رزا: خوشبختانه چهره ی پنهان نظام جلالی با ماسک آنارشی بتدریج برای بقیه ی رفقا قابل تشخیص شده. اینجا
به آرش:
رزا: اگرچه می دانم چقدر سخت است که به رفاقت سالها، یکباره خیانت دید و آن هم در این شب تیره بر فراز آسمان دیکتاتوری که درش گیر کرده ایم. اما آنجور که تو را میشناسم، راه خود را پیدا خواهی کرد.
آرش را خیلی وقت است میشناسمش. لالایی اش سرود کوهستان بود و خانه اش خیابان.
وقتی پس از سالها دوری به هم رسیدیم، نه از مارکس خبری بود و نه از باکونین. دستش را فشردم به رفاقت برای مبارزه ای که من دَرَش جاخالی دادم و او جای ما را پُر کرد. برایمان از لحظه به لحظه اش تعریف کرد و به اشتراک گذاشتیم.
چه با ما بماند و چه خیرش را بزَند، یکی از ما است. از آنهایی که میتوان مخالفش بود، منتقدش بود یا موافقش.... حذف؟ نه! نمیتوان حذفش کرد تا وقتی در راه است و تا وقتی که همانقدر بیرحمانه ما را ، که خود را نیز نقد می کند.
امید که اینهمه نارفاقتی ها ذهن شفافش را مُکدر نکند.
مبارزه ادامه دارد رفیق جان، رفقایت را خواهی یافت. وقتی کلیک های حذف شلیک می کنند از پُشت، نقابها هم همزمان می افتند. آنکه پُشت دوربین میلیونها بیننده چیزی نمی گوید، چون چیزی نمی داند که بگوید. نه مبارزه کرده و نه زندگی. یادت باشد که اینگونه انسانها تا زمانی که پایینی، می پذیرندت، یک سانت هم که قد بیشتر بکشی، کمر به قتل ات می بندند....این رسم سلسله مراتبی است در ماتریکس!
ریشه هایت را محکم و گسترده کنی، زیر زمین گره می خوریم. زمین را که بلرزانیم، آسمانخراش مجازی شان، یک لحظه هم دوام ندارد.
با تمام اختلاف ها فقط کافی است یک خط برایم بنویسی. تمام پاسوردهای جهان را به یک لحظه اعتماد، تاخت زدم و کماکان تاخت خواهم زد.
عزیز جان ، جنبش وجود دارد بدون وجود رهبران. آنان که به دور "نام ها" گرد آمده اند، خود رباتهای تولیدی سیستم هستند. آنارشی بی صاب بدون صاحب است کماکان. وقتی نتوان بهش تف کرد، آنارشی نیست!
تف کن به نمایش کثیفی که هر روزه برای مصرف، تولید می کنند. وقتی رشته های عاطفی را بُریدی عاطفه ی واقعی نمایان میشود. زندگی هم اغلب وقتی شروع شده که اعلام مرگ می کنند. اما شبحی در حال گردش است این روزها که آغاز شورشیدن را پیشبینی می کند. موتورهای جستجوگر با آمار جستجوی «آنارشی» ثبت شان میکنند. پس به دلخواه معنی اش کرده تا جزم و دگم شود. ما اما میدانیم که هر شورشی علیه هر گونه آتوریته و هر گونه سلسله مراتبی اعلام حضورش است. نمیدانم هر کدام ما چقدر شتاب بگیریم. اما تا زمانی که پشت تریبونهای وابسته به گُه خوری نیفتاده ایم، می توانیم نور افشانی کنیم. و شاید مثل فردا شب بتوانیم تمام شب را حتی کوتاه هم که شده روشن کنیم!
نه برای قهرمانی است اینهمه. قهرمانی بواقع وقتی خواهد بود که قبل از به اوج قدرت رسیدن، پایین پرید. نفی قدرت "خود" سخت تر از مبارزه با قدرت است. فرمان ندادن مرگبار و حذف نکردن دیگری، همان عشق ورزی به سبک آنارشی!
نخ لبهای دوخته ات را دوباره باز کُن. بگو چه راهی را رفته ای که راسیسم را مونیتور میکنی و چرا دیگران نمی توانند. از عشق بگو، به پسرکان افغانی تجاوز شده در زیر زمین بند. بگو که نباید به تکنولوژی بمب افکنها نازید! بنویس که چرا قلبت به درد می آید از راسیسم... بگو چگونه احساسات ما را شباهت سازی با سیستم کردند؟ شاید بتوان روزی بمانند خودگردانی های روژاوا مثل چهار نفر انسان بر سر سفره ای نشست و برای آینده برنامه ریخت. بدون اعتنا به ریش این و سبیل آن!
بدون دامن این و شلوار دیگری! بدون ارباب و رعیتی!
سالی پر از آرزو را شروع کنیم.
با عشق و در همدلی و همبستگی با قلبهایی که هنوز برای تغییر می تپند. تغییر خود و جهان...
پروژه ی حذف منتقدین توسط نظام جلالی "آنارشیست"
اینجا
مرتبط:
گفتگویی با آرش:
به آرش:
رزا: اگرچه می دانم چقدر سخت است که به رفاقت سالها، یکباره خیانت دید و آن هم در این شب تیره بر فراز آسمان دیکتاتوری که درش گیر کرده ایم. اما آنجور که تو را میشناسم، راه خود را پیدا خواهی کرد.
آرش را خیلی وقت است میشناسمش. لالایی اش سرود کوهستان بود و خانه اش خیابان.
وقتی پس از سالها دوری به هم رسیدیم، نه از مارکس خبری بود و نه از باکونین. دستش را فشردم به رفاقت برای مبارزه ای که من دَرَش جاخالی دادم و او جای ما را پُر کرد. برایمان از لحظه به لحظه اش تعریف کرد و به اشتراک گذاشتیم.
چه با ما بماند و چه خیرش را بزَند، یکی از ما است. از آنهایی که میتوان مخالفش بود، منتقدش بود یا موافقش.... حذف؟ نه! نمیتوان حذفش کرد تا وقتی در راه است و تا وقتی که همانقدر بیرحمانه ما را ، که خود را نیز نقد می کند.
امید که اینهمه نارفاقتی ها ذهن شفافش را مُکدر نکند.
مبارزه ادامه دارد رفیق جان، رفقایت را خواهی یافت. وقتی کلیک های حذف شلیک می کنند از پُشت، نقابها هم همزمان می افتند. آنکه پُشت دوربین میلیونها بیننده چیزی نمی گوید، چون چیزی نمی داند که بگوید. نه مبارزه کرده و نه زندگی. یادت باشد که اینگونه انسانها تا زمانی که پایینی، می پذیرندت، یک سانت هم که قد بیشتر بکشی، کمر به قتل ات می بندند....این رسم سلسله مراتبی است در ماتریکس!
ریشه هایت را محکم و گسترده کنی، زیر زمین گره می خوریم. زمین را که بلرزانیم، آسمانخراش مجازی شان، یک لحظه هم دوام ندارد.
با تمام اختلاف ها فقط کافی است یک خط برایم بنویسی. تمام پاسوردهای جهان را به یک لحظه اعتماد، تاخت زدم و کماکان تاخت خواهم زد.
عزیز جان ، جنبش وجود دارد بدون وجود رهبران. آنان که به دور "نام ها" گرد آمده اند، خود رباتهای تولیدی سیستم هستند. آنارشی بی صاب بدون صاحب است کماکان. وقتی نتوان بهش تف کرد، آنارشی نیست!
تف کن به نمایش کثیفی که هر روزه برای مصرف، تولید می کنند. وقتی رشته های عاطفی را بُریدی عاطفه ی واقعی نمایان میشود. زندگی هم اغلب وقتی شروع شده که اعلام مرگ می کنند. اما شبحی در حال گردش است این روزها که آغاز شورشیدن را پیشبینی می کند. موتورهای جستجوگر با آمار جستجوی «آنارشی» ثبت شان میکنند. پس به دلخواه معنی اش کرده تا جزم و دگم شود. ما اما میدانیم که هر شورشی علیه هر گونه آتوریته و هر گونه سلسله مراتبی اعلام حضورش است. نمیدانم هر کدام ما چقدر شتاب بگیریم. اما تا زمانی که پشت تریبونهای وابسته به گُه خوری نیفتاده ایم، می توانیم نور افشانی کنیم. و شاید مثل فردا شب بتوانیم تمام شب را حتی کوتاه هم که شده روشن کنیم!
نه برای قهرمانی است اینهمه. قهرمانی بواقع وقتی خواهد بود که قبل از به اوج قدرت رسیدن، پایین پرید. نفی قدرت "خود" سخت تر از مبارزه با قدرت است. فرمان ندادن مرگبار و حذف نکردن دیگری، همان عشق ورزی به سبک آنارشی!
نخ لبهای دوخته ات را دوباره باز کُن. بگو چه راهی را رفته ای که راسیسم را مونیتور میکنی و چرا دیگران نمی توانند. از عشق بگو، به پسرکان افغانی تجاوز شده در زیر زمین بند. بگو که نباید به تکنولوژی بمب افکنها نازید! بنویس که چرا قلبت به درد می آید از راسیسم... بگو چگونه احساسات ما را شباهت سازی با سیستم کردند؟ شاید بتوان روزی بمانند خودگردانی های روژاوا مثل چهار نفر انسان بر سر سفره ای نشست و برای آینده برنامه ریخت. بدون اعتنا به ریش این و سبیل آن!
بدون دامن این و شلوار دیگری! بدون ارباب و رعیتی!
سالی پر از آرزو را شروع کنیم.
با عشق و در همدلی و همبستگی با قلبهایی که هنوز برای تغییر می تپند. تغییر خود و جهان...
صحنه هایی از
کُشتار مردم کُرد در ترکیه 2016-2015
پروژه ی حذف منتقدین توسط نظام جلالی "آنارشیست"
اینجا
مرتبط:
گفتگویی با آرش:
گفتگوی آنارشیستی با یکی از ناشهروندان1
گفتگوی آنارشیستی با یکی از ناشهروندان2
گفتگوی آنارشیستی با
یکی از ناشهروندان3
گفتگوی آنارشیستی با
یکی از ناشهروندان4
گفتگوی آنارشیستی با
یکی از ناشهروندان5
گفتگوی آنارشیستی با
یکی از ناشهروندان6