سایت خبری جنبش خرداد : پخش مستندِ «رضاشاه» بعنوان » پدر نوین ایران » از شبکه تلویزیونی »
من و تو» بازتاب های گسترده ای در فضای رسانه و شبکه های اجتماعی داشته است . این
مستند چگونگی قدرت گیری او را بگونه ای و همچون یک » شهرفرنگ » واقعی از مقابل
چشمان ما عبور می دهد ، تا که مجبور نباشیم تاریخ حداقل یک صد سال گذشته ایران را
باردیگر در میان کتابها جستجو کنیم
.
مستندِ «رضاشاه» بعنوان » پدر نوین ایران »
به یاد عشقى که در تیرماه ۱۳۰۳ با گلوله گزمه هاى رضاخانى ترور شد
بعد از این بر وطن و بوم و برش باید رید / به چنین مجلس و بر کر و فرش
باید رید /
به حقیقت گر عدل در این بام و در است / به چنین عدل و به دیوار و درش باید
رید /
آنکه بگرفته از او تا کمر ایران گه / به مکافات الی تا کمرش باید رید /
پدر ایران نوین اگر این بی پدر است / بر چنین ملت و روح پدرش باید رید
عشقی از استانبول به همدان رفت و باز به تهران شتافت. او چند سال آخر عمرش
را در تهران به سر برد، قطعه «کفن سیاه» را در باب روزگار زنان و حجاب آنان با
مسمط نوشت. در واقع این اثر با ثمرش، تاریخچهٔ تز انقلاب مشروطیت و دورهای که
شاعر میزیست میباشد.
میرزاده عشقى, شاعر و روزنامه نگارى بىباک و پرشور بود، با سروده هایى
زیبا و مملو از روح وطنخواهى و آزادیخواهى. وى تحصیلاتش را در زادگاهش همدان و
اصفهان و تهران انجام مىدهد. در خلال جنگ اول جهانى ضمن مسافرت به استانبول از راه
بغداد و موصل از ویرانه هاى مدائن دیدن کرد, براثر این مشاهدات روح شاعرانه وى به
هیجان آمده و منظومه «اپراى رستاخیز شهریاران » را نوشت. عشقى در سرآغاز آن
مىنویسد: در حین مسافرت از بغداد، ویرانه هاى شهر بزرگ مداین را زیارت کردم، این
اپرا نشانه هاى اشکى است که بر روى کاغذ به عزاى مخروبه هاى نیاکان بدبخت ریخته ام.
مدتى در روزنامه ها و مجلات اشعار و مقالاتى که جنبه وطنى و اجتماعى
داشتند مىنوشت, بعدا روزنامه قرن بیستم را به چاپ رساند که ۱۷ شماره آن منتشر
گردید. هنگام به قدرت رسیدن رضاخان دوباره تصمیم به انتشار روزنامه قرن بیستم
نمود, اما اینبار توانست فقط یک شماره منتشر کند که آن هم توقیف شد. یکى از رجال
فاضل آزادیخواه قبل از شهید شدن عشقى مى گفت: روز نشر روزنامه قرن بیستم به هیات
وزرا رفتم, رئیس دولت را دیدم از هیات بیرون مىآمد, رضاخان رنگش مثل شاه توت سیاه
شده بود, با وزیر فرهنگ وقت ملاقات داشتم او را هم پریشان دیدم, صندلى خود را نزد
من آورد و گفت: ” اگر اتفاق سوئى براى مدیر این روزنامه – عشقى- امشب و فردا روى
ندهد خیلى عجیب خواهد بود زیرا حضرت اشرف ازدست او خیلى اوقاتشان تلخ بود”. بدنبال
انتشار این شماره در دوازدهم تیرماه ۱۳۰۳ در خانه مسکونیش, جنب دروازه دولت, سه
راه سپهسالار, کوچه قطب الدوله به دست دونفر نقابدار (مامورین رضاشاه) هدف گلوله
قرار گرفت و کشته شد. عشقى فقط ۳۱ سال عمر کرد
عشقى زندگى ساده اى داشت. با آنکه نیازمند بود هیچگاه قلم آتشین خود را
نفروخت. قمر ملوک وزیرى خواننده پرآوازه مىگوید: ” روزى براى دیدن او به منزلش
رفتم, کف اتاق زیلویى پهن بود, دو صندلى لهستانى شکسته گوشه اتاق بود, از من اجازه
خواست چند لحظه بیرون برود, به او اجازه دادم, وقت برگشتن, دو پاکت میوه و شیرینى
گرفته بود, بعد تحقیق کردم معلوم شد براى این دو قلم, قوطى سیگار نقره اش را نزد
بقال سرکوچه گرو گذاشته است ”
به هنگام گشایش دوره پنجم مجلس مقاله افشاگر «اسکلت هاى جنبنده وکلاى
پارلمان» را مىنویسد که با این کلمات کوبنده آغاز مىشد: ” اى اسکلت هاى جنبنده, اى
استخوانهاى متحرک, اى هیکلهاى وصله وصله, دندان عاریه, عینک به چشم, عصا به دست
گرفته, کرسى هاى پارلمانى تا عمر دارید در اجاره شما نیست, مدت کرسى نشینى طبقه
شما مدتهاست گذشته, شما حالا وظایف دیگر دارید معطل نکنید برخیزید از این ببعد
دیگر نوبت جوانهاست”.
صفحه فیس بوک ژانر : این مطلب طنز نیست! در جواب به آنهاست که یکی از
پستهای این صفحه را ریپورت کردند)در روز چهارم مرداد از شبکهی «من و تو» فیلم
مستند مانندی دربارهی زندگی رضا پهلوی پادشاه سابق ایران پخش شد که پیج ژانر طبق
روال همیشهاش، هجوی بر آن برنامه نوشت. مخاطبان سلطنت طلب این صفحه در دو دستهی
اصلی از آن مطلب آزرده شدند:
الف) یک عده آن را خلاف واقع میدانستند.
ب) عدهای با علاقهی وافری که به بت سازی از شخصیت رضا پهلوی و پسرش
دارند آن را توهین به مقدساتشان دانستند.
در جواب دستهی الف همان انتقادات را این بار بدون کرشمه و طنز بیان میکنیم:
1-مستند شبکهی من و تو اگر قرار بود حالتی مانند برنامههای صدا و سیما
پیدا نکند بایست به نقاط سیاه کارنامهی رضا پهلوی نیز میپرداخت. تمام کسانی که
پای آن مطلب کامنت گذاشته بودند به دیکتاتور بودن رضا شاه اذعان داشتند. آیا انجام
یک سری عملیات عمرانی دلیل بر آن است که سیاهیِ استبداد را بپذیریم؟ آیا در دورهی
سلطنت رضا پهلوی افراد کمی اعدام و کشته شدند؟ آیا میرزادهی عشقی ترور نشد؟ آیا
فرخی یزدی را بعد از شکنجههای گوناگون نکشتند؟ آیا سازندهی زندان قصر اولین
زندانی همان زندان نبود؟ آیا کسانی که در به قدرت رسیدن رضا شاه نقش داشتند تک به
تک کشته نشدند؟ آیا ایران از وجود هرگونه حزب خالی نبود؟ آیا میراث مشروطه و
استقلال مجلس به باد نرفت؟ آیا تیربارانهای گسترده در قبال مخالفین صورت نمیگرفت؟
آیا مصونیت پارلمانی نمایندگان لغو نشد و بسیاری از آنها به زندان نیفتادند؟ آیا
در قتل عام گوهرشاد لااقل 1000 نفر در یک روز کشته نشدند و جنازههایشان در گور
دسته جمعی ریخته نشد؟ آیا تقی ارانی در زندان به قتل نرسید و ماجرای 53 نفر رخ
نداد؟ آیا کیخسرو شاهرخ نمایندهی زرتشتیان مجلس کشته نشد؟ آیا طبق اسناد مکتوب
ایالات متحده رضا پهلوی در زمان مرگ در حسابهاي بانکياش در لندن و نيويورک و
تورنتو 200 میلیون دلار ذخيره پولي نداشت؟ آیا او در بانک ملی برابر 50 میلیون
دلار سرمایهی ارزی نداشت؟ (در آن زمان ثروتمندترین فرد جهان یعنی جان. دی. راکفلر
یک میلیارد و چهارصد میلیون دلار سرمایه داشت) آیا 7000 روستا به شکل 6 دانگ به او
تعلق نداشت؟ آیا در همین دوره عمال آلمان نازی روزنامهی «ایران باستان» را جهت
ترویج عقاید فاشیستی با تیتراژ بالا چاپ نمیکردند؟
2-در بخشی از آن مطلبِ حذف شده اشاره کردیم که شبکهی من و تو نه تنها به
واقعیتهای تلخ آن دوره اشاره نکرده، بلکه بسیاری از آنها را قلب کرده است. در
جایی از مستند وارهی زندگی رضا پهلوی گفته میشود: «با از هم پاشیدن حلقه ی سیاسی
اطرافیان رضا شاه، چه با حذف سیاسی و چه با خانه نشین کردنشان، بار سنگین مدیریت
به دوش رضا شاه افتاد». آیا اشارهای کوتاه به آنهمه قتل با همین یک خط تحریف
تاریخ نیست؟ آیا تبدیل کردنِ «اعدام مخالفان» به عبارت مبهمِ «حذف سیاسی» نوعی
دروغ پردازی و لطیف کردن واقعه نیست؟
3-در جایی دیگر در مستند شبکهی من و تو طوری از پرتاب کردن قراداد دارسی در
آتش توسط رضا پهلوی سخن گفته میشود که مخاطب احساس میکند پس از این اتفاق آن
قرار داد به کل کنار گذاشته شده و خیمهی انگلستان بر نفت ایران پایان یافته مییابد.
در حالی که حقیقت آن است که قرارداد 1933 از لحاظ امتیاز دادن به انگلستان نه تنها
چیزی کم از قرارداد دارسی نداشت که در بسیاری موارد آنقدر به ضرر ایران بود که
بعدها مجبور شدند متمم «گس-گلشائیان» را به آن بیافزایند. در عین حال قرارد 1933
امتیاز دارسی را برای 30 سال دیگر نیز تمدید کرد. یعنی اگر صنعت نفت به همت دکتر
مصدق ملی نمیشد آن قرارداد تا سال 1372 اعتبار داشت، و ما سالهای سال تحت چپاول
دولت انگلستان بودیم. این اتفاق نیز با آن تأکیدی که شبکهی من و تو بر باج ندادن
رضا خان به بریتانیا داشت به طور واضح در تضاد بود.
4-در قسمتی از متن هم نوشتیم که مطالب آن مستند تناقضات بزرگی داشتند. فرضاً
در آن مستند در جایی گفته شد که رضا خان ارتش ایران را منظم، قدرتمند و پر ابهت
کرد، اما در جای دیگر اشاره گفته میشود که این ارتش پس از حملهی انگلستان در عرض
کمتر از 48 ساعت شکست خورده و مضمحل شد!
5-در مستند وارهی شبکهی من و تو بیان شد که «رضا شاه تمایل عجیبی به تملک
زمین داشت. اما او برای پایان دادن به تمام شایعهها دربارهی سرمایههایش، همهی
زمینهایش را به نام فرزندش کرد و از ایران خارج شد». این چه جور پایان دادن به
شایعههاست؟ آیا او میتوانست زمینهایش را با خود به تبعید ببرد؟! مسلماً خیر. پس
رضا پهلوی دو راه بیشتر نداشت، یا آن زمینها را اموال دولتی و عام اعلام کند، یا
با پیش گرفتن روال سلاطین پیشین آنها را به فرزندش بسپارد تا از منافع مالی آن
املاک به شکل شخصی بهره برداری شود؛ که البته او راه خودکامگان را ادامه داد و آن
املاک را به محمدرضا پهلوی واگذار کرد.
6-در بخشی از این مستند اشاره میشود که مدرس بر ضد جمهوری رضا پهلوی نطق
کرد و همین ماجرا باعث انصراف رضا سردار سپه از جمهوریت شد! اما چطور است که بیان
نمیشود همزمان با مخالفت مدرس، آیت الله کاشانی با شور و شعف از رضا پهلوی حمایت
کرده و حتی علیه مدرس میتینگی نیز برگزار میکند؟
……………
برای خواندن کل مطالب در منبع روی تیتر آنها کلیک کنیم.