۰۳ مرداد، ۱۳۹۴

تاییدیه پناهجویی بعد از سکس! مورد جدید شادی امین


رزا: پس از افشاگری در مورد مینا سعدادی خواهر زن سابق توکل (رهبر فداییان اقلیت) در رابطه با مواجب گیری اش از "امپریالیسم" هلند و حمایت جانانه ی حسن بهزاد (سخنگوی اقلیت) از این مواجب گیری، رادیو شورایی اقلیت شروع بکار کرد ("بلندگوی کارگری" فداییان اقلیت که اکنون به تلویزیون شورایی ارتقا یافته).

عکس مینا سعدادی قبل از 2 میلیون یورو
مینا سعدادی= مژده فرهی. 
متنی از آقای علی فرمانده در مورد رد اتهام افشاگری از رفیق سابقش (سعدادی) در اقلیت اینجا

عکس مینا سعدادی بعد از مواجب و پولهای باد آورده هلندی ("میهمان" تلویزیون شورایی فداییان اقلیت بعنوان فعال حقوق زنان!)

چندی نگذشت که حسن بهزاد در کنار فرخ نگهدار (فداییان اکثریت) در تلویزیون بی بی سی ظاهر شد. همانجا نوشتم که این حسن بهزاد بجای سیانور همواره ویاگرا زیر زبانش بوده و در ازای سکس، تاییدیه ی سازمانی برای قبولی پناهندگی میداده است.


 عکس زیرحسن بهزاد (حسن چاخان، سخنگوی فداییان اقلیت)
چندی پیش شادی امین نیز بمانند همسر سابقش (حسن بهزاد)  در تلویزیون بی بی سی در کنار فرخ نگهدار ظاهر شد.
اینهمه تعجبی نداشت. خانواده ی فداییان (اکثریت/اقلیت) بمانند فرقه ای هستند که آنقدر بین هم رابطه ی مالی/ جنسی دارند که همانطور که نگهدار  گفته بزودی دوباره اعتلاف خواهند کرد.
عکس سهیلا امین ترابی (شادی امین)

شادی امین (سهیلا امین ترابی) پس از 16 سال زندگی مُشترک بدلیل همجنس خواهی از حسن بهزاد جدا شد و دختر او نزد پدر بزرگ شده و اینک حسن بهزاد و شادی امین پدر بزرگ و مادربزرگ نیز هستند.
پس از خروج محبوبه عباسقلو و شادی صدر و اعلام همجنسخواهی، شادی امین ابتدا با پولهایی که سازمان هیفوس هلندی به شادی صدر داد، پروژه ی عدالت برای ایران را با ایجاد سازمانی به همین نام ایجاد کردند و برای اثبات تجاوز به زنان زندانی سیاسی دهه ی 60 از برخی زنان بجا مانده از کشتارهای دهه ی 60 مانند مژده ارسی (همسر همایون ایوانی/ گفتگوهای زندان) فیلمی تهیه شد و استارت و شروع پروژه های پولساز شادی ها زده شد. از آنجایی که شادی امین خود بی سکسوئل بود، توانست با ایجاد سازمانهای حمایتی همجنسگرایان، پولهای سازمانهای حقوق بشری را از آن خود کند. و از آنجایی که برای پناهندگی در اروپا و کانادا/ امریکا دیگر تاییدیه ی سیاسی سازمانهای سیاسی معتبر نبود (بدلیل اینکه بخصوص کانادا و اروپا افراد متعلق به گروههای مسلح و برانداز کُرد و ایرانی را دیگر نمیپذیرند)، شادی امین و سازمانش تقریبن تنها مونوپول تاییدیه برای کیس های "طلاعی" و تقریبن تنها راه ورود سریعتر به اروپا و کانادا برای جوانان فراری از رژیم اسلامی بودند و هستند.  
شادی امین خود از بک گراند سازمان فداییان اقلیت است و مورد تایید گروههای "چپ" خارج از کشور و به همین دلیل نیز رابطه ی مالی/  پولی با "امپریالیست" حلال شد (بمانند رابطه ی مالی مینا سعدادی از هیئت تحریریه کار اقلیت).

متاسفانه بدلیل فساد اخلاقی شادی امین بمانند شوهر سابقش حسن بهزاد (سخنگوی اقلیت) گویا شادی نتوانست به امکانات مالی و ترفیع در سلسله مراتب سیستم اکتفا کند و برخی از پناهجویان جوان را در ترکیه موردسواستفاده ی جنسی/ عاطفی قرار داده است.
به عبارتی شادی نیز بمانند شوهر سابقش حسن بهزاد از احتیاج پناهجویان برای ارضای جنسی خود سو استفاده کرده و  گویا مسیر تاییدیه گرفتن برای پناهجو از رختخواب او می گذشته.
این مُشکل سو استفاده از موقعیت، بدلیل نبود سیستم های کنترل سازمانی سلسله مراتبی و قایم شدن افراد پشت ماسک مخفی، بدلیل بک گراند چریکی میباشد.  افشای این افراد که با اسم واقعی ریاست سازمانهای حقوقی "حقوق بشری" را دارند، با اسم تشکیلاتی اما آن کار دیگر میکنند، سبب مارک جاسوسی رژیم اسلامی خوردن هر گونه افشاگری است.
در متن خانم مینوهمیلی نیز بیشتر روی همین مسئله استدلال شده که افشاگری علیه شادی امین و همکارانش کار  وزارت اطلاعات رژیم (ساواما) است.  
افشای اسم واقعی شادی امین (سهیلا امین ترابی) چه نگرانی را باید ایجاد کند؟ مگر ایشان قرار است در ایران بمانند بقیه ملک و زمین بخرد؟ کتاب به وزارت ارشاد برای چاپ بفرستد؟ فرزندانش را برای دیدار خانواده راهی "وطن" کند؟ چرا اینان بمانند مینا سعدادی (مُژده فرهی چریک اقلیتی تحریریه ی کار) برای ایرانیان، اونیفورم پوش سرود انترناسیونال میخوانند و برای سیستم مُشاور سیاسی سناتور حزب دست راستی هلندی هستند؟  برای دلار بیشتر، عر عر میکنند؟
معلوم نیست که آیا ایشان (مینو همیلی) رفیق رختخوابی شادی ها هستند و یا خود ایشان نیز از منابع "حلال" شده ی امپریالیستی، نانشان را در می آورند که حتی سریعتر از حسن بهزاد (شوهر سابق شادی امین) از در حمایت از شادی ها بر آمده اند.

اگر مورد مینا سعدادی (شهرزاد نیوز) با حمایت از بخش وسیعی از اپوزیسیون سرنگونی طلب در خارج از کشور همراه بود، احتمال زیاد کثافتکاری های شادی ها و همکارانشان نیز کماکان با سکوت عموم  و اعلامیه های حمایتی شخصی و سازمانی اپوزیسیون مواجه خواهد شد.
جوانان ایرانی پناهجو در ترکیه و سایر کشورها البته که باید تجربه ی سهمگین خود را هر چه گُسترده تر در اختیار دیگر پناهجویان گذاشته و با توان و امکانات خود شبکه های همیاری را در محل های زندگی شان ایجاد کنند.
نهادها و ساختارهای کنونی از بالا و سلسله مراتبی از طرف افرادی اشغال شده است که بیشترین نوکر صفتی را در برابر سیستم دارند. اغلب این اشخاص با داشتن دیپلم های قلابی، سطح زبان خارجی پایین و بدلیل داشتن پول و منابع مالی، مترجم، پژوهشگر، نویسنده و سایر تیترهای قلابی، پُستهای نهادهای "کمک" به پناهجویان، زنان، اقلیتهای جنسی/قومی/ نژادی را اشغال کرده اند.
به هیچکدام اعتماد نکنید. آنها که در بی بی سی و سایر رسانه های سیستمی پژوهشگر، فعال حقوق بشر/ زنان/ همجنسگرایان... تحلیلگر سیاسی/ اقتصادی چپ کمونیست، سوسیالیست رهبر گروه چریکی/فدایی و... معرفی میشوند اغلب قبلن از سیستم  دیپلم وابستگی و دکترای خایه مالی گرفته اند. پرفسور جاکشی...
مطمئنن افشای این افراد خودفروخته همان اهرم فشاری از پایین است که جلوی سواستفاده بیشتر از عواطف/احساسات و جان و زندگی فعالین جنبش آزادیخواهانه ی جوانان را خواهد گرفت.
تاکید من بروی جوانان است، چرا که نسل آرمانگرای دهه ی 60 ای، اکنون در سن پدربزرگی/مادربزرگی بدون ویاگرای سیستم و پولهای تزریقی حلال شده، حتی حاضر نیست دقیقه ای پرچم سرخش را بروی دوش خود حمل کند.
باید منتظر بود و دید که گفتگوهای زندان در بزرگداشت جانباختگان دهه ی 60 امسال در برلین چگونه بار دیگر مناسبات ارباب رعیتی را بازتجدید کرده و در منبر زندانی بجامانده ی "سرموضعی" پروژه ی اتوبوس آزادی رژیم را در خارج از کشور به پیش میبرند.
رفقا ساختارها فاسدند.
تنها به جمع های همیاری و کمک متقابل خودساخته (خودگردان) اعتماد کنید.
بگذاریم نسل بجا مانده از یاد رفته در خون و چرک خویش بگندد.
روزی خواهد رسید که استخوان تیرباران را از موزه های حراج "اپوزیسیون" بیرون آورده در درلها خاکسپای کنیم.
تا آنروز بساط  چریدن شان در دلار سبز را افشا کنیم.
از انگ رژیمی نترسیم. اینها خود بقای مناسبات رژیم اسلامی هستند.
شک نکنیم...

Death and the Maiden - Opening Titles




ترديد داشتم بنويسم يا نه، آنچه كه مدت هاي مديدي بود كه آزارم مي داد و مثل يك زخم مي خواست سر باز كند، نه اين عفونت قابل تحمل بود و نه جرات بيرون ريختن اين چرك متعفن را داشتم. از اين عفونتي كه در من به جا گذاشته بود بي اندازه احساس تنفر داشتم و از باز شدن اين زخم عفوني هم وحشت. شايد او خودش مظهر كسي باشد كه هوموفوبيا دارد چرا كه كم نيستند همجنس گراياني كه از او سخت آسيب ديده اند.
چه كسي باور مي كرد اگر مي گفتم. هر روز و هر لحظه با خود يك زخم مزمن عفوني را مثل لاك سنگين ناخواسته حمل مي كنم. هر روز فرسوده تر از پيش.
با خود فكر مي كنم چند نفر آن تخت را با آن روكش بنفش و ديوار رنگي ديده اند. براي چند نفر پس از هم آغوشي، در صبحگاه كافه لاته درست كرده و با يك چشم نيمه باز وقتي از آشپزخانه به اتاق خواب وارد شده، اين عبارت را با لحني مخصوص به خود گفته “عاشقت….م”. در حالي كه هرگز عشق را نشناخته. به چند نفر گفته “فقط ما” خوبيم ولاغير. به چند نفر گفته من اولينم.  به چند نفر و به چه ترفندهايي القا كرده كه ديگران بد هستند. او كمدين خوبي نيست آدمها را قلبا به گريه مي اندازد!!
سرم از اينهمه تناقض در وجود او سنگين مي شود. واقعن چند چهره و درون دارد.
وقتي آن مقاله را در خودنويس خواندم با اينكه  صداي نفس هاش را انگار مي شنيدم و مشمئز مي شدم و مي ترسيدم، اما با خودم مي گفتم  تلويزيون هاي بي بي سي و … به چه قيمت او را اغلب در برنامه مي آورند و مخاطب داخل كشور چگونه مي تواند به واقعيت او پي ببرد. پشت تلويزيون، نمي شود پشت صورت آدمها را ديد. ياد كسي مي افتم كه مي گفت در تركيه پناهجو بوده و با او رابطه ي احساسي و عاطفي برقرار كرده و پس از هم آغوشي مثل يك د**دو او را به كناري گذاشته. چند نفر از اتاق خواب خانه اش و جزيياتش برايم گفتند و سكوت پر از رنجشان را بايد شايد براي هميشه تحمل كنند. براي چند نفر در پشت دوربين اينترنت، شو اجرا كرده و آنها را فريفته و به پاي رابطه!! ي دو طرفه اما موقت كشانده.
و يا چه کسی از آن دوربين بدون اجازه خبر دارد؟!
به چند نفر قول استخدام يا رياست يا مديريت يا مسووليت داده و وقتي تاريخ انقضاشان گذشته، ديگر پرتاب شده اند به فراموشي خانه رنج هايشان. تازه مثلا يك پيج فيس بوكي بسته مگر چندتا مدير و مسئول لازم دارد؟
او قرار بود مشاوره كند اما با من مي خوابيد.
او قرار بود مشاوره كند اما با او هم خوابيد. با آنها هم خوابيد. از گي ها بيزار و از بايسكسوال ها منزجر. قهرمان رختخوابش هميشه خودش بود.
همه چيز از اعتماد شروع شده بود.  همه چيز از اعتماد شروع مي شود. بعد متوجه مي شوي يك ابزار بودي برايش. بعد تهديد…. بعد سكوت… بعد ايزوله شدنبعد تخطئه … بعد….
اين رابطه اي كه با من و امثال من به نام فعال حقوق همجنس گرايان گشود، تجاوز بود. او هر روز دارد به روان من تجاوز مي كند. با خود فكر مي كنم او تنها به حساب بانكيش فكر مي كند و به ليست بلند بالايي كه با آنها خوابيده است، مي افزايد. از مردها بيزار است اما تمام رفتار و كليشه هايش نقش هاي لومپن مابانه و مردانه را استفراغ مي كند.
چه اندازه در ذهنيت من، او و ما، ديگران را كه از نظر او غير بودند، تخريب كرد و مي كند. يك روز خواهم گفت، همه چيز را در برابرش مي ايستم و مي گويم. او را به خودش نشان مي دهم.

در زیر افشای شادی امین اینجا

و در همین بلاگ روی اینجا کلیک کنیم.

  .....


شادی امین در صفحه فیس بوک خود با استفاده از ادبیات بسیار سطحی و سرتاسر اهانت آمیز (از جمله خوک نامبدن طرف مقابل) ابتدا با بیمار روانی نامیدن طیفی می گوید که از میان اینان: «…افراد مریض تراز موقعیت خود به عنوانمدیرو مسئول این و آن تشکیلات خودساخته و انفرادی شان، سو استفاده» می کنند.
عجیب بودن بیان این نکته از سوی وی این است که خود شادی امین واقف است که ایشان نیز موقعیتی مشابه دارد با این تفاوت که امین نه مدیر یک سازمان «خودساخته»، بلکه مدیر چهار شرکت خودساخته است:
  1. 6rang Ltd شش رنگ
  2. Justice In Action Ltd عدالت در عمل
  3. Justice For Everyone LLP عدالت برای همه
  4. Justice For Iran Ltd عدالت برای ایران
چند نکته:
اطلاعات آمده در لینک های بالا هیچ کدام محرمانه نیست و برای دسترسی عموم آزاد است و با یک جستجوی ساده اینترنتی قابل یافت است.
این شرکت ها همه با نام اصلی شادی امین، یعنی سهیلا امین ترابیمدیریت” می شوند و همگی «خودساخته» هستند (نام اصلی ایشان هم مخفی نیست و بسیاری آن را می دانند).
تنها در یک مورد از چهار شرکت (اینجا) ایشان بودجه ای بیش از 237 هزار پوند (در حدود چهارصد هزار دلار) در اختیار دارد. این نشاندهنده امکانات مالی نسبتا قویی ایشان است که مسئولیت بیشتری از ایشان می طلبد.
البته ایرادی ندارد کسی چهار شرکت داشته باشد و بودجه خود را از جاهایی هم تامین کند. بسیاری به این شکل فعالیت های موثر و مثبتی دارند (و انگی هم به دیگران نمی زنند). همچنین شرکت ها می توانند فعالیت غیر انتفاعی و حقوق بشری هم داشته باشند و در پایان دوره مالی شان “سودی” هم نبرند و همه بودجه دریافتی صرف خرج های جاری و دستمزد دست اندرکاران شود.
اما نکته قابل اعتنا این است که هیچ یک از این شرکت ها هیئت مدیره ندارند (روشن است که هیئت مدیره با چیزی به اسم “هیئت مشاور” فرق دارد).
دلیل اصلی وجود نهاد هیئت مدیره، نظارت بر کار مدیریت و مسئولیت خواهی از آن است. مدیریت در این نوع سازمان ها به هیئت مدیره پاسخگو است. هیئت مدیره می تواند بطور مثال به دلیل تخطی از موازینی مدیریت را تغییر دهد. به زبان ساده تر هیئت مدیره می تواند مدیر را استخدام یا اخراج کند.
اما نبود هیئت مدیره در یک سازمان مسئول، نشان از این دارد که “مدیریتاین مجموعه شرکت ها به هیچ کس پاسخ گو نیست و کسی نیز نمی تواند ایشان را مجبور به رعایت هیچ گونه موازینی کند. این به معنای همان «انفرادی» بودن شرکت های امین است (اینکه در جایی نام یکی-دو نفر دیگر به دلایلی-از جمله برای گرفتن بودجه- در یکی دوتا از این شرکت ها وجود دارد یا نامی اضافه و کم شده چندان در اصل داستان تفاوت ایجاد نمی کند).
باز هم ایرادی ندارد که سازمان یا شرکتی هیئت مدیره نداشته باشد ولی به هر حال «خودساخته» و «انفرادی» بودن یک شرکت یا سازمان اگر عیب است بر همه عیب است و اگر نیست بر هیچ کس عیب نیست.
شادی امین در ادامه می گوید: «افراد مریض» ...« از موقعیت خود به عنوانمدیرو مسئول»،«سو استفاده» می کنند و « کارشان درگیری با سازمان ها و گروه های دیگر» است.
بیان این نکته از جانب ایشان هم بسیار عجیب است چرا که دست اندرکاران شرکت های تحت “مدیریت” خانم امین ترابی (همان یکی-دونفر)، چه در پست های فیس بوکی شان و چه در نامه های هایشان به ایمیل لیست های فعالین حقوق بشر و چه در پچ پچ ها و شایعه سازی های شان علیه سازمان ها و فعالین حقوق بشری به نظر دقیقا «کارشان درگیری با سازمان ها و گروه های دیگر» است. آیا ایشان هم خود را « مریض» می داند؟ آیا ایشان « از موقعیت خود به عنوانمدیرو مسئول»، «سو استفاده» نمی کند؟
حقیقت امر این است که «کمپین» «سراپا اتهام» «به فعالین حقوق بشری» و « تهدید پناهجویان» مدت هاست از طرف کسانی که «از قضا» «سابقه شان» در هاله ای از ابهامات است پیشتر از این ها آغاز شده است.
من متاسفم از بیان این نکات، اما خشونت مداومی که مدتیست از طرف معدودی، خصوصا در حوزه دگرباشان جنسی علیه افراد این جامعه و سازمان ها و فعالین آن اعمال می شود، جدا نگران کننده است. البته این رفتارها تنها محدود به فعالین حوزه دگرباشان جنسی نیست و دیگر فعالان و سازمان های حقوق بشری نیز در امان نبوده اند.
آنچه اکنون شاهد آن هستیم زمزمه های افرادی نگران و خسته است که جان های شان از این فضای پر رعب و وحشت به لب شان رسیده است و می خواهند سکوت خود را بشکنند.
افسوس که در پس این تهمت ها، تهدیدها و شایعه سازی های هیچ انگیزه ای به جز انگیزه های مالی دیده نمی شود.
چنین به نظر می آید که شادی امین (که تنهای تنها هم نیست) تلاش سختی دارد برای بدست آوردن هژمونی در برخی حوزه های حقوق بشری. به زبان ساده تر تلاش دارد تا حوزه هایی را که در آن تمرکز دارد را به انحصار و “مالکیتخود درآورد، و خود و شرکت هایش را تنها نماینده “به حق” این جریان ها به رسانه ها، سازمان های جهانی و مراکزی که منابع مالی بل قوه هستند معرفی کند.
پرواضح است که سازمان ها و فعالین موفق و با نفوذ در این حوزه ها “رقیب” تصور شوند و این قابل تحمل نیست.
داستان های سرگیجه آور بسیاری وجود دارد از تلاش ها برای بی اعتبار کردن افراد و فشار برای اخراج کسانی که کاملا مطیع “اوامر” نیستند و در سازمان ها، نهادها و رسانه ها مشغول به کار هستند.
افراد اقتدارطلب و تمامیت خواه همواره در پی حذف “دیگران” هستند؛ دشنام می دهند، نفرت پراکنی می کنند، تهمت می زنند و در یک کلام از تمامی امکانات و استعدادهای خود استفاده می کنند برای راندن هر آن که بر سر راه خود می پندارند، تا بلکه تک تاز میدان شوند. اینان بدنبال عدالت برای هیچ کسی نیستند و جز منافع فردی هیچ نمی شناسند.
هر فرد یا گروه حق دارد به هر دلیل در هر زمینه ای که لازم بداند فعالیت کند. این زمینه ها در تملک و انحصار هیچ فرد و گروه خاصی نمی تواند باشد. میزان موفقیت، شکست و اعتبار این فعالیت ها را نیز گذر زمان و تاریخ تعیین می کند.
عمیقا تاسف انگیز است که معدودی برای رسیدن به اهداف فردی خود به نام عدالت و دفاع از انسان و انسانیت به خود اجازه اعمال خشونت بر انسان ها را از هر نوعی که ممکن می بینند می دهند. شگفت انگیز است که چطور هستند کسانی که باور ندارند خورشید همیشه پشت ابرها نمی ماند.
برای در امان ماندن از تهدیدها و دشنام گویی های احتمالی این متن را بدون آوردن نام حقیقی خود می نویسم. ایمیل دریافتی از فساد حقوق بشر
 افشای اسناد علیه شادی امین
 در همین بلاگ روی اینجا کلیک کنیم.

۳۰ تیر، ۱۳۹۴

شرکت در اکسیون "انقلابی" بدون شورت!


رزا: بعد از خواندن با عجله ی هوروسکوپ و اطمینان از اینکه، امروز نه تنها اتفاقات بد نخواهد افتاد، بلکه بهترین روز این هفته هم خواهد بود! از خانه بیرون میزنم.
روی چرخ تازه یادم میافتد که شورت پایم نیست!
با یکدست روی دامن و یکدست روی فرمان، به محل اکسیون میرسم. تقریبن هیچ آدم جدیدی به چشمم نمیخورد. پیک نیک خانوادگی درست در وسط شهر! دوربینها روی معدود کله مشکی ها زوم کرده و احساس لختی ام را بیشتر میکنند.
فقدان علنی نیروی امنیتی، فضای پیک نیک و میهمانی خصوصی در وسط عموم را تشدید کرده. علیرغم آن، تقریبن این میهمانی "اعتراضی" توجه کسی را جلب نمیکند. تنها لحظه ی هیجان برانگیز، فرو افتادن چادر حزب کمونیست و بهم ریختن بساط "همسایه"  در باد بود!
مارکسیستها حتی دیگر به خطابه های خود هم گوش نمیدهند و صحبت از تقسیم زیر میزی شغلهای باقیمانده، علنی بیان میشوند.
نان اما البته به تساوی تقسیم میشود. میان خودی ها!
در برهنگی "شرم گاه" با بی شرمی باید گفت: شما به وظیفه ی خود عمل میکنید.
ما هم کماکان واقعیت را لخت بیان میکنیم!
کارگران مشغول کارند.
پناهجو به امید رسیدن قایقش به ساحل.
نورچشمی ها اجازه ی ماندن میگیرند، بی نام ها، گله ای دیپرت!
اما
جهان بر مدارش نخواهد گشت اگر ما بر مدارش نگردیم!
رفقا!
برای فهم اینهمه فقط لحظه ای شورت هایتان را به پا نکنید!

مطالب مرتبط:
رزا: سوسیال دمکراتها حتی برای ریدن هم قانون مالیات دارند! (البته فقط از طبقات فرودست...)
یادمان باشد که از همان لحظه ی اعتلاف اینها با فاشیستها ی آنل اخطار داده شد اما چپ "ضد امپریالیست" مثل تصویر امام در ماه ایران، نیمرخ تسیپراس (از حزب "چپ افراطی" سیریزا / یونان) را در خورشید یونان مُشاهده و اعلام نمودند! هنوز هم البته همان گُه را قرقره میکنند...
تصویری: یونان پس ازرفراندوم و رابطه آن با اتحادیه اروپا موضوع گفتگوی بیژن سعید پور با بهروز فراهانی

رزا: بهروز فرهانی حتی پس از لیسیدن کفش آنجلا مرکل توسط رهبر سیریزا کماکان به کون لیسی ادامه میدهد (آن هم با چه حرارتی!) کلیپ بالا از طیف راه کارگر
مقاله ی جدید روزبه در زیر (تقی روزبه  را در طیف راه کارگری آنارشیست میدانند! در مقابل بانو فروغ اسد پور، البته که ایشان (روزبه) باکونین است! (البته ریشش گری گرفته!). روزبه همیشه به "چپ" رای میدهد "رای مشروط". او همواره  تعیین "شروط" پای سفره ی عقد را ضروری میداند!
برای خواندن مقاله در منبع روی تیتر آن کلیک کنیم

رزا: لینک زیر صحبتهای بانو فروغ اسد پورهم  بسیار جالب است. ایشان برای روژاوا هورا میکشد، بوسه ای به لبان سیپراس زده و به ریاضت اقتصادی "نه" میگوید و البته پس از تبلیغ زندگی مُشترک با چاوز، ازحق طلاقش استفاده میکند!
ایشان شدیدن من را به یاد توده/ اکثریت می اندازد!
گفتگوی فروغ اسدپور وغنی مجیدی و تقی روزبه  پیرامون ارزیابی از پیروزی سیریزا

در زیر فیلم های مقاومت مردم علیه ریاضت کشی.
چه کسی گفت یونانی ها تنبل هستند؟ این جوانان پر کار و پر انرژی مطمعنن راهشان را خارج از سیستم موجود خواهند ساخت.

Anti-Austerity Protesters Clash with Police in Greece, Anthens - riot! 16.07.2015
Greek anti-establishment protesters threw petrol bombs at police at an anti-austerity protest close to parliament. Police responded with flash bangs and tear gas.

Greece: Police pelted with MOLOTOV COCKTAILS as parliament votes on debt deal

Greece protests against austerity measures transforming to riots

فیلم زیر تعداد آنهایی که در یونان به سیاست ریاضت کشی اروپا و در راس آن آلمان «نه» گفتند. اگرچه رای آنان توسط حزب "چپ" حاکم،  «آری» ترجمه شد!
Greece: Drone soars over thousands of 'NO' protesters as referendum looms
OXI
خبرهای دیگر:
امروز ظهر( ٢٠ جولای)، مرکز فرهنگی آمارا، مورد حملە یک عملیات انتحاری قرار گرفت. این انفجار در میان جوانانی صورت گرفت کە خود را آمادە رفتن بە کوبانی می‌کردند.
اسماعیل کاپلان، رئیس مشترک DBP در روحا، بە خبرگذاریها اعلام کردە است کە  در گردهم‌آیی فدراسیون جوانان سوسیالیست در پرسوس „حداقل پنجاە نفر“ کشتە شدەاند. پرسوس از شهر‌های سر بە استان روحا [اورفا] در شمال کردستان است. این انفجار در حالی در حیاط مرکز آمارا رخ داد کە بنا بە گفتە افراد  ٣٠٠ نفر در آنجا حضور داشتند. این جوانان دیروز ( ١٩ جولای) از استانبول حرکت کردە و بە قصد سفر بە کوبانی و مشارکت در بازسازی شهر بە مرکز آمارا آمدە بودند. همزمان روزنامەنگاری کرد در شبکە اجتماعی تویتر خبر از انفجار یک ماشین پر از مواد منفجرە در محلە "الرهبە" شهر پرسوس دادە است، اما زیان جانی در بر نداشتە است.
همچنین امروز ظهر داعش ماشینی پر از مواد منفجرە را روانە "دبستان محمد درا" در 
جنوب کوبانی کرد، کە پیش از رسیدن بە مقصد از طرف یگانهای مدافع خلق منهدم شد.

بگزارش رویترز یک نماینده حزب کرد "دمکراتیک خلق‌ها" گفته است که نهادهای محلی تحقیقات در مورد احتمال انتحاری بودن این انفجار را آغاز کرده‌اند. این نماینده مجلس گفته است که شماری از نوجوانان در مقابل مرکز فرهنگی تجمع کرده ‌بودند تا به طور دسته‌جمعی راهی شهر کوبانی در شمال سوریه شوند.
برخی گزارش‌ها شمار تجمع‌کنندگان را ۳۰۰ نفر ذکر کرده ‌و از آنها به عنوان اعضای فدراسیون ‌انجمن‌های جوانان سوسیالیست نام برده‌اند.
Suicide attack kills scores in Turkish town near Syria
An explosion in a town in southern Turkey near the border with Syria has killed at least 30 people.
Around 100 have been wounded in what the Turkish president is describing as "an act of terror".
Al Jazeera's Victoria Gatenby reports.
فیلم لحظه ی انفجار
Suruc Patlama Ani / The Moment of the Explosion in Suruç/Turkey.
Şanlıurfa Suruç'ta Patlama Anı Sansürsüz Suruc Patlama Ani Dozens killed as blast hits Turkish town near Syria
 فیلم لحظه ی انفجار

Şanlıurfa Suruç'ta son dakika patlama amara kültür mekezi
  
Explosion in Suruc - 28 Tote und hundert Verletzte
Bei einer Explosion in der türkischen Stadt Suruc an der Grenze zu Syrien sind mindestens 28 Menschen getötet worden. Rund hundert seien bei dem "Terroranschlag" am Montag verletzt worden, teilte das Innenministerium mit.

An ISIS suicide bomber has killed 28 in Turkey
فیلم پسربچه ی ایزیدی در کمپ داعش(تعلیم عملیات انتحاری)
Yazidi boy recounts ISIL camp experience
When fighters from the Islamic State in Iraq and the Levant (ISIL) group overran Yazidi towns in northern Iraq last year, they killed the men and enslaved many of the women and girls. But younger boys were forced to convert to Islam and undergo training. Al Jazeera spoke to one former prisoner, a 14-year-old Yazidi boy, about his experience being trained at an ISIL camp in the Syrian city of Raqqa. Al Jazeera's Victoria Gatenby explains.

فیلمفیلم های تکان دهنده از تخریب خانه‌ها در سوادکوه، مازندران بر اثر سیل

با کشف اجساد شکافته شده 2 نوزادي که آثار برخي تجهيزات بيمارستاني و يا پژوهشي در نقاط مختلف بدن آنان وجود دارد، تحقيقات ويژه اي از سوي کارآگاهان پليس آگاهي خراسان رضوي درباره چگونگي مرگ مرموز آنان و حل معماي پيچيده اين پرونده آغاز شد.
بررسي هاي مقدماتي و استدلال هاي پليس بيانگر آن بود که اجساد 2 نوزاد دختر و پسر که حدود 7 روز قبل به دنيا آمده بودند از بالاي پل به داخل خيابان پرت شده است.
اين در حالي بود که «پنس هايي» روي بند ناف نوزادان قرار داشت و بخش هايي از بدن آن ها نيز با شيوه اي خاص بريده شده بود. با آن که طبق تحقيقات مقدماتي چند روز از مرگ نوزادان مي گذشت ولي اجساد آنان دچار فساد نعشي نشده بود و اين احتمال قوت گرفت که اجساد اين دختر و پسر درون محلول هاي خاصي نگهداري شده است.
این گزارش حاکي است: با توجه به اين که احتمال دوقلو بودن نوزادان مذکور نيز وجود دارد مقام قضايي دستورات ويژه اي را براي پيگيري چگونگي مرگ مرموز نوزادان صادر کرد و بدين ترتيب اجساد رها شده براي تعيين علت دقيق مرگ به پزشکي قانوني مشهد منتقل شد.

محمدعلی عمویی، از رهبران حزب توده ایران، برای نخستین بار گفته که هوشنگ اسدی، از دیگر اعضای این حزب، فردی بود که خبر کودتای نوژه / قیام شاهرخی را به علی خامنه‌ای رساند و باعث لو رفتن آن شد.
تاریخ ایرانی: ۲۵ سال پس از افشای کودتای نوژه توسط گروهی از افسران نیروی هوایی برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و بازگرداندن شاپور بختیار به قدرت در ۱۸ تیر ۱۳۵۹، محمدعلی عمویی، از اعضای برجسته حزب توده تائید کرده که خبر کودتا را هوشنگ اسدی به آیت‌الله خامنه‌ای اطلاع داده بود. وی پیشتر گفته بود حزب توده اطلاعاتی درباره کودتای نوژه را در اختیار مسئولان جمهوری اسلامی گذاشته بود و او با نام مستعار دکتر تبریزی به جماران می‌رفت و با حمید انصاری، «محافظ شخص آقای خمینی» دیدار می‌کرد. عمویی در گفت‌وگو با «تاریخ ایرانی» چگونگی اطلاع حزب توده از کودتای نوژه و نحوه انتقال خبر این توطئه را به مقامات نظام شرح داده است.
 برای خواندن کُل مطلب در منبع روی تیتر آن کلیک کنیم.

یورو نیوز، یونان با شدیدترین اقدامات ریاضتی در تاریخ اتحادیه اروپا موافقت کرده است. اما، خیابانهای آتن شاهد شدیدترین اعتراضهای مردم این کشور در دو سال گذشته بوده است.

تروئیکا: صندوق بین‌المللی پول، کمیسیون اروپایی، بانک مرکزی اروپایی
تروئیکا: کمیته سه عضوی را گویند. اصل این واژه روسی است و برای توصیف درشکه یا سورتمه ای که توسط سه عدد اسب کشیده می شود، استفاده می شود.

فورم خبر دهی گوناز تی وی در زیر جالبه!
خلاصه خبر: حزب "چپ افراطی سیریزا" برای اجرای ریاضت اقتصادی دیکته شده ی آلمان (و "اتحادیه" اروپا) در یونان، چپهای مخالف ریاضت کشی (رفقای سابقشان را) را با تیپا بیرون انداخت! نکته ی مثبت البته دادن شغل معاونت به یک تورک شناس است!
گوناز تی وی : پس از توافق بین دولت حزب سیریزای یونان 4 وزیر از کابینه برکنار شدند. به گزارش گوناز تی وی حزب چپ افراطی سیریزا که با شعار مخالفت شدید با طرح ریاضت اقتصادی به قدرت رسیده بود در پی عدم حمایت کردیتورهای اروپایی از سیاست های این حزب ، با تغییرات ساختاری مواجه شد. هفته ی پیش در پی ضرب العجل اروپا به یونان برای پذیرش شروط این کشورها در مورد پرداخت وام به یونان و نیز پذیرش طرح ریاضت اقتصادی ، دولت این کشور که از ائتلاف چپ های افراطی سیریزا به رهبری چیپراس و حزب راست افراطی آنل تشکیل شده بود در کابینه تغییراتی ایجاد کرد این تغییرات در پی پذیرش طرح ریاضت اقتصادی انجام شده است. هفته ی پیش هنگام رای گیری در پارلمان برای طرح ریاضت اقتصادی 38 نفر از نمایندگان منسوب به حزب سیریزا به این طرح رای منفی دادند که 4 فرد کابینه ی این حزب نیز از میان آنان بودند در پی مخالفت این افراد آلکسیس چیپراس رهبر این حزب آنان را از سمت وزارت برکنار کرد. در پی این تغییرات یک یونانی تورک شناس(تورکولوگ) نیز به معاونت "وزارت خارجه ی امور اروپا" منصوب شد

به دنبال مخالفت برخی از مقامات یونانی با طرح پیشنهادی نخست وزیر به پارلمان برای تشدید تدابیر ریاضت اقتصادی مورد نظر وام دهندگان به یونان، سیپراس، دست به تصفیه جناح چپ از کابینه این کشور زد ...
به دنبال مخالفت برخی از مقامات یونانی با طرح پیشنهادی نخست وزیر این کشور به پارلمان برای تشدید تدابیر ریاضت اقتصادی مورد نظر وام دهندگان به یونان، الکسیس تسیپراس، دست به ایجاد تغییراتی در کابینه ی خود زد که منجر به تصفیه ی جناح چپ سیریزا از دولت می شود.

به گزارش یورو نیوز، وزیر انرژی و زیرساختها، معاون وزیر دارایی، وزرای کار و دفاع از کسانی هستند که با طرح سیپراس برای ادامه ی ریاضت اقتصادی مخالفت کرده و حالا از کابینه کنار گذاشته می شوند.
اما نخست وزیر یونان، اوکلید تساکالوتوس، وزیر تازه منصوب دارایی و مامور مذاکره با شرکای اروپایی این کشور را در سمت خود ابقا کرد. خبرنگار یورونیوز در آتن می گوید تصفیه ی چپ ها از کابینه ی یونان، پیامی است که سیپراس به داخل و خارج از کشور می فرستد مبنی بر این که او مصمم به ادامه ی سیاست ریاضت اقتصادی است.
وزیر دارایی پیشین طرح نجات مالی شکست می‌خورد
واروفاکیس می‌گوید طرح نجات مالی، فارغ از این که چه کسی آن را به اجرا در آورد، با شکست مواجه خواهد شد. یانیس واروفاکیس، وزیر دارایی پیشین یونان می‌گوید تازه‌ترین برنامه نجات مالی کشورش موفق نخواهد بود. واروفاکیس در مصاحبه با بی‌بی‌سی گفت فکر نمی‌کند که هیچ فردی در دولت یونان، از جمله آلکسیس سیپراس، نخست‌وزیر از این طرح حمایت کند. او افزود که فکر نمی‌کند ولفگانگ شویبله، وزیر دارایی آلمان یا صندوق بین‌المللی پول نیز حامی این طرح باشند. وقتی از وزیر دارایی سابق یونان پرسیده شد، چقدر طول خواهد کشید که برنامه تازه نجات مالی با شکست مواجه شود، پاسخ داد "این طرح از الان شکست خورده است." وزیر دارایی سابق یونان در این مصاحبه خاطرنشان کرد که یونان باید برنامه‌ای را به اجرا در بیاورد که در تاریخ از آن به عنوان "بزرگ‌ترین فاجعه مدیریت اقتصاد کلان" یاد خواهند کرد.
آلمان تا کنون موضعی سفت و سخت در برابر بحران بدهی‌های یونان داشته است
پارلمان آلمان روز گذشته با مذاکره درباره سومین برنامه نجات مالی یونان موافقت کرد.
بر اساس توافق میان دولت یونان و کشورهای منطقه اقتصادی یورو، یونان برای دریافت وام ۹۵ میلیارد دلاری، باید اصلاحات اقتصادی سفت و سختی را به اجرا بگذارد.
واروفاکیس در مصاحبه خود با بی‌بی‌سی گفت "این برنامه، فارغ از این که چه کسی آن را به اجرا در آورد، با شکست مواجه خواهد شد."
یانیس واروفاکیس، اوائل ماه جاری میلادی در اقدامی که از آن به عنوان رویکردی آشتی‌جویانه نسبت به وزیران دارایی منطقه یورو اعلام شد، از سمت خود کناره‌گیری کرد.
واروفاکیس می‌گوید نخست‌وزیر یونان گزینه دیگری به جز امضای توافق یاد شده نداشت.
موافقت نخست‌وزیر یونان برای اعمال سیاست‌های ریاضتی با انتقادهایی در یونان از جمله شماری از اعضای سیریزا، حزب حاکم رو‌به‌رو شد.
تعدادی از نمایندگان این حزب در مجلس، به طرح نجات مالی یونان رای منفی دادند و نخست‌وزیر یونان شماری از وزیران دولت خود را در واکنش به رای منفی آنها برکنار کرده است.

۲۵ تیر، ۱۳۹۴

۲۳ تیر، ۱۳۹۴

یونان: بشاش به بُحران، بگذار برقصیم!

عکس زیر از پناهجویان سوریه
رزا: تروتسکیستهای خشمگین از خیانت الکسیس سیپراس  وبسایتهای فارسی زبان را پر کردند از فحش به نخست وزیر یونان! از دگردیسی، خیانت و... حرف است. سوسیال دمکراتهای شرمنده وسط صندلی ها نشسته اند!"مردم" هم که رای "نه" داده اند به ریاضت اقتصادی از طرف آلمان و اتحادیه ی اروپا، خیلی زود دیدند که از این امامزاده هم آبی برایشان گرم نمیشود...
وقتی آنها در صف رای دادن و گرفتن هستند، بهترین وقت است برای ساختن باریکادها. اگر سیریزا نتواند پول بدهی ها و بحران سیستم سرمایه داری را از گُرده ی ضعیفترین های جامعه یعنی بازنشستگان، کارگران، زنان، جوانان بی صدایان... بکشد، قدرت به فاشیستها تعویض میشود. همیشه همین بوده! پس بهترین وقت است اکنون. 
بهترین وقت برای باریکاد ساختن، اشغال کارخانه ها، مراکز درمانی و همه ی آنچه از آن مردم یونان است و فروشی هم نیست. وقت خودگردانی است رفقا!
خصوصی سازی موقوف!
همه چیز
از آن همه...

Fuck the Crisis, Let's Dance!

در زیر چند مقاله از چپ تروتسکیستی "خشمگین" فارسی زبان!
برای خواندن کُل مقاله ها در منبع روی تیتر آنها کلیک کنیم
برای خواندن مقاله های آنارشیستی به زبان انگلیسی در همین بلاگ روی اینجا کلیک کنیم. با کلیک روی تیتر مقالات میتوان کُل آنها را در منبع خواند.

آرام نوبخت
درست همان طور که از پیش انتظار می رفت و نسبت به آن هشدار داده شده بود، حکومت سیریزا با سرعت هرچه تمام و بدون کوچک­ترین اتلاف وقت، رأی قاطع «نه» به سیاست های ریاضتی درخواستی اتحادیۀ اروپا در رفراندوم روز یکشنبه ۵ ژوئیۀ ۲۰۱۵ را هم­چون کاغذپاره ای بی ارزش زیر پا گذاشت، و این دست­کم می تواند آخرین توهمات باقی مانده به نقش این حزب را از میان ببرد.
تنها چهار روز پس از رأی اکثریت قاطع کارگران و جوانان یونان به نسخه های دیکته شدۀ «تروئیکا» (اتحادیۀ اروپا، بانک مرکزی اروپا و صندوق بین المللی پول)، سیریزا طرحی پیشنهادی را برای کاهش ۱۳ میلیارد یورویی هزینه های اجتماعی، به منظور بررسی و تصویب در اختیار وزرای مالی و سران حکومت های اتحادیۀ اروپا قرار داد.
این طرح پیشنهادی که روز جمعه صبح به تأیید پارلمان یونان رسیده بود، به مراتب فراتر از بستۀ ریاضتی اتحادیۀ اروپا در اواخر سال ۲۰۰۹ برای کاهش ۹ میلیاردی هزینه های اجتماعی می رود.
طبق این طرح پیشنهادیِ ۱۳ صفحه ای، حکومت یونان حاضر است در ازای دریافت وامی به مبلغ ۵۳.۵ میلیارد یورو (۵۹.۲ میلیارد دلار) و اصلاحاتی در «تجدیدساختار» بدهی برای جلوگیری از ورشکستگی دولت و باقی ماندن در حوزۀ یورو، به اقداماتی دست بزند که نتیجۀ رأی رفراندوم کاملاً در تقابل با آن قرار داشت:
افزایش تدریجی سن بازنشستگی از ۶۲ به ۶۷ سال، تکمیل آن تا سال ۲۰۲۲، همراه با بکارگیری «ضدّ انگیزه»هایی به منظور جلوگیری از بازنشستگی پیش از موعد
حذف تدریجی کمک هزینۀ همبستگی (EKAS) برای فقیرترین بازنشستگان تا اواخر دسامبر ۲۰۱۹
وضع مالیات بر ارزش افزوده با نرخ های ۲۳ درصد (شامل رستوران ها و سرویس های پذیرایی و تدارک غذا)، ۱۳ درصد (برای مواد غذایی اساسی، انرژی، هتل ها و آب، به استثنای فاضلاب)، و ۶ درصد (برای دارو، کتاب و تئاتر). حذف تخفیف های تاکنونی برای جزایر یونان، با شروع از جزایری با درآمد بالاتر که بیش از همه مقصد توریست ها هستند. نرخ های جدید مالیات بر ارزش افزوده بر هتل ها و جزایر، از اکتبر ۲۰۱۵ اجرایی خواهند شد
کاهش دستمزدهای بخش عمومی از طریق همسان سازی سطوح دستمزد کارگران دولت، همراه با حملات بیش­تر به قوانین کار
کاهش سوبسید سوخت برای کشاورزان، همراه با اعمال سخت­گیرانه تر قوانین مالیاتی برای افزایش بار مالیاتی بر حِرَف و مشاغل خُرد، افراد خوداشتغال، و صاحبان املاک.
اجرا و تکمیل خصوصی سازی های برنامه ریزی شده، از جمله فرودگاه ها و بنادر «پیرائوس»، «تسالونیکی» و «الینیکو»
و غیره.
الکسیس سیپراس، رهبر سیریزا و نخست وزیر کنونی یونان، با ریاکاری و وقاحت تمام و کمال سعی کرد تا خیانت مستقیم به ارادۀ مردم یونان را پیروزی «دمکراسی» جا بزند. این همان شیادی «رفراندوم» سیریزا بود که از پیش به آن اشاره شد.
این وضعیت رقت انگیز و به خاک افتادن خفت بار سیریزا در برابر خواسته های اتحادیۀ اروپا، نتیجۀ منطقی و اجتناب ناپذیر کل مسیری بود که این حزب از ابتدای قدرت گیری در ماه ژانویه طی کرده بود. سیریزا از همان آغاز، به دنبال هیچ چیزی به جز تعدیل و اصلاح جزئی سیاست اتحادیۀ اروپا نبود. به همین دلیل بلافاصله تعهد کرد که نه هیچ گونه اقدام یک­جانبه ای برای فسخ بدهی ۳۰۰ میلیارد یورویی این کشور انجام دهد، و نه کنترل و تمهیداتی برای مهار فرار سرمایه از بانک های یونان اعمال کند.
سیریزا به جای نگاه به اعتراضات توده ای علیه ریاضت اتحادیۀ اروپا، مشغول جلب رضایت بانک های بزرگ، نهادهای مالی و اعتباری و قدرت های امپریالیستی– از جمله حکومت اوباما در امریکا– بود؛ حکومت های سرمایه داری اتحادیۀ اروپا، و در رأس آن آلمان، درست به دلیل اطمینان خاطر از ماهیت رهبری سیریزا و احساس کم­ترین خطر ممکن از سوی وی، با تحقیری که درخور سیپراس بود با او برخورد کردند.
پس از روی کار آمدن حکومت ائتلافی «سیریزا» و «یونانی های مستقل»، و زمانی که اتحادیۀ اروپا منابع مالی خود را تا زمان پذیرش پیش­شرط های آن برای اعطای «بستۀ نجات» از یونان دریغ داشت، سیریزا با زیر پا گذاشتن آخرین «خطوط قرمز» خود تاراج میلیاردها یورو از ذخایر نقدی حکومت های محلی، بیمارستان ها، دانشگاه ها و صندوق های بازنشستگی را برای بازپرداخت وام ها به اعتباردهندگان بین المللی اش آغاز کرد (همان نهادهایی که سیریزا تنها برای حذف بار منفی آن ها، «نهاد»ها یا «شرکا» نام نهاده بود). زمانی که همین منابع مالی نیز به معنای واقعی کلمه ته کشید و اتحادیۀ اروپا تهدید به قطع جریان اعتبار و اخراج یونان از منطقۀ یورو کرد، سیپراس از فرط درماندگی دست به مانور «رفراندوم» زد تا این گونه تسلیم و وادادگی سیاسی خود را توجیه کند.
مواضع ضدّ و نقیض حکومت یونان پیرامون رفراندوم، بازتاب شکاف های درون طبقۀ حاکم یونان و اختلافات میان قدرت های اصلی سرمایه داری اروپا بود. و سیپراس با توهمات یک سیاستمدار بورژوا، خواهان بهره برداری از چنین شکاف هایی، آن هم برای یافتن موضع بهتر و بالاتر در ادامۀ مذاکرات برای رسیدن به یک توافق ریاضتی جدید بود. به همین دلیل بود که سیپراس در سخنرانی خود خطاب به میلیون ها نفر از مردمی که مشغول جشن پیروزی رفراندوم روز یکشنبه بودند، با صراحت اعلام کرد: «این اختیار، اختیار گسستن از اروپا نیست، بلکه اختیاری است که توان مذاکراتی ما را برای دست یافتن یه یک توافق پایدار تقویت می کند»، ترجمۀ این «توافق پایدار»، اعطای امتیازاتی بود که برای «تروئیکا» قابل پذیرش باشد. معنای این «توافق پایدار» با طرح پیشنهادی ریاضتی کنونی سیریزا روشن شده است.
۳- تنها بدیل و سلاح چپ، رادیکالیزه کردن مردم در این جنبشهای اجتماعی است و در صورت به قدرت رسیدن نیزبا رادیکالیزه کردن اداره امور و روابط موجود بین مردم، بادست بردن در قوانین موجود برای افزایش سهم مردم در تصمیم گیریها و کاهش سهم نخبگان سیاسی و اقتصادی، اندیشه های عدالت طلبانه چپ را عینیت ببخشند. خصوصا اکنون در اروپا سازمانیافته گی مردم در شهرداریها و شوراها و سندیکا ها و غیره بسیار بالاست. سهم همین مردم سازمان یافته را می توان در اداره کارخانه ها و مراکز مالی و اداری به طرز رادیکالی بالا برد، آنها را بیشتر همبسته کرد و از پنهان کاریها و دزدیهای متعارف در جهان سرمایه داری بشدت کاست. بالا آمدن چپ باید قرین آزادیهای بیشتری شود، بخصوص آزادی مشارکت در تصمیم گیری در روندهای اقتصادی و سیاسی، آزادی سهم خواهی از نعمات مادی اجتماعی، آزادیهای سیاسی حتی برای موافقان نظم سرمایه داری و دشمنان چپ. چپ بایستی در درهم شکستن فکری و عملی آنها ورزیده و متبحر شود و این امر تنها با آزاد گذاشتن آنها و نبرد با آنها میسر است، بدون خاموش کردن صدا و یا حذف فیزیکی آنها، انچنان که توسط استالینستها مرسوم شده بود. حتی خود سرمایه داری نیزچنین آزادی رابرای دشمنان خود روا می دارد، زیرا که به تواناییهای خود در ایزوله کردن و یا غلبه کردن بر آنها اطمینان دارد.
بایستی شرکتهای بزرگ و کوچک مسکن را به تصاحب شهرداریها و شوراهای شهر و روستا درآورد و از بار گران کرایه خانه و بی مسکنی کاست، ساعات کار را در بین بیکاران و کارکنان تقسیم تقسیم کرد بدون آنکه از کیفیت و سهم شاغلان کم شود و ...
بی گمان با دست اندازی به آنهمه ثروت و سامانی که در کنترل اقلیت جامعه بوده و اکنون به تصاحب جامعه در می آید ( و نه ادارات صرف دولتی و حزبی)، میتوان چنین طرحهایی را پشتیبانی مالی کرد.
٤- مردم یونان مورد یورش قرار گرفته اند و بی گمان هر یورشی خسارات و تبعات ویژه خود را داراست. یورشی نه به وضوحی و درندگی آشکار همچون یورش به لنینگراد و یا کوبانی و ویتنام و ... اما این یورش سفید نیز مرگ و میر و خود کشی و افسردگی ناامیدی و فروپاشی اجتماعی و سقوط کیفی زندگی جمعی مردم کشوری را عمیقا موجب گردیده است. بایستی چپ مردم را آماده مقابله و قبول زحمات و هزینه مقابله و پی آمدهای مقاومت و گسست رادیکال نماید، جنبش لوکس و بی دردسر و بدون هزینه نداریم، اگر در پی چنین واریانتی باشیم، بی شک بایستی با همان قوانین و در زمین سرمایه داری بازی کنیم و بازندگانی صبور و سربزیر باشیم.
تجربه نشان داده است، زمانیکه مردم احساس کنند در اداره سرزمین خود نقش دارند، زمانیکه هستی آجتماعی آنها مورد تهدید واقع می شود، زمانیکه برای حل یک مسئله حاد اجتماعی بدور هم جمع می شوند، خصایلی چون فداکاری و انسان دوستی در آنها جای خصایل سودجویانه و خصمانه رایج در جامعه سرمایه درای را می گیرد و آنها تاب و توان تحمل یک زندگی مینیمم را پیدا می کنند، زیرا به ثمربخشی تلاشهای خود در پناه یک حمایت جمعی ایمان پیدا می کنند و امید و شورو هبستگی جمعی کمبودهای روزمره زندگی را ناچیز و کم اهمیت می نماید. اگر چنین نبود، حماسه های جمعی انسانی هم در کار نبود، پس چپ بایستی جسارت تحول دهی رادیکال را در چنین شرایطی از قلم نیندازد و شور خشم مردم را تا سطح آمادگی برای تغییر در قوانین بازی جمعی موجود ارتقاء بخشد.

فرهاد فردا
 fotoسئول، پایتخت کره جنوبی و زنی در برابر نیروهایپلیس نشسته است. نزدیک به دویست و شصت هزار نفر از مردم کره جنوبی روز دوشنبه در اعتراض به برنامه اصلاحات اقتصادی دولت دست به اعصاب زدند. بر اساس برنامه جدید حقوق بازنشستگی کاهش می یابد و شرایط اخراج کارکنان ساده تر می شود.

تجربه سیریزا و برخورد "چپ" هوادر "جنبش جاری" موضوعی نیست که بتوان از آن به سادگی‌ گذشت. یونان بهترین مدل کوچک اجتماعی-سیاسی است که در آن "در همتنیدگی اجزا کلیت" جهان سرمایه داری تبلور یافته است. چرخش سیریزا در کمتر از چند روز، گرد و غباری نیست که بتوان به سادگی‌ در زیر فرش پنهان کرد. در همین چند ماه قبل، رادیکالهای در شکل و نه در محتوا ما، همانها که در چند سال قبل، جنبش سبز را "انقلاب" مینامیدند، از قدرت گیری سیریزا چنان به وجد آماده بودند، که در برج عاج، خود را رهبران پرولتاریا ایران متصور کرده و به عنوان منادیان "برنامه دنیای بهتر" پیامهای مشمئز کننده برای سیریزا ارسال می‌‌کردند. و یا بخشی از آنها که در پشت بادبان رنگ باخته زورق رادیکالهای فرانسوی حرکت میکردند، قدرت گیری سیریزا را آغازی نوین تبلیغ مینمودند، بی‌ آنکه خود بدانند، همراه با رادیکالهای "چپ" فرانسوی، که حلقه‌های حفاظتی منافع امپریالیسم فرانسه هستند، در فرموله کردن این منافع، سیریزا را نیرو تغییر دهنده صف آرائی و توازن قوا در اروپا وانمود می‌‌کردند. البته که سیریزا برای امپریالیسم فرانسه نیروی تغییر دهنده صف آرایی تلقی‌ می‌‌شد.
اگر احزاب کرد، سرنوشت سیاسی خود را در منطقه با خوابها و امیال امپریالیسم آمریکا گره زده‌اند، سیریزا در یونان خود را به وسیله و ابزار امپریالیسم فرانسه بدل می‌‌کند. با این تفاوت که در اینجا صاحبخانه آلمان است و نه یک قدرت درجه هشتم منطقه‌ای. مگر آلمان به همین سادگی‌ صاحبخانه شده است؟ مگر دو جنگ خانمانسوز، فاشیسم و نابودی یهودیان اروپا یک "سانحه" بود و برای چه هدفی‌؟ هیچ یک از مسائل و معضلات تاریخی‌ که آلمان را به آن مسیر پرتاب کردند، حل نشده‌اند، برعکس، رشد نیروهای مولده، آن معضلات را چندین برابر بزرگتر کرده‌اند. شباهت‌های شرایط امروزی آلمان با شرایط آلمان میا‌‌ن سالهای ۱۸۷۱ و ۱۹۱۴ در اروپا شگفت انگیزند. اگر در آن زمان پرسش‌ها منبعث از سطح رشد نیروهای مولده و حرکت سرمایه، در حیطه جغرافیا سیاسی و در جهت افقی طرح می‌‌شدند، امروزه به علت جهانی‌ شدن کیفی‌ این نیروها و درونی‌ شدن مناسبات سرمایه، این پرسش‌ها هر چه بیشتر در شکل و محتوا پرسشهایی اقتصادی شده‌اند. آلمان بعد از ترمیم خرابیهای جنگ، قدم به جهانی‌ می‌گذاشت که قبلا تقسیم شده بود. معضل تاریخی‌ آلمان، قدرت تولیدی نیرومند آن، وابستگی به مواد خام و بازار فروش، به معضل تاریخی‌ دیگر آلمان که معروف به "موقعیت میانه" است، بیش از پیش شکل و محتوای اقتصادی داده است. اگر نگاه بیسمارک در آن زمان معطوف به آن بود که با تعمیق شکاف میا‌‌ن قدرتهای آن روز اروپا، فرانسه، اتریش-مجارستان، روسیه و انگلستان، موقعیت برتری اما شکننده آلمان را در اروپا مستحکم کند و تحت تاثیر دینامیسم رها شده و نقش دستگاه دولت مدرن در اقتصاد و توسعه صنعتی‌ به ویژه در روند جنگ داخلی‌ آمریکا شمالی‌ ، اقتصاد و صنعت آلمان را سازمان دهد، امروزه تحت شرایط منبعث از رقابت جهانی‌، دستگاه سیاسی "ملت صادرات" و "قهرمان صادرات جهانی‌" در همهٔ مسائل اساسی‌ اقتصادی و سیاسی، تحت تاثیر اقتصاد جهانی‌ است.  در تداوم وحدت آلمان بعد از جنگ پروس و فرانسه در سال ۱۸۷۱، آلمان به قدرت برتر در اروپا بدل شد. "معضل آلمان"، دقیقا در همین نکته نهفته بود: آلمان آنقدر قوی بود که قدرت برتر باشد، آلمان اما آنقدر قوی نبود که قدرت هگمونیال ( تحمیل کننده هژمونی) در اروپا باشد، برای تبدیل به این قدرت در اروپا، فعال شدن و گسترش نقش در حیطه جهانی‌، هم تعیین کننده سرنوشت آلمان و هم تعیین کننده سرنوشت سیاسی بیسمارک بود. با وحدت آلمان در اوایل سالهای ۹۰ و پیش شرط آن، واحد پولی‌ یورو، که خواسته محوری فرانسه و میتران بود و در بستر سیستم اقتصادی "چرمنی" آلمان به قدرت برتر اروپا بدل شد. اساس این سیستم تا آنجا که به آلمان مربوط است، بر ۲ پایه استوار بود: صدور سرمایه و صدور تولیدات صنعتی‌. تحت شرایط حاکمیت اقتصاد جهانی‌، پیش شرط ضروری این سیستم، هزینه تولید و مزد پایین و خداحافظی با "بازار داخلی‌" بود. بحران سال ۲۰۰۸ پایه‌های این سیستم را مضمحل کرد و تناقضات آن را به سطح کشاند. "طرح نجات" در این بحران، نقش برتر آلمان را مستحکم کرد و به آن سمت و سو‌ هگمونیال داد. دره عمیق میا‌‌ن کشورهای دارای تراز مثبت و منفی‌ اقتصادی، نگاه آلمان را هر چه بیشتر به امکانات اقتصادی خارج از حوزه اروپا معطوف کرد، تا با تکیه بر آن، موقعیت خود را در اروپا تحکیم تر کند. "معضل آلمان" بار دیگر قدم به قدم جلوه کرد. دره عمیق اقتصادی، دیر یا زود نیروهای گریز از مرکز را در کشورهای جنوبی، آزاد خواهد کرد. اگر در ابتدا، هر کشوری، کشور ضعیفتر و حلقه ضعیفتر در این زنجیره‌ را "مقصر" جلوه می‌‌دهد، دیر نیست، که این کشورها زیر پرچمی‌، مشترکاً در مقابل آلمان صف آرائی کنند. مناسب‌ترین پرچم، پرچم کشور فرانسه است. این آن روندی است که در یونان شروع شده است. 
دگردیسی سیریزا به یک حزب "سوسیال دمکرات"، آن هم در طول چند ساعت، قبل از همه بیانگر هویت اجتماعی این نیروها، تحت شرایط شدت یابی‌ تصادمات اجتماعی و سیاسی است. پاسخ "نه" طبقه کارگر در یونان در همه پرسی‌ تاریخی روز یکشنبه‌، ضربه پتکی بود، که سیریزا را به وحشت انداخت. این "نه"، بیان روشن آن بود که طبقه کارگر دیگر به این بسنده نمی‌‌کند که نقش "نیروی فشار" را بازی کند. این اولین نشانه‌های بروز استقلال طبقاتی کافی‌ بود تا رهبران سیریزا که برنامه‌ای جز مانور در بازار مکاره سیاست نداشتند، را در برابر تصمیمی سرنوشت ساز قرار دهد. دیروز الکسیس تسیپراس اذعان کرد که اشتباه کرده است. به عبارت دیگر، سیریزا قصد داشت در مانور سیاسی. طبقه کارگر یونان را به سرباز پیاده و گماشته کشور و نیروهایی بدل کند، که دارای درد مشترک با ساختار سیاسی یونان هستند. پهلوانان و قهرمانان دروغین، شبانه، قبل از آن که به گروگان جنگی نخواسته بدل شوند، از سنگر‌ها گریختند، و به جبهه مقابل پناه بردند. این یکی‌ از درس‌های تجربه گرانبهای یونان است: کارگران، به عنوان گماشته و "نیروی فشار" در دعوا و مانور قدرت اری، به عنوان نیروی مستقل برای تغییر مناسباتی که این قدرت بر آنها استوار است، هرگز!  در همهٔ کشورها، رهبران و سازمانهای "چپ" برآمده از لایه‌های مرفه قشر میانی در اولین رویت نشانه‌های استقلال طبقاتی، سرباز فراری خواهند شد و تغییر جبهه می‌‌دهند.
تغییر جبهه اما، سروران جبهه جدید را راضی‌ نمی‌‌کند، رهبران مفلوک فراری باید "صداقت" خود را "ثابت" کنند و تا دهان در باتلاق غوطه ور شوند و بلوط را از آتش بیاورند. روند آغاز شده بر سر یک دو راهی‌ قرار گرفته شده است: "جنگ مطلق" آلمان یا تمکین و "تسلیم مطلق" و بدون شرط را می‌پذیرد، و یا به جدایی و انقشاش در اروپا میانجامد. شرایط توازن قوا برای صف آرائی رودرو فرانسه با آلمان هنوز آماده نیست، پس امکان اول محتمل است: آلمان لیست درخواستها را طولانی تر می‌کند و یونان مدلی‌ برای درس عبرت دیگران می‌‌شود که از زیاده خواهی‌ بپرهیزند. این درس عبرت هم شامل رقبا می‌‌شود و هم شامل طبقه کارگر و جوانان معترض در سطح اروپا و در قدم اول در یونان. 
دومین درس این تجربه گرانبها این است، در نبردهای طبقاتی عقب نشینی که پرنسیب‌ها را بزیر  برد، میوه ممنوع‌ای است که راه به انحطاط کامل را می‌‌گشاید.
سیریزا، با پشتیبانی فرانسه توپ را به زمین آلمان انداخت، آلمان توپ را با تمام قدرت به زمین رقیب می‌اندازد. رقبای آلمان با دست‌های سیریزا در بازی شطرنج، آلمان را کیش کردند، آلمان اما برای درس عبرت دیگران، حریف را حداقل در این گام، با توجه به تناسب قوا، کیش و مات می‌‌کند. عقب نشینی قدم به قدم سیریزا و کرنش آن در برابر خواسته‌های افزایش یابنده آلمان، به سود آلمان است، کوچکترین تعلل سیریزا در این زمینه و اتلاف وقت به هر دلیل، به معنی‌ اخراج یا خروج یونان از این اتحادیه است که باز هم در این مرحله بسود آلمان است. از نظر سیاسی، رقبا مرعوب می‌‌شوند و از نظر اقتصادی، آلمان یقه خود را از ضمانتهای بیشتر در باتلاق بحران یونان آزاد می‌‌کند. خروج یونان که موجب تورم نجومی در آن کشور می‌شود، میدان غارت برای سرمایه‌های آلمانی می‌شود، از فرودگاه ها، تا بنادر و موسسات دولتی، به قیمت ناچیز نسیب آنها می‌‌گردد. درخواست شویبله مبنی بر اینکه، دارایی‌های واقعی یونان به ارزش ۵۰ میلیارد یورو به مجمع معتمدین برای فروش و بازپرداخت بدهی‌های یونان محول شود، جهت و مسیر امیال آلمان را آشکار می‌‌کند. سیریزا با دخیل بستن به امامزاده فرانسه، و با خیانت به پشتیبانان خیابانی خود، سقف حفاظتی خود را خراب کرد و به طعمه بدل شد، بی‌ پناه در برابر انتقام شعله ورشده امپریالیسم آلمان!
آلمان با فرانسه و سیریزا در این نکته با هم هم نظر هستند: آزمایش جنبش اجتماعی یونان باید در محدوده آن کشور باقی‌ بماند و نباید به کشورهای دیگر گسترش پیدا کند. شدت این خطر، نقش اساسی‌ در اتحاد و یا انقشاش میا‌‌ن آنان بازی می‌‌کند.  
طبقه کارگر یونان بعد از خیانت سیریزا که موجب گیج سری و سردرگمی و خشم پراکنده شد، با خطرات متفاوت از جهت‌های گوناگون مواجه است. فاشیستهای "طلوع طلایی" سعی‌ خواهند کرد، تسلیم سیریزا را به "افسانه توطئه خنجر" مارکسیسم بدل کنند و خلأ ایجاد شده را با تکیه بر سازمان خود، اعضای خود در پلیس و دستگاه سرکوب و اداری پر کنند. خطر کودتا و یا اعلام "شرایط اضطراری" توسط ارتش یکی‌ دیگر از خطراتی است که در آینده نه چندان دور، برای جنبش اجتماعی در یونان وجود دارد. حزب کمونیست استالینیستی یونان، اگر چه مخالف ریاضت اقتصادی است، اما این حزب چنان غوطه ور در ناسیونالیسم است که آن را به خطری برای طبقه کارگر بدل می‌کند. در عصر جهانی‌ شدن، طالب بازگشت به دوران حاکمیت دولت ملی‌ و خروج از زندان اتحادیه اروپا است. نگاه این حزب به گذشته است. راه نجات طبقه کارگر یونان، گسترش مبارزه به پهنه اروپا است و بزرگترین متحدینش، اکثریت زحمتکشان و جوانان اروپا هستند. ناسیونالیسم خطرناک‌ترین سمی است که طبقه کارگر یونان را از هر طرف تحدید می‌‌کند. تعمیق و تکوین استقلال طبقاتی، پادزهر این سّم است. اولین جوانه‌های باشکوه این استقلال در روز همه پرسی‌ خود را نشان دادند.  
دولت سیریزا از محبوبیت زیادی همچنان برخوردار است: قبول خصوصی سازی تصمیم گرفته شده توسط دولت قبل، تعویق افزایش حد اقل دستمزد، افزایش بیشتر مالیات بر ارزش های افزوده،(تی وی ای). بنا براین برلن برنامه بی اعتبار کردن دولت سیریزا را براه می اندازد. پایان ماه فوریه اشپیگل مقاله ای در مورد« رابطه بین واروفاکیس وشوبل» منتشر می کند(۲۷ فوریه ۲۰۱۵). یکی از سه نویسنده مقاله نیکولس بلوم است که اخیرا از بیلد به اشپیگل منتقل شده و قهرمان کار زار علیه « یونانیان تنبل» در سال ۲۰۱۰ بود(۳). وزیر دارائی آلمان ولفگانگ شوبل بطور علنی با تمسخر همتای یونانی خود را « ساده لوحی ابلهانه» می نامد، چیزی که در تاریخ اتحادیه اروپا و ادبیات بین المللی سابقه نداشته است(۱۰ مارس ۲۰۱۵). ومجله آلمانی آنرا کلامی خیر خواهانه در تاسف از اینکه یونان به شکست محکوم است و باید اتحادیه اروپارا ترک کند تلقی می نماید، مگر اینکه وارو فاکیس کنار گذاشته شود.
در حالی که نشت بیانیه های گوناگون، پیش بینی های وحشت انگیز وتهدید ها افزایش می یابد، آقای دیجس بلوم نکته تازه ای در نیویورک تایمز مطرح می کند که گروه اروپائی در حال بر رسی امکان بکارگیری مدل قبرس برای یونان است یعنی محدود کردن مبادلات سرمایه و کاهش سپرده ها(۱۹ مارس ۲۰۱۵)...خبری که بجز تلاش ناموفق به منظور دامن زدن به هراس و وحشت در حوزه بانکی و تنگ تر کردن طناب بر گردن یونان تفسیر دیگری برآن میسر نیست. در حالیکه بانک مرکزی اروپا و آقای دراگی حلقه طناب را تنگ تر و امکان تامین مالی بانک یونان را محدود تر می کنند بیلد گزارشی جعلی وحشتزائی بچاپ میرساند با عکس قدیمی یک مرد که برای دریافت حقوق بازنشستگی اش در صفی جلوی بانک ایستاده است(۳۱ مارس ۲۰۱۵).
در اواخر آوریل این ترفند های برلن بار آورشد و آقای واروفاکیس جای خود در مذاکره با طلبکاران را به معاونش اوکلید ساکالوتوس سپرد. او چنین اظهار می کند« دولت با سبک نوینی از کودتا روبرواست، در مقابل ما بجای تانکهای سال ۱۹۶۷، بانکها صف کشیده اند»(۲۱ آوریل ۲۰۱۵).
……..
یونان باید «ریاضت اقتصادی گسترده» را آغاز کند
سخنرانی رچارد ولف، ترجمه: مینا آگاه
...
یونان منحصر بفرد نیست. ایتالیا،اسپانیا، پرتغال، ایرلند و دیگران که از برخی جهات متفاوت اند، در یک موضوع اساسی شبیه هم هستند و تمامشان مشکل یکسانی دارند: آن ها به میزان بسیار زیادی پول به بانک های خصوصی بدهکارند که نمی توانند آن را پرداخت کنند و به هیچ وجه هم ممکن نیست که رفت و پول پخش شده اروپائی ها را جمع کرد . خوب نمی توانند اجازه دهند که این اتفاق بیفتد. باید مثالی از یونان بسازند، ...
اما اکنون مشکل جدیدی ایجادشده، به خصوص برای بانک های فرانسه و آلمان که طلبکارهای اصلی دولت یونان هستند. زیرا اگر دولت یونان در سال ۲۰۰۹، ۲۰۱۰ ، ۲۰۱۱ واقعیت را اعلام کرده بود، یعنی این که نمی تواند بپردازد، این مصیبت زلزله ای برای بانک های خصوصی آلمانی و فرانسوی ایجاد می کرد که بیشترین وام را همراه با بانک های یونان به دولت یونان داده بودند. این برای بانک های فرانسوی و آلمانی مشکل بزرگی بود. بنابراین بانک های فرانسوی و آلمانی به دولت های خود مراجعه کردند و چنین گفتند. این جا نقطه ای است که سیاست حداقل به اندازه ی اقتصاد مهم می شود.
اول آن ها به آقای سارکوزی که هنوز در قدرت بود و خانم مرکل درباره ی اقتصاد توضیح دادند- آن ها طبق معمول مثل دوتا بچه با چشم های خیره و دهان باز که منتظرند مکالمات به سرعت به آخر برسد، گوش کردند. بنابراین اقتصاددانان در خدمت بانک، که من حداقل دونفر از آن ها را می شناسم، توضیح دادند به این دو رهبر محترم که منظورشان چیست، و برای آن ها چه معنی ای می دهد. اگر یونان نتواند بپردازد و اگر اعلام کنند که نمی توانند بپردازند، بانک های فرانسه و آلمان باید به شما مراجعه کنند و درخواست تضمینی دیگر برای بار دوم بکنند. شما یا این وام ها را می دهید یا نمی دهید و از کاخ های حکومتی با زور اخراج می شوید. چه اتفاقی می افتاد؟ اتفاقی که مثلا دیروز در آلبرتا رخ داد. شما میروید. شما میروید که نوع سیریزا را در کشور خود تجربه کنید. آقای سارکوزی گفت اوه نه، من ترجیح می دهم اینطور نشود. خانم مرکل گفت اوه نه، من ترجیح می دهم که اینطورنشود. خوب پس، چگونه این مشکل را حل کنیم؟ به این روش حل می کنیم؛ ما از پول جمع شده ی جامعه ی اروپایی استفاده می کنیم، پول از اتحادیه ی اروپا، بانک مرکزی اروپا و مقداری از صندوق بین المللی پول جع می کنیم و به یونان به صورت یک سری وام، قرض می دهیم و وسیعا هم اعلام می کنیم. این پول را دولت یونان برای بازپرداخت بدهی های خود به بانک های خصوصی فرانسه و آلمان مورد استفاده قرار می دهد و به این روش مطمئن می شویم که بانک های ما درخواستی برای تضمین دوم از ما نمی کنند، چون پول آن ها پرداخت شده است. اما باید به مردم شما اینطور نشان داده شود که داریم به مردم یونان کمک می کنیم.
خوب اینطور نبود، اما آن ها اینقدر زیرک بودند که اینطور وانمود کنند که دارند به مردم یونان کمک می کنند. بلافاصله که این پول را به دولت یونان دادند، توانستند از پس خشم مردم خودشان هم بربیایند. طبقه ی کارگر فرانسه و طبقه ی کارگر آلمان براثر بحران بزرگ دیگر قرار نبود عذاب بکشند که دولت آن ها نه تنها تعهد بانک ها را از دوش آنان برداشته و به مردم خود کمک نکرده، بلکه میزان زیادی پول به مردم یونان کمک کرده است. واقعیت این است که این مردم یونان نبودند که پول را دریافت کردند. در بین مذاکرات این پول گم شد و این تصادفی نبود.
بعد آن ها شروع کردند به پخش این بحث عجیب و غریب در فرانسه، آلمان و سایر جاها مثل هلند، فنلاند و سایر کشورها یی که پول از مراکز آنها بیرون کشیده شده بود که یونانی ها تنبل، بیکاره و... انواع و اقسام حرف هایی هستند که می دانید- و این آن چیزی ست که در آن نوعی نژادپرستی خاص اروپایی را می شود کشف کرد.…..
از جاهای دیگر:
چگونگی استفاده از سایت وی ترنسفر wetransfer برای ارسال ایمیل با حجم بالا . با استفاده از این سایت می توانید فیلم و عکس تا حجم 2 گیگابایت ارسال نمایید.

گفت‌وگو با دو دختر پیشمرگه ایرانی در جبهه جنگ با داعش
دو دختر ۲۱ ساله از ایران به شمال عراق رفته‌اند تا در کنار پیشمرگه‌ها با تروریست‌های "دولت اسلامی" بجنگند. مقابله با "ایدئولوژی زن‌ستیز" اسلام‌گرایان داعش، یکی از مهمترین انگیزه‌های آنان برای این تصمیم بوده است.
لینک گزارش ویدئویی در سایت دویچه وله

یکشنبه, ژوئیه 12, 2015
پس از ١٤٤ روز نامعلوم بودن سرنوشت سامان نسیم زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام، وی برای اولین بار با خانواده‌اش تماس گرفته است.
یک شهروند دیگر که به دلایل امنیتی نخواست نامش فاش شود می گوید "در مرکز پلیس شهر استانبول 14 شهروند افراطی چچنی بازداشت بودند که یک شهروند ایرانی را مورد ضرب و شتم قرار داده و سعی کرده اند با قوطی کنسرو سر وی را از بدن جدا کنند. این فرد اکنون در یکی از مراکز درمانی استانبول است و گردن وی 18 بخیه خورده است".

اکنون دانشمندان مرکز پزشکی دانشگاه دوک در کارولینای شمالی در نظر دارند تا دامنه این فناوری نوظهور را گسترش داده و امکان حیرت انگیز ترکیب چند مغز زنده را مورد بررسی قرار دهند.
آنها برای این منظور مغز سه میمون را به رایانه ای متصل کردند که تصویر متحرک بازوی روباتیکی را کنترل می کند.
نتیجه این آزمایش در نوع خود دیدنی و اعجاب آور بود. دانشمندان متوجه شدند که نتیجه عملکرد ترکیبی مغز این سه میمون، حرکت بازو برای رسیدن به هدف مورد نظر بود.