خبر بد: کُرونا در سال جدید هم ادامه دارد؟!
رزا: تبریک به هر کسی که امشب جشن گرفته و می ترکونه!
برای من این روزها کمک و کار خیریه ای زیاد بود آنقدر که، وقت یک دورهم آمدن هم نبود. خوشبختانه قرار شد با شمع بجای آتشبازی و فعلن پرنده ها با آرامش خواهند خوابید!
سالی پر از عشق و مبارزه برای همگی آرزو می کنم...
بلاخره کتاب خلع شدگان هم به فارسی ترجمه شد و البته سال 2017 ترجمه آلمانی اش به "روح آزاد" بجای "نداشتگان"، یا "خلع شدگان" تجدید ترجمه شده است.
رمان «خلع شدگان» نوشته اورسولا کی.له گوئین با ترجمه حامد کاظمی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.
خلعشدگان داستانی است علمی- تخیلی، یا دستکم در ظاهر چنین برمیآید؛ اما رویهی نخست آن را که کنار بزنیم، با کندوکاو شگفتانگیز پرسشی روبهرو میشویم که از قرن نوزدهم به بعد سرنوشت انسان را رقمزده: چگونه میتوان جامعهای آرمانی ساخت که نه از فقر و ستم در آن خبری باشد، نه از سرکوب سیاسی حکومتهای توتالیتر.
داستان در روایتی مجذوبکننده به این جدال فکری در دو قرن اخیر تجسمی روایی میبخشد: سه مجمع کیهانی، اوراس مظهر زمین که نظام سرمایهداری بر آن حاکم است، توو نماد مردمی که هشت قرن قبل دست به انقلاب سوسیالیستی زدند ولی به ساختار متمرکز دولت رسیدند، و آنارس نماد جامعهی آنارشیستی که صد و پنجاه سال قبل در اقدام انقلابیونی بر پا شد که هم از اوراس بیزار بودند و هم از توو، و در کهکشانی دوردست سیارهی خود را ساختند با نوعی برابری همگانی در جنبههای گوناگون زندگی.
در این تعارض سرنوشت بشر درمانده از فقر و نابرابری سرمایهداری، سرکوب سیاسی دولت توتالیتر کمونیستی و آیندهای که در آن آزادی سر ستیز با برابری نداشته باشد به روایت کشیده میشود.شخصیت اصلی داستان، فیزیکدانی است به نام شِوِک . او کتابی دارد مشحون از آرای فلسفی در پی تشریح «زمان» است. شوک معتقد است زمان مفهومی ژرف با ساختاری پیچیدهتر از آن است که ما درک میکنیم. شوک شخصیتی دو بعدی است. هم دانشمندی است که در کارش مصمم مینُماید و هم شخصیتی است که هنوز خودش را پیدا نکرده. هویت او حتی زمانی که به صف کارگران معترض میپیوندد برای مخاطب آشکار نمیشود.
«خلع شدگان» به طرزی سرراست، نمادین است و سمبولیک؛ نمادی است از جهان واقعی خودمان. جهانی سرشار از هرج و مرج، خشونت و جنگ. در این میان له گوئین شاید بیش از همه مسائل حیاتی در اقتصاد را موضوع قرار داده است. برای همین هم دو قطب اصلی در داستانش یعنی اوراس و آنارس تداعیگر کشورهای سوسیالیستی و امپریالیستی است. با این توصیف، شاید شما این رمان را در دستهی رمانهای اندیشه محور قرار دهید، که به صورت مستقیم جهانِ معاصر را تفسیر کرده است. شاید این ایده، ایدهی غلطی نباشد، اما به این واسطه نمیتوانیم رمان له گوئین را رمانی خالی از عناصر ادبی، و زبانی درخور و شایسته توصیف کنیم. برعکس، چیزی که در همان بدو امر به چشم میآید نحوهی روایت و کاربست زبان از سوی نویسنده است. له گوئین گاه آنچنان در نحوهی استفاده از کلمات وسواس به خرج داده است، که توصیفات معمولِ او نیز دست کم در شکل و فرم، قالبی شاعرانه به خود گرفته است. حامد کاظمی، مترجم اثر خود اعتراف میکند که در ترجمان این کتاب بی آنکه پیش فرض چندان درستی داشته باشد، به مجرد مواجهه با جملات اول، شیفتهی کتاب میشود: «یک دیوار بود. مهم به نظر نمیرسید.»
خواندن بخشی از کتاب اینجا
مقاله جالبی در مورد افسردگی در همین بلاگ اینجا