.........................
نزدیک به یک سده پیش، خوانشی قلابی و جعلی از سوسیالیسم با یک تصادف تأسف بار تاریخی به نام لنینیسم در کشوری عقب مانده به نام روسیه پیش افتاد. این خوانش به نام مبارزه برای عدالت اجتماعی به سرعت و در زمان حیات لنین هر صدای مخالفی را به بهانه ی ارتجاعی و در خدمت سرمایه داری بودن آن در نطفه خفه کرد و نامش را «دیکتاتوری پرولتاریا» گذاشت. این خوانش که «دولتی نوین» پایه گذاری نمود خود با «نپ» به بازسازی نظم سرمایه داری همت گماشت. نمی توان کشتارهای زمان استالین را یادآوری کرد و فراموش کرد که او خودش را «شاگرد» لنین می دانست. چه بسیار بودند پرولترهایی که نخست در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و سپس در دیگر کشورهای اقمار در میان نخستین قربانیان چنین دولت هایی بودند. اکنون روسیه، رومانی، لهستان و بقیه کشورهای بلوک شرق سابق دارای دولت های سرمایه داری هار هستند و زحمتکشان این کشورها به مراتب از دیگر کشورهای سرمایه داری در آلمان، فرانسه و انگلستان دارای سطح زندگی پایین تر و حقوقی کم تر هستند. طرفه آن که سوسیال – دمکرات ها و جناح راست سرمایه داری که در کشورهای اروپای غربی نوبتی قدرت را به دست می گیرند دستاوردهای کارگری را یکی پس از دیگری بازپس می گیرند و می گویند: دیدید چه شد؟ رفقایتان در شرق شکست خوردند، شما دیگر باید بردگان تمام و کمال نظم سرمایه داری باشید.
نزدیک به ربع سده پس از فروپاشی کشورهای بلوک شرق تقریباً هیچیک از احزاب و گروه هایی که خود را مارکسیست، مارکسیست – لنینست، تروتسکیست یا مائویست می دانند نه خواسته و نه توانسته اند این فروپاشی را واکاوی نمایند و میان خود مناقشه هایی دارند. برخی مارکسیست ها، لنینیست ها را مسئول فساد دولت شوروی می دانند. استالینیست ها معتقدند همین که استالین سر بر زمین گذاشت و فردایش خروشچف به قدرت رسید شوروی سرمایه داری شد. ای کاش ایشان لااقل تحلیل هایشان را بر اساس ماتریالیسم دیالکتیک مارکس پایه گذاری می کردند تا چنین خزعبلاتی تحویل مردم نمی دادند. تروتسکیست ها که فاصله ی بسیار کمی با لنینیست ها دارند حتا یک کلمه درباره ی نقش مستقیم تروتسکی در سرکوب های نیروهای فعال انقلابی روسیه همچون زحمتکشان کرونشتات که شعارشان چیزی به جز «همه ی قدرت به شوراها» نبود، نمی گویند. علت ساده است، تروتسکیست ها هم مانند دیگر گرایش های مارکسیستی گمان می کنند که سوسیالیسم زوری می تواند کامیاب گردد. مائویست ها نیز در رابطه با چین همان برخوردی را می کنند که استالینیست ها با شوروی. تمامی این گروه ها و احزاب که در سال های اخیر یا هیچ گونه نقشی در جنبش های عمومی ضدسرمایه داری همچون سیاتل آمریکا یا «خشمگینان» اسپانیا و غیره نداشته اند یا به شکلی اندک در آن ها شرکت کردند دیگر نمی توانند مانند گذشته تأثیرگذار باشند چرا که کم تر کسی ادعاهایشان را برای مبارزه با استثمار و استقرار آزادی می پذیرد.
فروپاشی بلوک شرق، استقرار سرمایه داری دولتی در ویتنام، کوبا، کره شمالی همراه با رژیم های سیاسی سرکوبگر و خودکامه و واقعیت امروز چین نشان می دهند که هرگز نمی توان دولتی ایجاد کرد که علیرغم نام های پر زرق و برق همچون «اتحاد جماهیر سوسیالیستی»، «جمهوری خلق»، «جمهوری دمکراتیک»، «دولت کارگری»، «جمهوری شورایی» و غیره بتواند گامی هر چند کوچک برای آزادی و برابری بردارد. ساختار دولت با بازوهای عریض و طویلش به علاوه نظم تک حزبی سیاسی خودکامه شکست خود را به بهایی بس گزاف نشان داده است. آن چه جای تأسف است این که ایده آل انسانی سوسیالیسم که می توان در دو واژه ی آزادی و برابری توأمان خلاصه نمود نیز ضربه ی سختی خورده است. بی جهت نیست که اکنون در بطن یک بحران بی سابقه ی نظم سرمایه داری دوباره نیروهای نئوفاشیستی و نئو نازیستی در کشورهای اروپایی سربرآورده اند و نگران کننده پیشروی می کنند.
بدیهی است که نه می توان و نه بایست در مقابل این وضعیت دست روی دست گذاشت و بی عمل و بیکار نشست. ساختمان آزادی و برابری نیازمند این نیست که آن را به فردا یا چندین سده ی دیگر فرستاد. مبارزه برای آزادی و برابری همین امروز، فردا و همیشه این جا، آن جا و همه جا با عمل مستقیم در چارچوب های فردی یا جمعی افقی، بدون رهبری و به خصوص بی هرگونه حزب و سازمان تمرکزیافته یا پیشرو و غیره ای در جریان است. این جنبش را باید مدام تقویت کرد تا بار دیگر امید را برای رهایی نوع بشر از هرگونه قید و بندی به وجود آورد و بساط استبداد و سلطه گری را با تمام دولت های رنگارنگش برچید.
نادر تیف
۶ بهمن ١٣۹٢ – ٢۶ ژانویه
برای خواندن کل مطلب در منبع روی تیتر آن کلیک کنیم
بقیه ی مقالات سیه مشت اینجا
۲ نظر:
سلام بر شما.
http://www.youtube.com/watch?v=3bPpytAHrok
HR
سلام بر شما.
http://youtu.be/sBjtmFCXCtk
;.)
ارسال یک نظر