کوچه
آهنگ کوچه : آهنگساز و رهبری مهرداد بران
شعر از فریدون مشیری
خواننده سلو دریا دادور
آب آینه ی عشق گذران است
رزا: با تشکر از فرستنده کلیپ. رفیق جانان که در فرانکفورت من را در هم شکسته
باری دیگرفرمان داد که به مبارزه بپا خیزم، علیه پلیدی سرمایه و پول، علیه تحقیر
فرودستان...
۱۳ نظر:
سلام خوبید?
خوش اومدید رزا جان تو همیشه برخاسته بودید هرچند ما انسان هستیم میخندیو می گریم اما در اخر بر میخیزیم، درود سلام بر تو و رفیق شفیق تو
همگی پیروز باشید
آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند
رفتند و شهر خفته ندانست کیستند
فریادشان تموج شط حیات بود
چون آذرخش در سخن خویش
زیستند....
ممنون رفیق جان
با شرکت نکردن در مراسم افطار!
کُل سفر به هم خورد!
برگشتم تا خورد شدن هایم را جمع کنم!
یاد رفیقی افتادم که برای جان نجات گوسفندی، جانش را ریسک کرد...
شب را به زیر می کشیم
با دستان همدست
روزی زنجیر پول و سرمایه تکه پاره
و عشق
تولدی
دوباره خواهد یافت
و ما دوباره
ما می شویم
دستان کار و زحمتتان را از دور می فشارم
چرخ بازیگر از این بازیها بسیار دارد،،
:)
قطب نمای ما
همواره جهت زحمتکشان است...
کلمات اخر جهت زحمتکش زحمتکشان ما را کلی به فکر بود رزا جان ما را شریک غم و شادی خود قرار ده چرا که ما در این دنیا و در جهنم یاری ده
سپاس از زحمت های بیکران شما
عدم شرکت تو افطار که گفتی ..
من فکر کردم داری شعر میگوید
کارتون دورست است ما هم همراه و همگام خود بدانید
2 ریالی من تازه افتاد که همرنگ جماعت نبودن هزینههای بسیاری دارد
خسته نباشی
همرنگ جماعت نبودن هزینههای بسیاری دارد
رزا: رفیق جان
متاسفانه کودک حسابی داغون! جالب توجه این مذهبی ها کودک را گرسنه برگرداندند! شیرینی روی میز را خواسته: وقت خوردن شیرینی گذشته! (کودک از خستگی در "میهمانی افطار" خوابیده و وقت خوردن شیرینی را از دست داده!)
نوعی آریستوکراسی مذهبی در خارج از کشور که 30 روز روزه می گیرد، به دانش آموزان بی پول داخل صدقه می دهد... اما حاضر نیست یک تکه از شیرینی روی میز را با کودکی قسمت کند.
امید که هر چه زودتر بساط رژیم و نوانخانه هایش جمع شود. چراکه ریشه های فرهنگی خارج از کشوری اینها از همان 38 سال حکومت اسلامی در کشور است.
البته اینجا با رنگ و لعاب بی حجابی و فرنگی، اما همان فرهنگ عقب مانده در کاغذ کادوی فرهنگ انگلیسی: وقت چایی، وقت شیرینی و زمان معین ریدن...
زندان هم یکبار نوبت برای شاشیدن
بقول فوکو،تربیت جسم برای تمکین روح.
باری
برای آنان ما حیوان وحشی
برای ما
آنان
بردگان رام شده ی سیستم...
اینجا تنها فاصله گرفتن کافی نیست
ضد فرهنگ خود نوعی مبارزه...
به کودک گفتم: در این موقعیت هر چه می خواهی بردار...
هیچ استدلالی در برابر گرسنگی منطقی نیست
مالکیت دزدی است، حتی اگر مالکیت بر تکه ای از شیرینی روی میز باشد...
تا روح شورشی
تسخیر قنادی را محتمل کند!
آداب خوردن و ریدن و سکس شب جمعه! تمکین به خدا نهایتش همین فاضلاب بورژوازی است که بشدت عیر انسانی است...
همه چیز از آن همه کس!
و هر کس به اندازه ی نیازش...
اما اول از همه باید به مناسبات کنترل در چارچوب خانواده رید تا نسلی شورشی
دیگر اجازه برای خوردن در وقت گرسنگی نگیرد!
در این ساختارها کودکان اول از همه "سگ" می شوند!
نابود باد
نابود باد...
حالا فهمیدم رفیق.....نابود باد سنت (مذهبی) بورژوازی ....ننگ و نفرت ستمددیده گان بر دامن کثیف ثروتمندان مکه و کربلا رفته....زنده باد آزادگی....و شورش علیه هر چه هست:نظم کثیف حاکم....زنده باد آنارشی .
چون آذرخش در سخن خویش
زیستند...
پیمان جان شاد شدم از دیدارتان
راستش از انسانهایی که در سخن خود زندگی نمی کنند متنفرم:)
روابط ریاکارانه و خود نبودن و در نمایش رُلی را بازی کردن برای رسیدن به اهداف...
به ما خرابکار می گویند
این لغت برای من بار بسیار مثبت دارد...
ما در این نمایش رُل خرابکار خواهیم داشت وقتی قدرت بهم زدن نمایش را نداریم مثل مورد من!
خرابکاری راه خوبی است...
خوشبختانه این بار هم با کمی چنگ و خراش روحی، کماکان با سلامت از مهلکه در رفتیم!
دیشب مادرم تماس گرفت و گفت: بچه را که بفرستی خارج همان خواهد شد مثل تو!!!
داشتم فکر می کردم کاش پدر بود!
او همیشه به من افتخار کرد. او خود در بند بود و یتیم و فقیر. از آدم عوضی مثل من خوشش می آمد!
مجبورش کرده بودند تا زمین را با لیسیدن برق بیندازد تا ما گُشنه نخوابیم!
حال ما شکم و دل سیر بدنبال شکستن تمام قوانین و قراردادهای اجتماعی.
مثل یک ژن جهش یافته که تطبیقی با محیطش ندارد.
و برای بقا مجبور است تمام ساختارهای اجتماعی را نابود کند. در راس آن خانواده...
نه اینکه از مبارزه لذت ببرم.
واقعیت این است که سیستم هیچ سوراخ تنفسی برای امثال ما نگذاشته. برای تنفس مجبوری به سقف شیشه ای شلیک ...
فروریختنش نیز، خودِ ما را نیز زخمی خواهد کرد.
بعنوان موجودی اجتماعی...
اما راستش همیشه امید است که عده ای زنده خواهند ماند و با مناسبات دیگری خواهند توانست جهان دیگری بسازند.
دیوار ترک برداشته
باید در همانجا تمرکز نیرو باشد.
شانس ما اصلن کم نیست.
به امید دیدارتان
با عشق
و با همبستگی
autonomous
البته در فرهنگ و زبان فارسی اطرافیان مزخرف من "خودخواهی" معنی می شود!
مقاله زیر جالب است:
http://www.behrouzsafdari.com/?p=1940
خودسالاری، خودمختاری، خودگردانی، استقلال، قائم به ذات بودن، خودآیینی، خودفرمانی.
در ذیل مدخل autonomous نیز این معادلها آورده شده:
خودمختار، خودایستا، خودبهخودی، خودآیین، خودجوش، واگذاشته به خویش، خودسالارانه، قائم به ذات.
در کتاب « فرهنگ علوم انسانی » (داریوش آشوری، نشر مرکز، چاپ سوم، ۱۳۸۱) چنین معادلهایی مییابیم:
Autonomy : خودرهبری، ۲- خودگردانی، خودمختاری
Autonomous: خودگردان، ۲- خودرهبر
Autonomist: خودگردانخواه
Autonomism: خودگردانخواهی
سلام خوبید?
تا بحال دو بار نوشتم لعنتی پارک شد،
رزا باید وضعیت امروز را باور کرد و با همهی پلاستیک های هرز و بی مصرف باید باور کرد تنهایی نمیتوان همه علف های هرض را وجین کرد میتوان شرایطی وجود اورد که بتوان نفس کشید،،نمی توان شعارهای داد وعملی انجام نداد همانطور که قبلا نوشته و پاک شد،، باید امیدوار شد
حداقلی میتوان کسانیکه خود شان را به دروغین به ما وصل کردند به عقب رانده و مستقل و همبستگی را بارور کرد
به امیدهای اینده بهتر
رفیق جان
من از دو کامنت حذف شده چیزی نیافتم.
:(
هرزدانی اتوماتیک را هم الان چک کردم...
متاسفم
خواهش خسته نباشید عیبی ندارد
ارسال یک نظر