رزا: در آستانه ی سال جدید شاشی بروی آتش!
نشریه آتش ارگان زنان و جوانان مائویست بتازگی مطلبی از صدر حزب «باب آواکیان» به ترجمه وزین "رکسانا" منتشر کرده و بشدت به تناقض افتاده! بر طبق این مقاله اتحاد شوروی تا پایان سلطه ی استالین ، سوسیالیستی بوده اما فقط تا سال 1930 برای رهایی زنان برنامه داشته!
خوب از 1930 تا 1950 (یعنی دو دهه!) این استالین در حال چه کاری برای زنان و دختران شوروی بود؟ من قبول دارم هیتلر را نباید در این حوزه با استالین مقایسه کرد! هیتلر زنان را ماشین جوجه کشی کرد، اما استالین زنان را در دیکتاتوری پرولتاریا همزمان به چرخ مونتاژ کارخانه ها هم فرستاد! هیتلر نیازی به نیروی کار زنان نداشت و بجای آن از همان اردوگاه اجباری کار یهودیان و بقیه استفاده کرد! استالین اما اشتهایش زیاد و گولاک ها کفافش را نمیداد و همزمان زنان را هم به بیگاری گرفت.
آدولف و ژوزف هر دو زن را رحم ارتش و تولید نسل می دیدند. طلاق سخت و ازدواج آسان! هر دو مدال مادری می دادند. مادرِ فاشیست "خانه دار"، مادرِسوسیالیست ، کارگر هم بود! هر دو هموفوب. هیتلر همجنس گرایان را همراه با یهودیان سوزاند و خاکستر کرد، استالین آنها را به اردوگاه کار اجباری و سیبری فرستاد! دانشمندان سوسیالیسم "علمی" برای آنان پیوند کیر و خایه زدند، یا در تلاش معالجه ی شوک الکتریکی!
سال 1933 قانون جرائم شوروی تصویب شد. تمام قوانین فقط مُهر استالین نداشتند. لنین هم به همراه بسیاری زنان سوسیالیست (کلونتای-نادیا کروپفسکایا-کلارا زتکین...) مخالف همجنسگرایان بود. انگلس و مارکس نیز...همه به اصلاح نژادی پرولتاریا باور داشتند. زیرکی تروتسکی بود که بی اعتبار شدن قوانین جرائم تزار روسیه را ، موافقت بلشویکها با رهایی زنان و همجنسگرایان جا میزد... چند سالی ارتش سرخ و چکا (سازمان امنیت شوروی) سرش گرم استحکام قدرت باد آورده بود. مثل خمینی ، لنین هم زیاد وعده داد! سالهای آزادی در ایران پس از انقلاب کوتاه بود تا قوانین شریعت رسمی و اجرایی شوند. همچنین بر زنان روس همان رفت که بر زنان ایران. تروتسکی همان میرحسین موسوی است. او از دوران ناب محمدی "امام" لنین نوشت: رهایی زنان در اتحاد شوروی تا مرگ لنین!
اما آیا مردم ایران کُشتار دهه ی 60 در زمان نخست وزیری میرحسین موسوی را فراموش کردند؟ زنان-همجنسگرایان-آنارشیستها و فرودستان انقلابیون روسیه نیز کُشتار دهقانان و ملوانان و کرنشتاد را توسط تروتسکی/لنین فراموش نخواهند کرد...
دیکتاتوری "پرولتاریا" ی شوروی ها و حزب بلشویک ربطی به کارگران روس نداشت و دیکتاتوری حزب بلشویک بود. همانگونه فاشیسم به مردم آلمان یا اسلام و قوانین شریعت به مردم ایران ربطی نداشت. در 40 سالگی حکومت اسلامی و صد سالگی اتحاد شوروی تنها می ماند که بروی فاشیسم بشاشیم تا آتش اش شعله بر نگیرد.
سالی پر از مبارزه و پیروزی برای تمام فعالان ضد فاشیسم-کاپیتالیسم-هموفوب-سکسیسم-راسیسم-گونه ایسم- ایج ایسم.... آرزو می کنم.
علیه هر گونه اقتدار- پیش بسوی رهایی
مرتبط:
حزب کمونیست ایران (ماركسیست لنینیست مائوئیست)
واقعیت کمونیسم
رکسانا خرم نژاد
تئوري «توتاليتاريسم» (تماميتگرايي) کمونيسم را با فاشيسم مترادف ميکند ... ديکتاتوري پرولتاريا را با حاکميت فاشيستي يکسان ميپندارد ... و استالين و هيتلر را از يک جنس ميداند. اين تئوري، هيچ نيست مگر تحريف بيمارگونة واقعيت. اتحاد جماهير شوروي، آن زمان که سوسياليستي بود (از سال 1917 تا اواسط سالهاي 1950) و آلمان نازي (1932-1945) در کلية جوانب کليدي مانند، نظام اقتصادي، ساختارهاي سياسي و اجتماعي، اهداف و جهانبيني رهبري، قطب راهنماي ايدئولوژيک هر يک، طرق و راههاي جامعه و تجربة زندگي مردمِ اين جوامع، تفاوت صد و هشتاد درجه با يکديگر داشتند.
واقعيت شمارة 3: يکي بشريت را از زنجيرهاي ستم رها و ديگري زنجيرهاي ستم را محکم کرد
الف. زنان در جامعة شوروي و در آلمان
- برنامه حکومت نازي، منکوب کردن تام و تمام زنان بود. نازيها زنان را از نيروي کار بيرون راندند و برنامهشان تبديل زنان به مادران باردار و فرمانبردار سرزمين پدري بود. شعار حکومت نازي براي زنان «آشپزخانه، بچه، کليسا»2 بود. «رُل مدل» يا الگويي که در مدياي دولتي، نظام آموزشي و در فرهنگ تبليغ ميشد، مردِ «آريايي» بود: يعني، يک مرد پدرسالار و جنگسالارِ نژادپرست.
- موضع شوروي، رهايي زنان بود. در دهة 1920 و دهة 1930، جامعة شوروي سنتها و الگوهاي جنسيتي سنتي که زنان را برده ميکرد، از جمله قانون شريعت را به چالش گرفت. حق طلاق و حق سقط جنين قانوني به سهولت در دسترس بود. در هيچ جامعة ديگر و در هيچ برهة تاريخ، مساله ريشهکن کردن ستم بر زن تا اين حد، برجسته نشده بود. زنان در شمار بزرگ و بينظير به نيروي کار پيوستند که از مراقبتهاي پس از زايمان و تسهيلات مهد کودک برخوردار بودند. تلاشهاي عظيمي شد تا در ميان ملل اقليت، مراقبتهاي پس از زايمان بهتر شود.
اما در اواسط دهة 1930 حکومت با مشاهدة خطر فزايندة جنگ، نياز به تثبيت جامعه را ديد و در اين راستا، برخي اقدامات اجتماعيِ راديکال را واژگون کرد و منع سقط جنين يکي از آنها بود. اين يک عقبگرد تاسفبار بود. اما زنان کماکان، نقش مهمي در حيات سياسي، اقتصادي و فرهنگي جامعه بازي ميکردند.
وبسایتهای "چپ" فارسی زبان در تلاش برای گسترش نفرت علیه همجنسگرایان!
عشق و نفرت هم زمان چپ ها و همجنس گرايان از هم ديگر/ جهانگیر شیرازی
۱۲ نظر:
در نوشته هایت ( آنارشیسم خیالی تو) هیچ امیدی برای آینده وجود ندارد، همه اش مبارزه و شکست است. اما در نوشته های مارکس و انگلس تصویری انسانی از آینده ترسیم می کند که برای آینده مبارزه را هموار می کند. در نظرات مارکس و انگلس سوسیالیسم نمی توانست در یک کشور به تنهایی ایجاد شود، طبقه کارگر جهانی است و سوسیالیسم توسط طبقه کارگر جهانی ایجاد خواهد شد. مبارزه طبقه کارگر ممکن است از یک کشور شروع شود اما برقراری سوسیالیسم در سطح جهانی ایجاد خواهد شد. این آگاهی طبقاتی به ما امید می دهید که مبارزتمان را بر علیه سلطه طبقاتی و اقتدار فردی سازمان دهیم. در نوشته های پیشین نوشته بودی نابرابری جنسی از زمان آدم حوا شروع شد، اگر شما از منظر گرایش تکاملی نگاه کنی، آنطور که جنس نر از نظر جسمی قوی بودند، نابرابری جنسی شروع شد، کاملا غلط می باشد. در قلمرو حیوانات این ماده ها هستند که نر بارور خود را انتخاب می کنند و یک انتخاب هدفمند می سازند، فقط به عنوان آن است که آنها اغلب خود را به شکارچیان برای حفاظت از نوزادان خود می سپارند. پس این زنان هستند که حامل غرایز نوع دوستانه هستند.
مارکس و انگلس
در نظرات مارکس و انگلس
این آگاهی طبقاتی
برای آینده مبارزه را هموار می کند.
به ما امید می دهید که مبارزتمان را بر علیه سلطه طبقاتی و اقتدار فردی سازمان دهیم.
رزا: مارکس اول ، انگلس دوم...
آنان آگاهی داده و امید! هاله لوووویا!
که چه کنید؟ مبارزه ی طبقاتی؟ و مبارزه علی سلطه؟!
رزا: شما کمی تمرین کنید، آیا توان پس و پیش کردن نام مرشد و بچه مرشد را دارید؟ پس اول نام مارکس و انگلس را پس و پیش کنید! مبارزه علیه سلطه پیشکش!
نوشتید: در نوشته های پیشین نوشته بودی نابرابری جنسی از زمان آدم حوا شروع شد،
رزا: من این را نگفتم...
به قصه ی آفرینش مردسالاران نگاهی انداختم. اینکار را می شود با آتنا هم کرد که از کله ی زئوس زاده شد!
من نه به آدم و نه به حوا نه انگلس و نه مارکس و نه خدا و نه پیامبر و نه به آفرینش... معتقدم. نه نابرابری جنسی را و نه طبقاتی را اینها شروع کردند و نه هیچ نابرابری دیگری را!
این ها کُلن بی تقصیرند و امید این شب عیدی خداوندگار یا پروردگار امواتشان را و فرزندان و نوادگانشان را امید داده و امیدوارشان کند که انقلاب از یک کشور شروع شده و در سطح جهانی ایجاد شود.
الهی آمیییییین!
سلام
عجب دنیائی است،، پس بقول ناشناس زندگی و مبارزه در خیال و اتپویی ممکن است، گویا با تحقیر و یا با فریب میتوان اگاهی طبقاتی دروغین ساخت و اسمشو گذاشت مانیفست دروغین طبقه کارگر و انقلاب جهانی گذاشت،، همانطور که با اسم بلشویکها صد سال به مردم و طبقه کارگر دورغ گفتید ،،، همگان میدانند شعار یعنی عمل نکردند
بقول رزا الهی امین
بابا یکی جمع کنه این رزارو گایید مارو با لنین و استالین هر سری میایم اینجا دست از پا درازتر برمیگردیم...
کمونیسم بین اکثریت مردم دنیا بدلیل پروپاگاندا اتوماتیک منفور هست بین مردم ایران هم که کلا هیچ جایی ندارد و برای مردم کمونیسم همون کره شمالی هست و نظام رو هم متحد با کره شمالی میدونند...
نمیفهمم درد امثال تو چیه که این همه نفرت پراکنی میکنید آن هم نسبت به کسانی که تنها متحدین آینده ی شما خواهند شد فقط کمونیست ها در جبهه ی نهایی همرزم با آنارشیست ها خواهند بود فقط این دو خط میخوان ریشه سرمایداری سوزونده بشه...
همین الان به تظاهرات در ایران توجه کن کدوم یک از شعارهارو میپسندی؟ همه اش نژادگرایی، سلطنت طلبی و یه سری هم عمومی و اکثریت مردم قبولش دارند و فقط تعداد اندکی شعار وجود داره به نفع برابری که اگر تصادفی نباشه شاید یک هزارم درصد ریشه در دانشجوهای سوسیالیست داشته باشه.
تو میخوای بین این تعداد کم هم جدایی بندازی؟
نمیدونم شاید اونقدر تو آلمان تعداد چپ ها زیاده که حال میکنی با این افشاگری ها و تشویقت میکنند انارشیستها.
حالا اینها اصلا فارسی هم میخونند؟
گمان نکنم
گاهی احساس میکنم میخوای از بین خطهای دیگه ایرانی یا شایدم فارسی زبان طرفدار جمع کنی و اعلام کنی ما ارتباطی با کمونیسم نداریم و لطفا از ما متنفر نباشید...
اگر اینطور هست باید بهت یاداور شم بقول لنین عزیز، طرفداران خطها و طبقات دیگه خیلی زود پا پس میکشن چون چیزهایی برای از دست دادن دارند...
پس به نظرم بهتره فقط به فکر طبقه پرولتاریا باشی و به جای متنفر بودن از مارکسیست ها که موفق ترین سازمان دهنده این طبقه بودند با اونها دست دوستی بدی و به نتیجه ای برسی و در ضمن بعدا هم میتونی به حسابشون برسی، فعلا این حرفات بدرد ما نمیخوره...
حرفات برای شصت هفتاد سال پیشه که سوسیالیسم قطب بود و انارشیست ها در پی افشای مارکسیست ها بودند تا قدرت رو از چنگ مارکسیست ها دربیارن و دنیای بی دولت بسازند غافل از اینکه دشمن اصلی مارکسیست ها یعنی امپریالیسم پشت در ایستاده، آنها قصابانن بر گذرگاهان مستقر با کُنده و ساطوری خون آلود
و تبسم را بر لبها جراحی می کنند
و ترانه را بر دهان
کباب قناری بر آتش سوسن و یاس...
خدایا شورتت ایشالا همه جوانان ما به راه چپ هدایت شن الهی امین
همدان و حمله مردم معترض به فرمانداری و بعضی بانک های شهر
https://www.youtube.com/watch?v=o7YBClhlkps
چپ کردن و آتش زدن ماشین پلیس در مشهد توسط مردم
https://www.youtube.com/watch?v=b0T0HvvLKMk
آتش زدن موتور پلیس در پارک ملت مشهد. 9 دی 96
https://www.youtube.com/watch?v=3KXEhWgdSjw
مردم اراک شروع به اتش زدن مراکز پلیس کردند
https://www.youtube.com/watch?v=BBLQah-ceqY
افشای دلایل اصلی تظاهرات در مشهد و حومه:):):)
https://www.youtube.com/watch?v=q459ShkXjOk
نمیفهمم درد امثال تو چیه که این همه نفرت پراکنی میکنید آن هم نسبت به کسانی که تنها متحدین آینده ی شما خواهند شد فقط کمونیست ها در جبهه ی نهایی همرزم با آنارشیست ها خواهند بود فقط این دو خط میخوان ریشه سرمایداری سوزونده بشه...
رزا: نفرت پراکنی نیست بلکه شکاندن اسطوره است. من هم وقتی کتاب اولین معلم از چنگیز آیتماتوف را خواندم برای مرگ لنین گریستم! الان اما فکر میکنم فانی کاپلان حق داشت...
با جمله ی آخرت موافق نیستم. اگر کمونیست را بلشویسم بدانی چون آنها سوسیالیسم دولتی/سرمایه داری دولتی می خواهند که بسیار مخوفتر است. کمونیستهای شورایی و آنارشیستها را بگویی یک چیزی!
تو میخوای بین این تعداد کم هم جدایی بندازی؟
رزا: بعنوان فمینیست بسیار شنیدم: تو می خواهی بین زن و شوهر جدایی بیندازی!
بعنوان آنارشیست بگم: بین استالینیسم/لنینیسم/تروتسکیسم... دره ای است که جنازه ی کمونیستهای شورایی و آنارشیستهاهنوز خونشان می جوشد! جدایی وجود دارد تا زمانی که آنان اقتدار حزب را ، اقتدار طبقه و پرولتاریا جا میزنند...
حالا اینها اصلا فارسی هم میخونند؟
رزا: بله می خوانند و تو کیف که آنارشی فارسی دان، گاهی حتی بیشتر می داند!
یا شایدم فارسی زبان طرفدار جمع کنی و اعلام کنی ما ارتباطی با کمونیسم نداریم و لطفا از ما متنفر نباشید...
رزا: ما ارتباطی با "کمونیسم" سابقن موجود نداریم. کمونیسم ما از آزادی و نه اقتدار شروع می شود. نیاز به هوادار/طرفدار/کادر/پشت کادر/تو صف پیوستن/اعضا/عضویت... نداریم.
اگر اینطور هست باید بهت یاداور شم بقول لنین عزیز، طرفداران خطها و طبقات دیگه خیلی زود پا پس میکشن چون چیزهایی برای از دست دادن دارند...
رزا: بچرخ تا بچرخیم!
پس به نظرم بهتره فقط به فکر طبقه پرولتاریا باشی و به جای متنفر بودن از مارکسیست ها که موفق ترین سازمان دهنده این طبقه بودند با اونها دست دوستی بدی و به نتیجه ای برسی و در ضمن بعدا هم میتونی به حسابشون برسی،
رزا: تجربه ی ملوانان کرنشتاد و روسیه این است که «فردا خیلی دیر است». جنبش علیه اقتدار از همین الان شروع می شود! به چه نتیجه برسم؟ سرنگونی سیستم و جایگزینی با سرمایه داری دولتی؟ من همین اکنون حساب سلطه گری و سازماندهی سلسله مراتب را میرسم.
مرگ بر رهبران و کمیته مرکزی!
خدایا شورتت ایشالا همه جوانان ما به راه چپ هدایت شن الهی امین
رزا: جوانی یعنی اعتماد. شاید وقتی موهای آنجایت شروع به سفید شدن کردند، تازه آنوقت دریابی اشتباه راه را رفته ای. مثل من 8 سال همکاری با مائویستها. فکر کردم زنانشان بهتر هستند اما آنان خطرناک تر اند!
مراقب خودت باش.
آنارشی در خیابان یعنی ابتدا صدمه زدن به ساختارهای سرکوب پلیس/بانکها...
خانه که برگشتی خواهر/مادر/مادربزرگ/همسر برایت غذای گرم دارند. تو قهرمان فرودستانی!
تا زمانی که تو وجود داشته باشی فرودستی بقا دارد...
مراقب باش قهرمان نباشی
کمونیسم این است!
با درود بی درود!
همین الان به تظاهرات در ایران توجه کن کدوم یک از شعارهارو میپسندی؟
بابا یکی جمع کنه این رزارو گایید مارو با لنین و استالین هر سری میایم اینجا دست از پا درازتر برمیگردیم...
رزا: همین الان شعار مرگ بر سکسیسم عالیه!
آزادی
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B8%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%DB%B1%DB%B3%DB%B9%DB%B6_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
رزا: تجربه ی ملوانان کرنشتاد و روسیه این است که «فردا خیلی دیر است». جنبش علیه اقتدار از همین الان شروع می شود! به چه نتیجه برسم؟ سرنگونی سیستم و جایگزینی با سرمایه داری دولتی؟ من همین اکنون حساب سلطه گری و سازماندهی سلسله مراتب را میرسم.
مرگ بر رهبران و کمیته مرکزی!
توهم داری مگه؟ اقتدار دیگر جناحین بله ولی اقتدار لنینیستی مگه قرار به وجود بیاد؟ کمونیست های ایرانی اصلا پایگاهی بین مردم ندارند چه برسه به کمونیسم از نوع چه میدونم بقول تو بلشویکش
تو پا در مسیری گذاشتی که از پیش برنده ای، بازی اسونیه تعجبم از این هست که چرا اینقدر اصرار به ادامه این بازی اسون داری!
مردم ایران بیشتر خواهان برگشت به اقتدار تاریخیشان هستند اقتداری که طبقات با شدت بیشتری وجود دارد.
به نظر من به فکر این موضوع باید بود "نابودی طبقات"
مردم ایران این نظام رو دست نشانده کمونیست ها میدونند! میگن چپ ها شاه رو انداختن و اخوند گدا صفت رو اوردند.
به نظر من همه چپ ها باید شدیدا تبلیغات فقط ضدسرمایداری کنند وگرنه این جنبش عظیم به دست طبقه حریص بورژوازی میفته.
"آنارشی در خیابان یعنی ابتدا صدمه زدن به ساختارهای سرکوب پلیس/بانکها...
خانه که برگشتی خواهر/مادر/مادربزرگ/همسر برایت غذای گرم دارند. تو قهرمان فرودستانی!
تا زمانی که تو وجود داشته باشی فرودستی بقا دارد...
مراقب باش قهرمان نباشی
کمونیسم این است!
با درود بی درود!"
خانه کجا بود بالام جان، خانه ها پر از ویروس است خواهر لیبرال مادر بسیجی پدر عصبی، ادم باید اینجا کون بده تا مستقل شه :)))
اومدی خونه باید ساکت باشی مبادا بفهمن بیرون بودی تا روزی بخاطر ترس از اخراج از کار و چوس مثقال پول تورو لو ندن، دل خجسته ای داری...
همونطور که گفتی شما مائوئیست بودی سازمانی بودی یه سری دفتر و دستک وجود داشت نامت درج میشد رهبری داشتی کسی پشت و پناهت بود اگر میفتادی زندان رهبرت به اینو اون میسپرد حداقل بیان ملاقاتت، در واقع امثال تو شکم سیرید و حق دارید اینقدر خجسته باشید.
هیچ قهرمانی وجود نداره وقتی بیرون میرم با این امید میرم که نگیرن منو اگر گرفتن، نامه ای زیر فرش دارم درش نوشتم عزیزان من، احتمالا من رو متهم به تجاوز یا قاچاق یا همکاری با موساد کرده اند لطفا تا حد امکان باور نکنید :))))
این قهرمان ها هم که میبینی مثلا مثل ستار بهشتی اینها اسمشون تصادفی در رفته بقیه هم دفتر دستک دارند مثلا طرف دانشجو هست کارت دانشجویی داره همه دنیا متوجه میشن چون یک شناسه داره یا مثلا وکلا یا اساتید یا ... اینها بله قهرمان میشن اما زندان ها و قبر ها پر از انسان های گمنام هست که هیچکس خبر نداره اینها در چه راهی مبارزه کردن، قهرمان بودن مهم نیستا، اینکه کسی نفهمه و تاثیر نگیره و تمام زندگی شریفانه ای که انجام دادی با یک تهمت سیستم به گا بره خیلی تلخه، فرض کن یک عمر در گوش دوستات از ازادی و برابری خوندی بعد که گرفتنت اتهامت همکاری با داعشه! اون ازادی و برابری برای دوستات مفهوم همکاری با داعش رو داره... و میگن خوبه طرفدار ازادی و برابری نشدیم... این روند دلیلش نبودن قدرت و حاکمیت اپوزوسیون هست، اگر مثل قبل از انقلاب حزب و سازمان وجود داشت ما گمنامها حداقل برچسب نام این سازمانهارو میخوردیم.
اگر یک حزب و سازمانی وجود داشت حرفهای تو بدرد میخورد و محتاط میشدیم به کارهای سازمان سربزنگاه و بعد از پیروزی جنبش حزب رو منحدم میکردیم.
خانه کجا بود بالام جان، خانه ها پر از ویروس است خواهر لیبرال مادر بسیجی پدر عصبی، ادم باید اینجا کون بده تا مستقل شه :)))
اومدی خونه باید ساکت باشی مبادا بفهمن بیرون بودی تا روزی بخاطر ترس از اخراج از کار و چوس مثقال پول تورو لو ندن، دل خجسته ای داری...
:)
رزا: جنبش ما پر از گمنام است.
چه فرق می کند؟ وقتی مُردیم اسممان بماند؟ مهم این است که من که مُردم کودکم و رفقایم می دانند آنارشیست بودم و فمینیست...
تلاش کن رفقایت را بیابی.
تنهایی از مرگ هم این روزها خطرناکتر است!
سازمانها کمکی نیستند.
اول سران شان را خارج کردند. برخی در برابری، برابر تر هستند....
شبکه افقی خودت را بساز.
یک معشوق خوب بیاب :)
تو خانه ای که جاسوس داره نمان!
با چند رفیق همراه شو! گروه خودت را بساز...
دست لنین نگهدارت:)
مراقب خودت باش.
با دوستی
بابا یکی جمع کنه این رزارو گایید مارو با لنین و استالین هر سری میایم اینجا دست از پا درازتر برمیگردیم...
توهم داری مگه؟ اقتدار دیگر جناحین بله ولی اقتدار لنینیستی مگه قرار به وجود بیاد؟ کمونیست های ایرانی اصلا پایگاهی بین مردم ندارند چه برسه به کمونیسم از نوع چه میدونم بقول تو بلشویکش
تو پا در مسیری گذاشتی که از پیش برنده ای، بازی اسونیه تعجبم از این هست که چرا اینقدر اصرار به ادامه این بازی اسون داری!
رزا: این یک بازی نیست و تفاوتها و اختلاف نظرات کاملن واقعی هستند. چرا وقتی از لنین/استالین انتقاد میشه کهیر می گیری و حس گاییدن؟
چون آنها را درونی کرده ای؟
یک بار و همیشه «انقلاب از هم اکنون»! قرار نیست ابتدا قدرت سیاسی کسب کرد و بعد بقول خودت :"اگر یک حزب و سازمانی وجود داشت حرفهای تو بدرد میخورد و محتاط میشدیم به کارهای سازمان سربزنگاه و بعد از پیروزی جنبش حزب رو منحدم میکردیم. "
رزا: ایجاد حزب از ابتدا مُشکل دارد. انحلال آن (آنطور که تروتسکیستها می گویند) ممکن نیست. چرا که پس از "پیروزی جنبش" عده ای "انقلابی حرفه ای" از ما بهتران می مانند. این آدمها را نمی توان منحل کرد! می توانی حزب را پس از تسخیر قدرت سیاسی منحل کنی، اما افرادش می شوند راس شوراها، نماینده کارگران در اتحادیه ها، نماینده ی زنان در گروهها، سخنوران حرفه ای، برنامه ریزان اقتصادی/امنیتی و "فرماندهان ارتش سرخ" ژنرال تروتسکی...
اصل ایجاد یک مُشت مفتخور به اسم "انقلابی حرفه ای" اشتباه است. مارکس/لنین/انگلس... یک مشت مفتخور آکادمیک. در تقسیم کار یعنی نویسندگان طبقه کارگر که تئوری "رهایی" می نویسند و بقیه حزب "کارگر یدی" که عمل می کنند. فعال عملی/یا فکری!
حتی در تشکیلات پیزوری مائویستی: اعضای توالت شور و کار کن با در آمد ثابت که خرج رهبری را می پردازد که چه شود؟ که رهبری از کونش تئوری بریند و طبقه کارگر را "آزاد" کند!
من هر روز آنها را خواهم "گایید" نه از روی نفرت به آنان بلکه از اینکه خود مبادا یکی از این "جنده" حزبی های بالا نشین شوم!
از آنهایی که برای حزب/جنبش/خلق... حاضر است علیه "امپریالیسم" توی کله ی یک بچه گلوله کاشته یا قلب رفیقش را بشکافد!
من هر روز خواهم "گایید" تا فراموش نشود: ما مبارزه می کنیم برای انسانی شدن محیط اطرافمان/جامعه. سد روبرویمان مناسبات و سیستم سرمایه دار-مردسالار. ما هرگز نباید شبیه دشمنانمان رفتار/زندگی کنیم. چه کلامی یا عملی فرودستان/زنان/کپره نشینان/"لمپن پرولتاریا"، خز پوشان/اقلیتها... را تحقیر کنیم...
من از 14 سالگی در یک خانواده ی متوسط کار/تحصیل کردم. ژنتیکی یک کودک کار اما انتلکتوئل! با تحصیلات آکادمیک و همزمان برآوردن نیاز شکم از زباله دانی های اروپایی...
یک دوزیست!
من میدانم تحقیر مردانه ی طبقات فرادست/ انگل های واقعی مصرف کننده ی سیستمی را.
ف بگویند تا فرحزاد میروم!
نفرت من مناسبات سیستم است که زیربنایش مالکیت خصوصی. همان که قانون دارد و در کشور ما دختر بچه ی باکره مصرف می کند. و اینطرف آب کنیز خارجی. فعال کارگری با زن پستی! مدافع محیط زیست با ماشین آنچنانی! پولهای کمک رسانی خرج مُلک و ویلا در وطن! هر روز اعتراض جلوی سفارت و داخل سفارت برای سفر و تجدید فراش با گردن شکسته و خم شده تا کمر!
انقلابیون حرفه ای که قدرتشان در خانه روی فرزندانشان اعمال می شود و کودکانی که از کمونیسم فقط ک آموخته اند. کیر اقتدار...
از زنان نمی نویسم که تف سر بالا است! گیر کرده لای لنگ و پاچه ی رهبری احزاب و گروهها. که روزانه حداقل یک مقاله برای رهایی زنان می نویسند با همکاری شوهران مارکسیسم البتهترجمه می کنند! سران سازمانهای رهایی زن (بیوه های رهبری یا در رختخواب رهبری)...
اما من از اما گلدمن می گویم که در وقتش حاضر به تن فروشی هم شد برای آزادی رفیقش برکمن از زندان! از عشق می گویم و از شفقت. وقتی که نصف تمام دارایی ات را ببخشی مثل کودک!
از تقسیم نان اکنون تا اشغال قنادی آینده!
سازماندهیِ خوسازماندهِ نسلی نوین که فقط به خودش اعتماد دارد. بازوانش و مغزش و بزودی کون همه ی رهبران را خواهد درید تا با خرد جمعی همسانان با خود، جهانش را بسازد بروی خرابه ی بانکها! موسسات صدقه...
مبارزه ی من
تلاش برای حفظ عاطفه و عشق است و اعتماد.
اعتماد به نیروی خود و دگرگون کردن تمام ارزش گذاری های کنونی!
بدان که
وقتی به زندان افتادی
مادر است که می آید به دیدارت. معشوق نامه می دهد و رفیق پشت درب زندان برای آزادی ات اقدام می کند!
عاطفه-عشق- رفاقت و اعتماد!
سازمان/حزب فقط تو را به ثبت خواهد رساند در دفترچه ی آمارش- در بند یا لیست شهدا!
تیرباران 1360 از اعضای چریکها!
زندانی سیاسی اتحادیه کمونیستها!
جانباختگان حزب توده!
خفته در خاوران ها!
من اما تو را زنده خواهم خواست!
تا بسازیم جهانی بدون حساب کتاب!
هر کس به اندازه ی نیازش!
اگر هم کله ات گمنام متلاشی شد چه باک؟
ایده و عمل رهایی بخش ات تاثیرش را می گذارد روی عقل کلکتیو و جمعی!
در شبکه ی مجازی نیز
چیزی هرگز کاملن پاک نخواهد شد!
نامه ی زیر فرشت را جایی آنلاین کن!
نفله شدی "گمنام" برایت پابلیش می کنیم تا بدانند از داعش نبودی:)
به تروتسکیستهای م.رازی ها تکیه نکن که قرار است "حزب را پس از کسب قدرت سیاسی" منحل کنند! اینها در جهانی که هر فرد امکان تریبون خود را دارد، به بی بی سی و شبکه های خبری سیستمی آویزانند!
زاده شده برای نوشتن رهنمود و فراخوان!
بیا خودت بگو آلترناتیوت چیست؟
چه باید کرد؟
بنویس تز های آوریل ات را!
یا اگر حوصله اش نیست پس پول بانها را حراج کن!
رابین هود بشو توی دروود!
معروف نخواهی شد اما لااقل جهان خواهد دانست که مراغه کجاست، شایگان یا قهدیجان کجاست!
https://www.youtube.com/watch?v=69de8_n4ZgA
marXist today
ما چه میخواهیم؟
ما صرفا بهدنبال دگرگونسازی ساختارهای سیاسی و اقتصادی نیستیم، بلکه انقلاب را بهسان دگرگونی رادیکالِ هستی فردی و اجتماعی تلقی میکنیم؛ و درنتیجه، انقلاب را توامان همچون تغییری در نحوهی چینش و شکلبخشیدن به روابطمان، و شیوهی رفتار و تعاملمان با یکدیگر میبینیم. رهایی در سطح اجتماعی بهمعنای ایجاد و تأمین ملزومات و ساختارهای اجتماعی است که بهموجب آنها تمامی انسانها بتوانند خود را رها از استثمار و سرکوب، شکوفا سازند، خودشان زندگی خویش را تعیینوتنظیم کنند، و مطابق آنْ بهطور خودمختار در شکلبخشیدن به کلیت جامعه تاثیرگذار باشند. یک فرهنگ انقلابی با مولفههای زیر مشخص میشود: گشودگی و صراحت، برخورد احترامآمیز، همدلی، علاقه و توجه، آزادی واقعی، همبستگی، جمعگرایی، پذیرش توانایی و قابلیتِ دیگری، صمیمیت و نیز شوخطبعی. این بدینمعناست که چنین فرهنگی از طریق شیوههای رفتاریای خلق میشود که خودمختاری و خودشکوفایی تمامی افراد جامعه را امکانپذیر سازند. برهمیناساس، از دید ما شاخص هویت چپ رادیکال [در معنای مطلوب آن] نه رادیکالبودن نظریهایست که فرد آن را نمایندگی میکند، و نه پیشینهی انقلابی فرد؛ بلکه پیش از هر چیز، رفتار و کردار واقعی فرد در محیطهای سیاسی، خانوادگی یا اجتماعیست.
فرهنگ انقلابی بهواسطهی غیاب نابِ روشهای فکری و رفتاریِ نادرست ایجاد نمیشود (مثلاً با گفتن اینکه: «ما ضد سرمایهداری، ضد نژادگرایی، ضد جنسگرایی و غیره هستیم»)؛ بلکه بایستی بدیلهایی منطبق بر آنها خلق شوند و [در عمل] فعال گردند. بدینمعنا که در سامانههای جمعی ما، تغییر و پرورش شخصیتهای خود ما، و نیز پیادهسازی مشخص روشهای برخورد رهاییبخش و مبتنی بر همبستگی میباید بخش ثابتی از کار سیاسی ما گردند، زیرا سیاست انقلابی اول از همهْ از خودِ ما آغاز میگردد.
همزمان، بهمنزلهی سازمان و جنبش [سیاسی] بایستی در جستجوی روشهای جمعی دگرگونسازی خویش باشیم. برخی تجربیات و جنبههای مربوط به جهتیابی در این زمینه را میتوانیم برای مثال از پلتفرمهای موجود در جنبش کُرد بیاموزیم: از گروههای همیاری خودگردانِ درون جنبش زنان، و نیز راهکارهای رواندرمانیِ جمعی.
https://kaargaah.net/?p=336#comments
ارسال یک نظر