عکس از بلک هند
رزا: الان داشتم مقاله ی آنا پاک را میخواندم.
نوشته: در فرانسه اغلب چپ ها ی اسلام گرا، برخی آنارشیست ها و جریانت کوییر از حجاب و تن فروشی به عنوان «آزادی انتخاب» برای زنان دفاع می کنند...هر حرکت فردی و جمعی زنان بر علیه حجاب مشتی است بر ضد جامعه مرد سالار و ما زنان همگی باید از آن حمایت کنیم.
نوشته: در فرانسه اغلب چپ ها ی اسلام گرا، برخی آنارشیست ها و جریانت کوییر از حجاب و تن فروشی به عنوان «آزادی انتخاب» برای زنان دفاع می کنند...هر حرکت فردی و جمعی زنان بر علیه حجاب مشتی است بر ضد جامعه مرد سالار و ما زنان همگی باید از آن حمایت کنیم.
رزا: فکرش را بکنیم که بزودی پیج فیسبوکی" باحجابی
یواشکی" هم در اروپا براه بیفته! دوست پانکی دارم که بدلیل حمایت از آزادی
پوشش در محله ی فاشیستی آلمان شرقی که شدیدن علیه خارجی ها است، با حجاب بیرون
میره!
کسی را نمیشناسم که بدلیل آزادی تن فروشی و در حمایت
از آن فاحشگی کنه! بیشتر مردان هستند پشت کمپین آزادی تن فروشی... البته آنا پاک
با زیرکی ایندو را به هم چسبانده.
دنیای مخوفی که آنا پاک برایش تبلیغ میکنه،
دیکتاتوری است و نه آزادی. در آنارشی باید آزادی پوشش باشه و نه تبلیغ نوع پوشش
مطلوب. مثلن بیکینی بجای برقع!
حال یک زن بی حجاب طرفدار احمقی نژاد (عکس) در صف
دوستان آنا قرار داره؟
یا زنهایی که بدون حجاب رفتند در سفارت رژیم و رای دادند؟ آنها دوست زنانند؟
یا مسیح علینژاد که "بی حجابی یواشکی"
زنان را با پولهایی که در اختیارش گذاشتند تبلیغ میکنه، مسیح دوست زنان است؟
به نظرم بلاخره باید برای جهانی مبارزه کنیم که در
آن "یواشکی" نباشیم. کسی به خاطر نوع پوشش و نژاد و جنسیت و طبقه و گونه
و ... زیردست نباشه. اجبار هم نباشه به یکسان کردن. آزادی باشه.
از جامعه ی "نمایش" بیرون بیاییم. خودمون
باشیم برای این "خود بودن" علیه اجبار جامعه، خانواده، دولت و سیستم
مبارزه کنیم. شاید اجبار روی دیگران هم برداشته بشه، وقتی ببینند راه ما به آزادی
واقعی آنها هم می پردازه؟! شاید آنها هم همراه ما بشوند؟!
متن زیر لیلا سامانی بسیار با درایت نوشته شده.
خوشحالم انسانهایی هستند که یادمان می آورند فکر
کنیم، تا بتوانیم بهتر عمل کنیم.
صفحهی "آزادی های یواشکی" و پسامدهای آن در اجتماع؛ با وجود
ادعای واقعگرایانهی بودن اش از تصویر کردن زندگی رایج در خیابانهای ایران سرباز
می زند و تمامی تلاشهای هوشمندانهی سی ساله ی زنان را در جهت پس زدن حجاب اجباری
نادیده می گیرد. این حرکت چشمش را به روی زنانی که با گردنی افراشته با پشت پا زدن
به پوشش مورد تایید حاکمان، خطر می کنند و از رو به روی گشت ارشاد می گذرند، می
بندد و از زنان ایرانی موجوداتی بی عزت نفس می سازد که تنها در جست وجوی کنج خلوتی
هستند تا بتوانند "سرپیچی" شان را به ثبت برسانند
" من، ساده و کودکانه، در صحنهی خوابگاه پادشاه بیرحم، تصویری
از جهان را دیدم. حیلت هوشمندانهی دو خواهر، که با خواستهی خواهر کوچکتر، دنیا
زاد، آغاز می شود. او شهرزاد را وا می دارد تا در حضور شاه داستانسرایی کند.
اتحاد این خواهران، روشنترین استعارهی عشقِ علیه مرگ و شاه است، همان چیزی که به
ناگزیر به فورانی از خیالپردازی هیجانانگیز و تعلیق در شبهای پیاپی می انجامد. "
اینها سخنان "مارینا وارنر" نویسنده و روزنامهنگار انگلیسی در
وصف اسطورهی "شهرزاد" است، همان شهرزاد شرقی، که با قدم گذاشتن به قتلگاه،
واژه ی "زن" را با همه ی ابعاد اعجاب آلودش نمایاند، واژه ای که گاه با
زایش و آراستگی و گاه با اندیشه و زبان مرادف می شود.
شهرزاد در آن جهان وارونه، در آن دنیای آدمیان منفعل نبردی آرام و جدالی
بی خشونت را پیش می گیرد، زندگی را به تمام می زید و سرآخر ناجی جان دیگر دختران
شهر می شود؛ او نه چونان "بازرگان" قصه است که هستی اش را با تضرع از
"عفریت" گدایی کند، نه مانند "خاتون" است که در کسوت
"کنیز - ملکه" رخ نماید و نه چون "ماهروی" خیانت پیشه و دغل
کار است.
او تجسم تمام و کمال زنی است که آزادی را می جوید و در عین حال به زنانگیاش
واقف است. دلیر است و در همان حال اندیشمند و حیلتورز. زنی که به
"یواشکی" بودن دلخوش نیست و با روایتگری و گفت و گو و با شناخت و
استفاده از قدرت جادویی زنانه اش به ستیز با شاه زنکُش می رود.
این روزها اما و پس از گذشتن بیش از هزار سال از عمر این اسطوره، حرکتی
نمادین و مجازی در صدد است تا زنان هم دیار شهرزاد را به "ثبت یواشکی سرپیچی
شان" خرسند کند. دلخوشی ای که با برداشتن چند ثانیه ای روسری در کوچه پس کوچه
های شهر و در دل طبیعت به وجود می آید، رنجنامه ای "پرآب چشم" به آن
سنجاق می شود و در نهایت لبخندی فاتحانه بر لب پیوستگان به این حرکت می نشاند.
این حرکت که با تداوم بخشیدن به بازنمایی بخشی از حقیقت و کتمان کردن بخش
بسیار بزرگتر و تاثیرگذارتر دیگرش دستمایهی تهیهی گزارشهای ترحم آمیز برای
مخاطبان جهاناولی شده است، همچنان به روند غیر متفکرانه و سطحی نگرانه اش ادامه
می دهد و هم زمان از مسیر اصلی آزادی راستین زنان ایران منحرف می شود و در راه به
ثمر نشستن این مبارزه ی پر قدمت موانع بی شمار و بی دلیل ایجاد می کند.
صفحهی "آزادی های یواشکی" و پسامدهای آن در اجتماع؛ با وجود
ادعای واقعگرایانهی بودن اش از تصویر کردن زندگی رایج در خیابانهای ایران سرباز
می زند و تمامی تلاشهای هوشمندانهی سی ساله ی زنان را در جهت پس زدن حجاب اجباری
نادیده می گیرد. این حرکت چشمش را به روی زنانی که با گردنی افراشته با پشت پا زدن
به پوشش مورد تایید حاکمان، خطر می کنند و از رو به روی گشت ارشاد می گذرند، می
بندد و از زنان ایرانی موجوداتی بی عزت نفس می سازد که تنها در جست وجوی کنج خلوتی
هستند تا بتوانند "سرپیچی" شان را به ثبت برسانند. نمایشی عبث انگار که
گاه به ملعبه ای مانند می شود برای پوزخند این و آن و گاه وسیله ای برای نشر یک "کتاب
غربی پسند " تازه و گاه هم دستاویزی برای دندان سایی بی دلیل حاکمان و تنگ تر
شدن حلقه ی فشار بر تمامی اقشار جامعه.
اما قضیه به همین جا ختم نمیشود، تزریق ارزشهای دروغین و رنگ حماسه دادن
به حرکتی در خفا تا آنجا پیش می رود که خوانندهی "زن " ی که پیوستگی اش به شبکهی تلویزیونی خاص و جریان مورد حمایت آن
علنی است، برای حمایت از این حرکت، در مقایسه ای نازل از خاطرهی شبههناک تیمارداری
اش از "احمد شاملو" می گوید و با دوختن شعری از او به سخنانش نامهی
"حمایت آمیز"ش را برای ایشان تکمیل می کند که گرچه به طبیعت اشعار ماندگار،
همیشگی و وصف حال مردم ایران است، اما همگان نیک می دانند که شاعر، آن را در توصیف
خفقان استبداد پیش از انقلاب 57 سروده بود و ماجرا ربطی به تضرع کنونی این زنان
ندارد.
آزادی "علنی" و "حقیقی" را زنان غیر مجازی در بطن
زندگی روزمره می جویند، آنها که حاضرنیستند به گاه منفعت و برای ارتقاء درجهی
شغلی حجاب را سفت و سختتر کنند، آنها که برای رهیدن از غم نان به میل رییس فاسد
تن نمی دهند، آنها که برای راحتطلبی، سلطهی مرد مذهبی سنت گرای ثروتمند را بر
نمی تابند وآنها که با تیزهوشی دریافتهاند پیکارِ برابری، حقیقتی است که باید
برای آن خطر کرد و نوحهسرایی و دغلکاری و سودجویی در آن راهی ندارد.
ذکر این نکته هم ضروری جلوه می کند که علاوه بر اسطوره و صور مثالی- که بی
تردید نشانه هایی از واقعیت جامعه را در خود دارند- زنان واقعی و حاضر تاریخ ایران
هم، جملگی در منظر عموم و در دنیای حی و حاضر به مبارزه برای حقوق برابر پرداخته
اند، گر نه تاریخ، احوال مهستی ها و طاهره ها را در یاد نداشت...
سخن آخر اینکه، روزنامه نگاری صادقانه مبارزه ای پیوسته است برای بازنمایی
واقعیت زندگی، احوال راستین مردم و رخدادهای حقیقی، آن هم در قالب کارآ ترین و
مستدل ترین صورتهای روایی و صد البته که ناگفته هم پیداست، ارائه ی گزارشی این
چنین نصفه و نیمه و رنگ "مبارزه" زدن به یک حرکت معمول اجتماعی - آن هم
با روایت مخفی اش- نه سودی برای جمع حاضر دارد و نه سندی معتبر است برای آیندگان.
چرا تنها باید سخافت حرکت مجلس نشینان را دید و مسوولیت، نپختگی و ندانم
کاری آن سوی جریان را منکر شد؟ چرا غرش قافله ی گشت ارشاد شنیده می شود و صدای ساز
ناکوک این حرکت به گوش نمی رسد؟ آوای هر دو سوی این سمفونی، گوش خراش است و بدآهنگ.
....اگر اشتباه نکنم فرج سرکوهی هم کنار شاملو
بودند و نشستیم و از هر دری سخن گفتیم
…چه حیف که نشد یکی از اشعارش را که به من هدیه داد را از خودش بگیرم ،چون
وقتی صحبت انتخاب شد گفت هر کدومو خواستی بردار بخون اما دلم نیامد در آن وضعیت
وحال به کار انتخاب بگیرمش... آخر شب که همه رفتند
برایش وسایل خواب را آماده کردم وتمام شب بالای سرش بیدار بودم تا اگر نیاز رفتن
به دستشویی داشت مسعود یا کسی را صدا کنم به کمکش بیایند. او هم تا خود
صبح پلک بر هم نگذاشت و خدا میداند که چه غوغایی در ذهنش بود و چه میگذشت.
آزاده سپهری
مسعود کیمیایی می گوید جسد فروغ فرخزاد را غسل داده. گوگوش می گوید مسئولیت
توالت بردن شاملو را به عهده داشته. معنی این حرفها چیست؟ هدف از
مطرح کردن این حرفها چیست؟
مطالب دیگر (برای خواندن در منبع روی تیتر آن کلیک
کنیم):
حجاب اجباری یا تن فروشی اختیاری آنا پاک
عبث انگاری با نیشخندی سیاه مقاله ای از لیلا سامانی:
گزارشی تکاندهنده از یک محله در تهران/ سرشان پر از جانور است. جانورهای
ریز خاکستری و سفید
تاکنون نزدیک به ۶۴۰ مورد ابتلا به ابولا ثبت شده است.
کاربران سایفون در روزهای اخیر با مشکل
عبور از فیلترینگ روبهرو شدهاند. شرکت سایفون نسخه جدید آن را منتشر کرده است.
کافی است ایمیل جدیدی به سایفون بفرستید.
روش اول: استفاده از فناوری سایفون است. توجه کنید که سایفون در روزهای
اخیر از کار افتاده است. حال نسخه تازهای از آن ارائه شده است. کافی است به آدرس
ایمیلی که در پایین آمده، پیامی بفرستید. در این ایمیل نیازی به ذکر موضوع و
افزودن متن نیست. در پاسخ ایمیل، فایل اجرایی کوچکی که برای سیستمهای عامل ویندوز
و اندروید مناسب است، دریافت میکنید و با اجرای آن میتوانید به سایت دویچه وله
دسترسی یابید.
dw-w@psiphon3.com
روش دوم: از طریق این لینک میتوانید به صفحهی ما دسترسی پیدا کنید:
www.334422.info
در صورت کار نکردن این لینک بلافاصله لینک تازه را برایتان ارسال میکنیم.
انتشارات خاوران و انتشارات فروغ برگزار میکنند، ديدار و گفتگو با:
کلن: با فرزانه راجی، نويسنده، در کتابفروشی
و انتشارات فروغ، ۶ ژوئيه
فرزانه راجی نويسندۀ کتابهای ديدار در دوزخ و دل انار
به مناسبت انتشار کتاب
ديدار در دوزخ
يکشنبه، ششم ژوئيه ۲۰۱۴ ساعت ۱۸
در کتابفروشی فروغ
Jahnstr. 24 in Köln ورودی : سه يورو
۱۰ نظر:
آزادی یواشکی جز اسمش و رهبرانش بسیار ایده ی مترقی و خوبی دارد.
این ایده شجاعانه است.
این حرکت قوانین دولتی را زیر پا میگذارد.
میپرسید مبارزه پس چرا یواشکی؟
اینجا ایران است.
سپاه دارد
ارتش دارد
بسیج تندرو
پلیس
اطلاعات
و نوکیسه گان چاپلوس
اینجا آلمان نیست که یکی را بگیرند نامش تیتر خبرگزاری ها شود.
اینجا سرزمین گونی و شیشه نوشابه است!
گمنام میبرنت و گمنام نابودت میکنند.
میگویید در برابر همین ارتجاع بی روسری شجاعانه غیریواشکی تظاهرات میلیونی راه انداختید؟
بله دوران شما دوران انقلابات کبیر مسلحانه سوسیالیستی بود
تاریخ انقلابات ثابت میکند در کوهپایه آتشفشان آتش همچنان فریاد میزند یعنی بعد از انقلاب ده ها تظاهرات و قیام راه میافتد.
اما حالا در دوران یاس و ناامیدی زندگی میکنیم.
زنان ضد قانونی و ضد دولتی عکس میگیرند و با چهره مشخص آنرا منتشر میکنند.
تنها زمانی ایراد شما وارد است که آلترناتیوی بهتر و قدرتمندتر داشته باشید و تازه این آزادی یواشکی هم به آن آلترناتیو خیالی شما ضربه بزند!
جز حرف زدن و رویابافی آلترناتیوی ندارید؟
پس سکوت کنید.
سلام ب
خوشحالم از دیدار.
زمانی که جنبش سبز را به راهپیمایی سکوت کشاندند یادتان است؟
میلیونها توی خیابون بودند. همه را با مدیریت غلط برگرداندند زیر سقف خانه هایشان. الان هم هر کدامشان روسری ها را برداشته، پشت هر بلندگوی وابسته ای از ستم که برشان رفته هوار میکشند. محبوبه عباسقلی را در پکن ببینید، فیلمش هست با اکیپ حزب اله. فریبا مهاجر با شوهر پاسدار. هنوز در بی پرده و بی تعارف صدای آمریکا از عشقش به شوهرش میگه. یا مسیح علینژاد و بقیه شان...
اما کماکان آزادی یواشکی نیست.
اینها چه در ایران و چه اکنون فراری به خارج ماموریتشان چشمبند زدن به انسانها است و سوار شدن بر گرده ی رادیکالیسم فردی و اجتماعی...
نوشتید: تنها زمانی ایراد شما وارد است که آلترناتیوی بهتر و قدرتمندتر داشته باشید و تازه این آزادی یواشکی هم به آن آلترناتیو خیالی شما ضربه بزند!
آلترناتیو ما البته که بهتره.
خرابکاری
اینکه کمپین ضربه میزنه یا نه مطرح نیست. ما در رقابت نیستیم.
مسئله ارائه ی راه حل های بهتر و بیشتر است.
میشود همه را از خیابان راند و توی خونه ها و پشت فیسبوکها هوش هوش کرد. در همین زمان در همان جغرافیا اما کلیپ بی حجاب به خیابانها رفتن بیرون می آید. چرا؟
چون سطح مطالبات از یواشکی بودن بالاتره.
و برای پایین آوردنش اغلب کمپینهای مجازی تبلیغ میشود، و واقعی البته ناچیز شمرده میشود.
چون کمیت از کیفیت اکسیون مهمتر ارزیابی میشود.
خریدن جان اعدامی مقبول، نق و لعنت بر کسانی که روی قصاص میکوبندو صندلی را از زیر پای اعدامی میکشند نا مقبول است.
گام بگام یعنی اعدامی حقش اعدام است ولی با رشوه و پول به قصاص کننده جان زندانی را خرید.
اینهمه مشروعیت برای اعدام است. در جایی که مطالبات علیه اعدام باید باشد. مانند به شوهر دادن کودکان است. و چند زنی و بقیه ی قوانین ستمگرانه.
میتوان جان چند کودک را خرید اما مطالبات را هم تقلیل نداد. میتوان بدون مشروعیت دادن برای قتل دولتی پول هم جمع کرد و جان چند اعدامی را هم نجات داد.
میتوان یواشکی حجاب برداشت در مجازی و برای اکسیون واقعی علیه حجاب اجباری خود سازماندهی کرد...
اما میتوان هم شو و نمایش مجازی را اجرا کرد بدون اینها در واقعی.
اینگونه خشم علیه نابرابری را در نمایشی مجازی تقلیل داد.
پرداخت دیه را هدف قرار داد، خیریه کودکان را نیز.
آنتی فاشیستها در اعتراضات خیابانی شرکت میکنند، همزمان شبکه ی حمایت از زندگی پناهجویان را دارند. شبکه حمایتی بستری است برای اکسیون و نه هدف نهایی. هدف نهایی برداشتن مرزها است.
و هدف را نمیبایست از یاد برد.
اعتراض به اجبار حجاب در مجازی و با لایک خریدن و تبلیغات رسانه ای برای کمپین "یواشکی" راهش نیست.
راهش میبود اگر اینهمه میتوانست 4 نفر را برای اکسیون در واقعی فعال کند.
اما اتفاقن این کمپینها با هدف اجرای نمایش در مجازی و آب سرد پاشیدن بروی رادیکالیسم جنبش زنان طرح و برنامه ریزی شده...
میشه فردا بسشتر بحثش را کرد...
تا بزودی
رزا
مردی که شعار فمینیسم میدهد میخواهد زیر دامن زنان را ببیند.
http://www.gooya.com/external/tableaumag.com/4575#.U8IRCLHBGLQ
:)
خب بحث چندانی باقی نمیماند زیرا نظرتان درست است انقلابی و طبقاتی است اما همین هارا باید در پست اصلی میگفتید ولی شما با آن پست در کنار افرادی هستید که از هرگونه تلاش برای آزادی بیزارند امروز مخالفان این موضوع مخالفان بی بندوباری و بی قانونی هستند.
این ایده یواشکی نیست واقعی است زنان بدون روسری عکس میگیرند و منتشر میکنند.
یک سوال مهم:
اگر این فکر مستقل و آزاد و آنارشی بود و زنان لینک مستقل داشتند و به جای نام آزادی یواشکی "زنده باد قانون شکنی" بود باز هم همین موضع را داشتید؟
اگر خیر پس هیچ ایرادی به این ایده نیست تنها دغدغه بسط این ایده است.
در کنارش افشای رهبران آن ایده مترقی است ولی نه درمورد خود حرکت.
و اگر بله پس حتما نوع بهتر و مترقی تری سراغ دارید پس لطفا با جزئیات دقیقتر عنوان شود.
در بحث مخالفت با خود ایده
اینجا فقط رقابت مترقی و انقلابی و آلترناتیوهای بهتر برای من مهم است.
1- گفتید خرابکاری
خرابکاری باید ضدسیستم باشد میتوانید لیبرالهارا به میخ بکشید اما ایده ی مترقی را خیر زیرا همه این ایده های ضدسیستم و ضد قانون جاده صاف کن طبقه رنجبر هستند.
2- گقتید مطالبات سطح بالا! و مثال کلیپ را زدید!
اگر قرار به خرابکاری و ریشه یابی است که آن کلیپ معروف از طراح انتخاباتی حسن فریدون بود بعد از آن هم حسن اقا کامنت زدند که فرزندان شادمان را آزاد کنید.
اما در موضع حجاب
هیچ ایده ای در ایران بهتر از این ایده فعلا وجود ندارد (من هم مثل شما متاسفم)
بحث حجاب است مستقیم ارتجاع پوشش اجباری را هدف رفته.
غیرقانونی است زیرا قوانین اساسی ایران که مدون و مشخص در مورد پوشش زنان به مانتو و روسری را محدود کرده میپردازد.
و اینکه این ایده محدود ظریف و ناتوان است چطور ما در یک ظرف محدود و کوچک ایده های بزرگ و دید طبقاتی مثل ضداعدام ضد کارکودک و هر مثالی که زدید را بیاوریم این نیازمند منحرف کردن جنبش مردم به سمت ایده های طبقاتی است و نه خرابکاری و انکار همه چیز از دم.
بهرحال من فعلا دو زن آشنا را میشناسم که تنها با شنیدن این ایده بدون روسری در کوچه حرکت میکنند و اصلا هم نام رهبران و فیسبوک این قضیه را خبر ندارند فقط شوق و ذوق و انگیزه دارند که زنان دیگری هم اینکار را میکنند.
هرگز به این زنان نخواهم گفت چه لاشخورهایی پشت این قضیه هستند زیرا همین نوع مبارزات باعث شد پوشش در ایران بصورت آزادتر نسبت به ده سال گذشته در بیاید.
وظیفه چپ گسترش و بسط هر نوع ایده ی ضدقانون به نفع طبقه کارگر است.
ترجیح میدهم به جای مخالفت با این زنان آنهارا تشویق کنم به عکس بدون روسری با کودکان کار و یا عکس بدون روسری با زنان زحمتکش پایین شهر و یا روستا که اتفاقا چادری نیز هستند یا عکس بدون روسری با شعار نان مسکن آزادی!
به این میگویند یک خرابکاری واقعی و انقلابی!
آن لینک همخوابی زنان و مردان هم مرتبط نیست زیرا من فقط در مورد زنانی که عملا حرکت ضدقانون انجام میدهند صحبت کردم و حمایت.
آن لینک مربوط به بیماریهای فکری و ذهنی مردانی است که حتی در مورد مسائل سیاسی هم خودارضایی میکنند!
بقول خودت وقتی کسمان برای مسائل سیاسی لخت شود کیر مردان میخوابد.
حالا اینجا چرا نمیخوابد و لایک و جق میزنیم برای کله ی بی روسری زنان بماند.
فعلا کاری با تناقضات شما ندارم جایی کس مریم نمازی را در قلب اروپا مترقی میدانید ولی در این پست عکس زن بدبخت عرق کرده ای را به جرم بی روسری بودن در آن اتوبوس کثیف قابل افشاگری میدانید!
از آخر به اول!
نوشتید: عکس زن بدبخت عرق کرده ای را به جرم بی روسری بودن در آن اتوبوس کثیف قابل افشاگری میدانید!
رزا: استفاده از عکس به منظور افشاگری شخص نبود بلکه بدلیل واقعی و غیر یواشکی اش بود!
نوشتید: وظیفه چپ گسترش و بسط هر نوع ایده ی ضدقانون به نفع طبقه کارگر است.
رزا: ضد قانون و ... ضد سیستم است. در دیکتاتوری فعلی به نفع همه است. من علاقه ای به وظیفه و تعیین وظیفه نیستم.
ما وقتی برای آزادی خود در تلاش هستیم خود رها گردانیم. اگر مطالبات دیگران هم باشد آنها هم به ما ملحق میشوند. من منتظر نجات بشریت به دست طبقه ی کارگر نیستم. آنها مجبورند خود برای مطالباتشان مبارزه کنند.
من وظیفه ای در برابرشان ندارم. مسلمن اما منافع ما با هم در بسیاری موارد مشترک است. ۀنجا که مشترک نیست، نیست. مثلن رهبری و قدرت گیری طبقه. چون این لغو قدرت با تمام قدرت به کارگران و طبقه ی کارگر فرق دارد.
بگذریم که آنانی هم که شعار "تمام قدرت به طبقه ی کارگر" دادند در واقع انتقال قدرت به حزب را منظور داشتند.
نوشتید: من فعلا دو زن آشنا را میشناسم که تنها با شنیدن این ایده بدون روسری در کوچه حرکت میکنند و اصلا هم نام رهبران و فیسبوک این قضیه را خبر ندارند فقط شوق و ذوق و انگیزه دارند که زنان دیگری هم اینکار را میکنند.
هرگز به این زنان نخواهم گفت چه لاشخورهایی پشت این قضیه هستند
رزا: چرا به زنان نمیگویید!
به نظرم انسانها بهتر است تمامی اطلاعات را بدانند و در آخر خود انتخاب کنند.
مخفی کردن از انسانها در واقع جهت دادن آنان و مانیپوله است. سیستم هم همین کار را میکند.
در ضمن انسانها که عروسک نیستند تا هر جهت خوب چرخیدند برایشان کف زد.
به کار شما میگویند سیاست...
اما ما مبارزیم و نه سیاستمدار...
تمام دانش برای همه
نوشتید: ترجیح میدهم به جای مخالفت با این زنان آنهارا تشویق کنم به عکس بدون روسری...با شعار نان مسکن آزادی!
رزا: چرا باید دختر جوانی که هم نان دارد هم مسکن را تشویق به نمایش این مطالبات کنید؟
به نظرم بهتر است ربط اینها به هم را برایش با آزادی شفاف سازی کنید تا تشویق به یک نمایش پوچ!
سیستم هم همین ابزار سازی را از بدن زنان روزانه انجام میدهد.
آیا برای شما فقط بالا رفتن مطالباتتان از طریق این بدن ها و کله های بی حجاب اهمیت دارند؟
بهتر است تا دیر نشده به انسان با نگاه انسان بنگرید و نه وسیله ی تبلیع آرهان ها، حال هر چه هم این اهداف هم خوب باشند...
آزادی تنها با آزادی میسر است
نوشتید: اما در موضع حجاب
هیچ ایده ای در ایران بهتر از این ایده فعلا وجود ندارد (من هم مثل شما متاسفم)
بحث حجاب است مستقیم ارتجاع پوشش اجباری را هدف رفته.
غیرقانونی است زیرا قوانین اساسی ایران که مدون و مشخص در مورد پوشش زنان به مانتو و روسری را محدود کرده میپردازد.
و اینکه این ایده محدود ظریف و ناتوان است چطور ما در یک ظرف محدود و کوچک ایده های بزرگ و دید طبقاتی مثل ضداعدام ضد کارکودک و هر مثالی که زدید را بیاوریم این نیازمند منحرف کردن جنبش مردم به سمت ایده های طبقاتی است و نه خرابکاری
رزا: خرابکاری کماکان ایده ی بهتری است!
سیستم فورن هم واکنش نشان میدهد.بدنبال گرفتن بخشش اعدامی بودن بهتر است و یا افشای چهره هایی که چارپایه را از زیر پاها میکشد؟
فیسبوک عکس طرفداران دیکتاتوری بهتر است و یا زنان طرفدار رژیم، یا پخش عکس خود در میلیونیوم ثانیه بدون حجاب؟
فیسبوک آزادی یواشکی اعلام موضع است. فیسبوک آنانی که در گرفتن آزادی نقش دارند و افشای چهره ها اما یک اقدام رادیکال است.
ما میبینیم. ما قضاوت میکنیم/ ناشناسان
بقیه باشه در فرصت بهتری.
امید کمی به اختلاف دیدگاههایمان واقف شوید.
نوشتید: از نظر رزا کس مریم نمازی در قلب اروپا مترقی است!
رزا:مریم نمازی بدرستی از بدنش بعنوان اعلام بیان خواسته هایش استفاده کرد مانند دیواری که دیده میشود و درست هم بود و دیده شد.عکس زنی عرق کرده در اتوبوس منفی درج نشده، آن هم اعتراض است! تازه غیر یواشکی!
دهه 70 هم جلوی پرفسور در کلاس درس پاها را روی میز گذاشتن به مصاف کشیدن قدرت و اتوریته آنان بود.
با اطمینان میگویم در حال و در آینده شما از بیخ و بن با مبارزه مدنی اجتماعی زنان داخل مشکل دارید و مشکل پیدا خواهید کرد.
احتمال میدهم در درگیری با استالینی ها دچار محافظه کاری شدید و یکسرتان از ترس زیاد بلند نمیشود.
حال و احوالات ایران هم زیاد برای شما آشنا نیست احتمالا فکر میکنید در ایران جنبش دانشجویی برپاست و مردم در کافه های انقلاب کتاب زیر بغل در حال لاس زدن هستند و خطهای بسیاری وجود دارد که هرکداممان میتوانیم یک خط را انتخاب کنیم!!!
نگرانی شما از این است که چرا زنان داخل آنارکوفمینیست یا کمونیست فمینیست نشده اند!
باشد فعلا در مالیخولیای زیبای خود سیر کنید اما گاهی بیایید پایینتر و درک کنید.
مبارزات ریز و درشت ایرانیان را بدلایل ایده آلیستی میکوبند شما هم بزنید اما با کمی تفکر بزنید متنهای روشنفکری ایده آل را کپی نکنید کمی وقت بگذارید و پایینی هارا هم درک کنید!
اینجا بیسوادی موج میزند.
نظام آموزشی بسیار گسترده و عمیق شده است.
آگاهی رساندن نیاز به فعالیت واقعی و حقیقی دارد باید داخل باشید و کلاس بگذارید باید انقلاب فرهنگی کرد با اینترنت نمیشود شما یک پست میگذارید سپاه صد پست بدون فیلتر میگذارد.
و همچنان معتقدم مبارزات زنان، مترقی است.
روسری پرچم است.
نماد است.
قانون ایران است.
چطور برداشتن نماد جمهوری اسلامی برای شما شده استفاده من از بدن زن؟
چطور این مبارزه ضدارتجاع شده زیر دامن دیدن من؟
بله عریانی کس مریم نمازی بعنوان کمونیست، در قلب اروپا میشود انقلابی ولی مبارزه زنان بی ادعا در ایران با شدیدترین ارتجاع میشود یواشکی و ترسووار و اصلاحاتچی!!!
در اصل کسی که از بدن زن استفاده میکند شمایی نه من
این کمونیست نماهای بیشرف صهیونیست پرست قابل افشا هستند یا این زنان که بوسیله بی روسری شدن در داخل اعلام همبستگی میکنند؟
رزا: چرا به زنان نمیگویید!
همه چیز را جنسی گرایانه بنفع خود برمیگردانید
منظورم این نبود که آی و وای بیاییم به زنان آگاهی ندهیم
منظور این است که این همیاری زنان در ضدقانون خیلی خیلی خیلی مهمتر است دعوای ما با مسیح علینِژادست.
بعدشم که ما شدیم سیاسی و مواجب بگیر شما هم زورو شقاوت بگیر ...
رزا: چرا باید دختر جوانی که هم نان دارد هم مسکن را تشویق به نمایش این مطالبات کنید؟
چه جالب پس آن دختر جوان پشت اتوبوس هم نان دارد هم مسکن؟
هم کار خوب دارد هم رفاه
نمیدانم خبر دارید یا نه بسیاری از این دختران خوش پوش آرایش کرده جوان مستاجر هستند؟
خیلی هایشان کارگرند و سخت ترین کارهارا انجام میدهند.
اینها اگر لیبرال اندیش میشوند بخاطر ضعف چپ است
وظیفه ما برگرداندن نیروهایمان است.
خب اینجا درمورد وظیفه به نکته خوبی اشاره کردید و تفاوتمان مشخص شد.
من مثل گفته مانیفست کمونیست از تمام امکانات و مبارزات بورژوازی به نفع طبقه کارگر استفاده خواهم کرد.
زیرا حاکم دنیای ما همه وسایل را در اختیار دارد وسایلی که برای خود ماست مثل شما از بکارگیری این وسایل نمیترسم که حرام و نجس باشند البته سعی میکنم آلوده نشوم و اینکه من مثل شما مسیح وار اقلیتی را دور خود جمع نمیکنم که کمون از پیش شکست خورده ای بسازم.
راستی شاید باورتان نشود من هیچوقت هیچ لایکی نزدم هیچ فیسبوکی هم نداشتم این عکس شاید سومین عکسی باشد که از اینها دیده ام.
تمام حمایتم ازاینها بخاطر نوع اتحادی است که برعلیه قانون مرتجع پیدا کرده اند.
حقیقت تلخ است ولی اتفاق افتاده
روند آزادی پوشش از پایین به بالا نیست خرده بورژوای مدرن به تکاپو و تضاد با خرده برژوای سنتی و مذهبی افتاده است با اصلاحات خود مبارزات مدرنی راه انداخته این مبارزات به گوش پایینی ها هم رسیده.
زنان کارگر نصف نیروی انقلاب هستند وای به روزی که این غول در سرزمینی گرسنه بیدار شود.
این غول اگر از بند آشپزخانه و چادر و حجب و حیا بیرون بیاید و بی حیا شود کار نظام یکسره میشود.
حجاب و شرم و حیا یکی از دلایل خفته بودن این هیولای بزرگ در سرزمین ارتجاع و فقر است.
نوشتید: نگرانی شما از این است که چرا زنان داخل آنارکوفمینیست یا کمونیست فمینیست نشده اند!
رزا: چه جهان وحشتناکی که همه فقط یک ایده را بپذیرند!
امشب کل مطلب را میخوانم.
اما راستش از جمله ی بالا شوک شدم...
تا یادم نرفته:)
نوشتید: حقیقت تلخ است ولی اتفاق افتاده
روند آزادی پوشش از پایین به بالا نیست خرده بورژوای مدرن به تکاپو و تضاد با خرده برژوای سنتی و مذهبی افتاده است با اصلاحات خود مبارزات مدرنی راه انداخته این مبارزات به گوش پایینی ها هم رسیده.
زنان کارگر نصف نیروی انقلاب هستند وای به روزی که این غول در سرزمینی گرسنه بیدار شود.
رزا: همه ی اینها را از کدام کلاس درس آموختید؟
لابد از مائویستا!
در ضمن عکس زنی بی حجاب که در بلاگ گذاشتم ربطی به "فیسبوک بی حجابی یواشکی" ندارد.
این عکس بسیار قدیمی تر است...
نوشتید: اینجا بیسوادی موج میزند.
نظام آموزشی بسیار گسترده و عمیق شده است.
آگاهی رساندن نیاز به فعالیت واقعی و حقیقی دارد باید داخل باشید و کلاس بگذارید باید انقلاب فرهنگی کرد با اینترنت نمیشود شما یک پست میگذارید سپاه صد پست بدون فیلتر میگذارد.
رزا: شما جدن فکر میکنید با کلاس درس، تزریق آمپول آگاهی، انقلاب فرهنگی اجباری و زورکی رژیم که از روی مائو کپی کرد اوضاع درست میشود؟
سیستمی که ما در پی براندازیش میباشیم جهانی است. یعنی چی؟ یعنی اینجا بمب شیمیایی تولید میشود. به خاورمیانه فروخته میشود. یعنی در 6 ماه اول همین امسال بیش از 500 نفر را حلق آویز کرده، ولی کماکان اروپایی ها روحانی را اصلاح طلب دانسته و روابط بسیار حسنه هم میباشد. انقلاب فرهنگی را بگذاریم برای اروپا. انواع اقسام وسایل شکنجه به کشورهای خاورمیانه میفرستند. تازه ما را وحشی هم میدانند که نه به جان آنها، بلکه به جان همدیگر افتادیم.
هر انسانی در هر محیط و فضایی دارد مبارزه میکند.
سیستم هم خارج و هم داخل در حال سیبزمینی کردن است.
حال شما بنشینید منتظر معلم کبیرتان که مثل لنین با پول و هزینه ی دولت آلمان و با قطار سریع و سیر خودش را برساند! کلاس انقلاب حزبی دائر کند و مائو وار انقلاب فرهنگی هم اعلام کند.
مثل حضرت مهدی مانیفست بدست با شمشیر ذولفغار، نسل گردن کلفتها را بر بیندازد!
سیستم در واقع توی تفکر هیرارشی وار شما هم هست. و شما هر از چند گاهی هم ندای "نمیدانید شما خارج نشینان"، "پایینی، شیکپوش هم هستند!"، راه و بیراه آمار "بی سوادی" مردم در ایران ارائه داده و مردم را به گاو و گوسفند تقلیل میدهید تا با خیال راحت چوپانی کنید!
بجای فوتبال در حال رصد مسابقه ی خرده بورژوازی مدرن علیه سنتی روی خر بجای اسب، سرمایه گذاری کرده و به امید تغاری بشکند، ماستی بریزد!
این افکار پوسیده را به دور بریزید.
مگر کمون پاریس بدست باسوادها بود؟
قرنها است که انسان ها در حال مبارزه با این سیستم آدمخوارند.
چرا موفق به سرنگونی اش نشدیم؟
چون خود جزو آن هستیم.
و مادامی که در نیابیم نقش خود را در برقراری سیستم، پشت سر هم بجای براندازی آن، حکومتهای مخوفتر را اجرا کردیم...
نوشتید که من (رزا)از فقر پایینی ها در ایران نمیدانم. آره، اما من از فقر در مرکز سیستم خوب میدانم.
اینجا هم برای لقمه نانی زنان تن میفروشند.
بفرمایید بازدید کنید. اینجا هم فاشیستها علنی جان میگیرند چون خارجی هستی.
خوب ما چه کنیم؟ کاچی بهتر از هیچی!
سوسیال دمکراسی و سبزها را رویشان سرمایه گذاری کنیم. بهشان رای بدهیم و به جان راست ها بیندازیم!
به بهانه ی مانیفست از امکاناتشان (امکانات "بورژوازی") استفاده کنیم!
بله بخشی از چپ اینجا اینکار را کرد. آنها که 8 سال هم در قدرت ماندند و ریدند روی سر همان چپ.
ارتش آلمان از زمان آنها در یوگوسلاوی سابق ارتش شد.و الان هم در افغانستان جا خوش کرده.
شما عملن دفاع خود را از رفرمیستها در حال توجیه هستید.
برای دفاع از هر کمپینی هم تضاد فرعی عمده کرده به تماشای مسابقه ی خرده بورژوازی مدرن و سنتی نشسته اید!
قرار هم هست گویا اینها "نان، مسکن و آزادی" را بر سر کله هایشان با خرمن گیسو رسانه ای کنند!
نقش خود را هم هورا کش این کمپین میدانید!
تازه به ما هم ایراد میگیرید چرا در هوارکشی و دست پا زدن و کف زدن شماهمراهی نمیکنیم!
خوب منتظر بمانید راستها فضا را برایتان آماده کنند.
ما در قلب سیستم مبارزیم و نه سیاستمدار.
مطمئنن بهتر است شیمیایی هایشان مرکز تولید را آلوده کنند تا سرزمین های خریدار را...
حال شما بروید و به همان "امکانات بورژوازی" برای ایجاد حکومت حزب کارگری تان بچسبید!
ما به اینهمه امکانات میشاشیم. طبقه ی کارگر هم بهش قبلن بارها رید.
نوشتید:خب اینجا درمورد وظیفه به نکته خوبی اشاره کردید و تفاوتمان مشخص شد.
من مثل گفته مانیفست کمونیست از تمام امکانات و مبارزات بورژوازی به نفع طبقه کارگر استفاده خواهم کرد.
مینویسم: ما امکانات و بلندگوهای خود را داریم.
وظیفه ی ما نیز عمل نکردن به وظیفه ی تعیین شده است!
شما به نفع طبقه ی کارگر عمل نمیکنید. فکر قدرتگیری همفکران الینه شده و "مارکس" ی تان هستید.
....
تبریک که اختلاف ما راباهم بلاخره دریافتید!
ارسال یک نظر