۱۴ فروردین، ۱۳۸۹

آنارشی من‌ام. انقلاب، دوستت دارم.

سبزه ها را گره ميزنيم به اميد سرنگونی استبداد
ويديو:  نمایش فیلم در استکهلم - سوئد بوسیله لپ تاپ بمناسبت چهارشنبه سوری کاری از گروه دمکراسی سبز
ارائه شیو ه جدید در افشا ی جنایت رژیم توسط ایرانیا ن در سوئد

ويديو: مراسم نجات برای دریاچه اورمیه امروز با شرکت هزاران نفر از مردم آذربایجان زیر تدابیر شدید امنیتی برگزار شد. گزارشات رسیده درگیری بین نیروهای امنیتی و مردم دارد. به گزارش خبرنگار گروه خبری اورمونیوز در ساعت 20/12 از روی پل میانگذر دریاچه اورمیه مردمی که از شهرستان سولدوز راهی این تجمع گشته بودند با باز کردن پارچه نوشته ای با مضمون اعتراض به خشک شدن دریاچه اورمیه مورد حمله ی نیروهای یگان ویژه قرار گرفتندو فردی که اقدام به این امر نموده بود را بازداشت کردند.سپس مردم به این عمل نیروهای یگان ویژه اعتراض کرده و اقدام به سر دادن شعارهایی همچون یاشاسین آذربایجان ، تورک دیلینده مدرسه و... نمودند اورمونیوز(سیزده فروردین 1389-ساعت13): به گزارش خبرنگار گروه خبری اورمونیوز در ساعت ۱۲:۴۵ نیروهای امنیتی اقدام به مسدود کردن پل میانگذر دریاچه اورمیه نمودند.در این میان تجمع کنندگانی که شمار ایشان بیست هزار (۲۰۰۰۰) نفر تخمین زده می شود و در سمت اورمیه پل میانگذر مستقر می باشند اقدام به سردادان شعار نمودند. پلیس ضد شورش جهت پراکنده کردن مردم اقدام به پرتاب گاز اشک آور نمود که این عمل ایشان منجر به درگیری میان تجمع کنندگان و نیروهای ضد شورش انجامید. طبق خبرهای رسیده در این درگیری شماری از نیروهای ضد شورش و مردم زخمی شده اند.در ادامه ی این روند و با عقب نشستن نیروهای ضد شورش طبق خبرهای رسیده نیروهای ضد شورش بیشتری از سوی تبریز راهی پل گشته اند. در ضمن طول ترافیک در سمت اورمیه ۲۰ کیلومتر تخمین زده می شود. آخرین وضعیت حاکم بر محل گردهمایی در پل میان گذر دریاچه اورمیه
ويديوي جديدي از روز 22 بهمن : ضرب و شتم دختران به اتهام فيلمبرداري : روز ۲۲ بهمن بلوار گلاب آرياشهر، قبل از ظهر - لباس شخصي ها به دختري كه با موبايل فيلمبرداري مي كرد حمله مي كنند و مي خواهند كه موبايلش را بگيرند. دختر به همراه دوستانش در برابر آنها كه با كابل به پايشان مي زدند مقاومت كردند. در اين هنگام مردم غيور به اين لباس شخصي ها حمله كرده و دخترها را نجات مي دهند
کنفرانس مطبوعاتی پس از گشایش نشست: سخنرانان از راست: مهین موسیپور، مینا احدی، مارتین لسنتین (سخنگوی جامعه بینالمللی حقوق بشر)، رضا پهلوی، مترجم رضا پهلوی، علی بابایی و مصطفی آزمایش

حاج آقا فمینیست می شود، مهستی شاهرخی
از هنرهای دیگر حاج آقاها اینست که با اسم مستعار برای خودشان کامنت می گذارند و قربان خودشان می روند. انگار یکی برود جلوی آینه و بعد به خود بگوید: فرزاد جون چی گفتی... من کیف کردم و کاملاً حق با شماست و جنبش زنان اعدام باید گردد ولی پیش از اعدام باید چند شبی بغل من و تو بخوابد و قربانمان برود تا آنها را ببخشیم.

«بن بست» عنوان تازه ترين فيلم رامين گودرزی نژاد فيلمساز ايرانی ساکن بريتانيا، در ماه جاری (آوريل) در لندن به نمايش درمی آيد. فيلمنامه بن بست را مهشاد ترکان بر اساس زندگی يک زن جوان همجنس گرا نوشته است. کيانا فيروز اين زن ايرانی است که در نقش خود بازی می کند و با بهره گيری از تجربيات شخصی اش، زندگی دگرباشان را بر پرده سينما به نمايش درمياورد.

گفتگو با مهناز تمیزی کارگردان فیلم "سنگ"

آنارشیست خشمگین -سیاست کار خانگی
"اگرچه زنان از قدرت شوهران شکایت نمی کنند، با اینحال هر یک از شوهر خود و یا شوهر دوست خود گلایه می کند. این مسئله در مورد تمام موارد بردگی، حداقل در مرحله ی آغازین جنبش های رهایی طلبی، صادق است. بردگان در ابتدا از قدرت اربابان گلایه نکردند، بلکه از ظلم و ستم آنان شکایت کردند." - جان استوارت میل در باب انقیاد زنان

من را اعدام کنيد، ديگر تحمل کيفر ندارم/ گفتگو با اکرم مهدوي، زندانی محکوم به اعدام
زنی زندانی برای ملاقات با فرزندان خردسالش تقاضای کمک دارد

ديوارنوشتههای می ۶۸ پاريس
اقتصاد آسیب دیده – امیدوارم بمیرد!
منو آزاد نکن – خودم ترتیبشو می‌دم.
کارگرانِ همه‌یِ کشورها، حال کنین!
هیچی نمی‌پرسیم. هیچی نمی‌خوایم. می‌گیریم، فتح می‌کنیم.
رییس‌ها رو عوض نکنیم، زندگی رو عوض کنیم.
هر قدرتی فاسد می‌کنه. قدرتِ مطلق، مطلقاً فاسد می‌کنه.
سنگرها خیابونو می‌بندن ولی راهو باز می‌کنند.
سوسیالیسم بدونِ آزادی یه سربازخونه است.
زنده‌باد ارتباط، مرگ بر مخابرات
آنارشی من‌ام.
انقلاب، دوستت دارم.

برای دیدن بقیه اینجا را کلیک کنیم.
تو صحنه نمایش، چشم فقط اجناس و قیمت‌هاشون رو می‌بینه.

سفر، کار، سفر، خواب…

همه می‌خوان نفس بکشن و هیچکس نمی‌تونه

خیلی‌ها می‌گن «ما بعداً نفس می‌کشیم»

و بیشترشون نمی‌میرن، چون قبلاً مرده‌ان.

خستگی ضدِانقلابیه.

ما دنیایی نمی‌خوایم که تضمینِ نمردن از گرسنگی

خطرِ مردن از خستگی رو ایجاد کنه.

می‌خوایم زندگی کنیم.

برای حقِ زندگی التماس نکن – بگیرش.

تو جامعه‌ای که هرجور ماجراجویی از بین رفته

تنها ماجرایی که می‌مونه، از بین بردن جامعه‌است.

آزادی بشر همه یا هیچه.

اونهایی که انقلاب رو نصفه‌کاره انجام می‌دن گورِ خودشونو کندن.

پالون نمی‌خوایم، ساختار فاسده.

امروز مازوخیسم خودشو به شکل اصلاح‌طلبی نشون می‌ده.

کونمو اصلاح کن.

انقلاب باورنکردنیه چون واقعاً اتفاق می‌افته.

اومدن، دیدم، قانع شدم.

رفیق بدو! دنیا پشت سرته.

سریع!

فقط اگه به قدرِ کافی وقت داشتیم…

در هر صورت جای پشیمونی نیست!

همینجوریش ده روز خوشحالی.

زندگی تو لحظه.

رفیق، اگه همه کارِ ما رو می‌کردن…
مرگ بر دولت.

وقتی مجلسِ ملی تئاترِ بورژوایی شه، همه‌یِ تئاترهای بورژوایی باید به مجالس ملی تبدیل شن.

[روی ورودی یک تئاترِ فتح‌شده.]

رفراندوم: چه بگیم آره چه نه، بازنده‌ایم.

تسلیم‌شدن به رؤسا دردناکه

انتخاب‌کردنشون احمقانه‌تره.

رییس‌ها رو عوض نکنیم، زندگی رو عوض کنیم.
من خدمتگذار مردم نیستم (خیلی کمتر از رهبرهای خودخونده).

اجازه بده مردم خودشون به خودشون خدمت کنن.

جامعه طبقاتی رو لغو کنین.

طبیعت هیچکدوممون رو خدمتکار یا ارباب نساخته.

نه می‌خوام دستور بدم، نه می‌خوام کسی بهم دستور بده.

فقط وقتی ارباب‌های خوبی خواهیم داشت که هرکس اربابِ خودش باشه.

«تو انقلاب دو جور آدم هست:

اونهایی که انجامش می‌دن، و اونهایی که سودش رو می‌برن.»

(ناپلئون)

گولِ سیاست‌مدارها و بازی‌هایِ کثیفِ‌شون رو نخورین.

ما باید به خودمون اتکا کنیم.
ما ساختارهایی می‌خوایم که به مردم خدمت کنن، نه مردمی که به ساختارها خدمت کنن.

انقلاب مالِ کمیته‌ها نیست، مالِ توئه.

سیاست تو خیابون‌هاست.

امیدِ ما به نومیدهاست.

پرولتاریا کسی‌یه که هیچ قدرتی رو زندگی‌اش نداره، و اینو می‌دونه.

هیچ‌وقت کار نکن.

مردمی که کار می‌کنن وقتی کار نکنن کسل می‌شن.

مردمی که کار نمی‌کنن هیچ‌وقت کسل نمی‌شن.

من از ۱۹۳۶ برایِ بالارفتنِ دستمزدها جنگیدم.

پدرم قبل از من برایِ بالارفتنِ دستمزدها جنگیده بود.

الآن یه تلویزیون، یخچال و یه فولکس دارم.

ولی همه‌یِ روحِ زندگی‌ام رو از دست دادم.

با رییس‌ها کنار نیاین، نابودشون کنین.

رییس تو رو لازم داره، تو رییس رو لازم نداری.

با متوقف‌کردنِ هم‌زمانِ ماشین‌هامون ضعفِ‌شون رو نشون می‌دیم.

کارخونه‌ها رو بگیرین.

قدرتو به شوراهایِ کارگری بدین.

(یه دیوونه)

قدرتو به شورایِ دیوونه‌ها بدین.

(یه کارگر)

کارگر: تو ممکنه ۲۵ ساله باشی،

ولی اتحادیه از اولِ قرن وجود داره.

اتحادیه‌هایِ کارگری جنده‌خونه‌ان.

رفقا. بیاین سِژه (Séguy) رو لینچ کنیم.

[سژه رییسِ اتحادیه‌هایِ کارگریِ وابسته به حزبِ کمونیست بوده]

لطفاً وقتی خروج حزبِ کمونیست را با همان

پاکیزگی ترک کنید که هنگامِ ورود بود.

استالینیست‌ها، بچه‌هایتان طرفِ ما هستند.

انسان نه وحشیِ اصیلِ روسوئه،

نه گناهکارِ فاسدِ کلیسا.

انسان وقتی استثمار بشه خشنه،

وقتی آزاد باشه مؤدب.

تنش منشاءِ همه‌چیزه.

(هراکلیتوس)

اگه مجبوریم در برابرِ قدرت تسلیم شیم رو حصار نشین.

بی‌رحم باش.

انسانیت راحت نمی‌شه مگه آخرین سرمایه‌دار

رو از روده‌هایِ آخرین بوروکرات دار بزنیم.

وقتی آخرین جامعه‌شناس رو با روده‌هایِ

آخرین بوروکرات دار زدیم، دیگه چه «مشکل»ای خواهد بود؟

شهوتِ خرابکاری یک تفریحِ آفریننده است.

(باکونین)

فقط یه آخرِهفته‌یِ غیرِانقلابی تنهایی نامحدود

خونِ بیشتری می‌ریزه تا یه ماهِ کاملاً انقلابی.

اشک‌هایِ مردمِ هرزه شرابِ خدایان است.

این به همه مربوطه.

ما همه یهودی‌هایِ آلمانی هستیم.

ما قبول نمی‌کنیم که تربیت بشیم، دیپلمه بشیم، لیسانسه بشیم،

صورت‌برداری شیم، ثبتِ نام شیم، اصولگرا شیم، مدنی بشیم،

موعظه بشیم، کتک بخوریم، تلویزیون‌زده شیم، گازِ اشک‌آور بخوریم، توقیف شیم.

ما همه «نخواستنی‌ها» هستیم.

ما باید «ناسازگار» باقی بمونیم.

جنگل از آدم جلو می‌زنه، صحرا آدمو تعقیب می‌کنه.

زیرِ سنگ‌هایِ پیاده‌رو، ساحل.

به‌زودی در این مکان برپا می‌شود: خرابه‌هایِ دلربا.

زیبا، شاید نه، اما چه افسونگر: زندگی در مقابلِ بقا.

«هدفِ من آشفتن و مزاحتِ مردم است.

من نان نمی‌فروشم، خمیرمایه می‌فروشم»

محافظه‌کاری یکی از نشانه‌هایِ فساد و زشتی است.

تو احمقی.

آخر از راحتی می‌میری.

خودتو قایم کن ابژه!

نه به انقلابِ کت و شلواری‌ها.

انقلاب لحظه‌یِ که خواستارِ خود-قربانی‌گری شد دیگه وجود نداره.

چشم‌اندازِ لذاتِ فردا هیچوقت

ملالت امروز رو توجیه نمی‌کنه.

وقتی مردم متوجهِ کسل‌بودنِ خودشون شن، دیگه کسل نخواهند بود.

خوشحالی یه ایده‌یِ جدیده.

بدونِ وقتِ مرده زندگی کن.

کسانی که درباره‌یِ انقلاب و مبارزه‌یِ طبقاتی، بدونِ ارجاع

به واقعیاتِ روزمره صحبت می‌کنند یک جسد در دهانِ خود دارند.

فرهنگ معکوسِ زندگی‌یه.

شعر تو خیابون‌هاست.

زیباترین مجسمه سنگی است که به سرِ یک پلیس پرتاب شده.

هنر مرده، جسدش را مصرف نکنید.

هنر مرده، زندگیِ روزمره‌مون رو آزاد کنیم.

هنر مرده، گدار نمیتونه اینو عوض کنه.

گدار: بزرگترین سویسیِ مائوئیستِ احمق.

لرزشِ همیشگیِ فرهنگی.

ما یه موسیقیِ وحشی و بی‌دوام می‌خوایم.

ما پیشنهادِ یه نوزاییِ بنیادین رو می‌دیم:

اعتصاب‌هایِ کنسرتی.

تجمع‌هایِ صوتی با کارِ جمعی.

کپی‌رایت رو لغو کنین: ساختارهایِ صوتی مالِ همه‌ان.

مرگ بر انتزاعی، زنده‌باد بی‌دوامی.

(جوانِ مارکسیست-بدبین)

مارکس رو مصرف نکنی، زندگی‌اش کنین.

من یه گروچو مارکسیست‌ام.

[گروچو مارکس: کمدینِ آمریکایی]

من رؤیاهام رو با واقعیت اشتباه می‌گیرم

به خاطرِ اینکه به واقعی‌بودنِ رؤیاهام ایمان دارم.

آروزیِ واقعیت رو کردن فوق‌العاده است! واقعیت‌بخشیدن به آرزوها حتی بهتره!

فکرکردنِ آرزومندانه رو تمرین کنین.

یک وضعیتِ ابدیِ خوشحالی رو اعلام می‌کنم.

واقع‌بین باش، غیرِ ممکن را بخواه.

قدرت را به تخیل بدهید.

کسانی که نمی‌تونن تخیل کنن، به خیالِ‌شون هم نمی‌رسه که چی کمه.

تخیل دادنی نیست، باید تسخیر شود.

(برتون)

عمل باید نه عکس‌العمل، بلکه یک ابتکار باشد.

عمل اجازه می‌دهد بر چنددستگی‌ها غلبه کرده و راهِ حل پیدا کنیم.

بزرگنمایی شروعِ ابتکار است.

تصادف را باید به طورِ قرینه اکتشاف کرد.

الکل می‌کشد، ال‌اس‌دی بزنید.

«هر نگاهی به اشیاء که عجیب نباشد غلط است.»

(والری)

زندگی جایِ دیگری است.

همه‌یِ چیزهایی که بهت یاد داده شده رو فراموش کن. از رؤیا شروع کن.

کمیته‌هایِ رؤیا را تشکیل دهید.

جسارت! این کلمه همه‌یِ مسائلِ سیاسیِ لحظه‌یِ موجود را در بر دارد.

(سن-ژوست)

بلند شو، ای مستضعفِ کیهان.

دانش‌آموزها احمق‌اند.

استادها، باعث می‌شین پیر شیم.

دانشگاه رو ملغا کنید.

دانشگاهِ‌ت رو بگا.

چطوره سوربن رو بسوزونیم؟

استادها، خودِتون هم به اندازه‌یِ فرهنگِ‌تون پیرین،

مدرنیسمِ شما چیزی جز مدرن‌کردنِ پلیس نیست.

ما از نقشی که بهمون دادن سر باز می‌زنیم: ما اجازه نمی‌دهیم به عنوانِ سگِ پلیس تعلیمِ‌مون بدن.

ما نمی‌خوایم سگ پلیس یا خدمتکارِ کاپیتالیسم باشیم.

امتحان = نوکرمآبی، امتیازاتِ اجتماعی، جامعه‌یِ سلسله مراتبی.

وقتِ امتحان، با سؤال جوابِ سؤالات را بدهید.

گستاخی سلاحِ جدید انقلابیِ است.

هر معلمی تعلیم داده شده، هر کس تعلیم ببیند تدریس می‌کند.

به نظر می‌آید موشِ کورِ پیرِ تاریخ

بی‌وقفه در حالِ نقب‌زدن زیرِ سوربن است.

(تلگراف از مارکس، ۱۳ میِ ۱۹۶۸)

برایِ به چالش‌کشیدنِ جامعه‌ای که در آن «زندگی» می‌کنی،

اول باید بتوانی خودت را به چالش بکشی.

انقلاب را جدی بگیر، ولی خودت را جدی نگیر.

دیوارها گوش دارند، گوش‌هایِ تو دیوار دارند.

انقلاب‌کردن هم‌چنین به معنیِ شکستنِ زنجیرهایِ درونی هم هست.

درونِ هریک از ما یک پلیس هست. باید بکشیم‌اش.

پلیسو از کله‌ات بنداز بیرون.

مذهب دشمنِ مطلقه.

نه خدا نه ارباب.

اگر خدا وجود داشت ضروری بود لغوش کنیم.

می‌تونی باور کنی هنوز بعضی از مردم مسیحی‌ان؟

چطور می‌تونی تو سایه‌یِ کلیسا آزادانه فکر کنی؟

ما یه جایی برایِ شاشیدن می‌خوایم، نه عبادت.

فکر کنم خدا یه روشنفکرِ چپ باشه.

بورژوازی لذتی نداره جز اینکه همه‌یِ لذات رو به فاسد کنه.

سینما رفتن احساسات رو می‌کشه.

بر علیهِ تعلقاتِ احساساتی مبارزه کنید که پتانسیل‌هایتان را از کار می‌اندازند.

(کمیته‌یِ زنان در راهِ آزادی)

مرزهایی که به لذات تحمیل شده تحریک‌کننده‌اند

که لذتِ زندگی را بدونِ مرز بخواهیم.

هرچه بیشتر عشق می‌ورزم، بیشتر می‌خواهم که انقلاب کنم.

هرچه بیشتر انقلاب می‌کنم، بیشتر می‌خواهم که عشق بورزم.

سکس: آنطور که مائو می‌گوید خوب است، فقط به شرطِ اینکه زیاد انجامش ندهید.

رفقا، ۵ ساعت خوابِ روزانه ضروری است:

شما را برایِ انقلاب لازم داریم.

دوستت دارم!!! اوه، به سنگایِ پیاده‌رو بگو!!!

در سنگ‌هایِ پیاده‌رو می‌آیم.

ارگاسمِ کامل.

رفقا، مردم دارن تو کلاس‌هایِ علومِ پلی‌تکنیک عشق‌بازی می‌کنن، نه فقط تو محوطه.

زنانِ انقلابی زیباترند.

زلدا، دوستت دارم! مرگ بر کار!

جوان‌ها عشق‌بازی می‌کنند، پیرها قیافه‌هایِ وقیح می‌گیرند.

عشق بورزید نه خصومت.

هرکس از عشق صحبت کند، عشق را خراب می‌کند.

مرگ بر جامعه‌یِ مصرف‌کننده.

هرچه بیشتر مصرف کنی، کمتر زندگی می‌کنی.

کلاها تریاکِ مردم‌اند.

کالاها را بسوزانید.

نمی‌توانی خوشحالی را بخری. بدزدَش.

مصرف‌کننده‌ای یا شریک؟

آزاد بودن در ۱۹۶۸ یعنی شرکت کردن.

من شرکت می‌کنم.

تو شرکت می‌کنی.

او شرکت می‌کند.

ما شرکت می‌کنیم.

آنها سود می‌برند.

عصرِ طلایی عصری بود که طلا حکومت نمی‌کرد.

«دلیلِ وجودیِ همه‌یِ جنگ‌ها، شورش‌ها و بی‌عدالتی‌ها وجودِ مالکیت است.»

(سنت آگوستین)

خوشحالی یعنی به‌دارکشیدنِ صاحب‌خانه.

میلیونرهایِ دنیا متحدها شوید. جهتِ باد عوض می‌شود.

اقتصاد آسیب دیده – امیدوارم بمیرد!

چه غمناک است عاشقِ پول بودن.

تو هم می‌توانی بدزدی.

بیگانگی را ملغا کنید.

فرمانبری هشیارانه شروع می‌شود؛

هشیاری با سرپیچی شروع می‌شود.

اول، نافرمانی کن؛ سپس رویِ دیوار بنویس.

(قانونِ ۱۰ میِ ۱۹۶۸)

من دوست ندارم رویِ دیوار بنویسم.

همه‌جا بنویس.

پیش از نوشتن، یاد بگیر فکر کنی.

من بلد نیستم بنویسم، اما می‌خواهم

چیزهایِ زیبا بگویم و نمی‌دانم چطور.

وقت ندارم بنویسم!!!

یه چیزی هست که باید بگم، اما نمی‌دونم چی.

آزادی حقِ سکوت‌کردن است.

با همسایه‌ها حرف بزن.

فریاد بکش.

بساز.

جلویت را نگاه کن!!!

در نظافت بکوشید، اینجا خدمتکار نیست.

انقلاب یک ابتکار است.

سخنرانی ضدِانقلابی است.

رفقا، تشویق‌کردن را تمام کنید، نمایش همه‌جا هست.

در نمایشِ مخالف‌ها گیر نکن. با نمایش مخالفت کن.

مرگ بر جامعه‌یِ کالا-نمایشی.

مرگ بر روزنامه‌نگاران و کسانی که راضی‌شان می‌کنند.

فقط حقیقت انقلابی است.

هرگونه ممنوعیت ممنوع است.

آزادی جنایتی است که همه‌یِ جنایات را در بر دارد. سلاحِ نهاییِ‌مان است.

آزادیِ دیگران آزادیِ مرا تا ابدیت گسترش می‌دهد.

به دشمنانِ آزادی آزادی ندهید.

رفقایمان را آزاد کنید.

درِ تیمارستان‌ها و زندان‌ها را باز کنید.

پنچره‌هایِ قلب‌ات را باز کن.

محدودیت‌ها به‌جهنمم.

وقتی یک‌بار اتفاقی چشم‌هایت را باز کردی دیگر نخواهی توانست راحت بخوابی.

آینده تنها شاملِ چیزهاییِ خواهد بود که در آن بگذاریم.

کارگرانِ همه‌یِ کشورها، حال کنین!

برگرفته از سايت بستهشدهی ترجمه

۵ نظر:

An Angry Anarchist گفت...

دیوار نویسی های می ماه 68 را که دیدم یاد یکی از پوسترهای بچه های پساچپ افتادم که نوشته بود: F*^k May 68... Do Something Today.

راستی رزا جان، متوجه شدم که ترجمه ی فراخوان آنارشیست های استان اونتاریوی کانادا برای شرکت در "شورش" ماه ژوئن کمی سخت است. زبان پساچپ به کار برده اند که پیدا کردن معادل های فارسی اش کمی سخت به نظر می رسد. البته به سختی ترجمه ی نوشته های بچه های Crimethinc نیست. از طرف دیگر هم کوئیرهای (همجسنگرایان، بایسکشوال ها، ترنس ها و ...) رادیکال و آنارشیست تورنتو یک فراخوان برای شورش داده اند. لزبین ها هم قبلا اعلام کرده بودند که خیابان های تورنتو را اشغال خواهند کرد و از رادیکال ها خواسته اند که به آن ها بپیوندند. قرار است خیابان ها تبدیل شوند به جبهه های جنگ!
در آخر فراخوان کوئیرهای رادیکال و آنارشیست آمده:

"انکار هر نوع مسئولیت: ما به هیچ وجه شما را ترغیب و تشویق نمی کنیم که دست به کارهای غیرقانونی و خرابکارانه بزنید، چرا که چنین چیزهایی ممکن است موازنه ی قدرت را به هم زده و همه چیز را تغییر دهد و این کار خیلی خیلی خیلی بدی است. لطفا فقط در خانه بنشین، برو سر کار و نظاره گر گذر زندگی ات باش."

البته زبانی که کوئیرها به کار برده اند زبان سکسی است و ترجمه اش به فارسی مشکل خواهد بود. با اینحال تلاشم را خواهم کرد.

امیدوارم در شورش ها باشی!

شورشگران گفت...

بیایید كه شهادت اسلامی دولتی بازاری را اتش زده ام ..

Angry Brigade گفت...

رزا جان!
داشتم یک خط از "What Is Property?" پرودون را ترجمه می کردم که با یک کلمه به مشکل برخوردم. می شه خواهش کنم نگاهی بیندازی و ببینی معنای این کلمه چه می شه؟
این هم جمله ی اصلی:

The peasant who hires land, the manufacturer who borrows capital, the tax-payer who pays tolls, duties, patent and license fees, personal and property taxes, &c., and the deputy who votes for them, — all act neither intelligently nor freely. Their enemies are the proprietors, the capitalists, the government.

معادل فارسی patent and license fees چی می شه؟

Rosa گفت...

Angry jan,
haghe sabt va enhessar ast,
emshab miporsam, va loghate behtar peyda mikonam,
sorry ba in computer farsi nadaram.
kisses

rosa گفت...

هزینه های ثبت اختراع و پروانه
google lol