۰۱ شهریور، ۱۳۹۲

ختم رویاهای فاطمه / مرگ دلخراش زن جوان آبادانی در راه مهاجرت به استرالیا

حسین میرزایی
 چمدان کوچک آرزوهای شان را بسته بود، دست دخترکش را گرفته بود تا برود به سرزمینی که زندگی خوب، رویایی غیرقابل دسترس نباشد، واقعیتی باشد در دسترس همگان
فاطمه دهقانی مدیسه را می گویم، زن جوان سی و چند ساله ای که  بچه های مطبوعات آبادان او را خوب می شناختند، منشی ساده و تایپیست دفاتر مطبوعاتی این شهر
خبر را از سعید می شنوم که می گوید که فاطمه دو سال منشی دفترش بوده، سال های 81 - 82  . نمی خواهم باور کنم اما این روزها از دیگرانی چند هم شنیده ام که قایق غرق شده در راه استرالیا حامل گروهی از آبادانی های مهاجر به سرزمین آرزوهایشان بوده است. سرزمین دریا و آفتاب و کانگوروهای سرخوش در مراتع سرسبز .
تلاش برای دیدار خانواده فاطمه و پیگیری خبر از آنها فعلا ثمری ندارد، می گویند  اعضای خانواده اش به تهران رفته اند تا مقدمات سفر به اندونزی و تحویل گرفتن جسد را فراهم کنند.
داستان فاطمه به شرحی که می گویند این گونه است: سوار بر قایق مرگ با 160 سرنشین از کشورهای ایران، عراق، افغانستان و سری لانکا، در آب های اندونزی، هنوز مانده تا جزیره کریسمس، اسیر موج های اقیانوس می شوند. دخترک نجات پیدا می کند اما فاطمه نه.
روایت ها درباره مرگ او متفاوت است بعضی می گوید در آب جان سپرد و بعضی می گویند ابتدا از آب نجات یافت و بعد در بیمارستان جان داد.  
جسد را از اندونزی به ایران، به آبادان خواهند آورد. کاش چنین نمی کردند، کاش او را به سرزمینی که دیگر نمی خواست باز نمی گرداندند، می گذاشتند اگر نه در زندگی، لااقل در مرگ در سرزمینی آرام گیرد که رویای زیستن در آن را داشت
افسوس فاطمه! مرگ تو تراژدی نسل ما شد، نسلی که برای خوب زیستن ناگزیر تن به موج های مرگ می سپارد.
هنوز نمی خواهم باور کنم. کاش کسی بگوید خبر واقعیت ندارد
محمود تیلا

ممنون از شما که به یاد این دوست عزیز از دست رفته بودید... فاطمه حدود یک ماه قبل به همراه چند خانواده ایرانی با رویای دستیابی به یک زندگی آرام و بی دغدغه راهی اندونزی شد تا از آنجا به استرالیا برود... اما متاسفانه بخت مثل همیشه با او سر ناسازگاری داشت و متاسفانه کشتی آنها در فاصله کمی از ساحل اندونزی سوراخ میشود و با مرگ دو زن آبادانی، در یک فضای کاملا موحش نجات می یابد و بر استرس و فشارهای روحی وارده در بیمارستان بستری می شود. فاطمه عزیز بخاطر شرایط بدی که همیشه در زندگی با آن دست و پنجه نرم میکرد دچار بیماری دیابت شده بود و افزایش ناگهانی قند خون به دلیل هیجانات ناشی از غرق شدن سبب بستری شدنش در بیمارستان شد. سه روز بستری شدن در بیمارستان کمی حالش را بهبود بخشید اما به نقل از دوستانی که کنارش بوده اند در شب سوم بصورت ناگهانی دچار افزایش دوباره قند خون می شود و پس از کمای دیابتی فوت می شود. پیکر این دوست فراموش نشدنی هم اکنون در سردخانه همان بیمارستان در انتظار مراجعه خانواده اش جهت انتقال به ایران مانده و هستی دخترک هشت ساله اش در حال حا ضر توسط یک خانواده ایرانی در آن دیار غریب موا ظبت میشود تا فردی از خانواده مراجعه کرده و او را تحویل بگیرد. طی تماسی که با هستی داشتم هنوز از ماجرای پر کشیدن مادر بی خبر است و در رویاهای کودکانه غرق است... همسر سابق و برادر و پدر فاطمه امروز به سفارت اندونزی در تهران مراجعه کرده اند تا مقدمات بازگشت پیکر فاطمه و هستی کوچولو به ایران را بدهند... از شما هم بخاطر اطلاع رسانی این موضوع سپاسگزارم.  
ادامه نظرات اینجا

آرزوهای بر باد رفته و تراژدی های نسل فراموش شده....ای کاش مسئولی سخن می گفت .سکوت در برابر مرگ سه جوان کوهنورد و حالا سکوت در برابر مرگ بانوان مهاجر.
مصلح

نميتوانم بياد آن سكانس تاثير گذار مستند "ميراث آلبرتا" نيفتم كه مستندساز مي پريد جلوي احمدي نژاد و با درد مي گفت: آقاي احمدي نژاد مي داني بهترين و نخبه ترين بچه هاي ايران مهاجرت كردند يا در تدارك مهاجرت هستند؟ ....و احمدي نژاد با همان قيافه حق بجانب هميشگي كه انگار باورش شده بود نماينده تام الختيار خدا بر روي زمين است مي گفت: خب من چه كاركنم؟ به من چه ارتباطي داره؟ هر كسي اختيار داره كه محل زندگي خودشو انتخاب كنه.....
امین حمیدیان

با سلام درگذشت همکار گرامی سرکار خانم دهقانی را به خانواده ایشان و همکاران فرهنگی و خبرنگار تسلیت عرض نموده آرامش روحش را از خداوند خواستارم
مائده

به یاد فیلم "مرگ تدریجی یک رویا" افتادم.با این تفاوت که هستی و مارال عظیمی زنده به وطن بازگشتند اما افسوس که قصه فاطمه تلخ تر از داستان فریدون جیرانی بود. چرا که "هستی" او بدون مادر بازمی‌گردد ... افسوس
parvin samadzadeh

تسلیت مرا هم پذیرا باشید.
میرزا رضا کرمانی

مگر اين مردم بي چاره و اين مشت اهالي ايران ودايع خدا نستند؟ قدري پايتان را از خاك ايران بيرون بگذاريد، در عراق عرب و بلاد قفقاز و عشق آباد و اوايل خاك روسيه هزار هزار رعيت بي چاره ايراني ببينيد، كه از وطن عزيز خود از دست تعدي و ظلم فرار كرده كثيف ترين كسب و شغل ها را از ناچاري پيش گرفتند. هر چه حمال و كناس و الاغي و مزدور در آن نقاط مي بينيد همه ايراني هستند. آخر اين گله هاي گوسفند شما مرتع لازم دارند كه چرا كنند شيرشان زياد شود كه هم به بچه هاي خود بدهند هم شما بدوشيد نه اين كه متصل تا شير دارند بدوشيد شير كه ندارند گوشت تنشان را بكلاشيد. گوسفندهاي شما همه رفتند متفرق شدند نتيجه ظلم همين است كه مي بينيد. ظلم و تعدي بي حد و حساب چيست و كدام است و از اين بالاتر چه مي بينيد؟ گوشت بدن رعيت را مي كنند به خورد چند جره باز شكاري مي دهند. صدهزار تومان از فلان بي مروت مي گيرند، قباله ملكيت جان و مال و عرض و ناموس يك شهر و يا يك مملكتي را به دست او مي دهند. رعيت فقير و اسير و بي چاره را در زر بار تعديات مجبور مي‌كنند كه يك مرد، زن منحصر به فرد خود را از اضطرار طلاق بدهد و خودشان صدتا صدتا زن مي گيرند ************** متن بازجويي ميرزا رضا كرماني عامل ترور ناصرالدين شاه
عسل دادگر

فاطمه رفت اما افسوس... زندگی اش پر از فراز و نشیب بود فرازهایی کمرنگ و نشیب هایی پررنگ، و در این نشیب های زندگی تنها دلخوشی اش به هستی بود دخترک ناز و دوست داشتنی اش او هیچ وقت نا امید نشد، همیشه در پی خوشبختی می دوید و تلاش میکرد آن را بیابد نه بخاطر خودش بخاطر یگانه دردانه اش هستی... زیرا تنها امید و هستی فاطمه فقط و فقط هستی بود، او به جستجوی خوشبختی بار سفر بست تا بسوی آرزوها برود، رفت تا زندگی جدیدی را آعاز نماید... فاطمه با رویای خوشبختی هستی، به برگشت فکر نمی کرد... اما رفت و تنها یادگارش تنها ماند، تنهای تنها بدون محبت های عاشقانه مادر، فرشته ای دلسوز... هستی ماند بدون گرمای پرمهر و عاطفه مادر، خالی از دلسوزی های مادرانه،،، او فقط و فقط فاطمه را می خواهد و او را می خواند... اما او ماند و دلتنگی لالایی های عاشقانه شبانه، او ماند و قصه های زیبای مادرانه...
عقیل انصاری

خبر تاسف بار درگذشت دوست و همکار سابقمان مرحومه فاطمه دهقانی مدیسه ما را به شدت محزون و اندوهگین ساخت. به خانواده آن مرحومه و همکارانم در جامعه مطبوعاتی آبادان تسلیت عرض می نمایم.
لیلا

روحش شاد.فاطمه را از هنرستانی که در آن درس میخواندیم میشناسم.بعدازاون در یکی از دفاتر روزنامه دیده بودمش که فعالیت میکرد . خدا رحمتش کنه. خیلی ناراحت شدم .به خانوادش تسلیت میگم.
سامان

فقط میتونم بگم حیف شد...
obeydsankhozani

مملکت ما را چنان کرده اند که مردم با دل و جان به استقبال مرگی وحشتناک میروند که شاید ده بیست درصد شانس بیاورند وخود را به سرزمینی رسانده و نفسی آسوده بکشند. عده ای از خدا بی خبرحیوان صفت هم از نیازمندی این فراریان از زندان سوء استفاده کرده وعمدا وسایل غرق شدن این کشتی های فرسوده را فراهم میسازند تا تمام وجوهاتی را که ازاین بینوایان اخذ کرده اند تماما به جیب بزنند. تف براینها که همه ازحیوانات پست هم پست ترهستند. واقعا حیوانات شرف دارند به این کسانی نام خود را انسان گذاشته اند.
سامان

قاتل فاطمه و فاطمه ها اون دوستای پناهنده شون هستن که بجای گفتن واقعیت اینکه چطوری دارن زندگی می کنن، به به و چه چه می کنن و میگن بابا تو هم پاشو بیا اینجا از دولت پول بگیرو عشق دنیا رو بکن!
فرزانه

نه عزیزم قاتل این ادم های کسانی هستند که مردم ایران رو در یاس فرو بردند کسانی که باعث شدن سه شیفت کار کنیم و باز هم لنگ باشیم کسانی که مردم ایران رو با مفاهیم جنسی بیمار کردند که یک زن احساس خفقان بکنه ، از بس افسردمون کردن دلمون می خواد از ریشه هامون ببریم و بریم . بریم زیر سایه اجنبی ها با نگاه تحقیر امیزشون که تو شرقی هستی زندگی کنیم اما رهابشیم از این همه فشار و رنج .
مهدی

حرفی ندارم بزنم بجز اینکه بگویم روحانی مچکریم
شهیرام

فاطمه تنها نیست. صحرای آریزونا پر است ازاجساد کسانی که برای زندگی بهتر جان خود را می بازند. مقصر این مرگ همه ماییم. بشریتی که وظیفه اش را فراموش کرده و تسلیم ...
رضا

از پروردگار یکتا برای ایشان طلب رحمت می کنم. و آرزوی سعادت برای بازمانده این حادثه تلخ.
كانادايي

ااااااه وصد اه ..بخدا دلم گرفت ..آخه چرا چرا با ما اين چنين ميكنن كه اكثرمون به فكر مهاجرت كرديم ونمي دونيم كه آيندمون چي هستش بخدا روز قيامت حلالشون نميكنم
شاهد

میبخشی جناب کانادائی چکارتان میکنند که مجبور به مهاجرت میشوی ؟ میشود برای منهم توضیح بدهی ؟ رنج و عذابی که نسلهای قبل از شما کشیدند بسیار بیشتر از آن چیزی است که شما متصورید ولی انها بجای اینکه در کشور خودشان کار نکنند ولی در دیار غربت بشوند دستشوئی شور یا مراقب پیرزن و پیرمردهای اجنبی در مملکت خودشان ماندند و بزندگیشان ادامه دادند نمیخواهم همه چیز را سفید ببینیم و یا سیاه اما امثال جنابعالی فقط بلد هستید خود و دیگران را فریب دهید فریب و بس
siya

روحش شاد شاهد - ... این بنده خدا اگر تو کشور خودش حق و حقوقش رعایت میشد مجبور نبود برای فرار از اون جهنمی که تو و امسال تو درست کردین این همه خطر و به جون بخره چشمت رو باز کن تا ببینی‌ چی‌ به سر این مردم و مملکت اومده .... در ضمن دست شویی شستن ۱۰۰شرف داره به کسی‌ که وجدان و شرف و همه چیزش رو ...
لیلا

فیدوس عزیز ، لطفا در مورد انتقال جسد از اندونزی بگید . بالاخره جسدمرحومه فاطمه را آوردن ایران ؟ اگر خبری هست ما رو تو جریان بزارید .ممنون میشم
مشهدی

روحش شاد اما دوستان هر چقدر هم که زندگی سخت باشد نباید بغیر از خاک ودیار وطن به هیچ خاکی ودیاری اطمینان کرد بقول شاعر شمالم تا جنوبم عشق- چه خاک و گندمی دارم.
شاهد

جناب سیا امثال شما گناه تمام ناتوانی هایستان را گردن دیگران نیاندازید و لطفا هم اینقدر شعار ندهید در ضمن شاید شرف شما در دستشوئی شستن باشد ولی شرف ما در سربلندی این کشور است......امیدوارم سانسور نکنید این توهین بزرگ را به من کرده جوابی معمولی گرفته لطفا انصاف را رعایت کنید سایت فیدوس

هیچ نظری موجود نیست: