۱۷ تیر، ۱۳۹۳

خودمختاری تولیدمثلی- چگونگی انجام سقط جنین- خاتمه ی بارداری



دوستان و رفقا،
برای تصحیح و تکمیل صفحه ی خودمختاری تولید مثلی به ما کمک کنید. برای فرستاده متن های تصویری نیز میتوانید از ایمیل بلاگ استفاده کنید. مرسی

برای خواندن کل مطالب لطفن روی تیتر آنها کلیک کنیم

مطالب مرتبط:

قدرت اجتماعی چیست؟
قدرت اجتماعی قدرت سازمان یافته ی مردم است. مردمی که از موضوعات جامعه آگاه هستند و برای دفاع از منافع خود اقدام به سازماندهی خویش می کنند. قالب هایی که بر اساس آن «خودسازماندهی اجتماعی» بروز می کند عبارتند از: انجمن های محله، شوراهای صنفی و حرفه ای، اتحادیه های کارگری و دانشجویی، انجمن ها و کانون های شهروندان، جمع های کوچک و بزرگ مردم برای انجام کارهای جمعی
قدرت اجتماعی توسط مردم شکل گرفته و مدیریت می شود و به دولت یا حتی به حزب ها و سازمان های سیاسی و به طور کلی به هیچ نهادی غیر از خود در بیرون از خویش وابسته نیست. مجموع این واحدهای سازمان یافته ی مردمی را که به صورت شبکه وار با هم هماهنگ هستند قدرت اجتماعی می نامند

عکس از لینک زیر
در نظام مردانه زن بودن یعنی پورنوگرافی بودن

انتقادی به زبان جنسی تقی روزبه در مقاله ی زیر

رزا:
دوست عزیز روزبه،
مقاله ی خوبی میشد اگر ارزشگذاری های زیر نبود:
نوشتید: ناتوانی از زایمان طبیعی!  
رزا: پس زایمان طبیعی "عالی" و نجات کودک با چاقو (سزارین) بد است؟
نوشتید: خاورمیانه سالهاست که آبستن بحرانی چندوجهی و عمیق است، اما قادر به پرورش طبیعی جنین خود و انجام زایمان طبیعی نبوده است.
رزا: برخی مواقع سقط جنین درست تر است و پایان حاملگی. در جمله ی بالا حاملگی و آبستن بودن و... ارزشگذاری مثبت شده. و سقط کردن منفی!
و تازه همش هم از خوبی زایمان طبیعی گفته!
دکتر زنان در ایران هم هم اغلب اینجوری صحبت میکنه! در این بین کودکانی با تاخیر در بیرون آوردن دارای معلولیت شده اند... از 9 ماه بیشتر در شکم مادر و در انتظار "زایمان طبیعی" مانده اند، چرا که دکتر سزارین را لابد بد دانسته، مانند تقی روزبه!

نوشتید: اقدام برای زایمان های زودرس و غیرطبیعی و کورتاژگونه توسط این یا آن جریان و این یا آن قدرت، نه فقط پاسخی به  بحران نبوده و نیست بلکه خود بازتاب فوران بحران بوده...
رزا: تصویر سازی جنسیتی از شرایط موجود؛ کورتاژ بد! غیر طبیعی؟ بد!
باز هم تکرارارزشگذاری منفی در عمل سقط و کورتاژ...
نوشتید: علت اصلی سترونی اوضاع و بحران زایمان را باید اساسا در وجود روندها و اهداف متضاداجتماعی و کشاکش آنها در صحنه ای که هیچ کدام دارای گفتمان و هژمونی نافذاجتماعی نیستند دانست.
بطورفشرده می توان گفت، بدون درنظرگرفتن کلیدواژه های بحران زایمان...
رزا: سترونی بد و زایمان خوب! کورتاژ بد و تولد "طبیعی" خوب
زایمان در بحران یا بحران زایمان؟ !
شما مگر دکتر زنان هستید یا ماما؟
دست از بدن زنان کوتاه
به نظرم بهتر است وضعیت خاورمیانه را به بالا رفتن هورمونهای مردانه ربط دهید.
در تمام عکسها و فیلم های رسانه ای شده از جنگ عراق، از زنان خبری نیست.
این بحران زایمان نیست! بحران تجاوز است، آنهم تجاوز به زنان و حق بودنشان بعنوان انسان!
سقط جنین این کودک جهل و جلوگیری از بارداری  و کنترل جمعیت توسط زنان در بیشمار نکردن جمعیت (جمعیت تا 150 میلیونی) ارتجاع های حاکم در منطقه، شاید فعلن درست ترین سیاست زنان ایران و خاورمیانه باشد که علیه تبلیغات "بزایید، بزایید" کماکان مخفیانه و پر دردسرسقط میکنند و بدلیل غیرقانونی بودن نا بارداری و ارزشگذاری های مثبت بارداری مانند مقاله ی بالا از تقی روزبه،  در اجبار زایمان "طبیعی"،  جان و زندگی خود را میبازند.
در خاورمیانه ای که با کله ی بُریده، فوتبال بازی میکنند! همان بهتر که در این محیط بشدت غیر انسانی، سقط کرد.
البته مردان همواره "مادری" را ارزشگذاری کرده و به تعداد کودکان به مادران جایزه هم میدهند!
آیا وقت آن نرسیده که تقی روزبه اگر استالین را در سیاست کنار گذاشته، در نوشتار نیز قلم تیزش را در بدن زنان  فرو نکند؟
روزبه عزیز
شما در هر جمله تان در حال ارزشگذاری بروی نفی سقط جنین و اعتبار به زائو ها هستید!
نمیتوان استالین را نفی کرد و کماکان به مادران، آنهم با زایمان "طبیعی" مدال داد!
رزا

خاورمیانه سالهاست که آبستن بحرانی چندوجهی و عمیق است، اما قادر به پرورش طبیعی جنین خود و انجام زایمان طبیعی نبوده است و ازهمین رو از شدت درد به خودمی پیچد و ازاین رو به آن رومی شود: از حکومت های خودکامه و مادام العمر نظامیان وشبه نظامیان مورد حمایت غرب تا گونه های مختلف اسلام سیاسی از نوع جمهوری اسلامی و اخوان و تا القاعده و اخیرا داعش. اقدام برای زایمان های زودرس و غیرطبیعی و کورتاژگونه توسط این یا آن جریان و این یا آن قدرت، نه فقط پاسخی به  بحران نبوده و نیست بلکه خود بازتاب فوران بحران بوده و هم چون عامل شتاب دهنده عمل می کند. عملکرددولت ها و نیروهای اجتماعی در مقیاس محلی و کشوری را بدون قراردادن آن بربستر (کنتکس ) یک مجموعه بزرگتر بنام منطقه خاورمیانه و این را نیز بدون در نظرگرفتن رابطه متقابلشان با جهانی که خاورمیانه  یکی از مهمترین نقاط استراتژیک و حساس آن بشمارمی رود، موردتجزیه و تحلیل قرارداد...

علت اصلی سترونی اوضاع و بحران زایمان را باید اساسا در وجود روندها و اهداف متضاداجتماعی و کشاکش آنها در صحنه ای که هیچ کدام دارای گفتمان و هژمونی نافذاجتماعی نیستند دانست.
بطورفشرده می توان گفت، بدون درنظرگرفتن کلیدواژه های بحران زایمان ( که بیانگرشکست و گندیدگی "بدیل های" آزموده شده اعم از ملی گرائی و حکومت های خودکامه و انوع نحله ها ( ورزیون های) اسلام سیاسی و دست بدست شدن قدرت در شرایط عدم تکوین بدیلی نوین ورهائی بخش )، و خلاء قدرت در منطقه پس از لشکرکشی ها وعقب نشینی ها ( که در سطوربعدی بیشتر اشاره خواهم کرد)، و بالأخره ورود پارادایم جنبش اسلام سیاسی  به فازانحطاط کامل خود که در آن فلسفه و کیش خشونت عریان و جنون اقتدارگرائی کلام اول است و تبلیغ مسلحانه "خشونت" (که درآن سربریده انسان به توپ بازی تبدیل می شود!) خود به هدف و ابزاراصلی سلطه تبدیل می شود...

۷ نظر:

وحید :) گفت...

سلام رزا جان
از سزارین نوشتی یاد خودم افتادم من اگر که سزارین می شدم احتمالا مسیر زندگی ام عوض می شد...
موقع زایمان مادرم پزشک ها تشخیص دادند که زایمان طبیعی بهتره ! و چون چاق بودم دکتره موقع زایمان گردن و دستم رو می کشه که در بیام ! که اعصاب دست و گردنم کش خوردگی پیدا می کنه ... من از ۱۰ روزگی تا آخر ۵ سالگی روز در میون فیزیوتراپی می رفتم اولین خاطراتی که دارم توی اتاق های فیزیوتراپی هست با تسمه هایی که به گردن و دستم وصل شده بود مادرم وقتی دید که من گردنم و دستم رو نمی تونم حرکت بدم خیلی ضربه ی روحی بزرگی خورد از اون به بعد افسردگی گرفت دیابت و فشار خون گرفت به خاطر دیابت کلی از اندام هاش رو عمل کرد... بعد از این همه مدت که گذشته فقط گردن من خوب شد ولی بیماریهای مادرم و دست من هنوز خوب نشده . دیابت داره ذره ذره مادرم رو می کشه و به خاطر افسردگی و بیماری روانی مادرم مجبور شد بازنشست بشه(اونم نه با حقوق کامل) منم به خاطرم مشکل دستم (بازو) گوشه گیر شدم البته این خوبی رو داشت که فرصت داشتم هر کتابی رو بخونم و به همه چی فکر کنم .

این همه اتفاق فقط به این خاطر افتاد که اون پزشک تشخیص داده بود که زایمان طبیعی بهتره!

نباید گذاست اتفاقات بد دوباره بیفتند

وحید

Rosa گفت...

وحید جان
درسته. بچه ی من هم باید سزارین میشد. هنوز هم به خودش در دویدن پشت پا میزنه و کلن دور دویدن سرعتی را خط کشیده.
اگرچه هنوز 7 ماهش نبود و تازه زودرس بود، باز هم گفتند طبیعی در میاد!
باور کن از 6 بعد از ظهر تا 1 صبح هر فحشی به هر زبانی بلد بودم را دادم!
ببین این افکار وحشتناک چقدر زندگی ها را به خطر می اندازد...
خوشحالم زنده ماندی. مادرها اغلب تمام صورت حسابها را پرداخت میکنند...
در کلاس کودک پسری هست گویا یکدستش کمی کوتاهتره. اغلب دخترها بهش کمک میکنند.
نه همیشه اما اغلب شاید در اجتماع انسانی معمولی نبودن خود مزیتی دارد در بلوغ باید تحقیق کرد که آیا در انتخاب جفت هم مثبت است یا نه.
فعلن که دخترکان مثل پروانه به دور پسرک میچرخند:)
در مورد مادر نازنینت، هر روز باهاش بودن را قدر بدان. پدر من هم از دیابت عمرش کوتاه بود.
به نظرم افکار عمومی است که رفتار پزشکان را تغییر میدهد. چون پزشک میداند منطقن چه کار درست است.
عقیده ی عوام است که همه چی "طبیعی" اش خوبه.
متاسفانه باید گفت پیتر سینگر هم گویا مخالف واکسن و... گفته.
این عقاید مثل ویروش همه را آلوده.
با عشق
با همبستگی
برای جهانی پر از گوناگونی...

وحید :) گفت...

سلام رزا جان
من یک معلم هنر داشتم بهم می گفت تو که نمی تونی سریع بدوی پس باید فکر کنی و برای کارهات یک راه دیگه پیدا کنی ... مطمئنم کودک می تونی راه بهتری پیدا کنه :)

پسرک اگر که بتونه در برابر فشار جامعه مقاومت کنه و در هم نشکنه مجبت دخترها رو فراموش نمی کنه و قطعا به این نتیجه می رسه که کمک کردن بخشی از زندگی اجتماعیه می دونی من توی کلاس ورزش همیشه بازنده و آخری بودم (چون علاوه بر دستم هم بی علافه بودم و چاق بودم :) ) اما یک چیز مهم دیگه هم رخ می داد اونم این بود که من و ۲و۳ نفر دیگه تنها افرادی بودیم که برای «برنده» شدن تلاش نمی کردیم و شانسی که آوردیم این بود که حس رقابت به اون قدرت در ما شکل نگرفت می دونی به نظر من اصلا اتفاقی نیست که توی مدزسه تنبل ترین افراد مهربون ترین افراد هستند یا در جامعه هرچه قدر فقیر تر می شند مهربون تر می شند ... یک بار رفته بودم مرکز «پلیس راهنمایی و رانندگی » همون روز امتحان آیین نامه رانندگی بود یک آدمی که سواد زیادی نداشت نشسته بود و داشت کلمه کلمه از روی کتاب شکسته می خوند چند تا آدم بی سواد هم دورش جمع شده بودند و با حواسی جمع گوش می کردند خیلی دلم می خواست برم بینشون ولی نرفتم . توی اون مرکز پلیس قطعا آدمای زیادی بودند که سواد داشتند ولی فقط اون آدم کم سواد این کار رو کرد و صدها هزار بار می گم که این اصلا اتفاقی نیست.

>>عقیده ی عوام است که همه چی "طبیعی" اش خوبه.

می دونی کنکاش کردن در اینکه به نظر مردم «طبیعی» یعنی چی خیلی پیچیده است ولی در کل زیاد هم این برداشت دور ذهن نیست چون مردم می بینند که داروهایی که قرار بود مریضیشون رو خوب کنه نه تنها بی اثر هست که عوارض جانبی اش بدتر از بیماری هست مردم می بینند که مرغ هایی که با هورمون پرورش می یابند موجب بیماری توی انسان می شه و حتی این مرغ ها بدمزه تر از مرغ های محلی اند مردم می بینند که وقتی دکتر ها نمی تونند با داروها و ابزارآلاتشون سرطان رو درمان کنند ولی خام گیاهخواران با چندتا گیاه و یک سری موارد عجیب و به ظاهر طبیعی(مثل استفاده کردن از نمک دریا و آب چشمه و ...) دارند سرطان رو درمان می کنند !! با هزینه کمتر(من شخصا نه به توصیه پزشک ها عمل می کنم نه به این خام گیاهخوارها من در مواقع بیماری فقط به تمایلات بدنم گوش می دهم) من نمی دونم توی اونجایی که هستی چه خبره ولی اینجا اینجا دلایل زیادی وجود داره که این فکر گسترش پیدا کنه مخصوصا الان که احتمالا به خاطر کمبود دارو و دلایل سیاسی/اقتصادی شدیدا از طرف دولت و از طریق رسانه های جمعی داره طب سنتی و گیاه های جورواجور و عطاری ها تبلیغ می شه

با عشق و همبستگی

naskhad.blogspot.com گفت...

با سلام برفقا روزا جان و وحید عزیز:(1)از مسئله بهتر نبودن لزوما مقوله "طبیعی" زایمان با حرف هر دوتون موافقم (2) در دیگر موارد بحث وحید در مورد شعور/ معرفت عوام در مواردی که بر شمرد نیز کاملا با حرفاش موافقم(3) در اینجا-پرو- نیز طب گیاهی /سنتی خیلی باب هست و من نیز خودم شدیدا بهش معتقدم.تا میشه از دوا و دارو دوری کرده و میکنم.اینقدر تنوع گیاهان در پرو فراوان هست که نگو و نپرس.تا دلتون بخواد برای هر مریضی (منجمله سرطان) از مواد گیاهی استفاده میشه.
عشق و همبستگی

naskhad.blogspot.com گفت...

راستی روزا جان پس فردا شنبه 12م ژولای حوالی نیمه شب بوقت شما حتما بیا اسکایپ .چون یکشنبه میرم سفر قندهار و تنها وقت کپ زدن و دلی از عذا در آوردنه.قربونت

Rosa گفت...

سلام عزیزان
راستش یکسال پیش یک پروژه بود. داروهای گیاهی از خاور دور برای درمان زخمهای دیابتی. آنها که بیماری قند دارند زخمشان دیر خوب میشود.و اینها روی پوست گوش خوکهایی به قتل رسیده در قصابی ها این داروهای گیاهی را تست میکردند. ترکیب گیاهان با هم درمان کننده بود ولی اجزای هر گیاه به تنهایی تاثیری نداشت. از طرفی محل کاشت آنان مهم بود، که آلوده نباشد. به هر حال اغلب داروها مواد فشرده و خالص شده از گیاهان میباشند. (برخن هم مصنوعی ترکیبشان در آزمایشگاهها ساخته میشود)
بطور کلی نمیشه گفت گیاه خوبه. بستگی به محل کشت داره. البته اغلب داروهای ساخت مصنوعی بیشتر هم مثل غذای صنعتی عوارض جانبی خطرناکی داره.
در زیر یک متن جالب میگذارم.

-----------------------
وحید جان نوشتی: مردم می بینند که مرغ هایی که با هورمون پرورش می یابند موجب بیماری توی انسان می شه و حتی این مرغ ها بدمزه تر از مرغ های محلی اند.
رزا: در مورد مزه بگم: متاسفانه در اغلب غذاها گلوتامات (سیندروم رستوران چینی= بیماری از غذای چینی در اروپا) اضافه میکنند. این باعث تحریک مصنوعی و احساس خوشمزگی میشود. سوس های تند+ترش+ شیرین چینی ها از بس گلوتامات داره شیشه ی سس را تا به آخر میخوریم! البته بدلیل همان پودرهای مصنوعی است.
بقول دوست خوبی این را روی گُوه سگ بزنی میشود با اشتها خوردش!
زیاد نمیتوان دیگر روی مزه و قدرت چشایی حساب کرد...
البته بقیه ی گفته هایت درسته.
در مورد رقابت هم درست نوشتی. از طرفی رقابت قاتل همیاری و همکاری است...
عشق راه حل خوبی علیه این سیستم هست و فعلن کالایی نشده!
------------------

پیمان جان باشه حتمن. قبلش زنگ بزنید آنلاین میشوم. اگرچه قندهار هم ماهواره داره!
پایدار باشید

taghi-roozbeh گفت...

درپاسخ به یک انتقاد
در پاسخ به یک انتقاد: آیا نگاه و ارزش گذاری جنسیتی بر مقاله خاورمیانه و بحران زایمان حاکم است؟
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.de/2014/07/blog-post_14.html#more