بجای جعل نوشته های خود بنام «زندانیان در اعتصاب غذا در زندان » بهتر است اگر "خایه دارید" بروید سفارت گیری!
شما با جعل نامه ای موسوم به سعید شیرزاد ، جان او
را که تازه چند ساعتی است سرم غذایی گرفته را به خطر می اندازید...
در صورت تصمیم به اشغال و اعتراض به وضعیت زندانیان
(چه سیاسی یا غیرش) با ایمیل بلاگ می توانید تماس بگیرید.
بدون شک در صورت اجرای عمل
مستقیم نه تنها در کنارتان می باشم،
بلکه در همان صف اول با پرچم سیاه بروی دوشم.
اما
جعل صدای بی صدایان مذبوحانه ترین اقدام است.
منابع: برای خواندن کُل مطلب در منبع بروی تیترها
کلیک کنیم.
زندان رجاییشهر
۲۲ دی ماه ۱۳۹۵
مطالب مرتبط:
سعید شیرزاد، از روز هفدهم آذرماه در اعتراض به
وضعیت زندانیان بیمار و فقدان امنیت زندانیان عقیدتی با دوختن لبانش دست به اعتصاب
غذا زده است.
این زندانی در نامه ای به مسئولان زندان اعلام
کرده به دلایلی از جمله “توهین مستمر ماموران به خانواده های زندانیان، عدم
قبول نامه های رسمی اعتصاب غذا که موجب سلب مسئولیت پزشکی از مسئولان زندان میشود،
بازداشت اعضای خانواده های زندانیان سیاسی در سالن ملاقات، جلوگیری از اعزام زندانیان
سیاسی بیمار به مراکز درمانی، ضرب و شتم زندانیان سیاسی و اعزام اجباری به دادگاه
توسط مامورین و نهایتا جلوگیری از گردش هوا در سالن با جوشکاری در و پنجره ها که
سلامت زندانیان را در معرض خطر می اندازد” دست به این اعتصاب غذا می زند.
سعید شیرزاد، زندانی سیاسی که از ۱۷ آذرماه با دوختن لبها دست به اعتصاب غذا
زده، با انتشار نامهای از زندان رجایی شهر، از تداوم اعتصاب غذای خود خبر داده
است.
متن این نامه که نسخهای از آن برای انتشار در
اختیار تارنگار حقوق بشر در ایران قرارگرفته است، در پی میآید:
مرگ من عصیان یک زندگی است که نمیخواهد بمیرد…
از تاریخ چهارشنبه ۱۷ آذرماه، در اعتراض به ضربوشتم زندانیان، بازداشت خانوادهها در سالن
ملاقات، جلوگیری از اعزام زندانیان به بیمارستان علیرغم داشتن مجوز از طرف
دادستانی، عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان بیمار (ازجمله محمد نظری، کریم معروفعزیز،
اصغر قطان، فرهاد اقبالی و …) که به دستور محمد
مردانی، ریاست زندان صورت گرفته است، اعتصاب غذا و لبدوزی کردم. در
آخرین نمونه از این رویهی ناعادلانه، بهنام موسیوند هنگامیکه در اعتصاب غذا بود،
مورد ضرب و شتم قرار گرفت و با ویلچر به بیمارستان منتقل شد.
همانطور که در نامهی اعتصاب غذا اعلام کرده
بودم، این اعتصاب بههیچعنوان شخصی نیست. لذا با توجه به ادامهی رویهی مذکور که
حتی مواردی از آنها منجر به مرگ زندانیان شده است، به این اعتصاب ادامه میدهم.
بلکه اینگونه صدای محبوس شدهی زندانیان دربندی باشم که صدای بیصدایشان را
فریادرسی نیست.
این نوشته را با شعری از “کارو” شاعر درد و رنج و
فقر بهپایان میرسانم، که انتهای این راه هرچه باشد، چیزی جز پیروزی نیست:
من میمیرم … اما مرگ من، مرگ زندگی من نیست
…
مرگ من انتقامی است که زندگی من از جعل کنندهی
نام خود میگیرد …
من میمیرم تا زندگی زیر دست و پای مرگ نمیرد
…
مرگ من عصیان یک زندگی است که نمیخواهد بمیرد!
برای خواندن متن ترانه به فارسی اینجا
سعید شیرزاد
زندان گوهردشت
سعید شیرزاد که در زندان رجایی شهر کرج تحمل حبس
میکند در اعتراض به عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان بیمار در ایران و همینطور فقدان
امنیت زندانیان سیاسی با دوختن لبان خود دست به اعتصاب غذا زد.
سعید شیرزاد از روز ۱۷ آذرماه در اعتراض به وضعیت نامناسب زندان گوهردشت از جمله «توهین مستمر
مأموران به خانوادههای زندانیان، عدم قبول نامههای رسمی اعتصاب غذا که موجب
سلب مسئولیت پزشکی از مسئولان زندان میشود، بازداشت اعضای خانوادههای
زندانیان سیاسی در سالن ملاقات، جلوگیری از اعزام زندانیان سیاسی بیمار به
مراکز درمانی، ضرب و شتم زندانیان سیاسی و اعزام اجباری به دادگاه توسط مأموران»
لبهای خود را دوخته و در اعتصاب غذا است.
سعید شیرزاد که در نامه اعلام اعتصاب خود نوشته
بود تا زمان تحقق خواستههایش به این اعتصاب ادامه خواهد داد در پاسخ به نامه
مادران خاوران و جمعی از خانوادههای قربانیان سیاسی سه دهه اخیر که از او و سایر
زندانیان اعتصابی خواسته بودند به اعتصاب غذایشان پایان دهد نوشت که تا سی روز
به این اعتصاب ادامه میدهد و پس از آن بسته به میزان شنیده شدن «صدای بیصدایان»
اعتصاب غذا را متوقف و یا آن را تبدیل به اعتصاب غذای خشک خواهد کرد.
سعید شیرزاد زندانی روز ششم دی ماه ۱۳۹۵ و در بیستمین روز اعتصاب غذا در پی افت
فشار، تپش قلب، ضعف شدید و درد کلیه به بهداری زندان اعزام شد اما از پذیرش سرم سر
باز زد و بدون دریافت خدمات درمانی به بند بازگردانده شد.
سعید شیرزاد فعال سیاسی و مدنی ۲۸ ساله، اولین بار در شهریور ۱۳۹۱ و زمانی که برای کمک به زلزلهزدگان
به شهر اهر در استان آذربایجان شرقی ایران رفته بود، توسط نیروهای انتظامی
بازداشت شد و تاکنون سه بار بازداشت و زندانی شدهاست که به گفته یک منبع مطلع بازداشت سوم او که در ۱۲ خرداد سال ۱۳۹۳ که به صدور حکم ۵ سال زندان توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران منجر شد، توسط
ماموران «وزارت اطلاعات» انجام شد.
سندیکای نقاشان استان
البرز
Édith Piaf - Ne me quitte pas
ترکم مکن
باید فراموش کرد
همه آنچه را که فراموش شدنی ست
و همه آنچه را که تا به امروز رخ داده است
و زمان هایی را که برای فهمیدن “چگونه”ها
به هدر دادیم
و ساعت هایی را که در آن
با ضربات ِ “چرا”ها
قلب خوشبختی را کشتیم
ترکم مکن
ترکم مکن
ترکم مکن
ترکم مکن
من به تو مرواریدهای باران را
هدیه می دهم
هم آنها که از سرزمینی می آیند
که هرگز در آن بارانی نمی بارد
من زمین را تا لحظه مرگم
تا آن هنگام که تن تو را با طلا و نور بپوشانم
حفر خواهم کرد
من سرزمینی را خواهم ساخت
که در آن عشق، پادشاه است
که در آن عشق، قانون است
و تو ملکه اش
ترکم مکن
ترکم مکن
ترکم مکن
ترکم مکن
ترکم مکن
من واژگانی درک نشدنی
خلق خواهم کرد
واژگانی که تنها تو آنها را می فهمی
برایت از معشوقه هایی خواهم گفت
که زمانی از عشق گریختند
اما دیگر بار به سویش بازآمدند
برایت از پادشاهی خواهم گفت
که مرگ
به خاطر ندیدن تو
او را در بر گرفت
ترکم مکن
ترکم مکن
ترکم مکن
ترکم مکن
اغلب فوران دوباره آتشفشان های کهن را دیده ایم
هم آنها که پیش از آن
تصور می کردیم بسیار قدیمی اند
زمین های سوخته
حتی از بهترین فصل برداشت گندم
محصول بیشتری می دهند
و هنگامی که غروب فرا می رسد
در آسمان رخشنده
رنگ های سرخ و سیاه
هرگز با یکدیگر ترکیب نمی شوند
ترکم مکن
ترکم مکن
ترکم مکن
ترکم مکن
ترکم مکن
دیگر نخواهم گریست
دیگر سخن نخواهم گفت
خود را مخفی خواهم کرد
آنجا که بتوانم تو را تماشا کنم
آنگاه که می رقصی و لبخند می زنی
و صدایت را بشنوم
آنگاه که آواز می خوانی و می خندی
بگذار تا
سایه ی سایه ات شوم
سایه ی دستت شوم
سایه سگت شوم
ترکم مکن
ترکم مکن
ترکم مکن
۱۶ نظر:
فعلا معلوم نیست چی به چیه، نامه مورد نظر بیشتر نظرات لنینیستی دارد، اما سایت پراکسیس ظاهرا لنینیست نیست. همش مشکوک بنظر می آید. عجله کار شیطونه.
سعيد شيرزاد زنداني سياسي و فعال حقوق كودكان را بشناسيم
منبع: کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام
سعید شیرزاد در یکی از روستاهای محروم کرمانشاه متولد شد. وي در سن هشت سالگی به همراه خانواده اش به یکی از جنوبی ترین مناطق تهران مهاجرت کرد. سعيد پس از اتمام تحصیلاتش در اول دبیرستان به دلیل شرایط نامساعد مالی مجبور به ترک تحصیل و انتقال به جنوب کشور جهت اشتغال گردید.
چند سال بعد، در حین رفت و آمد به تهران و جنوب با مجموعه خانه کودک شوش آشنا شد و فعالیتهای وی در زمینه کودکان از همان زمان آغاز گردید. همزمان با کار در
شهرستان به صورت شبانه اقدام به ادامه تحصیل جهت ورود به دانشگاه نمود.
وی همزمان با اعتراضات مردمي در سال ۸۸ مشغول به تحصیل در رشته برق دانشگاه شهریار بود که به دلیل شرایط نامساعد دانشگاه و عدم امکان فعالیتهای اجتماعی، و فضای سرکوب و خفقان حاکم در دانشگاه، مجبور به انصراف از تحصیل گردید و زمان حضور در دانشگاه را به طور کامل به حضور و فعالیت در �ان جی او� ها اختصاص داد.
سعيد در شهریور ماه 1391در حالی که به همراه تعدادی از دوستانش در حال امدادرسانی به زلزله زدگان ورزقان بود، توسط ماموران امنیتی وزارت اطلاعات بازداشت و حدود یک ماه به صورت موقت در بازداشتگاه اهر تحت بازجویی قرار گرفت.
او در بازداشتگاه اهر در اعتراض به بازداشت غیرقانونی خود دست به اعتصاب غذا زد و پس از جمع آوری طوماری توسط تعدای از فعالان، به زندان اوین منتقل گردید.
یکی از دلایل اصلی فشار ماموران حین بازجویی، همراه داشتن کارت مددکاری �جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان� بود. در حالی که فعالیتهای او در زمینه حقوق کودکان انجام می گرفت و از لحاظ قانونی بلامانع بود.
سعيد شيرزاد، سرانجام در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست پیرعباس به یکسال حبس تعلیقی (لازم الاجرا در ۵ سال) محکوم گردید.
پس از ابلاغ حکم و آزادی، سعيد دوباره به منطقه زلزله زده بازگشت و حدود ۶ ماه به همیاری خود در امر امدادرسانی ادامه داد. از عمده فعالیتهای وی در این زمان می توان به همیاریهای بشر دوستانه ای چون برق کشی استاندارد کانکسهای محل سکونت بازماندگان زلزله به همراه تعدادی از داوطلبان دیگر، آموزش کودکان و آماده سازی فکری کودکان برای پذیرش شرایط نابسامان پیش آمده، توزیع ۵۰۰ بسته پیک آموزشی، کتاب و لوازم سرگرمی مخصوص کودکان همزمان با آغاز سال نو، پخش مواد مورد نیاز معیشتی، لوازم گرمایشی و نیازمندی های بهداشتی و تجهیز مدارس که به پیشنهاد خود سعید انجام گرفت، اشاره كرد.
این فعال حقوق کودک بار ديگر در خرداد ماه ۹۳ در پالایشگاه پتروشیمی تبریز (محل کار خود) به دلیل فعالیتهای ذکر شده فوق، دیدار با خانواده زندانیان و کمکهای آموزشی تحصیلی به کودکان این خانواده ها و همچنین ارتباط با �احمد شهید� گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ايران، توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و به زندان اوین منتقل گردید.
سعيد به مدت ۳ ماه در سلولهای انفرادی ۲۰۹ وزارت اطلاعات در شرایط ایزوله و بیخبری خانواده اش، تحت بازجویی قرار گرفت تا اینکه سرانجام به بند ۸ زندان اوین منتقل گردید.
وی پس از مدتی کوتاه به دلیل اعتراض به شرایط صنفی زندانیان با وجود عدم تشکیل دادگاه به زندان رجایی شهر کرج تبعید گردید.
زمان رسیدگی به پرونده اين فعال حقوق كودكان در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضي صلواتی تعیین گردید که او در اعتراض به خواست انتقال همراه با دستبند و پابند از حضور در دادگاه خودداری نمود.
در پی آخرین احضار در ارديبهشت سال 94 به دادگاه جهت رسیدگی، پس از ممانعت از ورود وکیل به دادگاه، وی در اعتراض به این عمل غیرقانونی و عدم دسترسی وکیل به پرونده اش جهت مطالعه و همچنین تعیین وقت دادگاه بدون اطلاع قبلی به نشان به رسمیت نشناختن داگاه، اقدام به ترک دادگاه نمود. وی مجموعا چهار مرتبه از حضور در دادگاه خودداری نمود و در پنجمین احضار (پس از ۱۵ ماه بلاتکلیفی) و عدم حضور، نهایتا با حضور وکیلش در جلسه دادگاه بدوی حاضر
شد. البته او در تمام مدت بازداشت و زندان هیچگونه ملاقاتی با وکیل خود نداشته است. سعيد شيرزاد در دادگاه بدوی به ۵ سال حبس تعزیری توسط ابوالقاسم صلواتی محکوم گردید.سعید شیرزاد در دادگاه بدوی و در حضور ابوالقاسم صلواتی از مواضع و فعالیتهای خود دفاع نموده و در قسمتی از دفاعیاتش که مربوط به باور و عقیده شخصی وی بود
صراحتا اعلام نمود یک مارکسیست - لنینیست می باشد.
- از دیگر فعالیتهای بشر دوستانه سعید شیرزاد می توان به سفرش به جنوب ترکیه جهت حضور در کمپهای آوارگان سوری و امداد رسانی به جنگ زدگان اشاره نمود. وی
به جهت این سفر بشر دوستانه تحت سنگین ترین بازجوییها قرار گرفت. ماموران وزارت اطلاعات تلاش می کردند وی را مجبور به اعترافات دروغین در برابر دوربین نمایند.
- عفو بین الملل در بیانیه ای خواهان رسیدگی فوری به وضعیت این زندانی شد.
- همچنین باربارا لوخبیلر معاون رییس کمیسیون حقوق بشر پارلمان اروپا در نامه ای به محمود بریمانی سفیر ایران در بلژیک نسبت به حکم صادره برای این فعال و تعدادی
دیگر از فعالان و زندانیان انتقاد کرده و خواهان رسیدگی هر چه سریعتر به پرونده آنان گردید.
اتحادیه پست کارگران کانادا در بیانیه ای که توسط مارک پالک دبیر این اتحادیه در تاریخ اول دسامبر ۲۰۱۵ تنظیم گردید، از جانب ۵۲ هزار عضو این اتحادیه خطاب به آقای
علی خامنه ای اعلام داشتند نسبت به دستگیری فعالان کارگری و افرادی که در دفاع از انسانیت در زندان هستند اعتراض نموده و مشخصا در بخش مهمی از بیانیه به شرایط سعید شیرزاد، این فعال حقوق کودک اشاره داشتند.
- بان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد در بیانیه ای با عنوان (پشت میله های زندان در روز جهانی کودک) در ۲۰ دسامبر ۲۰۱۵ نسبت به شرایط ناعادلانه حبس این فعال حقوق کودک نیز موضع گیری نموده و این گونه بازداشتها را محکوم نموده است.
افراد و سازمانهای زیر خواستار آزادی بی قید و شرط این مدافع حقوق کودک، سعید شیرزاد در ایران هستند:
فرانت لاین دیفندرز
کمپین آزادی زندانیان سیاسی در ایران (CFPPI)
شبکه بین المللی حقوق کودک (CRIN)
Jacquelin Hale ، نجات کودکان، دفتر اتحادیه اروپا
سازمان بین المللی دفاع از کودکان (DCI)
سازمان بین المللی دفاع از کودکان � هلند (DCI-Netherlands)
کلینیک حقوق کودکان، دانشگاه کالج کرک
Se�n Love, مدیر اجرایی , Fighting Words
مرکز حقوق بشر خلیج (GCHR)
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران
کودکان مقدمند- Children First Now
گروه حقوق مدنی بروجردی
گروه EveryOne
http://www.jonge-khabar.com/news/articlencat.php?id=3006&mode=v
اعلامیه احتمالن نوشته جمع قدم اول است. کارگر اشراقی و یا علیرضا بیانی (تروتسکیست) که بر سر جنازه شاهرخ زمانی که در زندان به قتل رسید دعوا داشتند. اعلامیه جمعی است و قلم سعید نیست. فکر کردند سعید زنده نخواهد ماند و رسانه ای کردند به اسم او. البته با این نامه و این زندگینامه، اگرچه به سعید 5 سال زندان دادند، اما احتمالن کارش الان خراب شده...
مانده ام او اینبار از طرف تروتسکیستهای م. رازی یا از طرف جمع قدم اول مصادره بشه؟!
به هر حال این یک تحلیل اوضاع از دیدگاه تروتسکیستی است. جمع قدم اول اینهمه بیگدار به آب نمی دهد! کار لنین بی بی سی همان م. رازی باید باشه:
http://archiverosa.blogspot.co.id/2015/09/blog-post_24.html
نوع نگارش او در زیر
نامه «سعید شیرزاد» زندانی سیاسی زندان گوهردشت به مناسبت چهلمین روز شاهرخ زمانی
http://kurdishconflict.blogspot.co.id/2015/10/blog-post_7.html
دادگاه امروز سعید شیرزاد یاد آور دادگاه گلسرخی است!!!
امروز شنبه 21/6/1394 دادگاه سعید شیرزاد این فرزند دلاور کارگر پس از یک سال و نیم بلاتکلیفی توسط شعبه 15 دادگاه "انقلاب" به ریاست صلواتی جلاد بر گزار شد ، این دادگاه نمایشی غیر مستقل ، بدون حضور هییت منصفه ، مجری خیمه شب بازی مافیای طبقه سرمایه داری اسلامی از طریق سفارشات شکنجه گران سپاه و اطلاعات بوده و هست ، اتهامات واهی قرائت شده در دادگاه علیه سعید در جهت چسباندن سعید به یک سازمان مذهبی بود، در مقابل قرائت اتهامات فوق وکیل سعید( آقای داودی) به صلوات تذکر داد:
که موکل من در صفحه 83 دفاعیات خود علنا"و واضح گفته است که وی یک مارکسیست - لنینیست است بنا براین این اتهامات کذب بوده و به وی نمی چسبد.
در ادامه سوالات نماینده دادستان پرسید :
علت و انگیزه شما از انتخاب مرام کمونیستی چیست؟
سعید جواب داد :
من خود در خانواده کارگری و در محیط رنج و تلاش زاده شدم و به چشم خود تبعیض ، نابرابری و تضاد طبقاتی را دیده و با پوست ، گوشت و استخوان خود لمس کردم ، و برای خلاص شدن از این وضعیت فلاکت بار پس از مطالعه و تحقیقات فراوان در اندیشه ها و افکار گوناگون به این نتیجه رسیده ام که مارکسیسم تنها راه نجات بشریت ستم دیده از چنگال ستم طبقاتی وتنهخا راه نجات از سلطه جامعه سرمایه داری می باشد.
با این گفته انکار ناپذیر سعید فشار خون صلواتی بالا رفته دچار عصبانیت شد صلواتی مزدور و نوکر حلقه بگوش و حافظ سرمایه داری و ادامه بهره کشی و حراست کننده از دزدی هزاران میلیاردی ولایت مطلقه اختلاس گران و میلیادر ها با عصبانیت گفت :
اینجا محل بحث و مجادله نیست ، تمام کنید آقا ، تمام کنید .
سعید با قاطعیت تمام جواب داد :
نماینده دادستان سوال کردند و من هم جواب دادم ، اینجا چگونه دادگاهی است ؟ شما مرا به خاطر اندیشه و افکارم محاکمه می کنید و به من حق دفاع از افکارم را نمی دهید؟
http://chzamani.blogspot.co.id/2015/09/blog-post_25.html
اعضا کمیته حمایت از شاهرخ زمانی
اسامی افرلد عضو :
1 - محمد اشرفی
2 -علی افشاری
3 - حسین حمیدی
4 – بهروز خباز
اسامی اعضا و تشکل های حمایت کننده از کمیته حمایت از شاهرخ زمانی
کانون همبستگی با کارگران ایران - گوتنبرگ
رادیو همبستگی با کارگران - گوتنبرگ انجمن فرهنگی و اجتماعی اندیشه- گوتنبرگ (سوئد
5 -عسکر شیرین بلاغی
6 -کریم خوش عقیده
7 -بهزاد جوادیان
8 -مهرداد کریمی
9 -رفعت لنگرودی
10 -رحیم استخری
11 -امیر جواهری لنگردوی
کانون همبستگی با کارگران در ایران - ایالت نورد راین وستفالن آلمان :
12 - سوسن شهبازی
13 -سوسن گل
14 -سعید رحیمی
15 -البرز دماوندی
16 - جلال سعیدی
17 -بهنام کرمی
18 -رضا آملی
19 -سیامک مویدزاده
20 - گودرز حسنوند
افراد منفرد عضو
21 -سعید اسدی
22 -رضا رشیدی
23- آمادور نویدی http://eshtrak.wordpress.com
24- بهروز کریمی زاده
25- سیروان سهرابی
26 - مریم افشاری
27 - علیرضا بیانی از کمیته کناره گیری کرده است
28- شجاع ابراهیمی
29 - اشرف عبود زاده بریهی (رویا)
30 - حمیدرضا کوهینی تفرشی
31 - لاله محمدی
32 - ترزه عباسی
33 - سیروان پرتو نوری
34 - آمنه حسینی (روژین)
35 - علی پیچگاه
36 - رامین کریمی
37 - هاشم محمد نژاد
38 - زبیده حاجی زاده
39 - نیما ابراهیم زاده
40 - بهنام ابراهیم زاده
41 - بهروز رضوانی
42 - بتی جعفری koli64@gmx.de از کمیته کناره گیری کرده است
43 - فرامرز عباد از کمیته کناره گیری کرده است faramarz.ebad@gmail.com)
44 - علی دماوندی
45- باقر ابراهیم زاده
46 - فریده جعفری
47 - حسین علیزاده فومنی
48 - شیدا ارغوانی
49 - لیلا ارغوانی
50 - ظهیر رضوی
51 - سمیرا عنایتی
52 - ژیان سبحانی
53 - ایمان ابراهیمی
54 - شاهو فاتحی
http://chzamani.blogspot.co.id/p/blog-page.html
رزا: جالب اینکه این کمیته شاهرخ زمانی همه در خارج در حال بحث هفتگی در چت روم ها هستند. رادیو همبستگی هم دارند. کانال یوتیوب شان هفتگی آپدیت میشه "جمع قدم اول و دوم" هم دارند. رهبریت لنین (مازیار رازی) در بی بی سی ظاهر میشه...
به اسم سعید شیرزاد اعلامیه هم خودشان می نویسند: ماتم نگیرید، سازماندهی کنید!
خودشان هم پخش می کنند که خسرو گلسرخی است و مارکسیست- لنینیست!
ولی خایه ندارند یکروز 50 نفره بروند جلوی درب سفارت اقلن داد بزنند! قبل از مرگ سعید بساط عزاداری پهن کرده اند!
کدام مارکسیست؟ کدام لنینیست؟
قاضی ادعا کرده سعید همکار مجاهدین است،
او هم گفته مارکسیست است...
بقول گلسرخی، جوانی که حتی یک کتاب نخوانده است!
با ان جی او کودکان کار همکاری می کرده! مارکسیست لنینیست با نهادهای سرمایه داری خیریه کار می کند؟ برای احمد شهید نامه می دهد لنینیست؟
این رژیم مخوف برای کُشتنش مجاهدش کرده، تروتسکیستها هم لنینیستش کردند تا گلسرخی دهه 90 بسازند!
هنوز نمرده دارند بگا میدهند...
بجای اعلامیه نویسی به اسم این جوانان در بند و در اعتصاب غذا، و سنگینتر کردن پرونده آنان، می توانستند همین رادیو همبستگی سوئد اقلن یک فراخوان اکسیون در سوئد بگذارند.
سفارت گرفتن تو سرشان بخورد.
همه شان اینجا مزدور خیریه های اروپا شده اند و از صبح تا شب در بلندگوهای وابسته در حال تمجید از تروتسکی/مارکس و لنین اند!
این همه تئوری های انقلابی! به چه درد می خورد؟
وقتی توانشان تنها جعل اعلامیه است به اسم گلسرخی!
خوشبختانه سعید ها هنوز زنده اند اگرچه برای این نوع نوشته ها تاوان میدهند...
همانطور که نوشتم: از این 50 نفر بی خایه و مزدور سرمایه تنها جعل بیرون خواهد آمد...
ننگ بر شما
که منتظر به عزا نشستن گلسرخی ها هستید و برای ملت اعلامیه جو هیل مانند می نویسید: سازماندهی کنید!
شعارهای آنارشیستی را دزدیده و کار و کسبتان جعل است تا شکمتان را فربه تر کنید در سیستم...
کون لیسهای بی بی سی
سعید شیرزادی در دادگاه: پس از مطالعه و تحقیقات فراوان در اندیشه ها و افکار گوناگون به این نتیجه رسیده ام که مارکسیسم تنها راه نجات بشریت ستم دیده از چنگال ستم طبقاتی وتنهخا راه نجات از سلطه جامعه سرمایه داری می باشد.
http://chzamani.blogspot.co.id/2015/09/blog-post_25.html
سعيد شيرزاد زنداني سياسي و فعال حقوق كودكان را بشناسيم
سعید شیرزاد در دادگاه بدوی و در حضور ابوالقاسم صلواتی از مواضع و فعالیتهای خود دفاع نموده و در قسمتی از دفاعیاتش که مربوط به باور و عقیده شخصی وی بود
صراحتا اعلام نمود یک مارکسیست - لنینیست می باشد.
http://www.jonge-khabar.com/news/articlencat.php?id=3006&mode=v
رزا: منتظر اعلامیه علیرضا بیانی و مازیار رازی (لنین بی بی سی) باشیم که بنویسد: "شهید" شیرزادی در دادگاه بدوی 1994 صریحتن اعلام کرد که من مارکسیست-لنینیست-تروتسکیست هستم ! "شهید"مثل شاهرخ زمانی!
سلام رفیق عزیز روزای خوبمان : تراژدی شکست قیام بهمن ما سالهاست که به کمدی تبدیل گردیده عزیز جان....و این فرصت طلبان مرده خور (خالا سعید که بقول تو هنوز زنده است)فقط بلدن از اربابان سوسیال دموکراتشون جیب و شکمشان را پر کنند و بعد چند رکت روضه هم بخونند....دقیقا : "سفارت گیری " و "تظاهرات" هم ازشون دیگه برنمیاد....شکمها کنده تر از اون شده که نای راه رفتن و داد زدن داشته باشن...اینها رو میبایست بی خیال شد....بیهوده نیست(بعد از دروغهای شاخ دار وجود جریانات "کمونیست کارگری" درون کشور!!)کماکان شعارهای گوش خراش در پس هر بدرک واصل شدن مسئولی(آخریش رفسنجانی جانی و پست فطرت) کماکان "یا حسین" "میر حسین" هست و نه سرنگون باد ولایت وقیح...ننگتان باد مزدوران جناح چپ سرمایه(مثل همون لنین و استالین و ترتسکی جانی و خائن)!!
سلام رفیق
کم پیدایید! همینجا تا تنور داغ است دعوت می کنم برنامه یک دید و بازدید را بگذاریم در اروپا. تعداد کم کم زیاد شده:) بد نیست شما و رفقای آنطرف آب برای بازدید برنامه بگذارید. محل اقامت هم خانه های اشغالی:) نتیجه را در ایمیل هماهنگ کنیم.
در مورد به درک واصل شدن اکبری، راستش ارزاعیل خیلی دیر آمد. بجز دستورات قتل و سربه نیست کردن، در این 80 و اندی سال کلی مرغ و خروس در شکم گنده اش فرو کرد...
امید امسال اغلب شان بروند زیر خاک و در راس آن رهبری.
البته بحث کُشتندش! هم اینطرف ما خیلی داغ بود و "رفقا" تیتر زدند: چاقو دسته خود را برید!
اگرچه مرگ او ستون رژیم را تکان خواهد داد چرا که او خود در راس بود، تحلیل های تخمی بیرون آمده اینروزها از مارکسی های رسمی که شاخ هایم در آمد...
باشد که امسال بساط اعتدالیون، اصلاحیون.. همراه با خود دیکتاتوری جمع شود.
روزی نیست که اعتصاب کارگری نباشد و جوانان نیز اعتراض شان هنوز پابرجاست و قلب زندان کماکان می تپد...
عکسهای میلیونی در مجلس بگور سپردن را می توان بیشتر تفسیر کرد. رفیقی می گفت: من هم بودم در شادی شرکت می کردم. کمتر روزی پیش می آید آنان را در گور دیدن:)
پایدار باشید
سلام به رزا و دوستت پیمان، اگر منظور پیمان اینه که بی خیال، واقعا هم که بی خیال. ماهیت دیدگاه سایت پراکسیس روشن نیست. ماهیت سایتهای دیگری هم که دادی مشخص نیست. مثل ریگ سایت و بلاگ وجود داره، چقدر آشغال زیاده. مرتجعین هیچوقت آشغالهای ذهنی را بصورت خالص بخورد دیگران نمیدهند، همیشه آنرا با عقاید خوب مخلوط میکنند. عقل آدم چیزی خوبیه ولی متاسفانه ارتجاع بخوبی آنرا در خدمت اقتدارش قرار میدهد. آب بسیار بسیار گل آلود است. از کار نوشتی، وضع عقل بدتر از آن است. ثانیه ای نیست که در معرض هجوم سمهای ذهنی مرتجعین نباشی. چه "ماتریالیستی"؟! "ایده الیسم" که فعلا برنده تر و "علمی" تر بوده.
سلام پیمان، امروز در وب بلاگت با واژه ککیستوکراسی آشنا شدم. در موردش فکر کردم، بعد دیدم به این دلیل آنارشیست شدم که بتدریج بنظرم رسید که دولت از بدترین آدمها درست شده است، با در نظر گرفتن نسبیت موقعیت یک جامعه. میتوان گفت که در "فلسفه سیاسی"، من در دسته بندی "بدبین ها" هستم! در پاسخ به اینکه آیا حاکمین از آدم کشها و گانگسترها (نه با تعریف حقوقی، بلکه با تعریف واقعی) درست شده است؟ پاسخ من مثبت است. بنظر من در همه دولتهای مدرن یک "دولت عمیق" گانگستری یا گانگسترها وجود دارد که دولت واقعی است، بعضی از فرهنگها این دولت را پنهان میکنند، مثل دولتهای دموکراتیک، برخی دیگر نه چندان. اثبات چنین چیزی مشکل است، میدانم، دگم نیستم، همیشه در حال فکر کردن در موردش هستم.
سلام روزا جان:(1) راستش یک سر هست و هزار سودا....کم پیدائی ام رو با جهان شلوغ پلوغ و مطالب خواندنی و کلی نوشتنی و ترجمه و دیدن ویدئو های متعدد از یکطرف و از طرف دیگر سفر کاری واسه یه لقمه نون باید توجیه کنم!!!(2) برنامه سفر واسه نشست رو حتمن جور میکنیم نگران نباش(3) "راه" کارگر یا بقول صحیحتر همانطور که گفتی چاه کارگر(در کنار "راه فدائی")دنباله روهای بیزن جزنی توده ای الصل هستند که تاریخا هم پیمانان بورژوازی بوده و چیز تازه ای نیست:کاسه لیسان بورزوازی و جاده صاف کنانشان.ننگشان باد.
=====================================
با درود و سلام به تو رفیق صفا: راستش خیال داشتم زودتر در باره نظری که در بالا نوشتی(که روزا جان برام از طرق دیگری فرستاده بود) چند کلمه ای بنویسم.ولی سفر کاری پیش اومد و نشد.باری,درست میگی: دولتها از بدو وجودشان(از امپراطوریهای شرق و غرب 2500 سال گذشته بگیر تا امپریالیسم نوین انگلستان و اسپانیا و پرتقال و فرانسه و...تا به امروز-آمریکا و روسیه و چین- و دولتهای جهان سومی چون جمهوری اسلامی خودمون تا بشار اسد سوریه و فتح/ویشی فلسطین و دولت صهیونیستی فاشیستی اسرائیل و...همه و همه)از بدترین عناصر مافیائی جامعه تشکیل شده اند.شارلاتانهائی که بعضا حرف زدن درست و نوشتن رو هم بلد نیستند....ضد زن و مریض احوال و قالتاق منش...همین ترامپ و باند تازه بدوران رسیدگانش بدترین نمونه ککیستوکراسی بوده و میباشد.و آنارشیسم دقیقا نقطه مقابل همین باند بازیها و صفوف جانیان و دزدان و قداربندان بوده و هست.البته نکته مهم دیگه اینه که دولتها-همونطور که اشاره کردی-در ظاهر/واقع هر چه دل تنگشون میخواد میتونن بگن ولی در حقیقت اون دولت سایه(پشت پرده/نخبگانی که گرداننده اصلی نظامهاشان هست)همیشه مافیائی بوده و خواهند بود.دست آخر باید بگم: برخلاف نظر تو بنظر من اثباتش هم چندان مشکل نیست.همیشه شواهدی هست که دستشون را رو میکنه...باندهای ترور و شکنجه گاههای علنی و مخفی...ترورهای مخالفین...."اختلاسها" بخوان دزدیهای کلان....(از کوچکترین دولتها بگیر تا بزرگترینشون آمریکا) را با چهار تا انگشت جلوی چشم نمیشه جلوش رو گرفت...حقیقت همیشه بیرون میزنه....غیر از اینه؟!!! موفق باشی.
سلام پیمان، ممنون از پاسخی که دادی، پس میشود گفت که در واقع ککیستوکراسی اصل دولت است، نه دموکراسی یا دیکتاتوری یا دیکتاتوری مذهبی یا دموکراسی اسلامی و غیره. دموکراسی و دیکتاتوری و بقیه شکلها اصل آن را پنهان میکنند، چون دولت همیشه حاکمیت بدترین آدمهاست که برای ما آدمها هست: متجاوزین، جنگ طلبها، جانیان، دزدها و ریاکاران و غیره. در انتها میشه گفت حرکت ما برای اشاعه آنارشیسم، تغییر دیدگاه آنها از اعتماد به "دموکراسی" یا "دیکتاتوری" و بقیه، به خودگردانی است از طریق نشان دادن ککیستوکراتیک بودن هر دولتی. موافق؟
thanX
ارسال یک نظر