مهندس عبدالهی معاون خدمات شهری شهرداری تهران
معاون خدمات شهری شهرداری تهران کشته شدن دو
نفر از شهروندان در حادثه آتش سوزی خیابان جمهوری را خواست و مشیت الهی دانست و
گفت: در یک میلیونیوم حوادث پیش می آید که نقص فنی رخ بدهد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری،حسن روحانی رییس جمهوری اسلامی ایران در
نامه ای به عبد الرضا رحمانی فضلی، ضمن ابراز تاسف
شدید از حادثه آتش سوزی در خیابان جمهوری و جان باختن دو بانوی زحمتکش ، وزیر کشور
را موظف کرد تا در اسرع وقت موضوع را مورد رسیدگی و گزارشی از این حادثه تاسف بار
به وی ارائه دهد
حادثه آتشسوزی ساختمان تقاطع خیابان ابوریحان
و جمهوری، روایتهای دیگری هم دارد. کسانی که آن روز در آن کارگاه حضور داشتند،
حرفهای تازهای از آن روز دارند. از 7کارگری که آن روز در کارگاه طبقه پنجم آن
ساختمان حضور داشتند، 4 نفرشان زن بودند و 3تایشان مرد. از آن 4 زن کارگر، 2 نفر
کشته شدند و 2 نفر زنده ماندند. «مینا اسدینژاد» یکی از این زنهاست؛ زن 42 سالهای
که 2 بچه دارد و سرپرست خانوار است و حالا یکسال است که در آن کارگاه پوشاک کار
میکند و حالا با پلمب شدن آن، بیکار شده. از دقیقههایی که آن روز او همکارانش در
آن کارگاه کوچک گذراندند، حرفهای تازهای دارد: «ساعت 11:30 بود که متوجه شدیم
آتشسوزی شده، خانم فروتنی این را فهمید. او به حاجی گفت آتشسوزی شده و بعد پسر
حاجی به بیرون رفت تا نگاهی بیندازد، او برگشت و گفت حاجی همه جا سوخته. قبل از
اینکه ما اطلاع پیدا کنیم در راهروی ما آتش سوزی بود. من به صَفر گفتم کنتور اصلی
را قطع کن و فلکه گاز را ببند اما آتش امان نداد. کپسول آتشنشانی داشتیم ولی خالی
بود و کار نمیکرد. بعد همه شروع کردند به زنگ زدن به آتشنشانی. من آن موقع خیلی
آرامش داشتم، نه ترس، نه اضطراب، یک گوشه ایستاده بودم. خانم فروتنی خیلی ترسیده
بود. هرکس گوشهای از پنجره ایستاده بود و التماس میکرد. خانم فروتنی به من گفت
اسدی بیا پایین، من گفتم راهی نداریم، نرفتم. او رفت و دوباره برگشت. من سر و صدا
نمیکردم، او داد زد که تو را به خدا نردبان بدهید، ولی ماموران آتش نشانی که خیلی
هم زود به ساختمان ما رسیدند، میگفتند دکمه نردبان خراب است. تانکر آب ماشین اول
هم خالی بود. سوال من این است که وقتی آنها دیدند این اتفاق افتاد چرا تشک را
آماده نکردند؟ تشک که دیگر خراب نبود.»
روزنامه شهروند: یکشنبهای که گذشت، عادی شروع
شد اما عادی تمام نشد. بعد از آن روز، دیگر برای خانوادههای «نسرین» 44 ساله و «آذر»
60 ساله، وقت میبَرَد که روزها عادی شوند. این را خودشان میگویند. خانواده
نسرین، ساعت 12 شب، وقتی تازه با مهمانهای عزاداریشان، خداحافظی کردهاند، در
خانه پدر، آنجا که تا همین چند روز پیش، طبقه بالایش، خانه خواهرشان، نسرین، بود
نشستهاند دور هم و تعریف میکنند. از چیزهای که نشیدهاند، از آنچه از یکشنبه
گذشته تا حالا بر سرشان گذشته، از بهشت زهرا(س)، مسجد، مسئولانی که هنوز یک پیامک
تسلیت هم برای آنها نفرستادهاند. پدر «نسرین فروتنی» که بازنشسته نیروی انتظامی
است، نشسته روی زمین و گریه میکند: «دخترم، دختر عزیزم» شانههایش تکان میخورد
از گریه، نوهاش دست او را گرفته تا لرزشش را کم کند. خواهر و برادر، زن برادر و
شوهر خواهر، همه جمعند. چشمهایشان اشک دارد، گلویشان بغض. «غم خواهر سخت است». «مجید»، برادر «نسرین» صدایش گرفته، نا ندارد
برای حرفزدن. خیره میشوند به دیوار روبهرو، به تاج گلی که کارگران پاساژ کوثر،
یکی از پاساژهای اطراف محل کار خواهرش، برای تسلیت فرستادهاند و میگوید هنوز گیج
است، هنوز نمیداند در حادثه آتشسوزی به این بزرگی، وجود نداشتن تجهیزات کامل تیم
آتشنشانی یعنی چه، یعنی چه که ماموران آتشنشانی آن روز تشک نجات نداشتند، چرا
نردبان ماشین اول آتشنشانی باز نشد، چطور شد که التماسهای خواهرش به جایی نرسید
و آخر سر او بعد از 10 دقیقه آویزانبودن از پنجره کارگاه محل کارش، به زمین افتاد
و مرد. «هنوز گیجیم، مصیبت برای ما بزرگ است. از 4خواهرم، یکیشان الان دیگر نیست.
او آن روز رفته بود تا در روز تعطیل، به درخواست کارفرمایش، حجم زیاد کار را جلو
ببرد تا اینکه فهمید آتشسوزی شده؛ من که آنجا نبودم ولی همکارانش به ما گفتند
خیلی ترسیده بوده، میرود جلو پنجره و بعد آویزان میشود. او فقط میخواست جانش را
نجات دهد ولی هرچه التماس کرد، آتشنشانان نردبانشان باز نشد، بعد هم وقتی او از
پنجره آویزان بود، آنقدر آب پر فشار از کف روی دستهای او ریختند که دستش لیز
خورد و به زمین سقوط کرد. ما روزهای سختی را میگذرانیم. کسی به ما هنوز نگفته
دلیل این آتشسوزی چه بود. هنوز از هیچ سازمانی، حتی به ما یک تسلیت ساده هم نگفتهاند.
در این مدت فقط روزنامهنگاران به ما زنگ زدهاند و بس. مصیبت ما را هیچ چیز کم
نمیکند ولی ما الان این را میخواهیم که دیگر برای هیچ شهروند دیگری این اتفاق
نیفتد. خواهر هیچکس از سر ناچاری، از ساختمان محل کارش سقوط نکند و نمیـرد.» او
اینها را میگوید و پدرش میآید میان حرفهایش: «من فقط این را میخواهم بدانم که
در شهر بزرگی مانند تهران، چرا باید چنین اتفاقی بیفتد؟ اگر اتفاق بزرگتری میافتاد،
آنها چه کار میخواستند بکنند؟ من این را یک سستی بزرگ در انجام وظیفه میدانم. »
بغض گلوی او را میگیرد، اجازه نمیدهد برای ادامه. «سیمین»، خواهر «نسرین
فروتنی»، همانطور که دستهایش را گذاشته روی سرش و اشکهایش را کنترل میکند تا
پایین نیایند، حرف پدر را ادامه میدهد. او میگوید که دلش برای التماسهای خواهرش
میسوزد: «همکارانش به من گفتند که او خیلی از آتش ترسیده بوده، فقط گوشی تلفن
همراهش را روی میز گذاشته و فکر کرده اگر از پنجره آویزان شود، نجات پیدا میکند.
ما از این داغ هستیم که میگویند خواهرمان مقصر بوده، اگر اینطور است پس وظیفه
آنها که در شهر به این بزرگی، تجهیزات کامل امدادرسانی ندارند، چه میشود. » برادر
بزرگ «نسرین» هم میگوید تنها یک سوال دارد: «در شهر به این بزرگی، آیا امداد
هوایی وجود ندارد؟»
وضع برای خانواده «آذر حق نظری»، زن 60 سالهای
که از ترس سوختن، خودش را از پنجره ساختمان محل کارش آویزان کرد تا کسی به دادش
برسد، هم همینطور است. پسر و دختر او حالا عزادارند. پسرش، «محسن» در ایران و
دخترش در آلمان. خبر مرگ مادر، همان رو به دختر «آذر» رسید؛ او حالا پا ندارد
برای آمدن به ایران، اندوه از دست دادن، او را در یکی از بیمارستانهای فرنگ بستری
کرده. «آذر حق نظری» حالا چند وقتی بود که بعد از 4سال اتوزنی در کارگاه پوشاک
ساختمان شماره 117، دیگر کم میشد که برود برای کار کردن. بعد از قلبی که کرد و
سالهای سختی که گذراند، شرایط سخت بود برای کار کردن. آن هم کار روزمزد، روزی 35هزار
تومان. او آن روز به پسرش «محسن» گفته بود «یک سر میرود کارگاه، برای حساب و
کتاب» حساب و کتاب اما انجام نشد و به جایش، آتش و جاذبه زمین، حساب او را رسیدند.
خانواده او هم حالا مثل خانواده «فروتنی» گیجند، عزادارند، جان ندارند برای پیگیری
ماجرا.
خواهر من برای دو لقمه نان و
گذراندن زندگیاش به آن کارگاه میرفت و حالا دیگر نیست. باورمان نمیشود.» او هم
از زنگهایی میگوید که مسئولان برای همدردی به او و خانوادهاش نزدهاند. آنها
حالا از آتشنشانی تهران در یکی از کلانتریهای تهران شکایت کردهاند و هنوز دراینباره
پاسخی به آنها داده نشده است.
شرق: نسرین فروتنی 44ساله و آذر حقنظری 60ساله
دو جانباخته حادثه آتشسوزی کارگاه خیاطی در خیابان جمهوری تهران در روز یکشنبه
بودند. صحنه دلخراش سقوط این دونفر از ارتفاع بلند ساختمانی که در شعلههای آتش میسوخت
را از آن روز تاکنون، میلیونهانفر در عکسها و فیلمهای ضبطشده از حادثه دیدهاند.
این حادثه اگرچه فقط دو جانباخته بر جای
گذاشت، اما چندین خانواده را به عزا نشاند و احساسات میلیونها نفر را جریحهدار
کرد. اما پرده از بخش مهمی از مشکلات شهر تهران و ضعفهای مدیریتی آن هم برداشت.
ضعفهایی که اگر در این حادثه خود را نشان نمیداد حالا این دو زن زنده و در کنار خانوادههای
خود بودند.
به همین دلیل است که حالا خانوادههای داغدار
این دو نفر در گفتوگو با «شرق» تاکید میکنند که از نظر آنها عامل اصلی مرگ
عزیزانشان کوتاهی آتشنشانی تهران است و بههمین دلیل از این سازمان شکایت خواهند
کرد.
آذر حقنظری 10سال پیش از شوهرش جدا شده بود،
دوفرزند داشت یکپسر و یکدختر، دخترش خارج از ایران است و او در منطقه 10 تهران
در خیابان قصرالدشت با پسر و عروسش زندگی میکرد. او تا سهماه پیش در کارگاه
خیاطی محل حادثه به کار مشغول بود اما پس از آن اینجا را ترک کرده بود. در روز
حادثه برای پیگیری حقوق معوقه خود به محل حادثه میرود که آتشسوزی به وقوع میپیوندد.
محسن اکبرزاده فرزند 32ساله او در رابطه با آنچه در روز حادثه به وقوع پیوست
اینگونه توضیح میدهد: «در اولین لحظات شروع آتشسوزی مادرم با من تماس گرفت و با
ترس و لرز گفت محسن کارگاه آتش گرفته و همهجا را دود گرفته است، هرجا هستی خودت
را به من برسان، کمکم کن. تلفن قطع شد و من با سرعت خودم را به آنجا رساندم، دیدم
که دود سیاه و زبانههای بزرگ آتش از پنجرههای ساختمان بیرون میزند، یک عده از
پنجره بیرون را نگاه میکردند و درخواست کمک داشتند، دو خانم هم از نردههای پنجره
بیرون آمده بودند.
مردم هم جمع شده بودند و ماشینهای آتشنشانی
در پای ساختمان در حال آمادهشدن بودند. از مردم شنیدم که ماشین آتشنشانی اولی که
رسیده بود نردبانش باز نشد. کمی بعد من متوجه شدم یکی از زنهایی که از پنجره
بیرون آمده مادر خودم است. با گریه و بغض فریاد میزدم که کمکش کنید، اما صدایم به
جایی نمیرسید. کمی بعد خانم فروتنی سقوط کرد، مادر من اما بیشتر از پنجدقیقه
خودش را نگه داشته بود و تحمل کرد. اما در همین فاصله یکی از آتشنشانها شروع کرد
به آبپاشی، بهجای آنکه شیلنگ آب را به سمت شعلههای آتش بگیرد آن را به طرف
مادرم گرفته بود و او را خیس میکرد، در صورتیکه آتش در سمت دیگر ساختمان بود. در
نهایت مادرم نتوانست بیشتر از این خودش را نگه دارد و او هم سقوط کرد.» (بغض میان
حرفهایش میپرد و بعد گریه میکند). اکبرزاده کمی بعد بغضش را کنترل میکند و
ادامه میدهد: «مگر مادر پیر من چقدر توان داشت که خودش را در آن ارتفاع نگه دارد،
آتشنشانها هم بهجای آنکه به او کمک کنند به او آب پاشیدند، اگرچه من خودم شاهد
این ماجرا بودم اما این فقط حرف من نیست، در فیلمهایی که از روز حادثه گرفته شده
بهوضوح این مساله مشخص است. آب ماشینهای آتشنشانی پر از کف بود و همهجا را لیز
کرد، بدون شک لیزشدن قسمتهایی که مادرم خودش را با آنها گرفته بود نقش اصلی را در
سقوط او داشت. علاوه بر این باید پرسید چرا آنها نردبان درست و تشک نجات نداشتند،
چرا نحوه درستآبپاشیدن در موقعیت حساسی مثل این حادثه را بلد نبودند.»
فرزند مرحوم آذر حقنظری در ادامه به «شرق» میگوید:
«همان روزی که حادثه رخ داد به کلانتری محل رفتم و شکایتی از آتشنشانی و صاحب
کارگاهی که حادثه در آن به وقوع پیوست تهیه و تنظیم کردم، قطعا برای آنکه خون
مادرم پایمال نشود تا هر جایی که امکان داشته باشد این شکایت را پیگیری خواهم کرد.
امیدوارم رسانهها هم نه برای مادر من که به خاطر پیشگیری از وقوع چنین حوادثی و
برای حفاظت از جان بقیه شهروندان که جان خود را در چنین حوادثی از دست ندهند ما را
در این قضیه همراهی کنند.»
دیگر مقتول این حادثه نسرین فروتنی نیز چندسال
پیش از همسرش جدا شده بود و در طبقه بالای خانه پدریاش تنها زندگی میکرد. او
تنها یک دختر داشت، دختری متولد سال 1371 که به دلیل ابتلا به اختلال ذهنی از مدتها
پیش در یکی از مراکز بهزیستی نگهداری میشود. او هنوز از مرگ مادر خود در حادثه
دلخراش روز یکشنبه اطلاع ندارد. خانم فروتنی دیپلم خیاطی داشت و به همین دلیل از
هشت سال پیش تاکنون در این کارگاه خیاطی به کار مشغول بود.
خانه محل زندگی خانواده فروتنی در شهرک مطهری
کیانشهر تهران است، دیروز نیز مراسم سومین روز درگذشت او با حضور اعضای خانواده و
همسایگان در مسجد «بابالحوائج» این شهرک برگزار شد. حاج امید فروتنی پدر نسرین
فروتنی و بازنشسته نیروی انتظامی هفت فرزند داشت، سهپسر و چهاردختر، حادثه روز
یکشنبه اما یکی از دخترانش را از او گرفته است. بقیه اعضای خانواده و دیگر اعضای
فامیل در سومین روز مرگ عزیزشان در خانه کوچک او جمع شدهاند. بنرها و دسته گلهای
ابراز همدردی سرتاسر کوچه محل زندگی آنها را پر کرده است، از پنجرههای ساختمان
صدای گریه و زاری میآید. همه اعضای خانواده سیاه پوشیدهاند، از چشمهای
قرمز و پفکردهشان میتوان شب و روزهای پر بغض و گریهای که داشتهاند را حدس زد.
مجید فروتنی برادر بزرگتر نسرین شروع به صحبت میکند و اول از همه میگوید: «من و
خواهر و برادرانم اولین خواهشی که از شما داریم این است که در این قضیه ما را تنها
نگذارید.» بعد درباره روز حادثه اینطور توضیح میدهد: «روز حادثه و در هنگام آتشسوزی
یکی از همکاران نسرین با ما تماس گرفت و ماجرا را توضیح داد، اما نگفت که به صورت
دقیق چه اتفاقی افتاده است، ما هم بلافاصله برای پیگیری ماجرا دست به کار شدیم،
اما هیچکس نبود که به ما خبر بدهد او را کجا بردهاند، کدام بیمارستان، کدام
درمانگاه ما خودمان پرسان پرسان اینسو و آنسو سراغ گرفتیم و در نهایت هشت، 9
ساعت بعد از ماجرا از اصل داستان و اتفاقی که برای خواهرمان افتاد مطلع شدیم. بعد
هم که شرح ماجرا را از همکارانش شنیدیم.» او در ادامه میگوید: «شنیدم که مسوولان آتشنشانی
و شهرداری گفتهاند که در این حادثه خود مقتولان مقصر بودهاند و عجله کردند و...
باعث تعجب است، به جای آنکه بهدلیل کوتاهیهایی که در این حادثه کردهاند
عذرخواهی کرده و از خانوادههای داغدار دلجویی کنند تقصیر را به گردن خود آنها میاندازند،
اما واقعا آیا نیاز به گفتن دارد که در هنگام وقوع آتشسوزی هر فرد عاقلی تلاش میکند
خود را از شعلههای آتش دور کند، خواهر من و مرحوم حقنظری هم همین کار را کردند،
شعلههای آتش از سمت در ورودی کارگاه شروع شده بود و هر لحظه بیشتر میشد، آنها هم
برای در امانماندن از آتش این کار را کردند، آتشنشانی به جای این چیزها باید
پاسخگو باشد که چرا نردهبان آنها در مهمترین لحظهای که به آن نیاز است باز نشد،
باید جواب بدهند که چرا تشک نجات نداشتند تا در لحظه سقوط آنها را نجات بدهند.»
حمیدرضا فروتنی برادر دیگر نیز به بحث ورود میکند
و با تاکید میگوید: «اینکه گفته شود آتشنشانی مجهز است و بهترین امکانات را دارد
و در مانورهای خود از هزار جور وسیله استفاده میکند به چه دردی میخورد وقتی در
هنگام وقوع حادثههایی مثل این آتشسوزی نتواند کاری بکند، چرا جان شهروندان و مردم
برای مسوولان ارزش چندانی ندارد.» او همچنین در پاسخ به سوال «شرق» مبنی بر اینکه
آیا تصمیمی به پیگیری حقوقی این ماجرا دارید یا خیر اینگونه پاسخ میدهد: «صددرصد
موضوع را پیگیری میکنیم، این سه روز که به مراسم تشییع جنازه و کفنودفن و ختم
مشغول بودیم، اما حتما در روزهای آینده از آتشنشانی به دلیل کوتاهی در اتفاقی که
افتاده است شکایت خواهیم کرد، به اعتقاد من اگر جلوی این حادثهها گرفته نشود در
آینده باز هم برای دیگر شهروندان از این دست اتفاقها خواهد افتاد. با شکایت جان
از دسترفته خواهر ما بر نخواهد گشت، اما میخواهیم برای هیچ خانواده دیگری چنین
حادثهای رخ ندهد.»
علاوه
بر این وقتی هم از پسر مرحوم آذر حقنظری و هم از برادران و خواهران مرحوم نسرین
فروتنی درباره اینکه آیا کسی از مسوولان شهرداری یا آتشنشانی یا جاهای دیگر در
این چند روز برای دلجویی یا ابراز همدردی پیرامون حادثه با شما تماس گرفتهاند
پرسیدم، پاسخ هر دو خانواده منفی است.
توضیحات آتشنشانی تهران درباره
حادثه آتشسوزی خیابان جمهوری
معاون عملیات سازمان آتش نشانی تهران در توضیح
حادثه دیروز در خیابان ابوریحان گفت : نردبان آتش نشانی با وجود آنکه هر روز کنترل
می شود از آنجایی که هوشمند است و از سامانه های الکترونیک بهره می گیرد به علت
تکان های شدید در مسیر، دچار نقص در یکی از حسگرها شد و در لحظه عملیات از کاربر
فرمان پذیری نداشت.
به گزارش خبرنگار واحد مرکزی خبر ، تیموری در
مصاحبه اختصاصی با خبرنگار ما افزود : ساعت 11 و سی دقیقه دیروز به آتش نشانی
اعلام شد که پشت بام یک ساختمان آتش گرفته است. وی ادامه داد : یک دقیقه بعد در تماس دیگری
اعلام شد که مقداری تریکو در راهروها دچار حریق و این آتش سوزی خاموش شده است و
نیازی به حضور نیروهای آتش نشانی نیست. تیموری گفت : دوباره یک دقیقه بعد تماسی
برقرار و اعلام شد 6 تا 7 نفر در کارگاه تریکو بافی این ساختمان محبوس شده اند. معاون عملیات سازمان آتش نشانی تهران افزود :
بلافاصله پس از آخرین تماس، راس ساعت 11 و 33 دقیقه از دو مسیر ، دو نردبان به محل
اعزام و نیروها 11 و 36 دقیقه در محل مستقر شدند. تیموری افزود: در لحظه حضور نخستین نردبان آتش
نشانی یک نفر از خانم هایی که از ساختمان آویزان شده بود خود را رها و نفر دوم نیز
با وجود تلاش افراد حاضر در طبقات، سقوط کرد. وی گفت : پس از آنکه نردبان اول دچار نقص شد
نردبان دوم که در مسیر بود کمتر از دو دقیقه به محل رسید و از محل سقوط همان دو
نفر به وسیله نردبان دوم، 5 نفر نجات یافتند و 14 نفر نیز از راه پله های ساختمان
خارج شدند .
معاون عملیات سازمان آتش نشانی تهران با ابراز
تاسف و شرمندگی نسبت به جان باختن دو نفر از هموطنان در خیابان ابوریحان افزود :
برای پهن کردن تشک بادی نیز به فضای 50 متر مربعی و حداقل 5 تا 6 دقیقه زمان
نیاز داریم. تیموری ادامه داد : بر این اساس اگر در همان
لحظه حضور نردبان هم تشک پهن می شد زمان لازم برای نجات این دو نفر وجود نداشت. وی با ابراز تاسف و شرمندگی به علت نقص فنی در
تجهیزات ایستگاه آتش نشانی گفت : کارشناسان ایمنی آتش نشانی در تاریخ چهارم تیر
امسال به محل این ساختمان مراجعه کردند و تذکرات لازم را به مسئولان آن دادند اما
با بی توجهی آنها روبرو شدند .
معاون عملیات سازمان آتش نشانی تهران افزود :
ابزار قانونی برای جلوگیری از فعالیت کارگاههایی که اصول ایمنی را رعایت نمی کنند
نداریم.
وی
اضافه کرد: امروز هم در چهار راه استانبول سانحه مشابهی رخ داد که محل ورود به
ساختمان مملو از کاغذ و اقلام بود اما با تلاش ماموران آتش نشانی، این حادثه تلفات
جانی نداشت.مطالب مرتبط:
ایران یعنی مملکتی که یک زن کارگر که بیمه هم نیست، بین سوخته شدن و له شدن، دومی را انتخاب می کند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر