چند مقاله و موضع گیری در زیر
برای خواندن کل مطلب در منبع روی تیتر ها کلیک کنیم.
..............
رویدادهای اخیر نشان می دهند که پوتین فقط خواهان انضمام کریمه نیست. هدف امپریالیسم کرملینی فرمانروایی بر تمام اکرائین است.
رژیم روسیه تهدیدی اصلی علیه منافع پرولتاریا در مناطقی است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پدید آمده اند.
ما آنارکوسندیکالیست ها مخالف جنگ و نظامی گری هستیم. با این حال بر این باوریم که در وضعیت کنونی پرولتاریا آگاه فقط باید روی خودش حساب کند و نه هیچ کس دیگری.
هیچ دلیلی وجود ندارد تا منتظر «نجات بخشی» ناتو بود. سیاستمداران ملی گرای اکرائینی در بهترین حالت می توانند دفاع از بخشی از اکرائین را سازماندهی نمایند. می توان از جنگ اجتناب نمود به شرطی که پرولترهای همه ی کشورها، به ویژه اکرائین و روسیه، علیه رژیم جنایتکار پوتین موضع گیری کنند.
اقدام مشترک پرولترهای اکرائین و روسیه و تمام نیروهای ترقی خواه و دمکراتیک علیه رژیم پوتین همزمان به سقوط رژیم ملی گرای نئولیبرال کنونی در اکرائین می انجامد.
زمان آن فرا رسیده است که فعالان چپ و آنارشیست در غرب اکرائین بندهای به اصطلاح «ضدامپریالیستی» را که منجر به پشتیبانی از پوتین علیه آمریکا می شود، پاره نمایند.
رژیم روسیه تهدیدی اصلی علیه منافع پرولتاریا در مناطقی است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پدید آمده اند.
ما آنارکوسندیکالیست ها مخالف جنگ و نظامی گری هستیم. با این حال بر این باوریم که در وضعیت کنونی پرولتاریا آگاه فقط باید روی خودش حساب کند و نه هیچ کس دیگری.
هیچ دلیلی وجود ندارد تا منتظر «نجات بخشی» ناتو بود. سیاستمداران ملی گرای اکرائینی در بهترین حالت می توانند دفاع از بخشی از اکرائین را سازماندهی نمایند. می توان از جنگ اجتناب نمود به شرطی که پرولترهای همه ی کشورها، به ویژه اکرائین و روسیه، علیه رژیم جنایتکار پوتین موضع گیری کنند.
اقدام مشترک پرولترهای اکرائین و روسیه و تمام نیروهای ترقی خواه و دمکراتیک علیه رژیم پوتین همزمان به سقوط رژیم ملی گرای نئولیبرال کنونی در اکرائین می انجامد.
زمان آن فرا رسیده است که فعالان چپ و آنارشیست در غرب اکرائین بندهای به اصطلاح «ضدامپریالیستی» را که منجر به پشتیبانی از پوتین علیه آمریکا می شود، پاره نمایند.
نه به جنگ بین ملت ها، نه به صلح بین طبقات !
..........
ما دیگر با لالایی های ملی گرایانه به خواب نخواهیم نرفت. دولت ها و
پرچم ها و «ملت» های ایشان را به دیار عدم بفرستیم. جنگ ایشان جنگ ما نیست.
ما با خونمان کاخ هایشان، حساب های بانکیشان و صندلی های اتورتیه اشان را
آبیاری نخواهیم کرد. اگر آقایان می خواهند در مسکو، کی اف، لویو، خارکف،
دونتسک و سیمفروپول جنگ راه بیاندازند، یگانه راه چاره ی ما مقاومت علیه
جنگشان با هر وسیله ای است.
نه به جنگ بین ملت ها، نه به صلح بین طبقات !
تبلیغات (پروپاگاند) دولت روسیه میخواهد تمام خیزش اورمایدان را مربوط
به قدرتگیری فاشیسم جلوه دهد. اما در شرق اوکراین حزب کمونیست اوکراین، همان نقش
پوپولیستیای را بازی میکند که حزب سوبودا در غرب! او هم شبهنظامیان خود را بسیج
میکند و پشتیبانی از ناسیونالیسم و جنگطلبی طرفداران دولت روسیه را بهعهده
گرفته است. فاشیسم قهوهای در برابر فاشیسم قرمز و بالعکس.
آنچه امروز شاهد آن هستیم در راستای همان حرکات رژیم سرکوبگر سابق است
که نقاب سوسیالیسم، مارکسیسم و کمونیسم به چهره زده بود و ما هنوز تا سالها از
لطمات آن خلاص نخواهیم شد.
مصاحبهگر رادیو آزاد امریکای شمالی وقتی از او (رفیق
آنارکوسندیکالیست) میپرسد: چه اشکال مشخصی از همبستگی میتواند برای رفقای
آنارکوسندیکالیست مفید باشد؟ رفیق پاسخ میدهد: « ابهامزدایی کنید! چراکه ما میدانیم
که بسیاری از آنارشیستها در کشورهای غربی خیلی خوشبینانه به رویدادهای اوکراین مینگرند»
همبستگی بینالمللی نباید یک موقعیت پیچیده را به شکل سادهاندیشانهای ارزیابی
کند. کاملا روشن است که ما در مقابل یک جنبش رهاییبخش نیستیم، بلکه برعکس با
حرکتی روبهرو هستیم که بهطور عمده تحت کنترل جریانات سیاسی مستبد هدایت میشود و
این جریانات حامل ایدئولوژی مرگبار و ارتجاعی هستند. اما احتمالا سایه روشنها و
فضاهای نادری یافت میشود که رؤسای ناسیونالیست و نژادپرست در آنجا نفوذی نداشته
باشند، در آنجا میتوان نگاه دیگر و شکل دیگری از حرکت را پیشبرد. ولی در وضعیت
فعلی همه چیز نشان میدهد که ما از یک جنبش رهاییبخش، بسیار دور هستیم. قبول این
امر، نوعی کمک و همبستگی با رفقای ما میباشد که در آنجا به زحمت میتوانند سخن
خود را به گوش دیگران برسانند.
کریمه نه «مال ما» و نه «مال شما» ست
بدبختانه امروز شبهجزیره در دو راهی جاهطلبیهای امپریالیستی روسیه و
سیاستهای سبعانهی ناسینونالیستهای اکراین «نو» گیر افتاده است – جنبش «حق تعیین
سرنوشت» کریمه دستِ جنون ناسیونالیستی و بازیهای امپریالیستی را از پشت بسته است.
اکنون بیش از هر زمان دیگری ضروری است که بیلچه را بیلچه بنامیم. آنچه
این روزها در کریمه میگذرد نمونهیی کلاسیک از مداخلهی نظامی است که این بار
توسط دولت روسیه به انجام میرسد. مداخلهیی احمقانه، از روی جبن و بینتیجه درست
همچون خود رژیم ولادیمیر پوتین. میتوان به وضوح دید که برنامهی فشار بر اکراین
به این ترتیب نوشته شده است: دو هفته پیش، کرملین بدون در نظر گرفتن تبعات
احتمالی، یانکویچ را واداشت تا جنبشهای خیابانی را با زور پراکنده کند؛ هفتهی
پیش از کنگرهی «جداییطلب» مدیران دولتی در خارکف حمایت کرد و اکنون «کارت کریمه»
را رو کرده است: بازییی که ظاهراً در دهههای اخیر به بوتهی فراموشی سپرده شده
بود.
برنامههای اول و دوم ناکام ماندند: برنامهی اول به سرعت و با خونریزیهای
فراوان و برنامهی دوّم با رسوایی و افتضاح. شکی نیست که برنامهی کریمه نیز ناکام
خواهد ماند – اما به سختی میتوان پیشبینی کرد که شکستش دقیقاً به چه صورت خواهد
بود؟ دولت روسیه به تناوب نشان داده که حاضر است متحدانش را به سادگی تسلیم دشمن
کند. علاوه بر این از بدو آغاز ماجرای کریمه، کرملین نشانههای مشخصی مبنی بر
باز-ارزیابییی بالقوه از خود بروز داده است: علیرغم این واقعیّت که گردانهای
روس کنترل شماری از تأسیسات استراتژیک را دست گرفتهاند و حریم هوایی شبهجزیره را
پوشش دادهاند، موضع رسمی دولت روسیه همچنان این است که تحرکات ارتش «مسألهیی
داخلی» و صرفاً تمرینات نظامی از پیش برنامهریزیشده بخواند. ویکتور یانکویچ نمیتواند
روی حمایت روسیه حساب باز کند؛ او جایگاهی دوگانه دارد: رئیسجمهوری مشروع و
قانونی و در عین حال جنایتکاری بینالمللی – این طور به نظر میرسد که او در
پستوف، کنفرانس مطبوعاتیاش را از نقطهی سوّم، جایی میان این دو نقش متضاد ارائه
داد. اما کادر رهبری جدید اکراین نیز پیشاپیش محصور همین وضعیّت است.
پرسشی که در روز 25ام ماه می به رفراندوم گذاشته خواهد شد، حاوی آرایشهای
محتمل فراوانی برای «تجارت در سایه» است – چه برای بازیگران اصلی امپریالیسم یعنی
ایالات متحده و اتحادیه اروپا، چه برای دولت جدیدی که توسّط شرکای الیگارشیک قدیمی
کرملین کنترل خواهد شد : یعنی حلقهی تیموشنکو. «آری» گفتن به این پرسش (که اکثریت
قاطع جمعیّت روسی-زبان کریمه به وضوح آماده به انجامش هستند) در رادیکالترین نسخهی
خود میتواند خودمختاری کریمه را که از سال 1992 برقرار بوده، مجدداً تثبیت کند.
این پاسخ در شرایط کنونی منطقهی کریمه را به سرچشمهی دانمی تنشهای داخلی تبدیل
خواهد کرد اما امکانناپذیری پیوستن اکراین به ناتو را در آیندهی نزدیک
تضمین خواهد نمود. چرا که کریمهی خودمختار در واقع خود را در وابستگی پایدار
سیاسی و اقتصادی به روسیه بازخواهد یافت، آن هم در حالی که ساکنانش حتی از حقوق
ابتدایی شهروندان روسیه نیز بیبهرهاند. در صورتی که مسکو بتواند همتایان عالیرتبهی
غربی را با استفاده از «کارت کریمه» به نحو مؤثّری تحت فشار بگذارد و از آنان باج
بگیرد، به طور کلّی در بازتوزیع مجدّد قدرت در اکراین جدید دست بالا را خواهد
داشت: در نهایت هیچ چیز تغییر نخواهد کرد.
در هر صورت نتیجهی رفراندوم و همچنین سرنوشت مردم کریمه (چه روس، چه
تاتار، چه اکراینی) پشت درهای بسته تعیین خواهد شد. مادامی که اکراین و کریمه رینگ
بوکس نیروهای خارجی، چه از غرب و چه از شرق باشد، حق تعیین سرنوشت مردم پایمال
خواهد شد. شعار «فدرالیزه کردن» کشور که در میان احزاب منطقه برای شانه خالی کردن
از زیر بار مسئولیّت باب شده، فقط میتواند در شرایط عادی راه حلّی برای مسألهی
اکراین باشد؛ یعنی برای کشوری که تودههایش فرهنگ، ملیّت و زبانی نامتجانس دارند.
اصل فدراسیون در یک دولت چند ملیّتی همچون وسیلهیی دمکراتیک در نظر گرفته میشود
که توانایی کاهش مناقشات، تضمین حقوق و آزادیهای بخشهای اصلی و اتّخاذ اقدامات
صحیح را در سطح محلّی دارد. با این حال تاریخ اکراین مدرن بارها این واقعیّت را
آزموده است که با وجود دولتی ضعیف، چنین شعاری هیچ معنای دیگری جز ایجاد قلمروهای
تحت نفوذ همسایگان قدرتمند ندارد. آن هم همسایگانی که هر یک به نوبت خود به جای
خنثی کردن مناقشات، مشتاقاند که وسعت و دامنهی آن را افزایش دهند. فدرالیسم
دمکراتیک راستین، نیازمند آن است که انقلاب اکراین به سمت خلق یک قدرت مردمی اصیل
تکامل یابد، نه آن که به بهانهی امنیّت و آرامش عمومی، با غصب قدرت توسّط اقلیّتی
از نخبگان احیاشده متوقّف گردد.
البته مسألهی کریمه، چیزی نبود که صاحبمنصبان روسی آن را طی هفتهی
گذشته به صورت واهی جعل کرده باشند. دهها هزار مردمی که به خیابانهای سواستوپول
ریختند، در واقع سیگنالی خصومتآمیز از کیف گرفته بودند – آنجا که اکثریّت فاتحان ورخوفنارادا
به تغییر قانون زبانهای محلّی رأی مثبت دادند. البته این لایحه با توجه با نواقصش
و علیرغم همهی هارتوپورتهایش، فقط اهمیّتی نمادین داشت. مسألهی اصلی این بود
که در کشوری که بر لبهی پرتگاه سقوط اقتصادی ایستاده، صاحبمنصبان جدید سعی
داشتند موج فرودآیندهی «اصلاحات اقتصادی ضدمردمی» را در لفافهی سفتهبازیهای
ناسیونالیستی پنهان کنند. از نظر حزب اولترا راست اسووبودا (آزادی) که مبدّع این
لایحه بود، مسألهی زبانهای محلّی صرفا بخش کوچکی از یک برنامهی بلند مدّت
ارتجاعی برای تأسیس دولتی قومی است. برنامهیی که به احتمال فراوان کشور اوکراین
را در شکل کنونیاش، طعمهی گور خواهد کرد. این لایحه که خبر از اقدامات جنونآمیز
و پشتپرده جناح راست میداد، نقش به سزایی در بدتر شدن وضعیّت ایفا کرد.
«سناریوی کریمه» چندان دوام نخواهد آورد. نخبگان کرملین به زودی کارتشان
را به نفع مقاصد خویش بازی خواهند کرد. پس از آن فوفوزلاهای میهنپرست و
دارودستهی تبلیغاتچیهای گوشبهفرمان، خفهخوان خواهند گرفت. «شاهینهای اداری»
اکراین که در رسانههایشان با عصبانیّت تمام فریاد «کریمهی ما را باز گردانید!»
سر دادهاند به سراغ موضوعات تازهتر و جالبتر خواهند رفت، درست همانطور که در
جریان جنگ 2008 گرجستان ناگهان خاموش شدند. ساکنان کریمه – روسها، تاتارها و اکراینیها
– نیز با مصائب و بدبختیهایشان به حال خود رها خواهند شد. ساکنان این منطقهی ستمدیده،
صرفنظر از هجوم توریستهای اقتصادی و حضور پایگاههای نظامی، میان فشار سیاستهای
کیف و فشار «گارد مدافعان روسها» که هم از آخور الیگارشی و هم از توبرهی
مانورهای کلبیمسلکانهی دولت روسیه میخورند، چلانده خواهند شد. همان روسیهیی که
بر حقوق و ازادیهای 143 میلیون نفر از شهروندان خود، آب دهان میاندازد.
به سختی میتوان تبعات واقعی و عملی میدان کیف را پیشبینی کرد. این
جنبش هم موجب تجدید حیات ایل و ایلغازهایی شده است که تاکنون زیر ضرب یانکویچ
بودند و هم پیروزیهایی را برای جنبش مردمی نحیف و نوپا به بار آورده است – پیروزیهایی
که در فضای پسا-شورویایی حتی فکرش را هم نمیشد کرد. جنبش میدان کیف، قید و بندها
را از دستوپای آدمکشان و گردنکلفتهای راستگرا باز کرده؛ اما در عین حال زندگی
سیاسی تودههای بزرگ مردم را احیا نموده است. مردمی که احتمالا برای نخستین بار
این حقیقت را دریافتهاند که خود میتوانند سرنوشت خویش را تعیین نمایند. امکانات
و بالقوگیهای بیشماری در این وضعیت نهفته است، چه برای تغییرات اجتماعی مترّقی چه
برای پیروزی ارتجاع. اما تصمیم نهایی را بایستی خود «مردم اوکراین» بگیرند – خواه
در کیف باشند یا لووف یا کریمه یا دونتسک.
2 مارس 2014
شورای مرکزی OpenLeft مستقر در خاک روسیه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر