۱۵ فروردین، ۱۳۹۷

فایل های صوتی انقلاب اکتبر روسیه از منظر آنارشیسم!



رزا: دوستان عزیز، فایلهای زیر 3 ساعت و نیم ترجمه ی بحث و گفتگوی آنارشیستهای آلمانی زبان در رابطه با انقلاب اکتبر روسیه (1917) است که هم به وقایع فوریه این سال و هم به اکتبر و پس از آن نیز می پردازد. از آن بیشتر روی وقایع پس از قدرتگیری بلشویکها فوکوس کرده و بخشی کوتاه به قیام دهقانان اوکراین و جنبش نستور ماخنو می پردازد. در فایل شماره ی1 بطور کلی فضای روسیه را در جنگ اول جهانی ترسیم کرده و به احزاب و گروههای مطرح، در انقلاب اکتبر اشاره می کند. در فایل شماره ی 2گرایشات آنارشی موجود را در روسیه آنزمان لیست کرده و به فعالیتهای آنان در این مقطع از تاریخ روسیه می پردازد.  در فایل شماره ی 3 به ترور لنین و سیاستهای حزب بلشویک، پس از کسب قدرت سیاسی می پردازد. فایل شماره ی 4 حدود نیم ساعت به نقش مخرب ژنرال تروتسکی پرداخته که در پایان فایل شماره ی 3 نیز بحث تروتسکی را باز میکند. 
هر فایل حدودن 1 ساعت و فایل آخر نیم ساعت می باشد.
1) انقلاب اکتبر روسیه از منظر آنارشیسم فایل شماره ی1
2) انقلاب اکتبر روسیه از منظر آنارشیسم فایل شماره ی2

3) انقلاب اکتبر روسیه از منظر آنارشیسم فایل شماره ی3

4) انقلاب اکتبر روسیه از منظر آنارشیسم فایل شماره ی4

مطالب منتشره ی این فایل های صوتی تلاش دارد با کمک و  بر مبنای اسناد و مدارک آزاد شده پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، وقایع آنوقت های کشور روسیه را ترسیم کند. افراد شرکت کننده در بحث آلمانی، هم آکادمیک بودند (استفاده از مطالب تز کارشناسی دانشجو) و هم فعالین سیاسی و آنارشیست سندیکالیست. سوالات از طرف جمع حاضر که همگون هم  نبودند، ارائه شدند و بخش بزرگی از سوالات نیز در مورد نقش تروتسکی در تئوری انقلاب مداوم، فراکسیون کارگری در حزب بلشویک و قیام کرونشتاد و غیره بودند که فقط جوابها ترجمه شدند. مطالب تئوریک آنارشیستها در پاسخ به دیکتاتوری پرولتاریا از منظر مارکس/لنین که مطرح شدند، ترجمه نشدند.  البته بدلیل کم بودن وقت و نیاز به تصحیح احتمالی که بزودی روی آن کار خواهد شد. 
امید که این مطالب بتواند به کار نیروهای انقلابی و نسل کنونی بیاید تا بتوانیم راه آمده را ادامه دهیم و تجربیات مردمان دیگر را استفاده کرده و از تکرار اشتباهات انجام شده بپرهیزیم! 
پیشاپیش از برخی نقصانها در ترجمه عذر خواسته و متاسفانه بدلیل کمبود وقت، بطور مستقیم و بدون تسلط عالی به زبان فارسی، تصمیم به ترجمه ی تحت اللفظی گرفتم! در صورت دریافت اطلاعات نوشتاری این سخنرانی (و بحث و گفتگو)، مسلمن می توان با همکاری، جزوه ای نوشتاری را به جنبش تحویل داد. در صورت نیاز، اصل فایل صوتی به زبان آلمانی نیز موجود است  (با تیتر: انقلاب اکتبر چقدر سرخ بود؟) که می توان با تقسیم فایل سه ساعته، آن را بصورت ایمیل (20 مگا بایت) در اختیار علاقه مندان آلمانی زبان (دو زبانه) قرار داد. در پخش این فایلها دست همبستگی شما را می فشارم.
با عشق
 و با همبستگی کهکشانی

پ.ن.: هدیه ای کوچک به جان های شیفته ی مبارزینِ روژاوا و مقاومت عفرین
فایلهای صوتی مسعود را نیز همینجا در زیر گذاشتم
1) مواضع مسعود در رابطه با شورش دی/بهمن در ایران

2) مواضع مسعود در مورد گفتگوهای مهدی اصلانی و ایرج مصداقی در مورد مقاومت در زندان در دهه ی 60

3) خاطرات مسعود در رابطه با مقاومت در زندان های رژیم اسلامی
مسعود یکی از زندانیان سیاسی رژیم جنایتکار اسلامی است که در فایلهای صوتی خاطراتش را بطور شفاهی در اختیار جنبش گذاشته است. با تشکر از او و پوزش  از تاخیر در رسانه ای کردن خاطرات.

 فایل های صوتی

۱۴ نظر:

ناشناس گفت...

مرسی خسته نباشی رزا جان

خیلی جالب بود واقعا تو این مقطع که هیچ کس صحبت از حقیت واقیعت نمی کنند ، اگر هم بر اساس منافع شخصی و گروهی صحبت میکنند بعضا از انارشیستها و کمونیسم شورای میکنند قصد خلط مبحث و رابطه انها با احزاب را جدی نمی گیرند و هیچ حرکتی بعنوان اپوزسیون و مخالف قبول نداشتند، و همه انها را سرکوب کردند،
پس رزا بعد از ۱۰۰ سال گفتن واقعتها کار خیلی سخت و ضروری می باشد،
مرسی از زحمت شما از خاطرات زندان و توضیع تعریف انارشیم و عملکرد تاریخی و سیاسی انارشیم در تزار و بعداز ان

ناشناس گفت...

رزا گوش کردم چقدر جالب و با سند بازگو کردی که چگونه حزب بلشویک ها ب رهبری لنین ولادیمر الیچ فرمان کشتار میده شلیک شلیک شلیک برای کی؟؟؟؟ برای کسی که اندک اذوقه که برای زندگی در کناری گذاشته که با فرزندان بخوردند جالب بعد از ۱۰۰ سال هنوز صحبت از کارگران و زحمتکشان این چپ ها میکنند ننگ و نفرت بر شما

ناشناس گفت...

خوب است که آن قسمت مربوط به دیکتاتوری پرولتاریا نه از دید لنین بلکه از دید مارکس ترجمه میشد تا ببینیم نظر آن آلمانی ها در مورد آن چیست. نظر لنین روشن است:،دیگتاتوری حزب کمونیست و حزب کمونیست هم هست حکومت مارکسیستهای تحصیل کرده و غیر کارگر شده، از محیط بردگی مزدی بیرون آمده، سیاستمدار شده، مدیر شده و دستور دهنده شده. نظر مارکس را میتوان در گفته هایش دید، اما متاسفانه به روشنی نظر لنین نیست. بر طبق نظر دوست مارکس، انگلس، دیکتاتوری پرولتاریا را میتوان در دوران کمون پاریس دید. این نظر ایراد زیادی دارد چون دس اندکاران کمون پاریس کارگر نبودند. پرودونیستها که کمونیست نبودند، بلانکی ها جمهوری خواه بودند و بقیه که انترناسیولیستها بودند بسیار در اقلیت. کارگران پاریس کنترل زیادی در مدیریت امور خود داشتند اما معلوم نبود و نشد که مسئله مرکزیت قدرت در دست کمون چه خواهد شد. بنظر من می آید که در کمون پاریس دیکتاتوری پرولتاریا وجود نداشت و بیشتر در بالا دیکتاتوری جمهوری خواهان رادیکال چپ بود که تصمیم می گرفتند و انجمهای خود مدیریت رسیده و آزاد شده بود در پائین. میتوان گفت کمون پاریس قدرت دوگانه بود نه دیکتاتوری پرولتاریا به معنای حاکمیت خودگردانی های کارگری. بنظر من می آید که اگر کمون پاریس سقوط نمی کرد و به بقیه فرانسه سرایت می کرد، بین بالا و پائین جنگ داخلی می شد. سرکوب کمون پاریس نگذاشت تناقضات درونی آن برای ما درسهائی کاملا آموزنده داشته باشد. در روسیه، حزب بلشویک سر شوراهای کارگری و دهقانی را کلاه گذاشت و قدرت دوگانه به قدرت دیکتاتوری حزبی مارکسیستهای بلشویک فیصله پیدا کرد. سوسیال دموکراتها ی منشویک هم خواستار ادامه حکومت سرمایه داران بودند و در تناقضی ماهوی با شورائی فکر کردن. این مسائل را توضیح دادم تا متوجه شویم که اگر آن آلمانی ها در مورد دیکتاتوری پرولتاریا نظراتی داده اند، دانستن آن نظرات حائز اهمیت است. نظر من کلا این است که برای حاکمیت بردگان مزدی چون دولت قابل تصور نیست، دیکتاتوری و دموکراسی بودنش منتفی است. قرار نیست ما خود را در دور باطل دوالیسم گیج کنیم. رهگذر

Rosa گفت...

مرسی از توجه همگی رفقا
همچنین در ایمیل
خیلی مرسی:)
در حال پیاده کردن فایل لنین از آلمانی به فارسی هستم. بزودی به مبحث "شیرین" دیکتاتوری پرولتاریا "بیچاره " پرولتاریا خواهیم پرداخت.
اگر منابع بیشتری دارید، لطفن برایم بفرستید.
متاسفانه از شبکه قطع هستم و با مشکل تماس درگیرم. اگر دیر مینویسم یا پاسخ ایمیل ببخشید.
البته خواندن مشکلی نیست. نوشتن سخت شده!

با دوستی

ناشناس گفت...

منظور و نظر من در رابطه با دیکتاتوری پرولتاریا!!!!

اگر کمی با انصاف باشیم می توانیم انصاف و تحلیل علمی و منطقی را با ادم ها بطور کلی و بطور مشخص در رابطه با طبقه کارگر رعایت کرده و توضیع همه جانبه برای حل موضوع دیکتاتوری پرلتاریا خواهیم داشت،
ما چیزی ب نام دیکتاتوری پرواتاریا نداریم ،،پرولتاریا هرگز با دیکتاتوری رابطه ندارد، دیکتاتوری برای چی برای کی اصلا کی گفته که طبقه کارگر احتیاج ب دیکتاتوری دارد،،
ب نظر من این صفت و واژه از گور طبقه کارگر در نیامده و اصلا برای رهائی احتیاجی ندارد، طبقه کارگر اگر به وضیعت خودش اگاه باشه و بتواند شرایطی که برای خودش بوجود اورده و برای تغیر ان تلاش میکند و خودشو از شر بورژوازی خلاص میکند،
از نظر من اگر طبقه دقیقیا تصمیم نهائ خودشو گرفته و متوجه زندگی وحشتناک خودش میشه ان موقع راهی جز براندازی بوژوازی ندارد،
چه کسی بورژوازی را متولد کرد؟؟؟ ادمها ۹ ماه بچشون تو شکمش نگاه میدارد، اما این طبقه برای بوجود اوردن فرزند ناخلف خودش که بورژوازی بوده چندین قرن انتظار کشید تا این بورژوازی حرامزاده را بدنیا بیاورد،
خوب بریم سر اصل مطلب در با اشاره کردم این حرام زاده بورژوا تمامی تارپود طبقه را نابود کرده و با تقسیم جامعه ب اقشار مختلف جامعه مصرفی کار را چند برابر مشکل کرده، برای رهائی از این شرایط موجود احتیاج ب یک سازماندهی وسیعی که بتواند از این شرایط پیچیده جان سالم بدر اورد،
چه کسی و یا چه کسانی می خواهند این وضیعت وحشتناک را عوض کنند؟؟؟؟
اگر طبقه کارگر می خواهد ب تنهائی این شرایط را عوض کند، باید به تمام ابزار موجود که برای سرنگونی بورژوازی محتاج است، بتواند ب ان دسترسی داشته باشد
ابزارهای موجود چی می تواند باشد؟؟؟؟

۱= ابزار موجود از انجائی که جامعه با تصیم بندی غیر علمی مواجه است ، ابتدا باید این تقصیم بندی را متوجه شد، و با شناخت طبقاتی میتوان ب ابزارهای که بتوسط همکاری و همدلی طبقه انها در بطن جامعه سرمایه داری بوجود اورد، مثلا برای مثال بخشی زیادی از جامعه که حالت مصرفی وبدون اینکه در تولید اجتماعی نقشی داشته باشند و در واقع بنا بر خصلت مصرفی بیش از حد خود سر بار جامعه شدند و باید چاره ی اندشید،

۲= ب نظر من الترناتیو اساسی برای این اقشار وسیعی که در خود میلولنند و بغیر از مصرف هنیچ کمکی ب جامع نمی کند باید اگاه ب شرایطی که در تقصیم سرمایه انها هم قربانی شدند ب مرحله شناخت انسانی برسنند این وظیفه مهم باید بتوسط کارگران اگاه و و کمونبستها در سازماندهی شوراهای دمکراتیک ب وظایف خود اشنا شوند بزرگترین و مهم ترین اقشاری که باید بتوانند در بطن جامعه سرمایه داری بطور کاملا اساسی اموزشهای واقعی را بتوسط انسانهای که خرد جمعی که از شناخت همه جانبه از جامعه دارند که در بالا اشاره کردم به انها انتقال بدهند، اگر طبقه کارگر این وظایف مهم و اساسی که اشاره کردم ب ان برسد تقربیا ۵۰٪ در صد معظل را حل کرده علت این پراکندگی ومصرفی بیش از حدی که تو جامعه اتفاق افتاده محصول بی خیالی و بی تفاوتی طبقه کارگر بوده و باید در وحله اول برای نابودی بوژوازی این حرکت از مسائل مبرم جامعه ب عهده طبقه کارگر است،
برای اینکه ما متوجه این شرایط جهانی که بورژوازی بوجود اورده بشویم چاره ی جز شناخت جامعه نداریم
۳= علت طولانی شدن بحث ما برای این بوده که کسانی از طرف طبقه کارگر مانیفستی نوشتند و هیچ مسئولیتی در قبال طبقه کارگر نداشتند ،مواردی به طبقه کارگر نسبت دادند که هیچ مقاربتی ب طبقه نداشته و از طرفی هیچ مسولیتی را در قبال طبقه کارگر قبول نکردند
۴= اکر تمامی مواردی وابزاری که برای سرنگونی بورژوازی بتوسط طبقه کارگر مطرح کردم ب ان دست یابد ، مشکل واقعی حل شده در واقع طبقه کارگر ب سوسیالیم دست یافته و هیچ ترسی از جامعه نداشته که دیکتاتوری اعمال کند،
انهای که این مقوله دیکتاتوری پرولتاریا را مطرح میکنند قصدشان بوجود اوردن حزب و سلسله مراتب حزبی است که تجربه ی که ما داریم کاملا مشحص است فرادای ب اصطلاعمی دانیم طرح نپ مطرح میکنند شوراها را سرکوب میکنند و دیکتاتوری حزبی را ب عنوان دیکتاتوری پرولتاریا جا می زنند

۵= نتجه منطقی پس اگر طبقه کارگر تصمیم نهائی خودشو برایسرنگونی گرفته و به تمامی ابزار و مشکلات جامعه فائق امده و سوسیالیم را با افتخار با کمک همه جانبه جامعه بوجود اورده دیگر احتیاجی ب دیکتاتوری ندارد..

ناشناس گفت...

برای مطالعه بیشتر در مورد انقلاب اکتبر به سایت اندیشه و پیکار رجوع کنید http://www.peykarandeesh.org/index.php این مقاله توسط حبیب ساعی نوشته شده است
توفان

ناشناس گفت...

به توفان،
مقاله و یا جزوه آقای حبیب ساعی نگارش درستی ندارد و چندان مفید واقع نمی شود. در آن ده ها تز فلسفی و تاریخی ناهمگون و بدون انسجام وجود دارد. تعداد نقل قولها بسیار زیاد است و هرکدام موضوع جرو بحث های زیاد بوده اند و خواهند بود. درک اینکه بلاخره او میخواهد چه بگوید مشکل است. گرچه در نوشته نتیجه گیری وجود دارد، اما پیوند مطالب با نتیجه گیری روشن نیست. پیشنها من به حبیب ساعی این است که ذهنش را فرموله تر کند و نوشته اش را به چندین مقاله کوتاه بهم مرتبط و هر کدام دارای تز جدا گانه تبدیل نماید. نمیتوان آواری از موضوعات گوناگون را بر سر خواننده خراب کرد و انتظار داشت که ذهن خواننده بقا پیدا کند. رهگذر

ناشناس گفت...

خطاب به رهگذر
اگر درست فهمیده باشم آقای ساعی تلاش دارد قبل از اینکه به موضوع انقلاب اکتبر بپردازد جریان خودش را با چپ موجود جدا کند! در اولین قدم اعلام می دارد که از دیدگاه کار و سرمایه حرکت می کند. در این بین می گوید از "برنامه گرایی " گسست کرده است.( در ضمنی که برنامه گرایی را شرح می دهد که چه چیزی هست) همچنین نسبت به انقلاب اکتبر درک " نرمانتیو" را کنار گذاشته ایم ( توصیف می کند که درک نرمانتیو چیست! ) در ادامه برخورد تماتیک یا موضوعی هم به انقلاب اکتبر ندارد ( این چنین برخوردی هم شرح می دهد ) پس از این تفاسیر به معضل انقلاب اکتبر می پردازد.
از این مقطع شرح می دهدکه چپ ایران ، تردید در مورد انقلاب اکتبر را از مائویسم فرا گرفته بود و وقایعی که بعد از این تاریخ در اروپای شرقی اتفاق افتاد. اما در واقع اولین کسانی که به انقلاب اکتبر نقد کردند آنارشیست ها و کمونیست های چپ بودند و به شرح این مسائل می پردازد.
توفان

ناشناس گفت...

اولین و اخرین کسانی که ضربه اساسی را از بورژوازی و حکومت بولشویکها خوردند طبقه کارگر و سایر زحمتکشها بودند خوب در میان انها بودند کسانی که تعلق ب کمونستها و زحمتکشان بودند هم بر اثر ضربه کاری حزب کمونیست لنین بودند کمرشان همراه با شورا های کارگری هرگز راست نشد از ان وقایع وحشت انگیز ۱۰۰ سال گذشت تنها کسانی که نگذاشتند این حرکت شوم فراموش نشود، کمونیستهای شورائی و انارشیستهای انقلابی بود ، واقعا نباید فراموش کرد کسانی که در این حرکت انقلابی همواره سعی کردند و میکنند که این جنایت تاریخی را افشاگری همه جانبه سیاسی و تاریخی انجام دهند مورد لطف بروکراتهای حزبی چپ رادیکال قرار گیرند بعد از ترورهای زیادی که انقلابیون شورای و انارشیستی از طرف احزاب برادر انجام گرفت ، نوبت ب ترور افراد جمهوری های بوجود امده از احزاب لنینی سابق حواله شد و هم اکنون ب شکلهای مختلف ادامه دارد.،،
واقعا خجالت هم بعضی از مواقع خوب چیزی است، که بعد از صد سال نمی خواهیم از این وقایع وحشتناک درسی و یا حداقل سکوت کنیم البته هر چند می توان کمی خوشحال شد تعدای پیدا می شوند بطور گذری میگویند اولین کسانی که انقلاب اکتبذ نقد کردند کمونیستهای های چپ و اناریشیستها بودند، هر جند ناقص است می توان ب صداقت انها شک نکرد ب شرطی این که این صحبت باز کنند و جنایتی که در کشتار کمونیستهای شورائی و انارشیتهای انقلابی مرتکب شدند یک تحلیل طبقاتی انجام دهند و ما بیستر ب این جماعت اعتماد کنیم،

ناشناس گفت...

به توفان، چون مطالب نوشته حبیب ساعی در هم برهم است و وقت گیر هیچ علاقه ای به درک اینکه او چه میگوید ندارم. فکر کنم او باید علاقه داشته باشد که من بیسواد را آگاه کند. ما به اندازه کافی خرکاری میکنیم. اگر نیروی کار ما را میخواهید برای آزادی خودتان، مجبورید ما را از ناآگاهی بیرون بیاورید. اگر نفهمیم که چه میگوئید، همکاری ی وجود نخواهد داشت ، چون هر کاری باید آگاهانه صورت پذیرد. آتوریته علم هم به اندازه آتوریته سیاست، تور اندازی ست. نتیجه کتاب فروشی های فضلای پست مدرنهای فرانسه را دیده ایم.

Rosa گفت...


حبیب ساعی:
ارزش اکتبر این است که در پیروزی‌اش اجازه نمی‌دهد که تقصیر را به گردن یک نیروی شناخته شده و حیّ و حاضر انداخت که عَلَم و کُتَل و لشگر خود را دارد. این ارتش و لشگر را بلشویک‌ها در هم شکستند... اما دشمن، عمیق‌تر و جان سخت‌تر از آنی بود که همه می‌اندیشیدند. دشمن ناپیدا بود، دشمن در روابط اجتماعی بود، در رابطه سرمایه، در خود وجود پرولتاریا، در تعریفی که او در این رابطه ایجابی دارد. اگر نابودی دشمن به معنی نابودی سرمایه است، نابودی سرمایه، نابودی خود پرولتاریاست، یعنی تمام آنچه پرولتاریا را یک طبقۀ اجتماعی می‌کند. تمام مبارزات چپ رادیکال در قرن بیستم بیانگر همین جدایی‌ناپذیر بودن پرولتاریا از مظاهر طبقاتی اوست؛ نمی‌توان مظاهر او را نابود کرد ولی خود او را به پیروزی رساند. اکتبر نشان داد که پیروزی پرولتاریا کماکان سرمایه است و نابودی سرمایه یعنی نابودی پرولتاریا به مثابه یک طبقه. شرایط چنین پیروزی‌ای ‌اما، فقط پس از بازسازی سرمایه در سال‌‌های ۱۹۸۰میسر شد. اما این، داستان دیگری است...

دشمن ناپیدا بود، دشمن در روابط اجتماعی بود، در رابطه سرمایه، در خود وجود پرولتاریا، در تعریفی که او در این رابطه ایجابی دارد. اگر نابودی دشمن به معنی نابودی سرمایه است، نابودی سرمایه، نابودی خود پرولتاریاست، یعنی تمام آنچه پرولتاریا را یک طبقۀ اجتماعی می‌کند.
اگر نابودی دشمن به معنی نابودی سرمایه است، نابودی سرمایه، نابودی خود پرولتاریاست، یعنی تمام آنچه پرولتاریا را یک طبقۀ اجتماعی می‌کند.

اکتبر نشان داد که پیروزی پرولتاریا کماکان سرمایه است و نابودی سرمایه یعنی نابودی پرولتاریا به مثابه یک طبقه.

اکتبر نشان داد که پیروزی پرولتاریا کماکان سرمایه است و نابودی سرمایه یعنی نابودی پرولتاریا به مثابه یک طبقه.

تمام مبارزات چپ رادیکال در قرن بیستم بیانگر همین جدایی‌ناپذیر بودن پرولتاریا از مظاهر طبقاتی اوست؛نمی‌توان مظاهر او را نابود کرد ولی خود او را به پیروزی رساند.

تمام مبارزات چپ رادیکال در قرن بیستم بیانگر همین جدایی‌ناپذیر بودن پرولتاریا از مظاهر طبقاتی اوست؛نمی‌توان مظاهر او را نابود کرد ولی خود او را به پیروزی رساند.

اکتبر نشان داد که پیروزی پرولتاریا کماکان سرمایه است و نابودی سرمایه یعنی نابودی پرولتاریا به مثابه یک طبقه. شرایط چنین پیروزی‌ای ‌اما، فقط پس از بازسازی سرمایه در سال‌‌های ۱۹۸۰میسر شد.
اکتبر نشان داد که پیروزی پرولتاریا کماکان سرمایه است و نابودی سرمایه یعنی نابودی پرولتاریا به مثابه یک طبقه. شرایط چنین پیروزی‌ای ‌اما، فقط پس از بازسازی سرمایه در سال‌‌های ۱۹۸۰میسر شد.
رزا:
حال با گندی که زدند تازه طلبکار پرولتاریا هم شده اند!
"الاغ" ها! (فحش مارکسیستی)
:)
این حرفهای دیالکتیکی و علمی را کسی می تواند به زبان فارسی ترجمه کند؟
جدن مقاله ی مزخرفی بود، حیف به حرف رهگذر گوش نکردم!
حیف وقت!
لینک زیر را گوش کنیم!
http://www.azadi-b.com/J/2018/03/post_1018.html

حالا بالا یک مارکسی دیگر است که همه چی را انداخته گردن انگلس! (باز بهتره تا به گردن پرولتاریا انداختن!)

بابا این «منشا خانواده» قران زنان مائوییست است!
فمنیستهای مارکسی نوع شهرزاد مجابی هم البته بست نشسته اند تاشرکت در تولید، خارج از خونه آزادشون کنه! علیرضا بیانی تروتسکیست هم عاشق اجباری کردن کار در کارخانه برای زنان است!
یک عده ای مارکسی/کارگری/فمنیستی در ایران هم (زنان گروه ثقفی) ، منتظرند بابت کار خانگی، جیب سرمایه داری را خالی کنند! کسی نیست بهشون بگه، اول حقوقهای معوقه را بگیرید، گرفتن پول کار خانگی از سرمایه داری فعلن پیشکش تان!
کسی میداند قیمت از بین بردن نگرانی یک کودک چقدره؟!

Rosa گفت...


معرفی کتاب شوراهای کارگران، سربازان و دهقانان روسیه

PDF برای دانلود و چاپ

https://rishehaa.wordpress.com/ketab-shouraha/

https://rishehaa.files.wordpress.com/2018/02/ketab-shouraha.pdf

وحید تقوی

کار رفیق تقوی درسته.
شورایی جان
از طرف من یک ماچ گنده:)

ناشناس گفت...

با تشکر از زحماتتان،

نظر من در ارتباط با "معرفی" شفاهی کتاب شوراهای کارگران، سربازان و دهقانان روسیه.

توجه کنید، من به "معرفی" کار دارم و در مورد کتاب و در مورد وضعیت آن شوراها صحبت نمی کنم چون آن کتاب را نخوانده ام و درک مفصلی از شوراهای روسیه آن دوران ندارم.

چه شوراهای 1905 و چه شوراهای 1917 در "معرفی"، برنامه الغای بردگی مزدی نداشتند و حل مسائل کلی خودشان را در حل مسائل کلی جامعه میدیدند و آنهم از زاویه درست کردن یک دولت مرکزی دموکراتیک (مجلس موسسان). در حل مسائل خاص خود مثل اتحادیه های عادی عمل میکردند.

وقتی نفوذ احزاب در شوراهای 1917 تائید می شود، بالتبع دیگر شکایتی از نقش و توطعه لنینی و بلشویکی نمیتوان داشت چون تمایل احزاب همیشه روشن است، بعبارتی دیگر، لنینیستها همان غلطی را میکردند که منشویکها. مثلا منشویکها دنبال بورژوا لیبرالی کردن شوراها و حفظ دولت موقت و قانون بازی بودند و بلشویکها دنبال استبداد حزبی و قانونگذاری و سیاست گذاری های خودشان. برای همین هر ضد لنینیستی و هر ضد استالینی حتی دموکرات، الزاما حقایق را بیان نمیکند و نیت خیری ندارد.

نقل قول از رزا لوگزامبورگ نشان میدهد که او عمیقا در دیدگاه سوسیال دمکراسی غرق بود و اینطور میدید که بلاخره این پارلمانهای خیلی خیلی دموکراتیک هستند که روزی دیکتاتوری پرولتاریا و بعد از آن کمونیسم بوجود خواهند آورد. بنظر من در اساس، سوسیال دموکراسی و بلشویسم فرقی ندارد. واقعیتش را بخواهید، بنظر من، بلشویکها معتقد بودند که نیروهای مولده مورد نظر مارکس از طریق تک حزبی خودشان رشد میکند و شرایط کمونیسم را بوجود می آورد، سوسیال دموکراتهای غیر بلشویک معتقد بودند که تضاد "دیالکتیکی" حزب کارگران با احزاب بورژوازی در پارلمانها موجب رشد نیروهای مولده و پیدایش شرایط کمونیسم می شود. برای سوسیال دموکراتها، دولتی که در آن اکثریت با سوسیال دموکراتهاست، دیکتاتوری پرولتاریاست. اما، فراموش نشود که بنظر می آید که کسب دیکتاتوری دولتی توسط اقلیت پرولتری و بعد اکثریت شدن بعد از کسب قدرت، اساسا دیدگاه انگلس و یا شاید هم و یه احتمال قوی دیدگاه مارکس بوده است. اگر اینطور باشد، لنین حرف انگلس را میزده و راه او را می رفته. در این مورد مطالعه ای موجود است.

خوب است بدانیم که فعالین شوراها در مورد بردگی مزدی و نقش دولت به توده های شوراها چه میگفتند، برخوردشان به مسئله زن چه بود، برخودشان با نژاد سازی و پرستی چه بود. برای آنارکوکمونیستها مسئله جور دیگری است. ما معتقدیم که مهم نیست که شورا وجود دارد و یا نه، مهم این است که شورا آیا بلافاصله بردگی مزدی و سایر انواع آن از جمله مردسالاری را الغا میکند و یا خیر. برای این کار ما به دولت مرکزی احتیاج نداریم. با دید آنارکوکمونیستی و یا سندیکالیستی، انحصار مالکیت بر وسایل تولید از بین می رود (دولتی و غیر دولتی)، محلات و محلهای شغلی بصورت خودگردانی مدیریت می شوند. ایراد این نحوه برخورد این است که اگر سراسری نباشد سرکوب می شود و اگر جهانی نباشد با جنگ از بین می رود. این درست. اما این تنها به ما میگوید که نباید دنبال سرنگونی بلافاصله باشیم و مبارزه برای الغای بردگی ها تنها میتواند جهانی باشد.

رهگذر

ناشناس گفت...

کلا چون رژیم ایران استبداد مذهبی ست، دموکراسی خواهی انقلابی بنظر می آید. از امپریالیست جمهوری خواه و شاهی و گانگستری و شهرنوئی تا چپ سوسیال دموکرات حزبی تا اسلامی اصلاح طلب همه دموکراسی می خواهند و برای گنده ترها مثل دولتهای استعماری غربی چاپلوسی میکنند و لولوی آنها لنین و بلشویکهاست. این وسط کسی دنبال الغای بردگی مزدی و بردگی ها نیست، همه در واقع هیراشی و ضرورت مدیریت نخبه ها را پیش فرض میگیرند. بررسی پیش فرضهای آنها کار آنارکوکمونیستهاست بدون اینکه از لنین و بلشویسم دفاع کنند. من اینطور می بینم. رهگذر