رزا: پس از افشاگری در مورد مینا سعدادی خواهر زن سابق توکل (رهبر فداییان اقلیت) در رابطه با مواجب گیری اش از "امپریالیسم" هلند و حمایت جانانه ی حسن بهزاد (سخنگوی اقلیت) از این مواجب گیری، رادیو شورایی اقلیت شروع بکار کرد ("بلندگوی کارگری" فداییان اقلیت که اکنون به تلویزیون شورایی ارتقا یافته).
مینا سعدادی= مژده فرهی.
متنی از آقای
علی فرمانده در مورد رد اتهام افشاگری از رفیق سابقش (سعدادی) در اقلیت اینجا
عکس مینا سعدادی بعد از مواجب و پولهای باد
آورده هلندی ("میهمان" تلویزیون
شورایی فداییان اقلیت بعنوان فعال حقوق زنان!)
چندی نگذشت که حسن بهزاد در کنار فرخ نگهدار
(فداییان اکثریت) در تلویزیون بی بی سی ظاهر شد. همانجا نوشتم که این حسن بهزاد
بجای سیانور همواره ویاگرا زیر زبانش بوده و در ازای سکس، تاییدیه ی سازمانی برای
قبولی پناهندگی میداده است.
عکس زیرحسن بهزاد (حسن چاخان، سخنگوی فداییان اقلیت)
چندی پیش شادی امین نیز بمانند همسر سابقش (حسن
بهزاد) در تلویزیون بی بی سی در کنار
فرخ نگهدار ظاهر شد.
اینهمه تعجبی نداشت. خانواده ی فداییان
(اکثریت/اقلیت) بمانند فرقه ای هستند که آنقدر بین هم رابطه ی مالی/ جنسی دارند که
همانطور که نگهدار گفته بزودی دوباره
اعتلاف خواهند کرد.
عکس سهیلا امین ترابی (شادی امین)
شادی امین (سهیلا امین
ترابی) پس از 16 سال زندگی مُشترک بدلیل همجنس خواهی از حسن بهزاد جدا شد و دختر
او نزد پدر بزرگ شده و اینک حسن بهزاد و شادی امین پدر بزرگ و مادربزرگ نیز هستند.
پس از خروج محبوبه عباسقلو و شادی صدر و
اعلام همجنسخواهی، شادی امین ابتدا با پولهایی که سازمان هیفوس هلندی به شادی صدر
داد، پروژه ی عدالت برای ایران را با ایجاد سازمانی به همین نام ایجاد کردند و
برای اثبات تجاوز به زنان زندانی سیاسی دهه ی 60 از برخی زنان بجا مانده از
کشتارهای دهه ی 60 مانند مژده ارسی (همسر همایون ایوانی/ گفتگوهای زندان) فیلمی
تهیه شد و استارت و شروع پروژه های پولساز شادی ها زده شد. از آنجایی که شادی امین
خود بی سکسوئل بود، توانست با ایجاد سازمانهای حمایتی همجنسگرایان، پولهای
سازمانهای حقوق بشری را از آن خود کند. و از آنجایی که برای پناهندگی در اروپا و
کانادا/ امریکا دیگر تاییدیه ی سیاسی سازمانهای سیاسی معتبر نبود (بدلیل اینکه
بخصوص کانادا و اروپا افراد متعلق به گروههای مسلح و برانداز کُرد و ایرانی را
دیگر نمیپذیرند)، شادی امین و سازمانش تقریبن تنها مونوپول تاییدیه برای کیس های
"طلاعی" و تقریبن تنها راه ورود سریعتر به اروپا و کانادا برای جوانان
فراری از رژیم اسلامی بودند و هستند.
شادی امین خود از بک گراند سازمان
فداییان اقلیت است و مورد تایید گروههای "چپ" خارج از کشور و به همین دلیل نیز رابطه
ی مالی/ پولی با "امپریالیست"
حلال شد (بمانند رابطه ی مالی مینا سعدادی از هیئت تحریریه کار اقلیت).
متاسفانه بدلیل فساد اخلاقی شادی امین
بمانند شوهر سابقش حسن بهزاد (سخنگوی اقلیت) گویا شادی نتوانست به امکانات مالی و
ترفیع در سلسله مراتب سیستم اکتفا کند و برخی از پناهجویان جوان را در ترکیه موردسواستفاده ی جنسی/ عاطفی قرار داده است.
به عبارتی شادی نیز بمانند شوهر سابقش حسن
بهزاد از احتیاج پناهجویان برای ارضای جنسی خود سو استفاده کرده و گویا مسیر تاییدیه گرفتن برای پناهجو از رختخواب
او می گذشته.
این مُشکل سو استفاده از موقعیت، بدلیل نبود
سیستم های کنترل سازمانی سلسله مراتبی و قایم شدن افراد پشت ماسک مخفی، بدلیل بک
گراند چریکی میباشد. افشای این افراد که
با اسم واقعی ریاست سازمانهای حقوقی "حقوق بشری" را دارند، با اسم
تشکیلاتی اما آن کار دیگر میکنند، سبب مارک جاسوسی رژیم اسلامی خوردن هر گونه
افشاگری است.
در متن خانم مینوهمیلی نیز بیشتر روی همین مسئله استدلال شده که افشاگری علیه شادی امین و
همکارانش کار وزارت اطلاعات رژیم (ساواما)
است.
افشای اسم واقعی شادی امین (سهیلا امین ترابی) چه نگرانی را باید ایجاد کند؟ مگر ایشان
قرار است در ایران بمانند بقیه ملک و زمین بخرد؟ کتاب به وزارت ارشاد برای چاپ
بفرستد؟ فرزندانش را برای دیدار خانواده راهی "وطن" کند؟ چرا اینان
بمانند مینا سعدادی (مُژده فرهی چریک اقلیتی تحریریه ی کار) برای ایرانیان،
اونیفورم پوش سرود انترناسیونال میخوانند و برای سیستم مُشاور سیاسی سناتور حزب
دست راستی هلندی هستند؟ برای دلار بیشتر،
عر عر میکنند؟
معلوم نیست که آیا ایشان (مینو همیلی) رفیق
رختخوابی شادی ها هستند و یا خود ایشان نیز از منابع "حلال" شده ی
امپریالیستی، نانشان را در می آورند که حتی سریعتر از حسن بهزاد (شوهر سابق شادی
امین) از در حمایت از شادی ها بر آمده اند.
اگر مورد مینا سعدادی (شهرزاد نیوز) با
حمایت از بخش وسیعی از اپوزیسیون سرنگونی طلب در خارج از کشور همراه بود، احتمال
زیاد کثافتکاری های شادی ها و همکارانشان نیز کماکان با سکوت عموم و اعلامیه های حمایتی شخصی و سازمانی اپوزیسیون
مواجه خواهد شد.
جوانان ایرانی پناهجو در ترکیه و
سایر کشورها البته که باید تجربه ی سهمگین خود را هر چه گُسترده تر در اختیار دیگر
پناهجویان گذاشته و با توان و امکانات خود شبکه های همیاری را در محل های زندگی
شان ایجاد کنند.
نهادها و ساختارهای کنونی از بالا و سلسله
مراتبی از طرف افرادی اشغال شده است که بیشترین نوکر صفتی را در برابر سیستم
دارند. اغلب این اشخاص با داشتن دیپلم های قلابی، سطح زبان خارجی پایین و بدلیل
داشتن پول و منابع مالی، مترجم، پژوهشگر، نویسنده و سایر تیترهای قلابی، پُستهای
نهادهای "کمک" به پناهجویان، زنان، اقلیتهای جنسی/قومی/ نژادی را اشغال کرده
اند.
به هیچکدام اعتماد نکنید. آنها که در بی بی سی و سایر رسانه
های سیستمی پژوهشگر، فعال حقوق بشر/ زنان/ همجنسگرایان... تحلیلگر سیاسی/ اقتصادی چپ
کمونیست، سوسیالیست رهبر گروه چریکی/فدایی و... معرفی میشوند اغلب قبلن از سیستم دیپلم وابستگی و دکترای خایه مالی گرفته اند.
پرفسور جاکشی...
مطمئنن افشای این افراد خودفروخته همان اهرم
فشاری از پایین است که جلوی سواستفاده بیشتر از عواطف/احساسات و جان و زندگی
فعالین جنبش آزادیخواهانه ی جوانان را خواهد گرفت.
تاکید من بروی جوانان است، چرا که نسل
آرمانگرای دهه ی 60 ای، اکنون در سن پدربزرگی/مادربزرگی بدون ویاگرای سیستم و
پولهای تزریقی حلال شده، حتی حاضر نیست دقیقه ای پرچم سرخش را بروی دوش خود حمل
کند.
باید منتظر بود و دید که گفتگوهای زندان در
بزرگداشت جانباختگان دهه ی 60 امسال در برلین چگونه بار دیگر مناسبات ارباب رعیتی
را بازتجدید کرده و در منبر زندانی بجامانده ی "سرموضعی" پروژه ی اتوبوس
آزادی رژیم را در خارج از کشور به پیش میبرند.
رفقا ساختارها فاسدند.
تنها به جمع های همیاری و کمک
متقابل خودساخته (خودگردان) اعتماد کنید.
بگذاریم نسل بجا مانده از یاد رفته در خون و
چرک خویش بگندد.
روزی خواهد رسید که استخوان تیرباران را از
موزه های حراج "اپوزیسیون" بیرون آورده در درلها خاکسپای کنیم.
تا آنروز بساط چریدن شان در دلار سبز را افشا کنیم.
از انگ رژیمی نترسیم. اینها
خود بقای مناسبات رژیم اسلامی هستند.
شک نکنیم...
Death and the Maiden - Opening Titles
ترديد داشتم بنويسم يا نه،
آنچه كه مدت هاي مديدي بود كه آزارم مي داد و مثل يك زخم مي خواست سر باز
كند، نه اين عفونت قابل تحمل بود و نه جرات بيرون ريختن اين چرك متعفن را داشتم. از اين عفونتي
كه در من به جا گذاشته بود بي اندازه احساس تنفر داشتم و از باز شدن اين زخم عفوني هم
وحشت. شايد او
خودش مظهر كسي باشد كه هوموفوبيا دارد چرا كه كم نيستند همجنس گراياني كه از او سخت آسيب ديده اند.
چه كسي باور مي كرد اگر مي گفتم. هر
روز و هر لحظه با خود يك زخم مزمن عفوني را مثل لاك سنگين ناخواسته حمل مي كنم. هر
روز فرسوده تر از پيش.
با خود فكر مي كنم چند نفر آن تخت را
با آن روكش بنفش و ديوار رنگي ديده اند. براي چند نفر پس از هم آغوشي، در صبحگاه
كافه لاته درست كرده و با يك چشم نيمه باز وقتي از آشپزخانه به اتاق خواب وارد شده، اين عبارت را با لحني مخصوص به خود گفته
“عاشقت….م”. در حالي كه هرگز عشق را نشناخته. به چند نفر گفته “فقط ما” خوبيم ولاغير. به چند نفر
گفته من اولينم. به چند نفر و به چه ترفندهايي القا كرده كه ديگران بد هستند. او كمدين خوبي نيست آدمها را قلبا به گريه مي
اندازد!!
سرم از اينهمه تناقض در وجود او
سنگين مي شود. واقعن چند چهره و درون دارد.
وقتي آن مقاله
را در خودنويس خواندم با اينكه صداي نفس هاش را انگار مي شنيدم و مشمئز
مي شدم و مي ترسيدم، اما با خودم مي گفتم تلويزيون هاي بي بي سي و … به چه قيمت
او را اغلب در
برنامه مي آورند و مخاطب داخل كشور چگونه مي تواند به واقعيت او پي ببرد. پشت تلويزيون، نمي شود
پشت صورت آدمها را ديد. ياد كسي مي افتم كه مي گفت در تركيه پناهجو بوده و با او رابطه ي
احساسي و عاطفي برقرار كرده و پس از هم آغوشي مثل يك د**دو او را به كناري گذاشته. چند نفر از اتاق خواب خانه اش و جزيياتش برايم
گفتند و سكوت پر از رنجشان را بايد شايد براي هميشه تحمل كنند. براي چند نفر در پشت دوربين
اينترنت، شو اجرا كرده و آنها را فريفته و به پاي رابطه!! ي دو طرفه اما موقت كشانده.
و يا چه کسی از آن دوربين بدون
اجازه خبر دارد؟!
به چند نفر قول استخدام يا رياست يا
مديريت يا مسووليت داده و وقتي تاريخ انقضاشان گذشته، ديگر پرتاب شده اند به
فراموشي خانه رنج هايشان.
تازه مثلا يك پيج فيس بوكي بسته مگر چندتا مدير و مسئول
لازم دارد؟
او قرار بود مشاوره كند اما با من مي
خوابيد.
او قرار بود مشاوره كند اما با او هم
خوابيد. با آنها هم خوابيد. از گي ها بيزار و از بايسكسوال ها منزجر. قهرمان
رختخوابش هميشه خودش بود.
همه چيز از اعتماد شروع شده بود.
همه چيز از اعتماد شروع مي شود. بعد متوجه مي شوي يك ابزار بودي
برايش. بعد تهديد…. بعد سكوت… بعد ايزوله شدن… بعد تخطئه … بعد….
اين رابطه اي كه با من و امثال من به
نام فعال حقوق همجنس گرايان گشود، تجاوز بود. او هر روز دارد به روان من تجاوز
مي كند. با خود فكر مي كنم او تنها به حساب بانكيش فكر مي كند و به ليست بلند بالايي كه با آنها خوابيده است، مي افزايد. از
مردها بيزار است اما تمام رفتار و كليشه هايش نقش هاي لومپن مابانه و مردانه را استفراغ مي كند.
چه اندازه در ذهنيت من، او و ما،
ديگران را كه از نظر او غير بودند، تخريب كرد و مي كند. يك روز خواهم گفت، همه
چيز را در برابرش مي ايستم و مي
گويم. او را به خودش نشان مي دهم.
در زیر افشای شادی امین اینجا
و در همین بلاگ روی اینجا کلیک کنیم.
عجیب بودن بیان این نکته از سوی وی این است که خود شادی امین واقف است که ایشان نیز موقعیتی مشابه دارد با این تفاوت که امین نه مدیر یک سازمان «خودساخته»، بلکه مدیر چهار شرکت خودساخته است:
- 6rang Ltd شش رنگ
- Justice In Action Ltd عدالت در عمل
- Justice For Everyone LLP عدالت برای همه
- Justice For Iran Ltd عدالت برای ایران
– اطلاعات آمده در لینک های بالا هیچ کدام محرمانه نیست و برای دسترسی عموم آزاد است و با یک جستجوی ساده اینترنتی قابل یافت است.
– این شرکت ها همه با نام اصلی شادی امین، یعنی سهیلا امین ترابی “مدیریت” می شوند و همگی «خودساخته» هستند (نام اصلی ایشان هم مخفی نیست و بسیاری آن را می دانند).
– تنها در یک مورد از چهار شرکت (اینجا) ایشان بودجه ای بیش از 237 هزار پوند (در حدود چهارصد هزار دلار) در اختیار دارد. این نشاندهنده امکانات مالی نسبتا قویی ایشان است که مسئولیت بیشتری از ایشان می طلبد.
– البته ایرادی ندارد کسی چهار شرکت داشته باشد و بودجه خود را از جاهایی هم تامین کند. بسیاری به این شکل فعالیت های موثر و مثبتی دارند (و انگی هم به دیگران نمی زنند). همچنین شرکت ها می توانند فعالیت غیر انتفاعی و حقوق بشری هم داشته باشند و در پایان دوره مالی شان “سودی” هم نبرند و همه بودجه دریافتی صرف خرج های جاری و دستمزد دست اندرکاران شود.
اما نکته قابل اعتنا این است که هیچ یک از این شرکت ها هیئت مدیره ندارند (روشن است که هیئت مدیره با چیزی به اسم “هیئت مشاور” فرق دارد).
دلیل اصلی وجود نهاد هیئت مدیره، نظارت بر کار مدیریت و مسئولیت خواهی از آن است. مدیریت در این نوع سازمان ها به هیئت مدیره پاسخگو است. هیئت مدیره می تواند بطور مثال به دلیل تخطی از موازینی مدیریت را تغییر دهد. به زبان ساده تر هیئت مدیره می تواند مدیر را استخدام یا اخراج کند.
اما نبود هیئت مدیره در یک سازمان مسئول، نشان از این دارد که “مدیریت” این مجموعه شرکت ها به هیچ کس پاسخ گو نیست و کسی نیز نمی تواند ایشان را مجبور به رعایت هیچ گونه موازینی کند. این به معنای همان «انفرادی» بودن شرکت های امین است (اینکه در جایی نام یکی-دو نفر دیگر به دلایلی-از جمله برای گرفتن بودجه- در یکی دوتا از این شرکت ها وجود دارد یا نامی اضافه و کم شده چندان در اصل داستان تفاوت ایجاد نمی کند).
باز هم ایرادی ندارد که سازمان یا شرکتی هیئت مدیره نداشته باشد ولی به هر حال «خودساخته» و «انفرادی» بودن یک شرکت یا سازمان اگر عیب است بر همه عیب است و اگر نیست بر هیچ کس عیب نیست.
شادی امین در ادامه می گوید: «افراد مریض» ...« از موقعیت خود به عنوان “مدیر” و مسئول»،«سو استفاده» می کنند و « کارشان درگیری با سازمان ها و گروه های دیگر» است.
بیان این نکته از جانب ایشان هم بسیار عجیب است چرا که دست اندرکاران شرکت های تحت “مدیریت” خانم امین ترابی (همان یکی-دونفر)، چه در پست های فیس بوکی شان و چه در نامه های هایشان به ایمیل لیست های فعالین حقوق بشر و چه در پچ پچ ها و شایعه سازی های شان علیه سازمان ها و فعالین حقوق بشری به نظر دقیقا «کارشان درگیری با سازمان ها و گروه های دیگر» است. آیا ایشان هم خود را « مریض» می داند؟ آیا ایشان « از موقعیت خود به عنوان “مدیر” و مسئول»، «سو استفاده» نمی کند؟
حقیقت امر این است که «کمپین» «سراپا اتهام» «به فعالین حقوق بشری» و « تهدید پناهجویان» مدت هاست از طرف کسانی که «از قضا» «سابقه شان» در هاله ای از ابهامات است پیشتر از این ها آغاز شده است.
من متاسفم از بیان این نکات، اما خشونت مداومی که مدتیست از طرف معدودی، خصوصا در حوزه دگرباشان جنسی علیه افراد این جامعه و سازمان ها و فعالین آن اعمال می شود، جدا نگران کننده است. البته این رفتارها تنها محدود به فعالین حوزه دگرباشان جنسی نیست و دیگر فعالان و سازمان های حقوق بشری نیز در امان نبوده اند.
آنچه اکنون شاهد آن هستیم زمزمه های افرادی نگران و خسته است که جان های شان از این فضای پر رعب و وحشت به لب شان رسیده است و می خواهند سکوت خود را بشکنند.
افسوس که در پس این تهمت ها، تهدیدها و شایعه سازی های هیچ انگیزه ای به جز انگیزه های مالی دیده نمی شود.
چنین به نظر می آید که شادی امین (که تنهای تنها هم نیست) تلاش سختی دارد برای بدست آوردن هژمونی در برخی حوزه های حقوق بشری. به زبان ساده تر تلاش دارد تا حوزه هایی را که در آن تمرکز دارد را به انحصار و “مالکیت” خود درآورد، و خود و شرکت هایش را تنها نماینده “به حق” این جریان ها به رسانه ها، سازمان های جهانی و مراکزی که منابع مالی بل قوه هستند معرفی کند.
پرواضح است که سازمان ها و فعالین موفق و با نفوذ در این حوزه ها “رقیب” تصور شوند و این قابل تحمل نیست.
داستان های سرگیجه آور بسیاری وجود دارد از تلاش ها برای بی اعتبار کردن افراد و فشار برای اخراج کسانی که کاملا مطیع “اوامر” نیستند و در سازمان ها، نهادها و رسانه ها مشغول به کار هستند.
افراد اقتدارطلب و تمامیت خواه همواره در پی حذف “دیگران” هستند؛ دشنام می دهند، نفرت پراکنی می کنند، تهمت می زنند و در یک کلام از تمامی امکانات و استعدادهای خود استفاده می کنند برای راندن هر آن که بر سر راه خود می پندارند، تا بلکه تک تاز میدان شوند. اینان بدنبال عدالت برای هیچ کسی نیستند و جز منافع فردی هیچ نمی شناسند.
هر فرد یا گروه حق دارد به هر دلیل در هر زمینه ای که لازم بداند فعالیت کند. این زمینه ها در تملک و انحصار هیچ فرد و گروه خاصی نمی تواند باشد. میزان موفقیت، شکست و اعتبار این فعالیت ها را نیز گذر زمان و تاریخ تعیین می کند.
عمیقا تاسف انگیز است که معدودی برای رسیدن به اهداف فردی خود به نام عدالت و دفاع از انسان و انسانیت به خود اجازه اعمال خشونت بر انسان ها را از هر نوعی که ممکن می بینند می دهند. شگفت انگیز است که چطور هستند کسانی که باور ندارند خورشید همیشه پشت ابرها نمی ماند.
برای در امان ماندن از تهدیدها و دشنام گویی های احتمالی این متن را بدون آوردن نام حقیقی خود می نویسم. ایمیل دریافتی از فساد حقوق بشر
افشای اسناد علیه شادی امین
در همین بلاگ روی اینجا کلیک کنیم.