با تبریک به کسانی که سالشان نو شده.
مقاله ی خواندنی زیر را توصیه می کنم و کماکان اخبار انقلاب را در کامنتدونی می توان یافت.
تأسیس و تداوم سوژگی سیاسی در خیزش «زن، زندگی، آزادی» / پریسا شکورزاده
......
ساخت سوژهی انقلابی نیازمند نامی است که گروههای مختلف آن را بازنمایی خودشان بدانند و تحت آن نام به یک ارادهی واحد برای تغییر مبدل شوند. در جنبش ژینا این نمایندگی با نام رمز یک زن، یعنی ژینا (مهسا) امینی متحقق شده است که گروههای مختلف در حین حفظ تفاوتهایشان، ذیل آن نام و در یک اتصال موقت تبدیل به یک صدا شدهاند. این نام، برخلاف نامهایی جعلی مثل مردم، ملت، امت و … یک هویت واحد و یکپارچه و طردکنندهی دیگریها ایجاد نمیکند، یا در طی این نامگذاری، یک گروه با هویتی معیّن که دارای قدرت بیشتری است، به نمایندگی از گروههای دیگر خود را مردم نمینامد. بلکه این نام دربرگیرندهی تمام تفاوتها و مطالبات، بدون حذف یکی به نفع دیگری است. در این جنبش، «زن» بهعنوان کلیتی که انواع ستم و استثمار را در این سرزمین زیسته و تَنَش در تاریخ استبداد و سرکوب ساخته شده است، نقطهی به هم رسیدن تمام محذوفان و نامرئیشدگان این تاریخ شده است. تجربهی ناشهروندی قانونی، آپارتاید مذهبی، تبعیض جنسیتی از خانواده تا دانشگاه و محل کار، استثمار مضاعف، کار عاطفی بدون دستمزد، حاشیهبودگی و طردشدگی، خشونت و … ، زن را به نام مشترک تمام آنهایی تبدیل کرده است که از ستم و استثمار و تبعیض و استبدادی که چشیدهاند به تنگ آمدهاند و اکنون میتوانند خواست رهایی خود را در نام زن و قیام «زن، زندگی، آزادی» بیابند. «ما همه مهسا هستیم» یا «اسم رمز ما مهساست» دقیقاً بیانِ یافتن یک نام مشترک و یک پیکرهی واحد و تبدیل شدن به سوژهی سیاسی است. بدن جمعی و کلی «زن» اینک تاریخ متکثر ستمدیدگان و مردمان بیقدرت را بیان میکند و از اینرو رهاییاش رهایی تمام محذوفان است. به بیان دیگر، زن بهعنوان فرودست، خواست مشترک تمام فرودستان را اعلان میکند.در نتیجهی تمام این تجربیات، نوعی احساس همسرنوشتی و همراستایی انقلابی در میان افراد و گروهها پدید آمده است که نتیجهی آن متقاطع شدن مبارزات جزئی و عمل مشترک در یک راستا در جنبش «زن، زندگی، آزادی» است. ناکامی و سرخوردگی جمعی در بهشمارآمدن و پاسخ گرفتن مطالبات جزئی، طرد شدن و بیرون ماندن از گفتار حاکم، همراه با تجربیات اجتماعی و سیاسی سوژگی، موجب شده است که حذفشدگان و بیقدرتان در بزنگاهی که نام مشترک خود را در «زن» مییابند، مشترکاً اقدام به تولید فضایی برای مرئی و رؤیتپذیرشدن کنند. بدینترتیب، این نیروهای متکثر ناهمگون با تجسّد در پیکرهی بیقدرت زن، سوژهی سیاسی متخاصم را در برابر منطق حذف میسازند.
برای خواندن مقاله در منبع روی تیتر آن کلیک کنیم.
برای ادامه ی خواندن در بلاگ روی اینجا کلیک کنیم.