معرفی فیلم کوتاه "سفر بی بازگشت"
این فیلم کوتاه بر اساس داستان واقعی اخراج یک پناهجوی سودانی از آلمان ساخته شده است و رفتار غیر انسانی پلیس آلمان با این پناهجو به نام "امیر عاقب" را بازسازی کرده است. این پناهجو را در حالی که دستبند به وی زده بودند با کلاه کاسکتی سوار هواپیما کرده تا اخراج کنند. به دلیل مقاومت و اعتراض شدید او، پلیس های همراه آنقدر سر وی را پائین نگه میدارند که بالاخره او خفه شده و در همین سفر کشته می شود. دو پلیس همراه این پناهجو بعدا در دادگاه محاکمه شده و به حبس تعلیقی محکوم می شوند. این فیلم با هدف اعتراض به رفتار پلیس آلمان در اخراج پناهجویان ساخته شده تا نشان دهد که این گونه موارد را نباید تنها یک "تک مورد" قلمداد کرد.
این فیلم از 17 مارس 2010 بر روی اکران سینماهای آلمان آمده است.
Journey of No Return - Last stop Frankfurt Airport – TRAILER
کمپین یازده اسفند تلاشی جمعی در حمایت از فعالان حقوق بشر دربند
در باره فیلم مستند "ترور در برلین" ساخته آرمان نجم
در رابطه با ترور دگراندیشان ایرانی درخارج از کشور، به غیر از اولین سوء قصد به جان دکتر شاهپور بختیار (18 ژوئیه 1980 ) توسط انیس نقاش (لبنانی)، و ترور علی اکبر طباطبایی، وابسته مطبوعاتی پیشین سفارت ایران در واشنگتن، در 22 ژوئیه 1980، توسط دیوید بیل فلد، یک سیاه پوست مسلمان آمریکایی، جمهوری اسلامی نه تنها دیگر هرگز به ترور مخالفان خود اقرار نکرد، بلکه حتی مدعی شد که ترور افراد اپوزیسیون ایران در خارج از کشور یا نتیجه اختلافات درون گروهی، یا میان گروههای اپوزیسیون و یا حداکثر محصول اقدامات گروهکهای خودسر در جمهوری اسلامی است که مستقلا عمل میکنند و حکومتگران و مسئولان نظام هیچگونه کنترلی بروی آنها ندارند.
انیس نقاش ساکن ایران است و مشغول تجارت، و رسماً با مطبوعات کشور مصاحبه می کند و می گوید اولین سوء قصد به جان دکتر بختیار با تأیید مقامات جمهوری اسلامی بوده است. و دیوید بیل فلد، که او نیز ساکن ایران است، درعین اعتراف به قتل علی اکبر طباطبایی، در فیلم سینمایی قندهار (به کارگردانی محسن مخملباف) هنرپیشه می شود. اینکه این دو در ایران اعتراف به قتل برعلیه دو تن از شهروندان ایرانی کرده اند و نه تنها توسط مقامات قضایی کشور تحت پیگرد قضایی قرار نگرفته اند، بلکه حتی شرایط زندگی مرفه آنها نیز فراهم شده است، خود دلیلی بر صحت اظهارات آنهاست که ترور و سوء قصد را با تأیید، یا بنابر دستور مقامات جمهوری اسلامی انجام داده اند. هر دو ضارب در مصاحبه های خود به این سوء قصدها اعتراف کرده اند.
آليس شوارتزر فمنيست آلمانی در مصاحبه ای با روزنامه فرانکفورتر رونشاو می نويسد" 8 مارس را بايد برداشت زيرا که تنها يک روز برای دلخوش کردن زنان است". اين روز را سوسياليست ها نام گذاری نمودند آنهم بخاطر اعتصاب زنان کارگر خارخانه جات پارچه بافی. اما جنبش زنان در غرب اوائل سال های 70 بر عليه چپ های مردسالار اعتراض نمود و بدين طريق اعلام موجوديت نمود. در آن زمان چپ های غرب با وجود اينکه طرفدار آزادی دهقانان بوليويائی بودند اما زنان و دوست دختران خود را همچنان به کار قهوه درست کردن و اعلاميه تايپ کردن و بچه بزرگ کردن وا می داشتند. حتی درکشورهای موجود سوسياليستی هم در رده های بالا حضور زنان وجود نداشت. از اين روی من فکر می کنم از همه بهتر اين است که روز دلخوش کنک زنان را کنار بگذاريم و بجای آن 365 روز سال را تبديل به روز انسانها " زنان و مردان" تبديل نمائيم".
۴ نظر:
رزا جان!
الان خبر دار شدیم که قرار است تعداد نیروهای حفاظتی در جریان نشست G8/G20 را به دو برابر آنچه در جریان مسابقات المپیک در ونکوور بود، افزایش دهند. پلیس فدرال اعلام کرد که نیروهای حفاظتی را به ده هزار پلیس یونیفرم دار و یک هزار گارد خصوصی افزایش خواهند داد. تعداد نیروهای حفاظتی در جریان المپیک ونکوور در حدود شش هزار تن تخمین زده شده بود.
دلیلش را هم حضور آنارشیست های خرابکار خوانده اند!!
رزای عزیزم!
ویرایش نسخه ی انگلیسی فراخوان توسط رفقای آنارکا-فمینیست به دستم رسید. با اینحال، هنوز هم باید رویش کار کرد. آن ها هم از من خواسته اند که ویرایش ها را نگاه کنم و دوباره برایشان بفرستم.
مثلا آنجاییکه نوشته "نیاز به نابودی تمام ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی سیستم سرمایه داریم" در نظر نمی گیرد که مردسالاری، به عنوان مثال، قبل از سرمایه داری وجود داشته و "نابودی سیستم سرمایه" لزوما به معنی نابودی سیستم زن ستیزی/مردسالاری نیست.
یا آنجاییکه بهترین آلترناتیو کنونی را آنارشی می دانیم، در انگلیسی بهتر است اشاره شود که آلترناتیو چه چیزی! آلترناتیوی برای حاکمیت کاپیتالیستی؟ برای سوسیالیسم دولتی؟ یا هردو؟
یا اینکه در سطور قبلی خبری در مورد وجود یک نشست نداده ایم و برای همین وقتی می نویسیم "موضوعات مورد بحث و گفتگو را خود جمع تعیین می کند،" کمی آشفته به نظر می رسد.
از یک طرف دیگر هم "نظر ههژین" که در خود تکست ادغام نشده و به صورت یک کامنت در آخر آمده، برای رفقای آنارکا-فمینیست عجیب و غیر ارتدکس جلوه می کند که باعث شده که آن را اصلا ویرایش نکنند.
سلام عزیز جان،
نکته درستی هست، من ۲ نکته را در پست قبلی با توجه به مشکلات ترجمه تغییر دادم.
"نیاز به نابودی تمام ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی سیستم سرمایه داری / پدرسالاری داریم"
بهترین آلترناتیو کنونی را آنارشی می دانیم، آلترناتیوی برای سیستم سرمایه داری / پدرسالاری.
در مورد سوم، میتوان گفت، که پیشنهادت زیر به جلسه پیشنهاد شده برای موضوع بحث نشست، اما دوستانه نشست خودشان موضوع بحث را تعیین میکنند.
یعنی آن موضوعات زیر پیشنهاد میباشد.
در مورد نظر هژیر. راستش نمیدانم این را چکار کنیم.
بهتر هست هژیر آن را به آلمانی و انگلیسی ترجمه کند، و کار ما راحت میشود.
چون امکان ترجمه به هر ۲ زبان را دارد.
البته ازش میپرسم.
بسیار از کامنتت ممنون. اگر کمکی باشه بگو. من ترجمه آلمانی را از انگلیسی میکنم، چون راحت تر است و لغتها بسیار شبیه هستند.
اگر ترجمه انگلیسی تمام شد برام بفرست، که ترجمه آلمانی راحت تر هست اینجوری.
خیلی ممنون به خاطر ویرایش متن رزا جان!
فایل دانلود شده شدیدا به هم ریخته. مجبورم از چپ به راست بخوانمش!
البته امیدوارم اینگونه احساس نشود که این مطلب توسط یک آنارکو-لنینیست به رشته ی تحریر در آمده که سعی می کند کاراکتر بلشویستی به آنارشیسم بدهد. این مطلب در عین حال که انتقادی از تعریف متداول آنارشیسم را ارائه می دهد، مخالفتی است با آنانی که از این تناقض موجود در تعریف آنارشیسم سوء استفاده کرده و افرادی نظیر موری راتبارد، والتر بلاک، برایان کاپلان، کارل هس، هانز هرمن، بروس بنسون و غیره را به زیر چتر آنارشیسم می آورند. از طرف دیگر، این تکست دفاعیه ای است از آنارشیسم به عنوان یک تئوری سیاسی-اقتصادی-اجتماعی در مقابل اتهامات پراگماتیست هایی که آنارشیسم را نه به عنوان یک تئوری واحد، بلکه به عنوان نقطه ی تصادم چندین ایدئولوژی مختلف معرفی می کنند.
ارسال یک نظر