۱۱ دی، ۱۴۰۱

فقر، فساد، گرونی- میریم تا سرنگونی 🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥

 با تبریک به کسانی که سالشان نو شده.

مقاله ی خواندنی زیر را توصیه می کنم و کماکان اخبار انقلاب را در کامنتدونی می توان یافت.

 تأسیس و تداوم سوژگی سیاسی در خیزش «زن، زندگی، آزادی» / پریسا شکورزاده

 ......

ساخت سوژه‌ی انقلابی نیازمند نامی است که گروه‌های مختلف آن را بازنمایی خودشان بدانند و تحت آن نام به یک اراده‌ی واحد برای تغییر مبدل شوند. در جنبش ژینا این نمایندگی با نام رمز یک زن، یعنی ژینا (مهسا) امینی متحقق شده است که گروه‌های مختلف در حین حفظ تفاوت‌هایشان، ذیل آن نام و در یک اتصال موقت تبدیل به یک صدا شده‌اند. این نام، برخلاف نام‌هایی جعلی مثل مردم، ملت، امت و … یک هویت واحد و یکپارچه و طردکننده‌ی دیگری‌ها ایجاد نمی‌کند، یا در طی این نام‌گذاری، یک گروه با هویتی معیّن که دارای قدرت بیشتری است، به نمایندگی از گروه‌های دیگر خود را مردم نمی‌نامد. بلکه این نام دربرگیرنده‌ی تمام تفاوت‌ها و مطالبات، بدون حذف یکی به نفع دیگری است. در این جنبش، «زن» به‌عنوان کلیتی که انواع ستم و استثمار را در این سرزمین زیسته و تَنَش در تاریخ استبداد و سرکوب ساخته شده است، نقطه‌ی به هم رسیدن تمام محذوفان و نامرئی‌شدگان این تاریخ شده است. تجربه‌ی ناشهروندی قانونی، آپارتاید مذهبی، تبعیض جنسیتی از خانواده تا دانشگاه و محل کار، استثمار مضاعف، کار عاطفی بدون دستمزد، حاشیه‌بودگی و طردشدگی، خشونت و … ، زن را به نام مشترک تمام آنهایی تبدیل کرده است که از ستم و استثمار و تبعیض و استبدادی که چشیده‌اند به تنگ آمده‌اند و اکنون می‌توانند خواست رهایی خود را در نام زن و قیام «زن، زندگی، آزادی» بیابند. «ما همه مهسا هستیم» یا «اسم رمز ما مهساست» دقیقاً بیانِ یافتن یک نام مشترک و یک پیکره‌ی واحد و تبدیل شدن به سوژه‌ی سیاسی است. بدن جمعی و کلی «زن» اینک تاریخ متکثر ستمدیدگان و مردمان بی‌قدرت را بیان می‌کند و از این‌رو رهایی‌اش رهایی تمام محذوفان است. به بیان دیگر، زن به‌عنوان فرودست، خواست مشترک تمام فرودستان را اعلان می‌کند.

در نتیجه‌ی تمام این تجربیات، نوعی احساس هم‌سرنوشتی و هم‌راستایی انقلابی در میان افراد و گروه‌ها پدید آمده است که نتیجه‌ی آن متقاطع شدن مبارزات جزئی و عمل مشترک در یک راستا در جنبش «زن، زندگی، آزادی» است. ناکامی و سرخوردگی جمعی در به‌شمارآمدن و پاسخ گرفتن مطالبات جزئی، طرد شدن و بیرون ماندن از گفتار حاکم، همراه با تجربیات اجتماعی و سیاسی سوژگی، موجب شده است که حذف‌شدگان و بی‌قدرتان در بزنگاهی که نام مشترک خود را در «زن» می‌یابند، مشترکاً اقدام به تولید فضایی برای مرئی و رؤیت‌پذیرشدن کنند. بدین‌ترتیب، این نیروهای متکثر ناهمگون با تجسّد در پیکره‌ی بی‌قدرت زن، سوژه‌ی سیاسی متخاصم را در برابر منطق حذف می‌سازند.

 برای خواندن مقاله در منبع روی تیتر آن کلیک کنیم.

برای ادامه ی خواندن در بلاگ روی اینجا کلیک کنیم.

تأسیس و تداوم سوژگی سیاسی در خیزش «زن، زندگی، آزادی» / پریسا شکورزاده

انقلاب و اندیشه

اندیشیدن به انقلاب، ناگزیر در آغاز تأملی شاعرانه و زیبایی‌شناسانه است. لحظه‌ی انقلابی در وهله‌ی نخست، همچون مواجهه با امر والا، مواجهه با عینی بی‌صورت یا صورت‌های مخدوش‌شده است که همراه با خشونت و رنج، تخیل را به مرزهایش می‌رساند و تأمل تعیینی مبتنی بر مفاهیم را امکان‌ناپذیر می‌کند. از این‌روست که در انقلاب همه شاعر می‌شوند و انقلاب در زبانِ هنر بهترین بیانش را می‌یابد. انقلاب همچون زلزله‌ای، بناهای تئوریک پوشالی را ویران، چفت و بست‌های مفهومی را سست و شکاف‌های پنهان‌شده را رؤیت‌پذیر می‌کند. انقلاب آغاز وآفرینشی نو است که در هیچ قالب از پیش ریخته‌ای نمی‌گنجد، هر بودنی را پس می‌زند و با شتاب در شدنی مستمر است. به همین دلیل اندیشیدن به انقلاب، از نو آغاز کردنی دشوار و تلاش برای به چنگ آوردن ناممکن است.

 انقلاب رخدادی یکباره برای واژگون کردن نظم سیاسی حاکم نیست. چنین تلقی‌ای از مفهوم انقلاب آن را از محتوا تهی، فرایندبودگی آن را انکار و استلزامات فکری، فرهنگی و اجتماعی‌اش را نادیده می‌گیرد. درحالی‌که انقلاب پیش از هر چیز انقلاب در ایده‌ها، تخیلات، زبان، ارزش‌ها و هنجارها، از کار انداختن ساز وبرگ ایدئولوژیک دولت و زیر و رو کردن نظام شناختی است و می‌دانیم که از کار انداختن این ماشین عظیم ایدئولوژیک و تمرین دگرگونه اندیشیدن، دیدن و عمل کردن، خودِ سیاست است، به‌ویژه هنگامی‌که دستگاه‌های وارونه‌سازی حقیقت با سرعتی بیش از پیش در حال کار کردن و مبهم و مخدوش کردن فضای سیاست هستند.

در زمین سیاست، به کارگیری و اطلاق مفاهیم بر پدیده‌ها یا نامگذاری آنها نوعی مداخله در وضعیت محسوب می‌شود و این مداخله در وضعیت انقلابی مستلزم یک خانه‌تکانی و غبارزدایی اساسی از ابزارهای مفهومی است. مفاهیم کلیات انتزاعی معیّن و معرّف ماهیت یک چیز نیستند، بلکه در نسبت با رخدادهای تاریخی هر بار از نو آفریده می‌شوند و انقلاب بیش از همه لحظه‌ای است که مفاهیم بازآفرینی می‌شوند و مفصل‌بندی‌های پیشین میان عناصر مفاهیم متلاشی و مفصل‌بندی‌های جدیدی برقرار می‌شود. از این‌رو پرسش از مفاهیم و بازتعریف آنها در نسبت با رخداد انقلابی همچون پرکردن خشاب اسلحه ضروری است. در اینجا قصدم بازاندیشی درباب مفهوم «مردم» در پیوند با آنچه در این روزها تجربه می‌کنیم است، چرا که تعریف مردم تعیین‌کننده‌ی افق‌ها و امکان‌های پیشِ روی یک خیزش انقلابی است. سپس، تلاش می‌کنم به این پرسش پاسخ دهم که سوژه‌ی سیاسی این جنبش انقلابی چگونه ساخته شده است و چه مسیری را پیش رو دارد.

 

مردم یا مطرودان

در گام نخست در اندیشیدن به مردم بهتر است به‌جای پرسش ذات‌گرایانه‌ی «مردم چیست؟» به روش نیچه‌ای پرسش از نیروهای پدیده را طرح کنیم: کدام نیروها مردم را تعریف می‌کنند؟ یا در میدان نیروهای مردم چه نسبتی میان نیروها برقرار است؟ این پرسش نیچه‌ای پیشاپیش درک مردم به‌مثابه یک کل یکپارچه و همگن را کنار می‌گذارد و خود را ناگزیر از اندیشیدن به تکثر و تفاوت در مسئله‌ی مردم می‌یابد. مردم نه هویتی معیّن و قطعی، بلکه نامی برای سیّالیتی است که بر اثر اتصالاتی موقت بین نیروهای متکثر ایجاد می‌شود. درحالی‌که مفهوم «مردم» از پیش به‌عنوان مقوله‌ای طردکننده عمل می‌کند، مفهوم «مردمان» به‌جای «مردم» می‌تواند در مقابل منطق حذف و طرد به مسئله بیندیشد. بنابراین، پرسش دقیق‌تر پرسش از مردمان است.

در تاریخ معاصر ایران، ناسیونالیسم شیعی برآمده از انقلاب 57، در امتداد ملت‌سازی جعلی پهلوی، از آغاز با تعریف مردم به امت واحد اسلامی بر منطق حذف و طرد عمل کرده و هر روز بیش از پیش اقدام به بیرون گذاشتن، انکار و طرد دیگری‌ها از دایره‌ی مردمان کرده است. حاکمیت مذهبی پدرسالار و مرکزگرا بدین‌ترتیب، نظامی مبتنی بر تبعیض و ستم را بنا نهاده که اساساً بر انکار و سرکوب ایدئولوژیک هویت‌ها و گروه‌های مختلف بنا شده است. جمهوری اسلامی در ادامه‌ی حیات خود با سیاست‌های اقتصادی‌ای همراه شد که بیش از پیش بر دامنه‌ی حذف‌شدگان و محرومان افزود. در نهایت، این منطق به شکل‌گیری خیل کثیری از مطرودان و حذف‌شدگان یا نامرئی‌شدگانی منجر شده است که در جنبش اخیر می‌توان آنها را در میان عاملان شناسایی کرد؛ کسانی که هیچ نماینده‌ای در ساختار سیاسی حاکمیت ندارند و در هیچ جایی بازنمایی نمی‌شوند، آنهایی که فاقد نهاد، حزب یا صنفی برای طرح مطالباتشان هستند، آنهایی که تصویر و صدایی از آنها در صدا و سیمای ملی نیست، آنهایی که شهروند به حساب نمی‌آیند، آنهایی که وجودشان توسط حاکم انکار می‌شود. غیرمسلمانان، غیرشیعیان، غیرفارس‌ها، بلوچ‌ها، کردها، عرب‌ها، زنان، طبقه‌ی متوسط فقیرشده، کارگران، بی‌ثبات‌کاران، فرودستان، مهاجران، اقلیت‌های جنسی و …، تمام کسانی که در شیوه‌ی بازنمایی حاکمیت رؤیت‌ناپذیر می‌شوند و از سوی دیگر، حاکمیت را چون تهدیدی برای بقای خود حس می‌کنند. این مطرودان و نامرئی‌شدگان را می‌توان نیروهای پدیدآور مردمان دانست که نسبت آنها با یکدیگر می‌تواند آنها را در جبهه‌ای واحد برای تغییر وضع موجود قرار داده و آنها را به سوژه‌ی سیاسی تبدیل کند.

در طول چند دهه‌ی اخیر شاهد مقاومت‌ها و حتی اعتراضات پراکنده‌ی متعددی از سوی هر گروه از این مطرودان بوده‌ایم و از آنجایی‌که آنها فاقد قدرت نهادی و سازمانی و هرگونه حق به رسمیت‌شناخته‌شده‌ای برای اعمال قدرت بوده‌اند، همواره به‌عنوان عناصری نامطلوب و تهدیدکننده از سوی حاکمیت با نفی و سرکوب مواجه شده‌اند. اما حذف‌شدگان، فرودستان یا مردمان بی‌قدرت، گرچه نارضایتی عمیقی از انواع استبداد، ستم و استثمار را در طی سالیان تجربه کرده‌اند، به‌خودی‌خود نمی‌توانند تبدیل به سوژه‌ی سیاسی شوند و سرشتی جمعی بیابند. حذف و طرد برای ساخت سوژه‌ی سیاسی کافی نیست و باید پرسید چه چیز مطرودان و حذف شدگان را به یکدیگر پیوند می‌دهد، اراده‌ای جمعی برای تغییر ایجاد می‌کند و آنها را به سوژه‌ی سیاسی تبدیل می‌کند؟ چگونه هویت‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی به سوژه‌ی جمعی و سوژه‌ی تغییر تبدیل می‌شوند؟ به‌عبارت دیگر، مردمان فرودست چگونه به سوژه‌ی سیاسی جنبش «زن، زندگی، آزادی» تبدیل شدند؟

 

ساخت سوژه‌ی سیاسی

پیکره‌بندی سوژه‌ی جمعی و شکل‌گیری «ما» صرفاً از خلال نفی شدن توسط حاکمیت و در برابر «دشمن» نمی‌تواند حاصل شود، بلکه حاصل فرایندی است که دقیقه‌های متعددی در آن دخیل‌اند. چگونگی متقاطع شدن استثمار، ستم و تبعیض‌های رفته بر گروه‌ها و لایه‌های مختلف و در پی آن تأسیس سوژه‌ی سیاسی نیازمند تبیین است. از منظر سوبژکتیو، ساخت سوژه‌ی سیاسی، ماهیت و قدرت آن تابع شرایطی است که در این میان می‌توان به تضعیف هژمونی گفتار حاکم، تجربیات جمعی، تخیل سیاسی و یافتن نامی مشترک اشاره کرد که در صورت آموزش و تشکل‌یابی، این سوژگی می‌تواند دوام یابد. این شرایط سوبژکتیو در جنبش «زن، زندگی، آزادی»، امکان پیوند مردمان، گروه‌ها و هویت‌های مختلف و شکل گرفتن سوژه‌ی سیاسی برای اقدام جمعی مشترک در جهت الغای ساختار نابرابر اجتماعی و ایجاد نظم‌ دموکراتیک را ایجاد کرده است که موفقیت آن در گروی شرایط دیگری از جمله تداوم این سوژگی است.

زوال مشروعیت گفتاری جمهوری اسلامی در عرصه‌های مختلف و ناتوانی حاکمیت از هژمونیک‌سازی ایدئولوژی خود توسط نهادهای آموزشی و فرهنگی، مراجع مذهبی و فکری، رسانه‌ها، خانواده و … هویت‌یابی و تعریف گروه‌ها و افراد از خود را دگرگون کرده است. با از میان رفتن هژمونیِ ایدئولوژی حاکم در تعریف مردم، دیگر هویت‌یابی اکثریتی از افراد در گفتار حاکم ممکن نیست. هویت جعلی ایرانی- شیعی که با تعریف دیگری‌ها (دشمنان) -در اتکا به تعریف وضعیت استثنائی (انقلاب، جنگ، تحریم)- و در پیوند با اسلام شیعی شکل گرفته بود و به پشتوانه‌ی دستگاه ایدئولوژیک و اجبار سیاسی مردم را تعیین می‌کرد، به‌مرور دچار بحران شده است. گفتار انقلابی-اسلامی در دوران «پساانقلابی» و «پسااسلام‌گرایی» دیگر ناتوان از تعریف هویت‌ها و هویت‌یابی و این‌همانی افراد و گروه‌ها با این مواضع سوژ‌گی است. برای مثال، اکنون نه زنان جامعه با الگوی «فاطمه» هویت‌یابی می‌کنند، نه کارگران به‌عنوان «مستضعف» تعریف می‌شوند، نه غیرمسلمانان به‌عنوان «نجس» هویت مسلمانان را از بیرون تقویت می‌کنند. غیر از اقلیتی که در تحولات گفتار حاکمیت همچنان امکان هویت‌یابی دارند، هویت‌های کثیر دیگر به‌تمامی انکار می‌شوند و اکثریت از دایره‌ی مردم (امت یا ملت) بیرون می‌مانند که خود را بیگانه از گفتار و زبان حاکمیت و فراموش‌شدگان در این زبان می‌یابند. بنابراین، این رانده شدگان که دیگر در گفتار حاکمیت بازنمایی نمی‌شوند، نظم گفتاری مستقر را به چالش می‌کشند و ارزش‌های نویی را بنا می‌کنند. این تغییر در ساحت گفتاری و پس‌زدن ارزش‌های مستقر را می‌توان اولین شرط سوبژکتیو منازعه‌آلود شدن رابطه‌ی مردمان با حاکمیت و برقراری پیوند میان حذف‌شدگان درنظر گرفت که با حضور شروط بعدی مستحکم می‌شود.

از سوی دیگر، تجربیات جمعی و تجربیات همبستگی در لحظات مختلف را می‌توان در فرایند تأسیس مردمان به‌عنوان سوژه‌ی جمعی مؤثر دانست. در تقویم این سوژه هم تجربیات اجتماعی سهیم هستند و هم کنش‌های سیاسی مقطعی. از سویی، در چند دهه‌ی گذشته، می‌توان دقیقه‌هایی را شناسایی کرد که بحران‌های ساختار قدرت و ضعف و ناکارآمدی حکمرانی، نوعی از همبستگی جدید مقطعی را برای حل مشکلات و مسائل مختلف ایجاد کرده است. تجربه‌ی همبستگی و خودگردانی را در مقاطعی که دولت از انجام وظایف خود سرباز زده است، برای نمونه در مواجهه با بلایای طبیعی مثل زلزله‌ی کرمانشاه در سال 1396 می‌توان مشاهده کرد. یا تجربه‌ی تروماهای جمعی که حاکمیت مسئول ایجاد آنها بوده است و هیچ مرهمی نیافته‌اند، برای نمونه فروریختن پلاسکو و متروپل، ذهنیتی از «ما» را شکل داده است. از سوی دیگر، تجربه‌ی کنش سیاسی نیز به اشکال مختلف در شکل‌گیری این سوژه‌ی جمعی دخیل بوده است. برای نمونه، از خلال توافق در شرکت گسترده در انتخابات برای انتخاب یک فرد یا گروه خاص یا تحریم گسترده‌ی انتخابات به‌عنوان قسمی مقابله با سیاست‌های حاکمیت در دوران اصلاحات و دوران اعتدال. با تمرین عمل جمعی در فضای مجازی برای رساندن صدای اعتراض، برای نمونه، هشتگ نوید افکاری یا هشتگ مهسا امینی در توئیتر. و شاید مهم‌تر از همه تجربه‌ی حضور جمعی در فضاهای عمومی مثل خیابان و دانشگاه برای بیان اعتراضات و مطالبات متنوع (صنفی، اقلیمی، اقتصادی، …) در مقاطع متعدد که در سال‌های گذشته تجربه‌ای از سوژگی و عاملیت را برای گروه‌های مختلف را ایجاد کرده است و البته گاهی به تروماهای جمعی تبدیل شده است. برای نمونه‌، اعتراضات دی 1396 و آبان 1398، اعتراضات به بی‌آبی در خوزستان، اعتراضات و اعتصابات معلمان، بازنشستگان، کارگران و جنبش دانشجویی. بدین‌ترتیب، این تجربیات توانسته است حسی از هم‌سرنوشتی و حدّی از انسجام برای کنش‌گری را در فرایندی تدریجی و چندبُعدی پدید آورد. احساسی از هم‌سرنوشتی در زیست اجتماعی که در بزنگاهی کنش‌گری جمعی در قالب یک سوژه‌ی سیاسی را ممکن می‌کند.

اما علاوه‌بر آنچه بر مردمان گذشته و می‌گذرد، آینده نیز در شکل گرفتن اراده‌ی‌ تغییر و سوژه‌ی سیاسی مؤثر است. آینده‌ای که همگان تخیل می‌کنند، آرمان‌شهری که مردمان برای خود تصور می‌کنند، تخیلی جمعی‌ای که در گسست از وضع موجود تصویر می‌شود و جهانی دیگر را تخیل می‌کند. این تخیل سیاسی در صورت حضور عوامل دیگر، می‌تواند سوژه‌ی تغییر خود را بسازد. برای نمونه در جنبش اخیر، در ترانه‌ی «برای» شروین، بیانی از این تخیل «برای آینده» را می‌توان یافت. از آنجایی‌که تخیل جمعی در تأسیس و نهادینه شدن امر سیاسی حیاتی است، نیروهای پیشرو باید در تعیّن‌بخشی به این تخیل مبهم، سیّال و نامتعیّن در برنامه‌ها و سازوکارهای انضمامی بکوشند. البته تخیل جمعی در پیوند با تجربیات تاریخی است و گذشته در تعیین آنچه برای خود ممکن می‌پنداریم، مؤثر است. همچنین، تخیل سیاسی آرمان‌شهری از آنجایی‌که حاوی عناصری از گذشته است، لزوماً تخیلی مترقی و دموکراتیک نیست و می‌تواند به نوعی ایدئولوژی سرکوب‌کننده‌ی تفاوت‌ها تبدیل شود. تصویری آرمان‌شهری از گذشته با زدن رنگی فانتزی به نظم کهنه و در آمیختن آینده و گذشته، بهشت گم‌شده را در مقابل جهنم کنونی قرار می‌دهد، اما سرآخر ما را به همان نظم کهنه با رنگ و لعاب جدید بازمی‌گرداند. سیاست‌ورزی آرمان‌شهری با تقدیس گذشته، فراموشی و اسطوره‌سازی در حقیقت با تکرار دورهای باطل سیاست را به بن‌بست می‌رساند. بنابراین، تخیل سیاسی در عین‌حال که می‌تواند در سوژه‌سازی دخیل باشد، در شکل آرمان‌شهری می‌تواند به ایجاد سوژه‌ی پوپولیسم و سیاست راست و ارتجاعی ختم شود. از این‌رو، تصویر روشن و عینی از تخیل سیاسی، انتقاد از فانتزی‌های سیاسی و تلاش برای تحقق‌بخشی عناصر آن در فرایند یک جنبش ضروری است. سیاست رهایی‌بخش مستلزم آن است که با واکاوی تخیل خود، عناصر ارتجاعی و ضددموکراتیک را از آن زدوده و بر سیاست‌ورزی دموکراتیک و کثرت‌گرایانه تأکید کنیم.

در آخر، ساخت سوژه‌ی انقلابی نیازمند نامی است که گروه‌های مختلف آن را بازنمایی خودشان بدانند و تحت آن نام به یک اراده‌ی واحد برای تغییر مبدل شوند. در جنبش ژینا این نمایندگی با نام رمز یک زن، یعنی ژینا (مهسا) امینی متحقق شده است که گروه‌های مختلف در حین حفظ تفاوت‌هایشان، ذیل آن نام و در یک اتصال موقت تبدیل به یک صدا شده‌اند. این نام، برخلاف نام‌هایی جعلی مثل مردم، ملت، امت و … یک هویت واحد و یکپارچه و طردکننده‌ی دیگری‌ها ایجاد نمی‌کند، یا در طی این نام‌گذاری، یک گروه با هویتی معیّن که دارای قدرت بیشتری است، به نمایندگی از گروه‌های دیگر خود را مردم نمی‌نامد. بلکه این نام دربرگیرنده‌ی تمام تفاوت‌ها و مطالبات، بدون حذف یکی به نفع دیگری است. در این جنبش، «زن» به‌عنوان کلیتی که انواع ستم و استثمار را در این سرزمین زیسته و تَنَش در تاریخ استبداد و سرکوب ساخته شده است، نقطه‌ی به هم رسیدن تمام محذوفان و نامرئی‌شدگان این تاریخ شده است. تجربه‌ی ناشهروندی قانونی، آپارتاید مذهبی، تبعیض جنسیتی از خانواده تا دانشگاه و محل کار، استثمار مضاعف، کار عاطفی بدون دستمزد، حاشیه‌بودگی و طردشدگی، خشونت و … ، زن را به نام مشترک تمام آنهایی تبدیل کرده است که از ستم و استثمار و تبعیض و استبدادی که چشیده‌اند به تنگ آمده‌اند و اکنون می‌توانند خواست رهایی خود را در نام زن و قیام «زن، زندگی، آزادی» بیابند. «ما همه مهسا هستیم» یا «اسم رمز ما مهساست» دقیقاً بیانِ یافتن یک نام مشترک و یک پیکره‌ی واحد و تبدیل شدن به سوژه‌ی سیاسی است. بدن جمعی و کلی «زن» اینک تاریخ متکثر ستمدیدگان و مردمان بی‌قدرت را بیان می‌کند و از این‌رو رهایی‌اش رهایی تمام محذوفان است. به بیان دیگر، زن به‌عنوان فرودست، خواست مشترک تمام فرودستان را اعلان می‌کند.

در نتیجه‌ی تمام این تجربیات، نوعی احساس هم‌سرنوشتی و هم‌راستایی انقلابی در میان افراد و گروه‌ها پدید آمده است که نتیجه‌ی آن متقاطع شدن مبارزات جزئی و عمل مشترک در یک راستا در جنبش «زن، زندگی، آزادی» است. ناکامی و سرخوردگی جمعی در به‌شمارآمدن و پاسخ گرفتن مطالبات جزئی، طرد شدن و بیرون ماندن از گفتار حاکم، همراه با تجربیات اجتماعی و سیاسی سوژگی، موجب شده است که حذف‌شدگان و بی‌قدرتان در بزنگاهی که نام مشترک خود را در «زن» می‌یابند، مشترکاً اقدام به تولید فضایی برای مرئی و رؤیت‌پذیرشدن کنند. بدین‌ترتیب، این نیروهای متکثر ناهمگون با تجسّد در پیکره‌ی بی‌قدرت زن، سوژه‌ی سیاسی متخاصم را در برابر منطق حذف می‌سازند.

تداوم سوژگی سیاسی

جنبش «زن، زندگی، آزادی» در اعلام مخالفت با اشکال مختلف نابرابری و تبعیض، ستم و سرکوب، استعمار و استثمار، تاکنون توانسته است مردمان و مطرودان بسیاری را به یکدیگر پیوند داده و در قالب پیکره‌ای واحد، اما متکثر و سیّال، در برابر منطق حذف و طرد قد علم کند. اما این جنبش زمانی می‌تواند رهایی‌بخش باشد که قدرت مؤسس مردمان متکثر همچنان در مسیر پیروزی جنبش و پس از آن حفظ شود و یا دست‌کم در جهت عقب راندن و تحدید قدرت مستقر، انحلال تعیّنات سلطه‌آمیز و پس زدن مناسبات نابرابر پیش برود. خیزش ژینا اگر در تداومش بتواند با تقویت گفتار خود، تدقیق مطالبات، تشکل‌یابی و ایجاد گروه‌های هدفمند و در نتیجه جذب لایه‌های مختلف محذوفان به جنبشی قدرتمند و فراگیر تبدیل شود، دیگر به‌آسانی توسط گفتارها و نیروهای ارتجاعی و غیردموکراتیک مصادره نخواهد شد. همچنین، تأکید بر خاص‌بودگی مطالبات و تکثر سپهرهای منازعه، مانع از حذف مطالبات گروه‌های مختلف به بهای اتحاد به نفع دیگری و واگذاری قدرت مردم به نیروهایی خواهد شد که پیشاپیش روشن است ناتوان از نمایندگی این تکثر هستند و در عوضِ نمایندگی مردمان، در پی نمایندگی توده‌ای بی‌شکل و همگن به نام مردم‌اند. بنابراین، در این مسیر آگاهی، آموزش، تمرین روزمره‌ی دموکراسی، درونی‌کردن ارزش‌های ضدیت با اقتدار و پدرسالاری، ورزیدگی تفکر ضد تبعیض و مبارزه‌ی مستمر با اشکال سلطه و ستم و استثمار اهمیت بسیاری در تعیین آینده‌ی جنبش دارد. جنبش در این فرایند رو به رشد آگاهانه و در صورت تشکل‌یابی و قدرت‌یابی و برآمدن نیروهای پیشرو است که می‌تواند در جهت آینده‌ای دموکراتیک و جامعه‌ای آزاد و برابر حرکت کند.

البته می‌توان ادعا کرد که جنبش «زن، زندگی، آزادی» علاوه‌بر آن‌که از آغاز با شعاری مترقی پا به میدان گذاشت، دارای جنبه‌ی آموزشی و تمرینی نیز بوده است. جنبش و مختصات ویژه‌ی آن پرسش‌ها و مسائل متعددی را برای کسانی که این لحظه‌ی تاریخی را تجربه می‌کنند، رقم زده است. پرسش‌ها و مسائلی که در نسبتی بی‌واسطه با تجربه‌ی واقعیت کنونی قرار داشته و سوژه‌هایش را به اندیشیدن وامی‌دارد. در خیابان، در شبکه‌های اجتماعی، در دانشگاه و مدرسه، در گروه‌های دوستی، در خانه و محل‌کار، افراد با باورها و دیدگاه‌های مختلف، ناگزیر از گفت‌وگو، مباحثه و نقد برای تعیین موضع و مسیر در تک‌تک مسائل و دشواری‌ها بوده‌اند. بدون آن‌که مرجعی فکری یا سیاسی برای حل و فصل فوری وارد میدان شده و از بالا صواب و ناصواب را اعلام کند و راهکار و برنامه ارائه دهد. در غیاب نهادهای مدنی، احزاب و انجمن‌ها، لایه‌های مختلفی از روشنفکران، فعالان مدنی و افراد عادی از اقشار مختلف در ارتباطی شبکه‌ای و به صوررت افقی و غیرسلسله‌مراتبی در فضاهای مجازی و خصوصی به ایفای نقش در رشد آگاهی و خرد جمعی پرداخته‌اند. از این‌رو، این جنبش از ابتدا فضایی را برای تمرین دموکراسی و قدرت‌یابی جامعه تولید کرده است که تداوم آن می‌تواند امیدهای بسیاری را ایجاد کند. حفظ، تقویت و توسعه‌ی این ویژگی ارزشمند می‌تواند افق‌های تازه‌ای برای پیشبرد عملی یک انقلاب حقیقی بگشاید و نویدبخش آینده‌ای باشد که به‌راستی در گسست و تضاد با آنچه مردمان علیه آن برخاسته‌اند باشد. به همین دلیل، اندیشیدن و گفت‌وگو درباره‌ی مفاهیمی چون آزادی، عدالت، جمهوری، سکولاریسم، درباره‌ی مطالبات و حقوق گروه‌های مختلف، درباره‌ی بدیل‌های وضع موجود و شیوه‌های بازگرداندن قدرت خودفرمانی به مردم پیش‌شرط رهایی‌بخشی این جنبش است. همان‌طور که دانشجویان دانشگاه اصفهان بر روی دیوارهای دانشگاهشان نوشته بو‌دند، «شیفت صبح مبارزه/ شیفت شب آگاهی»، انقلاب نیازمند تحول هم‌زمان در بدن‌ها و در اندیشه‌هاست.

همچنین، اگر استراتژی فعّالان سیاسی صرفاً متمرکز بر بسیج اکثریت برای حضور خیابانی، بدون در نظرگرفتن میانجی‌های خیابان و اتکا بر شیوه‌ی تهییج و تهدید و تحقیر باشد، حاصلی غیر از یأس و فرسودگی و تحمیل هزینه‌های جبران‌ناپذیر بر جنبش نخواهد داشت. میل‌ها، خشم‌ها، امیدها و شورهایی که اکنون باید به سوی ایجاد آمادگی، توان‌یابی و تشکل‌یابی سوق پیدا کنند، اگر به‌طور هدفمند و آگاهانه جهت‌دهی و متمرکز نشوند، به اشکال محدود، یکباره، موقتی، پراکنده و کم‌اثر بروز یافته و به شدت سرکوب می‌شوند که نتیجه‌ای جز خستگی و فرسودگی و نومیدی نخواهد داشت. درحالی‌که ما به شور و امید برای کنش جمعی برای خلق چیزی که هنوز نیست نیازمندیم. زمانی جنبش زنده است که ما زندگی روزمره‌مان را خلّاقانه و امیدوارانه با جنبش و آرمان‌هایش پیوند بزنیم. مبارزات جزئی را هم‌زمان با مبارزه‌ی کلی پیش برده و در مسیر جانشین کردن نظم جدید به‌طور بالفعل حرکت کنیم. عاملان جنبش باید همچون کوچ‌گری که با حرکت فضاها را می‌آفریند، بی‌اعتنا به خط‌کشی‌ها و مرزها، فضاهای جدیدی را خلق کنند. با قلمروزدایی و بازقلمروزایی کارکرد فضاهای پیشین را تغییر داده و ساختارهای پیشین فضا و نظم موجود را منحل کنند. پس، دیگر دانشگاه نمی‌تواند نظم سرکوب‌گر و سلسله‌مراتبی گذشته را حفظ کند، بلکه باید به شکل روزمره عاملانِ این فضا آن را بازآفرینی کرده و مرزهایش را ملغی کنند. مترو و اتوبوس دیگر فقط وسایل نقلیه نیستند، بلکه آنها می‌توانند فضای گفت‌وگوی جمعی، اعتراض و تجمع باشند. حتی بدن کنشگر دیگر بدنی تحت مراقبت و انضباط نمی‌تواند باشد، بلکه بدنی است که با تبدیل شدن به بدن مبارز، از اسارت، خشونت، شکنجه و مرگ نمی‌گریزد. خلق فضاهای نو همبستگی‌ها و تشکل‌یابی‌های نویی را پدید می‌آورد که می‌توانند اندام یک بدن جمعی را تشکیل دهند. بدین‌ترتیب، فضاها و پتانسیل‌های متنوعی برای عمل سیاسی و همبستگی افراد می‌تواند ایجاد ‌شود که باید از آنها برای آموزش، تشکل‌یابی و دموکراتیک‌کردن مناسبات استفاده کرد. در وضعیتی که احساس عاملیت‌ و امید و همبستگی بیشتری در افراد وجود دارد و هر رخدادی می‌تواند به رادیکال شدن فضا و کنش جمعی بیانجامد، باید از پیشامدها استقبال کرد و مبارزه‌ی جزئی را حول آنها تعریف کرد. برای مثال، حادثه‌ی تلخ خودکشی یک دانشجو به علت اجبار برای افزودن نام استاد به مقاله قابلیت تبدیل شدن به یک کمپین دانشگاهی برای مبارزه با سوء‌استفاده‌ی علمی اساتید از دانشجویان را داشت. یا در حال حاضر پتانسیل مناسبی برای ایجاد انجمن‌هایی برای حمایت از زندانی‌ها یا کمپین مخالفت با اعدام وجود دارد. ما با پیوند زدن جنبش با زیست روزمره‌ی خود، مطالبه‌گری در زندگی روزمره، خلق فضاهای جدید، سامان دادن به خواست‌ها و بدیل‌ها و انضمامی‌کردن تخیل‌مان است که می‌توانیم در جهت تحقق‌بخشی آنها حرکت کنیم. پیروزی جنبش «زن، زندگی، آزادی» در گروی انقلاب‌های کوچک و استمرار مبارزات جزئی و روشن نگه‌داشتن شعله‌های کوچک است که در عین‌حال می‌تواند به قدرت‌یابی جامعه و تحقق دموکراسی مدد برساند.

 

۲۸۰ نظر:

‏«قدیمی ترین   ‏‹قدیمی تر   ‏201 – 280 از 280
Anon v2 گفت...

ممنون از توضیحاتت رفیق
از جنایات کوروش امار و ارقامی داری؟
البته میخوام از نوشته ها و دیدگاه چپ باشه نه فاشیست های اسلامی

ناشناس گفت...

رئیس دفتر رهبری هم اصل خورد،
گلپایگانی گرگ پیر زوال دررفته بدون مصرف،
ب سپاه و دارودسته گفت که گه زیادی نخورید، کار فلسطین ب خودشان مربوط میشود،
اوضاع گویا خیلی خراب است،
ب نظر شما باز هم رژیم دنبال‌ انتقام است،
رژیم صحبت از کدام انتقام میکند،
حرکت بعدی باید رهبر حزب الله لبنان و حوثی‌ها باشد،
بگذارید، ببینید فردا این سیاست رژیم ایران چگونه ادامه خواهد داد، ب نظر من آرام آرام از قضیه فلسطین فاصله و ب انتخابات نزدیک خواهد شد،
غافل از اینکه اگر ارزاق مردم این گونه پیش رود، گوشت ران گوسفند می‌شود کیلو یی یک تومان‌ اشتباه نشود، یک میلیون تومان،

ناشناس گفت...

سانسور شروع شد،
دوباره نوشته ما را ملا خور کرد،
شاید آرشیو رزا ب داد ما برسد، واز اشغال دونی نوشته ما را پیدا کند،
داشتم می‌نوشتم که دفتر رهبری هم میدان امد، و به پاسداران اولتیماتوم داد، و گفته که قضیه فلسطین ب خودشان مربوط است،
حرکت بعدي مسوولان رژیم چه خواهد شد،
التیماتوم اسرائیل ب رهبر حزب‌ الهه لبنان، حزب‌الله لبنان الان منظورم را حتما متوجه هستید که تا صبح باید چند جا را عوض کند،
حرکت بعدي رژیم باید انتخابات را پر رنگ کند،

ناشناس گفت...

ممنون از توضیحات،
آیا کتابی مقاله ای یا امار ارقامی بابت جنایات کوروش دارید؟

Rosa گفت...

سلام رفقا و دوستان
فرا رسیدن سال میلادی را به همگی اگر جشن می گیرید، تبریک می گویم.

باشد سال سرنگونی رژیم اسلامی و همراهانش مثل حماس/داعش/حزب اله/حوثی/طالبان/کتائب.... و همه ی آدمخواران و تجاوزگران باشد.

به امید صلح و آزادی

برای

زن، زندگی و آزادی

3>

ناشناس گفت...

پشت پرده کشتارهای مستشاران ایران در سوریه، چه می‌گذرد!
آیا کسی خبر دارد،؟

ناشناس گفت...

آیا کسی متوجه و یا کشا قوس کشتار مستشاران ایران در سوریه است،
آیا این همهکشتار ب خودی خود انجام می‌شود یا گره آن از تهران است،؟

ناشناس گفت...

زمانی که موش گربه را می‌گیرد حتما شک کنید، پشت این مسئله یک چیزی است، که بعدا گندش در می‌آید!

ناشناس گفت...

مرسی‌ از همه چیز من ب بخش اضافه بارگیری مراجعه و صحبت های رفقا را دیدم و خیلی خوشحال شدم،
و ب رفیق ناشناس باید بگم من چپ نیستم و واقعا نمی‌دانم بچه‌ها ی چپ در رابطه با کورش چی میگن، دوم در رابطه با رزا جان ممنونم که آفتابی شد،
سوم باز هم تشکر میکنم که اگر دروی و یا مکانی براي دیدار وجود دارد نهایت تشکر دارم
شب و. وزتان آفتابی باشد
در دیدار دیگر

ناشناس گفت...

همانطور که در کامنتهای بالا اشاره‌ کرده بودم، این ب اصطلاح مستشار آن که در سوریه زندگی میکنند، و ب راحتی از طرف اسرائیل درو می‌شود از کجا اطلاعات میگیرند،
این روسیه حرام زاده تمامی اطلاعات و با پشت پرده که که در کامنتهای قبلی هم اشاره شده ،تاریخ مصرف آنها تمام شده را قربانی میکنند،
نباید تعجب کرد، که رژیم جمهوری اسلامی مثل ثابق، سابق خاک خالی را بمباران میکند،
سیاست هم امروزه ب گند کشیده شده،
سیاستی که در مجموع ب نفع قدرت مندان است دیگر سیاست نیست بلکه مغلطه کتری بیش نیست،

ناشناس گفت...

با پوزش مغلطه کاری، ویا دروغ پردازی

ناشناس گفت...

باورش سخت است،ولی نباید از حقیقت ترسید ،چه گوارا میگه اگر پروانه از مترسک بترسد آن موقع مشخص از گرسنگی میمیرد،
اگر بگم که جمهوری اسلامی نوکر آمریکا و اسرائیل است،خيلي اشتباه نکردم،خوب یکنفر پیدا شود و بگوید که این همه از مستشاران گرفته و دانشمندان هسته‌ای را کشته، در عوضش جمهوری اسلامی چکار گرده؟؟
مردم بیگاه و نگون بخت در ایران که هیچ پناهی ندارند، می‌گیرد ب زندان می‌برد بعدش اعدام میکنند،
از طرف دیگر غرب در این بازی خيلي زرنگ و بی سر وصدا هم اسلحه های خودشو میفروشد، و از طریق دیگر از مبارزه ضد امپریالیستی در پراز سود سرشاری برده، لعنت برشما، که حداقل با شعار حق و حقوق بشری را که در شعار رعایت نمیکنید،

ناشناس گفت...

مردم کی و چگونه ب این بازی ها متوجه خواهد شد؟؟

مردمی که هر روز ب دنبال یک لقمه نان مسئول و مشغول است، نباید ب این ترفند ها و ب این بازی ها خاتمه بدهد،
مردم عزیز ایران!!

ب اپوزسيون خود ساخته خارج از کشور اعتماد نکن ، همانطور گفتم اگر ما زرنگ بودیم مشکلات خودمان را حل میکردیم خود فاشیست در اروپا بخشی از دولت و سرمایه داری جهانی پوست ما را کنده ما چگونه می‌توانیم ب شما کمک کنیم، خود شما ابتدا باید ماهیت رزیم جمهوری اسلامی را شناخته و بطور افقی و عمل اجتماعی در رابطه با وضعیت امروز جامعه را شناسایی کرده و باید حرکت کرد،
واتساپ و استاگرام خود را مشغول کردن آب در هاون کوبیدن است،
متاسفانه جوانان عزیز ما جمهوری اسلامی را با رژیم شاهنشاهی مقایسه و ب دنبال حقیقت هستند،!
این روش و متد کاملا غلط است متاسفانه خود رزیم ب این تفکر دامن میزند،

ناشناس گفت...

چگوارا میگه اگر پرنده از مترسک بترسد آن موقع مرگش فرا رسیده نفل ب مضمون،
که من ب اشتباه پروانه نوشته بود پوزش میخوام

ناشناس گفت...

یادی از سال دهه ۶۰!

هر روز ۱۰۰ الی ۱۵۰ نفر اعدام می‌کردند، و در روزنامه‌ها هم می‌نوشتند،

آن مادران داغون و داغان، هر روز می‌رفت صحبح زود روزنامه‌ها را میخریند و اعدام ها می‌خوانند همانجا می‌انداخت و میرفتن، هزار بار این مادران و خانواده زندانیان می‌مردند و دوباره زنده ب گور میشدند،

من امروز از همین خانواده ها واقعا بدون هیچ چشم داشت فرصت‌ طلبانه سوال دارم، اگر اکثریت اعتراض می‌کردید باور کن امروز نوبت شما نبود،
این مادران خاوران آن مادران بهشت زهرا، میدانید چه کشیدن،
بخش زیادی از آنها نردند،
ولی شما ها چه کردید از همه این جنایت بی تفاوت گدشتین، چون جمهوري اسلامي در خانه شماها را نزده بود،
امروز اکثریت خانه‌ های شما را زدند و این جمهوري اسلامي ب هیچ کس رحم نخواهد کرد باز هم منتظر بمانید که این رژیم نان و آب شما را تهیه تهیه کند، باور کنید در اشتباه فاحش هستید،

ده درصد بیشتر که طرفدار رژیم باشد کافی است، اگر باور ندارید منتظر این انتخابات باشید ببیند برای شماها چه خوابی دیدند،

ناشناس گفت...

من باور کنید، با هر اعدامی با هر زندانی کردن، ب عنوان زندانی مخالفت دارم ، چون میدانم انسان را از انسانیت خود در آورده و ب چیزی تبدیل میکند، که دیگر آن انسان در آینده آن بر جامعه مفید نخواهد بود،
ابن یک نظر است حتا خیلی ها مخالفت کنند، من ب این شیوه زندگی که زندان انسان را تربیت میکند، کاملا مخالف هستم، اگر چه زندانی معمولی باشد و چه زندانی سیاسی با هر دو شیوه کاملا مخالفت دارم، تا چه رسد ب اعدام و شکنجه،
خود من زندانی دو نطامی بودم کاملآ حس و لمس میکنم،

قصد من از این موضوع کاملا روشن است،
که اعدام امروز مثل آب خوردن جمهوری اسلامی اعدام می‌کند و هیچ کس جلودارش نیست،
من در حرکت مشخص سال ۶۰ دههٔ ۶۰ را اشاره کردم و گفتم که رژیم هر روز ۱۰۰ الی ۱۵۰ نفر اعدام می‌کردند و در روزنامه‌ها خودشان با افتخار هم مینوشتن، و آن موقع اکثریت مردم ایران سکوت معني داری داشتن، قضاوت بر خود همین آدم ها و مادران داغدیده که منتظر اعدام فرزندان خود هستن یادتان باشد آن موقع نه از سازمان های حقوق بشر خبری بود و نه از سازمان ملل بی خاصیت،
حالا باید یک کار مشخص و معين کرد، حالا که رژیم در همه خانه‌ های شما را زده باید یک کار اساسی در داخا انجام داد،
چگونگی و ادامه دار آن باید ب شکل افقی و ادامه دار باشد،
باور کنید رژیم اصلا رحم رحمت و انسانیت ونمیداند چی است،
حالا خود دانید!

ناشناس گفت...

کون سوزی روحانی، و پایداری منظورم گروه پایداری هست،!

ب یاد دارم اکثر چپ ها در ایران برای آماده روحانی و رئیس جمهوری آن کمک کردند،
از آن روز چقدر میگذره!؟
آمدن همان و ۸ سال با مردم بازی کرد،
۳×۸، میشود ۲۴ سال این رئیس جمهورهای برای بقای خودشان و رژیم کمک کردند، منظورم را متوجه شدید از آوردن این پلاستیک های بی مصرف ابا و حالم و معده م ب هم میخورد،

ولی شما قبول کنید، این ۳ نفر الان رد صلاحیت شده،
واقعا چقدر مسخره و مضحک است،
این حرکت در ادبیات جمهوری اسلامی و امرو با نام پایداری ها چه معنایی دارد،
اگر میتوانید، ب من کمک کنید، این سه نفر از اونجای رهبری گذشته و ب آن جای حساس پایداری ها نرفتن، چون پایداری نخواست،
حالا ما فرض میگیریم، که قبول صلاحیت شدند ، میخواستن چه غلطی بکنند،
تو این میان چپ های ایران خوشحال هستن که این سه نفر قبول نشده،
چون ب ظن آنها اینها نوع لیبرالیسم هستن و خیلی حطرخاک هستن،

باور کنید که این چه زمانه شده که ایران ب بلا گرفتار شده،
ند
مردم گرسنه هر روز شاهد اعدام ها زندانی بعد از ۵ سالی زندان را کشیده می‌برند اعدام میکنند، اصلا مملکت بی صاحب است،

ناشناس گفت...

هشدار مادر، هشدار مجددأ @!!
من ۳ بهمن نوشتم که جمهوری اسلامي نوکر آمریکا و اسرائیل است،
آمریکا امروز روشن کرد که ما سه یا پنچ روز قبل از انفجار کرمان ب ايرانی ها خبر داده بودیم که در مراسم اقا قاسم انفجار رخ خواهد داد،
حالا متوجه شدید، که چقدر سران جمهوری اسلامی برای آمریکایی ها مهم است،
برای همين خبر مهم آمریکا بود که سران جمهوری اسلامی در مراسم شرکت نکرده بودند،

ناشناس گفت...

این خبر و یا التیماتوم آمریکا ب چه کسانی در ایران انتقال یافت،
البته از زوایه امنیتی و رابطه‌ای خیلی مهم است،
اگر بگم ب بیت رهبری بوده، اشتباه نکردم، چون در بیت رهبری تمامی سه قوه آدم دارند، چوناگر اکثریت آدمهای امنیتی و خاندان باقی مانده قاسمی در مراسم‌ شرکت نکردند باز هم اشتباه نکردم،
قصد من از مطرح کردن این موضوع بر می‌گردد ب این مردم فلک زده همه مرحم هستن ب غیر از مردم، این مردم ساده دل و بدبخت میخواهند،
بدبختی من هم همین است که من نمی‌دانم با چه زبانی باید بگویم ای مردم گول این رژیم را نخورید و بروید ب دنبال بدبختی خودتان و یک چاره ی ب آینده خودتان بیاندیشید!

ناشناس گفت...

جبهه پایداری چرا دست بالا را دارد!؟!؟

جبهه پایداری آیا هدفش حکمت و حکومت اسلامی مطلوب و مطلوب حاکميت است،!؟
در هیچ جای دنیا اصلا انتخابات معنی و مفهوم ندارد،
این مسئله مهم و اساسی رابطه رای بین مردم و حاکمیت جهان را تازه جبران گذشته حاکمان جبهه پايداری متوجه و این دفعه نه مردم و نه رهبری حالا خامنه‌ای را ب پشیزی قائل نیست،
و مردم اگر متوجه این استراتژی جبهه پايداری شده،باشند می‌توانند، در آینده نزدیک ب شکل پنهانی و کاملآ مخفی ب شکل مبارزات افقی خود را سازماندهی کنند،
چون این پایداری‌ ها همان لاجوردی ه، قصاب زندان اوین هستن،
اگر لازم باشد همان سال دهه ۶۰ که ۱۵۰ نفر اعدام می‌کردند و هیچ ابائی دهم برای معرفی ندارند، الان جوانان ما در وانساب، واتساپ، خود را تخلیه میکنند، رژیم هم ب خوبی میداند، آگاهانه، فیلترینگ و فیلتر شکن میفروشد، و مردم هم میخرد، ، این مسله برای من آزاردهنده است،
باید همان فکر اساسی که در بالا اشاره کردم باید همین حالا شروع کرد،
رژیم ب خودی خود نخواهد افتاد،، اگر نخواهی و اگر نخواهيم رژیم از درون بپوکد، باید سازماندهی افقی مخفی را شروع کرد،
پیروز باشید

ناشناس گفت...

ب نظر شما چرا جبهه پایداری ها و هواداران خشونت در رژیم می‌گوید هرچه رد صلاحیت زیاد باشد ب همان اندازه انتخابات پر رونق خواهد بود؟؟

همه آنها دروغگو و کم حافظه می باشند، واقیعت جامعه امروز ایران اگر خلاف آن بود باید شک میکردند، و یا بهتر است ، که بگویم شک می‌کردیم!!
ما که ب انتخابات در هيچ شرايطي اعتماد و اعتقاد نداریم، و مبارزات هرمی را قبول نداریم ،بنابراین انرژي خودمان را در راستاي انتخابات ب هدر نمی‌دهیم!
پادر زهر این این نوع مبارزات را مبارزات افقی و در هسته های کاملآ مخفی و در حوزه‌های تشکیلات شوراي و مناسبات ضروری و بر حسب احتیاج محلی سازماندهی کرد،!
پیروز باشید

ناشناس گفت...

واقیعت و معضلات جمهوری اسلامی ایران!!

سراسر وجودي رژیم را فسادهای گسترده گرفته و را ه نفس دچار مشکل کرده رژیم فکر می‌کند هر اعتراضات را با توان سرکوب‌ ب جلو خواهد برد،

ولی این حالت تعرضی در یک زمان مشخص راه را ب پیش نخواهد برد حتا زمانی که اعتراضات در جامعه نباشد. آنجاست که رزیم از درون میپوکد، آن حالت را از زوایه سیاسی بن‌بست می‌گویند
نمونه زیادی در گذشته داشتیم شوروی سابق، کشتار در رژیم های دیکتاتوری و ایدئولوژی یک حد و حدودی دارد، بعد از مدتی در یک شرایط خاص رژیم از درون برای سرکوب کم می‌آورد وبا اختلاف درونی در نوع سرکوب و رفرم توان سازماندهی بیش از آن برای پیشگیری و پیشرفت ناممکن است

ناشناس گفت...

چند کلمه در رابطه با انتخابات رژيم!؟

از روز فروردین ۵۸ انتخابات همش کش بود،
اصلا انتخابات در بهترین حالت،هیچ فایده برای مردم ندارد،
اگر مردم متوجه شده باشند که انتخابات کشک است، خوب خودشان در این مقطع تشخیص دادند که زندکی آنها باین اوضاع که رژيم برای آنها بوجود اوردند، باید یک چاره واقعی برای خود کوشش‌ کنند، البته یک نقطه اساسي که را نباید فراموش کرد، اوضاع نابسامان امروز نتجه ۴۵ ساله را خود مردم هم نقش داشتن این اشتباه فاحش را باید مردم قبول کند، در سایه این مردم این رژيم توانسته این شرایط را بوجود اورد،
خیلی این روشنفکران و احزاب و سازمان‌های موجود که در مجموع اگر سوار یک اتوبوس شوند، باید شک کرد، شعارهای پر طم طراق می‌دهند و هیچ موقع و هیچ وقت مشکلات مردم و رژيم را نمیگویند، علت واقعی این ناتوانی عدم شناخت از جامعه بوده،

ناشناس گفت...

خبر فوری

حتما خبر دارید نیابتی ها ۳ سرباز آمریکایی را در مرز بین سوریه و اردن گویا اشتباه نکنم کشته شدند،
در سایت های رژیم هم تایید کردند، شوخی،شوخی وضیعت داره خراب میشه جمهوری خواهان آمریکا و بعضی از دمکرات می‌گوید، می‌گویند باید تهران را زد ، بایدن شاید،ب غبایش بخورد و یک کاری بکند اما بعید است تهران را بزند، شاید نیابتیهای عراق را بزنند،
و جالب است که بیشتر در عراق آمریکا ماندن را ترجیح بدهد تا ترک عراق تازگی ها عراقی ها شکایت کردند که باید آمریکا خاک عراق را ترک کنند،
این حرکت و کشتن سربازها کار را خراب کند،

ناشناس گفت...

با درودهای فروان!!!!

همان‌طور که پيش بيني شده بود، تا زمانی که تاریخ مصرف رژیم ایران باقی است،
رژیم ایران ماندنی است،
چون این شکلی برای قدرت‌های بزرگ صرف دارد،
آخه ایران در داخل مَشغول اعدام هم وطنان است،
چون خیلی ها شاید هم میدانند، اگر آمریکا و یا و یا هر قدرت‌های بزرگ ب ایران حمله کند، دولت پوشالی ب هم میریزند،

ناشناس گفت...

دوران بایدن دارد تمام می‌شود و دوره دوم ترامپ قمار باز یا قمار برد شروع میشود،

ب راستی چی شد ،رژیمی که دوره ترامپ اول فروش نفتش ب ۲۰۰ هزار رسیده بود هیچ جایی سوخت برای هواپیما نمیدادند، الان هم جولان دارند و هم هر روز و یا چند روز و یا هفته چند نفر را اعدام میکنند،

ب راستی چه کسی این اجازه را ب رژیم داده که شامورتی بازی را هر روز ب بهانه‌ های مختلف برای خوراک داخلی استفاده و مردم هم فکر می‌کند با ندادن رای رزیم منزوی و در نهايت سقوط میکند،

ناشناس گفت...

چرا دلار گران می‌شود ب نفع دولت و ب ضررو ضربه ب تهیدستان است!؟

دلار و یورو فرقی نمی‌کند، دلار سرعت گران شدنش ب مراتب‌ بیشتر است، دنیای اقتصاد جهانی،سرمایه داری هم ب نوعی در اقتصاد ایران تاثیر دارد !
شما ابتدا باید یاد بگیرید چگونه عرض خارجی در ایران و یا بخصوص در کشورهای نفتی و ب خصوص در ایران، ب بالا و شکل صعودی همواره بر اقتصاد ایران ض
ربه میخورد،
ابتدا خیلی ساده من مطرح میکنم، قديما میگفتن اقتصاد و سیاست ب زبان ساده،
شما اگر در خانواده یک نان میسوزانید حالا فرق نمی‌کند در تنور و یا در تستر tester ب اندازه یک نان خانواده شما فقیر میشود، با دوم باید یک نان دیگه خرید داشته باشید در نتجه دو بار فقیر میشوید، در واقع صرر میکنید،
این توضیح ب زبان ساده اقتصاد سیاسی است،
حالا ب شکل کلان اقتصادی دولتی توضیح میدم اگر در جامعه تولید نباشد، فرق نمیکند، تولید صنعتی گرفته تا کشاورزی ، مثال اگر دولت عوض تولید انبوه نتواند ب اندازه‌ مصرف مردم تولید کند مجبور ب وارد کردن گندم میشود، بطور مثال ۱۰ میلیارد اگر کندم وارد ‌ند باید ده میلیارد دلار بابت گندم ارض داخلی پرداخت میشود، م دم ایران فقط در وارد کردن گندم ده میلیارد فقیر میشود،
حال مسله پ ل ملی چگونه در اقتصاد کشور تاثیر می‌گذارد،

ناشناس گفت...

باید بخوابم مرحلهٔ دوم که پول شما در بانک چگونه ارش واقعی خود را از دست میدهد،

ناشناس گفت...

با درودهای فروان!!
ما در کامنت بالا توضیح دادم که همه اقتصاد دانان سرمایه داری هیچ موقع حقیت را نخواهند گفت، چون برای آنها صرف نمیکند، منافع آنها در خطر بیفتد،
ما توضیح دادیم که در کشورهای نفتی ب خصوص ایران چون نفت می‌فروشند و کالا میخرند، در قبل، ویا در کنار این کالا رانت نفتی و دزدی و اختلاص زیاد است
اصلا در این کشورها تولید معنای خوبی ندارد،
در این کشورها برای حفظ این رانت‌های فروان دیکتاری بیداد می‌کند. با پول نفت‌ خیلی ها مزدو و جیره خوار و ب دنبال آن همه ارگانهای سرکوب برای بقای خود زندان و اعدام در درجه اهمیت برای بقا آنها در الویت قرار میگید، قبلا هم گفته بودم با توجه ب انقلاب های جهانی و یا انقلاب های کلاسیک چون ب پابان رسیه و در مقابل سرکوبها شدید و مردم هم هروز فقیرتر و پول ملی هم تبدیل ب اشغال میشود، باید اذعان کنم که اشغال در ایران ب مراتب‌ ازش آن از پول ملی بیشتر است،

ناشناس گفت...

خیلی جالب بود کا بدونيد، که دیروز که من در ارتباط تولید و پول صحبت میکردیم خامنه‌ای هم امروز و یا دیروز صحبت اقتصاد پویا و رد رشد نقدینگی و تکیه ب تولید و تذکر آشتی سرمایه‌گذاری در تولید و باید سرمایه داری دولتی و خصوصی باید کتار هم قرار بگیرند،
ببیند الهه زیبا هم در کنار دیکتاتوری خشن ب تولید فکر می‌کند واقعا ملت ایران کم شناسند و ببیند چه کسی دارد ب شما درس اقتصاد میدهد،
زهی خیال باطل‌

ناشناس گفت...

ما ب غیر از ایران، همسایه های زیادی داریم کا بیستر با فروش نفت مشغول هستن نمونه مشخص آن آزربايجان شمالی یا جمهوري آزربايجان است، آنجا دلار تقربیا ثابت و یو نرخی است مثل ایران ده نرخی نیست،
البته ناگفته نماند آنجا هم فقر بیداد می‌کند اما مثل ایران نیست
چرا ایران هروز دلار بالا میرود،،؟
چندین علت و سبب مشخص آن عدم توليد داخلی ،ب خصوص بخش کشاورزی کمک نمیکنند، از خارج که گران‌تر تمام می‌شود گندم و علوفه وارد میکنند ولی حاضر نیستند ب کشاورزی کمک کنند. کمک لازم نیست حداقل خرید گندم ب نرخ خوبی بخرند،
حاضرند با رنگ نفتی استفاده کلان بکنند ، اما ب کشاورزی و ب کشاورزان مساعدتی نشود، همانطور که در بالا اشاره کردم هر چه ارض از کشور برای خرید استفاده بشود ب همان اندازه یا بیشتر مردم ایران فقیر میشوند،
و در میان هم دلار بالا میرود،

ناشناس گفت...

خود جمهوری اسلامی هم نمی‌داند که تاریخ مصرف آن تمام شده يا نه!؟
امروز وزیر خارجه ایران صورتش سرکه ی شده و داشت آمریکا را التماس میکرد،
کتاعب،ketaef,عراق ب غلط کردن افتاده و حاضر ب شکر خوردن افتاده مسوولان جمهوری اسلامی خواب برایشان زهر مار شده، رانت خواران اختلاص گران همگی خواب ندارند، از طرفی هم رژیم مثل سابق در مردم نفوذ ندارد، کافی است آمریکا و متحدانش یک بمب ب داخل تهران و حساس ترین نقطه رژیم بیاندازد، ب نظر من کار رژیم تمام است،
ولی آمریکا ادعا دارد که هنوز رژیم را نگاه دارد،،
در آینده چه پیش آید ما همگی بی اصلاع، بی اطلاع هستیم،

ناشناس گفت...

خبرگزاری رویترز مطرح کرد که ایران مستشاران نطامی خود را از سوریه و یا احتمالا از عراق خارج کرده،

همه این حرکت‌ها نشان از ترس واحمه از حمله آمریکا و متحدانش است،
اینجا یک مسله مهم وجود دارد که ژورنالیسم ها ب آن اشاره ندارند، و یا ذهن آنها یاری نمی‌رساند،
این التیماتوم از طرف آمریکا و یا خود مستشاران نظامی از دولت خواسته که دیگر همکاری نمیکنند، و بیشتر این آدم ها که در سوریه کشته شدند، چگونه‌ لو رفتن چه کساني با اسرائیل همکاری داشته، کجائی سوراخ امنیتی تا ب حل علنی نشده،

ایا روسیه با اسرائیل همکاری کرده و یا چیزی های دیگری در رابطه با مسائل امنیتی وجود دارد که ابن مستشاران دیگر حاضر نیستند در سوریه بمانند، دومین مسئله مهم آیا شکافی در بین دولت ایران و مستشاران بوجود آمده که وصف حال حاضر را باید منتظر بمانیم ببينم حرکت بعدی آمریکا چگونه خواهد بود ، آیا خود امریکا گفته که سریع ایرانی ها سوریه را خالی کنند،

ناشناس گفت...

برخورد دو دشمن!
من صحبت از دشمن میکنم ، خصلت و خاصیت دشمن کاملآ مشخص است،
ب طور مشخص من در رابطه با مردم ایران و دشمنان آنها رژیم ایران است،
در حال حاضر مردم نه تشکیلات دارند و نه دولت هستن، اما رژیم ارگان سرکوب دارند زندان دارند و اعدام میکنن،
خوب حالا بطور مشخص در حالت کلان در حد جهانی بین اروپا و امری کا منظورم آمریکا است با روسها،
همین امروز برای بار چندم ۵۰ میلیارد یورو برای جنگ با روس‌ها ب اوکراین کمک کردند، این مثال ها. ا میزنم و شما متوجه بشین دوشمبا هم شوخی ندارند،
علنا هم اعلام می‌کنند و از هیچ کس هم ابائی ندارند،!
حالا لطفا ب من بگین چرا آمریکا و ایران موش و گربه بازی میکنند، ،شما مگه با هم دشمن نیستید ایران مگه آدم های سما. ا نکستن، پس چرا ب هم نان قرص می‌دهید چرا با افکار مردم نگون بخت ایران و خاورمیانه بازی میکنید،
لطفا یکی پیدا بشه و ب من جواب بدهد،
سپاسگزارم

ناشناس گفت...

فکر کنم دقیقا متوجه شدید دوستان!
نوشتم علنا ایران می‌گوید که آمریکا دشمن آشکار ما است، الان هم داره ب اسرائیل کمک می‌کند تا مسلمانان فلسطيني قتل و عام بشوند،
آمریکا هم میگه ایران در همه جا علیه ما عمل مستقیم و عیر مستقیم دارد بنابراین دشمن آشکار ما است اخیرا هم سه نفر از سربازان ما را کشته حالا چقدر در عراق با بمب های خیابانی سربازان را کشته فعلا بی خیال،
حالا بطور مشخص فرق بین دو مثال بالا که اشاره کروم، ایران منظورم رژیم ایران با مردم
دوم اوکراین با روسیه که اوکراین که کمک های کلانی از عرب می‌گیرد اشاره امروز هم ۵۰ میلیارد یورو را گفتم و نوشتم
می‌ماند آمریکا و ایران مردم را سرکار گذاشته امروز و فردا می‌گوید و بهم از. آه دور اله و به له میکنم

ناشناس گفت...

چرا جمهوری اسلامی ایران ماندگار شد؟؟

سیاست های اقتصادی سیاسی رژیم از اول بر منافع قدرت‌های بزرگ بود،
از زمانی که خمینی با اعلام اقتصاد مال خراست، هیچ کس جرات نکرد بگه ای مردیکه عقب مانده این کص و شعر چی که میگی،من فکر میکنم از زوایه روانشناسی و علمی خمینی مردم ایران ب خوبی شناخته بود که این مزخرفات را در جامعه تکرار میکرد !!
حداقل یک سازمان یک روشنفکر نبود که با صدای بالا بنویسد و بگوید، این چه بساطی است که خمینی دارد میگوید،

اگر برای توصیف و توضیح که چرا جمهوری اسلامی ماندگارند شد نقطه آغازی برای این موضوع خوبی است،


گبی که خميني با مجاهدین از آغاز دهه ۶۰ بود، او گفت اسلحه هایتان زمین بگذارید و یا تحویل دهید من ب سراع شما مایم، با شنیدن سخنان امام مجاهدین اجمز شد،
گروهای چپ که سخن باید کوتاه باشد،چپ همیشه از اوضاع و مردم عقب بود
سخن باید کوتاه باشد، مردم دقیقا تشخیص داده بودند، که خمینی آینده مردم که بهشت بوده باور داشتند که همگی ب بهشت میروند، اما چپ ها هنوز در ماهیت خمینی و دولت او هر روز تحلیل آنها عوض میشد،
با شروع جنگ و خاتمه جنگ ۸ سال طول کشید از زمانی که خمینی قدس را میخواست از راه کربلا آزاد کند در عوض جام زهر را توش کرد ولی حاکميت او با کمک قدرت‌های بزرگ که در دام آنها خواسته و یا نخواسته شده بود ب خوبی پیش می‌رفت بخش زیادی از مردم ایران تلف شدند ولی این مردم نگون بخت هنوز از خمینی و حاکميت آن دفاع میکرد دند،

ناشناس گفت...

در ادامه ماندگاري رژیم!

مبارزات مردم چون بدون تشکیلات مشخص افقی و نداشتن سمت و سوی واقعا و عدم شناخت از ماهیت واقعی رژیم با شکست مواجه‌ شد،
مبارزات مردم بیشتر خیابانی و نبود پیوند با کارگران هم را می‌توان بخشی از شکست‌ نام برد البته خود کارگران هم با نداشتن یک تشکیلات افقی با این ضعف بر خوردار بود،
۴۵ سال شوخی نیست رژیم ایران با کشتار و اعدام و سرکوبی منزم همواره در درجه اول اهمیت قرار گرفته بود، و هیچ موقع از آن عامل نبوده،
در نتجه توهم توده ها و نبود یک تشکیلات سراسری شکل افقی و کمک قدرت‌های بزرگ آمریک و اروپایی رژیم ماندگار شد
دلایل زیادی هم وجود دارد، که واقعا در حوصله این کامنت کوتاه نیست،
پیروز بلشسید،

ناشناس گفت...

کشتار سيستماتيک رژیم و داشتن مردم متوهم، در حوزه مذهب تشیع و حاکميت، برای نمونه تعداد زیادی که از رانت نفتی و سپردن پول برای پیش خرید ماشین های سواری، و باری، در این میان فقط طبقه متوسط نیست هستن کسانی که مستاجر هم هستن با نوشتن نام خود برای ماشين و فروش آن برای ديگران آلوده این طرفندهای رژیم شدند،
جمع این مسائل در مبارزه‌ با رژیم ناتوان و در یگانگی و همدلی بزای سرنوشت آینده مردم توهم زده تأثیر منفی دارد،

ناشناس گفت...

بعد از ماندگاری رژیم تا ب حال، آیا بر گ برنده ی برای مردم ايران وجود دارد؟؟

هیچ پدیده ی ب خودی خود و بدون عمل اجتماعی ب تنهايي نمی‌تواند مثمر ثمر باشد،
با توضیحات که من در وضعیت جنبش های اجتماعی در این ۴۵ سال اشاره کردم، آیا برای مردم ایران برگ برنده ی ب این زودی وجود دارد،؟

ناشناس گفت...

یاد داشت های روزانه‌،!!

افکار عمومی برای قدرت‌های بزرگ و بعدش دولت‌های ذلیل مثل عراق سوریه و ایران یعنی کشک،

کشک ب معنای واقعی می‌شود، نوکر با مواجب،
ذلالت و ناتوانی فقط در پول و نوکری خلاصه نمیشود، بلکه عادت های همیشگی برای ب زنجیر کشاندن مردم بی دفاع، از طرف دیگر سربازها که برای رسیدن ب پله هالیودی که نتواستن در سیاه لشکر فلیم های دو زاری اشتراک داشته باشند ،حاضرند برای دلارهای حداقلی بروند و کشته شوند، و پول های قرار دادی حداقل بد از کشته شدن ب پدر و یامادر و فرزندان آنها برسد. این شد زندگی بردگی دوران قرون وسطایی بهتر از این بود،!
حالا ب نمایش مسخره آمریکا بعد از دست دادن سربازهای خود در خاک اردن و با التیماتوم قبل ب ایرانی که مستشاران خود را خاک عراق و سوریه ترک کردند آمریکا حالا شیر شده ب زمین خالی شليک میکند،

ناشناس گفت...

سازش علنی و رسوایی دمکرات های آمریکا،!!

از زمانی که احزاب برای خدمت ب مردم‌ علنی شد، در کنار آن أحزاب دروغ های بزرگ هم در همراه با أحزاب شروع ب رشد و نمو کرد،
از آنجایی که أحزاب فقط آمریکا نبست، که این دروع بزرگ را همراه با دنیای امروز دوام آورد،
اصلی ترین مسائل که باید ب آن اشاره کرد مردم دنیا جهان امروز است، که با أحزاب دارند له و لورده می‌شوند ولی با لج بازی و ندانم کاری خودشان را ب نفهمی زدن‌ خود را سرکار گذاشته و اسرار ب روند کچ اندیشیدن کرده و ب نابودی خود اسرار دارند!

ناشناس گفت...

معجزه نجاتی

ایران در مدار سرمایه داری جهانی!
عقل سلیم و نجات ایران در چارچوب اهلی شدن سرمایه داری جهانی، وقتی صحبت از دولت ها می‌شود، بخش زیادی از شامورتی بازی آمریکا و دولت ها که ایران و روسیه هم در این گاتوگوری میگنجد،
میلیاردها یورو و دلار از جیب ما دزدی آشکار برای آتش جنگ سرازیر می‌شود،
ایران امروز علنی اعلام کرد که بیش از ۲۵ کشور جاسوس های جهان شناسایی کرده، این هم از اون حرف های است، که نباید شوخی گرفت، دوباره، صد باره برای فریب مردم آدرس غلط میدهند،
واقعا از جان مردم چه ميخواهند،

ناشناس گفت...

ببخشید منظورم جاسوس های اسرائیل است که رژيم ایران ادعای شناسایی آنها را اعلام کرده،
دوباره چه خوابهای برای مردم ایران دیده باز هم شاهد اعدام ها در ایران باشیم!

ناشناس گفت...

اش آنقدر شور بود که صدای بی بی سی هم در امد، تقل ب مضمون
بی بی سی گفت اهداف و این که آمریکا کجاها را زده و چقدر مردم یا از نیابتی کشته‌ شدند را میشود معلوم کرد،
مادامی که این بازی های ایران و آمریکا طرفدار دارد قضیه ادامه دارد، بیشتر این طرفدار ها سلطنت طلبان و مجاهدین هستن، ای در حالی است که این دو گروه ب خون همديگر تشنه هستن،

ناشناس گفت...

سخنرانی معاون سیاسی سپاه آجودانی!
ایشان امروز در اردبیل گفته بعد از بعثت رسول اکرم انقلاب اسلامی بزرگترین حرکت تاریخی اسلامي و نقطه عطف تاریخ است که خمینی امام آن را احیا کرد،نقل ب مصمون،
من امروز ب یاد دو قرن سقوط زرین کوب افتادم،
که می‌گفت من در حین جنگ جهانی دوم در فرانسه تحصیل میکردم شاهد چيز های بودم که ب هم وطنان خودم توضیح میدهم
میگفت که هیتلر بعد از تسخیر پاریس که بیشتر از سه روز مقاومت نکرد تسلیم شد، و تعدا زیادی از افسران و سربازان هیتلر ب زنان فرانسه تجاوز کردند، و وقتی که بچه های آنها ب دنیا میامدند،
اسم بچه های خود را هیتلر و آدلف و عمره میگداشتن، بیشتر نام ها آلمانی بودند و مردم فرانسه این حرکت را با افتخار یاد می‌کردند تا زمانی که ب ایران بر گشتم وب خود مردم ایران فکر کردم و دیدم که حمله اعراب ب ایران مردم ایران با افتخار ابن تجاوز را جشن میگرفت و نام بچه های خود غلام رصا و مهدی و عمره میگذاشتن و فرانسه را فراموش کردم و عمیقا ب آینده خودمان گربستم
این است زندگی نکبت بار ما،
۳ روز تسلیم فرانسه از من بود،

ناشناس گفت...

بابا اینها از رو برو نیستند،( آقا )میگه که خواص بیایند رای بدهند،
پسر خجالت هم چیزی زیاد بدی نیست، ولی دست بردار نیستن ته قضیه اینها خوشحال هم هستن که مردم رای نمی‌دهند، چون انتقام بعد رای گیری بیشتر می‌شود، هر چند از روز اول قیام چون ای حاکميت دنبال تک صدای بودند، انتقام‌جویی جز زات این جماعت است،

ناشناس گفت...

چرا ب اینجا رسدیم!؟
ابتدا باید توضیح بدهیم که چپ ها با اعتراف ب بحران و در ادامه آن آیا این بحران ب مارکسیسم و لینسیم ارتباط دارد، اگر این چنین است،ما کمونیسم های شورایی و تمامی جناحهای مرتبط ب آنارشیسم با این پدیده باید چگونه باشد؟؟

دوران خالی بندی وتوجیع تئوریک اعم از بحران رهبری، و ماتریالیسم تاریخی، و عدم درک مارکسیسم و دیکتاتوری پرولتاریا ب پایان رسیده، منطور من در حوزه‌های جهانی و ملی است،
مقایسه سرمایه داری جهانی و مارکسیسم موجود،

چرا سرمایه داری پیروز شد؟؟
مهم ترین و اساسی ترین نمونه تاریخی أحزاب و سازمان‌های که از طریق های مختلف که ادعای مبارزه طبقاتی داشته و دارند ،و با مطح کردن این طبقه کارگر توان مبارزه )طبقاتی را ندارد،۱(۱) ما باید این رسالت تاریخی بر عهده ماست،

ناشناس گفت...

توضیح شماره ۱ در رابطه طبقه کارگر!
روشنفکران أحزاب و سازمان‌ها در بهترين حالت نظریه لنیسم، همگی موتفقولند، که از آنجایی که طبقه کارگر مشغول‌اند یعنی بطور تمام وقت برای سرمایه دار کار می‌کند و چون توان خواندن و نوشتن ندارند ، بنابراین ما وظیفه بردن آگاهی سوسیالیستی ب درون طبقه کارگر هستن ، آن هم ب شکل نفوذی، حتا این نگون بختهای بختگی، نوع رابطه ديالوگ را بین طبقه قبول ندارند،
این تفکر بر می‌گردد ب دورانی که برای طبقه کارگر مانیفست درست میکنند، از طرف آنها کارگران را برای انقلاب تدارک می بیند،

ناشناس گفت...

بدون تئوری انقلابی، جنبش انقلابی غیر ممکنه!!
هسته اولیه،این نظريه کاملا یک دید انحرافی و غیر علمی و در آخر یک نظريه اجتماعی کودتای است،
یک نظريه اجتماعی در درون جنبش انقلابی در بطن جامعه و در کف کارخانه ب توسط کارگران انقلابی آگاه با کمک دیگر کارگران و در جامعه ب توسط مردم آگاه مطرح و در عمل اجتماعی و در حیات آزاد قابل اجرا، و چگونگی آن را باید بطور مشخص توضیح خواهم داد!!

ناشناس گفت...

بعد از شکست، کمون پاريس و سازمان‌های مختلف در خاکسترهای ب جا مانده از این شکست،مبارزات هرمی و احزاب و رهبری،ب شکا قارچ های هرز و بی ریشه رشد کردند،
این سازمان‌های چپ و بوجود آمدن روشنفکران متعددی از دل این مبارزات و یا جنبش توده‌ی شرایطی را بوجود اورند،
علت شکست کمون را عدم رهبری، و نبود دیکتاتوری پرولتاریا میدیدن، این در واقع تحریف واقعی و نبود حتا یک فاکت تاریخی از این جنبش عطیم از حرکت کمون بود،
از این زمان و شکست و سرکوب وحشتناک کمون پاریس مبارزات هرمی، و رد مبارزات افقی جنبش کمونیسم شورای و تمامی مبارزات آنارشیستی ب افول رفت،
چرایی این تفکر و سربرآوردن مبارزات هرمی در شکل رهبری را باید مفصل‌ توضیح خواهم داد،!

ناشناس گفت...

ابتدا باید کمونیسم و آنارشیسم، با مارکسیسم و لنیسم، باید جدا کرد،!
کمونیسم قبل از مارکس وجود داشت، زیاد ب عقب نمی‌رویم، نمونه مشخص آن کمون پاریس بود آنجا کمونها ب شکل کمونیسم و آنارشیسم اداره میشد، انسان ها کاملا ب شکل دمکرات ، و دمکراتیک و همدلی فوق‌العاده برای حیات آزاد مبارزه و همکاری میکردند، ظهور و عمل اجتماعی آن هیچ نقشی در رابطه کمون نداشت تازه هم داشت مانعی در پیشبرد کمون میشد، که کمون با درایت تمام تمامی نظریه اجتماعی را در نوردیده و ب جلو رفت،
مارکس مطرح می‌کرد که بورژوازی در فرانسه رشد نکرده نباید مبارزه را شوخی گرفت،
این یک فقط یک نمونه از کمونیسم بود البته در قرن‌های گذشته کمونیسم ب شکل‌های مختلف با فئودالیسم و سرمایه داری مبارزات شایانی داشته که در حوصله این کامنت نیست،

ناشناس گفت...

معامله پشت پرده!
نظم
دنیا داری و ذلالت،دولت داری برای پیشرفت و پیشبرد،مقاصد پلید،آن هم براي دروغ علیه مردم جهان، آیا این نوع زشتی را چگونه دولت ها و سرمایه داری جهانی توجيه روانی براي نظم جهان دارد،
این آشفتگی در دنیای امروز چگونه توجیع خواهد شد !
مزدوری آخرش براي پول، و پولدار شدن، و از طرف دیگر براي ملتی که براي گذراندن زندگی خود بر اثر همین دولت ها عاجز مانده‌اند چگونه توجیع میشود،
این هنر نیست من دست تو را باز میذارم تو بیا بزن بعدا من میام تو را میزنم،
آیا این است تمدن بشری!؟
نفرین و لعنت ب این تفکر!

ناشناس گفت...

اگر وضعیت دنیا همانطور که ترسیم کرده‌اند آیا راه بر گشتی وجود دارد !؟
آیا خامنه‌ای و بیتهش، سازمان‌های اطلاعاتی ش، یک روز ما از خواب بیدار بشیم ،ببینم که اين ها استفاع داده و یا بگن که ما می‌خواهیم رفراندوم انجام بدهیم،!
هیچ کدام از تین رویدادهای موجود حتا اگر هم عملی بشوند هیچ فایده ی ب حال ما مردم ایران ندارد،
آیا در دنیای امروز که تما سرمایه جهان دست تعدای انگشت‌ شمار است حاضر می‌شوند که پول خودشان‌ را بین مردم جهان تقسیم کنند،،
طبیعتا نه هیچ کس در این روزگار حاضر نیست که از قدرت و پول خود گذشته و بیایند و ب مردم‌ بپیوندد!
پس مردم در میان چه کاره هستن چگونه با این وضعیت زندگی انسانی داشته و یا زنده بمانند،
من هیچوقت نمی‌توانم از طرف مردم صحبت کنم ولی میتوانم بکم، اگر این کار را بکنند، شاید موفق بشن،
خود من در زندگی فردی خودم بعضا ماندم و از کارهای خودم متنفر میشوم چون تنها نیستم نمی‌توانم فردی تصمیم بگیریم، و لی هر روز تلاش می‌کنم از وضعیت بیام بیرون،

ناشناس گفت...

ب نظر شماها دنیای مسخره‌ای نداریم!؟
واقعا وقتی در همین دنیای مسخره ب هر حال یک وظیفه عمومی ب شکل امروزی.د ارد،
این طور نیست،؟ شما در نظر بگیرید، آقای خامنه‌ای برای زجر کشیدن مردم غزه خیلی ناراحت است اما مردم ایران حداقل ۶۰ درصد در حد فقر مطلق و یا نسبی هستن اصلا ناراحت نیست، کلی از مردم ایران زجر کش و مرحوم از آزادی است اصلا ناراحتی نمیکشد،
در دنیا بيشترين اعدام ها را داریم اما اصلا ککش نمیگزد،
از طرفی خود. ا رهبران شیعیان جهان می‌داند ولی برای درصدی سنی در غزه خیلی ناراحت است،
ب نظر شما این نگاه مسخره نیست،؟؟
آیا این تصادف و یا تناقض مسخره نیست؟؟

ناشناس گفت...

خاطره، خاطرات، xatereha
ساعت ب طرف ۲ شب در حرکت است، هوا روی ۱۵ درجه زیر صفر است،
من حقیقت یاد خاطرات و ب یک خاطره خیلی ب یادم اماد، که آن را ب یاد اون رفیق با ارزش با دوستان و یا دوستداران آرشیو رزا تقسیم میکنم،!
در این مورد بعد فکوس کردن روی هر خاطره انسان را ب جایی می‌برد که از آن حالت خاص نمی‌توان زود گذر کرد،
البته توضیح و توصیف ب زبان مادری خیلی گیرا و با مفهوم است با زبان دیگر آن نامفهوم خیلی ضعیف است،
ولی این خاطره هیچ موقع از زهنم بیرون نمیرود،من در همین سایت خاطره ی از زندان گفته بودم که کسی از خواندن این خاطره خیلی ناراحت و چندین فحش ناسزا ب من نسار کرد، که هیچ کس از من دفاع نکرد ، فقط یک نفر از من دفاع کرد،
خیلی ها من را می‌شناختند اما اصلا سری تکان ندادند، من تنها در میان جانواران درنده فق یک نفر حیثیت و معرفت خود را در میان گداشت، واین برخورد ب یادماندنی ب زندگی سیاسی و عمل اجتماعی من جای خود دارد،
و آن شخص و شخصیت اسم آن رزا است،
سپاسگزارم

ناشناس گفت...

رمز سکوت!
بعد از اعدام چهار تن از اعضای کومله زحمتکشان !!!
بعد از یکدست شدن تمامی هیئت حاکمه و ب اصطلاح رهبری، برای کشتن مردم بی دفاع دیگر احتیاج ب دادگاه، قاضی نیست، حکم لاجوردی جلاد اویم تحقق پیدا کرد،
هشدار ب مردم‌ ایران!!
از هر کس در ایران بپرسید آینده ایران چه میشود، همه بدون یک جواب منفی همگی متوفق القول می‌گویند سال آینده گوشت کیلوئی ۱ میلیون شاید هم بیشتر همه و همه چیز گران خواهد شد هر کس و کسانی اعتراض کنند ب شکل کاملآ وحشتناک سرکوب خواهند شد!!
نقطه اصلی و اساسی، این است ملتي که آینده خودشان را می‌داند چرا حاضر ب خوب شدن وضعیت اقتصادی سیاسی خود نیستن،
در هیچ نقطه جهانی از زوایه بین‌المللی و ملی درک این مسله کاملآ روشن است،
که اگر تو میدانید در آینده وضعیت تو خراب می‌شود باید با عمل اجتماعی خود این رویداد تاریخی ،اجتماعی خود را باید عوض کنی ، ب روایت دیگر تو ب زندگی آینده خود آگاه هستی چرا باید سکوت کنی!!

ناشناس گفت...

حلقه خودی‌ها تا کی می‌توانند با مردم فرصت‌ طلب حاکميت جمهوری اسلامی ایران نگاه دارند!؟

همانطور که در کامنتهای بالا اشاره‌ کردیم، مادامی که یک عده فرصت طلب و منفعت طلب باشند حاکميت با ارگانهای سرکوب می‌تواند ادامه داشته باشد. خيلی ها اعتقاد دارند، که وضعیت فعلا ادامه خواهد داشت، تا رژیم از درون میپوکد و آن موقع رژیم نمیتواند،وضعیت و کنترل را از دست خواهد داد،
يعني هيچ انقلابي رخ نخواهد داد،
شما در نظر بگیرید، در لیبی و بغداد و در آینده در ایران مردم انقلاب نکردن، فراموش کردم شوروی سابق چگونه فرو ریخت،
ب روایتی عوامل خارجی، در عوض شدن حاکميت نقش داشت،
در شوروی سابق ا زدرون پوکید،ایران هم بیشتر تغییر این گونه خواهد شد،
غرب در آینده با بحرانی که درش درگیر تست شاید شرایطی بوجود بیاید که با آمدن ترامپ وضیعت در اروپا تغیر خواهد کرد، پوتين هم حاضر ب عقب نشینی نخواهد شد،

مجموعه این مسائل شاید ب فشار ب جمهوری اسلامی شاید این پوکیدگی برای سرنوشت آینده رژیم خوب نخواهد بود،
پیروز باشید

ناشناس گفت...

بدبختی شاخ و دم ندارد!

آمریکا از مردم ایران دفاع کرد، معنی و مفهوم آن از نظر. مردم و مسئولان رژیم چه می‌تواند باشد،
آیا نظری دیگری وجود دارد که چرا آمریکا در مرحله پوسیدگی و افتادن رژیم از مردم حمایت می‌کند. حمایت لفظی چه معنایی می‌تواند داشته باشد،
عده زیادی هستن، و می‌نویسند و می‌گویند اگر غرب و اپوزسیون قلابی نبود تا ب حال وضعیت ب شکل دیگری رقم میخورد،

حالا که باز هم سر و کله این آمریکا و اروپا پیدا شد، وضعیت موجود ب نفع رژیم تمام خواهد شد،
از طرفی میگوید که رژیم فقط ۲۵ الی ۳۰ در صدها دار دارد، از طریق دیگر هم مسائلی دیگری را مطرح میکنید که ب ماندگاریی رژیم کمک میکنید، مردم هم انگشت‌ ب دهان ماندند که چه خواهد شد حد اقل من معتقدم که ۵ سال دیگر ب عمر رژیم اضافه شد،

ناشناس گفت...

نطر شما در رابطه با مصاحبه اخیر بین پوتین و ژورنالیست سابق فاکس‌نیوز چگونه تحليل می‌شود!؟؟

برای اولین‌بار در تاریخ ژورنالیستی گویا ۲۰۰ میلیون انسان ها گوش کردن، مقایسه با سیاست مداران اروپایی که بیشتر از یک میلیون نیست، باعث توجه است،
من در میان اثر اجتماعی و سیاسی این مصاحبه را که اروپایی ها در بحران‌ هستن برایم قابل‌ لمس است،
واقعا این موضوع مصاحبه چی داشته که مردم اروپایی ها را ب وجد اورده، البته جمهوری اسلامی ایران هم در حد سانسور زیاد بدش نیاد، توده‌ی اکثریت هم در میان کمی سود برد،
چیزی که برای من شاید مهم باشد،این جنگ سرد بی روح می‌تواند ،،ب نفع مردم جهان باشد،
پوتین که خودش قبلا در G 8 بود و روزی نزدیک ب یک میلیارد گاز و نفت میفروخت، چگونه ب دام بایدن بوزینه افتاد کسی که دست چپ و راست خود را تشخیص نمیدهد،
باید کمی ژرف‌تر ب این موضوع باید فوکوس داشت، من دنبال ضرر و زیان دولت ها نیستم ، هر چند این دولت های بی وجدان از کسیه مردم هميشه دزدی میکنند،
الان وضیعت مردم روسیه خوب نیست هرکس اعتراض بابت جنگ انجام دهد کاملا سرکوب می‌شود این نشان می‌دهد مردم روسیه حاضر ب جنگ نبود،
دولت‌ های غربی هم از طبقه متوسط و بد هکاران بانکی یک طرفه دزی کلان کرد، بابت همین قضیه طبقه متوسط ب زودی ورشکستگی کامل سوق داده میشود،
از سوالات اساسی دور شدیم، صحبت از مصاحبه پوتین بود ، آیا پوتین توانست در اروپا ب عنوان‌ متجاوز شناخته شده بود، آیا توانست تبرئه شود، ب نظر من آره کمی ب افکار عمومی تاثیر گذاشت، هر چند در غرب مدیا کاملا سانسور کرده بود،
صحبت های پوتین بیشتر در رابطه با مردم اوکراین بود، و دیگران را متهم ب کودتا و در آینده امیدوار بود که اوکراین و روس‌ها یک ملت‌ هستن و ب زودی پیوندهای خود را خواهند داشت،
دوم در رابطه بدهکاری آمریکا ب دولت‌ها و چاپهای دلار بدون پشتوانه، یعنی دلار های کاغذی که این حرکت می‌توان در اقتصاد جهانی و فقیر شدن ملت‌ ها بيانجامد، ولی همین آدم وقتی جز جی ۸ بود این حرفها را ننیزد،
سپاسگزارم

ناشناس گفت...

در ادامه این مصاحبه باید خاطر نشان بود که اگر این اختلاف در حد سانسور و جنگ سرد بماند، زیاد ب نفع مردم نیست،بلکه بیشتر هم تاثیر بد هم خواهد داشت، مثلا مبارزات ضد امپریالیستی، که این سیاست در شوروی سابق و ۴۵ سال جمهوري اسلامي،
نتجه این سیاست در شوروی سابق و خود جمهوری اسلامی غیر مستقیم ایران خود را با روسیه جمع می‌بندد، چقدر ضربه ب مبارزات مردم ضربه زد و کلی جمهوری اسلامی اعدام کرد،
بنابراین سیاست پوتین زیاد ب دل برو نیست،
این قطب بندی بیشتر بازی است تا در چارچوب ب نفع مردم باشد،
مردم جهان چگونه میتواند، مثلا نظر پوتین در رابطه با چاپ بی حد و حساب که ب چاپ دلار کاغذی معروف شد، هضم کنند،
هر چند، آنقدر مردم دنیا عرق در مشکلات هستن، ب فکر این معضلات و بیچارگی خود نیستن،
مردم جهان حتا در رابطه با جنگ غزه و مبارزه با جنگ عقب‌نشینی کرده و کاملا پاسیو هستن، حالا مقداری در آلمان و دیگر کشورهای عربی حرکتی انجام شو ولی زود فروکش کرد،
سیاست پوتين در همکاری با رژیم ایران و ادامه آن و بدون انتقاد خشک خالی از ایران در این میان نمی‌توان فراموش کرو،
پیروز باشید

ناشناس گفت...

اجاره‌ نشینی،
اگر جمعیت تهران را بيست میلیون حساب کنیم، حدودا ده میلیون مستاجر است،

۵ میلیون صاحب خانه داریم، که اکثرا طرفدا. رزیم هستن

ناشناس گفت...

من فقط ب شکل تخمینی اشاره کردم که ده الی ۱۵ در صد تهرانی جز طبقه متوسط بالا هستن که بیشتر طرف ار دولتی ها هستن یهنی سرمایه دار هستن اون ۳۰ در صد هم صاحبان خانه که مستاجر دارند و نانشان در روغن هستش،
از این رو گفتم که که این پنج میلیون طرفدار دولت هستن حالا نمیدونم این آدم ها چند درصد در انتخابات شرکت میکنند، تازگی یعنی امروز شنیدم رئیس جمهوری برای هر فرد ۲۵۰ هزار یارانه ریخته هر کس برداشت کند ب معني این است که در انتخابات شرکت کرده!

ناشناس گفت...

پرندگان در گوشه ی دور از مردم می‌میرند،
اما جانواران در سراشیبی قدرت،چیزی برای گفتن ندارند!پرندگان در تاریکی شب هر روز بدون هزینه ی به لانه خود بر می‌گردد!
جانوران با هزینه فراوان مردم را ب نیستی و خود را فنا میدهن!

ناشناس گفت...

جانوران از زندگی اجتماعی خود،مورد متنفر مردم قرار میگیرند،
پرندگان در تنهایی مطلق می‌میرند،
جانوران همیشه یاد گرفته میدرند، و سیری ناپذير ب زندگی ادامه و در سراشیبی مرگ را فرا می‌خوانند،
از باز ماندگان جانوران همان را ..... انتخاب میکنند،
پرندگان هم می‌میرند و هم جانوران،
ولی این کجا و آن کجا!!؟؟؟

ناشناس گفت...

ای کاش برای پرندگان غروبی نمی‌داشت، برای جانوران روز و شب مهم نیست، آنها در روشن روز و غروب شب هم مهم نیست میدرند درخشش، و روشنائی مفهومی ندارند، پرندگان برای سحر روشنائی لحظه شماری می‌کنند، آنها همواره عاشق روشنائی و در قلبها لانه کرده و همواره طبش قلب آنها ب زندگی انگیزه می‌دهند!!

ناشناس گفت...

مردم بی پناه!

یک روزهای در دولت ها چیزی ب نام دولت رفاه بود، وظیفه دولت رفاه ب خودی خود ب وجود نیامد، بلکه بر اساس یک متد و یک روش مبارزاتی کارگران در چارچوب نظام بود،
مدت زمان دولت رفاه کوتاه بود،
در اروپا تمامی کمک های اجتماعی پایان یافت، فاصله طبقاتی هر روز با بحران جامعه سرمایه داری بیشر میشود،،
بطوری که امروز با جنگهای متعددی که شروع شد، طبقه متوسط هم هر روز فقیر میشود،
بحران جامعه سرمایه داری و افت ارزان شدن خانه‌های مسکونی، و بالا رفتن رنت بانک‌ها فشار بر گرده مردم راهی برون رفت از این اوضاع نیست،
مبارزات مردم علیه بانک و جنگ می‌توان گفت که ب صفر رسیده،
و مردم بیشتر با کارت اعتباری زندگی میکنند،

ناشناس گفت...

واقیعت آینده اروپا و آمریکا چگونه خواهد شد!؟؟
زندگی واقعا سخت و سخت خواهد شد،
اعتراف ب این در اروپا برای خیلی‌ها سخت است، حنا برای کسانی که خود در اروپا زندگی می‌کنند،!
باور آن زمانی روشن خواهد شد، که خانه و زندگی خود را از دست خواهند داد،
حتما منظورم را متوجه شدید!
کسانی که مسافرت و زندگی روزمره را از کارت اعتباری استفاده میکردند، هم جواب منفی خواهد داشت، آن موقع آخر خط وخطر است،

ناشناس گفت...

قتل‌ کارگر شهرداری،ب تصور اهانت،!
در هیچ جای دنیا ب صرف گفتن چیزی کشته‌ میشود،!
حتا در هیچ جای دنیا، هيچ دولتی جرات کشتن ب صرف حرفی علیه حاکميت و یا رهبری کشته‌ میشود، فقط دو کشور امکان کشتن ب صرف کفتن، گفتن حرفی علیه رهبر وجود دارد، روسیه و ایران آن هم در قرن ۲۱ ب نظر شما چگونه باید این جنایت را می‌توان توجيه کرد،
یک کارگر چه وزنه ی می‌تواند علیه رهبری و حاکميت داشته که ب صرف لعنت ب رژیم کشته میشود،
در روسیه یک رهبر مخالفت پوتین در زندان ب نام ناتالی بعد از چند سال آن هم در یک نبرد نابرابر در زندان قربانی می‌شود
ب نظر شما واقعا دنیا بی صاحب است، آدم می‌ماند چه بگوید، واقعا چه دنیای گندیده ی است،!

ناشناس گفت...

با پوزش
الکسی ناوالنی چند روز پیش در یکی زندانهای روسیه ب قتل رسید،

ناشناس گفت...

دنیای مسخره، و دروغ گو!!
همه دولت‌ها و در قانون نا اساسی خودشان، میگویند همه مردم ایران باید خانه و دو وعده غذای گرم و اگر مریض شدند باید مداوا شوند،

حتما منظورم را متوجه شدید، یعنی همه مردم جهان باید ب عنوان شهروندان حق خانه تدریس و مداوای مجانی جز حق شهروندی است،
واقعا برای روشن شدن این موضوع مهم چه باید کرد
ب نظر شماها که از حقوق شهروندی خود دفاع نمی‌کنید، چه باید کرد،
اینجا موضوع مشخص است، همانطور که بالا گفتم و نوشتم، معلوم است که آنهایی که از قانون دفاع می‌کنند خود دروغگو هستن، مانده که شما و من و کل مردم جهان چرا برای این امر مهم مبارزه نمیکنند،!؟؟

ناشناس گفت...

صبح روز ۲۹بهمن۵۸ ۴ رفيق شورایی توماج، مختوم جرجانی و واحدی را رفيق دوست بی شرف و جاکش کشت،
از آن واقع وحشتناک ۴۵ سال گذشت،
مگر چهار رفيق شورائی چکار کرده بودند،
کاری که شاه طرفدار فئودالها رمین های زراعی. را با زور دهقان ها گرفته بود، بد از قیام شکست خورده مردم ایران این چهار فدایی شورایی زمین را بین دهقانان تقسیم کرده بود، جرم این چهار آذرخش این بود،
رژیم ایران هم با رژیم شاه هیچ فرقی نمیکرد، هر دو طرفدار رژیم سرمایه داری بودند،
ننگ و نفرد بر هر دو رژیم سرمایه داری
درود ب شرافت چهار فدایی شورائی

ناشناس گفت...

چرا من چپ ها و خیلی ها را جدی نمی‌گیرم!

بعد از بین رفتند خیلی از رفقای شورائی در گروها،بخصوص رفيق جرجانی و سه تن رفقای او و فراموش شدن از طرف سازمان‌های آنها دلیل روش برای ما رفقای شورائی است،
چرا بعد از متلاشی شدن سازمان‌های چپ هنوز فکر میکنند، دوباره راه گذشته خود را احیا خواهند کرد،
از دست دادن رفقای با ارزش نه تنها کمر ما را شکست بلکه صد ها سال لازم است تا بتوان رفقای با ارزش را ساخت،
سپاسگزارم

ناشناس گفت...

چرا مردم ایران پشت سر هم و پیاپی گول میخورد،!؟

یادمه سال ۵۸ اگر اشتباه نکنم پائیز ۵۸ بود،که مؤسسه ی با اسم ... فراموش کردم در کریم‌خان زند نرسیده ب ۷ تیر،طبقه پنچم برای فارقتحصیل دیپلم و لیسانس ایجاد کار کرده و از خیلی ها اخاذی کرده بود وقتی ما مت جه این موضوع شدیم که آقایان فرار کرده بودند و ما آنجا را اشغال کرده، و بعد از مدتي ب توسط دولت آنجا را خالی کردیم،
این اولین بار بود که کلاهبرداری آشکار بعد از قیام بود،
بعد از آن تا ب امروز هزاران بار این مردم گول این انسان‌ های کلاش و مزدور ب کمک دولت‌ پول های خودشان ب تاراژ میرود،
آخرین آن کورش کمپانی است، باز هم این مردم درس نمیگیرد،
ب نظرم اگر کمی تعمق کنیم ابن حرکت دو حالت دارد، یکی از کم سوادی و بی تجربگی و در آخر از فرصت طلبی مردم نشأت می‌گیرد!

ناشناس گفت...

باز هم در رابطه‌ انتخابات!!
مصاحبه ویا مناظره محمد فاضلی و احمد بخارایی!

در شبکه آزادی azadi
آقای بخارایی مخالفت ب انتخابات بود،
آقای فاضلی میگه اشتراک کنیم، ولی دنبال خانمهای که کاندید شدند،رای بدن مثلا اگر ما موفق بشيم که مثلا ۲۵۰ خانم ببریم مجلس و ب دنیا نشان بدهیم که خانمها بعد جنبش مصاحبه خانم ها موفق به یک همچنین مجلسی شدند،

ناشناس گفت...

ببخشید، جنبش مهصا،زن زندگی آزادی منظورشان بوده،!

ناشناس گفت...

نشسته و تنها ب فکر بیشتر از ۲۰ هزار نفر بعد از جنبش مهصا!!
در کشوری زندگی می‌کنیم، که هیچی در جای اصلی خود قرار نگرفته!
چه کسی می‌داند این تعداد افراد در کجا قرار گرفته و چگونه باز جویی شدند، و چگونه و با چه معیار ها آزاد شدند و اینها همگی در حال حاضر چکار میکنند،
افرادی که دستگیر شدند، در کجا بودند و چگونه بازجویی شدند، ، آیا این افراد در خانه های امن ، امنیتی و با فشار های گسترده و با افراد کاملا آموزش دیده وامکانات قابل پیش‌بینی سازماندهی شده بودند،
منظورم شوخی نیست، پرسنل مورد نظر از قبل برای این دستگیری این افراد تهیه شده بود،

تا ب امروز هیچ خبری از تجربیات این افراد ب بیرون درز نکرده ، اگر این حرکت را یک جنبش توده‌ی در نظر گرفته باشیم حتما باید انتظار می‌رود، که یک تجربه عظیم را برای جنبش آینده باید جم بندی کرد،!!

ناشناس گفت...

باید همه چیزهای که منجر ب شکست مهسا و یا جنبش مهسا،باید جستجو کرد و قوت ضعف و قوت آن را بررسی کرد،هرچند در جنبش‌ های تاریخی و سیاسی و اجتماعی ، وبعضا فلسفی هیچ زمان بطور همه جانبه تحلیل ارائه نشده،
بنابراین، مردم الان بیش از ۸۰ در صد ناراضي و عصبی هستن،
امروز هم ۱۱ اسفند است، ملت حتا در دهات ها هم شرکت نکردند، تهران جای خود دارد،
البته ما هیچ موقع این وضعیت را نبايد ب عنوان معترضان بالفعل ارزیابی کرد،

ناشناس گفت...

وضعیت بعد از انتخابات چ گونه خواهد شد،!

مردم ایران با دو پدیده نامشخص روبرو خواهد،شد خواهند شد!!
بعد از مردن خامنه‌ای، و امدندن مجتبي پسر خامنه‌ای!
خامنه‌ای ب هیچ وجه نمیخواد بعد از مردن آن امپراتوری که بوجود آورده ب هم بخورد، این اصل ترین، پارامتری که با خون دل بوجود آورده هیچ کس ب غیر از مجتبي نمی تواند حفاظت کند،
دلایل تاریخی و اجتماعی قواه این امر مهم می‌تواند باشد،
در هم مرز ما در جمهوري آزربايجان عایله علی اف،در عربستان و در ایران امپراتوری خمینی، دیدید چگونه درب و داغون شد،
باور کنید خامنه‌ای حتا زیر خاک هم تحمل این وضعیت را نخواهد داشت،
البته این امپراتوری با کمک سپاه و اطلاعات رژیم، بوجود امده،
من قبلا گفته بودم که چون انقلاب های کلاسيک ب اتمام رسیده و مردم دیگر حوصله مبارزه با رژیم را ندارند، و در این میان مثالی در بین ایرانیان وجود دارد ،که هر چه پیش آید خوش اید،
این مرحله دوم انتخابات بود که مطرح کردم در چهار سال دیگر هم اگر احتیاج ب انتخابات
هم نباشد رژیم برای ادامه آن وضعیت حتما برای خود چاره ی دارد، وحتما برای آن دوره خاص مهندسی شده، تا رژیم ار درون میپوکد، که حتما بهتر میدانید چه خواهد شد، نمونه تاریخی آن رژيم شوروی سابق را می‌توان نام برد،!

ناشناس گفت...

امروزه شدیدا مجتبي خامنه‌ای برای رهبري تبلیغات و غیر مستقیم افکار عمومي را نشانه گرفته ند!!!
همان‌طور که می‌دانید من حدود بیش از ۲ سال است که،میگم که این آدم در آب نمک خوابند ، و مواظب شرایط موجود برای علنی ان را روز شماري کردند،
گویا همه چی اوکی است فقط اقا مجتبي را کم داریم،
افکار عمومی برای رژیم مهم است حتا اگر ۲۰ الی ۳۰ درصد باشد،
الان شرایط آماده برای مجلس خبرگان با شامورتی بازی که دست بالا دارند، و با اکثریت خاموش همیشه رژيم موفق بوده، اکثریت خاموش ب چه دردی میخورند، مهندسین این شرايط خوب این مردم را شناخته، این مردم آرام ب گرسنگی عادت‌ دارند، ماه رمضان ب زودی ۱۲ ماه خواهد بود ثوابش هم ب مراتب‌ بیشتر خواهد بود،
همین ملت خامنه‌ای که که گفت ب درد رهبري نمی‌خورم را قبول کردند چرا مجتبي پسرش ب مراتب‌ اجتماعی و در جمع عصبی نمیشود، و از پدرش هزار برابر بهتر است، چرا باید مردم قبول نکند،
زمانی که من این مسله را علنی کردم، خیلی ها گفتن تو مغزت تکان خورده، حالا دیدید برای مردم اصلآ مهم نیست، همانطور اگر یادتان باشد در دهه ۶۰، ۱۵۰ نفر هر روز در زندان اوین بچه های بیگاه و بی دفاع را اعدام می‌کردند اکثریت قریب ب اتقاق خاموش و از رژيم دفاع میکردند،
از زمانی که جنبش مهسا شکست خورد ، اعدامها زیاد شد اکثریت،مردم در فقر مطلق و گرسنگی بدون اعتراض علنی وضعیت حال را تحمل میکنند،

ناشناس گفت...

هر چقدر مردم عقب نشینی میکنند، بیت رهبري خامنه‌ای بیشتر از مردم آماده انتقام است،
ب نظر شما چرا این‌طوری می‌شود،!؟
در تمام دنیا برعکس است ولی درایران عین حقیقت است،
پسر ، دختر ، خانم اینها با انسانیت مشکل دارند،
بارها گفتم، باز هم اشاره میکنم، اگر مردم متحد و یکپارچه و حالت تعرض نباشند زندگی آنها ب مراتب‌ بدتر خواهد شد، تازه یک نفر تازه نفس وارد میدان می‌شود زندگی برای ده درصد ،۱۵ درصد در ایران کافی است،
این شخص می‌آید پوست شما را با کاه پر خواهد کرد، این هشدار من ۵ سال میدهم شانس بیاورید که رژيم از درون ببوکد وگرنه روزگارتان سیاه تر خواهد شد،!

‏«قدیمی ترین ‏‹قدیمی تر   ‏201 – 280 از 280   ‏جدیدتر› ‏جدیدترین»