۰۷ بهمن، ۱۳۹۵

راه کارگرهراسان از انقلاب و آنارشیسم، پاچه خور سیستم ترامپ



راه پیمائی ها و تظاهرات علیه ترامپ.- پدیده ترامپ، بورژوازی در برابر بورژوازی
گفتگو با بهرنگ زندی اینجا
رزا: ابتدا به سخنچرانی بهرنگ زند در تریبون راه کارگر (چاه کارگر) رادیو همبستگی را گوش کنیم! ایشان(بدرنگ زندی) از پشت بلندگو اعلام کردند که 500 آنارشیست بودند علیه ترامپ سنگ زدند و سنگها به سر مردم خورده!  نکته بعدی « اتحاد چپ و نئولیبرالها»  علیه ترامپ است. تیتر هم زده اند: بورژوازی در برابر بورژوازی! نتیجه؟ همانطور که احمق ها در سالهای قیام بهمن و پس از آن  بین خمینی و امپریالیسم یکی را انتخاب کردند یعنی امام راحل (البته این امام هم  از مهرورزی به "چپ" کم نیاورده و  برخی شان را خاوری کرد)، اینک اینها به بهانه ی روی کار آمدن ترامپ قرار است جفت پا به آغوش نئولیبرالها بپرند! راحت ترین کار شانتاژ و سمپاشی علیه آنارشیستها است که "سنگ آنها تو سر مردم خورده"!  البته رادیو همبستگی نونش را از همین  نئولیبرال در می آورد و گزارشگر  مقیم فرانسه اش  بهروز فرهانی نیزچند وقت پیش ادعا کرد که آنارشیستها شلوغ کردند در میدان جمهوری و پلیس مجبور به اشک آور زدن شد و این شکم چران (فرهانی) و گروهش نتوانستند با ریپورترها راجع به محیط زیست گپ و گفت  کنند!  البته از راه کارگر انتظاری نیست، اجدادشان همان "سوسیال  دمکرات" های سابق سر رزا لگزامبورگ را  زیر آب کردند... نوه نتیجه های اینها نیز به همان راه میروند اعتلاف با بخشی از بورژوازی در اختلاف با بخش دیگر، تا کله پاچه را همچنان در استودیوی استکهلم کوفت کنند.
 بد نیست رفقای علف خوار و وگن ما ، گذارشان افتاد ، روی تریبونشان بشاشند. تریبون پاچه خورهای بورژوازی ... دریغ از گزارش دستگیری/ شلیک و  سرکوب فعالین اکسیون علیه ترامپ. ریدم توی دهن گزارشگر و سوال کننده  که گزارششون از پلیس هم راست تر است. خایه مالهای بدبخت...
برای مشاهده ی کلیپهای دیگر از تظاهرات علیه ترامپ اینجا

Inauguration Protest In Washington Turns Violent
مرتبط:
آنارشی در فرانسه و "راه کارگری" که به خود شاشید!


Women’s March on Washington People gather in Chicago for women’s march

۰۵ بهمن، ۱۳۹۵

اشغال خیابان در اعتراض به حکومت کیرها! پیروزی ترامپ


رزا:  خوشبختانه تظاهرات زنان نشان داد که دشمن مشترک و شناسایی آن، اتحاد فرا طبقاتی را مستحکم تر کرده و نهایتن به سرنگونی کیرهای  حاکم منجر خواهد شد. بخشهای بسیار مترقی  از جنبش زنان توانست بسیاری را به خیابان بکشد. شفافیت موضع فاشیسم نو علیه زنان/ کوئئر ها/ همجنس گرایان/ بومیان/ مهاجرین و اسلامی ها... این آخری با لچک به سر کردن با پارچه ی پرچم امریکا در ماتحتانی ترین بخش جنبش زنان (فمنیست اسلامی) اگرچه حضورشان تابلو بود، اما بدون درگیری، در همان جایگاه تحتانی تحمل شدند، چرا که زنان خود باید کله شان را از بند محمد و دینش آزاد کنند و نه به ضرب زور و گلوله!

بخش صد و بیستم: ابعاد پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا

مرتبط: چند وقتی می بینم رفقا ی مارکسی در ایمیل و آنارشی در بلاگ اینجا  از ترور  و سر زیر آب کردن فاشوهای آلمانی دل چرکین هستند حال، رفسن جانی 82 ساله یا خبرنگار سابق و نویسنده ی رُمانهای اشغال اروپا توسط اسلامیون و پناهجوها، رُمانهای  آخر دنیایی!  به درک واصل شدند! به ما ربطی دارد؟
رفقا! فاشیستها هم ضد ناتو افشاگری می کنند. آنها هم از جنگ طلبی متفقین/ ناتو و کُشتن و اشغال و شیمیایی در سوریه و لیبی و غیره قلم میزنند. آنها هم سوسیالیست هستند و از خلق می گویند... پیدا کنید اختلاف را! فاشیسم جنایت است و اشک ریختن برایشان پس از یک قرن مایه شرمساری! لطفن اول تحقیق کنید و بعد افشاگری! مرسی !!! برای ترجمه از مترجم اینترنتی استفاده کنید!
برای خواندن در منبع روی تیتر مطالب کلیک کنیم.
Zu  Ulfkottes Umgang mit Kritik
که سازمان سیا را افشا کرد ترور شد
Neue Enthüllung: Gekaufter Journalismus

 

۰۱ بهمن، ۱۳۹۵

پایین آوردن پرچم رژیم داعش ایران در جاسوسخانه شان/ دانمارک- کپنهاگ

رزا: ایرانیان دلیر پرچم رژیم داعش ایران را در جاسوسخانه /سفارت ایران در دانمارک پایین آورده اند.  دست همه شان درد نکند. طبق گزارشات رژیم ایران، پلیس دانمارک 6 نفر  را در همین رابطه دستگیر کرده است. باید فوری خواهان نجاتشان شد.  بخصوص که گویا 4 نفر از آنان پناهجوی جدید می باشند و بدلیل نداشتن اقامت در خطر دیپورت قرار دارند.


گزارش رژیم از طرف پرس تی وی: 
بنا بر اعلام پلیس دانمارک، شش ایرانی که روز پنج‌شنبه به ساختمان سفارت ایران در کپنهاگ تعرض کرده بودند، بازداشت شده‌اند.
هنریک استورمر، رئیس پلیس کپنهاگ، اعلام کرد: «شش شهروند ایرانی صبح پنج‌شنبه از حصارهای اطراف ساختمان سفارت در کپنهاگ بالا رفته، وارد محوطه شدند و پوسترها و بنرهایی برافراشتند
استورمر افزود آنها همچنین پرچم ایران را پایین آوردند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، چهار تن از این افراد در سوئد درخواست پناهدگی داده‌اند و دو نفر دیگر مجوز اقامت در سوئد دارند.
تمامی این افراد به دلیل ورود غیرمجاز به محوطۀ سفارت ایران در بازداشت به سر می‌برند.
ادامه در اینجا 

۲۶ دی، ۱۳۹۵

شنیده شدن «صدای بی‌صدایان» یا جعل آن؟ سخنی با سایت گردانان پراکسیس



رزا: رفقا!
بجای جعل نوشته های خود بنام «زندانیان در اعتصاب غذا در زندان » بهتر است اگر "خایه دارید" بروید سفارت گیری!
شما با جعل نامه ای موسوم به سعید شیرزاد ، جان او را که تازه چند ساعتی است سرم غذایی گرفته را به خطر می اندازید...
در صورت تصمیم به اشغال و اعتراض به وضعیت زندانیان (چه سیاسی یا غیرش) با ایمیل بلاگ می توانید تماس بگیرید.
 بدون شک در صورت اجرای عمل مستقیم  نه تنها در کنارتان می باشم، بلکه در همان صف اول با پرچم سیاه بروی دوشم. 
اما  جعل صدای بی صدایان مذبوحانه ترین اقدام است. 

 منابع: برای خواندن کُل مطلب در منبع بروی تیترها کلیک کنیم.
سعید شیرزاد، زندانی سیاسی زندان رجایی شهر، پس از بیش از یک ماه اعتصاب غذا، ۲۲ دی ماه ۱۳۹۵
زندان رجایی‌شهر
۲۲ دی ماه ۱۳۹۵

مطالب مرتبط:
سعید شیرزاد، از روز هفدهم آذرماه در اعتراض به وضعیت زندانیان بیمار و فقدان امنیت زندانیان عقیدتی با دوختن لبانش دست به اعتصاب غذا زده است.
این زندانی در نامه ای به مسئولان زندان اعلام کرده به دلایلی از جمله “توهین مستمر ماموران به خانواده های زندانیان، عدم قبول نامه های رسمی اعتصاب غذا که موجب سلب مسئولیت پزشکی از مسئولان زندان میشود، بازداشت اعضای خانواده های زندانیان سیاسی در سالن ملاقات، جلوگیری از اعزام زندانیان سیاسی بیمار به مراکز درمانی، ضرب و شتم زندانیان سیاسی و اعزام اجباری به دادگاه توسط مامورین و نهایتا جلوگیری از گردش هوا در سالن با جوشکاری در و پنجره ها که سلامت زندانیان را در معرض خطر می اندازد” دست به این اعتصاب غذا می زند.

سعید شیرزاد، زندانی سیاسی که از ۱۷ آذرماه با دوختن لب‌ها دست به اعتصاب غذا زده، با انتشار نامه‌ای از زندان رجایی شهر، از تداوم اعتصاب غذای خود خبر داده است.
متن این نامه که نسخه‌ای از آن برای انتشار در اختیار تارنگار حقوق بشر در ایران قرارگرفته است، در پی می‌آید:
مرگ من عصیان یک زندگی است که نمی‌خواهد بمیرد
از تاریخ چهارشنبه ۱۷ آذرماه، در اعتراض به ضرب‌وشتم زندانیان، بازداشت خانواده‌ها در سالن ملاقات، جلوگیری از اعزام زندانیان به بیمارستان علی‌رغم داشتن مجوز از طرف دادستانی، عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان بیمار (ازجمله محمد نظری، کریم معروف‌عزیز، اصغر قطان، فرهاد اقبالی و …) که به دستور محمد مردانی، ریاست زندان صورت گرفته است، اعتصاب غذا و لب‌دوزی کردم. در آخرین نمونه از این رویه‌ی ناعادلانه، بهنام موسیوند هنگامی‌که در اعتصاب غذا بود، مورد ضرب و شتم قرار گرفت و با ویلچر به بیمارستان منتقل شد.
همان‌طور که در نامه‌ی اعتصاب غذا اعلام کرده بودم، این اعتصاب به‌هیچ‌عنوان شخصی نیست. لذا با توجه به ادامه‌ی رویه‌ی مذکور که حتی مواردی از آن‌ها منجر به مرگ زندانیان شده است، به این اعتصاب ادامه می‌دهم. بلکه این‌گونه صدای محبوس شده‌ی زندانیان دربندی باشم که صدای بی‌صدایشان را فریادرسی نیست.
این نوشته را با شعری از “کارو” شاعر درد و رنج و فقر به‌پایان می‌رسانم، که انتهای این راه هرچه باشد، چیزی جز پیروزی نیست:
من می‌میرم … اما مرگ من، مرگ زندگی من نیست
مرگ من انتقامی است که زندگی من از جعل کننده‌ی نام خود می‌گیرد
من می‌میرم تا زندگی زیر دست و پای مرگ نمیرد
مرگ من عصیان یک زندگی است که نمی‌خواهد بمیرد!
ادامه اینجا



برای خواندن متن ترانه به فارسی اینجا