خبر بد: کُرونا در سال جدید هم ادامه دارد؟!
رزا: تبریک به هر کسی که امشب جشن گرفته و می ترکونه!
برای من این روزها کمک و کار خیریه ای زیاد بود آنقدر که، وقت یک دورهم آمدن هم نبود. خوشبختانه قرار شد با شمع بجای آتشبازی و فعلن پرنده ها با آرامش خواهند خوابید!
سالی پر از عشق و مبارزه برای همگی آرزو می کنم...
بلاخره کتاب خلع شدگان هم به فارسی ترجمه شد و البته سال 2017 ترجمه آلمانی اش به "روح آزاد" بجای "نداشتگان"، یا "خلع شدگان" تجدید ترجمه شده است.
رمان «خلع شدگان» نوشته اورسولا کی.له گوئین با ترجمه حامد کاظمی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.
خلعشدگان داستانی است علمی- تخیلی، یا دستکم در ظاهر چنین برمیآید؛ اما رویهی نخست آن را که کنار بزنیم، با کندوکاو شگفتانگیز پرسشی روبهرو میشویم که از قرن نوزدهم به بعد سرنوشت انسان را رقمزده: چگونه میتوان جامعهای آرمانی ساخت که نه از فقر و ستم در آن خبری باشد، نه از سرکوب سیاسی حکومتهای توتالیتر.
داستان در روایتی مجذوبکننده به این جدال فکری در دو قرن اخیر تجسمی روایی میبخشد: سه مجمع کیهانی، اوراس مظهر زمین که نظام سرمایهداری بر آن حاکم است، توو نماد مردمی که هشت قرن قبل دست به انقلاب سوسیالیستی زدند ولی به ساختار متمرکز دولت رسیدند، و آنارس نماد جامعهی آنارشیستی که صد و پنجاه سال قبل در اقدام انقلابیونی بر پا شد که هم از اوراس بیزار بودند و هم از توو، و در کهکشانی دوردست سیارهی خود را ساختند با نوعی برابری همگانی در جنبههای گوناگون زندگی.
در این تعارض سرنوشت بشر درمانده از فقر و نابرابری سرمایهداری، سرکوب سیاسی دولت توتالیتر کمونیستی و آیندهای که در آن آزادی سر ستیز با برابری نداشته باشد به روایت کشیده میشود.شخصیت اصلی داستان، فیزیکدانی است به نام شِوِک . او کتابی دارد مشحون از آرای فلسفی در پی تشریح «زمان» است. شوک معتقد است زمان مفهومی ژرف با ساختاری پیچیدهتر از آن است که ما درک میکنیم. شوک شخصیتی دو بعدی است. هم دانشمندی است که در کارش مصمم مینُماید و هم شخصیتی است که هنوز خودش را پیدا نکرده. هویت او حتی زمانی که به صف کارگران معترض میپیوندد برای مخاطب آشکار نمیشود.
«خلع شدگان» به طرزی سرراست، نمادین است و سمبولیک؛ نمادی است از جهان واقعی خودمان. جهانی سرشار از هرج و مرج، خشونت و جنگ. در این میان له گوئین شاید بیش از همه مسائل حیاتی در اقتصاد را موضوع قرار داده است. برای همین هم دو قطب اصلی در داستانش یعنی اوراس و آنارس تداعیگر کشورهای سوسیالیستی و امپریالیستی است. با این توصیف، شاید شما این رمان را در دستهی رمانهای اندیشه محور قرار دهید، که به صورت مستقیم جهانِ معاصر را تفسیر کرده است. شاید این ایده، ایدهی غلطی نباشد، اما به این واسطه نمیتوانیم رمان له گوئین را رمانی خالی از عناصر ادبی، و زبانی درخور و شایسته توصیف کنیم. برعکس، چیزی که در همان بدو امر به چشم میآید نحوهی روایت و کاربست زبان از سوی نویسنده است. له گوئین گاه آنچنان در نحوهی استفاده از کلمات وسواس به خرج داده است، که توصیفات معمولِ او نیز دست کم در شکل و فرم، قالبی شاعرانه به خود گرفته است. حامد کاظمی، مترجم اثر خود اعتراف میکند که در ترجمان این کتاب بی آنکه پیش فرض چندان درستی داشته باشد، به مجرد مواجهه با جملات اول، شیفتهی کتاب میشود: «یک دیوار بود. مهم به نظر نمیرسید.»
خواندن بخشی از کتاب اینجا
مقاله جالبی در مورد افسردگی در همین بلاگ اینجا
افسردگی و ساختاری که آن را تولید میکند
نویسنده مطلب: دکتر نورایمان قهاری، روانشناس
مقدمه
نوشتهای که پیش روی دارید متن گفتاری است که در تاریخ ۱۹ دسامبر ۲۰۲۰ در “اتاق گفتمان سیاسی-اجتماعی” عرضه کردم. در گفتار، به نقش احساسات، و احساس غم بطور مشخص، افسردگی و برخی از تئوریهایی که ریشههای آن را توضیح میدهند، و راهکارهایی برای مقابله با افسردگی پرداختم. لازم به گفتن است که این بحث گنجایش بیان همۀ تئوریهای مرتبط با افسردگی را نداشته و به همۀ جنبههای درمانی و راه حلهای موجود برای مقابله با افسردگی نمیپردازد و اساسا نمیتواند جایگزین درمانی باشد که برای رفع عوارض ناشی از افسردگی لازم است. همچنین تمرکز این بحث تنها بر روی افسردگی تک قطبی است و به اختلالات دیگری مانند اختلال افسردگی دوقطبی، که افسردگی جزئی از نشانههای بالینی آن است، نمیپردازد.
نقش احساسات در تجربۀ فردی و اجتماعی انسان
صحبتام را با توضیحی درباره نقش احساسات در زندگی ما شروع میکنم. تجربه احساسی یکی از طبیعیترین و لازمترین بخشهای زندگی فردی و اجتماعی ما انسانهاست. افراد با اینکه میتوانند نسبت به احساسات عمیق و پیچیدهترخود ناآگاه باشند، در زندگی روزمره، تجربههای احساسی مختلفی را از سر میگذرانند که در تصمیمگیریها و رفتاری که دارند بطور مستقیم نقش بازی میکنند. اساسا ساختار مغز، و به اصطلاح سیمکشی مغز، به ترتیبی است که ما بتوانیم، هم تجربیات احساسی داشته باشیم، هم بر اساس غرایزی که بطور طبیعی با احساساتمان مرتبط هستند رفتار کنیم، و البته با استفاده از منطق و خرد، وقتی که لازم است، برخلاف این غرایز و امیال دست به عمل بزنیم.احساسات به ما در مورد خودمان و وضعیتی که در آن قرار داریم اطلاعات میدهند. برای مثال، فرض کنید در تاریکیِ شب، وقتی از کوچهای تنگ عبور میکنید، ممکن است به شما احساس ترس دست بدهد. پیامی که این احساس ترس با خود حمل میکند این است که ممکن است خطری در کمین شما باشد. بواسطۀ این پیام، شما میدانید که میبایست مراقب خودتان باشید، به اطرافتان با دقت نگاه و توجه کنید و قدمهایتان را تندتر کنید.
احساسات ما دیگران را نیز در مورد اینکه ما در چه وضعیت و حالتی هستیم مطلع میکنند. احساسات میتوانند از راههای شفاهی و غیر شفاهی بیان شوند؛ یعنی میتوانیم به دیگران بطور لفظی بگوییم که چه احساسی داریم، یا این پیام را از راه پُزی که میگیریم یا طرز قرار دادن بدنمان، در لحن حرف زدن و تٌن صدایمان، و در حالتی که به چهرهمان میدهیم به آنها برسانیم. پس دیگران، هم از راه گوش دادن به بیان احساسات از سوی ما، و هم از راه مشاهدۀ ما، بدون آنکه ما حرفی بزنیم، میتوانند کم و بیش به وضعیت ما پی ببرند. البته دیگران گاهی میتوانند با مشاهدۀ ما ارزیابی اشتباهی از احساسات ما داشته باشند، برای اینکه هیچکس قدرت خواندن فکر دیگری را ندارد، و حالت صورت ما در هنگام تجربۀ برخی از احساسات، مانند خشم و درد، میتواند مشابه باشد. بنابراین بهترین راه مطلع کردن دیگران از اینکه ما چه احساسی داریم این است که احساساتمان را بطور لفظی به آنها بگوییم. واضح است که همه موارد یکی نیستند و در هر مورد مشخص برای بیان احساسات میبایست راه حل ویژه و مناسب با آن موقعیت را بکار برد.
غم بعنوان احساسی طبیعی
پس غم بعنوان یکی از طبیعیترین احساسات، جزئی از تجربه عادی انسانهاست. ما در واکنش به وقایع مختلفی مثل از دست دادن عزیزی میتوانیم غم را تجربه کنیم و در یک چنین چارچوبی، وقتی عزیزی را از دست دادهایم، عدم احساس غم شاید حتی میتواند غیرطبیعی ارزیابی شود.
میشود گفت که هر احساسی معنایی را هم با خودش حمل میکند، به این معنی که ما وقتی احساسی را تجربه میکنیم، میتوانیم ازخود بپرسیم احساس ما دارد به ما در مورد موقعیتی که در آن قرار داریم چه میگوید؟ برای مثال اگر در رابطهای دائم احساس غم به ما دست میدهد، میتوانیم از خود بپرسیم: «احساس غم مربوط به این رابطه که دائما به من دست میدهی، به من چه میگویی؟ » پس کار ما در حقیقت نه بیحس کردن احساساتمان، که دستیابی به معنایی است که آن احساسات با خودشان حمل میکنند. من دوباره بعدا به این موضوع اشاره خواهم کرد، و الان به توضیحی در مورد افسردگی میپردازم.
افسردگی
گفتیم غم احساسی طبیعی است و میتواند بسته به شرایط، شکلهای مختلفی به خودش بگیرد. پس اگر غم احساسی طبیعی است، کِی به افسردگی تبدیل میشود؟ و اساسا افسردگی چیست و با غم چه تفاوتی دارد؟
فرض کنید احساساتمان را، و بطور مشخص احساس غممان را میتوانیم از صفر تا ده شمارهگذاری کنیم، صفر: به معنی عدم وجود احساس غم، ده به معنی بیشترین حد احساس غم یا افسردگی. میتوانیم بگوییم، وقتی که این شدت احساس غم از شمارۀ شش بالاتر میرود، ما کم کم داریم وارد مرحلهای از تجربۀ غم میشویم که ممکن است قدم به قدم به افسردگی نزدیکتر شود و توجه یا مراقبت ویژهتری لازم داشته باشد.
حالا بیایید فرض کنیم این شدت غمِ بالاتر از شماره شش، هفتهها با ما بماند و نه تنها بصورت یک احساس مداوم درآمده، بلکه در رفتار و حوزههای وظایف ما، روابط ما با دیگران، تفکر ما نسبت به آینده، ونسبت به خود بعنوان انسانی قابل و ارزشمند، و وضعیت جسمی ما هم اختلال ایجاد کند. به این شکل از حس مداوم غم که در درجهای بالا تجربه میشود و سطوح مختلف زندگی ما را به نوعی منفی تحت تاثیر قرار میدهد “اختلال افسردگی اساسی” میگوییم، که میتواند با شدت و درجات مختلفی در افراد بروز کند.
علائم اختلال افسردگی اساسی عبارتند از: اختلال خواب (افزایش یا کاهش)، کسری علاقه به انجام فعالیتهای همیشگی، احساس گناه (بیارزشی، ناامیدی، پشیمانی)، کسری انرژی، کسری تمرکز، اختلال اشتها (افزایش یا کاهش)، کاهش یا تحریک شدگی حرکتی، افکار، تمایل، نقشه یا اقدام به خودکشی.
شکل دیگری از افسردگی هم وجود دارد که در این بحث مد نظر ما است و معمولا خودش را بصورت بیحوصلگی و کسل بودن نشان میدهد، که در آن بخاطر ضعیف بودن علائم، ممکن است افراد غالباً از روحیه خود به عنوان افسردگی آگاهی نداشته باشند، و شرایط و محیط غیر طبیعی آنچنان بصورت مداوم و مزمن بر فرد مسلط باشند که این حالت افسردگی به تجربۀ “طبیعی” او تبدیل شود.
آمار افسردگی
هر کسی میتواند دچار افسردگی شود. افسردگی یکی از بالاترین آمارهای بیماریهای شناخته شده در جهان را دارد و خیلی وقتها همزمان با بیماریهای جدی دیگری همراه است. برخی از این بیماریها عبارتند از: اضطراب، سکته قلبی، سکته مغزی، سرطان، بیماریهای مربوط به غده تیرویید، یا در مراحل اولیه بیماری آلزایمر، وقتی فرد هنوز فعالیت مغزیاش را به طور کامل از دست نداده است و شاهد از دست دادن تواناییهای خود است.
طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی، اختلالات افسردگی در سال ٢٠٠۴ در رتبه سوم بیماریها بوده است و تا سال ٢٠٣٠ رتبه اول بیماری در جهان را خواهد داشت. آمار سازمان بهداشت جهانی در ژانویه ٢٠٢٠ نشان داده است که بیش از ٢۶۴ میلیون نفر در سراسر جهان دچار افسردگی هستند. باید توجه داشت این آمار بر اساس گزارشات مربوط به افرادی است که به تسهیلات پزشکی و رواندرمانی رجوع میکنند، و افرادی که دسترسی به این تسهیلات را ندارند – که درصد بالایی از مردم جهان هستند – یا بخاطر احساس شرم و قضاوت اجتماعی به این تسهیلات رجوع نمیکنند را در بر نمیگیرد. از این گذشته، تحقیقات نشان میدهند که مردها معمولا در این آمار کمتر میگنجند چون کمتر برای درمان افسردگی خود کمک میگیرند. من فکر میکنم که این ارقام کلی درباره افسردگی حتما با شیوع کووید-١٩ و تبعات مختلف آن افزایش یافته که من آمار دقیق آن را در حال حاضر نمیدانم.
علل و ریشههای افسردگی از چند دیدگاه مختلف
تئوریهای متعددی برای توضیح ریشههای افسردگی وجود دارند. من در این بحث نیم ساعته بطور خیلی خلاصه و فقط به چند نمونه از آن اشاره میکنم.
- تئوری درمانِ شناختی-رفتاری
درمانِ شناختی-رفتاری برای تغییر باورهای نادرست افراد که تصور میشد به بروز رفتارهای غیرطبیعی آنها میانجامد، ایجاد شده است. این تئوری فرض میکند که احساساتِ فرد تحت تأثیر الگوی افکار او قرار دارند، و تفکر منفی بر روحیۀ افراد، احساس آنها نسبت به خود، رفتار و حتی وضعیت جسمی آنان تأثیر میگذارد؛ و در نتیجه، بنا به باور این تئوری، تغییرات در باورها و افکار میتواند منجر به تغییر در احساسات و رفتارهای منفی و ناکارآمد شود. ازدیدگاه این تئوری، افکار منفی و غیرمنطقی در مورد خود، جهان پیرامون و آینده، مثلث افسردگیای را ایجاد میکند، که در آن افکار منفی به احساسات منفی و این احساسات به رفتار افسرده میانجامند. منشاء این افکار منفی باورهای پایهای ما هستند که از کودکی، در اثر تجربیات و با پذیرفتن چیزهایی شکل گرفتهاند که دیگران به عنوان حقیقت به ما میگویند.
این باورهای پایدار درباره خود ما و نحوه درک ما از جهان هستند. این باورها در زمانهای خالی از فشار و استرس پنهان هستند. این باورها وقتی توسط محرکها، عوامل استرسزا یا شرایط خاص تحریک و فعال میشوند، به نوبۀ خود باعث شکلگیری افکار اتوماتیکی در ذهن ما میشوند. بر اساس توضیح این تئوری، افراد افسرده فقط موارد منفی یک موقعیت را میبینند و گرایششان بیشتر به این است که روی نکات منفی یک موقعیت متمرکز شوند و نه جنبههای مثبت آن. بنابراین، وقتی باورهای پایدارشان تحریک میشوند، افکار اتوماتیک آنها معمولا منفی هستند.
مثلا فردی که در کودکی پدر یا مادر سختگیری داشته است که در پاسخ به هر دستاورد و موفقیت به او میگفته است: “همیشه میتوانی کارهایت را بهتر انجام بدهی”، میتواند باور پایداری داشته باشد که به او میگوید “هیچ کاری را نمیتواند در حد کفایت انجام دهد” و “مهم نیست چقدر زحمت بکشد، به هر حال هیچگاه مورد تأیید قرار نخواهد گرفت”. این فرد، در بزرگسالی، در مواجهه با دوستی که فقط سوالی در مورد کاری که او انجام داده از وی میکند، ممکن است فکر کند مورد انتقاد قرار گرفته است و بهشدت ناراحت شود. در اینجا، باور پایدارِ فرد، “من بیکفایت هستم”، تحریک شده و فرد میتواند افکار منفیای درباره خود و دوستش در سر بپروراند که منجر به احساسات منفی و در نهایت واکنش رفتاریای شود که در رابطهاش خلل ایجاد کند.
دو روش تفکر عمده که به این نوع احساسات میانجامند “افکار فاجعهبار” و “تعمیم بیش از حد” هستند. نمونهای از افکار فاجعهبار این است که وقتی نمرۀ بدی در یک امتحان میگیریم، فکر میکنیم بخاطر این نمرۀ بد تمام سال تحصیلی را رد خواهیم شد، درحالیکه این تنها نمره بدی است که گرفتهایم. نمونهای از تعمیم بیش از حد این است که یک دوستیِ ناموفق باعث میشود برای شروع هیچ دوستیِ دیگری تلاش نکنیم، چون فکر میکنیم همۀ روابطمان ناموفق خواهند بود. این مصداق همان مثل خودمان است که میگوید: “مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد.”
- نظریۀ خود-کنترلی
بر اساس توضیح این نظریه، افسردگی نتیجۀ ترکیبی از مشکلات مربوط به این است که ما چطور خودمان را ارزیابی و تقویت میکنیم. طبق باور و توضیح این نظریه، افراد افسرده کسانی هستند که بیشتر به حوادث منفی و نتایج فوری توجه میکنند، تواناییهای درونی خود را درست ارزیابی نمیکنند و دست کم میگیرند و معیارها و قضاوتهای سختی برای ارزیابی خود بکار میبرند. این نظریه میگوید که افراد افسرده کمتر خودشان را تقویت و تشویق، و بیشتر خود را مجازات و سرزنش میکنند.
- نظریههای بیوشیمیایی افسردگی
نظریههای بیوشیمیایی افسردگی توضیح میدهند که ریشه افسردگی مربوط به کاهش سطح برخی از هورمونهاست. برخی ازاین هورمونها عبارتند از: سروتونین، دوپامین و نوراپی نفرین، که من نقش آنها را بطور خیلی خلاصه توضیح میدهم.
نوراپینفرین هورمونی است که توسط غدد فوق کلیوی تولید میشود و در تعدادی از عملکردها از جمله حافظه، توجه/تمرکز و سطح انرژی نقش دارد.
سروتونین هورمون کلیدی است که باعث تنظیم خلق و خوی و احساس خوشی و شادی ما میشود. این هورمون کل بدن را تحت تأثیر قرار میدهد و از جمله به خواب، غذا خوردن و هضم غذا کمک میکند.
دوپامین که به عنوان هورمون “احساس خوب” شناخته میشود. نقش دوپامین مربوط به سیستمی در مغز است که ما را به سمت محرکهای لذتبخشی مانند غذا، رابطه جنسی، الکل و غیره سوق میدهد، و ما را از موارد دردناک مانند درگیری، تکالیف و غیره دور میکند. دوپامین همچنین در یادگیری، حافظه و عملکرد سیستم حرکتی نقش دارد.
کورتیزول هورمون دیگری است که در اینجا میشود به نقش آن در افسردگی اشاره کرد. افزایش سطح کورتیزول، که یکی از هورمونهای استرس است، در برخی از انواع افسردگی دیده شده است. افزایش سطح کورتیزول باعث مرگ سلولهای مغز در قسمت هیپوکامپ میشود. کاهش حجم هیپوکامپ در افراد افسرده دیده شده است. هیپوکامپ قسمتی از مغز است که نقشی اساسی در یادگیری و حافظه دارد.
استرس یکی از دلایل به هم خوردن سطح این هورمونها در بدن و بسیار مضر برای فعالیتهای مغزی است. زیر فشارهای شدید و استرس، مکانیسمی که “جنگ یا گریز” نام دارد در بدن فعال میشود. این مکانیسم برای ما نقش حفاظتی دارد و اساسا بکار میافتد تا بتوانیم بقای خودمان را حفظ کنیم. مکانیسم “جنگ یا گریز”، مغز، اعصاب، و غدد عصبی و ایمنی بدن را برای مقابله با خطر یا فرار از آن آماده میکند، اما فعال شدن مکرر این سیستم، با گذشت زمان، باعث فرسودگی و تضعیف سیستم ایمنی بدن میشود. تحقیقات نشان میدهند که کودکانی که تحت شرایط سخت و فقر اقتصادی بزرگ میشوند، هنگام استرس ترشحات کورتیزول بیشتری را تجربه میکنند. تحقیقات مربوط به پیامدهای طولانیمدت استرس نشان میدهند که افزایش ترشح کورتیزول ناشی از استرس در دوران کودکی، ممکن است در درازمدت عواقب منفی برای سلامتی داشته باشد. برخی از این عواقب عبارتند از: دردهای عضلانی، کمر درد، گردن درد، سر درد، واکنشهای آلرژیک، خارش، اختلالات درسطح تمایل جنسی، بیماری مکرر و غیره.
خواب بعنوان ماشین ظرفشویی مغز
علائم بیخوابی در ٨٠ تا ٩٠ درصد از افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی دیده میشود. در هنگام خواب، مایع مغزی-نخاعی در مغز به طرز چشمگیری افزایش مییابد و بعنوان یک فرآیند تمیز کردن برای مغز عمل میکند. وقتی که ما خواب هستیم، مایع مغزی-نخاعی در مغز پروتئینهای زائدی که در سلولهای مغز در ساعات بیداری جمع شدهاند را شستشو میدهد و به سرعت از مغز خارج میکند. برای مثال: آمیلوئید بتا مادهای است که پلاک چسبنده بین سلولهای مغز را تشکیل میدهد و در هنگام خواب از مغز خارج میشود. این همان پلاکی است که در بیماران آلزایمر دیده میشود، و برخی از تحقیقات ارتباط احتمالی بین آلزایمر و خواب را نشان میدهند.
افسردگی از زاویهای سیاسی-اجتماعی
اگر به هم خوردن سطح هورمونها باعث بروز افسردگی میشود، آیا میشود با تجویز داروهای ضد افسردگی و آرامبخش افسردگی را درمان کرد؟ و اگر این خود افراد هستند که دید و افکار منفیشان نسبت به خود و محیط پیرامون و آیندهشان در افسردگیشان نقش دارند، آیا میشود با تغییر تفکر آنها افسردگیشان را از بین بُرد؟
پاسخ من به این پرسشها این است: هم بله، و هم نه!
در دهه ۱۹۷۰ میلادی تغییراتی در روانپزشکی رخ داد که به طور مستقیم با پیدایش نئولیبرالیسم، که در همان زمان قدرت میگرفت، پیوند خورده است. حالا ممکن است برای شما این سوال پیش بیاید که بحث افسردگی چه ربطی دارد به صحبت در مورد نئولیبرالیسم؟
مسئله در اینجاست که تغییرات هورمونیای که استرسِ موجود در محیط ریشه آن هستند را میشود با دارو تنظیم کرد، اما مادامی که شرایط و وضعیت استرسزا به همان منوال هستند، این بیماریِ ساختار اجتماعی در فرد خودش را نشان خواهد داد. برای درمان فرد افسرده، میبایست محیط اجتماعیای را درمان کنیم که افسردگی را تولید میکند. به عبارت دیگر، شرط اولیه سلامت روحی، سلامت اجتماعی است.
واضح است که افسردگی قبل از قدرت گرفتن نئولیبرالیسم هم وجود داشته است. اما از آنجایی که امروز نئولیبرالیسم، و ویژگیهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگیاش، در حال حاضر بارزترین شکل سازمان اجتماعیِ عاملِ افزایش افسردگی در جوامع مختلف جهان است، من لازم میبینم در این بحث به بررسی پدیده نئولیبرالیسم و نقش آن در دامن زدن به افسردگی در انسان معاصر بپردازم.
در دهه ۱۹۸۰ با تولید داروی پروزک، یا همان فلاکستین، بر روی این فرضیهها پافشاری شد، که افسردگی یک بیماری بیولوژیکی است و بر اساس مدل پزشکی فورموله میشود و با مداخلات بیولوژیکی درمان میشود، و علت ضمنی افسردگی با شرایط بیوشیمیایی و عصبی مرتبط هستند؛ تا جایی که امروزه بیشتر افراد در سراسر دنیا در مورد افسردگی به جز بعنوان یک “بیماری مغز” و اعصاب فکر نمیکنند. در اوایل سال ٢٠٠٠، بخشی از جامعۀ روانشناسی دوباره بر اهمیت انکارناپذیرعوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای رشد افراد و ناهنجاریهای روانی تاکید کرد. اما متاسفانه هنوز بسیاری از متخصصین این حوزهها، این زمینهها را در تحلیل و فرآیند درمان افراد نادیده میگیرند.
تحقیقات در زمینه اپی ژنتیک نشان میدهند که محیطِ یک فرد میتواند ترکیب ژنتیکی و بیولوژیک او را تغییر دهد. به عنوان مثال، تحقیقات نشان میدهند که افرادی که در معرض فقر و ازدحام بیش از حد در محیط زندگیشان هستند بیشتر در معرض ابتلا به افسردگیاند، و جهش ژنتیکی در نسلی که این افراد به آن تعلق دارند دیده میشود.
عدم بررسی و تغییر ساختارهایی که بر تغییرات بیولوژیک و بیوشیمیایی تاثیر میگذارند، عدم بررسی و تغییر ساختارهایی که به فرد القاء میکنند که بیارزش است، عدم بررسی و تغییر روابط و شرایط غیرانسانی و سرکوب کنندهای که باعث بروز افسردگی میشوند، درمان فرد را ناکامل و تک بُعدی نگه میدارند و در حقیقت خود ناخواسته بخشی از سیستمی میشوند که شرایط فشار و سرکوب را حفظ میکنند.
در حقیقت وقتی که به افسردگی از زاویهای سیاسی-اجتماعی نگاه کنیم، میتوانیم بگوییم: “افسردگی اندوه و ناامیدیای است که به شهادت ایستاده است! ” و این آگاهان، غمخواران و سرکوب شدگاناند که به غم نشستهاند، در حالتی افسرده، در حالی که شاهد سلطه ظلم و ستم بر جهان امروزند. افسردگی پیآمد اجتنابناپذیر نظارهگر بر ستم و بیداد بودن است، وقتی که فرد نتواند بیاعتنا از کنار بیعدالتیها بگذرد.
یکی از بنیادهای اساسی نئولیبرالیسم این ادعاست که موفقیتها و مشکلات مسئولیت خود فرد هستند و نه جامعه یا ساختار سیاسی آن؛ و پس، بدبختی انسان دیگر ناشی ازهیچ نوع ستمِ سیاسی-اجتماعی نیست، بلکه مسئولیت آن به عهده خود افراد است. بین ویژگیهای کلیدی نئولیبرالیسم و منشأ افسردگی ارتباط نزدیکی را میتوان یافت. نئولیبرالیسم به راحتی به ما القاء میکند که مردم خوشحال نیستند، چون مغزشان بیمار است؛ به همین راحتی! این دیدگاه رنج افراد افسرده را افزایش میدهد؛ شرم آنها افزایش مییابد، زیرا آنها فقط خودشان را برای وضعیتی که در آن هستند مقصر میدانند و فقط خود آنها مسئول خوب شدن دوباره خود هستند.
نئولیبرالیسم
به گفتۀ هاروی، نئولیبرالیسم در وهلۀ اول نظریهای اقتصادی-سیاسی است که پیشنهاد میدهد بهترین شکل پیشرفت رفاه انسان از راه واگذاری آزادیها و مهارتهای فردی کارآفرینی در چارچوب حقوق مالکیت خصوصی، بازارهای آزاد و تجارت آزاد تامین میشود، و نقش دولت ایجاد چارچوبِ سازمانیِ متناسبی برای حفظ چنین شیوههای خصوصیسازی است.
کولدری نیز میگوید: “نئولیبرالیسم اصرار دارد که هیچ اصل معتبر دیگری از سازمان انسانی، به جز بهرهوری در بازار، وجود ندارد.”
نئولیبرالیسم تا جایی پیش میرود که این اصل را به همۀ اشکالِ مشارکت اجتماعی و حتی روابط خصوصی تعمیم میدهد؛ به همین خاطر، با اینکه جنبههای اقتصادی و سیاسی نئولیبرالیسم به طور ذاتی در ریشههای اپیدمی کنونی افسردگی نقش دارد، بُعد فرهنگی نئولیبرالیسم نیاز به توجه ویژه در این بحث دارد. این بُعد فرهنگیای است که توسل به هویت جمعی، مسئولیت، تعهد شخصی، فداکاری مشترک، و حقوق اولیه انسان را از مُد افتاده یا حتی زورگویانه و ظالمانه تلقی میکند. از نقطه نظر این دیدگاه، خواستههای خودِ فرد بالاترین اولویت را دارد، و حتی خودِ فرد در نهایت، در بازاری که به گونهای روزافزون تهاجمی است، به حد یک کالا تقلیل پیدا میکند، بطوری که بازار دیگر فقط در اطراف فرد نیست بلکه در او درونی شده است.
نئولیبرالیسم و افسردگی
سه بُعد نئولیبرالیسم دست به دست هم میدهند تا برخی از اثراتی که با شیوع افسردگی در ارتباط هستند را تولید کنند. این ابعاد عبارتند از: نابرابری، بیگانگی اجتماعی، و سرکوب برنامهریزی شده و سیستماتیکِ صدا و معنا.
نابرابری. نابرابری جزءِ جداییناپذیراهداف نئولیبرالیسم است. تحقیقات بسیاری در سراسر جهان، از جمله بوسیلۀ سازمان بهداشت جهانی، نشان میدهند که نابرابری و فقر با افزایش میزان افسردگی ارتباط مستقیم دارد. سطح بالایی از افسردگی را میتوان در کشورهایی دید که میزان بالایی از نابرابری در آنجا موجود است. از این گذشته، تحقیقات متعددی ارتباط بین افزایش افسردگی و سطوح بالای اضطرابی که جزئی از میزان بالای نابرابری است را نشان دادهاند.
در شرایط نابرابری، مردمی که از بضاعت کمتری برخوردار هستند خود را با افراد موفق اقتصادی مقایسه میکنند و در این مقایسه با شرم روبرو میشوند. شرم در ایجاد افسردگی نقشی اساسی دارد. افسردگی از نظر اجتماعی از “حلقههای مبتنی بر شرم” تشکیل میشود که در آن فردی که خود را افسرده میبیند احساس میکند که مسئول شرایط سخت خودش است و این او را به سمت افسردگی بیشتری سوق میدهد. این شرم همچنین مربوط است به ترس از عدم موفقیت و شکست بیشتر.
افسردگی اساسا در جوامعی بیداد میکند که افراد خود را بخاطر شکستهایی که دارند مقصر میدانند، بجای اینکه ریشه مشکلاتشان را در شرایط اجتماعی ببینند یا پیدا کنند. ارنبرگ میگوید: افسردگی در عصر “خود حاکمیت” به عنوان بیماری مسئولیت پذیری بروز میکند، که احساس غالب در آن، احساس شکست است. فرد افسرده حس میکند قادر نیست که قابلیت و توانایی برابر با دیگران داشته باشد.
مهم است که مسئله نقش شرم در افسردگی و تاثیر نئولیبرالیسم بر آن را به رسمیت بشناسیم. این هم مهم است که بدانیم این شرمی که فرد تجربه میکند فقط عزت نفس او را در معرض خطر قرار نمیدهد. چیزی که اتفاق میافتد پراکندگی یا فرسایش درونی فرد است. نئولیبرالیسم با انزوای اجتماعی، به این پراکندگی یا فرسایش فرد دست پیدا میکند، و باعث جلوگیری از برقراری رابطه عمیق افراد با دیگران و نهادهای اجتماعی میشود.
نئولیبرالیسم به عنوان “برنامه تخریب روشمند پیوندهای اجتماعی” و به مثابه عامل همهگیر و جهانیِ فروپاشی جامعه توصیف شده است. نتیجه عملکرد این سیستم این است که حتی روابط میانفردی افراد کالایی شده و “برون سپاری” میشوند و “شبکههایی” مجازی ایجاد میشوند که در آن افراد چند رابطه عمیقشان را با انبوهی از تماسهای سطحی و کمعمق جایگزین میکنند.
بیگانگی اجتماعی مدتهاست که به عنوان یک عامل اصلی افسردگی شناخته شده است. کارپ میگوید: “افسردگی، در ریشه خود، بیماری قطع ارتباطات است.” به نظر میرسد بیگانگی اجتماعی به طور جداییناپذیری با از دست دادن گستردۀ معنا در زندگی گره خورده است. دوفور استدلال میکند که یکی از ویژگیهای اصلی نئولیبرالیسم “رفع نمادسازی” از زندگی است؛ یعنی، توانایی درک تجربۀ شخص، یا به عبارت دقیقتر، روایتی که بواسطۀ آن فرد، هم به صورت فردی و هم به صورت جمعی، وجود خود را شرح میدهد؛ روایتی که در آن وجود فرد را صدای او مینامیم. صدا “فرآیند شرح دادن زندگی فرد و شرایط آن است.” نئولیبرالیسم اندیشه و راهِ سرکوبِ سیستماتیک این صداست. در این چارچوب، افسردگی به عنوان یک حالت روحی ظاهر میشود، وقتی که فرد صدای خودش را از دست داده، یا صدای او توسط گفتمان غالب سرکوب یا تخریب شده است.
در این چارچوب، ” افسردگی اندوه و ناامیدیای است که به شهادت ایستاده است! ” بنابراین، بسیار مهم است که افسردگی بیحس یا خاموش نشود، بلکه باید به آن گوش داد و از آن پند گرفت. در این شرایط، افسردگی، به شکلی متناقض، به عنوان علامت امید ظاهر شده است، و این نشان میدهد که درون فرد، در حالی که به طرز بسیار غمانگیزی ضعیف است، ناپدید نشده است، و هنوز اثری از آن باقی مانده. یعنی فرد به مترسکی همیشه خوش و بدون غم، چیزی که سیستم مد نظرش است، مبدل نشده است.
برای مثال، سوگواری برای جانباختگان در مبارزه علیه استبداد به یک سرپیچی و ایستادگی در مقابل هژمونی سیاسی-اجتماعی تبدیل میشود، به یک مقاومت سیاسی. افسردگی کانالی است برای ” نه” گفتن به آنچه به ما گفته میشود که باید باشیم.
نئولیبرالیسم به راحتی به ما القاء میکند که مردم خوشحال نیستند، چون مغزشان بیمار است. این دیدگاه رنج افراد افسرده را افزایش میدهد. شرم آنها افزایش مییابد زیرا آنها فقط خودشان را برای وضعیتی که در آن هستند مقصر میدانند و فقط خود آنها مسئول خوب شدن دوباره خود هستند. نتیجه نهایی این است که صدای معترض غم خاموش میشود و معنا و پیامی که این غم دربارۀ وضعیت موجود با خود حمل میکند نادیده گرفته میشود؛ صدایی که فرد با گوش فرا دادن به آن، به این پی میبرد که میبایست برای مطالباتش در برابر سیستمهای اجتماعی-سیاسی-اقتصادیای بایستد که افسردگیاش را تولید کردهاند.
آسیبدیدگی روانی و افسردگی: تجربۀ ایران
برای درک تاثیر شرایط اجتماعی در رشد افسردگی میشود به وضعیت جامعه ایران نگاه کرد. در سال ٢٠١٩، آمار وزارت بهداشت جمهوری اسلامی نشان داد که تقریبا ۳۰ درصد جمعیت ایران دچار اختلال روانی هستند؛ یعنی از هر ۴ ایرانی یک نفر دچار اختلال روانی است. در سال ١٣٩٠ خط فقر، یعنی حداقل درآمدی که برای مایحتاج ابتدایی زندگی مورد نیاز است، در ایران زیر یک میلیون تومان بوده است، اما در سال ٩٩ این خط به ٩ میلیون تومان رسیده، یعنی تقریبا در ٩ سال ٩ برابر شده است. با شیوع کووید-١٩، ازدیاد مرگ در اثراین اپیدمی، گرانی بنزین و اعتراضاتی که به کشته شدن و زندانی شدن معترضین انجامیده، افزایش جرائم از قبیل دزدی، و ترس از در معرض خطر قرار گرفتن، موقعیتی فراهم شده است که اگر افسردگی از پیامدهای این وضعیت نباشد جای تعجب است.افسردگی در ایران نه تنها حاصل مستقیم وضعیت نابرابریِ اقتصادیای است که با افزایش خصوصیسازی شدت گرفته است، بلکه تنیجۀ سرکوب پیدرپی و برنامهریزی شدهای است که توسط حاکمیت در بیش از چهار دهه در همۀ ابعاد زندگی انسانی در ایران تداوم داشته است. به عبارت دیگر، افسردگی در ایران واکنشی طبیعی نسبت به شرایطی است که به خاطر سیستم سرکوبگر بوجود آمده و جزیی از زندگی طبیعی انسانها نیست و نباید باشد. این تاثیرات در چگونگی رشد روابط اجتماعی و دستیابی به راه حلهای مشترک اختلال ایجاد میکنند. تداوم و استمرار این وضعیت حس انزوا و بیگانگی اجتماعی را در مردم تشدید میکند و آنها را به یک چرخه مکرر ناامیدی محکوم میکند. عوارضی که جامعۀ ایران از خود نشان میدهد واکنشهایی طبیعی هستند به این آسیبدیدگی برنامهریزی شده، که عجز و ناتوانی، عدم اعتماد به نفس، بیاعتمادی نسبت به دیگران و عدم دستیابی به درک مثبت از خود و تواناییهای خود برخی از تاثیرات درونی شده آن هستند.
درمان: شرط اولیه سلامت روحی سلامت اجتماعی است!
سوال این است: افسردگی ما به ما چه میگوید؟ چه چیزهایی باعث این افسردگی هستند که میبایست علیه آن صدایمان را پیدا کنیم؟ چگونه صدایمان را بازیابیم حتی زمانی که بیخبریم که افسردهایم؟
صدای فرد فقط بازگوکننده اطلاعات ذخیره شده در حافظه او نیست، بلکه بیان کنندۀ تجربههای درونی و شخصی است که فرد توسط آن به حافظه خود نظم میدهد تا معنای اعمال و وقایع زندگیاش، و نیز درک خود از این اعمال و وقایع را عامدانه بازسازی کند. باز یافتن صدا به معنی بازسازی خودی منسجم است، خودی که ممکن است توسط حوادث زندگی قطع شده، ازهم پاشیده، یا دچار اختلال شده باشد. صدای فرد زوایایی از زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی او را به نوعی آشکار میسازد که توسط آن میتوان به سرکوب و ستم و دیگر شیوههای اِعمال قدرت در سطوح مختلف جامعه پی برد.
روابط مخرب را رها کنید. اگر رابطهای ترمیم پذیرنیست، به آن پایان دهید.
یاری رسانی به دیگران. واگشت پذیری به معنی قابلیت دوباره روی پا ایستادن پس از تحمل شکست یا موقعیتهای سخت است. واگشتپذیری از طریق تبدیل درد به روایات شخصی و ترویج عمل مثبت وقتی دیده میشود که سختیها نیز بتوانند مفید ارزیابی شده و بعنوان نیرویی ضروری برای رشد استفاده شوند. مفهومی که این حرکتِ “فراتر رفتن از یک درد شخصی” را توضیح میدهد “فراروی” نام دارد. فراروی بعنوان یکی از شاخصهای واگشتپذیری، رشد وجدان آگاه است، که اغلب دغدغههای اخلاقی را گسترش داده، تعهد به عمل، و حتی برگزیدن نوعی زندگی برای تحقق بخشیدن به حقوق دیگران را به همراه دارد. شناسایی و استفاده از قابلیت واگشت پذیری افراد در روند التیام و بازسازی فرد و جامعه از اهمیت ویژهای برخوردار است. تمرکز بر روی دیگران و یاری رسانی به آنها یک راه برای کاهش افسردگی و اضطراب، و راهی برای مستحکمتَر کردن روابط اجتماعی است، که فرد را از انزوا بیرون میآورد. هر روز راهی برای ابراز مهربانی نسبت به دیگران پیدا کنیم و تمرکزمان را از روی خود و آنچه دائم در ذهن با آن درگیر هستیم برداریم.
باور به قدرت خویش و قدمهای هدفمند. هنگامی که مردم انتظار دارند که هیچیک از تلاشهایشان به جایی نرسد، احساس درماندگی خواهند کرد و ازین رو در دست زدن به هر گونه اقدامی برای نجات خویش عقیم میمانند. اگر افراد معتقد باشند که همۀ حوادث غیر قابل کنترل هستند، عجز آنان بیدار میشود و هر چقدر جریانات زندگی خود را بیشتر خارج از کنترل خود ببینند، درماندهتر رفتار خواهند کرد. علیرغم آنچه تاکنون برای ما در داستان زندگیمان نوشته شده است، و با اینکه در بسیاری موارد کنترل وقایع از دست ما خارج هستند، با این حال، ما میتوانیم تا جایی که در کنترلمان است، از این پس، این داستان را در مورد آن چیزی بنویسیم که میخواهیم. برای نوشتن این داستان، برای بهبود وضعیت خود، میبایست تعیین کنیم که از این به بعد چه جهتی را باید در پیش بگیریم. به اهدافتان فکر کنید. اولین قدم شما در جهت رسیدن به این اهداف چیست؟ قدم بعدیتان چه خواهد بود؟
دانش بدون عمل بى فایده است. آن که میگوید “دانش قدرت است” فقط نصف حقیقت را گفته است. دانش بدون عمل بىفایده است. تا زمانی که دست به عمل نزنیم، هیچ اتفاقی در زندگی نمیافتد.اغلبِ موفقیتها در زندگی در نتیجه باور به توانایى خود و همچنین اعتقاد به این است که دستیابی به اهدافمان امکانپذیر است. برای رسیدن به هدف خود و برای تغییر شرایطی که ما را محدود میکنند اقدام کنیم! اجازه ندهیم که ترس جلوی ما را بگیرد.
ایجاد پیوند با دیگران. در انسان زمینهاى بیولوژیک براى نیاز به پیوند با دیگران وجود دارد، به طورى که تحقیقات نشان مىدهند برقرارى دوستیهاى عمیق با وضعیت جسمی افراد مانند فشار خون پایین و طول عمر بیشتر مرتبط هستند. دوستىهاى نزدیک و عمیق همچنین عوامل مهمى براى سلامت روانی و عاطفی در افرادند، و تحقیقات گویاى آن است که بین داشتن دوستی و پیوند نزدیک با دیگران و حس خوشبختی، عزت نفس بالا و هدفمند بودن در زندگى رابطه مستقیم وجود دارد. نیاز به پیوند نه فقط از راه مصاحبت با دیگران تامین مىشود، بلکه لمس کردن و در آغوش کشیدن دیگران بخشى از این نیاز بیولوژیک است. در محرومیت از این تجربیات، انسان مىتواند کمبود، غم، و در تداوم آن، افسردگى را تجربه کند. این تجربیات در کودکان نوپا مىتوانند تاثیرات عمیق و درازمدت بر رشد جسمى و روانى آنها داشته باشند.
مثل یک برنده فکر کنید. وقتی با شکستی روبرو میشویم، ممکن است فکر کنیم فاجعهای رخ داده است. گاهی ذهن انسان، به اشتباه، شکستها یا اشتباهات را به فاجعهای تبدیل میکند. اما همه وقایع موقتیاند. هر وضعیت منحصر به فرد است و یک شکست یا نتیجه نامطلوب پیشبینی نمیکند که ما در همه وقایع آینده هم شکست خواهیم خورد. پدیدهای که قابلیت رشد افراد پس از تحمل واقعهای فاجعهبار یا شکستهای بزرگ را توضیح میدهد واگشتپذیری نام دارد و تعریف مختصر آن توانایی فرد برای احیای خویش و دوباره روی پا ایستادن است. شناسایی و استفاده از قابلیت واگشتپذیری افراد در روند التیام و بازسازی فرد و جامعه از اهمیتی ویژه برخورداراست. افراد واگشتپذیرمیتوانند مشکلات بزرگ را تحمل کنند چون میدانند چگونه از تجربیات مصیبتبار توانایی کسب کنند، واغلب پس از واقعهای مصیبتبار رشد یا موفقیت را تجربه میکنند. ما توانایی این را داریم که وقایع را به شکلی تعبیر کنیم که آنها بجای ایجاد حس ناامیدی، خودسرزنشی، افسردگی و اضطراب، به رشدمان در آینده و در رسیدن به اهدافمان به ما کمک کنند. میتوان بر روی هدف مورد نظر و آنچه امید داشتهایم به آن برسیم متمرکز ماند، میتوان به خود گفت هر شکست فرصتی است برای بهتر عمل کردن در آینده. میتوان آنچه امکانپذیر است را تصور کرد، کمالطلبی را کاهش داد و تمایل خود به ادامه کار برای رسیدن به هدف را زنده نگه داشت.
سه منبع درونی برای مقابله با افسردگی و اضطراب. افسردگی و اضطراب در بسیاری اوقات با هم بروز میکنند و اضطراب میتواند به افسردگی بیانجامد. ما همه دارای سه منبع درونی برای مقابله با اضطراب هستیم: ١.کاری را به “بدی” انجام دهید! افرادی که از اضطراب رنج میبرند، معمولا دست به کاری نمیزنند مگر اینکه در حد کمال انجامش دهند؛ این باعث میشود برای انجام کارهایشان مرتب احساس اضطراب کنند و در نهایت، کارهایشان را انجام ندهند. کاری را به “بدی” آغاز کنید، و بعد در جهت بهتر شدن آن بکوشید. ٢.خود را ببخشید! افرادی که اضطراب دارند دائم در حال ایرادگیری و انتقاد از خود هستند. تصور کنید دوستی دارید که دائم از شما ایراد میگیرد. در اینصورت، چه حالی به شما دست میدهد؟ با خود مهربان باشید و خطاهایتان را ببخشید. ٣.کاری را با فکر کردن به فردی دیگر در ذهن، انجام دهید! با تمرکز بر روی انجام کاری برای دیگران، میتوانیم در زندگی هدفی پیدا کرده و با معنا بخشیدن به زندگیمان اضطراب خود را کاهش داده و به سلامت روان خود بیافزاییم.
مهربانى نسبت به خود. در مواقع نیاز، وقتى که زندگی به هم میریزد، وقتی محیط به ما القاء میکند که بیارزش هستیم، یا متوجه چیزی در خود میشویم که دوست نداریم، و وقتى اعتماد به نفسمان لطمه دیده است، مهربانى نسبت به خود به جاى انتقاد شدید از خود، براى ما حس پشتیبانی و مراقبت ایجاد میکند. ما میتوانیم یاد بگیریم که نسبت به خود احساس خوبى داشته باشیم، نه به این دلیل که خاص یا برتر از دیگران هستیم، بلکه به این دلیل که مانند هر انسان دیگرى ارزش مِهر و احترام را داریم. مهربانى نسبت به خود را انتخاب کنیم: به نداى درون خود با مهر و احترام گوش دهیم.
شرم در تاریکی عمل میکند! افکار، احساسات و رفتار ما با هم در ارتباط هستند و یکدیگر را تولید میکنند. ما میتوانیم با انجام عملی خلاف احساس مان، احساس خود را تغییر دهیم. احساس شرم فرد را به سمت پنهان کردن خویش سوق میدهد، تا دیگران متوجه نشوند او تا چه حد میترسد که ممکن است غیر قابل دوست داشتن، غیر قابل قبول و دارای کمبود باشد. به رفتاری مخالف پنهان شدن، یعنی عملی که در پی احساس شرم میآید، دست بزنید. آنچه را در مورد خود شرمآور میدانید با فردی که به شما بدون قضاوت، بدون قید و شرط و با روی باز گوش خواهد داد در میان بگذارید.
ورزش و فعالیتهای بدنی. ورزش کردن و فعالیتهای بدنی اثرات ضد افسردگی دارند. قدم زدن در طبیعت افسردگی را کنترل میکند، اضطراب را کاهش میدهد، به تنظیم خواب کمک میکند، ویتامین دى بدن را افزایش میدهد، به کاهش کولسترول کمک میکند، به ترشح هورمونهاى شادىزا در بدن کمک میکند، به افزایش انرژی کمک میکند و ما را تشویق میکند نفس بکشیم.
منابع
قهاری، ن (۲۰۱۷). جنگ روانی و فراموشی تاریخی دوعامل کلیدی در سرکوب جامعه
قهاری، ن. (۲۰۱۶). پی آمدهای سرکوب سیاسی، نشانی ماندگار بر حیات روحی بازماندگان: فرزندان زندانیان و قتل عام شدگان دهۀ شصت در تقابل با فراموشی و سکوت سخن می گویند
Carter, W. (2005). Matthaean christology in Roman imperial key: Matthew 1.1. In J. Riches & D. C. Sim (Eds.), The gospel of Matthew in its Roman imperial context (pp. 143–۱۶۵). London: T & T Clark International.
Couldry, N. (2010). Why voice matters: Culture and politics after neoliberalism. London: Sage Publications.
Dufour, D.-R. (2008). The art of shrinking heads: On the new servitude of the liberated in the age of total capitalism. Cambridge, UK: Polity Press.
Ehrenberg, A. (2010). The weariness of the self: Diagnosing the history of depression in the contemporary age. Montreal: McGill-Queens University Press.
Fromm, E. (1953/2010). Modern man’s pathology of normalcy.In R. Funk (Ed.), The pathology of normalcy (pp. 15–۸۰). Riverdale, NY: American Mental Health Foundation.
Harvey, D. (2005). A brief history of neoliberalism. Oxford: Oxford University Press.
Karp, D. A. (1996). Speaking of sadness: Depression, disconnection, and the meanings of illness. New York: Oxford University Press.
March J, Silva S, Petrycki S, et al. Fluoxetine, cognitive-behavioral therapy, and their combination for adolescents with depression: Treatment for Adolescents with Depression Study (TADS) randomized controlled trial. JAMA. 2004 Aug; 292 (7):807-820. DOI: 10.1001/jama.292.7.807.
World Health Organization. Depression.
۱۶۸ نظر:
عالی و جالب و فوقالعاده با احساس!
دمت گرم سال نو رادب شما و خانواده محترمانه تبریک و امیدوارم که ب آزادی نزدیک شويم
روی ماهت میبوسم
مرسی رفیق جان
خانواده ی من شماها هستید و امید که به سوی آزادی حرکت کنیم:)
ماچ های زیاد3>
ببخشید که زیاد و شتاب زده می نویسم.
هر لحظه ممکنه بیان سراغم...
باید این امانت، پیام همبندی هایم را به شما برسانم.
#شکنجه_آسیب_به_تمام_جامعه_است .
امروز نوبت ما و فردا ...
https://twitter.com/SoheylArabiii/status/1477280503829082119
آره دادا
میدونم پشت دیوارای زندون ، دنیای فراموشیه، ولی تو فراموشمون نکن،
به مردم بگو که ما خلافکار زاده نشدیم، بگو چطور تحقیر و شکنجه میشویم..
بگو از لخت کردنمون و بشین و پاشو حین بازرسی ، بگو از پسی کش شدن و بی پولی، از آمار و نماز و ...
بگو که عملی نبودیم، عملیمون کردن..
خیلی از ما وقتی تو زندان بی پول میشدیم از قصد کاری می کردیم ، بندازمون انفرادی تنبیهی ، چون توی بند عمومی پول خدمات می گیرن..
یا گاهی خسته از خودکشی ها، دعوا ها و بوی مواد کشیدن همبندی ها و ... میشدیم و ..
شرایط هر زندانی با دیگری فرق دارد...
همیشه از #نوروز و #کریسمس بیزار بودم.
چون عده ای اندک شاد بودند و عده ای بزرگتر گرفتار و گرفتار تر از پیش...
سال نو یعنی همه عیدی گرفتند جز ما که کارگر رسمی نیستیم
#تضادطبقاتی عریان تر از همیشه .
#آنارشیست همه خوبی ها را برای همه می خواهد
وقتی همه شاد باشند عید و سال نوی ماست
https://twitter.com/SoheylArabiii
بودن آسان است، حتی نبودن هم. آنچه استخوان خردکن است «دوام» است، ادامه دادن، هر روز صبح به دنبال آن دلیل گشتن تا بتوانی انگشتان تباهی را از روی گردنت باز کنی و ایستاده بگویی: نه! میخواهم ادامه دهم به «این» دلیل؛ آن پردهی نازک میان ظلمات یأس و شورِ دوام را ترمیم کردن، هر روز.
تهران پایتخت ایران است! فیلم مستند از تهران دهه ۴۰ که تا سالها توقیف و پخش آن ممنوع بود
https://irankargar.com/%d8%aa%d9%87%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%aa%d8%ae%d8%aa-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%d9%81%db%8c%d9%84%d9%85-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%aa/
باور نمیکردم سال۱۳۴۰ بود، با دیدن این دلم و روحم و با وجودم تمام ب این جوانان وطن ناراحت میشود که چراء ما بدبخت را مقصر میدانند،،
و همه این بدبختی جمهوری اسلامی را ب گردن ما میاندازد
یکی از علتهای که انقلاب شد ، فقر و بدبختی و از ناحیه دیگر این که حکومتی که ب شکل کودتا ب گرده مردم ایران آمده، بود تاریخ مصرف ان تمام باید میرفت،
خود من هم زمان شاه ب گود عربها رفته بودم و هم زمان حاکمیت ملاها دیده بودم هیچ تغییری نکرده بود،
وقتی دوباره سال ۵۹ ب گود رفته بودم خواستم سکته کنم ،
الان نمیدانم چه شده؟؟
گود عربها را نمیدانم چرا اسم شو گود عربها گذاشته اند یعنی فلسفه آن را نمیدانم، گود عربها نزدیک میدان شوش تهران بوده،
رزا جان دمت گرم فلیم نگاه کردم واقعا کارت درسته من جایی ندیده بودم!!
این فیلم مستند تکان دهنده که واقعیتهای آن روز تهران را به تصویر می کشد، توسط گروه فرهنگ ملی، وابسته به سازمان زنان ایران در سال ۱۳۴۵ و به کارگردانی کامران شیردل ساخته شد. این مستند بلافاصله توسط وزارت فرهنگ و هنر در آن زمان توقیف شد و در سال ۱۳۵۹ بصورت اتفاقی نگاتیو این فیلم پیدا شده و اجازه پخش یافت . . .
کامران شیردل در سال ۱۳۴۳ و با ساختن فیلم آئینهها از مرکز تحقیقات سینمایی رم فارغالتحصیل شد. وی به عنوان دستیار کارگردان در فیلم کتاب آفرینش محصول استودیوهای چینه چیتا رم با جان هیوستون همکاری کرد. او در سال ۱۳۴۴ به ایران بازگشت و نخستین مستندش در ایران با نام بوم سیمین و نیزندامتگاه (به سفارش وزارت فرهنگ و هنر) را کارگردانی کرد. وی یک سال بعد تـهران پایتخت ایران است و قلعه را ساخت که وزارت فرهنگ و هنر آنها را توقیف کرد که در سال ۱۳۵۹ نگاتیوهایشان پیدا و تکمیل شدند.
رزا: رفیق جان
من بچه مدرسه ای بودم و بعد از انقلاب توی خاکسفید دبستان درس می دادم.
راستش انقلاب تنها گفتمانی است که طبقه محروم می توانند!
چون نه نمایندگی دارند، نه اتحادیه و نه حزب و غیره...
درست بمانند تک حزبی سلطنت و حزب رستاخیز!
تازه من گود عربها هم نرفته بودم اما همان خاکسفید را دیدن برایم کافی بود:)
خوب اگر انقلاب بد بود، چرا سلطنت طلبها همه شعار شورش/قیام و انقلاب می دهند؟
رژیم اسلامی با کمک حشد الاشعبی و حزب الله و بقیه تا آخرین گلوله خواهند جنگید و آخوندها هم مثل شاه نیستند که جایی فرار کنند، پس شمشیر را از رو بسته اند؟!
مردم هم اگر معتاد نشده باشند مسلمن چیزی برای از دست دادن ندارند و بعید نیست شورش خونینی راه بیفتد که این بار به زن و بچه شان هم رحم نشود؟!
زمان انقلاب اغلب زن و بچه ی اعدامی های ارتش و ساواک آمدند بیرون. ولی رژیم بد جوری سرکوب کرده و فکر نکنم اوضاع برگردد حتی، فائزه بتواند پناهندگی بگیرد:)
چه برسد به دختران خامنه ای و قاسم...
امیدوارم البته رژیم کوتاه آمده و یک سوراخی توی سوریه فرار کند.
چون از نظر فرهنگی هم شده نباید گذاشت کار بجای باریک بکشد مثل اعدام نوزاد خانواده ی اولیانف و تزار روسیه...
فعالان حقوق بشر: مرگ عادل کیانپور در زمان اعتصاب غذا در زندان شیبان اهواز
سازمان حقوق بشر اهواز از ایران گزارش داده که عادل کیانپور، که در زندان شیبان اهواز زندانی بوده است، پس از یک هفته اعتصاب غذا در اعتراض به محرومیت از حق دادرسی عادلانه و رسیدگی پزشکی، دیروز، شنبه ۱۱ دی در زندان درگذشته است.
بر اساس این گزارش، آقای کیانپورکه در رابطه با اتهامات "تبلیغ علیه نظام" و "تشویش اذهان عمومی" به سه سال زندان محکوم شده بود، از چهارم دی ماه امسال اعتصاب غذا کرده بود.
امروز ویدئویی از مادر آقای کیانپور در شبکه های اجتماعی منتشر شده که او اتهامات وارد شده به فرزندش را بی اساس خواند و میگوید که در آخرین ملاقاتش با پسرش که دهم مهرماه بوده، متوجه شده که او به کرونا مبتلا شده و در شرایط جسمی بدی به سر میبرد.
سعید دهقان، وکیل دادگستری در توییتی
در واکنش به مرگ این زندانی در داخل زندان نوشت: "زندانیان جبراً اعتصاب غذا میکنند تا به حقوق قانونیشان مانند حق درمان و دادرسیعادلانه برسند. زندانبانان وقتی با اعتصاب غذا مواجه میشوند، بجای رسیدگی به حقوق قانونی زندانیان، با تهدید و فشار در صدد شکستن آن هستند."
او افزود: "مرگ عادل کیانپور، یعنی لغو حق قانونی و سلب حق زندگی عادی شد!"
بکتاش آبتین به 'کمای مصنوعی' رفت؛ کانون نویسندگان ایران: حکومت مسئول جان اوست
آقای آبتین که در حال گذراندن محکومیت شش ساله خود در زندان اوین بود به بیماری کرونا مبتلا شد و "با تاخیر" به بیمارستان منتقل شد.
کانون نویسندگان ایران میگوید با وخیمتر شدن وضعیت بکتاش آبتین "پزشکان برای ادامه روند درمان او را در وضعیت کمای مصنوعی قرار دادند."
بهگفته کانون، "رنجی که او در این یک ماه متحمل شده، نتیجهی مستقیم عملکرد حکومت و زندانبانان است."
پیشتر کانون نویسندگان ایران، از مقامات ایرانی را به دلیل تاخیر در انتقال بکتاش آبتین به بیمارستان برای درمان انتقاد کرده بود.
لیلا حسینزاده با سپردن وثیقه یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومانی به صورت موقت آزاد شد
لیلا حسینزاده پس از ۲۶ روز بازداشت و جابجایی از زندان شیراز به تهران و از تهران به شیراز، با سپردن وثیقه یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومانی به صورت موقت از زندان آزاد شد.
https://www.radiozamaneh.com/698932/
در ساعات پایانی شنبه ۱۱ دی ماه ۱۴۰۰، #عادل_کیانپور #زندانی_سیاسی محبوس در زندان شیبان #اهواز که از ۱ هفته قبل در #اعتصاب_غذا به بود در پی محرومیت از حق رسیدگی پزشکی در این زندان جان باخت. این زندانی سیاسی در روندی غیرقانونی به تحمل ۳ سال #حبس_تعزیری محکوم شد.
https://twitter.com/humanrightsir1/status/1477464692863823872
"#عادل_کیانپور سرپرست مادر و ۳ خواهر و برادر کوچک تر از خود است.
"در مهر ماه ۱۴۰۰، این زندانی سیاسی به بیماری کرونا مبتلا و تنها کاری #زندان برای او کرده بود
این بود که این #زندانی_سیاسی را به محل نگهداری بیماران مبتلا به کرونا منتقل کردند و در آن مکان هیچگونه رسیدگی پزشکی هم به او نشد."
این فعال سیاسی، در مرداد ماه سال ۱۳۹۹، پس از ورود به کشور از طریق مرز زمينی اقلیم #كردستان ، توسط نیروهای امنیتی ایران دو بدو ورود بازداشتو پس از انتقال به بازداشتگاه اداره اطلاعات پیرانشهر و طی مراحل بازجویی با اتهام 《 عضویت در جمعیتهای معارض به نظام - حزب پاد آزادی کُردستان》 که در دادگاه پیرانشهر تبرئه و سپس اداره اطلاعات اهواز ، طی مدت ۲ ماه تحت شدیدترین شکنجه های روحی و جسمی از قبیل بازجوئی از پشت سر با چشم بسته، گرفتن اعتراف با ضرب و شتم و اجبار، قرار گرفت و در حالی که در آن دوران از حق دسترسی به وکیل محروم بود با اتهامات《 تبلیغ علیه نظام 》، 《 تشویش اذهان عمومی به قصد جَنگ و بر هم زدن امنیت کشور 》 و 《 حمل و نگهداری ۲ قبضه اسلحه جنگی 》، تفهیم اتهام و به دستور بازپرس شعبه ۱۲ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب اهواز به زندان مرکزی 《 شیبان 》 #اهواز منتقل شدپس از انتقال #عادل_کیانپور به زندان شیبان #اهواز، نزدیک به ۱ سال بطور بلاتکلیف و بدون صدور حکم بطور بلاتکلیف محبوس و طی اين مدت برای ۵ ماه ممنوع الملاقات و محروم از تماس تلفنی و هرگونه ملاقات با مادر و همسرش بود.
پس از ۱سال برای او وثیقه ای به مبلغ ۲ میلیارد و ۲۵۰ میلیون تومان صادر شد اما توجه به عدم توانایی در تامین آن در زندان ماند.
........
پس از تبرئه از اتهام 《 حمل و نگهداری ۲ قبضه اسلحه جنگی 》 با ۲ اتهامات دیگر از قبیل《 فعالیت تبلیغی علیه نظام به نفع گروههای معاند نظام 》 و 《 تشویش اذهان عمومی به قصد جَنگ و بر هم زدن امنیت کشور》، در مجموع به ۳ سال حبس تعزیری محکوم شد .#عادل_کیانپور #زندانی_سیاسی
رزا جان!
من دوبار نوشتم پاک شده دوباره مینویسم شاید موفق شم!!
اوکی موفق شدم حالا دوباره شروع میکنم،
از اینکه در رابطه با احساس کاملا انسانی که مسئله خانوادگی را مطرح کردید شما لطف دارید و نهایت سپاسگزاری را دارم !
خوب در رابطه دروازه غار و یا گود عربها خواندم که بیشتر از ناحيه روزنامههای رژیم بود ولی خود انها اعتراف ب ۳۰۰ شهید جنگ کردند،
البته که رزیم ایران وصل ب سرمایهداری جهانی و با کمی اختلاف که در حوزه جهانی و مافيای رژیم سر fatf که در این رابطه سهم بیشتری در گسترش مافيای خود میخواهد مشکلاتي وجود دارد البته اچپی که در ایران این حرکت رزیم را ضد امپریالیستی ارزیابی میکنند کاملا ادرس غلط است، ما قبول نداریم
منطور من از این کامنت این بود خود من هم زمان شاه اونجا رفتم و هم زمان جمهوری اسلامی یک لحظه واقعا فکر کردم دارم خواب میبینم، جمهوری اسلامی با مطرح کردن بافت تنیده خود رژیم است،،، و علت و عدم اباد کردن محله دروازه غار
را نداشتن سند و فاکت های بدون دلیل و طفره رفتن از واقیعت و کمک نکردن ب محله اگر اشتباه نکنم ناحيه ۱۲ شهرداری تهران است، شاید باور نکنید، این محله زخم جرکین عطیم تهران بزرگ است، هم زمان شاه و در ادامه آن جمهوری اسلامی است
گزارش یک روزنامه سوئیسی؛ نقش پررنگ شرکتهای آلمانی و سوئیسی در شروع برنامه هستهای ایران
روزنامه "نویه تسورشر" چاپ سوئیس روز یکشنبه ۱۲ دی (۲ ژانویه) در گزارشی مفصل با اشاره به آغاز برنامه هستهای ایران در اواسط دهه شصت از نقش مهم شرکتهای آلمانی و سوئیسی در این رابطه یاد کرده و نوشت که مرحله نخست از برنامه هستهای ایران در سال ۱۳۶۶ شمسی در زوریخ آغاز شد.
بر پایه این گزارش، در این سال هیئتی از سازمان انرژی اتمی ایران در هتلی در شهر زوریخ با عبدالقدیرخان و برخی از نمایندگان اروپایی دیدار کردند.
عبدالقدیرخان بعدها در کشور خود، ''پدر بمب اتمی پاکستان'' لقب گرفت.
این گزارش میافزاید که هیئت ایرانی، به سرپرستی مسعود نراقی، که یک مهندس مکانیک بود، به سوئیس سفر کرد و با دو مهندس آلمانی به نامهای گوتهارد لرش و هاینز مبوس به مذاکره نشست.
به نوشته این روزنامه، نراقی دکترای خود را در آمریکا دریافت کرده بود و به طور موقت در سازمان فضایی آمریکا، ناسا کار میکرد.
استفاده جمهوری اسلامی از دانش هستهای پاکستان
این روزنامه معتبر میافزاید که "برنامه هستهای ایران ارتباط تنگاتنگی با برنامه هستهای پاکستان دارد" و جمهوری اسلامی، از دانش و اقدامهایی که عبدالقدیرخان پیشتر انجام داده بود، بهرهمند شد.
این گزارش با اشاره به سابقه عبدالقدیرخان مینویسد که او از طریق برخی از دانشجویانش به ''گسترش فنآوری هستهای'' روی آورد و با ایجاد یک ''شبکه دلالی قطعات ساخت بمب اتمی را میفروخت."
این در حالی است که بر پایه این گزارش، پاکستان در آن زمان حتی از ساخت یک ''سنجاق سر'' نیز ناتوان بود.
به این ترتیب، دولت وقت پاکستان توانست به عبدالقدیرخان و نیاز کشورهای اروپایی به دانش او تکیه کند.
تجارت با طرحهای سرقت شده
بر اساس این گزارش، عبدالقدیرخان، دانش هستهای خود را پس از تحصیل در ''اورنکو'' به دست آورد. ''اورنکو''، نام اختصاری ''شرکت غنیسازی اورانیوم'' در شهر آلملو در شرق کشور هلند است که هنوز هم به غنیسازی اورانیوم برای استفادههای غیرنظامی مشغول است.
عبدالقدیرخان در سال ۱۹۷۵ به پاکستان بازگشت و برنامه تسلیحات هستهای این کشور را به دست گرفت. طبق این گزارش عبدالقدیرخان در آن زمان نه تنها طرحهای ساخت سانتریفیوژ را که از کارفرمای هلندی خود به سرقت برده بود، همراه خود به پاکستان آورده بود، بلکه همچنین تمامی تأمینکنندگانی را که به طور قانونی قطعات مورد نیاز برای دستگاههای حساس را به شرکت اورنکو تحویل میدادند، میشناخت.
"نویه تسورشر تسایتونگ'' در ادامه میافزاید که به این ترتیب، بسیاری از شرکتهای مرتبط با این موضوع، عمدتاً از آلمان و سوئیس، ''تجارت میلیونی'' خود را با پاکستان آغاز کردند. این شرکتها، برخی از قطعات مرتبط با غنیسازی اورانیوم را در پوشش ''برنامههای عمرانی'' وارد تجارت کردند.
تغییر رویکرد: دیگر غیراسلامی نیست
این روزنامه سوئیسی مینویسد که آغاز برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران از اواسط دهه شصت تا حدود زیادی به جنگ ایران و عراق مربوط است.
روحالله خمینی، نخستین رهبر جمهوری اسلامی، اگرچه استفاده از ''بمب اتم'' را حرام اعلام کرده بود اما این تصمیم او، به خاطر استفاده عراق از ''سلاحهای شیمیایی'' تغییر کرد.
این تغییر رویکرد در حکومت ایران، با تغییر مدل تجارت عبدالقدیرخان همزمان شد؛ چرا که عبدالقدیرخان تصمیم گرفته بود تا به جای واردات دستگاهها و تجهیزات مورد نیاز برای پیشبرد برنامه هستهای پاکستان، آنها را در داخل این کشور تولید کند. این تغییر، از جهت اقتصادی نیز به نفع پاکستان بود.
"کیت مقدماتی" برای ساخت بمب اتمی
چند ماه پس از اولین جلسه در زوریخ، طرفهای مذاکره برای بار دوم و این بار در دبی با یکدیگر ملاقات کردند. در این جلسه، همکاران عبدالقدیرخان، نوعی ''کیت مقدماتی برای ساخت بمب اتمی'' را به هیئت ایرانی پیشنهاد کردند که همه عناصر لازم برای تولید اورانیوم بسیار غنی شده را دربر میگرفت.
به نوشته روزنامه سوئیسی طرف ایرانی پس از ساعتها بحث و بررسی، اگرچه از ارائه پیشنهاد جامعی در این خصوص خودداری کرد اما نسخههایی از نقشههای دزدیده شده برای اولتراسانتریفیوژهای گازی را بین ۵ تا ۱۰ میلیون دلار خرید؛ به این امید که قطعات آن را به بهای ارزانتری در بازار تهیه کند.
به این ترتیب، جمهوری اسلامی موفق شد تا نسل اول سانتریفیوژها را مونتاژ کند که هنوز هم مورد استفاده قرار میدهد. با این حال، جمهوری اسلامی هماکنون دارای سانتریفیوژهای جدید و بسیار قویتری است که اورانیوم را چندین برابر سریعتر غنیسازی میکند.
''معضل'' آمریکا
این گزارش با اشاره به حمله شوروی به افغانستان در سال ۱۳۵۸ مینویسد که به این دلیل، دولت وقت آمریکا نمیخواست تا پاکستان را به عنوان شریک استراتژیک خود از دست بدهد و از این رو، نسبت به برنامههای هستهای این کشور، چشمپوشی کرد.
با این وجود، در اطلاعات محرمانهای که این روزنامه سوییسی به آنها دست یافته و پیشتر به عنوان ''اطلاعات سری'' طبقهبندی شده بودند، نام شرکتهایی دیده میشود که در شروع و توسعه برنامه هستهای پاکستان مشارکت داشتند.
نیمی از این فهرست، شامل شرکتهای آلمانی و سوئیسی است.
این گزارش در پایان مینویسد، مسعود نراقی که در سال ۱۳۶۶ ریاست هیئت ایرانی را در زوریخ بر عهده داشت، چند سال بعد دوباره به سوئیس سفر کرد؛ این بار سفارت آمریکا در برن مقصد او بود.
نراقی اجازه یافت تا به عنوان جاسوس سازمان سیا با خانوادهاش به ایالات متحده سفر کند و از آن زمان، سرویس اطلاعات خارجی آمریکا، سیا، به خوبی از آغاز برنامه هستهای ایران مطلع شد.
گفتنی است پیشتر نیز حتی در رسانههای متعلق به جمهوری اسلامی، گزارشهایی درباره همکاری شرکتهای اروپایی با حکومت ایران در شروع برنامه هستهای این کشور و از جمله، نقش مسعود نراقی در این زمینه منتشر شده بود.
از جمله، وبسایت دفاع پرس وابسته به وزارت دفاع جمهوری اسلامی در تیرماه سال ۱۳۹۳ با انتشار گزارشی از نراقی به عنوان کسی نام برد که ''شروع به ارتباط گیری با فراهمکنندگان فناوری هستهای و نیز واسطهها'' کرد.
این گزارش میافزاید که نراقی از جمله در جریان بازدید از یک شرکت در شهر کلن آلمان با یکی از اعضای شبکه عبدالقدیرخان دیدار کرده بود.
مسعود نراقی، دی ماه سال ۱۳۹۸ در آمریکا درگذشت.
منبع: دويچه وله
ویدئوی دردناکی که نتوانستیم برای آن تیتر بنویسیم
https://youtu.be/YYqklr2VMCk
تاریخِ بعد از امروز – شماره شش
با ظهور و جدیتر شدن پدیده های مدرن کارتن خوابی، مغازه خوابی، پل عابر خوابی، گورخوابی، اتوبوس خوابی، ماشین خوابی، پشت بام خوابی و … اینک شاهدیم که در سال های آغازین گام دوم انقلاب اسلامی هر روز کفه عدالت در تقسیم امکانات عمومی با شدت بیشتری بر فرق آحاد ملت می خورد. چنانچه خُمره خوابی به پدیده جدید این شب های تهران تبدیل شده است. نگارنده خود با دو چشمش مادر و فرزندی را در یک خمره و یک کارتن موزی در حالی شناسایی کرد که یکی از ماموران شهرداری در حال جابجا کردن کارتن موزی با فرغون شخصی با هجوم خمره پلاستیکی دوپایی مواجه شد و خمره مورد نظر پس از تعقیب و گریز موفق به پس گرفتن بچه خوابیده در کارتن موزی شد، با اعتراض مامور که کارتن موزی را باید پس بدهی، بیش از پنجاه خمره پادار زیتون با حضور در این صحنه کشمکش مامور پُررو را ادب و لهیده کردند.
خبر رسیده عده ای سودجو با خرید ماشین های غول پیکر و از رده خارج امریکایی و اجاره دادن این ماشین ها ماشین خوابی وی آی پی را در بین ماشین خواب ها رواج داده اند. شکاف طبقاتی اسلامی در ماشین خوابی هم با قدرت خود را در معرض تماشای جهانیان متحیر قرار نهاده است.
وزارت آموزش و پرورش هم اعلام کرده از آنجا که بخش قابل توجهی از افراد بی خانه و آواره را معلمان دارای قرارداد موقت تشکیل می دهد، این وزارتخانه آماده است طرح «یک دُشک، یک کلاس» را برای این دسته از معلمانی که موفق به دریافت کارت بسیج فعال شده باشند با کسر مبلغ از حساب یارانه و کاهش سهمیه بنزین و با دریافت هزینه های آب و برق و گاز و تلفن و اینترنت پر سرعتِ نفتسوز خدمات اسکان شبانه فراهم کند. ضمنا این قانون برای معلمین مجرد اجرا نخواهد شد.
تهران این روزها با اعتصابات سراسری کفترها، گربه ها و سگ های خیابانی روبروست. این جانوران معترضند که تا وقتی از مرغ ها حتی اسکلتشان هم به ما نمی رسد و از گوشت گوسفندی گوزی هم نصیب ما غیر آدمیزادگان نمی شود و همه استخوان ها و دل و روده ها را ملت کیلو کیلو می برند و به جای اصل جنس می لیسند و می بلعند؛ ما از خیابان ها تکان نمی خوریم. دیگر حتی در سطل های زباله چیزی برای شام و ناهار ما باقی نمانده و زباله گردان و ماشین های شهرداری کف سطل های چرخدار زباله را هم می بلعند و می لیسند. کفترها در آسمان آواره اند و بر پشت بام ها جایی برای لانه کفتر باقی نمانده و رهن و اجاره یک لانه کفتر به حداقل صد میلیون ماهی سه تومن رسیده است.
دیگر قشر زحمتکش کفتران زیر این فشارهای اقتصادی و با افزایش سرقت کابل های برق حتی بر سیم های برق هم نمی تواند مامنی برای خانواده اش فراهم کند. این بیانیه توسط دو کفتر نامهبَر به دفتر شهردار و دفتر سازمان محیط زیست فرستاده شد و متاسفانه هر دو کفتر پشت پنجره های ریاست احتمالا شکار و سپس کباب شده اند.
در همین زمینه رئیس دفتر رهبر فاشیست های دو عالم در نامه ای محرمانه که به تازگی لو رفته توصیه کرده: «دولت شیش کلاسه شرایطی را فراهم کند که برای ایجاد امنیت و عدم سو استفاده بیگانگان و رسانه های معاند ابتدا گربه ها کفترها را خورده و سپس خودشان خوراک سگان شوند و انبوه این سگ های خیابانی هر چه سریع تر به یکی از کشورهای دوست صادر گردند و به جایشان چند راس الاغ حرف شنو وارد شود… و من الله توقیف»
نوشته شده در ۱۳ دی ۱۴۰۰ خورشید دزدیدگی
توسط پایه یکِ روروک
ساکن بالوی خلیج فارس
تقربیا ۳سال بیش بود، که متوجه شدم که افق انقلاب های جهانی ب خصوص در ایران کاملا نا امید شدم ، نا امید از زوایه پاسیو بودن و یا بریدن از مردم و یا خودم نبود هستن کسانی که کاملا از انقلاب و مردم خسته شدند و راه دیگری را پیش گرفتن و ب زمین و آسمان و طبیعت فحش میدن، ولی نطر من از اون جنس ها نیست،
من ن تنها عشق و علاقه م ب مردم خیلی زیاد شده و حتا میبینم که بخشی از انسانها از روی استیصال و بی خانمانی و بدون آگاهی در قبرستان و اتوبوس میخوابند قلبم از جا کنده و هیچ کاری نمیتوانم انجام بدم،
۳ سال پیش نوشتم که وضیعت اقتصادی و اجتماعی روز ب روز خراب خواهد شد، و بزودی شرایطی بوجود خواهد و راه برای مجتبی هموار و سرکوبگران جمهوری اسلامی ب مراتب بیشتر و مردم هم عقب نیشی خواهد کرد،
و این سید بی سواد شرایط را برای ظهور مهدی ببخشید مجتبي آمده تا شاید بدتر از کره شمالی خواهد شد، بدتر را با منظور میگویم جراء حداقل انجا علف پيدا میشود ولی با نبود اب در خیلی ها از استانها و نبود علوفه همه گاوداران بخصوص ماده گاوها را ب سلاخی میبرند !
این است وضیعت امروز
سرنوشت ما شاید بدترین ها باشد انقلاب واقعی رخ نخواهد داد،
در بهترین حالت مثل شوروی سابق خواهد شد،!
پیروز باشید
رزا جان با سلام و درود!!
کتاب خلع شدگان این کتاب، ، از چند زوایه قابل تقدیر و ستايش است.
الان خود کارگران و زحمتکشان و حتا خیلی از روشنفکران فراموش کردن ، خلع شدگان و یا شاید بهترین نام میتواند گویای این زمانه ما باشد، باختگان خلع شده، که از خود هیچ ارادی برای پس گیری باختگان مشاهده نمیشود،
پ این خلع شدگان نمیشود ساده نگاه کرد، این وضیعت را نمی توان با یک قمار ساده مقایسه کرد،
شرایطی بوجود آمده خیلی سخت، و طاقت فرسا است، از نظر من نمیتوان نظاره گر این صحنه بود و از یک نگاه دیگر این وضیعت خود بخودی بوجود نیامده، این شرایط باختگان و خلع ید شدگان ب یک باره اتفاق نیفتاده، برای بررسی این عقب نیشی برمیگردد ب چار فرماسونری اقتصادی گذشته که ریشه در گذشته دارد !!
بله فورماسیونهای اقتصادی که از ب کمونهای اولیه شروعو ب سرمایهداری جهانی که در حا حاضر که درش ب اصطلاح زندکی میکنیم،ادامه داشته این تاریخ اجتماعی و سیاسی بیش هزاران سال طول کشیده،
شاید با زبان و از نقطه نظر نوشتاری خیلی ساده باشد، ولی در عمل اجتماعی و عمیق نگاه کردن اصلا قابل لمس و تفکر نیست اینجا ما داریم از یک تاریخی صحبت میکنیم که ۹۹ درصد مردم متوجه نمیشوند که این روند تاریخی اجتماعی چگونه میل ب تسلیم و غالب شدن جریانی که آن عده قلیلی را خو هيچ نقشی در شکوفایی تاریخ گذشته و معاصر نداشته خود پیروز این وضیعت میداند،
سرمایهداری جهانی اگر بتواند این وضیعت را تا بشریت است حفظ و ب خلع باختگان ادامه داشته تاریخ بشریت بسته خواهد شد !!
در جمع بندی، تاریخی اجتماعی گذشته و حال حاکمیت مطلق سرمایهداری جهانی و مغلوبین و باختگان این مجموعه نوشتاری ما را بران داشت تا حدوا نقطه ی خیلی کوچک از کوه عظیمی که در مقابل باخته گان تاریخ قرار گرفته ایا میتوان حداقل این تاریخ را بیان داشت،
همانطور که در بالا گفتم، چگونه میتوان این معضل اساسی که بوجود آمده را در حد ارمانی و تخیلی را ب برابری انسان ها
تقلیل داد،
ب نظر من هرگز کسانی که ۹۰ در صد سرمایه جامعه جهانی را در دست دارد، وقتی ما صحبت از ۹۰ در صد سرمایه جامعه صحبت میکنیم حتما متوجه ساختارهای بوجود آمده در حوزه ارتش، بانک و سرمایه های عظیمی که در مافیای قدرت سیاسی او اقتصادی و با مافیای چند خانواده که بانک جهانی در دست انهاست چگونه مبارزه ی لازم که بتوان این جهان وارونه را ب جای خود نشاند،.
بدبختی ما یکی دو تا نیست شما توجه ب حاکمیتی که در ایران است وصل ب همین مواردی که در بالا ب هش اشاره کردیم، اروپا و آمریکا چهار چشم مواظب ملاها حاکم در ایران هستن که ب هیچ وجه ضربه ی از ناحیه مردم و قدرتهای دیگر ب انها وارد نشود ؟
در میان ان چیزی من را ب خود مشعکرده این چپهای که در ایران زندگی میکنند دل خوش ب حاکمیت ایران که انها ضد آمریکایی هستن، و مواردی که مطرح میکنند و برای آنها جشن و گریه زاری میکنند، موشکهای ایرانی و در کنار انها ب اقا قاسم سلیمانی بیشتر از خامنه ی روزه و اشک می ریزند،!!
Mer30 az comments
3>
هویت مرد سفیدپوشی تیر خلاص زن به تیرباران شدههای ۵ شهریور ۱۳۵۸
https://khabargar.net/%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D8%B1%D8%AF-%D8%B3%D9%81%DB%8C%D8%AF%D9%BE%D9%88%D8%B4%DB%8C-%D8%AA%DB%8C%D8%B1-%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5-%D8%B2%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%AA%DB%8C%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1/
زندهنام “مهدی کاظمی” مشهور به “بکتاش آبتین” شاعر، فیلمساز و کارگردان معاصر متولد ۱۳۵۳ در شهر ری است. تاکنون کتابهایی با عناوین “و پای من که قلم شد نوشت برگردیم“، “مژهها، چشمهایم را بخیه کردهاند“، “شناسنامهی خلوت“، “پُتک“، “در میمون خودم پدربزرگم” از وی منتشر شده است. همچنین در سال ۱۳۹۱ مجموعه شعر “پتک”، کتاب برگزیدهی هفتمین دورهی جایزه کتاب شعر خبرنگاران شد.
بکتاش آبتین بهعنوان مستندساز نیز فیلمی دربارهی علیشاه مولوی به نامِ “کاملا خصوصی برای آگاهی عموم” را در کنار فیلم و مستندهای دیگر از جمله “۱۳ اکتبر ۱۹۳۷” دربارهی لوریس چکناوریان و… در کارنامهی کارگردانی خود دارد.
او در شهریور ۱۳۹۳ بهعنوان یکی از اعضای هیات دبیران کانون نویسندگان و در ۱۳۹۶ بهعنوان یکی از بازرسان کانون نویسندگان ایران انتخاب شد. او در دورههایی منشی و عضو هیات دبیران و بازرس کانون بوده است.
او که از پنجم مهر ۱۳۹۹ در زندان اوین در حال گذراندن محکومیت ۶ ساله خود بود و در طول مدت زندان ۲ بار مبتلا به کرونا شد؛ در روز ۲۲ آذر ۱۴۰۰، با دریافت مرخصی از زندان به بیمارستان منتقل و با وخامت حالش در ۱۱ دی به کمای مصنوعی رفت و سرانجام در ۱۸ دی ماه ۱۴۰۰ درگذشت.
کلاه را از سر آزادی برمیدارم
نگاه کن
کیست که اینگونه جان خود را به بازی گرفته باشد؟
به آسمان و دریا نگاه میکنم
غمانگیز و جذاب است دنیا
با اینهمه آیا
اعتصاب شهابسنگها و
نهنگها
شجاعانه نیست؟
همانطور که تشخیص داداه بودم، غربی ها و آمریکا خوب کارهایی را ردیف کردند و گفتن اصلا ناراحت نشوید، ما ب شما خواهیم گفت، که چگونه برخورد کنید، همانطور که در تاریخ معاصر چگونه ب لنین یاد دادیم که در بلا روس در صلح با دوشمن دامن بپوشد،،
اما این جا منظورم ایران یک فرقی دارد،،، ما درحین صلح با دوشمن، هم مذاکره میکنم هم در زندان ادم میکشیم، هم از کره پول میگیریم هم در زندان زندانیان سیاسی ببخشید زندانیان امنیتی را سالها در انفرادی نگاه میداریم در داخل هم ب ریش چپ های ضدانقلاب ضد امپریالیستی میخندیم،
مادری که قصد عبور از مرز ایران و ترکیه را داشت جوراب های خود را درآورد و دستان سرد فرزندانش پوشاند. مادر یخ زد و جان باخت و دست و پای بچه ها از سرما سوخت. جسد بی جان مادر در حالی که پاهایش در کیسه ای پیچیده شده بود پیدا شد.
#مهاجرت
#مادر
https://twitter.com/MolaniaHiwa/status/1477354322199519232
شعار «این شاعر آزاده ، کابوس این بیداده» در مراسم خاکسپاری شاعر و نویسنده آزادیخواه زنده یاد بکتاش آبتین
گوشیشون خوبه واکسنشون ممنوعه
https://twitter.com/rafigheghadimi1/status/1478006264101838852
فقط مادر میتواند این کار خودگذشتگی را انجام دهد ،
مادران زیادی بودند برای فرزندان خودشان از جان خو گذشتن
درود بی پایان من برای کسانی که در این دنیای غیر واقعی زندگی میکنیم و هیچ حسی از جانواران درنده خویی از دولتهای غیر انسانی مشاهده نمی شود!
درودهای بی کران من ب ابن مادر عزیز از دست رفته،!!
ما آنارکوسندیکالیستها و آنارشیستهای روسیه همبستگی کامل خود را با اعتراضات اجتماعی زحمتکشان قزاقستان اعلام میکنیم و درودهای رفیقانه به آنان میفرستیم.
انفجار کنونی اعتراضات اجتماعی در قزاقستان یکی از برجستهترین و درخشانترینها از آغاز سده جدید است و به اوجگیری مبارزه اعتصابی کارگران نفت و سایر کارگران این کشور تبدیل شده است. اعتراضات از تابستان گذشته آغاز شده است. زحمتکشان قزاقستان پس از کشتار وحشتناک پرولتاریا سال ۲۰۱۱* توسط رژیم دیکتاتوری نظربایف دوباره خود را سازماندهی کردند و پیوسته برای افزایش دستمزدها و حق ایجاد اتحادیههای کارگری و سایر انجمنهای کارگری مبارزه کردند. فقر اکثریت مردم، استثمار بیرحمانه نیروی کار، افزایش قیمتها، ظلم و ستم روزانه و بیحقوقی، موقعیت کارگران را غیرقابل تحمل کرده و آنان را به سمت اقدامات اعتراضی برده است.
آخرین ضربات اخراج دهها هزار کارگر نفت در دسامبر ۲۰۲۱، برقراری یک دیکتاتوری «بهداشتی» به بهانه «مبارزه با بیماری دنیاگیر» و افزایش شدید قیمت گاز بود. در ۳ ژانویه اعتصاب عمومی کارگران در منطقه مانگیستاو آغاز شد که سریعا به سایر مناطق کشور گسترش یافت. در آلماتی، پایتخت سابق قزاقستان، درگیریهایی بین معترضان و نیروهای سرکوبگر آغاز شدند. ده ها یا حتی صدها نفر کشته و زخمی شدهاند. افراد محروم که عمدتاً جوانان بیکار و مهاجران داخلی هستند به خلع مالکیت از پایین دست زدند و بسیاری از مراکز خرید، مغازهها و شعب بانکهای بزرگ را ویران کردند. در تعدادی از موارد، سربازان از گشودن آتش بر روی شورشیان خودداری کردند.
اعتراضات در کشور خودجوش و ناهماهنگ هستند، لذا معترضان شعارها و مطالبات گوناگون و اغلب متناقض مطرح میکنند. ما به عنوان آنارشیست، قبل از هر چیز از کسانی حمایت میکنیم که جهت گیری اجتماعی مشخص و واضحی دارند و اعتصاب و قیام در قزاقستان را از اعتراضات انتخاباتی و کودتاهای سیاسی متعدد سالهای اخیر متمایز میکنند. این مطالبات در جریان تجمعات اعتراضی و در شبکههای اجتماعی پخش شدند: لغو افزایش قیمت بنزین، افزایش صد درصدی دستمزدها، لغو افزایش سن بازنشستگی، اتخاذ تدابیری برای مبارزه با بیکاری، لغو واکسیناسیون اجباری علیه COVID-19، قرنطینه و اقدامات تبعیض آمیز جداسازی و غیره.
رژیم وحشت زده و در تلاش برای پایان دادن به شورش اجتماعی و زمان خریدن مجبور شد امتیازاتی بدهد: اعلام کاهش قیمت بنزین، توقف افزایش قیمت کالاهای «مهم اجتماعی» به مدت ۱۸۰ روز، برکناری دولت و حذف نظربایف میلیاردر از سمت رئیس شورای امنیت قزاقستان. اما هیچ کدام از اینها کمکی نکرد. شرکتهای نفتی غربی مصرانه از رئیسجمهور توکایف خواستند از نظم سرمایه داری پاسداری کند. حاکمان کشور وضعیت اضطراری و مقررات منع رفت و آمد اعلام کردند. تجمعات و اعتصابات ممنوع شدند و سرکوب معترضان با خونریزی و دستگیری هزاران نفر همراه شد.
رژیم قزاقستان از نیروهای کشورهای بلوک نظامی – سیاسی به ریاست فدراسیون روسیه خواست برای سرکوب اعتراضات اجتماعی وارد کشور شوند. این نیروها نقش ژاندارم سرمایه جهانی را دارند و موظف هستند تا شعلههای شورش اجتماعی را در قزاقستان خاموش کنند تا شعارها و مطالبات به کشورهای دیگر سرایت نکند و اعتصابات کارگری و اعتراضات توده ای علیه دیکتاتوری گسترده «بهداشتی» و تبعیضها صورت نگیرند.
ما آنارکوسندیکالیستها و آنارشیستهای روسیه هرگونه سرکوب اعتراضات کارگران قزاقستان و مداخله شرمآور ضدانقلاب خارجی را به رهبری کرملین به شدت محکوم میکنیم. ما هر گونه تلاش سیاستمداران از هر جناحی را برای سوءاستفاده از اعتراضات اجتماعی کارگران قزاقستان به منظور صعود به قله قدرت و توزیع مجدد اموال به نفع خود محکوم میکنیم. ما قاطعانه، مصمم و بدون کوچکترین تردیدی در کنار شورش اجتماعی کنونی در قزاقستان ایستادهایم و از زحمتکشان روسیه و کل جهان میخواهیم که با آن همبستگی عملی نشان دهند.
مطالبات اجتماعی کارگران قزاقستان را برآورده کنید
سرکوب شرکت کنندگان را در اعتراضات قزاقستان متوقف کنید
آزادی برای همه معترضان دستگیرشده
نه به دخالت خارجی
شرم بر مداخلهگران
کمیسیون اطلاعات KRAS عضو انجمن بینالمللی زحمتکشان (https://www.iwa-ait.org) در منطقه روسیه
*دولت قزاقستان روز ۱۶ دسامبر ۲۰۱۱ به اعتصاب کارگران نفت شهر جاناوزن حمله کرد و دستکم هفتاد کارگر را کشت. (توضیح مترجم)
ترجمه از متن انگلیسی: نادر تیف
درودهای بی کران من ب ابن مادر عزیز از دست رفته،!!
رزا: سلام رفیق جان.
متاسفانه کیبرد فارسی نداشتم مدتی و مرسی از کامنتها. این خانواده از افغانستان بودند که تلاش کردند وارد ترکیه شوند. ایرانیها ویزا برای ورود نمی خواهند ولی افغان ها ممنوع ورور هستند و سعی کردند از مرز رد شوند. به پای مادر پلاستیک پیچیده بود و علیرغم اینکه جورابهایش را بجای دستکش به بچه هایش داد این کودکان دستشان سیاه و سرما زده شد. امیدوارم قطع نکنند.
به سرمای مرز واقفید و اینکه این خانواده چگونه هیچ حمایتی ارز رژیم ایران نشد.
از ابتدای روی کار آمدن طالبان در افغانستان بیش از نیم میلیون فقط امسال از مرز ایران وارد ایران شدند و در راه اروپا و کشورهای دیگر تلاش دارند به ترکیه ورود کنند چراکه رژیم ایران اکنون همدست رژیم طالبان است و افغان های فراری را دیپرت می کند.
باشد که با قلب باز، افغانها را بپذیریم.
آنها هم مثل ایرانیان از ارتجاع مذهبی داعش/جاعش فراری هستند...
بدنبال درگذشت بکتاش آبتین در بیمارستان، زندانیان سیاسی زندان اوین در مقابل سالن هشت و در حیاط زندان تجمع کرده و شعار مرگ بر خامنه ای و مرگ بر دیکتاتور سر دادند.
https://youtu.be/H0Le4VH_-Js
برخی منابع از زندان اوین خبر دادهاند که زندانیان سیاسی بند ۸ این زندان، پس از انتشار خبر درگذشت بکتاش آبتین، در هواخوری بند با سر دادن شعار مرگ بر دیکتاتور و ... دست به اعتراض زدند.
صفحه اینستاگرام «جعفر عظیمزاده»، دبیر هیئت مدیره «اتحادیه آزاد کارگران ایران»، در اینباره نوشته است: «سپس همه آنان از سالنهای مختلف با حضور در سالن ۸ (محل حبس بکتاش آبتین) در حالی که رئیسبند و مسئولین حفاظت زندان نیز در آنجا بودند به سر دادن شعار مرگ بر دیکتاتور و دیگر شعارها ادامه دادند».
براساس این گزارش به دنبال افزایش شعارها، «رئیس بند و مسئولین حفاظت زندان مجبور به ترک سالن شدند».
زندانیان سیاسی بند ۸ اوین پس از این اعتراض که نزدیک به یک ساعت ادامه داشت با ترک سالن دست به تحصن در کریدور مقابل سالن ۸ زدهاند و این تحصن و اعتراض دستکم تا ساعت ۵ عصر روز شنبه ادامه داشت.
«کانون نویسندگان ایران» روز شنبه، ۱۸ دی۱۴۰۰، در بیانیهای کوتاه خبر داد که بکتاش آبتین، نویسنده و شاعر زندانی، در بیمارستان درگذشت.
در این بیانیه آمده بود: «بکتاش آبتین (۱۴۰۰- ۱۳۵۳)، شاعر، فیلمساز و عضو پایدار و برجسته کانون نویسندگان ایران که جان شیرین خود را فدای آزادی کرد، از میان ما رفت.»
پیش از این همسر بکتاش آبتین در گفتوگو با «خبرنگاری جرم نیست» گفته بود: «خواستند او را بکشند. به کما رفته است و جانش در خطر است».
آقای آبتین در تاریخ ۵مهر۱۳۹۹ در اوج بحران شیوع کووید ۱۹ در ایران، برای تحمل دوران محکومیت به زندان اوین تهران منتقل شده بود.
پاسخی کوتاه به نظرات شهلا شفیق
https://www.azadi-b.com/?p=17069
مهرداد صبوری
خانم شهلا شفیق در مقاله ای تحت نام “پیرامون محاکمه حمید نوری؛ پرسش هائی از کج اندیشان و کج رفتاران مدعی “چپ” به آقای نادر کلهری ایراد گرفته اند که نظرات ایشان را نقد محتوایی نکرده اند.من بمثابه یکی از ” از کج اندیشان و کج رفتاران مدعی “چپ” مورد خطاب خانم شفیق نکاتی را درباره محتوای نظری و عملی ایشان طرح می کنم تا خوانندگان و صاحب نظران با یک نگرش تحلیلی درباره نظرات و عملکرد ایشان قضاوت،نقد و برخورد کنند.
پایه و بنیان نظرات خانم شهلا شفیق بر گرفته و ترکیبی از نظرات هابرماس از مکتب فرانکفورت ، کورنليوس کاسترياديس فیلسوف پست مارکسیست و هانا آرنت فیلسوف لیبرال می باشد.این سه فیلسوف متلعق به قرن بیستم هستند و نظرات آنها در قرن بیستم و امروز هم درون جنبش های اجتماعی تاثیر گذار می باشند.موضوع اصلی در ارتباط با تاثیر گذاری نظرات این سه فیلسوف درون جنبش های اجتماعی این است که آیا این تاثیر گذاری در چارچوب و خدمت وضع موجود – سرمایه داری – می باشد ؟یا در خدمت در هم شکستن وضع موجود – سرمایه داری – و رهایی انسانها از اسثمار و ستم طبقاتی این نظام است؟
خانم شفیق در مصاحبه ای، آموزگاران و آموخته هایش را اینچنین توصیف می کند:
“برای تعریف دموکراسی من از دو فیلسوف آموختم. یکی کورنليوس کاستروياديس که یک فیلسوف پست مارکسیست است و از ایده دموکراسی بسان یک پروژه خودمختاری حرف میزند و نه صرفن یک پروژه لیبرالی. دموکراسی بر اساس حق رشد و خلاقیت افراد که به عنوان شهروند در تصمیم گیریهای اجتماع شرکت میکنند پیش میرود. شهروندان هم قانون را میآفرینند و هم آنرا عوض میکنند. چیزی شبیه آنچه در یونان باستان بوده است.فیلسوف دیگر هابرماس است که مسئله جامعه مدنی را مطرح میکند و از روند “گفتگوی اجتماعی ” صحبت میکند که در درون آن نقشآفرینان مختلف باهم جدل میکنند و به نتایج خاص میرسند. ” و “حرفی از هانا آرنت هست که من بسیار میپسندم. آرنت میگوید: «والاترين تلاش های آدمی در عرصه سیاست است». حرکت سیاسی در اینجا لزوما نه به معنی عضویت در یک حزب و گروه خاص و تکرار حرفهای آنان، بلکه به معنی نقشآفرینی خلاق است و در دست گرفتن مسئولیت خویش در اجتماع.”
جدا از نکاتی را که در بالا خانم شفیق درباره کورنليوس کاسترياديس، هابرماس و هانا آرنت توضیح داده اند،چه در کتابها ، مقالات ، مصاحبه ها و در عمل آشکارا می توان مشاهده کرد که بنیادهای نظری و عملی ایشان برگرفته و ترکیبی از نظرات این سه فیلسوف می باشد و بر اساس نظرات این فیلسوفان نظریه پردازی می کند.
حال برای آشنایی بیشتر با بنیادهای نظری خانم شفیق در چارچوب و حوصله موضوع بحث ،بصورت گذرا و کوتاه به نظرات سه فیلسوف آموزگار ایشان اشاره می شود.
هانا آرنت فیلسوف آلمانی درباره خود اینچنین می گوید ” من از زمرهی روشنفکران چپ آلمان نیستم و خیلی دیر به درک اهمیت مارکس رسیدم چون در جوانی علاقهای به تاریخ و سیاست نداشتم و اگر به سنتی تعلق داشته باشم، سنت فلسفی آلمان است.” هانا آرنت تعلق خود را به صهیونیسم و هویت یهودی بودنش را آشکارا بیان می کند و از تشکیل دولت صهینونیستی اسرائیل دفاع کرده است. هانا آرنت بر حاکمیت قانون تاکید داشت و از این منظر تکثرگرایی را در تقابل با توتالیتاریسم مطرح می کرد. کتاب منشاء توتالیتاریسم هانا آرنت در میان اثرهای گوناگون فلسفی و سیاسی او را می توان مطرح ترین اثر وی نام نهاد. نظریۀ توتالیتاریسم آرنت، دولتها و یا قدرت سیاسی را بر اساس روابط تولیدی و اجتماعی حاکم بر جامعه مشخص نمیکند بلکه بر پایۀ تعاریف دیگری مانند میزان دخالت آنها در “جامعه ی مدنی ” متمایز میکند. هانا آرنت در مقاله “فضيلت مدني” در ارتباط با چگونگی دستیابی انسانها به آزادی و برابری اینچنین راهکار ارائه می کند ،” انسان ها بايد بتوانند آزادي و برابري خود را به عنوان شهروند و در فضاي گفت وگو و تعامل به دست آورند.”
هابرماس متعلق به نسل چهارم مکتب فراکفورت می باشد.هابرماس از مدافعین جهانی شدن سرمایه داری است. وی طرفدار جاه طلبی شوونیستی قدرت های سرمایه داری اروپایی ( بازار مشترک اروپا) می باشد و معتقد است اروپای واحد باید ارتش واحدی برای “اداره جهان ” سازماندهی کند. او از حمله ناتو به یوگسلاوی دفاع کرد.هابرماس می گوید “ارتش آمریکا قادر به اداره جهان نیست و این “مسئولیت”بر دوش قدرتهای سرمایه داری امپریالیستی اروپا قرار دارد زیرا اروپا میراث دار”روشنگری” است و به این دلیل بهتر از آمریکا می تواند از پس این “جهان وحشی” بر آید !”
هابرماس مانند دیگر نمایندگان مکتب فرانکفورت، عقلانی کردن سرمایه داری و رفرمیزه شده آن را در دستور کار قرار می دهد. راهکار نظری و عملی که هابرماس برای برون رفت از وضع موجود _ سرمایه داری- ارائه می کند، مانند دیگر نمایندگان نظری مکتب فرانکفورت فراتر از چارچوب سیستم سرمایه داری نمی باشد.او در واقع نظام سرمایه داری را بمثابه معضل اصلی جامعه بشری نمی داند. هابرماس برای حل تضاد ها و معضلات اقتصادی،اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه با بازگشت به ایده های عصر روشنگری از طریق “جامعه مدنی” و “حوزه عمومی به عنوان قلمرو تفاهم و گفتگو” در چارچوب وضع موجود – سرمایه داری – را به عنوان راه حل پیشنهاد می کند.هابرماس جامعه مدرن را به دو بخش “زیست جهان” ( جامعه مدنی از نظر او متعلق به این بخش است ) و “نظام” ( اقتصادی – بازار – و سیاسی – دولت و پارلمان – ) تقسیم می کند .او بر اساس این تقسیم بندی از طریق نظریۀ “کنش ارتباطی” ( یا کنش متقابل )طرح می کند که می توان به “یک دولت – قانون مند ” دمکراتیک با اتکاء بر جامعه مدنی دست یافت.در واقع هابرماس به عنوان یک “نظریه پرداز ” برای نجات نظام سرمایه داری با توسل به ایده ابزار تئوریک بورژوازی یعنی جامعه مدنی تلاش می کند جلوی جنبش های اجتماعی که برای تغییر وضع موجود – سرمایه داری – مبارزه می کنند را بگیرد.
مفهوم و ایده جامعه مدنی تاریخا متعلق به عصر روشنگری در قرن ۱۷ و ۱۸ می باشد. طرح ایده جامعه مدنی توسط فیلسوفان عصر روشنگری مانند ولتر، اسیمت ،کانت،روسو و غیره برپایه دیدگاه لیبرالیستی و انسان دوستانه از انسان و جامعه مطرح شد. بعد از انقلاب کبیر فرانسه، از قرن ۱۹ به مرور زمان ایده جامعه مدنی حتی میان بورژوازی به فراموشی سپرده شد تا با بر آمد نئو لبیرالسیم از اواخر دهه ۷۰ میلادی قرن بیستم ایده جامعه مدنی از زیر آوار تاریخ بار دیگر توسط فیلسوفان بورژوازی بمثابه ابزار تئوریک برای تجدید و بازسازی ساختار ایدئولوژیک چهره تئولیبرالیسم سرمایه داری مطرح شد.
خانم شفیق درباره ایده دموکراسی کورنلیوس کاستوریادیس به نکتۀ کلیدی و مهمی دست می گذارد ” چیزی شبیه آنچه در یونان باستان بوده است”. مفهوم دموکراسی برای کاستوریادیس، رابطه بین سیاست و فلسفه در یونان کلاسیک است. کاستوریادیس با بازگشت به یونان ۲۰۰۰ سال پیش ایده خود مختاری و دموکراسی مورد نظر خود را در قرن بیستم مطرح می کند.کاستوریادیس نظریه خود را درباره خودمحتاری اینچنین جمع بندی می کند :” تنها بر اساس این باور غیرقابل تعلل – و تقریباً غیرممکن – درباره فناپذیری هر یک از ما و همه کارهایی است که انجام میدهیم. ما میتوانیم بهعنوان موجوداتی خودمختار زندگی کنیم، دیگران را موجوداتی خودمختار بدانیم، و جامعهای خودمختار را ممکن کنیم.” – نهاد خیالی جامعه –
نظرات کورنلیوس کاستوریادیس نشأت گرفته از جریانات نظری است که تحت نام “پست مارکسیست “در اروپا و دیگر نقاط جهان شکل گرفتند،میباشد،جریاناتی که نظریه های اقتصادی،احتماعی،طبقاتی مارکسیستی را رد کردند.جریاناتی که با ظاهری “رادیکال” به “مارکسیست سنتی و مارکسیست ارتدکس ” مرزبندی و نقد داشتند اما عملا به بخشی از دستگاه ایدئولوژیک وضع موجود – سرمایه داری- تبدیل شدند و نقش به انحراف کشاندن،کنترل و دامن زدن به پاسیفیسم در میان جنبش های اجتماعی را به عهده گرفتند.”نظریه پردازان پست مارکسیست” روش – متد و دخالتگری ماتریالیستی در تحولات اجتماعی را نفی می کنند ،آنها با به اصطلاح “نظریه و کنش دموکراتیک”،انقلاب را از دستور کار جنبش های اجتماعی خارج کرده و مدل ها و اشکال “پراکندهتر کنش اجتماعی” را جانشین نقش طبقات در مبارزه طبقاتی میان قطب کار و سرمایه می کنند.
در بخش دوم این مطلب به نکات و سوالاتی که در مقاله خانم شهلا شفیق تحت نام “پیرامون محاکمه حمید نوری؛ پرسش هائی از کج اندیشان و کج رفتاران مدعی “چپ” آمده است،می پردازم.
موضوع اصلی مقاله خانم شفیق، مفهوم “چپ” و چپ ستیزی می باشد و در کنار این بحث به نکاتی دیگر مانند محاکمه حمید نوری و کلاپ “محاکمه حمید نوری ( عباسی) می پردازد.
مقوله چپ یک مبحث پیچیده است و مفهومی کلی دارد.از احزاب سوسیال دمکرات، احزاب سبز تا احزاب و جریانات کمونیست و حتی آنارشیست هم خود را چپ می نامند. احزاب سوسیال دمکرات از اواخر قرن ۱۹ میلادی با برش از اردوگاه کار، سازش طبقاتی با وضع موجود – سرمایه داری – را در دستور کار خود قرار دادند. در اوایل قرن بیستم احزاب سوسیال دمکرات با اتخاذ سیاستهای ضدانقلابی در جنگ جهانی اول و انقلابات در اروپا از آنجمله انقلاب آلمان در سال ۱۹۱۸ عملا به احزاب بورژوایی حافظ منافع سرمایه داری پیوستند.
احزاب بورژوایی تنها نام کارگر و چپ را یدک می کشند، حزب کارگر انگلیس سر آمد این احزاب بورژوایی است که خود را چپ می داند.حزب بورژوایی چپ ایران ( فدائیان خلق) شعبه دوم باند اکثریتی ها هم خود را چپ وانمود می کنند.معیار حقیقت پراتیک می باشد،آنچیزی که احزاب و جریانات و افراد مستقل را از همدیگر تفکیک می کند،پرنسیب و پراتیکی که بر اساس جایگاه طبقاتی اتخاذ می کنند، است و نه ادعای چپ بودن.
خانم شفیق با آگاهی از صف بندی طبقاتی در میان جریانات و افرادی که خود را چپ می نامند، کج اندیشان و کج رفتاران مدعی “چپ” را انحصار طلب خطاب می کند.بحث و مشکل اصلی خانم شفیق چپ و بحث در ارتباط با محاکمه حمید نوری نیست،مشکل اصلی برداشت و نگرشی است که ایشان از روند تحولات اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی که در ایران قبل و بعد انقلاب مشروطیت تا قیام بهمن در سال ۱۳۵۷ رخ داده است ،می باشد. تمامی بحثی که خانم شفیق درباره جامعه ایران مطرح می کند، بر اساس مقوله مدرنیته و عدم دموکراسی در ایران و بحثی است که ایشان آن را ” مدرنیت مثله شده ” می نامند، می باشد. در این تحلیل هیچگونه بحثی درباره ساختار افتصادی،سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه صورت نمی گیرد و تنها بحث مدرنیت و چرایی عدم موفقیت مدرنیت در جامعه ایران پرداخته شده است. خانم شفیق ماهیت رژیم جمهوری اسلامی را یک رژیم توتالیتر ارزیابی می کند، جدا از اینکه بحث توتالیتر بودن رژیم جمهوری اسلامی درست هست یا نه؟ایشان در کتابها، مقالات و مصاحبه ها با تکیه بر مقوله توتالیتاریسم و توتالیتر بودن رژیم جمهوری اسلامی ،آگاهانه به ماهیت طبقاتی رژیم سرمایه داری – اسلامی حاکم بر ایران نمی پردازد.شهلا شفیق مانند دیگر کارگزاران نظریه پرداز بورژوازی، طبقاتی بودن جامعه را انکار می کند و طبقاتی را که بدلیل منافع متضادشان بصورت آشتی ناپذیر در تضاد با یگدیگر قرار می گیرند و به نبرد طبقاتی دست می زند را نفی می کند و مانند آموزگاران فیلسوف خود به عصر روشنگری باز می گردد و دستیابی به مدرنیته، لائیسیته در سایه دموکراسی در چارچوب وضع موجود – سرمایه داری – را در دستور کار قرار می دهد.
در ارتباط با بحث “نقد چپ و چپ ستیزی ” خانم شفیق سوالی را از “کج اندیشان و کج رفتاران مدعی “چپ” کرده اند “حال پرسش این است که از کدام ستیز با کدام چپ سخن می گوِیید؟ ” .پاسخ به این سوال در خود سوال بروشنی و گویا بیان شده است.وقتی از “ستیز” سخن می گوئیم تنها با کلمات بازی نمی کنیم،منظور ستیزی است که میان طبقات اجتماعی وجود دارد و این ستیز طبقاتی در نمایندگان سیاسی آنها انعکاس پیدا می کند.چپ ستیزی و یا بقول خانم شفیق با ” گروه های کمونیست ” یک امر عادی است.جریانات و افرادی که تعلق طبقاتی به بورژوازی دارند با “گروه های کمونیست” که از منافع طیقه کارگر دفاع می کنند در ستیز هستند.بنابراین ستیز میان ما “گروه های کمونیست ” و شما و دوستانتان ( بخشی از بورژوازی خارج از قدرت ) را باید برسمیت بشماریم و آن را به یک امر اخلاقی تبدیل نکنیم.نقد شما به “گروه های کمونیست ” در مقاله تان و در کلاپ هاوس بخشی از این ستیز طبقاتی می باشد.من بشخصه از اینگونه ستیز استقبال می کنم.
خانم شفیق با خود شیفتگی در بخش دیگری از مقالۀ خود در نقد “کج اندیشان و کج رفتاران مدعی “چپ” ” مطرح کرده اند که “ آیا لازم است یاد آوری کنم که صفحات بسیاری از کتابم در باره زندان سیاسی به این جان باختگان اختصاص دارد؟ که یکی از انگیزههای نوشتن این کتاب که در سال ۲۰۰۲ به زبان فرانسه منتشر شد شکستن سکوتی بوده که در این باره بر فضای بین المللی سلطه داشته است ؟ ” ،در ارتباط با این بخش از سخنان ایشان،قصد مقایسه یا ارائه بیلان کار مجموعه جریانات کمونیست ( یا بقول خانم شفیق”گروه های کمونیست”) و نیروهای چپ و مترقی در صف انقلاب را ندارم اما از سال ۱۳۵۸ بخصوص از سال ۱۳۶۰ تا به امروز صدها تظاهرات،اکسیون،سمینار،گردهمایی،سخنرانی،مقالات،کتابها و دیگر اشکال فعالیتی و مبارزاتی توسط جریانات کمونیست و نیروهای چپ و مترقی در حیطه بین المللی صورت گرفته است. البته مشخص است منظور خانم شفیق از “شکستن فضای بین المللی” مردم و احزاب،گروه های فمینیستی ،فعالین محیط زیست ، گروه های غیر پارلمانتاریست و دیگر گروه های اجتماعی که علیه وضع موجود – سرمایه داری – مبارزه می کنند، نمی باشد،مقصود ایشان از “شکستن فضای بین المللی” دولتهای سرمایه داری،پارلمانها و نهادهای وابسته به نظم موجود از آنجمله آکادمیسین های دانشگاهی می باشد.
از آغاز سال ۲۰۰۰ و در ادامۀ این سالها جریانات بورژوازی خارج از قدرت ( سلطنت طلبان،جمهوری خواهان ، سازمان مجاهدین و غیره – مجاهدین در زد و بند با سرمایه داری جهانی و در سازمان ملل – دولتها – به مقوله زندان و زندانیان سیاسی می پردازد-) با مقوله زندان و زندانیان سیاسی بیگانه بوده اند و هستند.سلطنت طلبان و بخشی از جمهوری خواهان که خود عامل جنایت،اختناق،سرکوب،زندان،شکنجه و اعدام می باشند و باید در فردای در هم شکسته شدن ماشین دولتی،بوروکراتیک و نظامی سرمایه داری، در کنار جنایتکاران رژیم جمهوری اسلامی در مقابل دادگاه های بین المللی مردمی قرار بگیرند.
خانم شفیق در آخرین سوالی که از “کج اندیشان و کج رفتاران مدعی “چپ” کرده است ،به نکته خیلی مهم و درستی اشاره کرده اند “تنها پرسشی که می توانم بر پرسش های دیگری که در این نوشته مطرح کرده ام بیفزایم این است که چرا به جای کوشش در حذف فکر نقاد به تامل در درسهای دادگاه نوری نمی نشینید؟” در پی دستگیری حمید نوری ( حمید عباسی ) در ۹ نوامبر سال ۲۰۱۹ بحث درباره “دادخواهی” و مفهوم آن بار دیگر در میان گرایشات گوناگون نظری – طبقاتی که در ارتباط با مقولاتی مانند زندانیان سیاسی،زندان،شکنجه،اعدام و بخصوص کشتار دهه ۶۰ فعالیت می کنند،بوقوع پیوست. دو جناح عمده با درک و بر داشت متفاوت از مقوله دادخواهی در ارتباط با محاکمه حمید نوری در این کارزار مبارزاتی با برنامه و عمل خود بصورت مستقل شرکت کردند.
محاکمه حمید نوری از ۱۰ اگوست ۲۰۲۱ در استکهلم – سوئد شروع بکار کرد.دستگاه قضایی سوئد بر اساس قوانین حقوقی بورژوایی بنا شده است.جریانات بورژوایی خارج از قدرت بنابر ماهیت طبقاتی خود دستگاه قضایی سوئد را دمکراتیک می دادند و محکومیت حقوقی و قضایی حمید نوری بالاترین دستاورد برایشان می باشد.
دادخواهی مورد نظر بخشی از بورژوازی خارج از قدرت که در جریان دستگیری و محاکمه حمید نوری نقش فعالانه ایفاء کرده اند،”دادخواهی حقوقی – قضایی” است و صرفا در جهت محکومیت فرد و افراد متهم از نقطه نظر قوانین حقوقی – قضایی حرکت می کنند. بنابر این درک و دیدگاه، این جناح، محاکمه حمید نوری را “دادگاهی تاریخی” ،”در چارچوب قوانین دمکراتیک ” ( منظور دستگاه قضایی سوئد )،”دادگاهی ملی ” “نقطه عطفی در تاریخ جنبش دادخواهی”،”اتفاق و رویداد تاریخی “و”جنبش دادخوهی-مردمی” می نامند.
جناح دوم ،جریانات کمونیست،چپ و مترقی هستند که در راستای مبارزه برای سرنگونی کلیت رژیم سرمایه داری – اسلامی حاکم بر ایران در ارتباط با دادگاه حمید نوری جنایتکار با حفظ استقلال خود در این اتفاق رخ داده شرکت کرده اند. شرکت کردن در دادگاه حمید نوری از جانب نیروهای کمونیست و انقلابی برسیمت شناختن دستگاه قضایی سوئد که مبتنی بر قوانین حقوقی بورژوایی بنا شده است،نیست،بلکه استفاده از این موقعیت بمثابه تریبونی برای انعکاس جنایات رژیم سرمایه داری – اسلامی حاکم بر ایران و افشاء و مبارزه علیه آلترناتیو سازی جریانات بورژوایی خارج از قدرت درون جنبش دادخواهی می باشد.
خانم شفیق بمثابه نظریه پرداز “جنبش دادخواهی” با الهام از مکتب آموزگارانش، “انسان ها بايد بتوانند آزادي و برابري خود را به عنوان شهروند و در فضاي گفت وگو و تعامل به دست آورند.” سازش طبقاتی را تبلیغ و ترویج می کند. جنبش دادخواهی مورد نظر ایشان، جنبشی همه با هم می باشد، جنبش رنگارنگی که از ” چپ و راست ” “به عنوان شهروند و در فضاي گفت وگو و تعامل” در آن شرکت دارند و با “اتحاد عمل” جنبش دادخواهی را به پیش می برند.خانم شفیق محاکمه حمید نوری را ” اتفاق و رویداد تاریخی” می نامد ،ایشان دستگاه قضایی سوئد که براساس قوانین بورژوایی بنا شده است را “دموکراتیک” می داند و بر این اساس “کشف حقیقت” و ” عدالت” را در چنین دستگاه قضایی جستجو می کند. درون جنبش دادخواهی مانند دیگر جنبش های اجتماعی جناح بندی گوناگون وجود دارد.خانم شفیق آگاهانه تضادهای درون جنبش های اجتماعی را نادیده می گیرد و با در دستور کار قرار دادن اینکه “شهروندان در فضاي گفت وگو و تعامل” بر معضلات اجتماعی فائق می آیند،همگان یا بقول ادبیات بورژوازی خارج از قدرت، ” اپوزیسیون ” را به اتحاد عمل حول محاکمه حمید نوری دعوت می کند.
این مطلب را با مکثی کوتاه بر یکی از مقاله های خانم شفیق تحت نام “چرا بخت با شاپور بختيار يار نشد؟” به پایان می رسانم.در این مقاله خانم شفیق آسمان و ریسمان را به هم می بافد تا ثابت بکنند که روشنفکران،ملی گرایان،جریانات چپ و غیره می بایست در سال ۱۳۵۷ از شاپور بختیار حمایت می کردند. اما ایشان باز هم آگاهانه در پنج قسمت این مقاله بحثی درباره وجود طبقات اجتماعی و مبارزه طبقاتی نمی کند و با طرح یکسری بحث های تکراری درباره نقش اسلام گرایان و “نقش آفرینان غیر دینی” در دورانهای مختلف تاریخی و روند و جدال اسلام گرایی و مدرنیت از انقلاب مشروطیت تا قیام بهمن در سال ۱۳۵۷ “دلایل ناکامی شاپور بختیار” را در سال ۱۳۵۷ را توضیح می دهد. شاپور بختیار و جبهه ملی نماینده بخشی از بورژوازی خارج از قدرت بودند که در دهه ۳۰ و بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با تکیه بر قانون اساسی مشروطه علیه دیکتاتوری شاه مبارزه می کردند. رهبران جبهه ملی در سال ۱۳۵۶ برای نجات وضع موجود – سرمایه داری – و در چارچوب رژیم بورژوایی – سلطنتی نامه ایی به شاه نوشتند “«تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیای حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی مشروطه و اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات و زندانیان و تبعیدیهای سیاسی و استقرار دولتی برآمده از رأی اکثریت نمایندگان منتخب ملت». “.با رشد و گسترش قیام توده ای در سال ۱۳۵۷ علیه رژیم سلطنتی و اجتناب ناپذیری فروپاشی رژیم سلطنتی، بورژوازی در عرصه داخلی و بین المللی برای جلوگیری از درهم شکسته شدن ماشین دولتی و نظامی سرمایه داری به تکاپو افتاد. بر بستر رویداهای آنزمان، درون جبهه ملی انشقاق بوجود آمد، بخشی به خمینی و جریان اسلام گرا پیوستند و شاپور بختیار نخست وزیری رژیم سلطنتی را قبول کرد.
اما خانم شفیق با درس گیری از هانا آرنت،کورنلیوس کاستوریادیس و هابرماس، آگاهانه به ماهیت طبقاتی رژیم سرمایه داری – سلطنتی ،اوضاع اقتصادی،سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه و رویداهایی که از اواخر سال ۱۳۵۵ در ایران آغاز شده بود،نمی پردازد. ایشان با بازگشت به عصر روشنگری و تکیه بر مقولاتی مانند جامعه مدنی،شهروندان،حقوق شهروندی و دمکراسی بورژوایی،”معضل اصلی و تضاد موجود در ایران را “جدال مابین مدرنیت با مذهب” ارزیابی می کند. شهلا شفیق روند رویدادهای تاریخی – اجتماعی ایران را اینچنین ترسیم می کند : “ ما در جامعهای زندگی میکنیم که نه با اطمینان می توانیم بگوییم سنتیاست و نه بگوییم مدرن است. جامعهای که در آن در سال ۱۹۰۶ انقلاب مشروطه اتفاق می افتد که بهرحال پديده ای است مدرن. جامعهای که در آن در دوره مصدق با وجود اینکه کاشانی به سمت شاه میرود مردم اما از مصدق حمایت میکنند. اینها را نمیتوانیم انکار کنیم و نادیده بگیریم. در آن دورهها اسلام گرایان نقش تعیینکننده ندارند اما در سال ۵۷ خمینی و اسلامیستها تعیین گر ماجرا میشوند.” و با اختراع “نظریۀ مدرنیت مثله شده” نتیجه گیری می کند روند شکل گیری مدرنیت که از انقلاب مشروطیت در ایران آغاز شروع شده بود در سال ۱۳۵۷ با شکست روبرو شد و در دی سال ۱۳۵۷ جریانات چپ و دیگر جناح بندیهای طبقاتی می بایست از شاپور بختیار پشتیبانی می کردند.خانم شفیق بر اساس چنین درک و بر داشتی که از مقولات طبقاتی – اجتماعی دارند در سال ۱۴۰۰ در کنار بخشی از بورژوازی خارج از قدرت قرار گرفته است و در ارتباط با محاکمه حمید نوری از “دادخواهی حقوقی – قضایی” دفاع می کند.
…
م.صبوری
پیرامون محاکمه حمید نوری؛ پرسش هائی از کج اندیشان و کج رفتاران مدعی “چپ” – شهلا شفیق
https://www.akhbar-rooz.com/136100/1400/10/02/
چپ کُشی از گوهردشت تا استکهلم
https://iranglobal.info/node/92157
در حاشیه دادگاه حمید نوری (از عوامل رژیم سرمایه داری ِ انسان کش مستقر در ایران) که در کشور سوئد و در شهر استکهلم برگزار میشود مباحث مختلفی رخ داده که در ماه های اخیر، این مباحث، و متاسفانه ذیل عنوان جنبش دادخواهی، به سمت حمله به نیروهای چپ کشیده شده است. متاسفانه این فرصت مغتنم تاریخی که باید در آن بیش از هر چیزی به افشای نقش نوری ها و کلیت حاکمیت جمهوری اسلامی پرداخت، با برخی مباحث حاشیه ای تا حد زیادی از دست میرود. نخست باید گفت که اقدامی که ایرج مصداقی طی سال ها در باب ثبت خاطرات و اسناد زندان و بازسازی خاطره جانباختگان انجام داده جای تقدیر دارد. همینطور، اقدامات او و دوستانش در دستگیری حمید نوری که سنگ بنای دادگاه تاریخی استکهلم است نیز باید مورد قدردانی قرار گیرد و دیگران نیز باید تشویق شوند که از این دست اقدامات انجام دهند و صرفا به اظهار نظر و نقد بسنده نکنند زیرا که مساله به سر تغییر است نه تفسیر. اما در حاشیه این دادگاه متاسفانه موارد دیگری توسط افراد و جریانات مختلف و گهگاه حتی توسط آقای مصداقی و برخی دوستانش رقم زده شده است که قابل تامل، بررسی و "نقد" است....
به گُه کشیدنِ بنیاد پژوهشهای زنان امسال، بامدیریت شهلا شفیق/ سخنرانی حمید نوذری
https://archiverosa.blogspot.com/2019/06/blog-post_29.html
متاسفانه اغلب زنانِ سازمانی و چپ (موردِ شهلا شفیق_ پیکار) بازیگرِ بازی های سیستم شده اند. هم از توبره ی چپ می خورند و هم از آبخورِ سیستم. هم پشتِ تریبون رادیو همبستگی و هم مدیریتِ بنگاهِ علاء دین هم محبوبِ مردانِ پول و سیاست و هم مدیریتِ پژوهشِ زنان!
چندی پیش که داشتم به دوستی میگفتم، چرا شهلا شفیق و پیران آزاد در رادیوی چاه کارگر، هم صحبتند. گفت: مگه نمی دونی که پیکاری بوده و نظر پرداز چپ!
چه رمزی در جادوی این علاء الدین بی چراغ نهفته است؟:بهروز عارفی!قبای دفاع از خلق فلسطين و دم خروس يهودی ستيزی:شهلا شفيق
https://eshtrak.wordpress.com/2011/05/10/%DA%86%D9%87-%D8%B1%D9%85%D8%B2%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%A8%DB%8C-%DA%86%D8%B1%D8%A7%D8%BA/
به نظرم اغلبِ اینها اگر در سیستم رژیم اسلامی حل نشدند، مثل توده ای/اکثریتی ها، اما خوب در سرمایه داری خیس خورده اند. داشتم فکر میکردم که برای آقای محیط زیست-پیران آزاد، فرقی ندارد یک زنِ پالتو پوست به تن، تا زمانی که طرفش زن باشد و رفیق باشد. گور پدرِ این خرس های قطبی هم شده! این هم از مبحث محیط زیست چپ، که باید به سرکوبگرانش مدال هم داد! اگرنه، چه فرقی دارد مُدل سخنرانِ راه کارگری - شهلا شفیق، که پوست حیوان را بر تن کُنی یا مدلِ داعشی، خرس را از سر لذت، سر بِبُری.
برای محیط زیستی های تقلبی راه کارگری (مثلِ پیران آزاد) فقط مهم است که جنسش مرغوب و از زیر خاکی های چپ باشد!؟
رزا: دعوااز روزی شروع شد که در کلوب هاوس دادگاه نوری نگذاشتند چپها حرفشان را بزنند:)
یک اقلیتی سابق در ایران نوشت که اتاقشان را تحریم کنید (نادر کلهری)
ایرج مصداقی که همبندی سابق نادر کلهری است در تلویزیون میهن نادر کلهری را تهدید کرد که علیه او افشاگری می کند و شهلا شفیق هم دو مقاله در حمایت از مصداقی و اتاق کلوب هاسش نوشت...
مبحث "چپ درمانده و وامانده" ایرج مصداقی اغلب بریده از چپها را دور خودش خوب جمع کرده و با موزیک شاهنشها... علیه چپ پا می کوبند:)
حالا رادیو همبستگی و برابری راه کارگر در گِل مانده چرا که تا الان میکروفونش رو به شهلا شفیق بود:)
من قبلن اخطار داده بودم که شهلا با پالتوپوست خرس و کلاه مینک نه فمینیست است و نه چپ و نه شایسته ی مطرح شدن...
حال بچه های ائتلاف شورای نیروهای چپ و "کمونیست" انگشت به کون در حال بررسی کارنامه ی فلسفی شهلا شفیق هستند (مهرداد صبوری) یا افشای ادمین سبزِ اتاق کلوب هاسی با نوشته ای از ناشناسی به اسم محمود زنگنه!
من و زنهایی دیگر همان 98 اعلام کردیم که شهلا فیک است. ولی ایشان را بالای کنفرانسهایشان نشاندند و جلوی دهانش میکروفون چپ گرفتند.
حال او همان میکروفون را با دسته در کون چپ گذاشته و هی فرو می کند با همکاری مصداقی:)
برای آنارشیستها صحنه ی جالبی نیست!
درگیری پروژه بگیرها است!
چاه کارگر و بقیه ائتلافیونش از احزاب سوسیال دمکراسی می چاپند و شهلا از اسرائیل:)
ما را چه که دمب "سگ" دراز است؟
وقتی از گاییدن همدیگر بی حال شوند آذارشان کمتر به ما خواهد رسید:)
*آزار و اذیت شان کمتر به ما خواهد رسید:)
تیرباران منزل فرمانده ایذه
ساعاتی پیش منزل «حسن نبوتی»، سرپرست فرمانداری ایذه، از سوی اشخاص مسلح نقابدار "ناشناس" مورد حمله و تیراندازی قرار گرفته است.
در روز ۱۹ دی نیز «فرشاد نقدی»، شهردار «دهدز»، در حال ورود به رستورانی در خیابان «محمد رسول الله» شهر ایذه، هدف شلیک گلوله قرار گرفت و کشته شد...
https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=240771
یاد باد آن روزگاران که مینا خانی دو پستونه به تنور میچسبید که آی منجنیقیون نوک پیکان تکامل طبقه کارگرن
و اتفاقاتی که افتاده
اولا تجاوز نبوده،
ثانیا آزار نبوده،
ثالثا بوده هم
سکسیسم روزمره بورژوایی بوده
الان گویا تا دسته رفته توش فهمیده نه فقط سکسیسمشون ساختاریه، خار هم داره!
https://twitter.com/panjalii/status/1480515808753291266
باور داریم بعنوان سپر انسانی هواپیما را زدند | گفتوگو با والدین دو مسافر پرواز ۷۵۲
https://youtu.be/8V2cMSCG-JU
متاسفانه این پدر مادر بعد از دو سال خبر ملاقاتهای سران ج اسلامی رو میگن چون در دولت قبل ایشون کاره ای بوده و الان که در این دولت کاره ای نیست صداشون درامده. ما خانواده های هواپیما خیلی از این بابت متاسفیم. جای بسیار تأمل داره!!!!!!!!!!
ازقتلهای زنجیره ای تا اسیدپاشی تا کارداجین تا عملیات فریب تا اعدام مخالفان و سربه نیست کردنشون و هزاران جنایت دیگه هرکاری رو توسط ج ا دورازانتطار نمیدونه
سپاه وقتی به پایگاه آمریکایی در عراق حمله کرده، ترسیده که امریکا حمله کنه، سریع هواپیمای مسافربری رو زدن که بفهمونن، اگه حمله کردید میندازیم گردن شما
اینها یک خانواده حزب اللهی هستند که با بورس رژیم به انگلیس رفته اند اما جمهوری اسلامی شتر مرگی است که در خانه همه می خوابد
یه جوری ویدیوی سر بریدنِ مانکنها رو با تعجب دست به دست میکنین، انگار نه انگار چهل ساله لباساتون رو از تن مانکن بدون سر انتخاب میکنین!
خوابیدن در مسجد حرامه ولی زیر پلها توی گورها توی اتوبوس بیآرتی و بیابونهای اطراف تهران از شیر مادر حلالتر.
فقط مونده حاجیزاده هشتگ شمعی روشن میکنم بزنه و ادای عزاداری دربیاره.
پسر نکنه آخوندا به تکنولوژی فریز کردن خودشون دست پیدا کردن و برن یهو بیست سال قایم شن دوباره بیان؟ یا از اون بدتر روزی ٢٣ ساعت خودشون رو فریز کنند و اینطوری بیست برابر بیشتر عمر کنند؟
از لحاظ روحی نیاز دارم قاسم سلیمانی زنده شه یه دور دیگه هم بمیره
اگه یکی از اعضای خانوادهم سر قبرم آیهی قرآن و از این دست خزعبلات بلغور کرد آزادید بهش بگید خفه شو.
من اوایل تست میدادم اون وسطا بودم، اخیرا تست دادم گفت تا دسته کمونیستی :))))
وقتی بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی، نوشتم که محبوبیت بالای او دروغ رسانههای پروپاگانداست، دوستداران "سردار مرگ" برافروخته شدند.
یکی از آنها ایشان بود که در هواپیمای اوکراینی کشته شد! من پاسخی به او ندادم، اما به گفته پدرش، همکاران سلیمانی عامدانه او و ۱۷۵ نفر را سپر انسانی کردند!
ماندلا در دفاعیاتش در دادگاه میگوید:"وقتی حکومت عدمخشونت ما را با خشونتمطلق پاسخ داد، ما چند انتخاب داشتیم: خرابکاری شرافتمندانه، جنگ چريکی و تروريسم!
ما برای ادامه مبارزه، اولی را انتخاب کرديم و به روش ديگری متوسل نشدیم. خرابکاری موجب خونریزی و تباهکردن زندگی انسانها نمیشد"
https://twitter.com/AmmarMaleki/status/1479206688142016523?cxt=HHwWloCywampmYcpAAAA
رزا جان خسته نباشی !
هر موقع رژیم اصلاحات و رفرم در رابطه با زندانیان و زندان بانان مطرح کرد بدان که عکس آن اجراء خواهد اگر شنیده باشی در شاهنامه هم مطرح شده ، وقتی قول ب شکل خوشبینی وقتی رستم را بلند کرد از رستم پرسید کجا تو پرت کنم، بیچاره رستم نمیدانست که غول عکس آن را انجام میدهد گفت ب کوهها و دشت پرت کن شاید امکان زندگی دوباره داشته باشد، غول همانطور که گفتیم عکس آن را انجام داد او را ب دریا انداخت که خوراک ماهی ها شود البته که این داستان تخیلی و آرمانی است،
و با حرکت جمهوری اسلامی زمین تا آسمان است،
بله داستان جمهوری اسلامي با رفرم و اصلاحات همیشه عکس آن بوده،، انهایی که اگر کمی انصاف داشته باشند متوجه خواهید شد که رژیم و یا حاکمیت کنونی با دکترین لاجوردی و حاج داوود حرکت میکنند،!!
بعدالتحریر
در رابطه با شاهنامه فردوسی این که آیا زال و یارستن و یا کسی که با غول روبرو شدند امکان اشتباه است قبل با پوزش فراوان
دویچه وله :دادگاه رسیدگی به جنایت مرد ایرانی-عراقی که دست و پای دوست دختر خود را بسته به او تجاوز کرده و سپس او را مثله کرده بود، در برلین آغاز شد. این فرد با نام عبدالله رندانی، حدود ۹ سال پیش در پی این جنایت به ایران فرار کرد.
مردی از سر انتقامجویی در حالی که دست و پا و دهان دوست دخترش را بسته بود، با چاقو قربانی را مثله کرد. به هنگام ارتکاب این جنایت، دختر کوچک این زن نیز با دست و پا و دهان بسته در اتاق همجوار حضور داشته است.
این صحنهی جنایتی است که در اکتبر ۲۰۱۲ در منطقه شونهبرگ برلین رخ داد. فرد مظنون به جنایت یک ایرانی-عراقی به نام "امید ر" بوده است. او پس از ارتکاب جنایت به ایران فرار میکند.
پلیس برلین در سال ۲۰۱۲ با انتشار عکسی از متهم، او را "عبدالله رندانی"، معروف به "امید رمضانی" معرفی کرد.
فرد مظنون به ارتکاب جنایت از روز پنجشنبه ۱۳ ژانویه (۲۳ دی) در مقابل دادگاه قرار گرفته و محاکمه او آغاز شده است.
به گزارش خبرگزاری آلمان، در دادخواست دادستانی این فرد به دو فقره تلاش برای قتل، تجاوز و ایراد جراحت سنگین بر بدن متهم شده است.
وکلای مدافع متهم ۵۴ ساله در آغاز جلسه رسیدگی دادگاه اعلام کردند که موکل آنها فعلا حاضر به هیچ گونه اظهاراتی نیست.
بر اساس دادخواست، این فرد متولد عراق با تابعیت هلند، دوست دختر خود را مورد بدرفتاری و آزار جسمی و روحی قرار داده است.
متهم قربانی را مورد بدرفتاری جنسی قرار داده و با چاقو، پستان، بینی و اندام جنسی زن را به شدت مجروح کرده است. او پیش از این عمل، دختر در آن زمان ده ساله زن را در اتاق مجاور با دست و پای بسته حبس کرده بود.
قربانی که یک زن ایرانی ساکن برلین است، با بدنی به شدت مجروح موفق میشود پنجره آپارتمان خود را گشوده و به فریاد کمک بطلبد. یک رهگذر صدای کمکخواهی او را شنیده و با پلیس تماس میگیرد.
رونالد وبر، وکیل مدافع شاکی زن در حاشیه این دادگاه گفته است: «شدت جراحتهایی که بر بدن زن وارد شدند، غیرقابل تصور است.» او افزود که با رسیدگیهای سریع پزشکی، در این فاصله جراحتهای این زن بهبود یافتهاند.
فرد متهم به هنگام ارتکاب جنایت به زن گفته بود: «باید دست به این کار بزنم، چون میخواهی از من جدا بشوی.»
متهم در ایران به دلیل همین اتهامات مرتکب شده در آلمان به زندان محکوم شده و در تا زمان آزادی در ماه مه ۲۰۱۹ در زندان به سر میبرده است. او پس از آزادی از زندان راهی هلند شده است.
فرد مجرم در سال ۲۰۲۰ در هلند دستگیر و در ژوئیه ۲۰۲۱ به مقامات قضایی آلمان تحویل داده شد.
پیش از این دیوان عالی اروپا به این مسئله پرداخته بود که در این مورد خاص ممنوعیت مجازات مضاعف صدق میکند، زیرا او یک بار در ایران محاکمه و محکوم شده است.
دیوان عالی اروپا در رابطه با درخواست تحویل متهم به آلمان اعلام کرد که ممنوعیت مجازات مضاعف در مورد این فرد صدق نمیکند.
جلسه بعدی دادگاه برای روز ۲۷ ژانویه تعیین شده است.
عجبا در دنیای امروز حتا جانوران هم این عمل ضد انسانی را انجام نمیدهند، مثلا ما شیر، و گاو را دیدیم که شیر وقتی ب گاو حمله میکند وقتی میبیندند، گاو حامله است، دست از آن میکشدند و گاو را رها میکند،
یا خود گاو، گاو نر وقتی میبیند که ماده گاو حامله است، از جفت گیری دست میکشد، پس ما کی میخواهیم حیوان فهميده، شویم،LoL واقعا جدی میگم پس این ادم ها ک دست ب خشونت روی میآورند ایا نمیفهمند، این کار جنایت است،؟؟
رسانههای آلمانی امروز همه از کیس مرد عراقی که دوست دختر سابق و زیبای ایرانیش رو ۱۰ سال پیش به طرز وحشیانهای با چاقو مثله کرده بود و به ایران فرار کرده بود و اونجا فقط به دلیل انتشار تصاویر مستحجن ۷ سال محکوم شده بود و همونم بهش عفو خورد و برگشت هلند و الان
دستگیر شده و دوباره در برلین پشت میز محاکمه قرار گرفته و دادستان درخواست حبس ابد کرده،گزارش نوشتن.
بنفشه ۱۰ سال پیش به این مرد گفته بود که نمیخواد دیگه باهاش کاری داشته باشه. مرد میره سراغش تو آپارتمان. دختر بنفشه رو که داشته میرفته مدرسه تو راهرو میبینه و به زور میکشونش خونه.
بعد دختر کوچیک رو در اتاقی حبس میکنه و میره سراغ بنفشه. این جنایتکار به بنفشه تجاوز میکنه سینههاش رو میبره و با چاقو جراحات سنگینی به آلت زنانهاش وارد میکنه. دادستان میگه: «هدف این مرد نابود کردن زیبایی، جذابیت و زنانگی بنفشه بود.
بنفشه غرق در خون، موفق میشه خودشو به
پنجره برسونه. دوچرخهسواری در خیابان بنفشه رو میبینه و به پلیس اطلاع میده و ... بنفشه به طرز معجزهآسایی زنده میمونه. چندین عمل جراحی رو پشت سر گذاشته...
https://twitter.com/netvand/status/1481956916339396614/photo/1
جبا در دنیای امروز حتا جانوران هم این عمل ضد انسانی را انجام نمیدهند،
رزا: این آشغال به رژیم اسلامی کفته که ناموسش با مرد دیگری رفته! رژیم هم آزادش کرد. طرف بدو بدو رفت هلند! قبلش ایران باز یک زن را بدبخت کرد!
هلند هم قبل از مثله کردن بنفشه در برلین یک زن دیگر را کتک زده بود!
هلند این اشغال را به آلمان بازگرداند برای محاکمه!
وکیل آشغال ادعا کرده که او چون یکبار محاکمه شده (در ایران!)، پس نباید برای همان جرم دوباره محاکمه بشه!
دادگاه البته رد کرد و می ترسند که باز زنجیره ای زنان دیگری را مثله کنه...
اینها فرهنگ اسلامی شان را با اسیدپاشی و ناموس بازی شان را مثل ویروس گسترده کردن و زن کُشی هایشان را و البته قوانین شریعت اسم رمز تهاجم به زنان است...
امید زنان برلین نگذارند طرف رها بشه.
شخصن ترجیحن حکم به بی آلت کردن اینها می دهم.
حال با دارو که کُلن احساس جنسی اش از بین برود:)
اگرچه تجاوز از موضع قدرت است ولی بی آلت کردن باید قدم اول باشد...
چرا که داشتن آلت مذکر اولین فاکتور قدرت است.
دوستی قبلن نوشته بود که هم بندی او در ایران بوده و متاسفانه با ازدواج در ایران زن دیگری را آزار داده...
به هر حال ایران بهشت این افراد است ولی طرف به زندگی در اروپا عادت داشت و به محل جرم بازگشت:)
عبدالله شهبازی ایدئولوگ ضدآمریکایی رژیم ایران در ایالات متحده اقامت دارد
در حالی که مقامات سابق رژیم ایران به آسانی به آمریکا سفر و مهاجرت میکنند، پناهجویان ایرانی سالها پشت درهای بسته میمانند
منابع اپوزسیون ایران میگویند عبدالله شهبازی، ایدئولوگ نزدیک به رژیم جمهوری اسلامی که به مواضع ضدآمریکایی شهرت دارد، اخیرا در ایالات متحده مشاهده شده و به نظر میرسد در این کشور اقامت دارد.
به گفته این منابع، این امر باعث واکنش شدید مخالفان جمهوری اسلامی به وزارت خارجه آمریکا شده است.
عبدالله شهبازی که در دوران حکومت پهلوی از اعضای حزب کمونیستی «توده» بود، پس از انقلاب 1357 دستگیر شد و منتقدانش میگویند او پس از زندان تبدیل به یک «تواب» و «کارگزار امنیتی» رژیم ایران شد.
شهبازی از سال 1367 تا 1377 رئیس «مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی» بوده که یکی از «ویترینهای وزارت اطلاعات» برای تبلیغ روایات تاریخی مورد علاقه رژیم بود.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در سال 1374 شهبازی را به ریاست مؤسسه تخصصی «مطالعات تاریخ معاصر ایران» منصوب کرد.
از مروجان «تهاجم فرهنگی»
در دهه 1370 شمسی شهبازی یکی از مروجان اصلی تئوری توطئه «تهاجم فرهنگی» بود که ادعا داشت غرب، بهویژه ایالات متحده، نیروهای تاثیرگذار جامعه ایران را جذب و تربیت میکند تا از طریق آنها به جمهوری اسلامی ضربه بزند.
این تئوری توطئه بهانه مناسبی برای دستگاه امنیتی مخوف رژیم ایران فراهم کرد تا کشتار دسته جمعی روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان ایرانی را آغاز کند، رویدادی که متعاقباً به «قتلهای زنجیرهای» معروف شد.
منتقدان میگویند شهبازی پس از آشکار شدن قتل روشنفکران، با هدایت دستگاههای امنیتی ایران به «سفیدنمایی» این جنایت بزرگ اقدام کرد. او در این راستا کتابی چند جلدی با عنوان «زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران» منتشر کرد.
او در این کتاب مدعی شد که «زرتشتیان، فراماسونها، بهائیان و یهودیان همگی تحت هدایت اسرائیل در طول تاریخ با یکدیگر همکاری کردهاند تا به ایران آسیب برسانند».
«کتاب سال»
این کتاب در سال 1385 به عنوان «کتاب سال» جمهوری اسلامی برگزیده شد. دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی سالها به منظور «تقویت احساسات ضد بهایی، ضدیهودی و ضد اسرائیلی» از این کتاب بهرهبرداری کرده و مخالفان و منتقدان را تحت عناوینی همچون «یهودی مخفی» و «بهایی مخفی» تحت پیگرد قرار داد.
مخالفان رژیم ایران در آمریکا به «سندیکای خبری یهودیان» گفتهاند، در حالی که وزارت خارجه آمریکا در دوران دولتهای بایدن و اوباما به آسانی امکانات مهاجرت به ایالات متحده را برای مقامات سابق رژیم ایران مانند شهبازی فراهم کرده است، پناهجویان مخالف جمهوری اسلامی که از آزار و اذیت آن رژیم فرار کردهاند و برخی از آنها در کشورهای ثالث ناامن با خطر از دست دادن جان خود دست و پنجه نرم میکنند، سالها پشت درهای بسته نگه داشته میشوند.
به گفته آنها، یکی از دلایل اصلی گمراهی دولت و افکار عمومی آمریکا درباره وضعیت ایران این است که رژیم جمهوری اسلامی «ماموران امنیتی» خود را با کمک «رابط»های خود در داخل دولت و وزارت خارجه آمریکا به این کشور صادر و در اندیشکدهها، رسانهها و دانشگاهها تحت عنوان «کارشناس» و «پژوهشگر» مستقر میکند و سپس این افراد به منابع اصلی ترویج اطلاعات نادرست درباره ایران تبدیل میشوند.
تو این دیوونه خونه چرا یکی جرات میکنه محیط بان بشه؟
محیط بان زده شکارچی غیرمجازو طی یه درگیری کشته حالا حکم قصاص و اعدامش اومده !!!
اگه اینه پس چرا بهشون اسلحه میدین ؟! .. جالب اینجاس که اگه نمیکشت میکشتنش !! و همه جای دنیا از محیطبانش حمایت میکنه جز اینجا با قانون کصشر قصاصش!!
#برومند_نجفی
تو مملکتی که متجاوز میتونه مانع سقط جنین بشه و دزد میتونه شکایت کنه برای اینکه مورد حمله قرار گرفته این حکم هم بعید نیست
احتمالا یارو روس بوده یا با اون دارو دسته چون الان روسا به شکل فله ای برا شکار میان ایران و با فرش قرمز و مجوز ازشون استقبال میشه.
جالبه اونی که با زدن هواپیما 176 نفر رو کشته داره راست راست میگرده و به ریش مردم میخنده
#برومند_نجفی در آستانه ی اعدام
1979 : Être une femme en Iran
https://youtu.be/7F56395coIo
Reportage montrant comment vivent et pensent les femmes iraniennes après la révolution. On rencontre des femmes de toutes origines et de toutes conditions, vivant à la ville ou à la campagne, travaillant pour la plupart. Elles nous parlent de la condition des femmes sous le régime du Shah, de leur action dans la révolution, des changements qu'elles attendent avec la venue de KHOMEINY (plus ou moins de liberté...), du port du voile, des lois coraniques concernant les femmes, des rapports avec les hommes, et la famille et disent comment elles voient l'avenir pour elles et leurs enfants-interview d'un paysan, de l'ayatollah S. MADARI et du censeur sur la condition des femmes et leurs droits
Images d'archive INA
Institut National de l'Audiovisuel
با سلام و درود،!!
رزا جان من داشتم کامنت عبدالله شهبازی را میخواندم، در مقاله طوری مطرح میشود که ایشان بعد ورود ب زندان تواب میشود،
سال ۵۷ در زندان ب شکل امروزی شکنجه نبود، فقط برای عده ی بعدا مثل تقی شهرام وسعادتی فرقان ب شکل غیر منسجم انجام میشد، بنابراين اين اقا بدون شکنجه تواب میشود،
که ب نطر من این آدرس غلط است
بعدا بیشتر مینویسم
ما قبلا در رابطه با توابین و توده و اکثریت، خیلی گفتیم و نوشتیم،
الان یعنی امروزه اکثریت خود را کمونیست های طرفداران لنین و مارکس میدانند در داخل ایران علنا خود را طرفداران جمهوری اسلامی میدانند، حتا از این جمعیت تعدای ب گفته خودشان قبلا ب توسط اکثریت در دهه ۶۰ لو رفته یعنی فروخته شدند ولی امروز بدون برخورد ب گذشته از این جماعت اکثریتی و توده دفاع و علنا ما را خائن و پیشنهاد میدهند با بودن ریسی جنایت کار ب ایران بیاید، رزا من از این فاصله کوتاه انهایی که اخیرا ب ایران رفته میگویند، که در فرودگاه بازجویی و گفته شده باید در کشوری که کنسولگری مراسمی که از قبیل کمیل و شب های مذهبی باید اشتراک کنند،
دوم ب غیر ایران کدام کشوری از مردم خودش دعوت ب کشورش ب غیر ایران انجام میگیرد،
پس اینجا ادم کمی باید شک کند، چراء جمهوری اسلامی دست ب اين کار میزند،
خوب برویم سر اصل مطلب شهبازی ها کیانوری ها و فرخ نگهدار ها که بعضی از انها در گروههای های دیگر سوسیال دموکرات شدند و بعضی از انها هنوز هم هنوز است مثل حشمتالله ب شکل های مختلف هواداران خود را را ب همکاری از رژیم توسعه و گسترش و فرهنگ خود فروخته را پیشه خودشان قرار داده،
در نتجه کوتاه اکثریت و توده و در مجموعه توابین که همگی از دکترین اسدالله لاجوردی نشأت گرفته در همه عرصههای اجتماعی دولت جمهوری اسلامی همکاری و مورد استفاده قرار گرفته و میگیرد
آنهایی که اخیرا ب ایران رفته میگویند، که در فرودگاه بازجویی و گفته شده باید در کشوری که کنسولگری مراسمی که از قبیل کمیل و شب های مذهبی باید اشتراک کنند.
رزا: درسته و گزارش شده بخصوص از دوملیتی ها هم کتبی و هم شفاهی؟!
لابد برای تعیین گروگانهای پولساز!
دانشجوهای صادراتی دارند و غیرش.
آنها که هزینه دانشجویی و پول می گیرند همیشه اجبار به همکاری داشته و دارند...
من هم دانشجویی آمدم ولی با وزارت علوم و این قضایا بی ارتباط. همان زمان جنگ پدرم به وزارت علوم مراجعه کرد و گفتند چون دخترت بدون سرپرست! شوهر، برادر، پدر، تنهایی رفته! هیچ پولی حتی "دلار شناور"! بهش تعلق نمی گیرد! اینجوری شد که قسر در رفتم تا اینکه یکی از پناهندگان خائن و بی شرف، کثافت در بدو ورود به ایران من را لو داد و بعد از بازگشت به خودم اطلاع داد با توجیح اینکه: تو که پولی نمی گرفتی و ضرری متوجه تو نمی شود و من هم باید اسم سه دانشجوی فعال را می دادم و...
از پناهجویی می گویم که کمونیست بود و پس از گرفتن پاسپورت آلمانی گذاشت رفت ایران زن بگیرد:) که توی فرودگاه خفتش کردند چون داداشش زمان شاه زندانی شده بود و اسم فامیلش تو لیست رژیم بود... اینکه الان هم همکاری می کند را نمی دانم. کثافت سوسیال دمکرات...
سال ۵۷ در زندان ب شکل امروزی شکنجه نبود، فقط برای عده ی بعدا مثل تقی شهرام وسعادتی فرقان ب شکل غیر منسجم انجام میشد، بنابراين اين اقا بدون شکنجه تواب میشود،
رزا: آره شهبازی مثل نگهدار نزده رقصیدند و نگهدار حتی باعث تیرباران رفقای خودش شد...
اعضای حزب توده هم کُلن خائن و رژیمی بوده و هستند.
و اینکه شهبازی الان اااااااااآمریکا است جالب بود:)
آنقدر اوضا خرابه که حتی حامیان رژیم هم ترجیح می دهند از هر شوراخی شده از ایران خارج شوند...
باید گیر آورد چطوری آمده و رفت سراغش:)
فقط خودآیین است که میتواند خودآیینی را برنامهریزی کند، برای آن سازماندهی کند، آن را بیافریند
هنگامیکه میدان تحریر، مرکز نمادین اعتراضات، به منطقهی آزاد خودآیین تبدیل شد. این اتفاق چیزی بود که به تعبیر ریچارد سیمور[۸۳]، یک «کمون مدل جدید» را نشان میداد:[۸۴]
اولازهمه، آنها یک فضای اسماً عمومی را به تصرف خود درآوردند که دولت میخواست آنها را از دسترسی به آن محروم کند، میدان تحریر. آنها پس از تصرف آنجا و تصدیق اینکه بهسادگی در پایان روز قصد خانه رفتن ندارند ـ چیزی که ممکن است بخواهیم دربارهی آن فکر کنیم ـ امواج حملهی پلیس و اراذلواوباش لباس شخصی به اعتراضات را پیدرپی دفع کردند. آنها کمیتههایی را برای نظارت بر مردان حکومتی به وجود آوردند… آنها شبکهای از چادرها را برای خوابیدن مردم برپا کردند… سرویسهای بهداشتی برقرارند ـ که وقتی صدها هزار نفر روزانه چهارراه اصلی پایتخت را اشغال کردهاند، بههیچوجه موضوع لجستیکی بیاهمیتی نیست. آنها چراغهای خیابان را برای تأمین برق روشن میکنند. آنها جمعآوری زباله و ایستگاههای پزشکی را راهاندازی کردهاند ـ آنها مغازهی فستفود مشهوری را اشغال و به مکانی تبدیل کردند که افرادی که مورد اصابت گلوله یا ضربوجرح پلیس قرار گرفتهاند، میتوانند در آنجا تحت درمان قرار بگیرند. آنها شهری را درون شهر تأسیس کردند و بهطور جمعی با چالشهایی بسیار بیش از آنچه شهر معمولی در روزی معمولی باید با آنها روبرو شود، دستوپنجه نرم کردند (سیمور، ۲۰۱۱).
آیا میتوان نمونهی بهتری از برنامهریزی خودآیین ـ امیال اتوپیایی و انرژیهای متمرد و ظرفیتهای سازمانیِ مردم عادی برای تغییر فضای اجتماعی آنها ـ ارائه داد؟
https://problematicaa.com/postanarchism/#_ftnref4
سلام و درود!!
اخیرا سایت گفتگوها مقاله ی تهیه کرده ب نام دادگاه و ی کام چپ ستیزان،!!!
مقاله را خواندم ولی چیزی ب درد بخور ندیدم در واقع آماج نویسنده را متوجه نشدم هرچند مقاله با اسم جمعی از چپ های انقلابی است، این جا باز ناصادقانه برخورد کردن بهتر بود که به اسم سایت گفتگوها باشد، تا جمعی چپ انقلابی گویا سایت گفتگوها هم متوجه عدم جدی بودن خودشان شده اند،
مگه ما فراموش کردیم که تا چندی پیش دوستان سایت گفتگوها سرشون بالشت ایرج مصداقی بود، حالا چه چیزی اتفاق افتاده که محاکمه نوری جلاد انقدر مهم و اساسی است که چپ انقلابی از طرف آقای دکترین ایرج مصداقی مورد هجوم قرار گرفته و ما تا دیر نشده باید از ریزش چپ انقلابی جلوگیری کنیم ان هم با برخورد آنقلابی!!!
ب نظر من (چپ انقلابی) که علم دار ان سایت گفتگوها که تا دیروز با ایرج مصداقی در خیلی جاها با هم لاس سیاسی میزدند، حالا گویا متوجه خطر عظیمی از طرف یاران و خود مصداقی شدند، عجبا این چه نوع نگاهی که فقط سایت گفتگوها متوجه این خطر شدند،
عملکرد اقای مصداقی و ضد کمونیست بودن هم در کتابها و هم از ابتدای تشکیل پالتاک و حمله ب رفیق اشرف دهقان و سایر رفقای که در زندان مقاوم بودند، اقای مصداقی لجن پراکنی و توهین های زیادی ما از ایشان دیدیم، سایت گفتگوها و ایرج مصداقی ب نظر من چون ادم و ادمهای که ب دست آوردن قدرت سیاسی که امروزه دیگر کار ساز نیست صادقانه از زوایه کمیت و کیفیت ایرج مصداقی در تی وی میهن و دوستان گفتگوها چقدر در عمل اجتماعی توده های نقش اساسی دارد،؟؟؟
قضاوت دفاع و نقش اصلی مطرح شده دوستان خودشان هستن،
ما که حسود نیستیم، جدا از زوایه شخ۶و پرنسیپ شخصیتی همه دست اندرکاران سایت و اقای مصداقی که انقدر خودشان را با محاکمه نوری مشغول کردند، گویا محاکمه ی در حد جانیان فاشیست هیتلری است گویا فراموش کردیم ما در جامعه ی زندگی میکنیم و دولتهای که وصل ب جامعه سرمایهداری جهانی هستن این جنایت کار را محاکمه میکنند، پشت همین محاکمه از حاکمیت جنایت کار رژیم جمهوری اسلامی حمایت همه جانبه میکنند،
این بعد از محاکمه که تمام شد خواهی دید چه خواهد شد،
بگذارید خیلی چیزها را از قبل افشاء گری نکنیم، اگر ما ب دنبال واقیعت هستیم مثل سایت گفتگوها و ایرج مصداقی دچار جو انقلابی گری و پروپاگاندا نشویم
پیروز باشید!!
بعدالتحریر!!!
رزا جان من نمیدانم این چپ انقلابی در پرانتز کجا هستند؟؟؟
که دوستان سایت گفتگوها ناراحت شدن مگر ما با انها چه فرقی داریم که مبارزات عملی و سازماندهی انها در طبقه کارگر حس و لمس نمیکنیم،؟؟ اگر مبارزات واقعی انها ب شکل مخفی و در بطن جامعه سرمایهداری جمهوری اسلامی است که ما خیلی خوشحال خواهيم شد، و باید گفت که بهترین و عالی ترین شکل مبارزه در مقطع کنونی است، چرا که مبارزه مجازی و علنی بيشترين ضرر و نابودی رهبران واقعی جنبش را رژیم شناسایی اعدام زندان و یا در آخر ترور کرده،،
همایون ایوانی یا محمد ایزدجو
https://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-47423.html
به فیلمی که از همایون ایوانی یا محمد ایزدجو که در اینترنت موجود است توجه کنید:
http://www.youtube.com/watch?v=Kt8jETnHr74
داشتن اسم «هنری» را میتوان درک کرد اما داشتن اسم «مستعار» برای یک فعال اجتماعی و سیاسی که فعالیت علنی در همایشها و رسانههای گروهی دارد و از جمله در مصاحبههای تلویزیونی نیز شرکت میکند و با عکس و مشخصات اصلی خود در اینترنت، آنهم در فیسبوک و تویتر که بسادگی در معرض دید همگان است، ظاهر میشود، واقعاً نوبر است. اینکه نویسندهای در شرایط مرگبار دیکتارتوری سیاسی و ایدئولوژیک، برای رعایت مسائل امنیتی و حفظ جان، بعضی از نوشتههایش را با نام مستعار منتشر کند، قابل درک است؛ یا کسانی که فعالیتهای سیاسی غیرعلنی دارند... اما آیا مسخره نیست کسی بعنوان فعال سیاسی در یک برنامهی تلویزیونی جلوی دوربین با نام مستعار و «مخفی» ظاهر شود؟!
حق میدهم محمد ایزدجو به عنوان یک «فعال کمونیست» از نام و نام خانوادگیاش خوشش نیاید. اما معرکه گیری مبنی بر خطر «ترور» و «لو دادن» و کشیدن «کروکی» و... را چگونه میتوان توجیه کرد؟
از طرف دیگر همایون ایوانی یا محمد ایزدجو برای «امپریالیست»ها هم چهرهای مشخص است. به فیس بوک، وبسایت و توییتر انگلیسی او توجه کنید. نام اصلی او همراه با تصویرش موجود است.
وی به دروغ مدعی شده است که من محل اقامت او را علنی کردهام. به مشخصات فیس بوک او که همراه با تصویر خودش است توجه کنید، به صراحت محل زندگیاش که مونیخ و محل تحصیل وی که لایپزیک است مشخص شده در حالی که من هیچ صحبتی در این موارد نکردهام. «ارتش سایبری» رژیم به چنین منابعی چنانچه برایشان مهم باشد دسترسی ندارد؟
به آدرس زیر مراجعه کنید؛ وی جز به جز تحصیلات و محلهایی که در آنجا مشغول به کار بوده را همراه با زمان دقیق آنها از سال ۱۹۹۲ به بعد آورده است:
http://modj.org/index.php?id=7
چنانچه ملاحظه میکنید او در مقابل «نامحرمها» که شامل دستگاه امنیتی رژیم و «امپریالیست»هاست «بیحجاب» است و تنها در مقابل «محرمها» که شامل مردم ایران، قربانیان نقض حقوق بشر، زندانیان سیاسی، خانوادهی شهدا و ... هستند «باحجاب» است.
همایون ایوانی البته هماکنون به تعبیر خود «مشاور ارشد» شرکت OPITZ CONSULTING است. در آنجا هم سال به دوازده ماه چرخ «سرمایه» را میچرخاند، چی بشود ماهی، سالی یک مطلبی در مورد کارگران و مذمت «سرمایه» جهانی هم بنویسد. درست مثل تجار بازاز که در دههی محرم با غلیان «شور حسینی» به فکر امام حسین و صحرای کربلا میافتند....
جستجوگر کتابــــ
پدیدآورنده: محمد ایزدجو
https://www.gisoom.com/search/book/author-326772/%D9%BE%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%AC%D9%88/
آیا این افراد از خودشان پرسیدهاند چرا در مقابل «امپریالیسم» و «سرمایه جهانی» که اینقدر در مذمتاش مینویسند و میگویند «علنی» هستند و در مقابل مردم ایران «مخفی»؟
محمد ایزدجو نه تنها نام خودش، بلکه نام گروهی که به خاطر آن دستگیر شد و به زندان افتاد هم برای مردم ایران و فعالان سیاسی نامشخص است. حتما دلیل قانعکنندهای دارد! این در حالی است که برای «از ما بهتران» حتی رشتهای که در آن درس خوانده و واحدهایی که پاس کرده و محل آنها هم مشخص است، چرا که آنها به سادگی کسی را نمیپذیرند.
انتشارات او به نام خودش هم برای «از ما بهتران» مشخص است:
http://modj.org/index.php?id=27
محمد ایزدجو، پس از آزادی از زندان هم از امکان تحصیل برخوردار بود و هم این امکان را داشت که مطالباش را انتشار دهد. در مقابل دستگاه امنیتی نظام هم نیازی نمیدید که از نام مستعار استفاده کند. این که چرا در خارج از کشور به یاد استفاده از نام مستعار افتاده بر من پوشیده است. کتاب «دگرگونی ارتباطات» که حاوی چند نوشتهی او با عناوین «گشایشی چند سویه»، «داده های خام»، «مثلث معیوب: آشفته بازار و ...» است به همراه چند نوشته از رئیس دانا و ... در سال ۷۶ توسط «نشر سپید» انتشار یافت. او حتی برای خروج از کشور هم مشکلی نداشت و با پاسپورت رسمی جمهوری اسلامی به آلمان آمد. حالا چرا رژیم بایستی برای «ترور» او برنامهریزی کند خدا میداند.
http://modj.org/fileadmin/user_upload/Degargooni_Ertebatat.pdf
http://modj.org/index.php?id=24
محمد ایزدجو یا همایون ایوانی از آنجایی که میخواهد برای ارتقای موقعیت اجتماعی و شغلی خود نزد «از ما بهتران» به سوابقاش اشاره کند فعالیتهایش در زمینههای مربوط به شغلاش را به نام اصلی خود انجام میدهد تا در سوابق کاریاش ضبط و ثبت شود.
توجه کنید وی وقتی یک مقالهی علمی را ترجمه میکند نام اصلی خود و همسرش را میگذارد.
http://modj.org/index.php?id=3&tx_ttnews[tt_news]=8&cHash=230fc99edda705a919ad33a6c692e459
اما همسرش وقتی میخواهد علیه نقض حقوق بشر و تجاوز به زنان در زندان شهادت دهد و یا مقابل دوربین جنایات رژیم را برشمرد، میشود «مژده ارسی». آیا جای طرح سؤال در مورد این شیوه از رفتار نیست؟ آیا بهتر نیست برای «مستند» کردن جنایات رژیم با اسم و رسم اصلی خودمان شهادت دهیم؟ در کدام دادگاه علنی شخص با چهرهی خودش و با اسم مستعار شرکت میکند؟ اینها را نمیگویم که دوران زندان این زوج یا رنجی را که متحمل شدند تخطئه و انکار کنم بلکه رفتار امروز آنها را به پرسش میگیرم چرا که رفتار هریک از ما به حساب همه گذاشته میشود.
مژده ارسی یا عذرا دژم تباه، همسر کنونی "گفتگوهای زندان"، همان همایون ایوانی یا محمد ایزدجوووو
مگه ما فراموش کردیم که تا چندی پیش دوستان سایت گفتگوها سرشون بالشت ایرج مصداقی بود، حالا چه چیزی اتفاق افتاده که محاکمه نوری جلاد انقدر مهم و اساسی است که چپ انقلابی از طرف آقای دکترین ایرج مصداقی مورد هجوم قرار گرفته و ما تا دیر نشده باید از ریزش چپ انقلابی جلوگیری کنیم ان هم با برخورد آنقلابی!!!
ب نظر من (چپ انقلابی) که علم دار ان سایت گفتگوها که تا دیروز با ایرج مصداقی در خیلی جاها با هم لاس سیاسی میزدند، حالا گویا متوجه خطر عظیمی از طرف یاران و خود مصداقی شدند، عجبا این چه نوع نگاهی که فقط سایت گفتگوها متوجه این خطر شدند،
رزا: "چپ انقلابی" یا گفتگوهای زندان همان باند عذرا و محمد هستند که دوران تریبونال لاهه که توسط ایرج مصداقی و باند او، میانه ی این دو لابی بهم ریخت و مصداقی هم اسم اصلی مادام موسیو را لو داد!
این لو دادن برای همایون ایوانی (محمد ایزدجو) گران تمام شد!
او از بچه های اکثریت بود که بعد از کُشتار 67 آزاد شد (البته تواب و سوار بر اتوبوس آزادی و جلوی مجلس خوندن خمینی ای امام).
بعد آمد آلمان و با دیپلم تقلبی رفت آلمان شرقی و رشته کامپیوتر خواند (امتحاناتش را هم کس دیگری برایش نوشت) و بعد توی مونیخ شغل چندهزار یورویی و با عذرا مدتی خوش بودند و الان برلین است و باز ادای انقلابی بودن و اقلیتی بودن و غیره دارد با عذرا (مژده ارسی) بچه های تازه وارد را به اسم بازماندگان سازمان فدائیان اقلیت سربازگیری می کنند برای خط فکری "انتی امپریالیستی" که بعد استحاله شان بدهد به محور مقاومت و عذای فلسطین ما را کُشت!
برای همین هم پس از اینهمه زندان! نه خاطره ای نوشته و نه کتاب زندان!
چند کتاب کامپیوتر و ارتباطات نوشته که داخل ایران چاپ شده و مراوداتش با رژیم باقی است...
درگیری باند مصداقی و باند همایون ایوانی (توابان) برای هژمونی و قلاده زدن به جنبش عدالت مادران و خانواده ی زندانیان سیاسی دهه 60 است.
البته باند همایون ایوانی در موضع حمله نیست و حال با لو رفتنش که هی دم از چپ انقلابی و ضد امپریالیسم و ضد سرمایه دارد ، با عذرا جانشان به اسم گفتگوهای زندان می ترسد به دادگاه نوری حمله کندو مقاله اش را به اسم جمعی از چپ های انقلابی، بیرون داده ولی ابتدا در سایت گفتگوها گذاشته و مشخص است کار خودش است.
به هر حال محمد ایزدجو دولوف دولوف از کون سیستم می خورد، ولی با اسم همایون ایوانی چفیه به گردن مرگ بر امریکا می گوید:) در ظاهر ضد رژیم است ولی با اسم حقیقی اش با رژیم بسته و احتمال جابجایی اش به برلین شناسایی جوانهای تازه نفس باید باشد؟!
در ضمن کله اش مثل دکتر هو کچل است ولی اخیرن با پولهای باد آورده ، کُلی مو کلشته و مضحک تر شده:)
به هر حال رفیق جان این مثل جنگ انحصارات است که برای داشتن هژمونی بروی جنبش مادران و بازماندگان مثل بختک افتاده اند.
نباید طرف هیچکدام را گرفت. کاپوهایی هستند که از روی جنازه ی رفقا دارند هنوز و کماکان نبردبام ترقی خود را می گذارند تا باز روی دوش خانواده ها مشروعیت سیاسی کسب کنند.
با درود
البته شادی امین و صدر نیز در این معرکه بیشترین پولهای پروژه ای را برای سازمان خود "عدالت برای ایران" کسب کردند و نه گفتگوهای زندان و نه مصداقی نتوانستند انگشت کوچکه ی این باند باشند:)
دزدی به دزدی می زند، وای به دزد سوم:)
در مورد اتوبوس آزادی که ایرج مصداقی مهدی اصلانی، همایون ایوانی و رفقایش در گفتگوهای زندان سوارش شدند و پس از آن آزاد شدند در صفحه 13 تا 14 لینک زیر نوشته!
https://revolutionary-socialism.com/wp-content/uploads/2014/10/vazir-armankhahan11.pdf
آنها همگی با عمام خمینی بیعت کردند در تالار وحدت!
حال به جان هم افتاده اند برای سهم خواهی و مشروعیت بیشتر!
دلیل و ریشه ی بیعت شان, خط فکری اکثریتی -اصلانی (اکثریت 16 آذری)- محمد ایزدجو (اکثریت -جناح چپ)، مصداقی (مجاهد بریده) ....
عجبا
خیلی ممنون رزا جان، واقعا من نمیدانم چرا باید،.وقتی من هیچ حرکتی از خود در جامعه ندارم ، با چه رویی باید دروغ بگویم،
اط قدیم گفتن دروغ ماکزیمم ۴۰ روز بیشتر دوام نمیآورد،
بعدش هم تهمت و افترا، بدتر از هر چیز در زندگی اجتماعی نیست که دوام و اعتبار برای انها بیاورد
رزا جان پس این همه تلاش بیهوده برای کسانی که مخاطب انها هستن چگونه مورد توجه و توافق قرار میگیرند،!
آمران وعاملان قتلهای زنجیره ای؛از بررسی ترور های سیاسی خارج کشور تا حذف ریحانه جباری و حضور رضا ملک
https://youtu.be/T6d6nx4jmqc
دکتر امیرفرشاد ابراهیمی!!!
رزا: اکبر خوشگوشت:) رضا ملک که خودش جزو کسانی هستند که ۳ بار بمب گذاری کردن تا سعیدامامی ازاد بشه. ولی عاقبت امامی (اسلامی) خودکُشی شد و امیرفرشاد ابراهیمی (از پروژه ی هویت) و بقیه جنایتکاران در کلوب هاوس فارسی!
جنایتکارانِ سوخته در اعترافات نیم بند:)
رزا جان پس این همه تلاش بیهوده برای کسانی که مخاطب انها هستن چگونه مورد توجه و توافق قرار میگیرند،!
رزا: چگونه است که مهرداد عارفانی دو دهه در روابط چپ و مجاهدین جاسوسی می کند؟! و حتی پس از مشخص شدن نقش اش در توطئه بمب گذاری علیه مجاهدین، زیبا شاعره از هیئت دبیره ی انجمن قلم در تبعید، با همکاری سماکار دست از حمایت از شاعر-بمبگذار بر نمی دارند؟
رفیق جان از نظر من گروه توابان آزاد شده ی سال 67 خطرناکترین ها در چپ ایران هستند! از مهدی اصلانی تا همایون ایوانی تا مصداقی و بقیه...
اینها با شبکه انتی امپریالیستی داخل مالجو/دختر خلخالی فاطی خانم گیوی و بقیه ضد امریکایی ها داای شبکه ی عنکبوتی قدیمی هستند و تحت لوای حمایت از خلق فلسطین و شبکه ی ضد جنگ، حامی رژیم و طرف مقابلشان پروژه های اسرائیلی پروژه بگیر هستند.(شادی صدر و امین.
بعضی وقتا جابجا می شوند برحسب پول.
شاهین نجفی را بی بی سی به اسم آنارشی باد کرد و با آهنگ پرولتاریا از طرف حزب کمونیست کارگری به اوج رسید، الان با پروژه ی سلطنت و برادر پاسدار/ارتشی شلیک نکن! نجفی گوزید در دماغِ نظام آنارشی (آنارشی بی بی سی پرگار) و شاشید در دهان کمونیست کارگری:)
اینها مزدورند و پس هر جا پول بیشتر، رنگ عوض می کنند؟!
در مورد گفتگوها و همایون ایوانی باید گفت که خیلی زیرکانه تر کار می کنند.
این بابا حتی دیپلم ایران نداشت، زندان بود و پس سابقه تحصیلی اش در ایران جعلی است...بطوری که برای تحصیل مجبور شد برود آلمان شرقی (دیپلم ایرانش جعلی بود)!
الان هم با مالجو ایران می پرد!
تو برلین با عذرا (مژده ارسی) در کمینِ دانشجوهای تازه نفس از راه رسیده،نشسته و بسیار خطرناک هستند...
میان دعواهایشان می شود شناسایی شان کرد.
دعوای مصداقی با گفتگوهای زندان باعث شد اسم همایون ایوانی لو برود و پس روابط چاپ کتاب او در ایران با اسم حقیقی اش (محمد ایزدجو) و بقیه روابط او لو رفت...
به هر حال بهتر است جوانان تازه رسیده اینطرف آب بدون ارتباط گیری با فسیلهای تواب 67 ای، بطور مستقل گروههای خودشان را بزنند.
همانگونه که ما از توده ای ها در جریان انقلاب در رفتیم این آنتی امپریالیستهای هم اینجا باگ دارند...
از هر کدامشان هم بپرسید یا خود را چریک فدایی یا اقلیتی سابق معرفی می کنند در حالی که همگی شان در روابط اکثریت دستگیر شدند و آزاد.
اینجا از چپ انقلابی می نویسند:)
یک مشت خائن و جاسوس و انسانهای تقلبی...
بی سواد اما به اسم دکتر مهندس:)
شبکهها، درباره ساختار مفهومی شبکهها توسط مانفرد فاسلر، محمد ایزدجو، مترجمین سارا دژم تباه و محمد ایزدجو
مصداقی: محمد ایزدجو، پس از آزادی از زندان هم از امکان تحصیل برخوردار بود و هم این امکان را داشت که مطالباش را انتشار دهد. در مقابل دستگاه امنیتی نظام هم نیازی نمیدید که از نام مستعار استفاده کند. این که چرا در خارج از کشور به یاد استفاده از نام مستعار افتاده بر من پوشیده است. کتاب «دگرگونی ارتباطات» که حاوی چند نوشتهی او با عناوین «گشایشی چند سویه»، «داده های خام»، «مثلث معیوب: آشفته بازار و ...» است به همراه چند نوشته از رئیس دانا و ... در سال ۷۶ توسط «نشر سپید» انتشار یافت. او حتی برای خروج از کشور هم مشکلی نداشت و با پاسپورت رسمی جمهوری اسلامی به آلمان آمد. حالا چرا رژیم بایستی برای «ترور» او برنامهریزی کند خدا میداند.
https://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-47423.html
رزا: محمد ایزدجو (همایون ایوانی) سارا دژم تباه (مژده ارسی) ، این مادام موسیو هر دو پناهنده آلمان هستند و از پایه گذاران گفتگوهای زندان!
با اسم واقعی در ایران فعال هستند با رئیس دانا، مالجو و بقیه و با اسم قلابی در آلمان پُشت یوتیوب:)
ارسی که تا این حد پیش رفت که پشت دوربین شادی صدر-امین نشست و از تجاوز به زندانیان دهه 60 گفت!
البته او با اسم حقیقی اش از استادان داخل مصاحبه گرفته و مترجمی شان را می کند! خوب در موضع آنتی امپریالیستی و دفاع از خلق فلسطین فعال است! در آلمان ضد رژیم است با اسم مژده ارسی البته:) اینهمه تناقض نیست! دیکتاتوری رژیم را محکوم کرده اما موافق سیاستهای ضد امریکایی و اسرائیلی رژیم است!
اینکه آیا او نیز مثل شوهرش همایون ایوانی با پاسپورت رژیم صادر شده را نمی دانم؟! ولی او به قول خودش با اقلیت بوده؟! و کمتر از یک دهه زندان و پس از کُشتار 67 آزاد شده.
شخصن او را به اندازه ی شوهرش فاسد نمی دانم.
گفتگوهای زندان در واقع گفتگو با رژیم است و نه "چپ انقلابی"!
افتضاحشان هم برگزاری سالگرد کشتار دهه 60 بود در سوئد که شادی صدر را میهمان برگزیده کردند و داشتند همگی با هم استخوانهای تیرباران شدگان را حراج می کردند که با مصداقی و ایران تریبونال دعوایشان شد!
الان هم سر دادگاه نوری با مصداقی چپ افتادند!
می شود گفت که بر سر سهمخواهی از کَشتار 67 مصداقی جناح سلطنت طلب است و اینها جناح توده ای اکثریتی:)
دعوای میان توابان و کاپوها بر سر مشروئیت که هر کدام گفتمان خودشان را دارند و البته هیچکدام گفتمان تیرباران شدگان نیست...
ممنونم ازت رزا جان !!!
من دقیقا متوجه شدم،، متاسفانه ای کاش این آدمها درسی از کارهایی در گذشته درسی میگرفتن، خود من ان زمانی که پالتاک یک برو برای داشت ، و این جماعت آن زمان پر رونق ب هر کس که دوست داشتن توهین میکردند بخصوص ب تو رفیق و حتا آنطور که من متوجه شدم ب ترور شخصی و ترور شخصیت، که عمگی ب عکس آن تبدیل شد،
از آن روز بیش از ده سال گذشته هنوز هم آنها دست و پا میزنند ولی خوشبختانه تو سرافراز و سر بلند در امدی ، که خود من و دوستانم این روزها را ما ب خوبی یاد میکنیم و رو سياهی ب ذغال ماند ، ،
امیدوارم در مبارزه خود همیشه دور از این جماعت انرژی گیر فاصله داشته باشی،!!
سلام رفیق جان
دهسال پیش من این اطلاعات را از اینها نداشتم و دوستان کم کم متوجه باند گفتگوها شدند. دعوای من هم در بزرگداشت سوئد اینها بر سر چراییِ حمایت از راست ها بود و همانوقتها هم در همین رابطه در بلاگ گزارش شد.
البته عده ای فکر کردند این اشتباه سیاسی بوده و گفتگوهای آلمان رودستِ کمیته ی برگزاریِ یادمان در سوئد را خورده!
یعنی همایون ایوانی و عذرا جان فقط به عنوان میهمان در برگزاری یادمانِ سوئد شرکت داشتند و بعد جریانِ سخنچرانی شادی صدر در سوئد و دسته گل آوردن برایش از طرف سبزالهی ها و بعد دسته گُل بدرستی توی سر آورنده زده شد:)
البته که من از دختر اکتیویستِ کُرد حمایت کردم چون فرد آورنده ی دسته گُل برای شادی صدر در واقع همان فردی بود که قبلن در جلوی سفارت دست دختر را شکسته بود...
چرا که او به رای دادنِ به رژیم جلوی سفارت اعتراض کرده بود و کابوس که یکهو طرف را در تریبون گفتگوها می یند و دقیقن تریبونی که مثلن متعلق به "چپ انقلابی" باید باشد!!!
من همانجا از عذرا (مژده ارسی) خواستم توضیح دهد چرا طرفِ مرد خشونتگرا را گرفته و نه دختر کُرد را؟ که گفت من میهمان بودم و کسی را نمی شناختم!
بعد ها معلوم شد که حتی انتخاب سخنران (شادی صدر) کار خودشان بوده!
به هر حال اکثریتی ها به اسم "چپ انقلابی"، آنارشی و غیره در اغلب گروهها در راس هستند و همین انجمن قلم در تبعید!
کی فکرش را می کرد که عضو هیئت دبیره اش زیبا کرباسی بیاید از شاعر بمبگذار حمایت کند؟
خوشبختانه گذر زمان نشان داد که ما در جایگاه درست تاریخ ایستاده ایم و این اکثریتی های نفوذی، دیر یا زود در دعواهایی که بر سر پول و امکانات دارند، خودشان همدیگر را لو می دهند.
دستتان را بگرمی از دور می فشارم.
یاد رفیق سرافراز سبز که آنروزها در برابر ترور دیجیتالی من ایستاد و همینطور خود شما.
برای من بسیار با ارزش است و بود.
به امید دیدار شما در این سال:)
پ.ن.: یک کار خطرناک در آزمایشگاه دیاگنوزتیک ویروس کرونا گرفتم که شاید اگر زنده ماندم بتوانم هزینه سفر را جور کنم:)
حتی وزیر خارجه روسیه هم حاضر به استقبال از رئیس جمهور انتصابی ایران نشده چه رسد به پوتین
#پوتین
#رييسي
#حبيب_أسيود، فعال سیاسی عرب را قبل از چوبه دار این دوربینها میکشند.
تصویر این خبرنگار عکاس ها را فراموش نکنید، به زودی آنها را در بی بی سی، رادیو فردا، صدای امریکا ، ایران اینترناسیونال ، رادیو زمانه و دویچه وله به عنوان خبر خوان ، خبر نویس ، عکاس و خبرنگار ارشد خواهید دید
https://twitter.com/KavehKermashani/status/1484128097461055490?cxt=HHwWhMC9pYap15gpAAAA
برگ شرم آوری از زندگی فرناز قاضی زاده، مجری معروف بی بی سی که بعد از ۲۲ سال رو شد!!!
https://youtu.be/p_KdwvVu7_U
چه جالب روزماله نگار یا روزی نامه درود بشرفتون ممنون از افشاگریتون
همین دیروز برین ببینید که نفیسه کوهنورد (تو برنامه همین فرناز خانم) چی سر کرده که با یه آخو-ند مصاحبه کنه . خجالت اوره
این خانم سال ۵۷ همش ۴ سالش بوده! چطوری این چیزارو موقع اومدن امام فهمیده!
یاد بعضی از سرداران هیتلر میافتم که در دادگاه برای دفاع می گفتند ما فقط دستور را اجرا میکردیم آیا برای دیده شدن اجازه داریم هرکاری بکنیم.
امثال این خانم خبرنگار خود ابتذال شرِ هستند ...
ممنونم شما لطف دارید،
خیلی ها میتوانستند دفاع کنند، ولی فرصت طلب بودند و از شما دفاع نکردند و همانطور که گفتم روسیاهی مانده ب انهایی که نان را ب نرخ همان زمان خوردند،
ممنون تشکر ب امید دیدار
برگ شرم آوری از زندگی فرناز قاضی زاده، مجری معروف بی بی سی که بعد از ۲۲ سال رو شد!!!
https://youtu.be/p_KdwvVu7_U
Masdoud Behnoudصبح جمعه یعنی امروز متوجه شدم که همسر سابقم خانم فرناز قاضی زاده آماج حملاتی ددمنشانه از طرف اپوزیسیون قرار گرفته است. این حقیر این حملات را به جد محکوم می نمایم و دلیل حمله را نیز درک نمی نمایم!
تا جایی که متن منتسب به ایشان را خوانده ام پر از احساس شاعرانه و غنای ادبی بوده است.
خاک بر سرت بهنود
دوباره گه زیادی خوردی.
ممکنه نظرم تغییر کنه، اما در حال حاضر نمیتونم ذرهای دست ج.ا. رو در تولید این اپوزیسیون فعلی ببینم. امکان نداره هیچ نظامی بتونه با طرح و برنامه چنین اپوزیسیون ضعیف، مبتذل، حقیر، و چاکرصفتی ایجاد کنه. رسماً یکی که تا همین دو سال پیش در حد لطیفه بود رو علم کردن به عنوان آلترناتیو.
اولین آدم دگوری و بیماریهای که رفت اروپا دستش به بودجه مفت و مجانی مبارزه با جمهوری اسلامی رسید ناخودآگاه دماغ بقیه بیمایهها رو تیز کرد که اگه این ریغو تونسته بودجه بگیره من چرا نتونم.
همینطور ارگانیک کنار هم جمع شده در گذر زمان.
ب سوی آزادی!!!
موانع و مشکلات و شناخت جامعه ابتدا ضروری ب سوی آزادی است،!!!
من و ما دوستداران ارشیو رزا، چند سخن،سخنان ارزشی،!!!
مشاهده و مشارکت دوام دار در آرشیو رزا ما را بر آن داشت که بطور واقعی و دور از انتظار و تشخیص حقیقت پایدار هر چند از زوایه کميت و کیفیت در عمل اجتماعی نه برای امروز بلکه در استراتژی بادوام و روشن شدن آرام آرام کیفیت گفتاری و عملی در عرصههای اجتماعی حقیقی و مجازی و خروارها خاک و پدید آمدن و درک پديده نوظهور حداقل اناشی و حیات ازاد جمعی و از طرفی نخواستن پديده مشمئز کننده دولت و دولتداری از طرف سرمایهداری جهانی زحمت ما برای امروز و فردا مشکل کرده، با بن بست دولتها و حامیان انها عرصه را برای ۹۰ درصد مردم از طبقه متوسط گرفته تا همه کارگران و زحمتکشان و ب روایتی همه خلع شدگان آرام آرام خود را ب شکل جنینی خود را نمایان میکنند، طرف دیگر انواع و اقسام سرمایهداری دولتی و سرمایهداری جهاني بدون گفتن حقیقت صف آرایی میکنند اولین فرصت طلبی انها ابتدا ترس را در جامعه را با بیشتر علنی کردن و دوم هرزگی همیشگی دولتها و سرمایهداری جهانی و بدون توجه ب اعتقادات واقعی مردم را ب حساب نمیآورند، مردم جهان باید بدانند انها منظورم قدرتهای بزرگ همیشه مانع آزادی هستن،
ارشیو رزا همیشه آزادی در مرحله اوليه انديشه گذر گاه آن بوده همیشه تلاش در باورهای اصلی و رهایی از همه ایدلوژی ها و عدم تمکين از تمامی رهبران خود ساخته و پیش ساخته گروهای بروکراتیک فاصله و با باور ب آزادی و حیات ازاد در همه شفاف سازی در عمل اجتماعی خود هر چند ما خیلی کم هستیم ولی با کیفیت راهمان و با روشن کردن آنارشیسم و با اتکا
به شعور جمی راه خودمان را ب پیش و برای آزادی خودمان در ابتدا و جامعه حرکت میکنیم،
درود ب همه دوست داران آزادی!!
در ادامه مانعی که انسانها را وادار ب تسلیم میکند،، مصرگرایی است،
مصرف گرایی یکی از بزرگترین مانع آزادی است، البته همه ما میدانیم، اگر از این مانع گذر کنیم،،ب بزرگترین شانس را در یک حرکت جمعی خواهیم داشت،
ب نظر من اگر کسی اعتقاد ب زندگی دور از تجمل و مصرف گرایی دارد، باید ابتدا در عمل اجتماعی خود را ثابت قدم باشد،
خود من ابتدا برای اولین بار شاهد زندگی بدون تجمل و دور از زندگی تجملی بود رفیقم رزا عزیز گرامی بوده، لازم ب گفتن نیست ولی در دنیای سرمایهداری وحشتناکی که در آن زندگی میکنیم، اگر افرادی پیدا میشوند که عمل اجتماعی انها با تئوری اعتقادی قلبی انها یکی میباشد، واقعا قابل تقدير است،
مرسی رفیق جان
من به اندازه ی سهمم مصرف می کنم. اگر برای محیط زیست نگرانم در سرما/گرما دوچرخه پا میزنم. اگر نگران کارگرم، از آمازون خرید نمی کنم و خیلی کارهای دیگر برایم نباید است. نه اینکه سرمایه داری اینگونه از بین برود اگر گوشت نخوریم یا حتی وگان باشیم.
من نمی خواهم با خود در تناقض باشم. با تفکرات خودم.
البته از هر کس انتظار ندارم.
اما خیلی حرف است که در تریبونی از محیط زیست سخنچرانی کنی و پالتوپوست بپوشی (شهلا شفیق!) چپ انقلابی باشی و دمخور رژیم چون آنتی امپریالیست است! (باند گفتگوهای زندان)
طرفدار حقوق ال جی بی تی و تجاوزگر (شادی امین)
...
به نظرم اینها برای استفاده شده اند کُنشگر!
توی اروپا اغلب پدوفیلی ها تو کلیسا و مهد کودکها!
الان هم مُد شده پدوفیلها زنپوش میشوند و اسم خودشون را گي گذاشتن!
بعد از افشاگری های جنبش می تو زنان ایران، با فاصله دارد از اینها و تجاوزاتشون افشاگری میشه:
خیلی بامزه اس که درگ کویین ها تظاهر میکنن که با مالیدن مواد ارایشی به صورتشون دیگه مردونگی سمی رو نابود میکنن :)))
مرتیکه زن ستیز هر گهی میخواد میخوره بعدش فکر میکنه چون بجای ۲ کیلو ریش، ۲ کیلو ارایش رو صورتشه دیگه حق داره از زیر عواقب زن ستیزیش در بره
ریدم تو خودتو آرایشت مردک
https://twitter.com/SittingOnSnow/status/1482012454385295363?cxt=HHwWhoC5hbWelZEpAAAA
رقیق جان
آنارشی زنستیز ال جی بی تی تجاوزگر، درگ کویین بچه باز و انواع اقسام جاسوس "حقوق بشری"!
...
به نظرم بهترین کار اینه که به اعمال اینها نگریست و اصلن اعتماد نکرد.
اینهمه دکان هایی شده برای سواستفاده بیشتر...
اینها یک کاری کردن که کسی جرات نکنه بگه کمونیستم! الان هم دارند آنارشی را به لجن می کشند:(
یک عده فمینیست هم افتادند دنبال کشف حجاب رضا خان!
فمینیست که میگه حق زن بر بدن! حالا از یک فاشیست هوادار هیتلر دفاع می کنه!
عده ای هم بحث فرهنگ بومی و نسبیت فرهنگی و چپهای ارتجاعی که از همان ابتدا می گفتند: یک تکه پارچه روسری، کسی را نکُشته! تازه زن پرولتر هم با حجابه!
این وسط فقط فکر می کنم اینهمه ایسم ها و نهادها برای عقب نگهداشتن انسانها با سیستم ادغام شده!
در واقع سیستم اپوزیسیون جعلی خودش را با این موجودات ساخته و در بوغ رسانه ای اش با جایزه و جنجال و سلیبریتی به خورد ملت می دهد. و یکهو میبینی طرف کمونیست کارگریه و مخالف حجاب و اکس-مسلم ولی همزمان مخالف سقط جنین و از حقوق زن می گه!
افکار بزا بزا و فرهنگ زن- ماشین جوجه کشی اسلام سیاسی و پاپ "اعظم"، ولی مخالف رژیم اسلامی ایران!
همان پیتزای قرمه سبزی که باعث اسهال ملت:)
اینجوریه که توله ی شاه هم راه سوراخ دعا را یاد گرفته و جمهوریخواه شده:)
دیروز یک مقاله خواندم که آنارشی ها باید به تظاهرات فاشوها بپیوندند! علیه واکسن اجباری!
به نظرم باید از حق مخالفان واکسن دفاع کرد ولی با صف مستقل.
بخصوص ماهایی که واکسن زدیم باید محکم تر علیه به حاشیه بردن اقلیت واکسن نزده ها اقدام کنیم همانطور که دوران فاشیسم پیروان مذاهب دیگر باید برای حقوق یهودیان اقدام می کردند که نکرند.
و مسلمانان علیه ستم بر بهاییان ایران...
چرا که فردای سرنگونی شاید نه تنها آخوندکُشی بلکه مسلمان کشی هم راه بیفته!
اول سراغ کمونیستها آمدند،
سکوت کردم چون کمونیست نبودم.
بعد سراغ سوسیالیستها آمدند،
سکوت کردم زیرا سوسیالیست نبودم.
بعد سراغ یهودیها آمدند،
سکوت کردم چون یهودی نبودم.
سراغ خودم که آمدند،
دیگر کسی نبود تا به اعتراض برآید.
مارتین نیمولر
ممنونم
من فقط تا آنجا که اجازه داشتم از تو رفیق گفتم، البته خیلی چیز است که آدم اجازه ندارد مطرح کند اگر کسی نداند میشود فخر فروشی ،،،متاسفانه انهایی که در تلویزیونها انواع اقسام دکتر و پروفسور و کتاب خانههای قطور خود ب نمایش میگذارند، و از خود خجالت نمیکشند و عملا و علنا فقر فروشی میکنند،، و تو صحبتهای خود از کلمه حمال و لجن برای مخاطبان استفاده میکنند، تازگی کمی مدنی شدند دیگر این دکترها و فوق دکترها از کلمه حمال دیگر استنمیکنند میگویند انهای حمل یک کالا رادارند هم انسان هستند،
ما اسم نمیبرم تو همین ارشیو رزا هستن که تحصیلات عالی دارند ولی رابطه اجتماعی و عمل اجتماعی انها هرگز بغل دستی انها متوجه نمیشود،
حتا ما در زندان وقتی رفقای که اعدام شدند بعدا متوجه دکتر و مهندس انها شدیم، مگر یک دکتر و مهندس از ارش اضافه و مالیات ما کارگران استفاده و دکتر مهندس نشدن حالا یکی نیست ب این بروکراتیک ها بگه مرد و زن حسابی یک کم ادم باشید،
سپاسگزارم رفیق عزیز رزا جان
احمد شاملو چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، در سرمقاله نخستین شماره از «کتاب جمعه» چنین نوشته بود:
«روزهای سیاهی در پیش است. دوران پُر ادباری که، گرچه منطقاً عمری دراز نمیتواند داشت، از هماکنون نهاد تیره خود را آشکار کرده است و استقرار سلطه خود را بر زمینهای از نفی دموکراسی، نفی ملیت و نفی دستاوردهای مدنیت و فرهنگ و هنر میجوید.»
در کوچه
پُشتِ قوتیِ سیگار
شاعری
اِستاد و بالبداهه نوشت این حماسه را:
« انسان، خداست.
حرفِ من این است.
گر کفر یا حقیقتِ محض است این سخن،
انسان خداست.
آری. این است حرفِ من!»
به نظر میاد امروز در بروسل یک گروه از آنارشیست ها در تظاهرات برعلیه قوانین و شنامه ی سلامتی شرکت کرده، هیچکس اینجا ازش حرف نمی زنه.
#Brüssel
https://twitter.com/Sanazactivist/status/1485308360635396103
راست ها دارند درگیری های امروز در بروسل به گردن آنتی فا میاندازند
بروسل: طبق گزارش پلیس، امروز بیش از ۷۰ هزار نفر در تظاهرات شرکت کردن.
Kevin Gabbe ist auch in #Brüssel. Viele Neonazis aus NRW sind heute dort und viele "Veteranen"
https://twitter.com/Nightmare_Keks/status/1485285331926716417/photo/1
الان یک چند سالی است که از انارشی و حرکت آنها صحبت، میشود، یا سانسور میشود رفیق اتفاقا خیلی خوب است ،
الان زمانی که مردم از دولتها و حامیان انها انقدر متنفرند که
ولی نمیتوانند، آلترناتیو این وضیعت را پیدا کنند،
شاید باور نکنی خیلی از مردم بطور غریضی و ناآگاهی ب آنارشیست و شعور جمعی که جنبه اگاهی ابتدایی دارد، در حال حرکت هستن، ولی برای یک سازماندهی آگاهی که جنبه ضد دولت و رهبری باشد، راه زیادی داریم جنبش ۹۸ و اخیرا کشاورزان ناحیه اصفهان و مردم بدون رهبری و کاملا ضد دولتی بود، حرکت کردند، ما اگر حرکت سرمایهداری جهانی را در تاریخ معاصر خواسته باشیم ارزیابی کنیم میبینیم برای سرکوبهای جنبش های مردمی تجربه زیادی دارند، در این میان هم احزاب چپ و دولتهای که بتوسط مرکزیت مارکسیست ها در چین و شوروی سابق که با نام سرمایهداری دولتی بزرگترین خدمت ب سرمایهداری جهاني انجام دادند،
حالا ما اگر بخواهیم یک تحلیل طبقاتی از دولتهای سرمایهداری جهانی داشته باشيم متوجه ابعاد همه جانبه و تجربه سرکوبهای گسترده انها خواهیم شد، حالا در نتجه ما با این دوشمن طبقاتی در ابعاد بسیار وسیع فرهنگی و سیاسی و اجتماعی مردم را در اسارت داشته است،
و برای گریز از شرایط موجود و با سلب اگاهی همه جانبه باید راه طولانی را طی کنیم،!!
رزا جان!!
امروز ۴ بهمن در رابطه وقایع راديو سازمان چریکهی فدایی خلق اقلیت که ب دستور مستقیم توکل ۵ الی ۶ نفر از طرفین در روستای گاپیلون کردستان عراق کشته شدند،
روز ۴ بهمن سال ۱۳۶۴ یک فاجعه دیگری ب دست توکل و مصطفی مدنی و حماد شیبانی کشته شدند
توکل خائن بعد از این فاجعه در رادیو بعدا اعلام کرد و خود من شنیدم، که میگفت برای حفط رهبری اگر ۲۰ نفر هم کشته میشدند، اصلا مهم نیست، مهم حفط رهبری،اقلیت بود، رهبری واقعا مسخره بود توکل عزم مستوره احمد زاده و حسین زهری، بودند، جالب که هیچ کس از جنا اقلیت از این جنايت حرفی نزدند!!
من ب نوبه خودم این حرکت ضد انقلابی توکل و شرکا را محکوم و یا همه جانباختگان را گرامی میدارم،!
امیدوارم روزی روزگاری اگر یک محکمه درست و حسابی وجود امد این جانيان را محاکمه شوند،!!
اسامی این ۵ نفر که در ۴ بهمن ۱۳۶۴ در روستای گاپیلون واقع در کردستان عراق, بخاطر درگیری مسلحانۀ درون تشیکلاتی سازمان اقلیت بقتل رسیدند,عبارتند از: ۱, عباس کیکاوس کامیارانی (عباس پرولتر) ۲؛ سعادت محمدی (هادی)۳؛ حسین محمد زاده (حسن) ۴, مسعود محمدی(اسکندر) ۵, سید فریدون بدرود( کاوه)
کشتار گاپیلون و فروپاشی چریکهای فدایی خلق اقلیت
toos tahmasebi
گاپیلون روستایی در کردستان عراق است که پس از خروج سازمان از ایران در نتیجه حوادث خونین آغاز دهه شصت به مقر سازمان و محل استقرار رادیوی آن بدل شده است. گویی که مقدر بود در بهمن ۱۳۶۴ و در این محل فاجعهای روی دهد که ماهیت این سازمان منحط و تروریستی را به گونهای آشکار سازد که دیگر نتوان در پستوهای خانههای تیمی پنهانش کرد. انگار که صدای خفه شدهی قربانیان سازمان در تمام این سالها که همواره با لگد زیر فرش پنهانشان میکردند، بالاخره در روستای گاپیلون چونان غریو یک رسوایی ابدی پژواک
یافت بطوریکه که دیگر نمیشد آن را از چشم کسی پنهان کرد. از مدتی پیش از حادثه اختلافات دو جناح سازمان یکی به رهبری عباس توکل و حسین زهری و دیگری به رهبری مصطفی مدنی و حماد شیبانی بالا گرفته بود. یکی از مهمترین نقاط اختلاف بر سر مدیریت و تسلط بر رادیوی سازمان موسوم به صدای فدایی
که تقریبا در اختیار جناح توکل-زهری قرار داشت. در شرایطی که دو طرف ناتوان از گفتگو و توافق بودند، اختلاف به شکلی پیش رفت که هر دو جناح تصمیم به حذف فیزیکی و به عبارت روشن قتلعام طرف مقابل و سیطره کامل بر سازمان گرفتند و به طرح نقشه برای آن مشغول شدند. جناح مدنی-شیبانی
که گمان می کرد مقر رادیو نیروی دفاعی چندانی ندارد، عملیاتی را برای تصرف غافلگیرانه آن به عنوان گام مهم و ضروری برای سلطه بر سازمان طرحریزی کرد. در مقابل جناح توکل-زهری که انتظار چنین تهاجمی را داشت، پنهانی به تقویت نیروی دفاعی مقر رادیو پرداخت. تحلیل آنها چنین بود که باتوجه به استقرار مقر رادیو روی یک تپه، دفاع از آن آسان و نابودی مهاجمان در دسترس خواهد بود. روز ۴ بهمن ۱۳۶۴ درگیری آغاز شد و دو طرف با مسلسل، تیربار و آر پی جی به جان یکدیگر افتادند. درگیری ده دقیقه طول کشید و در جریان آن ۵ نفر از طرفین کشته و شش نفر به شدت مجروح شدند.درگیری تنها با دخالت نیروهای اتحادیه میهنی جلال طالبانی و قدرت رزمی برتر آنها خاتمه یافت، در غیر این صورت بطور حتم دهها نفر کشته بر جای میگذاشت. پیشمرگههای اتحادیه میهنی به شکلی تحقیرآمیز فداییان خلق را به تسلیم وا داشته و خلع سلاح کردند که مبادا تا نفر آخر یکدیگر را قتلعام کنند. اثرات روانی ناگوار و ویرانگر این حادثه چریکهای فدایی اقلیت را متلاشی و به پیش از ۵ گروه کوچک و ناتوان تجزیه کرد. تعدادی از اعضا حاضر نشدند به هیچ کدام از جناحها بپیوندند و آواره کوههای کردستان شدند. آنها سرنوشت بدی پیدا کردند. نام فامیلی بیشر آنها
ذکر نشده است: دو نفر از این اعضا به نام جمال و فواد که در کوهها آواره بودند توسط افراد حزب دمکرات بارزانی به قتل رسیدند. نوید اهل یاسوج و اردشیر میز توسط افراد بارزانی دستگیر و به رژیم ایران تحویل شدند. هر دو آنها در زندان سنندج اعدام شدند.
حسن لر هم که از سازمان بریده بود ابتدا به اتحادیه میهنی و سپس به کومله پیوست. او که تحت تاثیر فاجعه گاپیلون به شدت سرخورده و افسرده شده بود، در اردوگاه کومله با شلیک گلوله به سرش به زندگی خود پایان داد. کمی بعد یکی دیگر از اعضای سازمان به نام فرشته بوزچلو در عراق
خودکشی کرد. در سال ۱۳۶۶ نیوشا فرهی عضو اقلیت خود را در برابر ساختمان فدرال شهر لسآنجلس به آتش کشید و درگذشت. خودکشیهای مربوط به کشتار گاپیلون و شکست و سرخوردگی نهایی چریکهای فدایی تا سالها بعدادامه داشت. شکست تمامعیار و توامان سیاسی، تشکیلاتی، ایدئولوژیک و اخلاقی چریکهای فدایی خلق چنان سنگین و کمرشکن بود که در تاریخ معاصر ایران به سختی میتوان موردی مشابه آن پیدا کرد. این شکست بسیاری از فعالین را به خصوص آنهایی که در زمان کشتار گاپیلون در اردوگاه سازمان اقلیت درشمال عراق حضور داشتند را به نقطه پایان میکشاند. حسین جامعی از فعالین اولیه سازمان فدایی و عضو کنفدراسیون در سال ۲۰۰۲ در انگلستان خودش را در اتاق کوچک زیر شیروانیاش حلقآویز کرد. کامران فرمانده که از مدتها پیش از لحاظ روحی و عصبی فرو ریخته بود، در همان سال در ترکیه با خوردن سم خودکشی کرد و خلیل رحمتی هم که پس از کشتار گاپیلون از سازمان کناره گرفته بود، در سال ۲۰۰۵ با آتش زدن خود به زندگیاش پایان داد.
کشتار دورنی سچفخا ( اقلیت) در گذر زمان!
سيامک دهقانى
چندی پیش در سایت بالاترین؛ لیستی باعنوان ” اسامی ۵۵۶ نفر از جانباختگان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در دهۀ ۶۰″ (شمسی) را دیدم که متأسفانه یک اشتباه (عمدی یا سهوی؟) در آن وجود داشت. در این لیست از ۵ تن از شهدای سچفخا (اقلیت ) نام برده شده بود که گویا در درگیری با جنایتکاران جمهوری اسلامی در کردستان به شهادت رسیده اند و فدایی وار جان خویش را برای رهایی خلقهای ستمدیدۀ ایران نثار کرده اند. ای کاش چنین بود! اما واقعییت چیز دیگری است . در این لیست از کسانی یاد شده است که نه بدست دژخیمان جمهوری اسلامی بلکه, بدبختانه توسط همان سازمانی بقتل رسیده اند که می خواستند بوسیلۀ آن از شر نظام سرمایه داری وابسته به امپریالیسم و سگ زنجیری آن یعنی جمهوری اسلامی رها شوند. اسامی این ۵ نفر که در ۴ بهمن ۱۳۶۴ در روستای گاپیلون واقع در کردستان عراق, بخاطر درگیری مسلحانۀ درون تشیکلاتی سازمان اقلیت بقتل رسیدند,عبارتند از: ۱, عباس کیکاوس کامیارانی (عباس پرولتر) ۲؛ سعادت محمدی (هادی)۳؛ حسین محمد زاده (حسن) ۴, مسعود محمدی(اسکندر) ۵, سید فریدون بدرود( کاوه). بدنبال درگیری سال ۱۳۶۴ سازمان چریکهای فدایی خلق ایران عملا به دو شاخۀ تقسیم شد: کمیتۀ اجرایی برهبری عباس توکل, حسین زهری و مستورۀ احمد زاده و جناح شورایعالی به لیدری مصطفی مدنی, حماد شیبانی و یدی شیشوانی. لازم به یادآوری است که مصطفی مدنی (امین) به همراه دوستش مسعود فتحی(فرید) از جناح باصطلاح چپ اکثریت بودند که بدنبال برگزاری کنگرۀ اقلیت در بهمن ۱۳۶۰ به عضویت سچفخا (اقلیت) در آمدند و در ادامه با زدن محفل شورایعالی در درون سازمان آنهم به بهانۀ عدم برگزاری کنگره از سوی کمیته مرکزی سه نفرۀ اقلیت؛ باعث بوجود آمدن قتل عام درون تشکیلاتی در یک نیروی کمونیستی شدند.......
https://www.azadi-b.com/arshiw/?p=37983
جالب که هیچ کس از جنا اقلیت از این جنايت حرفی نزدند!!
رزا: سلام عزیز جانم
آره اغلب شان خفه خون گرفته بودند و توکل جنایتکار هم تا همین اواخر از ترس اش علیه شناسایی، با حجاب ظاهر می شد! و یکی دو سال است که تازه کشف حجاب کرده:)
من در کُل ایتنرنت فقط دو مطلب پیدا کردم که گذاشتم توی کامنت دونی که هر دو جانبدارانه است ولی اطلاعات کمی از کُشتگان دارند.
موضوع این جنگ داخلی برای ایستگاه رادیویی تاپ سیکرت است!
دوران دانشجویی پی گیری کردم و تازه آمده بودم اینطرف آب با یکی شان آشنا شدم که در اعتراض به خودش و زنش شلیک کرده بود. زنش در جا در اردوگاه فوت شد ولی خودش زنده ماند...
چند بار ازش سوال کردم جریان چی بود. جواب نداد. زن و بچه دار شد و گذشته را خاک کرد...
خیلی هم پیگیری کردم از یاسمین میظر که نوارهای محاکمه کجاست و...
باری
تلفات این جنایت خیلی بیشتر از این بود.
گویا اتحادیه میهنی همانوقتها دادگاه گذاشت و روی نوار کاست محاکمه را ظبط کرد و حتی در رادیوشان هم پخش می کرد. البته همه آزاد شدند!
متاسفانه نتوانستم به نوارها دسترسی پیدا کنم..
امیدوارم توکل و مصببین این فاجعه مجبور به پاسخ و محاکمه شوند.
مرگ بر استالینیستهای دیکتاتور...
“…خلیل رحمتی (کاک خلیل) از فعالین سابق سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (اقلیت) که از سال ۱۳۶۴، زیر فشار مناسبات محفلی حاکم، از سازمانش فاصله گرفته بود و از اوایل دهه ۹۰ به عنوان تبعیدی سیاسی در شمال آلمان، زندگی می کرد، روز ۲۷ اسفند سال ۸۴، خودسوزی و خودکشی می کند، او برادر مسعود رحمتی مسئول نظامی کمیته کردستان سازمان فدایی بود که سال ۱۳۶۱در جریان یک درگیری مسلحانه با پاسداران در جاده بوکان ــ سقز، جان باخت.
خودکشی خلیل رحمتی به صف آرایی جناح عباس توکل ــ حسین زهری (بهرام)، و جناح مصطفی مدنی ــ حماد شیبانی و، در یک کلام به تفنگ کِشی و برادرکُشی در روستای گاپیلون مربوط است.
در فاجعه گاپیلون رفقا و برادران دیروز، به چشمهای هم خیره شده، به روی یکدیگر اسلحه کشیدند. در این حادثه پُر مکر و ننگ، اسکندر، کاوه، حسن از مقر رادیو، و عباس و هادی از جناح معترضین در خون خویش غلطیدند و جسم ۶ نفر دیگر از طرفین زخم برداشت و البته زخم های ناپیدایی را هم در روح و روان دیگران باقی گذاشت.
خودکشی حسن ( لر)، نیز، که پس از فاجعه گاپیلون (واقعه ۴ بهمن سال ۶۴)، برای ادامه مبارزه، به اتحادیه میهنی کردستان عراق (یه که تی) و سپس به کومه له، پیوست به اینگونه برادرکشی ها مربوط است.
سال ۱۳۶۶ حسن ( لر)، تحت فشار شرایط ناامیدی و سرگردانی، با شلیک گلوله به خود، فریاد اعتراض سرداد.
اگر بر لبان نیوشا فرهی غنچه لبخند پژمرده شد به فجایعی چون گاپیلون هم مربوط است. خود سوزی نیوشا فرهی، (در مقابل دفتر سازمان ملل در نیویورک در سال ۱۳۶۶) ، فقط اعتراض به سخنرانی سید علی خامنه ای، نبود.
جان باختن مبارز فدایی (مریم) فرشته بوزچلو که در عراق خودکشی کرد نیز بی ارتباط با فاجعه گاپیلون نیست....
همچنین خودکشی حسین جامعی از فعالین اولیه سازمان فدایی، عنصر تأثیر گذار در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در انگلستان، قابل تأمل است. او از پایه گذاران نشریه ۱۹ بهمن در شرایط پیش از انقلاب و از مروجین دیدگاه های بیژن جزنی در این نشریه بود. حسین جامعی در سال ۲۰۰۲، خود را در انگلیس حلق آویز کرد.
کامران فرمانده نیز پس از چندین سال تحمل شرایط دشوار زندگی در ترکیه، تحت شرایط روحی تخریب شده ای، ۱۸ نوامبر ۲۰۰۲، از طریق استفاده از مواد سمی خود را سر به نیست کرد.
آیا تکه تکه شدن سازمان فدایی و وقایعی چون فاجعه گاپیلون که بخشی از نیروی سازمان فدایی را به سوی یأس و سرخورده گی سوق داد، در این مرگ و میرهای جانسوز نقشی نداشته است؟”
https://www.akhbar-rooz.com/48476/1399/07/09/
داستان زندگی فرشته بوزچلو، همسر داوود مدائن یکی از تراژدیهای بزرگ میهن ماست که متأسفانه به دلایل
گوناگون و البته غیرمنطقی تاکنون مورد التفات گروههای سیاسی و محققان قرار نگرفته است.
فرشته در سال ۱۳۳۴ در خانوادهای متمول در شهر نقده چشم به دنیا گشود. پدرش امیرماشاءالله بوزچلو وکیل پایه یک دادگستری بود. او که پیش از انقلاب برای ادامه تحصیل در رشته مهندسی به آمریکا رفته بود در روزهایی که شعلههای انقلاب از هر سو زبانه میکشید درس و تحصیل را رها کرد و برای شرکت در انقلاب و یاری رساندن به مبارزات مردم به ایران بازگشت و در ۱۸ بهمن ۱۳۵۸ با داوود مدائن ازدواج کرد.
در سالهای سیاه شصت وشصت و یک، فرشته در حالی که باردار بود و فراری با وجود مخاطرات بسیار و علیرغم تأکید همسرش داوود، یک پایش در تهران بود و یک پایش در کردستان. به هیچوجه دلش آرام نمیگرفت همسرش در زندان باشد و او از نزدیک در مورد او خبر نگیرد. عید ۶۱ را با چشمانی اشکبار و دلی پرخون در حالی آغاز کرد که بیش از هفت ماه از دستگیری همسرش میگذشت و تلویزیون رژیم عکس او را به عنوان کسی که در ضربه اسفندماه به سازمان اقلیت دستگیر شده انتشار داد.
در ۱۱ اردیبهشت ۶۱ دخترش را در سختترین شرایط به دنیا آورد و با یک دنیا آرزو او را «آرزو» نامید.
او در حالی که «آرزو» را نزد خانوادهاش در نقده گذاشته بود پیک بین کردستان و ایران سازمان فدائيان «اقلیت» بود.
پس از اعدام داوود، او به منظور ادامهی مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی در کردستان ماند و بعدها با یکی از همرزمانش به نام خسرو الوند (ب- گ) ازدواج کرد.
چیزی نگذشت که «گاپیلون» (۴) رخ نمود. فاجعهای که به عنوان لکه ننگی دامان جنبش «فدایی» را آلود. فرشته در موقعیت حساسی قرار گرفته بود، کاخ آروزهایش در هم شکسته بود. از اقداماتی که تحت نام «فدایی» که از رنج و خون و مصیبت امثال او آبرو یافته بود انجام میگرفت به جان آمده بود و متأسفانه امیدی هم به برگزاری کنگرهی سازمانی و رسیدگی به اموری که پرستیژ «فدایی» را تهدید میکرد نمیدید. روح حساس او تاب تحمل این همه زشتی را نداشت. اعتراضاتش بیپاسخ مانده بود.
او به امید ساختن «فردایی» بهتر برای مردم، خانوادهی متمول، زندگی راحت در آمریکا، تحصیلات عالیه، همسر، فرزند و خان و مانش را داده بود و حالا گویی «فردا» را از او گرفته بودند و او راهی به جز آن که با «با تیزترین تیغ بر برگ نازک دلش بنویسد: فردا» پیش روی خود نمیدید.
او برای نشان دادن زشتی فاجعهای که از سر گذرانده بودند مرگی فجیع را انتخاب کرد تا بلکه سکوت را بشکند. اما دریغ و درد که مرگ جانکاه او نیز پژواکی نیافت. (۵)
فرشته به همراه همسرش خسرو در اواسط سال ۶۵ در حالی که افراد باقیمانده «اقلیت» تحت نظارت اتحادیه میهنی کردستان عراق در ساختمانی در سلیمانیه عراق اسکان داده شده بودند در اقدامی اعتراضی تصمیم به خودکشی گرفتند.
ابتدا قرار بود که هر دو به قلبشان، قلبی که برای بهروزی مردمشان میتپید شلیک کنند. خسرو شلیک میکند اما فرشته سیانورش را میخورد. خسرو جان به در میبرد ولی فرشته مرگی جانکاه را به جان میخرد. در آخرین لحظات حیات، فرشته کسانی را که با شنیدن صدای تیر به بالینشان آمده بودند مجاب میکند که پیکر غرق در خون همسرش را به بیمارستان برسانند و خود در راه بیمارستان جان میدهد. مسئولان «اقلیت» اقدامی برای به خاکسپاری او انجام نمیدهند و چنانکه شنیدهام پیکر فرشته مدتها در سردخانه باقی میماند. (۶) یکی از دوستان نزدیکم که از مقر «اقلیت» در سال ۶۸ بازدید کرده بود با حسرت و اندوه برایم تعریف کرد که ساعت و نامههای فرشته را که خطاب به رهبران «اقلیت» نوشته بود در انباری یافته و به همراه اسناد و مدارک زیادی از روی حسن نیت و صداقت به عنوان مدارک سازمانی تحویل حسین زهری مسئول خارج از کشور سازمان «اقلیت» که به سرعت به منجلات خیانت سقوط کرد و آوازه بزهکاریهای مختلف و پولشویی او برای رژیم در پاریس پیچید، داد.
«آرزو » کلاس پنجم بود که متوجه شد پدرش اعدام شده است. مشغول تحصیل در دبیرستان بود که خبردار شد مادرش در خارج از کشور مشغول تحصیل است ولی دیری نپایید که حقیقت را دریافت که مادرش هم نیست و در آرزوی دیدار او به مرگ لبخند زده است.
https://bazaferinieazad.blogspot.com/2010_04_01_archive.html
خسرو الوند (ب- گ)
او در آلمان است و زن و بچه دار و بی خیالِ جریانهای گذشته...
در غروب ۴ بهمن ۱۳۶۴ نیروهای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران «اقلیت» به بهانهی عدم برگزاری کنگرهی دوم سازمان توسط کمیتهمرکزی سه نفرهی اقلیت و «تحصن و نشست» در مقر رادیو صدای فدایی در روستای گاپیلون واقع در کردستان عراق بر روی یگدیگر آتش گشودند و پنج نفر از رفقای خود به نامهای کیکاووس درودی(عباس پرولتر)، اسکندر، کاوه، سعادت محمدی(هادی) و محمد پیرزادۀ جهرمی(محمدفرانسه)، را کشته و ۶ نفر را زخمی کردند. متأسفانه پس از گذشت یک رفع قرن هنوز اسامی کامل قربانیان این فاجعه انتشار نیافته است.
این درگیری با وساطت نیروهای اتحادیه میهنی کردستان عراق و خلعسلاح طرفین پایان یافت. درگیری خونین 4 بهمن، انشعابی نابود کننده را به دنبال داشت و باعث حداقل ۴ انشعاب در جناحهای مختلف این سازمان شد. سازمان فدایی - اقلیت بعد از این حادثه بطور کامل تجزیه شد و به محافل کوچکی در خارج از کشور تنزل یافت.
https://bazaferinieazad.blogspot.com/2010_04_01_archive.html
سيامک دهقانى: اسامی این ۵ نفر که در ۴ بهمن ۱۳۶۴ در روستای گاپیلون واقع در کردستان عراق, بخاطر درگیری مسلحانۀ درون تشیکلاتی سازمان اقلیت بقتل رسیدند,عبارتند از:
۱, عباس کیکاوس کامیارانی (عباس پرولتر)
کیکاووس درودی(عباس پرولتر)
۲؛ سعادت محمدی (هادی)
سعادت محمدی(هادی)
۳؛ حسین محمد زاده (حسن)
۴, مسعود محمدی(اسکندر)
اسکندر
۵, سید فریدون بدرود( کاوه)
کاوه
ایرج مصداقی: پنج نفر از رفقای خود به نامهای کیکاووس درودی(عباس پرولتر)، اسکندر، کاوه، سعادت محمدی(هادی) و محمد پیرزادۀ جهرمی(محمدفرانسه)، را کشته و ۶ نفر را زخمی کردند. متأسفانه پس از گذشت یک رفع قرن هنوز اسامی کامل قربانیان این فاجعه انتشار نیافته است.
کیکاووس درودی(عباس پرولتر)،
اسکندر،
کاوه
سعادت محمدی(هادی)
محمد پیرزادۀ جهرمی(محمدفرانسه)
رزا: آیا محمد پیرزادۀ جهرمی(محمدفرانسه)که در لیست کُشتگانِ مقاله ی مصداقی اعلام شده همان نفر ۳؛ حسین محمد زاده (حسن) در لیست سیامک دهقانی است؟ یا جمعن 6 نفر بجای 5 نفر درجا درفاجعه ی هفت تیرکشی4 بهمن جان باخته اند؟
همنشین بهار
۴ بهمن سال ۱۳۶۴، در مَقر رادیو صدای فدایی در روستای گاپیلون در کردستان عراق، واقعه دردناک و غمانگیزی رخ داد. کسانیکه قاتلین زندانیان سیاسی، تشنهِ خونشان بودند، خود، یگدیگر را زیر آتش گرفتند. زمانیکه از آن صحبت میشود، جناح عباس توکل- حسین زهری (بهرام)، از یک طرف و جناح مصطفی مدنی- حماد شیبانی از سوی دیگر، بر زمینه ضربات پلیسی بر تشکیلات داخل و کشمکشهای قدرت میان خود، دست به صفآرایی در برابر یکدیگر زده بودند. گفته میشود در پیامد شکلگیری این دستهبندی ارتجاعی، واقعه گاپیلون، به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران – اقلیت، تحمیل شدهاست. من صلاحیت ورود به این داستان را ندارم. «اسناد کمیسیون تحقیق و بررسی… در مورد ۴ بهمن» را سازمان مزبور منتشر کردهاست. در آن واقعه پُر مَکر و ننگ که حلقههای مفقوده بسیار دارد، افراد زیر جان باختند:
سعادت محمدی (هادی)،
۲؛ سعادت محمدی (هادی)
کیکاووس درودی (عباس کامیارانی، عباس پرولتر)،
۱, عباس کیکاوس کامیارانی (عباس پرولتر)
سید فریدون بدرود (کاوه)،
۵, سید فریدون بدرود( کاوه)
حسین محمدزاده (حسن)،
۳؛ حسین محمد زاده (حسن)
مسعود محمدی (اسکندر).
۴, مسعود محمدی(اسکندر)
https://www.tribunezamaneh.com/archives/252593
رزا: لیست کُشتگان، همنشین بهار و سیامک دهقانی یکی است تقریبن! در لیست ایرج مصداقی محمد پیرزادۀ جهرمی(محمدفرانسه) اضافه شده و اسم ۳؛ حسین محمد زاده (حسن)حذف؟!
سازمان اقلیت اما با بی شرمی این اسامی را به لیست اعدامی های دهه 60 افزوده و داستان "رفیق کُشی" خود را برای نسل جدید لاپوشانی کرده...
همنشین بهار : واقعه ۴ بهمن سال ۶۴، زخمهای ناپیدایی هم، در روح و روان دیگران باقی گذاشت. جمال (…) و فؤاد (…)، از پیشمرگان فدایی در گاپیلون و گلاله، از پیوستن به دو جناح عامل درگیری خودداری نموده، سر به کوه و بیابان گذاشتند و در شمال عراق، با حمله عناصر مسلح حزب دموکرات کردستان عراق، به خاک و خون غلطیدند. نوید (…)، اهل یاسوج و اردشیر (…) هم، صف خود را از هر دو جناح عامل درگیری جدا کرده، از عراق رفتند و در مناطق کوهستانی شمال آن کشور، گیر افراد مسلح حزب دموکرات کردستان عراق افتادند و آنها را به رژیم تحویل دادند. بعداً هر دو در سنندج تیرباران شدند. حسن لر، از پیشمرگان فدایی، هم راه خود را جدا کرد. او ابتدا به «یه که تی»، جلال طالبانی و سپس، به کومله پیوست و در تاثر واقعه و بیمهریهایی که دید، با شلیک گلوله، به زندگی خود خاتمه داد. انور (…) و مصطفی (…) هم، در منطقهای کوهستانی در کردستان عراق، مورد حمله افراد مسلح ناشناس قرار گرفته، جان باختند.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
تکهتکه شدن سازمان فدایی و وقایعی چون فاجعه گاپیلون، بسیار دردناک بود. اگر بر لبان نیوشا فرهی غنچه لبخند پژمرده شد به فجایعی چون گاپیلون هم مربوط است. خودسوزی وی در مقابل ساختمان فدرال لُس آنجلس در سال ۱۳۶۶، فقط اعتراض به سخنرانی سیدعلی خامنهای نبود. جان باختن مبارز فدایی مریم (فرشته بوزچلو) که در عراق خودکشی کرد نیز بی ارتباط با فاجعه گاپیلون نیست. همچنین خودکشی حسین جامعی از فعالین اولیه سازمان فدایی، عنصر تأثیرگذار در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در انگلستان که سال ۲۰۰۲، خود را در آن کشور حلق آویز کرد. کامران فرمانده، نیز پس از چندین سال تحمل شرایط دشوار زندگی در ترکیه، تحت شرایط روحی تخریب شدهای، ۱۸ نوامبر ۲۰۰۲، از طریق استفاده از مواد سمی خود را کشت. خلیل رحمتی (کاک خلیل) از فعالین سابق که از سال ۶۴، زیر فشار مناسبات حاکم، از سازمانش فاصله گرفته بود، بعدها (سال ۸۴)، خودسوزی کرد. گفته میشود مرگ وی نیز به «تفنگکِشی و برادرکُشی» در «روستای گاپیلون» مربوط است که رفقا و برادران دیروز، به چشمهای هم خیره شده و به روی یکدیگر اسلحه کشیدند.
مستندی دیدنی از فیلمساز کُرد هنر احمد، درباره زنان ایرانی عضو داعش، در کمپ نگهداری اسرای داعش در روژئاوا.
زنان ایرانی در صفوف داعش
https://youtu.be/7WzL4_idcfo
the iranian women in isis
Produced And Directed by
Honar Ahmed
چند شبکه رادیو و تلویزیونی در ایران هک شد و صدا و تصویر رهبران مجاهدین خلق از آنها پخش شد
عصر روز پنجشنبه چند شبکه رادیویی و تلویزیونی، از جمله شبکه اول تلویزیون جمهوری اسلامی، رادیو پیام، رادیو جوان و رادیو قرآن، هک شد و حدود ۱۰ ثانیه تصاویر مسعود و مریم رجوی، رهبران سازمان مجاهدین خلق و چند شعار از آنها پخش شد.
خبرگزاری صداوسیما به نقل از مسئولان فنی این سازمان نوشت که احتمالا سِرور مورد حمله هکری قرار گرفته است. رضا علیدادی، معاون فنی سازمان صداوسیما، نیز به تلویزیون جمهوری اسلامی گفت: «همکاران ما در حال بررسی هستند؛ این اقدام کار فوق العاده پیچیدهای است و تنها صاحبان این تکنولوژی میتوانند از بکدورها و امکاناتی که از قبل روی سیستمها در نظر گرفتهاند بهره برداری کنند و صدمه بزنند.»
در ۱۰ ثانیهای که این شبکههای رادیو تلویزیونی هک شد، شعار «درود بر رجوی، مرگ بر خامنهای» و همچنین چند ثانیه از سخنرانی مسعود رجوی نیز پخش شد.
در سالیان اخیر هک شدن وبسایتهای حکومتی ایران افزایش یافته است. گستردهترین مورد نیز هک شدن سامانه سوخت در چهارم آبان امسال بود.
در شهریورماه نیز یک گروه هکری به نام «عدالت علی» تصاویری از دوربینهای امنیتی زندان اوین را منتشر کرد.
پیش از آن نیز «گروه تپندگان» خرداد سال ۹۷ نمایشگرهای فرودگاههای مشهد و تبریز را هک کرد و پیامهایی در حمایت از تظاهرات ضد حکومتی روی نمایشگرها درج کرد.
ایران اینترنشنال
رزا جان شما دیگه چرا،!
قضیه مجاهدین کار خود رژیم است، دلایل زیادی وجود دارد،
۱، یک مجاهدین اصلا در ایران جایگاهی ندارد، ،رژیم با این ۲ نشانه دارد، یکی بگه نگاه کنید این ادمها هنوز وابسته ب غرب و آمریکا هستن،،۲ بازهم ترس و رب وحشت کماکان ادامه دارد،،.
وگرنه این حرکت چه سودی ب دیگران دارد، جریانی که در ایران منفور است،
این حرکت عدالت علی من فکر کنم کار رژیم است،!
خوب این همه بازجویی و شکنجههای بازجو ها را برای یکبار هم شده چرا رو نمیکند،
بیشتر ب کارکنان و در باز کن ها را رسوا میکند !
بابا رژیم دیگه خیلی حرفه ی و کار کشته شده،!!
راستی رزا جان بعد از نوشتن کامنت بالا اگر یادت باشه، بعد از انفجار نخست وزیری و حزب جمهوری اسلامی در واقع کار خود رژیم برای تک صدایی در حاکمیت و برای پلیسی کردن جامعه و سرکوبی همه جنبش های اجتماعی دست ب این جنایت کرد، و متاسفانه بعد از چند روز مجاهدین گفت کار ما بود،
مجتبی واحدی: همدستی کرملین و لیبرتی با مجتبی / خامنه ای به پایان رسید؟
https://youtu.be/8V9DVTNZcvk
Saraneh : پشت پرده هک صداوسیما، پخش تصویر مسعود و مریم رجوی و ارتباط آن با ویدیوی جدید کرملین
https://youtu.be/q2cSYq9mQJI
Koocheh: پدیدار شدن ناگهانی و اسرارآمیز مریم و مسعود رجوی در تلویزیون خامنه ای!!!
https://youtu.be/CZWdQo5BPsw
دولت بهار نوشت :احمدی نژاد تاکید کرد که روسیه با آمریکا روی ایران و اوکراین با هم معامله کرده اند. به این معنا که روسیه، اوکراین را مورد حمله قرار دهد و آن طرف هم اجازه داشته باشد به سمت ایران بیاید اما از این کار پشیمان خواهند شد.
احمدی نژاد به کشورهای به ظاهر قدرتمند شرق و غرب و اروپا نسبت به انجام هرگونه معامله کثیف بر سر ایران با اوکراین هشدار داد و گفت: خیال نکنید که دولت و حاکمیت ایران ضعیف شده است و هر کاری دلتان بخواهد می توانید انجام دهید!
اقای احمقی نجات انزمان پارچه مالولایت بودی چه زرور میکردی . الان علف پیدا نمیشه زدی به زمین خودی ها. گوسفند مردم را خر نپندار. برو خودت را اصلاح کن وگرنه کک میفته تو جلدتت
كاره خودشونه ! مثل هكرهاى دوربينهاى زندان اوين
باز چه خوابى برامون ديدند !!!
شانس اوردیم ناظر پخش یهویی فیلم پورن پخش نکرد دسپاچه شد بیچاره
کاملا درسته منم نظرم اینکه این کار خودشون بوده که مردم بترسن.
هم آخوندا هم مجاهدین باید به گورستان تاریخ سپرده شوند
تابلو کار خودشونه....اما گل به خودی بود....
فردا یکی و میارن برای اعتراف اجباری
اینا مجوزی برای اینترنت ملی هستش سر کاریه مثل همون هک دوربینهای زندان هست بقول خودشون جنگ روانیه
بنظر کار خودشون بخاطر بستن دفتر سفرخجالت اور رییسی این داستان راه انداختن
خبر مرگ اکبر شاه هم با ساختمان پلاسکو پوشیده شد.
آی راست گفتی که چرا زمان پخش مسابقه فوتبال پخش نشد
سرورو های صدا سیما کاملا از شبکه اینترنت مجزا است . واژه (هک ) کردن اصلا مصداق ندارد .
این کار دقیقا توسط خود نظام صورت گرفته .
سیستمی که هواپیمای اکراین را برای بقا خود سرنگون میکند یا ساختمان پلاسکو را به آتش میکشد .
این کار بسیار خرد و کوچک است . پیام این کار علاوه بر پوشش گافهای بی پایان حامل این پیغام است که
اگر ما ساقط شویم سروکار شما با این گروه دگم بی مخ و تعطیل است .
صدا و سیما انکار نکرد!!!
احمقه کسی که فکرکنه کار خودشون نیست.
مگه میشه چیزی که آشکار بوده پنهان کنه...مگر تونست پنهان کنه خفتی که بر رئیسی رفت ...
کار رژیم کفتاری از این پنهانکاریها گذشته دیگه
لوکوموتیر به صورت پیچیده تو بک دور صدا سیما
با درود ، آیا ممکنه این خودزنی کار خود نظام باشه تا یک موج ایجاد کنه تا حواس مردم رو از یک موضوع مهم تر پرت کنه ؟؟؟؟
احتمالا یه دزدی در اینده اتفاق می افته ودارن اذهان اماده میکنن که اره با یه کار پیچیده وبک دور پولا رو دزدیدند
از طرف دگه هم نگاه کنیم مگه می تونستند انکار کنند ثانیا اینا بخاطر اینکه بگن ما خیلی مقتدریم همیشه اقدامات برضدشونو گنده می کنن اقا همه چیزو ماورایی نکنیم...اون چیزی که مهمه اتحاد برضد این سیستم فاسده...
مثل این میماند دوجور زباله یا دو نوع متفاوت مدفوع با هم رقابت کنند،
خاک تو سرتون، با این همه ادعا تون. وقتی مجاهدین تو تلوزیونتون رسوخ میکنن ، پس بدونین الان آمریکا و اسراییل، اتاق خواب رهبر مفنگیتون رو هم تحت نظر دارن
مجاهدین خلق به غیر از درست کردن اکانت فیک و توییت کردن و جاسوسی کار دیگه بلد نیستن این احمقها مخ این کارا رو ندارن، تنها دولتی که این کارو میکنه اسرائیل و آمریکا هست. احتمال زیاد بازم اسرائیل هست
کار خودشونه با این کار میخوان راحت تر مخالفان را به مجاهدین بچسبانند و سرکوب کنند
این هم یک بهانه برای اعدام چهار تا بیگناه دیگه.
جای تأسف دارد که ظاهرآ قوی ترین اپوزیسیون بر علیه نظام یک مشت اسلامگرای تروریست مرتجع, یک گروه اسلامگرای تروریست مرتجع دیگر است.
كار خود جمهورى اسلامى بوده همين بس
میشه بگی چرا؟ همچین کاری می کنه؟ مگه چه فایده ای براش داره؟!
دم هر کسی و هر حزبی که کرده گرم
این حرکت عدالت علی من فکر کنم کار رژیم است،!
رزا: به نظرم عدالت علی کار اسرائیل بود چون فارسی آنها به فارسی متداول مردم داخل نمی خورد!
توی توئیتر شان هم اصلن جواب نمی دادند مبادا لو بروند:)
در مورد هک هم احتمالن عملیات مشترک اسرائیل و مجاهدین بود!
قبل از دزدیدن چند تُن مدارک هسته ای با کامیون! اولین بار افراد مجاهدین با اطلاعات دست اولِ ماهواره ای از اسرائیل اعلام کردند که در نطنز چه خبره!
الان هم اسرائیل از نفوذی های خود در صدا-سیما برای رجوی "مرحوم" و مریم جاکشش تبلیغ کرد.
اصولن اسرائیل حرفهایی که خود نمی توانست بزند از دهان مجاهدین درباره ی سایتهای هسته ای زد؟!
بعد البته با خروج اسناد کیلویی نتان یابو خودش جلوی دوربین رفت...
مجاهدین اپوزیسیون مطلوب اسرائیل بود و هست...
البته مردم ایران و بخصوص نسل جدید اصلن تمایلی به مجاهدین ندارد و تلاش کرد و می کند که این موفقیت را کم اهمیت جلوه دهد و یا با بی اعتمادی بگوید که کارِ خودِ رژیم بوده!
ولی این کار به اقتدار پوشالی رژیم ضربه زد. مجتبی و بقیه...
فیل هواکردن هم حرف چرتی است. مگر نمی توان هم به مضحکه سفر رئیسی جلاد پرداخت و همزمان به هک شدنِ صدا و سیما؟
بی بی سی که به جای تشریح خبر فقط با نوشتن یک متن به سابقه ی تروریستی رژیم پرداخت و جریان هک را ساده از رویش گذشت.
ولی جریان کوچکی نبود. چون کسی که چند ثانیه هک کند، دارد اخطار می دهد که بیش از این هم می توانیم؟!
عدالت علی هم همین بود و به چند نفر بیشتر نپرداخت مثل افشای مدارک نوریزاد/نسرین محمدی و یک فیلم بی خطر از سپیده قلیان...
یعنی اخطار که اینترنت داخلی تان را در زندان تحت نظارت داریم...
مطمعنن اگر بچه های داخل بودند و جوانانِ هکتیویست، بیشتر رو می کردند ولی هک از طرف اسرائیل و حکمرانان اغلب اخطار و مبادله است.
مطمئنن هر ضربه به اقتدار اسلامی ها خوب است. بی احترامی به رئیسی خوب است همچنین جت خصوصی برای طالبان و شبکه ی حقانی بد است:)
این کانالها مجتبی واحدی/کوچه/سرانه و غیره اغلب از کانال یوتیوب شان پول می سازند. البته نوش جانشان اما اینها مجبور هم هستند زیر هر کاسه یک نیم کاسه ببینند و تیترهای هیجنی بزنند تا کلیک بخوره. یک عده جوانند و بیزینس خوبی هم دارند و بیش از صدها هزار مشتری و کار مونتاژ و جستجویِ کلیپ و حرفه ای کار می کنند و البته برخی جاها هم گوز را به شقیقه ربط می دهند البته اینکار را بیشتر مجتبی واحدی می کند:)
انفجار نخست وزیری و حزب جمهوری اسلامی در واقع کار خود رژیم برای تک صدایی در حاکمیت و برای پلیسی کردن جامعه و سرکوبی همه جنبش های اجتماعی دست ب این جنایت کرد، و متاسفانه بعد از چند روز مجاهدین گفت کار ما بود،
رزا: در مورد بمب گذاری حزب هم نمی دانم راستش اما احتمال زیاد مجاهدین بودند.
در ادامه هم آقای کلاهی در هلند همین چند سال پیش جلوی زن و بچه ی افغانش ترور شد توسط رژیم.
از مجاهدین جدا شده بود و داشت نان و ماستش را می خورد و 20 سال شاید بیشتر توی لیست ترورهای رژیم اسلامی بود بدلیل عملیات بمب گذاری...
اینکه حذف داخلی بوده بمب گذاری حزب (کُشتن خودی ها) با ترور آقای کلاهی در خارج از کشور (هلند)بدلیل عامل بمب گذاری حزب و رو هوا بردن کُلی آخوند، منتفی شد؟!
*بی بی سی که به جای تشریح خبر فقط با نوشتن یک متن به سابقه ی تروریستی مجاهدین پرداخت و جریان هک را ساده از رویش گذشت.
محمدرضا کلاهی صمدی (زاده ۸ خرداد ۱۳۳۸ – درگذشته [احتمالی] ۲۴ آذر ۱۳۹۴) از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران و متهم انفجار ۷ تیر ۱۳۶۰ در ساختمان حزب جمهوری اسلامی بود. در شامگاه ۷ تیر ۱۳۶۰ (برابر ۲۸ ژوئن ۱۹۸۱) بمب قدرتمندی مقر حزب جمهوری اسلامی را ویران ساخت و سید محمد بهشتی و ۷۲ مقام دولتی ایرانی کشته شدند.
محمدرضا کلاهی که به عنوان کاردان فنی تجربی تجهیزات صوتی در حزب جمهوری اسلامی کار میکرد متهم است که بمب را همراه خود به مقر حزب برد. به همین دلیل او عامل انفجار شناخته شد. پس از انفجار بمب در مقر حزب وی به سرعت و قبل از اینکه کسی به او شک کند به بهانه خرید بستنی برای حضار سوار موتورسیکلت خودش شد و فرار کرد. او بدون اینکه در دادگاهی در ایران محاکمه شود توانست از مرز خارج شود و به فرانسه بگریزد[۵] و در اوایل دهه ۱۹۸۰ (میلادی) به عنوان پناهنده با نام مستعار «علی معتمد» به هلند رفت.[۶]
مقامات جمهوری اسلامی ادعا میکنند که کلاهی عامل نفوذی مجاهدین خلق ایران در حزب جمهوری اسلامی بود. گفته میشود او از سازمان جدا شده بود، اما بخاطر گذشته خود مخفیانه زندگی میکرد.[۶] مرتضی حمزه لویی از اعضای پیشین سازمان مجاهدین خلق که از دوستان بسیار نزدیک کلاهی صمدی بود هم این ادعا را تایید و گفت که کلاهی در قرارگاه اشرف مدتی محافظ مسعود رجوی بودهاست.[۷]
وبگاه عصر ایران از قول یک مقام آگاه (امنیتی) نوشت، محمدرضا کلاهی و مسعود کشمیری (عامل بمبگذاری دفتر نخستوزیری در ۸ شهریور ۱۳۶۰) در کلن آلمان دیده شدهاند.[۶][۸]
همسر افغان محمدرضا کلاهی سالها از هویت او بیخبر بود. اما در سال ۲۰۰۰ پس از انتشار نگارههای او در نشریات ایران از هویت او آگاه شد.[۶]
ترور
«علی معتمد» (یا به احتمال زیاد همان رضا کلاهی صمدی) در ۲۴ آذر ۱۳۹۴ (برابر ۱۵ دسامبر ۲۰۱۵) در سن ۵۶ سالگی در شهر آلمیره هلند در خیابان از نزدیک هدف گلوله دو مرد ناشناس قرار گرفت و در بیمارستان جان سپرد.[۹] او در این شهر به عنوان برقکار در شرکت برقرسانی اینکو کار میکرد.[۶]
بعد از گذشت یک سال از ترور یک ایرانی در هلند به نام «علی معتمد» کسانی مدعی شدند که فرد مقتول همان محمدرضا کلاهی، مظنون اصلی انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰ است. خال کف پای چپ وجه مشترک فرد کشته شده با کلاهی بود.
سه سال پس از کشته شدن معتمد در حالیکه دادگاه قاتلان او بر قرار بود روزنامههای هلندی، دوباره این خبر را تأیید کردند که مقتول که در دهه ۱۳۶۰ (خورشیدی) از هلند پناهندگی گرفته و به عنوان کارشناس برق در آن کشور زندگی میکرده همان کلاهی بودهاست. روزنامههای هلند نوشتهاند که وی در آنجا ازدواج کرده و صاحب یک پسر بودهاست. کلاهی، خانواده خود را از دیدن کانالهای صدا و سیمای ایران منع میکرده تا به هویتش پی نبرند.[۱۰][۱۱] ژیار گل ...
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%87%DB%8C
ژیار گل خبرنگار بیبیسی فارسی که به منظور بررسی درباره مورد کشته شدن علی معتمد سه سال بعد به هلند سفر کرد پس از دیدن بخشهایی از پرونده قتل نوشت: «پسر و همسر و برخی از دوستان علی معتمد همان روز نخست کشته شدن به پلیس [هلند] میگویند اسم واقعی مقتول محمد رضا کلاهی صمدی بوده، او در ایران حکم اعدام داشته و عضو سازمان مجاهدین خلق بودهاست. این در حالی بود که دفتر دادستانی [هلند] به من میگفتند مدرکی ندارند ثابت کند او علی معتمد نیست. مرتضی حمزه لویی یکی از اعضای پیشین سازمان مجاهدین خلق که از دوستان بسیار نزدیک کلاهی صمدی بود هم در بازجویی پلیس و هم در تماس تلفنی با من از پاریس گفت که کلاهی در قرارگاه اشرف مدتی محافظ مسعود رجوی رهبر این سازمان بودهاست. با خواندن بخشی از این پرونده که به آن دست پیدا کردیم دریافتیم که دهها نفر میدانستند که مقتول محمد رضا کلاهی صمدی است. اما هیچکس حاضر نبوده در سه سال درباره این کشته شدن صحبت کند».[۱۲][۱۳]
دستگاه قضایی هلند عضو یک باند خلافکار را به اتهام قتل محمدرضا کلاهی محکوم کرد. نوفل فسیح در برابر دریافت ۱۳۰ هزار یورو دو نفر دیگر را استخدام میکند تا کلاهی را به قتل برسانند. نوفل فسیح، تاکنون نام کسانی که این پول را پرداخت کردهاند فاش نکرده است.[۱۴]
در ۱۰ بهمن ۱۳۹۷ (برابر ۳۰ ژانویه ۲۰۱۹) دادستان عمومی هلند در جریان دادگاه متهمان درجه اول قتل علی معتمد گفت که هنوز شواهدی بر دست داشتن حکومت ایران در ترور محمدرضا کلاهی پیدا نشدهاست. این در حالی بود که چند روز پیش آن سازمان اطلاعات و امنیت هلند اعلام کرده بود که دربارهٔ نقش ایران در ترور علی معتمد و احمد نیسی (در سال ۲۰۱۷) در شهر لاهه، «تقریباً یقین» دارد. وزیر امور خارجه هلند گفت که این اختلاف نظر به دلیل روشهای بررسی متفاوت نهادهای اطلاعاتی و قضایی است.[۶] خبرگزاری آسوشیتدپرس میگوید دادگاهی در آمستردام نتوانسته ارتباطی میان فرد سازماندهنده قتل محمدرضا کلاهی و حکومت ایران پیدا کند.[۱۵] در پاییز سال ۹۸ رضوان تقی متهم فراری مراکشی-هلندی در دبی دستگیر شد. او متهم به قتل کلاهی و احمد نیسی است. [۱۶]
ترور مرموز ایرانیان در اروپا - مستند
https://youtu.be/yv1filKXr6w
رزا جان
بعد از انفجار نخست وزیری و حزب جمهوری اسلامی، در مجلس سال ۶۰ و ۶۱ مسائلی مطرح و یک سال در چگونگی انفجار و مطرح شدن آن ب جایی باریکی میرسید، که در واقع تعدادی از ادم خودی و غیر خودی در مجلس مطرح شد، و با حکم خمینی این پرونده بسته شد،
خود من شاهد ۳۰۰ نفر از خودی ها در زندان کميته مشترک در زندان بودند،، که سر بازجو ان ای یکی از اصلاح طلبان امروزی
که اسم آن را فراموش کردم، دادستان کل ایران ان زمان اقای املشی بود که بعد از آن زمان گویا از شورای قضایی فاصله گرفت، در ضمن تا آنجایی من میدانم سفیر ایران در افغانستان اقای محمدی بود زیر شکنجه کشته شد،
حالا اگر اجازه بدهید ان فرد سربازجو دستگیر شدگان کمیته مشترک را براتون پیدا میکنم،!
با پوزش فراوان،!!
بهزاد نبوی سر بازجو کميته مشترک و مسؤلیت انفجار نخست وزیری دهه ۶۰ بود، ان موقع ربانی املشی دادستان کل ایران بود،!!
رزا جان خسته نباشی !!
من تمامی نطرات بیبیسی و شما را خواندم،،
ولی واقیعت ها زمانی رو میشود، که مدتی از ان واقع گذشته،
من یکبار دیگر قبلا در ارشیو رزا نوشتم، اگر مجاهدین این کار انجام داده بودند، خوب درس شکي نبود بعد ۴۰ سال همه چیز در ابعاد مختلف بیان میکرد، ولی ب نطر من قضیه خیلی پيچيده و بعضی از مسائل در دنیای امروز هیچ وقت اطلاعات لازم را ب مردم نخواهند گفت، الان جمهوری اسلامی در ابعاد دولت داری و حاکميت پیچیده از تجربیات دولتهای دیگر در رابطه تروهای دولتی استفاده و همکاری لازم و خواهان عدم افشای سری متقابل هستن،
اگر توجه لازم در رابطه کلاهی داشته باشید،صد ها روایت از طرف دولتها و مجاهدین مطرح شده حالا چگونه قضیه کلاهی و یا با اسم علی معتمد مطرح و در ادامه نتوانستن یک جمع بندی لازم طرفهای درگیر این کیس داشته باشند،
قبلا اشاره کردم سال ۶۰ در مجلس ارتجاعی جمهوری اسلامی در رابطه با انفجار حزب و نخست وزیری دولتهای خارجی هم را متهم و حتا اسم هم بردند الان من فراموش کردم، بنابراین من هیچ وقت قبول نخواهم کرد که مجاهدین ان روز از تمامیت رژیم حمایت میکردند چگونه توانستن خلق الساعه و با امکانات اون زمان این حرکت را انجام دهند،
خلاصه کلام این دقیق یک حرکت همه جانبه برای بوجود اوردن جو خفقان و تک صدایی و سکوب جنبشهای کارگری و مردمی انجام دادن، اگر کمی دقت کنیم خمینی در ابتدا دورغ های زیادی گفت ولی برای تحقق دروغ ها باید این کار عیر انسانی را بتوسط ارگانهای سرکوب که ارم ارام شکا میگرفت تک صدایی را حاکم میکردند!
بنابراین من هیچ وقت قبول نخواهم کرد که مجاهدین ان روز از تمامیت رژیم حمایت میکردند چگونه توانستن خلق الساعه و با امکانات اون زمان این حرکت را انجام دهند...
انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی یا در اخبار حادثه هفتم تیر [۶]حادثه بمب گذاری در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران است که در ۷ تیر ۱۳۶۰ منجر به کشتهشدن هفتاد و چهار نفر از اعضای این حزب شد.
رزا: مجاهدین 30 خرداد دستور قیام دادند و حدود یک هفته بعد هم دفتر حزب رفت رو هوا:)
مجاهدین پس از خلع بنی صدر فعال شدند و افراد زیادی قبلن در نهادها داشتند که توانستند برخی سران را به آندنیا! بفرستند؟!
در مورد اینکه پرونده ی این مب گذاری ها بسته ماند از طرف رژیم هم احتمال دارد که برخی از خودی ها دستشان رو میشد و رژیم نمی خواست؟
آره یادم است که نبوی و چند تا از خودی ها را هم گرفتند ولی بعد آزاد کردند...
به هر حال باید بیشتر تحقیق کرد....
گروه سایبری «عدالت علی» پخش زنده چند شبکه تلویزیونی حکومتی ایران را در تلوبیون هک کرد + فیلم
تلوبیون، پلتفرم پخش زنده و آرشیو شبکههای رادیو و تلویزیون حکومتی جمهوری اسلامی، روز سهشنبه ۱۲ بهمن از سوی گروه سایبری «عدالت علی» هک شد و این گروه بر روی برنامههای برخی از شبکههای دولتی ایران که از این طریق پخش میشد محتوای سیاسی پخش کرد.
به گزارش رادیو فردا، گروه سایبری «عدالت علی» روز سهشنبه با اعلام این خبر به رادیوفردا ویدئویی از این هک را نیز ارسال کرد و شبکه تلوبیون نیز اختلال در سیستم خود را تأیید کرد.
تلوبیون در این مورد نوشت که «زیرساخت تلوبیون روز ۱۱ بهمن از ۲ بامداد تا ۲۳ دچار اختلال شد و برنامههای چندین شبکه در این بازه زمانی، به شکل ناقص آرشیو شده است».
روز سهشنبه در حالی که برنامههای عادی شبکههای رادیو و تلویزیون دولتی ایران در حال پخش بود این برنامهها قطع شد و سپس صحنههایی از تظاهرات ضد جمهوری اسلامی با شعار «مرگ بر دیکتاتور» پخش شد.
پس از آن، فردی با نقاب پیامی را خطاب به «ملت ایران» با این مضمون قرائت کرد که «ما آمادهایم تا پایههای رژیم فاسدی که بر کشورمان مسلط شده را به لرزه بیندازیم. دیگر ما را ساکت نخواهند کرد. ما دهه زجر [فجر] را به عزایشان تبدیل میکنیم. حجاب بیحجاب. حجاب را میسوزانیم. بتهایشان را میشکنیم. قصرهای زورگویان را افشا میکنیم تا ملت حسابشان را برسند. رژیم ضرب شست ما را دیده و باز هم خواهد دید».
در پایان نیز شعار «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم» پخش میشود که از شعارهای اعتراضات چندین سال اخیر علیه نظام جمهوری اسلامی بوده است.
گروه سایبری «عدالت علی» پخش زنده چند شبکه تلویزیونی حکومتی ایران را در تلوبیون هک کرد + فیلم
https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=241882
عدالت علی |هک شدن رسانه تلوبیون صدا و سیما
https://youtu.be/-I39SWoJNSs
هک تلوبیون
باز هم آدرس غلط !
زیر پوسته شهر از رژیم، تاکی با باورهای مردم بازی میکنند البته که مردم زودتر از انها متوجه عملکرد رژیم هستن که اینگونه شامورتی بازی را ارائه میدهند،
هک کردن ، و یا اخیرا از طرف جریانی خلق السائه ب نام عدالت علی، یادتان باسه امروزه از هر جریان مذهبی باید دوری کرد،!! همگان و یا اکثریت خاموش، میدانند ، اعتراض مردم ابتدا مرک بر دیکتاتور است ، انها منطورم ارگانهای سرکوب دولت و رهبری میخواهند شعار و عملکرد مردم را فقط و فقط اقتصادی برا جامعه تفهیم کنند،
زیر پوست شهر چقدر مهندسی شده غیر مستقیم از حلقوم مردم میخواهند نشان دهند غم مردم همین بس، نگاه مردم چاره کردن تمامیت جاره کردن حاکمیت است !!
نشانه های تاریخی اجتماعی جهانی برای سرکوب مردم!!
رژیم بلشویکها ب رهبری لنین و تروتسکی و ب بهانه حمله متفقین سال ۱۹۱۹،۱۹۲۱ ب ملوانان کروشنات حمله و حدوا ۴۵۰۰ نفر کارگر، متوجه میشوید این کارگران بودند که برای خواستهای واقعی ب توسط رژیم بلشویکها کشته شدند،
رژیم های که برای سرکوب هموطن خودشان یک توجیه ایدلوژیک ضدیت با آمریکا همیشه در برنامه خود دارند علت واقعی را ما که ادعای واقع بینی را داریم چرا برای مردم روشن نمیکنیم ، قصدم این بود اگر رژیم هر روز برای سرکوب مردم ب بهانه های مختلف و با ادعای مبارزه با امپریالیسم و پشت برده با همکاری با انها چگونه ما متوجه نمیشویم، چرا باید این شگردهای عدالت علی نمیدانم اسهال طلب ها ما متوجه نمیشویم، ما باید حواسمان را جمع جور و گول این رژیم انسان کوش نخوریم،!!
درود بر همه دوست داران ارشیو رزا
رژیم انسان کش نخوریم
رزا: رفیق جان
مقاله ی مسلم منصوری در زیر حقایقی را بیان می کند ولی متاسفانه از نفرت به جهانی سازی (از بالا) به فاشیسم تنه می زند؟!
متاسفانه جنبش جهانی سازی (از پایین) هنوز گفتمانِ خود را شفاف نکرده و اینگونه است که مخالفانِ جهانی سازی تنها حمایت از ملی گرایی را پیشِ پای خود می بینند...
متاسفانه تمامی انتقاداتش به مارکسی ها مائویستهای باب آواکیانی ها و غیره واقعی است اما آنتی فا و در افتادنش با ترامپ نه از موضع هواداری از جهانی سازی بلکه بوی نامتبوعِ فاشیستی ترامپ بود. فمنیستها هم با ترامپ در افتادند و به حق...
متاسفانه طبقه ی کارگر آمریکا بجز حمایت از ترامپ راه دیگری نداشتند همانگونه که طبقه ی کارگر آلمان هیتلر را انتخاب کرد!
در نبودِ جنبش جهانی آنارشیستی و ضد جهانی سازی (جهانی سازی از پایین)، بجز انتخاب فاشیست ها راه دیگری نمی ماند و من شخصن مسلم منصوری را مقصر نمی بینم.
همانگونه که در فقدانِ صف مستقلِ علیه گذرنامه ی بهداشت، اغلبِ مخالفانِ واکسنِ اجباری، میلیون میلیون به فاشیستها می پیوندند چرا که چپ و مارکسی ها جاکشیِ گلوبالیستها را کرده و می کند...
در مورد روی کار آوردنِ خمینی البته با منصوری موافقم.
اصلن اسم خمینی را هم نشنیده بودم.
در راهپیمایی میدان فوزیه تازه وقتی به زور خانم چادری ها روسری های شپشو مشکی دادند سر کنیم فهمیدم که اصلن علاقه ای به هژمونی اینها ندارم.
و از آن لحظه به بعد در ضدیت با آنها تلاش کردم.
اغلبِ خانواده ی مصدقیِ من دقیقن می دانستند که چه دورانِ سیاهی در انتظار نسل ما هست و همیشه تشویق می شدیم علیه مُلاها و اسلامی کردن مدارس و دانشگاه اعتراض کنیم.
حرفهای منصوری در مورد دو زیستهایی مثل بیضایی، مرتضوی رئیس دانا و توده/اکثریتی های مخفی و آشکار و حامیان رژیم را دربست قبول دارم.
اگر چپ نمی بود و مجاهدین، رژیم اسلامی را میشد همان دوسال اول شناخت و اپوزیسیونِ کیفی در برابرش ایجاد کرد.
متاسفانه دوسال اول انقلاب با لاس زدنِ چپ و رژیم گذشت و سرشان به باد رفت.
اگرچه رفقایشان با خمینی ای امام بر سر دار رفتند اما چپ ایران کماکان در حال ماله کشیِ "ضدامپریالیستی" است.
در مورد پهلوی هم منصوری درست نوشته.
که هم صفره ی اسهال طلبان است... البته انتظار هم نباید داشت ازش:)
مشکل مقاله دو قطبی بودن آن است: یا گلوبالیستها یا ناسیونال سوسیالیستها (ترامپ، هیتلر...)
در آلمان هم همین است.طبقه کارگر آلمان خواهان بیرون انداختنِ خارجی ها...
حال خارجی مجبور شده از گلوبالیستها حمایت کند.
امسال حزب چپ اگر رای آورد از خارجی ها بود!
پرولتاریای بومی به فاشیستها رای داد!
همانگونه که کارگر سفید پوست و کشاورز آمریکایی ترامپ را انتخاب کرد/می کند...
به هر حال مقاله ی مسلم منصوری بسیار خواندنی و بحث بر انگیز است:)
از روی کار آوردن خمینی تا بردن ترامپ و آوردن طالبان
https://www.azadi-b.com/?p=18106
هک کردن ، و یا اخیرا از طرف جریانی خلق السائه ب نام عدالت علی، یادتان باسه امروزه از هر جریان مذهبی باید دوری کرد،!!
رزا:
عدالت علی همان هکرهای اسرائیلی هستند.
عصای عیسی هم هکرهای اسلامی رژیم ایران .
هر دو اسامی مذهبی ولی ربط به ساختارهای دولتی کشورهای مخالف دارند ایران/اسرائیل...
خود عدالت علی می گه عدالتِ علی خامنه ای را افشا کرده که درواقع بی عدالتی او را.
یا در هک کارت خرید بنزین نوشت: خامنه ای، بنزین من کو...
با سلام درود!!!
رزا جان امروزه با گذشت حدوا ۴۳ از حاکمیت ایران میگذرد،
من نام ایران را انتخاب آگاهانه کردم، ان چیزی که حاکم است ملاها نیستن، مجموعهای از سیستم تحت نام جمهوری اسلامی ایران دقیقا با منافع مشخص طبقاتی حرکت میکنند، همانطور که قبلا گفتم، این حرکت جدا از سرمایهداری جهانی نیست،!
همگان نمیدانند که در قدرت سایه چه میگدرد، اگر میدانستن، تا ب حال رژیم ایران صد بار کله پا میشد،!!
مردم فقط ب ظاهر با جمهوری اسلامی طرف نیستن، تصمیم قدرتهای بزرگ برای بردن شاه ب شکل علنی که مردم متوجه بشوند نبود، اصلا مگر مردم کی ب حساب آمدند که آن موقع دلشان بسوزد و حتا حق شهر وندی ب حساب ایند !!!
خوب برویم روی حرفهای اقا مسلم منصوری، البته خواندی است، رزا جان کمی تعمق کنیم و در همین ارشیو رزا مسائلی در رابطه ترکیب و چگونگي آمدن خمینی و حاکميت صحبت و مقالات زیادی مطرح و نوشته شد، ان موقع این اقا مسلم منصوری کجا بود ، مگه مسلم همین امروز متوجه واقعیتهای موجود در حاکميت شده و یا واقعا میدانسته ولی سکوت کرده،
ما در همین ارشیو رزا دیدیم که قدرت در سایه چه نقشی در پیشبرد حاکميت جمهوری اسلامی دارد،
ما گفتیم که از خیلی وقت است که آمریکا میخواهد که کاملا رژیم ایران دارای اتم دسترسی داشته و یکی از شگردهای های آمریکا علیه ترکیه و بعدش کشورهای عربی استفاده کند، البته که اقا مسلم منصوری خوب این حرفها را ب شکل ژورنالیستبیان میکند گویا تازه متوجه این قضیه شده و از مشاور اردوغان فاکت میآورد که ما دست آمریکا را خواندیم، انهایی که ب سیاست را در منطقه عمیق نگاه میکنند، قبل از اقای مسلم و مشاورین اردوغان متوجه این موش گربه بازی آمریکا و ایران شدند، ولی چون سبیل ندارد حرف انها ب حساب نمیآید،!!
خوب میرویم سر انتقاد رزا جان علیه مقاله اقا مسلم، نفرت ب جهانی سازی از بالا ب فاشیسم تنه میزند،
اگر بپذیریم که این انتقاد درست یا نادرست باشد، میتوانید از آن مردمی صحبت کنیم که هیچگاه ب حساب نیامند واقعا درد ناک و درد آور است که این دنیا مگر بر بستر همین مردمان جهان بنا نشده که هزاران دستگاههای عریض برای منحرف کردن همین مردم ب بدترین شکل موجود مورد تنفر قدرتهای بزرگ قرار میگیرد،!!
این تنفر و ناگذشت برای انسانها نه از روی کینه است، بلکه این سیستم سرمایهداری جهانی برای بوجود اوردن تقسیم بندی انسان هایی که حتا اگر قبلا جزء تمایلات نسبی و یا جزء طبقه متوسط وفاداران سرمایهداری بودند،( چه در حوزه مصرفی و...) بودند بی اعتنا و حتا حاضر ب نابودی آن طبقه است،
چرا که همیشه سرمایهداری جهانی هم تک صدایی همه جانبه در همه حوزه ها خود است،
بر این باور است که دولتهای جهان بدون یک دیالوگ برابر هر چه از بالا تصميم گرفته شود آنها میپذیرد،!
رزا جان این نقطه اساسی در نوشته مسلم نوروزی دیده نمیشود
شاید انتقاد تو هم از این منظر است که فاشیسم را جدی نمیگیرد،!
برای بر رسی همه جانبه جلب و جذب بروکراتیک احزاب سازمانها و گروهها چه فردی و چه جمعی برای استفاده از دولتها بتوسط سرمایهداری جهانی خواسته باشیم انالیز داشته باید کتابها نوشته شود که در حوصله و توان این بنده نیست،!!
از دستاوردهای اسلام ناب/
چرخاندن سربریده دختر ١٧ ساله توسط شوهرش توجه: + 18
https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=242073
پایگاه خبری رکنا نوشت:
🔹 یک مرد جوان در اهواز ظهر شنبه سر بریده همسر ۱۷ سالهاش را در مقابل چشم مردم در میدان کسایی اهواز چرخاند و پس از چند دقیقه قدم زدن فرار کرد.
🔹قاتل و برادرش که همدست او در این قتل بوده، توسط پلیس بازداشت شدهاند./چندثانیه
📌 از دستاوردهای ۴۳ ساله در سایه فرهنگ سازی اسلام ناب
طبق اعلام میزان(خبرگزاری قوه قضائیه )هیات نظارت بر مطبوعات با اکثریت آرا رای به توقیف پایگاه خبری رکنا داد.
علت؛ انتشار تصاویر گرداندن سر بریدهی یک زن جوان در خیابانهای اهواز در این پایگاه خبري!
جزییات تازه از زنکشی در اهواز؛ مونا حیدری کودکهمسر و مادر بود
https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=242099
بعد از ظهر روز شنبه ۱۶بهمن۱۴۰۰ خبرگزاری رکنا ویدیویی هولناک از یک قتل ناموسی در اهواز منتشر کرد که در آن مرد جوانی، در حالی که سر بریده یک زن را در دست داشت، در محله خشایار اهواز قدم میزد.
بنا بر گزارشهای اولیه این مرد همسر ۱۷ ساله خود را با انگیزه «ناموسی» سر بریده و حوالی ساعت ۱۵ روز شنبه در میدان کسایی خشایار پس از دقایقی که سر همسر خود را در مقابل مردم به نمایش گذاشت، متواری شد.
تحقیقات ابتدایی نشان میداد که این زن چند ماه قبل به ترکیه فرار کرده بود و چندی قبل توسط همسرش به ایران بازگردانده شده است.
ایرانوایر به جزییات بیشتری درباره این فاجعه دست یافته است.
***
نامش «مونا حیدری» بود. یکی از هزاران زن قربانی قوانین مردسالارانه و کودکهمسری رایج در ایران که روزبهروز دارد ابعاد فاجعهبارتری به خود میگیرد؛ اما همچنان از سوی قانونگذاران و مقامات جمهوری اسلامی ترویج و تشویق میشود.
یک منبع مطلع که با خانواده این زن جوان در ارتباط است، به ایرانوایر میگوید: «مونا ۱۲ ساله بود که به اجبار خانواده با پسر عمویش سجاد حیدری ازدواج کرد. آنها یک پسر سه ساله دارند. مونا همواره تحت خشونت خانگی بود و هربار که درباره طلاق حرف زد و از آزارهای همسرش گفت، او را قانع کردند که باید به خاطر فرزندش زندگیاش را ادامه بدهد؛ اما عاقبت مونا قید همه چیز را زد و فرار کرد.»
این فرد آگاه میگوید، از ماجرای فرار مونا حیدری به ترکیه دو روایت مختلف وجود دارد: «برخی میگویند، او در فضای مجازی با مردی اهل سوریه که ساکن ترکیه بود، آشنا شد و با وعده رهایی از زندگی دشواری که داشت، با برداشتن مقداری پول و طلا راهی ترکیه شد؛ اما آنجا هم مرد همراهش بعد از اینکه پول و طلاهای او را گرفت، رهایش کرد و مونا شش ماه بعد از ترک خانه، به ناچار با برادرش تماس گرفت و گفت پشیمان است و میخواهد برگردد. بعضیها هم میگویند فردی که مونا با او از خانه فرار کرده، همشهری او بوده و رهایش کرده است.»
به گفته این فرد مطلع، برادر مونا حیدری به او وعده داده بود که خطری او را تهدید نخواهد کرد: «به او تضمین داده بودند، خطری تهدیدش نمیکند. چند روز بعد از بازگشت او به خانه شوهرش، سجاد و برادرش دست و پایش را بستند. سرش را بریدند. برادر سجاد بدن بیسرِ مونا را لای یک پتو پیچید و بُرد در منطقه دیگری انداخت. سجاد سرِ مونا در دست، آمد در خیابان قدم زد.»
«کیومرث کشوری»، سرپرست فرماندهی انتظامی اهواز از بازداشت متهمان این قتل خبر داده و انگیزه آنها را «مشکلات خانوادگی» اعلام کرده است.
«عباس حسینیپویا»، دادستان اهواز نیز در رابطه با قتل این زن جوان خبر بازداشت همسر و برادر همسر او را تایید کرده و گفته است: «این خانم جوان به کشور ترکیه فرار کرده و از آنجا یکسری تصاویر را برای همسر خود ارسال کرده بود که این تصاویر سبب تحریک احساسات همسر وی شده است.»
کودکهمسری و قتلهای ناموسی
قتلهای ناموسی بهویژه در مورد کودکهمسران هر از چند گاه در نقاط مختلف ایران خبرساز میشود.
«عاطفه بروایه»، کنشگر اجتماعی ایرانیِ عرب، اواسط دیماه سال جاری اعلام کرده بود که بر اساس تحقیقات صورت گرفته در دو سال گذشته، دستکم ۶۰ زن در خوزستان به دلایل «ناموسی» به قتل رسیدهاند.
این کنشگر اجتماعی تایید کرده بود که در میان کشتهشدگان قتلهای ناموسی دختر ۱۰ و ۱۵ ساله هم وجود داشته و در ارتباط با این ۶۰ مورد قتل تاکنون یک نفر هم مجازات نشده و حتی خانوادهها از قاتلان شکایتی نکردهاند.
.........
در رابطه با فتل های ناموسی و ازدواج دختران زیر سن قانونی ، همه و همه ب گردن دولتمردان و جاکش های که پول دارند و این دختران نگونبخت را ب بردگی میگریند،
کی باید از این جوانان که اصلا معنی زندگی ابتدایی را نمیدانند، چگونه باید از زندگی زناشویی لذت ببرند، دوم مگر بچه های زیر سن قانونی باید این زندگی وحشتناک را تحمل کنند، و هیچ مرجع و هیچ قانونی از این ادم ها حمایت نمیکنند، همه چیز علیه آنها عمل میکنند،
در جمهوری اسلامی زندگی برای اکثریت مردم ایران غیر قابل تحمل است!!
یک منبع آگاه درباره قتل مُنا (غزل) حیدری: «با وعده پدرش به ایران بازگشت و کشته شد»
مُنا (غزل) حیدری قربانی زنکشی را در ۱۵ سالگی شوهر دادند و ۱۷ سالگی سر بریدند. یک منبع آگاه نزدیک به خانواده در این گفتوگو با زمانه از زندگی منا حیدری میگوید، از اخاذی توسط یک مرد سوریهای تا وعدههای پدرش برای راضی کردن او تا به ایران برگردد.
یک منبع آگاه از داستان زندگی قربانی زنکشی اهواز به زمانه گفت که نام او مُنا (غزل) حیدری است، زمانی که ۱۵ سال داشت به اجبار ازدواج کرد. در دو سال از کودکهمسر، کودکمادر میشود و یک فرزند پسر دارد. پدر و عمویش او را با وعده زندگی در امنیت از ترکیه به ایران برمیگردانند، جایی که همسرش - که پسرعمویش هم بوده - او را به قتل میرساند.
در روز شنبه ۱۶ بهمن / ۵ فوریه در اهواز سجاد همسر مُنا به همراه برادرش او را به قتل میرسانند. برادر سجاد پاهای منا را میگیرد و سجاد با قمه سر مُنا را از بدنش جدا میکند. قاتل سپس سربریده شده این زن جوان را در معابر عمومی و مقابل چشمان رهگذران در میدان کسایی اهواز چرخاند. تصاویر و ویدئوهای سر بریده زن در دست قاتل در شبکههای اجتماعی منتشر شده است.
منبعی که با زمانه گفتوگو کرده است، با خانواده مُنا (غزل) حیدری آشنایی دارد و در جریان بازگرداندن مُنا از ترکیه به ایران بوده است.
◼️صحبتهای این منبع آگاه و نزدیک به خانواده مُنا (غزل) حیدری که با زمانه گفتوگو کرده را بشنوید. صدای این منبع مطلع به دلیل حفظ امنیت تغییر داده شده است:
https://www.radiozamaneh.com/703236/
سر زن ۱۷ سالهشو بریده بعد با افتخار و شادی رفته گشت زده تو شهر. چرا؟ چون تو فرهنگ عمومی زن نافرمان و فراری لایق مرگه و مرد غیرتی و ناموسپرست لایق تحسین و تشویق. همه تو قتل زن همدستان.
فاجعه اصلی اونجاست که مردم داشتن تشویق میکردن و بهش احسن میگفتن
و بد تر از اون حس امنیتی که اون به اصطلاح مرد در حین چرخش تو شهر داشت
تنفر تمام وجودم را فرا گرفته
منم نمیدونم شما تو کدوم ایران دارید زندگی میکنید! رومینا اشرفی رو فراموش کردید که پدرش سرشو با داس برید؟ فائزه ملکینیا رو فراموش کردید که پدرش آتیشش زد؟
ایسنا گزارش کرده در ایران سالانه بین ۳۷۵ تا ۴۵۰ قتل ناموسی اتفاق میافته! تازه این آمار رسمیه و کلی کم و کاست داره.
کودک همسری و زن کشی خواسته ی جمهوری جنایتکار اسلامیست ولی باید بیاد داشته باشیم اونایی که در اون محل به تماشا و ضبط این کشتار ایستادهاند و بی تفاوت به عملکرد این جانیان بیمار می نگرند و هزاران بار این ویدئو رو بازپخش می کنند، دردناک و غم انگیزه که قلب خیلی ها رو بدرد آورد.
بابک تقوایی میگه این یارو پسرعموشه و بعد از تجاوز بهش مجبورش کردن باهاش ازدواج کنه. سجاد حیدریه اسمش
اگه هم تجاوز-ازدواج بوده هم سربریدن یه موردیه که خیلی باید بهش پرداخته بشه چون ظاهرا یک پکیج کامل از تمامی توحش ها بوده.
اسلام به این نرینه یاد میده که کودک آزاری و تجاوز شرعی حق مسلم او ست و در صورت شنیدن « نه / نمیخوام / دوست ندارم »و عصیان در مقابل تمکین، سر بریدن هم حق مسلم اوست! . و خود مرد مسلمان در این «حق داشتن »! نه تنها خوشبخت نیست بلکه در اوج بدبختی و ناامنی و ناتوانی،اینجور جانی میشه
That's 17 years old Mona Heidari. This image is taken in #Turkey a few days ago. She was not kidnapped there to be brought back to #Iran. It has now turned out that she was deceived by her own father & brother to return #Iran to get murdered by her husband (Sajjad Heidari).
https://twitter.com/BabakTaghvaee/status/1490383782301548549?cxt=HHwWioCyseqJ9K4pAAAA
And her brother and father (!!!!) really helped to lure back the girl to #Iran?
That’s really fucked up. Animals…
اجازهٔ ازدواج دست پدره
اجازهٔ طلاق دست شوهر،
این وسطم اگه اعتراض کنی سرتو میبرن
اونم با اجازه اسلام کثیف و پلید
بعدشم میاد گه میخوره من حاضرم برا ناموسم سرمو بدم
#ریدم_تو_اسلام
همانا «الله» خدای درندگان نر است!
دیگه ساده تر از این می شود گفت که زن جز کالایی در اسلام نیست.
برادرهای قلدر و متعصب هم وزیران دست راست و چپ پدر هستند. همینطور بقیه مردهای فامیل هم در کشتار زنان بی دفاع و دادن مدال افتخار ناموس پرستی به پدران قاتل سهیم هستند.
اگرم شانس بیاری و فرار کنی!همون پدر میاد و با احساساتت بازی میکنه!خرت میکنه برگردی تا شوهرت سرتو ببره!!
اگه جدا هم بشه و این وسط بچه ا ی باشه قیم میشه پدربزرگ و عمو ها
ج ا در تک تک قتلهای ناموسی شریک جرم است. ج ا از نظر حقوقی قتل ناموسی را کمعقوبت و از نظر تبلیغاتی شرایط روانی آن را فراهم کرده است.
..........
سلام و درود رزا جان!!
این مقاله مسلم منصوری را دوباره خواندم، البته بعضی از پاراگراف ها دو سه بار خوانده و روی تک تک ان مکث کردم ،
و پیش خودم گفتم ایا دنیای که الان داریم زندگی میکنی، ایا زندگی است، یا بردگی است ایا اکثریت مردم دنیا چگونه نتوانست همین مسئله کرونا کوتاه و راه تسلیم را انتخاب کند،
واقعا طبق گفته مسلم منصوری چگونه کمپانی های بزرگ توانستند میلیاردها دلار ب جیب برنند،، شاید باور نکنید ۸۵ درصد مردم جهان پيشواز این ترفند واکسنها بروند، و برای من هم سؤال است اگر کسی عليه این ترفند صحبت میکردند طرد و بایکوت می شدند،
سؤال های زیادی در مقاله منصوری وجود دارد، که نمیتوان ب آرامی از کنار آن گذشت،
رزا جان !!
یکی از اساسی ترین و مهم ترین مسئله ی که رون ان تاکید مهمی دارد، و من هم قبول دارم البته بارها هم مت در نوشته های خود در رابطه با مقايسه تاریخی اجتماعی با شوروی سابق ب ان اشاره کردم،
صحبت مسلم منصوری در رابطه تقربیا ادامه دار بودن حاکمیت جمهوری اسلامی اشاره میکند و علت تداوم ان را با مقایسه حمله مغولان یا تیمور لنگ آمدن و رفتن، ولی تمامی فاکت های موجود که در چگونگی عمل اجتماعی حاکمیت رزیم امده را اشاره میکند، برای رفتن نیامده،، رزا جان من هم موافقم، حتا من در نوشته قبلی گفتم و نوشتم که باید مردم ایران باید خودشان را آماده حاکمیت تداوم دار مشتبی باید آماده کنند، که خیلی ها ب دهانم زدند و گفتن این حرفها ب تو نیامده، تو بشین حلواتو بخور، من هر جا رفتم و هر جا نشستم گفتم ،که اصلا رژیم برای تداوم این وضیعت صدها هزار کشته شوند ، رژیم عقنشینی نخواهد کرد خیلی گفتن که این کشتار از ضعف رژیم است من بر عکس گفتم که رژیم از روی قدرت این سرکوبگری را ادامه میدهد،
وقتی مسلم منصوری هم اشاره کوتاهی ب روند حرکتی رژیم اشاره میکند و شاید این تداوم از روی سرکوب و کمکهای اروپا و آمریکا نظر دارد !
همانطور که در شوروی سابق کسی محاکمه و زندانی نشدند، اگر یک روزی حاکميت ایران از درون از بین رفت ، ایران هم بعد از حاکمیت رژیم آنچنان خر تو خر بشه که نه پولی که ب توسط رژیم غارت شده و در کمپانی های آمریکا و اروپا سرمایه گذاری و یا بتوسط ادمهای رژیم برده شده یک ریال هم برگشت نخواهد شد، و مثل شوروی سابق هم یک نفر محاکمه و زندان نخواهد شد !!!
در هیچ جای دنیا ، حتا طالبان هم از این غلط ها نمیکنه، چرا ء در ایران طرف سر همسرش را میبره و در خیابان میگرداند، بعدش هم دادستان کل کشورش میگه این تقصیر جو مجازی است، این یعنی چی؟؟ معنا و مفهوم این موضوع گیری مسؤلین چه معنایی میده، این حرکت دادستان نشان از حمایت علنی از این جنایت، باز هم بگویید این حرکت از ضعف رژیم است،
من نمیدانم چرا متوجه نیستید، هماتطور که گفتم این جنایت در هیچ جای دنیا انجام نمیشه پس کو اون دفاع حقوق بشری،
ب نظرم من این جنایت نشان میدهد که هیچ ارزشی ب انسانیت این رژیم قائل نیست، چگونه با( مبارزه )مدنی با این رژیم انسان کش و دفاع علنی از این جنایت میشود ب حداقل امنیت زندگی کرد،؟؟
بعد از جمهوری اسلامی چه خواهد شد،!!
همانطور که قبلا گفتم، منظورم هر رژیمی بعد از حاکميت رژیم ب سرکار بیاید، هیچ یک از مشکلات مردم حل نخواهد شد، دقیقا ان چیزی که در شوروی سابق اتفاق افتاد، ما هم همان را را خواهیم رفت، منظورم انقلابی اتفاق نخواهد افتاد تعويض حاکميت ب سود ما نخواهد بود از آنجایی که تقربیا در شوروی سابق اتفاق افتاد مطالعه کردم حدوا بیش از صد سال از انقلاب بلشویکها میگذرد، هیچ حرکتی که ب سود مردم باشد اتفاق نیافتاده، حتا ب جرآت میتوانم بگم که وضیعت ب مراتب بدتر هم شده، گرسنه گی و بی خانمانها گرانی رشوهخواری در جمهوری های که ب ظاهر جدا شده ولی همه ب دستور مسکو حرکت میکنند، حتا شنیدم امروز که علی اف ب کمک اشغال اوکراین ب مسکو نیرو هر چند کم فرستاده،
این جمهوري های مسخره چه سودی ب نفع مردم دارد، مثلا اذربایجان پر گاز و نفت مردم توان پرداخت پول گاز و برق را ندارند ،اب و گاز صد برابر شده،
این حرفها حقیقت دارد پس آقایان لنینیست کو ان برابری انسانها کو ان حق تعیین سرنوشت،؟؟؟
مردم ایران توجه فرمایید اگر توانستید وضیعت خودتان را در این رژیم عوض کنید، که دم تان گرم اگر نتوانستید روزگار سختی در آینده خواهیم داشت، جمهوری های گذشته شوروی جلوی چشممان است،، تازه اونجا حداقل کمی چیزهای شخصی ازاد بوده، منظورم اشتباه نشود اگر دو انسان بطور عادی از خیابان رد میشدند کسی مزاحم نمیشدند، البته ب شرطی که شلوار جین یا لی تنشان نبود ازاد بودند در خیابان ازاد قدم بزنند، حتما متوجه شدید شلوار لی دز شوروی سابق قدغن بود،
خوب دیگه حرفی ندارم مواظب خودتان باشید!
استفادهی سیاسی از نام جورج اورول در قرن پیش، طی منازعات بین بلوک شرق و غرب، از مهمترین موضوعات مربوط به این نویسنده است. قلعهی حیوانات و (و همچنین ۱۹۸۴) پس از آغاز جنگ سرد به یکی از ابزارهای تبلیغاتیِ بلوک غرب علیه بلوک شرق تبدیل شد. اما با توجه به زمانی که جورج اورول این اثر را نگاشت، میتوانیم با اطمینان بگوییم هدف او این نبود که بهعنوان «نمایندهی بلوک غرب» اثری علیه شوروی بنویسد. اورول قلعهی حیوانات را در ماههای پایانیِ جنگ جهانی دوم نوشت؛ دورانی که بریتانیا و آمریکا متحد شوروی بودند و بریتانیا «وحشتِ سرخ» در شوروی را زاییدهی تخیل نازیها برمیشمرد ــ یعنی ترورها، اعدامها و سایر جنایاتی که در شوروی رخ میداد را انکار میکرد. اما جورج اورول با بیاعتنایی به این موضوع، برای انتشار اثرش اقدام کرد. بیاعتناییِ او به اتحاد بریتانیا و شوروی باعث شد که چند ناشر بریتانیایی از انتشار اثرش خودداری کنند ــ اما در نهایت در اوتِ ۱۹۴۵ در همان بریتانیا اثرش منتشر شد. همانطور که در بررسی قلعهی حیوانات و ۱۹۸۴ گفته شد، جورج اورول صرفاً یکی از منتقدانِ توتالیتاریسم و نظامهای دیکتاتوری بود. بنابراین نمیتوان از نامِ او بهعنوان یکی از نمایندگان و حامیانِ جهانِ کاپیتالیستی و یک فردِ «ضدچپ» استفاده کرد. آنطور که چپستیزان ادعا میکنند، جورج اورول را نمیتوان ضدچپ نامید. همانطور که بهمن دارالشفایی، مترجم و روزنامهنگار، در مقدمهی آسوپاس در پاریس و لندن میگوید، جورج اورول تا آخر عمر خودش را سوسیالیست مینامید، با وجود این یکی از منتقدان سرسخت شوروی و شخصِ استالین بود.
بهعبارتی، پادآرمانشهربودنِ شوروی از نگاه جورج اورول، بهمعنای آرمانشهربودنِ جهانِ غرب نبوده است. البته مصادرهی جورج اورول فقط به چپستیزان محدود نمیشود. همانطور که دوریان لینسکیِ روزنامهنگار میگوید، ۱۹۸۴ رمانی است که «سوسیالیستها، محافظهکاران، آنارشیستها، لیبرالها، کاتولیکها و لیبرتارینهای جورواجور نسبت به آن ادعای مالکیت کردهاند». اما در نهایت به نظر میرسد جورج اورول نمایندهی هیچ یک از این گروهها نبوده است. او را باید متعلق به تمام گروهها با هر نوع گرایشی بدانیم، چراکه دغدغههای وی جهانشمول بوده است و نقدهایش به وضعیتی بوده که زندگی هر انسانی را میتواند نابود کند: دیکتاتوری و تمامیتخواهی.
https://meidaan.com/archive/82157
سلام رفیق جان
به قولی: لعنت به این زندگی!
جسد بی جانم پس از کار مزخرف کنونی به رختخواب سپرده شده!
مغزم البته هنوز میتپد:)
چه کسی ادعا دارد روشنفکر از طبقه جداست؟
سیستم همه را به نوعی به بردگی گرفته!
چقدر دلم میتپد برای یک تظاهرات مستقل!
خیابانها در اشغال فاشیسم است این روزها و چپ کماکان در خواب زمستانی!
مردم را با گذرنامه ی بهداشت مشغول کرده اند و طنز روزگار که تنها فاشیستها به اعتراض برای آزادی های سلب شده در خیابانند.
مردم اوکراین در برابر "خرس" وحشی تنها گذاشته شدند و آلمان از ترس سرما و بدون گاز و انرژی نتوانستند برای صلح به اعتراض بیایند!
اوکراینی ها اما سرافرازند.
اگرچه تنها!
داشتم در رادیو همبستگی عربده های بهروز فرهانی را در حمایت از رفیق پوتین می شنیدم!
امپریالیسم شرقی مثل کباب دهانش را آب انداخته!
این روزها شدیدن به یاد رفقای آنارشی اوکراین افتادم چگونه در برابر ارتش سرخ و ارتش سفید ایستادند.
یادشان گرامی و راهشان پر رهرو.
قلبم برای هر آن کسی که فریاد مقاومت می کشد در اعتراض علیه محاصره ی اوکراین می تپد.
باشد که صلح و آزادی از آن اوکراین باشد.
که آنها سزاوار آن هستند...
امید نوری-پور: آلمان باید قوانین شرع را در قوانین اش بگنجاند
آزاده سپهری
حدود دو هفته پیش، اواخر ماه ژانویه 2022، امید نوری-پور سیاستمدار ایرانی-آلمانی توسط کنگره حزب سبزهای آلمان به عنوان رهبر این حزب انتخاب شد. ایشان اکنون، آنطور که چند سالی ست در حزب سبزهای آلمان رسم شده است، به همراه یک خانم (ریکاردا لانگ) این حزب را رهبری میکند. خانم لانگ، 28 ساله، تازه چهار ماه پیش، بعد از آخرین انتخابات ریاست جمهوری آلمان در اواخر سپتامبر 2021، برای اولین بار به پارلمان آلمان راه یافت و به عنوان نماینده حزب سبزها از ایالت "بادن-وورتمبرگ" شروع به کار کرد.
انتخاب امید نوری-پور به عنوان رهبر حزب سبزهای آلمان باعث شده که در روزهای اخیر ویدئوهایی از وی توسط مخالفین بطور گسترده در اینترنت پخش شود که ایشان را در حال اظهارنظرهای عجیب و غریب در پارلمان آلمان و در مصاحبه هایش با رسانه ها نشان میدهد.
قبل از اینکه به محتوای یکی از این ویدئوها و سخنان عجیب آقای نوری-پور در یکی از جلسات پارلمان آلمان اشاره کنم، خلاصه ای از زندگینامه ی ایشان را در اینجا می آورم:
امید نوری-پور در سال 1975 در ایران متولد شده و 47 ساله است. او در سن 13 سالگی، در دوران جنگ ایران و عراق، به آلمان غربی مهاجرت کرد. نوری-پور بعد از گرفتن دیپلم، در دانشگاه شهر ماینتز شروع به تحصیل در رشته های علوم اجتماعی کرد، ولی موفق نشد تحصیلات دانشگاهی اش را به پایان برساند. او در سال 2002 تابعیت آلمان را دریافت کرد....
https://iranglobal.info/node/93213
مید نوری-پور تا سال 2020 عضو رسمی کمیته ی مشاورین انجمنی ضداسراییلی به نام "جمعیت فلسطین-آلمان" بوده است. سازمانهای امنیت چندین ایالت آلمان، از جمله برلین (که مرکز انجمن نامبرده در آنجاست) و نوردراین وستفالن، در گزارشهای سالانه ی خود اعلام کرده اند که اعضای انجمن نامبرده اکثرا از فعالین "حماس" هستند و انجمن نامبرده در واقع بطور غیررسمی و غیرعلنی نماینده ی سازمان "حماس" در آلمان است.
آگاهی از سابقه ی سیاسی امید نوری-پور شاید باعث شود که از سخنان وی در طرفداری از اسلام سیاسی و شرع چندان تعجب نکنیم. ایشان حدود سه سال پیش، در تاریخ یازدهم اکتبر 2018، با ریشی داعشی در یک نشست پارلمان آلمان حضور یافت و به عنوان نماینده حزب سبزهای آلمان گفت:
«شرع انواع بسیار دارد. وظیفه ی ما در اینجا [یعنی در پارلمان آلمان!، آ.س.] این است که آن انواعی را که در تضاد با قانون اساسی نیستند، در سیستم قانونی آلمان به کار بگیریم»،
و سپس یکسری توضیحات حوزوی در رابطه با تفسیر قرآن و شرع ارائه داد.
با سلام درود رزا جان!!
حدث زدم که برات مشکلی پیش امده، امید است که هرچه زودتر از بستر ب پا خیزی و آن دوچرخه قشنگت را سوار شوی، هر چند هوا سرد ولی باکی نيست!!
من هم ب نوبه خودم از آدمها که ادعای طرفداری از طبقه کارگر دست ب خودکشی میزنند کم نیستند در ایران پر از طرفداران حشمتالله ریسی هستن ب اقا قاسم قصاب صفت قاسم شهید بزرگ و از پوتین با اسم طرفدار سوسیالیسم نام میبرند، پوتین هم در خلوت ب ریش انها میخندند!!
رزا جان من هم دلم خون است از این جماعت بی مایه!!!
رزا جان !!
امید است خوب شده باشی، چرا که برای تو تخت مریضی نمیتواند مانع حرکت تو باشد، میدانم اگر کرونا کرونا گرفته باشی کمی سخت ولی حتمابلند میشی فقط باید ویتامین ها را ب موقع استفاده و مراقبت خودت در موارد سرما میتواند زودتر از بستری بیماری بلند شوی ، البته که سن و مشکلات فراوانی که داری مزید بر علت می باشد،
هر چند من هم در خیلی موارد اصلا ب سن اهمیت نمیدم ولی حقیت چیز دیگری است و از لحاظ فیزیکی ادم کم میاورر، در ایران انسان ها ب ۶۰ میرسند و ب فکر آخرت در ( بهشت زهرا) قبر میخرند، ما ملت ایران تدم های عجیب و غریبی هستیم ، همش با خودمان معامله میکنیم، در زمانی که زنده هستیم ، زندگی درستی نمیکنیم وقتی که میمیریم، قبلش ب پیشواز مرگ میرویم و قبلا از مرگ قبر خودمان میخریم ،
میدانید دوستان قبر معمولی از ۱۰۰ میلیون شروع ب میلیارد میرسد!!
من توهین نمیکنم ب این زندگی باید شاشید، تو خود اروپا که ما زندگی میکنیم خیلی ساده قبل از مردن با یک پول نا چیز میتوانید جسد خودتان را خاکستر کنید و یا راهای دیگری کم وجود دارد که راحت بدون هیچ پول گزاف خود را خاکستر و آن را در دریا و یا در یک شیشه ویل در پای یک درخت و زندگی مجازی خودت را استارت بزنی،!
خوب رزا جان از کجا ب کجا رسیدیم، امیدوارم که زود آفتابی و ما دلمان تنگ شده و آرزوی برگشت در صحنه این روزگار لعنتی با خنده داریم،
پیروز سرفراز باشید ب امید دیدار!!
یک سئوال اساسی و مهم !!!!!
ایا تا ب حال ب فکر و یا شرايط حال امروز جامعه کرده بودید ؟؟؟
این سئوال اساسی را باید از چپ امروز پرسید، !؟؟
برای من کاملا مشخص است،!!! چپ امروز از تمامی امکانات و آگاهی موجود و شناخت و شناسایی جامعه امروز ناتوان و عاجز است، از اول قیام و شکلگیری حاکمیت خميني و دار و دسته ش از یک تحلیل طبقاتی همه جانبه و مبارزه طبقاتی کارگران و چگونگي سرکوب ارگانهای موجود دور بودند،!!
فکر کنم تا حدودی توانسته نظرات خودم را مطرح کنم ،، البته میتوان ب شکل دیگری هم که ادعای انهایی که خودشان را پیشگام طبقه کارگر و یا توانسته شرایط موجود را تحلیل طبقاتی کنند، بهتر از مردم جامعه را ببیند، باید امروز جواب بدهند، شما که خود را پیشگام و از توده دو قدم جلو بودند چرا امروز از مردم و طبقه کارگر صد قدم عقب بوده، البته از نظرم نه تنها چپ ب طبقه کارگر خیانت کرده و ناتوان از یک تحليل علمی طبقاتی عقب بوده و اگر هنوز اسرار ب درستی تحلیل از جامعه و حاکمییت دارد، باید بگویم نه تنها در اشتباه هستن و بر عکس بخش زیادی در ایران از حاکمیت دفاع و توجیه و در واقع این حرکت خیانت علنی این جماعت است،!!
محمد ایزدجو
همایون ایوانی
رئیس گفتگوهای زندان!
شصتوهفتمین جلسه دادگاه حمید نوری (بر اساس عدد ذکر شده در جدول دادگاه) روز جمعه ۱۸ فوریه ۲۰۲۲ / ۲۹ بهمن ۱۴۰۰، از حدود ساعت ۹:۱۵ به وقت محلی در سالن۳۷ دادگاه بدوی استکهلم برپا شد. این جلسه به استماع شهادت محمد ایزدجو، زندانی سیاسی در دهه ۶۰ اختصاص داشت.
«… من در روز ۲۶ دی ماه سال ۱۳۶۱ به اتهام همکاری با سازمان چریکهای فدایی خلق ایران دستگیر شدم. این سازمان -چریکهای فدایی خلق ایران- یک سازمان مارکسیستی و خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی بود.
من در روز ۲۶ دی ماه سال ۱۳۶۱ به اتهام همکاری با سازمان چریکهای فدایی خلق ایران دستگیر شدم.
من در روز ۲۶ دی ماه سال ۱۳۶۱ به اتهام همکاری با سازمان چریکهای فدایی خلق ایران دستگیر شدم.
من در روز ۲۶ دی ماه سال ۱۳۶۱ به اتهام همکاری با سازمان چریکهای فدایی خلق ایران دستگیر شدم.
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران
محمد ایزدجو در ادامه ارائه شهادت خود در پاسخ به سوال دادستان که چرا به هشت سال زندان محکوم شده است، گفت:
«من هشت مورد اتهام در کیفرخواست شنیدم، اما چند مورد اول یادم است: همکاری با سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، دعوت مردم به قیام علیه جمهوری اسلامی ایران، تلاش برای هماهنگی میان “ضد انقلابیون” و معترضین که منظور جنبشهای اعتراضیای بود که در سالهای ۶۰ و ۶۱ در تهران و دیگر شهرها علیه جمهوری اسلامی ادامه داشت.»
دعوت مردم به قیام علیه جمهوری اسلامی ایران
دعوت مردم به قیام علیه جمهوری اسلامی ایران
دعوت مردم به قیام علیه جمهوری اسلامی ایران
https://www.radiozamaneh.com/704663/
رزا: همانطور که انتظار میرفت محمد ایزدجو با اسم دزدیده شده ی جانباختگان اعدامی اقلیت "همایون آزادی" و "مجید ایوانی"، نه تنها اسم جعلی "همایون ایوانی" برای خود ساخته بلکه در دادگاه سوئد هم دروغ گفته!
او که اکثریتی بوده عضویت در "سازمان چریکهای فدائی خلق ایران" را دلیل دستگیری اش عنوان کرده و "دعوت مردم به قیام علیه جمهوری اسلامی ایران" را دلیل حبس و بند عنوان کرده!!!
جالب است که در زمان دستگیری او (رئیس گفتگوهای زندان با اسم قلابی همایون ایوانی)، دو سال از انشعاب اقلیت و اکثریت گذشته و هم اسم تشکیلات عوض شده (به اقلیت/اکثریت) هم خطوط هر دو سازمان مشخص است!
اکثریت شعار می داده "سپاه را به سلاح سنگین مجهز کنید!" و فراخوانِ جاسوسی و شرکت در سرکوب انقلابیون می داده! با رژیم اسلامی همکاری می کرده و اقلیت اما ضد رژیمی بوده و "هسته های سرخ" زده و ...
خوب حالا چرا محمد ایزدجو (با اسم قلابی همایون ایوانی) اسم تشکیلاتش را در زمان دستگیری دروغ می گوید؟ چون می خواهد در خارج از کشور به اسم "چپ انقلابی" باشد ولی در واقع یک اکثریتی نفوذی و
یک شارلاتان سیاسی است...
اطلاعات بیشتر:
رفیق« همایون آزادی» وابستگی سازمانی: سازمان چریکهای فدائی خلق-اقلیت
مجید ایوانی از فهرست جانباختگان چریکهای فدایی خلق ایران - اقلیت
سازمان فدائیان (اقلیت) یک سازمان کمونیست است که از انشعاب خرداد ماه ۱۳۵۹ درون سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پدید آمد.
اقلیت بر خلاف اکثریت، جمهوری اسلامی را نظامی دارای ماهیت ضدامپریالیستی و ضد آمریکایی نمیدانستند و به دنبال جایگزینی آن با اتحاد دهقانان و کارگران بودند. در آن زمان، اقلیت جنگ با عراق را جنگی ضد خلقی میدانستند و خواهان تبدیل آن به جنگ داخلی بودند. آنها همچین خواهان دادن خودمختاری به اقلیتهای قومی بودند.
این انشعاب در خرداد ۱۳۵۹ صورت گرفت و دو سازمان به نام سچفخا (اکثریت) و سچفخا (اقلیت)، شکل گرفتند. سازمان چریکهای فدایی خلق (اقلیت) به مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی ادامه داد، به سازماندهی کارگران و گروه های مختلف پرداخت.
انشعاب سازمان در سال ۵٩ را تنها در ارتباط با انتخاب میان همکاری و یا مخالفت با رژیم خمینی می توان توضیح داد براین اساس که آیا یک حاکمیت انقلابی بود و یا ضد انقلابی.
سلام رفیق جان
راستش ما روی تست کرونای مردم شهر که از بیمارستانها و مطبهای خصوسی می فرستند کار می کنیم به اصطلاح پی سی آر ، و جواب مثبت یا منفی بودن حدود دو یا سه روز در آزمایشگاه ما طول می کشه...
من روزانه حدود سه تا در 96 تست را کار می کنم و درست در جهنم کرونا قرار دارم . البته هفته ای دو بار از خودمان تست مجانی می گیریم مبادا مبتلا شده باشیم...
به هر حال شغل مزخرفی است ولی به خارجی ها بهتر از این در این دوران بیکاری، کاری نمی دهند و پولش هم کم است و شغلی خطرناک...
به هر حال سخت مریض شدم ولی گویا سرماخوردگی بود با عطسه های شدید.
البته شانس آوردم.
قراردادش یکساله است و همزمان دنبال کار جدیدم تا از این برزخ خارج شم:)
مراقب خودتون هم باشید و امید قبل از رفتن به دار فانی:) همدیگر را ببینیم...
با دوستی 3>
مهدی اصلانی در جلسه دادگاه خود را عضو و هوادار سازمان فدائیان خلق معرفی کرد.
او گفت در سال ۱۳۶۳، ماموران در یک ماشین شخصی در خیابان او را شناسایی و دستگیر کردند.
https://www.bbc.com/persian/iran-60086810
رزا: سازمان فدائیان خلق همان اکثریت است. که اصلانی بدون هیچ ننگی از عضویتش خبر داده. او مثل محمد ایزدجو نه اسم قلابی دارد و نه در دادگاه در رابطه با تشکیلاتش دروغ می گوید.
چرا محمد ایزدجو حتی قسم دادگاه را هم زیر پا گذاشته؟
آیا او یک نفوذی مصادره شده به برلین است؟
که پس از زندان با پاسپورت و دربست به آلمان مصادره شده؟
نقش گفتگوهای زندان به ریاست ایزدجو (همایون ایوانی) جاسوسی از دانشجویان ایرانی چپ برلین/آلمان باید باشد؟!
سلام رزا جان!!!!
خسته نباشید، دنیای ب اصطلاح دمکراسي یکبار دیگه خالی بندی ان از کون خر زد بیرون البته اگر ب خر توهین نشه
تا بحال دو تا تظاهرات بزرگ در یکی از شهری اسکاندیناوی
علیه واکسن اجباری انجام شد، که بعضی از مردم میگویند، بیش صد هزار نفر ولی بار دوم کمتر، انجام شد برای نمونه هم شده یکی از روزنامه های کثیر انتشار اشارهی حتا کوچکی از خود نشان نداده، وقتی مردم از انها میپرسد چرا این تظاهرات را سانسور کرده، میگویند روزنامه ما روزهای شنبه تطلیل است،
وقتی مردم بیشتر متوجه همکاریهای علنی روزنامه ها با دولت شدند بیشتر عصبی شدند،
این هم دمکراسي دروغین اروپا هرگز من اعتقادی نه ب دمکراسي و نه ب این دولتهای درغگو، رزا جان حتما اطلاع از کانادا دارید که چه ب روز رانندههای تریلی دارید حتما میدانید در پاریس چه گذشت رئیس جمهور بی سواد فرانسه چی گفت، خلاصه که اروپا و امریکا و در کشورهای اسکاندیناوی چه خوابی علیه مردم و بچههای کوچک دبستانی دیده و اجراء خواهند گذاشت،!؟
رزا جان با سلام و درود!!
حتما در اولین فرصت ديدارها انجام خواهد شد،
خوب شد در رابطه افراد و انگیزههای که افراد چه گروهی و چه ب شکل فردی، و جمعی که تعداد آنها در مصاحبه های که در استکهلم انجام شده و روز ب روز هم دارد اضافه میشود من هم تعدادی از افراد مصاحبه کننده را میشناسم، یعنی با انها هم بندی بودم، بخشا از آن افراد در زندان مقاوم و بعضا هم زیاد زیاد دل برو نبودند، اگر یادتان باشد در تقسیم بندی و یا طبقه بندی،، در اطاق طاس کبابی ها بودند، حالا که همه ب محاکمه نوری در استکهلم هجوم اوردند، گویا انجا یک محاکمه واقعی دارد انجام میگیرد، ب نطر من آنها دارند ادرس غلط برای مردم ایران میدهند،،
همانطور که در مقاله مسلم منصوری ب خوبی روی موارد مهم انگشت گذاشته شده، و من هم قبول دارم،
اما در رابطه با کامنتی که نامهای مشخص آنها را اشاره کرده بودید، و من هم با شما همراهی میکنم و با این آدم ها هم بند بودم، و زندگی در زندان آنها را ب خوبی میدانم، خوشبختانه و یا بدبختانه، یاد کسانی میافتم، که مقاومت جانانه کردند و از میان ما رفتن، نمونه مشخص آنها همایون ازادی و جانبخش سرخوش و عباس کاتوزيان، مقاوت کردند و اعدام شدند، رزا جان من فقط در این محاکمه مسخره یک چیز مهم دارد فراموش می شود ، مقاومت و شکنجه اعدام شدگان، و مطرح شدن خیالی جان بدر بردگان،
ب زبان دیگر مطرح شدگان جان بر بردگان تواب،
و فراموش شدگان اعدامیان دهه ۶۰ و تصفیه شدگان اعدامیان ۶۷، ولی حقیت چیز دیگری است که اشتراک کنندگان در محاکمه نوری و دادن ادرس غلط که با توضیحات که تو در کامنت بالا دادی، صحبت های من را کامل میکنید،!!
سرکار روزا ،خودتان متوجه شده اید چه نوشته اید؟ و یا خطا از ادیتور است!
حال این شاهد عضو کدام از شاخه های و یا انشعاب های فدایی است اینجا جای بحث و یا نقطه ضعفی برای ایشان نیست!
https://www.akhbar-rooz.com/142545/1400/12/02/
سوال مشخص است! سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در سال ۱۳۶۱ وجود نداشت! چریکهای فدایی بودند (اشرف) و فدائیال اقلیت!
که ایشان عضو یا هوادار نبودند؟! پس می ماند فدائیان اکثریت؟! اینکه من را آلمان به جرم عضویت در ک.پ.د بگیرند یا اس پ د در برابر دادگاه و بعنوان شاهد خیلی فرق دارد؟! چرا ایشان در روز روشن دروغ می گوید را نمی دانم! آنهم در دادگاهی حقیقی و حقوقی و نه نمادین!
برای شما فرقی ندارد ولی برای من فرق دارد! حتی در بیدادگاههای رژیم اسلامی هم فرق دارد.
کسی که اسم سازمانش را نداند یا مخفی کند یا دروغ بگوید چگونه شهادتی معتبر می تواند داشته باشد؟
آیا مجاهدین با مجاهدین م.ل. فرقی نداشتند؟
ایشان همواره علیه شرکت در دادگاههای “امپریالیستی” نقد داشتند و تقریبن کتاب نوشتند!
لابد حق خودشان میدانند به عنوان شاهد تقیه کنند؟
آیا ما باید به دروغ و کلک و خدعه و غیره عادت کنیم؟
به سوئدی ها می توان دروغ گفت البته، چون آنها نمی دانند که سال ۱۳۵۹ این سازمان انشعاب داشته و ایشان را ۱۳۶۱ دستگیر کرده اند!
پس نه اسمن و نه واقعی در این سال ۶۱ سازمانی به اسم چریکهای فدائی خلق ایران وجود خارجی نداشته است. اگر ایشان از انتخاب گذشته شان شرمنده هستند می توانند باشند. ولی مردم ایران پس از ورود خمینی به ایران و دروغ های شاخدارش که بعد هم گفت خدعه کردم! به دروغ حساس هستند؟! اینک چپ ایران حتی در دادگاه به عنوان شاهد و نه محکوم در روز روشن به گفتن حقیقت قسم می خورد اما باز هم دروغ می گوید!
نوشتید این عمل نقطه ضعفی برای ایشان نیست!
ایشان خودشان نقطه ضعف هستند! و اعتمادی نیز به شهادتشان نیست؟!
حتی مورد اتهام ایشان “دعوت مردم به قیام علیه جمهوری اسلامی ایران”! یعنی ایشان مثلن اقلیتی بودند که نبودند. چون این شعار اکثریت نبود آنهم سال ۱۳۶۱…. دروغ پٌشت دروغ….
حالا که همه ب محاکمه نوری در استکهلم هجوم اوردند، گویا انجا یک محاکمه واقعی دارد انجام میگیرد، ب نطر من آنها دارند ادرس غلط برای مردم ایران میدهند،،
رزا: به نظرم برای دادگاهِ عباسی شکنجه گر در سوئد اگر مهرداد عارفانی (شاعر-بمب گذار)آزاد بود هم میرفت شهادت می داد:)
اینکه محمد ایزدجو ( حیف اسم همایون ایوانی) که خود را "چپ انقلابی" میداند و علیه اینجور دادگاههای سرمایه داری-امپریالیستی به گفته ی خودش (گفته سابقش) بدو بدو میرود شهادت می دهد یک حیله ای در کار است؟!
او همه کاری می کند خودش را عضو چریکها و اقلیت جا بزند و گذشته ی خودش را پاک کند. بهترین راه هم یک شهادت قلابی است و اسمش برای همیشه ثبت می شود؟!
بچه های دانشجو و جوانان انقلابی برلین و آلمان نمی دانند از ساخت و پاخت و مصاحبه با افراد داخل و چاپ کتاب به اسم محمد ایزدجو!
با اسم ایزد جو در ایران با همراهی زنش مصاحبه هم می گیرد از داخلی ها! با اسم انقلابی همایون ایوانی خارج از ایران "چپ انقلابی" می شود!
مثل دوزیستان رژیم که توی ایران ایزدجو هستند با ریش بلند و جای مُهر روی پیشانی و در خارج شنیع!
رژیم فرهنگش را داخل چپ ایران هم آورده و متاسفانه ما با آدم های قلابی زیادی روزانه مواجه می شویم...
بدتر هم اینکه عده ای وقتی افشا می کنیم مینویسند ای بابا حالا چه اشکالی دارد؟!
این می شود که نسل جوان واقعن اعتمادی ندارند و نباید هم اعتماد کنند.
اینها کاپو هستند و هزار رنگ عوض می کنند...
من موقع انشعاب تین ایجر بودم.
یک خاطره دارم:)
دوستی داشتم خانواده ی مذهبی/دراویش پولداری داشت! قرار بود پول جمع کنیم و پیشگام گفت هر چی طلا یا پول دارید برای کردستان جمع کنید! من مقداری پول داشتم و دوستم یک مُشت سکه طلا بهم داد و می گفت نمی فهمند که دزدیده! من به پیشگام خودمان اعتماد نداشتم. قرار شد بدهم به یک دانشجوی علم و صنعت که گفت دارد خودش می رود کردستان!
رفقایش به ما درس عکاسی می دادند. یک اتاق در دانشگاه داشتند. گفتند کمک مالی هر کی داره بدهد غلام چون داره میره به منطقه!
من هم اینهمه پول و طلا را در یک قرار بعد از کلاس عکاسی بهش دادم.
بعد شنیدم باید مخفی شوم چون طرف اکثریتی بوده:)
ما آنروزها مثل مار و پونه بودیم با اینها و خیلی از همشاگردی های من را شکار کردند.
حتی دختری که توی مدرسه نشریه می فروخت را (چون پایش می لنگید و خیابان نمی توانست برود) را همین پیشگام مدرسه لو داد. دخترک بعد از دو سال بدلیل بیماری قلبی و با پارتی عموی حزب اللهی آزاد شد و شرح مکافاتش و قپونی و شلاق را گفت. هیچکدام ما را لو نداد و مقاومت کرد. امیدوارم همیشه زنده باشد.
اصلن ما آنموقع چیزی نمی دانستیم. بهمان می گفتند شما بچه هستید و با شماها کاری ندارند و ما را کرده بودند گوشت دم توپ!
بعد که 30 خرداد شد دیدیم حتی بچه ها را هم این جانورها اعدام می کنند...
مشکل اصلی با توده و اکثریت این بود که نفوذی بودند. همه همدیگر را در پیشگام قبل از انشعاب می شناختیم. یکهو عده ای طرفدار رژیم شدند. اصلن رژیم نمی دانست کی به کی هست.
برای همین هم فرخ نگهدار اسم اکثریتی ها را در زندان به لاجوردی داد. تا بقیه اعدام شوند.
دشمن ما بچه مدسه ای ها آنموقع اکثریت بود. هم خانه های ما را می دانستند و همه چی را.
مسئله اثبات وفاداری شان به اکثریت بود و یکهو شده بودند مثل اسلامی ها!
یکی شان از مادر من پرسیده بود آیا من هنوز فعالم؟ مادرم بهش گفته بود نه داره با فامیل ازدواج می کنه! من را به زور فرستادند شهرستان!
پدرم کودتا را و بریدن توده ای ها را دیده بود و می دانست اینها چه مارهایی در آستین اند و بدلیل ایدئولوژی جاسوس بلفطره.
خود من هم راستش تا بحال یک توده ای انسان ندیدم.
غالبن جاسوس و غالبن حکومتی...
بعد از انشعاب خیلی ها به تور اینها افتادند. هیچکدام هم اول نمی گفتند اکثریتی شدند!
می گفتند هنوز انتخاب نکردیم ولی یک مدتی حالا با پیشگام کار می کنیم ببینیم چی میشه!
من برای رد گم کردن یکبار مجبور شدم برم یک ساختمانی که هر اتاقش بلندگو داشت و اغلب مردای سن دار با ریش و تسبیح و زنها با مانتو و روسری بودند! جلسه ی پرسش و پاسخ با رفیق کیانوری! وسط بگیر ببندها اینها با خیال راحت و چراغ سبز خمینی جلسه داشتند!
خیلی ترسناک تر از رژیمی ها بودند. مثل بازجوها!
دوستم گفت این بعد از انشعاب منفعل شده! بازجویی و مغز شویی شروع شد و با من قرار دائم هم گذاشتند! به دوست پیشگامم گفتم: اینها که توده ای بودند! گفت فرقی نمی کند و سازمان قراره ادغام بشه!
خلاصه مثل کنه بودند و ول هم نمی کردند.
یادم است خبر اعدامشان خیلی خوشحال بودم!
فکر کردم به خیر است همدیگر را لت و پار کنند و بدستِ راه امام مزدشان را بگیرند:)
همانگونه که اکنون مدافعان طالبانی ایران را طالبان بگیرد و سرشان را زیر آب کند...
مثل به جان هم افتادن داعش و طالبان یا برعکسش...
سر هم را بخورند بهتر است تا به جان ما بیفتند.
خیلی ها آنوقتها اینطور فکر می کردند.
پدرم می گفت هر چی حزب الهی ها در جبهه باشند و جنگ طول بکشد بهتر است!
فکرش را بکنیم این جمعیت میلیونی اگر داخل شهرها بودند حتی یک نفر از ماها زنده نبود.
مطمئنن وقتی داعش و طالبان علیه هم انتهاری می کنند کسی اشکی ندارد.
برای ما آنموقع همین بود محاکمه ی اکثریت/توده بدست رژیم.
هر دو طرف ایدئولوژیک/مذهبی چشمشان با خمینی "ضد امپریالیست"! کور بود.
خمینی چی ها هم دستمزدشان را دادند...
حال بدلیل این ننگ اکثریتی بودنشان،اسم همایون ازادی را جعل می کنند و خود را چریک فدایی خلق می خوانند...
یک مُشت کاپو و آدم های پلاستیکی:) قلابی...
محمد ایزدجو (همایون ایوانی): در نهایت ۲۲ اسفند آزاد شدم؛ بعد از اینکه آن راهپیمایی را انجام دادند روزنامهای را به داخل بند ما انداختند با عکسهای آن راهپیمایی. تا جایی که یادم است ما ۲۲ نفر بودیم از آن ۹۰۰نفر که نپذیرفته بودیم به راهپیمایی برویم و در حقیقت از چهارم اسفند، یک هفته، ۱۰ روز یا دو هفته فضا اینطوری بود که میخواهند ما را به بند ۲۰۹ ببرند و دار بزنند…»
رزا: این هم دروغ بزرگتر! جالب است که افرادی که سوار "اتوبوس آزادی" نشدند اصلن او را میان آن 22 نفر ندیده اند! یا ایشان با اتوبوس جلوی مجلس و سازمان ملل رفته و با عمام خمینی بیعت کرده یا توی بند و زیر تخت قایم شده؟!
اینجوری نه آن 22 نفر فهمیدند که ایشان جزوشان و سر موضعی است و نه آن 900! نفر بعنوان تواب ایشان را شناسایی کردند!
اما از آنجایی که با پاسپورت خودش و هوایی وارد آلمان شده و سر موضعی ها هم می گویند ایشان را ندیده اند حتمن مسافر اتوبوس "آزادی" بوده و بعد از بیعت پاسپورت گرفته و اینجا پناهنده شده! البته به همین دلیل ابتدا پناهجویی اش رد شد چون هوایی و مستقیم از ایران وارد آلمان شد...
باری
دروغ گویی پس از قسم به حقیقت لابد یک تاکتیک "چپ انقلابی" است؟!
ایشان دادگاه را نبردبامی برای صعود خود از تواب اکثریتی به سرموضعی کرده؟!
یک دروغ،، یک کلک،،،، بیشتر از ۴۰ روز دوام نمیآورد،!!!
من نمیدانم تو اروپا ایا کسی که در زندان مقاومت کرده و
یا نکرده ایا ب این ادم ها مدال یا محاکمه خواهند، شد، ولی یک چیز باید مشخص بشود کسانی که در زندان خیانت کردند و یا رفقایش را لو داده را نباید عفو کرد نباید بخسید،
سوالات اساسی رفیق رزا دقیقا از این جماعت این است که چرا بعد از ۴۲ سال حاکمیت جمهوری اسلامی گذشته بیشتر ما هم پیر پاتال شدیم چرا بازهم باید دروغ بگویم نکنه مثل مسلمانان ب بهشت خواهیم رفت، فعلا جمهوری اسلامی رژیم سرکار است ، و بعد از ۳۰ ۳۵ سال فعلا داریم در اروپا امریکا زندگی میکنیم ، ب چه کسانی میخواهیم خودمان را قهرمان نشان دهیم ، یا ب راستی دچار غذاب وجدان شده باشیم، البته اگر وجدانی در این جماعت باشد؟؟؟؟،
ب نظر من دیگر دلیلی برای زندگی خود در خارج از کشور برای دروغ گویی وجود ندارد !!!
ما ۲۲ نفر بودیم از آن ۹۰۰نفر که نپذیرفته بودیم به راهپیمایی برویم
رزا: این هم که ایزد جو در دادگاه گفته 900 نفر رفتند بیعت با عمام و راهپیمایی و غیره بچه های سرموضعی می گویند این آمار رژیم است و ایوانی دارد در دادگاه حرف رژیم را تکرار می کنه!
جالبه کسی نگفته او در زندان مانده و جزو 22 نفر بوده!
چقدر آدم باید پررو باشه از آلمان برود سوعد و دادگاه را دست بیندازد:)
یک دروغ،، یک کلک،،،، بیشتر از ۴۰ روز دوام نمیآورد،!!!
رزا: دقیقن:)
درباره کشتار زندانیان سیاسی دهه خونین 60 - گفتگو با وحید صمدی
https://youtu.be/7trYS3OrjDg
Long, Long Time Ago
سلام رزا جان واقعا دمت گرم که یک دونه ی،!!
من نخوابیدم تا این مصاحبه وحید صمدی را گوش کردم، وقتی مصاحبه را تا آخر گوش کردم پیش خود گفتم دیگه من درد نمیخورم و همیشه برای خودم پپسی باز میکردم که خاطراتم زندانم در حد اعلاء اسا باز هم میگویم هر کجا که هستی صمد جان دمت گرم چقدر قشنگ ب سال ۶۷ و چقدر جالب ب تریبونها برخورد کرد، چقدر جالب ب مادران داغ دیده برخورد کرد ، دم مادر صمد که یک فرزند خودشو از دست داددر ملاقات ب صمد روحیه میدهد، که نکنه در آزادی لبیک ب خمینی تن بدی درود بر مادر آگاه و دوست داشتنی، امیدوارم که همیشه زنده باشه ،
خلاصه کلام ما رزا جان خیلی ژارژ شدم ،
دمت اتیش فشان
با پوزش
تریبونال
3>
با درودهای فراوان،!!
لاشه دمکراسي، و لاشخور های بین جنگ روسیه و اوکراین،، این دولتهای لاشخور که مترصد بوجود آمدن بحران و منافع خودشان را با مطرح کردن هجوم بر دمکراسي از طرف پوتین را باید متوقف کرد،!!
هیچوقت و هیچ کس از مردم دوطرف نمیدانند، چه چیزی دارد اتفاق میافتد، دولتمردان اوکراین با یورش ب منافع مردم شرایطی را بوجود اوردن که نه ارتشی در اوکراين وجود دارد که در مقابل ارتش روسیه مقاوت کنند رئیس جمهور اوکراين ب دورغ مردم را ب مقاوت و گرفتن اسلحه تشویق میکند،!!
آلمان و لندن و آمریکا غلط زیادی میکنند، و با مطرح کردن تحریم میخواهند شرایطی را بوجود بیاورند، که هیچ چیزی اتفاقی نخواهد، حقیقت مسله چی است،؟؟
جنگ اساسا، در هیچ شرایط ب نفع زحمتکشان نیست ، چرا که دولت مردان حقیرانه ب مردم نمیگویند، و بزنگاه فرار را بر قرار ترجیح میدهند،!!
ب نظر من از آنجایی که مردم هیچ منافع در این جنگ ندارند، و انهایی که پول و پله دارند ب زودی اوکراين را ترک و ارتش مقاومت نخواند کرد، و کی این ب زودی سقوط خواهند کرد،
بعد از سقوط اوکراین دادگاههای نظامی ب توسط روسها انجام و انتقام سخت از مخالفان قبلی را خواهند گرفت،
روز روش و در تهاجم شب هنگام با تانکها و موشکهای قول پیکر علیه مردم بی دفاع و اوره شدن مردم در قرن بیستم یکم
لکه ننگی علیه بوجود اوردن جنگی تمام عیار توسط روسها علیه کسانی که در روند سیاست بازی بالایی ها هیچ نقشی ندارند، را باید تحمل کنند، همانطور که قبلا اشاره کردم لاشه لاشخورها و دمکراس دروغین دو طرفه نمودار بی مسئولیتی دلت مردان برای بوجود آوردن خفقان و زخم های بیشتر بر مردم بی دفاع است، این تجاوز زمانی انجام گرفت که ما در شرایط اعتراضات جدی علیه جنگ نداریم ، زمان ب هیچ وجه به نفع مردم بی دفاع نیست، مردم جهانی بدجوری در لاک خود فرو رفته، اون قدیم ها ما تظاهراتی میلتون علیه جنگ و فاشیست داشتیم ، من نمیدانم چه بلایی سر مردم آماده شرایط انقدر بد است دولتها و سرمایهداری جهانی هار شده و هرچه دلش بخواهد در میدان خالی انجام میدهد،!!
اوکراین در آتش، اروپا و آمریکا در خانه شیشه ی !!!
اروپا و آمریکا شرایط را برای حمله بتوسط پوتین فراهم اوردند،
چراء مردم اوکراین میگویند پوتین فاشیست ولی ب اروپا و آمریکا نگاه دوستانه دارند،
چرا ایران سوریه طالبان ، صربستان، آذربایجان و اکثر جمهورهای سابق گذشته همه و همه چراغ ب دست از پوتین برای حمله حمایت کردند؟؟؟ !
اهداف پوتین ایا برای احیاء شوروی سابق حقیقت دارد،؟؟؟
قبل جواب دادن فقظ یک کلمه کافی است بگویم که سیستم اقتصادی جهان امروز ایا ان چیزی که در چین و روسیه انجام میگیرد چه فرقی کمی و کیفی با دیگر اقتصاد جهان سرمایهداری دارد؟؟؟
دوم ایا باز هم غرب و ادم های عوام میخواهند، روسیه و چین را کمونیست جا بزنند، متاسفانه اکثریت جهان امروز همین تفکر را دارند ، ما بدبخت که در اقلیت ناچیز هستیم وقتی از انارشیت واقعی و از کمونستهای واقعی شورایی دفاع میکنیم، هیچکس ما را ب حساب نمی آوریم !!
یک سئوال مشخص و شفاف ،!
چه کسی ب اوکراین حمله کرده،؟
چه نوع سیستم سرمایداری شرایط را برای حمله ب مردم بی دفاع اوکراین بوجود اورده؟؟
یک بار بطور مشخص چرا قدرتهای بزرگ برای همیشه حقیت را ب مردم نمیگویند،؟؟
ایا سیستم های موجود در جهان امروز ، برای بوجود اوردن رب وحشت و بتوسط دولتهای طرفدار سرمایهداری است یا آنارشیست های که همیشه ب هرج و مرج تبلیغ ناجوانمردانه میشوند، درست ب مردم جواب نمیدهند؟؟؟
الان شرایطی که در اوکراین بوجود آمده، ایا این هرج مرج طلبی بتوسط سرمایهداری است یا از طرف آنارشیست ها !؟؟؟
چرا دولتهای سرمایهداری و آمریکا نمیگویند که سیستم حاکم در روسیه سرمایهداری جهانی است که هر لحظه تعداد ب بایکوت اقتصادی و ضربه نهایی اقتصادی تهدید میکند،
ایا غرب و آمریکا جرات گفتن واقیعت را دارد،؟؟
ب نظر ما نه ندارد،!!
Nestor Makhno. (Anonymous image)
Anonymous hacks into Russian website, devices to retaliate for Ukraine invasion
https://www.taiwannews.com.tw/en/news/4455240
RT FlokiNET
"If you are Ukrainian journalist / newsagency and require ressources like webspace / server / ddos protection reach out to us we want to offer you our infrastructure and resources.
Contact us at info@flokinet.is"
Если вы украинский журналист / новостное агентство и вам нужны ресурсы, такие как веб-пространство / серверы / DDos защита, свяжитесь с нами, мы хотели бы предложить вам нашу инфраструктуру и ресурсы.
Свяжитесь с нами по адресу info@flokinet.is
https://social.tchncs.de/@AnonNewsDE
Anonymous erklärt Russland den Cyberkrieg
https://twitter.com/QueenNat_35/status/1497291881729994761
A Russian tank swerves & runs over civilian car.
Peacekeepers my ass.
This is sheer cruelty.
https://twitter.com/56blackcat/status/1497206708439072768
نستور ماخنو انقلابی آنارشیست اوکراینی و از شخصیتهای تاریخ انقلابهای آنارشیستی است.
https://rosaanarchi.blogspot.com/2012/10/blog-post_24.html
پی از انقلاب اکتبر در امپراتوری روسیه دهقانان اوکراینی به ویژه در جنوب، با خودداری از پذیرش شرایط پیمان برست ـ لیتووسک (Brest-Litovsk منعقده در مارس ۱۹۱۸) که طی آن مقامات جوان بلشویک اوکراین را به امپراتوری اتریش-آلمان واگذار کردند، در قالب یک ارتش پارتیزانی گرد هم آمدند و ماخنو را از میان خودشان به فرماندهی ارتش برگزیدند.
نستور ماخنو توانست نظام تقسیم اراضی و قانون اساسی شوراها را به اجرا بگذارد. در این قانون، شوراها از جایگاه مجامع آزاد فدرال برخوردار بودند. به همین دلیل، پس از پیمان صلح ۱۱ نوامبر، ۱۹۱۸ او با نیروهای ملیگرای سیمون پتلیورا (Simon Petlioura) و سپس با روسهای سفید به فرماندهی آنتون دنیکین (Anton Denikine) که تحت حمایت نیروهای متفق فرانسوی و بریتانیایی قرار داشت به جنگ پرداخت؛ نیروهای متفق درصدد بودند که به هر قیمتی شده از گسترش جنبش انقلابی به سوی اروپای شرقی جلوگیری کنند. ارتش پارتیزانی ماخنو ضمن حفظ استقلال خود پیمانی با ارتش سرخ در مقابل این دشمن مشترک به امضا رساند، اما بعدها به این ارتش پارتیزانی خیانت شد و جنبش از هم فروپاشید. از نظر تروتسکی، این ارتش فقط «شورشی با عناوین پوششی بود که تلاش میکرد حکومتی بورژوازی را به نفع کولاکها به قدرت برساند.» اما در واقع، مدافعین حکومت تکحزبی بلشویکی نمیتوانستند تحقق عملی شعارهای استقلال و دموکراسی مستقیم را تحمل نمایند. ماخنو که تحت تعقیب قرار گرفته بود مجبور شد در اوت ۱۹۲۱ میدان نبرد را ترک کند و به کشور رومانی پناهنده شود. او سرانجام در سال۱۹۲۵ به پاریس رسید، مدتی در شرکت رنو مشغول به کار شد و سرانجام در حالی که تقریباً از سوی همه به فراموشی سپرده شده بود در ژوئیه۱۹۳۴ در اثر بیماری سل در گذشت.
رزا: هکتیویستهای ناشناسان بعد از هک وبسایتهای روسی عکس نستور ماخنو را بالا بردند:)
Russia and Ukraine: Grassroots Resistance to Putin’s Invasion
https://de.crimethinc.com/2022/02/24/russia-and-ukraine-grassroots-resistance-to-putins-invasion
Russland und die Ukraine: Widerstand von unten gegen Putins Invasion
https://de.crimethinc.com/2022/02/24/russland-und-die-ukraine-widerstand-von-unten-gegen-putins-invasion
Ukraine et Russie : Résistances populaires à l’invasion de Poutine
https://de.crimethinc.com/2022/02/24/ukraine-et-russie-resistances-populaires-a-linvasion-de-poutine
Rússia e Ucrânia: Resistência de Base à Invasão de Putin
https://de.crimethinc.com/2022/02/24/russia-e-ucrania-resistencia-de-base-a-invasao-de-putin
Es gehe nicht darum, den ukrainischen Staat zu schützen, sondern die Bevölkerung der Ukraine und die Form der ukrainischen Gesellschaft, die immer noch pluralistisch sei, auch wenn der ukrainische Staat selbst neoliberal und ein Nationalstaat mit Nationalismus und all den anderen schrecklichen Dingen sei, die damit einhergehen. »Unsere Idee ist, dass wir den Geist dieser Gesellschaft dagegen verteidigen müssen, dass er von Putins Regime zerschlagen wird, was die gesamte Existenz der Gesellschaft bedroht.«
Bakunin schrieb: »Wir sind fest davon überzeugt, dass die unvollkommenste Republik tausendmal besser ist als die aufgeklärteste Monarchie.«
https://www.marxists.org/reference/archive/bakunin/works/various/reasons-of-state.htm
ما قویاً معتقدیم که ناقص ترین جمهوری هزار بار بهتر از سلطنت است.
Wir halten Slogans wie »Nein zum Krieg« oder »Der Krieg der Imperien« für unwirksam und populistisch. Die anarchistische Bewegung hat keinen Einfluss auf den Prozess, daher ändern solche Aussagen überhaupt nichts.
Unsere Position basiert auf der Tatsache, dass wir nicht weglaufen wollen, dass wir keine Geiseln sein wollen und dass wir nicht kampflos getötet werden wollen. Am Beispiel Afghanistans kann mensch nachvollziehen, was »Nein zum Krieg« bedeutet: Als die Taliban vorrückten, flohen die Menschen massenhaft, starben im Chaos auf den Flughäfen, und die Zurückgebliebenen wurden verfolgt. Dies beschreibt, was auf der Krim geschieht, und mensch kann sich vorstellen, was nach dem Einmarsch Russlands in anderen Regionen der Ukraine geschehen wird.
شعارهایی مانند «نه به جنگ» یا «جنگ امپراتوری ها» را بی اثر و پوپولیستی می دانیم. جنبش آنارشیستی هیچ تأثیری بر این روند ندارد، بنابراین چنین اظهاراتی به هیچ وجه چیزی را تغییر نمی دهد.
موضع ما بر این اساس است که نه می خواهیم فرار کنیم، نه می خواهیم گروگان بگیریم و نه می خواهیم بدون جنگ کشته شویم. با در نظر گرفتن افغانستان به عنوان مثال، می توان معنای «نه به جنگ» را درک کرد: زمانی که طالبان پیشروی کردند، مردم دسته دسته فرار کردند، در هرج و مرج در فرودگاه ها جان باختند، و کسانی که عقب ماندند تحت تعقیب قرار گرفتند. این چیزی است که در کریمه اتفاق می افتد و می توان تصور کرد که پس از حمله روسیه در سایر مناطق اوکراین چه اتفاقی خواهد افتاد.
ما این جنگ را در درجه اول به عنوان جنگی علیه پوتین و رژیم هایی که او کنترل می کند، می بینیم. علاوه بر انگیزه پیش پا افتاده زندگی نکردن تحت دیکتاتوری، پتانسیل جامعه اوکراین را می بینیم که یکی از فعال ترین، مستقل ترین و سرکش ترین جامعه در منطقه است. تاریخ طولانی مقاومت مردمی در سی سال گذشته گواه محکمی بر این امر است. این به ما امیدواری می دهد که مفاهیم دموکراسی مستقیم در اینجا زمینه مناسبی پیدا کند.
https://de.crimethinc.com/2022/02/15/der-krieg-und-die-anarchistinnen-anti-autoritare-perspektiven-in-der-ukraine
آنارشیست ها هرگز از جنگ ها استقبال نکرده اند، زیرا آنها تمرکز جمعیت را از مشکلات واقعی که به طور مداوم ما را احاطه کرده اند منحرف می کنند. به جای تلاش برای آزادی، مردم شروع به بحث در مورد موفقیت های پیشرفت در خط مقدم می کنند. جای همبستگی بین المللی را ناسیونالیسم گرفته است که برادران، خواهران و رفقا را به دشمنان فانی تبدیل کرده است. هیچ چیز مترقی در مورد جنگ وجود ندارد. جنگ پیروزی یک ایدئولوژی ضد قدرت است. امروز هم مثل همیشه جنگ کار حاکمان است جز مردم عادی که در آن هستند. در یک خلسه میهن پرستانه، یا صرفاً برای پول.
اکنون دولت روسیه جنگ امپریالیستی دیگری را آغاز کرد. ما می خواهیم به سربازان روسی متوسل شویم: شما فرستاده شده اید تا برای منافع حاکمان حریص و ظالم و ثروتمندان بکشید و بمیرید. اگر جنگی در گرفت، با اسلحه خود جبهه جنگ را ترک کنید، افسران را خلع سلاح کنید، به جنبش انقلابی بپیوندید.
Operation Solidarity – Day 1
thank you for all the solidarity we have received so far. It’s good to see that people around the world have taken to the streets and joined the anarchist demos yesterday. We are forwarding as many reports as possible. Keep up the fight!
https://operation-solidarity.org/
Against Annexations and Imperial Aggression
https://de.crimethinc.com/2022/02/22/against-annexations-and-imperial-aggression-a-statement-from-russian-anarchists-against-russian-aggression-in-ukraine
Contre les annexions et l’agression impériale
Une déclaration d’anarchistes russes contre l’agression russe en Ukraine
https://de.crimethinc.com/2022/02/22/contre-les-annexions-et-lagression-imperiale-une-declaration-danarchistes-russes-contre-lagression-russe-en-ukraine
Gegen Annexionen und imperiale Aggression
Eine Erklärung russischer Anarchist*innen gegen die russische Aggression in der Ukraine
https://de.crimethinc.com/2022/02/22/gegen-annexionen-und-imperiale-aggression-eine-erklarung-russischer-anarchistinnen-gegen-die-russische-aggression-in-der-ukraine
Stephen R. Shalom, Russia and the Left, New Politics, 10 January 2017
2017
2017
در محکوم کردن جنایتهای روسیه هیچ چیز نادرستی وجود ندارد. و همهی جنایتهای امریکا در جهان توجیهگر جنایتهای روسیه نیست. نه جنایتهای ایالات متحده باید ما را به سمت کنارگذاشتن انتقاد از مسکو براند و نه جنایتهای روسیه باعث شود انتقادهایمان را از جنایتهای واشنگتن در عراق و هندوراس و دیگر جاها کنار بگذاریم.
https://pecritique.com/2017/01/14/%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%87-%D9%88-%DA%86%D9%BE-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D9%86-%D8%B4%D8%A7%D9%84%D9%88%D9%85/
روسیه و چپ / استفن شالوم
https://pecritique.com/2017/01/14/%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%87-%D9%88-%DA%86%D9%BE-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D9%86-%D8%B4%D8%A7%D9%84%D9%88%D9%85/
هواداری برخی چپگرایان از ولادیمیر پوتین و روسیه را چهگونه میتوان توضیح داد؟ چرا برخی برای بمباران سوریه هلهله سرمیدهند و شواهد پزشکان حقوق بشر، سازمان عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر(1) را مبنی بر هدفگذاری جنایتکارانهی بیمارستانها نادیده میگیرند؟ چرا برخی میکوشند تصرف کریمه به دست روسیه یا مداخلهی آشکار این کشور را در اوکراین توجیه کنند؟
البته توجیه مسکو تاریخی طولانی و شرمآور در چپ دارد. هیچ بهانهای برای چنین خیانتهایی به ارزشهای چپ پذیرفته نیست، اما دستکم دلایل برخی افراد برای اعتقاد به این دیدگاههای نادرست را در گذشته میتوان درک کرد....
بدبختي شرایط امروز یک تحلیل مستقل و درستی ما نداریم،
ای کاش شرایط جنگ داخلی که در گذشته از اسپانیا علیه فاشیسم بود ارزو میکنم در اوکراین هم آنتی فاشیستها با کمک مردم مقاوت را علیه آشغال گرها ادامه بدهند،!
پوتین دستور داد تا نیروهای بازدارنده هستهای ارتش به حال آماده باش درآیند
https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=243106
ای کاش شرایط جنگ داخلی که در گذشته از اسپانیا علیه فاشیسم بود ارزو میکنم در اوکراین هم آنتی فاشیستها با کمک مردم مقاوت را علیه آشغال گرها ادامه بدهند،!
رزا: تحلیل ندارد!
آنارشیستها مانده اند و می جنگند!
جنگ گریلیایی با بازوبند زرد و نه در ارتش اوکراین بلکه میلیشیای محلات!
ما هم نیروهای همیاری در خارج از اوکراین!
گروههای همبستگی
سنگ بنای بنیادین سازمان آنارشیستی
https://de.crimethinc.com/2017/02/06/grwhhy-hmbstgy-sng-bny-bnydyn-szmn-anrshysty
دوران متلاطمی پیش روی ماست. در حال حاضر محاصرهها، راهپیماییهای اعتراضی، شورشها و درگیریها مرتباً اتفاق میافتند. زمان سازمانیابیِ گسترده برای تحولات پیشرو گذشته است.
بنابراین ما از همه کسانی که این مطلب را می خوانند و بی احساس نیستند می خواهیم که با مردم اوکراین (نه دولت!!!) همبستگی نشان دهند و از مبارزه آنها برای آزادی علیه استبداد پوتین حمایت کنند.
ما در دوران تاریخی زندگی می کنیم. بیایید اطمینان حاصل کنیم که این رویدادهای تاریخی شرم آور نیستند، بلکه چیزی برای افتخار هستند.
آزادی برای مردم جهان! صلح برای مردم اوکراین! نه به تجاوز پوتین! نه به جنگ!
https://de.crimethinc.com/2022/02/26/russische-anarchistinnen-zur-invasion-der-ukraine-updates-und-analysen
Freedom for the peoples! Death to empires!
Anarchist Militant’s Position on Russia’s Attack on Ukraine
Therefore, we urge everyone who reads this, who is not unfeeling—to show solidarity with the Ukrainian people (not the state!!!) and support their struggle for freedom against Putin’s tyranny.
It falls to us to live in historic times. Let’s make this page of history not a shameful one, but one we can be proud of.
Freedom to the peoples of the world! Peace to the people of Ukraine! No to Putin’s aggression! No to war!
https://de.crimethinc.com/2022/02/26/russian-anarchists-on-resisting-the-invasion-of-ukraine-updates-and-analysis
ایمنی رآکتورهای هستهای اوکراین در بحبوحۀ تهاجم روسیه؛ آیا فاجعه در راه است؟
https://per.euronews.com/2022/02/27/safety-of-15-ukrainian-nuclear-reactors-russian-aggression-is-an-environmental-catastroph?utm_source=gooya.com&utm_campaign=feeds_allthemes&utm_medium=referral
شش رآکتور اوکراین در نیروگاه هستهای شهر «ژاپوریژیا» هستند که بسیار به منطقۀ استقرار هزاران نیروی روس نزدیکند.
اگرچه تنظیم کننده هستهای اوکراین به آژانس اطمینان داده که در حال حاضر همه رآکتورها به طور ایمن مشغول به کارند، اما پیشروی نیروهای روسیه به سمت این مناطق قابل توجه است.
حمله مستقیم به نیروگاه همچنان بعید به نظر میرسد، اما کارشناسان هشدار میدهند که اگر کسی یا عاملی مانع از ادامه فعالیت پرسنل در تاسیسات هستهای شود و اگر در عملیات خنک سازی مداوم میلههای سوخت وقفهای ایجاد شود، ممکن است فاجعهای روی دهد.
ماریانا بوجرین، پژوهشگر اوکراینی فعال در پروژه مدیریت اتم دانشگاه هاروارد میگوید: «همه چیز ممکن است؛ بهویژه آنکه من شک دارم این نیروگاهها برای رویارویی با یک تهاجم تمام عیار آماده شده باشند. در میانۀ یک درگیری آنهم در مقیاس بزرگ، ممکن است هر اتفاقی روی دهد؛ آن هم اتفاقی که رویههای ایمنیِ حتی بسیار قوی، برای مقابله با آن کافی نباشند.»
کارشناسان میگویند حتی خاموش کردن راکتورها را نیز نمیتوان یک راه حل موثر دانست زیرا به گفته جیمز اکتون، یکی از مدیران برنامه سیاست هستهای در بنیاد کارنگی «حتی اگر راکتور را خاموش کرده باشید، باز هم مقداری سوخت رادیواکتیو وجود دارد که در هسته آن گرما تولید میکند و بنابراین باید در این سیستم به طور مداوم عملیات خنکسازی انجام شود.»
در این جنگ ارتجاعی که بوجود آمده چند تا مسئله دو باره سر زد،!
یک پروپاگاندا طرفداران روس، ۳۰ کشور طرفدار ناتو علیه روسها صف آرایی کردن، این خبر را سایت توده ی سایت پیک نت نوشت،!
عده ی دیگر گفتن البته خیلی با سکوت و آرامش که با حمله روسها ۷ منطقه و یا بدرستی هفت پایگاه آمریکا در اوکراین لابراتوارهای ساخت واکسن که برای اروپا و اسکاندیناوی تولید میشد بتوسط روسها پلمپ شد،
بعد از این مسئله هم روسها و عم اروپایی ها بی صدا از کنار آن گذاشته فعلا حرفی در این رابطه نزدند،
خوب در میان هم اصلا دو چیز فراموش شد یکی همین واکسن دومی قضیه مذاکره وین فعلا بازار رونق ندارد،!!
پروپاگاندا ۱۹۲۱ دوباره تکرار شد، در میان دعواهای میان اوکراین و روسها خواستهای واقعی آنها ب فراموشی سپرده شد،
حتما دعوای بین این دوتا از طرفداران چپ البته اب رفته و ب روایتی چپ دولتی و چپ های ایرانی که همیشه اتش بیار معرکه و قربانیان جمهوری اسلامی، را میتوان نام برد !!
رزا جان ب گفته اگر اشتباه کنم بازو بند زرد،در دست چپ آنارشیست هی انقلابی است ، درسته؟
پس زردی ها را عشق است،!
Anarchist Militant’s Position on Russia’s Attack on Ukraine
موضع مبارزان آنارشیست در مورد حمله روسیه به اوکراین
بیانیه زیر دیروز در کانال تلگرامی آنارشیست مبارز منتشر شد
موضع ما در مورد رویدادهای اوکراین به وضوح در پست های قبلی ما مشهود است. با این حال لازم دیدیم به صراحت بیان کنیم تا حرفی ناگفته نماند.
ما، جمعی از مبارزان آنارشیست، به هیچ وجه طرفدار دولت اوکراین نیستیم. ما بارها از آن انتقاد کرده و از مخالفت با آن در گذشته حمایت کرده ایم و همچنین عامل سرکوب گسترده ای علیه اپراتور VirtualSim بوده ایم که توسط سرویس های امنیتی اوکراین در تلاش برای مبارزه با ما انجام شده است.
1
و قطعاً در آینده که خطر تسخیر روسیه از بین رفته است، به این سیاست باز خواهیم گشت. همه ایالت ها اردوگاه های کار اجباری هستند.
اما آنچه اکنون در اوکراین اتفاق می افتد فراتر از این فرمول ساده و این اصل است که هر آنارشیست باید برای شکست کشور خود در جنگ بجنگد.
زیرا این صرفاً جنگی بین دو قدرت تقریباً برابر بر سر توزیع مجدد حوزههای نفوذ سرمایه نیست، که در آن بتوان اصل اسکوبار را به کار برد.
2
آنچه اکنون در اوکراین اتفاق می افتد یک عمل تجاوزگری امپریالیستی است: تهاجمی که در صورت موفقیت آمیز بودن، منجر به کاهش آزادی در همه جا - در اوکراین، روسیه، و احتمالاً در کشورهای دیگر نیز خواهد شد. و همچنین احتمال ادامه جنگ و تبدیل شدن به یک جنگ جهانی را افزایش خواهد داد.
تا آنجا که به ما مربوط می شود، چرایی این امر در اوکراین آشکار است. اما در روسیه، یک جنگ کوچک پیروزمندانه (و همچنین تحریم های خارجی) چیزی را به رژیم خواهد داد که در حال حاضر فاقد آن است. به دلیل خیزش میهن پرستانه ای که در میان بخشی از مردم اتفاق خواهد افتاد، این به آنها کارت سفیدی برای هر اقدامی می دهد. و می توانند هر مشکل اقتصادی را به گردن تحریم ها و جنگ بیاندازند.
شکست روسیه، در شرایط کنونی، احتمال بیدار شدن مردم را افزایش خواهد داد، همان چیزی که در سال 1905 (زمانی که شکست نظامی روسیه از ژاپن منجر به قیام در روسیه شد) یا در سال 1917 (زمانی که مشکلات روسیه در جنگ جهانی اول به انقلاب روسیه منتهی شد] - چشمان آنها را به آنچه در این کشور می گذرد باز کرد.
در مورد اوکراین، پیروزی آن نیز راه را برای تقویت دموکراسی مردمی هموار خواهد کرد – در نهایت، اگر به دست آید، تنها از طریق خودسازماندهی مردمی، کمک متقابل و مقاومت جمعی خواهد بود. اینها باید پاسخی به چالش هایی باشد که جنگ در جامعه ایجاد می کند.
علاوه بر این، ساختارهای ایجاد شده برای این خودسازماندهی مردمی پس از پایان جنگ راه به جایی نخواهند برد.
البته، پیروزی مشکلات جامعه اوکراین را حل نخواهد کرد - آنها باید با استفاده از فرصتهایی که برای تحکیم جامعه در بیثباتی رژیمی که پس از چنین تحولاتی ایجاد میشود، حل شوند. با این حال، شکست نه تنها آنها را حل نمی کند بلکه آنها را چندین برابر تشدید می کند.
اگرچه همه اینها دلایل مهمی برای تصمیم ما برای حمایت از اوکراین در این درگیری هستند - اجازه دهید آنها را دلایل ژئوپلیتیکی بنامیم. اما آنها حتی دلایل اولیه نیستند. مهمترین دلایل آن دلایل اخلاقی داخلی است: زیرا حقیقت ساده این است که روسیه متجاوز است و سیاست آشکارا فاشیستی را دنبال می کند. جنگ را صلح می نامد. روسیه دروغ می گوید و می کشد.
به دلیل اقدامات تهاجمی آن، مردم در هر دو طرف درگیری می میرند و رنج می برند. بله، حتی آن سربازانی که اکنون به چرخ گوشت جنگ رانده می شوند (بدون احتساب آن حرامزاده هایی که "جنگ مادر طبیعت است" که به نظر ما اصلاً آدم نیستند). و این تا زمانی که متوقف شود ادامه خواهد داشت.
بنابراین، ما از همه کسانی که این را می خوانند، که بی احساس نیستند، می خواهیم که با مردم اوکراین (نه دولت!!!) همبستگی نشان دهند و از مبارزه آنها برای آزادی در برابر استبداد پوتین حمایت کنند.
زندگی در دوران تاریخی به عهده ماست. بیایید این صفحه تاریخ را نه یک صفحه شرم آور، بلکه صفحه ای کنیم که بتوانیم به آن افتخار کنیم.
آزادی برای مردم جهان! درود بر مردم اوکراین! نه به تجاوز پوتین! نه به جنگ!
https://de.crimethinc.com/2022/02/26/russian-anarchists-on-resisting-the-invasion-of-ukraine-updates-and-analysis
صدسال قتل و غارت امپریالیسم شوروی/ روسی؛ ۱۹۲۱-۲۰۲۲
https://asranarshism.com/fa/1400/12/07/one-hundred-years-killing-looting-soviet-russian-imperialism/
ما آنارشیست های ایران و افغانستان، تمام جنگ های بین دولتی یا به نيابت از دولت ها از جمله حمله امپریالیسم روسیه به اوکراین را محکوم میکنیم، و همبستگی خود را با آزادی خواهان، آنارشیست ها و مردم در اوکراین ابراز میداریم.
تمام قدرت به مردم. در جنگ هایشان مبارزه نکنيم، علیه جنگ هایشان مبارزه کنیم.
جنگ های امپریالیستی باعث نابودی دنیای مردم و جنگ های طبقاتی باعث نابودی دنیای سرمایه داران میشود، پس در جنگ های طبقاتی شرکت کنیم.
فدراسیون عصر آنارشیسم
در جنگ هایشان مبارزه نکنيم، علیه جنگ هایشان مبارزه کنیم.
در جنگ هایشان مبارزه نکنيم، علیه جنگ هایشان مبارزه کنیم.
در جنگ هایشان مبارزه نکنيم، علیه جنگ هایشان مبارزه کنیم.
رزا: این گروه قلابی فدائیان اکثریتی به اسم آنارشی همین شعارها را در حمله و جایگزینی حکومت طالبان در افغانستان داد!
به نظرم حمله داعش در روژاوا، طالبان در افغانستان و پوتین در اوکراین باید استثنا باشد؟! بخصوص که پوتین "گرگ های" چچن را هم فرستاده داخل اوکراین!
پوتین می گه داره علیه نازی هاا و فاشیستهای در قدرت در اوکراین می جنگه! البته با کمک چچن های ارتجاعی:)
الان هم دستش روی شلیک بمب اتم است و امروز هم دیکتاتور روسیه سفید (بلاروس) اعلام کرد که قرار است از "رفیق" پوتین بمب هسته ای بگیرد...
رهبر چچن اعزام جنگجویان خود به اوکراین را تائید کرد
https://www.afintl.com/202202267766
در شرایطی که تنشهای کشورهای غربی با روسیه بر سر اوکراین بالا گرفته است، مقامهای بلاروس روز یکشنبه (دیروز) درباره برداشتن مانع قانونی استقرار سلاح اتمی در این کشور همهپرسی برگزار کردند.
طبق گزارش منابع رسانهای بینالمللی، در شرایطی که آمریکا و برخی کشورهای غربی مدعی احتمال همراهی نیروهای نظامی بلاروس با روسیه در عملیات ویژه این کشور در اوکراین شدهاند، برگزاری یک همهپرسی در بلاروس خبرساز شده است.
شبکه «تیآرتی» در گزارشی در این باره مدعی شد: «در حالی که بلاروس به نقطه عزیمت نیروهای نظامی روسیه برای ورود به اوکراین تبدیل شده است، یک همه پرسی در این جمهوری شوروی سابق برگزار شد و طبق آن قانون اساسی جدیدی را تصویب کرد که وضعیت غیر اتمی این کشور را کنار میگذارد».
کمیسیون مرکزی انتخابات بلاروس درباره همهپرسی روز یکشنبه (دیروز) اعلام کرد که ۶۵.۲ درصد از شرکتکنندگان از کنار گذاشتن وضعیت غیر اتمی بلاروس حمایت کردند.
برگزاری این همه پرسی در شرایطی انجام شده که طی روزهای اخیر اظهارنظرهایی درباره احتمال استقرار سلاح اتمی در بلاروس برای مقابله با تهدیدات کشورهای غربی مطرح شده و الکساندر لوکاشنکو رئیسجمهور این کشور هم در این باره حرف زده بود.
طبق گزارشها، الکساندر لوکاشنکو رئیسجمهور بلاروس در جریان گفتوگو با رئیس جمهور فرانسه به اطلاع وی رسانده که اگر آمریکا یا فرانسه، سلاحهای اتمی را به لهستان، لیتوانی و به مرزهای بلاروس منتقل کنند، وی نیز از«ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه خواهد خواست تا سلاحهای اتمی بلاروس را که زمانی به روسیه تحویل داده شده بود، مجددا به این کشور بازگرداند.
...........
نوشتید:حتما دعوای بین این دوتا از طرفداران چپ البته اب رفته و ب روایتی چپ دولتی و چپ های ایرانی که همیشه اتش بیار معرکه و قربانیان جمهوری اسلامی، را میتوان نام برد !!
آنارشیستهای میلیتانت: آنچه اکنون در اوکراین اتفاق می افتد یک عمل تجاوزگری امپریالیستی است: تهاجمی که در صورت موفقیت آمیز بودن، منجر به کاهش آزادی در همه جا - در اوکراین، روسیه، و احتمالاً در کشورهای دیگر نیز خواهد شد. و همچنین احتمال ادامه جنگ و تبدیل شدن به یک جنگ جهانی را افزایش خواهد داد.
رزا: در واقع آنارشیستها از موضع آزادی حرکت می کنند! توده/اکثریت فکر کردند عمام خمینی در جبهه کارگران و مستضعفان و ضدامپریالیست است و حال! اشکالی ندارد لایحه قصاص یا حجاب زنان و بقیه!
اغلب هم اینها خود قربانیان رژیم ارتجاعی خمینی بدلیل کافر بودن شدند!
حال یک حکومت اشغالگر دیکتاتور مثل پوتین بهتر است برای اوکراین یا یک جمهوری نیم بند با یک وزیر جمهور "دلقک"؟
از منظر آنتی امپریالیستی (ضد امریکایی) پوتین!
از منظر حفظ آزادیهای مدنی؟
رئیس جمهور "دلقک" :)
دیشب دخترم یک فیلمی کوتا که سیاه پوستان را ب مترو راه نمیدادند، منظورم برای ترس از بمب باران روسیه، و از بی بی سی هم سر مرز سیاه پوستان را ب باتو کتک میزند،
رزا جان اگر همه این صحت داشته باشه پی در آنجا هم بطور محسوس شوونیست های اوکراین بطور علنی در این شرایط بحرانی علنا و عملا تبعیض نژادی انجام میدهند واقعا فاجعه آمیز است.، پس اگز امروز سیاه پوستان این شرایط غیر انسانی را دارند، پس روزهای عادی با این فاشیست های پلیس باید چگونه زندگی کنند،!!
دخترم سیاه پوستی را با بچه اش ب من نشان داد که ترس از بمباران ب مترو پناه برده بود که با مانع پلیس روبرو شد @!
رزا جان اگر همه این صحت داشته باشه پی در آنجا هم بطور محسوس شوونیست های اوکراین بطور علنی در این شرایط بحرانی علنا و عملا تبعیض نژادی انجام میدهند واقعا فاجعه آمیز است.، پس اگز امروز سیاه پوستان این شرایط غیر انسانی را دارند، پس روزهای عادی با این فاشیست های پلیس باید چگونه زندگی کنند،!!
دخترم سیاه پوستی را با بچه اش ب من نشان داد که ترس از بمباران ب مترو پناه برده بود که با مانع پلیس روبرو شد @
رزا: رفیق جان آلمان هم همین است!
اما آیا باید پوتین لشکر کشی کنه به آلمان؟!
من بیش از 4 سال آلمان شرقی سابق بودم و بیرونم نکردند از مترو بلکه جلوی یک بچه دبستانی ام زدند با جناق دست روی قلبم که جابجا با ایست قلبی بمیرم!
متاسفانه در اقمار اردوگاه سوسیالیستی سابق فاشیستها خیلی زیادند ...
ولی اوکراین مردم عادی هم دارد و آنتی فا و آنارشیست... درست مثل آلمان و روسیه و بقیه جاها...
پوتین نمی تواند به عنوان مبارزه با فاشیست به کشوری بدون دفاع 190هزار نیرو بفرسته در قرن 21 موشک باران کند!
او یک پسمانده از ک.گ.ب است و باید انگشتش را شکست تا روی بمب اتمی نتواند کلیک کند.
تاریخش گذشته و کارش هیچگونه توجیح منطقی ندارد؟!
اگر ضد فاشیست است، اول روسیه را جارو کند و آدمخورهای چچن اش را:)
Hoods Doc Film, 2021
https://vimeo.com/564977331
English subtitled
Street anti-fascist groups have resumed their activities, engaging in retaliatory actions in cases of Nazi attacks. Among other things, they held the “No Surrender” tournament among antifa fighters and released a documentary entitled “Hoods,” which tells about the birth of the Kyiv antifa group. (English subtitles are available.)
Savaş ve Anarşistler: Ukrayna’da Anti-Otoriter Perspektifler
https://de.crimethinc.com/2022/02/15/savas-ve-anarsistler-ukraynada-anti-otoriter-perspektifler
Bu metin, Ukrayna’dan birkaç faal anti-otoriter eylemci tarafından birlikte oluşturuldu. Bizler tek bir örgütün temsilcisi değiliz; fakat bu metni yazmak ve muhtemel bir savaşa hazırlanmak amacıyla bir araya geldik.
ابراز خشم و انزجار از برخورد با نیجریه ایها در مرز لهستان
در حالیکه هزاران نفر از بحران در اوکران فرار می کنند، دولت نیجریه گزارش هایی درباره ممانعت از خروج شهروندان این کشور و سایر کشورهای آفریقایی که می خواستند از اوکراین خارج شوند را محکوم کرد.
اسحاق، یک شهروند نیجریه ای که در اوکراین زندگی میکرد، میگوید که سعی داشته که وارد لهستان شود، اما نیروهای مرزبانی لهستان مانع ورود او شدند و گفتند که "ما از آفریقایی ها نگهداری نمیکنیم."
همچنین گزارش هایی از اوکراین منتشر شده که ماموران امنیتی به افراد آفریقایی تبار اجازه ندادند که سوار اتوبوس هایی شوند که مردم را به طرف مرزها منتقل می کرد.
جئوفری اونیما، وزیر خارجه نیجریه دیروز گفت که با همتای اوکراینی خود در اینباره صحبت کرده است.
وزیر خارجه نیجریه می گوید که وزیر خارجه اوکراین به او اطمینان داده که ماموران اوکراینی موظف هستند که همه خارجیانی را که قصد خروج از اوکراین را دارند، بدون محدودیت کمک کنند و اجازه دهند با اتوبوس خودشان را به مرز برسانند.
پیشروی کاروان عظیم نظامیان روس به طرف کییف
به روزشده در 23:20
کس های ماهواره ای که به تازگی منتشر شده کاروان عظیمی از وسایل زرهی روسیه را در حال پیشروی به سوی پایتخت اوکراین نشان می دهد.
عکس هایی که پیش از ظهر دوشنبه به وقت اوکراین گرفته شده یگان های نظامی روسیه را در نزدیکی فرودگاه آنتونف در حدود ۲۷ کیلومی مرکز کی یف نشان می دهد.
به گزارش شرکت عکس های ماهواره ای "مکسار تکنولوژیز" طول این کاروان شامل "صدها وسایل نقلیه زرهی، تانک، توپخانه و وسایل حامل تدارکات لجستیکی" تقریبا ۲۷ کیلومتر است.
براساس این تصاویر در غرب و شمال غربی کی یف در نزدیکی اِرپین و استویانکا هم وسایل نقلیه زرهی منهدم شده و یک پل خسارت دیده مشاهده می شود.
گزارش بهاره خدابنده، خبرنگار ایران اینترنشنال از حومه شهر کییف
https://youtu.be/82FC22Nm9Qs
مایکل والزر / اوکراینِ ما
https://pecritique.com/2022/03/03/%d9%85%d8%a7%db%8c%da%a9%d9%84-%d9%88%d8%a7%d9%84%d8%b2%d8%b1-%d8%a7%d9%88%da%a9%d8%b1%d8%a7%db%8c%d9%86%d9%90-%d9%85%d8%a7/
...
اما جنگی که چند روز پیش با تهاجم تمامعیار روسیه با سربازانی که اکنون یونیفرم ارتش روسیه را در تن دارند، بسیار متفاوت است. این چالشی مستقیم برای استقلال و دموکراسی اوکراین است. این تهاجم با حرکت نیروهای روسی به بلاروس همراه شده است – نه تنها برای حمله به اوکراین از شمال، بلکه برای حمایت از رژیم مستبد الکساندر لوکاشنکو، که تقریباً یک سال پیش با «میدان» خودش روبرو شد. جنگ تقریباً در سراسر جهان محکوم شده است، با «توضیحات» و توجیهاتی که از سه گروه حمایت میکنند: واقعگرایان سیاسی (political realists) ، که به حوزههای نفوذ اعتقاد دارند و میخواهند حوزهی روسیه را به رسمیت بشناسند. دستراستیهایی که رهبران اقتدارگرا را تحسین میکنند و پوتین را یکی از خودشان میدانند. و چپهایی که مطمئن هستند همیشه باید تنها بدذاتها ایالات متحده و ناتو باشند. این هر سه یک نقطهی اشتراک دارند: آنها نگاهی عمیق و دقیق به یک جنگ واقعی ندارند.
محکومیت [این جنگ] عمدتاً به خوانش کاملاً صحیح از حقوق بینالملل مبتنی بوده است. جنگ روسیه حملهای بیدلیل به همسایهی مستقل و دارای حاکمیت قانونی است. روشن است که غیرقانونی است. همچنین، و مهمتر از آن، جنگی ناعادلانه است – این جنگ نه تنها از نظر قانونی بلکه از نظر اخلاقی نیز جرم به شمار میآید. این جرم را اینگونه تصور کنید: تهاجم روسیه عملی است که مردان و زنان صلحجو و عادی را ناگزیر میکند جانشان را به خطر بیندازند، و برای کشورشان بجنگند و بمیرند. به نظر میرسد پوتین بر این باور بود که اکثر اوکراینیها این کار را نمیکنند – زیرا به گفتهی او، اوکراین کشوری جدا از روسیه نیست. آنان در قلب خود روسی هستند و هدف از جنگ این بود که این موضوع را به آنها یادآوری کند. اما واکنش واقعی اوکراین در روی زمین، در جادههای روستایی و خیابانهای شهری، نشان داد که پوتین اشتباه میکند. اوکراین در واقع یک کشور است. دلیل آن، تمایل شهروندانش به مبارزه برای آن است. مجبور کردن این مردم به جنگ یک جنایت جنگی است.
اوکراینیهایی با دیدگاههای سیاسی بسیار متفاوت همراه با هم میجنگند. ناسیونالیستهای افراطی آنجا هستند. آنها مدت زمانی بسیار طولانی است که بخشی از زندگی اوکراین بودهاند. اما افرادی مانند بچههایی که در سال 2012 با آنها ملاقات کردم و بسیاری دیگر همراه با آنها هستند که برای کشور خود و نیز برای دموکراسی خود میجنگند. بسیاری نیز هستند که میجنگند زیرا به اوکراین باور دارند – همان اوکراینی که رئیسجمهورشان از آن دفاع کرده است – که به همهی شهروندانش خوشامد میگوید و حقوق همهی آنها را به رسمیت میشناسد. نمیدانم نتیجه چه خواهد بود؛ گاهی قهرمانی و عدالت با هم در نهایت پیروز میشوند، اما گاهی هم نه. هر اتفاقی بیفتد، ما چپگرایان، باید این کشور را که شهروندان شجاع آن ارزش آن را ثابت کردهاند، «اوکراینِ ما» بنامیم – یک دموکراسی که ما نیز ارزش آن را به رسمیت میشناسیم.
Maidan (2014) Sergei Loznitsa
https://youtu.be/bbdarLkUKVI
Directed by acclaimed filmmaker Sergei Loznitsa, MAIDAN chronicles the civil uprising that toppled the government of Ukrainian president Victor Yanukovich and has since developed into an international crisis between Russia and the West. Filmed in stunning long takes, sans commentary, Maidan is a record of a momentous historical event and an extraordinary study of the popular uprising as a social, cultural and philosophical phenomenon.
خبر اعدام دنیس کریف توسط سرویس امنیت اوکراین صبح دست به دست میشد اما قابل تایید نبود
حالا منابع اوکراینی خبر رو تایید کردن و گفته شده که دنیس کریف عضو هیات مذاکره با روسیه به اتهام خیانت/جاسوسی برای روسیه با شلیک دو گلوله به سر کشته شده/اعدام شده
https://twitter.com/goliammar/status/1500228455857893377
#دنیس_کریف که بود؟
دنیس کریف یکی از باسابقەترین متخصصین بانکداری در #اوکراین بود که سابقه همکاری/ریاست بر بسیاری از بانکها و موسسات مالی مطرح اوکراین رو در کارنامه داشت،ازجمله:
Citibank,Credit Lyonnais,ING,Rabobank
کریف از سال 2010 تا 2014👇
#DenisKireev #UkraineWar #جنگ_اوکراین
معاون اول رئیس هیئت مدیره بانک پسانداز دولتی اوکراین (JSC Oschadbank) بوده، سال 2016، از سوی رئیس وقت همین بانک متهم به کلاهبرداری مالی و وارد کردن ضرر به بانک میشه، اما چیزی ثابت نمیشه و تحت تعقیب قرار نمیگیره
ده روز قبل از حمله روسیه در 13 فوریه، در رسانههای اوکراین
خبری منتشر میشه که #DenisKireev جاسوس روسیه و با نام مستعار خروسی کار میکنه. ولی این خبر در بحوبحه بحران #اوکراین مسکوت گذاشته میشه و حتی اعتماد به کریف در حدی بوده که جزو هیات مذاکرهکننده اوکراین به گومل در بلاروس اعزام میشه. گفته میشه دنیس از معتمدان آندری کلیوف👇
معاون نخستوزیر اوکراین و ایوان باکانوف رییس سرویس اطلاعات #اوکراین(SBU) بوده
رسانههای اوکراینی گزارش کردن سرویس اطلاعات اوکراین ابتدا او را به ظن خیانت بازداشت و سپس با شلیک دو گلوله به سرش اعدام میکند.علاوه بر این اطلاعات ارتش اوکراین(GUR)گفته که او حین یک عملیات ویژه کشته شده
به دنبال مسدود کردن رسانههای نزدیک به کرملین در اروپا و تا حدودی در آمریکای شمالی، پوتین هم از لج غرب تویتر و فیسبوک و کلی رسانه غربی در روسیه رو مسدود کرد
خلاصه دوطرف در تلاش هستند تا اطلاعات درست به دست من و شما نرسد!
ولی من کوتاه نمیام :)
#جنگ_اوکراین #UkraineWar
https://twitter.com/goliammar/status/1499835868382904320
Resistance Committee
Don’t wait for Russian imperialism to come to your door, join the fight now!
Together we will win!
https://medium.com/@blackheadquarterinua/resistance-committee-9c290e2a8b66
Now we are reaching out to comrades from all over the world!
Today, in Ukraine, we have the opportunity to create an International Legion of Territorial Defense. In this network, we call on all willing comrades to independently group in countries around the borders of Ukraine, and get in touch with us to become volunteers in the fight against Russian imperialism and Putin’s aggression. We are waiting for you!
https://medium.com/@blackheadquarterinua/the-resistance-committee-eng-49056e2d0e84
من از هیتلر جان سالم به در بردم، از استالین جان سالم به در بردم و از این پوتین احمق هم جان سالم به در خواهم برد!
...
آناستازیا گولَی، جان بدر برده 96ساله اردوگاه مرگ آوشویتز
#UkraineWar
#جنگ_اوکراین
Bild
Diesen Thread anzeigen
https://twitter.com/goliammar/status/1500552429229780993?cxt=HHwWgsC58f2ehNMpAAAA
لهستان اعلام کرد که نه هواپیماهای جنگنده میگ 29 خود را در اختیار اوکراین قرار می دهد و نه به این کشور اجازه میدهد تا از فرودگاه های این کشور استفاده کنند
پیشتر روسیه هشدار داده بود که چنین اقدامی به معنی مشارکت مستقیم در #جنگ_اوکراین است و به آن واکنش نشان خواهد داد
اعتراض شمار زیادی از مردم کاخوفکا در کرانه های جنوبی رود دنپر در نزدیکی شهر خرسون به حضور ارتش روسیه در این منطقه
در خرسون نیز مردم همچون دو روز گذشته با برگزاری راهپیمایی به اشغال این شهر اعتراض کردند
هیچ گزارشی از برخورد روسها با معترضان منتشر نشده
#جنگ_اوکراین
رافائل گروسی رئیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی از گزارشها درباره نیروگاههای هستهای اوکراین "بشدت اظهار نگرانی کرد."
آقای گروسی گفت مقامهای اوکراینی نمیتوانند با کارکنان نیروگاه زاپوریژا، بزرگترین نیروگاه هستهای اوکراین تماس بگیرند.
بنا بر گزارشها هر تصمیم فنی در این نیروگاه اکنون منوط به تایید فرمانده روس است.
وضعیت مشابهی هم در دو نیروگاه دیگر، چرنوبیل و ماریوپول برقرار است.
ارتش روسیه تلفن و اینترنت را قطع کرده و دسترسی به اخبار موثق از راههای معمول میسر نیست.
به گفته آژانس بینالمللی انرژی اتمی، تلفن، اینترنت و فکس کار نمیکند و فقط فعلا ارتباط موبایلی "ضعیفی" برقرار است.
آقای گروسی گفت: "برای اینکه نیروگاه در شرایط امن و ایمن فعالیت کند مدیران و کارکنان باید اجازه داشته باشند وظایفشان را در وضعیتی ثابت و بدون فشار یا دخالت بیرونی انجام دهند."
به گفته کرملین، ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه یکشنبه در گفتگوی تلفنی با امانوئل مکرون به رئیسجمهور فرانسه از "امنیت فیزیکی و هستهای" نیروگاه زاپوریژا اطمینان خاطر داده بود.
ساعاتی پس از اینکه ارتش روسیه روز جمعه نیروگاه را تصرف کرد که باعث آتشسوزی یکی از ساختمانهای آن شد، آقای گروسی پیشنهاد کرد برای اطمینان از ایمنی نیروگاههای هستهای اوکراین به کییف و مسکو سفر کند.
کشته شدن اعضای یک خانواده حین فرار از شهر ایرپین
تصویر به شدت تکان دهنده ای که بوسیله خبرنگار نیویورک تایمز گرفته شده نشان میدهد که سه عضو یک خانواده چهار نفر هنگام فرار از شهر ایرپین در نزدیکی کییف کشته شدند.
در عکس اجساد مادر و دو فرزند این خانواده را در حالیکه روی پیادهرو افتادند دیده میشود و نیروهای اوکراینی سعی میکنند به پدر خانواده که مجروح شده کمک کنند.
در گزارش نیویورک تایمز آمده: "فرزندان این خانواده یک پسر نوجوان و یک دختر است که حدود هشت ساله به نظر میرسد."
خانواده در حال فرار از درگیریها بودند و یک چمدان، چند کوله پشتی و سگ کوچکشان را هم به همراه داشتند.
این خانواده در اثر انفجار گلوله خمپاره کشته شدند.
نیروهای روسیه با خمپاره در حال گلوله باران پل فروریخته ای هستند که از مسیر آن برای تخلیه غیرنظامیان از جمله کودکان استفاده میشود.
پس از اصابت گلوله خمپاره به خط راه آهن و صدمه دیدن آن، اوکراین نیروهای روسی را متهم میکند که به طور عمدی مسیرهای تخلیه شهر ایرپین را هدف قرار میدهد.
علاوه بر ایرپین، دو شهر کوچک هوستومل و بوچا در شمال غرب کییف هم در روزهای اخیر شاهد درگیریهای شدیدی است.
فیلمها و تصاویر از شهر ایرپین، در بیست کیلومتری کییف، غیرنظامیانی را نشان میدهد که امروز در بحبوحه بمبارانهای ادامهدار آنجا تلاش ناامیدانهای برای فرار دارند.
این شهر به شدت هدف آتش توپخانه و حملات هوایی قرار گرفته است - زیرا در مسیر نیروهای روسی قرار دارد که سعی در پیشروی به سوی کییف دارند. ...
تصويري از اكانت "هادي مطر" ضارب سلمان رشدي در فیسبوک
هادي مطر اصالتا اهل جنوب لبنان و از پيروان خامنه ايي و قاسم سليماني بود.
https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=251660
آیت الله خمینی در فتوای خود نوشته بود:«به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان مىرسانم مؤلف کتاب "آیات شیطانى" که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتواى آن محکوم به اعدام مىباشند. از مسلمانان غیور مىخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آن ها را اعدام نمایند تا دیگر کسى جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است ان شاء اللَّه. ضمناً اگر کسى دسترسى به مؤلف کتاب دارد ولى خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفى نماید تا به جزاى اعمالش برسد.»
امام خمينی فرمودند اين موضوع صددرصد تكذيب میگردد. سلمان رشدى اگر توبه كند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامى هم خود را به كار گيرد تا او را به درك واصل گرداند.»
https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=251664
استقبال روزنامه کیهان از حمله به سلمان رشدی
https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=251661
نهادهای مختلف در ایران در مجموع نزدیک به چهار میلیون دلار جایزه برای قتل سلمان رشدی تعیین کرده بودند
نهادهای مختلف ایرانی در مجموع نزدیک به چهار میلیون دلار جایزه برای کشتن سلمان رشدی تعیین کردهاند.
بنیاد «۱۵ خرداد» که بعد از انقلاب توسط خمینی تاسیس شده بود و هماکنون زیر نظر خامنهای فعالیت میکند، سه میلیون و ۳۰۰ هزار دلار برای قتل سلمان رشدی جایزه تعیین کرده است.
در سال ۱۳۹۴ نیز، در سومین نمایشگاه «رسانههای دیجیتال انقلاب اسلامی»، اعلام شد که «۴۰ موسسه و نهاد» حاضر در این نمایشگاه تعهد کردند که به قاتل سلمان رشدی، ۶۰۰ هزار دلار بپردازند.
خبرگزاری فارس – از جمله رسانههای وابسته به سپاه پاسداران – اعلام کرد که به تنهایی ۱۰۰ هزار دلار از این مبلغ را پرداخت خواهد کرد.
در جریان اعتراضهای بعد از انتشار کتاب سلمان رشدی، چندین نفر کشته شدند.
همچنین تعدادی از مترجمان این کتاب نیز پیشتر به قتل رسیدهاند.
ارسال یک نظر