رزا: بحث انحرافی که این روزها علیه شارلی و هفته نامه اش در جریان است که گویا او زیاده روی کرده است که به مُقدسات اسلامی ها " توده ی مُسلمان" توهین کرده و خود بخشن گور خود و همکارانش را کنده است. این یک بحث انحرافی است.
این توهین به مُقدسات را البته نباید محدود به مذاهب "ابراهیمی" دید. در زمانهای دیکتاتوری، توهین به رهبر (استالین/ هیتلر، خمینی و خامنه ای...) نیز مجازات دارد. اکنون در اروپا بدلیل خطر ترور بدست بنیادگرایان مذهبی، اغلب رهبران سیاسی اپوزیسیون و پوزیسیون در صدد هستند که حق توهین به مقدسات را با توجیح اینکه به حساسیت مُسلمانان دامن زده و جو خشونت ایجاد میکند، را دوباره پس گرفته و غیر قانونی کنند.
به نظرم به هر دلیل یا توجیحی نباید گذاشت که این حق از ما گرفته شود.
داشتن حجاب مثلن. آزادی پوشش این حق را در عمل باید به زنان بدهد که هر چه میخواهند بپوشند. و ما هم باید آزاد باشیم در هر شکل (نوشته، کاریکاتور و...) این نوع پوشش را انتقاد کنیم. و یا بی حجابی را. و اینگونه بحث را میان مردم ببریم.
شکاندن تابوهای هر جامعه مُهم است. برای اینکه باعث حق اقلیت در دراز مُدت میشود. مانند اعلام به همجنسگرایی افراد (سیاستمداران، مدیران شرکتها و...) که امروزه دارد معمول میشود.
ما نمیتوانیم چیزی را مقدس کنیم یا با توجیح مُقدس بودنش برای مهاجرین، زحمتکشان، طبقه ی کارگر و... خط قرمزی برای حق کُفر گویی بگذاریم. چپ در سطح جهانی دین اسلام را دین اقلیت مُهاجر و "تحت ستم" میداند. در ایران نیز چپ ایرانی داشتن حجاب را برای زنان نسخه مینوشت و با ادعای "فرهنگ زنان کارگر"، خط قرمز میگذاشت.
رفقای "شیک" بدلیل فشار گروهها بتدریج مُحجبه شدند.
این روزها لیبرالها پرچم آزادی کُفر گویی را بلند کرده اند و "چپ" بطور جهانی در حال عقب نشینی و قایم شدن پٌشت "فرهنگ توده ها، کارگران، مسلمانان مُهاجر..." میباشد.
آنها میگویند نباید افکار عمومی را متشنج کرد...
زنان ایرانی در همان ابتدای انقلاب اسلامی ایران علیه حجاب به خیابان رفته و اعتراض کردند. آنها تنها بودند. اغلب چپ ها بدلیل بی اهمیت بودن موضوع و "متشنج کردن جو توسط زنان" و ضد انقلابی دیدن این حرکت، از این اکسیون زنان فاصله گرفتند.
بعد ها نیز چپ ایران گروه گروه تیرباران شدند.
ما برای آنان اشکی نمیریزیم!
آنان خود گور خود را کندند!
اینک نیز اعلام میکنیم: حق کُفر گویی یکی از مطالبات جنبش آزادیخواهانه در خاورمیانه است. در اروپا و جهان "اول" این حق بدلیل مبارزات مردم علیه کلیسا/کنیسا وجود دارد. اینروزها اما به بهانه ی خشمگین شدن اقلیت مسلمان و ترس از ارتش مسلح داعش و القاعده، این حق در حال الغا و بازپس گیری است.
چپ بین المللی با قرار گرفتن در جبهه ی سیاست دولتی که چیزی نیست بغیر از محدود کردن آزادی ها، دوباره برای خود در حال گور کندن است.
ما در این "فردا" نیز اشکی برای شما نخواهیم ریخت!
زنان اینک نیز در جبهه ی شما قرار نمیگیرند!
شکستن تابو ی توهین به مُقدسات و حق کُفر گویی راه رهایی زنان را هموار تر خواهد کرد.
چرا که بیشترین بروز پدر/مردسالاری امروزه به دین و مُقدسات دینی مربوط است...
سیاست رادیکال فیمینیستی خواهان برچیده شدن تمامی قوانین نابرابر است و این از کانال برخورد شفاف با مذهب به پیش میرود و چون که اینهمه بی حقوقی زنان "آسمانی" است!
هستند کسانی که به کاریکاتورهای شارلی ابدو نمی خندند. آن را پرووکاسیون و زیاده روی میدانند و علیه "فرهنگ توده های مُهاجر" به آن مُهر می کوبند.
این "فرهنگ توده ها" را زنان مُهاجر و حامیانشان در کشورهای میزبان اما باید به زیر بکشند.
از طرفی شارلی ابدو کارگر مهاجر مذهبی را مسخره نکرد، او رهبران مذهبی و قدرتمند را به مزاح گرفت. آنها که دارای سلطه هستند و مزاح با آتوریته ی آنها، تاکنون تابو بوده است.
جهان اسلام همکنون را نمیتوان با اسلام دوران استعمار یا جنگهای صلیبی مقایسه کرد. هم اکنون کُل خاورمیانه بدست حکومت دیکتاتوری مذهبی - اسلامی است. اسلام اینک مذهب ستمدیدگان نیست، بلکه ستمگران.
اسلام همکنون کُل مناطق سوریه، عراق ایران، ترکیه و...افریقا را تحت حاکمیتش دارد و بروی بدن زنان و دخترکان رژه میرود. شارلی ابدو اینهمه را با کاریکاتورهایش یاد آوری کرد.
آیا ملکوم ایکس و... با البغدادی تشابهی دارند؟ یا
قرة العین با "فاطمه" ی شریعتی با مرضیه افخمی و زهرا خانم نقاش در حصر؟ یا با زنان مُنکرات رژیم اسلامی؟
آیا القاعده فریاد جنبش دادخواهی عدالت پس سالها استعمار است؟ یا توطئه ی ایجاد کمربند سبز در منطقه؟
اسلامی که نوک تیز قلم شارلی ابدو ها نشانه رفته، اسلام در حکومت است و نه در فریاد فروخفته ی مهاجر حاشیه نشین.
مُهاجران حاشیه نشین زحمتکش و کارگر، اینک با دلار و کنیز و قدرت و اسلحه استقبال میشوند در حکومت خون و جنون اسلامی داعش...
چپ بین المللی البته در تئوریهای 150 سال پیش خود، مومیایی شده است، از ته قلبش برای رامبو های قصاب انسان میگرید! از جنگ الجزایر و استعمار فرانسه در توجیح جنایت برادران کواشی قلم میزند! آیا آنها بریگادهای رهایی الجزایری بودند؟ که چند کاریکاتوریست چپ را تیرباران کردند؟
رفقا فرق است بین ریش چگوارا و داعش! عینکهایتان را بگذارید بروی دماغتان!
اغلب متن های این اواخر را که میخوانیم همه خود شارلی ابدو هستند!!! البته با یک عمامه در حال نماز گذاشتن در پشت سر القاعده ی تحصیل کرده ی اروپایی شده ی بچه مُهاجر! و بدنبال تحلیل مارکسی برای این تغییر موضع جوانان حاشیه!
یادشان میرود که هیتلر اگرچه با ساپورت سرمایه قدرت گرفت، اما رای بخش بزرگی از کارگران و زحمتکشان را نیز داشت! سوسیالیسم و ناسیونالیسم بود. عینهو همین حکومت داعش!
هر کجا که کارگر/ زحمتکش/مهاجر حاشیه رفت، نباید که سوسیالیستها بدنبالش هلهله کنند؟ هیهات که اکنون نیزچپ ایرانی بدنبال اسلام القاعده افتاده، به اسم دفاع از مسلمانان حاشیه ها! همانوقتها هم دست امام را میگرفت مبادا خمینی سکندری بخورد... آن گذشته اش و این هم حال اش!
باری
در این از مرحله مبارزات ما زنان، به هیچوجه با حرکت "چپ" آویزان به توجیح "فرهنگ توده ها" همراهی ندارد. و دقیقن بمانند اکسیون علیه حجاب اجباری ماه مارس 1357 در ایران به پیش میرود. ما تنها هستیم، و چپ پشت سر "توده ها"و"همه با هم" اش!
اما
آنان که همواره تضاد اصلی/فرعی میکنند، فردا نیز بمانند گذشته، در گورهای دستجمعی ارتجاع سرود خوانان، آرمیده اند.
و ما نیز اشکی برایشان نخواهیم ریخت...
پس، شورش مداوم،
انقلاب مداوم
شکستن تابوها برای جنبش زنان،
مُقدس است!
ویدئوی زیر به یاد کاریکاتوریستها است
حق کُفر گویی همان حق آزادی بیان است.
این توهین به مُقدسات را البته نباید محدود به مذاهب "ابراهیمی" دید. در زمانهای دیکتاتوری، توهین به رهبر (استالین/ هیتلر، خمینی و خامنه ای...) نیز مجازات دارد. اکنون در اروپا بدلیل خطر ترور بدست بنیادگرایان مذهبی، اغلب رهبران سیاسی اپوزیسیون و پوزیسیون در صدد هستند که حق توهین به مقدسات را با توجیح اینکه به حساسیت مُسلمانان دامن زده و جو خشونت ایجاد میکند، را دوباره پس گرفته و غیر قانونی کنند.
به نظرم به هر دلیل یا توجیحی نباید گذاشت که این حق از ما گرفته شود.
داشتن حجاب مثلن. آزادی پوشش این حق را در عمل باید به زنان بدهد که هر چه میخواهند بپوشند. و ما هم باید آزاد باشیم در هر شکل (نوشته، کاریکاتور و...) این نوع پوشش را انتقاد کنیم. و یا بی حجابی را. و اینگونه بحث را میان مردم ببریم.
شکاندن تابوهای هر جامعه مُهم است. برای اینکه باعث حق اقلیت در دراز مُدت میشود. مانند اعلام به همجنسگرایی افراد (سیاستمداران، مدیران شرکتها و...) که امروزه دارد معمول میشود.
ما نمیتوانیم چیزی را مقدس کنیم یا با توجیح مُقدس بودنش برای مهاجرین، زحمتکشان، طبقه ی کارگر و... خط قرمزی برای حق کُفر گویی بگذاریم. چپ در سطح جهانی دین اسلام را دین اقلیت مُهاجر و "تحت ستم" میداند. در ایران نیز چپ ایرانی داشتن حجاب را برای زنان نسخه مینوشت و با ادعای "فرهنگ زنان کارگر"، خط قرمز میگذاشت.
رفقای "شیک" بدلیل فشار گروهها بتدریج مُحجبه شدند.
این روزها لیبرالها پرچم آزادی کُفر گویی را بلند کرده اند و "چپ" بطور جهانی در حال عقب نشینی و قایم شدن پٌشت "فرهنگ توده ها، کارگران، مسلمانان مُهاجر..." میباشد.
آنها میگویند نباید افکار عمومی را متشنج کرد...
زنان ایرانی در همان ابتدای انقلاب اسلامی ایران علیه حجاب به خیابان رفته و اعتراض کردند. آنها تنها بودند. اغلب چپ ها بدلیل بی اهمیت بودن موضوع و "متشنج کردن جو توسط زنان" و ضد انقلابی دیدن این حرکت، از این اکسیون زنان فاصله گرفتند.
بعد ها نیز چپ ایران گروه گروه تیرباران شدند.
ما برای آنان اشکی نمیریزیم!
آنان خود گور خود را کندند!
اینک نیز اعلام میکنیم: حق کُفر گویی یکی از مطالبات جنبش آزادیخواهانه در خاورمیانه است. در اروپا و جهان "اول" این حق بدلیل مبارزات مردم علیه کلیسا/کنیسا وجود دارد. اینروزها اما به بهانه ی خشمگین شدن اقلیت مسلمان و ترس از ارتش مسلح داعش و القاعده، این حق در حال الغا و بازپس گیری است.
چپ بین المللی با قرار گرفتن در جبهه ی سیاست دولتی که چیزی نیست بغیر از محدود کردن آزادی ها، دوباره برای خود در حال گور کندن است.
ما در این "فردا" نیز اشکی برای شما نخواهیم ریخت!
زنان اینک نیز در جبهه ی شما قرار نمیگیرند!
شکستن تابو ی توهین به مُقدسات و حق کُفر گویی راه رهایی زنان را هموار تر خواهد کرد.
چرا که بیشترین بروز پدر/مردسالاری امروزه به دین و مُقدسات دینی مربوط است...
سیاست رادیکال فیمینیستی خواهان برچیده شدن تمامی قوانین نابرابر است و این از کانال برخورد شفاف با مذهب به پیش میرود و چون که اینهمه بی حقوقی زنان "آسمانی" است!
هستند کسانی که به کاریکاتورهای شارلی ابدو نمی خندند. آن را پرووکاسیون و زیاده روی میدانند و علیه "فرهنگ توده های مُهاجر" به آن مُهر می کوبند.
این "فرهنگ توده ها" را زنان مُهاجر و حامیانشان در کشورهای میزبان اما باید به زیر بکشند.
از طرفی شارلی ابدو کارگر مهاجر مذهبی را مسخره نکرد، او رهبران مذهبی و قدرتمند را به مزاح گرفت. آنها که دارای سلطه هستند و مزاح با آتوریته ی آنها، تاکنون تابو بوده است.
جهان اسلام همکنون را نمیتوان با اسلام دوران استعمار یا جنگهای صلیبی مقایسه کرد. هم اکنون کُل خاورمیانه بدست حکومت دیکتاتوری مذهبی - اسلامی است. اسلام اینک مذهب ستمدیدگان نیست، بلکه ستمگران.
اسلام همکنون کُل مناطق سوریه، عراق ایران، ترکیه و...افریقا را تحت حاکمیتش دارد و بروی بدن زنان و دخترکان رژه میرود. شارلی ابدو اینهمه را با کاریکاتورهایش یاد آوری کرد.
آیا ملکوم ایکس و... با البغدادی تشابهی دارند؟ یا
قرة العین با "فاطمه" ی شریعتی با مرضیه افخمی و زهرا خانم نقاش در حصر؟ یا با زنان مُنکرات رژیم اسلامی؟
آیا القاعده فریاد جنبش دادخواهی عدالت پس سالها استعمار است؟ یا توطئه ی ایجاد کمربند سبز در منطقه؟
اسلامی که نوک تیز قلم شارلی ابدو ها نشانه رفته، اسلام در حکومت است و نه در فریاد فروخفته ی مهاجر حاشیه نشین.
مُهاجران حاشیه نشین زحمتکش و کارگر، اینک با دلار و کنیز و قدرت و اسلحه استقبال میشوند در حکومت خون و جنون اسلامی داعش...
چپ بین المللی البته در تئوریهای 150 سال پیش خود، مومیایی شده است، از ته قلبش برای رامبو های قصاب انسان میگرید! از جنگ الجزایر و استعمار فرانسه در توجیح جنایت برادران کواشی قلم میزند! آیا آنها بریگادهای رهایی الجزایری بودند؟ که چند کاریکاتوریست چپ را تیرباران کردند؟
رفقا فرق است بین ریش چگوارا و داعش! عینکهایتان را بگذارید بروی دماغتان!
اغلب متن های این اواخر را که میخوانیم همه خود شارلی ابدو هستند!!! البته با یک عمامه در حال نماز گذاشتن در پشت سر القاعده ی تحصیل کرده ی اروپایی شده ی بچه مُهاجر! و بدنبال تحلیل مارکسی برای این تغییر موضع جوانان حاشیه!
یادشان میرود که هیتلر اگرچه با ساپورت سرمایه قدرت گرفت، اما رای بخش بزرگی از کارگران و زحمتکشان را نیز داشت! سوسیالیسم و ناسیونالیسم بود. عینهو همین حکومت داعش!
هر کجا که کارگر/ زحمتکش/مهاجر حاشیه رفت، نباید که سوسیالیستها بدنبالش هلهله کنند؟ هیهات که اکنون نیزچپ ایرانی بدنبال اسلام القاعده افتاده، به اسم دفاع از مسلمانان حاشیه ها! همانوقتها هم دست امام را میگرفت مبادا خمینی سکندری بخورد... آن گذشته اش و این هم حال اش!
باری
در این از مرحله مبارزات ما زنان، به هیچوجه با حرکت "چپ" آویزان به توجیح "فرهنگ توده ها" همراهی ندارد. و دقیقن بمانند اکسیون علیه حجاب اجباری ماه مارس 1357 در ایران به پیش میرود. ما تنها هستیم، و چپ پشت سر "توده ها"و"همه با هم" اش!
اما
آنان که همواره تضاد اصلی/فرعی میکنند، فردا نیز بمانند گذشته، در گورهای دستجمعی ارتجاع سرود خوانان، آرمیده اند.
و ما نیز اشکی برایشان نخواهیم ریخت...
پس، شورش مداوم،
انقلاب مداوم
شکستن تابوها برای جنبش زنان،
مُقدس است!
شارلی ابدو به زبان فارسی
آخرین شماره شارلی ابدو به زبان فارسی
نخستین شماره شارلی ابدو پس از حمله تروریستی به این هفته نامه طنز چپ گرا
و بی خدا با تیراژ ۳ میلیون نسخه منتشر شده است، بخشی از کارتون های این شماره به
فارسی ترجمه شده اند که برای استفاده همگان بصورت پی دی اف در دسترس قرار گرفته
است.
آزادی بیان با دریافت مجوز رسمی از گردانندگان این هفته نامه به زودی کار
ترجمه و انتشار کامل این هفته نامه طنز را در راستای پاسداشت آزادی بیان آغاز
خواهد کرد. از این رو از کسانی که مایل به همکاری در ترجمه و طراحی نسخه فارسی
شارلی ابدو (هفته نامه شارلی) هستند دعوت می کنیم با ما تماس بگیرند.
ای میل سایت آزادی بیان:
iran.free.org@gmail.com
Tryo — CHARLIE | #JeSuisCharlie
۱۶ نظر:
http://archiverosa.blogspot.de/2015/01/blog-post_13.html
http://youtu.be/WRVdam5ytG4
مثل همیشه عالی بود رزا عزیز
رزا گرامی این لینک را می فرستم، نگاهی بیاندازید
واقعا چقدر تاسف آور است!!
http://www.peykarandeesh.org/articles/907-2015-01-16-21-25-43.html
رفیق امروز یا فردا کدومش واست خوبه بیای تو اسکایپ؟خبر بده...قربونت
سلام عزیز
لینک فرستاده خوب نوشته شده و بزودی در بلاگ میگذارم و ممنون از اشتراک.
تنها نکته ای انتقادی که دارد.
نوشته: من امروز به ویژه پس از این کشتار وحشتناک، جانب مسلمانها را دارم که در گتوهای حاشیه شهرها زندگی میکنند و با این خطر مواجهاند که قربانیان بعدی کشتاری باشند که در "شارلی ابدو" و در فروشگاه "هیپر کاشر" رخ داد. برای من همچنان مدل و مرجع اصلی چارلی چاپلین بزرگ است که هرگز فقرا و بینوایان را به مسخره نمیگرفت.
رزا: متاسفانه اغلب رفقا اصلن متوجه نیستند که انتقاد از اسلام، انتقاد به فقرا و بینوایان نیست.
شارلی ابدو هرگز فقرا را مسخره نکرده.
این را در نوشته ی نوام چامسکی هم دیدم که نوشته: از متن: این شعار "من هم شارلی هستم" به هیچ وجه به معنی تایید آنچه این مجله منتشر می کرد نیست بلکه به معنی دفاع از آزادی بیان است به هر نحوی که می توان این آزادی را تعریف کرد حتی برای نفرت پراکنان [مانند شارلی ابدو].
رزا: اینروزها کشیدن محمد مورد نظر و محبوب داعش و البغدادی ترجمه اش در بین رفقا (آقایون) هست"نفرت پراکنی" و مزاح با زحمتکشان...
آیا رفقا واقعن القاعده و داعش را صدای زحمتکشان و مبارزان ضد استعمار میدانند؟
به نظرم شرکت کُردها بطور گسترده در مراسم یادبود هفته نامه ی شارلی بسیار درخور توجه بود. شارپ در مبارزهی داعش/کوبانی طرف کُردها را گرفت و پس از قتل عام کاریکاتوریستها اغلب کُردها نیز در بزرگداشتشان شرکت کردند. همه ی کُردها کمونیست یا آنارشیست نیستند. اتفاقن بیشتر آنان مُسلمانند.
در آلمان بیشترشان سُنی و مسلمانند.
به نظرم چپی ها ی قدیمی اصلن با حاشیه در تماس نیستند.
و مُشکل هم همینجا است.
در ضمن زنان خارجی زیادی نیز هستند که در فشار خانواده حجاب میگذارند و بندهای ناموسی نیز هست.
اگر قرار است از بینوایان دفاع کنیم، پایین ترین طبقه، زنان مُهاجر هستند.
اسلام در حکومت در منطقه، سرشان را بریده و به کنیزی میبرد، اسلام حاشیه نشینان هم زنان در صندوقخانه قایم کرده و وسیله ی جوجه کشی و لذت.
چه کسی صدای آنان است؟
قوانین مُحمد برای زنان یعنی بردگی و بندگی...
متاسفانه اسلام اکنون ایدئولوژی بشدت ضد زن، ضد انسان و پیروی برده داری است و در عمل هم در قدرت است و نه دین ستمدیدگان...
هیچ کُرد سنی و مسلمان بین شارلی ابدو و داعش، داعش را انتخاب نمیکند در بین حاشیه نشینان. مگر اینکه جاش باشد و جاشها نیز در اقلیت هستند.
در عین حال برای ما در جنبش آنتیفا:
آنتیفاشیستها البته برای حق ماندن خارجیها مبارزه میکنند. برای ما فرقی نمیکند که چه کسی مورد خشونت و دیپورت واقع میشود، ما کمک میکنیم مثل اکسیون اخیر 1500 نفره در لایپزیک/ آلمان. چون فاشیسم هم اول نمیپرسد که مسلمانی و بعد بکشد. جوان 20 ساله را در درسدن آلمان سربریدند. از اریتره بود و احتمال زیاد مسیحی!
باری دشمن ما فاشیسم و راسیسم است در خیابان.
و در خانه دین اسلام
payman jan,
emshab ok hast va ham farda 12pm
kisses
هفته نامه طنز و چپگرای شارلی ابدو پیشتر به خاطر انتشار کاریکاتورهایی از محمد "پیامبر" مسلمانان و "ابوبکر بغدادی"(یا بهتر اسم واقعی اش را بگیم: "سایمن الیوت" یهودی مسلک و مزدور اسرائیل و آمریکا) رهبر داعش تهدید شده بود.
استفان شارب پیشتر در بحبوحه تهاجم گروه داعش به کوبانی در حمایت از کردها چنین نوشته بود* :
"من کرد نیستم، یک کلمه هم کردی بلد نیستم و حتی نام یک نویسنده کرد را هم نمی توانم بر زبان بیاورم. من کاملا با فرهنگ کردها بیگانه هستم. اما نه، صبر کنید! گاهی پیش آمده که غذای کردی خورده ام...بگذارید این حرفها را کنار بگذاریم.... امروز من اما کرد هستم. کردی می اندیشم و کردی سخن می گویم. به کردی آواز می خوانم و به کردی فغان سر می دهم. کردهایی که در سوریه محاصره شده اند، کرد نیستند؛ آنها خودِ انسانیت اند که در مقابل تاریکی مقاومت می کنند. آنها از حیات خود دفاع می کنند، از خانواده هایشان و از میهنشان. اما خواهی نخواهی آنها تنها مانع موجود در مقابل پیشرویهای "دولت اسلامی" هستند. آنها از همه ما، نه تنها در برابر اسلامی فاناتیک بلکه در مقابل تبهکاران بسیار درنده نیز، دفاع می کنند.
چگونه می توان به "ائتلافی" که گویا علیه آدمکشها به وجود آمده، اعتماد کرد، آنهم در حالی که بسیاری از اعضای این ائتلاف به بهانه های مختلف منافع استراتژیک، سیاسی و اقتصادی خود را با آنان تقسیم کرده اند ( و اکنون هم برخی از آنها هنوز بر همان مسیر اند)؟
امروز تنها ملت کرد است که در مقابل مرگ و "سینیزم" [کلبی مسلکی] قرار گرفته است ."
* متن فوق توسط صلاح الدین بایزیدی از فرانسه به کردی ترجمه شده و "پایگاه خبری و تحلیلی روژ" از روی متن کردی آن را به فارسی برگردانده است
merci rosa xili ali bod xaste nabashid
رزا جان نوشتید :« اینروزها کشیدن محمد مورد نظر و محبوب داعش و البغدادی ترجمه اش در بین رفقا (آقایون) هست"نفرت پراکنی" و مزاح با زحمتکشان...
آیا رفقا واقعن القاعده و داعش را صدای زحمتکشان و مبارزان ضد استعمار میدانند؟»
دقیقا ، من با شما موافق هستم .من چیزی را که با تاسف فراوان مشاهده کردم و حتی با یکی و دو تن از نزدیکان پیکاری ها !!!بحث کردم، ایشان طرفداری از کوبانی هرگز نکردند.شما بروید و در سایت پیکار جستجو کنید ، هیج صحبتی از کوبانی نیست و وقتی یه یکی از نزدیکان شان گفتم.پاسخ داد : جهادیست ها با مذهب در سوریه مقاومت می کنند و مقاومت در کوبانی با مسله ملی!!و گقت چرا باید از مقاومت کوبانی دفاع خاصی کرد ؟
در باره اعدام ریحانه و یا اسیدپاشی ها هم هیچ محکومیت از جانبشان نبوده است و هر گاه پرسیده می شود .گفته می شود : ما مسایل را حقوق بشری را نمی کنیم.
من با شما موافق هستم که شارلی ابدو هرگز زحمت کشان را مسخره نکرده است. من در پاریس زندگی می کنم و به خوبی چند تن از این کاریکاتوریستها رامی شناختم. هنوز اندوه کشته شدن رمی فرس را در جان و روحم داشتم که این اتفاق افتاد و این همه حمایت ضمنی چپ از سانسور و انتقاد نکردن!
پر توان باشید
مصی
مصی جان
آنروزها که آقای حقشناس هنوز در پالتاک می آمدند، من هم با ایشان در حضور جمع صحبتی داشتم که نباید اسلامیستها را حمایت کرد و چرا حزب کمونیست چاپخانه اش را در فلسطین به اسم اینها کرده و خود عملن منحل شده و..
ایشان مثال زیاد زدند و یکی هم اینکه در جنگ برای زخمی بروی برانکارد فرقی نمیکند که زیر برانکارد را حماس گرفته یا حزب اله یا کمونیست...
اینکه جوانان و دختران بجای مدارس با دلارهای کمکی عربستان سعودی در پناهگاههای اجباری فلسطین محجبه و در مساجد آموزش دینی میبینند هم زیاد برای ایشان مُهم نبود.
در فقدان پولهای کُمکی شوروی ها به فلسطین، کاچی بعض هیچی!
ده سال گذشته. نسلی فناتیک و مذهبی داریم در فلسطین و چون خود ما از ایران شلاق ارتجاع بروی بدنمان است، هرچند ایدئولوژی ها، طرف حماس را میگیرند، ما نمیتوانیم. زخم شلاق رژیم اسلامی هنوز گشوده است.
این رفقا(پیکار و فدایی و...) اوجشان زمان شاه بوده و رژیم اسلامی را فقط در اعدام رفقایشان میشناسند. ما رژیم را در چشم در آوردن و دست و پا بریدن و سنگسار...
فکر میکنم که آنان هرگز نخواهند فهمید که پس از کوچ شان به خارج از کشور چه بر سر نسل جوان آمده...
چه بر سر زنان آمده.
آنها خود نسل از یاد رفته اند.
آنها روزی ارتجاع را در برابر امپریالیستها انتخاب کردند و دیگر حوصله ی تعمق در جهان کنونی را ندارند. و در پی آرشیو و جمع اسناد مبارزاتی شان هستند.
جنبش جوانان، زنان، محیط زیست و اشغال و هر شورش دیگری برایشان جنبش خرده بورژوا و غیر کارگری است...
آنها از عشق شروع نکرده اند برای ورود به مبارزه، بلکه از نفرت.
برای همین هم از رفقای خود کُشتند.
دوران آنها شاید جهان سیاه و سفید بود.
اکنون رنگارنگ.
من خوشحالم که جهان آنان را تجربه نکرده ام. خیابانهای شورش این روزها زیباترند.
ما به راز ستم های دیگر و ربط آنها به ستم طبقاتی پی برده ایم. و از نیرو و انرژی بیشتری علیه اتوریته ی سیستم برخورداریم.
اینروزها تقریبن در همه ی مکان ها و فضاها چشم و گوش داریم و ناشناسان اغلب حرکات سرمایه را تحت نظر دارند. هر اعلامیه افشای حرکت بالایی ها است. حتی هر سنگی که به شیشه ی بانکی میخورد دلیل دارد و همدستی اش بروی سرمایه گذاری جنگی افشا میشود. هر درختی به اره ای جان بدهد، هزاران حامی پیدا میکند. ما تقریبن میدانیم کی و کُجا قرار است کسی دیپورت شود. ما همه جا هستیم وقتی دختری از نانوایی ای اخراج میشود، نانوایی بایکوت میشود. ما در چرخه ی پولی شان شرکت نمیکنیم. نه مصرف کننده ایم و نه میگذاریم مصرف شویم. ما برای اولین بار در تاریخ بشر شبکه ای از همبستگی جهانی داریم که مطلع است و به موقع عمل میکند. بدون رهبری و اجرای فرامین دیکته ی شده ی حزبی، میدانیم کی و کُجا باید حاضر باشیم و اعتراض کنیم.
ما قدرت داریم و چون توانسته ایم سیستم پیچیده ی تجاوز به زمین، تجاوز به زن، گوشتخواری، استثمار زمین، انسان، حیوان و کالایی کردن هر آنچه قابل فروش است را بفهمیم.
و این آگاهی ما را همبسته کرده است.
عشق به زندگی و حفظ آن. و مقاومت همبسته علیه قاتلان زندگی.
در این شبکه مرتجعین جایی ندارند.
آنان نیز بخشن علیه سیستم هستند ولی وسایلی که برای رسیدن به هدف سرنگونی سیستم دارند با هدف ما نمیخواند. آنان در پی ایجاد سیستمی میباشند که بسیار مخوفتر از سیستم کنونی است و حتی به نوعی سیستم کنونی آن را ایجاد کرده تا ما مغلوبش شویم.
ترس از ورود داعش به اروپا.
دامن زدن به راسیسم علیه پناهجویان. همه ی اینها باعث شده تا ما راه رفتن را بروی تیغ بیاموزیم. تا نه در آغوش سیستم بیفتیم و نه در جبهه ی ارتجاع.
زنان اینهمه را خوب بلدند. سالهاست که در چند جبهه مبارزه کرده اند. اینک نیز در کوبانی سرنوشت خود را به دست گرفته اند.
از آقای حقشناس بپرسیم فیمینیسم چیست؟
میگوید مبارزه ی بوش با کالیندورایس!
بگذاریم آنها مبارزاتشان را در بازنشستگی آرشیو کنند و از دانش زبان عربی برای ترجمه استفاده کنند. آنان هم جانانه در دوران خود جنگیدند. اما نه با عشق بلکه با نفرت.
تجربه ی آنان به ما آموخت که بروی جای پایشان قدم نگذاریم.
اینهمه رسالت آنان بود. برای نسل بعدی!
حتی تجربه های منفی هم تجربه اند و شاید حتی با ارزشتر!
بگذاریم چارلی چاپلینشان را ببینند!
نوبت رقص ما است در خیابانهای شورش!
:)
رفقا رفیق و مصی: من شخصا تراب حق شناس و امثال او که اپورتونیستی تعفن آور را نمایندگی میکردند را خوب میشناسم.تقریبا از نسل آنها هستم: با افتخار هوادار مشی چریکی بودم واسه 18 سال(در اقلیتی بودم در این جنبش که به کثافتکاری درونی سازمان چریکها و مجاهدین "مارکسیست شده" جانی صفت و قاتل انتقاد شدید داشتم و خوشحالم در سمت درست تاریخ ایستاده بودم) ولی وقتی وقتش رسید که بخود انتقاد و راه آنارشیسم را بر گزینم یک لحظه درنگ نکردم.بر خلاف اینها که درجا زدند و حالا وضعشون اینجوری هست که از کوبانی هم دریغ دارند در دفاع کردن.خاک بر سرشان...باری با تمامی حرفات راجع به این موجود حقیر(تراب: "اندیشه وادادگی")موافقم.نه فمینیسم نه جنبش هوادار محیط زیست و....همه واسه این فسیل شده ها بقول تو جنبش "خرده بورژوائی" هست ...!!!هاهاها.ننگ تاریخ نثار بقایای پوسیده جریانات سابق که عملا دست در دست لیبرالها دارن و گند زده اند به همه چیز.در پاریس نشسته و در روز سیگارشون رو میزنند و کاپوچینوشونو مینوشند و عرق سگی را در شب زهر مار میکنن.....من حتی از مقاله ای که در اینجا از طرف نویسنده رفرمیست یهودی مسلک فرستاده بود برات هیچ خوشم نیومد.نمیدونم چطور تو خوشت اومد!!؟؟...بهرحال موضوع رو عوض کنم: تا 2 ساعت و نیم دیگه(12 شب شما) که در اسکایپ چت کنیم!!
ر.پیمانمن هم مقاله شلومرساندجالب و خواندنی نیافتم. به نوعی توجیه کشتار بود : آنان کشته شدند چون نفرت پراکنی می کردند
کشته شدند چون سیاست دولت شان سرکوبگرانه است...
وبدتر از همه می گوید چون مثلا کارگران مسلمان هستند به اعتقاداتشان نباید توهین کرد. من تا آنجا که خبر دارم خیلی از کارگران فرانسه به حزب دست راستی لوپن رای می دهند پس باید نتیجه گرفت که نباید بر علیه لوپن نوشت چون توهین به اعتقادات کارگران است!!
رزای عزیز ممنون که وقت گذاشتید و نوشتید. با شما در خیلی جاها هم خوانی دارم ولی باید اضافه کنم که بسیاری از جوانان چپ هم فاشیسم نژادی را( به درستی )نفع می کنند .ولی وقتی از ارتجاع دینی صحبت می شود نگاه عاقل اندر سفیه می کنند و می گویند:باید در ساختار دست برد!!!
پیمان جان
نوشتید: نمیدونم چطور تو خوشت اومد!!؟؟
من راستش شاید دقیقن اینها را می فهمم و در جنبش آنتی فا مدتی باهاشون کار کردم.
بجاماندگان از آشویتز بهشون میگیم.
اغلب مسئولیت راهبندان و خریدن وقت را دارند.
چون خیلی هم مُسن هستند و یک دست بزنی بهشون احتمال زیاد مثل چینی میشکنند، اغلب بین ما و پلیس هستند.
البته گروهی زمان اکسیونهای اصلی بیرون می آیند از غارهایشان.
آنها هنوز که هنوزه در جنگ دوم و پساجنگ سیر میکنند.
نظرشان هنوز بین چپ علیه جنگ مُعتبره!
اسلام دین مُهاجران و حاشیه است!
مُهاجران در خطر فاشیسم و راسیسم...
بیشتر در مُدل رفع اختلاف بین افراد جنبش ظاهر میشوند.
اینکه فوکوسشان روی راستها است خوب است.
اینکه چشمشان بروی ارتجاع کور است خطرناک.
گذاشتن مقاله در صفحه ی اصلی امکان برخورد با این نظریات را فراهم میکنه.
یک نظر ارتجاعی تر هم هست که فقط مانده شارپ و تیم کاریکاتوریستها را پدوفیلم هم اعلام کنه!
فردی به اسم پیروز همش ترجمه میکنه.
از چپ اردوگاهی سابق (بخوانید توده ای)
نوشته:
.... هیچکس نباید به خاطر انتشار کارتون کشته شود ولی بیان اینکه " من شارلی ام " سابقه این نشریه را در بیگانه هراسی, تبعیضات نژادی و جنسی ( مونث و مذکر) و تنفر از همجنس گرایی نادیده میگیرد. من با خانواده های قربانیان این واقعه احساس همدردی میکنم ولی لعنت شوم اگر خود را " شارلی " بدانم."
"...فرانسه همچنین قانونی دارد که از انکار واقعه هولوکاست جلوگیری میکند, که این با استاندارد آزادی بیان ...منافات دارد". [ نکته مهم قابل توجه سینه چاکان آزادی بیان در فرانسه ].
".....بنابر این من جزء کسانی هستم که با وجدان پاک و با فرانسه آموخته از راهبه ها اعلام میدارم که je ne suis pas Charlie Hebdo".
از Becky O’Malley ادیتور نشریه Berkeley Daily Planet در ایالت کالیفرنیا.
http://www.counterpunch.org/۲۰۱۵/۰۱/۱۲/were-not-all-charlie/
رزا: راستش مقایسه با این مقاله بالا مقاله ی سایت تراب حقشناس بهتر بود!!!
پیمان جان میبینید که مارهایی هست که به هیولا باید پناه برد.:(
---------------
مصی جان زنان آنتی فا درکشان از ارتجاع و فاشیسم به تجربه ی من بهتر است.
در آلمان متاسفانه برعکس فرانسه است و بخشی از آنتیفا اینجا افتاده پشت سر اسرائیل و هر جا ظاهر میشه با پرچم اسرائیل. اسمشان هست آنتی دوچ= علیه آلمان. میبینیم که برخی هم از آنطرف پشتبام افتاده اند!
*آنتی دویچ = "آنتی فاشیست "های طرفدار سفت و سخت اسرائیل در آلمان
*پدوفیلی
*نفی کردن
http://en.wikipedia.org/wiki/Anti-Germans_%28political_current%29
mer30
ارسال یک نظر