۰۵ آذر، ۱۳۹۸

به آتش کشیدن مجمسه خمینی در کرج با شعار زنده باد سوسیالیسم/ویدیو


به آتش کشیدن مجمسه خمینی در کرج با شعار زنده باد سوسیالیسم/ویدیو

برای خواندن کل مطلب در منبع روی تیتر آن کلیک کنیم.
https://youtu.be/7RYDn7HGxZw

رزا: شکم چرانانِ توده ای/اکثریتی در داخل و خارج در درکِ "خشونتی" که ما قیامِ پر افتخار اش می نامیم، انگشت به کون مانده اند که اینهمه بانک و حوزه ی علمیه و مقرِ امام جمعه را، عواملِ حکومت به آتش کشیده اند!
اینک در فهمِ به آتش کشیدنِ مجسمه ی امامشان نیز، آنهم بطور شفاف نوشته اند که اینهمه توسط پاسداران برای رد گم کردن انجام شده!
چون سوسیالیسم "واقعی" کماکان در صفِ خطِ امام است و حقوق (وام بگیر) از پوتین و لاروف و  پِهن جمع کنِ  ک-گ-ب!
اگر  در داخل  اسهال طلبان مثلِ شپش به جانِ جنبشِ مردم ایران افتاده اند که خشونت نکنید، در خارج از کشور اما، ما با مردانِ حزبِ چپ طرف هستیم که زنان، مدتها ست که در لیستِ زامبی ها قرارشان داده اند!
یکی از این شپش ها  در خارجه، اخیرن سرمقاله نویسِ ایران گلوبال شده و سوسیالیسمِ "مسیحی" ترویج می کند که اگر توی گوشت را نواختند، کونت را برای گاییدن جلو بیار !
ایشان نوشته که اینها که با شعار زنده باد سوسیالیسم مجسمه ی خمینی سوزانده اند در کرج، همان پاسداران هستند برای  ترویجِ خشونت در مردم و نفوذی رژیم!
مردک، خوب خودش را به خواب زده! و  کماکان کَله ی امام، در ماه می بیند!
 فکر کرده که سال 60 است و می تواند مثل فرخ نگهدار، رهبرِ معنویش، جوانان را  گول زده و گروه گروه هواداران تشکیلاتی را کَت بسته و با پای خود، رهنمود تشکیلاتی داده تا به زیر دست و پایِ لاجوردی ها بفرستد...
رزا: به جوانانِ شجاع و زنانِ شجاع تر در میدانِ نبرد!
به آزادیخواهان
از ریز تا درشت...
آفرین به همگی.
تا می توانید بسوزانید تا  ما را نیز در اینطرفِ آب، هر چه زودتر  از شرِ این سوسیالیسمِ ک-گ-ب ای  رها کنید!
اینان متاسفانه بدلیلِ پِهِن مغزی، سکته ی مغزی هم ندارند!

ازیز دادیار نوشته:
اتش سوزي ها كار كيست؟...
در یک فیلم 3 دقیقه ای شگفتی های قیام آبان را می توان دید ،در اولی آتش سوزی با شعارهای زنده باد سوسیالیسم که بنظر می رسد ، شعار دهنده پاسدار باشد...

رزا:خط و ربطِ او -ازیز دادیار «بلوچ»-در لینکِ ز یر که  رفیق دادیار،  تپاله ی حزب چپ ایران  است!
نوشته: به امید پیروزی حزب چپ ایران در راه اتحادهای بزرگتر در نبرد با اسبتداد و رویاندن درخت پربار دمکراسی و فدرالیزم در ایران.
جبهه ی متحد بلوچستان ایران
ازیز دادیار «بلوچ»

برای خواندن کل مطلب در منبع روی تیتر آن کلیک کنیم.

رزا: جهانِ کهنه لایقِ ویرانی ست...
زنده باد آنارشی
پاینده باد خرابکاری
این خشونت نیست، این در هم کوبیدن خشونت است

لینکهای مرنبط:
با شعار زنده باد سوسیالیسم و طبقه کارگر مجسمه خمینی نماد جهل و جنایت در کرج به آتش کشیده شد.

به آتش کشیدن مجمسه خمینی با شعار زنده باد سوسیالیسم
قیام بردگان و تهیدستان به زبان خود سخن می گوید.
کرج- به آتش کشیدن مجسمه خمینی جنایت کار، توسط جوانان آزادی خواه و برابری طلب کرج
https://youtu.be/7RYDn7HGxZw
شهریار میدان امام اتش زدن انگشتر خمینی توسط معترضان
https://youtu.be/2bnJfB72HEg
آتش زدن بانک و تخریب پایگاه بسیج
https://youtu.be/ns5ISxfsEew
به‌پایین کشیدن تصویر آیت‌الله خامنه‌ای و خمینی توسط معترضین در کرج
https://youtu.be/O9zTqrBSw4k

«کاوه دارالشفا» برادر یاشار دارالشفا نیز ساعتی پیش و با با یورش ماموران اطلاعات در منزل خود دستگیر و به اوین منتقل شد.
همن دارالشفایی، روزنامه‌نگار و مترجم از بازداشت یکی از بستگان خود در ایران خبر داده است.
دارالشفایی دوشنبه چهار آذر در توئیتر خود نوشت: « کاوه دارالشفا (پسرعمویم و برادر بزرگتر یاشار) را هم بازداشت کردند. یک ساعت پیش مأموران وزارت اطلاعات دولت به خانه‌اش رفتند و او را با خودشان بردند. چند دقیقه پیش زنگ زد و گفت در زندان اوین است.»
#IranProtests
#ملیحه_جعفری دانشجوی کارشناسی رشته نمایش عروسکی و #مریم_جعفری دانشجوی کارشناسی رشته مجسمه سازی پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران روز دوشنبه ۲۷ آبانماه در خیابان پورسینا دستگیر و طبق اطلاعی که به خانواده شان داده شده، در بازداشتگاه اوین هستند.
سازمان عفو بین‌الملل در تازه‌ترین برآورد خود از کشته‌شدگان اعتراضات اخیر در ایران می‌گوید که شمار کشته‌شدگان به دست‌کم ۱۴۳ تن رسیده است.
یک مقام وزارت کشور: تا امروز کشته شدن ۲۱۸ نفر از معترضان از سوی فرمانداری‌ها تائید شده
«سردار سرتیپ غلامحسین غیب‌پرور، جانشین فرمانده کل سپاه در قرارگاه مرکزی امنیتی امام علی، اجازه تام تیر داشته است و در کشتار معترضان در سراسر کشور مسئولیت مستقیم داشته است.»

در تهران چه گذشت؟ – گزارشی از شروع و شیوه گسترش اعتراض‌ها
 س. اقبال
ارزیابی‌های مقدماتی
نویسنده مطلب: حسن مرتضوی
 
  ادامه اینجا



در تهران چه گذشت؟ – گزارشی از شروع و شیوه گسترش اعتراض‌ها
س. اقبال

تصادفی نبود که در تهران اعتراضات خیابانی از اتوبان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های “شهید ستاری” و “آیت‌الله کاشانی” به مناطق دیگری از شهر سرریز کرد. چون این اتوبان‌های شهری در بیرون از منطقه‌ی طرح ترافیک قرار گرفته‌اند و مسافرکشان شهری ناخواسته در آن محدوده گرد می‌آیند. مسافرکشانی که بنا به ضرورت و جبر نمی‌توانند از مزایای طرح ترافیک شهرداری بهره‌مند شوند. گفتنی است در طول چهار ماه که از اجرای طرح ترافیک می‌گذرد، همواره مسافرکشان در همین پهنه به کار اشتغال داشته‌اند. گستره‌ای که بر پایه‌ی گزارش‌های دولتی و غیر دولتی، از صبح تا شب به گره‌های ترافیکی شهر می‌افزاید. ولی گرانی شوک‌آور بنزین سرانجام نارضایتی مسافرکشان را از عمل‌کرد ناصواب حکومت شدت بخشید. چنانکه شامگاه جمعه بیست و چهارم آبان ماه، آگهی‌هایی از همین ناراضاییان و مخالفان جمهوری اسلامی در شبکه‌های اجتماعی بازتاب یافت تا صبح فردا همگی اتومبیل خاموش خود را در فضای خطوط اتوبان‌های شهری بر جای بگذارند. تجربه‌ای موفق که از پیش آن را معترضان خوزستانی به کار می‌بستند. در نتیجه بستن اتوبان‌های آیت‌الله کاشانی و شهید ستاری پیش‌درآمد گسترش سریع این تجربه‌ی موفق به تمامی مناطق شهر تهران شد.
روز شنبه بیست و پنجم آبان ماه مناطقی که معترضان در آن‌ها گرد آمدند همه فراسوی مرزهای طرح ترافیک شهری را در بر می‌گرفت. همان مناطقی که مسافرکشان شهری برای دستیابی به مسافر در آن‌ها گرد می‌آیند. اما این بار صحبت از مسافر نبود. چون قصد داشتند همراه با بستن مسیرهای شهری، کینه و نفرت خود را از تصمیم نامردمی حکومت به نمایش بگذارند. همچنان که چند ساعتی پس از اعتراضات مردم در فضای اتوبان شهید ستاری و آیت‌الله کاشانی، دامنه‌ی تظاهرات ابتدا به فلکه‌ی دوم صادقیه کشیده شد و پس از آن خسرو جنوبی و پل ستارخان را هم در نوردید. معترضان مسیرهای زیر پل ستارخان خیابان را بستند و همگی زیر پل گرد آمدند و ضمن روشن کردن آتش، خود را گرم می‌کردند. ضمن آنکه همراه با پناه گرفتن در زیر پل، از سقف آن برای مصون ماندن از آسیب و سرمای برف سود می‌بردند.

 پلیس جمهوری اسلامی به همراه یگان‌های ویژه‌ی خود چنان می‌پنداشت که میدان‌‌های اصلی شهر را در اختیار بگیرد تا از راه افتادن هرگونه تظاهراتی در میدان‌های اصلی شهر ممانعت به عمل آورد. اما این خواب خوش هرگز تحقق نیافت. چون سیل مردم به راحتی از جاهایی دیگر سر برآورد که نیروهای امنیتی هرگز آن را پیش‌بینی نمی‌کردند. عملکرد ناصواب پلیس در پیشگیری از اعتراضات مردمی موجب شد تا شورش عمومی در هر گوشه شهر حضور خود را بگستراند. آنوقت دسترسی پلیس به این مناطق ناممکن گردید. چون مردم تمامی راه‌ها را بند آورده بودند.

 پس از آن، شورش‌ها شهرهای حاشیه‌ی تهران را یک به یک در نوردید. شهرهایی فقیر و حاشیه‌نشین که بیش از مناطق دیگر از گرانی بنزین آسیب می‌دیدند. اسلام‌شهر، شهریار، فردیس کرج، ملارد، شهرک پرند، شهر قدس، ورامین و خلاصه آبادی‌های جاده‌ی ساوه خیلی زود راه خود را برای پیوستن به شورش‌های همگانی مردم هموار کردند. جنوب تهران به پا خاسته بود تا ضمن دفاع از حریم مدنی و طبیعی خود برای گذران زندگی خانواده‌اش چاره‌ای روشن بیابد. گفتنی است که در تمامی این شهرها مردمانی از لایه‌های پایین جامعه سکنا گرفته‌اند و زندگی اکثر آنان از راه کارگری، مسافرکشی و باربری با وانت و نیسان تأمین می‌گردد. بدون تردید حضور این گروه از مردم در این جنبش عمومی و خودخواسته امری تصادفی نبود.

 بعد از ظهر همین روز (شنبه بیست و پنجم آبان) تظاهرات از منطقه‌ی شرق تهران سر برآورد و محدوده‌ی نارمک تا محله‌هایی از تهران‌پارس و بولوار پروین را در نوردید. اما پلیس و نیروهای انتظامی ضعف و حقارت خود را در همه‌ی این مناطق تنها به اتکای باتوم، گاز اشک‌آور، ماشین‌های آب‌پاش و تیراندازی به سوی مردم جبران می‌کردند. آنوقت با ماشین‌های آب‌پاش و گاز اشک‌آور مردم را پس می‌راندند تا بتوانند اتوبان‌های شهری را از حضور آنان خلاصی ببخشند. ولی حکومت دانسته و آگاهانه با مسدود کردن راه‌های مسالمت‌آمیز، شیوه‌هایی خشونت‌آمیز را به مردم تحمیل می‌کرد.
همراه با تاریکی شب، روآوری به شگردهای خشونت‌آمیز  رشد گرفت. درآغاز مراکزی از بسیج ناحیه و بسیج محلات مورد حمله قرار گرفت، ولی خیلی زود آتش زدنِ بانک‌های دولتی و خصوصی را نیز به آن‌ها افزودند − شیوه‌هایی که کاربرد آن‌ را پلیس حکومت به مردم معترض تحمیل می‌کرد تا از کم و کیف آن برای تبلیغات رسانه‌ای خود سود ببرد.

در عین حال مستندات صوتی و تصویری غیر قابل انکاری در دست است که نشان می‌دهد نیروهای پلیس از تخریب اموال عمومی و اتومبیل شهروندان تهرانی چیزی کم نگذاشته‌اند.

 ساعت‌های پایانی روز شنبه بیست و پنجم آبان ماه، اعلام گردید که مدارس ابتدایی و دوره‌ی اول دبیرستان‌های تهران به دلیل بارش برف فردا تعطیل خواهد بود. برخی از دانشگاه‌ها نیز اعلام کردند که فردا یکشنبه به دلیل بارش برف تعطیل شده‌اند. اما دروغگویی حکومت بیش از همه تمسخر مردم را برمی‌انگیخت. چون از همان شب برف بند آمد. ناگفته نماند که چنین دروغی را حکومت در بسیاری از شهرهای دیگر هم به کار بست. چنانکه گونه‌ای دیگر از ناراستی خود را برای مردم به نمایش گذاشت.

 از سویی، در ساعت نه و نیم صبح شنبه بیست و پنجم آبان ماه نخستین بار بود که طی این دوره از تظاهرات، اینترنت از دسترسی کاربران خود خارج ‌گردید. هرچند اینترنت پس از نیم ساعت برگشت، اما دیگر رمقی برایش باقی نگذاشته بودند. به نظر می‌رسید که مأموران امنیتی می‌خواستند همراه با اتخاذ چنین راهکار ناصوابی، معترضان را از دستیابی به شبکه‌های اجتماعی بازبدارند. مدیران امنیتی حکومت چنان می‌پنداشتند که ضمن اعمال چنین سیاستی، هرگز معترضان نخواهند توانست با هم هماهنگ گردند. این موضوع در حالی اتفاق می‌افتاد که قطعی اینترنت فعالیت بسیاری از ادارات در بخش خصوصی یا دولتی را هم مختل می‌کرد.

 جدای از همه‌ی این‌ها، دعواهای درون حکومتی هرلحظه شدت بیش‌تری گرفت. تا آنجا که مجمع تشخیص مصلحت نظام خیلی زود برائت خود را از چنین تصمیمی اعلام نمود. مراجع دولتی نیز برای عافیت‌جویی بر اتخاذ چنین سیاست محتاطانه‌ای اصرار ‌ورزیدند. همچنین بسیاری از نمایندگان مجلس تصمیم سران سه قوه را کاری خلاف قانون اساسی حکومت ارزیابی کردند. آنان مدعی بودند که سران سه قوه در این کار مجلس را دور زده‌اند. چنین اختلافاتی موقعی پا گرفت که رهبر نظام حمایت مجدد خود را از گران کردن بنزین اعلام نمود. انگار عده‌ای قصد داشتند از سر عوام‌فریبی سفره‌ی خودشان را برای همیشه از سفره‌ی عریض و طویل رهبر جدا کنند. به طبع این عده بنا به طبیعت و اخلاق سیاسی خود هم از توبره می‌خورند و هم از آخور. مقامات منتقد با سخنرانی خامنه‌ای در دفاع از «مدیریت سخت» وادادند و زبان در کام کشیدند. برخی‌ها یک باره حرف دیگری زدند، انتقادشان را فراموش کردند و در فحاشی به مردم با رهبر و ر‌ئیسی و احمد خاتمی همصدا شدند.

 رسانه‌های وابسته به حکومت هنوز هم در انعکاس درست و دقیق این اخبار، هم به نعل می‌کوبند و به میخ. این الگوی تبلیغی را رهبر جمهوری اسلامی پیش پایشان گذاشته است. چون چنان تبلیغ می‌گردد که مردم راهشان را “از عده‌ای آشوبگر و اشرار جدا کنند”. بدون شک گستردگی اعتراضات در اقصا نقاط کشور آنان را به وحشت انداخته است. ولی بعضی از سایت‌های خبری در ابتکاری ویژه، گزارش‌های رادیو و تلویزیون یا خبرگزاری فارس را به عنوان خنداندن مخاطبان خود انعکاس می‌دهند تا شاید به‌تر و بیش‌تر از تبعات سانسور دولتی در امان بمانند. ناگفته نماند که سایت روزنامه‌ی همشهری تا کنون از چنین رویه‌ای پیروی نموده است. همچنان که در همین سایت بدون هیچ تفسیر و تأویلی فقط گفته‌ها و نوشته‌های مضحکه‌آمیز دولتمردان جمهوری اسلامی و دیدگاه روزنامه‌ها و خبرگزاری‌های بسته و وابسته به سپاه و دستگاه امنیتی کشور بازتاب می‌یابد.

 اینک جمهوری اسلامی در شعله‌هایی از آتش دست و پا می‌زند که هیزم آن را به تمامی از بی‌تدبیری و نامردمی مدیران حکومت فراهم دیده‌اند. حتا عقب‌نشینی نیروهای سرکوبگر هم نخواهد توانست در این خصوص به خشم مردم پایان ببخشد. چون مبارزات و اعتراضات خیابانیِ لایه‌های فرودست جامعه هرچند خودبه‌خودی و بدون رهبری صورت می‌پذیرد ولی تا به آنجا خواهد بالید که سرآخر به براندازی همیشگی جمهوری اسلامی بینجامد.

ارزیابی‌های مقدماتی
نویسنده مطلب: حسن مرتضوی

هر چند تا حد زیادی از شتاب وقایع و گستردگی اعتراضات اخیر کاسته شده است اما آتش برافروخته در هفته پیش درس‌های بسیار عمیقی در بر دارد. یادداشت‌های زیر جمع‌بندی نکاتی است که در خلال این چند روز نوشته شده بود و پراکنده بودن آن محصول همین ضرب‌آهنگ سریع جنبش اعتراضی است.

یک) بی‌هیچ اغراقی اعتراضات گسترده‌ی آبان ۹۸ فرزند برومند اعتراضات دی ۹۶ است. تک تک تضادهایی که منحر به طغیان سراسری سال ۹۶ شد بار دیگر با حدت و شدت بیشتری فوران کرد. اگر جنبش اعتراضی ۸۸ با شکستی قطعی روبرو شد و نیروی محرک آن به مدت ۸ سال کجدار و مریز در سروصدای اصلاح‌طلبان حاکم و محکوم و اعطای امتیازات کوچک و پیش‌پاافتاده و انتخابات مکرر کمرنگ و کمرنگ‌تر شد، سیر حرکت اعتراضی ۹۶ برخلاف آن به رغم سرکوب بیرحمانه با انواع اعتراضات و اعتصابات و درگیری‌های کوچک و بزرگ در همه ابعاد از جنبش دختران انقلاب تا اعتصابات و تجمعات کارگری و غیرکارگری در شهرهای گوناگون تداوم یافت.

نیروی محرک جنبش اعتراضی به جای آنکه با گذشت زمان دچار کمبود نفس شود، انرژی خود را از بخش‌های گوناگون گرفت. وجود جنبش‌های اعتراضی در سراسر منطقه و حتی شیلی دوردست، نیز در شعله‌ور نمودن سوخت آن نقش مهمی داشتند به ویژه در مناطقی مانند کردستان و جنوب ایران که از نزدیک، و بی‌واسطه‌تر از مرکز، با مبارزات اعتراضی مردم عراق و سوریه و ترکیه درگیر بودند. این استمرار خود را در انواع شکل‌های نوظهور اعتراضات مردمی نشان داد و به وضوح حاکی از آن بود که توده‌های مردم در هر جا که باشند از هم می‌آموزند و بسرعت آموخته‌های خود را در خیابان عملی می‌سازند.

دو) مهم‌ترین حلقه‌ی مفقوده در اعتراضات ۹۶ عدم پیوند خوردن شهرهای گوناگون و نداشتن ریتم واحد در حرکات اعتراضی بود. یک شهر آنچنان پیش می‌رفت که کار به تسخیر پادگان می‌رسید و شهر دیگر هنوز در چم و خم اعتراضات مسالمت‌آمیز بود. هم عدم پیوند این جنبش‌های اعتراضی و هم شکل بروز این اعتراضات خود مانعی بر سر گسترش فزاینده‌ی آن بود. تفرقه وسیع شعارها و عدم صدای واحد با وجود آنکه نشانه رنگارنگ بودن عناصر شرکت‌کننده در اعتراضات بود، اما از سوی دیگر وحدت اراده را در تشخیص کانون‌های اصلی مخالفت تضعیف می‌کرد. وجود انگیزه‌های گوناگون و محرک‌های متعدد هر چند باعث جلب بیشتر مردم به این اعتراضات می‌شد اما تشخیص اینکه همه اینها از جنس واحدی هستند کار را هم بر معترضان و هم ناظران دشوار می‌ساخت.

پیشینه‌ی اصلاح‌طلبان در جدا کردن مبارزات اقتصادی از مبارزات سیاسی و ارج گذاشتن برای مبارزات مدنی مسالمت آمیز باعث شده بود که حتی در اعتراضات ده روزه ۱۳۹۶ بخش‌های گوناگون جنبش نتوانند به وحدت اهداف نزدیک شوند: سه جنبش اعتراضات تهیدستان شهری و دختران انقلاب و مبارزات کارگری هر کدام شاخه به شاخه از هم دور بودند و عملا گاهی این گاهی آن شکل اهمیت می‌یافت. اما در اعتراضات ۹۸ مجموعه‌ای از محرک‌های عمیق راهبر مردم بود و قدرت این محرک‌ها چنان نیرومند بود که گویی آتشدانی است که همه سوخت لازم در یک جا ریخته می‌شود. عمق نفرت مردم از مناسبات سرمایه‌داری چنان شدید بود که دشمن مشترک خود را در همه جا، در همه شهرها در قالب نهادهای سرمایه‌داری همچون بانک‌ها، مراکز مالی و نهادهای حافظ آنها می‌دید. علاوه بر این شکل بروز اعتراضات بسیار رنگارنگ بود: تحصن در خیابان، ریخته‌شدن عمیق ترس، وارد شدن در دل نیروهای سرکوب، استفاده از همه ضعف‌های قبلی مانند عدم تمرکز در یک نقطه با اعلام قبلی، تجمع در نقاط فرعی ولی گلوگاه و تحرک فوق العاده زیاد مردم به جای توقف در یک نقطه.

سه) دومین مسئله‌ای که هم در جنبش ۹۶ و هم در جنبش ۹۸ بروز کرد مسئله تقابل سازماندهی و خودانگیختگی است. در نبود نهادهای حزبی و اتحادیه‌ای و سرکوب مستمر حتی نطفه‌های سازمان‌یابی جمعی، توده‌ی معترض در هر دو رخداد با واقعیتی چاره‌ناپذیر روبرو شد: هیچ رهبری هیچ سازمانی هیچ نهادی نداریم. گزافه‌گویی‌های بخش‌های گوناگون رژیم و اپوزیسیون آن به یکسان در مواجهه با واقعیت، یک دروغ آشکار از کار در آمد: رژیم، از آن‌رو که ادعای ابلهانه وجود سازمانی متشکل که توده‌های مردم یا به قول آنها اشرار را به تخریب نهادهای مالی و نظامی واداشت با هیچ منطقی منطبق نبود: بروز اعتراضات در پی یک تصمیم ناگهانی و کاملا مخفیانه رخ داد، تصمیمی که حتی از وزیران کابینه هم پنهان بود. علاوه بر این قطع سراسری اینترنت نشان داد که چنته اپوزیسیون خارج از کشور که ادعای رهبری جنبش خودانگیخته مردم را دارد بشدت خالی است: در خلال یک هفته قطعی سراسری اینترنت در سایت‌های این مدعیان کوچکترین خبر واقعی از درگیری‌ها نبود.

قاعدتا مدعیان بی‌شعور فرشگردی و سلطنت‌طلب که ادعای رهبری این جنبش را می‌کنند و مدعی‌اند که چند سال کار تدارکاتی کرده‌اند (و فقط با همین حرف طناب دار معترضان را تنگ‌تر می‌کنند) می‌بایست قادر باشند اندک خبری را در ماهواره‌ها که لحظه‌ای قطع نشد نشان دهند. اما واقعیت دقیقا چیست؟ جنبش مردم کاملا بی‌رهبر بود، کاملا بی‌سازمان و کاملا خودانگیخته بود. به نظر می‌رسد همه مردم داخل ایران به خوبی متوجه تفاوت واقعیت با ادعاهای رژیم و اپوزیسیون توخالی‌اش شده‌اند و طبیعی است که در گرماگرم مبارزات روزمره به سمت ایجاد نطفه‌هایی از همبستگی و وحدت عمل پیش بروند. این روند نخستین تفاوت چشمگیر اعتراضات ۹۶ با ۹۸ است. در ۹۶ هنوز مفهوم هماهنگی بین معترضان درک نشده بود. در ۹۸ این فهم خود را به شکل چشمگیری نشان می‌دهد.

سازمان و تشکیلات هماهنگ‌کننده از دل مبارزات خود مردم بیرون می‌آید، نه از بالا مانند ۸۸ و نه همانند ادعاهای دروغین و سراپا جعلی اپوزیسیون پوشالی خارج از کشور با تحمیل اراده‌ی آنها. این روند به نظرم دستاورد بسیار بزرگی است که می‌تواند نقطه اختتامی بر تمامی بحث‌های بی‌پایان تقابل خودانگیختگی و سازمان بگذارد.

چهار) رژیم بشدت غافلگیر شد. برخلاف نظر بسیاری که طرح افزایش دویست‌ درصدی قیمت بنزین با بررسی تبعات آن ارائه شد، این ادعاها فقط با نگاه به موج عظیم مردمی و خسارات وارده توخالی از آب در می‌آید. اما این غافلگیری محدود بود و بسرعت مراکز تصمیم‌گیری با پویایی چشمگیری نقاط ضعف خود را سازمان دادند و به تاکتیکی دست زدند که غافلگیرکننده بود. قطع سراسری اینترنت. قاعدتا در ذهن بدگمان‌ترین افرادی که تجربه‌ی مواجهه با چنین وضعیتی را داشته‌اند این فکر وجود داشت که رسانه‌های گوناگون خبرگیری و انتقال خبر با افت یا قطعی حتمی برای مدتی معین روبرو می‌شود، اما تاکتیک بسیار کارآمد رژیم عملا وضعیتی جدیدی را پیش آورد که بی‌تردید در آینده و در هر جریان اعتراضی بعدی حتی شدیدتر تکرار می‌شود.

یک هفته قطعی سراسری چندین چیز را برملا ساخت: توهم تاثیر و کارآمدی شبکه‌های مجازی بر فعالیت واقعی دود شد و به هوا رفت. ما ماندیم و علی و حوضش. این تصور که هر شهروند شهروند خبرنگار است و اینکه از بین تمامی راه‌های ساده ارتباطی همه چیز به رابطه‌ی مجازی محدود می‌شود ضربه سختی خورد. تصورات انقلاب ۵۷ و مردمی که بدون موبایل، اینترنت و انواع امکانات کنونی دست‌خالی مبارزه می‌کردند، بسیاری را به فکر یافتن راه‌های بدیل انداخت. در وهله‌ی نخست ذهن به تکرار اسطوره‌های منسوخ ۵۷ کشانده می‌شود اما ماجرا این است که یک رخداد سپری‌شده تاثیرات قاطعی بر شرایط بعد خود دارد. بازگشت به ۵۷ ممکن نیست. اما وضعیت در حال شبیه‌سازی آن است.

اینجا همان دستاورد هنوز ذهنی و نه مادی تظاهرات آبان ۹۸ است: چگونه می‌توان در شرایط نوین قرن بیست و یکم در حالی که تمامی امکانات قرن بیست و یکم از تو سلب می‌شود، عمل کرد. پاسخ هنوز ناروشن است اما همینکه خود سوال طرح می‌شود جای خشنودی بسیار دارد.

آینده در چنته خود بسیار بدیلها دارد!

۱ نظر:

Rosa گفت...

اسامی جدیدی که از دانشجویان بازداشت شده روز دوشنبه بدست آمد

محمد حسین فیروز آبادی_ کارشناسی دانشگاه تهران

علی صفاری_ کارشناسی ورودی ٩۵ معماری دانشگاه تهران

حمید بینا_ دانشجوی ارشد علوم سیاسی دانشگاه تهران

حمیدرضا صفری_ تاریخ دانشگاه تهران