رزا: پسرک جوان سالهاست که در جهان مجازی قهرمانش قاتل نوجوان سال 2009 است، که 15 نفر از همشاگردی هایش را کُشته.
سالها در بازی کامپیوتری، به مغز همشاگردی شلیک می کند. دیروز او خود دست به اقدام میزند و به فروشگاه زنجیره ای مکدونالد میرود. با فیسبوک همه ی دشمنان/دوستانش را به آنجا دعوت کرده.
با لباسی سراپا مشکی و کوله پشتی قرمز، داوود/ دیوید جلوی در، با تپانچه ای پر از گلوله های مرگبار به سر جوانان/نوجوانان شلیک می کند.
در پارکینگ فروشگاه متواری شده و با مرد تُرکی که با لهجه به او فحش می دهد: تُرک گوه، من آلمانی هستم...
بعدن یک کیلومتر آنطرف تر آخرین گلوله را برای خود صرف می کند تا باز در بازی های مجازی، قهرمان نسلهای پس از خود شود.
آنها که در آپارتمانهای تنگ زندگی می کنند. بدلیل تبار خارجی در فقرند.
نسلی که خود را آلمانی می داند اما به هویت ایرانی/آلمانی، کُرد/آلمانی، تُرک/آلمانی...
با قرص ریتالین مدرسه را دوام آورده.
نسلی بدون عشق. نسلی بدون همشاگردی. نسلی بدون حتی یک دوست... نسلی تنها...
وقتی عشق نباشد، جایش را نفرت پر می کند.
من برای مادرش و مادران همشاگردیهایش دلم می گیرد.
ما اشتباه کرده ایم.
نخواستیم/نگذاشتیم که به هم جوش بخوریم/ بهم جوش بخورند.
کودکانمان را نفله کرده ایم و خود مجازات شده ایم.
باشد که این خون روی سنکفرش چشمانمان را باز کند برای همبستگی
برای ایجاد تغییر
برای عشق
تا جوانی نخواهد مغز جوان دیگری را نشانه برود.
در جریان تیراندازی در مرکز خرید المپیای مونیخ دستکم ۱۰ تن کشته و ۱۶ نفر
دیگر زخمی شدهاند. فرد مهاجم یک جوان ۱۸ ساله آلمانی- ایرانی بوده که
کشته شده است. انگیزه مهاجم از دستزدن به این کشتار هنوز روشن نیست.
شمار قربانیان تیراندازی در مرکز خرید اولمپیک، واقع در شمال غربی شهر مونیخ آلمان به ۹ نفر رسید. فرد مهاجم نیز کشته شده است. به گفته رئیس پلیس مونیخ در این تیراندازی ۱۶ نفر زخمی شدهاند که حال سه نفر از آنها وخیم است.
پلیس مونیخ حوالی ساعت دو بامداد شنبه اعلام کرد که مهاجم یک جوان ۱۸ ساله ایرانی-آلمانی بوده و از سالها پیش در مونیخ زندگی میکرده است. به گفته پلیس جوان مهاجم سابقه جنایی نداشته و برای پلیس کاملا ناشناخته بوده است.
در گزارشهای نخستین تعداد مهاجمان سه نفر اعلام شده بود. اما رئیس پلیس مونیخ گفت به نظر میرسد که مهاجم به تنهایی دست به حمله زده است. نام و هویت کامل مهاجم نیز هنوز فاش نشده است.
هنوز روشن نیست که فرد مهاجم خودکشی کرده یا بر اثر شلیک پلیس کشته شده است. پیشتر گفته شده بود که او خودکشی کرده است.اما پلیس اکنون میگوید تحقیقات در این باره هنوز ادامه دارد. همچنین گفته میشود که جسد مهاجم در یک کیلومتری محل حادثه پیدا شده است.
مقامهای پلیس مونیخ در نخستین ساعات پس از تیراندازی در مرکز خرید اولمپیک از احتمال "انگیزه تروریستی" در پس این کشتار سخن گفته بودند، اما بامداد شنبه اعلام شد که انگیزه مهاجم هنوز ناروشن است و تحقیقات در این زمینه ادامه دارد.
مقامهای پلیس بایرن همچنین گفتهاند که تاکنون شواهدی پیدا نشده که نشان دهد حادثه مرکز خرید اولمپیک مونیخ انگیزهی اسلامگرایانه داشته است.
سالها در بازی کامپیوتری، به مغز همشاگردی شلیک می کند. دیروز او خود دست به اقدام میزند و به فروشگاه زنجیره ای مکدونالد میرود. با فیسبوک همه ی دشمنان/دوستانش را به آنجا دعوت کرده.
با لباسی سراپا مشکی و کوله پشتی قرمز، داوود/ دیوید جلوی در، با تپانچه ای پر از گلوله های مرگبار به سر جوانان/نوجوانان شلیک می کند.
در پارکینگ فروشگاه متواری شده و با مرد تُرکی که با لهجه به او فحش می دهد: تُرک گوه، من آلمانی هستم...
بعدن یک کیلومتر آنطرف تر آخرین گلوله را برای خود صرف می کند تا باز در بازی های مجازی، قهرمان نسلهای پس از خود شود.
آنها که در آپارتمانهای تنگ زندگی می کنند. بدلیل تبار خارجی در فقرند.
نسلی که خود را آلمانی می داند اما به هویت ایرانی/آلمانی، کُرد/آلمانی، تُرک/آلمانی...
با قرص ریتالین مدرسه را دوام آورده.
نسلی بدون عشق. نسلی بدون همشاگردی. نسلی بدون حتی یک دوست... نسلی تنها...
وقتی عشق نباشد، جایش را نفرت پر می کند.
من برای مادرش و مادران همشاگردیهایش دلم می گیرد.
ما اشتباه کرده ایم.
نخواستیم/نگذاشتیم که به هم جوش بخوریم/ بهم جوش بخورند.
کودکانمان را نفله کرده ایم و خود مجازات شده ایم.
باشد که این خون روی سنکفرش چشمانمان را باز کند برای همبستگی
برای ایجاد تغییر
برای عشق
تا جوانی نخواهد مغز جوان دیگری را نشانه برود.
عامل تیراندازی در مونیخ یک جوان ۱۸ ساله بوده است
شمار قربانیان تیراندازی در مرکز خرید اولمپیک، واقع در شمال غربی شهر مونیخ آلمان به ۹ نفر رسید. فرد مهاجم نیز کشته شده است. به گفته رئیس پلیس مونیخ در این تیراندازی ۱۶ نفر زخمی شدهاند که حال سه نفر از آنها وخیم است.
پلیس مونیخ حوالی ساعت دو بامداد شنبه اعلام کرد که مهاجم یک جوان ۱۸ ساله ایرانی-آلمانی بوده و از سالها پیش در مونیخ زندگی میکرده است. به گفته پلیس جوان مهاجم سابقه جنایی نداشته و برای پلیس کاملا ناشناخته بوده است.
در گزارشهای نخستین تعداد مهاجمان سه نفر اعلام شده بود. اما رئیس پلیس مونیخ گفت به نظر میرسد که مهاجم به تنهایی دست به حمله زده است. نام و هویت کامل مهاجم نیز هنوز فاش نشده است.
هنوز روشن نیست که فرد مهاجم خودکشی کرده یا بر اثر شلیک پلیس کشته شده است. پیشتر گفته شده بود که او خودکشی کرده است.اما پلیس اکنون میگوید تحقیقات در این باره هنوز ادامه دارد. همچنین گفته میشود که جسد مهاجم در یک کیلومتری محل حادثه پیدا شده است.
مقامهای پلیس مونیخ در نخستین ساعات پس از تیراندازی در مرکز خرید اولمپیک از احتمال "انگیزه تروریستی" در پس این کشتار سخن گفته بودند، اما بامداد شنبه اعلام شد که انگیزه مهاجم هنوز ناروشن است و تحقیقات در این زمینه ادامه دارد.
مقامهای پلیس بایرن همچنین گفتهاند که تاکنون شواهدی پیدا نشده که نشان دهد حادثه مرکز خرید اولمپیک مونیخ انگیزهی اسلامگرایانه داشته است.
München-Amokläufer hieß Ali David Sonboly
München-Amokläufer hieß Ali David Sonboly
Bisher liegen keine Erkenntnisse über Bezüge zu extremistischen Szenen vor.
Bei dem Täter von München soll es sich um einen 18-jährigen
Deutsch-Iraner namens Ali David Sonboly gehandelt haben. Der "Spiegel
Online" berichtete zuvor von einem "David S.". Die Ermittler gehen davon
aus, dass der junge Mann sich selbst getötet hat. Er soll im
Olympia-Einkaufszentrum (OEZ) im Norden Münchens neun Menschen
erschossen haben.
Noch in den Nachtstunden hatte ein Spezialeinsatzkommando eine Wohnung in der Münchner Maxvorstadt gestürmt, angeblich soll der junge Mann dort gewohnt haben, bei seinen Eltern. Laut "Spiegel" handelt es sich um eine gute Wohngegend.
Noch in den Nachtstunden hatte ein Spezialeinsatzkommando eine Wohnung in der Münchner Maxvorstadt gestürmt, angeblich soll der junge Mann dort gewohnt haben, bei seinen Eltern. Laut "Spiegel" handelt es sich um eine gute Wohngegend.
Suche nach Motiv
Bestätigt ist das noch nicht. Die Wohnung, in der die Durchsuchung
stattfand, liegt in dem Viertel nördlich der Münchner Altstadt und nur
wenige Kilometer vom Tatort entfernt. Das mehrstöckige Wohnhaus ist
weiträumig abgesperrt, Ermittler trugen Kartons aus dem Haus. Sie waren
auf der Suche nach dem Motiv. Bisher liegen keine Erkenntnisse vor, dass
der mutmaßliche Täter Bezüge zu extremistischen Szenen hatte.
Erst mal gehen die Fahnder daher von einer Amoklage aus. Auch während der Stunden der Angst in München sprach die Polizei mehrfach von einem möglichen Amoklauf - aber zwischenzeitlich auch von einem möglichen terroristischen Hintergrund.
Erst mal gehen die Fahnder daher von einer Amoklage aus. Auch während der Stunden der Angst in München sprach die Polizei mehrfach von einem möglichen Amoklauf - aber zwischenzeitlich auch von einem möglichen terroristischen Hintergrund.
۳۱ نظر:
سلام روزا خسته نباشی،عجب دونیائی شده؟ من هم تسلیت میگم
عجب دنیائ مسخره و بدون هیج پاسخ هر کاره زشتی را انجام میدهند، براستی چه کسانی پاسخگو هستن؟ از این حرکتهای زشت و بدون هدف جه کسانی سود میبرند؟ هچکس مسئولیتی را قبول نمیکند،چرا این فرد مریض در بیمارستان مداوا نشده و به حال خود راها شده واین جنایت عظیمی را مرتکب شده؟سئوال های زیاد است که بدون برای همیشه بدون پاسخ خواهد مماند،
rosa jan man 2 kamet neveshtam ama motasefane napadid shod
rosa jan salam bayet ye kament dorost hesabi be name ,,halam be ham mixore benvisam,, ta in vaziyet emroz ra behter shenaxt piroz bashid
دقیقا درست میگی روزا جان.....دنیائی پوچ و بیهوده و هرز و مسخ شده ای مجازی پیرامونمان حالمونو بهم میزنه.....ما نیز اگر بدون هیچگونه عشق / مهر و محبت نزدیکانمان بزرگ میشدیم....شاید همینگونه جان خود و دوستانمان را به پشیزی نمیگرفتیم....هر روزی که میگذره از این بیشتر خوشحالم و "شکر" گذار که در دهه 30 متولد و در بطن نسلی شورشی علیه سرمایه داری امپریالستی بزرگ شدم....که باعث شد انگیزه ای برای جنگیدن علیه تمامیتش در وجودمان رشد کنه....و هنوز خوشبختانه میتازیم به این سیستم کثیف جهانی که از خود بیگانگی اش بیشتر از هر چیزی قلبمون رو میخواد از سینه بدر کنه.... در ضمن ترانه چاوشی هم بغایت با مسما بود....غمی مطبوع تمامی وجودم رو - هر بار که میشنوم- فرا میگیره
....بدرود
سلام رفقا
من هم حالم بسیار بد بود و هست.اینهمه "تلفات جانبی" سیستم است.
پدر راننده، مادر فروشنده و کودک پشت کامپیوتر. گویا سال 2010 نیز پسرک از همشاگردی ها کتک خورده و نفرت گرفته و تا جایی که تنها پرونده ی "جنایی" اش همین بوده.
راسیسم می کُشد. و این بتدریج مُردنها را کسی نمی بیند. امروز با دوستی که پسرکش از زور کامپیوتر دیگر انرژی هم ندارد کُلی گریستیم.
نیازهای اولیه تامین نمی شود و جایش نیازهای کاذب فراوان.
ویرانگر و خطرناک. در هر خانه ای چند تا از این کودکان در حسرت محبت، در تنهایی میسوزند.
مثل بمب ساعتی منتظر نوبتشان اند.
پسرک می گوید بچگی اش در محله ی فقیر گذشته، الان هم در تراپی است. می گوید آلمانی است!
انتقام از خود و انتقام از دیگران... انتقام از نفی هویت و ایزولاسیون.
امید که این جامعه تکانی بخورد چون این کودک شستشوی داعش یا طالبان نبود بلکه محصول همین اجتماع.
پایدار باشید
The teenager who shot and killed nine people at a Munich mall planned the attack for at least a year and had received psychiatric treatment, officials said Sunday.
“He had been planning this crime since last summer,” said Robert Heimberger, head of Bavaria's police, citing a "manifesto" found in the teen's room.
The shooter, identified by local media as German-Iranian Ali David Sonboly, 18, had visited the site of a 2009 school shooting in the town of Winnenden last year and took pictures, then he started planning Friday's shooting spree, Heimberger, said, according to the Associated Press.
No evidence indicates the gunman knew any of his victims or had any political motivation behind the attack that also wounded 35 people, said Thomas Steinkraus-Koch, spokesman for the Munich prosecutors’ office.
He said the suspect had received both inpatient and outpatient psychiatric treatment last year to help deal with depression and “fears of contact with others,” the AP reported. Medication was found at the teen's home, but investigators don't know yet whether he had been taking it, Steinkraus-Koch added.
Sonboly had spent two months at an inpatient facility in 2015 and was treated afterward as an outpatient, Steinkraus-Koch said.
The suspect, who had a Glock pistol and more than 300 bullets, killed himself after the attack that took place at a McDonald's and nearby Olympia shopping mall, according to BBC. His parents were in shock and haven’t yet been interviewed by police.
Sonboly also a fan of “first-person shooter” video games, including Counter-Strike: Source, Heimberger said, according to AP.
Heimberger said it was “very likely” the suspect purchased the weapon illegally online. It was a pistol that had been rendered unusable and sold as a prop, then was restored to fully function, the AP reported. Its serial numbers were filed off, and Sonboly had no permit to purchase weapons, authorities have said.
Senior German politicians have called for tighter gun control.
.........
Sonboly had spent two months at an inpatient facility in 2015 and was treated afterward as an outpatient, Steinkraus-Koch said.
Psychopharmaka 1
https://youtu.be/ozOvl9M45CQ
Psychopharmaka 2
https://youtu.be/_MDuMEwbL9Q
:(
علی دیوید س. کیست؟
علی دیوید س. یک جوان ۱۸ ساله ایرانی – آلمانی بود. پلیس مونیخ گزارش داده است که او در مونیخ متولد شده و در این شهر هم بالیده بود. والدین او در سالهای دهه ۱۹۹۰ به آلمان مهاجرت کرده بودند. او یک فرد دو تابعیتی بود. پدرش، زندگی خانوادهاش را از راه تاکسیرانی میگذراند.
پلیس آلمان هیچگونه نشانهای که نمایانگر ارتباط او با گروههای اسلامگرا و جهادی باشد به دست نیاورده. اما نشانههای زیادی وجود دارد که او به کشتار و «آموک» علاقمند بوده است. یکی از این نشانهها کتابیست که به دست پلیس افتاده: «آموک در سر: چرا دانشآموزان به کشتار روی میآورند؟» نوشته پیتر لانگمن، روانشناس و پژوهشگر در زمینه خشونت نوجوانان و جوانان در مدارس اروپا و آمریکا.
در سال ۲۰۰۹ دانشآموز ۱۷ سالهای به نام تیم ک. در «وینندن» ۹ تن از هممدرسهایهایش و سه نفر از معلمانش را به قتل رساند. علی دیوید گمان میکرده که تیم یک قهرمان است و او را ستایش میکرده است. او به بازیهای کامپیوتری خشن نیز علاقه داشته است.
علی دیوید دانشآموز موفقی نبود. از افسردگی نیز رنج میبرد و به همین دلیل مدتی هم در یک بیمارستان روانی بستری بود.
علی دیوید س. بر بام یک پارکینگ پیش از کشتار مونیخ
بعد از ظهر جمعه ۲۲ ژوئیه ویدیویی در شبکههای اجتماعی منتشر شد. در این ویدیو دیوید علی را از دور میبینیم که با شخصی که در قاب تصویر دیده نمیشود گفتوگو میکند. شخص ناشناس تلاش میکند او را از تیراندازی و کشتار منصرف کند و در آن میان به او یک دشنام نژادپرستانه میدهد: Scheiß Kanaken.
این دشنام را با قدری اغماض میتوان به «کلهسیاه گه» ترجمه کرد. عبارتیست که در سالهای ۱۹۶۰ در آلمان رواج پیدا کرد و به کارگران ترک مهاجر اطلاق میشد. بعدها آلمانیهایی که با مهاجران سر ستیز داشتند این دشنام را در مورد ایرانیان، کردها و کسانی که موهای پرکلاغی و پوست گندمگون داشتند به کار میبردند. بعدها گروهی از جوانان ترک آگاه این عبارت را در یک مفهوم مثبت در مورد خود به کار بردند.
علی دیوید در پاسخ به دشنامدهنده میگوید: «من آلمانی هستم. اینجا به دنیا آمدهام. تحت درمان قرار داشتم. این شما بودید که مرا پس زدید و حالا من یک اسلحه خریدهام و همهتان را میکشم.»
[تعدادی از ایرانیان مقیم المان با ارسال متنی به «انتخاب» اورده اند:
آیا جوان ایرانی تروریست و قاتل است؟
دروغ و جنجال بزرگ پلیس بایرن المان
مدتها پس از آنکه اهالی منطقه به پلیس زنگ زدند جوانی در بالای پشت بام قدم می زده و پس از توهین های یک پیر مرد به جوان و توهین به همه خارجی ها جوان می گوید من المانی هستم و اینجا بدنیا امدم سپس صدای تیراندازی بلند شد. باز در درون مکدونالد تیراندازی و چند کشته باز بیرون در خیابان باز تیراندازی و کشته!!!!؟ بگفته مردم سه نفر بودند و سپس به گزارش پلیس آلمان آنها از درون مترو فرار کردند و اثری از آنها نبوده. باز گزارش دیگر پلیس که یک جوان ۱۸ ساله خودکشی کرده است،گزارش شد. گفتند یک جوان آلمانی و ایرانی تبار اینکار را کرده است. دوباره گزارش پلیس گزارش قبلی خود را رد کرده و گفته پلیس ان جوان را کشته است !!!!؟
چه ماجرایی پشت این پرده خوابیده است؟
چه کسانی این کشتار براه انداخته اند؟ تمام این مدت پلیس بایرن المان که مغروف است در در دقیقه دوم در صحنه حضور دارد کجا بود؟
ما اجازه نمی دهیم دروغ تحویل مردم بدهند و سپس نام ایرانیان را بدنام کنند.
آن دو نفر نقابدار که بودند که همه شاهدان حاضر گفتند از ماشین پیاده شدند و در مجموع سه نفر بودند؟
جامعه ایرانیان مقیم المان نباید اجازه چنین توهین و دروغ بزرگی را بخود بدهد. اگر کسی جنایت کرده باید بسزای کارش برسد.
چند روز پیش هم یک نماینده مجلس المان اعتراض کرد که چرا این همه پلیس نتوانستند یک جوان افغان را که تبر داشت بر ان غلبه کنند و زنده آنرا دستگیر کنند و پلیس به اصطلاح زبده المان با شلیک یک تیر به پیشانی جوان افغان (یا پاکستان) مدرک زنده را نابود کرد.!؟
چرا این جوان ایرانی را که هنگام مرگ بگفته شاهدان سلاحی از وی مشاهده نشده بود کشتند؟
بهتر نبود همه می دانستند که یک جوان ۱۸ ساله کلت با ان همه فشنگ را از کجا آورده ؟
بهتر نبود وی را زنده دستگیر می کردند تا همه بفهمند ماجرا چیست؟
در جامعه دمکراسی نیز با شعور مردم بازی کرده و همه را به تمسخر می گیرند.
مردم آلمان هنوز یاد قتلهای زنجیره راست های آلمان و همکاری اداره امنیت آلمان در نابودی پرونده ها را از یاد نبرده اند
این هم سند گندکاری پلیس المان. هر کس جنایت کرده باید به سزای اعمالش برسد. از کسی دفاع نمی کنیم ولی اجازه توهین به شعور خودمان را بکسی نمیدهیم
ایرانیان مقیم آلمان
comment
۱- آیا یک نوجوان هجده ساله که به گفته خوتان بیماری روانی داشته قدرت تنظیم این تاریخ دقیق با تاریخ کشتار نروژ را داشته است ؟
۲- شاهدان عینی گفتند سه فرد مهاجم را دیده اند .
۳- پلیس تائید کرد سه فرد مهاجم به سوی مترو فرار کرده اند و تمامی ایستگاههای مترو رو بستند .
۴- به گفته پلیس جسد فرد مهاجم یک کیلومتر آنطرف تر پیدا شده . ایا کسی که یک کیلومتر فرار می کند در همان مکان دست به خودکشی می زند ؟
۵- پلیس ابتدا عنوان کرد مهاجم را کشته است ولی بعدا خبر تکذیب شد و گفته شد خودکشی کرده است .
۶- صحنه مشاجره لفظی که در وب سایت زد دی اف هم هست را ببینید . اصلا با صحنه تیر اندازی همخوانی ندارد. ضمن اینکه به صحبت های طرف مقابل که بصورت زیرنویس آمده توجه کنید . چون خیلی زشت هست توصیه می کنم شخصا ببینید و ترجمه کنید .
۷- هیکل تیر انداز که در فیلم مشاهده می شود اصلا با هیکل این نوجوان هجده سالی همخوان ندارد .
۸- یک آنتی بیوتیک با نسخه معتبر رو به سختی از داروخانه می شود تهیه کرد . چطورمی شود یک کوله پشتی با سیصد فشنگ از این نوجوان کشف بشه ؟ مگر به همین راحتی یک نوجوان روانی می تواند سیصد فشنگ تهیه کند ؟
۹- آیا یک فرد تنها و قربانی حادثه بهترین و مطلوبترین گزینه برای پلیس نیست که آن شخص را قاتل جلوه دهد بلکه با گروههای راست افراطی که مسئول این عملیات بودند وارد معامله شود ؟
۱۰ – چرا تلویزیون سی ان ان که لینک خبرش در یوتیوب موجود است دائم می گوید یه هنگام تیراندازی فرد مهاجم الله اکبر می گوید ؟
و صدها سوال و پرسش بی پاسخ دیگر
سیامک شاملو از آلمان
عنوان : قابل توجه نویسنده
این جوان نگفته:" تو خفه شو" بلکه تا لحظه آخر هم با ادب بود و به این آلمانی بی ادب و راسیست ایستاده در بالکن که قیافه اش در ویدیوئی دیگر فردی فاشیست و ضد خارجی نشان میدهد گفته: شما دهانتان را ببندید. اگر واقعاً که نامش علی باشد میشود استنباط کرد که گویا پدر و مادرش فردی مسلمان باید باشند. وگرنه چطور میشود بچه ای در مونیخ بدنیا میاید رویش یک اسم اسلامی بنام علی ( امام شیعیان ) بگذارند؟ مشکل اصلی این بچه های مهاجر که در دو دنیای فرهنگی پدر و مادرشان متضاد با فرهنگ جامعه میزبانشان زندگی میکنند و اکثرا اولیای بیسواد یا کم سواد و غیر تحصیلکرده با سطح زبان آلمانی پایین دارند این است که نمیدانند به کجا تعلق دارند و در یک کشمش و بحران هویت یابی بسر میبرند. خصوصا نسل جوان اینترنتی و اسمارت فونی امروزی که بیشتر در دنیای مجازی بسر میبرند تا دنیای واقعی تربیتشان اغلب به مشکل برمیخورد. اگر طبق گزارشات امروزی درست باشد که او آموک خودش را حدود یک سال است که برنامه ریزی میکرده باید پرسید چطور پدر و مادرش اصلاً متوجه هیچی در اطاقش و بساطش نشدند؟ بیخیالی برخی پدر و مادرهای ایرانی نمونه است که کمتر کنترلی بر روی زندگی بچه هایشان دارند. گذشته از آنکه نام خوب ایرانیها در بین مهاجرین آلمان خدشه دار شده و از این ببعد باید به عنوان ایرانی در جامعه آلمان با برخی حرفهای ناسزا و قضاوتهای از پیش تعیین شده آلمانیهای خصوصاً ضد خارجی روبرو شویم تا کلمه ایرانی را بشنوند. آموک یا بعبارت مترادف فارسی خودمان برایش " جوش آوردن " نشان از نارضایتی یک فرد از شرایطی دارد که درش بسر میبرد و از این طریق میخواهد خودش را از آن شرایط که فشار رویش میآورد خلاص کند و رهائی یابد. ولی من فکر کنم گذشته از دپرسیونش و مشکلات روحی و روانی اش نقش منفی ضد خارجی جامعه آلمان هم در تصمیم گیری اش بی نتیجه نبوده چرا در چت روم خودش به دیگران مینوشته که در حقش ظلم و بیعدالتی شده. گویا ناهنجاریهای درون خانوادگی و محیط اطرافش از مدرسه گرفته تا آدمهائی که او را در مدرسه موبینگ و اذیت و آزار میکردند همگی دست به دست هم دادند تا این جوان جوش بیاورد و دست به کشتار مردم بزند و به نوعی صدای اعتراض خودش را به گوش من و شما برساند. یکطرفانه او را نباید محکوم کرد بلکه باید دید به چه دلایلی دست به آموک زد. مسئولین آلمانی که فعلاً دارند سعی در دست چین کردن برخی اطلاعات به نفع خودشان میکنند و شاید ما از کل واقعیت ماجرای این جوان باخبر نشویم. ولی اگر انگیزه اصلی اش سیاسی بوده و به نوعی مخالفت با سیستم جامعه آلمان باید خودش را زنده نگه میداشت و حرف میزد و میگفت که چرا اینکار را کرده و به چه اعتراض دارد؟ شاید بخاطر شرم از نگاه کردن به چشمان پدر و مدرش که برایش بسیار ناگوارتر بوده که برایشان سرشکستگی آورده و شرمنده گی. هرچی بود بسیار تنها بود یا تنها گذاشته شده بود و کسی را که مورد اعتمادش باشد نداشت که بهش بگوید ای جوان ۱۸ ساله در این جامعه آلمان این همه امکانات درمانی و تحصیلی و خوشگذرانی و غیره است چطور با این سن کم به خودت اجازه میدهی که جان ۹ نفر را که نمیشناختی که بیگناه هستند یا نه را هم بگیری و خانواده های دیگر را هم به غیر از والدین خودت عزادار بکنی. بیچاره پدر و مادر ایرانی اش که چه عذاب و دردی دارند میکشند که به اعتراف همسایه های نزدیکشان گویا همگی حتی خود این جوان ایرانی افرادی بسیار نجیب و مودب بودند و باورشان نمیشود چنین فردی دست به آموک زده باشد. نقش و امکانات دنیای مجازی کامپیوتری را در انحراف نسل جوان نباید نادیده گرفت که اسلحه خودش را در دارک نت پیدا کرده و خریده بود. ولی خب با چاقوی آشپزخانه هم میشود چند نفر را کشت یا زخمی کرد مثل جوان افغانی ۱۷ ساله چند روز پیش در ورتسبورگ بایرن در یک قطار. ببینیم عاقبت این نسل دات کام چه میشود؟ هرچی بود شانس آوردیم یک ایرانی طرفدار داعش یا گروه اسلامی نبود و عاقلتر از این حرفها بود که به دام یک گروه تروریستی مسلمان بیافتد. گرچه کار او هم بنوعی ترور بود. ای کاش که دوستی یا فرد مورد اعتمادی داشت و اینقدر تنها نبود!
\/\وجدان یک هکر\/\
نوشته
+++منتور+++
نوشته شده در ۸ ژانویه ۱۹۸۶
امروز یک نفر دیگر دستگیر شد. همه روزنامهها در مورد آن نوشتهاند. «نوجوانی در رسوایی جرایم کامپیوتری دستگیر شد»، «هکر بعد از دستکاری در بانک دستگیر شد»، ... .
بچههای لعنتی. همه مثل هم هستند.
اما آیا شما هرگز در برنامههای روانشناسی و تکنومغزهای ۱۹۵۰تان به عمق چشمهای یک هکر نگاه کردهاید؟ آیا هیچ وقت فکر کردهاید که چه چیزی او را ساخته و چه افکاری به او شکل داده؟
من یک هکر هستم، وارد دنیای من شوید...
دنیای من با مدرسه شروع شد... من از اکثر دانشآموزها باهوشتر بودم و مزخرفاتی که درس میدادند حوصله من را سر میبرد...
لعنت به احمقها. همه مثل هم هستند.
من در دبیرستان هستم. به معلم گوش میدهم که برای دفعه پانزدهم مشغول توضیح روشهای کاهش اصطکاک است. من این را میفهمم. «نه خانم اسمیت. من نمیتوانم مشقم را روی کاغذ نشان بدهم. من آن را در ذهنم حل کردهام...»
بچه لعنتی. احتمالا آن را کپی کرده. آنها همه مثل هم هستند.
من امروز یک کشف کردم. یک کامپیوتر کشف کردم. یک لحظه صبر کنید! این عالی است. هر کاری که به آن بگویم میکند. اگر من اشتباهی کنم دلیلش این است که من گند زدهام و نه به این خاطر که من را دوست ندارد...
یا به این خاطر که از من میترسد...
یا به این خاطر که فکر میکند من باهوشم...
یا به این خاطر که درس دادن را دوست ندارد و نمیخواهد اینجا باشد...
بچه لعنتی. تنها کاری که میکند بازی کردن است. همه مثل هم هستند.
و بعد اتفاق افتاد... دری به جهانی باز شد... پالس الکتریکی مانند ماده ای اعتیاد آور از خط تلفن خارج شد و من را از ناتوانیهای رومزهای که میدیدم خلاص کرد.
«همین است... این جهانی است که من به آن تعلق دارم...» من اینجا همه را میشناسم... حتی اگر آنها را ندیده باشم، حتی اگر هیچ وقت با آنها حرف نزده باشم، شاید در آینده هم هیچ وقت خبری از آنها نگیرم اما همه آنها را میشناسم...
بچههای لعنتی. دوباره گند زدهاند به خط تلفن... همهشان مثل هم هستند.
شما فکر میکنید میدانید که همه مثل هم هستیم... در روزهایی که ما هوس استیک داشتیم، در مدرسه با قاشق به ما غذای بچه میدادند. تکه گوشتهایی که به ما میدادید قبلا جویده شده بودند و مزهای نداشتند. ما توسط سادیستها احاطه شده بودیم و آدمهای مریض به ما بیتوجهی میکردند. بعضیها هم بودند که چیزهای خوبی برای درس دادن داشتند اما آنها قطرههایی بودند نایاب در بیابانی بیانتها.
حالا این دنیای ما است... دنیای الکترون و سوییچ و زیبایی پهنای باند. ما از سیستمهای موجود بدون اینکه پول بدهیم استفاده میکنیم ولی اگر به خاطر آن شکمپرستهای سودجو نبود که لازم داشته باشند پولشان را صرف این کنند که رسانهها به ما مجرم بگویند، این سرویسها باید بسیار ارزانتر بودند. ما کشف میکنیم... و شما به ما مجرم میگویید. ما به دنبال دانش میگردیم... و شما به ما مجرم میگویید. ما بدون رنگ پوست، بدون ملیت و بدون گرایشات مذهبی در دنیا زندگی میکنیم و شما به ما مجرم میگویید. شما بمب اتم میسازید، شما جنگ شروع میکنید، شما میکشید، شما تقلب میکنید و به ما دروغ میگویید و سعی میکنید ما باور کنیم که این چیزها برای ما خوب است، اما ما هستیم که مجرمیم.
بعله من مجرمم. جرم من کنجکاوی است. جرم من قضاوت کردن در مورد انسانها نه بر اساس ظاهر که بر اساس آنچه میگویند و آنچه فکر میکنند. جرم من این است که از شما باهوشترم، جرمی که هرگز به خاطر آن مرا نخواهید بخشید.
من یک هکرم، و این بیانیه من است. شما شاید بتوانید این یک نفر را متوقف کنید اما نمیتوانید جلوی همه ما را بگیرید... به هرحال، همه ما مثل هم هستیم.
+++ منتور +++
من اصلا نمی فهمم چرا اینقدر نسل شما ها از کامپیوتر و دنیای مجازی بدتون می یاد و فکر می کنید دنیای مجازی یک لولو هست. رابطه ی از خودبیگانگی با دنیای مجازی هم واقعیت نداره. از خودبیگانگی قبل از کامپیوترها هم بوده و الان هم در همه ی سطوح جامعه (حتی جاهایی که اصلا نمی دونند کامپیوتر چیه) وجود داره. الان خود پیمان زمان جوانی اش چه حسی نسبت به رادیو داشته الان هم جوان ها همون حس رو نسبت به اینترنت دارند. و اینترنت از رادیو هم خیلی بهتره چون برخلاف رادیو و کتاب و تلوریزیون و روزنامه ارتباط دوطرفه ایجاد می کنه.
یک متن خیلی معروفی هست به اسم «بیانیه هکر ها» توی این پایین می زارم که به قول خود متن «اما آیا شما هرگز در برنامههای روانشناسی و تکنومغزهای ۱۹۵۰تان به عمق چشمهای یک هکر نگاه کردهاید؟ آیا هیچ وقت فکر کردهاید که چه چیزی او را ساخته و چه افکاری به او شکل داده؟»
کامپیوترها دوست ما جوان های طبقه متوسط هستند من مطمئنم وقتی که شما ما رو تنها بزارید کامیپوترها با ما می مانند. شب تا صبح ما رو همراهی می کنند تا ایده هامون و نظراتمون رشد کنه
«بیانیه هکر ها» در کامنت قبلی
روزا از یک طرف دورست میگی،.ولی فراموش نکن یک رابطه پویا و تائثر گذار که میتونه در عمل اجتمائ اثر خودش بگذارد یک رابطه رویا روی و به قولی نفس به نفس است الان شما توجه داشته باشید ما چقدر پراکنده و دربدر هستیم من اگر مثل خر تو گل بمانم میدونم صددرصد تو به من کمک میکنی این شما در عمل ثابت کردی زیاد به عمق نمیروم چون خودت بهتر میدونی مجازی تا حدی میتونه تاثیر گذار باشه ،چرا از قدیم میگن اگر کسی را میخواهی بشناسی یا با سفر کن یا به او پول قرض بده همه این مسائل خود در عمل اجتمائ امتحان شده پیروز باشید
روزا یک بار دیگر کامنت تو راخواندم و پیش خود فکر کردم که تو الکی چیزی را رو احساس نمینویسی وحتما در زندگی شخصی خود تجربه کردی،بطور مثال از انجائ که زندگی جمعی انسانی ، شورائ ،ضربه اساسی خورده و خیلی ها فقط به منافع شخصی فکر میکندند، و به کار سیاسی مثل یک ورزش روزمره نگاه میکنند، چرا که عادت کرده و به نوعی معتاد شده، کار سیاسی اینجنانی با زندگی شورای انارش خیلی فاسله دارد، صادقانه میگویم زندگی جمعی شورائ خیلی سخت تاقت فرسا است ،زندگی جمعی لوزما با هم بودن نیست، زندگی واقعی انسانی درگ مشترگ و شناخت وافعی از اوضاع موجود است، ورود به این شناخت خیلی ساده است روزا جان اگر این کمی روشن شود ما بیشتر به هم نزدیکتر میشویم ، و از زندگی مجازی دورتر مشویم، پیروز باشید
سلام شورایی جان
کامنت آخر نظرات رفیق عزیزی بود که به دلیل شرایطی ویژه امکانات ما را در ایجاد ارتباط ندارد.
من با بخشی از نظراتش موافقم. از طرفی من می دانم که ترس عمومی نسل گذشته از تکنولوژی جدید نیز بخشن از دانش کمی است که رفقادر مورد این تکنولوژی دارند.
رادیو و تلویزیون در جهت دادن افکار آنوقتها نقش اساسی داشتند.
اولین اقدام مثلن کودتاگران در ترکیه و یا انقلابیون در ایران تسخیر رادیو و تلویزیون بود.
اپوزیسیون نیز حول رادیو پکن/تیرانا و رادیو صدای آزاد و... خود را سازمان می دادند.
اکنون اینترنت نیز ابزاری در جهت مبارزه است و همانطور که اخیرن دیدیم اردوغان دیکتاتور نیز توانست با اتکا به فیسبوک و اینترنت به هوادارانش برای مقابله با کودتای اخیر فراخوان داده و کودتا را خنثی کند. البته کودتا نیز در ساختار خودش محکوم به شکست بود و چون بخش بزرگی از ژنرالها را در بر نگرفته و افسران بودند که دست به کودتایی "زودرس" زدند.
میبینیم که اکنون حتی دیکتاتوری بمانند اردوغان نیز که اینترنت را به روی مردم ترکیه محدود کرده توانست در مرحله ی بحرانی از این ابزار بخوبی در جهت خدمت به حکومت خود استفاده کند...
باید بدانیم اما که این ابزار ها (رادیو، تلویزیون، اینترنت و...) اما نباید بجای پر کردن خلا روابط و دوستی انسانها باشند. مسلمن اغلب ما در اینترنت همدیگر را یافته و سعی در ملاقات حضوری داشتیم. اما عمل اجتماعی هر کدام از ما محلی است.
یعنی فعالیت محلی و تبادل افکار و هماهنگی در گلوبال و جانی. «کار محلی، فکر جهانی» .
اکنون در برخی از کشورها کار در محلات هزینه ی بالایی دارد. حتی جمع شدن علیه بستن یک پارک تفریحی عواقب دارد و فقط می توان در برخی از موارد در اینترنت فضایی را خلق کرد برای تبادل نظر.
پس انسان دخالتگر در دیکتاتوری موجود فقط امکان خرابکاری در سیستم را در جهان و فضای مجازی دارد. هکتیویسم...
البته اغلب هکتیویستها اشخاصی هستند که بیشتر از سطح متوسط جامعه به فضای مجازی دانش داشته و توانایی از کار انداختن و یا افشاگری (ویکیلیس) دارند.
پس در سطح جهان مجازی نمیتوانند همه ی مردم شرکت کنند و تخصصی است.
تصور کنیم که دسترسی به بخش خدمات فرودگاهی برای مدتی از کار بیفتد. در اعتراض به آلوده کردن هوا، از بین بردن لایه ی اوزون و گرمایش بیشتر زمین و...
هکتیویستها در واقع لشگر و مبارزان جنبش در مجازی می باشند. اگر ما از ورود فاشیستها در محل تظاهرات می گذاریم، آنها نیز گوشه ای از مبارزه هستند و با افشای آدرس و مشخصات فاشیستها کمک می کنند.
اغلب آنان در جهان واقعی سرکوب شده و بدلیل از خود بیگانگی در سیستم به جهان مجازی روی آورده اند. در جهان واقعی اغلب اوغات با بردگان نادان سیستم مواجه هستیم. که با آغوش باز خود فروشی می کنند تا رتبه ی بهتر، خانه، ماشین و کار و شغل بالاتر داشته و تا بتوانند بیشتر مصرف کنند و سهم بیشتر در غارت منابع زمین را کسب کنند و در سلسله مراتب بالاتر قرار گیرند و تا بیشتر شیر مادر مان زمین را بدوشند و تا بیشتر سود ببرند و ...
اگر در جهان واقعی با سامبی ها روبرو هستیم و امکان مبارزه در محلات بدلیل شستشوی مغزی (مذهبی/ایدئولوژیک) کم باشد و نباشد، تنها جهان مجازی می ماند. در بخش خاکستری آن همه ی کتابهای ممنوعه و هر آنچه نیز ممنوع است بدلیل عرف و شرع و قانون موجود است و فعلن تنها راه بقا است بخصوص در کشورهای توتالیته.
جوانانی که در بخش مجازی در سیستم خرابکاری می کنند و اسناد پُشت پرده را افشا می کنند، بخشی از جنبش رهایی هستند.
پس
رفیق ما به درستی نوشته: من اصلا نمی فهمم چرا اینقدر نسل شما ها از کامپیوتر و دنیای مجازی بدتون می یاد و فکر می کنید دنیای مجازی یک لولو هست. رابطه ی از خودبیگانگی با دنیای مجازی هم واقعیت نداره. از خودبیگانگی قبل از کامپیوترها هم بوده و الان هم در همه ی سطوح جامعه (حتی جاهایی که اصلا نمی دونند کامپیوتر چیه) وجود داره. الان خود پیمان زمان جوانی اش چه حسی نسبت به رادیو داشته الان هم جوان ها همون حس رو نسبت به اینترنت دارند. و اینترنت از رادیو هم خیلی بهتره چون برخلاف رادیو و کتاب و تلوریزیون و روزنامه ارتباط دوطرفه ایجاد می کنه.
اوکی روزا جان من اصلا تاثیر دو طرفه ایجاد نقاط مثبت عالم ارتباط مجازی را رد نکردم ، اتفاقا بحث ااساسی سر حرکت اساسی زندگی و عمل اجتمائ مشخصی که میتواند دراز مدت مثمر و ثمر بخش باشد ،تمامی نقاط مثبت که شما و رفیق تان مطرح کرده با جان دل پزرا هستم ،فقط نکاتی که در کامنت خودم مطرح کردم در صورت ضروری توجه لازم شود، یک انسان عاقل و با احساس انسانی همه تاکتک ها را استفاده در جهت اگاهی خود و انسانها استفاده خواهد کرد ،پیروز باشید.
سلام مجدد ،روزا جان نمی دانم توانستم نظرم را تفهیم کنم ،بیشتر بحثم سر الویت ، قابلیت ، و در اخر این بحث خیلی مرکب و درحین حال فوقعلاده پیچیده است ، به راحتی نمیتوان از ان گذشت روزا جان چون ما به پدیده ها به شکل ایدوئولوژی نگا نمی کنیم واز طرفی سیا و سفید هم نگا نمی کنیم کار ما را سد چندان سخت میکند، پیروز باشزد
رزا گفت:
"باید بدانیم اما که این ابزار ها (رادیو، تلویزیون، اینترنت و...) اما نباید بجای پر کردن خلا روابط و دوستی انسانها باشند. مسلمن اغلب ما در اینترنت همدیگر را یافته و سعی در ملاقات حضوری داشتیم. اما عمل اجتماعی هر کدام از ما محلی است.
یعنی فعالیت محلی و تبادل افکار و هماهنگی در گلوبال و جانی. «کار محلی، فکر جهانی» .
اکنون در برخی از کشورها کار در محلات هزینه ی بالایی دارد. حتی جمع شدن علیه بستن یک پارک تفریحی عواقب دارد و فقط می توان در برخی از موارد در اینترنت فضایی را خلق کرد برای تبادل نظر."
دقیقا همینطور است. اینترنت همانقدر ضرر دارد که فایده، فقط یک وسیله است. اگر فایده نداشت دنبال سانسورش نبودند، مضرش میکنند تا جاسوسی کنند و دنبال مخالفان باشند و یا شستشوی مغزی بدهند. سیامک آلمان جنبه های مضرش را گفت اما جنبه های مفیدش را نگفت. هواپیما خیلی مفید است، اما از آن برای بمب انداختن هم استفاده میکنند.
به پیری و جوانی ربطی ندارد. من بالای پنجاه سالم و حدود سی سال است که از اینترنت استفاده میکنم، از آنموقع که فقط با تلفن میشد وصل شد. آدمهای 80 ساله می شناسم که از تبلتشون جدا نمی شن و صبح تا شب تو اینترنت هستند. دمشون گرم. از تکنولوژی باید استفاده کرد و با سانسور آن باید سخت جنگید. مرتجعین واپسگرا دشمنان درجه یک اینترنت اند همانطور که دشمن درجه نشریات آزاد هستند.
آزادی در اینترنت مثل آزادی در جامعه است. اگر زنان و مردان تو اینترنت داوطلبانه لخت بشن، دمشون گرم و تو دهنی به آخوندهاست. اینها حتی برای کسانیکه تنها هستند و یا کمبود سکس دارن مفید هستند و باید ازشون تشکر کرد. اینها همه علیه آخوندها و آخوندیسم هستند. این آخوندها فقط دوست دارن در اینترنت سر بریدن و لاشه حزب اللهی های قهرمان و خرافات وجود داشته باشد. خاک بر سر شون، روح ایرانی ها را فاسد میکنند. دم انقلابیون و مخالفین سیستم اقتدار و استثمار و کسانیکه دواطلبانه لخت میشن گرم.
سلام مجدد بر همه دوست داران ارشیو روزا وباز سلام به بخشی از بد خواهان اشیو روزاا یک روز خواهد رسید که متوجه خواهند شد، همیشه نمیتوان پلاستیک بی مصرف شد، چرا که ما به تکامل انسانی معتقد هستیم، دوستان من متوجه شدم که نگاه ها خیلی متواط هستند، این تقسیم کار سرمایه داری جهانی وضیعیتی را در جامعه بوجود اورده، که انسانها خواستهای مختلف دارند بر اساس همین شرایط هرانسانی دنبال هدفهای فردی و بعظا افرادی ویا گروهی هم به تشخیص منافع سازمانی خودشان بدنبال اهداف خود هستن، سئوال اساسی در این میان چه میتوان باشد؟ سعی خواهم کرد بون اینکه به جاده خاکی بزنم واز موضوع دور شوم به احداقل سئوالها جواب دهم، از نظر افکار عمومی در جامعه بعضی از چیز ها خوب و بد مشخصه ومردوم عادی خیلی ساده نگاه میکنند، به نگاه دیگه به عمق پدیده ها نمی روند. وعلت اساسی را باید در منافع کوتا مدت توده ها دید، مردوم همیشه به انقلاب فکر نمی کنند، وحتا در موارد اساس و تاریخی هم از منافع خود استفاده نمی کنند، بطور مثال کودتا 28مرداد چند تا لات لوت توانستن تاریخ یک ملت را برای 100 سال به عقب ببرند،بقیه مطالب را بعدا ادامه خواهیم داد
دوستی میگه ازادی در انترنت مثل ازادی در جامعه است، کمی مکث کردم متوچه نشدم منظور واقعی ازجوابیه چه میتونه باشه،اگر باور داشته باشیم حرف دوست گرامی دورست باشه، ایا این ازادی را حاکمیت در گیومه داده یا مردم مبارزه کرده و ان ر بدست آورده؟ انموقه اصلا موضوع بحث عوض میشه، .و وارد بحث دیگه میشم ، بحسهابی مجازی و اعتقاد زیادی به این نوع نگا بحث را دشوار میکند، پیروز باشید
نوشتم:
آزادی در اینترنت مثل آزادی در جامعه است
سئوال شد:
ایا این ازادی را حاکمیت در گیومه داده یا مردم مبارزه کرده و ان را بدست آورده؟
پاسخ:
تاکنون اغلب ارتجاع بر جوامع حاکم بوده است. هرجا دیکتاتوری وجود داشته باشد، ارتجاع حاکم است. وقتی ارتجاع بر جوامع حاکم باشد، آزادی از طریق مردم گرفته شده است. اگر مردم اصراری در داشتن آزادی نشان ندهند، تمام آزادی ها از آنها گرفته خواهد شد. مرتجعین فقط دنبال آزادی دیکتاتوری کردن هستند.
اوکی سپاس جوابیه اخر را قبول دارم آزادی از طریق مردم گرفته و اگر مردم اصراری در داشتن ازادی نشانندهند.سپاس تشکر از توجه شما
آزادی در اینترنت مثل آزادی در جامعه است.
رزا: راستش اینترنت جدید است و خلا قانونی دارد. بخش خاکستری اینترنت هنوز تحت کنترل نیست. نه اینکه حکومت نخواهد بلکه حکومت ها هنوز امکان کنترل را ندارند. در جهان پس از اسنودن اما ما می دانیم که کنترل حجم بزرگی از اطلاعات برای آنها امکانپذیر است اگرچه خلا کنترل هنوز در بخشهایی وجود دارد.
مثلن خرید اسلحه از طرف علی دیوید سنبلی از بخش خاکستری اینترنت!
به نظرم می آید که احتمالن برای دسترسی به اسلحه با توجه به احتمال آموک این جوان کمک شده. او ساعت 4 ظهر قراری در مرکز خرید داشته با دوست افغانی اش. ساعت 5.5 حمله از مکدونالد را شروع کرده. فیلمی از تیراندازی علی سنبلی گویا از طرف توریستی از کشور کواسی با موبایل گرفته شده. ابتدا طرف از خیابان فیلم گرفته. دو موتور سوار بطور کامل سرشان را بطرف علی می چرخانند. هر دو کاملن پوشیده و با کلاه کاسکت هستند. در همین لحظه دوربین "موبایل " روی علی که هنوز شلیک نکرده کاملن زوم می شود. دو نفری از خیابان فرعی «قبل از شلیک» بطرف علی در حال دویدن هستند. بعدن شلیک حدود 18-20 گلوله انجام میشود. این دو نفر دونده بجای فرار اما در خط اصلی و جهت شلیک قرار می گیرند!
فیلم بردار انگار در تمام مدت منتظر عمل شلیک توسط علی نشسته!
دونده های خیابان فرعی از چه فرار می کنند؟ شلیک شروع نشده و چرا آنها در حین شلیک خود را در تیررس علی سنبلی قرار می دهند؟ آیا آنها جزو کُشته شدگانند؟
فیلم توسط تنها خبرنگار در منطقه بطور گسترده در تلویزیون و اینترنت پخش شده است. خیرنگار تازه از نیس فرانسه به شهرش مونیخ بازگشته. او خبرنگار اقدام تروریستی شهر نیس / فرانسه بوده که کامیونی با راننده ی داعشی به صف مردم حمله کرده و زنان و کودکان را زیر گرفته. خبرنگار آلمانی شهر نیس درست چند روز بعد در منطقه ی مرکز خرید مونیخ در صحنه حضور دارد. همسر این خبرنگار جاسوس علنی موساد اسرائیل است. او (خبرنگار) همه جا هست! اگرچه پلیس راهها را بسته...
فیلمی که از حمله ی مسلحانه و آموک علی سنبلی گرفته شده بو می دهد. انگار فیلمبردار منتظر اکشن است و قبل از شلیک روی علی زوم می کند. موتور سواران هر دو بروی یک موتور سرشان را بطرف علی می چرخانند! دو نفر از خیابان فرعی در حال دویدن خود را در تیررس علی قرار می دهند!
آیا آنها از تیراندازی دیگری در حال فرار هستند؟
نقش خبرنگار آلمانی شهر نیس و شهر مونیخ با همسر جاسوسش چیست؟
چرا دوست افغانستانی علی سنبلی فورن آزاد شده؟
با اینهمه مدارک موجود در خانه ی این کودک 16 ساله؟
آیا علی سنبلی اسلحه را آنجور که اعلام شده 2300 یورو از بخش خاکستری اینترنت خریده؟
یا اشخاصی در مسلح شدنش کمک کرده اند؟
پس از حمله ی مسلحانه ی علی سنبلی فیلم دیگری بروی پشتبام پارکینگ و بگومگو با یک آلمانی! او میگوید آلمانی است.
او میگوید من کاری نکردم!
او از زندگی در محله فقیر میگوید و اینکه از طرف بچه مدرسه ای ها موبینگ شده و تحت معالجه روحی روانی است.
به فیلمبردار عرب/ترک فحش میدهد. «تُرک گه»
...
حمله جلوی مکدونالد ساعت 5:30
ساعت 20:30 جسد علی را یک کیلومتری محل ارتکاب جرم میابند. او به قلبش شلیک کرده یا به مغزش؟ او چپدست بوده...
جسد او را با تی شرت آبی رنگ می یابند! چرا تی شرتش را عوض کرده؟ اگر میخواسته خودش را بکُشد، چرا لباس عوض کرده؟
سوالات زیادی وجود دارد که دوست 16 ساله ی علی سنبلی باید جواب دهد. اما او اکنون در مرکز روانخوانه است و نه زندان!
چرا به محض اعلام بازجویی بیشتر از پسرک افغانی، مرکز جوانان دخالت کرده و او را از زندان آزاد کرد؟ و مستقیمن به روانخانه برد؟
او یکساعت قبل از عملیات آموک با علی سنبلی در همان مرکز خرید با علی ملاقات کرده. مطمئن شده که علی مسلح است و سپس خود را به پلیس رسانده و جریان را اطلاع داده به پلیس.
و دوربین روی در ورودی مکدونالد زوم می کند!
سناریویی از پیش آماده...
و مردم خواهان پلیس بیشتر، نیروی امنیتی بیشتر و کنترل بیشتر ...
McHoax: FAKE Munich Terror Shooting Video is Hilariously Stupid
https://youtu.be/FQoX20dZCZ8
علی بود و مسلمان و ایرانی و با کمی ابتکار ژورنالیستی شد دیوید و نازی و آلمانی.
بار دیگر ماشه را دیگری میچکاند
تظاهر این جنون را میتوان در حمله مسلحانه جوان ۱۸ ساله ایرانیتبار به گروهی از جوانان مهاجر در شهر مونیخ آلمان در تاریخ ۲۲ ژوئیه امسال مشاهده کرد. جوان از بحران هویتی بیمارگونهای رنج میبرد. گرچه در خانوادهای مهاجر بزرگ شده بود، اما از مهاجرین نفرت داشت؛ خودش را تافته جدا بافتهای میدانست. افسوس که تابعیت آلمانیاش هم مانع از آن نشده بود که در کوچه و خیابان و مدرسه مورد اذیت و آزار قرارنگیرد.
شوونیسم مردم عادی آلمان که با مهاجرین ضدیت دارد، به پاسپورت آلمانی کاری ندارد و خشم و تحقیر ضد خارجیاش را ابتدا براساس مشخصات بیولوژیک مثل رنگ پوست و چشم و ابروی طرف مقابل تنظیم میکند. این تقابل حتی آنگاه که جوان آلمانی ایرانیتبارسرشار از خشم و نفرت به سوی قتلگاهی میشتابد تا همه مهاجرین مزاحم را نابود کند، تکرار میشود. او درگیرمشاجرهای لفظی با شهروندی آلمانی میشود که از قصد او آگاه شده و به او دشنام میدهد. شهروند آلمانی او را "خارجی بیسروبیپا" خطاب میکند و پسر جوان مذبوحانه از خود دفاع میکند: " من آلمانی هستم". او پس از کشتن و زخمی کردن گروهی دختر و پسر جوان که اغلبشان مهاجرتبار بودند، با گلولهای به زندگی خود پایان داد. تیر خلاص اما در حقیقت، از سوی شهروند خشمگین آلمانی به وسیله فریاد "خارجی بیسر و بی پا" به سوی او شلیک شده بود.
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=74917
.سنبلی، تنها قربانی آلمانی حادثه را در حالی که خارج از فستفود مکدونالدز بود هدف تیراندازی قرار داد که علاوه بر او، چهار نفر دیگر در داخل مرکز خرید المپیا در مونیخ زخمی شدند. همچنین افرادی که کشته شدند، همه در اطراف فستفود مکدونالد قرار داشتند.
نام و ملیت قربانیان حادثه به سرح زیر است:
- جولیانو کلمن، آلمان (18 ساله)
- ارمیلا سیگاشی، کوزوو (14 ساله)
- سابینا سولاچ، کوزوو (14 ساله)
- حسین دایتزیک، یونان
- سودا داگ، ترکیه (14 ساله)
- جان لیلا، ترکیه (14 ساله)
- سیلکاک کلیچ، ترکیه (21 ساله)
- دیامنت زابرجیا، کوزوو (21 ساله)
- زنی 45 ساله اهل کوزوو که نامش منتشر نشده است
رزا، باید بیشتر این جنبه "خاکستری" را روشن کرد و پتانسیل های آن را بیان کرد تا آدمها با انتخاب وارد دیالوگ شوند.
با درک من،
دولتها هر وقت بخواهند میتوانند تماسهای اینترنتی را بازجویی و یا قطع کنند چون اینترنت از طریق سرورها انجام می شود و سرورها متعلق به کمپانی هاست و کمپانی ها از دولت محلشان جواز عملیاتی گرفته اند. هر تماس اینترنتی از طریق یک شماره هویت مشخص صورت میگیرد و آن شماره مشخص هم نام نویسی شده و آدرس دقیق استفاده کننده با آن همراه می شود. فقط هکرهای خیلی ماهر آنهم بعضی وقتها میتوانند کلا هویت اینترنتی خود را پنهان کنند. اگر کارت شناسایی جعلی دآشته باشید میتوانید از تماس اینترنت مؤسسه ها برای تماسهای اینترنتی استفاده کنید، اما بشرطی که دوربینی در آن محل نصب نشده باشد، که لآقل در محیط زندگی من دوربینها نصب شده اند.
از لحاظ پتانسیل، اینترنت وسیله امنی نیست، اما از لحاظ عملی، این امکان وجود دارد که هر وقت بخواهند استفاده کننده را دستگیر کنند و یا فعالیتهای او را تحت نظر دآشته باشند. البته چون تعداد استفاده کننده زیاد است، دولتها مجبورند بین عمده و غیر عمده تفاوت قائل شوند و تمرکزشان را فقط روی عمده ها بگذارند. امروزه تمورکز بروی تروریستهاست. در بعضی کشورها، تمرکز بروی فعالین دیگر هم هست. نرم افزارهایی وجود دارد که با مطالعه متن تماسها میتوانند پتانسیل سیاسی متنها را گزارش بدهند بدون اینکه شخص معینی را مامور آن کار کرد.
آزادی در اینترنت همان ریسک آزادی در خیابان و کارخانه و محل کار را دارد. در فاشیستی ترین شرایط کماکان میتوان آزادی داشت. فاشیسم فقط ریسک را زیاد میکند. بهرحال، اگر دیکتاتوری و فاشیسم وجود نداشت، احتیاجی هم به فعالیت انقلابی-اجتماعی وجود ندلشت، غیر از این است؟ برای غذا خوردن بهرحال باید کار کرد، حتی لقمه را برداشتن و به دهن گذاشتن هم کار است. آزادی هم اتوماتیک بوجود نمی آید. خوب است که همه در بوجود آوردن آزادی ها فعالیت کننذ، البته، از هر کس به اندازه توانش. مبارزه برای آزادی همیشه یک انتخاب است نه اجبار.
مرسی روزا جان خیلی روشن و شفاف نظرت را بیان داشتی دیگر هیچ شکی در میان نیست، احساس میکردم که روبروی هم قرار گرفتیم و داریم دیالوک میکنیم خیلی حال کردم آنطور که متوجه شدم باید بیشتر عمل اجتمائی در حوزه عملی باید فعال بود، سپاس که وقت کردی موارد پنهان واشکار را متذکر شوی سپاس مجدد
ممنون رفقا
من پُست جدیدی در همین رابطه نوشتم و کمی طول می کشد که بالا برود در گوگل.
دسترسی به بخش خاکستری اینترنت چندان هم سخت نیست.
حتی دیروز در سرور یوتیوب فیلمی دیدم در ایجاد نوع ورود. تایپ کنید:
Darknet
آیا مردم روزی فیلم های دوربین مدار بسته ی ورودی مکدونالد را خواهند دید؟
یا دوربین های مدار بسته ی داخل مرکز خرید را؟
احتمال شلیک در خیابان فرعی مکدونالد زیاد است، چرا باید دو نفر آنطور به سرعت از خیابان فرعی بدوند و درست در تیررس اسلحه ی علی دیوید سنبلی قرار گیرند؟
چرا فیلم های مدار بسته به مردم نشان داده نمی شوند؟
سلام روزا جان خسته نباشی نوشته تو را سه با خواندم آره میدونم دلت خیلی خونه ، من فکر میکنم کمی بدونه پرده وبدون رودربایسی صحبت کنیم جهان امروز برای من و تو خیلی روشنه دلخوری و خون جگر خوردن من در مقطع از خودی هاست دورستر و روراست برات بگم ضربه ی که بطور اساسی بر پیکر ما فرود میاید از دوشمن نیست ما دشمن را میشناسیم و برخورد با ان را میدانیم، چه به شکل فردی وچه جمعی همانطور که تو نوشته قلبلی گفتم و شما متاسفانه نادیده و یا توجه نکردی، ضربه اساسی ما از خودمان و یا از کسانی که خودشان را از ما میدانند، خوب اگر اجازه بدهید یک مثالی برات بیارم امیدوارم از من دلخور نشی من دو دوره زنان بودم که میدانی زمانی که زندان جمهوری اسلامی دهه شصت زندان بودیم روزی صد نفر اعدام میکرند ورژیم از هیچکس نمی ترسید خلاصه بهت بگم کسی تو زندان جرت نفس کشیدن نداشت جامعه هم در خواب خرسی فرو رفته بود کسانی که حکم گرفته بودند در امان نبود ند سال 62 و 63 زندانها را طبقه بندی کرده بودند تمامی کسانی که شورشی، معتژض، سر موضعی بودند را به گاودانی حاج داوود برده بودند اگر در قیامت حاج داوود پیروز بیرون می امدن انموقع تیر خلاص در انتظار انها بود ، در مقطع حساس منتظری به داد ما رسید، روزا هر چه من بگم تو قبول نخواهی کرد مگر اینکه تو در آن شرایط بوده باشی ادامه دارد
ارسال یک نظر