۳۰ آذر، ۱۳۹۴

به کمک خواهرمان منیژه صادقی بشتابیم! مرگ بر مردسالاری 4ever



رزا: نوجوان که بودم رمانهای «مادر»، نینا و خاطرات اشرف دهقانی! را خواندم. اینطرف آب رزا لوگزامبورگ، اما گُلدمن، ... دستم بود. جنس دوم و جنس "دیگر" و.... 
همیشه فکر میکردم «رویا طلوعی» چگونه تجاوز جنسی را در زندان تاب آورد اما در تهدید به آتش زدن کودکش شکست. این انسانها برایم دور بودند تا اینکه مدت کوتاهی زندان را تجربه کردم. در بازگشت به خانه، کودک باهام یکهفته قهر بود! تمام مدت رفقای زن و حامیان، علیه دادگاهی شدن، پشتیبانی کردند. اما براستی که، تنها زنان حال و روز زنان را درک می کنند. در جامعه ی مردانه اما البته همه از ما طلبکارند!
کم کاری، "به بچه چسبیدن"، وقت کم برای فعالیت. ...: بچه بزرگ شده ولی بهانه همچنان "کودک" است!
زنان خودشان آخر صف هستند. یا اصلن نیستند! میکروفون موجود است اما زنان ساکت! ما جلوی کسی را نگرفتیم، زنان خودشان کم کارند! ما که درها را باز گذاشتیم! ما (مردان) که از زن ستیزی و سنگسار گفتیم و نوشتیم! دیگه چیکار کنیم! وقتی زنها خودشان نمی آیند و می ترسند!
باری، شکایت ها زیادند...
 اینک یکی از شخصیتهای این داستانهای مبارزاتی، از ایران به ترکیه (کشوری ضد کُرد و اسلامی و حامی داعش) فراری شده. با یک طفل کوچک و بدنی خورد ... برویم و برای آمدنش امضا کنیم اینجا
تا الان 80 امضا برای یک فعال زن! بشتابیم! تاثیری دارد؟ نمی دانم، اما برای وجدان خودمان شاید...
بپرسیم:
چرا زنان کُرد صدا دارند و ما نه؟
وقت کردید، کمی فکر کنید! به ساختارهای مبارزان روژاوا به ساختارهای کوبانی... به اجبار آنتی آتوریته، به خودگردانی و به دیدن اقلیت ها و دیدن حق "دیگری" و ایجاد امکانات مبارزاتی برای دخالتگری آنها، دخالتگری "اقلیت" ها، بی صدایان....آقایون مارکسی، این هنری نیست که جوان و مُجرد و دانشجو را برای مبارزاتتان جذب کنید! رهایی اما در مُشارکت همه است.
 دیکتاتوری درقدرت گیری مبارزان حرفه ای....
پس
ما هستیم. همیشه بودیم. و خواهیم بود!
اگر شما بگذارید و میکروفونها را مثل همیشه قبضه نکنید، ما هم مونیتور میشویم!
فایننشیال تایمز/ کرنی روز
برگردان از انگلیسی: شیلان کردستانی
کُردها در روژئاوا در حال آزمودن مدلی دموکراتیک برگرفته از فلسفه سیاسی یک اکوآنارشیست آمریکایی هستند. احتمالا سوریه آخرین مکانی بوده است که شما انتظار یافتن تجربه ای مترقی از دموکراسیِ مستقیم را در آن داشته اید. اما چیزی رادیکال در حال وقوع است.[جریانی] که مورد توجه اندکی قرار گرفته است، در شرقِ کشوری در هم شکسته و در منطقه ای منزوی که کُردها آن را به عنوان روژئاوا می شناسند.
روژئاوا ممکن است عجیب و غریب به نظر آید و تجربه دموکراتیک آن رادیکال، اما آن واژه به معنی بازگشت به ریشه است، و این دقیقا آن چیزی است که در گوشه ای دوردست از سوریه در حال رخ دادن است: حکومت توسط مردم؛ دموکراسی به ریشه هایش بازمی گردد.

ایمیل دریافتی :  با سلام های گرم
مطلع شدیم که رفیق منیژه صادقی فعال کارگری از ایران خود را به ترکیه رسانده است
والان در بلاتکلیفی شلوغ بازی های یو ان ترکیه گیر کرده است
کمپینی در دفاع از ایشان سازمان داده شده که احتیاج به جمع آوری امضاء برای یو .  ان  ترکیه دارد
لطف کنید و خودتان وارد پتیشن بشوید و مستقیما امضاء کنید
خواهرش تاکید می کرد که حالش هیچ خوب نیست
بچه های او از جمله یک بچه پنج ماهه اش هم با او است
یاری اش کنید
پیام منیژه در بدو ورود به ترکیه:
سه شنبه, ۲۴ام آذر, ۱۳۹۴
من زنی زحمتکش و مادری که همراه با نوزاد چند ماهه ام در زندان بودیم و راه رفتن را به نوزادم در زندان آموختم , بله مادری زحمتکش که دیدن هر لحظه نوزادم در چهار دیواری زندان برایم مرگی بود ولی تسلیم نشدم .
از گریه نوزادم برای اذیت و ازار من شکنجه پدر بیمارم که در سلول بغلی بود استفاده میکردن تا تسلیم شویم . ولی هیچ گاه مزدوران موفق به زانو درآوردن ما نشدن .
زنی زحمتکش که حتی به فرزندانم رحم نکردن فرزندم را جلوی چشمانم کتک زدن و غرور آنها را خورد کردن و به آنها بی احترامی و بی حرمتی و حتی دست درازی کردن و دختر حامله ام را هم کتک زدن , که موجب ترس و وحشت فرزندانم شده .
من کارگری بی مزد و زندانی سیاسی که کتک و شکنجه و تحقیر را در سیاه چاه های جمهوری اسلامی با چشم های بسته با تمام سلول های بدنم تجربه کردم و ظلم و ستم و نابرابری و تحقیر را احساس کردم .
بدنم را زیر لگد و شکنجه خورد کردن اما من برای رسیدن به آزادی و دنیای بهتر مصمم تر و محکمتر شدم و هرگز تسلیم نشدم و تا رسیدن به آرمان های انسانی از پای نخواهم نشست .
من از تک تک شما انسان های آزادیخواه و چپ از صمیم قلبم تشکر و قدر دانی میکنم که صدای من و دیگر کارگران در بند و حتی ناله فرزندانم و دیگر بچه ها را به گوش جهانیان می رساندید نهایت تشکر رو دارم و دستانتان را به گرمی میفشارم .
من در خانواده ای سیاسی بزرگ شدم و در همان بچگی مردسالاری و نابرابری را در جامعه درک کردم .
از همان بچگی مبارزات را از پدرم آموخته بودم و اوائل نوجوانیم در سال های ۵۹ و ۶۰ پا به پای پدر عزیز و مبارزم و برادر جانباخته ام و دیگر آزادیخواهان در شهر سنندج مبارزات رو آغاز کردم.
و در این راه هرگز از شکنجه و تهدید های مزدوران نهراسیدم و از هیچ کمکی دریغ نکردم .
از این که زن خانه دار باشم خوشنود نبودم و مغازه باز میکردم تا از این طریق از دنیای بیرون با خبر باشم ولی مزدوران مرتب به مغازه من حمله میکردن و میگفتند که مغازه ات پاتوخه ضدانقلابیون شده و به دختران فراری کمک میکنی و مغازه ام را میبستند . و خودم را هر بار تهدید و تحقیر و ازار میدادن .
من هر چند از شما دور بودم و حتی در سیاه چاه های جمهوری اسلامی یک لحظه هم از مبارزات شما غافل نبودم و همیشه وجود شما و مبارزاتتان به من دلگرمی و امید میداد و خود را در صف شما میدیدم .
با درود به شما انسانهای آزادیخواه و انساندوست و درود های فراوان به تشکل های کارگری و به شما مبارزان احزاب چپ و مارکسیست .
درود به همه شما که در راه رسیدن به یک جامعه سوسیالیستی یعنی یک زندگی بهتر و برابر برای همه انسان ها مبارزه میکنید.
من همیشه در همه حال برای رهایی طبقه کارگر همراه و هم گام شما خواهم ماند .
در مبارزاتتان برای رسیدن به یک دنیای بهتر من را در کنار خود بدانید .
بار دیگر برای تمام تلاش ها و زحماتی که برای آزادی من و کارگران زندانیان سیاسی در بند می کشید تشکر و قدردانی میکنم و از راه دور دستانتان را به گرمی میفشارم
به امید رسیدن به آرمانهای انسانی و یک جامعه برابر و سوسیالیستی
به امید روزی که هیچ زندانی سیاسی نباشد
به امید نابودی کودک آزاری
زنده باد سوسیالیست و یک دنیای برابر و آزاد
زنده باد مبارزات کارگری و تشکل های کارگری
منیژه صادقی
۲۰۱۵۱۲۱۱
متن فارسی دادخواست: امضا در پایین صفحه اینجا
ما امضا کنندگان زیر، از دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در آنكارا درخواست مي كنيم تا پروسه درخواست پناهندگي خانم منيژه صادقي را تسريع بخشند. ما به اين مسئله كه بخاطر شرايط جنگي سوريه و عراق حجم كار يوان بالا رفته علم داريم اما دادن نوبت طولانی مدت براي مصاحبه اول به يك فعال کارگری و سیاسی سرشناس جامعە كردستان و ايران را غير عادي ميدانيم.
خانم صادقي در ايران بارها توسط ماموران وزارت اطلاعات دستگير و زنداني و شکنجە شده اند و اكنون تحت تعقيب هستند. ايشان به دليل داشتن فعالیت هاي سیاسی، اجتماعي در زمينه هاي دفاع از حقوق کودکان، حقوق زنان و حقوق کارگران متحمل سالها تهدید و تحقیر , شکنجه و بی حرمتی خود و خانواده آش توسط قوە قضائیە جمهوری اسلامی ایران شده و چون جان وی و خانوادەاش به خطر افتاده بود اكنون مجبور به ترك خاک ایران شده است، . خانم منيژه صادقي زیر شكنجه هاي شديد دست راستش شکستە ، زانو هایش دچار عارضە شده و دچاره ناراحتی فشار خون و قلبی گردیدە و به دلیل اذیت و ازار و شکنجه زندان احتیاج به آرامش و بدون امکانات پزشکی سلامتش در خطر است. در ضمن چند نفر از اعضای خانوادش از جمله برادر وی در همین راه جانباختە . لذا ما بدينوسيله از دفتر كميسارياي عالي پناهندگان سازمان ملل در تركيه تقاضا میکنیم در اولين فرصت ممكن با ايشان مصاحبه كنند و خانم صادقی و فرزندانش را بعنوان پناهندە سیاسی تحت حمایت خود قرار دهید تا هر چه زودتر به کشور ثالثي برسند. پيشاپيش از همكاري شما بينهايت سپاسگزاريم.

مرتبط:
مقاله ی یک آنارشیست «دیوید گرابر» در مورد اوضاع کنونی ترکیه و مقاله ی جدید «کرنی روز» فیلمساز فیلم مُستند «آنارشی تصادفی» در زیر: برای خواندن در منبع روی تیتر آن کلیک کنیم.
دیوید گرابر
برگردان از انگلیسی: یاسر گلی

کرنی روز برگردان از انگلیسی: شیلان کردستانی
نویسنده ی گزارش بالا «کرنی روز» یک دیپلمات انگلیسی است که آنارشیست بوده و بزودی فیلم مستند  «آنارشی تصادفی» اش  بروی پرده ی سینما خواهد رفت. فیلم «آنارشی تصادفی» در مورد جنبش اشغال است. او بتازگی از سرزمینهای خودمختار کُردهای سوریه برای ساختن مستندی جدید دیدن کرده است. برای خواندن گزارشش در همین بلاگ روی اینجا کلیک کنیم.

"The Accidental Anarchist"

دیپلمات بریتانیایی سابق و یک نویسنده است. وی برای [ساخت] فیلمی مستند از سوریه دیدن کرد، «آنارشیست تصادفی»، تولید شده توسط Hopscotch Films و Mentorn Media تحت حمایت Sundance Institute جهت انتشار در سال 2016.
 قدرت برای مردم: یک تجربه سوریه ای از دموکراسی

به روز شده در 12/5/2015 | شنبه ۱۴آذر۱۳۹۴/ ۱۷:۴۷




فایننشیال تایمز/ کرنی روز
برگردان از انگلیسی: شیلان کردستانی

کُردها در روژئاوا در حال آزمودن مدلی دموکراتیک برگرفته از فلسفه سیاسی یک اکوآنارشیست آمریکایی هستند. احتمالا سوریه آخرین مکانی بوده است که شما انتظار یافتن تجربه ای مترقی از دموکراسیِ مستقیم را در آن داشته اید. اما چیزی رادیکال در حال وقوع است.[جریانی] که مورد توجه اندکی قرار گرفته است، در شرقِ کشوری در هم شکسته و در منطقه ای منزوی که کُردها آن را به عنوان روژئاوا می شناسند.

قابل توجه است که آن فلسفه ای که خود حکومتی اینجا را الهام بخشیده است، از [تفکرات] متفکر سیاسی آمریکایی کمتر شناخته شده و «فعال اکولوژیستی» سرچشمه گرفته است که ایده هایش از طریق رهبر کُردی که در جزیره ای واقع در دریای مرمره زندانی است، به سوریه راه یافته است. این روایتی است که به طور عجیبی منطقه ای جنگ زده از خاورمیانه را به مناطق پایین شهر شرقی نیویورک مرتبط می سازد.

من ماه گذشته در حال فیلمبرداری مستندی درباره نقاط ضعف مدل دموکراسی غربی، از روژئاوا دیدن کردم. این منطقه «گوشه» ای اساسی از شمال شرق سوریه را پوشش داده و دارای جمعیتی در حدود سه میلیون نفر است. هنوز رفت و آمد به آنجا آسان نیست. تنها راه عبور قایق های کوچک یا یک پل موقت چوبی بر روی رود دجله عراق است.


آیا انقلاب روژآوا موفق خواهد شد؟

محاصره طولانی در کوبانی، که مشارکت جنایتکارانه دولت ترکیه به آن تسهیل بخشید، نه تنها به عنوان حمله ای به خلق کرد بلکه به عنوان تجاوزی به یک پروژه دموکراتیک انقلابی در نظر گرفته می شود. این نواحی در یک پروسه ویرانگر با حمایت گرایش های استبدادی متنوعی از اسلام سیاسی تکه پاره شده است. پروژه انقلابی روژآوا، براساس مشارکت دموکراتیک، آزادی جنسیتی، تنوع فرهنگی، تنوع مذهبی، چندقومیتی و حتی سازش چند ملیتی راهی سوم و شاید تنها راه، برای دستیابی به عدالت و تدوام صلح در خاورمیانه معرفی می نماید. به همین دلایل، آزادسازی اخیر کوبانی باید از جانب تمامی آزاد اندیشان و در واقع تمامی طرفداران صلح، آزادی و دموکراسی در سراسر جهان تقدیر شود.
بیشتر
ترکیه مرزهایش با روژئاوا را جهت جلوگیری از جنبش های شمالی از جمله کمک های بشردوستانه به مناطق تحت کنترل کُردها، بسته است. به سمت جنوب و در عراق، دولت اقلیم کُردستان دسترسی را تسهیل نمی کند؛ [اعطای] مجوز به روزنامه نگاران به آسانی انجام نمی شود و به ما گفته شد [نتیجه درخواست برای] تکرار بازدیدها دلسردکننده خواهد بود.

این انزوا صرفا فیزیکی نیست. ترکیه به شبه نظامیان کُرد سوری YPG که در حال مبارزه با سازمان جهادی داعش هستند، به عنوان همتایان حزب کارگران کُردستان (PKK)، دشمنی دیرینه داخل ترکیه، می نگرد. پیشرفت های ی.پ.گ علیه داعش در طول مرزهای شمالی سوریه، توسط بیانیه ترکیه در خصوص به اصطلاح «منطقه امن» به سمت غرب رودخانه فرات میان خط مقدم و کانتون تحت کنترل کُردها عفرین در شمال غرب، متوقف شد. برای کُردها انگیزه [ترکیه] کامل واضح به نظر می رسد: جلوگیری از تشکیل منطقه ای به هم پیوسته تحت کنترل کُردها در امتداد مرزهای جن.بی ترکیه.

حکومت اقلیم کُردستان که با ترکیه علیه پ.ک.ک همکاری می کند، تمایلی به حمایت از ی.پ.گ نداشته است، اگرچه آنها دشمنی مشترک به نام داعش دارند. ترکیه همچنین آمریکا را نیز برای اجتناب از [حمایت] کُردهای سوریه تحت فشار گذاشته است، اگرچه واشنگتن در چند روز گذشته کمک های باز بیشتری را به انجام رسانده از جمله تحویل سلاح و مهمات به ی.پ.گ . با این حال کُردها  آتش بسی نه چندان مطمئن را با رژیم سوریه حفظ کردند، رژیمی که دو پایگاه کوچک را در روژئاوا حفظ کرده ست اما حضور نظامی در [روژئاوا] ندارد. توافقی ضمنی و درخفا که موجب آن کُردها در ازای نجنگیدن علیه رژیم، قلمرو خود را کنترل می کنند. آن روزنامه نگارانی که به روژئاوا رسیدند خود بخود به خطوط مقدمی مانند شهر جنگ زده کوبانی جذب می شوند؛ تصاویر فتوژنیک زنان جوانی که شبه نظامیان زنان کُرد YPJ را تشکیل می دهند، چشم نوازتر از سالن جلسات روستایی است که دربردارنده حقیقت یک دموکراسی مردمی نوآورانه است. اما در آن مجامع پر گرد و خاک روژئاوا انقلابی دموکراتیک درحال وقوع است. آغاز انقلاب سوریه در 2012 شاهد سقوط قدرت رژیم اسد در بسیاری از مناطق این کشور بود. زمانی که این خلا در روژئاوا ایجاد شد، حزب اتحاد دموکراتیک کُردستان(PYD) به دنبال پر کردن آن با ساخت شکلی از دموکراسی از پایین به بالا بود.

در این وضعیت رادیکال جدید قدرت در درجه اول در سطح اجتماعی واگذار شده است- روستا. در یک مجمع که من در آن حضور داشتم، روستاییان در یک سالن اسپارتایی شهر گردهم آمده تا به بحث درباره دغدغه هایشان بپردازند. مردی مسن با توضیح جزئیات تمامی تصمیمات گردهمایی پیشین، جلسه را آغازکرد. ناآرامی و خستگی در میان مخاطبان افزایش می یافت تا اینکه یکی از روسای مشترک بسیار جوان [پیرمرد] را متوقف کرد. سپس دیگران به نوبت از نگرانی های خود سخن گفتند.این [نگرانی ها] مواردی از زندگی روزمره روستایی بود: نگرانی در خصوص تحویل تجهیزات پزشکی، جشن پس از اعلام شروع به کار کارخانه کوچک و جدید پودر لباس شویی. اما ابراز تاسف از قیمت های نجومی نان و سایر اقلام اساسی در طول جلسه ادامه داشت. فردی از اینکه کودکان اطراف روستا با سرعت بالا دوچرخه سواری می کنند، شکایت می کند.

همه تصمیمات در محلی ترین سطح اتخاذ نمی شوند، آنهایی که به بحث بیشتری نیاز دارند به مجامع منطقه ای یا کانتونی می روند (روژئاوا از سه کانتون تشکیل شده است). اینجا یعنی در روستاها، توجه ها معطوف به برتری بخشیدن  اقلیت عرب ها و زنان است. در همه مجامعی که من در آن شرکت کردم ریاست مشترک برعهده یک زن بود. در یک شهرستان یک زن کُرد بسیار جوان، مرا متهور ساخت، من قبلا هرگز کسی مانند او را ندیده بودم، جوانان در حکومتی حقیقی گنجانده شده اند. در جلسات برگزار شده در سراسر منطقه من با احساس جمعی برخورد کردم که در تلاش برای استفاده از روش های خود حکومتی است که پس از نسل ها دیکتاتوری کاملا نا آشنا بودند.

من بارها گفته ام که تلاش های ویژه ای [در سیستم خودگردانی روژئاوا] انجام شده تا اقلیت های ترکمن، آشوری و عرب را شامل شود. برخی از اعراب این قضیه را مستقیما برای من و با چیزی شبیه به حیرت تایید کردند. در کانتون جزیره، دو رئیس مشترک «موسسات خودگردانیِ» منطقه، همانطور که این سیستم جمعی به طور ناشیانه ای آن را نام گذاری کرده است، شامل یک شیخ عربِ سالخورده و یک زن جوان کُرد است.

ساختارهای سیاسی و اقتصادی روژآوا

آنچە کە در کردستان سوریە می گذرد را نمی توان بە جنگ با داعش تقلیل داد، درک اتفاقات روژاوا از خلال بررسی جزئی نهادهای نوبنیادی می گذرد کە تحت لوای جنبش جامعەی دمکراتیک KCK در روژاوا با نام TEV-DEM درحال سازماندهی تمام عرصەها در پهنەی جغرافیای روژاوا هستند. فقدان وجود منابع تحقیقی و مطالعەهای میدانی راه را بر توضیح، تبیین و آسیب شناسی سیستم خودگردانی دموکراتیک کانتون های سەگانە تنگ کردە است.
بیشتر
طبق عادت سلسله مراتبی سنتی چنین گردهمایی هایی در خاورمیانه، من بیفکرانه مرد ارشد را خطاب قرار دادم. بدون اینکه [آن مرد] چیزی بگوید، به سمت زن جوان چرخید تا او برای جمع سخنرانی کند. سپس وی به احترام شرکت کنندگان غیر کُرد، عربی صحبت کرد.

محافظین شیخ عرب لباس های سیاه و ریش های بلند داشتند، شباهتی به داعشیون که سبب خطور این فکر می شد که همفکری [میان آنها] وجود داشته که بنا به شرایطی به حالت تعلیق درآمده است. درواقع من بعدها دریافتم که شیخ تا زمانی که اعضای قبیله اش به دست افراط گرایان قتل عام نشده بودند، در جبهه داعش قرار داشته است. در کشوری که گروه های قومی و هم پیمانان آنها کاملا درهم تنیده شده اند، خطوط مقدم همیشه به خوبی تعریف نمی شوند.

در گزارشی که به تازگی توسط سازمان عفو بین الملل منتشر گردید، ادعا شده بود که YPG به زور برخی خانواده های عرب را از شهرهایی که از تصرف داعش درآورده است، حذف کرده. پاسخ YPG این بود که این نمونه ها در میان جابجایی های انبوه ده ها هزار نفر بسیار کم هستند و در برخی مناطقی که درگیری های طولانی با داعش وجود داشته است و معمولا [داعش] جنگجوهایش را در میان غیر نظامیان و جمعیت شهروندی پنهان می کند، اجتناب ناپذیر است.

احتمالا یکی از شایان توجه ترین ویژگی های تجربه دموکراتیک روژئاوا، سیستم قضایی است که در کنار [سیستم] خود مدیریتی تاسیس شده است. در جزیره یکی از روسای کمیته قضایی(که باز هم زنی جوان بود) توضیح داد که از آنجاییکه دادگاه و مجازات نماینده سلطه اجباری دولت بود، چنین نهادهایی با نوعی عدالت اجتماعی جایگزین شدند که در آن «صلح اجتماعی» و نه مجازات و تنبیه، هدف قرار دارد.
کنجکاو و تاحدی گیج از شنیدن این شعارها خواستم بدانم که در عمل چه معنایی خواهند داشت. روز بعد من در مراسم ناهار جمعی حضور یافتم که در آن خانواده ای میزبان خانواده دیگر بود. عضوی از خانواده اول مردی از خانواده دوم را به قتل رسانده بود: ناهار علامت آشتی خانواده ها بود. اوج یک فرایند جمعی از [دریافت] غرامت، عذرخواهی و بخشش، جایی که جنایتکار زمان کوتاهی زندانی شده، در حضور جمع به جرم خود اعتراف می کند. این ابراز ندامت به همراه حمایت خانواده[مجرم] با استفاده از چیزهایی از قبیل غذایی تشریفاتی، از جانب بستگان قربانی مورد پذیرش واقع شد.

من از برادر مقتول پرسیدم که چرا وی خواهان مجازات بیشتر برای قاتل نیست. چشمانش با غم و اندوه مرطوب گشت و پاسخ داد: «صلح اجتماعی» بسیار مهمتر از مجازات است، این راه بهتری بود. وی ادامه داد: چه چیز خوبی در مجازات طولانی مدت برای یک مجرم وجود دارد؟ من مبهوت مانده بودم و آنجا را ترک کردم. در زمان پرواز به سمت خانه ام در آمریکا  به بربریت موجود در زندان جزیره ریکرز فکر می کردم. در آن کشور-روژئاوا- هیچ کس ادعا نمی کند که سیستمی مبتنی بر مجازات بیش از آشتی منجر به «صلح اجتماعی» می شود.

در طول بازدید خود مقامات و شهروندان معمولی را ملاقات کردم که احساسات مرا در خصوص فضایل [زندگی] مشارکتی و خودگردانی غیر سلسله مراتبی، برانگیختند.من از یافتن چنین آگاهی گسترده ای از ایده های سیاسی که به ندرت در سایر نقاط جهان مطرح می شود، شگفت زده شدم. در یک شهر کوچک، من خود را در حال بحث در باره تفاوت ظریف میان فیلسوف های آنارشیست- کروپتکین، باکونین- با موسسی جوان که مسلط به گفتمان قدرت مردمی بود، یافتم. در کجای دنیا این ایده ها جهش یافتند؟ پاسخ شهر نیویورک است.

دلیل ظهور عجیب خودمدیریتی اشتراکی روژئاوا در طول سفر من روشن شد. به عبدالله اوجالان رهبر حزب ممنوعه پ.ک.ک در میان کُردهای سوری همانند کُردهای ترکیه به عنوان رهبر [جنبش] آزادی کُردها نگریسته می شود. با وجود این حقیقت که [اوجالان] در 16 سال گذشته در زندان ترکیه واقع در جزیره ای در دریای مرمره نگهداری شده است.

اوجالان 67 یکی از شیفتگان مارکسیسم-لنینیسم بود اما به این باور دست یافت که مانند سرمایه داری، کمونیسم هم به ناچار بر اجبار و تهدید تکیه زده است(در مورد سرمایه داری اجبار از ضروریات میان اشخاص در اجرای قراردادهای استثماری میان سرمایه و کار است). به صورت اتفاقی برای [اوجالان] کتابی در زندان فرستاده شد که شاهکار متفکر سیاسی نیویورکی به نام موری بوکچین بود. مانند اوجالان بوکچین زمانی که با [دیدن] انحرافا استبدادی استالینیسم از خواب و خیال بیدار شد، کمونیسم را رد کرد. مومنی به تمام معنا به برابری و آزادی، وی سال های زیادی را در کافه ها و میان گروه های سیاسی رادیکال  مناطق شرقی و پایین شهر، صرف آموزش و بحث درباره فلسفه آنارشیستی کرد. بوکچین معتقد بود که دموکراسی حقیقی تنها زمانی رونق می یابد که تصمیم گیری از طریق جامعه محلی و نه [به صورت] انحصاری و از طریق نخبگان غیر مسئول و دور [از بافت محلی جامعه] صورت پذیرد. در کتبی مانند اکولوژی آزادی(1982)، وی به ریشه های دموکراسی در یونان باستان بازگشت، جایی که همه شهروندان- اگرچه اشاره ای به زنان و بردگان نشده است- حق شرکت در تصمیم گیری های سیاسی داشتند.


از مورای بوکچین چه آموختیم

پ.ک.ک نیز از بوکچین آموخت. سهم اعطایی او به نظریه اکولوژی اجتماعیِ رهبر ما همیشه به یاد خواهد ماند. برای رسیدن به سوسیالیسم دموکراتیکی که ما در نظر داریم، کارهای او در زمینه ایده های «کنفدرالیسم»، نظریه او در مورد دولت،  قدرت و سلسله مراتب می تواند از طریق مبارزه ما انجام شده و محقق گردد و  از این رو تاثیر خود را حفظ خواهد کرد.
ما متعهدیم که بوکچین را در مبارزه خود زنده نگاه داریم.  این وعده را به عنوان اولین جامعه ای که یک کنفدرالیسم دموکراتیک محسوس را بنا نهاده است، عملی می کنیم.

بیشتر
خارج از حلقه رادیکال و غیر متعارف دهه 1970 نیویورک، ایده های بوکچین علیرغم شایستگی امروزه آنها،  مبهم باقی ماندند. بوکچین آنچه را که ما امروزه محیط زیست گرایی(Environmentalism) می نامیم را با آنارشیسم پیوند داد. وی معتقد بود که اصول اخلاقی بنیادین آنارشیسم، رد سلطه یکی بر دیگری، بایستی در ارتباط میان انسان ها و جهان طبیعی نیز مورد استفاده قرارگیرد. مردم به دام افتاده در شهرهای بتنی نسبت به خود و طبیعت دچار بیگانگی شده اند. فاجعه آلودگی و منابع غارت زده تا زمانی که [نظام] سلسله مراتبی نادرست انسان بر طبیعت دوام داشته باشد، ادامه خواهد یافت.
بوکچین در نهایت از اصطلاح «آنارشیست» اجتناب کرد. زمانی که مشاهده کرد این اصطلاح توسط افرادی که بافردگرایی خودخواه صرف و تحت عنوان «سبک زندگی آنارشیستی» به خودستایی می پرداختند، لکه دار شده است. وی به گونه ای از نهادهای سازماندهی شده که برای اتخاذ تصمیمات جمعی ضروری هستند، معتقد بود، تا زمانی که این [نهادها] دربرگیرنده همگان باشند: حکومت تنها زمانی می تواند برای مردم باشد که حقیقتا توسط مردم [اداره شود]. بوکچین این [ساختار] را سیستم اشتراکی(communalism) نامیده است.

اوجالان در زندان جزیره ای خود آن مفهوم بوکچین از حکومت بدون دولت را برای کُردها ایده آل دید- مردمی که حق داشتن دولتی متعلق به خود را انکار شده یافته اند. [اوجالان] در جزوات و کتاب ها سیستم اشتراکی بوکچین را در کانتکس کُردی تفسیر کرده و واژه «کنفدرالیسم دموکراتیک» را برآن نهاد. اگر شما خواستار جامعه ای آزاد از زور و اجبار هستید بایستی فعالان اصلی [عرصه] اجبار از جمله خشونت را از میان بردارید: خودِ دولت را. در سال 2004 اوجالان نامه ای به بوکچین نوشت و وی را به کُردستان دعوت کرد، اما بوکچین در آن زمان ناخوشتر از آن بود که چنین سفری را تاب آورد. او دو سال بعد از دنیا رفت.

ایده های جدید اوجالان در سراسر PKK و از طریق آنها در میان کُردهای سوری PYD توزیع گردید. تاثیر وی در قلمه زدن سیستمی موکراتیک بدون سلسله مراتب یکی از طعنه های موجود در وضعیت روژئاوا را ارائه می دهد: سیستمی که با قاطعیت تمام تمامی قدرت الهام گرفته از رهبری منحصربه فرد را باز می زند، رهبری که در گذشته از روش های سخت و خشنی برای به اجرا درآوردن نظم انضباط سازمانی استفاده می کرد.

در پس حضور در جلسات مکرر روژئاوا، موضوعی [وجود داشت] که سبب ایجاد احساساتی خاص می شد: مهاجرت. بازدید من با غرق شدن تراژیک آیلان کوردی مصادف شد، پسر خردسالی که تصویر او تبدیل به نماد بحران پناهجوویان شده است. آن کودک از کوبانی آمده بود، شهری که در طول جنگ ویران شد. در مجامعی که من در آن حضور داشتم بیشترین احساسات [مربوط به]   نا امیدی از رفتن مردم [از منطقه] به سبب شرایط وخیم اقتصادی بود.
شکایات زیادی در خصوص «تحریم» ترکیه وجود دارد تحریمی علیه جایی که در سراسر جهان آن را به نام روژئاوا می شناسند، امکان زندگی را بسیار دشوار ساخته است. بازسازی شهرهای ویران شده ای که از داعش بازپس گرفته شده، مانند کوبانی، بسیار مهم اما غیرممکن است. آنجا انتخاب دیگری جز ترک کردن [منطقه] وجود نداشت. تا زمانی که محدودیت های بین المللی رام نشدنی و مغرضانه باشد، دموکراسی محلی تنها قادر به رفع بسیاری [از مشکلات است نه تمامی آنها].

برای این مردم رضایت غرب از رفتار ترکیه و حکومت اقلیم کُردستان، که هردو از متحدان غرب هستند، در رابطه با روژئاوا گیج کننده است.برای آنها این ایده های رادیکال در باب خود حکومتی ارائه دهنده مدلی دموکراتیک برای تمام سوریه است. مردی با من در این باره به بحث پرداخت که دولت متمرکزی که وی نام «زیگورات» بر آن نهاده بود، برای نسل های اخیر سوریه و عراق یک فاجعه بوده است، بحثی که انکار کردن آن سخت است. این مشاهده ای شخصی بود، او ادعا می کرد که ساختاری غیر متمرکز و فراگیر از دموکراسی شانس بهتری برای برقراری ثبات فراهم می آورد- بافته شده از پایین به بالا به جای تحمیلی از بالا به پایین.

تا زمانی که معامله ای سیاسی برای پایان دادن به جنگ شنیع سوریه وجود دارد، یقینا این گزینه باید بر روی میز قرار داشته باشد. نمونه های اخیر خاور میانه ای از «دولت سازی»، پس از جنگ های عراق و افغانستان، دلگرم کننده نیستند. دولت های خارجی به ترجیح ساخت سایر دولت ها مشابه با آنچه که خود هستند، ادامه می دهند: مدل حکومتی از بالا به پایین با پیشنهاد وهم انگیز کنترل عمیقا ریشه دوانده است. تمرکز زدایی به ویژه در معنای کامل حمایت شده توسط بوکچین، آنهایی که از اقتدار بهره می جستند و به ویژه گرداننده گان اصلی [قدرت] را تهدید می کند.

یکی از طنزهای(irony) تجربه دموکراتیک روژئاوا این بود که تنها از طریق گسست از جنگ و فروپاشی موثر اقتدار دولت، امکان پذیر شد. آنچه که در غرب در حال رخ دادن است کمتر دراماتیک بوده اما با این حال یک بحران است. مدلی به ظاهر «نماینده» اما [درواقع] یک دموکراسی سلسله مراتبی، همانگونه که در پایتخت های غربی بازنمود می یابد و از جانب مردمی که باید به آنها پاسخگو باشد، کمتر و کمتر به چشم [مدلی] «نماینده» [آنها]، دیده می شود. شکاف میان قدرت ثروت مندان و [افراد] مرتبط با آنها و سایر مردم به طرز دردناکی مشهود است. میل به بازپس گیری قدرت درحال رشد است.

روژئاوا ممکن است عجیب و غریب به نظر آید و تجربه دموکراتیک آن رادیکال، اما آن واژه به معنی بازگشت به ریشه است، و این دقیقا آن چیزی است که در گوشه ای دوردست از سوریه در حال رخ دادن است: حکومت توسط مردم؛ دموکراسی به ریشه هایش بازمی گردد.

Carne Ross دیپلمات بریتانیایی سابق و یک نویسنده است. وی برای [ساخت] فیلمی مستند از سوریه دیدن کرد، «آنارشیست تصادفی»، تولید شده توسط Hopscotch Films و Mentorn Media تحت حمایت Sundance Institute جهت انتشار در سال 2016.

هیچ نظری موجود نیست: