Reza: من در کامنت قبلی سوالاتی کردم که طبیعی بود هر انسان شریفی تلاش میکند با متانت و برباری جهت رفع ابهام پاسخ دهد اما در مقابل؛ آنچه ما با آن مواجهه شدیم به اندازه ارزنی شرافت در آن نهفته نبود بلکه همان شیوه تهو آور "کمونیست ایرانی" بود. اینها همانهایی هستند که سایتها کثیفی مثل " جدل آنلاین" را میسازند و در آن آنقدر علیه یکدیگر پرونده سازی میکنند که دیگر خودشان هم بعد از مدتی دچار سر گیجه و تهوع میشوند و از " لجن آنلاین" ی که ساخته اند ابراز نفرت میکنند. این نوشته برای وارثان سایت "لجن آنلاین" یا به قول خودشان "جدل آنلاین نیست. اینها مشتی کوچک از خروارها سندی است که خباثت و رذالت جریانات موسوم به کمونیست کارگری را میرساند و به هدف اثبات کردن ادعاهای من در مورد سوالاتی بود که پیشتر در قسمت کامنتها طرح شد بود. این نوشته برای رفقا عزیزی است که هنوز شرافت انسانی را مقدم بر هر چیزی میدانند. پرانتز هایی هم در اصل متن وجود دارد لازم به توضیح است پرانتط های همرنگ نوشته در اصل متن است اما چرانتزهای قرمز توضیح ضروری تشخیص داده شده از طرف من است.
این نوشته نه ادعای من است که تهمت و افترا بخوانندش نه تفسیر و تاویلی در آن شده. این نوشته نقل قولهای کمونیستهای کارگری!!! است علیه هم و شما ادبیات تهو آور این جماعت را در باره دوستان تا دیروزشان میبینید. در این نقل قول های کوتاه شما از زبان خودشان میبینید که این جماعت علیه یکدیگر اقدام به کار پلیسی میکنند، پرونده سازی میکنند و پرونده های یکدیگر را افشا میکنند. من آدرس هر نوشته را هم زیر نوشته آورده ام. تنها در افزوده من به نقل قولهای آورده شده در صورت لزوم تنها توضیح کوتاهی در باره نویسنده است و احتمالا توضیح اینکه در چه رابطه ای اصل مقاله نوشته شده است. لازم به ذکر است که توضیحات یا درافزوده های من به رنگ قرمز است تا خواننده متوجه شود. در این نوشته من تنها ادبیات متعفن کمونیسم کارگری را که علیه خودیها و رفقای تا دیروزشان به کار برده اند را نقل کرده ام. از حجم وسیعی از ادبیات متعفن این جماعت در باره احزاب و سازمانهای دیگر چپ صرف نظر کرده ام. به طور مثال اظهار نظرهای متعفن و مردسالارانه منصور حکمت در باره سارا محمود کادر سازمان گارگران انقلاابی(راه کارگر) که به شیوه مرد سالارانه و لمپنیستی سارا محمود را به خاطر نقد محترمانه اش به "زن نقش اول فیلمهای وسترن هالیوودی" تشبیه میکند، که نقدش "چک زدن به صورت هنرپیشه نقش اول فیلم(یعنی خود حکمت) در گوشه طویله" است و هدفش (سارا محمود) را از این کار " جلب توجه هنر پیشه مرد برای اینکه در آن گوشه طویله بغلش کند و سفت ببوسدش تا در میان بازوهای مردانه او شل شود" مینامد. طبعا اگر بنیانگذار کمونیسم کارگری چنین لمپن مرد سالاری است شما خود هواریون را تصور کنید.
محمود احمدی( کادر اسبق حکک، کادر سابق آتحاد کمونیسم کارگری و کادر فعلی حزب حکمتیست-هیئت دائم در جواب به محمد اسنگران کادر فعلی حکک)
تشابه اقدام محمد آسنگران٬ داب تهران و نوید بشارت
"رهبری حزب جدید التاسیس اکس مسلم به هر وسیله ای متوسل میشود تا منتقد کمونیست خود را منکوب کند. ظاهرا هیچ حد و مرز و اصولی نیست که مانع شان شود. هیچ خط قرمزی ندارند. کاملا ترمز بریده اند. در این میدان اما آقای محمد آسنگران پرچمدار است. ایشان پرچمدار سنت "لجن آنلاین" است. دسته گل اخیر ایشان در حد خود گوی سبقت از سایت داب تهران و اقدامات شبه پلیسی نوید بشارت ربوده است. چگونه؟" منبع شماره 1 http://www.azadi-b.com/arshiw/ ?p=6463
"آقای محمد آسنگران قبلا وعده داده بودند که آی پی تعدادی کمونیست را که در جدال با ناسیونالیسم قوم پرست و باند زحمتکشان بودند٬ لو بدهند. این تهدید پلیسی ایشان و همکاری عملی شان در حمایت از باند زحمتکشان در زمان خودش نقد شد. این دفعه کار از تهدید گذشته است٬ به وعده و تهدید خود عمل کردند و اسناد یک حزب سیاسی را رسما لو دادند. رسما به اسناد منتشر نشده حزب حکمتیست اشاره کرده اند. این اسناد را چاپ کرده اند و به آن استناد کرده اند. و بر مبنای آن دست به "افشاگری" زده اند. کاری که مدتی است سایت داب تهران به آن مشغول است." همان منبع شماره1
"ما اقدام محمد آسنگران بدتر از اقدام سایت داب تهران است. واقعیت این است که سایت داب تهران اگر رسما کار وزارت اطلاعات و پلیس نباشد٬ اقدامش تماما و در بست در خدمت پلیس سیاسی ایران است. هر از گاهی چند نامه درونی حزب حکمتیست را منتشر میکنند و بر مبنای آن به "افشاگری" می پردازند. محمد آسنگران هم همین کار را میکند. و راستش بدتر." از منبع شماره ی1
" اقدام ایشان صد مرتبه از اقدام نوید بشارت که با هویت کاذب و مخفی و به "عنوان کادر" حکک دست به "افشاگری" علیه رهبری وقت این حزب میزد٬ بدتر است. نوید بشارت هرگز جرئت نکرد که نام و نشان خود را علنی کند. هرگز جرئت نکرد اسناد درونی حکک را منتشر کند." همان منبع شماره ی1
توضیح: (نوید بشارت با اسم اصلی اسماعیل مولودی عضو کمیته مرکزی حکک که اسناد حکک را در زمان اختلافات درونی افشا میکرد جالب است که محمود احمدی مدعی است که نوید بشارت هرگز اسم اصلیش مشخص نشد در حالی که به ادعای دفتر سیاسی حکک نویشد بشارت همان اسماعیل مولودی بود. آقای احمدی ترجیح میدهد این ادعا را نپذیرد چون اولا همسر اسماعل مولودی و خود ایشان با جناحی بود که اقای احمدی بود)
"واقعا دنیای وارونه ای است. آقای محمد آسنگران سند درونی احزاب را منتشر میکند و در عین حال از منصور حکمت در حفظ حرمت انسانها و فضای سالم سیاسی نقل قول می آورد. آیا دو رویی و ریاکاری را حد و مرزی نیست؟ " منبع شماره 1
"ما با کسانی که ما را تهدید پلیسی می کنند بحٽ سیاسی نمی کنیم. ما با داب تهران بحٽ سیاسی نمی کنیم. اقدامات شبه پلیسی شان را افشا میکنیم. " منبع شماره ی1
محمد آسنگران ( کادر مرکزی حکک)
"اگر تاریخ و مقطع تولد این محفل و فراکسیونش (منظور فراکسونی است در حکک که بعدها حزب اتحاد را بوجود آورد. رضا) را نگاه کنید به آغاز فعالیت شبهه پلیسی نوید بشارت علیه حزب کمونیست کارگری میرسید. نوید بشارت اسم مستعار یک فرد در داخل حزب ما بود که با این اسم جعلی، اقداماتی شبه پلیسی انجام داد. از اولین اقدام این فرد به امضا"یک دوست دار حزب از آلمان" تقریبا یک سال طول کشید تا اقدام بعدی و آخری را آغاز کند. اما به دنبال اقدامات بار دوم طولی نکشید که برخلاف تمایل آذرماجدی و علی جوادی ما این فرد را شناخته و آنرا به اعضا حزب و بلاخره جامعه معرفی کردیم. ماجدی و جوادی مدافعین سر سخت او شدند. اسناد کتبی و شفاهی دفاع آنها از فردی که زیر حجاب قایم شده بود و کار شبهه پلیسی انجام میداد، موجود است. اسماعیل مولودی در یک اقدام شبه پلیسی اسناد و مباحث داخلی حزب را با تفسیر خود و با اسم مستعار نوید بشارت علیه حزب کمونیست کارگری و به نفع فراکسیون مشترک و اعلام نشده ماجدی و جوادی علنی میکرد." منبع شماه2 http://www.azadi-b.com/ arshiw/?p=6452
"علی جوادی دردفاع از او چنین میگوید:"اسماعیل مولودی با ۳٠ سال سابقه مبارزه لایق عضویت در دفتر سیاسی است. شما(حزب) چگونه او را متهم میکنید. او یکی از کادرهای توانا و لایق حزب است و…." ماجدی از این هم تندتر و "تئوریک تر" از این اقدام دفاع کرد و با اتکا بر "حق متهمین قبل از اثبات جرم" (اصل بر برائت است) تلاش کرد او را تبرئه کند. سیاوش دانشور ابتدا با استدلال اینکه حزب باید کمک کند این فرد هر کس هست، تغییر کند و از این کارهای حقیر دست بردارد و اصلاح شود و… سعی کرد موضوع را ماست مالی کند. تصور کنید اگر سیاست این محفل پیش میرفت، ما به سرنوشت کنونی "حزب حکمتیست" مبتلا میشدیم. هر روز باید انتظار علنی شدن نامه های داخلی و اسرار تشکیلات را میکشیدیم و امنیت داخل حزب را فدای مصلحت جویی این محفل میکردیم." منبع شماره2
بحران نوید بشارت و راه خروج از آن؟
علی جوادی
"یک اشتباه بخشی از رهبری حزب دراین دوره چگونگی برخورد به "مساله نوید بشارت" بوده است. رهبری حزب به جای یک برخورد "سیاسی" کمونیستی بمنظور خنٽی کردن شایعه پراکنی و اتهام زنی توسط نوید بشارت، به جای پایان دادن به فضای شایعه و نا امنی در حزب، به جای استفاده از این بحران برای تقویت حزب، عملا خود حزب را در یک نیمچه "بحران" داخلی فرو برده است. فضای شایعه پراکنی و اتهام زنی درحزب بالا گرفته است. سنت حزب مبنی بر مصون بودن افراد از اتهام عملا زیر پا گذاشت شده است. حرمت رفیقی، خواسته و یا ناخواسته، اما عملا خدشه دار شده است. رفیق عضو کمیته مرکزی حزب بدون اینکه شواهد غیر قابل انکار در دست باشد، متهم شده است و تمام تشکیلات در ماجرای این "اتهام" اٽبات نشده قرار گرفته است." منبع شماره 3 http://www.wpiran.org/farsi1/ Mabaheze_daroni/6.html
نوضیح: مهرنوش موسوی از فعالین قدیمی از زمان سهند است که سالها عضو حکک بود سپس از این حزب جدا شد و علیه آن فحاشیهای بسیاری انجام داد. وی به حکمتیستها پیوست اما بعد از مدتی با حکمتیستها دچار اختلاف شد، وی از حزب حکمتیسها اخراج میشود و در همین زمان مورد حمایت مجدد حکک قرار میگیرد. مهرنوش موسوی که از کادرهای مرکزی حکمتیستها بود مقدار زیادی از اسناد درونی حکمتیست ها را با خود به حکک میبرد و شروع به افشاگری میکند. از جمله افشاگریهای وی این بود که جناح آذر ماجدی و علی جوادی که در آنزمان در حکک بودند و با رهبری دچار اختلاف شده بودند، مخفیانه با حکمتیستها و شخص کورش مدرسی ارتباط برقرار کرده بودن تا بعد از جدایی به آنها بپوندد. مهرنوش موسوی برای مدتها در حکک علیه حکمتیستها افشاگری کرد اما با تمام شدن تاریخ مصرفش امروز در حاشیه به سر میبرد و حتی نتوانست به کنگره حکک راه یابد. جناح ماجدی - جوادی هم که بعد از جدایی از حکک حزب اتحاد را تشکیل دادند از طرف حکمتیستها بعد از بهره برداری لازم علیه رقیب(حکک) طرد شدند. مشکل اصلی حکمتیستها که بارها به ان اشناره کرده بودند قضیه طرح شکایت آذر ماجدی از کورش مدرسی بود ( یا به عبارتی پاسبون کشی ماجدی علیه مدرسی). حکمتیستها اعلام کرده بودن که حزب اتحاد باید خودش را منحل کند تا حکمتیستها هرکه را خودشان خواستند از میان آنها عضو گیری کنند.
اطلاعیه حکک علیه حکمتیستها:
درمورد اخراج مهرنوش موسوی از حزب "حکمتیست"
با پایان کنگره غیر علنی حزب حکمتیست، قبل از اینکه حتی اطلاعیه پایانی کنگره، مصوبات و حتی اسامی اعضای ارگانهای رهبری این حزب اعلام شود، طی اطلاعیه ای اخراج مهرنوش موسوی عضو کمیته مرکزی این حزب اعلام شده است. ظاهرا تنها نکته ای که رهبران حزب حکمتیست تا این لحظه بر آن توافق کرده اند همین اخراج بوده است! حزب کمونیست کارگری این دست بردن به حربه تشکیلاتی درمقابل بحث سیاسی مخالف را محکوم میکند و آنرا نمونه مسلم عدول از پرنسیپ های تشکیلاتی کمونیسم کارگری و رفتار سیاسی انسانی میداند. بکارگیری اهرم تشکیلاتی در بحث سیاسی و مبارزه نظری، بکار گرفتن حربه اخراج علیه کسی که با جدیت کوشیده است از گردش به راست حزب متبوعش جلوگیری کند، بکارگیری حربه اخراج در برابر کسی که نتوانسته اند جواب بحث سیاسی اش را بدهند، اقدامی از سر استیصال است که فقط میتوان با راست روی های دیگر حزب حکمتیست توضیح داد. ما قبلا طی اطلاعیه ای در مورد این راست روی و سقوط به دامن سیاست های نظم نوینی قومی هشدار داده بودیم و اکنون این تنها تصمیم اعلام شده بعد از کنگره حزب "حکمتیست" نشان میدهد که این نگرانی و هشدار کاملا بجا بوده است.
"حزب کمونیست کارگری بار دیگر همه کمونیست ها و از جمله کادرهای متعهد به کمونیسم در حزب "حکمتیست" را فرا میخواند تا علیه این راست روی ها محکم بایستند و به اخراج مهرنوش موسوی که به جرم انتقاد از این سیاست ها صورت میگیرد، اعتراض کنند.
حزب کمونیست کارگری ایران
١٤ اکتبر ٢٠٠٧، ٢٢ مهرماه ١٣٨٦
اطلاعیه حکمتیستها علیه حکک و مهرنوش موسوی:
انحطاط باید ایزوله شود!
حزب کمونیست کارگری ایران سد دیگری را در انحطاط سیاسی و اخلاقی شکست. این حزب برای اثبات لجن پراکنی حمید تقوائی لیدر شان در جلسه پالتاک خود در مورد حزب ما، ستاره ای جدید را وارد معرکه کرد: افشای اسناد درونی حزب حکمتیست از زبان مهرنوش موسوی "عضو سابق" و لابد "پشیمان" حزب حکمتیست! ما قصد پاسخ گوئی به فحاشی و بهتان زدن های این حزب و ستاره تازه آن را نداریم. وارد شدن به این سطح از بحث را دون شان خود میدانیم. اما نباید اجازه داد که حزب کمونیست کارگری این سقوط خود را به فضای سیاسی ایران تسری بدهد و استاندارد های رفتار سیاسی را تا حد استاندارد سقوط کرده خود پائین بکشد.
تا آنجا که به مهرنوش موسوی مربوط است، ما از ابتدا تردیدی در نزدیکی فکری و سیاسی مهرنوش موسوی با حزب کمونیست کارگری نداشتیم. تردیدی که داشتیم این بود که آیا این سنت سیاسی میتواند در يک حزب سیاسی باز فعالیت کند، به خود و به اعضای این حزب احترام بگذارد و مقررات و موازینی که خود داوطلبانه پذیرفته است را رعایت کند ويا مطابق سنت جاری چپ پوپولیست رعایت موازین و مقررات را به منافع سیاسی و فردی خود منوط میکند؟ جواب این تردید را با تشکر از مهرنوش موسوی، گرفتیم. از این پس محتاط تر خواهیم بود.
مهرنوش موسوی يک سال قبل، هنگام کاندید کردن خود برای عضویت در کمیته مرکزی حزب در کنگره اول به کل این اسنادی که امروز به اصطلاح افشا میکند دسترسی داشت. آنچه ایشان در آن زمان در کنگره اول در جهت معکوس امروز خود گفتند علنی است و برای همگان قابل دسترس. ایشان وقتی در کنفرانس خارج کشور خود را کاندید عضویت در کمیته خارج کشور کردند نیز به همه این اسناد دسترسی داشت. اما باز خود را کاندید کرد. در این مجامع مهرنوش موسوی به نمایندگان کنگره و کنفرانس گفت که میتوانند به او اعتماد کنند. به تعهدات خود و به موازین و مقررات حزب پایبند خواهد بود و مانند همه ما بحث های خود را از طریق مجاری حزبی به پیش خواهد برد. نمایندگان کنگره اول حزب و شرکت کنندگان در کنفرانس تشکیلات خارج کشور حزب علیرغم رفتار غیر مسئولانه ایشان قبل از کنگره اول باوجود آگاهی از نزدیکی ایشان با سیستم فکری حزب کمونیست کارگری، تصمیم گرفتند يک بار دیگر به ایشان اعتماد کنند و مهرنوش موسوی را به عضویت در کمیته مرکزی و در کمیته خارج کشور انتخاب کردند. اما مهرنوش موسوی به تعهد خود پایبند نماند. او برای هیچیک از کسانی که در کنگره اول به ایشان رای داده بودند، برای هیچیک از کسانیکه در کنفرانس خارج کشور به ایشان رای داده بودند و برای هیچیک از اعضای هم کمیته ای خود در کمیته مرکزی و در کمیته خارج کشور که به ایشان اعتماد کرده بودند حداقلی از احترام قائل نشد و نقطه نظرات خود را در هیچیک از مراجع حزبی که امکان دسترسی به آنها را داشت مطرح نکرد و در کنگره دوم حزب هم که همین يک ماه پیش به آن دعوت شده بودند شرکت نکرد. او حتی برای خود و رفقای تا کنونی اش آنقدر احترام قائل نشد که از حزبی که اینقدر با آن اختلاف دارد کناره گیری کند. برعکس ایشان به کمپین کثیف حزب کمونیست کارگری علیه حزب حکمتیست پیوست. ما برای دفاع از سلامت سیاسی حزب مجبور به اخراج ایشان شدیم.
مهرنوش موسوی با انتشار اسناد داخلی حزب ما که بنا به موقعیت تشکیلاتی خود به آنها دسترسی داشته است، اعلام میکند که اگر فردا عضو هر حزب و هر جمعیت و گروهی شود شایسته اعتماد نیست. با بروز اختلاف با آن حزب، جمعیت يا گروه، اسناد و اطلاعاتی که در اختیار او قرار گرفته است را منتشر خواهد کرد. اعلام میکند که به هیچ قول و تعهد خود پایبند نیست و فاقد حداقلی از فرهنگ سیاسی است. چنین کسی شایسته هیچ اعتماد سیاسی و شخصی نیست. این توصیه نامه ای است که ایشان با خود از این حزب میبرند.
اما سقوط مهرنوش موسوی بخشی از سقوط حزب کمونیست کارگری است. با این سیستم قرار است فردا برای نشان دادن حقانیت سیاسی خود چه اطلاعاتی را رو کنند؟ آیا تصور اینکه وارد شدن به هرگونه مناسبات سیاسی با این حزب، چه فردی و چه سازمانی، مستلزم قبول چه مخاطراتی است، دشوار است؟
روشن است که اگر کسی در اعضا حزب کمونیست کارگری همین روش مهرنوش موسوی را در پیش گیرد و اسناد داخلی آن حزب را منتشر کند، این حزب با او همان رفتار و برخورد را میکند که با همه کرده است: با برچسب جنگ سردی و ضد کمونیست و مشکوک و غیره به استقبال او میرود و دچار تناقضی هم نیست. عدم تناقض ناشی از آن است که این سنت سیاسی برای خود حقوق ویژه قائل است. از نظر این سنت هر کس که با آنها است حق دارد به نام انقلاب و منفعت پرولتاریا هر نوع حق کشی، دروغ گوئی و حرمت شکنی را انجام دهد و هر کس که با آنها نیست کافر و "مهدورالدم" است و میشود با او هر رفتاری را کرد.
این سیستم شناخته شده نسبیت سیاسی است. مطابق این رویکرد حقوق فرد بستگی به درجه دوری و نزدیکی سیاسی آن فرد با حزب کمونیست کارگری دارد. ما هنگام جدائی از حزب کمونیست کارگری و اتفاقا در رابطه با برخورد ناعادلانه رهبری این حزب با مهرنوش موسوی، انگشت روی نسبیت سیاسی اینها گذاشتیم. و گفتیم که نسبیت سیاسی درست مانند نسبیت فرهنگی يک رویکرد ارتجاعی است. توضیح دادیم که این "حق بجانبی انقلابی" که در آن فرد يا حزب به نام منافع انقلاب يا طبقه کارگر به خود اجازه هر نوع حق کشی "انقلابی" را میدهد تاریخا جزئی از سیستم فکری پوپولیستی بوده است و مبنای ارزشی پدیده هائی عمومی تر بورژوا فاشیستی مانند پول پوت و استالین و هیتلر و جرج بوش و تونی بلر است. این تذکر ما در آن زمان طبیعتا برچسب "جنگ سردی" و "ضد کمونیستی" گرفت.
اما این سقوط ، سقوط فردی يا خصلتی و اخلاقی نیست. اینها در شرایط دیگری رفتار دیگری داشته اند. سقوط سیاسی و اخلاقی اینها انعکاس بن بست سنت سیاسی ای است که به آن تعلق دارند. وعده های پوپولیستی سرنگونی جمهوری اسلامی و انقلاب سوسیالیسم با نیروی همین جنبش با همین پرچم موجود توخالی از کار در آمد. سنت اینها در مقابل جمهوری اسلامی شکست خورد. این جنبش دارد از درون فرو میریزد و همراه با آن سقوط در همه ابعاد سیاسی و اخلاقی آزاد اعلام میشود.
برای کسانی که با مکانیسم فکری پوپولیسم و حزب کمونیست کارگری آشنا هستند روشن است که چنین رفتاری همیشه علامت بحران داخلی این جریانات و تلاش برای منحرف کردن توجه تشکیلات شان به دشمنان موهومی در بیرون است. ياد آوری میکنیم که سال گذشته هنگامی که حزب کمونیست کارگری فراخوان ترک صفوف ما - آن زمان به اتهام طرفداری از حزب الله- را صادر کرد، گفتیم که مسئله حزب کمونیست کارگری ما نیستیم. خودشان هستند. گفتیم این حزب بحران دارد و فحاشی به ما مراسم "برائت از مشرکین" برای به خط کردن مخالفین درونی است. و همینطور بود. حزب کمونیست کارگری آبستن يک انشعاب جدید بود. امروز هم مهرنوش موسوی و "افشاگری های" دست اول دارد دشمن موهومی را مقابل تشکیلات شان میگذارد تا به آنها به قبولاند که در سنت شکست خورده خود تردید نکنند و قرار است نشان دهد که رهبری حزب کمونیست کارگری چه اعجوبه با درایتی است!
حزب کمونیست کارگری و مهرنوش موسوی حق دارند از نظر سیاسی و اخلاق سیاسی تا هر جا که میخواهند سقوط کنند. اما سوال این است که آیا این گونه احزاب و این گونه شخصیت ها در صف کسانی که میخواهد مانع تسری این سقوط سیاسی به کل جامعه شود جائی دارند؟ آیا نباید آگاهانه تصمیم گرفت که نه تنها در مقابل این نوع کارها بلکه در مقابل این احزاب و این شخصیت ها ایستاد؟ محکوم کردن کافی نیست! این جریانات و این افراد باید ایزوله شوند. بیمار و بیماری باید قرنطینه شوند.
حزب کمونیست کارگری - حکمتیست
۳۰ اکتبر ۲۰۰۷
منبع شماره 5 http://www.hekmatist.com/ 301007Hezb.htm
سعید مدانلو( کادر اسبق حکک، کادر سابق اتحاد کمونیسم کارگری، کادر فعای حکمتیست)
این چه بساطی است که راه انداخته اید؟
"خوب انصاف هم خوب چیزی است∙ » ملاحظه میکنید چه راحت ما را گذاشتند کنار ایرج آذرینٍ! به همین راحتی هم پای ما را کرده بودند توی کفش " مک کارتی معروف "∙ تازه طلب انصاف هم میکنند! لازم است به عرضشان برسانم که اتفاقاً آنها چون تماماً به تصرف قدرت سیاسی چشم داشتند و هنوز هم به همان نظر باقی هستند٬ حرفشان این بود٬ حزبی دست به کمرایستاده٬ انگار که بیل خورده به کمرش و شما هم که خود دست به کمرید٬ اشتهایتان برای تصرف قدرت سیاسی کجا بود؟! لابد شوخی میکنید! حرف فراکسیون این بود که شما منتظر مانده اید که سرنگونی و انقلاب یکی منتج دیگری و یکی پس از دیگری بیایند در خانه هایتان را بزنند و شما را به نوبت بگذارند روی کولشان! هنوزهم به همان روال باقی هستید∙انصاف دارید؟! بروید نقد اخیرسیاوش دانشور" چپ رادیکال و مسئله سرنگونی و انقلاب کارگری" در نقد دیدگاههای حمید تقوایی " چپ٬ انقلاب و ویژگیهای جنبش سرنگونی ایران " را بخوانید٬ آنوقت منصفانه قضاوت کنید∙ البته خوب میدانیم انصاف معنی دیگری هم دارد که به درد مصطفی نمیخورد∙ انصاف مصطفی نیازمند تعدادی تعبیرات گل و منگولی داخل پرانتزاست∙ همین که فهمیدند آنها مثل آقای آذرین حرف میزنند٬ گفتند این دیگر قابل تحمل نیست٬ شما دسته جمعی بیرون! اینهمه تف و لعنت که توی پلونوم ٢٦ برای حرفهای ایرج آذرینی تان نثارتان کردیم افاقه نکرد! آمدید اینجا هم مثل او حرف میزنید!"
"
مهرنوش موسوی هم همین شیوه را دنبال میکند∙ به همین نوشته و یکی دوتا از نوشته های اخیرش نگاه کنید∙ اینطوری ما را " نقد " میکنند! ببینید چقدر دستشان " پر" است در مقابل ما! محمد آسنگران دارد مثلاً کورش مدرسی را نقد میکند∙ وسط کار می بینید علی جوادی هم با
" زبان غامض و پیچده اش " بی خود و بی جهت میرود زیر مشت و لگد∙ ایشان با همه نبوغش رمز این " زبان پیچیده و غامض " را کشف و برای دیگران روشن میکند که علی جوادی نیز همان حرف کورش مدرسی را میزند! نوشته اخیرش " شبح نوید بشارت! " را من پرینت کرده ام٬ کلاً دوسوم یک صفحه است∙ بیست و یک بار " نوید بشارت " در آن تکرار شده است∙ آسنگران در این نوشته هیچ چیزی بجز "نوید بشارت" در دست ندارد تا بخواهد با آن طرف مقابل را " نقد " کند∙ از اول تا آخر نوشته چیزی به جزتکرار این اسم نیست∙ همه وسیله " نقدش " همین است∙ مستاصل است∙ از منطق و استدلال کاملاً تهی است∙ " جدل آن لاین " معروف هم عمده فرآورده های سیاسیش از کیسه " نوید بشارت " بود∙ قبلاً هم عرض کردم٬ این اسم برایشان به مثابه " مائده آسمانی" است∙ به عبارتی دیگر٬ این آخرین سنگر " نقدهای سیاسیشان" بما ست∙ عمل اسماعیل مولودی یک معرکه گیری بود در مقابل معرکه گیری پلونوم ٢٦∙ مولودی مدتها قبل از پلونوم ٢٦نیز بنام " سعید دوستدار حزب " روی اختلافات دیگری به همین شیوه عمل کرده بود∙ همان موقع میتوانستند پیگیری کنند∙ بابت این عمل ناشایست به شخص خاطی برخورد نمایند٬ شر اینگونه اعمال را بکنند و از تکرارش جلوگیری کنند∙ وقتی همه چیز ته کشید∙ خدا برکت بدهد " نوید بشارت " را ! مثل اینکه من هم زیادی دارم این اسم را تکرار میکنم∙ بی خیال! تمامش کنیم!" (همان منبع شماره 6)
بی حرمتی کافیست !
در حاشیه "الطاف" کادرهای حزب کمونیست کارگری
در حاشیه "الطاف" کادرهای حزب کمونیست کارگری
سیروان قادری( کادر سابق حرب اتحاد... و کادر فعلی حزب حکمتیست)
چندی است که برخی از کادرهای حزب کمونیست کارگری (از این پس ح ک ک)، کمپینی مسموم و کاملا غیر سیاسی را در قالب آزادی نقد و بخشا به بهانه پاسخ به نوشته من در خصوص مهرنوش موسوی (عضو سابق رهبری حکمتیست) و علنی کردن اسناد داخلی حزب حکمتیست توسط ایشان، بر علیه من به راه انداخته اند. لازم به ذکر است که روی سخن این نوشته با این کادرها نیست و اصلا قصد دامن زدن به تشنجی که در درون جنبش کمونیسم کارگری توسط رهبری و کادرهای این حزب(ح ک ک) هدایت میشود، را ندارم. هیچ دیوانی عادل تر از جامعه و افکار عمومی نیست.
ظرف چند روز گذشته، از طریق ایمیل و تلفن همراه، مورد الطاف چند نفر از کادرهای ح ک ک، قرار گرفته ام که حتی علنی کردن این نامه ها، شرم آور است چه رسد به نگاشتن آنها. من برای حفظ حرمت شخصی این انسانها از علنی کردن نام آنها خود داری میکنم. مگر اینکه این دوستان علاقمند به آن باشند. اما ناچارم بخشهایی از این نامه ها را در اینجا ذکر کنم.
پس از انتشار مقاله من در نقد علنی کردن اسناد داخلی حزب حکمتیست توسط مهرنوش موسوی، رفیقی از ح ک ک به موبایلم تکست (پیغام متنی) فرستاد و متن آن به قرار زیر بود : "سیروان ... خائن ، بهتر است شما بقالی خودتان را از فرو رفتن به باطلاق نجات دهید" دوست دیگری از همین حزب اینگونه مینویسد: "خود شما سیروان قادری (و گاها سیروان بشارت) یک پدیده نو ظهور علی جوادی و کمیک هستید لطفا سرتان را از زیر برف بیرون بیاورید به اطرافتان نگاه کنید. عزیزم باور کن با عجز و ناله های سود جویانه ره به جایی نخواهید برد. مشک نشانه خروار است هیچ کس شما را جدی نگرفت ... شاید در درون رهبری دفتر تحکیم وحدت چند جایی خالی باشد سری به آنجا هم بزنید بالاخره ارتباط حزبی است آن هم در چهارچوب فضای سالم سیاسی که برای خود محفوظ داشته اید". دوست دیگری کامنتی بدین منوال میگذارد: "بابا این استاد شما (احتمالا منظور، علی جوادی یا سیاوش دانشور است) چقدر پرکاره! ای ول بابا. به جای همه مینویسه دمش گرم. کمی آمفتامین بهش بدید درست میشه". منبع شماره 7 http://www.wupiran.net/ maqalat/sirvan_2.html
"
به هیچ عنوانی قصد همراه شدن با این موج دگم، به مقصد حاشیه را ندارم و بحثی هم با این دوستان و الطافشان جایز نمیبینم. مدتها پیش به ح ک ک هشدار دادیم که راه "جدل آنلاین" به ناکجا آباد ختم میشود. فحش پراکنی با نقد سیاسی متفاوت است. حرمت انسان را مبنا قرار دهید. فضای سیاسی بین احزاب کمونیست کارگری را مسموم نکنید و ... اما در مقابل، رهبری این حزب به ما گفتند که "کادرها، مشغول دفاع از حزبشان هستند"، ما را متهم به نقض آزادی بیان کردند و ... و اکنون انعکاس دانشگاه ح ک ک (جدل آنلاین) را در واکنشهای کادرهایش به مسایل مختلف را
همگان می بینیم، سوالی که اما از این دوستان باید پرسید این است که "اساس سوسیالیسم شما چیست؟" جایگاه انسان و حرمت انسانی در کدام طبقه ساختمان اجتماعی طراحی شده تان قرار میگیرد؟" همان منبع شماره 7
نوضیح: در اینجا سیروان اعتراف میکنه که نه تنها همه شاخه های کمونیسم کارگری که همه شاخه های مدعی کمونیسم از یک فرهنگ مشترک پیروی میکنند و این همان فرهنگ جمهموری اسلامی است.
"رهبری ح ک ک و بخش وسیعی از کادرهای آن، پس از بروز اختلافات سیاسی ما با آنان و در نهایت جدائیمان از این حزب و تشکیل حزب اتحاد کمونیسم کارگری، علاوه بر القاب "جمهوری اسلامی صفت" " انحلال طلب" و غیره، به ما کادرهای جدا شده از این حزب لقب "فریب خوردگان" نیز اعطا کردند، سیاست آشنای "هر کس با من نیست، بر من است". در طول زندگی سیاسی ام، 4 بار به چنین مقامی نایل گشته ام ، 11 سال پیش ، زمانی که نوجوانی 14ساله بودم، عضو نیروهای مسلح حزب کمونیست ایران (ح ک ا) شدم، از جانب رژیم اسلامی، با نام فریب خورده آشنا شدم، پس از آن و در جریان انشعاب سازمان زحمتکشان از "ح ک ا "، این لقب یک بار دیگر توسط رهبری "ح ک ا" تکرار شد و چند سال بعد و پس از جدائیم از سازمان زحمتکشان و پیوستنم به ح ک ک، از جانب عمر ایلخانی زاده (از رهبری سابق سازمان زحمتکشان)، ملقب به فریب خورده شدم. هیچگاه به هیچ کدام از این بی حرمتی ها به هویت انسانیم پاسخ ندادم. و این بار هم که از جانب حزبی که اساس سوسیالیسم اش را انسان میداند (ح ک ک) ملقب به فریب خورده شده ام، تصمیم به پاسخ و دفاع از خود را ندارم." همان منبع شماره 7
جوابی به سخنان کورش مدرسی در قبال اپوزیسیون به خاطر اینترپل
مهرنوش موسوی
۲۸ نظر:
هاهاها. چه جالب! عجب "افشاگری" هایی کردی رزا جان٬ باز که سراغ "کمونیستهای کارگری" رفتی. جریان چیه راستی؟ این دو سه نفری هم که دور و برت هستن بمحض اینکه من نظری مینویسم٬ بجای نقد سیاسی٬ یه مشت درددل و عقده خالی میکنن. باور کن این نوع کارها یه متر هم برد نداره. نقد کردن درست و سیاسی بنظرم لازم ه٬ نه اینکه نقد نکرد٬ اما قبول کن که این شیوه صاحب داره٬ قبلا خیلیها اینکار رو کردن٬ شما یک دهه از اونها که این ادبیات و حمله به منصور حکمت را شروع کرده و تازه جواب هم گرفتن٬ عقبید. راستی "نقد سیاسی" شما به کمونیسم کارگری و منصور حکمت بطور مشخص چیست؟ مقاله ای در این زمینه اگر داری خوشحال میشم بخونم.
ارمان نقد مال تو نیست نقد مال یه آدم سیاسی است. حالا که دوزاریت نمیوفته بگذار رک تر بهت بگم. ببینم عمو تو مامور وزارت اطلاعاتی. شاید این رفقای انارشیست ما تو رو نمی شتاختند اما من خوب میشناسمت و خیلی چیزها در باره ات شنیدم. از روی ادعاهای جریانات کمونیسم کارگری و از طریق دوستانم که هنوز در احزاب کمونیسم کارگری هستند. نه تنها همه جریانان چپ که حتی همه طیفهای کمونیسم کارگری هم تو رو، یعنی نویسنده وبلاگ داب تهران رو عامل وزارت اطلاعات میدونند. به هر حال این مشکلی است که تو با جریانات کمونیست داری و به همین دلیل است که علیرغم نظاهر به اینکه داری براشون جانفشانی میکنی اما کنار گذاشتند. طبیعی است که من اگر نخواهم به ادعاهای همون چپی که تو رو متهم به کار برای وزارت اطلاعات میکنه صد در صد اعتماد کنم اما لااقل باید خیلی هواسم باشه. آیا یک جریان، فقط یک جریان معتبر چپ هستش که شما رو تایید کنه؟!!!! یا لااقل 5 تا کمونیست شناخته شده هست که حاظر باشه تائید کنه شما مامور وزارت اطلاعات نیستی؟! به هر حال این ادعایی است که همه تقسیمات کمونیسم کارگری و همه شخصیتهای اون در مورد شما دارند. من هنوز نه تنها نامه های سورن رو در باره شما دارم بلکه حتی همه اظهار نظرهای شخصیتهای کمونیسم کارگری و حتی غیر کمونیسم کارگری را دارم که مدعی هستند شما مامور وزارت اطلاعات هستی.
این نامه سوران است در مورد شما:http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=4504
صدها مطلب از بقیه جریانان کمونیستی و شخصیتهای سیاسی هست که همگی متفق القولند که شما مامور وزارت اطلاعاتید. من حتی با یکی دو تا از دوستان سابق خود در طیف کمونیسم کارگری تماس گرفتم و در باره شما پرسیدم که اکیدا توصیه کرده بودن از هر نوع تماس با تو دوری کنم. برای همین هم در همه اون اظهار نظر کردنهایی شما سعی کردم دخالت نکنم و الان صرفا از روی هشدار امنیتی به دوستانی که به اینجا می ایند و ممکنه شما رو نشناسند این پست رو گذاشتم. دوستان مراجعه کننده به اینجا باید بدونند جه اسناد بساری چه از سازمالنهای مختلف چپ و چه از شخصیتهای منفرد چپ هست که ایشون رو مامور وزارت اطلاعات میدونند. البته هرچند خیلی از این جریانات همونطور که در پست هم گفتم به لحاظ اخلاقی خودشان صلاحیت ندارند اما چون مسئله کاملا امنیتی است و با زندگی آدمها سر و کار داره باید تا روشن شدن وضعیت آدمهایی مثل آرمان در رابطه گرفتن با ایشون محطاط باشند.
reza jan eyvel men az evelesh be in adeam meshkok bodam ve beraye etminan az rosa porsidam in ademo mishnasi rosa jan gofd az bechehaye beraberi telab est veli temeam neveshte haye arman bo dare be her hal bayet hevasemon jem bashe.piroz bashid mesoud
هاهاها٬ استاد "رضا" حالا که جواب سیاسی بلد نیستی بدی منو مامور وزارت اطلاعات کردی؟ مثل مجاهدین برخورد میکنی شما٬ هرکس با شما نبود لابد برعلیه شماست. پیرمرد تو که یه پات لب گوره٬ لااقل بحث سیاسی بلد نیستی٬ اما اجتماعی برخورد و انگ و اتیکت به دیگران نزن. استاد شما مریض هستید و پیشنهاد میکنم که در اولین فرصت ممکن به روانشناس مراجعه کنید.
به مسعود٬ تو برو کمی رشد کن و بعد دهن باز کن. حرفهای دیگران را بدون دلیل تایید کردن نشان عدم داشتن عقلی سالم است.
رضا٬ میخواهم تهمت هایی پوچ و کثیفی که به من زدی را ثابت کنی یا بخاطر این کار زشتت از من معذرت
خواهی کنی. من شماره تلفن خودمم برات امیل کردم. در اسکایپی هم که اسمت رو در لیستم دارم و میتونیم اونجا٬ ٢ نفری یا با حضور رزا و دیگران دوستان٬ صحبت کرده و مدارکت را دال بر
وزارات اطلاعی بودن و مسئول وبلاگ داب تهران را ثابت کنی. درضمن رزا و
پیمان گفتن که کانادا هستی . منهم ٢ برادرم کانادا هستن٬ به اضافه کلی فک
و فامیل و دوست و آشنا در کانادا٬ از جمله در شهر شما.اگر لازم باشد برادرم را میفرستم شهر شما که مدارکت را نشان برادرم بدی. منتظر افشاگری شما
هستم
آقا آرمان الان دقیقا حرف حسابت چیه ؟!! این که من یا دیگران چجوری حرف می زنیم و چه منطقی داریم یا اینکه چی و کی رو قبول داریم یا نداریم تا یک اندازه ای به خودمون مربوط می شه (البته اگر تصمیم من روی شما تاثیر بزاره اونوقت می تونی) اگر از ما سوال می کنی پس باید سعی کنی که حرف ما رو بشنوی نه اینکه انکار کنی !! (آقای عاقل) این عملت من رو یاد یک شیخی می انداخت که می یومد دانشگاه برای رفع ابهام از دین با هاش بحث می کردم می گفت این طوری حرف زدن رو من قبول ندارم باید فلسفی (اونم ملاصدرا و ابن سینا) حرف بزنی تا من جواب بدم ؟!! (یعنی می گفت چون حرف تو رو نمی فهمم باید مثل من حرف بزنی !! - حیلی جالب بود براش شاهد و مدرک واقعی می یاوردم می گفت اینها بدرد نمی خوره !!) اگر که می خوای بازخواست کنی (هر چند نمی دونم برای کدوم کار نکرده) خب راحت و ساده و سر راست بگو که چی می گی ؟ ولی اگر آدم عاقل و اجتماعی هم باشی می دونی که وقتی حرف کسی رو نمی فهمند و می خواهند که بفهمند اینطوری رفتار نمی کنند ... ولی اگر که قصد شلوغ بازی و اینجور قضایا هست که هیچی دیگه
به نظرم شما که آدم عاقل و اجتماعی هستید اول تکلیف خودت رو روشن کن
وحید اتفاقا باید بپرسم "حرف حساب" تو چیه؟ چه "تکلیفی" رو روشن کنم؟
سلام وحید جان
دارم روی برده داری مدرن کار میکنم.
میبینی که اینور آب هم با همان متد بحث (جدل)میشه. مشکل من با آرمان زبان تحقیر است. با همه! این زبان همان زبان سیستم است که سعی در گرفتن تمامی اعتماد به نفس انسان ها است. چرا؟ چون ما علیه سلسله مراتب هستیم. و او برای مبارزه دنبال یک حزب میگرده برای فرمانبرداری و شاید فرماندهی؟!
حال ما باید بدلیل انتخابمان تحقیر شویم!
اما تاریخ نشان داد که چرخه جهنمی بازتولید میشه، تا وقتی که ما بخشی از سیستم را قبول داریم و همکاری داریم...
همین.
با عشق و همبستگی
رزا
آرمان عزیز
من شخصا فکر نمیکنم داب تهران باشی!
داب تهران هم کلا امنیتی نبود و خود یکی از کادرهای مطلع کمونیست کارگری بود. به نظرم تو هم نمیخواهد لشکر کشی راه بیندازی. بهتر نیست از زبان نفرت دست برداری؟
"پیرمرد تو که یه پات لب گوره" درست نیست. خودت حتما از ایجیسم شنیده ای؟
من هر ماه کلی فحش میخورم و هرگز سعی نکردم مخالفم را اینگونه سرکوب کنم.
رضا از آنجا که طعم سرکوب و نفوذ و ... را کشیده و از روی احساس مسئولیت و دوستی در حمایت از ما کامنت گذاشته. چون میداند که ما در برابر جدید ها احساس حمایت و دوستی داریم و شاید تاکنون هیچکدام خیانت را تجربه نکردیم. میتوانستی و میتوانی بجای توهین روش بهتری را در پیش بگیری؟
من جدا مجبورم که روی کامنتها کلیک کنم و بشدت عصبی میشوم.
قبلا از هر کامنت شاد میشدم. اما الان بخش کامنتها شده تونل وحشت!
میگم تو که خوب تایپ بلدی دو خط بنویس چرا ابزار حزب را قبول داری و پایه های تئوری ات بروی کدام تجربه موفق تاریخی است؟
همین.
مسعود جان سلام
من برای جلسه بعدی اسم شما را اد کردم اما تا امشب جواب قبول را نگرفتم. اگر میشه برای جلسه بعدی لطفا یک شب فردا یا یکشنبه وقت بگذارید تمرین چت کنیم.
پایدار باشید.
رزا
رزا جان تو باید دلیل اینکارو از دوستای به اصطلاح "آنارشیست" مثل رضا و مسعود بپرسی٬ که آبروی هرچه آنارشیست ع رو با این نوع برخورد بردن. اصلا معلوم نیست کی هستن٬ من یک شخص "حقیقی" هستم و خودم را مخفی نکردم. رضا بخیال راحت به من این انگهای کثیف رو میزنه تو حساسیت هم نشون نمیدی٬ حتی دلیل اینکار رو هم ازش نمیپرسی٬ اما وقتی من میگم پیره مرد اینو برخم میکشی. خب یه پیره مرده و این توهین و بی احترامی نیست. چه عجب! اینها کسی رو که جز گروه و محفل خودشون نباشه فوری بهش مارک میزنن. من از رضا توضیح میخوام و به همین سادگی از این موضوع نمیگذرم. یا باید این ادعاهای کثیف رو ثابت کنه یا از من بدلیل اینکار زشت معذرت بخواد. درضمن این آخرین کامنت من در وبلاگ شماست. همش اعصاب خرد کنی و کامنتهای پوچ و حملات شخصی ست تا بحث و حرفی منطقی.
رضا جان سلام
مرسی از متن عالی و آموزنده اگر کمکم کنید خیلی خوب میشود که راجع به برخوردهای سکسیستی منصور حکمت بنویسیم.
هم چنین به منبع اظهارات ضد سقط جنین از حکمت نیاز دارم.
به نظرم سیستم فکری رهبر- رهرو اصلا عوض نخواهد شد مگر اینکه مستقیم و شفاف به عقاید رهبر برخورد کنیم. آنوقت شاید رهرو و هواداران مجبور شوند، مستقلا تفکر کنند.
در مورد اطلاعات و...
به نظرم حتی داب تهران هم از خود بچه های ح ک ک بوده. اگر شد بعدا صحبت میکنیم. من میدانم که تو بدلیل حمایت از ما هشدار دادی، اما شاید ما مجبوریم بخشی از تجربه تو را خود تجربه کنیم.
آیا آنوقت کماکان میتوان همه را حتی در خلافشان دوست داشت و دوستی کرد؟
نمیدانم.
اما میدانم که حاضر به تجربه هستم. رفقای دیگر هم هر کدام برای خود تصمیم میگیرند. هزینه من شخصا در مقایسه با هزینه ای که تو برای اعتماد دادیی، بسیار کمتر است. از طرفی خودت میدانی چپ چگونه شخص خودم را سرکوب کرد
برای همین هم شاید من کماکان ریسکم به دوستی متمایل است.
به یاد زمانی که از جا برخواستم:
http://youtu.be/OJ-MfjN3ABE
با عشق و همبستگی
رزا
این آخرین کامنت در وبلاگ شماست!
D:
سلام...
توی مدرسه ی انقلابیتون شاگرد نمیخواین؟
پ.ن: من تازه عنوان و توضیحات وبمو بخاطر دیدن وب شما و به عشق وب شما تغییر دادم...
البته خیلی وقته این عقیده رو دارم , اما گفتم بهتره وظیفه اصلیه رو زودتر شروع کنم
*راجع به شعر آخر هم بگم , اگر حس ناسیونالیستی داره بخاطر اینه که تقدیمی هست...
:-S
سلام رزا
در رابطه با داب تهران شما نظر من رو میدونید. حتی در رابطه این شخص که اینجا کامنت
میگذارد و دو وبلاگی که در جلسه قبل صحبت کردیم و من توضیح دادم نویسندگانش
چه کسانی بودند و در حال حاظر در چه وضعیتی هستند خبر دارید. در باره اینکه چه
هشداری من به شما دادم و در باره دعوت غریبه هایی که هویتشان معلوم نیست
هم صحبت کردیم. در باره این کامنت بالایی هم من دیشب توضیح دادم و اینکه چرا
قرار شد این کامنت ایجا باشه و حذف نشه بنا بر این طبیعی است توضیحی برای شما
و دوستی که دیشب در جریان صحبتها بود لازم نیست.
در مورد این شخص هم من نظرم رو بارها اعلام کردم و بی هوده بودن بحث شما با
این شخص و حتی هشداری که من بعد از رفتن ایشون و برگشتن مخفیانه ایشون و قضیه
هک کردن و حتی قضیه تغییر اجباری روم را خودت میدونی
در اینباره هم لازم نیست چیزی روشن بشه، البته برای شما. در رابطه با اسناد داب و
مسئله جاسوسی در احزاب کمونیست کارگری حتی از طرف کسانی که "بیش از 30
سال سابقه کمونیستی دارند" و در نهایت طبق ادعای خودشان جاسوس از آب درامدند
را هم من قبلا در خود وبلاگ نوشتم. حتی قضیه "لو دادن آی پی ها" و "علنی کردن اسناد
مخفی درون گروهی" را هم نوشتم در همانجا هم اشاره کردم که من خودم هیچ ادعایی
نکردم و انچه نوشته شده تماما ادعا های خود احزاب رنگارنگ کمونیست کارگری است.
در رابطه با این شخص هم توضیح دادم که چون این شخص آدمی است که رفتارش
اساسا بر تحقیر و توهین و هتک حرمت است وارد بحث نشدم.
انتخاب تیتر " فرهنگ ما و فرهنگ آنها" هم دقیقا به همین دلیل بود.
اما در باره داب تهران و وبلاگهایی که دیشب در موردشان صحبت کردیم و اینکه چرا
ایشان عامل وزارت اطلاعات است را هم من به زودی وقتی اسناد آن را تهیه کردم
در اینجا میگذارم. اما این کار را برای اثبات به این شخص نمیکنم. فقط برای
قضاوت دیگران انجام میدم. چون ایشون مشکلش چیز دیگه ای است و از ادبیاتی که
به کار میبره و دقیقا همان "ادبیات قدرت" است پیداست. تنها نکته ای که لازم میدونم
به ایشون بگم اینه که: جناباولا من فقط 6 سال از شما بزرگترم، شما اگر من رو
نمیشناسید و نمیدونید (البته خوشبختانه) اما همونطور که قبلا هم گفتم من شما
و شما ها رو خوب میشناسم و با ادبیات متعفن ضد انسانی تون آشنا هستم. اما حتی
اگر پیر مرد بودم و به قول شما "پام لب گور بود" در اینصورت برات متاسفم که شمایی
که به قول شاملو " گند گاو چاله دهانتون رو باز میکنید" و حرفت مفت صد من یک قاز
میزنید که " اساس سوسیالیسم انسان است" اما حرمت انسان را نگه نمیدارید و پیر
کسی(اگر فرض رو بر این بگذاریم که من پیر بودم) دستمایه برخورد تحقیر آمیز چون
" پات لبه گور است" میباشد. توهین به حرمت انسان، نه فقط انسانی که با شما نیست،
بلکه به انسانی که رفیق تا دیروز خودتون بوده، در سراسر ادبیاتتون موج میزنه.
البته من شخصا انتطاری از "محصولات کمونیسم کارگری" ندارم. اما دوست دارم دیگران
بدونند که اینهایی که مدعی هستند "اساس سوسیالیسمشونانسان است" حتی
خودشون رو با بروز اولین اختلافات دروتی به گند میکشند. پس من و رزا و مسعود دیگران
که جای خود داریم.
و وای به حال مردمی که اگر بر فرض محال امثال شما به قدرت میرسیدید، مطعمنا آن
مردم باید یک بار دیگه پل پت رو تجربه میکردند.
رزا عزیز در رابطه با نظرات ضد زن منصور حکمت من سعی میکنم اسنادی رو تهیه کنم
و برات بفرستم.
رزای و بقیه دوستان عزیز. تا زمانی که مطمعنا کسی رو نمیشناسید لطفا روی فایلها و ادرسهایی که میگذارند کلیک کنید. احتمال ویروسی بودن فایلها یا پیدا کردن آی پی هاتون هست. همینطور که در نوشته توی صحفه دیدید. کمونیست کارگریها ظرفیت دست زدن به هر کاری رو دارند. این رو من نمیگم. خود محمو احمدی کادر با سابقه کمونیست کارگری در رابطه با محمد آسنگران یکی دیگه از کادرها قدیمی و پیشمرگه های قدیمی کومله افشا کرده.
سلام رزا جان
آره متاسفانه ادبیات همون ادبیات هست (آسمون اکثر جاها بد رنگ هست - امیدوارم شما زنان بتونید یکمی صورتیش ! کنید :)) سیستم مثل ستاره دریایی می مونه یک تیکه کوچیک از تفکر سیستم می تونه دوباره کل سیستم رو بازسازی کنه ...
امیدوارم دوباره آرامش به وبلاگت برگرده ...
با عشق و همبستگی
وحید
عیار عزیز
خیلی خوش آمدید.
انقلابیون واقعی البته سلسله مراتب (شاگرد-استادی) ندارند و احتمال زیاد شما هم تجربه و دانشی دارید که ما را در آن سهیم کنید.
با عشق و همبستگی
اینتر ناسیونال و اینتر گالکسی!
رزا
وحید جان سلام
کامنتت رفته بود در هرزنامه!
الان نجاتش دادم.
آسمانمان را پس میگیریم رفیق عزیزم.
شاید شماها شانس بیشتری داشته باشید.
مردان نسل من همه زنانگیشان را به قتل رساندند. سعادت فرزندان من، بودن در کنار انسانهایی است که در زنان همان را میبینند که نامش ابتدا انسان بوده.
من به آینده ای بهتر برای کودکم باور دارم و استدلالش همان وجود نسلی جستجوگر است....
با عشق و همبستگی
رزا
من البته استاد و شاگردی رو سلسله مراتب نمی دونم بشرط اینکه برتری بین این دو بغیر از دانش نباشه...
و به یاد دهنده استاد و به یاد گیرنده شاگرد میگم...
آسمانها تا از اربابان پر است
در زمین ما بندگی خواهیم کرد
هر زمان ارباب خشم آسمان
مُرد , راحت زندگی خواهیم کرد
(عیّار)
oky rosa jan yek shenbe 7 bedezor hemegi piroz bashid mesoud
عیار جان
ممنون از شعرت.
این جنبش افراد با شور و طبع شعر کم داشت که شما آمدید و فعلا شکایتی نیست.
امید که رفقای دیگر هنرمند و هنردوست ما زیادتر هم بشوند
با عشق و همبستگی
باشه مسعود جان
ساعت 7 زود است. البته برای تست خوبه و وقت زیاد نمیگیره
پایدار باشید
bashe 9 shab shekayi nedaram bye ta bed tetilat xosh begozered ,mesoud
سلام رزا و مسعود عزیز
رزا اون قضیه رو برای مسعود هم توضیح بده
باشه رضا جان
مسعود جان اطلاعاتی نامیدن آرمان یک آزمایش سنجش عکس العمل او بود.
او (آرمان) اطلاعاتی نیست!
پایدار باشید
رزا
امیدوارم مشکل بین آرمان و رضا که گویا هر دو در یک جریان بودند حل شود...
پایدار باشید 2
rosa jan men hem omidvaram veli moshkel arman ine ke be ensanha az moze bala berxord mikone in no nega der diyalog az moze na beraber est. der zemn eger sohbet ha xelaf an sabt sheved, an moge men hem pozesh mixam,piroz bashid mesoud
ارسال یک نظر