رزا: شرح حمله به جوانان توسط علی دیوید سنبلی اینجا و اینجا
عکس 18 سالگی علی داوید سنبلی
اگر علی دیوید سنبلی راسیست و ضد خارجی بود، چرا آلمانی کُشته؟ حداقل یکنفر
پسر 18 ساله ی آلمانی در بین قربانیان است. در ویکیپدیا اعلام شده که دو نفر ازقربانیان آلمانی می باشند.
چند نفر از زخمی های مرکز خرید المپیا آلمانی بوده اند؟ اعلام نشده.
چرا علی سنبلی 18 ساله از جوانان نفرت داشته، چرا؟
چرا دختران به صورت او ماتیک مالیده و روانه ی خانه اش می کنند؟ با توجه به
شکایت علی و والدینش به پلیس بدلیل موبینگ در مدرسه (دو بار، یکبار در سال2010
یعنی در 14 سالگی علی و یکبار در 2012 یعنی در 16 سالگی علی دیوید) چرا به شکایت
خانواده رسیدگی نشده و موبینگ علی در مدرسه ادامه یافته؟
چرا بیماری احتمالی سندرم کلاینفلتر علی توسط پزشکان معالجه ی هورمونی نشده و او را به روانخانه و تراپی فرستاده
اند؟ (به عکس 18 سالگی علی دیوید توجه کنید)
به گفته
پلیس جسد فرد مهاجم (علی دیوید سنبلی) یک کیلومتر آنطرف تر پیدا شده . آیا کسی که
یک کیلومتر فرار می کند تا دست به خودکشی زند ؟ چرا بلوز جسد علی دیوید آبی روشن است، در
حالی که در فیلم کُشتار جلوی درب مکدونالد و در فیلم پُشتبام پارکینگ ماشینها بلوز
مشکی به تن دارد؟ چرا قبل از خودکُشی لباس عوض کرده؟
فیلم مخابره شده ی حمله علی دیوید سنبلی را به جوانان در جلوی درب ورودی مکدونالد
را ابتدا با هم ببینیم:
False Flag 22.07.2016 München Analyse aus Österreich
https://youtu.be/wVgfRuvLiCQ
خرید اسلحه از طرف علی دیوید سنبلی از بخش خاکستری اینترنت!
به نظرم می آید که احتمالن برای دسترسی به اسلحه با توجه به احتمال آموک این جوان کمک شده است. او ساعت 4 ظهر قراری در مرکز خرید داشته با دوست افغانی اش.
مسائل مطرح شده و بدون پاسخ:
خبرنگار آلمانیی که از بالکن هتل فیلم کامیون سفیدی را در نیس/ فرانسه مخابره
می کند. کامیون ابتدا آهسته و سپس سریع مردم را به زیر می گیرد و راننده اش از
داعش است!
فیلم از نقش خبرنگاری آلمانی می گوید که زنش جاسوس موساد است و حداقل دو
فیلم مخابره کرده و در نیس/فرانسه و در مونیخ/آلمان دقیقن در محل و صحنه ی خبر
بوده. فیلم توسط تنها خبرنگار
در منطقه بطور گسترده در تلویزیون و اینترنت پخش شده است. خبرنگار تازه از نیس فرانسه
به شهرش مونیخ/ آلمان بازگشته. او (خبرنگار) اقدام تروریستی شهر نیس / فرانسه بوده
که در آن کامیونی سفید رنگ با راننده ی داعشی به صف مردم حمله کرده و زنان و کودکان
را زیر گرفته است. خبرنگار آلمانی شهر نیس، درست چند روز بعد در منطقه ی مرکز خرید
مونیخ در صحنه حضور دارد. همسر این خبرنگار جاسوس علنی موساد اسرائیل است. او (خبرنگار)
همه جا هست! اگرچه پلیس همه ی راهها را بسته. او در این صحنه قرار دارد و فیلم را
پخش کرده است. بعدها گفته می شود که فیلم اول توسط توریستی از کواسی به تصادف
گرفته شده و او به تصادف در روبروی مکدونالد نشسته و از خیابان فیلم می گیرد با
موبایلش و به "تصادف" پس از حضور علی دیوید سنبلی روی علی دیوید (قبل از
شلیک توسط او ) دوربین را زوم میکند!
Mossad Agent Films Staged Munich
Shooting & Bastille Day Hoax
To quote Mossad agent Richard
Gutjahr this video is like something "out of a bad movie" Gutjahr is
married to Einat Wilf. Richard Gutjahr who filmed the Nice France Bastille Day
Staged attack is married to Mossad agent and Knesset member Einat Wilf.
Wilf is a member of Ehud Barak's
breakaway HaAtzma'ut or Independence Faction in the 18th Kenesset. She served
as a lieutenant with the IDF's 'Shmoneh Ma'atayim' or Unit 8-200 in signals
intelligence and decryption, holds a BA in Government and Fine Arts from Harvard
University an MBA from SEAD in France and a PhD in Political Science from
Cambridge University. She was a foreign policy adviser to Vice Prime Minister
Shimon Peres. She replaced MK Ophir Pines-Paz as the 13th member of the Labor
faction of 2009. MK Wilf has found herself at the center of controversy over
Ehud Barak's recent decision to break from the Labor Party.
I thought this was filmed by a woman
who was inside McDonald's. Towards the end of the original video you see the
filmer is wearing woman's shoes.
خرید اسلحه از طرف علی دیوید سنبلی از بخش خاکستری اینترنت!
دوست افغانستانی علی دیوید سنبلی قبل از عملیات کُشتار علی به پلیس مراجعه
کرده یا بعد از آن؟
به نظرم می آید که احتمالن برای دسترسی به اسلحه با توجه به احتمال آموک این جوان کمک شده است. او ساعت 4 ظهر قراری در مرکز خرید داشته با دوست افغانی اش.
دوست افغانستانی علی دیوید سنبلی قبل از عملیات کُشتار علی به پلیس مراجعه
کرده یا بعد از آن؟
ساعت 5.5 حمله از مکدونالد را شروع کرده. فیلمی از تیراندازی علی
سنبلی گویا از طرف توریستی از کشور کواسی با موبایل گرفته شده. ابتدا طرف از خیابان
فیلم گرفته. دو موتور سوار بطور کامل سرشان را بطرف علی می چرخانند.
هر دو کاملن پوشیده و با کلاه کاسکت هستند. در همین لحظه دوربین
"موبایل " روی علی که هنوز شلیک نکرده کاملن زوم می شود. دو نفری از خیابان فرعی
«قبل از شلیک» بطرف علی در حال دویدن هستند. بعدن شلیک حدود 18-20
گلوله انجام میشود. این دو نفر دونده بجای فرار اما در خط اصلی و جهت شلیک قرار می
گیرند!
فیلم بردار انگار در تمام مدت منتظر عمل شلیک توسط علی نشسته!
دونده های خیابان فرعی از چه فرار می کنند؟ شلیک شروع نشده و چرا آنها در حین شلیک خود را در تیررس علی سنبلی قرار می دهند؟ آیا آنها جزو کُشته شدگانند؟
فیلم توسط تنها خبرنگار در منطقه بطور گسترده در تلویزیون و اینترنت پخش شده است. خبرنگار تازه از نیس فرانسه به شهرش مونیخ بازگشته. او خبرنگار اقدام تروریستی شهر نیس / فرانسه بوده که کامیونی با راننده ی داعشی به صف مردم حمله کرده و زنان و کودکان را زیر گرفته. خبرنگار آلمانی شهر نیس درست چند روز بعد در منطقه ی مرکز خرید مونیخ در صحنه حضور دارد. همسر این خبرنگار جاسوس علنی موساد اسرائیل است. او (خبرنگار) همه جا هست! اگرچه پلیس راهها را بسته...
فیلمی که از حمله ی مسلحانه و آموک علی سنبلی گرفته شده بو می دهد. انگار فیلمبردار منتظر اکشن است و قبل از شلیک روی علی زوم می کند. موتور سواران هر دو بروی یک موتور سرشان را بطرف علی می چرخانند! دو نفر از خیابان فرعی در حال دویدن خود را در تیررس علی قرار می دهند!
آیا آنها از تیراندازی دیگری در حال فرار هستند؟
نقش خبرنگار آلمانی شهر نیس و شهر مونیخ با همسر جاسوسش چیست؟
چرا دوست افغانستانی علی سنبلی فورن آزاد شده؟
با اینهمه مدارک موجود در خانه ی این کودک 16 ساله؟
آیا علی سنبلی اسلحه را آنجور که اعلام شده 2300 یورو از بخش خاکستری اینترنت خریده؟
یا اشخاصی در مسلح شدنش کمک کرده اند؟
پس از حمله ی مسلحانه ی علی سنبلی فیلم دیگری بروی پشتبام پارکینگ و بگومگو با یک آلمانی! او میگوید آلمانی است.
او میگوید من کاری نکردم!
او از زندگی در محله فقیر میگوید و اینکه از طرف بچه مدرسه ای ها موبینگ شده و تحت معالجه روحی روانی است.
به فیلمبردار عرب/ترک فحش میدهد. «تُرک گه»
...
حمله جلوی مکدونالد ساعت 5:30
ساعت 20:30 جسد علی را یک کیلومتری محل ارتکاب جرم میابند. او به قلبش شلیک کرده یا به مغزش؟ او چپدست بوده...
جسد او را با تی شرت آبی رنگ می یابند! چرا تی شرتش را عوض کرده؟ اگر میخواسته خودش را بکُشد، چرا لباس عوض کرده؟
سوالات زیادی وجود دارد که دوست 16 ساله ی علی سنبلی باید جواب دهد. اما او اکنون در مرکز روانخوانه است و نه زندان!
چرا به محض اعلام بازجویی بیشتر از پسرک افغانی، مرکز جوانان دخالت کرده و او را از زندان آزاد کرد؟ و مستقیمن به روانخانه برد؟
او یکساعت قبل از عملیات آموک با علی سنبلی در همان مرکز خرید با علی ملاقات کرده. مطمئن شده که علی مسلح است و سپس خود را به پلیس رسانده و جریان را اطلاع داده به پلیس.
و دوربین روی در ورودی مکدونالد زوم می کند!
سناریویی از پیش آماده...
و مردم خواهان پلیس بیشتر، نیروی امنیتی بیشتر و کنترل بیشتر ...
McHoax: FAKE Munich Terror Shooting Video is Hilariously Stupid
https://youtu.be/FQoX20dZCZ8
فیلم بردار انگار در تمام مدت منتظر عمل شلیک توسط علی نشسته!
دونده های خیابان فرعی از چه فرار می کنند؟ شلیک شروع نشده و چرا آنها در حین شلیک خود را در تیررس علی سنبلی قرار می دهند؟ آیا آنها جزو کُشته شدگانند؟
فیلم توسط تنها خبرنگار در منطقه بطور گسترده در تلویزیون و اینترنت پخش شده است. خبرنگار تازه از نیس فرانسه به شهرش مونیخ بازگشته. او خبرنگار اقدام تروریستی شهر نیس / فرانسه بوده که کامیونی با راننده ی داعشی به صف مردم حمله کرده و زنان و کودکان را زیر گرفته. خبرنگار آلمانی شهر نیس درست چند روز بعد در منطقه ی مرکز خرید مونیخ در صحنه حضور دارد. همسر این خبرنگار جاسوس علنی موساد اسرائیل است. او (خبرنگار) همه جا هست! اگرچه پلیس راهها را بسته...
فیلمی که از حمله ی مسلحانه و آموک علی سنبلی گرفته شده بو می دهد. انگار فیلمبردار منتظر اکشن است و قبل از شلیک روی علی زوم می کند. موتور سواران هر دو بروی یک موتور سرشان را بطرف علی می چرخانند! دو نفر از خیابان فرعی در حال دویدن خود را در تیررس علی قرار می دهند!
آیا آنها از تیراندازی دیگری در حال فرار هستند؟
نقش خبرنگار آلمانی شهر نیس و شهر مونیخ با همسر جاسوسش چیست؟
چرا دوست افغانستانی علی سنبلی فورن آزاد شده؟
با اینهمه مدارک موجود در خانه ی این کودک 16 ساله؟
آیا علی سنبلی اسلحه را آنجور که اعلام شده 2300 یورو از بخش خاکستری اینترنت خریده؟
یا اشخاصی در مسلح شدنش کمک کرده اند؟
پس از حمله ی مسلحانه ی علی سنبلی فیلم دیگری بروی پشتبام پارکینگ و بگومگو با یک آلمانی! او میگوید آلمانی است.
او میگوید من کاری نکردم!
او از زندگی در محله فقیر میگوید و اینکه از طرف بچه مدرسه ای ها موبینگ شده و تحت معالجه روحی روانی است.
به فیلمبردار عرب/ترک فحش میدهد. «تُرک گه»
...
حمله جلوی مکدونالد ساعت 5:30
ساعت 20:30 جسد علی را یک کیلومتری محل ارتکاب جرم میابند. او به قلبش شلیک کرده یا به مغزش؟ او چپدست بوده...
جسد او را با تی شرت آبی رنگ می یابند! چرا تی شرتش را عوض کرده؟ اگر میخواسته خودش را بکُشد، چرا لباس عوض کرده؟
سوالات زیادی وجود دارد که دوست 16 ساله ی علی سنبلی باید جواب دهد. اما او اکنون در مرکز روانخوانه است و نه زندان!
چرا به محض اعلام بازجویی بیشتر از پسرک افغانی، مرکز جوانان دخالت کرده و او را از زندان آزاد کرد؟ و مستقیمن به روانخانه برد؟
او یکساعت قبل از عملیات آموک با علی سنبلی در همان مرکز خرید با علی ملاقات کرده. مطمئن شده که علی مسلح است و سپس خود را به پلیس رسانده و جریان را اطلاع داده به پلیس.
و دوربین روی در ورودی مکدونالد زوم می کند!
سناریویی از پیش آماده...
و مردم خواهان پلیس بیشتر، نیروی امنیتی بیشتر و کنترل بیشتر ...
McHoax: FAKE Munich Terror Shooting Video is Hilariously Stupid
https://youtu.be/FQoX20dZCZ8
فیلم جسد علی دیوید سنبلی
جالب توجه اینکه بلوز او اینک بجای سیاه برنگ آبی
روشن است!
► Münchner
Amoklauf ► Hier liegt der tote Täter (Ali David S.) aus München ►
München: Was
verschweigt die Polizei? Was weiß der israelische Geheimdienst?
Ich find dein
Video gut , ich füge hinzu ;) Das Video vor dem Mc Donald ist ja so zu sagen
der Start von dem ganzen laut Medien denoch ist es sehr merkwurdig dass schon
gefilmt wird bevor was passiert und das wichtigste , er zoomt gezielt dahin.
Woher wusste dieser Man dass er jetzt filmen muss? Er reagiert meiner Meinung
nach gespielt , keine echte Angst/Hecktick eher gelassen. Später in den Medien
haben sie das Video nur noch geschnitten gezeigt ohne Anfangszoom , ich hoffe
das hat ein wenig geholfen . Mach weiter so ;)
Anschließend zitiert BILD
wieder Mohammed:
„Ich habe mitbekommen, dass
er letztes Jahr viel gemobbt wurde. Und die letzten Jahre gemobbt wurde. Indem er geschlagen oder von den Mädels geschminkt
wurde.
Gegen seinen Willen
natürlich. Oder mit dem geschminkten Gesicht nach Hause geschickt, was auch ein
bisschen deprimierend ist.“
Officers seized material in the apartment on Dachauer Strasse in the city’s
Marxvorstadt district, about 2 kilometers (1.2 miles) from the mall where the
gunman went on his rampage.
Quelle: http://www.timesofisrael.com/no-evidence-munich-gunman-had-is-link-was-treated-for-depression/
Dann war das aber ein Tourist
der fast Akzentfrei deutsch konnte
Auch der Verdacht, das Video,
das den Amokläufer vor McDonald’s zeigt, habe ein Mittäter gemacht, ist falsch:
Ein Tourist aus Kroatien filmte.
Ob die Handykamera des Touristen wohl öfters erst ab der etwa
sechzehnten Sekunde Personen filmen kann?
25.
Jul. 2016 11:36 Uhr
Ermittler haben
heute morgen bekanntgeben: Der am Sonntagabend verhaftete 16-jährige Freund
des Münchner Amokläufers, hat sich kurz vor den tödlichen Schüssen im
Olympia-Zentrum mit Ali Sonboly (†18) getroffen. Das
gehe aus einem Chat-Verlauf hervor, der zunächst gelöscht worden war. Die
Polizei konnte das Protokoll jedoch wiederherstellen.
Offenbar hat
der 16-Jährige auch gewusst, dass Ali Sonboly eine Glock 17 – die spätere
Tatwaffe – besass.
Beim
16-Jährigen handelt es sich laut Polizei um einen afghanischen
Staatsbürger. Er kannte Sonboly offenbar von einem gemeinsamen Aufenthalt in einer psychiatrischen Klinik.
Der 16-Jährige
sei wohl Mitwisser, aber kein Mittäter. In seiner Wohnung seien legal erworbene Soft-Air-Waffen gefunden worden. Der
Afghane wird heute dem Haftrichter vorgeführt. Vorwurf: «Nicht anzeigen
einer geplanten Straftat».
Auch zu seiner
Krankheitsgeschichte kommt mehr ans Licht. Der Täter befand sich im vergangenen
Jahr zwei Jahre in stationärer psychiatrischer Behandlung im Klinikum
Harlaching und bis zuletzt in ambulanter Therapie.
Er
litt unter Depression, unter einer Aufmerksamkeitsdefizitstörung sowie unter
sozialer Phobie und wurde auch medikamentös behandelt.
Laut Oberstaatsanwalt Thomas Streinkraus-Koch
ist dies aus einer WhatsApp-Kommunikation des Jungen mit dem Täter ersichtlich.
Der 16-Jährige habe diesen Chat zwar zu löschen versucht, aber die Polizei habe
den Verlauf der Kommunikation wiederhergestellt.
Der Amokläufer und der
festgenommene 16-Jährige haben sich offenbar im vergangenen Jahr in der
Psychiatrie kennengelernt.
Dort habe sich bereits gezeigt, dass der Täter vom Freitag den norwegischen
Massenmörder Breivik verehrt habe. Außerdem habe er gesagt, "er hätte
einen Hass auf Menschen", so der Oberstaatsanwalt. Die beiden Jugendlichen
teilten nach Erkenntnissen der Ermittler zudem ihre Begeisterung für sogenannte
Killerspiele am Computer.
Der 16-Jährige hatte sich bereits
am Freitag unmittelbar nach dem Amoklauf bei der Polizei gemeldet, weil er David Ali S.
kannte. "Er wurde in Bezug auf seine Beziehung zum Täter vernommen",
teilte die Polizei mit. Die Ermittlungen hätten am Sonntag jedoch Widersprüche
in seinen Aussagen aufgedeckt.
Freund des Amokläufers ist wieder
frei
۷۹ نظر:
سلام روزا جان خسته نباشی، میدونم چقدر تهیه این سناریو و کشف مسائل پیچده سخت و طاقت فرسا است، سئوال های وجود دارد که تو اکثر کامنت دوستداران آرشیو روزا به آن اشاره شده است روزا توجه کردی؟ این همه سایت جورا بجور ایرانی در خارج وجود دارد یکی شون اصلا اشاره ای حتا گذری به این حادثه دلخراش نکرده، به قول یکی از دوستان اینها همیشه نان به نرخ روز میخورند، ما در هیچ موارد شاهد برخورد ریشه ای با حوادث موجود از این جماعت نبوده و نخواهیم بود، حال کسانی که به همدلی همدردی تو ایراد میگرفدن آیا حاضر به تصح مواضع خود هستن، پیروز باشید
mer30
McDonald's Hoax - Fake Beef
https://youtu.be/T5DZ63k2w2k
and
Man seen pacing on Munich shopping centre roof before shooting
https://youtu.be/Zzhpn7RB6Bk
دروغ ها کم کم رو می شوند! تمام عکسهای روزنامه ها از علی داوید سنبلی با کوله پٌشتی قرمز رنگ بر دوشش در سقف پارکینگ مرکز خرید، فتوشاپ است. چون در فیلم زیر که یک مرد عرب گرفته از بالکنش، او در روی سقف پارکینگ با کوله پشتی نیست!
Man seen pacing on Munich shopping centre roof before shooting
https://youtu.be/Zzhpn7RB6Bk
همان ابتدا اعلام کردند که علی داوید درست روز 22 ژوئیه را انتخاب کرد چون اینروز 5 سال پس از کُشتار فاشیست معروف نوروژی بوده! الان مجبورند بگویند که در کامپیوترش مانیفست فاشیست بریویک نروژی نبوده!
Ali David Sonboly hat sich NICHT mit dem Manifest von Breivik beschäftigt
https://youtu.be/re2ehlljcZU
آندرس بریویک
رزا: ما به رسانه های دولتی اعتماد نداریم. تنها از بیرون کشیدن تناقضات آنان می توان حقیقت را یافت.
لطفن دوباره و چند باره فیلم تیر اندازی در جلوی مکدونالد را ببینید. انگار با تفنگ بادی شلیک کرد. هیچکس نیفتاد. حتی دو نفر در حال دویدن (یک زن و یک مرد ) از کوچه ی فرعی خود را در تیررس او قرار می دهند. انگار آنان در حال فرار از تیراندازی دیگری هستند.
در ضمن
در روی فیلم بگومگو با فرد آلمانی فحاش، روی پشت علی دیوید سنبلی کوله پشتی موجود نیست! او هنوز بلوز مشکی به تن دارد و می گوید من کاری نکردم! جسدش با بلوز آبی روشن پیدا شده در 1.2 کیلومتری مکدونالد. کنار جسد اما کوله پشتی با 300 فشنگ و بلوز مشکی در آن. کسی که خودکُشی می کند آیا لباس عوض می کند؟
فیلم های مداربسته ی مکدونالد و داخل مرکز خرید و فروشگاهها همگی را پلیس جمع کرده و رسانه ای نمی کند و هیچ عکسی کماکان موجود نیست. دو هفته گذشته. اما سانسور کماکان بیداد می کند. پسرک افغانستانی و دوست 16 ساله ی علی دیوید در روانخانه است. او ساعت 4 ظهر با علی دیوید در همان مرکز خرید ملاقات کرده و پس از مطمئن شدن اینکه او مسلح است به پلیس مراجعه کرده. تیراندازی ساعت 5.5 بوده. رجوع پسرک افغانی به پلیس کی بود؟
جسد علی دیوید ساعت 8.5 یافت شد. کسی خودکُشی او را نشنید....
http://iranglobal.info/node/56054
دورسته روزا تازگی ها تو امریکا هم گند یکی از کارهای پلیس مشخص شد که یک سیا پوست هبیجده ساله بیگنا را گشته اند گندش همه را خفه کرده، مرسی روزا جان جدی داره حالم بهم مخوره، روزا واقعا درود به شرف انسانیت ،بای
به راسثی انگیزه اصلی دولتها و نظام سرمایه داری جهانی از این بازی های خترناک و مسخره و نخ نما چه میتواند باشد،؟؟ اخیرا روزا متوجه اعدام دکتر امیر قاسمی متخصص هسته ائی ایران شنیدید خبرش خیلی ثعجب آور نبود همانطور هم زمانی که از امریکا امد به ایران با گل استقبال رفتن کسی باور نکرد بیچاره خانواده امیر شوکه آور بود ،اینجا زندگی امیر و علی تراژدی بود که قربانی سیستم نظام جهانی سرمایهدای شد، جان انسان ها برای دولت ها ارزشی ندارد، حتما مصاحبه اژه ای سخن گوی شورای عالی قضائی را شنیدید. او گفت مما به امریکا رکب زدیم، ما فراموش نکردیم در نظام سابق شوروی از ان بازیها بسیار داشتیم جمهوری اسلامی ایران از تاکتیکهای قدیمی زنگ زده شوروی سابق استفاده میکند جالب که بدونرید اخیرا وکلیس و مسکو بع اطلاعاتئ دست یافتند که نشان میدهد که جمهوری اسلامی رکب خورده، رژیم تهران برای انتقام امیر را شکنجه واعدام کرد، ما هم منتظر اخبار واقعی عل (دیود} خواهیم ماند امیدوارم این مقایسه اشتبا نبوده و زمان صحت آن را ثابت کند پیروز باشید
با پوزش شهرام امیری است که من با اشتبا امیر قاسمی نوشتم
سلام رزا،
آیا مقالاتی در آلمان در باره مشکوک بودن این خبرها وجود دارد؟
سلام عزیز
نه
اما بچه های اتریش این فیلم را منتشر کردند
False Flag 22.07.2016 München Analyse aus Österreich
https://youtu.be/wVgfRuvLiCQ
از همان ابتدا عکسها و گذارش لحظه به لحظه در بخش انگلیسی زبان بود. سی ان ان اولین شاهد را که زنی انگلیسی زبان بود پای خط آوردند که از شعار اکبر گفت در مکدونالد و ادعا کرد خود مسلمان است!
عکس علی دیوید با کوله پشتی قرمز بروی پشتبام پارکینگ فتوشاپ است!
http://www.dailymail.co.uk/news/article-3703705/Major-police-investigation-way-shots-fired-shopping-centre-Munich.html
از آنجایی که در آلمان هر گونه عکس/ فیلم ممنوع بود خود من نیز توییت امریکایی ها را دنبال می کردم!
https://twitter.com/thaminastoll
salam rosa to bodi ke to iran golobal kament gozashti?. ajeb to ra hazv nakardan
yes
:)
http://iranglobal.info/node/56054
رفتم سایت ایران گلوبال موضوع را پی گیری کردم چیز جدیدی پیدا نکردم، اما گویا یک آدام دیوانه به اسم تو بصورت جعلی از طرف تو به دیگران توهین میکرد که به موقع زدی به دهنش، روزا تو سایت ایران گولوبال همیشه دعوای نژادی است، پیروز باشید
Bildanalyse München
https://youtu.be/sshQYF4k_Fo
#8 Scenes From Munich Police Munchen
https://youtu.be/WjsO69fu6hk
!!!!!
چه کسی ماشه ی علی دیوید سنبلی را در حادثه ی آموک مونیخ/ آلمان چکاند؟
http://staatsstreich.at/terror-in-muenchen-original-fakes-kamen-aus-uebersee.html
Nachbemerkung, 31.7., 13.45 Uhr: Um mich klar auszudrücken: Das alles ist ohne die Beteiligung eines oder mehrerer Geheimdienste nicht vorstellbar. Welcher Dienst hier welches Süppchen kocht, weiß ich freilich nicht. Ein zweiter Punkt liegt auf der Hand: Das Bild über den “Amoklauf” in München, das bisher in der Öffentlichkeit entstanden ist (gebaut wurde), muss ernsthaft revidiert werden.
Terror in München: Pleiten, Pech und Pannen mit “Videobeweisen”
http://staatsstreich.at/terror-in-muenchen-pleiten-pech-und-pannen-mit-videobeweisen.html
چیزی که واقعن جالب است: فیلم مکدونالد در ساعت 11 روز واقعه توییت شده اما تیراندازی ساعت 5.5 بعد از ظهر بوده!
RasGer reichte im Gelben aber einen weiteren (Re)Tweet eines in UK registrierten Türken namens Kenan nach, siehe hier.
11:21 - 22. Juli 2016
https://twitter.com/itsmekenan/status/756554673746767872?lang=de
سلام رزا، مرسی از جوابت.
Xahesh:)
München: Was verschweigt die Polizei? Was weiß der israelische Geheimdienst?
https://youtu.be/buh064RQ2Ow
سلام روزا آمیدوارام خوب باشی پیشنهادی داشتم، اگر امکانی است در رابطه با فایل آقای منتظری یک کامنت همه جانبه برای روشن شدن ابعاد فاجعه انتخاب کنید، سپاس، اگر ضرورت را لازم دانستید، حنما کوتاهی نکنید
سلام روزا پیشنهادی تو کامنت گذاشتم متاسفانه حذف شد،گفتم اگر امکانش است در رابطه با فایل صوتی آقای منتظری با انتخاب شما در صورت امکان کامنتی بگذار
سلام عزیز
الان چک می کنم
متاسفانه بعض وقتها کامنت خودم هم میرود در بخش اتوماتیک "هرزنامه"!
و یا کامنتهایی که با ایفون به فارسی نوشته می شود. و هنوز دلیلش را نیافتم که چرا...
با تشکر
سلام روزا منظورم را متوجه شدی؟ حرکت آقای منتظری رویداد های را بوجود آورده که برتی نسل جدید که اگر روشنگری علمی نشود باز؟هم بنفع رژیم تمام خواهد شد واقعا اگر مخالف این روند هستی بگو که به این علت مخالف هستم مرسی
سلامعزیز
من الان توی اتوبوس بودم و کُل فایل صوتی را شنیدم. احساس کردم دارند بروی گله ی گوسفند و سر بریدنش بحث می کنند!
مُشکل اینجاست که جمع خودمانی و همه ی اعتراضات هم یواشکی!
این منتظری گویا ده سال پیشش همه را پابلیش کرده بود و گویا سالها پس از کُشتار و اگر اشتباه نکنم دوره ی خاتمی پابلیش کرد. البته من و دیگران نمی دانستیم که اینهمه از روی فایل صوتی است. معلوم نیست آیا گفته شده که جلسه ضبط می شود؟
یا یواشکی ضبط شده.
یاد مافیا افتادم.
یا اختلافات درونی حزب کمونیست!
خوشبختانه ازراعیل سراغ همه میرود.
باشد که نسلها نامشان را با اولین داعش در تاریخ یاد کنند...
این را هم الان خواندم:
پرونده اعدام های ۶۷؛ کدام نکات فایل صوتی آیت الله منتظری تازه بود؟
http://iranwire.com/fa/features/15247
اره دورسته ای کاش حرف تو باشد، باور کن انسانها بت گوسفند هم اینجنین بر خورد نمیکنند، ادم عادی برای قربانی گوسفند در اخرین لحظه آب میدهند منتظری صرفنظر از یکسری از مسائلممهم یک حرف جالب وبه یاد ماندی میگه، ما پس گو خوردیم که قبلا حکم صادر کردیم که حکم صادر کردیم و الان ان حکم را لعو میکنیم و جاش اعدام میدیم، آقای منتظری با زرنگی خاصی مچ ا،دم کشان باز میکنه هر طور که باشه خود منتظری هم اخونده، از اینها که بگذریم دعواهای رژیم در خیلی از موارد اگر مردوم زرنگ باشند میتوانند در میان سود ببرند، علت برداشتن فایل صوتی از سایت آقای منتظری گویا وزیر اطلاعات روحانی با پسر منتظری خواهش دوستانه میکند و پسرش هم خواهش اقا را زمین نمی اندازد، همه میدانند که این مسله داستان است این مسله مهم به دستور روحانی و رفسنجانی گرفته شده این که ایا جمع میدانستن که صحبت ها ضبط میشده یا نه اصلا مهم نیست روزا جمع موجود از طرف خمینی انتخاب شده بودند، اصلا کشتن زندانیان براش مهم نبوده قبلا هم هزاران هزار حکم اعدام بدستور این اغایان صادر شده بود
اخیرا یکی از رازینی که قیافش مثل مغول ها است میگه اصلا برام مهم نیست که دیگران در باره من چه قضاتی خواهند کرد، میگه من کلی حکم اعدام صادر کردم و در اخر همم با شجاعت تمام میگه من افتخار میکنم که اعدام ها را امضا کردم، روزا توجه کردی همه این ادم ها زمانی که حکم اعدام صادر میکردند میانگیر سنشان 23ya 24 بود یک انسان ذر این سن چه قضاوتی میتوانست داشته باشد،؟ واقعا منتظری بدورستی گفته این یک جنایت ابدی است روزا یک مسله مهم دیگه است رئیسی یکی دیگر از هیئت کشتار تازگی ها میخواهد جانشین ودالایت فقیه خامنه ای شود و مخالفین از فرصت استفاده کرده اند ودست به اصطلا دست به افشاگری کرده اند
چگونگی و چرایی ضبط صدای جلسه
یکی از دلایل عزل حسینعلی منتظری، مرجع تقلید درگذشته شیعه از قائممقامی ولی فقیه، موضوع اعدامهای تابستان ۶۷ بوده است.
برخی ناظران گفتهاند که مناقشات میان منتظری و خمینی به دلیل انتقادات منتظری به سیاستهای داخلی و خارجی، به ویژه وزارت اطلاعات و سیاست ادامه جنگ بالا گرفته است و عدهای هم به جعل خبر و گلآلود کردن رابطه این دو رهبر مذهبی و سیاسی پرداختهاند.
گفته میشود که علت ضبط حرفها در جلسههای منتظری، تلاش برای جلوگیری از همین جعل کردنها بوده است و چون گاهی بخشیهای مهمی از گفتهها حذف میشده است، به همین دلیل حسینعلی منتظری هنگام ملاقات با افراد سیاسی و نظامی که برای دادن گزارش نزد او میرفتند، با آگاهی افراد صدایشان را ضبط میکرده.
او اغلب این کار را با استفاده از ضبط صوتی که برای کلاسهای درسش تهیه کرده بوده، انجام میداده و صحبتهای این جلسه هم به همین ترتیب ضبط شده است.
یک منبع نزدیک به این روحانی درگذشته شیعه به رادیو زمانه گفته است که قاعدتا آیتالله منتظری سازمانی موازی با وزارت اطلاعات نداشته و در نتیجه کارکرد این گفتگوها امنیتی نبوده است و تنها به خاطر ثبت در تاریخ یا استفاده به موقع از آنها بوده است.
این روحانی که خواست نامش ذکر نشود، در پاسخ به پرسشی درباره چگونگی ضبط و نگهداری این نوارها به رادیو زمانه گفته است: «این ضبط و نگهداریها در آن زمان برای استاد اهمیت زیادی داشت. همانطور که الان این نوار منتشر شده یک سند تاریخی است، آن زمان هم سندی برای حقانیت حرفهای استاد در موقع لزوم بود. بعضی از مسئولان قضایی مثل آقای اردبیلی میآمدند و به استاد گزارش میدادند و ایشان هم انتقادات خود را به عملکرد دستگاه قضا میگفتند، اما وقتی همان مطالب دستمایه استنادات مرحوم منتظری قرار میگرفت منکر میشدند. عدهای هم هدفشان چیز دیگری بود. مثلا هدفشان افزایش نامهها و اعتراضهای استاد به امام خمینی بود.»
او در ادامه با اشاره به ضرورت ضبط جلسات گفته است که یک بار محمد محمدی ریشهری درباره برداشته شدن بکارت دختران زندانی در شب اعدام به آقای منتظری حرفهایی زده و این موضوع را به آقای منتظری بازگو کرده، اما بعد کاملا منکر این حرف شده است: «ریشهری گفته بود دختران را شب قبل از اعدام به عقد یک سپاهی در میآورند و بعد مبلغی پول به همراه وسائل اعدامی به عنوان مهریه به خانوادهها میدهند. این مساله یکی از موارد اعتراضی آقای منتظری در یکی از نامههایش به آقای خمینی بود. قاعدتا اگر این صداها ضبط نمیشد و سندی وجود نداشت، آقای منتظری در نامهها و مواضع خود نمیتوانست قطعیت داشته باشد.»
در یک دوره زمانی هم جلسههای مجلس خبرگان در بیت حسینعلی منتظری و حسینیه او برگزار میشده و طبیعتا لازم بوده که یک سیستم صوتی و تصویری مناسب در محل باشد.
صداهایی که آمدند، صداهایی که رفتند
یک روز بعد از انتشار فایل صوتی صحبتهای حسینعلی منتظری با اعضای «هیات مرگ»، احمد منتظری در کانال تلگرام خود نوشت: «در ساعت ۱۴:۴۴ دقیقه امروز ۹۵/۵/۲۰ از اداره اطلاعات قم با اینجانب تماس گرفتند و از طرف وزارت اطلاعات پیغام دادند که نظر آن وزارت بر این است که فایل صوتی اخیر از روی سایت و کانال آیتالله منتظری برداشته شود.»
محمدعلی انصاری، قائم مقام دفتر نشر آثار روحالله خمینی هم روز چهارشنبه بیستم مرداد در واکنش به انتشار این فایل صوتی گفته است که محتوای این جلسه ناقص و مشحون از اغلاط و تحریفات است و فلسفه وجودی این جلسه به طور واضح و شفاف برای شنونده صحبتها معلوم نیست.
احمد منتظری اما در پاسخ به محمدعلی انصاری گفته است که اگر چنین است و ادعای شما صحیح است، فایل صوتی تحریف نشده این جلسه را منتشر کنید.
اما پرسشی اساسی که در این میان وجود دارد این است که چنین نواری چگونه از دست نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در امان مانده است؟
یکی دیگر از نزدیکان بیت آیتالله منتظری که «الف، دال» معرفی میشود، در گفتوگویی با رادیو زمانه درباره این موضوع گفته است: «با توجه به هشدارها و توجهی که آیتالله منتظری داده بود، مدارک را مخفی کرده بودند وگرنه در یورش اراذل امنیتی به بیت آقای منتظری در سال ٧۵، یکی از هدفها تاراج همین گونه مدارک بود که خوشبختانه موفق نشدند.»
https://www.radiozamaneh.com/293606
منتظری در میان صداهای مرگ؛ این صداها از کجا آمدهاند؟
محمد تنگستانی
صدا میگوید ۲۰۰ زندانی … صدا میگوید اعدام … صدای میگوید بند عمومی و سلول انفرادی …، تعیین تکلیف …، اعدام …، صدا میگوید که نمیشود این زندانیان را دوباره به بند برگرداند …. صداها در هم میروند. صدای خنده …، صدای مرگ، صدا …، صدا …
https://www.radiozamaneh.com/293606
wdr
پلیس آلمان به رسانههای خبری این کشور گفته است که معترضان پلاکاردهایی در دست داشتند و با سر دادن شعارهایی میخواستند توجه جامعه جهانی را به وضع کردها در ترکیه جلب کنند.
به گفته پلیس آلمان معترضان به مدت سه ساعت ساختمان شبکه رادیویی WDR را در شهر دوسلدورف اشغال کرده بودند.
«وست دویچه روندفونک» مهمترین شبکه رادیویی غرب آلمان است.
پلیس آلمان میگوید پس از آنکه یکی از کارکنان این شبکه رادیویی با معترضان گفتوگو کرد، آنها بدون هیچگونه رویکرد خشونتآمیزی ساختمان این شبکه رادیویی را ترک کردند.
در این واقعه خسارت مالی به بار نیامد و کسی هم مجروح نشد.
ey val
The Tree That Remembers (With Farsi Subtitle) Film by: Masoud Raouf
https://youtu.be/xcU-F8fZaSw
رضا معینی، یکی دیگر از اعضای خانوادههای کشتهشدگان سال ۶۷ هم درباره اهمیت و نقش این صداها به سوال رادیو زمانه پاسخ داده است.
او که مسئول میز ایران، افغانستان و تاجیکستان سازمان گزارشگران بدون مرز است، گفته است: «هنگامی که دوباره این فایل صوتی را گوش دادم تا شاید پاسخی برای پرسش شما داده باشم، با موجهای این نوار رفتم و گفتهها را برای پاسخ دادن به سوال شما فراموش کردم. خواستم خاطرهای از مادرم در نخستین حمله به خاوران در دهم شهریور ۱۳۶۸ بنویسم و از کتک خوردنشان در جاده خاوران بگویم اما حالم بد شد و نتوانستم. آنچه که به درستی برای همکارانم سوژه است برای من و ما درد است. دیشب با قرص خوابیدم و این صدا در گوشم تکرار میشد که هنوز ۲۰۰ نفر در سلولهای انفرادی هستند و نمیتوانیم آنها را به بندها برگردانیم.»
معینی در ادامه صحبتهایش گفته است: «اینها را وقتی ما میشنویم تنها چند صدا هستند که هیچ تصویری از آنها نداریم، اما این صداها روایتگر اتفاقی مهم هستند. آن ۲۰۰ نفری که آنها دارند در موردشان حرف میزنند و گاهی هم میخندند، اعضای خانواده ما بودند. ما خانوادههای آنها بودیم. این صداها به ما نمیگویند آن ۲۰۰ نفر آن زمان و در آن روز چه میکردند اما خبر میدهند که آنها در روز ضبط این صداها زنده بودهاند. بگذریم … در آن روزها به جز روزنامه انقلاباسلامی که نامهها را منتشر کرد و ارگانهای سیاسی در تبعید، هیچ رسانهای این صداها را نشنید.»
مرسی روزا امیدوارم روزی روزگاری ما بتوانیم نیمه پنهان این واقع وحشناک را قبل از مردن کشف وبه نسل جوان انتقال بدهیم خیلی از مسائل پنهان شاه تمام نشده خیلی از موارد کشتار شکنجه شاه اعدام .اعلام نشده که جنایتهای رژیم ایران در پرده ابهام باقی خواهد ماند، ما نباید به این مسائل شکل ژونالستی نگه کنیم همانطور که قبلا گفتم در فایل صوتی چیز های گفته شده که نسل جدید اصلا خبر نداشتن در واقع باز شدن دمل چرکی این سخنرانی بدجور خواب رژیم را آشفته کرده
با سلام به رزا،
خواننده ای نوشته:
"اخیرا یکی از رازینی که قیافش مثل مغول ها است"
این جمله بوی تعصب قومی میدهد، لطفا با غرایض قوم پرستانه خود مبارزه کنید.
در مورد اعدامها باید گفت که انسان کشی کار درستی نیست و به جرم طرف مقابل هم بستگی ندارد. فقط انسان کشی در دفاع از خود قابل قبول است آنهم با احتیاط و اکراه، نه به این سادگی ها.
اعدام مخالفان رژیم، کسانیکه در زندان بودند و یا اسیر بودند و یا دستگیر شدند، به آدمهای رژیم از جمله خود شخص خمینی کمک کرد تا ما محکومین و برده های مزدی را مجبور به سخت کار و نوکری کنند تا آنها بخورند و برینند و زن بازی کنند و جلوی مردم ادا اطوار تقدس و پاکی در بیاورند. اگر خیلی پاک بودند بجای اربابی کردن بر ما کارگران و زحمتکشان و زنان، بساط سرمایه داری را می بستند، زنها و مادرها و دختران ما را آزاد میگذاشتند، بجای دعوت کردن از ما برای آدم کشی بنام اسلام، از ما میخواستند که تشکل های خودمان را در محیطهای فعالیت تولیدی خود طوری سازمان دهیم که مالکیتی بر وسایل تولید وجود نداشته باشد، مالکیتهای تولیدی اجتماعی باشد، کار مزدی وجود نداشته باشد و تمام فعالیتهای اقتصادی اجتماعی توسط خود ما اداره شود. خیلی کارگر دوست هستید، به آنها اختیار دهید نه اینکه از آنها انتظار داشته باشید برده خوبی باشند.
حاکمین رژیم همان سرمایه داران آدم کش و استعمارگر و استثمارگر جهانی در لباس تقدس اسلامی هستند. اختلاف آنها با غربی بر سر چگونگی غارت ما کارگران و زحمتکشان است. اگر به اعضای همین رژیم اجازه داده شود، بر سر خانم هیلری کلینتون هم که نماینده سرمایه جهانی ست چادر میگذارند و تمام جوامع مسیحی و سکولار دنیا را هم اسلامی میکنند تا عیاشی های خود را ادامه دهند. بیخود نیست که زنهای غربی را از لج آنها در رئس دولتها قرار میدهند تا چشم حاکمین اسلامی کور شود.
تمام افطار ماه رمضان اینها پر خوری و ریخت و پاش های ننگین و شرم آور است. 12 ساعت غدا نمیخورند که وقتی میخورند لذتشان صد برابر شود، بعد میگویند شکر را خدا، در حالیکه همان غذائی را که کوفت میکنند محصول کار کارگر و دهقان است. این جماعت نمک نشناسند و هر چقدر ما برای آنها بیشتر کار میکنیم و استثمار میشویم، به ما گوز و چوس تحویل میدهند و میگویند شکر خدا نه تشکر از ما. خاک بر سر همشون، آدمهای انگلی و مضری هستند. باید همه اشان را دستگیر کرد و برد تو مزرعه و کارخانه، به دستشان جارو داد تا خیابانها را تمیز کنند بفهمند زندگی واقعی یعنی چه. زندگی این جماعت فعلا مفت خوری و استثمار کار دیگران است.
تمام اسلامیونی که میدانستند و دیدند که این رژیم آدم کشی میکند و دروغ می بندد و به دیگران حرفها ناروا میزند، اما ماندند، کاندید شدند و پست گرفتند، مثل خود آنها جنایتکارند، از جمله جنابانی مثل کروبی و موسوی که فعلا قربانی دد منشی دوستان خودشان شدند. اگر دوستانتان جنایت کرده اند اولین کاری که باید بکنید این است که از رژیم خارج شوید نه اینکه کاندید آن شوید و یا از دولت و حکومت خارجتان کنند.
ننگ بر دست اندرکاران رژیم اسلامی دورو، پر رو، ریاکار و استثمارگر.
سلام خسته نباشید، من بودم که به رازینی صفت مغولی دادم اصلا منظورم تعصف قومی نژادی ویا توهین به خلق ها بوده، خود من ترکم و همیشه افتخار کرده و میکنم که نه نه ای داشته و دارم که من به دنیا اورد، پس اتهام شما بی مورد و وصله ای به ما نمی چسبد، اما دوست هم طبقه ای خودم که خدا وکیلی تحلیلت در رابطه ما کامنت زندانی و تولید برای اخوندها و در ادامه برای ارتزاق ما زندانیها، اولا هیچکس تو را مجبور با تولد باز تولید نکرده تو که میبینی هر روز تولید میکنی فقیر تر و ذلیلتر و در اخر ناتوان میشوی چرا در تولید اشتراک میکنی، کار تو بغیر از اینکه کون سرمایه داری کولفت میکنی، مگه نمیدانی مارکس میگه که کار یعنی ضد ارزش،خوب چرا منت میگذاری بدون شناخت جامعه سرمایهداری وبدون شناخت تقسیم کار سرمایهدای جهانی انسانها برده نوین این جهان هستی هستن وهمه ما قربانی زود رس سیستم هستیم الترناتیو شعار دادن مثل تو نیست شعار دادان یعنی فرار کردن از واقیعت ها است در اخر میگویم شعار دادن یعنی عمل نکردن، عده ای از کارگران پیشرو فرانسوی بعد از شکست کمون پاریس دیگر در تولید اشتراک نداشتن برای اینکه از گرسنگی نمیرند گاگداری از نوانخانه ها غذا میگرفدن من روی دورستی ویا نادورستی صحبت نمی کم فقط خواستم به تو بگم که رو استصال حرکتی نکنی واز جامعه طلبکار نشوی و تو کامنت خودت هرچه دلت میخواهی مینویسی کار تو مثل کسی است که واقعا ادرس عوضی میده وهیچ الترناتیوی هم نارد.امیدوارم روزی،روزگاری،دنیا به رنگ آینده بدرخشد، آن موقع شاید شما هم به مراددت برسی
با عرض پوزش توهین به خلق ها نبوده
که به اشتباه نوشته بودم بوده
تضاد رژیم ایران با غرب سر ایدولوژی اسلامی نیست،که امروز فردا حل بشه، اگر یاد باشه رژیم سابق شوروذی سر ایدولوژی مارکسیسم لنیسم با غرب جنگ نداشت تمام کشتاری که رژیم سابق شوروی و رژیم ایران انجام داداند ؟برای بقای سرمایه داری دولتی بود امروز تاریخ مصرف سرمایه داری دولتی به پایان رسیده دوست ناشناس من بهمین زودی من مرده تو زنده مکدولانده آخوندی و امریکائی در تهران نمایندگی خواهد داشت ،این رسم وجودی حرکت جهانی سرمایه است، گولوبایزیشن
"تو کامنت خودت هرچه دلت میخواهی مینویسی کار تو مثل کسی است که واقعا ادرس عوضی میده"
چرا ننویسم؟ دلم میخواد بنویسم! تو خودت معلوم نیست چی می نویسی! انقدر قروقاطی، اصلا نمی فهمم. میشه دوباره بنویسی؟
"پس اتهام شما بی مورد و وصله ای به ما نمی چسبد"
اتهام نزدم، گفتم معنی حرفی که میزنی رو بفهم. معنی اش اینه که داری یک قومی رو نمونه بد میکنی. حالا بگو مغول بودن هیچ بد و زشت هم نیست آنوقت آشتی میکنیم.
"چرا منت میگذاری"، کجا؟ وقتی کار میکنم و از حقم کمتر میگیرم، سرمایه دارها به من بدهکارند نه من به اونها. گور پدر هرچه آخوند سرمایه داره.
آلترناتیوی که دادم خیلی روشن است، نه به سرمایه داری ، نه به دولت و نه به حاکمیت، حال چه اسلامی و چه غیر اسلامی. این آلترناتیو منه. آلترناتیو تو چیه، شاید چیزی یاد بگیرم، بگو.
"شعار دادن"
ببینم با صفحه کلید مانیتور و اینترنت کاری بیشتر از شعار دادن میشه کرد؟ فعلا که خودت هم فقط شعار دادی.
"تضاد رژیم ایران با غرب سر ایدولوژی اسلامی نیست"
تضاد رژیم ایران با غرب اتفاقا بر خلاف گفته شما بر سر دین اسلام است چون معتقدند که ایدئولوژی سکولار و لیبرال برای استثمار کارگر و سرکوب آزادی زنان بدرد نمی خوره. رژیم با آوردن مک دونالد مشکلی نداره تا وقتی که زنها چادر سرشان باشه و کارگران مسجد بروند و در جبهه ها برای اسلام بمیرند و ترور کنند. این ایدئولوژیه (شستشوی مغزی) که کار حاکمیتها را جلو میبره، کارگر و زن بدون ایدئولوژی علیه اربابش (اولی سرمایه دار و دومی جنس نر)، شورش میکنه. ایدئولوژی خیلی مهمه. اصلا درست کردن جامعه طبقاتی و جامعه ای که پر از ستم است از اختراعات ایدئولوژیک اومده. در غرب هم ایدئولوژی سکولار وجود داره و حاکمین آن با آن نون میخورن. ایدئولوژی یعنی فریب و شستشوی مغزی. تا مغزها خراب نشود، تن به فاحشکی کار مزدی داده نمی شود حال چه در کارخانه باشد چه در رخت خواب. ال مغز آدمه ، بعد فعالیت او.
خوب مرسی ناشناس گرامی از چمله اخر شما شروع کنیم، تا مغز ها خراب نشود تن به فاحشگی کار مزدی داده نمیشود، از طرف دیگر در تعریف ایدولوژی زیاد با هم اختلاف نداریم، اما اینکه چه جیزی ایدولوژی است اختلاف است،، انسان ها اگر تن به تن فروشی مدهنداز زوایه شتشوئی مغزی نیست بلکه جامعه طبقاتی است و از روی ناچاری و گرسنگی است ،کار مزدی هم تقربیا پارامتر های بالا مصداق دارد دوست گرامی من وقتی با شما سر مسائل جامعه و سرمایه ارری صحبت مکنیم کاملا طبقاتی برخورد می کنیم ،مردم عادی با پدیدهای بالا عادی نگاه میکنند، همانطور که بالا اشاره کردم ،تمامی دولتهای سرمایهداری روی روبنائی جامعه اختلاف های اساس ندارند چرا که خود دولتها هم مزدور وکار چاق کن سرمایه داری جهانی هستند، منظور من از مکدونال این نبود که رژیم سرمایهداری ایران ویا ملاها مخالفت ویا موافقت خواهند کرد، منظورم این بود در مقطع حساس امروزی سرمایهداری جههانی وضیعثی را بوجود اورده که همه مرزهای جغرافیائی را در نوردیده و جمهوری اسلامی چه بخواهد چه نخواهد این وضیعت عوض خواهد شد، دوران سرمایه داری دولتی به پایان رسیده. به زبان لری میگم یعنی ساده مثلا من میرم فلان چیز از فلان کشور میخرم وتو بازار آزاد میفرشم دیگر تاریخ مصرف ندارد جمهوری اسلامی اصلا براش مهم نیست که همسایه اش کشور آذربایجان شیعه است سکولار است ج اسلام روی منافع استراتژی جهانی با غرب تضاد دارد در این میان سهم خودش را میخواهد، در خاتمه متذکر می شوم سرمایه داری جنهانی در کوتا مدت بر سرمایه داری دولتی غالب خواهد شد و ج اسلامی مثل کره شمالی نخواهد شد پیروز باشید
ناشناس گرامی در جوابیه اولم کمی قاطی و بی نظمی و با عجله نوشتم که از تو و خوانندگان پوزش میخواهم ابرای اینکه توجیع نکرده باشم علت اش را نمیگویم همگی پیروز باشی
سلام روزا کجائی تو بحث اشتراک نمی کنی برای من نظرت خیای مهم است
از طرف دیگر اگر بحث چند نفر باشه خیلی خوبه وجالب پیش میرود، و نتیجه خوبی دارد من اگر در مواردی در بحث اول تندروی کردم پوزش میخواهم از ناشناس گرامی
دوستی نوشته است:
"انسان ها اگر تن به تن فروشی مدهنداز زوایه شتشوئی مغزی نیست بلکه جامعه طبقاتی است و از روی ناچاری و گرسنگی است ،کار مزدی هم تقربیا پارامتر های بالا مصداق دارد دوست گرامی من وقتی با شما سر مسائل جامعه و سرمایه ارری صحبت مکنیم کاملا طبقاتی برخورد می کنیم ،مردم عادی با پدیدهای بالا عادی نگاه میکنند، همانطور که بالا اشاره کردم"
اصل بحث این است که "جامعه طبقاتی" از طریق ایده و اراده حاکمین بوجود آمده و مستقل از اراده انسانها نیست. طبقات حاکم هستند که با سرکوب و شستشوی مغزی برای خود شرایط مدیریت و حاکمیت و استثمار و استعمار بوجود می آورند.
"طبقه" میتواند به معنی وجود اقتدار و سلسله مراتب باشد، و این نوع دیدن طبقه بنظر من بهتر است از شکل فقط اقتصادی اش، هر چند شکل اقتصادی اش هم خیلی غلط نیست. مثلا اگر مردی در خانه بر اعضای دیگر خانواده اقتدار داشته باشد، طبقاتی نیست و ممکن است خاص آن خانه باشد، اما وقتیکه یک عده مرد می آیند و با هم متحد می شوند و علیه زنها قانون وضع میکنند و با خشونت و ترفندهای دیگر وضع حاکمیت جنس نر را تثبیت میکنند، این میشود حاکمیت طبقاتی مرد ها بر زنها.
طبقاتی را میتوان اینطور تعریف کرد که یک عده متحد می شوند تا سرنوشت عده دیگر را بدست خود بگیرند. با این تعریف حتی قلدرهای چند محله هم اگر با هم متحد شوند و از مردم اخاذی کنند، طبقه درست کرده اند. در اقتصادی که کار مزدی در آن وجود دارد، با همین وضع مواجهیم، چون یک عده آمده اند و از اکثریت مردم دنیا سلب مالکیت بر وسایل تولید کرده اند و آنها را محتاج خود نموده و از "حقه" مزد برای استثمار سود می برند. بعلاوه، در محیطهای کار مزدی، سلسله مراتب اقتدار وجود دارد. یک عده را استخدام میکنند که بر پائین دستی ها دیکتاتوری کنند، اما بصورت سلسله مراتب. یعنی مدیریت خطی نیست، بلکه بصورت یک طیف، طیفی از نوکری کردن و نوکری کشیدن در می آید - مثلا ممکن است من هم مدیر داشته باشم و هم کسی مدیر من باشد.
ببین تمام این سلب مالکیت کردنها، بوجود آوردن سازمانهای سلسله مراتبی و بوجود آوردن نهادهای دیگر از جمله نهاد دولت برای سرکوب و نهادهای شستشوی مغزی مثل نهادهای گوناگون مذهبی و رسانه ای، همگی با علم و تدبیر و اراده صورت میگیرد نه مستقل از اراده. به یک کلام، پیدایش و حفظ طبقات اجتماعی محصول کار فکری و عملی و پیگیر حاکمین است. نفی حاکمیت طبقاتی و از بین بردن اقتدار در جامعه هم نیازمند کار فکری و عملی و پیگیر است. برای همین با ناآگاهی و بصورت خودبخودی و با شورشهای رفرمیستی نمیتوان اقتدار و اقتدارگرائی و اشکال مشخص آن مثل انواع حاکمیتهای طبقاتی را از بین برد. باید "طبقات" را خطی ندید. طبقه، محصول اقتدارگرائی آدمهاست حتا دوست و رفیق و مادر و پدر شما هم میتوانند اقتدارگرا باشند. اقتدارگرائی تاریخا بصورت سیستماتیک و طبقاتی درآمده است ولی در تاروپود جامعه لول میزند. برای همین اقتدار که بصورت "طبقه" (عده متحد و یا عده دارای رفتاری معین) درآمده، جوانب بسیار گوناگون دارد و بخوبی میتوان دید که چطور بصورت اخلاق و گرایشات متفاوت، جامعه ما را تاریخا بسیار مریض کرده است.
سعی کردم از بحث "ایدئولوژی" دوری کنم و فکر کنم چنین شد، احتمالا و چه خوب!
"من اگر در مواردی در بحث اول تندروی کردم پوزش میخواهم"
ما همه با هم رفیقیم، احتیاج به عذر خواهی نیست، فکر کردی که طرفت ارتجاعیه، حال دیدی نیست، عیبی نداره.
بقول رزا، با عشق و همبستگی!
مثلا ممکن است من هم مدیر داشته باشم و هم کسی مدیر من باشد.
رزا: به نظر من گره ی کار همینه!
اغلب افراد در لایه ها و قشر های هیرارشی و سلسله مراتب سازماندهی شده اند و یا در این لایه ها بدنیا آمده اند زن/ مرد و یا کاستهای متفاوت اشرافی/میلیتانت/ پولدار/میندار/ مالک/کارخانه دار/ سفید پوست/اروپایی...
آنارشیستها از همان بین الملل اول علیه انتقال ثروت به فرزندان بودند...
بخصوص زنها که از ارث بردن محروم بودند.
نقش روبنا ی سیاسی چیست؟ دین/ایدئولوژی فرهنگ و زبان و...؟
توجیح این برتری. خداوند انسان را برابر نیافرید! زن از دنده ی مرد.
سرمایه داری:نخبگان و مدیران و رهبران دارای توانایی هستند.
کمونیست مارکسی: نفش رهبری حربی. کارگران کارخانه و اشرافیت کارگری. سلطه ی شورای کارگری بر شورای روستایی و محلات...سلطه ی حزب کمونیست. برتری کمونیستها بر غیر کمونیستها. سلطه ی رهبری بر کادرها... تک حزبی با توجیح جنگ و غیره.
مرد مدیر خانه است برده دار زن و کودکانش و در کارخانه خود برده ی کار مزدی!
این دوگانگی نقشها است که مثل زنجیری از منافع، جلوی شورش را می گیرد.
جنگ زنان علیه سلطه ی قانون مردان در خانه است و جنگ مردان علیه سیستم مالکیتی که او را برده ی کار کرده چون فقیر زاده شده...
باید بتوان لایه ها را از میان برد و بردگی را.
چگونه عملی است؟
با آگاه شدن از سیستم سلسله مراتبی و شورشیدن علیه آن...
با همبستگی
و با عشق
پایدار باشید
مرسی از ناشناس و روزا گرامی آن طور من متوجه شدم نظر روزا با ناشناس خیلی نزدیکه ویا اصلا فرقی ومیکنه، خوب خیلی عالیه، نظام سرمایه داری بر اساس سلسله مراتب وضع شده اگر خلاف این باشد دوام نمی آورد، برای روشن شدن موضع کمی به عقب بر میگردم، کتابی خواندم بنام بیشعوری کتاب بیشعوری از طرفی برای کنترل جامعه انسانهای بیشعور لارمه البته به بیشعوری در مجموع نویسنده این پدیده را مریضی میداند، و برای از بین بردن بیشعوری نگاه فردی داره و در خاتمه این مریضی راحلی غیر علمی ارائه می دهد ،روزا جان شما برای شناخت سیستم سلسله مراتبی وشوریدن علیه آن آگاه شدن میدانید انسانها در چه شرایطی آگاه میشوند؟؟؟به نظر من تقربیا در شرایط نیمه دمکراتیک الان این وضیعت موجود نیست خود تو بهتر از من علت عدم موجود را میدانید، دوست گرامی ناشناس هم تا انجا که من خواندم الترناتیوی ندارد، من هم خیلی زرنگ باشم میتونم خودم نجات بدم، اگر ما بطور صادقانه بخواهیم وضیعت موجود را برسی کنیم وتا حدودی هم پیرامون خود را بشناسیم باید پاسخ حداقل ها را تشخیص دهیم، ما میخواهیم از نقطه A به نقطه B برویم به شناخت عظیمی احتیاج داریم ما از آنجائی که به ایدولوژی اعتقادی نداریم نه تنها کارمان مشکل و باید علمی و طبقاتی، تحلیل کنیم، ما نقطه B را ندیدیم میگن نقطه B سوسیالیسم تو پرانتز است انهاآی که به ایدلوژی اعتقاد دارند میگویند برای رسیدن به نقطه B باید حزب داشت که من تو و... قبول نداریم واز عوام فریبی و دغل بازی بیزاریم خوب با روشن شدن این اوضا چه باید نکرد؟؟ وچه بایدکرد؟؟ انسانهای زبادی به نقطه B اعتقاد دارند و شدیدا برای رسیدن به هدف حاضرند جان خودشون بدهند که در آن دنیا با حوری ها زندگی واقعی داشته باشند، در مجموع چپهای ما هم به شکل دیگر به رسیدن نقطه B با ایدولوزی مارکسیم لنیسم با مذهبی ها در رقابت هستند انها هم برای رسیدن به سوسیالیسم میخواند دره عمیق را با خاکستر مارکسیستا و لنیستها پر کنند، دوستان کی راست میگوید؟؟؟؟
مطمئنن مارکسیستها راست نمی گویند چون احزاب آنها هم تشکلاتیروشنفکری است و هم سلسله مراتبی و هم وقتی به قدرت می رسند احزابی دیکتاتوری و به احتمالا خیلی بالا فاشیستی- استالینیستی.
در شرایط نیمه دیکتاتوری و یا دیکتاتوری و یا فاشیستی همیشه امکان آگاهی وجود دارد. خود من در شرایط دیکتاتوری و فاشیستی به جامعه آگاهی پیدا کردم.
آلنترناتیو: در کشورهای فاشیستی و مذهبی و غیر مذهبی: تلفیق کار علنی و مخفی، بوجود آوردن ارگانهای غیر سلسله مراتبی مقاومت و تعرض (منظور الزاما خشونت نیست) در تمام محیطهائی که اقتدار در آن وجود دارد، شکل دادن به روابط درونی ستم دیدگان بصورت روابط شورائی برای مدیریت فعالیتهای اجتماعی. این روابط و ارگانها بنیادهای جوامع آتی خواهند بود و راز موفقیت آنها بستگی زیادی به سراسری و جهانی شدن آنها بصورت فدراسیونهای گوناگون دارد. سه شرط موفقیت: ۱- روابط درونی ستم دیدگان بر اساس منطق و علم پرورش پیدا کند، ۲- روابط درونی سلسله مراتبی نباشد حتی اگر کند پیش برود، ۳- ارگانهای بوجود آمده شکل سراسری، منطقه ای و جها نی پیدا کنند.
بعلت وجود و تسلط افکار مغشوش و بخشا ارتجاعی و بهشت انقلابی مارکسیستی و وجود افکار لیبرالی و سازشکارانه در ستم دیدگان و یا در فعالین آنها، فعلا کار خرافه زدائی از ایده "کمونیسم" اولویت دارد. سه چیز در این راه کمک است، ۱- مشاده و بیان کردن تجربه گذشته و حال مارکسیستها مخصوصا مشاهده حرکتهای آنها از انقلابی بودن به ارتجاعی شدنشان با مراجعه به نظریه های خو دشان، ۲- انگشت گذاشتن به شواهد و مشاهدات عینی زندگی فردی و اجتماعی که پایه علم و تغذیه کننده منطق ما هستند، باید فراموش نکنیم که "تئوری ها" ما را از واقعیات دور نکنند، تئوری ها باید واقعیات را بیان کنند نه بر عکس، ۳- در هر لحظه، حتی در نا امید کننده ترین شرایط، درک این حقیقت که مقاومت محکومین علیه حاکمین، اجتناب ناپذیر است؛ ارتجاع نمی تواند برای مدتی طولانی، حتی با تسلط کامل فرهنگ خودش، ثبات پیدا کند. چرا؟ چون بطور کلی، اقتدار و فرهنگی که بوجود می آورد و اشکال عینی موجودیت هایش، با خود در تناقض است. چرا با خود در تناقض است؟ چون کلا چیزی کاملا انسانی است و انسانها به خوبی و یا با زیبائی خاصی، گرایش به فهم، بقا، رفاه و تفنن دارند و هیچ زور و ظلمی را در دراز مدت بر نمی تابند. این موضوع هم اثبات نظری علمی دارد و هم میتوان آن را براحتی در دراز مدت، هر وقت و در هر محیطی، مشاهده و تجربه کرد.
در پاسخ به سئوالات، اینها چیزهائی ست که به ذهنم رسید.
در ارتباط و در ادامه با کامنت قبلی ام، مثلا عشق و تفریح و زدن و رقصیدن میتواند ارتجاعی باشد چون ممکن آست افکار را از اصل قضیه دور کند. اما در عین حال میتواند انقلابی باشد چون علیه یک اقتدار ضد لذت و یا اقتدار تنظیم کننده درجه آن در خدمت خود باشد. برای همین می بینیم که در همه چیز باید خوب فکر کنیم و سنجیده قدم برداریم و تأثیر عواقب اعمال خود را بر زندگی خود و دیگران تا آنجا که میتوانیم در نظر بگیریم. علمی و منطقی و سنجیده فکر کردن در ذات ما انسانها است. اقتدارگرایان، حزبی و دولتی و مذهبی، میخواهند این خصوصیات در انحصار خودشان باشد و ما آنرا تمرین نکنیم و روابط خود را با آن شکل ندهیم و با برخورهای احساسی ناعاقلانه، خود و دیگران را یا نابود کرده و یا به بردگی آنها بسپاریم. نمونه بسیار آشکار آن همین واقعه ای است که رزا در این صفحه به آن پرداخته. نمونه دیگر جنگهای درونی اسلامیون در خاورمیانه و جنگ اسلام و یهودی و مسیحی و نظیر اینهاست. ارتجاع میخواهد ما احمق باشیم. اولین قدم برای احمق بودن، ایدئولوژیک فکر کردن است نه منطقی و علمی فکر کردن. آنها از ما میخواهند مکتبی فکر کنیم. اگر غیر منطقی و غیر علمی فکر کنیم، مغز ما را قشنگ در خدمت اهداف خود شان در می آورند. خوب است که خون سرد باشبم، از زندگی لذت ببریم ولی باید مقاومت کرده و فرهنگ ارتجاع را در عمل و نظر تخریب کرده تا فرهنگ متین و زیبای تعاون و عشق و همبستگی (کمونیسم و آنارشیسم) را پرورش دهیم.
اوکی ما ما بحثی داشتیم قبلادر رابطه با جامعه و مردم، و مقایسه امروز و حداقل چهل سال ،ییش و در ادامه وضیعت مبارزاتی امروز مردم نسبت به قبل نظر من این بود که مردم خیلی اپورتونیسم و محافظه کار شدهاند، و شرایط اموروز با وجود وشناخت نسبی از سرمایه و دولتها نسبت به قبل توده بهتر عمل مبارزاتی داشتند و در ضمن نترس و شورشی بود علیرغم داشتن امکانات متعدد برای شناخت این وضیعت مردم خیلی پاسیو هستند، نمونه های فراوان میتوانم حداقل از ایران برایت بگویم در حال حاضر با فشار وحشتناک از نظر اقتصادی سیاسی فرهنگی نه تنها مردم متحد نشده اند بر عکس علیه هم توطعه دورغ ریا وکلائ همدیگر را بر میدارند ، حال در این میان تعدادی بر اساس شرایط اگاهی مبارزاتی پیدا میکنند من اصلا شکیندارم من از نظر عمومی میگم اینجا بحث استثنائ نیست ، متسئفانه خانوادههای ما که کلی مبارزه شکچه و اعدام شدیم هم این وضیعت را دارند، در خاتمه با دو مثال زحمت را کم میکنم قبل از بوجود آمدن فاشیسم و بعدش جامعه آلمان و جهان را نگا کن کتابی خواندم گریز از ازادی زمینه اولیه بوحود امدن فاشیسم در آلمان طبقه متوسط بود بعد از ان کتابی خوانم از ویلیام رایش از مکتب فژانکفورد بنام راوانشناسی توده ای فاشیسم که کتاب جالبی بود در انجا نشان میدهد چگونه احزاب کمونیستی در گیومه ومردم چگونه جذب فاشیسم مشدند اکثریت مردم در پیروزی فاشییزم نقشاساسی داشتند در واقع خودشان را هیتلر کوچک میدانستند
سلام دوباره
من فکر می کنم جریان تکامل بشر مارپیچی است که هر نسل حلقه ی مارپیچ بزرگتر می شود. اما گاهی با دست بالا داشتن ایدئولوژی حکومت، این مارپیچ دایره اش حتی نسبت به قبل نیزتنگتر هم می شود. تکامل برعکس و مثل سیاهچاله که تمام انرژی مثبت را در خود می کشد و بجز تاریکی و تباهی بر جا نمی گذارد تا باز یک نسل جدید مثل خورشیدی تولد یابد و حلقه ی مارپیچ تکامل کمی گسترش یابد.
در نوار صحبتهای منتظری (طراح ولایت فقیه) ترسی نهفته است که واقعیت دارد. اکنون نسل های پس از او اصلن اسلامی رفتار نمی کنند. جوانان فراری از رژیم را در خارج از کشور بپرسیم اغلب برای "آرزو های کوچک" فرار کرده اند. بدون حجاب زندگی کردن مثلن.
فکرش را بکنیم که این ها در بازی مرگ و زندگی بروی قایق های بادی در اقیانوس در واقع از زندگی در جهان اسلام فرار کرده اند و با ریسک زندگی شان.
در اسپانیا 1936مردم روستایی کلیساها را با نفرتی بیسابقه می سوزاندند و بدون درنگ اغلب کشیشها را کُشتند. اوج نفرت بود و من همیشه از اینهمه خشم مردم در فیلمهای مستند که می دیدم تعجب می کردم. الان پس از سه دهه دقیقن می فهمم که مردم حماقت را می سوزاندند و جهالت را تیر خلاص می زدند و آنها که با کلیسا همراهی کرده بودند بیشتر می کشتند و نفرتشان بیشتر بود.
در جایی مثل امریکای لاتین الاهیات رهایی بخش بود و برخی کشیشان خارج از دایره ی واتیکان با مردم بودند و شورشیدند...
برگردیم به نوار رسانه ای شده، به نظرم ما حتی در منتظری نیز الاهیات رهایی بخش را نداریم.انگار چانه زنی بر سر مُحرم بود و چانه زنی بر سر تعداد اعدامها و از سوی منتظری بدلیل ترس از خانواده های زندانیان...
برعکس حرفهایی که اینروزها "اپوزیسیون" ایران می گوید از اخلاق منتظری و در حمایت از او، اما این آخوند که هر شب هم برای مردم بالای منبر میرفت حتی یکبار هم اعلام نکرد ملاقاتهای زندانیان قطع شده، چون دارند زندانی می کُشند...نامه های یواشکی به امام و مسئولین...
او تاکتیک میزد چگونه از شورش ملت علیه ولایت فقیهش جلوگیری کند تا اسلام در خطر نیفتد...
گپ های خصوصی در جمع جنایتکاران.
همانطور که ما تنها در مواردی که اختلاف میان حکمرانان بیفتد از حقیقت آگاه می شویم آنهم در حد بسیار کم. این نوار نیز تنها از میان تضادهای موجود، رسانه ای می شود چون تشت رسوایی آنها بر زمین افتاده و اگر اینبار سیل بیاید، قرار است همگی را غرق کند.
انقلاب ایران، زمین را آنقدر عمیق باز کرد تا این دایناسورهای تاریخ از قعر و اعماق، باز بر سطح بیایند.
تنها آنانی چهره ی این نئاندرتالها را شناختند که انقلاب مشروطه را تجربه کرده بودند.
یاد پدرم جاودان که گفت: برو جلوی رادیو تلویزیون بجای این اعلامیه ها. دختر جان قرار است این آخوندها لچک را بر سرت کنند!
آنها که بر سینه ی دیوارهای زندان قلبشان با گلوله درید، برخن از قبلها پیش از این با تئوری "آنتی امپریالیست" شان گور خود را کنده بودند.
خیلی هایشان بمانند اصلانی و مصداقی ها الان هم هنوز و کماکان در پای منبر سینه میزنند. آنها تنها منبرشان را عوض کرده اند.
در زمانی که بیت رهبری و بیت ولیعهد رهبری، اختلاف در کمیت کُشتن داشتند.
از اخلاق آخوند منتظری و پایبندی اش در بی بی سی می گویند!
از کشفیات تازه در نوار جدید منتظری می گویند!
سیستم هم بلندگو می دهد مبادا بیضه ی اسلام را برید و تخش را کشید که در خاورمیانه دیگر سنگ بر سنگ نخواهد ماند برای استثمار و فوق استعمار...
بازی کثیفی است از زامبی های بجا مانده از کُشتار 67!
باشد که زلزله ی اینبار آنها را باز به فعر زمین بازگرداند.
اسلام پتانسیل الاهیات رهاییبخش را ندارد و هنوز هم بر طبق محمد پیامبر پدوفیلشان، کودک عروص می کند.
در سیستم کنونی دولا و راست شدن مسئله است. قبله ها البته متنوع. برخی قبله شان پول است برخی کعبه ی قدرت. نهایتش عمل است و همان دولا و راست شدن...
انقلاب در این زمانه همان ایستادن روی جف پاها است. حتی اگر در جلوی جوخه ی دار باشد و یا رقص مرگ بر طناب دار.
متاسفانه اینروزها مرگ هم افتخاری ندارد وقتی در کنارت باورمندان به رژیم اسلامی هم بردار می شوند. حال سلفی/سنی/بهایی...
پس شاید در این اوضای پر نفرت بواقع باید طناب دار را از گردن صدام هم باز کرد و چارپایه را از زیر پای داعش نکشید.
چرا که اینهمه قانون نفرت است. قانون آنهاست.
چرا که قانون اگر عشق باشد به زندگی، پس سوسکها هم حق زندگی دارند (با پوزش از سوسکک ها).
پس حق زندگی حتی برای دیکتاتور.
تا ما شبیه نفرتشان نشویم. تا ما همیشه بمانند نقاشی مخوفی در موزه ها همواره در کنارمان داشته باشیمشان و عکسی باشند تا در آلبوم هایمان نشانشان دهیم به کودکانمان برای شناسایی شان. تا نسل های بعدی منش شان را بشناسند. و هرگز دیگر اجازه ی قدرتگیری را نداشته باشند.
آیا ما به بلوغی خواهیم رسید که با بدی و در کنارش، اما خوب بمانیم؟
یا مثلن به احتیاج بردگی کنیم اما برده نباشیم؟
می دانیم که آنها هرگز نخواهند عشق را بفهمند و حق زندگی را.
بیشترین مجازات برایشان گرفتن حق مدیریتشان بر زندگی دیگران است که این خود مرگ است برایشان.
بگذاریم هر روز سه بار، یا نه 5 بار در روز به قبله شان تمکین کنند. آنقدر دلا و راست شوند برای خدایشان، تا بواسیرشان هم بیرون بزند. کسی را چه؟
ما حتی معالجه شان خواهیم کرد.
زنده بودن یک بار است و بسیار کوتاه. هر کس حق دارد آزادانه آنجور که می خواهد زنده باشد.
ما اما زندگی می کنیم. و اگر لزومش باشد در دفاع از زندگی خود و در حمایت از آن مجبور شویم، بی تردید خواهیم کُشت..
همانگونه که در روژاوا می کُشند.
همانگونه که داعش اسیر را مداوا می کنند.
تا زنده بماند. تا اگر خواست در قبیله اش تا کونش را پارچه ببندد و هر روز بر آقای پر ریشش تمکین کند...
زمین محل زندگی همه هست، حتی خر خاکی ها...
sorry AZ xARXAKI
حال کتابها نوشته اند برای انتقال "عنصر" آگاهی در جامعه ی خر خاکی ها!
اگر ما زندگیمان را خوب سامان دهیم و خوش!
مطمعنن خرخاکی ها نیز برخن به ما خواهند پیوست!
می توانند هم نپیوندند!
تا زمانی که حق حیات و تکامل ما را سلب نکرده و نخواهند زندگی اجتماعی ما را مدیریت کنند، چکارشان داریم؟ شاید مدفوع به زبانشان خوشتر است؟
بگذاریم دور از اجتماعات ما حالشان را ببرند تا زمانی که با این بو حال می کنند.
همه مثل همدیگر نیستند و ما نیز نباید سعی در منبر گذاشتن برایشان باشیم.
مثل بسیاری از زنان که شب و روز در تلاش برای سرویس جنسی و غیره ی شوهر در رابطه ای سادومازو...
تا زمانی که اینان برای زنان آزاد، منبر و تهدید نگذارند ما را با آنها کاری نیست. از چه آگاهشان کنیم؟ آنها دلشان به زنجیرهای طلای دست و پایشان خوش است... و تازه شاید درونن نیز از ایثار لذت میبرند و هدفی برای زندگی یافته اند و قبله ای؟!شوهر!
وظیفه ی ما امکان زندگی جور کردن برای آنانی است که چیز دیگر می خواهند.
وظیفه ی ما خلاصی خودمان است از سیستم بردگی. اگر ما نمونه ی خوبی باشیم برای دیگران، بی شک آنها نیز به ما می پیوندند.
چون حتی امکان تغییر ذائقه ی سوسکها و خرخاکی ها نیز می تواند عوض شود.
چون تنها یکبار ارگاسم واقعی، زندگی بسیاری را دگرگون کرده. می توان کتابها از آزادی نوشت، کنفرانسها در وصف اتوپیا گذاشت و بطور حزبی و سازمانی تبلیغ کرد. وقتی خود سخنران نمی داند و نکرده؟ چه فایده؟
آگاهی در پروسه ی مبارزه برای خود رهایی از بردگی و بندگی کسب می شود.
قیمت و هزینه دارد. بمانند رسیدن به قله، پس از تشنگی و گرسنگی و لذت دیدن عظمت طبیعت است. از آن بالا نمی توان کسی را به فراخوان به قله کشید. آزادی انگیزه ی آزاد شدن می خواهد. بسیاری انتخابشان را امنیت در حکومت داعش و رفاه نسبی گذاشته اند. بسیاری بدلیل همین رفاه به ایران بازگشته و آشتی کرده اند. بسیاری اصلن باور ندارند قله ای باشد که همراه شوند....
پس این میشود که ما سر به کوه زدیم با تعداد نه چندان زیاد و از هر آبادی هر روز چند نفر هم می پیوندند و خوشبختانه بیشتر هم می شویم. اما دست کسی گرفته نمیشود یا هل اش نمیدهیم. اگر انگیزه ای ندارد. احتمال زیاد بدلیل فوق ستم سیستم خواهیم توانست جامعه ی نو را بنا کنیم. اما همیشه هستند کسانی که همراه نخواهند شد. چه باک؟ همانجور که گفتم جا برای همه هست و قرار هم نیست که آگاهی را مثل آمپول بهشان تزریق کنیم. هم اینکه ارتجاع مجبورمان نکند و تبر بدست دنبالمان نیفتد کافی است و ما هم می گذاریم سر هم را بخورند و برای همدیگر منبر بگذارند. ما در حال انجام کار خودمان هستیم.
کار ما تبلیغ و ترویج و شعار و سمینار نیست.
کار ما ابتدا و آخر خود رها گردانی است.
چه انفرادی و چه بصورت جمع.
و این یک مبارزه ی واقعی است علیه منش/اخلاق/نوع زندگی موجود. این یک مبارزه ی هر لحظه ای است. این مبارزه، مبارزه برای بقا است در سیستم بردگی. در این مبارزه طول بقا و مدت و کیفیت زندگی مهم است. هر روز که به بندگی تن دادی 1 پوئن ازت کم می شود!
هر روز که زنده بودی ولی زندگی نکردی، یکروز به مرگ و نیستی نزدیکتر می شوی...
برای همین است که گاهی زنده ای را می بینی که در واقع خیلی وقت است که مُرده!
و گاهی این زامبی ها به ما ملحق می شوند تا زندگی را بو بکشند. در اوج بردگی به زشتی آن واقفند اما شهامت آزادی را ندارند. اگرنه اغلب همه می خواهند آزاد زندگی کنند اما در جهانی که هستند ارزش سینه ریزشان بیشتر است....
روزا جان بدادم برس کامنتم حذف شد
خوب تا آنجا پیش رفدیم که در اوضا حساس خوابی که لاجوردی و حاج داوود برای زندانیان دیده بودند، نقش بر آب شد همانطور که تو کامنت خود نوشته بودی در شرایط انقلابی خیلی از کشیش ها در اسپانیا همرا مردم چه نقش انقلابی آفریدند، ویا در فرانسه خیلی از انارشستها در حاکمیت بودند و در مرتبه نماینده مجلس در پارلمان بودند ، و طرف مردوم را گرفتند، مادامی که موضعع اش مشخص نبود مردم متوجه اهداف انها نشده بودند، مادر من هم پیش لاجوردی رفته بود و هم پیش آقای منتظری، مادرم میگفت این دو تا آدم از زمین تا آسمان فرق دارند ، روزا سال 60 خمینی پیش مردم ناجی مردوم بود و مردوم توهم داشتن. الان هم تز مردش داند استفاده میکنند، در ان شرایط کسی جرات بیان مخالفت با خمینی را نداشتن اصلا مسلئه جانه زدن نیست مهم اعتراض به آن وضیعت بود، تو تاریخ کذشته جهان ما جنایتهای فراوان داشتیم که کسی جرات اعتراض را نداشت اگر در خیابان زنی را کتک میزدند برای بی حجابی مردوم اعتراض علنی میداشتند کی جرات بی احترامی به خانومها را داشت؟ اصلا مقوله اعتراض در ایران معنی و مفهوم ندترد، روزا من فراموش نکردم که تعدادی از جان بدر بردگان شصدو هفد استفاده خود دارند من فقط مشاهده عملی خودم که در آن مقطع شاهد بودم بازگو کردم، من سال 67 نبودم و در جریان نبوده اما اگر آقای منتظری سال 62 63 نبود من هم اینجا نبودم که بتوانم در سایت تو اشتراک کنم کدام بهتر است ؟ خود در آن شرایط بذار و قضاوت کن خودت بهتر از من میدانی نبردی نابرابر حاکم بود،.،
روزا جان به دادم برس فرشته نجات من کامنتم محو شد plz فرشته نجات برای خنده
سلام مجدد روزا جان اینطور من متوجه شدم این کامنت یکبار میخوره یکبار پاس میکنه خلاصه جان ما را به لب میروسونه
شورایی جان
این کامنت زیر پُست قبلی بود که من برای خوانده شدن گذاشتم اینجا:)
سلام روزا جان خسته نباشی نوشته تو را سه با خواندم آره میدونم دلت خیلی خونه ، من فکر میکنم کمی بدونه پرده وبدون رودربایسی صحبت کنیم جهان امروز برای من و تو خیلی روشنه دلخوری و خون جگر خوردن من در مقطع از خودی هاست دورستر و روراست برات بگم ضربه ی که بطور اساسی بر پیکر ما فرود میاید از دوشمن نیست ما دشمن را میشناسیم و برخورد با ان را میدانیم، چه به شکل فردی وچه جمعی همانطور که تو نوشته قلبلی گفتم و شما متاسفانه نادیده و یا توجه نکردی، ضربه اساسی ما از خودمان و یا از کسانی که خودشان را از ما میدانند، خوب اگر اجازه بدهید یک مثالی برات بیارم امیدوارم از من دلخور نشی من دو دوره زنان بودم که میدانی زمانی که زندان جمهوری اسلامی دهه شصت زندان بودیم روزی صد نفر اعدام میکرند ورژیم از هیچکس نمی ترسید خلاصه بهت بگم کسی تو زندان جرت نفس کشیدن نداشت جامعه هم در خواب خرسی فرو رفته بود کسانی که حکم گرفته بودند در امان نبود ند سال 62 و 63 زندانها را طبقه بندی کرده بودند تمامی کسانی که شورشی، معتژض، سر موضعی بودند را به گاودانی حاج داوود برده بودند اگر در قیامت حاج داوود پیروز بیرون می امدن انموقع تیر خلاص در انتظار انها بود ، در مقطع حساس منتظری به داد ما رسید، روزا هر چه من بگم تو قبول نخواهی کرد مگر اینکه تو در آن شرایط بوده باشی ادامه دارد
در همین مورد: زندانیان قتل عام شده در 57 اغلب اکثریتی توده ای و توابان بودند و برای همین هم تاج زاده از "اصلاح طلبان" رژیم از اعدامشان پوزش خواست و بجا ماندگان در خارج جایزه باران شدند و تریبون دارند مثل منیره برادران (راه کارگری)، اصلانی (اکثریتی) و مصداقی(تواب)...
در خارج هم طیف "آنتی امپریالیسم" همیشه از کُشتار 67 صحبت می کنه و توده/اکثریت مراسم یادمان کُشتار 67 می گذارد...
همشاگردی های ما را در مدرسه همان از 60-64 زدند... پیکار-مجاهد-اقلیت- مائویست اتحادیه و "براندازها"
این طیف در خارج از کُشتار دهه ی 60 می گه و مراسم یادبود می گیره...
منتظری هم اعتراض اش پس از قتل عام بزرگ حکم گرفته های سال 67 است. منتظری وقت کشتن بچه های مدرسه ی ما پس از سال 60 کُجا بود؟ وقتی اعدام شدند و رژیم حتی اسمشان را نمی دانست و عکسشان را رسانه ای کرد تا اسمشان را در تحویل جنازه بداند!
زنان اقلیت و پیکار و طیف بر انداز را که پس از سال 60 گرفتند را برخن نگهداشته بودند و اغلب بدلیل زن بودن و "عقل ناقص" آزاد کردند.
دختران و زنان بندی را در سال 60 اما اغلب درجا کُشتند.
چک و چانه های کنونی و وقتی رژیم از "تصفیه" دهه 67 عذر می خواهد (تاج زاده) منظور کُشتن "غیر براندازها" در سال 67 است...
*در همین مورد: زندانیان قتل عام شده در 67 اغلب اکثریتی توده ای و توابان بودند و برای همین هم تاج زاده از "اصلاح طلبان" رژیم از اعدامشان پوزش خواست و بجا ماندگان در خارج جایزه باران شدند و تریبون دارند مثل منیره برادران (راه کارگری)، اصلانی (اکثریتی) و مصداقی(تواب)...
از نظر من رژیم از همان ابتدای قدرت جنایت کرده دهه 60 ای و یا کُشتار سال 67 نداریم. فرخ رو پارسا، تقی شهرام 4 نفر ترکمن توماج... جهان و سلطانپور... اینها مال همان سالهای 57-59 هستند و بمباران سنندج . یادمان اینها چه؟
در واقع نوار منتظری از بی اعتباری کشتار "غیر براندازها" که اغلب هم حکم گرفته اند می گوید.اسهال طلبها هم از کشتار 67 عذر می خواهند. در خارج هم بجا ماندگان از کشتار 67 جایزه می گیرند و در حال بوسه زدن به نعلین منتظری و بیت او. و هر ساله مراسم می گذارند برای کُشتار سال 67...
منظور من در کامنت قبلی این بود که اینها که برای بجا ماندن جایزه هم گرفته اند بواقع اغلب همان یهودیانی هستند که سوزاندن در کوره های هیتلری را سازماندهی کردند...
من از اینکه شما و بقیه رها از بند هستید خوشحالم.
از آنجا که رژیم به نوجوانان هم گیر می داد پس من هم می توانستم هم سرنوشت با شما می بودم. چه بسا من هم توسط اعتراض منتظری از مرگ یا زندان بجا مانده و یا رها از بند می بودم.
اما این از مسئولیت من نمی کاست که از اعدام در همان بدو قدرتگیری رژیم نگویم و اعتراض نکنم.
در زمان کنونی عاشورا/تاسوعای کُشتار 67 است. چرا که طیف "چپ" حامی رژیم هم سرش بالای دار رفته. چرا فقط کُشتار در این سال مطرح میشود؟ چرا بجا ماندگان تواب این سال تریبون و جایزه می گیرند؟ چرا تاج زاده ها فقط از اینها عذرخواهی می کنند؟ چرا منتظری که دستش به خون اعدامیان اغشته، بخاطر اعتراض به فقط کُشتار 67 یکباره جنایاتش بدلیل همین یک اعتراض شسته می شود؟
دشمنان خلق و مردم تنها آنانی نیستند که شلیک می کنند. اغلب آنان که برای صاف کردن جاده قدرت رژیم اسلامی دست داشته اند مثل اکثریت/توده/راه کارگر... اکنون قهرمانشان منتظری است.
بواقع قهرمانشان آخوند ولایت فقیح است...
میان لاجوردی جنایتکار که دوست و دشمن رژیم را کُشت و آخوند نظام منتظری که دشمن نظام را به مرگ حکم میدهد انتخاب کنیم!
میان اسهال طلب شرمنده و احمقی نژاد هم انتخاب کنیم!
این فعلن وضعیت "اپوزیسیون" خود تبهکار رژیم است که در بقدرت رسیدن فاشیسم کوتاهی نکرد.
و خود اینک لاشه در آغوش براندازها در خاوران خفته...
و هر سال نیز عاشورای دهه ی 67 می گیرند و بارسانه ای شدن نوار منتظری اینک قرار است برای تسلای روح او صلوات هم بفرستند!
انتقاد من بواقع شستن دست رژیم تبهکار است که گویا سال 67 زیاده روی کرده و دوست و دشمن را یکجا کُشته!
و ولیعهد نظام هم اعتراض کرده...
وقت آن نیست که ما سیستم کوره های آدمسوزی فاشیسم را ببینیم؟ هم یهودیانی که دیگران را به اتاقهای گاز هدایت کردند؟
آیا آنان قهرمانند؟ چون بجا مانده اند؟
شورایی جان نوشتی: اگر آقای منتظری سال 62 63 نبود من هم اینجا نبودم که بتوانم در سایت تو اشتراک کنم کدام بهتر است ؟ خود در آن شرایط بذار و قضاوت کن خودت بهتر از من میدانی نبردی نابرابر حاکم بود،.،
رزا: هویدا پدربزرگ من را که بیگناه بود از زندان آزاد کرد! صلوات به روحش!
آیا هویدا قهرمان بود؟
مسئله سیستم پادشاهی و رژیم اسلامی است که اصولن بر پایه ی بگیرببند و اعدام و شکنجه...
حال شما و پدربزرگ من شانس آوردند.
آیا این از دجالیت سیستم می کاهد؟
من مخالف اعدام حتی صدام و ژنرال شیمیایی اش بودم و هستم. اما نباید هم از کفتارهاقهرمان ملی ساخت. بخصوص که منتظری بیش از خمینی ولایت وقیح ساخت و تئوریسینش بود.
اختلاف ولیعهد نظام با اعدامها اختلافی تاکتیکی برای حفظ نظام بود. این را نباید از یاد برد. چرا منتظری اعتراضش را علنی نکرد؟ نامه یواشکی به امام و رسانه ای کردن پس از پوسیدن اجساد و رسانه ای کردن برای ماهی گیری در فرصت های مناسب!
سلام مجدد روزا اینجا نه صحبت از قهرمان بودن منتظری در میان است و نه انقلابی بودن ایشان شما طوری صحبت میکنید و انتظار دارید که آقای منتظری باید علنی برای خمینی علنی نامه مینوشت و یواشکی اینکار نمی کرد اینجا صحبت از یک کشتاری عظیمی بود که هیچکس درون رژیم جرات مخالفت با خمینی را نداشت بنظر من نباید پدیده ها را سیاه و سفید ببنیم روزا جان نگاه من را با ان کسانی که نان را به نرخ روز میخورند نگاه نکن من از وضیعتی صحبت میکنم که مسئولان رژیم مسلئه زندان سیاسی را کلا جارو کنن واین حرکت بتوسط هواداران منتظری لو رفت اما در رابطه تاج زاده و عذرخواهی از خانواده ها گویا اکثر انها اکثریت و توده ی بوده ند من واقعا نمی دانم
شورایی جان نوشتی: شما طوری صحبت میکنید و انتظار دارید که آقای منتظری باید علنی برای خمینی علنی نامه مینوشت و یواشکی اینکار نمی کرد اینجا صحبت از یک کشتاری عظیمی بود که هیچکس درون رژیم جرات مخالفت با خمینی را نداشت بنظر من نباید پدیده ها را سیاه و سفید ببنیم ..
رزا: دقیقن . من انتظارم همین بود. برای همین نیز از الاهیات رهاییبخش در امریکای لاتین و فرق آن با بیضه ی اسلام نوشتم.منتظری یواشکی نامه نگاری می کرد و خودش جفت پا داخل حکومت بود. برای همین هم ترس از افشای جنایت پس از مرگ خمینی داشت که مبادا دامن ابایش به این خونریزی و کشتار عظیم آلوده شود. چون خمینی مریض و منتظری نیز طبق خبرگان و خمینی ولایت را قرار بود بگیرد و رهبر شود و برای همین هم این چند نفر با گزارشهای دروغ قصد همراهی منتظری با کشتار را داشتند. می خواستند زیر رهبری آینده نیز قاضی شرع شده و در وزارت بمانند. داشتند به منتظری بعنوان ولیعهد رژیم جواب پس می دادند.
منتظری باید افشای علنی می کرد قدرتش را داشت...
آش آنقدر شور است که شهاب برهان هم متنی نوشته بسیار جالب:
ارزش نوار صوتی آیت الله منتظری در چیست؟ / شهاب برهان
http://roshangari.info/?p=2334
روزا گرامی صحبت اصلی ما از یک واقع تاریخی است که باید نطر ما از آن شرایط باید مشخص باشد، شما طوری برخورد میکنید ،گوی من دارم رژیم راتطهیر میکنم خود من سال 59 دسگیر شدم ما از روز اول با رژیم مخالفت کردیم ، وبهائی ان را هم پراداخت کردیم هیچ که ندونه تو میدونی که نظر من به دولتهل و سزمایه داری و اوضائ امروز چیه و در این رابطه میان بر نمی زنم ار اولش هم گفتم که ااگر انسان ها اگر در شرایط واقع نباشد نمی تواند درک مشترک داشته باشد جمهوری اسلامی تصمیم نهایی خودش گرفته بود که دگر بار بامقوله زندانی سیاسی در جامعه نداشه و با کشتار 67 برای همیشه زندانبان در زندان پاکسازی شود، اگر توجه داشته باشی با وجود شهامت باز از جو موجود حراص دارد اگر میبنی ایشان یکی به میخ و یکی به چوب میزنه دقیقا از ترص جونش هم است تو حتما میدانی سر پیر مرد شریعتمداری چه آورند کسی که زمان شاه جون خمینی را نجات داد، باز هم اگر زندگی سیاسی طالقانی و منتظری را در زندان جمهوری اسلامی توجه کنی و مقایسه این دو نفر با لاجوردی و رفسنجانی و خامنه ی وددر اخر باموتلفه مقایسه کنی میبنی انها با چپها و مجاهدین مرزبندی داشته و همه انها را نجس میدانستند، این در حالی بود که طالقانی و منتظری این نظر را ن؟اشتند، باز هم اگر یادت باشه همه کسانی که چه خوب چه بعد در روند سنگ اندازی جمهوری اسلامی ایران از روند جهانی شدن رژیم مانع میشدن حذف شدند ،بهشتی،طالقانی،حزب جمهوری اسلامی ،رجائی، باهنر ودر اخر احمد خمینی نور چشم خمینی وبعد از ان تعدادی از اطلاعات بالای رژیم این نتوانستن به منتظری غالب شوند نفوذ ان در جامعه و حوزه بود سپاس از روزا وهمه دوستداران ارشیو روزا
با پوزش انجا که میگم یکی به میخ و یکی به تخته میزنه منظورم منتظری است اگر توجه کنید، اینکه موقیعیت شغلی و مقام خودش را از دست بدهد اصلا ناراحت نیست بلکه از جانش میترسه مثالم از شعریتمداری را هم توضع دادم با پوزش
روزا جان برام خیلی عجیبه پیک نت راه دوده خیلی عجیبه یک کلمه در رابطه منتظری و فایلش صحبت نکرد
اکر یک لحظه خودومون از نظر منافع فردی کنار بگذاریم و واقیعت های موجود را رصد کنیم به خیلی از حقیقت نزدیک میشیویم، امروزه اگر روزنامه و سایت را نگاه کنیم راست و چپ در گیومه چگونه پس از فایل آقای منتظری کنار هم قرار گرفتن، بقول ویل یام رایش جقدر در کتابش ،روانشناسی توده ی فاشیسم، گفت این احزاب یک شبه عوضی میشوند و رخت دوروغین خودشون عوض میکندند، روزا جان شاید باور نکنید کادی که پسر منتظری کرده اونجای رژیم نیشادور ریخته که از سوزش ان نمیتوانند کاری کنند لاریجانی اعلام جهاد کرده و از پیروان خمینی خواسته که علیه این حرکت جهبه تشکیل بدهند رژم از این میترصد که دوباره اسنادی در این ضمیمه افشاگری شود،
سلام همگی خسته نباشید روزا جان دوست داشتم نظر نهائی خودت را بعد از کامت اخرم بگی و بحث تمام کنیم و روشن شدن حقیقت را بر آیندگان بسپاریم برات آرزوی موفقعت وپیروزی دارم
روزا جان شاید باور نکنید کادی که پسر منتظری کرده اونجای رژیم نیشادور ریخته که از سوزش ان نمیتوانند کاری کنند لاریجانی اعلام جهاد کرده و از پیروان خمینی خواسته که علیه این حرکت جهبه تشکیل بدهند رژم از این میترصد که دوباره اسنادی در این ضمیمه افشاگری شود،
رزا: سیستم بسیار هوشمند تر عمل می کند تا "اپوزیسیونش"
اینهمه افشاگری مزه ی پرتغال در تابستان می دهد.
اگر فایل منتظری در وقتش منتشر می شد همان توت فرنگی در تابستان بود. خمینی رو به موت بود. جام زهر خورده و جنبش بیرون به حمایت از جنبش داخل زندان می پیوست.
برای همین همه ی اعدامها مخفی بود و ترس بود از اطلاع خانواده ها...
اینک بعد از 28 سال این نوارهای کمپوت شده سرطان زا است این کالا که به فروش می رود. آنقدر بی اثر است این افشاگری که سه "تروریست" برادر را همین دیروز کُشتند. هفته ی پیش هم 22 نفر کُرد را به جرم داعشی بودن!
بیشماران در سلولهای مرگ... و اعترافات جلوی دوربین صدا و سیما...
نوار منتظری اینک کالای خوبی برای فروش در بازار سیاست است و نوارهای آینده اش...
اگر به وقت خودش منتشر می شد، تغییری بود در سیاست...
منتظری خود می دانست و اعتراضش به همین دلیل یواشکی بود.
متاسفم برای خودمان که اینهمه بی قهرمانیم!
ای کاش یک نفر زنده می ماند تا واقعیت را آنجور که بود باز می گفت!
تنها صدایی که به حقیقت می ماند از درون زندان لینک زیر است:
تاریخ آرمانخواهان - درباره کشتار زندانیان سیاسی دهه خونین 60 - گفتگو با وحید صمدی
https://youtu.be/7trYS3OrjDg
بقیه یک مُشت کاسبکارند و خریدار و فروشنده...
میدانید شورایی جان که من از این کالا هایی که کاذب است نمی خرم!
ترجیحن از تولید به مصرفم!
بگذاریم آنقدر سر و کول هم بزنند تا جانشان در آید.
هر چه به هم مشغول شوند، بهتر برای ما...
زمان بیشتر برای تفکر که چگونه می توان باز مثل 57 از دیوار اوین ها بالا رفت و قفل زندان گُشود....
پیروز باشید
اوکی انچه برای من مهم است در میان نفعی به مردوم باشد؟ همنانطور که سال 63ve 64 توانستیم با از مرگ نجات پیدا کنیم من حرفتو قبول دارام اگر به موقع افشا میشد خیلی تائثر داشت ولی حالا که نسل جدید از گذشته هیچ نمیداند اثر اجتماعی خودش را خواهد گذاشت مثلما بی تاثیر نخواهد شد، موفق باشید
روزا جان ما دورانی زندگی میکنیم که همه چی در حال خوش شدن است من از موضع اینکه چند پیراهن پاره کردنم نیست من قبل از ان که قفل های زندانهای اوین را باز کنیم ،از مادران عشق صحبت میکنم،، مادرانی که با هزاران امید برای رهائی انسانیت پر پر شند وقتی در خلوت مادرم را در بغل خود میفشارم یاد مادرانی می افتم که چهار فرزند عزیزشو از دست داده میدانی جرمشون چه بود، عشقش به انسانیت ،ما نمی توانیم به سادگی از کنار ان میانبر بزنیم، دورسته روزا جان قضیعه خرید و فروش نیست، موضع از کسانی است که این جانیان هر چه میکشند سیر نمی شند،،باز هم دورخیز گرفتن و تدارک کشتار عظیمی را دارند مادرانی که در شوروی سابق از 1917 بتوسط مارکسیستا و لنیستها کشتار شدند چند نسل گذشت، بعد از گذشت یک قرن کدام قفل های زندان بازشد؟ کدام جانیان محاکمه شد؟ چندین نسل از مادران عشق گذشت و همه نسل ها منتظر ماندن ولی آب از آب تکان خورد و الان جمهوری اسلامی با همان نسل های باقی مانده روسیه دارند مردم بی دفاع راسوریه را بمب باران میکندند، فراموش نکردیم شعارهای مسخره رژیم نه شری نه غربی، امیدورم روزی، روزگاری ، دنیا به رنگ آینده بدرخشد، لحظاتی هستند دوران سازند و دورانهائی هستند که از این لحظات سرشارند، در خاتمه امیدوارم سرنوشت مادران عشق در کویر لوت روزی سرنوشت ساز باشد، شایددر کویر لوت بارانی ببارد و لاله های عشق با مادران عشق که فرزندان عزیزانشان خود را از دست دادند آشتی برقرار شود
با پوزش چند باره شرمنده،،انجا که اشاره به مادران عشق 1917 میکنم منظورم فرزندان مادران عشق و هسثی هستند که بتوسط دولت لنین کشتار شدند
توجه توجه و باز هم توجه روزا در آزادی بیان آغای ناصر پای دار مقاله ی نوشته بنام جنبش شورائی و اشاره ی به کمون پاریس وکموناداردها کرده و با رد حزب ومخرب بودن آن و به پیروزی باکنون و پرودن وانارشیستهای {برههودی} کرده روزا لطفن من بودم این چه واژه ی است برهودی من به آغای ناصر پایدار در مواضع جدید تبریک میگم
جالبه کامنت ما با نوشته اغای ناصر پایدار و جنبش شورائی و رد نظرات حزب لتینی و پیروزی کموناردها و مسائلی که پیرامون ان از دیدگاه مارکس مطرح میکند، خیلی تماشائی است اینجا خیلی جالبه که دوروغ های اغا ناصر را افشا کنم اولا اغا ناصر خودشوجای کارگر غالب میکند و در کذشته هم دوستان و رفقای کارگر که به جنبش شورائی تعلق داشتند و در این راستا مبارزه کردند را زیر سئوال میبرد و توهین میکند، و حالا از خواب خرگوشی بیدار شده و بدون اینکه درگذشته به چه سازماندهی کارگران معتقد بوده پوست عوض میکنه ومباز از موضع بالا برخورد میکنه و به انارشیستها و شخصیتهای بیاد ماندی کمون پاریس توهین میکند، در آینده بیستر خواهیم نوشت،
از موضع بالا برخورد کردن خصلت تمامی ایرانیان است، متاسفانه کسانی که در گذشته موضع دیگری داشتند حال نظراتشان عوض شده اصلا عیب نیست تازه خیلی هم خوبه به شرط اینکه صادقانه از خود انتقاد کنند، این جمائت نه تنها انتقاد نم کنند بلکه از طبقه کارگر هم طلبکارند برای نمونه از هزاران تناقض یکی را بازگو میکنم اغای پایدار سالگرد یداله خسروشاهی میگوید، کارگران به یدواله چه داده بود که یدواله به انها بدهد؟ اینجا دقیقا به مبارزه طبقاتی به شکل بده بستون نگاه میکند، در این مقاله جنبش شورائی و نوع سازماندهی شورائی را مطرح میکنه سازماندهی شورائی نباید فقط جمع کردن کارگران در شورا باشد، و یا در جمبندی مبارزات کارگران داخل ایران در سازماندهی کارگران مستقل با دشنامگوئی کارگران مبارز انها را خاع صلاح میکند، ودر اخر با رد نوع سازماندهی لنیستی ،حزبی که واقعا باید به او تبریک گفت و یک قدم بجلو است در ادامه جوهر رد حزبی لنیستی خشک نشده حمله خودشو به شخصیت های کمون پاریس و اناشیستها ادامه میدهد، امیدوارم که در آینده اغا ناصر بتواند خودشو با جریان شورا های واقعی ضد سرمایهداری جهانی هماهنگ کند،
کمون پاریس قابل انتقاد بود ولی مارکسیتها همیشه دوست دارند قدرت را بدهند دست مارکسیستها و در انحصار خودشان نگه دارند. کمون پاریس راه ارباب شدن بر کارگران را میتوانست در پیش گیرد و بخشا در چنین جهتی بود چون سیستم انتخابات بجای دموکراسی مستقیم همین راه است. آنارشیستها انتقاد خودشان را به کمون پاریس دارند، انتقادی که مثل انتقاد مارکسیتها اقتدارگرایانه نیست.
چون نظرات آقای پایدار مطرح شد، در اینجا به نظرات او می پردازم.
مقاله آقای پایدار:
http://www.simayesocialism.com/wp-content/uploads/2016/08/DULATGOZAR.pdf
این مقاله علیه حزب سازی و لنینیسم است. این برخورد درست است ولی دو ایراد اساسی دارد:
1 - بر خلاف نظر آقای پایدار، مارکس به حزب معتقد بود و بعد از کمون پاریس هم با احزاب سوسیال دموکرات آلمان و فرانسه ارتباط داشت و موضع خاصی علیه شرکت کارگران در احزاب و انتخابات و ورود به دولت از طریق پارلمان نداشت. این بحثی طولانی دارد و پای انگلس و نظر او در ارتباط با شرکت در مبارزات پارلمانی نه شورائی نیز در میان است. در انتقاد مارکس به کمون پاریس میتوان رد پای دولتی که محصول انتخابات است را ببینیم. یعنی ما نمی بینیم که دولتی وجود ندارد، دولت وجود دارد و این دولت حاکمیت مستقیم کارگران بصورت شوراها نیست، بلکه حاکمیت غیر مستقیم کارگران توسط نمایندگان آنهاست که با تکبری که مارکس داشت و به مارکسیستها به ارث رسید، معمولا می شود مارکسیستهای تحصیل کرده را انتخاب شده و در دولت "پرواتاریا" دید.
2 - بر خلاف نظر آقای پایدار، نظرات باکونین آنارشیست بسیار به نظرات آقای پایدار در ارتباط با اهمیت "شوراها" نزدیک است، نه به نظرات مارکس. سیر تحول رابطه مبارات کارگران بعد از کمون پاریس با دولت و مسئله نقش تشکا کارگری، دقیقا چنین چیزی را نشان میدهد، جنانچه همه مارکسیستها با توصیه مارکس و انگلس دنبال درست کردن حزب و شرکت در دولت می روند، آنارشیستهای کارگر دنبال درست کردن تشکلات خودگردان و مستقل کمونیستی کارگری که معروف است به سندیکا و یا اتحادیه های انقلابی. آقای پایدار سعی میکند که سندیکاهای کمونیستی کارگری را با سندیکاهای کارگری رفرمیستی یکی نشان بدهد و یا معلوماتش آنقدر کافی نیست که این تفاوت را ببینید.
Naser Paydar - راهبرد لنینی مبارزه ی طبقاتی و جنبش کارگری جهانی
https://youtu.be/Jri_IHvtdcA
Yashar Barikani
اگر قرار باشه کارگرا به کارگرا حکومت کنن، پس چرا دیگه اصلا حکومت کنن؟! اگر قرار مردمسالاری باشه، اون وقت کی باید زیردست باشه؟
رزا: از آنجایی که اطلاعاتم در مورد ناصر پایدار کافی نبود کمی دیر جواب می دهم. راستش من اولین بار از دست زنی در اعتراضات جلوی سفارت اعلامیه ی ایشان را گرفته و خواندم. یک اطلاعیه ضد زن توسط یک زن پخش می شد که نوشته بود فمینیسم تضاد کالیندورایس و بوش است یا کلینتون یادم نیست کدامشان. اگر یک مرد اعلامیه را پخش می کرد تعجبی نمی کردم!
اکسیون 4 گروه زنان بود و کادرهای مردانشان جراعت همچنین کاری نداشتند.
همانجا بیخ خر این زن را گرفتم.
اسم ناصر پایدار را از آنجا یادم بود.
نوار یوتیوب ارزشش تنها در معرفی این فرد است و نه بیشتر...
کامنت یاشار هم زیر این کلیپ با مُسما است.
به راستی قرار است که این بار حاکمیت لغو شود و یا باز حکومت داشته باشیم؟
گهی زین به پُشت و گهی پشت به زین؟
اما در واقع قرار است دولت و حاکمیت و سلطه و هیرارشی و... لغو شود!
البته اغلب "نخبگان" بحثشان حول این می گردد که حالا این بار کی بشه سرور! و ساختار این سروری چگونه باشه!
مارکسیسم را هر جور هم رنگ کنند باز هم غاز نمی شود!
بعد از 150 سال معلوم نیست که چرا هنوز "اپوزیسیون" سرمایه داری قرار است مارکسیسم را تفسیر جدید کند؟
مثل قران با تفاسیر جدید و مدرنیزه کردن! محمد نگفت گردن بزنید! چند همسری هم وقتی است که عدالت را برقرار کنید! پدوفیلی هم زمان جنگ است و ...
خوب وقتی مارکس خودش در زندگی توی 1 انقلاب هم شرکت نکرده و مفسر انقلابات زمان خودش بوده چند همسری داشته و میانه اش با دولت و حزب و پارلمان هم حسنه بوده...
چه اجباری هست در احیای مارکسیسم؟
این مکتب هم کُلی گند زد و من واقعن نمی فهمم این همه بحث و جدل با این دایناسورها را.
مهم به نظرم تمرکز روی شکلهای نوین سازماندهی باید باشد و اگر جامعه به بلوغ برسد اینهمه را به خاک خواهد سپرد.
اینکه اینها اندیشه های آتونوم را به مکتب خود می خواهند بچسبانند مهم نیست چون در پروسه ی مبارزه مردم عمل را می بینند و نه حرفهای پوچ...
همانطور که برای شناخت اسلام هم باید دید محمد خود چرا با کودک ازدواج کرد و عمل سیاسی مارکس و زندگی شخصی او نیز چگونه بود؟
خصوصی سیاسی است...
مارکس هم در صدر یک حزب بود میشد پولپوت حالا صدر شورا یا صدر حزب یا صدر طبقه و...الان هم صدر مکتب مارکسیسم...
تئوری های آنارشی وابسته نیست یکروز باکونیسم فردا گُلدمنیسم...
تنها مکاتب هستند مانند شیعه ی چند امامی مائویسم تروتسکیسم لنینیسم و...
بقای مارکسیسم بدلیل آلودگی مذهبی است که بخش "روشنفکر" را ارضا نکرده و میروند بجای مذهب ، مکتب انتخاب می کنند. در حالی که اصلن هیچگونه علمی نیاموخته اند مکتب شان را علمی هم می نامند!
بجای نماز گزاری بروی قبله، نگاهشان به کودتای 1917 است و تمام بحثها هم بروی همین مقطع زمانی!
انگار قرار است در 1400 سال به خواب برویم و یا در لجنزار اکتبر...
تئوری ها از دل جنبش بیرون می آیند و تازه وقتی که همه چی بگذرد تحلیل می شوند.
یا باید قلم بدست در حال تحلیل بود و یا داخل جنبشها دست و آستین بالا زد...
باید راههای جدید را آزمایش کرد. تاریخ فقط تنها خوبی اش این هست که دوباره در چاله چوله های گذشته نیفتیم، نه اینکه روی آنها ماله بکشیم. توجیه و تفسیر مارکسی کمکی نخواهد کرد.
ما با نابودی زمین مواجه هستیم و اگر قرار است زندگی را تضمین کنیم بعنوان انسان باید روی تفکر و عمل کلکتیو حساب کنیم و از مذاهب و مکاتب و رهبران فکری فراتر برویم.
دوران اینهمه گذشته
وقت کم است
که باز صد سال آینده را با بحث صد سال گذشته تلف کنیم...
2 - بر خلاف نظر آقای پایدار، نظرات باکونین آنارشیست بسیار به نظرات آقای پایدار در ارتباط با اهمیت "شوراها" نزدیک است، نه به نظرات مارکس. سیر تحول رابطه مبارات کارگران بعد از کمون پاریس با دولت و مسئله نقش تشکا کارگری، دقیقا چنین چیزی را نشان میدهد، جنانچه همه مارکسیستها با توصیه مارکس و انگلس دنبال درست کردن حزب و شرکت در دولت می روند، آنارشیستهای کارگر دنبال درست کردن تشکلات خودگردان و مستقل کمونیستی کارگری که معروف است به سندیکا و یا اتحادیه های انقلابی. آقای پایدار سعی میکند که سندیکاهای کمونیستی کارگری را با سندیکاهای کارگری رفرمیستی یکی نشان بدهد و یا معلوماتش آنقدر کافی نیست که این تفاوت را ببینید.
رزا: پایدار هم در گروه دزدان مارکسیست قرار دارد البته کمی دیر شروع کردند!
باید بیشتر مراقب بود مبادا تحت نام آنارشی، گندکاری نگذاشت. اگرنه همیشه وقتی کفگیر مارکسی ها به ته دیگ بخورد، دزدی ایده شغل شریف تاریخی آنها بوده...
چند سال دیگر بگذرد ایرانی ها آنارشی مارکسی را نیز کشف خواهند کرد!
بقولی گلوتامات را روی گُه هم بریزند، قابل خوردن می شود!
:)
واقعا هم!
رزا نوشتی:
بقای مارکسیسم بدلیل آلودگی مذهبی است که بخش "روشنفکر" را ارضا نکرده و میروند بجای مذهب ، مکتب انتخاب می کنند. در حالی که اصلن هیچگونه علمی نیاموخته اند مکتب شان را علمی هم می نامند!
پائین تر نوشتی:
تاریخ فقط تنها خوبی اش این هست که دوباره در چاله چوله های گذشته نیفتیم، نه اینکه روی آنها ماله بکشیم. توجیه و تفسیر مارکسی کمکی نخواهد کرد.
ممنون رزا، ایده های بسیار آموزنده ای هستند.
u are w
ارسال یک نظر