۲۹ مرداد، ۱۳۹۵

نوار جلسه مخفی منتظری با هیئت مرگ!

رزا: هفته ی پیش با افشای نوار گفتگوی "دوستانه" ی منتظری ولیعهد رژیم اسلامی با هیئت مرگ گماشتگان خمینی همه شوکه شدیم...
نوار افشا شده را در اینجا گوش کنیم:
https://soundcloud.com/bbcpersian/1367a

بهترین متنی که خواندم از شهاب برهان بود اینجا و  اینجا
کامنتهایی هم رد و بدل شدند در پُست قبلی اینجا
برخلاف نظر برخی که اکنون باز بقیه را برای انتخاب بین بد و بدتر هُل می دهند، فکر می کنم اگر به اکنونِ رژیم بپردازیم، گرافیتی کنونی دقیقن ما را با همین اکنونِ رژیم مواجهه می کند.
پیش نرفته ایم.
تنها فرو رفته ایم
بهوش باشیم وقتی ضحاک کودکانمان را کماکان می آویزد...

ارزش نوار صوتی آیت الله منتظری در چیست؟

  شهاب برهان

نوزدهم مرداد 1395 نوار صوتی دیدار آیت الله حسینعلی منتظری با اعضای کمیته مرگ منصوب خمینی برای قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ منتشر شد. این سند را از دو لحاظ می شود بررسی کرد: یکی از لحاظ نفس افشای نوار؛ و دیگری از لحاظ محتوای آن یعنی مخالفت آیت الله منتظری با آن قتلعام. 
الف - ارزش افشای نوار.
- این نوار به دست کسانی فاش می شود که بیست و هشت سال آن را  پنهان کرده بودند . همین کافی است تا بدانیم که دلیل افشاگری امروز، عشق به حقیقت گوئی به مردم نیست.  می توان مطمئن بود که این برگی بوده که در پوکر کثیف منازعات باندها و جناح های رژیم روی میز زده شده است. چه هدفی از این کار در کار بوده است، نمی دانم ولی از آنجا که خیلی از این موضوعات سال ها پیش در خاطرات منتظری منتشر شده بود و نامه های منتظری به خمینی و فرمان خمینی هیچکدام برای کسی تازگی نداشت، احتمالا در فضای تنش های سیاسی امروزی درون رژیم،  تصفیه حساب های باندی با اعضای کمیته مرگ و از آن طریق با دستگاه ها و جریانات خاصی در نظر بوده است که من از آن ها آگاهی ندارم. تنها می توانم بگويم که اگر افشای سخنان آن آیت الله عظما می توانست بخشی از اصلاح طلبان را به دست برداشتن از توجیه جنایتکارانه یا سکوت تبهکارانه شان در قبال آن جنایت عظما وادارد؛ و یا دست کم بخشی از مردم خوشباور به اصلاح این رژیم را از توهم دور کند؛ و یا اگر زبانم لال این افشاگری بعنوان مدرکی غیر قابل تردید در اثبات جنایت رژیم اسلامی علیه بشریت به سرتیتر اخبار در تلویزیون ها و رسانه های "حقوق بشری " دنیا تبدیل می شد، ارزشی بر این افشاگری مترتب می بود!
ب -  ارزش مخالفت آیت الله منتظری
 منتظری غالباً بخاطر سماجت در مخالفت با آن قتلعام و گذشتن از مقام سیاسی، مورد ستایش قرار گرفته است و می گیرد. از او بعنوان کسی که در میان رهبران رژیم شرف داشت یاد میشود.  با آن که منتظری یکی از مرتجع ترین تاریک اندیشان عمامه به سر و همدست و همداستان سالیان سال جنایت و آزادی کشی رژیم اسلامی بوده است، من منکر علو طبع و شرف فردی او نیستم که از مقام دست شست، اما فکر می کنم در ارزیابی از مخالفت منتظری نباید او را تنها با معیار اخلاق فردی سنجید. من این پرسش را از خودم می کنم که مخالفت منتظری چه ارزش انسانی و چه ارزش اجتماعی - سیاسی داشت؟
 میدانیم که منتظری با کشتارهای اوائل انقلاب، با کشتار های گسترده ی سال۶۰ مخالفتی نکرد. مخالفت او با قتل عام ۶۷ همانطور در نوار گفته و در خاطرات اش هم تاکید کرده است، از بیگناه کشی بدون برگزاری دادگاه بوده است. او برای این مخالفت، دو دلیل اقامه می کند: یک: رژیم و خمینی بدنام می شوند؛ دو: « من اگر زودتر از آقای خمینی مُردم، جواب خدا را چه بدهم؟ ». در قاموس منتظری، مساله ای به نام مسئولیت در قبال انسانیت و جامعه مطرح نیست، نظام چه می شود و مسئولیت فردی من در پیشگاه خدا چه می شود.  منتظری به همان دلیل با این قتل عام مخالفت می کند، که میرغضب های مجری  آن، لازم اش می دانند:  دلسوزی برای آبروی خمینی و رژیم اسلامی. هر دو طرف مسئولیت را به گردن خمینی می اندازند . فرق شان در این است که مجریان فرمان اش را اجرا می کنند؛ منتظری در پیشگاه الهی از خود سلب مسئولیت می کند. هر دو طرف از بعد انسانی و اجتماعی تهی اند. صد البته در مقایسه با مخاطبین اش و نیز خمینی، منتظری فردی با وجدان و شریف است اما وجدان اش ایمانی و شرف اش فردی است. منتظری وقتی این صحبت ها را با اعضای کمیته مرگ می کرد خوب آگاه بود که آنان با ارشاد او از اجرای فرمان خمینی سرپیچی نخواهند کرد. آگاهانه داشت مدرکی برای برائت خود اش فراهم می کرد. صراحتاً هم می گوید من گفتنی را به شما گفتم حالا خودتان می دانید. او بطور جدی قصد جلوگیری از این قتل عام را نداشت که اگر می داشت، زمانی که همین نوار ضبط شد آن را منتشر می کرد و جامعه را خطاب قرار می داد. خاطرات اش را که بعد از پوسیدن اجساد زنده و نیمه جان کشته شدگان منتشر شد، در بیانیه ای چند سطری و افشاگر و دعوت به اعتراض و ممانعت اجتماعی از آن فاجعه منتشر می کرد. او در همین نوار می گوید: « من اگه به خاطر شخص امام و انقلاب نبود نامه‌ام را پخش می‌کردم. میدونید چقدر به نفع دشمنان بود؟ ».اگر او سر سوزنی وجدان انسانی می داشت، انسان ها و اگر مسئولیت اجتماعی سر اش می شد، جامعه را در جریان می گذاشت و پیه شرف انسانی و مسئولیت اجتماعی را به تن می مالید. اما او ترجیح داد قتل عام صورت بگیرد، و فقط او در پیشگاه الهی برای این مورد معین بی گناه باشد و مدارکی کتبی و صوتی هم برای تبرئه ی تاریخی فرد خود اش برای مردمانی تدارک ببیند که  در دوره های سر خوردگی از آخوند و حکومت اسلامی بدانند ولی فقیه خوب و رژیم اسلامی خوب یک کابوس نیست و سالیان سال می توان به " لیست امید" هائی امید بست و به دکتر آیت الله های شریف تر از آیت الله های بی شرف.
البته که آیت الله منتظری با خمینی و اعضای کمیته مجری فرمان قتل عام او فرق هائی داشت. در همین نکوهش اعدام بخاطر مخالفت عقیدتی، اعدام محکوم به حبس بدون ارتکاب جرم تازه و بدون محاکمه، اعدام زن، اعدام زن بار دار، اعدام هواداران بخاطر ارتداد رهبران، مجازات در بندان بخاطر محاربه ی بیرونیان و ... اینگونه تفاوت ها را در حرف های نوار صوتی می شود دید. اما او به مخالفت در خفا اکتفا کرد. به اعضای کمیته مرگ می گوید « لا اقل در ماه محّرم این کار را نکنید»! حرمت محرم برایش مهم است و نه حرمت انسان. او از فاجعه خبر داشت. خوب می دانست که با نامه نگاری به خمینی و نصیحت جلادان نخواهد توانست جلو آن را بگیرد، اما مثل خود همان ها، مثل خاتمی و روحانی و امثال آن ها از وجدان انسانی و مسئولیت اجتماعی تهی بود، فاجعه را پنهان کرد و مسکوت گذاشت تا مبادا رژیم قصابان اسلامی تضعیف شود. او می دانست و می دید که خمینی بقول خودش در نوار، « سفاک خونریز و هتاک» است اما همین سفاکی و خونریزی و حتاکی را به خیال خود اش از مردم پنهان کرد چون: « من بیش از همه به فکر حیثیت حضرت امام و چهره ولایت فقیه می‎باشم».
من تفاوت ها و ارزش های فردی را در تصمیم منتظری و در صحبت های شفاهی و در خاطرات اش تشخیص می دهم اما هیچ نشانی از وجدان انسانی و مسئولیت اجتماعی در آن سراغ نمی کنم.
او از فاجعه قبل از وقوع اش آگاه بود و آن را از مردم کتمان کرد تا کار از کار بگذرد. او می توانست اقدام انسانی و سیاسی کند و نکرد. آیت الله منتظری خواست حقیقت را افشا کند، اما تنها زمانی که کار از کار گذشته باشد تا مبادا کبریای خمینی سفاک و خونریز و اعتبار نظام ولایت فقیه که خود او نظریه پرداز اش بود،  آسیب ببیند. برای او کافی بود خود اش برائت پیدا کند چه در پیشگاه تاریخ و چه در پیشگاه الهی.  این مخالفت منتظری زمانی ارزش انسانی و اجتماعی می داشت که نه جلادان را در پچ پچه ی خلوت برای ثبت در تاریخ، بلکه انسان ها و جامعه را پیش از وقوع جنایت خطاب قرار می داد. اما او همانقدر از آن ها می ترسید که از خدایش! این نوار صوتی ارزش افشاگری ندارد. افشاگری می بایست به هنگام وقوع فاجعه صورت می گرفت. آیت الله منتظری با این قتل عام معین مخالف بود ولی حقایق داغ را در زیر خاک سرد پنهان کرد، همچنان که سفاکان و قصابان، جسدهای گرم قربانیان را.

۴۹ نظر:

ناشناس گفت...

رزا سلام، یک کامنت کوتاه نوشتم اما از بین رفت. این اولین بار است که چنین چیزی اتفاق می افتد. فکر کنم دلیل آن این است که اول مرحله من رباط نیستم را طی کردم بعد کامنت نوشتم. لطفا این کامنت را پیدا کن چون کلی فکر کردم تا انرا بنویسم و معمولا من وقت کمی در روز برای مطالعه مقالات و اراِه نظر دارم. خیلی ممنون.

Rosa گفت...

باشه
متاسفم

Rosa گفت...

من الان چک کردم و متاسفانه نیافتم. معمولن اگر شانس بیاوریم میرود در هرزنامه! هنوز معلوم نیست که این هرزنامه چگونه کار می کند. و سیستم من رباط نیستم هم از طرف "برادر بزرگ" اجبار شده است.
امید که وقت کنید و دوباره بنویسید.

ناشناس گفت...

ممنون رزا، دوباره نوشتم اما دوباره از دست دادم. نه تقصیر تو هست و نه گوگل و نه حتی من. بهرحال مشکلات اینترنتی هم جزئی از وجود زندگی تحت اقتدار و ارتجاع آن است.

خواستم بگویم که کار خوبی کردی مقاله آقای برهان را در سایت خودت هم درج کردی. بزرگ کردن افشاگری های منتظری با نیت شومی انجام می شود. افشاگری از جنایتهای رژیم اسلامی چیز جدیدی نیست که حالا افشاگری منتظری مهم باشد. در برخورد به رژیم باید به قبل از سرنگونی شاه و چگونگی دزدیدن انقلاب توسط آنها اشاره شود. حتی جنایات آنها به قبل از سرنگونی رژیم شاه برمیگردد. اسلامیون حاکم و از حاکمیت بیرون انداخته شده، آدمهای درستی نیستند که افشاگری اشان درست باشد. . چاره کارگران و زحمتکشان و زنان و سایر ستم دیدگان، فراگیری منطق و علم و اتخاذ بینش علمی، مقاومت علیه استثمار و ظلم در تشکلات خودگردان و غیر سلسله مراتبی و محلی و جهانی می باشد.

با عشق و همبستگی.

Rosa گفت...


سلام رفیق جان
خوب اینجا هم آرشیو است و البته من اینهمه هورا کشیدن "اپوزیسیون" را برای منتظری تعجب کردم. متاسفانه انتشار این نوار به خوابنما شدن پسرش ربطی ندارد. بلکه اهرم ی است برای سهم بیشتر. تازه پسر منتظری تهدید کرده که از این نوارها بسیار است در بیت شان داخل و خارج مخفی! و خوب احتمالن یک نوار هم در مورد عقد زندانی زن با سپاه موجود است که بیت خمینی به فتوای منتظری چسبانده که گویا منتظری گفته باکره اعدام نکنید و به بهشت میره و پس اینها دختران زندانی را عقد بازجویش کرده اند... و همان سالهای خاتمی بود شنیدم منتظری گفته بود که هیئت مرگ سو تعبیر داشته از صحبت منتظری و منتظری این فرمان را نداده و در واقع در جهت جلوگیری از اعدام بوده...
متاسفانه نقدی بر انتشار و در واقع دلیل انتشار نشده است و اغلب افراد صحبتشان را در اینمورد با صلوات به روح منتظری شروع کرده اند.
در موردی که نوشتی: چگونگی دزدیدن انقلاب توسط آنها

شاید بهتر باشد بگوییم خود دو دستی انقلاب را تقدیمشان کردیم...
اغلب افرادی که از چپها حکم داشته و تیرباران شدند، خود با آویزان شدن به تز روحانیت مترقی و ضد امپریالیسم با دست و پا ی خود، گورشان را کندند...

اغلب چوب نادانی خود را خورده ایم. دیگران از همین استفاده کرده اند...
با عشق
و با همبستگی

Rosa گفت...

اقتصاد مشارکتی : 'مایکل آلبرت'

http://naskhad-khass.blogspot.com/2016/08/getting-free-creating-association-of_21.html

:)))))

Rosa گفت...

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=75314

وقتی که کارفرمایان موفق به تبدیل کردن کارگران به مصرف کنندگان شدند، تمرکز مبارزات کارگری هم از ساعات کار کم تر در هفته، به روی مزد بیش تر رفت. از آن به بعد، سرمایه دران از دو شیوه سرکوب و "مصرف کننده کردن" برای وادار کردن کارگران به کار بیش تر استفاده کردند. در حالی که شیوه سرکوب بیش تر در کشورهای کم رشد و در حال رشد به اجرا در می اید، سیاست "مصرف کننده کردن" همچنان شیوه اول و مرجح در کشورهای توسعه یافته است. همین اطمینان به مکانیسم مصرف گرایی بود که هنری فورد، بنیانگذار شرکت فورد موتور را بر آن داشت تا دستمزد کارگران را به اندازه کافی بالا، و قیمت اتومبیل های خود را به اندازه کافی پایین نگاه دارد، تا هر کارگری استطاعت خرید یک ماشین شرکت خود را داشته باشد. این کار علاوه بر این که تامین کننده خریدارهای قابل دسترس برای شرکت بود، به ثبات تولید هم کمک می کرد.
.........
گوگل (google)هم نقش بسیار مخربی در ترغیب مصرف گرایی بازی می کند. این شرکت با توانایی آگهی های شرکت ها را با عادت مصرف و رفتار ما در اینترنت هم ساز و هدف مند می کند. تسکو (tesco) عادات مصرفی ما را برای بازاریابی جمع و دسته بندی می کند.
مغازه ها هر چند وقت طرح و چینه بندی قفسه ها را تعویض می کنند تا ما را با گیج کردن از عادت همیشگی به دور و به قفسه های جدید با کالاهای جدید هدایت کنند. بدین طریق شانس وسوسه کردن ما با کالاهای جدید بیش تر می شود. بسته بندی ها در فروشگاه ها طوری است که خریدار را مجبور به تماس فیزیکی با کالای مورد علاقه می کند. محققان فروش به این نتیجه رسیدند که تماس فیزیکی با اشیاء موجب افزایش ۲۰ در صدی زمان ماندن در فروشگاه و خرج ۱۷ در صد بیش تر می شود. شرکت های توزیع کالا هر هفته ۱۵۰ هزار بازدید از فروشگاه های مختلف می کنند تا فروش و مکان کالا خود را در این فروشگاه ها زیر نظر داشته باشند. حتا فروشگاه ها قفسه های مناسب را به شرکت های توزیع می فروشند.

ناشناس گفت...

رزا سلام، همانطور که میدانی مارکسیستها تابع نظریه ماتریالیسم تاریخی هستند. این نظریه بلای فکری آنها شده است. خوب شد که این خرافه را کنار گذشتیم. با این نظریه گنگ است که هر چیزی را می توان توجیه کرد، هم مترقی بودن حمله به اسلامیون و هم مترقی بودن دفاع از اسلامیون. ما تقصیر نداشتیم، ارتجاع ما را نا آگاه گذاشته بود. بعد که بقا پیدا کردیم و تئوری ها را خوب خواندیم دیدیم که آنارشیستها معمولا و در مجموع علی رغم ژستهای "علمی" مارکسیستها، درست ترمیگفتند. مگر نه؟ اکثر مارکسیستها شخصیت پرستند و مرجع تفلیدشان را ول نمی کنند. آنها جنایاتشان را علیه آنارشیستها ضرورت تاریخی جلوه میدهند. کار آنها تمام است.

میگویند این حرفها را نزن در صف انقلاب نفاق می اندازی. هر وقت حرفی درست زده می شود میگویند نفاق افکنانه است. نه، من نگران بعد از انقلابم نه قبل از انقلاب. این قبل از انقلاب است که به جنایت بعد از انقلاب منجر می شود. صد بار دیدهایم، نمونه های آن، روسیه، چین و ایران.

ناشناس گفت...

یک نمونه از ایده های شبه علمی مارکسیستها در این گفته در مانیفست کمونیست است:

The history of all hitherto existing society is the history of class struggles
ترجمه فارسی اش است:

"تاریخ جوامع تاکنونی، تاریخ مبارزه طبقاتی است."

مارکسیستها این گفته را طوطی وار تکرار میکنند بدون اینکه در مورد درستی آن فکر کرده باشند. میتوان گفت که تاریخ انسان از 3.3 میلیون سال پیش شروع شد، یعنی از آغاز ابزار سازی. اما از تاریخ استثمار نیروی کار که با برده داری شروع شده چند هزار سالی بیش نمی گذرد. مارکس و انگلس چندین میلیون سال از تاریخ انسان را حذف میکنند. حال اگر فرض کنیم تحقیقات علمی در دوره مارکس و انگلس کافی نبوده، حال چرا آنها طوطی وار این حرف را تکرار میکنند؟

پاسخ: چون برای تغییر جهان علمی فکر نمیکنند، مکتبی و ایدئولوژیک فکر میکنند.

ناشناس گفت...

رزا، سلام مجدد،

در مورد پاراکونومیسم، دو برخورد میتوان داشت، یکی برخورد نظری است که پیمان پایدار یکی از آنها را ترجمه کرده، دیگری مراجعه به شواهد است. چون پاراکونومیسم نظری است که عمل در آن بصورت بلاواسطه طرح شده، باید از مایکل آلبرت خواست که موفقیت نظرش را با بوجود آوردن موسسات مشارکتی نشان دهد. فکر میکنم جیمز هرود هم مجبور است بلاخره عقایدش را در عمل نشان دهد چون ترجمه پیمان پایدار هم نشان میدهد نظر هرور بلاواسطه است.

تا آنجا که میدانم، شاید اشتباه میکنم، چه آلبرت و چه هروود پیدایش روابط "سوسیالیستی" را مشروط به سرنگونی دولتها نمی کنند. با در نظر گرفتن این نکته، با آنها کمتر بحث نظری وجود دارد و همیشه اصل قضیه این است که خب این گوی و این میدان.

حال با مارکسیستها قضیه فرق میکند. مارکسیستها میگویند سوسیالیسم و کمونیسم بدون کسب قدرت سیاسی و مارکسیستی کردن دولتها امکان ندارد. مارکسیستها معمولا کمونیسم را محصول تکامل دولتها بصورتی که نقش دولت بتدریج از طریق سیاستهای خود دولت از بین برود می بییند. آنها به این میگویند حرکت بر اساس "ضرورت تاریخی" و معتقدند قوانین علمی تکامل جامعه را کشف کرده اند و فقط باید بروی آن سوار شد. برای همین از مارکسیستها باید خواست که اول قدرت سیاسی بگیرند بعد نشان دهند که چه میکنند. آنها هم قدرت سیاسی گرفتند و دیدیم که از یک طرف فاشیسم استالینی تحویل دادند، از طرف دیگر خود فروشی سوسیال دموکراتیک.

ناشناس گفت...

گفتم جنایات رژیم اسلامی خمینی به قبل از سرنگونی شاه دیکتاتوری بر میگردد. کسانیکه تاریخ مشروطه را مطالعه کرده باشند متوجه میشوند که شیخ فضل الله نوری یکی از کسانی است که خمینی طرفدار او بود. شیخ فضال الله از دشمنان درجه یک انقلاب مشروطه بود.

اما فراتر از این، تمام زنهای ایران باید علیه واپسگرائی اسلامی و جنایتی که در تفکر آنها نسبت به زنان وجود دارد، باشند. متاسفانه زنان هم مثل مردان فریب خمینی و دارودسته شیخ فضل اللهی او را خوردند و دنبالش راه افتادند تا او بتوانند به زور کتک و تجاوز چادر سر آنها بکند. بعد که فهمیدند، پرنده در قفس بود!

واقعا جنایت است که بعضی از چپها چشمشان را در مقابل فاشیسم ضد زن امثال منتظری ببندند و بگویند که از زندانیان سیاسی دفاع کرده. زنان ایران بدون اینکه به زندان بروند در زندان بسر می برند چرا این آقایان کاری به زندان بزرگ ندارند؟ جز اینکه میخواهند همه چیز را تابع مقاصد احمقانه سیاسی خود کنند؟

Rosa گفت...

سلام دوباره
فتوای حجاب اجباری، بستن آیندگان و حمله به دانشگاه..
در دو تای اولی و آخری مقاومت کردم. البته بطور غریزی.
در اولی آموختم که صف ما جدا است و دشمن در خانه است که لانه کرده!

نوشتی: اما فراتر از این، تمام زنهای ایران باید علیه واپسگرائی اسلامی و جنایتی که در تفکر آنها نسبت به زنان وجود دارد، باشند. متاسفانه زنان هم مثل مردان فریب خمینی و دارودسته شیخ فضل اللهی او را خوردند و دنبالش راه افتادند تا او بتوانند به زور کتک و تجاوز چادر سر آنها بکند. بعد که فهمیدند، پرنده در قفس بود!

رزا: رفیق جان زنان ایرانی از غریبه نخوردند. یا توسری یا روسری از دل ساختار خانواده بیرون زد...هنوز هم فریبی نخورده اند ، اگرچه با کمری شکسته، اما راه می روند...

تنها جنبشی که رژیم اسلامی را به عقب نشستن واداشت، شورش خودبخودی زنان علیه حجاب بود که هنوز هم با انواع گوناگون ادامه دارد...

حجاب اجباری مثل ستاره های زرد بر لباس یهودیان دوران فاشیسم بود.
در عین حال بقول ژاله احمدی: حجاب، حجاب برادری بی طبقه ی مردان جامعه شد.
فتوا از خمینی بود حمله به راهپیمایی ها از طرف اوباشان. اما در اجرایی کردن اینهمه، کُل جامعه ی مردان همدست شدند.

آخرین سالی که رفتم ایران، پدر فرتوت شده بود و گفت: جوراب بپوش می گیرند! گفتم خوب بگیرند! گفت: تو را نه! من را بعنوان مسئول تو می گیرند!
اگرچه او هم اول انقلاب تشویق به تظاهرات علیه حجاب کرد . هنوز جایگاهش را برای خود تعیین نکرده بود. اما هرگز در کنار ما قرار نگرفت. ما همواره دیگری بودیم. دیگری تر هم شدیم به مرور زمان.
رژیم مردان را نیز همدست خود کرد. برخی زود، برخی دیرتر...
فیلم سال صفر را ببین!
ما زنان بطور غریزی مقاومت کردیم جلوی هیولای فاشیسم. زنان به راستی آنارشی هستند!
ما بودیم، هستیم و خواهیم بود!
این جوجه های در قفس "قرقرو" بالشان را شکستند. سهم خود را بپذیرید در همدستی مشترک قیچی کردن!
ما خیلی زود 25 روز پس از استقرار آنها صدای پای فاشیسم را شنیدیم. اگرچه تاریخ مان بشدت تحریف شد. اگرچه بجای آزادی، بدنبال طبقه، ارتجاعی ترین ایده ها را با پوشیدن ژندره و "رفتار خلقی/کارگری" به اسم پرولتاریا به ملت خوراندند، اما خوب که بنگری هنوز شورشگری را حتی در مرغ های خانگی هم گاهی می بینی!
جنبش زنان را پروبال قیچی کردند اما هنوز آرزوی پریدن دارد ، شاید چون دشمن در خانه است زبان بر گرفته؟
اما هرگز یادش نمی رود که ما ستاره های زرد را خود به سینه ندوختیم و این تنها یک اتهام است...

https://youtu.be/8Fp-5LnsaAA

Rosa گفت...


تظاهرات زنان ایران بر علیه حجاب اسفد ماه 57

https://youtu.be/ZzvWLp6pfWU

ناشناس گفت...

راست میگی رزا، ولی حتی قبل از رفتن شاه، باید می فهمیدیم که در مبارزه علیه اقتدار و دیکتاتوری اش، مبارزه علیه ارتجاع مذهبی بصورت محدودیت برای زن، جزئی مهم از مبارزه برای آزادی ست. رک و راست بگم، خیلی خر بودیم.

Rosa گفت...

کاش خر بودیم :)

ناشناس گفت...

رزا میشه کمی راجع به " انقلاب سوریه " حرف بزنی ؟، می گویند آمریکاییها در روزوا پایگاه نظامی درست کرده اند ؟ گردانهای خلق مزدور امپریالیسم آمریکا شدند. جنگ سوریه انقلاب نبود بلکه تصفیه حساب بین باندهای امپریالیستس امریکا و متحدین منطقه ای او از یکطرف و روسیه و متحدیم منطقه ای او از طرف دیگر می باشد. جنگ در سوریه به ضرر طبقه کارگر تمام شد. در این زیان آنارشیستها همچون دیگر مزدوران سرمایه سهیم بودند. آنارشیستها به اسم انقلاب سوریه تنور جنگ را داغتر کردند.

ناشناس گفت...

ناشناسی نوشته، "رزا میشه کمی راجع به "انقلاب سوریه" حرف بزنی..."

بنظر من هر چه نوشتی درست است ولی آنارشیستهای رژوا تحت منگنه عایش و دولت دیکتاتور اسد و امپریالیسم روس وآمریکا و ترکیه بودند و چاره ای ندآشتند. خود تو هم بودی بلاخره برای بقا به بقل یکی شون می پریدی مثل چین مائو مارکسیست و یا استالین مارکسیست در جنگ دوم و حتی بعد از آن. مثلا استالین جان مارکسیستها با دست خودش انترناسیونال مزدوران حزب کمونیست را منحل کرد. خیلی از مارکسیستهای وطنی هم از سرنگونی اسد دفاع میکردند و ذوق زده شده بودند و فکر میکردند که انقلاب مارکسی بلاخره از طریق بهار عربی در خاورمیانه شروع شده تاریخ به ضرورت تاریخی مارکسی لبیک گفته است، در حالیکه واشنگتن آنها را برنامه ریزی میکرد.

نوشتی بضرر طبقه کارگر؟ مارکسیستها بیشتر از تمام امپریالیستهای روسی و آمریکائی به طبقه کارگر ضربه زدند. حکومت مائو و استالین مارکسیست، کمونیسم را آنقدر بد نام کرده اند که حتی بسیاری از خود مارکسیستها جرأت ندارند از کلمه کمونیسم استفاده کنند و خجالتی میگویند سوسیالیسم که به مرتجعین بر نخورد. مارکسیسم و احزاب و سازمانهای کمونیست امروزی چیزی نیستند جز سازمانهای اربابان تحصیل کرده طبقه کارگر. همانطور که زنان پاشنه آشیل رژیم اسلامی هستند، تشکلات و اتحادیه های کمونیستی کارگری پاشنه آشیل حکومت و احزاب مارکسیستها هستند. اگر مارکسیستها مثل سایر بورژواهای اسلامی و غیر اسلامی اپوزیسیون از طبقه کارگر وحشت نداشتند، به اتحادیه های کمونیستی کارگری می پیوستند نه اینکه برای خود دکان و دکه حزبی درست کنند تا از بالا و از بیرون طبقه کارگر را برای هدف دولت سازی مدیریت کنند.

منتظر پاسخ شما هستم،

ناشناس گفت...

در ادامه، آنارشیسم ناسیونالیستی عده ای در کردستان سوریه به عقل جور در نمی آید ولی با ایدئولوژی مارکسیسم جور در می آید. احتمالا دلیل ناسیونالیسم "آنارشیستهای" کرد های سوریه پیشینه مارکسیستی آنهاست چون اوجلان قبل از به زندان افتادن مارکسیست بود. شاید الان به یک حقه باز تبدیل شده و موضعگیری های آنارشیستی میکند چون در زندان بهش گفته اند چنین کند. فکر میکنم اولین بار است که در تاریخ آنارشیسم کمونیستی، ما ناسیونالیسم می بینیم. آنارشیسم کمونیستی همیشه به عقل جور در می آید، شاید هم کرد ها واقعا به آن گرایش پیدا کرده اند چون به عقل جور در می آید ولی هنوز دارند دوران طفولیت درک خود از معنای واقعی آنارشیسم را طی میکنند. مثلا آنارشیستها شخصیت پرست نیستند و کیش شخصیت ندارند اما رژواها عکس اوجلان را بلند میکنند. اطلاعات من از آنارشیستهای کرستان سوریه محدود است و مجبورم اما و اگر بگویم. این را هم بگویم که آنارکوکمونیستهای غربی در سایت Libcom همین سئوالات من را مطرح کرده اند.

ناشناس گفت...

با نظرشما در مورد خیانت کمونیست های روسی( استالنیستها) به طبقه کارگر موافقم، همینطور تروتسکیستها و مائویستها امروزه بخشی از بورژوازی هستند. آنها به دروغ و در لباس میش خود را مدافع طبقه کارگر می دانند.
اما با آنالیز شما در مورد تحت منگنه بودن آنرشیسم سوریه و خیانت او به طبقه کارگر ( بعنوان تنها نیروی تغییر در جامعه امروز) موافق نیستم.
انقلاب مارکس که می گویی ، دوبار در تاریخ اتفاق افتاد. کمون پاریس که بیش هفتاد روز دوام نیآورد و انقلاب اکتبر که چند سال طول کشید و انهم با شکست انقلاب در آلمان شکست خورد به خاطر اینکه در انزوا بافی ماند. بعد از این دو انقلاب تا حال انقلاب مارکسی دیگری به وقوع نپیوسته است.

ناشناس گفت...

باسلام چند باره اولا کی اوجلان انارشیم شد؟ اگر دفاعیات اوجلان را بخوانید با انارشیسم مرزبندی دترد به { حضرت محمد } بیشتر نزدیکه تا انارشیسم خوب بگذریم تقریبا یک سل پیش بود که همین وضعیت پیش آمده را تو آرشیو روزا هشدار دادم که کردها ویا رژاوا از طرف ترکیه و امریکا سرکوب خواهند شد. این هشدار از طرف آرشیو روزا و دوستداران توجه قرار نگرفت امروز ترکیه به بهانه اینکه یگانه خلق از پ ک که جانبداری میکنند بمب باران شد ،یگانه خلق دیروز در جبهه ترکیه با هم علیه داعش میجنگید اموز از طرف ارتش ترکیه بمباران میشه، بازی خطرناکی شروع شده دوشمن هیچ موقع دوست نخواهد شد، امریکا وسرمایداری جهانی هرگز دوست خلقها نخواهد بود بورژوازی زمانی که بخواهد از دیگران استفاده میکند واز زمانی که مشکل حل شد براحتی سرکوب میکند، فراموش نباید کرد ،طالبان، القائده، انتفاضه، دمکرات،کموله،پیروز باشید

ناشناس گفت...

خوب دوست گرامی ناشناس، علت شکست انقلاب اکتبر را انزوا و شکست انفلاب المان میداند، دوست گرامی خیلی در اشتبا هستید اگر در گذشته اخبار و اطلاعات سانسور میشد امروز با سند و اخبار بسیار معلوم اشده است، که همان در ابتدا حزب بلشویکها با سرکوب شوراها و قیام ملوانها در کروشنات وبا دیکتاتوری حزبی سرمایهداری دولتی خیانت آشکار به طبقکارگر و مردم آشکار کرد، سپاس

ناشناس گفت...

رزا، شکست یک پروسه است،و کم کم با پس رفت انقلاب شروع شد. قبل از قیام کرونشتات ، سرکوب کارگران پطرزبورگ انجام گرفته بود. با منع ایجاد فراکسیون در درون حزب، پویایی و سرزندگی حزب مختل شد.دیکتاتوری طبفه به دیکتاتوری حزب تبدیل شد.سرمایه داری را به اسم سوسیالیست قالب کردند.
سوالی که من از شما داشتم این بود ک شما برای کوبانی سینه چاک می دادی و داشتید یک سوسیالیسم ملی درست می کردید. چرا بصورت ریشه تجربیاتان را تجزیه و تحلیل نمی کنید که بدانید اشتباه از کجا بود. تقصیر را بر گردن سرکوب ترکیه و امریکا انداختند آسان است . ناپلئون می گوید پیروزی هزاران پدر دارد و شکست یتیم است.

ناشناس گفت...

ناشناس گرامی لطفا کامنت ها را با دقت بخوانید، وبعدا نظر بدهید عجله نکنید ما فعلا هستیم و به زودی هیچ چیزی اتفاق نمیافتد خود من حدودا نظرم با روژآوا و یگانهای خلق کرد نزدیکه، اما در رابطه با انقلاب بلشویکها فاصله از زمین تا اسمانه ،دوست گرامی، شکست یک پروسه است، یعنی چیه این تئوری ساختگی وهیچ بار علمی ندارد،سپاس

ناشناس گفت...

با پوزش نظرم با تو ناشناس در رابطه با روژوا و یکانهاری ازاد کرد سوریه به شما نزدیکه و در نوشته کامنت بالا اشاره کردم که در آینده خیلی نزدیک انها هم مثل گروهای ایرانی قربانی خواهند شد، بقول هگل تاریخ دو بار تکرار میشود یک بار به شکل تراژدی و غم انگیر و یک بار واقعی، من امیدوارم نظرم غلط باشد

Rosa گفت...

اتحاد مارکسیست شورایی و لغو کار مزدی!
تحوع آور است وقتی روژاوا بار دیگر مورد تعرض قرار گرفته و داعشی ها بدون شلیک یک گلوله به فرمان اردوغان پدوفیل مسلمان، جرابلس را ترک می کند.
آنارشی مترقی ترین ایده در خاورمیانه است...

چرا که جنگ زنان برای بقا و مردان برای قدرت است...
یادمان باشد که آخرین گلوله را اینبار برای تفکر توده ایسم ذخیره کنیم. آنان که پشت سنگر کارگران، از بشار اسد شیمیایی علیه انقلاب موش می دوانند! آنان که در حین اسارت زنان توسط داعش، مبارزه ی طبقاتی نشخوار می کنند... کدام طبقه؟ کارگران را ما می زاییم، شما به گایشان می دهید!
کماکان و هنوز: زنده و باقی-> روژاوا

https://youtu.be/R9YjK0xCYks


ناشناس گفت...

شکست یک پروسه است، یعنی چیه این تئوری ساختگی وهیچ بار علمی ندارد،
به نظر من پروسه یک دوران است .برای مثال نطفه بچه از زمان شکل گیری تا به دنیا آمدن نه ماه طول می کشد؟ حال در این پروسه مراحلی از آن برای ما ملموس نیست و این دلیل نمی شود که پروسه در حال شکل گیری نباشد.
در مورد جنگ
از نظر مارکسیست تحلیلی که از جنگ ارائه می دهند بر مبنای اقتصاد جهانی و رسیدن این اقتصاد به مرحله امپریالیستی است. امپریالیسم یک پدیده ملی نیست. در این مرحله امپریالیستی هیچ جنگ ملی وجود نخواهد داشت. ساختار جهانی امپریالیستی، ساختار هر جنگی را معین می کند. در این مرحله امپریالیستی هیگونه جنگ مترقی نمی تواند به وجود بیاید. پیشرفت تنهادر خلال انقلاب اجتماعی بوقوع می پیوندد.تنها جایگزین تاریخی برای بشریت انقلاب اجتماعی یا بربریت است. مارکسیست ها امروزه بخاطر اقتصاد درهم تنیده جهانی تمام کشورها را امپریالیستی ارزیابی می کند. اما غیر مارکسیست ها( استالنیستها، تروتسکیستها، مائویستها، آنارشیستهای رسمی، دموکراتها ) بیشتر کشورها را قربانی امپریالیسم می دانند از این رو برای دفاع از قربانی در جنگ ها شرکت می کنند. و از ریل انقلاب اجتماعی خارج می شوند.

ناشناس گفت...

سلام همگی خسته نباشید، اولا مقوله امیریالیسم در این مقطع کاربرد ندارد ،جامعه جهانی شده ،سرمایه هم جهانی عمل میکند هیچ مرزی باقی نمانده انهائی که بیوده تلاش دارند تا سرمایه داری دولتی را احیا کنندند در این میان در اتش قربانی خواهند شد دوست عزیر ناشناس و روزا گرامی برای رسیدن به سوسیالیزم دوران سختی باید گذر کرد ، با مطرح کردن لغو کار مزدی و یا کمونیزم شورائی ویا انارشیزم همانطور که در نوشته هایم گفت یک پروسه طولانی مبارزه برای یک حیات انسانی لازم است

ناشناس گفت...

روزا خود تو بهتر از هر کس میدانی من طرفدار لغو کار مزدی نیستم واین مقوله تازگی ها مد شده و من و تو درآوردی است و هیچ زمینه تاریخی ندرد مگر کمون پاریس برای لغو کار مزدی مبارزه میکردند مگر مارکس حرکت کمون را غیر کمونیستی ارزیابی کرد؟ دوما علت شکست کمون، مارکس نداشتن و یا عدم اعتقاد لغو کار مزدی ارزیابی کرد، پس نتجه میگیریم که امروزه کسانی که این مقوله را استفاده میکنندند چه تو روزا وجه ناشناس گرامی وجه جریان ناصر پایدار همگی در ندانستن معنی و مفهوم ان دچار نوعی ندانم کاری و کچ فهمی دچار شده ید روزا جان تا انجا که من میدانم تو اعتقادی به این مقوله نداشتی این که چرا من متهم به همکاری و اتحاد میکنی در عجب هستم اگر فراموش نکرده باشی من نظژرم با تو در رابطه با رواوا گفته بودم چه نوشتاری ه حضوری پس پیشنهاد میکنم فعلا حالت تحوه را نداشته و یکبار دیگر به نوشته هایم رجوع کن من همواره گفتم متحدین من کسانی هستند که در دوران سختی ها بدست مارکسیتها و لنستها کشتار شده ند ،انها انارشت های انقلابی هستند،خسته نباشید

Rosa گفت...

لنینیست نوشته: اما غیر مارکسیست ها( استالنیستها، تروتسکیستها، مائویستها، آنارشیستهای رسمی، دموکراتها ) بیشتر کشورها را قربانی امپریالیسم می دانند از این رو برای دفاع از قربانی در جنگ ها شرکت می کنند. و از ریل انقلاب اجتماعی خارج می شوند.

رزا: متن بالا گویا از 2 امامی ها (مارکس & لنین) است!

آنارشی اما کماکان بی خدا/پیامبر و امام می ماند:)

لینک زیر البته جالب است و از یک امامی ها! مارکسی خالص و جالب!


Dr. Farshid Feridony - مارکس یا لنین؟ ـ نقدی بر آگاهی تئوریک و پراتیک سیاسی بلشویسم


https://youtu.be/xoLPF51oVsE

Rosa گفت...

شورایی نوشته: مگر مارکس حرکت کمون را غیر کمونیستی ارزیابی کرد؟

رزا: بله! در ابتدا مارکس این نظر را داشت ولی بعدن مُخش تکان خورد.
در ضمن شورایی جان آنارشی انقلابی وجود ندارد. آنارشی خود یعنی انقلاب.
در ضمن من نمی دانم شما چگونه یکباره تغییر موضع می دهید و ادعای هُشدار؟
در ضمن بهتر است این سایت کاوشگران را باز خوانی کنید! چون دارید به اسم شورایی آش نذری می پذید اینجا!
مارکس مگر خودش کی بود؟
یک مردسالار ماچو که حتی در 4 چوب خانواده مارکسی هم سوسیالیست وار به کُلفتش تجاوز کرد! البته در 4 چوبی کاملن انقلابی:)

ناشناس گفت...

اوکی همانطور که میدانی ما هزار نوع انارشی داریم، اگر من میگم انارشیست انقلابی دقیقا همان انارشی که ایدولوژیک نیست و با هیچکس سسر زازش ندارد حالا به نظر تو انقلاب خوب دعوا نداریم اما اینکه نظرم عوض شده من نیمیدانم اینکه به خانمی تجاوز کرده ، خیلی غلط کرده من نظرم در رابطه مارکس مشخص است من نمیدانم این آش نذری چیه؟ من نمیدانم... من نظرم در رابط با رژاوا گفته بودم فاکتهای که در رابطه با مارکس آورده بودم در رابطه با ناشناس بود ودر رد لغو کار مزدی بود

ناشناس گفت...

متاسفانه روزا گیرنده ت ضعیف شده، من هیج عوض نشدم ، و این میان هیچ آش نذری هم پخش نمینندند تمامی فاکت و دلایلی که آورده بود در رابطه با کمون پاریس برای رد لغو کار مزدی از انجای که دوست ناشناس ما مارکس قبول داره خواستم، بگم که حتا مارکس هم به این چیزها اعتقادی نداشته حال اگر مارکس به خانموی تجاوز کرده و شاید هم ایشان بد شلوار بوده }{ خدا را شکر}. این وصله ها حداقل به ما نمی چسبه هر که ندونه تو میدونی خوب روزا جان خود تو نظرات منو در رابطه با اناری و شورائی میدونی اگر فراموش کردی یکبار دیگه میتونی نکائ کنی اخه عریز من مثلا اگر من نظرم در رابطه با روژاوا فرق میکنه ، به این معنی نیست که ما نظرمان عوض شده یا فرصت طلب شدیم و یا بقول تو نذری پخش میکنیم، خودت بهتر از هر کس میدونی ما هزار نوع اناری داریم اگر من میگم انارشیسم انقلابی دقیقا مرزبندی با افراد نیست ، قبلا هم گفته بودم که اناشیسم از نظر من ایده نیست بلکه یک نظمی است انسانی که به حیات انسانی تلاش میکنه

ناشناس گفت...

چون در اینجا همه با اسم ناشناس پیام می نویسند، من هویتم را با انترناسیونالیست مشخص می کنم.مواضع من با جریان لغو کارمزدی خیلی تفاوت دارد، ناصر پایدار استالنیسم شرمگین است، ناصر پایدار می پندارد که سوسیالیسم را در یک کشور به تنهایی می توان برقرار کرد، هیچ تفاوتی با استالنیسم ندارد.(برقراری سرمایه داری دولتی که به اسم سوسیالیسم ایجاد شد).
در باره گفته رزا "متن بالا گویا از 2 امامی ها (مارکس & لنین) است!" نه من انترناسیونالیست هستم. باید خدمتتان عرض کنم که ما هیچ چیزی را مقدس نمی دانیم. خود مارکس اقرار می کند که در بعضی جاها اشتباه کرده است. ما روش مارکس را قبول داریم ، روش انتقادی او که در مورد سرمایه داری بکار برد، نه اینکه او را پیغمبر و فردی معصوم جا بی اندازیم.
اما مسئله اساسی که همگی از پاسخ به آن امتناع کردید، همان خصلت سرمایه داری امپریالیستی است که شما ها امپریالیسم را فقط به امریکا تقلیل می دهید و از کشورهای مظلوم در برابر امپریالیسم امریکا دفاع بعمل می آورید. در صورتی که در این عصر تمام کشورها از کوچک تا بزرگ خوی امپریالیستی دارند و تمام جنگ ها امپریالیستی است . در این دوران ما جنگی با خصلت مترقی نداریم .تنها راه نجات انقلاب اجتماعی است. سوسیالیسم یا بربریت.

Rosa گفت...

خوب پس یک گردهم آیی در آخر پاییز دعوتید اینجا. بقیه رفقا را هم دعوت کنیم در خانه ی اشغالی! البته این بار مثل دفعه قبل نخواهد بود:) قِسِر در رفتید دفعه پیش!!!

ناشناس گفت...

خوب من خیلی خوشحال شدم انترناسیونالیسم گرامی داداش، عزیز په راستی داری چی میگی؟

Rosa گفت...

سوسیالیسم یا بربریت!
هر چه خواستید شعار دهید اینتر ناسیونال!

تنها نیروی غیر ارتجاعی منطقه خاورمیانه فعلن روژاوا است...
اینترناسیونال شما هم مردانه و جای خوش نشسته!
از آن بالکن شاه نشین و روی صندلی نخبه ها در حال خاک پاشی به چشم یکعده که هر روز در حال جنگ برای زنده ماندن هستند و شما دارید مدام بهشان نمره می دهید که سوسیالیسمشان چقدر وزن و بار دارد!

امپریالیسم دیگر از کجای مارکس در آمده؟ این از آنجای لنین در آمد تا "بورژوازی ملی" را حلال کند و همدست؟!
ما در سیستم سراسری سرمایه داری - مرد سالاریم و قرقی ندارد در ناف امریکا یا ماتحت آلمان یا کارتن خواب زیر برج ایفل؟
اگرچه برای زنده بودن در جنگیم، اما باز کنیز یک مُشت آدمخوار نیستیم. مثل فرق برده داری و فئودالی.
البته برای شما نباید فرق کند چون قرار نیست شما را به کنیزی بگیرند شما بدلیل جنسیتتان قبل از بدنیا آمدن، امتیاز دار خواهید بود. شما شاید اصلن نخواهید دانست جنگ بر سر چیست چون کماکان برای آدمخواران ارتجاعی اسلامی مرد هستید و ممتاز. پس جنگ روژاوا و زنان کُرد را ارتجاعی خواهید دانست.
شرط می بندم سر علیه حجاب و علیه خمینی هم همین موضع ارتجاعی را داشتید؟
در انتظار گودو "جنبش های اجتماعی" بمانید!
درست نوک دماغتان را هم نمی بینید اما در حال رخ دادن است و شما گیرنده تان خراب!
این فوتبال نیست که در بازی شرکت نکنید، گاهی خانه و زندگی تان را زمین فوتبال خود کرده اند. می توان هم کوچ کرد به خوش نشین ها؟
اما فعلن یکعده اسلحه بدست دارند علیه کنیز گرفتن خود می جنگند. و علیه بربریت. اگرچه شما مستقیمن گرفتار این بربریت نیستید و از کُشتن اسیر برست کودکان و سربریدن آزرده نمی شود، اما ما به خود این اجازه را می دهیم که از اینهمه بربریت در حق خود کوتاه نیاییم. همانطور که بر سر فتوای حجاب نیامدیم یا دختران زیر سن لای لنگ و پاچه اسلام. این جنگ خصوصی ما است علیه قوانین بربریت اسلامی. شما چشمتان را نازک کنید که برای سوسیالیسم نیست!
خوب نباشد...
چه باک؟
سوسیالیسم شما تنها ذره ای به ما ربطی ندارد.
مطمئنن نوبت شما نخواهد آمد چون در حکومت آنان شما تقیه کرده و مثل مائویستها نماز هم خواهید خواند تا در انتظار گودو عمر به سر آید!
بعله!
این جنگ شما نیست اگرچه فبل از رخداد پیشاپیش موضع خود را داشته و دارید...
انفعال و در انتظار گودو ی سوسیالیسم!





Rosa گفت...

جنگ و انقلاب!:) :) :) :)
حمید قربانی
August 27, 2016

جنگ و انقلاب!‎


اما، آزادی زمانی فرا می رسد که این زحمتکشان یاد بگیرند که برای خود بجنگند و نه برای سرمایه دار دیوس و پفیوس استثمار و خونمک امپریالیستی، مرتجع، خود و بیگانه که در لباس رهبر ناسیونالیست و مذهبی و امقالهم ظاهر شده ولکن خون اینها برایشان شده شراب گواره. آخ آخ، کینه طبقاتی در این موقع تو از همه چیز ارزشمندتری، زیرا که فقط با داشتن توست که می توان وضع بس نابسان و فاشیستی، توحش و بربریت را چنان تغییرداد، چانن بهم زد که دیگر نشانی از این موقعیت نباشد. چشمانش را خوب نگاه کنید، غم و نفرت، بیچاره و بیزاری از آن فرو می بارد. باید تلاش نمود که کارگران و زحمتکشان که اکنون فقط در مقابل صف آرائی می کنند و نه در مقابل دشمن طبقاتی که این همه رنج و کثافت و خون و چرک را ارمغان آورده است، یعنی سرمایه دار و دولت و دله و دزدها و جنایت کارانه شان، یکدیگر بیابند با هم همبسته شوند، متحد و سازمان یابند. ما فقط بردمان در درک نیروی طبقاتی مان و باور بدان است.هیچ جنبش ملی، دموکراتی، ملت خواهی، زنان ، ضد مذهبی که ارتجاع محض است و غیره... نمی تواند این اوضاع را بر گرداند. این را باید عمیقا دریافت و درک کرد! آری، باید با آگاهی طبقاتی، باید با سازمان یافتگی طبقاتی ، باید با فریاد مرگ بر سرمایه، مرگ بر امپریالیسم و سگ های زنجیری اش، باید با شعار مرگ بر مذهب، مرگ بر ناسیونالیسم، مرگ بر مرزهای ملی ، نژادی، کشوری ، طبقاتی، جنسی ، پیروز باد انقلاب سرخ، زنده باد کمونیسم کارگران و زحمتکشان به مقابله با این وضعیت برخاست و گرنه، در بربریت و توحش سرمایه داری امپریالیستی خفه خواهیم شد، رفقا و دوستان عزیز!

:)

ناشناس گفت...

انترناسیونالیسم گرامی این اتهامها چی که به ما نثار میکنی امپریالیسم قوی ،ضیعف ، خصلت سرمایه داری امپریالسیم و یا کشورهای ضیعف و مظلوم در مقابل امریکا حمایت میکنی، و در اخر میگوید تمامی کشورهای ضعیف خوی امپریالسیم دارند، ببنید اینقدر نگو شماها منظورت چیه؟؟؟ اولا این تزی که تو میگی اصلا وجود خارجی نداره و من ونه روزا تا انجا که من میدانم اصلا این اتهامها به او نمی چسبد، بریم سر اصل مطلب، من اصلا به ان تقصیم بندی بالا اعتقادی ندارم من همیشه کارگر بودم و از موضع طبقاتی خودم دفاع میکنم و زمانی که از منافع طبقاتی فاصله بگیرم آن زمان یک اصلاح طلب و اپورتونیسم خواهم بود،، خواهشن اینقدر نگو جنگ خوب وبد و یا جنگ های امپریالستی ،دوست گرامی مگه ج اسلامی حدودا چهل ساله که علیه هم وطنهای خودش اعلان جنگ کردنه و کشتار میکنه واز هیچکس هم نمیترسه و اگه تو میبنی ک تناقض اشکار با سرمایه دتری جهانی داره فقط وبطور علنی از سرمایه داری دولتی حمایت میکنه،خود شما به خوبی میدانی سرمایه دولتی خیلی زمان که تاریخ مصرفش تمام شده ما از هیچ جناح سرمایه دفاع نمی کنیم لعنت به همه شون خسته نباشید

ناشناس گفت...

با پوزش مگه ج اسلامی حدود چهل ساله علیه هم وطنهایش اعلام جنگ نکرده؟؟؟؟

ناشناس گفت...

روزا بنظرم داری کمی تند میری و اتهامی میزنی که حقیقت نداره ببین هر کس مسئول زندگی اجتمائی، سیاسی خودش است اگر هر کاری غیر انسانی وغیر اجتمائی انجام بده حداقل پیش وجدانش باید پاسخگو باشد، دوست گرامی توجه کن بیخودی هم خودتو اذیت نکن ، بزار روشن تر انتقاد خودمو در رابطه با رژاوا بگم ،و برات مثالهای زیادی آوردم ،،گفتدم که اگر رژاوا از قدرتهای بزرگ کمک بگیره وآن را علیه دشمنانان مشترک استفاده کنه ،این حرکت ضربه به استقلال و تمامیت جریان انقلابی است روزا جان فکر کنم ا این ساده تر روان تر ودر اخر با صداقتر نمیشه، این انتقاد از روی دلسوزی است ، من حدودا میدونم که این نو حرکت ضربه پذیره، حالا تو چرا قصاص قبل از جنایت میکنی چرا مسائل قاطی و مخدوش و حق به جانب میکنی؟ داریم دیالوک میکنیم هنوز جریان صدرصد مستقل رژاوا اعلام نشده ما که حرکتهای مثبتی که انجام شده را که تخطه نکردیم کمی حوصله کن و زود اتهام نزن اطفا، پیروز باشید

ناشناس گفت...

انتر ناسیونالیست پیشنهاد می کند به سایت صدای انترناسیونالیستی رحوع کنید و مقاله: جنگ گانگسترهاو تداوم توحش سرمایه در سوریه" را بخوانید. بعد نظراتان را بنویسید.

Rosa گفت...

لنینیست نوشته: اما غیر مارکسیست ها( استالنیستها، تروتسکیستها، مائویستها، آنارشیستهای رسمی، دموکراتها ) بیشتر کشورها را قربانی امپریالیسم می دانند از این رو برای دفاع از قربانی در جنگ ها شرکت می کنند. و از ریل انقلاب اجتماعی خارج می شوند.

لنینیست متاسفانه ورژن شما از کودتای اکتبر به تمامی از کتاب ژنرال تروتسکی قصاب است...
من در تعجبم که شما چقدر وقت داشتید اینهمه مزخرف ترجمه کنید؟ شاید هم تنها نبوده اید.
نظرتان را خواستم در مورد فتوای حجاب خمینی؟ متاسفانه شما احتمالن جزو چند تروتسکیست مثل کاظمی مرحوم نبودید و احتمالن برایتان کسر شان است بجز پرولتاریا و پیروزی اکتبر مانندش! نظری بدهید؟
حال چرا بند کرده اید به روژاوا نمی دانم.
بروید مدالهای ژنرالتان را برق بیندازید.
ما در جنگیم و وقت کم...


[24] لئون تروتسکی : تاریخ انقلاب روسیه چاپ پلوتو صفحه 999 .
[25] نشست کمیته مرکزی «ار اس دی ال پی» در دهم اکتبر 1917 مجموعه آثار لنین جلد 26
[26] لنین نامه به رفقا در اکتبر 1917 مجموعه آثار جلد26 صفحه 204
[27] مجموعه آثار جلد 26 صفحه 81

روسیه و آلمان : قطب های دیالکتیکی انقلاب جهانی

در اکتبر1917لنین به حزب وشوراهای روسیه فراخوان قیام را داد. در قطعنامه ای به کمیته مرکزی بلشویکها نوشته شده "بوسیله یک مداد نوک جویده و بر روی یک صفحه از دفترچه شطرنجی مشق کودکان (تروتسکی) [24] ، او نوشت: "کمیته مرکزی موضع انترناسیونالیستی انقلاب روسیه را به رسمیت می شناسد (شورش در ناوگان دریائی آلمان به عنوان بارزترین تجلی رشد انقلاب سوسیالیستی جهانی در سراسر اروپا و همچنین تهدید صلح توسط امپریالیست ها با هدف خفه کردن انقلاب در روسیه) - و همچنین شرایط نظامی (تصمیم تردید ناپذیر بورژوازی روسیه و کرنسکی و شرکاء به تسلیم پتروگراد بنفع آلمانها) – همه این ها در ارتباط باشورش دهقانان و افزایش اعتماد نسبت به حزب ما - (انتخابات مسکو) و سر انجام تدارک آشکار دومین حمله کورنیلف ..... همه اینها ، قیام مسلحانه را در دستور روز قرار می دهند."[25]

این فرمول بندی حاوی کل دیدگاه مارکسیستی از انقلاب جهانی روز و نقش محوری که آلمان در این پروسه دارد را شامل می گردد. از یکطرف قیام در روسیه در جواب به آغاز انقلاب در آلمان ، چیزیکه علامتی برای تمام اروپا می باشد بود و از طرف دیگر نشان ناتوانی از سرکوب انقلاب در سرزمین خود بود ، بورژوازی روسیه در نظر داشت که این وظیفه را به دولت آلمان بسپارد ، دولتی که ژاندارم ضد انقلاب در قاره اروپا محسوب می گردید (واگذاری پطروگراد). لنین برعلیه کسانیکه مخالف قیام در درون حزب خودش بودند غرید ، کسانیکه همبستگی خود را با انقلاب آلمان اعلام کردند و با این عمل به کارگران روسیه می گویند منتظر بمانند تا پرولتاریای آلمان همانند آنها عمل کند.

http://internationalist.ueuo.com/en/english.htm

Rosa گفت...

می خواستم ریشه ی دشمنی تان را با روژاوا بدانم! چه زود یافتم!
بیچاره رزا لوکزامبورگ که در قبر خواهد لرزید از شماها:(

نوشته: جنبش انقلابی نمی تواند قدمهای موثری بر دارد مگر اینکه انترناسیونالیستها نقشی پویا ودینامیک در تکامل این جنبش داشته باشند. این تنها از طریق جدل و مباحثه از دیدگاههای متفاوت درون فضای سیاسی پرولتری امکان پذیر است. معیارهای سیاسی برای اینکه مقالات بتوانند دراینجا منتشر شوند بقرار زیر است (این معیارها قبلا توسط انترناسیونالیستها مطرح شده و در اینجا با فورمولبندی جدید مطرح شده):

پذیرش مارکسیسم بعنوان متدولوژی و تئوری پرولتاریا.
پذیرش انقلاب اکتبر بمثابه انقلاب پرولتری.
رد بی قید و شرط چپ سرمایه: استالینیستها ، مائوئیستها ، تروتسکیستها و
آنارشیستهای رسمی چپ دستگاه سیاسی سرمایه را نمایندگی می کنند.
رد بی قید و شرط سرمایه داری دولتی و خود گردانی
پذیرش ضرورت تاریخی حزب کمونیست انترناسیونالیست ، همچون یک سلاح ضروری برای پیروزی انقلاب کمونیستی.

رزا: چرا با اینهمه مدال بر سینه به این بلاگ مراجعه کردید؟ من شدیدن موافق خودگردانی هستم و مخالف حزب. حالم از کمونیست شماها بهم می خورد و همچنین انقلاب کمونیستی تان.
احتمالن از اختناق وبسایتتان حال خودتان هم بهم می خورد؟
استالینیستها هم گاهی از بی مخاطبی می آیند اینطرفها اما آنان خودشان را پشت رزا مخفی نمی کنند. و مسخ لنین و ضد امپریالیستشان مانده اند.
لینک مطلب "انتر ناسیونالیست"
http://internationalist.ueuo.com/fa/farsi.htm

ناشناس گفت...

انترناسیونالیست
نظرتان را خواستم در مورد فتوای حجاب خمینی؟ باید این را از فمنیست ها بپرسی،
فکر می کردم که می توانیم با یک گفتگوی سالم از همدیگر یاد بگیریم . لیچارد گفتن هنر نیست،هنر این است که بتوانیم حرف های همدیگر را خوب گوش کنیم و بتوانیم از همدیگر بیآموزیم. رژیم اسلامی و جانیان سرمایه داری نمی خواهند که مردم از هم یاد بگیرند و آگاهی آنها پیشرفت کند. تلاش آنها این است که مردم درجهل و نفهمی به خود بپیچند . هیچگاه یک مسئله ای را صاف روشن بیان نمی کنند ، چون منافع آنها در خطر می افتد. حالا به خودت بستگی دارد که کدام فرهنگ را انتخاب کنی ، بحث و گفتگو برای روشن شدن مطالب و یاد گیری از هم یا اینکه مثل جمهوری اسلامی پشت سرهم پارازیت بفرستی، دشنام بدی، هتک و حرمت کنی، شخصیت دوست و همرزمت را خرد کنی

Rosa گفت...


انتر ناسیونالیست پیشنهاد می کند به سایت صدای انترناسیونالیستی رحوع کنید و مقاله: جنگ گانگسترهاو تداوم توحش سرمایه در سوریه" را بخوانید. بعد نظراتان را بنویسید.

رزا: من خواندم و به نظرم اصلن ربطی به خودگردانی روژاوا و کوبانی ندارد. در حد شعار است. همانطور که نوشتم: بازی فوتبال نیست بگویید شرکت نمی کنم. در واقع خانه ی مردم را زمین فوتبال کرده اند. و بخصوص زنان بدلیل آسیب پذیری شان و هم بدلیل کودکانشان برای بقا اسلحه بدست شده اند. خوشبختانه با ایجاد خودگردانی ها روژاوا و کوبانی بمانند ستاره ای درخشان در اینهمه سیاهی راه را روشن کرده اند. من از شما بعنوان یک لنینیست/تروتسکیست حرب گرا میپرسم: وقتی بمب بشکه ای اسد فرود می آید و یا سرهای بریده شده توسط داعش، توپ زمین های فوتبال در سوریه هستند، جایی برای چانه زدن برای دستمزد مانده؟ حتی حیوانات هم غریزه ی دفاع از خود را دارند. یا فرار می کنند. حال شما وسط این هیاهو شعار می دهید! بدون حتی کلمه ای در رابطه با روژاوا ننوشته به انتظار گودو سماغ می مکید! کارگران برای داعش تونل می کنند و چراغ می کشند و نفت استخراج می کنند و با کامیون به ترکیه می فروشند. یا شاید فکر می کنید که این تبهکاران بجز کُشتن و تجاوز کار استخراج نفت می دانند؟
در این دوران تنها رهنمود به کارگران خرابکاری است بخصوص کارگران نفت. اما دریغ که خوابید و همانطور که نوشتم نوک دماغتان را هم نمی بینید...

جنگ گانگسترها
و تدام توحش سرمایه در سوریه
فیروز اکبری
30 مرداد 1395
http://internationalist.ueuo.com/fa/farsi.htm

..........
برخلاف عوام فریبی هائی تحت عنوان «انقلاب سوریه» جنگ گانگسترهای ریز و درشت در سوریه، در راستای منافع امپریالیستی آنها و ریشه در گندیدگی نظام سرمایه داری دارد. طبقه کارگر در سطح جهانی و در فقدان دخالت طبقه کارگر سوریه، وظیفه بزرگی بر دوش دارد. به جای گوشت دم توپ شدن در جنگ گانگسترها، بجای تداوم بربریت، به جای تمکین به نظام کثیف سرمایه داری باید در راستای تحقق انقلاب کمونیستی برای پایان دادن به نکبت سرمایه داری کوشید.

Rosa گفت...

نوشتی:نظرتان را خواستم در مورد فتوای حجاب خمینی؟ باید این را از فمنیست ها بپرسی،
فکر می کردم که می توانیم با یک گفتگوی سالم از همدیگر یاد بگیریم ...

رزا: جالب است جواب به حجاب خمینی!
من نه تنها شما را رفیق خود ندانسته بلکه جاده صاف کن ارتجاع. شماها حتی حاضر نیستید یک کلمه بیشتر از پرولتاریا در وبسایتتان بنویسید. لابد در زمان تصویب تجاوز به کودکان هم داشتید بر سر دستمزد چانه میزدید!
جالب اینکه همش هم در وبسایت فمنیستها می گردید؟!
من ترجیحن به زبان شفاف و ساده بگویم: سرمایه داری خواهد ماند تا زمانی که شما کارگران را بجای حمایت از مبارزات جاری جنبش زنان به حول حزب و سازمان منفعلتان هُل می دهید. کلوپ مردان اینترناسیونال ساخته اید. حتی یک زن هم اسمش زیر یک مقاله نیست در وبسایتتان ، بند کرده اید به دامن رزا لوکزامبورگ!
اگرچه رزا را در رختخواب پسرک کلارا تزکین می یافتید سنگسارش می کردید...
خوب که رزا را به قتل رساندند وگرنه از دست "رفقا" دقمرگ میشد!
من با شما بحثی ندارم.
اگر برای تبلیغ آمده اید گورتان را گم کنید. ما جوابتان را همان موقع با گلوله دادیم. در مغز رفیق کبیرتان لنین!

ناشناس گفت...

بنظر من پیشنهادات مارکس در ارتباط با کمون پاریس کمونیستی نیستد چون به دموکراسی مستقیم اعتقاد نداشت و کماکان در راستای سرمایه داری دولتی انتخاب شده و نه شورائی حرف می زد. مارکس هرگز از بوجود آوردن حکومت هواداران خود، مارکسیستها، عدول نکرد. مارکس تا آخر عمر معتقد بود که باید پرولتاریا دولت درست کند و این دولت در واقع تشکیل شده از مارکسیستهای تحصیل کرده باید باشد. مارکس در حقیقت و در کنه فقط یک متفکر بورژوا بود که دلش برای طبقه کارگر می سوخت و بدین جهت کشفیات زیادی در ارتباط با وضعیت طبقه کارگر کرد. کارگران می توانند از عقاید مارکس استفاده کنند تا درک بهتری از جامعه پیدا کنند اما ایده های غلط او را باید نقد کنند. یکی از عقاید غلط او غیر اختیاری و نا آگاهانه بودن تغییر و تحولات اجتماعی است. او متوجه نبود که طبقات حاکم تاریخ در واقع جامعه را خوب می شناسند و برای استثمار کردن طبقه بوجود می آورند.

ناشناس گفت...

رزا، دشمنی آنها با خود طبقه کارگر و متشکل شدن آنها بصورت غیر حزبی اما کمونیستی ست. آنها در واقع همان لنینیستها هستند که میخواهند دوباره حزب ارباب طبقه کارگر را درست کنند. دشمنی آنها با فعالین لغو کار مزدی هم بخاطر این است که آنها به سازمانیابی غیر حزبی و غیر اربابی طبقه کارگر تکیه دارند، هر چند بی مورد چنین چیزی را مارکسی میدانند. حال بخوبی بحران درونی مارکسیسم را میتوانیم مشاهده کنیم. عقاید مارکس، از همان ابتدا، با مکتبی شدن بصورت مارکسیسم، غیر علمی و ضد علمی شد و بعضی از عقاید مفید مارکس از طریق مارکسیستها به هرز رفت. برخورد آنارشیستها به مارکس در حقیقت علمی بود چون عقاید درست او را پذیرفتند و عقاید غلط او را نقد کردند و پای دولت سازی او نرفتند. مکتبی کردن مارکس بعلت دولتگرایی او بوجود آمد یعنی خر و امیدوار کردن کارگران به تحصیلات و "خرد" خود.

Rosa گفت...

mer30
movafegham
L&S