۰۸ مرداد، ۱۳۹۲

بعد از این بر تلویزیون «من و تو» باید رید! پخش مستندِ « رضاشاه - پدر نوین ایران »



سایت خبری جنبش خرداد : پخش مستندِ «رضاشاه»  بعنوان » پدر نوین ایران » از شبکه تلویزیونی » من و تو» بازتاب های گسترده ای در فضای رسانه و شبکه های اجتماعی داشته است . این مستند چگونگی قدرت گیری او را بگونه ای و همچون یک » شهرفرنگ » واقعی از مقابل چشمان ما عبور می دهد ، تا که مجبور نباشیم تاریخ حداقل یک صد سال گذشته ایران را باردیگر در میان کتابها جستجو کنیم .
 مستندِ «رضاشاه»  بعنوان » پدر نوین ایران »


به یاد عشقى که در تیرماه ۱۳۰۳ با گلوله گزمه هاى رضاخانى ترور شد
بعد از این بر وطن و بوم و برش باید رید / به چنین مجلس و بر کر و فرش باید رید /
به حقیقت گر عدل در این بام و در است / به چنین عدل و به دیوار و درش باید رید /
آن‌که بگرفته از او تا کمر ایران گه / به مکافات الی تا کمرش باید رید /
پدر ایران نوین اگر این بی پدر است / بر چنین ملت و روح پدرش باید رید

عشقی از استانبول به همدان رفت و باز به تهران شتافت. او چند سال آخر عمرش را در تهران به سر برد، قطعه «کفن سیاه» را در باب روزگار زنان و حجاب آنان با مسمط نوشت. در واقع این اثر با ثمرش، تاریخچهٔ تز انقلاب مشروطیت و دوره‌ای که شاعر می‌زیست می‌باشد.
میرزاده عشقى, شاعر و روزنامه نگارى بىباک و پرشور بود، با سروده هایى زیبا و مملو از روح وطنخواهى و آزادیخواهى. وى تحصیلاتش را در زادگاهش همدان و اصفهان و تهران انجام مىدهد. در خلال جنگ اول جهانى ضمن مسافرت به استانبول از راه بغداد و موصل از ویرانه هاى مدائن دیدن کرد, براثر این مشاهدات روح شاعرانه وى به هیجان آمده و منظومه «اپراى رستاخیز شهریاران » را نوشت. عشقى در سرآغاز آن مىنویسد: در حین مسافرت از بغداد، ویرانه هاى شهر بزرگ مداین را زیارت کردم، این اپرا نشانه هاى اشکى است که بر روى کاغذ به عزاى مخروبه هاى نیاکان بدبخت ریخته ام.
مدتى در روزنامه ها و مجلات اشعار و مقالاتى که جنبه وطنى و اجتماعى داشتند مىنوشت, بعدا روزنامه قرن بیستم را به چاپ رساند که ۱۷ شماره آن منتشر گردید. هنگام به قدرت رسیدن رضاخان دوباره تصمیم به انتشار روزنامه قرن بیستم نمود, اما اینبار توانست فقط یک شماره منتشر کند که آن هم توقیف شد. یکى از رجال فاضل آزادیخواه قبل از شهید شدن عشقى مى گفت: روز نشر روزنامه قرن بیستم به هیات وزرا رفتم, رئیس دولت را دیدم از هیات بیرون مىآمد, رضاخان رنگش مثل شاه توت سیاه شده بود, با وزیر فرهنگ وقت ملاقات داشتم او را هم پریشان دیدم, صندلى خود را نزد من آورد و گفت: ” اگر اتفاق سوئى براى مدیر این روزنامه – عشقى- امشب و فردا روى ندهد خیلى عجیب خواهد بود زیرا حضرت اشرف ازدست او خیلى اوقاتشان تلخ بود”. بدنبال انتشار این شماره در دوازدهم تیرماه ۱۳۰۳ در خانه مسکونیش, جنب دروازه دولت, سه راه سپهسالار, کوچه قطب الدوله به دست دونفر نقابدار (مامورین رضاشاه) هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد. عشقى فقط ۳۱ سال عمر کرد
عشقى زندگى ساده اى داشت. با آنکه نیازمند بود هیچگاه قلم آتشین خود را نفروخت. قمر ملوک وزیرى خواننده پرآوازه مىگوید: ” روزى براى دیدن او به منزلش رفتم, کف اتاق زیلویى پهن بود, دو صندلى لهستانى شکسته گوشه اتاق بود, از من اجازه خواست چند لحظه بیرون برود, به او اجازه دادم, وقت برگشتن, دو پاکت میوه و شیرینى گرفته بود, بعد تحقیق کردم معلوم شد براى این دو قلم, قوطى سیگار نقره اش را نزد بقال سرکوچه گرو گذاشته است
به هنگام گشایش دوره پنجم مجلس مقاله افشاگر «اسکلت هاى جنبنده وکلاى پارلمان» را مىنویسد که با این کلمات کوبنده آغاز مىشد: ” اى اسکلت هاى جنبنده, اى استخوانهاى متحرک, اى هیکلهاى وصله وصله, دندان عاریه, عینک به چشم, عصا به دست گرفته, کرسى هاى پارلمانى تا عمر دارید در اجاره شما نیست, مدت کرسى نشینى طبقه شما مدتهاست گذشته, شما حالا وظایف دیگر دارید معطل نکنید برخیزید از این ببعد دیگر نوبت جوانهاست”.


صفحه فیس بوک ژانر : این مطلب طنز نیست! در جواب به آنهاست که یکی از پستهای این صفحه را ریپورت کردند)در روز چهارم مرداد از شبکه‌ی «من و تو» فیلم مستند مانندی درباره‌ی زندگی رضا پهلوی پادشاه سابق ایران پخش شد که پیج ژانر طبق روال همیشه‌اش، هجوی بر آن برنامه نوشت. مخاطبان سلطنت طلب این صفحه در دو دسته‌ی اصلی از آن مطلب آزرده شدند:
الف) یک عده‌ آن را خلاف واقع می‌دانستند.
ب) عده‌ای با علاقه‌ی وافری که به بت سازی از شخصیت‌ رضا پهلوی و پسرش دارند آن را توهین به مقدساتشان دانستند.

در جواب دسته‌ی الف همان انتقادات را این بار بدون کرشمه و طنز بیان می‌کنیم:
1-مستند شبکه‌ی من و تو اگر قرار بود حالتی مانند برنامه‌های صدا و سیما پیدا نکند بایست به نقاط سیاه کارنامه‌ی رضا پهلوی نیز می‌پرداخت. تمام کسانی که پای آن مطلب کامنت گذاشته بودند به دیکتاتور بودن رضا شاه اذعان داشتند. آیا انجام یک سری عملیات عمرانی دلیل بر آن است که سیاهیِ استبداد را بپذیریم؟ آیا در دوره‌ی سلطنت رضا پهلوی افراد کمی اعدام و کشته شدند؟ آیا میرزاده‌ی عشقی ترور نشد؟ آیا فرخی یزدی را بعد از شکنجه‌های گوناگون نکشتند؟ آیا سازنده‌ی زندان قصر اولین زندانی همان زندان نبود؟ آیا کسانی که در به قدرت رسیدن رضا شاه نقش داشتند تک به تک کشته نشدند؟ آیا ایران از وجود هرگونه حزب خالی نبود؟ آیا میراث مشروطه و استقلال مجلس به باد نرفت؟ آیا تیرباران‌های گسترده در قبال مخالفین صورت نمی‌گرفت؟ آیا مصونیت پارلمانی نمایندگان لغو نشد و بسیاری از آنها به زندان نیفتادند؟ آیا در قتل عام گوهرشاد لااقل 1000 نفر در یک روز کشته نشدند و جنازه‌هایشان در گور دسته جمعی ریخته نشد؟ آیا تقی ارانی در زندان به قتل نرسید و ماجرای 53 نفر رخ نداد؟ آیا کیخسرو شاهرخ نماینده‌ی زرتشتیان مجلس کشته نشد؟ آیا طبق اسناد مکتوب ایالات متحده رضا پهلوی در زمان مرگ در حسابهاي بانکي‌اش در لندن و نيويورک و تورنتو 200 میلیون دلار ذخيره پولي نداشت؟ آیا او در بانک ملی برابر 50 میلیون دلار سرمایه‌ی ارزی نداشت؟ (در آن زمان ثروتمندترین فرد جهان یعنی جان. دی. راکفلر یک میلیارد و چهارصد میلیون دلار سرمایه داشت) آیا 7000 روستا به شکل 6 دانگ به او تعلق نداشت؟ آیا در همین دوره عمال آلمان نازی روزنامه‌ی «ایران باستان» را جهت ترویج عقاید فاشیستی با تیتراژ بالا چاپ نمی‌کردند؟

2-در بخشی از آن مطلبِ حذف شده اشاره کردیم که شبکه‌ی من و تو نه تنها به واقعیت‌های تلخ آن دوره اشاره نکرده، بلکه بسیاری از آنها را قلب کرده است. در جایی از مستند واره‌ی زندگی رضا پهلوی گفته می‌شود: «با از هم پاشیدن حلقه ی سیاسی اطرافیان رضا شاه، چه با حذف سیاسی و چه با خانه نشین کردنشان، بار سنگین مدیریت به دوش رضا شاه افتاد». آیا اشاره‌ای کوتاه به آنهمه قتل با همین یک خط تحریف تاریخ نیست؟ آیا تبدیل کردنِ «اعدام مخالفان» به عبارت مبهمِ «حذف سیاسی» نوعی دروغ پردازی و لطیف کردن واقعه نیست؟

3-در جایی دیگر در مستند شبکه‌ی من و تو طوری از پرتاب کردن قراداد دارسی در آتش توسط رضا پهلوی سخن گفته می‌شود که مخاطب احساس می‌کند پس از این اتفاق آن قرار داد به کل کنار گذاشته شده و خیمه‌ی انگلستان بر نفت ایران پایان یافته می‌یابد. در حالی که حقیقت آن است که قرارداد 1933 از لحاظ امتیاز دادن به انگلستان نه تنها چیزی کم از قرارداد دارسی نداشت که در بسیاری موارد آنقدر به ضرر ایران بود که بعدها مجبور شدند متمم «گس-گلشائیان» را به آن بیافزایند. در عین حال قرارد 1933 امتیاز دارسی را برای 30 سال دیگر نیز تمدید کرد. یعنی اگر صنعت نفت به همت دکتر مصدق ملی نمی‌شد آن قرارداد تا سال 1372 اعتبار داشت، و ما سالهای سال تحت چپاول دولت انگلستان بودیم. این اتفاق نیز با آن تأکیدی که شبکه‌ی من و تو بر باج ندادن رضا خان به بریتانیا داشت به طور واضح در تضاد بود.

4-در قسمتی از متن هم نوشتیم که مطالب آن مستند تناقضات بزرگی داشتند. فرضاً در آن مستند در جایی گفته شد که رضا خان ارتش ایران را منظم، قدرتمند و پر ابهت کرد، اما در جای دیگر اشاره گفته می‌شود که این ارتش پس از حمله‌ی انگلستان در عرض کمتر از 48 ساعت شکست خورده و مضمحل شد!

5-در مستند واره‌ی شبکه‌ی من و تو بیان شد که «رضا شاه تمایل عجیبی به تملک زمین داشت. اما او برای پایان دادن به تمام شایعه‌ها درباره‌ی سرمایه‌هایش، همه‌ی زمین‌هایش را به نام فرزندش کرد و از ایران خارج شد». این چه جور پایان دادن به شایعه‌هاست؟ آیا او می‌توانست زمین‌هایش را با خود به تبعید ببرد؟! مسلماً خیر. پس رضا پهلوی دو راه بیشتر نداشت، یا آن زمینها را اموال دولتی و عام اعلام کند، یا با پیش گرفتن روال سلاطین پیشین آنها را به فرزندش بسپارد تا از منافع مالی آن املاک به شکل شخصی بهره برداری شود؛ که البته او راه خودکامگان را ادامه داد و آن املاک را به محمدرضا پهلوی واگذار کرد.

6-در بخشی از این مستند اشاره می‌شود که مدرس بر ضد جمهوری رضا پهلوی نطق کرد و همین ماجرا باعث انصراف رضا سردار سپه از جمهوریت شد! اما چطور است که بیان نمی‌شود همزمان با مخالفت مدرس، آیت الله کاشانی با شور و شعف از رضا پهلوی حمایت کرده و حتی علیه مدرس میتینگی نیز برگزار می‌کند؟
……………
برای خواندن کل مطالب در منبع روی تیتر آنها کلیک کنیم.

رضا شاه سردار نوسازی ویا ویران سازی ایران؟ 

 http://youtu.be/gqxTYEml0L8

 این فیلم بر اساس کتاب «رضاشاه و بریتانیا» نوشته دکتر محمدقلی مجد پژوهشگر ایرانی مقیم آمریکا تهیه شده بود و نکته مهم این بود که دکتر مجد اولین کسی است که به شکل گسترده از اسناد علنی شده آمریکا برای بررسی تاریخ ایران در طول سال‌های 1941 ـ 1921 استفاده کرده است.از این رو تصمیم گرفتم که برای معرفی کتاب با توضیح کوتاهی ان را به بحث علاقمندان به تاریخ پهلوی ها بگذارم 2_ از آنجا که جمهوری اسلامی در 32 سال گذشته به ویژه در باره تاریخ پهلوی ها سیاه نمایی کرده و منکر هر گونه سازندگی خاندان پهلوی ها ست و از سوی دیگر سلطنت طلبان هم بطور یکسویه تنها به جنبه های مثبت دوران پهلوی آنهم بشکل بسیار مبالغه آمیزی تبلیغ می کنند.بنابراین وظیفه خود می دانیم که جنبه های تاریک و سیاه دوران رضا خان هم مورد نقد و بررسی قرار گیرد تا نسل های امروز نه بشکل یکسویه بلکه بطور همه جانبه از تاریخ معاصر ایران با اطلاع شوند .3_ از انجا که « ایران گلوبال » مدافع یک جمهوری سکولار و دمکرات است و بنابر خصلت گفتگو و دیالوگ خود سعی می کند ، موضوعات مهم تاریخی و سیاسی را به بحث و بررسی کاربران خود بگذارد و تحت هیج شرایطی ، مروج یکسو یه نگری و تک صدایی نگردد از این رو به موافقین و مخالفین در هر موضوعی امکان برابر می دهد و طبیعتا خوانندگان سایت هم حق انتخاب خواهند داشت .4_ امروز که مجددا you tub مورد نظر را مجددا باز کردم متوجه تغییر تیتر ان تغییر کرده است ..ادمین فیلم « رضا شاه »آنچه تیتر نوشته من را بجای قبلی گذاشت .5_مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی جمهوری اسلامی سعی کرده است که هر نقدی علیه اپوزیسیون (چپ و راست) را مورد سوء استفاده قرار دهد بنابراین کاملا خطاست در بررسی اشتباهات خود عینک «ستون پنجم یابی » به چشم زنیم و هر نقد و بررسی علمی را به ارگانهای اطلاعاتی رزیم نسبت دهیم . چنین عینک هایی یعنی امنیتی کردن گفتمانهای سیاسی است و اندیشه را می خشکاند

۰۵ مرداد، ۱۳۹۲

میمونها کمونیست هستند؟ یا کمونیستها میمونند؟


رزا: خارج از گند تاریخی مارکسیستها، لنینیستها، استالینیسته، مائویستها، تروتسکیستها و....
کمونیسم یعنی اشتراک و مساوات طلبی ، همدلی و همبستگی...
غریزه ای که در اغلب موجودات وجود دارد و در سیستم سرمایه داری مردسالار با سودجویی تعویض شد. و در سرمایه داری چین و شوروی سابق به اوج استثمارانسان و زمین رسید.
فیلم زیر آزمایش جالبی است در رفتار میمونها، اجدادمان


Monkey cooperation and fairness

Monkey Business - Science Nation
Most of us can understand how we feel if someone else gets a better reward for doing the exact same work we did. Researchers are studying how these feelings of inequity evolved and if primates have the same sense of inequity. Researcher Sarah Brosnan has released a study helping prove that primates share similar feelings of inequity as humans and she will extend the research, with a five year National Science Foundation grant. In the next round of research, Brosnan will work with Bart Wilson at Chapman University to do similar hands-on and computer game-like experiments on both humans and primates. The idea is to better understand how economic decision making strategies evolved and which, if any, are uniquely human.

Monkey's reaction to fairness experiment

Equal Pay for Monkeys

Teamwork & Sense of Equality in Monkeys
زبان اصلی انگلیسی با زیرنویس آلمانی
Frans de Waal: Moralisches Verhalten bei Tieren
Mitgefühl, Kooperation, Fairness und Reziprozität – sich um das Wohlergehen anderer zu sorgen scheint eine sehr menschliche Eigenschaft zu sein. Aber Frans de Waal zeigt einige überraschende Videos von Verhaltenstests mit Primaten und anderen Säugetieren, die zeigen, wie viele dieser Eigenschaften wir mit ihnen teilen.

فیلم های زیر اما نشان از کپی برداری انسان داره، درحالی که میمونها خلاقانه راه کوتاهتر به مقصد را انتخاب کردند. اما این کارشان (میمونها) باعث انقراضشان شد؟ من شک دارم!
همیشه میمون در ما، آنکه کپی نکرد، بشریت را یک قدم به جلو برده!
Chimpanzee vs. Human child learning (1/2)



۰۳ مرداد، ۱۳۹۲

نگاهی به رمان «هیچکس» از مهران زنگنه/ مهستی شاهرخی

نگاهی به رمان «هیچکس» از مهران زنگنه/ مهستی شاهرخی


«زندگی مثل اتاق دربسته ای می ماند که فقط یک در دارد: مرگ.»

رمان هیچکس، ص 250

رمان 300 صفحه ای «هیچکس» مهران زنگنه امسال ( ژانویه 2013) توسط انتشارات آمازون به زبان فارسی، چاپ و منتشر شده است و یکی از وزین ترن رمان های فارسی دوران اخیر است. «هیچکس»، هفت فصل دارد. هر فصل بر خلاف رمان، نام کوچک فردی را بر پیشانی خود دارد. به غیر از  فصل های ابراهیم، فصل های دیگر همگی دو نام را با خود دارند. اما ابراهیم کیست؟ و دیگران، آن دو اسمی ها کیستند؟ آیا نام رسمی شخص کافیست؟ آیا  نام همزادش نام مستعاری است که فرد را بدان صدایش می زنند؟ نامی برای خود، و نامی برای همه، خاص و عام در آن واحد؟ علت این دو گانگی چیست؟
  • اولین و بلندترین و آخرین فصل رمان، (تا صفحه 195) یا بیش از دو- سوم رمان، از آن ابراهیم پرسوناژ اصلی و یا نقطه عطف ماجراست. چرا مثل تلنگری، یاد شروع رمان محاکمه کافکا افتادم؟ چون اولین فصل با یورش شبانه پاسدارها به خانه و خواب افراد خانه آغاز می شود. چند بار آن را شنیده ام؟ چند بار این لحظه را زندگی کرده ام؟ آن مهاجمان که نیمه شب یا دم صبح برای بردن ما به دادگاه و یا محاکمه می آمدند که بودند؟ نامشان چه بود؟ شبانه ما را به کجا بردند؟ در کجا حبس شده بودیم که کسی از جایمان خبر نداشت؟
زمان شب است و تاریک است و سیاهی؛ و آنها در عمق این سیاهی (کائوس)، برای بردن پروانه شکننده ای به شکنجه گاه و بازجویی، به خانه آنها شبیخون زده اند. راستی ابراهیم کیست؟ راضیه کیست؟ آنها مردان مسلح مهاجم به جستجوی چه آمده اند؟ هنگامی که شبانه به خانه تان ریختند، خواهرم تو چه حالی داشتی؟ پدرت آنشب چه حالی داشت؟ هنوز آخرین نگاه مادرت را از چشمانی غمگین یادت هست؟ تعداد افرادی که در سال شصت شبانه از خواب آرام و رختخواب بیرون کشیدند و با خود بردند از شمار بیرون است، هرگز تعدادشان را نفهمیدیم. سالهای بعد دیگر عادتشان شد و سالهای بعدتر با تبحر و مهارت بیشتری می بردند و بردند.
شبانه دختر جوانی را دستگیر می کنند و مانند جانیان دستبند می زنند و با خود می برند و پدرش نمی فهمد آن مردانی که بدون ارائه کوچکترین مجوزی دختر نوجوانش را شبانه با خود بردند چه کسانی بودند و از سوی کدام ارگان به دنبال او آمده بودند و او را به کجا بردند. کدام ایرانی از شنیدن این داستان تعجب می کند؟ آیا بایست توضیحی  می دادند؟ آیا آن سرکوب مرگبار قانونی بود و دلیل و مجوزی داشت؟ آیا از هنگامی که این دولت طالبانی به قدرت رسیده است و حکومت را در ایران در رست گرفته است، هرگز برای اعدام های سریع آشکار و نهان و کشتار و قصابی های داخلی هرگز توضیحی داده اند؟ آیا آن که بر مسند قدرت نشست؛ حاکم بر حق و ابدی بود؟
این کتاب تصویری حقیقی از جایگاه قانون در زندگی شهروندان و بی حرمتی به جان بشر و قصابی جوانان در ایران پس از انقلاب و به ویژه سال شصت می دهد. ابراهیم (به روال هدایت) هنگام خروج از خانه، قصاب محله را می بیند که در حال تکه کردن گوشت گوسفندی است؛ مگر آن خیل عظیم دستگیری ها و اعدام جوانان و نوجوانان، مانند آن سلاخی گوسفند، در مراسم قربانی و مغزکشی برای بقای ضحاک نبودند؟

رزا: کتاب "هیچکس" بدون شک جالبترین رمانی بود که چندماه پیش خواندم. اگر پول خریدنش را ندارید با ایمیل بلاگ تماس بگیرید. 
 Rosaroshan2012@gmail.com
 امکان در اختیار گذاشتن رمان بصورت فایل تصویری امکانپذیر است.
مطالب خواندنی "چشمان  بیدار" اینجا
برای خواندن کل مطلب مهستی  روی تیتر زیر کلیک کنیم و در منبع 

نگاهی به رمان «هیچکس» از مهران زنگنه/ مهستی شاهرخی


۰۲ مرداد، ۱۳۹۲

پناهجویان ایرانی اردوگاه مرگ استرالیا (نائورو) را به آتش کشیده و گریختند.



رزا: آنهایی که امید (امید سروشه) را در اردوگاه نائورو چال کردند امروز بدجوری به سزای اعمالشان رسیدند. اردوگاه مرگ پناهجویان نه تنها در آتش سوخت، بلکه همه مدارک پناهجویان با ساختمان شکنجه، چادرهای موقت، مخازن بی آبی، و... 
گشتاپو ها نیز جفت کردند و سیاستمداران استرالیا امروز هر پناهجو را به دیپورت به آشویتز گینه نو و مالاریا تهدید میکنند. اما پناهجویان با دستان خالی سیمهای خاردار را پس زدند و خود را آزاد کردند. اگر مزدوران محلی با ساطورهایشان به کمک نیروهای امنیتی نمیرسیدند، مطمعنن "مقامات استرالیا" امروز کُس این را نداشتند تا تهدید به دیپرت و مرگ در آشویتز را زر زر کنند.
Nauru riot causes $60m damage

برای اطلاعات بیشتر از آشویتز پناهجویان فیلم زیر را کلیک کنیم.
بزرگنمایی فیلم: روی صفحه فیلم سمت راست پایین را کلیک کنیم. برای خواندن مطلب در منبع روی تیتر آن کلیک کنیم.
 مصاحبه شونده مدتی نگهبان اردوگاه بوده و از تجاوز، شکنجه و ... گزارش میدهد. زبان فیلم انگلیسی است.

Rape,torture claims on PNG asylum centre

گزارش پرستاری که مدت کوتاهی وضعیت اردوگاه را تجربه کرد در لینک زیر.
A nurse who resigned in disgust over the conditions at the detention centre on Nauru has described them as appalling and resembling a concentration camp.
EMMA ALBERICI, PRESENTER: A concentration camp filled with despair paid for by Australian taxpayers

پناهجویان ساکن جزیره "نائورو" که اکثرا ملیت ایرانی دارند در اعتراض به قوانین سخت‌گیرانه پناهندگی در استرالیا دست به شورش زدند. شورشی که با حضور پلیس و نیروهای محلی سرکوب شد و چندین زخمی برجا گذاشت.
صدها تن از پناهجویان متقاضی پناهندگی در استرالیا شامگاه جمعه (۱۹ ژوئیه/۲۸ تیرماه) در اردوگاه پناهندگی جزیره "نائورو" دست به شورش زدند. این پناهجویان که بنا به گزارش خبرگزاری فرانسه اکثرا ملیت ایرانی دارند، در اعتراض به قوانین تازه‌ی سخت‌گیرانه پناهندگی در استرالیا و تاخیر در رسیدگی به پرونده‌های خود شورش کردند.
مقامات استرالیا روز جمعه اعلام کردند که برای افرادی که به طور غیرقانونی و با قایق وارد خاک استرالیا می‌شوند، از این‌ پس دیگر پرونده تشکیل نخواهد شد و آن‌ها برای اقامت دایمی به "پاپوآ گینه نو" (واقع در اقیانوس آرام و قاره اقیانوسیه) فرستاده خواهند شد.
خبرگزاری فرانسه گزارش داد که بسیاری از ساکنان محلی جزیره‌ی کوچک نائورو برای سرکوب شورش پناهجویان با "ساطور و لوله‌های فولادی" به کمک پلیس آمدند. دست‌کم نیمی از پناهجویان اردوگاهی که بیش از ۵۰۰ پناهجو در آن به سر می‌برند، در طی این شورش گریختند.

برای اطلاعات بیشتر از اردوگاه و کرونولوژی مبارزات پناهجویان آن به زبان آلمانی و انگلیسی اینجا را در ادامه مطلب کلیک کنیم.

Children in Detention: Manus Island
   http://youtu.be/It4Zm3BQxQ8



۰۱ مرداد، ۱۳۹۲

کره‌ی زمین متعلّق به کیست؟ نوآم چامسکی ترجمه مهرداد امامی


کره‌ی زمین متعلّق به کیست؟
برای خواندن کل مقاله روی تیتر آن کلیک کنیم.
محو شدن مرزها و این چالش‌ها با مشروعیت دولت‌ها، مسائل اساسی‌یی را در مورد اینکه کرة زمین متعلق به کیست، به وجود می‌آورد. چه کسی صاحب اتمسفر زمین است که اجازه می‌دهد زمین با گازهای گرمازایی که از آستانه‌ای بسیار خطرناک گذشته‌اند، آلوده شود؟
یا اگر بخواهم از عبارت مردمان بومی در سرتاسر جهان استفاده کنم، چه کسی از سیارة زمین دفاع خواهد کرد؟ چه کسی حافظ حقوق طبیعت خواهد بود؟ چه کسی نقش مباشر منافع همگانی یا دارایی‌های عمومی-مان را بر عهده می‌گیرد؟
اینکه سیارة زمین اکنون به طور مبرمی نیازمند دفاع دربرابر فاجعة محیطی قریب‌الوقوعی است، مطمئناً برای هر فرد عاقل و فهمیده‌ای مبرهن است. واکنش‌های متفاوت به این بحران، چشم‌گیرترین ویژگی تاریخ معاصراند.
کسانی در خط مقدّم دفاع از طبیعت قرار دارند که اغلب «مردمان ابتدایی» نام گرفته‌اند: اعضای گروه‌های بومی و قبیله‌ای، مانند جمعیت‌های نخستین (First Nations) در کانادا یا بومیان (Aborigines) در استرالیا- یعنی باقیماندة افرادی که از تاخت و تاز امپریالیستی جان سالم به در برده‌اند. در خط مقدم یورش بر طبیعت نیز کسانی حضور دارند که خود را پیشرفته‌ترین و متمدن‌ترین افراد می‌دانند: یعنی ثروت‌مندترین و قدرت-مندترین ملت‌ها.
مبارزة برای دفاع از منافع همگانی اَشکال متفاوتی دارد. در سطح خُرد، این مبارزه هم اکنون در میدان تقسیم ترکیه در حال انجام است، جایی که مردان و زنان جسور در حال محافظت از یکی از آخرین بقایای همگانی استانبول از شرّ توپ جنگی تجاری‌سازی و نوسازی و قاعده‌ای خودکامه هستند که در حال ویران کردن این گنج باستانی است.
مدافعان میدان تقسیم در خط مقدم مبارزه‌ای جهان‌شمول به منظور حفظ منافع مشترک جهانی از شرّ نابودگرانی با همان توپ‌های جنگی‌اند- مبارزه‌ای که همة ما باید با فداکاری و عزم راسخ در آن شرکت کنیم، اگر امیدی برای بقای درخور انسان در جهانی بدون مرز، وجود دارد. این‌ها منافع همگانی‌مان هستند، می-توانیم از آن‌ها دفاع یا تخریب‌شان کنیم.

 رزا: مبارزه برای شهروند شدن ناشهروندان، مبارزه برای سهم مصرف برابر است. مبارزه برای جهانی بدون مرز، مبارزه برای نابودی سیستم کنونی، مبارزه ای با افقی فراتر است. رهایی نهایی انسان...
مبارزه برای برابری زنان و مردان قدم اول و مبارزه برای نابودی سیستم مردسالاری ،رهایی زنان و مردان است...
انسان معترض و خواستار حق برابر، لزوما خواهان برچیدن کل سیستم نیست. او برای سهم مصرف خود و حق برابر مبارزه میکند.
آنارشی اما رهایی انسان از مصرف شدن و کردن است...
آیا آنارشی از کانال مبارزات روزمره میگذرد؟
آنارشیستها پایان ظلم وستم، استثمار و ساختار طبقاتی را در آینده ای دور نمی بینند بلکه مبارزه امروز و در زندگی روزمره مان شکل می گیرد. آنها میخواهند که به آزادی بیشتری دست پیدا کنند و یا وضعیت کنونی حداقل کمی بهتر شود تا استثمار وسلطه گرایی کاهش پیدا کرده و آزادی فردی بیشتر شود. هر گونه مبارزه علیه نهادهای دولتی و مالکیت خصوصی، هرگونه اختلال در شرایط کنونی ویا هر افشاگری بر ضد دروغهای این اربابان کنونی میتواند اعتماد به نفس مردم را افزایش بدهد. هر گونه قدمی بر خلاف اقتدار های بیرونی (خاصه حکومت)، میتواند قدمی برای روحیه ی همبستگی بیشتر و به سوی آنارشیسم باشد...

 مقالات دیگر در زیر. برای خواندن آنها روی تیتر آن کلیک کنیم.
بهنام دارایی‌زاده - «پس از خودکشی محمد رهسپار، پناهجوی ایرانی ساکن شهر ورتسبورگ آلمان، شاهد شکل‌گیری موجی از اعتراض‌های پناهجویانی بودیم که همگی در شرایط سخت، طاقت‌فرسا و غیر انسانی زندگی پناهندگی به‌سر می‌برند
 اخبار روز: اعتصاب غذای ده ها پناهجو از کشورهای مختلف از جمله ایران، افغانستان، پاکستان، اتیوپی و نیجریه از روز جمعه ۲۸ ژوئن در میدانی در شهر مونیخ آغاز شد. اعتصاب کنندگان در بیانیه ای گفتند که این اعتصاب غذا یا به مرگ آنها منجر خواهد یا درخواست آنها مورد قبول دولت آلمان قرار خواهد گرفت.
اعتصاب کنندگان و حامیان آنها کمپی را درشهر مونیخ برپا کردند که هدف آن پایان دادن به سیاست های ضدپناهندگانی از جمله محروم کردن آن ها از اجازه کار و تحصیل است. شهردار شهر مونیح در واکنش به این اعتصاب غذا گفت قوانین و نتایج دادخواست های حقوقی با چنین تهدیدهایی تغییر نخواهد کرد.
نشریه ی چپ پرای یونگه ورلد با سخنگوی پناهجویان اعتصابی گفتگو کرده است:
مصاحبه سباستیان لوشرت با اشکان خراسانی
شماره ۲۸ مجله اینترنتی یونگه ورلد، تاریخ ۱۱ جولای ۲۰۱۳
ترجمه : مسعود سرابچیان
اشکان خراسانی، بیست و چهار ساله، در طول اعتصاب غذای پناهجویان در مونیخ سخنگوی آنها بود. وزیر امور داخلی‌ ایالت بایرن، آقای یواخیم هرمان ادعا می‌کند که مذاکرات به دلیل مصالحه ناپذیری و مواضع افراطی سرکرده پناهجویان (اشکان خراسانی) بی‌فرجام ماند و اعتصاب غذاکنندگان مورد بهره برداری آقای خراسانی واقع شده اند. شهردار مونیخ آقای کریستیان اوده از حزب سوسیال دموکرات سخن از ساختار فرماندهی اعتصاب غذای پناهجویان به میا‌ن آورده است و میگوید: آقای خراسانی جان پناهجویان را برای رسیدن به اهداف سیاسی خویش به خطر انداخته است.
آقای خراسانی به عنوان مخالف کمونیست رژیم ایران از سال پیش در آلمان به عنوان پناهنده سیاسی به رسمیت شناخته میشود.

Info: In der Jungle World ist ein Interview mit Ashkan Khorasani erschienen: Klick mich
 


۲۸ تیر، ۱۳۹۲

بحث و گفتگو با مینا زرین در Paltalk، روز شنبه در پالتاک ساعت 8 بوقت اروپا




شنبه ۲۰  ماه جولای
زمان: به وقت
اروپای مرکزی۲۰:۰۰
نیویورک ۱۴:۰۰
تهران ۲۲:۳۰
*****
نگاهی به مبارزات بین المللی در حمایت از زندانیان سیاسی  با مینا زرین زندانی سیاسی دهه ۶۰
Paltalk
View All -> All Languages->Iran
Iran Goftemaan Siasi Ejtemaaee

مقاومت زنان زنداني سياسي دهه 60، در گفتگو با مينا زرين
مینا زرین  زندانی سیاسی که از تجاوز در زندانهای رژیم اسلامی میگوید.
لینک کانال یوتیوب مینا زرین اینجا


نه زندان وشکنجه! نه قتل واعدام! نه آزاروتجاوز !! دلم می خواهد از بازجوئی های دهه60و شبیخونهای شبانه که همه جا را برایمان زندان ساخته بودند،بگویم،دلم می خواهد قصه دختران و زنانی که انرژی بخش و قدرت دهنده راهم بودند !بگویم ،دلم می خواهد از اوراق گلگون و از آرشیو انباشته مادران حماسه ساز دهه 60 که لباسهای فرزندانشان را از د ژ خیمان تحویل گرفتند .دلم می خواهد از شورها و از زندگی جمعی از نشکستن روحیه ها ، از بحث ها ،در گیرها،از یاری دادن ها ، عشق به انسا ن و هزاران آرزوی تحقق نیافته، بگویم.



MinoHemati interviews Mina Zarrin, she spent 9 years in Prison of Islamic Iran

٩ سال در زندانهاي قرون وسطائي رژيم اسلامي، مينا زرين در گفتگو با مينوهمتي حقايق بيشتري را بازگو ميکند. مينا زرين در اين يادآوري تلخ از جمله نقشي را که محسن مخلباف در زندانها بعهده داشت بياد ميآورد.

زنان زندانی سیاسی دهه 60 از باور مینا زرین ،سخنرانی در کلن سپتامبر 2012
30 سال شکنجه و تجاوز جنسی در رژیم جمهوری اسلامی- نامه سرگشاده مینا زرین