٢٠٠ نفر آمدند و خیلی‌ها جا پیدا نکردند.ایستاده تماشا می‌کردند و چند روز بعد، برای یک هفته ، پشت سر هم درسالن «تئاتر دو پاری»، همراه با آفیش و بروشور جداگانه ،و این بار فقط با نام «انجمن تئاتر ایران» در پاریس هم اجرا شد و تعداد زیادی از ایرانیان از آن دیدار یا بازدید کردند!
ساعدی تقریباً در همه‌ی اجرا‌ها حضور داشت و دو بار بزرگ علوی را که آن روز‌ها در پاریس مهمان او بود با خود به دیدن نمایشنامه آورد!
این نمایشنامه علی رغم شتابزدگی‌هایی که در تحریر و اجرا‌ی داشت ، هنوزهم مهم ترین و گویا ترین نمایشنامه‌ای ست که جهان هنر و فرهنگ را در برابر جهان ضد فرهنگ و ضد هنر به معرض نگاه و قضاوت تماشاگران می‌گذارد.
تحجّر مذهبی و واپس ماندگی ذهنی و روانی و فکری کارگزاران یک حکومت توتالیتر و ایدئولوژیک را عریان می‌کند و به زبان طعن و نیشخند، جهالتی را که در عرصه‌های متنوع سیاسی ، فکری، فرهنگی ـ هنری جامعه‌ی ایران در حال گسترش بود و انقراض و انهدام نهادهای اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی ایران را تدارک می‌دید ، به همگان نشان می‌دهد.
از این نمایشنامه یک ضبط تلویزیونی کاملاً متوسطی موجود است که خود ماجرای مفصلی دارد که شاید روزی به آن بپردازم.
این نمایشنامه به کوشش و دعوت منوچهر محجوبی ـ که یادش به خیر باد! ـ و دوستانش در لندن با حضور ساعدی فرصت اجرا‌ی یافت.(١)

برای خواندن کل مقاله روی تیتر زیر کلیک کنیم.


ساعدی: تبعید و مقاومت فرهنگی ایرانیان!

۱۶ فروردین، ۱۴۰۰

لینک دانلود کتاب تسخیر نان/ کروپتکین + کلیپ جشن آنارشیستیِ نوروز

 
تسخیر نان
لینک دیگر برای خواندن و دانلود کتاب در  اینجا
لینک دانلود کتاب در مدیا فایر اینجا

تسخیر نان
پیتر کروپتکین - رضا اسکندری

تسخیر نان (به انگلیسی: The Conquest of Bread) کتابی است نوشتة پیتر کروپتکین، فیلسوف آنارشیست روسی.[۱]

این کتاب نخستین بار در سال ۱۸۹۲ به زبان فرانسوی و با عنوان La Conquête du Pain در پاریس با مقدمه ای از الیزه رکلو منتشر شد.[۲]
اسکندری کتاب را اینگونه معرفی می‌کند: « «تسخیر نان»، بلندترین جستار نظری پیتر کروپتکین، از سرشناس‌ترین متفکران آنارشیست سده‌های نوزدهم و بیستم، و احتمالاً مفصل‌ترین شرحی است که بر «کمونیسم آنارشیستی» نوشته شده‌است. کروپتکین در این کتاب، به ترسیم برنامهٔ عمل برای یک انقلاب اجتماعی (سوسیالیستی) می‌پردازد که این‌بار، نه برای اشغال قدرت به دست تجسم سیاسی یک طبقه یا یک حزب پیشرو، که برای امحاء اقتدار دولتی سامان یافته‌است. هرچند همان‌گونه که از نام این رساله پیداست، کروپتکین تأمین نان برای همه را نخستین و اصلی‌ترین شعار انقلاب و جامعهٔ مبتنی بر کمونیسم آنارشیستی می‌داند، اما در فصول میانی کتاب خود، گذری بر صورت‌بندی هنر، ادبیات و علم در جامعهٔ نوپدید پس از انقلاب ارائه می‌دهد.»

در سالروز فقدانِ نسیمِ سبز
نسیم نجفی اقدم

یادش گرامی 3> 


کلیپ جشن آنارشیستیِ نوروز
Newroz Ateşini Büyütmeye
https://youtu.be/BUXTADeVxTM

توجه: فیلم قدیمی است و قبل از هجوم ویروسی!

برای دیدنِ ادامه مطالب اینجا را کلیک کنیم.

۱۲ اسفند، ۱۳۹۹

ماجرای لولیتا بازی و بمب گذاری در آستانه ی روز جهانیِ زن!

 

رزا: اولین بار لولیتا را  20 سال پیش، در راهپیمایی کارزار زنان دیدم. کیمونو پوشیده بود و تنگ تنگ راه میرفت. چشماش مدام خمار و دهانش نیمه باز و لبانش غنچه ای کرده.  یک بغل گل را ، گاه و بیگاه به این و آن می داد ،و همش هم از صفِ تظاهرات، عقب می افتاد!
رفتم به آذر درخشان گفتم: اینو از کجا پیدا کردی؟ مثلِ پیش از مائو، تاتی تاتی راه میره! گفت: هیچی نگو! شاعر است و لیلا از لندن آورده و  برای جشنِ امشب قراره، شعر خوانی کند!
گفتم: حالا کو تا شب!
آخرش، لولیتا را سوار ماشین کردند، مبادا یکهو بشکنه توی  آن راهپیمایی طولانیِ کارزار!
الان  که می نویسم، لولیتا باید در آستانه ی  50 سالگی باشه، اما عکسهای دوران نوجوانی اش را توی نت، پر کرده است.

تا آنجا که خواندم، اشعارش از آه و  اوه ، آخ و  واخ، فراتر نرفته و بابِ دلِ ویاگرایی هایی مثل اِسمال خویی  و کانون نویسندگان  است.  عباس سماکار (یک ضدِ شورشی) و بقیه ی ویاگرا فیل های چاهِ کارگر هم، بلاخره در اوجِ ارگاسم، برایش پُستِ ریاستِ کانون دست و پا کردند ، تا زیر لنگ و پاچه ی حسن حسام و بقیه ی دار و دسته ی  قلم کُنانِ در تبعید، بماند ...
لولیتا یکجورایی هم شده بود چماقِ بالایِ سر بقیه ی نویسندگانِ زن، که  اروتیک بنویسند، تا مطرح شوند! اگرنه، پس اُمل اند!
خوب زنها هم ترجیح دادند با هووو  ها بسازند و هر سال 8 مارس، رفقا با زنهای سابق و کنونی و آینده شان، پرچم سرخ روی کول، تا سفارت امریکا  کیلومترها را در می نوردیدند تا که کرونا از راه رسید و دکان ها تخته شد!
بعد ها شنیدم لولیتا، تو ی فرانسه با علی عبدلی رضایی (هخا -آنارشی که  برای استراحت، پس از کتک کاری با دوست دختر سابقش، خود را به اروپا رسانده بود) برای بالا بردنِ دانشِ شعری اش، می پرد!
لینک به پُستِ "آیا آنارشیستها زنها را کتک می زنند" اینجا

خوب بعد هم زد و اشعارِ  دهه هفتادی، "پست مدرنیسم" و "پسا نیمایی"، با مرگِ استادشان (تیرداد نصری) در لندن، یکهو در  ایران معروف شد!
حلقه رشت/تنکابن/سیاهکل/ لنگرود...استاد  (اینجا)
اینجا
پس سَراستادِ این حلقه ها تیرداد نصری بود که 1386در لندن ( نه از کرونا) مُرد، ولی کتاب شعری هم نداشت! پس فوری برایش کتاب شعر درست کردند و مراسم یادبود  و نماز میت آنلاین (جسد لندن ماند) ، و خلاصه تو ایران حسابی ارج اش را بزرگِ بزرگ داشتند...
در این میان لولیتا که نوشتنِ فارسی نمی دانست، آخ و اوخ هایش را، فایل صوتی کرده و برای شاعر- تروریست، مهرداد عارفانی برای تایپ، تصحیح و پابلیش، می فرستاد و "کارگر- شاعر"، بقولِ لولیتا، حتی بیش از دو دهه،  به او سرویس می داده!
لولیتا البته باید بداند، در فقدان  شاعر- تروریست،  هنوز هم می تواند در کلاسهای اکابرِ آنلاین، بجای ناز و عشوه، بوس و کنار، نوشتن بیاموزد! یا سریع اشکهایش را پاک کرده، یک نوکر-شاعرِ دیگر، در کانونِ نه نویسندگان برای منظومه های  جدیدش پیدا کند..
تا حلقه ی لندن به اتریش را وصل کند!

همزمان مازیار عارفانی  ("داداشی مهرداد") هم گویا با پشتکار در حالِ شکل دادنِ "حلقه ی رشت در کنار تنکابن و حلقه ی سیاهکل" در داخل ایران فعال  است...
باری
حلقه ها داشتند زنجیر می شدند که ناغافل، مهرداد را به جرم تروریسم گرفتند و فایلهای صوتیِ لولیتا بگا رفت و چند وبسایت او نیز، بسته شد!
ما هم منتظر که مجاهدین ، اس او اسِ- ایران/ اتریش، کانون  نه نویسندگان یا انجمن قلم/تبر یا شاعران و هوادارانِ بُمبِ در تبعید یا بلاخره یکجایی، این عملِ تروریستی-  شاعرانه را محکوم کند،  شفاف سازی کند...
اما دریغ از یک خط!
اس او اس ایران/ اتریشی ها اما همان اول فوری یک مصاحبه از داخلِ دادگاه از مهرداد عارفانی گرفتند که ادعا کرد "مجاهدین علیه او فتوا داده اند" چون کتاب چاپ زده، با تیترِ "مرگ بر خدا!" اینجا
وقتی حکمِ شاعر -تروریست اعلام شد 17 سال هلفدونی به خاطر یک کوچولو بمب، لولیتا در بُهتِ همگانی فراخوان داد که اشعار مهرداد را لایک داده و عکسش را لینک کرده ، هشتکِ "بمب گذاری، آزاد باید گردد" بزنید: اگرنه لای پایتان، سیبزمینی است و بی غیرتید!!! و بی همه چیز اید!!!
لولیتا حتی تهدید کرد که اشعارِ آخ و اوخ اش را، و حتی پنجول نگاری هایش را در اعتراض به این حکم، به آتش خواهد کشید!!!
رفقا سعید صالحی نیا و سماکار و کانون نه- نویسندگانِ در تبعید، اعلام کردند: حکم دادگاههای امپریالیستی/سرمایه داری  علیهِ مهرداد عارفانی (رفیق -تروریست-کارگر-شاعر) را نپذیرفته و باطل خواهند کرد!
انجمنِ تَبَر و تَشرِ در تبعید هم، نوکِ قلم هایشان را در کمپینِ لولیتا، تیز کردند که نخواهیم گذاشت آزادی بیان و بمب گذاری ، محدود شود!
لیلا پرنیان و صدیقه محمدی هم چادر به کمر، زنانِ 8 مارس را، به کارزاری دیگر فرا خواندند تا روز 8 مارس را به رهبریِ لولیتا، آنلاین، به مبارزاتِ بین المللی علیه امپریالیسمِ جهانخوار گره بزنند!
من برایشان نوشتم: لطفن تا اول ماه مه صبر کنید، تا رژیم اسلامی، برادر  اسدی ( دانیل جون، دیپلمات-تروریست) را تبادلِ گروگان کند؟! شانسِ دستیابی برای مطالبات زنان و آزادیِ بُمبی  روز کارگر بیشتر است...
دریع از یک جواب!
حال
چاره ای نیست و گویا قرار است که این 8 مارس هم، لولیتا خوانی باشد!
پس همگی را اَنلاین دعوت می کنیم به اتاقِ زومِ کارِ زارِ زنانِ 8 مارس، به صرفِ چای و ویاگرا برای رفقای بالای 60 و واکسن زده.
باشد که بساطِ امپریالیسم و سرمایه داری و فئودالیسم و ایسم های دیگر را، دست در دستِ هم و در آغوشِ یکدیگر، برای همیشه جمع کنیم.
آمین


در زیر متنِ فراخوانِ لولیتا عضو کانونِ نه نویسندگان و دبیر کُلِ کانونِ تَبر و تشرِ در  تبعید و  در حمایت از شاعر- بمب گذاران:

 به دوست شاعرمان مهرداد عارفانی هفده سال زندان بریده اند
به او تهمت تروریست زده اند

چرا که بخاطر معاش خانواده اش برای فیلمبرداری به یک جلسه دعوت شده
وکیل او گفته است بخاطر یک تلفنی که به ایران زده این اتهام را به او بسته اند
تلفن شماره ی برادرش بوده
کسی چه می داند در این مدت چه کشیده
او را زنده یاد تیرداد نصری دوست و برادرم همچون جان عزیز دوست می داشت
من هر شعر تازه ای که می نوشتم صدای شعرم را می فرستادم تا مهرداد آن ها را با تاریخ در جایی امن حفظ کند
همه ی آن سایت ها بسی پیش از این اتفاق از بین رفت
حتی برخی شعرها را در ایمیلم نیز پیدا نکردم
اما با همه ی این حرف ها من اعتراضم را به دستگیری زندان و تهمتی که به او بسته اند اعلام می کنم
دلم خون است از این که چنین بلایی سر او آورده اند
نزدیک ترین دوستانم نیز وقتی نامش را می آورم سریع موضوع را می خواهند عوض کنند
من حتی با نوشتن این چند کلمه احساس تهدید شدن می کنم
و ما شاعران بی رگ بی همه چیز بیغ کک مان نمی گزد
اگر او را بیگناه زندانی کرده اند و ما تنها تماشاگریم و کاری از دست مان بر نمی آید با مرده چه فرق داریم از خودم بیزارم از این مفلوجی بیچارگی ناتوانی از این که قدرت کمک کردن به دوست و برادر شاعرم در این مصیبت نداشته باشم
اگر در میان شما کسی کوچکترین پیوندی یا هم حسی و هم غمانی با من دارد لطفن بیان کند
شعری از او را روی صفحه اش بگذارد
حرفی بزند
کاری کند
وگرنه همه ی شعرهایم را آتش خواهم زد
وقتی جان شاعر به ارزنی نمی ارزد
کجایی ای میرزا کوچک خان کجایی
شاعری از دیار تو غریب و بی کس در غربت به زندان است
کسی کی می داند چرا
چگونه
چه کسی پای او را به این ظلمت کشیده است
چرا
چرا
زیبا کرباسی

مرتبط:
نامه سرگشاده به هیأت دبیران کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن قلم ایران در تبعید 
http://www.azadi-b.com/?p=4924
 

۰۹ اسفند، ۱۳۹۹

لینک دانلود کتابهای آنارشیستی و غیره

 

عکس- شوق رهایی یک خرس
تلاشگران محیط زیست و حمایت از حیوانات در کردستان عراق روز ۱۱ فوریه دستاوردی سرورانگیز داشتند: آنها یک خرس را از "اسارت خانگی" آزاد کردند. در شهر دهوک مردم از برابر خرس شاد و آزاد فرار می‌کنند.

رزا: با تشکر از لینکهای جدید 3>
همه چیز برای، همه ...

 
گفتار در بندگی خود خواسته

اینجا

کتاب گفتار در بندگی خود خواسته اتیین دولابوئسی
لاله قدکپور

درباب آنارشیسم

اینجا

درباب آنارشیسم
نوام چامسکی
رضا اسکندری
نشر نقد افکار - ۱۳۹۵
۱۹۲ صفحه

اقتصاد سیاسی حقوق حیوانات

اینجا
باب تورس
ترجمه‌ی گلناز ملک

۲۰۸ ص

آن گونه که زیستم

اینجا

آن‌گونه که من زیستم [خود زندگینامه ]
اما گلدمن
ترجمه سهیلا بسکی
چاپ اول: تابستان ۱۳۸۸

الفبای آنارشیسم

اینجا

الکساندر برکمن
ترجمه‌ی هومن کاسبی
۱۳۹۷ شوند

آنارکوسندیکالیسم

اینجا

ردولف روکر, محمود رضا عبداللهی

افکار1391

درستایش تن آسایی

اینجا

لافارگ - راسل- گدار - ونه‌گم- واگنر - بهروز صفدری - سوسن نیازی

اعلامیه حقوق موجود انسانی

اینجا

رائول ونه گم - بهروز صفدری

آنارشیسم سیاست شاعرانه

اینجا

هربرت رید - حسن چاوشیان

بین الملل نوع بشر

اینجا
رائول ونه گم - بهروز صفدری

باکونین پنج جستار

اینجا
میخائیل باکونین - شروین طاهری - رضا اسکندری

باکونین و آنارشیسم جمع گرا

اینجا
برایان موریس- سعید فیض‌اله‌زاده


آنارشیسم فلسفه و آرمان

اینجا
پیتر کروپتکین , هومن کاسبی


حق حیوان خطای انسان

اینجا

تام ریگان , بهنام خداپناه

آزادی حیوانات

اینجا
پیتر سینگر , بهنام خداپناه

کالیبان و ساحره

اینجا
سیلیویا فدریچی- مهدی صابری

پژوهشی درباره خشونت علیه زنان در ایران

اینجا

 مهرانگیز کار

بقیه ی کتابهای آرشیو اینجا

و اینجا

۲۵ بهمن، ۱۳۹۹

دانلود کتاب آنارشیسم فلسفه و آرمان / پیتر کروپتکین

 

«آنارشیسم: فلسفه و آرمان»
«نقد آنارشیستی استیلای دولت، سرمایه‌داری و کلیسا» 

ترجمه هومن کاسبی

دانلود کتاب اینجا

 با تشکر از رفیق "همه چیز برای همه کس"

 

هیچ‌کس انکار نمی‌کند که به همان نسبت که بشریت از تنازع سخت خود برای بقا رهایی ‎یابد، همان گرایش قدرتمندتر خواهد شد. اگر قدرت‎های تولیدی ما به‌طور کامل برای افزایش ذخیرة ضروریات اساسی زندگی به کار بسته شود؛ اگر اصلاح شرایط کنونی مالکیت تمام کسانی را که اکنون تولیدکنندة ثروت نیستند، به تعداد تولیدکنندگان بیفزاید؛ و اگر کار یدی مجدداً جایگاه پرافتخار خود را در جامعه فتح کند، گرایش‎های کمونیستی از پیش موجود بلافاصله عرصة کاربست خود را گسترش می‎دهند. با احتساب تمام این‎ها و به‌علاوه، سویه‎های عملی این مسئله که چگونه مالکیت خصوصی ممکن است به مالکیت اشتراکی بدل شود، اکثر آنارشیست‎ها مدعی‎اند به‌محض اینکه رژیم کنونی مالکیت دستخوش اصلاح شد، گام بعدی که جامعه باید بردارد، به‌معنایی کمونیستی خواهد بود. ما کمونیست هستیم؛ اما کمونیسم ما از مکتب اقتدارگرا نیست:

 کمونیسم آنارشیستی، کمونیسم بدون حکومت، کمونیسم آزاد است. 

ترکیبی از دو هدف اصلی که بشریت از سپیده‎دم تاریخ خود دنبال کرده است؛ آزادی اقتصادی و آزادی سیاسی.-


برای خواندنِ مصاحبه با مترجمانِ کتابهای اخیر روی اینجا کلیک کنیم.

بقیه ی کتابهای آرشیو اینجا

 

۲۰ بهمن، ۱۳۹۹

دانلودِ کتاب سیاه 4 (باکونین: 5 جستار)- آنارشیسم


 با تشکر از رفیق "همه چیز برای همه کس"


دانلودِ کتاب سیاه 4 (باکونین: 5 جستار)
 پنج جستار نوشته ی میخائیل آلکساندروویچ باکونین است که رضا اسکندری, شروین طاهری آن را به فارسی ترجمه کرده اند. 

انتشار در سال 1396 و 152 صفحه
لینک دانلود اینجا
3 مگابایت

https://www.mediafire.com/file/2ttqak729bfslr7/5bakunin.pdf/file

باکونین : من مبارزي باورمند در راه برابري اقتصادي و اجتماعي هستم، چرا كه مي‌دانم خارج از اين، برابري، آزادي، عدالت، كرامت انساني و نيك‌بختي اخلاقي و روحي نوع بشر و كاميابي ملت‌ها و افراد، تنها دروغي هميشگي باقي خواهند ماند.


من از کمونیسم متنفرم، برای این‌که کمونیسم نافی آزادی فردی است و به نظر من انسانیت، بدون آزادی معنا ندارد. من کمونیست نیستم زیرا کمونیسم همه نیروهای اجتماعی را حول دولت متمرکز می‌کند و می‌بلعد و ناگزیر منجر به تمرکز دارایی اجتماعی در دستان دولت می‌شود، در حالی که من خواستار نابودی دولت هستم، من خواستار نابودی کامل اصول حاکمیت و قیمومیت خاص دولت هستم که به بهانه تهذیب و متمدن ساختن انسان‌ها تاکنون فقط آنها را به بردگی گرفته، آزار داده، استثمار کرده و به فساد کشانده است. من خواستار آن هستم که جامعه و مالکیت اجتماعی یا اشتراکی از پایین به بالا، از طریق انجمن‌های آزاد و نه از بالا به پایین، از طریق ابزارهای حاکمیت، به هر شکل، سازماندهی شود. من ضمن آرزوی نابودی دولت امیدوارم روزی شاهد نابودی مالکیت موروثی باشم که چیزی جز یک نهاد دولتی و نتیجه مستقیم اجرای اصول دولتی نیست. 

اقایان، من براساس این منطق، خود را یک طرفدار مالکیت اشتراکی می‌دانم نه یک کمونیست...


بقیه ی کتابهای آرشیو اینجا